زن
در برابر هر زن توانايي كه خسته از ت « ضعيف» است، صف ِ مرد ضعيفي وجود دارد كه از قدرت كاذب رنج ميبرد.
در برابر هر زني كه خسته ب از صف ِ ت كاذ ِ «حماقت» است ،مردي وجود دارد كه از پوشيدن نقاب «عاقلنمايي»
در برابر هر زني كه خسته از ب برچس ِ «احساساتي» بودن است، مردي وجود دارد كه از «حق گريه كردن و حساس بودن» محروم بوده است.
در برابر هر زني كه از آنكه به عنوان يك شيء جنسي قلمداد شود دلگير است ،مردي وجود دارد كه نگران توان جنسي خود است.
در برابر هر زني كه از دستمزدي كه شايستگياش را دارد محروم است ،مردي وجود دارد كه مسؤليت اقتصادي انسان ديگري را بالجبار بدوش ميكشد.
در برابر هر زني كه «اسرار مكانيكي ماشين» را نميداند ،مردي وجود دارد كه نميداند چگونه تخممرغي را آبپز كند.
در برابر هر زني كه براي آزادياش قدم بر ميدارد ،مردي وجود دارد كه راه آزادي را باز مييابد.
نژاد بشر ،پرندهاي است با دو بال؛ يك بال مؤنث و يك بال مذكر
تنها اگر دو بال بطور مساوي رشد كنند،
نژاد بشر ميتواند پرواز كند.
حال بيش از هر زمان ديگري ميتوان درك كرد كه:
علت وجود زن ،علت وجود بشر است.
پيروز باشيد -پدرام موسوی