-1منصرف ( اسمی که آخرش تنوین نمی گیرد ) تقسیم اسم -2غیر منصرف ( اسمی است که آخرش تنوین نمی گیرد )
موارد اسم های غیرمنصرف
شین صلمه ( ش :شعیب ی :شبث ح :هود ) محمد
-1اسمهای خاص مونث ( شین صلمه ) -2اسمهای خاص غیر عربی -3اسمهای شهر ها و کشورها ( مکه – تهران و ایران و ) ... -4جمع های مکسری که هم وزن مفاعل و مفاعیل ( مشاهیر – مدارس – مساج – مفاتیح – مکاسب ) -5صفت بر وزن افعل یا ( فعلی ،فعل ) ( اکبر – کبری – صفراء ن :نوح
بال صفحه ی 4
ص :صالح
ل :لوط
م:
ص3 درس چهارم جاء ابوک فعل فاعل ،مرفوع به او ( فرعی )
رفع واو اسماء خمسه نصب :الف
رأیت اباک فعل و فاعل مفعول منصوب ،الف به جای فتحه ( _َ )
سلمت علی أبیک
جر :ی
فعل و فاعل مجرور به یاء به جای کسره ( ـــــِ )
رفع ــُــ یا ــٌــ
جاءت التلمیذاتُ
حرکتی نصب
ــِــ
(فرعی )
جر (اصلی )
غیر منصرف
رأیت التلمیذات فعل و فاعل مفعول منصوب به کسره ( فرعی )
یا ــٍــ
سلمت علی التلمیذات جار و مجرور به کسره ( اصلی )
رفع
فقط ــُــ ( اصلی )
نصب
فقط ــَــ ( اصلی )
÷÷ جر
فقط ــَــ ( فرعی )
جاءت فاطمة ُ فعل فاعل و مرفوع به ــُــ رأیت فاطمة َ فعل و فاعل مفعول منصوب به ــَـ سلطت علی فاطمة َ جار و مجرور
ص2 کلمه ــُــ یا ــٌــ بگیرد رفع نصب کلمه ــَــ یا ــًــ بگیرد کلمه ــِــ یا ــٍــ بگیرد جر
اصلی
فرعی :وقتی کلمه علمت های اعراب بال را نپذیرد فرعی می شود . -1اسم های مثنی -2جمع مذکر سالم -1حرفی -3اسماء خمسه موارد -2حرکتی
-1جمع مونث سالم -2اسمهای غیر منصرف
رفع :الف اسم های مثنی نصب :ی جر :ی
رفع واو جمع مذکر سالم
نصب ی جر ی
جاء المعلمان فعل فاعل مرفوع به الف به جای ضمه ( فرعی ،ظاهری ) ( ان – ین ) رأیت المعلین سلمت علی المعلمین
جاء المعلمون فاعل و مرفوع به و رأیت المعلمین فعل و فاعل مفعول منصوب به یاء به جای ضمه رأیت علی المعلمین
ص1 درس چهارم وقتی کلمه ای در جمله ای قرار بگیرد که بر اساس آن نقش اعراب مخصوص آن نقش را می پذیرد . انواع اعراب
رفع مشترکی فاعل و اسم نصب جر
مخصوص اسم
جزم
مخصوص فعل مضارع
الف – معرب
-1ظاهری
دو کلمه
اصلی فرعی
-2تقدیری محلی ب – مبنی
شامل -1ضمائر -2اسم موصول محل منصوب قرأت هذا الکتاب -3اسم اشاره -4اسم استفهام -5اسم شرط -6عدد مرکب محل مجرور سلمت علی هذا الرجل محل مرفوع هنا کتابُ
بخش دوم از کتاب درسی )1ص 2کتاب عربی الدرس الول التذکار ()1 دانستیم که فعل ثلثی ثلثی مجرد :فعلی است که اولین صیغه ی ماضی آن از سه حرف اصلی تشکیل شده باشد ثلثی مزید :فعلی است که در اولین صیغه ی ماضی علوه بر حروف اصلی یک یا دو یا سه حرف زائد داشته باشد . المصدر ( الباب ) المر ( للخطاب ) المضارع بابهای ثلثی مزید الماضی الحروف الزائده یک حرف زائد إفعال همزه افعل یفعل افعل تفعلیل تکرار عین الفعل فعل یفعل فعل فاعل یفاعل فاعل مفاعله ( فعال ) الف دوحرف زائد تفاعل یتفاعل تفاعل تفاعل ت – الف ت – تکرار عین الفعل تفعل یتفعل تفعل تفعل افتعل یفتعل افتعل افتعال ا – ت انفعل ینفعل انفعل انفعال ا – ن سه حرف زائد استفعل یستفعل استفعل استفعال ا – س – ت
ص 3کادر زرد رنگ به فعلی که اولین صیغه ی ماضی آن از چهار حرف تشکیل شده باشد و هر چهار حرف آن اصلی باشند « ، رباعی مجرد » می گویند .
وزن رباعی مجرد الماضی وزن مثال
فعلل زلزل
المضارع یفعلل یزلزل
فعلل زلزل
المر المصدر ( باب ) فعللة ( فعلل ) زلزلة ( زلزال )
جامد و مشتق اسم ها یا « جامد » ند و یا « مشتق » .مشتقات در اصطلح علم صرف 8مورد می باشند . انواع مشتقات اسم فاعل
فعیل شریف حسن فعل جبار فعلفعال سهل معلوم مکتب مفعل علمه فعاله خشن مفعل جرد مجلس مفعل صبور أفعلفعول احمر مزید محترم فعلء حمراء فعلن جوعان
افعل م فعلی جرد مزید
اعظم عالم عظمی معلم
اسم مفعول
اسم مکان و زمان
صفت مشبه
اسم مبالغه
اسم تفضیل
بدانیم اسم اللة نام هر تصیر را پیدا کنید . مقراض مصباح مفتاح منشار کدا م پاسخ نادرست است ؟ -1همه این کلمات بر وزن مفعال هستند . -2این کلمات مشتق اسم مکان هستند . -3این کلمات برای نامیدن ابزار و وسایل به کار می روند .
وزن « مفعال » بر ابزار و وسایل انجام کار دللت دارد .به چنین اسم های مشتقی « اسم آلت » می گویند . دو وزن دیگر اسم آلت مخلب مقبض مبرد مفعل مطرقه مسطره مکنسه مفعله
ص 14کتاب درسی خود کتاب الدرس الثانی التذکار ( ) 2 دانستیم که ضمیر کلمه ای است که جانشین اسم ظاهر می شود و از جهت عدد و جنس با آن مطابقت می کند .
انواع ضمیر منفصل منصوب مرفوع هو
هی
هما
هما
هم
هن
انت
انت
انتما
انتما
انتم
انتن
انا
نحن
ایاها
ایاه
ایاهما ایاهما ایاهم
ایاهن
ایاک
ایاک
ایاکما
ایاکما
ایاکم
ایاکن
ایای
ایانا
-
-
ا
ا
و
ن
ت
ت – ی
متصل مرفوع
منصوب او مجرور
تما
تما
تم
تن
ت
نا
ه
ها
هما
هما
هم
هن
ک
ک
کما
کما
ی
نا
دست نوشته ها : منفصل :اسمی است که جانشین اسم ظاهر می شود و از جهت عدد و جنس با آن مطابقت می کند . متصل :ضمایری که به کلمات دیگر وصل نمی شود و به صورت منفصل و جداگانه در جمله به کار می روند . ضمایر منفصل مرفوعی
-1در جمله جانشین مبتدا می شوند -3مبتدا همیشه مرفوع است و چون همیشه مرفوع است به این ضمایر منفصل مرفوعی گفته می شود انت طالبه مبتدا خبر مرفوع
-1چون همیشه این ضمایر در جمله نقش مفعول را ایفا می کنند -2و مفعول هم همیشه منصوب است . -1بعد از فعل بیاید -2بعد از اسم با حرف بیاید چون نقش مفعول را ایفا می کند و مفعول هم همیشه منصوب است ضربت مفعول فعل و فاعل متصل منصوبی متصل مرفوعی
به این ضمایر منفصل منصوبی می گویند .
ص 15کتاب دانستیم که موصول اسمی است که دو کلمه یا دو جمله را به هم وصل می کند و معنای آن توسط عبارت بعد کامل می شود . جمع مثنی مفرد الذین اللذان « اللذین » الذی مذکر خاص انواع موصول اللتی اللتان « اللتین » التی مونث من عاقل عام غیر عاقل ما صله موصول :جمله و یا شبه جمله ای است که بعد از اسم موصول می آید و ابهام آن را برطرف می کند ؛ مانند : أحترم الذی یقول الحق « .ل ما في السماوات و ما في الرض » . دست نوشته ها : متصل مرفوعی :ضمایری هستند که به فعل می چسبند و جزء فعل هستند و با فعل صرف می شوند . ا–و–ن ماضی و مضارع و امر مشترک میان مثنی جمع مذکر مونث ي :فرد مونث مخاطب مضارع و امر ت تما تم مختص به فعل ماضی ت تما تن مخاطب )2و فاعل همیشه مرفوع است . چرا به آنها متصل مرفوعی می گویند )1 :چون همیشه نقش فاعل را ایفا می کنند .
ص 16 دانستیم که معرب و مبنی معرب کلمه ای است که علمت آن ،متناسب با موقعیت جمله ،تغییر کند . انواع اعراب جزم ــــ جر ـِــٍـ رفع ــُـٌـ نصب ـَــًـ مبنی کلمه ای است که حرکت آخر آن در شرایط مختلف ،ثابت باشد . انواع بناء ضم ــُــ فتح ــَــ کسر ــِــ سکون ــــ انوع کلمات مبنی اسم : -1ضمیر -2اشاره -3موصول -4شرط -5استفهام فعل -1ماضی :همه صیغه ها -2امر :همه صیغه ها -3مضارع :دو صیغه جمع مونث حرف حرو ف :همه آنها دستنوشته : مرفوع منصوب مجرور مجزوم فی الکتاب ل یکتب العاقل یکتب مشترک می ان اسم و مضارع
ص 17 دانستیم که جمله فعلیه جمله ای است کهه معمول با فعل آغاز می شود . ارکان جمله فعلیه فعل
فاعل
انواع فاعل لزم هنگامی که با گرفتن فاعل معنای آن کامل می شود و نیاز به مفعول ندار د . فعل +فاعل
متعدی هنگامی که با گرفتن فاعل معنای آن کامل نمی شود و نیاز به فعل دارد . فعل +فاعل +مفعول
انواع فاعل فعل فاعل اسم ظاهر « :جاء الحق » مفعول فاعل مبتدا المومنون برای انیکه قبل از فعل آمده فاعل نیست و مبتدا است . ضمیر بازر :المومنون یعبدون ال ضمیر مستتر :یا علی اکتب التمرین ( انت ) از معنای فعل فهمیده می شود 14و 13و 1 – 7یا 4صیغه ی مضارع 1-4ماضی امر مفعول به اسم ظاهر :خلق ال النسان ضمیر بارز :ال ینصرک
ص 18 دانستیم که جمله اسمیه جمله ای است که معمول با اسم آغاز می شود .در ترجمه ی جمله اسمیه از فعل ربطی استفاده می کنیم ( .است ،هست و ) ... ارکان جمله اسمیه مبتدا اسمی است که اول جمله می آید
انواع خبر مفرد
-1الطالبون یجتهدون
مبتدا و مرفوع المعلم قائم فی الصف ( خبر مرفوع مفرد ) خبر علم سود مند است العلم نافع
خبر دوم جمله ی اسمیه است که در مورد مبتدا خبر می دهد و جمله با آن کامل می شود
-2الطالب جالس جمله یا شبه جمله نباشد را -----می گویند . مبتدا مرفوع خبر مفرد
جمله اسمیه -2الطالبون یجتهدون فی دروسهم -1الطالب یقرأ الکتاب فعلیه مبتدا و مرفوع فعل و فاعل -1جار و مجرور :الکتاب فی المحفظة -2الطالب فی الصف شبه جمله جار و مجرور خبر شبه جمله مرفوع مبتدا -3ظرف :الکتاب هناک ظرف خبرمقدم گاهی خبر بر مبتدا مقدم می شود مخصوصا زمانی که خبر شبه جمله باشد و مبتدا اسمی نکره باشد کتاب هناک کتاب فی المحفظة خبر مقدم مبتدای موخر مبتدای موخر خبر مقدم -1ظرف :قید مکان و قید زمان در زبان فارسی
ص 29 تقسیم است از نظر شناسایی
-1معرفه شناخته شده
-1خبر -2اسم موصول -3اسم اشاره -4اسم ( ال ) دار -5مضاف واقع شود -6اسم علم ( خاص )
-2نکره ناشناس علمت اسم نکره در
فارسی ( ی) در عربی ــًـــٌــٍـــ
اسم های نکره با دو واسطه می توانند معرفه شوند . 21 نکره +معرفه = معرفه ،معرفه ال +نکره = معرفه کتاب +المعلم = کتاب المعلم ال +رجل = الرجل = قلمک قلم +ک ال +قوم = القوم به اسم معرفه در حالت اول « معرف به ال » و در حالت دوم « معرف به اضافه » می گوییم . اما برخی از اسم ها به خودی خود معرفه و شاخته شده هستند ،مانند : علم ،ضمیر ،اشاره ،موصول در سال های گذشته با ضمایر ،اشاره و موصولت آشنا شدیم .
ص 30به اسم هایی که بر « جنس » یک شخص یا یک شی ء دللت می کنند در عربی اسم جنس و در زبان فارسی اسم عام گفته می شوند ،مانند :مرد ،زن ،کشور ،کوه ،رود . حال اگر از میان یک جنس یک « فرد » یا یک « واحد » را جدا کنیم و نامی بر او بنهیم این نام را در عربی اسم علم و در فارسی اسم خاص می نامند هر چند افراد متعددی ب این نام خوانده شوند ،مانند : حسن ،زینب ،ایران ،البرز ،کارون . علم یکی از معارف است . هر اسمی که جزء معارف فوق نباشد نکره است خواه تنوین داشته باشد یا نداشته باشد .
ص 41 برخی از اسم های معرب به جای علمت های اصلی اعراب ،علمت های دیگری نز می گیرند که به آن ها « علمت های فرعی اعراب » گفته می شود .
ص 53 از آنجا که علمت آخر کلمات مبنی ثابت است ،لذا برای شناختن اعراب و نقش آن ها باید به « محل » قرار گرفتن آن ها توجه کرد نظرت الی التلمیذ رأیت التلمیذ نجح التلمیذ نظرت الی ذلک رأیت ذلک نجح ذلک چون کلمات مبنی علمات رفع ،نصب ،جر و جزم را نمی توانند بپذیرند لذا از محل آن ها در جمله ،پی به نقش آن ها می بریم ،چنین اعرابی را اصطلحا « اعراب محلی » می نامیم .
54 جمله ها و شبه جمله ها نیز اگر نقش بپذیرند اعرابشان« محلی » است .
55 برخی کلمات با وجود معرب بودن علمت های اعراب را نمی پذیرند و اعراب آن ها را باید از نقش کلمه در جمله تشخیص داد .به چنین اعرابی اصطلحا « اعراب تقدیری » می گوییم . مهمترین کلماتی که اعراب آن ها تقدیری است . اسم مقصور اسمی است که به الف ختم شود .مانند :دنیا ،کبری فاعل ،مرفوع تقدیرا رفع :جاء الفتی اعراب نصب :رأیت الفتی مفعول به ،منصوب تقدیرا در هر سه حالت اعراب مجرور به حرف جر تقدیرا جر :سلمت علی الفتی تقدیری دارد اسمی است که به یاء ما قبل مکسور ختم می شود .مانند :قاضی ،هادی اسم منقوص فاعل مرفوع تقدیرا رفع :حضر القاضي اعراب مفعول منصوب با فتحه نصب :شاهدت القاضی در دو حالت رفع و جر مجرور به حرف جر تقدیرا جر :مررت بالقاضی اعراب تقدیری دارد . اسمی است که به ضمیر متکلم وجده « ي » اضافه شود .مانند :صدیقی اسم مضاف به یای متکلم خبر مرفوع تقدیرا رفع :هذا کتابی اعراب مفعول به منصوب تقدیرا نصب :قرأ ت کتابی در هر سه حالت اعراب مجرور تقدیرا جر :القصة فی کتابی تقدیری دارد .
با مروری بر آنچه گذشت حتما در می یابید که : اعراب محلی اصطلحی است برای کلماتمبنی ،جمله و شبه جمله . اعراب تقدیر اصطلحی است برای برخی کلمات معرب یعنی ( مقصور ،منقوص ،مضاف به یاء متکلم )
اعراب کلمات معرب ظاهری اصلی
مبنی تقدیری
فرعی
محلی شامل
مقصور مثنی درهر سه حالت « الف در حالت رفع » « یاء » در حالت نصب و جر جاء الفتی رأیت الفتی سلمت علی الفتی رفع ـُــٌـ جمع مذکر سالم جاء المعلم « واو » در حالت رفع منقوص « یاء » در حالت نصب و جر نصب ـَــًـ در دو حالت رفع و جر اسماء خمسه رایت المعلم جاء القاضی « واو » در حالت رفع رأیت القاضي جر ــِــٍـ « الف » در حالت نصب سلمت علی القاضی سلمت علی المعلم « یا ء » در حالت جر جمع
ا-ضمایر -2اسم موصول – 3اسم اشاره -4اسم استفهام -5اسم شرط -6عدد مرکب
محل مرفوع هذا کتاب محل منصوب قرأت هذا الکتاب محل مجرور سلمت علی هذا الرجل