متن زیر منتخبی است از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم نوشته زنده یاد نادرابراهيمي توصیه می کنم که حتما تا انتها بخونین
هم سفر در این راه طولنی -که ما بی خبریم و چون باد می گذرد بگذار خرده اختلف هایمان با هم باقی بماند خواهش می کنم ! مخواه که یکی شویم ،مطلقا یکی مخواه که هر چه تو دوست داری ،من همان را ،به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم ،به همان گونه مورد دوست داشتن تو نيز باشد مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم یک ساز را ،یک کتاب را ،یک طعم را ،یک رنگ را و یک شيوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد ،سليقه مان یکی و رویاهامان یکی هم سفر بودن و هم هدف بودن ،ابدا به معنی شبيه بودن و شبيه شدن نيست و شبيه شدن دال بر کمال نيست بل دليل توقف است عزیز من دو نفر که عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛ واجب نيست که هر دو صدای کبک ،درخت نارون ،حجاب برفی قله ی علم کوه ،رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند اگر چنين حالتی پيش بياید ،باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق یکی کافيست
عشق ،از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما ،این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نيست من از عشق زمينی حرف می زنم که ارزش آن در "حضور" است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری عزیز من اگر زاویه دیدمان نسبت به چيزی یکی نيست ،بگذار یکی نباشد بگذار درعين وحدت مستقل باشيم بخواه که در عين یکی بودن ،یکی نباشيم بخواه که همدیگر را کامل کنيم نه ناپدید بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چيز که مورد اختلف ماست بحث کنيم اما نخواهيم که بحث ،ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند بحث ،باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در ميان نيست سخن از ذره ذره ی وافعيت ها و حقيقت های عينی و جاری زندگيست بيا بحث کنيم بيا معلوماتمان را تاخت بزنيم بيا کلنجار برویم اما سرانجام نخواهيم که غلبه کنيم بيا حتی اختلفهای اساسی و اصولی زندگی مان را ،در بسياری زمينه ها ،تا آنجا که حس می کنيم دوگانگی ،شور و حال و زندگی می بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ .........،حفظ کنيم من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنيم و حق داریم بسياری ازنظرات وعقاید هم را نپذیریم بی آنکه قصد تحقيرهم را داشته باشيم عزیز من ! بیا متفاوت باشیم