Amir Kabir

  • November 2019
  • PDF

This document was uploaded by user and they confirmed that they have the permission to share it. If you are author or own the copyright of this book, please report to us by using this DMCA report form. Report DMCA


Overview

Download & View Amir Kabir as PDF for free.

More details

  • Words: 4,570
  • Pages: 18
‫مقدمه‬ ‫موضوع مهمي که در حکومت قاجاریه بايد مورد بررسی قرار‬ ‫گیرد بررسی شخصیت امیرکبیر و قابلیت و مدیریت درخشان او‬ ‫در اين دوره است‪ .‬مطالعه زندگی او و تعمق در کارنامه دولت‬ ‫او این واقعیت را ثابت می کند که ملت ایران هرگاه مدیری به‬ ‫معنی واقعی کلمه عادل‪ /‬میهن پرست‪ /‬مردم دوست‪ /‬ظلم‬ ‫ستیزو قاطع داشته است جلوه های درخشان از فرهنگ و زندگی‬ ‫مدنی ‪ /‬همیاری و شکیبایی در مشکلت از خود به تماشا گذاشته‪.‬‬ ‫مولف در این کار خود سعی داشته تحقیقات متعددی خواه به‬ ‫صورت آثار مستقل و خواه به شکل تحقیقات جنبی درباره ی‬ ‫امیر کبیر و دستاورد های تاریخی او (که برجسته ترین دستاورد‬ ‫امیرکبیر اثر تحلیلی پر بار دکتر فریدون آدمیت است) و آثار‬ ‫تاریخی دوره ی قاجار در تحقیقات مورد را مورد مطا لعه‬ ‫قراردهد ‪.‬‬

‫نگاهی به شخصیت امیر کبیر‬ ‫شخصیت امیر کبیر و قابلیت و مدیریت درخشان او ‪ ،‬در استعداد‬ ‫عنصر ایرانی معنی‬ ‫می شود ‪ .‬مطالعه زندگی او معمق در کارنامه دلوتی او این‬ ‫واقعیت را ثابت می کند که ملت ایران هر گاه که مدیری به‬ ‫مدنی واقعی کلمه عادل‪ ،‬میهن پرست ‪ ،‬مردم دوست ‪ ،‬ظلم‬ ‫ستیز و قاطع داشته است ‪ ،‬جلوه هایی درخشان او فرهنگ و‬ ‫زندگی مدنی ‪ ،‬همیاری و هوشیاری در مشکلت از خودبه ثبات‬ ‫گذاشته است ‪ .‬راز محبوبیت مطلق امیر کبیر در این است که او‬ ‫راه خدمت به مردم را تا لحظه ای که شریان حیاتش را در آن‬ ‫حمام تاریک فین کاشان قطع کردن مردانه ادامه داد ‪ .‬تاریخ در‬

‫اثبات این مدعا ‪ ،‬نمونه های متعددی از پاکدلی و ایثار مردم‬ ‫ایران با خود دارد ‪.‬‬

‫میراث زندیه برای قاجار‬ ‫ایرانی که بازماندگان کریم خان زند ‪ ،‬به سر سلسله قاجاریه‬ ‫تحویل دادند ویژگی هایی داشت که بارزترین و چشم گیرترین‬ ‫آن ها استقلل سیاسی آن بود یک محقق خارجی در شعار عامل‬ ‫اساسی عقب ماندگی ایران ‪ ..‬که روند آن از اواخر قرن میلدی‬ ‫شروع شد ‪ .‬به نفوذ و غلبه سیاست های استعماری اشاره می‬ ‫کند و توضیح می دهد که ‪:‬‬ ‫ایران با وجود عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی خود در اواخر‬ ‫قرن هنوز مستعمره حکومتهای اروپایی نبود منافع کشورهای‬ ‫استعماری در ایران فقط به معاملت بازرگانی محدود می شد‬ ‫که در آن زمان به طور عمده به وسیله ی شرکتهای تجاری‬ ‫انگلیسی و هلندی از طریق خلیج فارس و سواحل آن به عمل‬ ‫می آمد ‪ .‬ولی از اواخر قرن هیجدهم الی قرن نوزدهم ایران به‬ ‫نیم مستعمره حکومتهای اروپایی تبدیل شد ‪ .‬و این امر از این‬ ‫تاریخبه به بعد یکی از علل سیاسی و اساسی عقب ماندگی‬ ‫کشور گردید ‪ .‬دورانی که محقق مذکور به آن اشاره می کند‬ ‫درست از حکومت دومین شاه از سلسله قاجار شروع می شود‬ ‫‪ .‬از دوران استقرار فتحعلی شاه قاجار است که به تدریج ایران‬ ‫به ابزار و آلت دست استعمارگران و روس های تزاری تبدیل‬ ‫می گردد ‪ .‬سریر حکومتش ‪ ،‬نشتگاه شاهان زبون ‪ ،‬خرافی ‪ ،‬بی‬ ‫اراده و ناآگاه از تحولت شگرف جهان معاصر می گردد ‪.‬‬

‫مردی از تبار ادب وسیاست‬ ‫میرزا ابوالقاسم قائم مقام از رجال بزرگ ادب و سیاست ‪،‬‬ ‫فرزند میرزا عیسی قائم مقام فراهانی جزو آن گروه بسیار‬ ‫اندک و بسیار انگشت شمار رجال عهد قاجاری است که به تدبیر‬ ‫‪ ،‬دانش ‪ ،‬لیاقت ‪ ،‬قابلیت سیاسی و میهن دوستی ممتاز و نامدار‬ ‫است ‪.‬‬ ‫این ادیب و دانشمند برجسته که منشأت ‪ ،‬او کسب جدیدی را در‬ ‫نثر پارسی ‪ ،‬خاصه در مکاتبات نظام اداری پایه گذاری کرد ‪،‬‬ ‫شخصیتی مدبر و باهوش در امور سیاسی بود فریزر در‬ ‫سفرنامه خو او را این گونه توصیف می کند ‪.‬‬ ‫قیافه او بسیار تند و زننده به نظر می رسد و هیچ نشان نمی‬ ‫دهد که دارای هوش بسیار باشد ‪.‬هوش فوق العاده ای که‬ ‫حقیقتا ً این شخص داراست ‪ .‬قائم مقام یک دیپلمات صحیح و با‬ ‫معنی ایران می باشد ‪ .‬تیزهوش و مال اندیش و با اراده است ‪.‬‬ ‫غالبا ً از روی دقت و احتیاط فوق العاده مقصود خود را هدف‬ ‫قرار می دهد ‪ .‬با کمک قائم مقام ‪ .‬کار سلطنت محمد میرزا‬ ‫سامان پذیرفت و خود او به صدرات عظمای ایران برگزیده شد‬ ‫‪.‬‬

‫میرزا تقی خان از کودکی تا صدرات‬ ‫محمد تقی ؛ معروف به میرزا تقی خان در سال هجری‬ ‫در«هزاوه» به دنیا آمد ‪ .‬نام پدرش کربلیی محمد قربان و نام‬ ‫مادرش فاطمه سلطان بوده است ‪ .‬خانواده پدری و مادری او‬ ‫از طبقه پیشه رو بودند پدرش در دستگاه میرزا بزرگ فراهانی‬ ‫سحت آشپزی داشت ‪.‬‬

‫بدین ترتیب از آن پس میرزا تقی خان زیر مراقبت مستقیم‬ ‫معنوی و فرهنگی میرزا ابوالقاسم قائم مقام قرار گرفت ‪.‬از‬ ‫دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امیر کبیر در خانواده قائم‬ ‫مقام زیر نظر و تربیت قائم مقام سپری می شد ‪ .‬او شیوه های‬ ‫منشی گری و نامه نگاری و صدور احکام دیوانی را از نمونه های‬ ‫قائم مقام می آموخت قائم مقام تحریر و نگارش پاره ا ی‬ ‫احکام و نوشته ها را به میرزاتقی خان محول می کرد ‪ .‬به تدریج‬ ‫کار او در محدوده شغل دبیری قرار گرفت و از رموز و ضوابط‬ ‫امور اداری و دیوانی به خوبی آگاه یافت ‪.‬‬

‫بنیادهای تازه‬ ‫بی هیچ تردیدی ‪ ،‬امیر کبیر در ایجاد بنیادهای اولیه فرهنگ جدید‬ ‫در ایران سهم و نقش عمده ای دارد ‪ .‬اگر خود گام اول را در‬ ‫زمینه ی فکری و ذهنی برنداشته باشد ‪ .‬اندیشه های بالقوه را‬ ‫که خود در جریان عوامل و اقدامات شکل گیری آن ها بوده ‪ ،‬در‬ ‫دوران قدرت و صدرات خود ‪ ،‬به مراحل عملی نزدیک کرده و‬ ‫برخی از آنها را جامه عمل پوشیده است ‪.‬‬ ‫امیر در راه فرهنگ ‪ ،‬دانش و صنعت جدید ‪ ،‬حفظ و تحکیم‬ ‫هویت ملی و استقلل سیاسی ایران در برابر تهاجم دوستهای‬ ‫استعماری و اصلحات سیاسی و اجتماعی نقشی تاریخی و‬ ‫مسئولیتی بی وال دارد ‪ .‬او با ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه ‪،‬‬ ‫تاسیس دارالفنون ‪ ،‬ترجمه و نشر کتابهای فنی و بهداشتی اعزام‬ ‫محصل به اروپا و گماردن معلمان و متخصصان اروپایی در‬ ‫مقاطع عالی تدریس راه را برای تحولت بعدی و نو گشود و‬ ‫مشعل فرهنگ جدید را در تاریک خانه حکومت استبدادی قاجار‬ ‫روشن کرد ‪ .‬عنصر خبر رسانی جمعی به این صورت که روزنامه‬

‫وقایع اتفاقیه نقش آن ها را برعهده داشت ‪ ،‬از نظر میدان عمل‬ ‫و تاثیر لاقل در ایران بی سابقه بود ‪ .‬مواد درسی دارالفنون که‬ ‫عبارتند از ‪ :‬پیاده نظام ‪ ،‬توپخانه ‪ ،‬مهندسی سواره نظام ‪،‬‬ ‫پزشکی ‪ ،‬جراحی ‪ ،‬داروسازی ‪ ،‬مدرن شناسی ‪ ،‬تاریخ ‪،‬‬ ‫جغرافیای طبیعی و‪ .‬ریاضی و زبان فرانسه مبتنی بر یافته های‬ ‫جدید در اروپا بودند ‪ .‬ایجاد دستگاه مترجمان دولتی به وسیله ی‬ ‫امیر به نهضت ترجمه و نشر کتاب از زمان عباس میرزا و براثر‬ ‫کوششها و تلقینات میرزا بزرگ قائم مقام آغاز شده بود ‪،‬‬ ‫سرعت بیشتری داد ‪ .‬امیر هیأت مترجمانی متشکل از اتباع‬ ‫فرهنگی مستخدم دولت ‪ ،‬ایرانیان مسیحی و شاگردان ایرانی‬ ‫که در فرنگ درس خوانده بودند یا در ایران چیزی آموخته بوند‬ ‫به وجود آورد ‪ .‬این کار در شرایطی صورت گرفت که دولت‬ ‫برای یافتن حتی یک مترجم زبان روسی برای شرکت در‬ ‫اختلفات سرحدی در مضیقه بود این هیئت در کوتاه مدتی‬ ‫توانست کتبی در زمینه علوم طبیعی ‪ ،‬صنعت ‪ ،‬زراعت ‪ ،‬تجارت‬ ‫اقتصاد مالیه ‪ ،‬سیاست و قوانین ‪ ،‬معدن شناسی ‪ ،‬تربیت‬ ‫حیوانات اهلی ‪ ،‬خانگی ‪ ،‬فنون نظام و لشکری طب و‬ ‫دامپزشکی و ‪....‬ترجمه کند ‪.‬‬

‫روزنامه وقایع اتفاقیه و اهداف آن‬ ‫تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه از دیگر اقدامات امیر کبیر است‬ ‫که ابتکار ایجاد آن به عنوان نخستین روزنامه به معنا ومفهوم‬ ‫امروزی ‪ ،‬متعلق به میرزاتقی خان است ‪ .‬گرچه روزنامه وقایع‬ ‫اتفاقیه نخستین روزنامه ایران نبود و سال پیش از آن در سال‬ ‫هجری قمری ‪ ،‬میرزا صالح شیرازی روزنامه (کاغذ اخبار) را‬ ‫منتشر کرده بود ‪ .‬ایجاد روزنامه ای مرتب و منظم ‪ ،‬با هدف‬

‫آگاهی رسانی به شیوه امروزی را امیر کبیر باعث شد ‪ .‬روزنامه‬ ‫وقایع اتفاقیه که تربیت مردم و آگاهی دادن به آن ها از امور‬ ‫ایران و جهان و افزودن بردانش و بینش آنها را هدف خود‬ ‫قرارداده بود ‪ ،‬به ابتکار امیر و به فرمان او طوری سازمان داده‬ ‫شده بود که عموم رجال و دولتمردان و احکام محلی و مباشرین‬ ‫و خوانین و تجار معتبر و سران ایلت و عشایر بتوانند آن را تهیه‬ ‫کنند و بخوانند هم از این رو مقرر شده بود که « هر کس در‬ ‫ایران دارای دویست تومان مواجب دولتی است باید اجیر یک‬ ‫روزنامه شده ‪ ،‬در سال دو تومان آنرا بدهید » انتشار روزنامه‬ ‫وقایع اتفاقیه در آن عهد ‪ ،‬بازتاب جهانی یافت و روزنامه های‬ ‫پاریس و لندن و وین و پطرزبورگ خبر چاپ آنرا به خوانندگان‬ ‫خود مژده دادند ‪.‬‬

‫دارالفنون‬ ‫اندیشه به کارگرفتن تمهیداتی که بتواند برای تامین برخی از‬ ‫نیازهای نظامی کشور ‪ ،‬محصل تربیت کند ‪ ،‬پس از شکست‬ ‫ایران در جنگ با روسیه از دست دادن ولیات ماورای ارس برای‬ ‫دولتمردان ایران پیش آمد ظاهرا ً میرزا بزرگ قائم مقام عباس‬ ‫میرزا ولیعهد فتحعلی شاه دریافت که باید شاگردانی برای‬ ‫فراگیری علوم و صنایع جدید به انگلیس فرستاد ‪ .‬عده ای برای‬ ‫این منظور به اروپا فرستاده شدند ‪ ،‬پس از جنگ هرات ‪ ،‬حاجی‬ ‫میرزا آقاسی هم پنج شاگرد دیگر به فرانسه گسیل داشت ‪.‬‬ ‫محرک این اقدامات ناکامی ایران در استفاده از وجود صاحب‬ ‫منصبان نظامی فرانسوی و انگلیسی در ا صلح قشون جامعه و‬ ‫خاصه عدم شرکت آنها در جنگ ها ‪ ،‬در حساس ترین مراحل‬ ‫نبرد بود امیر کبیر که در مراحل خدمات دیوانی خود در‬

‫آذربایجان شاهد بسیاری از تجارب تلخ و ناگوار بود ‪ ،‬قدمی‬ ‫بزرگ و بس فراتر از اندیشه و عمل اعزام محصل به اروپا‬ ‫برداشت و برآن شد تا با استفاده از استادان و متخصصان‬ ‫تجارب و دستاوردهای اروپائیان را در زمینه های تکنولوژی و‬ ‫نظامی در یک «کانون علمی » داخل کشور منتقل و متمرکز‬ ‫سازد و با متمرکز سازد و با تربیت محصل ‪ ،‬نیازها و کمبودهای‬ ‫قشون ایران را تامین نماید‪ .‬هم از این روی با استفاده از اولین‬ ‫فرصتی که پس از برقراری نظم وامنیت داخلی در آغاز صدرات‬ ‫خود به دست آورد ‪ ،‬اندیشه ایجاد دارالفنون را در دستور کار‬ ‫خود قرارداد ‪ .‬باید توجه داشت که اهداف نظامی در ایجاد‬ ‫دارالفنون ‪ ،‬در ذهن امیر اهمیت درجه دوم را داشتند ‪ ،‬زیرا او‬ ‫نخست به انتقال دانش و فن به ایران می اندیشید بنای‬ ‫دارالفنون ‪ ،‬که درآغاز به نامهایی هم چون ‪ :‬مکتب خانه‬ ‫پادشاهی ‪ ،‬مدرسه نظامیه ‪ ،‬تعلیم خانه ‪ ،‬مدرسه ‪ ،‬مدرسه جدید‬ ‫ذکر شده و سرانجام به نام تاریخی خود « دارالفنون » رسیده ‪،‬‬ ‫در ا وایل رسیده ‪ ،‬در اوایل سال در زمینی واقع در شمال‬ ‫شرقی اراک سلطنتی که قبل ً سربازخانه بود ایجاد گردید ‪.‬‬

‫سپردن کار به دست کاردان‬ ‫کوشش امیر در اصلح نظام اداری وقتی می توانست موفق‬ ‫باشد که به موازات طرد افراد فاسد از دستگاههای دولتی ‪،‬‬ ‫افراد شایسته را به کارگمارد و به اصطلح کار را به دست‬ ‫کاردان سپارد ‪ .‬در این مورد او مراقبتی سخت به کار می برد و‬ ‫دقت و نظارت ویژه ای محصول می داشت وساطت درباریان‬ ‫برای جلوگیری از طرد یک عنصر فاسد ‪ ،‬یا تفویض مسئولیت به‬ ‫کسی که طلحیت نداشت در امیر کارگر نمی ا فتاد ‪ .‬موارد‬

‫متعددی از این نمونه ها را در زندگی ایام صدرات امیر ‪ ،‬بر‬ ‫شمرده اند ‪ .‬او حتی به نزدیک ترین دوستان خود ‪ ،‬یا افرادی که‬ ‫روزی به او خدمت کرده و اخلقا ً خود را مستحق پاداشی می‬ ‫دانستند‪ ،‬در این مورد خاص امتیازی نمی داد ‪ .‬امیر خود از تاثیر‬ ‫سپردن کار به کاردان به خوبی آگاه بودند و نتایج آنرا در تجارب‬ ‫عملی ایام خدمت دیوانی خود یافته بوده است شادروان عباس‬ ‫اقبال آشتیانی داستانی نقل می کند که صرف نظر از مرحت‬ ‫وسقم آن می تواند بیانگر نتایج عملی سیاست امپر در سپردن‬ ‫کار به دست کاردان باشد ‪.‬‬ ‫امیر کبیر در سه سال و چند ماهه خود فرصت نکرد برنامه های‬ ‫دور و دراز اصلحات خود را به اجرا درآورد ‪ .‬در همان دوران‬ ‫کوتاه نیز چنان که دیدیم ‪ ،‬کارشکنیها و موانع گوناگون در کارش‬ ‫ایجاد می گردند ‪ .‬تردید نبود که آنها استمرار منافع خود را در‬ ‫گروی ادامه روش حکومت استبدادی می دانستند ‪.‬‬

‫امير كبير بينانگذار انديشه هاي آزادي خواهانه‬ ‫اگر اين پيشتازي در پاشيدن بذر انديشه هاي آزادي خواهانه كه‬ ‫هدفش رهايي از قيد جهل و خرافات و استعمار و سلطه‬ ‫بيگانگان و دستيابي به زندگي سالم اجتماعي بود ‪ ،‬به امير كبير‬ ‫نسبت داده مي شد ‪ ،‬بي شك منصفانه خواهد بود ‪.‬‬ ‫كاري كه او آغاز كرده و اگر فرصت مي يافت به پايان يا لاقل‬ ‫به نيمه راه برساند آن گاه بي ترديد اوضاع ايران به گونه اي‬ ‫ديگر رقم مي خورد حوادث بعد از مرگ امير ‪ ،‬سلطه ي مطلق‬ ‫شاهنشاهي را با همه ي فساد دروني و بيروني اش ‪ ،‬كه مظاهر‬

‫آشكار آن قدرت يافتن درباريان و عوامل غارتگر حكومت ‪،‬‬ ‫صاحبان سرمايه هاي كلن ‪ ،‬دللن اقتصاد و سياست شوم تر‬ ‫ازهمه نفوذخانه بر انداز استعمار گران بود دوباره بر عرصه‬ ‫سياسي و اجتماعي ايران گسترد ‪ .‬آن تحليل گر ايراني ‪ ،‬سيماي‬ ‫دولت ناصيرالدين شاه را در ربع فرني بعد از قتل امير ‪ ،‬دو دهه‬ ‫قبل از استقرار مشروطيت چنين ترسيم مي كند ‪.‬‬ ‫دولت ‪ ،‬قدرت اقتصادي اش تحليل مي رفت و مرجعيت و اعتبار‬ ‫سياسي اش را در افكار عام به تدريج از دست ميداد ‪ ،‬هيچ‬ ‫اصلح اجتماعي سر نگرفت و نفوذ امپرياليسم خارجي به اوج‬ ‫خود مي رسيد ‪ ،‬با وجودي كه فكر ترقي در حوزه دستگاه‬ ‫حكومت هيچگاه نمرد ‪ .‬هر كوشش اصلح طلبانه اي باطل‬ ‫گشت ‪.‬دوست در هيئت مجموع به جاي اينكه پيشش برود ‪ ،‬پس‬ ‫مي رفت ‪.‬‬ ‫آن فكر ترقي كه از محضر تربيت قائم مقام فراهاني ‪ ،‬در ميرزا‬ ‫تقي خان امير كبير استحاله يافته بود ‪ ،‬در ايام صدرات او بالفعل‬ ‫در تفكر سياسي جامعه دولتمردان ايران ‪ ،‬با جبر و قهر جايي‬ ‫براي خود بازكرد كه دستاورد بزرگ آن نهضت مشروطيت ايران‬ ‫بود‪.‬‬

‫سياست و ديانت‬ ‫پيرامون سياست مذهبي امير كبير سخن بسيار گفته اند ‪ .‬ما‬ ‫بدون اينكه وارد جزئيات اين نظريات شويم به جمع بندي دو تن‬ ‫از نويسندگان مي پردازيم ‪ .‬اما قبل از اين كه تاكيد مي كنيم‬ ‫مقامي منابع بر دين داري و تقليد او به اصول و آداب مذهبي‬ ‫تاكيد كرده اند ‪ .‬دكتر آدميت مي نويسد ‪:‬‬

‫« سياسي مذهبي امير ‪ ،‬دو جهت ثابت و مشخص داشت كاستن‬ ‫نفوذ روحاني و منع دخالت در سياست آزادي و مداراي ديني ‪،‬‬ ‫نظر او به هر دو جهت زاده ي تفكر واحد او در اصالت سياست‬ ‫عرض بود ‪.‬‬ ‫قبل بگوييم امير نه شمن دين بود نه بدخواه روحانيت اين معني‬ ‫را در تحليل شخصيت فردي او باز نموديم كه خود دين دار بود و‬ ‫مقيد به اصول و ادب مذهبي ‪ .‬اما از تعصب آزاد بود برخود‬ ‫دولت امير با دستگاه روحاني ‪ ،‬زاده دو عامل اصلي بود ‪ ،‬يكي‬ ‫دخل و تصرف عالمان دين در سياست ‪ .‬دوم سنت پرستي‬ ‫وظلمت هيأت روحاني ‪ .‬در واقع سياست عمومي امير در‬ ‫كاستن قدرت امام جمعه ها و شيخ السلم ها مي گرديد امير‬ ‫نفوذ و رويه ايشان را مانع پيشرفت نقشه اصلح و ترقي مي‬ ‫دانست ‪»...‬‬ ‫هاشمي رفسنجاني نيز مي نويسد ‪:‬‬ ‫« امير مردي مقيد به دستورات دين اسلم بوده است ولي بر‬ ‫خلف بيشتر رجال متدين و متعصب آن زمان يك روشن بيني‬ ‫خاصي در اعتقادات ديني خود داشته و حتي بسياري از خواسته‬ ‫هاي روحانيون و مسلمانان روشنفكر و مطلع از وضع زمان‬ ‫امروز كه نمي توانند آن ها را با سطع فكر عمومي مسلمانان‬ ‫وفق دهند در برنامه اصلحات آنروز امير كبير به چشم مي خورد‬ ‫»‬ ‫اقدامات آن دسته از شخصيت هاي به ظاهر مذهبي كه در بيان‬ ‫آقاي رفسنجاني آمده ‪ ،‬نه تنها وهمی براي اسلم و مسلمانان ‪،‬‬ ‫بلكه از نظر سياست ملي و اجتماعي نيز غير قابل تاييد بود ‪.‬‬

‫آرايش قدرت‬

‫اصلحات و اقدامات امير كبير ‪ ،‬به موازات آنكه به سود طبقات‬ ‫فرودست اجتماعي و عامه مردم و در قالب يك سياست ملي‬ ‫تمام عيار پيش مي رفت و از حمايت اين طبقات در معني اصيل‬ ‫خود برخوردار بود ‪ ،‬خشم و مخالفت كار شكني گروه هاي ديگر‬ ‫را بر مي انگيخت مولف كتاب امير كبير و ايران نيروهاي مخالف‬ ‫امير و تاثير آن ها در حكومت او را بدين گونه دسته بندي و‬ ‫ارزيابي كرده است ‪:‬‬ ‫اصلحات و نوآوري هاي امير كه صفات مختلف داشت ‪ ،‬طبيعتاً‬ ‫با سه نيروي مخالف برخورد كرد ‪ :‬عنصر فساد درباري عنصر‬ ‫نست پرست روحاني و عنصر استعمارگر خارجي اين دو برخورد‬ ‫به صورت تصادم دو قدرت متقابل يعني نوخواهي و اصلح‬ ‫اجتماعي ازيكسو و كهنه پرستي و سودجوئي شخصي از طرف‬ ‫ديگر درآمد و در واقع پديده اي طبيعي و پرهيزي ناپذير بود ‪.‬‬ ‫امير مخالفت سنت پرستان را مهار كرد و از حد آن بسيار‬ ‫كاست ‪ .‬ولي ستيزه گويي بزرگان درباري با اصلحات امير و‬ ‫نبرد سياست خارجي با سياست ملي او ‪ ،‬هم چنان برجاي ماند‬ ‫قدرت هيچ كدام از اين دو عامل اخير به تنهايي بر قدرت امير‬ ‫نمي چربيد ‪ .‬اما مجموع آنها افزون تر از توانايي ميرزاتقي خان‬ ‫بود ‪ .‬ميان عنصر فساد ايراني و عنصر سياست بيگانه پيوستگي‬ ‫معنوي خاصي به چشم مي خورد اين هم بستگي را بايد طبيعي‬ ‫دانست از اين رو استعمار روس و انگليس به همان اندازه كه با‬ ‫سياست ملي و استقلل طلبانه امير در پيكار بود ‪ ،‬در اجراي‬ ‫انديشه هاي ترقي خواهانه او كار شكني مي كرد ‪ .‬گذري به‬ ‫اجمال در حال و هوا و عملكرد اين سه عنصر را ضروري مي‬ ‫دانيم ‪ .‬ثمره همه اين موفقيت ها و تلش ها چنان چه خواهيد‬

‫ديد ‪ ،‬يكسال پس از قتل امير به سدت وليعهد بعدي به ياد رفت‬ ‫‪.‬‬

‫تداوم توطئه ها‬ ‫امير كبير ‪ ،‬با قدرت به حكومت ادامه مي داد ‪ .‬اما در همان‬ ‫حال توطئه بي وقفه دشمنانش براي سقوط او ادامه داشت ‪.‬‬ ‫اول رجب در سفر با شكوه شاه به اصفهان امير ‪ ،‬خانواده‬ ‫سلطنتي ‪ ،‬صاحب منصبان دولتي ‪ ،‬وزراي مختار روس و انگليس‬ ‫وعثماني ‪ ،‬در ركاب شاه بودند ‪.‬‬ ‫اينك ذهن شاه را بر عليه امير كما بيش بر آشفته بودند از‬ ‫داستان پيشنهاد اميربه شاه كه مهد عليا را به بهانه شكار هدف‬ ‫تير قرار دهد ‪ ،‬اينك حديث بلندي ساخته بودند ‪ .‬مي گفتند امير‬ ‫تدارك برانداختن ناصرالدين شاه را به نفع برادرش عباس ميرزا‬ ‫فراهم مي سازد ‪ .‬برآنست تا پس از اينكه مهدعليا به دست‬ ‫شاه كشته شد شاه را به بهانه ي اينكه مادرش است و لياقت‬ ‫سلطنت ندارد ‪ ،‬كنار بزنند ‪ .‬مهد عليا و ميرزاآقا خان در اشاعه‬ ‫اين انديشه و جا انداختن آن در ذهن شاه سخت در تلش بودند‬ ‫‪ .‬ملقاتهاي ميرزا آقاخان نوري با شاه افزايش يافته بود ‪ .‬و امير‬ ‫توسط ماموران پنهاني خود در جريان كار آنان بود در رفتار شاه‬ ‫نيز تغييرات محسوس مشاهده مي كرد ‪ .‬مجموعه اين گروه ها‬ ‫ف كه در حول كانون اصلي فساد و خيانت ‪ ،‬يعني دربار گرد‬ ‫آمده بودند از هيچ كوششي ابتدا در كارشكني ها و ايجاد مشكل‬ ‫و مانع در راه امير و سرانجام در سقوط و قتل او كوتاهي‬ ‫نكردند ‪.‬‬

‫فرمان عزل‬

‫كار صدرات امير تمام شده بود شاه و درباريان جلسه اي‬ ‫تشكيل دادند ‪ .‬چهار صد نفر از سربازان و افسران گارد‬ ‫سلطنتي احضار شدند تا مراقب اوضاع باشند ‪ ،‬مبادا هواداران‬ ‫امير دست به شورش بزنند مي پنداشتند ‪،‬عزل ناگهاني او‬ ‫موجب حوادثي گردد ‪ ،‬اين احتمال را دشمنان امير دامن مي‬ ‫زدند ‪ .‬ميرزا احمد وقايع نگار مي نويسد ‪( :‬دشمنان امير نظام )‬ ‫جلوه دادند كه چون با اغلب امرا و حكام عراق در اين باب‬ ‫همدستان است محتمل است اگر يك دفعه حكم ‪ ،‬به عزلش‬ ‫دهند ‪ ،‬فتنه حادث شود ‪ .‬انها شاه را وا داشتند كه باوزراي‬ ‫خارجي باطنا ً در اين باب مشورت نمايد و به جهت دفع فساد‬ ‫احتمالي آنها را معين (ياور و همدستان) خود سازند ‪ .‬چون‬ ‫پادشاه از آنان استمزاج نمودند آن ها كه خود آرزوي چنين زوري‬ ‫داشتند و شبي از بيم امير پهلو به بستر راحت نمي گذاشتند و‬ ‫ياراي تكلم نداشتند اني معني را فوز عظيم دانسته پادشاه را‬ ‫باطنا ً تحريك سازند ‪ .‬شاه حكم عزل امير را صادر كرد ‪ .‬عصر‬ ‫چهارشنبه محرم شب هنگام به اواطلع دادند كه از صدرات بر‬ ‫كنار شده است و صبح روز بعد فرمان عزلش را به او اعلم‬ ‫كردند ‪.‬‬ ‫امير گرچه از عزل خويش ‪ ،‬به جهات مختلف و ازجمله ناتمام‬ ‫ماندن برنامه هاي اصلحي اش غمگين و ناخرسند بود اما فرمان‬ ‫عزل را با بردباري و خونسردي خاص خويش‬

‫آغاز هرج و مرج‬ ‫همين كه سايه ي امير از بالي سر نظام حكومتي برداشته شد ‪.‬‬ ‫هرج و مرج رخ نمود اين نيز موجب نگراني سفير انگليس شد‬

‫چرا كه ممكن بود ‪ ،‬ضرورت بازگشت امير را تقويت كند ‪ .‬با‬ ‫پالمرستون نوشت ‪.‬‬ ‫در ظرف همي چند روزه كه از عزل امير نظام مي گذرد ‪ ،‬بي‬ ‫نظمي و هرج و مرج دستگاه هاي حكومت را گرفته ‪ .‬صدراعظم‬ ‫جديد صاحب قدرت در دستگاه نيست و همين اوضاع و احوال‬ ‫سبب شده عمل صحبت از بازگشت ميرزاتقي خان به مقام‬ ‫سابقش بنمايند ‪.‬‬ ‫فكر بازگشت امير به قدرت از روز عزل تا روز مرگش بالقوه‬ ‫وجود داشت واين انتظار را همه مي كشيدند و هم زمان با آن‬ ‫جناح دمشن با تمام قوا در پي نابودي او بود ‪ ...‬اين احتمال‬ ‫وجود داشت كه شاه او را به وزرات بازگرداند در جهت مقابل از‬ ‫آغاز تباهي دولت امير تا انتهايش ‪ ،‬قدرت مخالف در بر انداختن‬ ‫وي كوشا بود و شاه ضعيف النفس بر سر دو راهي خير و شر‬ ‫قرار داشت ‪.‬‬ ‫اما از مجموع حوادث مي شد پيش بيني كرد كه كار امير مقام‬ ‫شده است ‪.‬‬

‫بسوي تبعيدگاه‬ ‫فرمان تبعيد امير به كاشان صادر شد ‪ .‬اين كار يكي دو روز پس‬ ‫از اينكه مقام القاب و مناقبش را گرفتند صورت گرفت ‪.‬‬ ‫كارواني متشكل از امير ‪ ،‬همسرش ‪ ،‬فرزندانش ‪ ،‬مادر امير و‬ ‫ميرزا احمد خان پسر ش بود روز پنج شنبه محرم به سوي‬ ‫كاشان به حركت در آمدند ‪ .‬در دستور نامه اي كه ناصرالدين‬ ‫شاه پيرامون تبعيد امير خطاب به مامورين محافظ صادر كرده‬ ‫بود ‪ ،‬مراقبت ها و محدوديت ها سخت توصيه شده بود ‪.‬‬

‫كاروان حامل امير كبير روز در راه بود و روز هشتم صفر سال‬ ‫به كاشان رسيد باغ فين كاشان براي زندگي آنها در نظر گرفته‬ ‫شده بود ‪.‬‬ ‫عوامل اصلي توطئه گرايي كه براي نابودي امير كبير مي‬ ‫كوشيدند عبارت بودند از مهدعليا ‪ ،‬ميرزا آقا خان نوري ‪،‬‬ ‫پسردائي هاي شاه ‪.‬اهداف اين عده به وسيله منظومه فاسد‬ ‫درباريان از يكسو و معركه گرداني پنهان شيل وزير مختار‬ ‫انگليس تقويت و هدايت مي شد ‪.‬‬

‫در آن چهل روز چه گذشت !‬ ‫درباره ي چگونگي گذراندن امير و خانواده اش ‪ ،‬در آن چهل‬ ‫روزي كه در باغ فين كاشان بودند ‪ ،‬مطالب زيادي نوشته نشده‬ ‫است ‪ .‬از ميان نوشته هاي گوناگون بر‬ ‫مي آيد كه در نگهبانان اميربه بهانه اينكه فرار نكند مرتبا ً او را از‬ ‫اطاقش بيروني‬ ‫مي طلبيدند و منظور از آن حيله همين بود كه او را به دام‬ ‫افكنند وحشت لحظه اي از آن خانه دور نمي شد هر غذايي كه‬ ‫مي آوردند اول عزت الله مي چشيد تا مبادا آن را مسموم‬ ‫ساخته باشند با هيچ كس حق مراوده و مكاتبه نداشتند اما گويا‬ ‫بين مهدعليا و ملك زاده خانم مكاتبه برقرار بوده است و پيك‬ ‫مخصوص ‪ ،‬نامه هاي آن دو را مطالبه مي كرده است ‪ .‬اما امير‬ ‫ظاهرا موفق نشده است يا نخواسته است با كسي مكاتبه‬ ‫داشته باشد ‪.‬‬ ‫اينك چهل روز از سكونت امير و خانواده اش در فين كاشان‬ ‫گذشته بود امير و ملك زاده خانم ديگر دستشان به جايي بند‬ ‫نبود ‪ .‬از هيچ جا اطلعي نداشتند ‪ .‬به شاه هم كوچكترين‬

‫دسترسي نداشتند در عوض ميدان توطئه براي دشمنانش از‬ ‫شش جهت باز بود ‪ .‬مهمترين كاري كه براي آنان باقي مانده بود‬ ‫قتل امير بود بدون تحقق يافتن اين كار ‪ ،‬امر توطئه گران پيش‬ ‫نمي رفت اما راضي كردن شاه كار دشواري بود و به همان‬ ‫نسبت بايد توطئه ها و تلقين ها شدت بيشتري يافت ‪.‬‬

‫فرمان اعدام‬ ‫توطئه ها به ثمر نشست شاه فرمان قتل امير را صادر كرد اين‬ ‫فرمان را ميرزا آقا خان نوري ‪ ،‬با نيرنگ از شاه گرفت خود شاه‬ ‫گفته است ‪:‬‬ ‫به قتل امير راضي نبودم ميرزا آقاخان تدليس كرد و دست خط‬ ‫را از من گرفت دستخط ديگر فرستادم كه ميرزاعلي خان نرود‬ ‫گفت رفته است ‪.‬‬ ‫حاج عليخان هم مي دانست كه ممكن است شاه پس از بيدار‬ ‫شدن از خواب مستي پشيمان گردد ‪ .‬پس از گرفتن حكم قتل‬ ‫شب را در خانه يكي از پسران خود رفت ‪ .‬قاتل در گرگ و‬ ‫ميش روز بعد ‪ ،‬به طور چاپاري به سوي كاشان رفت پيش از‬ ‫اعزام قاتل مقدمات فريب امير و همسرش را فراهم كرده‬ ‫بودند نوشته اند كه ‪:‬‬ ‫پيش از عزيمت فراشباشي به كاشان ‪ ،‬يكي از زنان اندرون را‬ ‫نزد عزت الدوله فرستادند كه به او بگويد دوره ي محنت و زاري‬ ‫گذشت شاه بر سر مهر آمد ‪ .‬خلعت در راه است ميرزا تقي‬ ‫خان مختار است كه به تهران بيايد يا به كربل برود و با اين وعده‬ ‫هاي دروغين زمينه ي خوب را براي قتل امير فراهم كردند ‪.‬‬

‫در حمام چه گذشت‬

‫پيرامون كيفيت به قتل رساندن امير مطالب گوناگوني نوشته‬ ‫است ‪.‬‬ ‫واستون مي گويد ‪ :‬در نهم ژانويه امير نظام به عادت هر روز‬ ‫صبح با نگهبانان خود بيرون مي آمد همين كه قدري از اندرون‬ ‫دور شد فوري حاج علي خان دستور داد او را محاصره كنند و‬ ‫دهان امير را گرفتهه كشان كشان او را به حياط مجاور آوردند‬ ‫ودر آن جا او را به زمين زدند و دست و پايش را سخت بستند و‬ ‫شريانهاي هر دودست و پاهاي او را قطع نموده و براي چند‬ ‫ساعتي او را به همان حال گذاشتند كه در ميان درد شديدي جان‬ ‫بسپارد امير نظام اين سختي را تا در آخر جان كندن ‪ ،‬با همان‬ ‫متانتي كه در تمام عمر خود داشت كه با بزرگي او توام بود‬ ‫نفس آخر را كشيد و جان خود را تسليم نمود ‪.‬‬

‫نقشهاي خونين ديوار حمام‬ ‫حمام فين كاشان قتلگاه خودي و بيگانه شد از همان سالهاي‬ ‫نخستين پس از مرگ امير‪ ،‬هر كس به قصر تاريخي فين وارد‬ ‫شد ‪ ،‬اول به سراغ حمام آن رفت در نوشته هاي بازديد كنندگان‬ ‫نوشته هاي جالبي آمده است دكتر پلك اطريشي مي نويسند‪:‬‬ ‫هنوز ديواري كه خون امير بر آن جهيده بود وروي آن تراشيده‬ ‫بود ديده مي شد ‪ ،‬اما كسي اين زحمت را به خود نداده بود كه‬ ‫آنرا تعمير كند ‪.‬‬ ‫وزير مختار پروس ( اطريش) كه ده سال بعد از قتل امير به‬ ‫ايران آمد مي نويسد ‪:‬‬ ‫امير دستور داد رگهايش را بگشايند در حال تفريح با انگشتان‬ ‫خونينش در ديوار حمام نوشت ‪ :‬ل اله ال الله اين كلمات هنوز‬ ‫ديده مي شد ‪.‬‬

‫يك فرد انگليسي كه بعد از سال به فين رفته است مي گويد ‪:‬‬ ‫سنگي كه روي آن ميرزاتقي خان ‪،‬آن مرد واژگون بخت جان‬ ‫داده بود ‪،‬ديديم ‪ ،‬باغباني كه جاي آنرا نشان داد ‪،‬يكي از كساني‬ ‫بود كه بدن بيجان اورا بيرون كشيده بود ‪.‬‬

‫آرامگاه امير‬ ‫كالبد امير را ابتدا در همان كاشان دفن كردند روز بعد از قتل‬ ‫امير ‪ ،‬جسدش را به گورستان پشت مشهد كاشان بروند پهلوي‬ ‫گور حاج سيد محمد تقي نامي به خاك سپردند چند ماه بعد ‪ ،‬به‬ ‫پايمردي همسرش عزت الدوله كالبد امير كبير را به كربل حمل‬ ‫كردند و در اتاقي كه در آن به سوي صحن امام حسين باز مي‬ ‫شود به خاك سپردند ‪.‬‬ ‫برگرفته از ‪:‬‬

Related Documents

Amir Kabir
October 2019 21
Amir Kabir
November 2019 23
Kabir
May 2020 13
Amir
May 2020 30
Amir Amir Dah.docx
April 2020 26
Kabir Poems
October 2019 17