مفاهیم اصلی انگیزش انگیزش:
نتیجه رابطه متقابل فرد با موقعیت یا وضعیتی که در ان قرار دارد.
سطح یا میزان انگیزش بین دو نفر در زمانهای متفاوت فرق دارد.
فرایند انگیزش نیازهای ارضانشده
انگیزه:
تنش
حرکت
رفتار کوششی
نیازهای ارضاشده
کاهش تنش
میل به کوشش فراوان در جهت تامین هدفهای سازمان به گونه ای که این تلش در جهت ارضای
برخی از نیازهای فرد سوق داده شود. انگیزش فرایندی است که شدت ؛ جهت و استمرار فرد را در راستای رسیدن به اهداف نشان میدهد. شدت :چقدر فرد تلش میکند. جهت :باید در جهت اهداف سازمانی باشد. استمرار :چه مدت فرد میتواند به تلش خود ادامه بدهد.
نخستین نظریه های انگیزش نظریه سلسله مراتب نیازها: احترام به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم میشود؛احترام درونی مثل حرمت نفس؛خود مختاری و پیشرفت احترام بیرونی مثل پایگاه؛مقام؛شهرت و جلب توجه. نظریه مازلو بیانگر این مطلب است که اگرچه هیچ نیازی بطور کامل ارضا نمیشود ولی اگر نیازی به صورت اساسی و به مقدار لزم ارضا شود دیگر ایجاد انگیزه نمیکند و باعث تحریک فرد نمیشود. اگرکسی بخواهد دیگری را تحریک کند باید دریابد که از نظر سلسله مراتب نیارها ان شخص در کجا قرار دارد و انگاه در جهت ارضای ان نیاز و یا انها که در سطح بالتر قرار دارند؛اقدام کند. نیازهای رده پایین :اصول به وسیله عوامل بیرونی ارضا میشود .مانند نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی. نیازهای رده بال :در درون فرد ارضا میشود .مانند اجتماعی ؛احترام و خودشکوفایی. نظریه xو نظریه Y نظریه : xدیدگاه منفی نظریه : yدیدگاه مثبت
نظریه : x .1کارگران به صورت ذاتی کار را دوست ندارند و از هر فرصتی استفاده میکنند تا از زیر کار شانه خالی کنند. .2باید انها را مجبور؛کنترل؛تهدید یا توبیخ کرد. .3کارگران به مساله امنیت خیلی اهمیت میدهند و هیچ نوع جاه طلبی و بلندپروازی ندارند. نظریه : y .1اگر شخصی متعهد به هدفی باشد؛هیچ نیازی به راهنمایی و کنترل نخواهد . .2عموم مردم مسولیت پذیرند. .3تواناییهای مربوط به نواوری و خلقیت در تصمیم گیری در تمام جامعه پراکنده شده است. در نظریه xفرض براین است که نیازهای رده پایین حاکم بر فرد است.مک گرگور نیز بر این باور بود که مفروضات نظریه yبیشتر قابل اعتمادترند .از این رو پیشنهاد کرد که افراد و اعضای سازمان دراموری چون تصمیم گیری شرکت جویند؛مسولیتهایی را بپذیرند و در حل مسایل سازمانی مشارکت نمایند. نظریه دوعاملی (بهداشت -انگیزش) هرزبرگ میگوید داده ها نشان میدهد که ناراضی بودن از کار نقطه مقابل راضی بودن نیست.اگر عوامل ناراضی بودن از محیط کار حذف شود؛ الزاما موجب رضایت شغلی نخواهد شد.هنگامیکه از افرادی که نسبت به کار خود احساس خوب داشتند پرسش به عمل امد؛انها ابراز تمایل کردند که این ویژگیها را به خود نسبت دهند.از سوی دیگر اگر از کسی پرسش میشد که از کار خود ناراضی بود؛انان عوامل خارجی را مقصر میدانستند. طبق دیدگاه هرزبرگ عواملی که به رضایت شغلی منجر میشود؛جدا و متمایز از انهایی هست که به نارضایتی شغلی میانجامد. ویزگیهایی مثل مدیریت و سیاست شرکت؛سرپرستی؛روابط بین افراد؛شرایط کاری وحقوق به عنوان عوامل بهداشتی شناخته شده اند.هنگامی که این عوامل در وضع مناسبی باشند افراد ناراضی نخواهند بود اما انها کامل راضی هم نخواهند بود.
نواقص: .1سبکی را که هرزبرگ به کار برد؛تنها مناسب روش خاص اوست.هنگامی که اوضاع بر وفق مراد است ؛افراد ان را به حساب خود میگذارند و عوامل ناکامی را به حساب محیط و عوامل خارجی. .2موضوع قابل اعتبار بودن روش هرزبرگ مورد پرسش است .از انجا که باید مقادیر را تفسیر نمود؛امکان دارد که با اعمال نظر شخصی نتایج و دستاوردهای حاصل را تحریف کرد. .3رضایت شغلی کلی مورد نظر است.شخص ممکن است از یک بخش از شغل خود ناراضی باشد اما در مجموع از شغل خود راضی باشد. .4هرزبرگ فرض را بر این میگذارد که بین رضایت شغلی و بازده رابطه وجود دارد اما فقط به موضوع رضایت شغلی توجه نموده است. نیازهای سه گانه .1نیازبه کسب موفقیت :کوشش و پویایی برای درخشیدن و کسب موفقیت (با رعایت استانداردها) .2نیاز به کسب قدرت :دیگران را وادار کنیم تا به گونه ای مخالف رفتار همیشگی خود رفتار کنند. .3نیاز به ایجاد ارتباط با دیگران :تمایل به ایجاد ارتباط وداشتن روابط متقابل و دوستانه با دیگران. خصوصیات کسانیکه که نیاز به کسب موفقیث دارند: بیش از اینکه به پاداشهای حاصل از موفقیت توجه کنند به نفس پیشرفت و پیروزی می اندیشند.انها همیشه در پی ان هستند تا کارها را بهتر و با کارایی بالتر انجام دهند.دنبال موقعیت هایی هستند که بتوانند مسولیت حل مسایل را بر عهده گرفته و نتیجه عملکرد خودرا به سرعت ببینند. هدفهای انها هماورد طلب است.دوست ندارند در فرایند موفقیت شانس به یاریشان بیاید.از انجام کارهای بسیار ساده یا بسیار سخت اجتناب میکنند.خصوصیات کسانیکه نیاز به کسب قدرت دارند: از این امر لذت خواهند برد که مسولیتی را بپذیرند و در جهت اعمال نفوذ بر دیگران گامبردارند. -ترجیح میدهند دست به کار رقابتی بزنند و در موقعیت هایی قرار گیرند که مسیله گرفتن پستهای
بالترو پایگاه های اجتماعی مطرح شود. بیش از اینکه به عملکرد موثر بیاندیشند ؛ در پی کسب مقام و شهرت هستند.نکاتی در مورد کسانی که موفقیت طلب هستند: .1شرایطی از کار را ترجیح میدهند که مسولیت شخصی در پی داشته باشد و بتواند نتیجه کارهای خود را به سرعت مشاهده کند و میزان خطر ان در حد متوسط باشد. این افراد در فعالیت های تجاری و مدیریت واحدهای مستقل در سازمانهای بزرگ بسیار موفق هستند. .2این افراد بطور حتم نمیتوانند مدیر خوبی در سازمان باشند .انها در امور و کارهای شخصی (نه در اموری که باید دیگران را کنترل و بر انها اعمال نفوذ کرد) موفق هستند. نظریه ERG در هر زمان بیش ازیک نیاز میتواند فعال باشد و اگر یکی از نیازهای رده بال ارضا نشود؛میل به نیاز رده پایینتر تشدید میشود(.استیصال و بازگشت)