خواستم با همه وجودم اما نشد
خواستم برسانم به تو پيغام اما نشد
خواستم دل ندهم اما نشد
تو که با من نبودي چرا بردي دل من
خواستم دريابيم اما نشد
دل من بارها به گيسويت خورد قسم
خواستم پسشان گيرم اما نشد
آبرو و دل و هر چه داشتم دادم زه دست
خواستم زيان نبينم اما نشد
جوانه پير گشته چه سود ديدي ز عشق
خواستم بسازم اما نشد
سوخت دل و روح و جان و تنم
خواستم تلفي کنم اما نشد
اين پريشان حالي و پريشان مويي
خواستم عاشق نشوم اما نشد
اي ميلد بهار گذشت و تويي تنها
خواستم برسانم به تو پيغام اما نشد
خواستم با همه وجودم اما نشد
تو که با من نبودي چرا بردي دل من
خواستم دل ندهم اما نشد
دل من بارها به گيسويت خورد قسم
خواستم دريابيم اما نشد
آبرو و دل و هر چه داشتم دادم ز دست
خواستم پسشان گيرم اما نشد
جوان پير گشته چه سود ديدي ز عشق
خواستم زيان نبينم اما نشد
سوخت دل و روح و جان و تنم
خواستم بسازم اما نشد
اين پريشان حالي و پريشان مويي
خواستم تلفي کنم اما نشد
اي ميلد بهار گذشت و تويي تنها
خواستم عاشق نشوم اما نشد