Tipu سلطانpersian

  • Uploaded by: Mohammed Abdul Hafeez, B.Com., Hyderabad, India
  • 0
  • 0
  • June 2020
  • PDF

This document was uploaded by user and they confirmed that they have the permission to share it. If you are author or own the copyright of this book, please report to us by using this DMCA report form. Report DMCA


Overview

Download & View Tipu سلطانpersian as PDF for free.

More details

  • Words: 2,863
  • Pages: 6
‫‪ TIPU‬سلطان‬ ‫در این فصل فقط توصیف صحنه مرگ ‪ Tipu‬سلطان ‪ ،‬بب از ‪.Mysore‬‬ ‫این کار دیگر او موفقیت بزرگ و پیوزی های جنگ است که او‬ ‫دلیانه در مقابل پادشاهی بریتانیا مبارزه کرد را پوشش نی دهد‪.‬‬ ‫پرچم های قرمز در آرامگاه او ‪ ،‬بیش از قب او ‪ ،‬در‬ ‫‪ Srirangapatnam‬به یاد هر یک بب که زندگی از یک دقیقه بت است‬ ‫از زندگی شغال از ‪ 1000‬سال‪ .‬نسل های آینده از این شهید بزرگ ‪،‬‬ ‫که هنوز هم در قلب مردم زنده باقی خواهد ماند و در قلب خود را‬ ‫هیشه ‪ ،‬به عنوان شهید مردن هرگز به یاد داشته باشید هیشه زنده‬ ‫و باقی می ماند‪ .‬گفته شده است که کمک الی و مواد غذایی در‬ ‫دستس برای آنا وجود دارد‪ .‬با توجه به عظمت و چنی شهادت ‪،‬‬ ‫روزانه تعداد بسیار زیادی از افراد بازدید از آرامگاه بزرگ‬ ‫خود را به ریت اشک های خود و احتام به پرداخت و ادای احتام به‬ ‫این مبارز بزرگ تاریخ جهان‪.‬‬

‫‪ Tipu‬سلطان درب قلعه از ‪ Srirangapatnam‬با مافظ و سربازان خود‬ ‫را در ‪ 4th May 1799‬برای جنگ ‪ Mysore‬چهارم رسیده است‪ .‬با توجه‬ ‫به ظاهر او وجود دارد تشویق بزرگی بود برای سربازان او بودند‬ ‫که به مبارزه با درون دروازه شال و در خارج از دیوار قلعه‪.‬‬ ‫آنا با نیوی زیادی بر ارتش دشن حله کرد‪ .‬سلطان را از اسب پایی‬ ‫خود را کردم و عضو شده در خط اول گروه های نظامی‪ .‬بلفاصله او‬ ‫را در میان بسیاری از گروه های نظامی ‪ ، Mysorean‬امن و مافظت‬ ‫شده است‪ .‬سربازان بدون مبارزه با مراقبت از زندگی خود بودند‪.‬‬ ‫در این زمان ارتش بریتانیا موضع خود را در دیوارهای قلعه را‬ ‫اشغال کرده بود‪ .‬اخراج از ست بالیی بود و باعث مشکلت به‬ ‫سربازان سلطان است که مبارزه بر روی زمی قرار گرفتند‪ .‬افسران‬ ‫بودند خیانتکارانه غایب از وظیفه است که در جلو بودند ‪ ،‬اما‬ ‫این مشکل برای سربازان سلطان نی کند چرا که رهب از احتام و‬ ‫آزادی خود را با آنا بود‪ .‬آنا را فراموش کرده است که دشن از‬ ‫سفر خود را هفته ها و ماه را در کوتاه ترین زمان مکن تام شده‬ ‫بود و آنا ‪ Srirangapatnam‬به علت ‪ misdeeds‬از خیانتکارانه‬ ‫وارد کرده بود‪ .‬بنابراین ‪ ،‬جنگ بود ‪ ،‬ولی آن را خیانت علیه‬ ‫ستون شجاع از هند ‪ ،‬که در ایستادگی در برابر قدرت های‬ ‫استعماری در هند که تام حاکمان ملی از آنا حایت کرده بود‪.‬‬ ‫سربازان سلطان را فراموش کرده است که بارش باران از گلوله به‬ ‫آنا وجود داشت و آنا نیز به خوبی می دانستند که رهب بزرگ‬ ‫خود ‪ ،‬که آنا را نشان داد ‪ ،‬راه بسیار خوبی در زندگی خود ‪،‬‬ ‫برای آزادی و احتام بود ‪ ،‬در درب مرگ است‪ .‬سلطان ‪severally‬‬ ‫زخی شده است‪ .‬سربازان مروح سلطان بودند احساس رضایت خود را بر‬ ‫زخم های خود را ‪ .chests‬آنا در حال مشاهده چهره شجاع از مرگ‬ ‫است‪ .‬خون از سقوط سلطان در خاک ‪ Srirangapatnam‬شد‪ .‬هنگامی که‬ ‫گلوله دوم آمار سلطان وجود دارد ضعف در مقابل بب از ‪Mysore‬‬ ‫بود ‪ ،‬اما او هنوز هم مبارزه دلیانه بود و بسیاری از سربازان‬ ‫خود را نیز با او مبارزه را بدون مراقبت و نگهداری زندگی می‬

‫کنند‪ .‬در داخل سنگر وجود داشت تعداد زیادی از اجساد مرده را‬ ‫از دشن‪ .‬هزاران تن از بریتانیا ‪ ،‬که ‪ severally‬زخی شدند ‪ ،‬در‬ ‫حال مرگ بودند‪ .‬شلیک از دو طرف در دیوارهای قلعه خیلی شدید‬ ‫بود‪ .‬با توجه به سربازان ‪ ، Mysorean‬تعداد مرگ و می هزاران‬ ‫نفر گذشتند‪ .‬هنگامی که سلطان به شرط بسیار جدی تبدیل شد به‬ ‫علت زخم ‪ ،‬سپس مافظ او گفت ‪ :‬سلطان ‪" ،‬حضرتوال ؛ در حال حاضر‬ ‫هیچ راه دیگری جز تسلیم شدن به خودمان را به دشن وجود دارد؟"‬ ‫سلطان پاسخ داد ‪" ،‬نه ‪ ،‬برای من زندگی بب از یک دقیقه ای بت‬ ‫از زندگی شغال از ‪ 1000‬سال"‪.‬‬ ‫بعد از مدتی ‪ ،‬سلطان و افسران خود را در روود اسب های خود و‬ ‫سربازان آنا را دنبال ‪ .Mysorean‬اما وقتی که آنا به درب شالی‬ ‫قلعه آنا را دیدم که برخی از موضع بودند در کنتل دشن بریتانیا‬ ‫کرد‪ .‬تعداد زیادی از سربازان ‪ ،‬کودکان ‪ ،‬زنان و افراد قدیی‬ ‫سعی داشتند سخت به بیون رفت از فورت ‪ ،‬اما بریتانیا بودند آنا‬ ‫را تت فشار در داخل قلعه با اسلحه خود بودند و آنا را مبور به‬ ‫رفت به پشت از فورت‪ .‬هنگامی که آنا را دیدم ارتش ‪Mysorean‬‬ ‫آمدن به ست دروازه ‪ ،‬آنا شروع شده اتش به آنا‪ .‬شلیک نیز از‬ ‫دیوار قلعه های شروع شده بود و یک گلوله آمار اسب سلطان است‪.‬‬ ‫آن را در جان میسپارد‪ .‬سلطان روی زمی سقوط کرد و عمامه خود را‬ ‫نیز سقوط کرد بر روی زمی در نزدیکی به او‪ .‬اما سلطان بسیار‬ ‫شجاع بود ‪ ،‬او ماکمه و با مشکلت بسیاری بود که ساخت خود‬ ‫ایستاده ناگهان یک گلوله آمار قفسه سینه است‪ .‬او بر روی زمی‬ ‫سقوط کرد دوباره‪ .‬سرباز بریتانیایی تلش برای باز کردن کمربند‬ ‫از ششی او اما سلطان هنوز زنده بود و او اجازه نداد سرباز را‬ ‫از ششی‪ .‬این اهانت به سلطان شد‪ .‬او دلیانه جنگیدند و سرباز با‬ ‫ششی خود را با نیوی کامل خود را آمار است ‪ ،‬اما سرباز با تفنگ‬ ‫او مالف بودند‪ .‬ششی سلطان آهنگ و تفنگ آن را به دو تکه شکست‪.‬‬ ‫سرباز که تفنگ خود را مطرح و سپس نام ‪ ،‬آن را به ست سر خود‬ ‫اشاره کرد و ساخته شده به آتش کشیدند‪ .‬خورشید از ‪ ، Mysore‬که‬ ‫در مراحل زیبا از آزادی به مردم ‪ Mysore‬نشان داده شده بود ‪،‬‬ ‫تنظیم شده بود‪ .‬پس از سه ساعت پس از خورشید مموعه ارتش‬ ‫بریتانیا دستگی شهرستان از ‪ Srirangapatnam‬و قلعه آن است‪.‬‬ ‫ارتش حیدرآباد سپس شهرستان تت فرماندهی می علم وارد شده است‪.‬‬ ‫در داخل شهرستان اجساد ‪ ،‬مرده بودند از حدود ‪ 12‬هزار نفر از‬ ‫سربازان ارتش ‪ ، Mysorean‬اما موفقیت بریتانیا و ارتش نظام‬ ‫ناقص بود ‪ ،‬چرا که آنا می توانند بدن مرده را از بزرگ ‪Tipu‬‬ ‫سلطان را پیدا کند‪ .‬هر یک از آنا جستجو شده و هر گوشه و مل‬ ‫کاخ‪ .‬با کمک خیانتکارانه آنا مورد بازرسی از خانه های سربازان‬ ‫وفادار و دوستان سلطان‪ .‬شاهزاده جوان وحشت زده بود‪ .‬نفر زخی و‬ ‫درمانده در مورد سلطان خواسته شده بود‪ .‬سربازان سلطان بودند‬ ‫در جبهه های متلف نیز در مورد بدن سلطان خواسته بود ‪ ،‬اما آنا‬ ‫نی توانند پاسخ در این زمینه‪ .‬سرباز را که خود را سلطان‬ ‫افتادن از اسب بر روی زمی می تواند به آنا پاسخ غی صحیح حتی‬ ‫اگر آنا پول و ثروت دیده بود پیشنهاد شد‪ .‬برخی از سربازان‬ ‫سلطان را تصور می کردند که سلطان بود زنده و تت شع از بدن‬

‫مرده است‪ .‬آنا را برای زمان مناسب را خارج از آن سلطان منتظر‬ ‫تو بودم‪ .‬دیگران تصور می کردند که او مرده بود اما آنا‬ ‫نتوانستند جسد او اشاره نی کنم دشن می تواند بدن مرده خود را‬ ‫پیدا کنید‪ .‬شایعات قرار گرفتند که سلطان مرده بود و پیوان‬ ‫وفادار او دور شده بود جسد او وجود دارد‪ .‬برخی معتقدند که‬ ‫سلطان درگذشته بود ‪ ،‬ولی او مروح شد و ناپدید خواهد آمد و پشت‬ ‫‪ again.He Srirangapatnam‬پس از اولی حله بی انگلیس و ارتش و‬ ‫نیوهای حیدرآباد ترک کرده بودند شاهزاده حیدر فاتح رسیده بود‪.‬‬ ‫او سر خود را در سه ماهه ‪ saraya‬یا ‪ durg chital‬ایاد خواهد شد‬ ‫و از آنا حلت خود را ادامه خواهد داد‪ .‬این خب نه تنها ایاد‬ ‫سردرگمی در میان نیوهای ارتش انگلیس و از حیدرآباد ‪ ،‬بلکه‬ ‫هچنی برای خیانتکارانه که به آزادی ‪ Mysore‬برای وعده از زمی و‬ ‫ثروت را از لرد های خارجی خود را به فروش رساند‪ .‬آنا زیادی‬ ‫درباره آینده خود نگران بودند که آنا سرنوشت و می صادق معی‬ ‫دیده بود ‪ ،‬آرامگاه الدین‪.‬‬ ‫در نیمه شب ‪ ،‬می قمر ‪ -‬آرامگاه الدین ‪ Pornia ،‬و ‪- Badar - Už‬‬ ‫الزمان )عج( نشسته و در مقابل قصر سلطان بود و صحبت کردن‬ ‫انگلیسی با افسران ارتش بودند‪ .‬برخی از سربازان شد و تقریبا‬ ‫آنا را نگه داشتند و در آتش دانا را در دست خود‪ .‬در آن زمان‬ ‫بیش از می ‪ Nadeem‬آمد و گریه ‪ ،‬گفت ‪" :‬اکنون من کردم اطلعات‬ ‫درست در مورد ‪ Tipu‬سلطان که بدن مرده خود را وجود دارد در‬ ‫مقابل درب شالی از فورت تت شع اجسام دیگر مرده است‪ .‬پس دنبال‬ ‫من تا حد وجود دارد لطفا "هه آنا به او رسیده است و آنا به‬ ‫دنبال جایی بودند که بسیاری از اجساد مردگان وجود دارد‪ .‬در‬ ‫دستور افسران بریتانیا ‪ ،‬تام اجساد مرده را یکی یکی مورد‬ ‫بررسی قرار گرفت‪ .‬وقتی که آنا انام این کار ‪ ،‬یک سرباز‬ ‫انگلیسی لس دست جسد هنگامی که دست خود را با بعضی از فلز سخت‬ ‫با ضربه و عمامه از سر جسد پایی کاهش یافته بود‪ .‬موهای سیاه‬ ‫بلند پوشیده بودند صورت باز کنید‪ .‬سرباز انگلیسی توضیح داد که‬ ‫جزییات را به افسر کرد‪ .‬هنگامی که آنا به ارمغان آورد و آتش‬ ‫دانا نزدیک تر است ‪ ،‬که آنا پیدا جسد زنان که قرار بود با‬ ‫پوشیدن دستبند طلیی که در دست او‪ .‬آنا دریافتند جسد دیگر زنان‬ ‫‪ ،‬که به شکل بدی با گلوله های بسیاری بود زخی شدند‪Pornia .‬‬ ‫مشعل از سرباز صورت گرفت ‪ ،‬با دقت تاشا که زن و او را به رسیت‬ ‫شناخته شده‪ .‬افسران انگلیسی از او پرسید ‪" :‬آیا شا قادر به‬ ‫تشخیص او را؟" ‪ Pornia‬گفت ‪" :‬بله ‪ ،‬او بی پدر و مادر دخت هندو‬ ‫و پدرش بود و در آخرین جنگ درگذشت‪ .‬سلطان او به عنوان دخت خود‬ ‫را اتاذ کرده است‪ "" .‬و با زن دیگری است؟ "‪ ،‬خواست افسران‬ ‫انگلیسی‪" .‬من در مورد او نی دانیم‪ .‬مکن است او به خانواده‬ ‫سلطنتی تعلق دارد "‪ ،‬پاسخ ‪ .Pornia‬بعد از مدتی تام اجساد‬ ‫بررسی شد‪ .‬وقتی که آنا دیدند بدن سلطان ‪ Tipu‬آنا ساکت‪ .‬لباس‬ ‫سلطان پر از لکه های خون بود اما چهره اش پر از عظمت و فضل‬ ‫بود‪ .‬در دست خود را از دسته ششی شکسته بود و لباس خود را هان‬ ‫مانند او دیگر از افسران ارتش بود اما عمامه خود را متفاوت از‬ ‫دیگران بود‪ .‬سلطان عمامه سقوط کردن از جسد او‪- Badar - Už .‬‬ ‫الزمان )عج( است که عمامه گرفته شده بود‪ .‬یک افسر انگلیسی از‬

‫او پرسید ‪" :‬آیا این سلطان ‪Tipu‬؟" می قمر ‪ -‬آرامگاه الدین در‬ ‫پاسخ صدای کم ‪" ،‬بله ‪ ،‬تبیک برای پیوزی‪ ".‬یک سرباز انگلیسی‬ ‫گریه ‪" ،‬او زنده است‪ ".‬بنابراین برخی از افراد اشاره کرد‬ ‫اسلحه خود را نسبت به بدن از ‪ Tipu‬سلطان‪ .‬یک افسر انگلیسی به‬ ‫جلو آمد ‪ ،‬بررسی نبض سلطان ‪ ،‬دست خود را روی قفسه سینه سلطان‬ ‫قرار داده و گفت ‪" :‬او مرده است"‪ - Badar - Už .‬الزمان )عج(‬ ‫در نگاه سلطان عمامه ‪ ،‬لس آن را به چشم او با احتام به بزرگ و‬ ‫گفت ‪" ، :‬ما او را به قتل است و نه از هه شا‪ .‬ما او را و نسل‬ ‫های آینده ما را به قتل خواهد بود گل با احتام در قب او قرار‬ ‫داده است‪" .‬افسر انگلیسی گفت ‪ :‬قمر ‪ -‬آرامگاه که آنا به او‬ ‫سپاسگزار می شوند و خواسته او را به انام تنظیم برای فرستادن‬ ‫جسد در ‪ palki‬به کاخ‪ .‬او مطلع عمومی هریس‪ .‬بعد از مدتی وجود‬ ‫دارد شعار پیوزی از هه گوشه از قلعه بزرگ و با شادی و شادی‬ ‫سربازان انگلیسی شد رفت به خانه های مردم ‪ Mysorean‬برای غارت‬ ‫و چپاول‪ .‬گروه دیگر از ارتش بریتانیا ‪ ،‬بودند که در جستجوی‬ ‫سلطان ‪ ،‬هچنی از آنا در به دنبال غارت و غارتگری اموال مردم و‬ ‫کشتار زنان و مردان بی گناه‪ .‬در آن شب روشن به شب سیاه و سفید‬ ‫برای ساکنان شهرستان ‪ .Mysore‬وجود داشت گریه می کند از هزار‬ ‫نفر از دختان این کشور شد ‪ ،‬اما بدون پاسخ برای آن وجود دارد‪.‬‬ ‫با توجه به ‪ misdeeds‬می صادق و دیگران ‪ ،‬مثل هه چیز رخ داده‬ ‫است‪ .‬مادری که با شی خود را به می صادق ‪ ،‬خیانتکارانه ‪ ،‬هم‬ ‫شرمنده بود پرورانده بود‪ .‬بدون خانه ‪ Srirangapatnam‬امن و‬ ‫مطمئن است از خشونت ارتش انگلیسی بود‪ .‬خیانتکارانه ‪ ،‬که می‬ ‫صادق ‪ ، Pornia ،‬قمر ‪ -‬آرامگاه الدین و معی کمک کرده بودند ‪،‬‬ ‫آرامگاه سپس فکر بود که آنا نه تنها به فروش دور از آزادی‬ ‫‪ Mysore‬بلکه احتام و ارزش دختان و زنان خود را به فروش‬ ‫رساند ‪ .‬سربازان از کشته شدن سلطان و می صادق ‪ ،‬آرامگاه می‬ ‫معی الدین قبل از آنا پاداش خود را از خیانت از لرد های خارجی‬ ‫خود را دریافت کرد‪ .‬نفس خود باید در حال مشاهده ‪ misdeeds‬از‬ ‫ارتش بریتانیا انام اشتباه در خانه های خود را برای آنان راه‬ ‫ورود به شهرستان از ‪ Srirangapatnam‬ساخته شده بود‪ .‬و دختان‬ ‫آنا زن بودند در شرایط اضطراب به علت ‪ misdeeds‬از سربازان ادم‬ ‫مست‪ .‬کسانی که زنان گریه و تدید نظر قرار زیر هستند‪.‬‬ ‫من هسر می صادق‪ .‬من خواهر او‪ .‬من مکوم کرده است‪ .‬این خانه است‬ ‫که می معی الدین و آرامگاه او از جانب پروردگار دوست ‪Welsly‬‬ ‫شد‪ .‬عمومی هریس او را به خوبی می دانست و شا میتوانید به جسد‬ ‫او در اتاق دیگر را مشاهده نایید‪ .‬مردم او را کشته بود زیرا‬ ‫او یکی از دوستان ارتش بریتانیا بود ‪ ،‬پس شا باید از آسیب به‬ ‫خانواده های افراد مومن نی کمپانی هند به شرق و به دختان و‬ ‫زنان ملت است‪ .‬من فرزند می آرامگاه ‪ -‬معی الدین و اینها‬ ‫خواهران من و این هسر من است ‪ ،‬لطفا مرا به عمومی هریس‪ .‬اما‬ ‫بدون پاسخ از سربازان خود را به جز خنده و ‪ misdeeds‬در مقابل‬ ‫مازات بیحانه وجود داشته است‪ .‬سربازان ارتش سلطان ‪ ،‬که با‬ ‫نتیجه ناامید جنگ بودند ‪ ،‬آغاز شده مافظت از خانه های خود را‬ ‫در برابر اعمال بی رحانه از سربازان بریتانیایی که شد مست شد‬ ‫و بسیار در اعمال بد از غارت و غارت مشغول است‪ .‬شد جریان خون‬

‫در خیابان ها و بازار از شهرستان وجود دارد‪.‬‬ ‫در روز بعد ‪ ،‬در حدود چهار ‪ ، O'clock‬در صفوف منظم مراسم‬ ‫تشییع جنازه سلطان آغاز شده بود و توسط شاهزاده ‪ ،‬افسران و‬ ‫چهار شرکت از ارتش بریتانیا قرار دارد‪ .‬سربازان مروح وفادار‬ ‫سلطان و افراد دیگر بودند و در آستانه برگزاری سلطان بودند در‬ ‫شانه های خود‪ .‬بسیاری از ترس و وحشت در شهرستان به علت غارت و‬ ‫غارتگری که شب گذشته در مل در زمان وجود داشت‪ .‬خیابان ها و‬ ‫بازار خالی بود‪ .‬هنگامی که مراسم تشییع جنازه در صفوف منظم چپ‬ ‫فورت هه مردان ‪ ،‬زنان و کودکان از هه جوامع با آن قلب سنگی‬ ‫پیوست‪ .‬در راه تعداد زیادی از مردم افزایش یافته و ترس و ترور‬ ‫خود را به تدریج کاهش یافته‪ .‬آنا خود را با توجه به عنوان بد‬ ‫بت ترین مردم و تفکر بودند که جسد سلطان است که خود را‬ ‫نگهبان‪ .‬مردان ‪ Srirangapatnam wept‬بلند و زنان ‪untied braids‬‬ ‫خود را در غم مرگ سلطان است‪ .‬هنگامی که مراسم تشییع جنازه در‬ ‫صفوف منظم قلعه ست چپ ‪ ،‬باد بود که در آن زمان بسیار آهسته‬ ‫بود و رطوبت بیش از حد در جو وجود دارد‪ .‬افراد در حال مشاهده‬ ‫توفان خطرناک در افق آن است‪ .‬بعد از مدتی طوفان سیاه پوشانده‬ ‫آسان تام‪ .‬هنگامی که در صفوف منظم رسیده لعل باغ و قاضی به‬ ‫پایان رسید ناز مراسم تشییع جنازه ‪ ،‬با احتام جسد را در قب‬ ‫قرار داده شد‪ .‬در آن زمان وجود دارد رعد شدید در آسان بود‪.‬‬ ‫مردم بسیار از آن واهه داشتند‪ .‬ارتش بریتانیا برای ادای احتام‬ ‫تفنگ دستور داده شد ‪ ،‬ولی صدای اسلحه شنیده نی شد به وضوح به‬ ‫دلیل رعد ابرها‪ .‬بنظر میسید ‪ ،‬آسان بود ساخت 'ترتیب' خوش‬ ‫آمدید به روح بزرگ ‪ Tipu‬سلطان‪.‬‬ ‫تاریکی در جو و رعد اسا از ‪ lightening‬افزایش یافته و با توجه‬ ‫به این خانه ها آغاز شده و درهای تکان دهنده در شهرستان‪.‬‬ ‫عمومی مرغزار ‪ ،‬عمده ‪ Beatson‬و الن این طوفان سیاه و سفید در‬ ‫خاطرات روزانه خود را که در آن ‪ lightening‬که در برخی از‬ ‫مناطق شهرستان از ‪ Srirangapatnam‬کاهش یافته بود و در اردوگاه‬ ‫ارتش بریتانیا از ببئی که در آن دو سرباز کشته شدند و تعداد‬ ‫زیادی نوشته بود ‪ descried‬بود ‪ severally‬از سربازان زخی شدند‪.‬‬ ‫خیانتکارانه ‪ ،‬که در صفوف منظم تت حضانت سربازان انگلیسی شدند‬ ‫‪ ،‬بسیار بودند از این ترسم‪ .‬بلفاصله پس از مراسم تشییع جنازه‬ ‫آغاز بارش باران سنگی و خیابان ها و بازار از ‪Srirangapatnam‬‬ ‫پر از آب شدند‪ .‬بعد از مدتی برخی از افسران و سربازان ارتش‬ ‫‪ Mysorean‬متوجه سیل در رودخانه ‪ .Kaveri‬افسر قدیی ارتش ‪wept‬‬ ‫بلند کرد و گفت ‪" :‬من مانند یک سیل در رودخانه دیده نی ‪Kaveri‬‬ ‫در هفته اول ماه مه تا کنون در زندگی من است‪ .‬اوه! خیانت‬ ‫کارانه از ‪ ، Mysore‬شا باید برای یک روز بیشت صب کردی تا خدا‬ ‫بود حاضر به ما کمک کند اما شا که فرصت از دست رفته‪ .‬در آن‬ ‫روز ‪ ،‬اگر شا به حال درها ‪ Srirangapatnam‬سپس از ما می توانست‬ ‫دشن را بدون هدر رفت گلوله تک ما افتتاح شد شکست خورده است‪.‬‬ ‫"سپس او گفت ‪ "،‬اوه! دوستان من ‪ ،‬برای این روز سلطان بود‬ ‫انتظار‪ .‬چقدر بد بت هستیم که ابرها که می تواند شاهد موفقیت‬ ‫های ما ‪ ،‬آنا شست اشک از سربازان ما را شکست دادند‪" .‬‬

‫************************‬ ‫مرجع ‪ :‬از‬ ‫رمان نسیم ‪Hijazi 's‬اردو' ‪ Aur Talwar‬خوش گذرانی ‪.' Gai‬‬ ‫ترجه شده توسط ‪:‬‬ ‫ممد ‪.Hafeez A. ، B. COM‬‬ ‫پست الکتونیکی ‪hafeezanwar !*!*!*!*!*!*!*!*!*!*!* :‬‬ ‫حیدرآباد ‪) ، 36 -‬هند(‪.‬‬

Related Documents

Persian
November 2019 32
Persian
October 2019 35
Persian
October 2019 25
Tipu Sultan
December 2019 19
Persian Paper
November 2019 23
Persian Chart
October 2019 20

More Documents from ""

June 2020 11
May 2020 6
June 2020 1
June 2020 2