Theory2(sedaghat Zadegan)

  • December 2019
  • PDF

This document was uploaded by user and they confirmed that they have the permission to share it. If you are author or own the copyright of this book, please report to us by using this DMCA report form. Report DMCA


Overview

Download & View Theory2(sedaghat Zadegan) as PDF for free.

More details

  • Words: 12,053
  • Pages: 250
‫عنوان درس ‪ :‬نظريه هاي جامعه‬ ‫شناسي)‪(2‬‬ ‫گروه علوم اجتماعی‬ ‫تعداد واحد‪ 3 :‬واحد نظری‬ ‫منبع‪ :‬نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر‬ ‫مولف‪ :‬جورج ريتزر‬ ‫مترجم‪ :‬محسن ثلثي‬ ‫چاپ دهم‪1384 :‬‬ ‫فصول‪ 6 ،5 ، 4 :‬و ‪7‬‬ ‫تابستان ‪1385‬‬ ‫شهناز صداقت زادگان گروه علوم اجتماعی‬

‫معرفی درس نظريه های جامعه شناسی ‪2‬‬ ‫‪‬‬

‫نظريه های جامعه شناسی ‪ 2‬از دروس اصلی و الزامی‬ ‫رشته علوم اجتماعی است‪ .‬پیش نیاز اين درس نظريه های‬ ‫جامعه شناسی ‪ 1‬است‪ .‬در اين درس دانشجو با عمده ترين‬ ‫مکاتب جامعه شناسی و نظريه پردازان معروف آنها و‬ ‫همین طور عمده ترين انتقادات وارد بر اين نظريه ها آشنا‬ ‫خواهد شد و از اين طريق برای تحلیل واقعیت های‬ ‫اجتماعی جامعه و پیرامون خود به بصیرت لزم دست‬ ‫خواهد يافت‪.‬‬

‫فصل چهارم ‪ :‬نظریه های جامعه‬ ‫شناختی نومارکسیستی‬

‫اهداف فصل ‪4‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬

‫نقد پیروان مارکس بر مارکسیسم‬ ‫شناخت راه حل هر يک برای تکمیل مارکسیسم‬

‫پیروان کارل مارکس‬ ‫‪I.‬‬ ‫‪II.‬‬ ‫‪III.‬‬ ‫‪IV.‬‬ ‫‪V.‬‬ ‫‪VI.‬‬

‫جبرگرايان اقتصادي‬ ‫ماركسیست هگلي‬ ‫مكتب اقتصادي)فرانكفورت(‬ ‫ماركسیسم ساختاري‬ ‫اقتصاد نو ماركسیستي نهادي‬ ‫ماركسیسم ساختاري‬

‫جبرگرايي اقتصادي‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫اقتصاد سیاسي تعیین كننده جامعه‪،‬سیاست‪،‬دين‪،‬نظامهاي فكري و‬ ‫غیره است‪.‬‬ ‫فروپاشي سرمايه داري گريز ناپذير است‪.‬‬ ‫ماركسیسم مانند علوم فیزيكي و طبیعي اين فروپاشي را با دقت‬ ‫پیش بیني مي كند‪.‬‬ ‫انگلس‪،‬برنشتاين و كائوتسكي از پیروان جبر گرايي اقتصادي‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫نقد‪:‬با انديشه ديالكتیكي ماركسیستي همخواني ندارد‪.‬چون انديشه و‬ ‫كنش فردي را ناديده مي گیرد‪.‬‬

‫ماركسیسم هگلي‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫به ريشه هاي هگلي نظريه ماركس روي آوردند‪.‬‬ ‫رابطه ديالكتیكي میان جنبه هاي ذهني و عیني را دوباره‬ ‫برقرار كردند‪.‬‬ ‫پايه تحول نظريه اقتصادي شدند‪.‬‬ ‫گئورگ لوكاج و آنتونیوگرامشي ماركسیست هاي هگل‬ ‫معروف هستند‪.‬‬

‫مفاهیم عمده گئورگ لوكاچ‬

‫‪1.‬چیز وارگی‬ ‫‪ 2.‬آگاهی طبقاتی‬

‫چیز وارگی از نظر لوکاچ‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫می خواهد نظر مارکسیست های اقتصادی را در مورد چیز‬ ‫وارگی بسط دهد‪.‬‬ ‫از نظر لوکاچ اين خود آدم ها هستند که به کالها ارزش‬ ‫می دهند‪.‬‬ ‫اما تصور می کنند که بازاری مستقل از کنشگران ارزش‬ ‫کال را تعیین می کند‪.‬‬

‫چیزوارگي از نظر کارل ماركس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫طلسم انگاري در جامعه سرمايه داري يعني ارزش كال‬ ‫مستقل از كنشگران در بازار تعیین مي شود‪.‬‬ ‫طلسم انگاري پايه چیزوارگي است‪.‬‬ ‫طلسم انگاري مارکس در اقتصاد و چیزوارگي لوکاچ در‬ ‫سراسر جامعه است‪.‬‬

‫مقايسه چیز وارگی نزد لوکاچ وبر و زيمل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫وبر و زيمل چیز وارگی را سرنوشت گريز ناپذير بشريت‬ ‫می دانستند‪.‬‬ ‫اما برای لوکاچ در تار و پود نظريه مارکسیستی تنیده شده‬ ‫بود‪.‬‬

‫آگاهي طبقاتي چیست‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫خصلت گروهي از آدمهايي كه جايگاه همانندي در نظام توليدي‬ ‫اشغال كرده اند‪.‬‬ ‫خاص جامعه سرمايه داري است‪،‬جوامع قبلي از رشد آن‬ ‫جلوگيري كردند‪.‬‬ ‫جايگاه ساختاري به پرولتاريا توان كسب آگاهي طبقاتي داده‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه آگاهی طبقاتی چیست‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫خرده بورژوازي و دهقان به سبب جايگاه ساختاري خود‬ ‫نمي توانندآگاهي طبقاتي كسب كنند‪.‬‬ ‫طبقه پرولتاريا مي تواند از »طبقه در خود« يعني‬ ‫موجودي آفريده ساختار به »طبقه براي خود « يعني آگاه‬ ‫به جايگاه و رسالت خود تغيير شكل ده‍د‪.‬‬

‫مفاهیم عمده آنتونیوگرامشي‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫)‪hegemony‬تفوق)‬ ‫ايدئولوژي انقلبي‬

‫تفوق‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫رهبري فرهنگي كه طبقه حاكم اعمال میكند‪.‬‬ ‫جايگزين جبر اقتصادي‬ ‫روشنفكران به سود سرمايه داران موافقت توده ها را بدست‬ ‫مي آورند‪.‬‬

‫ايدئولوژي انقلبي‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫تحول تاريخي به خودي خود يا گريز ناپذير نیست‪.‬‬ ‫توده ها بدون ايدئولوژي انقلبي نمي توانند انقلب كنند‪.‬‬ ‫ايدئولوژي انقلب كار نخبگان است توده هاآن را عملي‬ ‫میكنند‪.‬‬

‫نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫در سال ‪1923‬درفرانكفورت آلمان پايه گذاري شد‪.‬‬ ‫در دوران تازي ها به آمريكا مهاجرت كردند‪.‬‬ ‫بعد از جنگ دوم جهاني برخي بازگشتند برخي در آمريكا‬ ‫ماندند‪.‬‬ ‫بیشتر انتقاد كرده اند هدفشان افشاي دقیقتر ماهیت جامعه‬ ‫است‪.‬‬

‫انتقادهاي نظريه انتقادي به چیست؟‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫به جبرگرايان اقتصادي كه جنبه ديگر زندگي اجتماعي را در‬ ‫نظر نگرفته اند‪.‬‬ ‫به اثبات گراني كه مورد انتقاد جبرگرايان بود وآن را ذاتا بي‬ ‫طرف مي پندارند‪.‬‬ ‫به جامعه شناسي كه علم را هدف قرار داده وضع موجود را مي‬ ‫پذيرد و هرچیز بشری را به متغیر تبديل مي كند‪.‬‬ ‫انتقاد از جامعه نوين‬ ‫انتقاد از فرهنگ‬

‫انتقاد مكتب انتقادی به اثبات گرايي‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫براي همه رشته ها روش علمي واحد به كار مي گیرد‬ ‫علم را ذاتا بي طرف مي پندارد‪.‬‬ ‫جهان اجتماعي را چیزواره میكند‪.‬‬ ‫كنشگران را منفعل مي انگارد‪.‬‬ ‫محافظه كار است‪.‬‬ ‫وسیله را با توجه به هدف ارزيابي میكند اما هدف را‬ ‫ارزيابي نمي كند‪.‬‬

‫انتقاد مكتب انتقادی به جامعه نوين‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫كانون سلطه از اقتصاد به فرهنگ منتقل شده است‪.‬‬ ‫سركوبي ناشي از عقلنیت صوري است‪.‬‬ ‫اردوگاه آشويتز عدم عقلنیت عقلنیت صوري است‪.‬‬ ‫تكنولوي عقلنیت صوري است كه توتالیتاريسم و بردگي‬ ‫انسان ها را در پي دارد‪.‬‬

‫انتقاد مکتب انتقادی به فرهنگ‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫صنعت فرهنگی يعنی ساختار عقلنی و بوروکراسی که‬ ‫مهار فرهنگ نوين را در دست دارد‪.‬‬ ‫اين فرهنگ به وسیله رسانه های همگانی انتشار می يابد‪.‬‬ ‫صنعت دانش حاصل دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی است‬ ‫که ساختاری سرکوبگرا دارند‪.‬‬

‫خدمات عمده نظريه انتقادی‬

‫‪1.‬ذهن گرايی‬ ‫‪2.‬ديالکتیک‬

‫ذهن گرايی در نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫توجه را از زيرساختار به روساختار معطوف نمودند‪.‬‬ ‫زيرا تنعم بعد از جنگ تناقض اقتصادی را کاست اما‬ ‫آگاهی کاذب ايجاد کرد‪.‬‬ ‫فرهنگ به صورت صنعت فرهنگ و دانش و ايدئولوژی‬ ‫عامل سرکوب شد‪.‬‬ ‫نظارت از طريق فرهنگ ملکه ذهن می شود‪.‬‬

‫ادامه ذهن گرايی در نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هابرماس به مشروع سازی از طريق يک نظام فکری‬ ‫ساخته نظام سیاسی اشاره می کند‪.‬‬ ‫مارکوزه بینش فرويد در مورد آگاهی را با تفسیر مکتب‬ ‫انتقادی از فرهنگ تلفیق کرد‪.‬‬ ‫ساختار روانشناختی ‪،‬آسیب شناسی روان و آزادسازی‬ ‫روانی را از ديد فرويد گرفتند ‪.‬‬

‫ديالکتیک در نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تاکيد به جامعيت اجتماعی دارد يعنی آگاهی فردی ‪،‬ساختار‬ ‫فرهنگ و اقتصاد مهم است‪.‬‬ ‫دو عنصر همزمان )روابط اجرا( و ناهمزمان)تاريخ( را در‬ ‫نظر می گيرد‪.‬‬ ‫در پی کاربرد عملی در بطن جامعه است‪.‬‬

‫ادامه ديالکتیک در نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫به دنبال آزادسازی نوع بشر است‪.‬‬ ‫در پی رهايی از فقر محتوای ناشی از جدايی عمل و نظريه‬ ‫)محصول سرمايه داری ( است‪.‬‬ ‫هابرماس در کتاب دانش و منافع بشر ی سه نظام معرفتی‬ ‫را از يکديگر تفکيک کرد‪ :‬علم تحليلی)اثبات گرايانه(‪ ،‬دانش‬ ‫انساندوستانه)فهم جهانی(‪ ،‬دانش انتقادی)رهاسازی بشر(‬

‫انتقادهای وارد بر نظريه انتقادی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ضد تاريخی است‪.‬‬ ‫عموما اقتصاد را ناديده گرفته است‪.‬‬ ‫طبقه کارگر را به عنوان نیروی انقلبی ناديده گرفته است‪.‬‬

‫افکار يورگن هابرماس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هدفش ايجاد برناهه ای نظری برای بازسازی مادی انديشی‬ ‫تاريخی است‪.‬‬ ‫بین کار)کنش معقول هدفدار( و کنش متقابل )کنش‬ ‫ارتباطی( تمايز قائل شد‪.‬‬ ‫مارکس دومی را به اولی تقلیل داده است‪.‬‬

‫ادامه افکار يورگن هابرماس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بین کنش وسیله ای ‪ ،‬کنش استراتژيک و کنش ارتباطی‬ ‫تمايز قائل شد‪.‬‬ ‫مارکس در پی کار تحريف شده و هابرماس در پی ارتباط‬ ‫تحريف شده است‪.‬‬ ‫روانکاوی در خدمت رهايی از ارتباط تحريف شده است‬

‫ادامه افکار يورگن هابرماس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫مشروع سازی و ايدئولوژی علت های اصلی تحريف‬ ‫ارتباطات است‪.‬‬ ‫تکامل حاصل نظام هنجار بدور از تحريف است‬ ‫عقلنیت يعنی توافق غیر تحمیلی که حاصل موقعیت‬ ‫گفتاری آرمانی است‪.‬‬

‫ادامه افکار يورگن هابرماس‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫اعتبار سخن حاصل استدلل و برهان است‪.‬‬ ‫داعیه ای معتبر است که قابل درک باشد‪،‬حقیقت باشد‪،‬گوينده‬ ‫صادق باشد و حق بیان مطلب داشته باشد‪.‬‬

‫مارکسیسم ساختاری)انتقاد از نظريه های‬ ‫مارکسیستی ديگر(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫واقعیت های مشاهده پذير ماهیت جامعه را نشان نمی دهد‬ ‫بايد ساختار نظام را جستجو کرد‪.‬‬ ‫تاريخ گرايی نیز به جای ساختار مسلط ‪،‬بر داده های‬ ‫تجربی تاکید دارد‪.‬‬

‫ادامه مارکسیسم ساختاری)انتقاد از نظريه های‬ ‫مارکسیستی ديگر(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جبرگرايی اقتصادی‪ ،‬ساختار سیاسی و ايدئولوژيک را به‬ ‫اقتصاد تقلیل می دهد‪.‬‬ ‫انسان گرايی مارکسیستی و ذهن گرايی هگلی را رد می‬ ‫کند‪.‬‬

‫اصول مارکسیسم ساختاری‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫توجه به ساختار های پنهان اما مسلط بر سرمايه داری‬ ‫در کنار اقتصاد توجه به ساختارسیاسی و ايدئولوژيک‬ ‫نظام سیاسی و ايدئولوژی خود مختار هستند‪.‬‬

‫ادامه اصول مارکسیسم ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫به تناقض میان ساختارها توجه دارند تا تناقض هابی که‬ ‫کنش گران با آن مواجه اند‪.‬‬ ‫به تحقیق نظری به جای تحقیق عملی توجه دارند‪.‬‬ ‫تاکید بر جامعه معاصر دارند‪.‬‬

‫لويی آلتوسر‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫درست خوانی آثار مارکس يعنی ساختارگرا دانستن‬ ‫مارکس‪.‬‬ ‫تاکید مارکس بر اقتصاد خاص جامعه سرمايه داری است‪.‬‬ ‫منظور مارکس از تولید‪ ،‬تولید افکار‪،‬قوانین و هنر هم‬ ‫هست‪.‬‬

‫ادامه لويی آلتوسر‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫روش ديالکتیکی باجبرگرايی اقتصادی در تناقض است‪.‬‬ ‫مارکس قبل از ‪ 1845‬انسانگرا و بعد از اين تاريخ علمی‬ ‫کار کرده است‪.‬‬ ‫اين تغییر جهت کشف علمی مارکس است‪.‬‬ ‫دو شاخگی زير ساختار و روساختار را رد کرد‪.‬‬

‫ادامه لويی آلتوسر‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫روساختار ها خودمختاری نسبی دارند حتی می توانند عامل‬ ‫مسلط شوند هر چند در پايان کار اقتصاد مسلط می شود‪.‬‬ ‫تعین چند بعدی يعنی تناقض ها بر يکديگر موثرند‪.‬‬ ‫تحول ناهموار است يعنی تشکل های اجتماعی از پیش‬ ‫تعیین شده نیستند‪.‬‬

‫نقد های وارد شده به لويی آلتوسر‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫نظر مارکس در گروند ريسه مويد تفسیر انسانگرايی‬ ‫گرامشی است تا ساختار گرايی آلتوسر‬ ‫اولمن‪:‬تکامل فکری مارکس در آثار اولیه اش نیز به چشم‬ ‫می خورد‪.‬‬

‫نیکوس پولنزاس‪:‬اقتصاد‪،‬سیاست‪،‬ايدئولوژی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫با نقد ساختار گرايی آلتوسر سعی کرد به جهان واقعی‬ ‫همچون طبقه‪،‬فاشیسم و ديکتاتوری بپردازد‪.‬‬ ‫بیشتر از آلتوسر درگیر فعالیت انقلبی شد‪.‬‬ ‫اقتصاد گرايی مارکسیست های اولیه و مارکسیسم هگلی‬ ‫)لوکاچ( را رد کرد‪.‬‬ ‫مارکسیسم هگلی و مکتب انتقادی را به دلیل تاکید بر‬ ‫عوامل ذهنی و کنشگر فردی رد کرد‪.‬‬

‫سه عنصر سازنده اصلی سرمايه‬ ‫داری‪ :‬دولت‪،‬ايدئولوژی و اقتصاد‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بسط انديشه خود مختاری نسبی ‪،‬اجزاء ساختاری سرمايه‬ ‫داری ارتباط متقابل دارند‪.‬‬ ‫ساختار ها مرکب از چندين خرده ساختار و رده ها است که‬ ‫در تناقض با يکديگر هستند‪.‬‬ ‫کارکرد اصلی دولت حفظ انسجام سیاسی و ايدئولوژيک‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه سه عنصر اصلی سرمايه داری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫در سرمايه داری انحصاری دولت اهمیت تعیین کننده می‬ ‫يابد‪.‬‬ ‫برداشت پولنزاس کثرت گرايانه ‪،‬ديالکتیکی و انعطاف‬ ‫پذير است‪.‬‬

‫واکنش های انتقاد آمیز در برابر مارکسیسم‬ ‫ساختاری‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫تامپسون‪:‬غیر تاريخی است‪.‬‬ ‫از عملگرايی کورکورانه حمايت کرده است‪.‬‬ ‫جهت گیری نخبه گرايانه دارد‪.‬‬ ‫از کنشگران و آگاهی چشم پوشی کرده است‪.‬‬

‫ادامه واکنش های انتقاد آمیز در برابر مارکسیسم‬ ‫ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫میلی باند‪:‬جبر گرای ساختاری است و به تحقیق تجربی‬ ‫توجه نکرده است‪.‬‬ ‫جسوپ ‪:‬کار پولنزاس کارکردگرايی ضمنی است‪.‬‬

‫جامعه شناسی اقتصادی نومارکسیستی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‬‫‪-‬‬

‫برای تطبیق نظريه مارکسیستی با واقعیت های جامعه نوين‬ ‫سرمايه داری می کوشد‪.‬‬ ‫انديشمندان معروف و نظريه آن ها‪:‬‬ ‫پل باران و پل ام‪ .‬سوئیزی )‪:(1966‬سرمايه انحصاری‬ ‫هری بريور من)‪:(1974‬کار و سرمايه انحصاری‬

‫سرمايه انحصاری پل باران و پل سوئیزی‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫در عصر مارکس سرمايه داری رقابتی بر سر قیمت حال‬ ‫جايش را به سرمايه داری انحصاری داده است که رقابت‬ ‫در عرصه فروش است ‪.‬‬ ‫همین طور‪:‬‬ ‫پیدايش شرکت های غول آسا‬ ‫نظارت مديران بر شرکت که چشم انداز دراز مدت دارند‪.‬‬ ‫قضیه اصلی‪ ،‬توان ايجاد و مصرف مازاد اقتصادی است‪.‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫حقوق کلن به مديران‬ ‫سود سهام به سهامداران‬ ‫بهبود تکنولوژی‬ ‫سرمايه گذاری خارجی‬ ‫خدمات پس از فروش‬ ‫از رده خارج کردن‬ ‫اعتبارات سهل الوصول‬ ‫اتلف مازاد از طريق ‪:‬‬ ‫مشاغل دولتی‬ ‫هزينه های نظامی‬

‫مصرف مازاد‬ ‫اقتصادی در اقتصاد‬ ‫نومارکسیستی‬

‫انتقاد بر کار پل سوئیزی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫اقدامات بازهم به مازاد بیشتر منجر می شود‪.‬‬ ‫مديران زياد هم خردمند نیستند‪.‬‬ ‫برخی به جای مدير به نظارت سهامداران تاکید دارند‪.‬‬ ‫نظريه را از کار متوجه ساختار های اقتصادی سرمايه‬ ‫داری نمود‪.‬‬

‫هری بريورمن‪:‬کار و سرمايه انحصاری‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مبنای تحلیل را بر انسانشناسی مارکس قرار داد‪.‬‬ ‫به کارکنان خدماتی يقه سفید می پردازد که کارذهنی انجام‬ ‫می دهند‪.‬‬ ‫استثمار و نظارت سرمايه داری‪،‬عقلنیت به مشاغل‬ ‫خدماتی بسط نیافته است‪.‬‬ ‫کارکنان يقه سفید را ‪،‬يقه سفید پرولتاريزه شده می نامد‪.‬‬

‫ادامه هری بريورمن) نظارت مديريت(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫مديريت نيروی کار که برای نظارت در داخل شرکت به کار گرفته‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫تقسيم کار در جامعه با تقسيم کار در سازمان متفاوت است‪.‬‬ ‫تخصص در کار‪ ،‬کارگر جزئی می سازد)پاره پاره می کند(‪:‬‬ ‫نظارت بر او ساده تر است‬ ‫توليد بيشتر دارد‬ ‫می توان دستمزد کم بپردازد‪.‬‬

‫ادامه هری بريورمن) نظارت مديريت(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫مديريت علمی تيلور در پی نظارت بر نيروی کار است‪.‬‬ ‫ماشين آلت هم ابزار نظارت بر کار نيروی کار‬ ‫امور دفتری نيز مشمول مديريت علمی شده است‪.‬‬

‫نمونه های اخیر تر جامعه شناسی اقتصادی‬ ‫مارکسیستی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ادواردز)‪ :(1979‬زمينه مورد اختلف‪:‬استحاله محيط کار‬ ‫درسده بيست است‬ ‫در قرن ‪ 19‬نظارت ساده بود‪ ،‬حال غير شخصی فنی و‬ ‫اداری است‪.‬‬ ‫بوراوی)‪ (1979‬به رضايت کارخانه ای اشاره می کند ‪.‬‬

‫ادامه نمونه های اخیر تر جامعه شناسی اقتصادی‬ ‫مارکسیستی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫نماد آن بازی ها و اعمال غير رسمی کارگران حين کار‬ ‫است‪.‬‬ ‫بازی تنازعات را کاهش می دهد‪:‬‬ ‫تمرين تبعيت از مقررات است‬ ‫مدير و کارگر هر دو بازی می کنند‪.‬‬

‫ادامه نمونه های اخیر جامعه شناسی مارکسیستی‬ ‫کلوسن )‪ (1980‬ديوانسالری و فرايند کار‪:‬‬ ‫‪ ‬تباهی کار در ذات ديوانسالری و تکنولوژی نیست‪.‬‬ ‫‪ ‬تباهی حاصل استفاده سرمايه دار از ديوان سالری و‬ ‫تکنولوژی برای نظارت بر کارگر و فرايند کار است‪.‬‬ ‫‪ ‬هدف سوسیالیسم تجديد سازمان فرايند کار برای تحول‬ ‫آزادانه استعداد بشر است‪.‬‬

‫ايمانوئل والرشتاين ونظام جهانی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫واحد تحليل نظام جهانی است‪.‬‬ ‫دوگونه نظام جهان وجود دارد‪:‬‬ ‫امپراطوری جهان متبنی بر چيرگی سياسی‬‫اقتصاد جهانی نوين سرمايه داری مبتنی بر چيرگی‬‫اقتصادی‬

‫ادامه ايمانوئل والرشتاين ونظام جهانی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫اقتصاد جهانی سرمايه داری استوار تر از امپراطوری‬ ‫جهانی است‪:‬‬ ‫بسياری از دولت ها را در بر می گيرد‬ ‫دارای فرايند ذاتی تثبيت اقتصادی است‪.‬‬

‫ادامه ايمانوئل والرشتاين و نظام جهانی‬ ‫‪‬‬

‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬

‫تقسيم جغرافيايی کار درنظام جهانی سرمايه داری)تقسيم‬ ‫بين المللی استثمار است(‪:‬‬ ‫هسته‬ ‫پيرامون‬ ‫نيمه پيرامون‬

‫ادامه ايمانوئل والرشتاين ونظام جهانی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬

‫انتقال از سلطه سياسی به اقتصادی‬ ‫عوامل موثر بر پيدايش نظام جهانی‪:‬‬ ‫گسترش جغرافيايی‬ ‫تقسيم کار جهانی‬ ‫توسعه دولت های هسته ای‬

‫مرحله اول‪-‬گسترش جغرافیايی عامل موثر بر‬ ‫پیدايش سرمايه داری‬ ‫‪1‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫عمل گروهی از مردم بر وفق منافع فوری شان بود‪.‬‬ ‫نقش تجارت برده که نیروی کار سرمايه داری تامین کرد‬ ‫بسیار مهم بود‪.‬‬

‫مرحله دوم‪-‬تقسیم کار جهانی عامل موثر بر‬ ‫پیدايش سرمايه داری‬ ‫‪‬‬

‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬

‫‪3.‬‬

‫از قرن ‪ 16‬تحولی نا برابر‪ ،‬سرمايه داری را جايگزين‬ ‫دولت گرايی به عنوان شیوه عمده تسلط جهانی نمود‪:‬‬ ‫هسته ‪ :‬کارآزاد‪ ،‬متخصصان‪ ،‬بازدهی بیشتر‬ ‫پیرامون‪:‬کار اجباری‪ ،‬تک محصولی ‪ ،‬تک کانونی ‪،‬‬ ‫تمايز نیافته‬ ‫نیمه پیرامون‪:‬کشاورزی سهم بری‬ ‫‪2‬‬

‫مرحله سوم‪-‬توسعه دولت های هسته ای‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫همزمان با توسعه سرمايه داری دولت های مطلقه ايجاد شد‪.‬‬ ‫مناطق هسته ای دولت نیرومند ديوانسالر دارای ارتش‬ ‫مبتنی بر مشروعیت داشتند‪.‬‬ ‫مناطق پیرامون دولت های ضعیف داشتند‪.‬‬ ‫به ترتیب اسپانیا‪،‬هلند‪،‬انگلستان در هسته قرار گرفتند‪.‬‬ ‫آمريکای لتین و سوئد در نیمه پیرامون قرار دارند‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫نقد ايمانوئل والرشتاين‬ ‫‪‬‬

‫روابط طبقاتی را وانهاده است‪.‬‬

‫‪‬‬

‫برگسن رابطه هسته و پیرامون را رابطه اقتصادی طبقاتی‬ ‫می داند‪.‬‬

‫اسکاکپال دولت و انقلب های جهانی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫والرشتاين تقليل گرای اقتصادی است‪.‬‬ ‫درچارچوب سنت مارکسيستی بايد به عوامل سياسی‬ ‫پرداخت‪.‬‬ ‫در يک تحقيق تاريخی تطبيقی سه انقلب اجتماعی‬ ‫فرانسه ‪ ،‬روسيه و چين را مقايسه کرد‪.‬‬

‫ادامه اسکاکپال دولت و انقلب های جهانی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بر اساس اصول عام چشم انداز ساختاری ‪ ،‬انقلب‬ ‫ساختاری نيست‪.‬‬ ‫زمينه های بين المللی و تاريخ جهانی را موضوع بررسی‬ ‫خود قرار می دهد‪.‬‬ ‫هدف تاکيد بر دولت است‪.‬‬

‫ادامه اسکاکپال دولت و انقلب های جهانی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫انقلب ها ايجاد نمی شوند اتفاق می افتند‪.‬‬ ‫عوامل سياسی بين المللی در وقوع انقلب ها موثر است‪.‬‬ ‫انقلبات به صورت همزمان و به صورت تاريخی بر‬ ‫يکديگر موثرند‪.‬‬

‫ادامه اسکاکپال دولت و انقلب های جهانی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫عوامل سياسی فرعی نيستند بلکه بر انقلبات تاثير مستقيم‬ ‫دارند‪ .‬ريشه انقلب های فرانسه‪،‬روسيه و چين بحران های‬ ‫سياسی دولت های پيشين است‪.‬‬ ‫عوامل ساختاری و موقعيتی همچون همبستگی اجتماعات‬ ‫روستايی و آزادی دهقانان از نظارت ارباب ها بر شورش‬ ‫های دهقانی موثر است‪.‬‬

‫ادامه اسکاکپال همانندی های انقلبات اجتماعی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انقلب روابط طبقاتی کشاورزی را تغییر داد‪.‬‬ ‫رژيم خودکامه جای خود را به دولت حرفه ای ديوانسالر‬ ‫داد‪.‬‬ ‫پس از انقلب طبقات بال و زمین دار امتیازاتشان را از‬ ‫دست می دهند ‪.‬‬

‫تحولت اخیر‪:‬نظريه بازی مارکسیستی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ريشه در نظريه بازی دارد‪.‬‬ ‫کنشگران معقولند و در پی حداکثر نفع هستند‪.‬‬ ‫ادامه دهنده خرد نگری نظريه انتقادی است‪.‬‬ ‫در دوراهی زندانی اگر کنشگر نفع خود را فدا نکند‬ ‫سرانجام وخیم تری پیدا می کند‪.‬‬ ‫استراتژی های کنشگران موجد طبقات اجتماعی است‪.‬‬ ‫الستر‪:‬مارکس فرد گرايی روش شناختی در پیش گرفته‬ ‫بود‪.‬‬

‫فصل پنجم‪ :‬نظریه کنش متقابل‬

‫اهداف فصل ‪5‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫شناخت ريشه های تاريخی نظريه کنش متقابل‬ ‫شناخت معروف ترين انديشمندان و آرای آن ها‬ ‫پیگیری تحولت معاصر اين نظريه‬ ‫شناخت اصول روش شناسی اين مکتب‬

‫مقدمه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬

‫جرج هربرت مید‪ ،‬چارلز هورتون کولی و دبلیو آی‬ ‫تامس بنیاد اصلی اين مکتب را فراهم کردند‪.‬‬ ‫انواع کنش متقابل نمادين ‪:‬‬ ‫کنش متقابل نمادين هربرت بلومر‬ ‫رهیافت علمی مانفورد کان‬ ‫رهیافت نمايش اروين گافمن‬ ‫روش شناسی مردم نگارانه و پديدار شناسی‬

‫ريشه های عمده تاريخی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫عملگرايی‬ ‫رفتارگرايی روانشناختی‬ ‫گئورگ زيمل‬

‫عمل گرايی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫واقعيت از قبل آماده نيست بلکه ضمن عمل ما ساخته و پرداخته‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫دانش انسان ها استوار بر سود است و بنا بر سود نيز به ياد آورده‬ ‫می شود‪ .‬پس شناخته های اجتماعی و فيزيکی بر اساس فايده ان‬ ‫ها تعريف می شود‪.‬‬

‫ادامه عمل گرايی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جان ديويی‪ :‬ذهن ساختار نيست فرايندی است که طی مراحلی‬ ‫شکل می گيرد ‪.‬‬ ‫لوئيس و اسميت واقعيت گرايی فلسفی ميد را از عملگرايی‬ ‫تسميه گرايانه بلومر تفکيک می کند‪.‬‬ ‫بر خلف واقعيت گرايان تسميه گرايان معتقد به تاثير پديده‬ ‫های سطح کلن بر آگاهی و رفتار نيستند‪ .‬پس عاملن آزاد‬ ‫اند‪.‬‬

‫رفتار گرايی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫در مقابل رفتار گرايی بنیادی پیروان واتسن‪ ،‬علقه اصلی‬ ‫مید رفتار گرايی اجتماعی است‪.‬‬ ‫رفتار گرايی بنیادين با رفتار های مشاهده پذير سرو کار‬ ‫دارد‪.‬‬

‫ادامه رفتار گرايی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫واحد بررسی مید عمل است که دارای جنبه های پنهان و‬ ‫آشکار است‪.‬‬ ‫چارلز موريس‪:‬نقد مید بر واتسون جدا کردن رفتار از‬ ‫زمینه اجتماعی و بی توجهی به فرايند های ذهنی بود‪.‬‬

‫زيمل‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫زيمل به صورت کنش و کنش متقابل علقه داشت‪.‬‬ ‫صورت های کنش و کنش متقابل در واقع بسط نظر مید‬ ‫است‪.‬‬

‫تقلیل گرايی در برابر برداشت جامعه شناختی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫از نظر بلومر روانشناسی ‪ ،‬رفتار گرايی و کارکرد گرايی‬ ‫ساختاری هر سه تقلیل گر هستند‪.‬‬ ‫منظور از تقلیل گرايی تقلیل رفتار به عوامل و محرک های‬ ‫بیرونی يا روانی است‪.‬‬

‫جورج هربرت مید‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ذهن ‪،‬خود و جامعه اثر معرو ف مید است ‪.‬‬ ‫رفتار گرايی روانشناختی به ابعاد ذهنی داخلی و اجتماعی‬ ‫خارجی رفتار نپرداخته است‪.‬‬ ‫ما از ذهن موش سر در نمی آوريم اما جامعه شناس فرايند‬ ‫های ذهن انسان را درک می کند‪.‬‬

‫ذهن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ذهن انسان از حيوانات متفاوت است چون يک فرايند‬ ‫است‪.‬‬ ‫فرايند های ذهن انسان در فاصله بين محرک و واکنش‬ ‫عمل می کند‪.‬‬ ‫زنان خود نشانه ای از فرايند های ذهنی مبتنی بر نهاد ها‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه ذهن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ذهن گفتگوی داخلی انسان با خودش از طريق نمادهای‬ ‫معنی دار است‪.‬‬ ‫يعنی ما خود را به جای ديگری می گذاريم تا عمل يا گفته‬ ‫او را درک کنيم‪.‬‬ ‫معنی نه از ذهن بلکه از موقعیت اجتماعی برمی خیزد‪.‬‬

‫ادامه ذهن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫معنی حاصل تشخیص رفتار منتج از ادای يک کنشگر‬ ‫است‪.‬‬ ‫تفکر توانايی پرهیز موقتی از کنش است‪.‬‬ ‫هوش يادآوری‪،‬پیش بینی و تاخیر اندازی سازماندهی و‬ ‫گزينش است‪.‬‬ ‫درون نگری برای شناخت ذهن مناسب نیست‪.‬‬ ‫ذهن را نمی توان بررسی علمی کرد‪.‬‬

‫خود‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تعريف خود‪:‬فرايند آگاهانه ای شامل واکنش در برابر خود‬ ‫مانند واکنش در برابر ديگران يا در برابر ديگری تعمیم‬ ‫يافته ‪،‬توانايی گفتگو با ديگران‪،‬هوشیاری نسبت به گفته‬ ‫اشخاص و تعیین آنچه بايد در مرحله بعد انجام داد‪.‬‬ ‫لزمه فرايند خود زبان به همراه مراحل نمايش و بازی‬ ‫است‪.‬‬ ‫در مرحله نمايش کودک خود را در نقش های گوناگون‬ ‫درک می کند‪.‬‬

‫ادامه خود‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫در مرحله بازی پذيرش نقش ديگری تعمیم يافته را ياد می‬ ‫گیرند‪.‬‬ ‫کودک در مرحله بازی چشم اندازی به کل جهان اجتماعی‬ ‫به دست می آورد‪.‬‬ ‫من و در من دو عنصر بنیادين خود هستند‪.‬‬ ‫در من همان ملکه ذهن شدن ديگری تعمیم يافته است‪.‬‬

‫جامعه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جامعه را چیزی حز يک رشته کنش و واکنش متقابل‬ ‫سازمان يافته و الگودار نمی بیند‪.‬‬ ‫برای مید جامعه مقدم بر فرد است‪.‬‬

‫اصول بنیادين نظريه کنش و کنش متقابل از نظر‬ ‫مانیس ‪ ،‬ملتسر و رز‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تفکر حاصل کنش و کنش متقابل اجتماعی است‪.‬‬ ‫معانی و نماد اهی حاصل از کنش متقابل اجتماعی استعداد متمايز‬ ‫انسان ها را برای تفکر به کار می اندازد‪.‬‬ ‫معانی و نماد ها به انسان ها امکان کنش و کنش متقابل متمايز‬ ‫انسانی می دهد‪.‬‬

‫ادامه اصول بنیادين نظريه کنش و کنش متقابل از‬ ‫نظر مانیس ‪ ،‬ملتسر و رز‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫معانی و نماد ها در کنش و کنش متقابل بر پايه تفسير از‬ ‫موقعيت تبديل يا تغيير می يابد‪.‬‬ ‫تعديل و تفسير حاصل توان کنش متقابل با خود است که‬ ‫امکان سبک سنگين کردن می دهد‪.‬‬ ‫جامعه و گروه حاصل از الگوهای در هم تنيده کنش و‬ ‫کنش متقابل است‪.‬‬

‫استعداد تفکر‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫انسان ها واحد های بازانديشنده و کنش متقابل کننده اند که‬ ‫موجوديت اجتماعی را می سازند‪.‬‬ ‫توان انديشه و تفکر ريشه در ذهن دارد‪.‬‬ ‫ذهن فرايندی است که بخشی از فرايند بزرگتر محرک و‬ ‫واکنش محسوب می شود ‪.‬‬

‫تفکر و کنش متقابل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تفکر به وسيله اجتماعی شدن از آغاز کودکی پرورش می‬ ‫يابد‪.‬‬ ‫اجتماعی شدن يک طرفه نيست بلکه فرد اطلعات به دست‬ ‫آمده را با نيازهايش سازگار می کند‪.‬‬

‫ادامه تفکر و کنش متقابل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بلومر و ميد بين دو کنش متقابل نمادين و غير نمادين‬ ‫تمايز قائل هستند‪.‬‬ ‫تفکر راجع به شناخته ها )فيزيکی‪ ،‬اجتماعی و‬ ‫انتزاعی(است‪.‬‬ ‫تعريف کنشگر از شناخته ها مهم است و سازنده ماهيت‬ ‫شناخته است‪.‬‬

‫يادگیری معانی و نمادها‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انسان ها طی کنش متقابل به گونه عام و اجتماعی شدن به‬ ‫گونه خاص معانی و نمادها را ياد می گیرند‪.‬‬ ‫نمادها شناخته های اجتماعی اند اما نشانه ها قائم به ذات‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫شناخته های اجتماعی که جای يکديگر بنشینند نماد هستند‪.‬‬ ‫معروف ترين نماد زبان است‪.‬‬ ‫نمادها به انسان کمک می کند تا جها را فعالنه ايجاد و‬ ‫بازايجاد کند‪.‬‬

‫خواص نمادهای زبانی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫از طريق نامگذاری و طبقه بندی به جهان سروسامان می‬ ‫بخشد‪.‬‬ ‫به انسان توان درک محيط و هوشياری بيشتر در برابر‬ ‫برخی اجزا می دهد‪.‬‬

‫ادامه خواص نمادهای زبانی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫توانايی انديشيدن انسان را بال می برد‪.‬‬ ‫بدون آزمايش و خطا به انسان توان حل مساله می دهد‪.‬‬ ‫به انسان امکان فراتر رفتن از زمان و مکان می دهد‪.‬‬ ‫به انسان امکان تخيل در مورد واقعيات مابعدالطبيعی می‬ ‫دهد‪.‬‬

‫کنش و کنش متقابل‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫معانی و نمادها بر کنش و کنش متقابل تاثیر دارند‪.‬‬ ‫رفتار دو نوع آشکار و پنهان )فرايند تفکر ( است‪.‬‬ ‫رفتار پنهان برای نظريه پردازان کنش و کنش متقابل مهم‬ ‫تر است‪.‬‬

‫ادامه کنش و کنش متقابل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫سبک سنگین کردن تاثیر کنش بر کنشگران درگیر به‬ ‫معنی درگیر شدن در کنش اجتماعی است ‪.‬‬ ‫نمادها در فرايند کنش و کنش متقابل معنادار و برپايه تفسیر‬ ‫آنها واکنش نشان داده می شود‪.‬‬

‫گزينش کردن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انسان ها در کنش ها دست به گزينش می زنند و به نمادها‬ ‫معنای تازه می بخشند‪.‬‬ ‫تامس‪ :‬اگر انسان ها موقعیتی را واقعی تلقی کنند پیامد‬ ‫موقعیت واقعی خواهد شد‪.‬‬ ‫انسان ها در نظريه کنش قدری خودمختارند و زندگی‬ ‫منحصر به فردی برای خود ترتیب می دهند‪.‬‬

‫خود‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬

‫راک‪ :‬خود در کانون توجه انديشمندان کنش متقابل قرار دارد‪.‬‬ ‫کولی‪ :‬خود آئينه سان يعنی انسان خود را به گونه ای می نگرد که هرپديده‬ ‫اجتماعی ديگر را می بيند‪ .‬خود آئينه سان سه بخش است‪:‬‬ ‫تصور ما از چگونگی ظاهر شدنمان در ذهن ديگران‬ ‫تصور ما از قضاوت ديگران در باره ظاهر ما‬ ‫تصور ما از قضاوت ديگران در باره خودمان )سرافکندگی يا غرور(‬

‫هربرت بلومر‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫رمز و رازی در کار نیست‪ ،‬خود يعنی انسان موضوع‬ ‫کنش خود واقع شود‬ ‫خود به انسان کمک می کند تا به جای واکنش در برابر‬ ‫محرک ها دست به کنش بزند‪.‬‬

‫موريس رزنبرگ‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫خود هم شناخته و هم شناسا است‪.‬‬ ‫اما برداشت از خود مهمترين شناخته در جهان است‪.‬‬ ‫برداشت از خود يعنی جامعیت انديشه ها و احساساتی که‬ ‫فرد از خود به عنوان يک شناخته دارد‪.‬‬ ‫محتوای برداشت از خود هويت اجتماعی و تمايلت فردی‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه موريس رزنبرگ‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ساختار برداشت از خود رابطه ميان هويت ها و تمايلت‬ ‫اجتماعی فرد است‪.‬‬ ‫مرزهای برداشت از خود خارج از کنشگر است مانند‬ ‫شرمساری از لباس از مد افتاده ‪.‬‬

‫ادامه موريس رزنبرگ‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انواع خود‪:‬خود موجود )فکر می کنيم هستيم ( ‪ ،‬خود‬ ‫دلخواه)دوست داريم باشيم( و خود وانمودی )نشان می‬ ‫دهيم(‪.‬‬ ‫برداشت از خود شامل انگيزه احترام به خود و انگيزه‬ ‫تداوم خود است‪.‬‬

‫اروين گافمن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫با نظريه نمايش »نمود خود در زندگی روزانه « را طرح‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫»مديريت تاثير گذاری« يعنی کنشگر اميدوار است حضار‬ ‫او را وادارد تا داوطلبانه به دلخواه او عمل کند‪.‬‬

‫ادامه اروين گافمن‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جلوی صحنه شامل محيط ‪ ،‬نمای شخصی )قيافه و منش( است‪.‬‬ ‫جلوی صحنه هنگامی نهادمند می شود که بازنمودهای جمعی‬ ‫در صحنه پديدار شود‪.‬‬ ‫توجه به نهادمندی و بازنمود جمعی نظريه گافمن را ساختاری‬ ‫ساخته است‪.‬‬

‫ادامه اروين گافمن‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنشگر خطاها ‪ ،‬سرزنش ها و کارهای کثيف را پنهان اما‬ ‫محصول نهايی را آشکار می سازد‪.‬‬ ‫يک اجرای موفق بستگی به مشارکت همه طرف های نمايش‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫اگر اجرای نقش دروغ باشد حتی حضار خود را با اين دروغ‬ ‫تطبيق می دهند‪.‬‬

‫ادامه اروين گافمن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنشگر از طريق »هاله پوشی« تماس خود را با حضار کم‬ ‫می کند تا در چشم آنان حرمت کسب کند‪.‬‬ ‫واحد بنيادين تحليل گافمن گروهه )ايفاگر نقش و حضار(‬ ‫است‪.‬‬ ‫پشت صحنه کنش های غير رسمی است که کنشگران از‬ ‫ورود حضار به آن جلوگيری می کنند‪.‬‬

‫ادامه اروين گافمن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫هیچ حوزه ای همزمان قلمرو جلو ‪ ،‬پشت و خارج صحنه‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫فاصله نقش درجه کناره گیری از نقش های محول است‪.‬‬ ‫داغ شکاف میان هويت اجتماعی بالقوه و بالفعل است‪.‬‬

‫ادامه اروين گافمن‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنشگر در پی پنهان نمودن بی اعتباری )حضار نمی دانند(‬ ‫و تخفیف بی اعتبار شدگی )حضار می دانند( است‪.‬‬ ‫در کتاب »چهارچوب« از موقعیت گرايی به ساختارگرايی‬ ‫میل می کند‪.‬‬

‫نظر بلومر در باره ساختارهای پهن دامنه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنش اجتماعی ساخته و پرداخته تفسير آدم ها از موقعيت‬ ‫هايشان است‪.‬‬ ‫قلمرو جامعه شناسی بررسی کنش مشترک است که‬ ‫فرهنگ و اجتماعی آن را هدايت می کند‪.‬‬

‫ادامه نظر بلومر در باره ساختارهای پهن دامنه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنش ها در چارچوب ساختارها رخ می دهد اما تعيين کننده‬ ‫نهايی موقعيت ها است که کنشگر را مجهز به نمادهای‬ ‫ثابت می کند‪.‬‬ ‫انسان ها معانی را می پذيرند اما در آن دخل و تصرف نيز‬ ‫دارند‪.‬‬

‫نظر بلومر در مورد روش ها‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جامعه شناسی متعارف پیچیدگی زندگی اجتماعی را به‬ ‫متغیرها تقلیل داده است‪.‬‬ ‫به دلیل اهمیت نقش تفسی در زندگی اجتماعی بايد از مفاهیم‬ ‫حساس و درون نگری همدلنه استفاده کرد‪.‬‬ ‫کون در مقابل بلومر طرفدار وحدت روش علوم طبیعی و‬ ‫اجتماعی به شناخت نشانه های رفتاری آشکار پرداخت‪.‬‬

‫تفسیر هربرت بلومر از هربرت مید‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مید با الهام از رفتارگرايی بیش از بلومر به علم دقیق‬ ‫گرايش داشت‪.‬‬ ‫روش طبیعت گرايانه نرم بلومر متفاوت از روش شناختی‬ ‫سخت مک فابل و روکس روت است‪.‬‬ ‫به جای موضوع روش شناختی مید تفسیر بلومر از موضع‬ ‫مید بر نظريه کنش متقابل مسلط است‪.‬‬

‫نقد کنش متقابل هربرت بلومر و هربرت مید‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫فنون علمی متعارف را بیش از حد نديده گرفته است‪.‬‬ ‫مفاهیم بنیادی مید غیر دقیق هستند‪.‬‬ ‫ساختارهای گسترده و عوامل روانی خرد چون ناخودآگاه را‬ ‫ناديده می گیرد‪.‬‬

‫به سوی يک نظريه کنش متقابل کارآمد تر‬ ‫)‪ 8‬اصل استرايکر )‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انسان ها طی کنش‪ ،‬طبقه بندی ها وانتظارات ديگران از خود را‬ ‫ياد می گيرند‪.‬‬ ‫سمت ها مهمترين چيزی است که از طريق نمادها ياد گرفته می‬ ‫شوند‪.‬‬ ‫ساختارها چارچوب هايی هستند که انسان ها سمت ها را در آن‬ ‫تشخيص می دهند‪.‬‬

‫ادامه به سوی يک نظريه کنش متقابل کارآمد تر‬ ‫)‪ 8‬اصل استرايکر )‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کنشگران با نام گذاری کنش ها موقعيت ها را برای‬ ‫مشارکت کنندگان تعريف می کنند‪.‬‬ ‫انسان ها نقش سازی می کنند و در برابر معانی منفعل‬ ‫نيستند‪.‬‬ ‫نقش سازی تعاريف را دگرگون و از اين طريق ساختارها‬ ‫را دگرگون می کند‪.‬‬

‫رابرت پرين باناياگام‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬

‫مفهوم برنامه ها يعنی طرح هايی که در آينده بايد تحقق‬ ‫پذيرد را مطرح کرد‪.‬‬ ‫برنامه ها به دلیل نیاز به شرکت مردم با جامعه بزرگتر‬ ‫سرو کار دارد‪.‬‬ ‫برنامه ها سه دسته اند ‪:‬‬ ‫نزديک‬ ‫حد متوسط‬ ‫غايی‬

‫فصل ششم ‪ :‬جامعه شناسی پدیده‬ ‫اشناختی و روش شناسی مردم‬ ‫نگارانه‬

‫اهداف فصل ‪6‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬

‫بررسی فلسفه پديده شناسی‬ ‫شناخت نحوه انتقال فلسفه پديده شناختی به جامعه شناسی‬ ‫نمونه هايی از ترکیب خرد و کلن در پديده شناسی‬ ‫بررسی نمونه هايی از کاربرد روش شناسی مردم‬ ‫نگارانه‬

‫مقدمه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تعريف اجتماعی ‪ ،‬جامعه شناسی خلق و تفسير گرايی‬ ‫خرد بين از مشخصات دو مکتب است‪.‬‬ ‫تفاوت دو مکتب در روش شناسی است اولی بيشتر فلسفی‬ ‫و دومی بيشتر تجربی است‪.‬‬ ‫شوتس پديده شناسی را از فلسفه ادموند هوسرل به جامعه‬ ‫شناسی تبديل کرد‪.‬‬ ‫آزمايش نقض کننده از روش های خاص روش شناسی‬ ‫مردمی است‪.‬‬

‫ادامه مقدمه‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مراحل آزمايش نقض کننده عبارتند از ‪:‬‬ ‫رخنه به محيط‬ ‫قاعده شکنی‬ ‫بررسی واکنش مردم به قاعده شکنی‬ ‫مبرای شوتز قضيه آگاهی تحت الزام فرهنگ‪ ،‬نمونه سازی ها و زبان‬ ‫مهم است اما روش شناسی مردمی خلقانه تر می نگرد‪.‬‬ ‫راجرز ‪ :‬روش شناسی مردمی نه خرد بين )آگاهی( و نه نه کلن نگر‬ ‫)ساختارها( است ‪.‬‬

‫جامعه شناسی پديدارشناختی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ادموند هوسرل ‪،‬هانری برگسون‪ ،‬فرانتس برنتانو و‬ ‫موريس مرلوپونتی سرچشمه های دور و کار شوتز نزديک‬ ‫ترين سرچشمه پديدار شناسی است‪.‬‬ ‫هدف پديدار شناسی در پی توصیف ساختار کلی جهت‬ ‫گیری های ذهنی است‪.‬‬ ‫ويژگی های عینی حامعه بر اين مبنای کلی ذهنی استوارند‪.‬‬

‫افکار ادموند هوسرل‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫از ديدگاه طبيعی‪ ،‬جهان به صورت طبيعی سامان گرفته‬ ‫است نه به دست کنشگران ‪.‬‬ ‫ديدگاه طبيعی عناصر بنيادی آگاهی را از ديد کنشگران‬ ‫پنهان می نمايد‪.‬‬ ‫برای کشف بنيادی ترين جنبه های آگاهی بايد ديدگاه‬ ‫طبيعی را در پرانتز گذاشت‪.‬‬

‫ادامه افکار ادموند هوسرل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ساختار بنيادی علمی بايد از طريق فلسفه ای دقيق منظم و‬ ‫انتقادی بررسی علمی شود‪.‬‬ ‫پديدار شناس به محض کنارگذاشتن رويکرد طبيعی می‬ ‫تواند آگاهی را بررسی کند‪.‬‬

‫ادامه افکار ادموند هوسرل‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫آگاهی يک پديده رابطه ای است‪.‬‬ ‫نيت مندی يعنی آگاهی هميشه معطوف به چيزی بيرون از‬ ‫سر کنشگر است‪.‬‬ ‫معنا در ذات شيی نيست بلکه د ررابطه کنشگر با اشيا به‬ ‫وجود می آيد‪.‬‬

‫تفسیر افکار ادموند هوسرل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫پديده يعنی هيچ واقعيتی در جهان به آن ها نسبت داده‬ ‫نشده است‪.‬‬ ‫ذات آگاهی يعنی خواص ثابت آگاهی که در جهان واقعی‬ ‫وجود ندارد‪.‬‬ ‫هيپ و راث‪ :‬نيت در ذات آگاهی است و پيش از عملکرد‬ ‫وجود دارد‪.‬‬

‫ادامه تفسیر افکار ادموند هوسرل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مارکس ايدئولوژی را در پرانتز گذارد‪ ،‬پديدارشناسی همه‬ ‫جهان تجربی را تا به جوهر آگاهی دست يابد‪.‬‬ ‫دورکيم واقعيت اجتماعی را در پرانتز قرار نداد زيرا هنوز‬ ‫ساختمانی نظری دارد‪.‬‬ ‫هيپ و راث ‪ :‬پيوند پديدارشناسی به جامعه شناسی بدون‬ ‫بازسازی به تحريف هر دو منجر می شود‪.‬‬

‫نظريه های آلفرد شوتس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مونیکا موريس‪ :‬تاکید شوتس بر خلق واقعیت اجتماعی به‬ ‫وسیله کنشگر در سطح خرد قابل ستايش است‪.‬‬ ‫رابرت بیرشتت‪ :‬شوتس ساختار گسترده در جامعه را ناديده‬ ‫گرفته است‪.‬‬ ‫برگ تامپسون‪ :‬شوتز از نظر روش شناسی خرد گرا و‬ ‫ساخت گرا اما در هستی شناسی جبرگرا است‪.‬‬

‫علم جهان اجتماعی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تصوير ديالکتيکی انسان ها را تحت الزام فرهنگ می بيند‬ ‫که می توانند اين الزام ها را کنار بزنند‪.‬‬ ‫جهان واقعيت بر اساس تعيين پذيری و نزديکی به چهار‬ ‫قلمرو مستقيما تجربه شده ‪ ،‬تجربه غير مستقيم‪ ،‬اخلف و‬ ‫اسلف تقسيم می شود‪.‬‬

‫ادامه علم جهان اجتماعی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫قلمرو اخلف کامل نامتعين و قابل بررسی علمی نيست‬ ‫قلمرو اسلف با وجود متعين بودن نيز دور از زمان ما‬ ‫است‪.‬‬ ‫در قلمرو تجربه مستقيم کنشگر آزاد و پيش بينی ناپذير‬ ‫است پس بيرون از علم قرار می گيرد‪.‬‬

‫ادامه علم جهان اجتماعی‬ ‫‪‬‬

‫انسان ها ذهن دارند پس بر مبنای آنچه ديگران انجام می‬ ‫دهند و يا قصد انجام دادنش را دارند می توانند کنش خود‬ ‫را تغيير دهند‪.‬‬

‫قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫شوتز برای علمی بودن کنشگران و اذهان آنها را‬ ‫بررسی نمی کند ‪.‬‬ ‫جامعه شناسی نه با افراد واقعی بلکه صرفا با نمونه ها‬ ‫سروکار دارد‪.‬‬ ‫در اين جهان انسان ها با نمونه ها و ساختارهای‬ ‫اجتماعی گسترده سروکاردارند‪.‬‬

‫ادامه قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بر اساس درجه ناشناختگی دارای سطوح مختلف است‪.‬‬ ‫هشت سطح از برخوردهای روزمره تا نقش ها و سمت ها‬ ‫و نهادها تا ساختارها ی انتزاعی و هنری‪.‬‬ ‫هر چه سطح مورد نظر ما ناشناخته تر باشد روابط بيشتر‬ ‫می تواند مورد بررسی قرار گيرد‪.‬‬

‫ادامه قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪ -1‬سطحی که کنشگران در گذشته با هم روبرو بوده اند و می‬ ‫توانند دوباره روبرو شوند‪.‬‬ ‫‪- 2‬سطحی که در آن ما با واسطه آدم هايی که می بینیم ارتباط‬ ‫پیدا می کنیم و اطلعات دست دوم به دست می آوريم‪.‬‬ ‫‪ - 3‬سطح آدم هايی که قصد داريم ملقات کنیم‪ .‬همین که‬ ‫ملقات کنیم بخشی از روابط مايی می شود‪.‬‬

‫ادامه قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪ – 4‬سطحی که تنها سمت ها و نقش های افراد را می‬ ‫شناسیم مانند نام رسان که نامه ها را دسته بندی می کند‪.‬‬ ‫‪ – 5‬سطح جمع هايی که کارکردشان را می دانیم مانند‬ ‫مجلس قانونگذاری ‪ .‬اما تعداد کمی از ما از نزديک آنها را‬ ‫می شناسد‪.‬‬ ‫‪ – 6‬جمع های ناشناخته مانند مافیا‬

‫ادامه قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪ – 7‬سطح ساختارهای عینی که ما با سازندگان آنها رودر‬ ‫رو نیستیم‪ .‬مانند قواعد دستور زبان‬ ‫‪ – 8‬مصنوعات ديگران که نمی شناسیم اشان و ممکن‬ ‫است هرگز آنها را نبینیم مانند يک قاب عکس در موزه‬ ‫هرچه به سطوح بالتر نزديکر می شويم به نمونه های‬ ‫کلی تجربی ذهن می رسيم‬

‫ادامه قلمرو مبتنی بر تجربه غیر مستقیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫دانش ما د رقلمرو تجربه غير مستقيم همگون و تکرار‬ ‫شونده و ميان انسانها مشترک است‪.‬‬ ‫نمونه سازی ها نسخه های کنشی است که در کل فرهنگ‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫نمونه سازی ها ثبات نسبی دارند و با اجتماعی شدن‬ ‫آموخته می شوند‪.‬‬

‫رويه علمی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬

‫مسئله شوتس ‪ :‬مطالعه علمی معنای ذهنی است‪.‬‬ ‫راه حل مساله نمونه سازی های عقل سلیم است که‬ ‫شاخص قلمرو تجربه اجتماعی غیر مستقیم است‪.‬‬ ‫انسانواره ها ‪:‬‬ ‫کنشگرانی است که به صورت علمی ساخته می شوند‪.‬‬ ‫توان بديهه پردازی و خلقیت ذهنی ندارند‪.‬‬ ‫نمونه سازی حاصل پايبندی شوتس به علم مبتنی بر‬ ‫معنای ذهنی است‪.‬‬

‫ادامه رويه علمی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫عقل سلیم عملی و حاصل جهان روزانه است اما علم‬ ‫حاصل رهیدگی از موقعیت و نمونه سازی از کنش است‪.‬‬ ‫چهار اصل نمونه سازی عبارت است از ‪ :‬مناسبت‪،‬‬ ‫رسايی‪ ،‬سازگاری منطقی‪ ،‬تطبیق پذيری ‪.‬‬ ‫اصل مناسبت ‪ :‬مساله به ما می گويد چه چیز بايد بررسی‬ ‫شود و چگونه بررسی شود‪.‬‬

‫ادامه رويه علمی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫اصل رسايی‪ :‬نمونه آرمانی ساخته شده با نمونه آرمانی‬ ‫ساخته دانشمند تطبیق دارد و برای کنشگران معاصر قابل‬ ‫فهم است‪.‬‬ ‫اصل سازگاری منطقی ‪ :‬نمونه واضح و مبتنی بر اصول‬ ‫منطق باشد‪ .‬اين امر اصل اعتبار عینی را تضمین می کند‪.‬‬

‫ادامه رويه علمی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫اصل تطبیق پذيری ‪ :‬نمونه ها با ذخیره علمی تطبیق داشته‬ ‫باشد‪ .‬در صورت عدم تطبیق بايد نشان دهد چرا ذخیره علم‬ ‫ناکافی است‪.‬‬ ‫اصل تفسیر ذهنی ‪ :‬الگوی جهان اجتماعی با معنای ذهنی‬ ‫کنشگر ارتباط داشته باشد‪.‬‬

‫جهان حیاتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫چارچوب فرهنگی موثر بر افکار و کنش کنشگران است‪.‬‬ ‫چون کنشگران واکنش عادتی به الگوها نشان می دهند به‬ ‫آزادی بیشتر کنشگر منجر می شود‪.‬‬ ‫دانش به مهارت ها ‪ ،‬دانش سودمند و دانش به دستورالعمل‬ ‫ها عناصر جهان حیاتی هستند‪.‬‬

‫ادامه جهان حیاتی)عناصر سازنده جهان حیاتی(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫دانش به مهارت ها ‪ :‬بنیادی ترين صورت دانش است و‬ ‫کمتر مورد ترديد و قطعیت باليی دارد مانند راه رفتن‪.‬‬ ‫دانش سودمند ‪ :‬راه حل مشخص برای مساله ای که زمانی‬ ‫بحث انگیز بوده است‪ .‬اما حال به سطح باليی از قطعیت‬ ‫رسیده است‪ .‬مانند رانندگی و يا نواختن موسیقی‪.‬‬

‫ادامه جهان حیاتی )عناصر سازنده جهان حیاتی(‬ ‫‪‬‬

‫دانش به دستورالعمل ها ‪ :‬دانش عادتی است که از صورت‬ ‫های ديگر متغیر تر است‪ .‬هر چند يکنواخت نیز هست‪.‬‬ ‫مانند يک فروشنده که در موقعیت بحث انگیز و رفتار غیر‬ ‫عادی مشتری فروشنده دستور عمل ديگری را به کار می‬ ‫بندد‪.‬‬

‫ادامه جهان حیاتی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫عناصر خصوصی دانش مقولتی اجتماعی اند که روال زندگی‬ ‫نامه ای دارند ‪ .‬به عبارتی کنش و کنش متقابل با معاصران‬ ‫شخصی است‪.‬‬ ‫روابط مايی يعنی کنش متقابل با معاصران شخصی پس مناسب‬ ‫جامعه شناسی علمی نیست‪.‬‬ ‫علم نمونه سازی در روابط آنهايی يعنی کنش متقابل با‬ ‫معاصران غیرشخصی را امکان پذير است‪.‬‬

‫روابط مايی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫صمیمی و رودررو است‪.‬‬ ‫زندگی روزانه اهمیت تعیین کننده دارد‪.‬‬ ‫در آن افراد نمونه سازی ها را ياد می گیرند‪.‬‬ ‫به وسیله آن می توان به بقای اجتماعی رسید‪.‬‬ ‫بدون توسل به دستورالعمل بايد برای هر موقعیت تازه کنش‬ ‫شايسته ای اختراع کرد‪.‬‬

‫روابط آنهايی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫با کنش متقابل با معاصران غیر شخصی مشخص می شود‪.‬‬ ‫تحت تسلط نمونه سازی های ناشناخته است‪.‬‬ ‫تعديل پذير نیستند چون با آدم های واقعی کنش متقابل ندارم‪.‬‬ ‫ريشه اين نمونه سازی ها در کنش و انديشه انسان ها است‪.‬‬

‫آگاهی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫چون قابل دسترسی علمی نیست پس بايد به نمونه سازی‬ ‫متوسل شد‪.‬‬ ‫شوتس موضوعی را از بررسی حذف کرد که به خاطر آن‬ ‫شهرت يافت ‪.‬‬ ‫سرچشمه معنا آگاهی است که قلمرو مورد توجه اسلف‬ ‫فلسفی شوتس است‪.‬‬ ‫مسئله آنها فلسفه پردازی در باره انچه در ذهن می گذرد‬ ‫بود‪.‬‬

‫ادامه آگاهی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫کنش اجتماعی وبر به آگاهی و جامعه شناسی علمی به هر‬ ‫دو توجه دارد‪.‬‬ ‫اما کار وبر در مورد آگاهی دارای نارسايی هايی بود‪.‬‬ ‫شوتس‪ :‬وبر میان معانی و انگیزه ها تفاوتی قائل نشده بود‪.‬‬ ‫وبر میان معانی عینی مشترک بین انسان ها و ذهنی‬ ‫انفرادی تمايز قائل نشد‪.‬‬

‫ادامه آگاهی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫انگیزه نیز دو گونه معطوف به گذشته )برای آنکه ( و آينده‬ ‫)تا اين که( است که اولی قابل بررسی علمی است‪.‬‬ ‫شوتس به بررسی انگیزه های »برای آن که « مانند »تا آن‬ ‫که« رغبت چندانی ندارد‪.‬‬ ‫اين دو ذهنی و فردگرايانه اند اما شوتس در پی نظام های‬ ‫معنايی مشترک بود‪.‬‬

‫کنش اجتماعی و موقعیت های بحث انگیز‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫کنش کرداری مبتنی بر يک طرح از پيش تصور شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫هر گاه طرح کنش ‪ ،‬کنشگر ديگری را در نظر داشته‬ ‫باشد کنش اجتماعی می شود‪.‬‬

‫ادامه کنش اجتماعی و موقعیت های بحث انگیز‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫در سه صورت موقعيت کنش بحث انگيز می شود‪:‬‬ ‫تجربه عملی با ذخيره دانش تطابق نکند‬ ‫نمونه موجود به اندازه کافی تعين نداشته باشد‬ ‫کنشگر به ناسازگاری دو عنصر دانش پذيرفته شده آگاهی‬ ‫يابد‪.‬‬

‫ادامه کنش اجتماعی و موقعیت های بحث انگیز‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫راه حل کنشگر نمونه سازی جديد و اضافه نمودن به‬ ‫ذخيره دانش موجود است‪.‬‬ ‫نمونه سازی تازه اراده گرايی را در سطح فردی بيان می‬ ‫کند‪.‬‬

‫تفسیر نظريه آلفرد شوتس‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫آرای شوتس انتزاعی و فلسفی و دچار گسیختگی است‪.‬‬ ‫گسیختگی يعنی قضايای گسترده مطرح می نمايد اما برخی‬ ‫را قابل بررسی علمی جامعه شناختی می داند‪.‬‬ ‫برخی خلق جهان از سوی کنشگر شوتس را خرد بینانه و‬ ‫برخی تاکید او را بر عوامل فرهنگی پهن دامنه می دانند‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫پيتر برگر و تامس لکمن ‪ :‬سعی در تلفيق پديده شناسی خرد و‬ ‫کلن می نمايند‪.‬‬ ‫جورج ساتاس و فرانسيس وکسلر‪ :‬تاکيد سطح خرد پديدار شناسی‬ ‫را نمايان می سازند‪.‬‬ ‫محور کنش متقابل رودر رو کنشگران‪ ،‬روابط کنشگران و ويژگی‬ ‫های کنش است‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫ويژگی های کنشگران‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ويژگی های کنشگران ‪:‬‬ ‫الف ‪ .‬طرفین آگاهند و از اين آگاهی نیز باخبرند‪ .‬ساتاس و‬ ‫وکسلر تحلیل خود از کنش متقابل را با آگاهی شروع‬ ‫کردند‪ .‬آگاهی نیت مند است يعنی به چیزی است‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫ويژگی های کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫ب‪ .‬هم خود و هم ديگری از خود خويش آگاهی دارند‪.‬يعنی‬ ‫خود را موجد يگانه ای تشخیص می دهند که در جهان کنش‬ ‫می کنند و مورد کنش قرار می گیرند‪ .‬يعنی کنشگران خود‬ ‫را دارای گذشته و آينده بدانن و توانايی واکنش در برابر‬ ‫ديگری و برانگیختن واکنش د راو‪ .‬اگر طرفین به طور‬ ‫بالقوه در جهان تاثیر گذار باشند دارای خود هستند‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫ويژگی های کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫ج‪.‬ذخیره ای از دانش لزم است و کاربست آن ‪.‬با اجتماعی‬ ‫شدن دانش برای تفسیر دانش و اطلعات لزم است‪ .‬اين‬ ‫دانش نبايد متفاوت باشد حداقل بین کنشگران بايد برخی‬ ‫مشابه باشد‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫ويژگی های کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫طرفین بايد بتوانند به وسیله نظام معنايی نمادين با يکديگر‬ ‫ارتباط برقرار کنند‪ .‬نشانه ها اداهای جسمانی قائم به ذات اند اما‬ ‫نمادها می توانند به جای چیزهای ديگر بنشینند‪.‬‬ ‫دو کارکرد نظام نمادين ‪:‬‬ ‫امکان پذير ساختن گام های بعدی فرايند کنش متقابل‬ ‫امکان گفتگوی درونی برای کنشگر تا بتواند معنای تجربه را‬ ‫برای خود تفسیر کند‪.‬‬

‫نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫ويژگی های کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ه ‪ .‬هم خويشتن و هم ديگری برای کنش کردن برانگیخته‬ ‫شده باشند‪ .‬منظور از برانگیخته شدن يعنی علقمند به عمل‬ ‫کردن باشند‪.‬‬ ‫و‪ .‬طرفین جسم اشان را محیط تجربه قلمداد کنند‪ .‬زبان‬ ‫جسمانی برای کنش متقابل مهم است‪ .‬حالت های چهره و‬ ‫بدن معنايی دارد ‪ ،‬ديگری بايد بتواند بخواند‪.‬‬

‫ادامه نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪-2‬ويژگی های روابط میان کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫الف‪ .‬طرفین بايد هر دو حضور داشته باشند ‪ .‬حضور‬ ‫طرفین شرط لزم است اما شرط کافی نیست‪.‬‬ ‫ب‪ .‬طرفین بايد ازحضور جسمانی همديگر اطلع داشته‬ ‫باشند‪ .‬پس حضور جسمانی توام با آگاهی بايد تکمیل گردد‪.‬‬

‫ادامه نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪-2‬ويژگی های روابط میان کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ج ‪ .‬طرفین بايد ويژگی های ياد شده در بال را به يکديگر‬ ‫نسبت دهند ‪ .‬يعنی هر يک بايد ديگری را به عنوان يک‬ ‫کنشگر تصور کند‪ .‬يعنی هر يک از طرفین نسبت به ديگری‬ ‫آگاه باشد‪.‬‬ ‫د‪ .‬هر يک از طرفین می دان که هر يک به حضور شخص‬ ‫ديگر آگاهی دارد‪.‬‬

‫ادامه نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪-2‬ويژگی های روابط میان کنشگران‬ ‫‪‬‬

‫ه‪ .‬هم خويشتن و هم ديگری می داند که هريک ديگری را‬ ‫به عنوان يک کنشگر می سازد‪ .‬طرفین می دانند که‬ ‫ديگری از او به عنوان کسی که حضور دارد و به عنوان‬ ‫کنشگر پذيرفته شده است آگاهی دارد‪ .‬در صورت وجود‬ ‫چنین آگاهی طرفین در موقعیتی هستند که می توانند تجارب‬ ‫ذهنی ديگری را دريافت و تفسیر کنند‪.‬‬

‫ادامه نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪-3‬ويژگی های کنش‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ويژگی های کنش‬ ‫الف‪ .‬طرفین کنشی را برای تحت تاثیر گذاشتن همديگر‬ ‫طراحی می کنند‪ .‬در اين مرحله هنوز کنش رخ نداده و در‬ ‫حالت صورت بندی روانشناختی کنش است‪ .‬به اصطلح‬ ‫شوتس انگیزه تا ان که خويشتن بايد باعث ايجاد يک تجربه‬ ‫آگاهانه برای ديگری شود‪.‬‬

‫ادامه نمونه های جامعه شناسی پديده شناختی‬ ‫‪-3‬ويژگی های کنش‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ب ‪ .‬طرفین بر مبنای طرح کنش عملکردی را می پرورانند‪ .‬يعنی‬ ‫بر اساس طرح ذهنی طرح و کنش را ساخته و پرداخته می کنند‪.‬‬ ‫ج‪ .‬خويشتن عمل می کند ‪ .‬ما از روانشناسی کنش خارج می شويم‬ ‫اما هنوز کنش متقابل رخ نداده است‪ .‬برای وقوع کنش متقابل به دو‬ ‫مرحله نیاز است‪ -1 :‬ديگری از عمل ناشی از طرح کنش خود آگاه‬ ‫است‪ - 2.‬خويشتن از عمل ديگری که ناشی از طرح کنش است آگاه‬ ‫است‪.‬‬

‫پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫سعی می کنند شوتس و ميد را با مارکس و دورکيم پيوند‬ ‫دهند‪.‬‬ ‫چاپ کتاب ساخت اجتماعی واقعيت نشان از اشتغال ذهنی‬ ‫هر دو به کنش و انديشه فردی دارد‪.‬‬ ‫عنوان فرعی کتاب رساله ای در باره جامعه شناسی‬ ‫معرفت است‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی‬ ‫‪‬‬

‫هدف برگر و لکمن حرکت دادن جامعه شناسی معرفت از‬ ‫عرصه بررسی تاريخ فکری به سوی فرايند ساخت روزانه‬ ‫واقعیت است‪ .‬يعنی همان تولید روزانه دانش‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)زندگی روزانه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تحلیل د رسطح فردی با واقعیت زندگی روزانه و جهان‬ ‫عقل سلیم شروع می شود‪.‬‬ ‫آدم ها زندگی روزانه را واقعیت سامان يافته درک می کنند‬ ‫که مستقل از ادراک آنان است‪.‬‬ ‫زبان در عینیت بخشیدن نقش اساسی دارد‪ .‬زيرا انسان ها‬ ‫را پیوسته به عینیت های ضروری مجهز می سازد و نظمی‬ ‫ايجاد می کند که زندگی روزانه برای آدم ها معنی می يابد‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)زندگی روزانه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫زندگی قابلیت پرس و جو و چون و چرا کردن دارد‪ .‬اما ما‬ ‫برای راحت زندگی کردن آن را معلق می گذاريم‪.‬‬ ‫جهان اجتماعی محصول فرهنگی فرايندهای آگاهانه است‪.‬‬ ‫هرچه از روابط مايی به طرف روابط آنهايی می رويم ‪،‬‬ ‫احتمال نمونه سازی بیشتر می شود‪.‬‬ ‫روابط ما با ديگران در حوزه آنهايی غیر شخصی و قالبی‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)زندگی روزانه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫ساختارهای اجتماعی ‪ :‬مجموعه ای از نمونه سازی ها و‬ ‫الگوهای تکرار شونده کنش متقابل که به وسیله همین نمونه‬ ‫سازی ها استقرار می يابند‪.‬‬ ‫زبان مهم است بخصوص در فرايند نمونه سازی ‪.‬‬ ‫زبان صورتی از فرايند دللت و نوعی عینیت بخشی است‬ ‫که به جای طیف وسیعی از معانی ذهنی می نشیند‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی )زندگی روزانه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫زبان نظامی از نمادهای لفظی است و مهم ترين نظام‬ ‫نمادين جامعه است‪.‬‬ ‫زبان به ما امکان می دهد از اينجا واکنون وکنش متقابل رو‬ ‫در رو فاصله بگیريم ‪ .‬به ما اجازه می دهد به چیزهايی‬ ‫بپردازيم که هرگز تجربه نکرده ايم و در آينده نیز هرگز به‬ ‫تجربه ما نمی آيد‪ .‬امکان انباشت معانی و انتقال آن به نسل‬ ‫های آينده را می دهد‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)زندگی روزانه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫می‬

‫من با زبان به عنوان واقعیت خارج از خود روبه رو‬ ‫شوم و برايم الزام آور است‪.‬‬ ‫توجه دورکیمی برگر و لکمن به اهمیت ساختار اجتماعی‬ ‫)زبان ( يک مورد استثنايی است‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫نهادمندی ‪:‬‬ ‫انسان ها بايد انچه برای بقا نیاز دارند در بیرون از خود‬ ‫بسازند‪.‬‬ ‫از طريق فرايند برون سازی الگوهای عملکرد عادتی و‬ ‫کنش متقابل در موقعیت های تکرار شونده پرورانده می‬ ‫شود‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫زندگی بدون عادت ها امکان ناپذير است‪.‬‬ ‫نهاد نوعی نمونه سازی دو جانبه است‪.‬‬ ‫نهادها با استقرار الگوهای رفتار از پیش تعیین شده بر‬ ‫کردار بشری نظارت می کنند‪.‬‬ ‫تاريخ اين نهادها را عینیت می بخشد‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫نقش ها ‪:‬‬ ‫نقش ها نمونه سازی هايی از آن چیز هايی هستند که از‬ ‫کنشگران در موقعیت های اجتماعی معین انتظار می رود‪.‬‬ ‫نقش فقط میانجی فرهنگ و آگاهی است‪.‬‬ ‫نقش در جامعه شناسی معرفت پیوند میان جهان معنا که در‬ ‫جامعه عینیت يافته را با شیوه های ذهنی واقعیت پیدا کردن‬ ‫اين جهان آشکار می سازد‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫چیز واره انگاری ‪:‬‬ ‫تعريف ‪ :‬ادراک پديده ها بدان سان که گويی فراانسانی و‬ ‫غیر انسانی اند‪.‬‬ ‫ابزار مهمی برای بررسی جهان اجتماعی به صورت تلفیقی‬ ‫است‪.‬‬ ‫اما برگر و لکمن آن را پديده صرفا ذهنی تلقی می کنند‪.‬‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫درست مانند واقعیت های طبیعی که حاصل قوانین حاکم بر‬ ‫جهان يا تجلی اراده الهی تلقی گردد‪.‬‬ ‫ناديده گرفتن رابطه ديالکتیکی میان خود و فراورده هايش‬

‫ادامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مشروع سازی‪:‬‬ ‫منظور همان توجیه ها و تبیین های نظام مند شده است‪.‬‬ ‫برگر و لکمن به جای ساختارها بر دانشی تاکید می کنند‬ ‫که برای تايید وجود نهادها به کار برده می شود‪.‬‬ ‫مشروع سازی با نسبت دادن اعتبار شناختی به معنای‬ ‫عینیت يافته نظم نهادمند اين نظم را تبیین می کند‪.‬‬

‫دامه پیتر برگر و تامس لکمن ‪:‬ساخت واقعیت‬ ‫اجتماعی)عناصر سازنده عینی جامعه (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫آگاهی ‪ ،‬ادراک از خود ‪ ،‬توان کاربست ذخيره دانش ارتباط‪ ،‬انگيزه و‬ ‫زبان جسمانی ويژگی کنشگران است‪.‬‬ ‫حضور خود و ديگری ‪ ،‬اطلع از حضور جسمانی ديگری ‪ ،‬هر يک‬ ‫ديگری را کنشگر می داند و کنشگر می ساز‪.‬‬ ‫طراحی ‪ ،‬پروراندن عملکرد برمبنای اين طرح و ‪. ...‬‬ ‫نقد‪ :‬طرح ساتاس و وکسلر فردی‪ ،‬روانشناختی و غير تجربی است‪.‬‬

‫روش شناسی مردم نگارانه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تعريف ‪ :‬دانش مبتنی بر عقل سلیم و رويه ای که به وسیله‬ ‫آن اعضای جامعه شرايط خود را درک می کنند‪ ،‬راهشان‬ ‫را پیدا کرده دست به عمل می زنند‪.‬‬ ‫جان کلم اين روش در تحقیقات خاص آن نهفته است نه در‬ ‫عبارت نظری ‪.‬‬ ‫مهم ترين شاخه تحلیل گفتگو است که به بررسی گفتگوهای‬ ‫مردم در موقعیت های طبیعی می پردازد‪.‬‬

‫نمونه های روش شناسی مردم نگارانه‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫رابيو و شنکاين‪ :‬راه رفتن و حتی تنها راه رفتن يک نوع‬ ‫کار اجتماعی است‪.‬‬ ‫ايمانوئل شگلوف‪ :‬مکالمات تلفنی پديده ای سامان مند و‬ ‫الگومند است‪.‬‬ ‫جفرسون‪ :‬خنده سازمان يافته تر از آن است که به نظر‬ ‫می رسد‪.‬‬

‫ادامه نمونه های روش شناسی مردم نگارانه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هريتيج و گريت بچ‪ :‬سخنرانان از ‪ 7‬تمهيد برای ترغيب به‬ ‫کف زدن مخاطبان استفاده می کنند ‪ :‬تضاد‪ ،‬ارائه فهرست‪،‬‬ ‫حل معما‪ ،‬سرفصل‪ ،‬موضع گيری و ترغيب‪.‬‬ ‫چارلز گودوين‪ :‬جمله ها طی کنش متقابل محصول فرايند‬ ‫همکاری متقابل هستند‪.‬‬

‫ادامه نمونه های روش شناسی مردم نگارانه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هريتيج و واتسون ‪ :‬تقرير به معنای تکميل و روش کردن‬ ‫منظور بيان قبلی گوينده ‪ ،‬الگومند است‪.‬‬ ‫گودوين ‪ :‬وضعيت بدنی شخص ارتباط تنگاتنگی با فعاليت‬ ‫های گفتاری دارد‪.‬‬ ‫ساتاس ‪ :‬نقشه راهنما و نقشه خوانی را توسط کنشگران‬ ‫تحليل می کند‪.‬‬

‫ادامه نمونه های روش شناسی مردم نگارانه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫گارفينکل ‪ :‬زن و مرد بودن امری زيست شناختی است اما‬ ‫آدم ها با رفتارهای معمول جنسيت خود را تکميل می کنند‪.‬‬ ‫گارفينکل ‪ :‬آزمايش های نقض کننده برای مشاهده پذير‬ ‫کردن نحوه ساخت و بازسازی واقعيت به کار می رود‪.‬‬

‫انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫جامعه شناسی به اندازه کافی از خود انتقاد نمی کند‪.‬‬ ‫مهان و وود )‪: ( 1975‬‬ ‫جامعه شناسی چون می خواهد يک علم اجتماعی باشد‬ ‫ازواقعیت اجتماعی بیگانه شده است‪.‬‬ ‫مفاهیم جهان اجتماعی را مخدوش می سازد و فراز و‬ ‫نشیب آن را از بین می برد‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫با کار آماری به واقعیت خدشه وارد می سازد ‪ .‬به جای‬ ‫پديده به توصیف آن نزد پرسش شونده اکتفا می کنند‪.‬‬ ‫انتزاع های جامعه شناسان از جهان اجتماعی بیش از پیش‬ ‫از واقعیت زندگی اجتماعی فاصله می گیرد‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫دان زيمرمن و ملوين پولنر )‪(1970‬‬ ‫جهان اجتماعی روزانه منبعی برای جامعه شناسی است اما‬ ‫به ندرت خود اين جهان مستقیما موضوع بررسی قرار می‬ ‫گیرد‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ترنر )‪ (1970‬و شروک و اندرسن )‪: (1986‬‬ ‫گفتار روزانه را به عنوان يکی از شیوه های تحقیق به کار‬ ‫می گیرند‪.‬‬ ‫از طريق گفتگوهای روزانه واقعیت های نهفته مانند‬ ‫هنجارها ‪ ،‬ارزش ها و رويکردها و نظاير آن بررسی می‬ ‫شود‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫متیو اسپاير ‪:‬‬ ‫اجتماعی شدن کسب تبحر در کنش متقابل است‪.‬‬ ‫روش شناسی مردم نگار بايد به آن شیوه ای توجه داشته‬ ‫باشد که اين تبحر ها به دست می آيد‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫)خلط مبحث موضوع و منبع(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫رابرت دبلیو‪ .‬مک کی )‪:(1970‬‬ ‫رهیافت جامعه شناسی سنتی هنجارمند است که اجتماعی‬ ‫شدن را آنچه بزرگسالن کامل به کودکان ناکامل آموزش‬ ‫می دهند در نظر می گیرد‪.‬‬ ‫اما رهیافت روش شناسی مردم نگارانه تفسیری است ‪ ،‬پس‬ ‫اجتماعی شدن مستلزم کنش متقابل کودک و بزرگسال است‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫)خلط مبحث موضوع و منبع(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫کودکان توانايی استدلل ‪ ،‬ابداع و کسب دانش را دارا‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫کنش متقابل میان کودک و بزرگسال بر اساس تبحر‬ ‫تفسیری يک پديده مورد بررسی است‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫)خلط مبحث موضوع و منبع(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫زيمر من و ملوين پولنر ‪:‬‬ ‫جامعه شناسان معمول کنش در دستگاههای اداری را به‬ ‫وسیله مقررات ‪ ،‬هنجارها و ‪ ...‬سازمان تبیین می کنند‪.‬‬ ‫اما د ر واقع نه خود مقررات بلکه کاربرد اين مقررات از‬ ‫سوی کنشگران بايد موضوع تحقیق قرار گیرد‪.‬‬

‫ادامه انتقادهای به جامعه شناسی سنتی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫گارفینکل )‪:(1967‬‬ ‫جامعه شناسی کنشگران را کسانی می نگرد که د رقضاوت‬ ‫بی مايه اند‪.‬‬ ‫آنها را تحت نظارت خارجی می بیند‪.‬‬ ‫اما روش شناسی مردمی کنشگران را داوران مهم و تعیین‬ ‫کننده ای می نگرند‪.‬‬

‫روش شناسی مردم نگارانه ‪ ،‬يک برنامه بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬ ‫‪5.‬‬

‫نقش کنشگر در ساخت واقعیت عینی جامعه در بر گیرنده ‪ 5‬نظر بنیادی‬ ‫در باره ماهیت واقعیت اجتماعی است‪:‬‬ ‫واقعیت به عنوان يک فعالیت بازانديشانه‬ ‫واقعیت به عنوان يک مجموعه دانش منسجم‬ ‫واقعیت به عنوان يک فعالیت مبتنی بر کنش متقابل‬ ‫شکنندگی واقعیت‬ ‫تحرک پذيری واقعیت‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مهان و وود )‪:(1975‬‬ ‫شخص با موادی آغاز می کند که محدوديت هايی بر او‬ ‫تحمیل می کند‪ .‬سپس با همان مواد عمل می کند و حین‬ ‫عمل به آن محدوديت ها را تغییر می دهد‪ .‬محدوديت هايی‬ ‫تازه تغییر يافته مدار کنش خلقانه ديگری را فراهم می کند‬ ‫و اين فرايند تا بی نهايت ادامه می يابد‪.‬‬ ‫نقد ‪ :‬تعريف فوق به ساختارهای اجتماعی که در طول‬ ‫تاريخ ساخته و پرداخته شده و الزام آور است توجه ندارد‪.‬‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫با توجه به نظر مهان و وود در باره ماهیت واقعیت‬ ‫اجتماعی ‪ 5‬اصل بنیادين وجود دارد‪:‬‬ ‫‪ – 1‬واقعیت به عنوان يک فعالیت بازانديشانه ‪ :‬همه ما در‬ ‫فرايندی از آفرينش فعالیت اجتماعی از طريق انديشه ها و‬ ‫کنش هايمان مشارکت داريم اما اين فرايند را از خود پنهان‬ ‫می کنیم و به ندرت از آن آگاه هستیم‪ .‬آزمايش نقض کننده‬ ‫برای ما آگاهی به وجود می آورد‪.‬‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪ – 2‬واقعیت به عنوان يک دانش منسجم‪ :‬تلقی جامعه‬ ‫شناسان از جهان دانش منسجمی است که تحريف مساله‬ ‫است‪ .‬هنگامی که نظم تحمیلی جامعه شناسی با نظم مورد‬ ‫کاربرد کنشگر يکی نباشد آشکار می شود‪.‬‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪ – 3‬واقعیت به عنوان يک فعالیت مبتنی بر کنش متقابل ‪:‬‬ ‫واقعیت اجتماعی حاضر و آماده نیست‪ .‬بلکه به کنش متقابل‬ ‫بی وقفه و ساخت اجتماعی واقعیت مشارکت کنندگان وابسته‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪ – 4‬شکنندگی واقعیت ‪ :‬يعنی می توان واقعیت ها را به‬ ‫روش های مختلف دچار اختلل کرد‪ .‬هم روش شناسی‬ ‫مردمی و هم آدم معمولی می تواند آنها را نقض کند ‪ .‬روش‬ ‫شناسی مردم نگار اين کار را برای بررسی فرايند ساخت‬ ‫واقعیت به صورت آگاهانه انجام می دهد‪.‬‬

‫ادامه روش شناسی مردم نگارانه يک برنامه‬ ‫بنیادی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تحرک پذيری واقعیت‪ :‬انسان ها در عرصه های اجتماعی‬ ‫میتوانند از يک واقعیت به واقعیت ديگر حرکت کنند‪ .‬از‬ ‫کلس درس به میدان ورزش و غیره‬ ‫اين امکان وجود دارد که فرد عادی معتاد به مواد مخدر‬ ‫شود ‪ .‬يا يک لمذهب تبديل به يک بنیاد گرای مذهبی شود‪.‬‬ ‫يا رفتارهايی که در يک موقعیت قابل قبول نیست در محیط‬ ‫ديگر قابل قبول باشد‪ .‬مثل آدمخواری در بین بازماندگان‬ ‫يک سانحه هوايی در منطقه ای دور دست‪.‬‬

‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬ ‫‪5.‬‬

‫توضیح دادن‬ ‫تعبیر پذيری‬ ‫اصل و غیره‬ ‫روش سندی‬ ‫زبان طبیعی‬

‫مفاهیم بنیادين روش شناسی مردمی‬

‫برخی مفاهیم بنیادی )توضیح دادن(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫توضیح دادن ‪:‬‬ ‫فرايندی که انسان ها از طريق آن جهان را برای خود قابل‬ ‫درک می سازند‪.‬‬ ‫به وسیله توضیح دادن انسان ها موقعیت ها را توصیف ‪،‬‬ ‫تحلیل ‪ ،‬نقادی و آرمان پردازی می کنند‪.‬‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی )توضیح دادن(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ارائه توضیح و راه قبول آن از سوی ديگران برای روش‬ ‫شناس مردم نگار مهم است‪.‬‬ ‫رويه عملی که فرد هنگام توضیح به کار می برد و پذيرش‬ ‫آن از سوی ديگری‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی)تعبیر پذيری(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تعبیر پذيری ‪:‬‬ ‫از زبانشناسی گرفته شده است يعنی جمله در محیط های‬ ‫متفاوت معانی متفاوت دارد‪.‬‬ ‫معنی »هوا بارانی شده « در يک منطقه گرمسیری قحطی‬ ‫زده با يک منطقه معتدل باران خیز متفاوت است‪.‬‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی)تعبیر پذيری (‬ ‫‪‬‬

‫پس روش شناسی مردم نگار نبايد برداشت خود را از‬ ‫موقعیت تحمیل کند بلکه بايد بکوشد خود را به جای آنها‬ ‫بگذارد تا بتواند آنچه را که می گذرد درک کند‪.‬‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی)اصل وغیره (‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫همه موقعیت ها جنبه هايی ناکاملی را در بر می گیرند که‬ ‫مشارکت کنندگان در موقعیت بايد بپذيرند‪.‬‬ ‫ما در زندگی اجتماعی با يک اطلع مبهم امورمان را می‬ ‫گذرانیم با اين تصور که بعدا وضوح بیشتری می يابد‪.‬‬ ‫اگر در موقعیت های مبهم به چون و چرا بپردازيم زندگی‬ ‫اجتماعی به ندرت تحقق پیدا می کند‪ .‬پس همه اصل و غیره‬ ‫را به کار می بنديم‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی)روش سندی(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫منظور کوشش در جهت تشخیص يک الگوی مسلط در‬ ‫ورای نمودها آنگونه است که هر نمودی نشانگر يا سندی‬ ‫دال بر وجود الگوی مسلط تلقی می گردد‪.‬‬ ‫رويدادهارا نمی توان جدا از هم تحلیل کرد بلکه هر دو نیاز‬ ‫به کشف الگوی مسلط بر اين رويداد دارند‪.‬‬

‫ادامه برخی مفاهیم بنیادی)زبان طبیعی(‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫با مقولت زبان شناختی فرق دارد‪.‬‬ ‫شیوه ای است که آدم ها از طريق آن در گفتگوهايشان‬ ‫نوبت می گیرند و يا در صورت قطع گفتگو در صدد رفع‬ ‫و رجوع بر می آيند‪.‬‬ ‫اين زبان با ساختار بنیادی کنش متقابل گفت و شنود‬ ‫سروکار دارد‪.‬‬

‫گرايش به سوی الزام های ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جامعه شناسی بايد به الزام های تحمیل شده بر کنشگران در‬ ‫سطح خرد توجه بیشتری مبذول دارد‪.‬‬ ‫زيمرمن زبان طبیعی را نسبت به صحبت کننده خارجی و‬ ‫الزام آور می داند ‪.‬‬ ‫هر چند روش شناسی مردم نگار به الزام ها در سطح خرد‬ ‫توجه دارد ‪ ،‬مانند دورکیم در سطح اجتماعی و فرهنگی اما‬ ‫باز هم کار زيمرمن از جهت تناقض مورد انتقاد است‪.‬‬

‫آرون سیکورل)‪(1974‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جامعه شناسی سنتی کنشگر را بیش از حد تحت الزام‬ ‫ساختارهای پهن دامنه د رنظر می گیرد‪.‬‬ ‫سیکورل خود می گويد رويه های تفسیری که کنشگران به‬ ‫کار می برند قواعد ساختاری را در نظر می گیرد‪.‬‬

‫ادامه آرون سیکورل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫سیکورل ‪ :‬رويه های تفسیری کنشگر در عین خواص ثابت‬ ‫اجازه ابداع به او می دهد‪.‬‬ ‫قصد سیکورل پیوند روش شناسی مردم نگارانه با زبان‬ ‫شناسی ) ساخت های عمیق( و جامعه شناسی سنتی)قواعد‬ ‫هنجارمند يا سطحی( بود‪.‬‬

‫فصل هفتم ‪ :‬نظریه تبادل و جامعه‬ ‫شناسی رفتاری‬

‫اهداف فصل ‪7‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬

‫نقش روانشناسی در نظريه تبادل‬ ‫شناخت قضايای نظريه تبادل‬ ‫نقد هومنز بر انديشه های کنش و ساختار‬ ‫مرور تلفیق تبادل با سطح ساختار و کلن‬

‫مقدمه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫از روانشناسی به ويژه کار بی اف اسکینر و اقتصاد‬ ‫نشات گرفته است و نظريه های ديگر را رد می کند‪.‬‬ ‫جورج هومنز و پیتر بلو دو جامعه شناس برجسته اين‬ ‫مکتب هستند‪.‬‬ ‫الوين گلدنر )‪ (1960‬و ويلیام گود )‪(1960‬در باره فشار‬ ‫نقش‪ ،‬نظريه تبادل غیر رفتار گرايانه ای را نمودار ساختند‪.‬‬

‫ادامه مقدمه‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫از نظر جورج ريتزر سه انگاره عمده در جامعه شناسی وجود‬ ‫دارد‪ .‬بین سه انگاره واقعیت اجتماعی ‪ ،‬تعريف اجتماعی و‬ ‫رفتار اجتماعی ‪ ،‬نظريه تبادل انگاره رفتار اجتماعی است‪.‬‬ ‫انگاره واقعیت اجتماعی شامل کارکردگرايی و کشمکش و‬ ‫نظريه مارکسیستی است ‪.‬‬ ‫انگاره تعريف اجتماعی شامل پديدار شناسی و روش شناسی‬ ‫مردمی و برخی از نو مارکسیست ها هستند‪.‬‬

‫بی ‪ .‬اف اسکینر و رفتارگرايی‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫آثار اسکينر مقاله های پراکنده علمی ‪ ،‬تخيلی ‪ ،‬سياسی و‬ ‫عملی است که همگی در تحول جامعه شناسی رفتارگرايی‬ ‫موثر واقع شدند‪.‬‬ ‫کنش متقابل ‪ ،‬روش شناسی مردمی و پديدار شناسی‬ ‫موجوديت های رمز آميزی را ساخته و پرداخته کردند‪.‬‬ ‫برای فهم فرهنگ نيازی به مفاهيم افکار و ارزش ها‬ ‫نداريم بلکه مفاهيم پاداش و خسارت کافی است ‪.‬‬

‫ادامه بی ‪ .‬اف اسکینر و رفتارگرايی‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫منتقد سرسخت انسان خود مختار انگاره تعريف اجتماعی است‪.‬‬ ‫رويدادهای درونی فرد را تنها متغير وابسته می داند ‪.‬‬ ‫شباهت رفتارگرايی اجتماعی با انگاره واقعيت اجتماعی در‬ ‫تحليل مکانيکی و تفاوت در مرجع نظارت است‪.‬‬ ‫مرجع نظارت انگاره واقعيت اجتماعی نهادها‪ ،‬ساختارهای پهن‬ ‫دامنه و برای رفتارگرايی اجتماعی شرط رفتار است‪.‬‬

‫مفاهیم بنیادی جامعه شناسی رفتاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫جامعه شناسی رفتاری تلشی برای کاربرد اصول‬ ‫رفتارگرايی در مورد مسائل جامعه شناختی است‪.‬‬ ‫از طريق شرطی شدن عامل رفتار و فرايند يادگیری‬ ‫پیامدهای رفتار تعديل می شود‪.‬‬ ‫رفتار نخست کنشگر تصادفی است اما رفتارهای بعدی‬ ‫متاثر از محیط است‪ .‬اگر با پاداش توام باشد همان رفتار‬ ‫در همان موقعیت تکرار می شود‪.‬‬

‫ادامه مفاهیم بنیادی جامعه شناسی رفتاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫در واقع پیامدهای گذشته يک رفتار بر حالت کنونی آن‬ ‫تسلط دارد‪.‬‬ ‫مفاهیم بنیادی اين مکتب تقويت مثبت و منفی ‪ ،‬تنبیه مثبت و‬ ‫منفی است‪.‬‬ ‫هدف تنبیه کاستن از بسامد يک کنش است و هدف پاداش‬ ‫افزايش بسامد يک کنش است‪.‬‬

‫ادامه مفاهیم بنیادی جامعه شناسی رفتاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫بالدوين ها ‪ :‬آدم ها معمول از طريق تقويت مثبت آموزش‬ ‫می گیرند ‪ .‬زيرا تقويت مثبت پیامد ها و تجربه های‬ ‫خوشايند را در زندگی اشان افزايش می دهد‪.‬‬ ‫تقويت کننده های ثانوی موارد ديگر همراه با موقعیت‬ ‫تقويت است‪.‬‬ ‫زيرا تقويت به ندرت در خلء رخ می دهد‪.‬‬

‫ادامه مفاهیم بنیادی جامعه شناسی رفتاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫طی اين فرايند شمار تقويت کننده ها به شدت افزايش می‬ ‫يابد‪.‬‬ ‫تقويت کننده تعمیم يافته مانند پول و منزلت که مشخصه آن‬ ‫سیری ناپذيری فرد در برابر آنها است‪.‬‬

‫تعديل رفتار‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫برای تعديل رفتار ‪ ،‬رفتاری که بیشتر از همه در جهت‬ ‫نزديکی به اجرای نهايی باشد تقويت می شود‪.‬‬ ‫مراحل تعديل رفتار اول مشخص کردن رفتارنهايی ‪ ،‬تعیین‬ ‫دامنه رفتارها و میزان نزديکی آن به رفتار دلخواه ‪ ،‬حذف‬ ‫امکان وقوع رفتار متعارض ‪ ،‬استفاده از تقويت کننده مانند‬ ‫پول ‪ ،‬توجه اجتماعی ‪ ،‬منزلت ‪ ،‬تقويت واکنش های‬ ‫نزديکتر به حالت نهايی‪ .‬در صورت تعديل به تدريج‬ ‫پاداشها متناوب و شبیه جهان واقعی گردد‪.‬‬

‫نظريه تبادل‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫نظريه تبادل در صدد آمیختن اصول رفتارگرايی با انديشه‬ ‫های ديگر است‪.‬‬ ‫قبل هم مطرح بوده است اما با کار جورج هومنز شکوفا‬ ‫شد‪.‬‬ ‫نظريه تبادل هومنز واکنشی در برابر انگاره واقعیت‬ ‫اجتماعی به ويژه کارکردگرايی ساختاری است‪.‬‬

‫جورج هومنز و امیل دورکیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫دورکیم گفت پديده های اجتماعی را تنها با جامعه شناسی‬ ‫می توان تبیین کرد‪.‬‬ ‫هومنز سه نقد بر کار دورکیم وارد می کند‪.‬‬ ‫‪ - 1‬پديده های اجتماعی را نمی توان با قضايای‬ ‫روانشناختی نشان داد‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و امیل دورکیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪ - 2‬روانشناسی که دورکیم در ذهن داشت در مرحله ابتدايی‬ ‫رشد بود و بیشتر بر صورت های غريزی رفتار تاکید داشت‪.‬‬ ‫‪ - 3‬بیان واقعیت اجتماعی موجب ايجاد واقعیت اجتماعی ديگر‬ ‫کافی نیست و تبیین محسوب نمی شود‪ .‬بايد رابطه علت و‬ ‫معلولی را نشان داد‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و امیل دورکیم‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫يعنی چرا يک واقعیت اجتماعی علت واقعیت اجتماعی‬ ‫ديگر می شود‪.‬‬ ‫واقعیت اجتماعی به واکنش های فردی می انجامد و اين‬ ‫واکنش ها به واقعیت اجتماعی می انجامد‪.‬‬ ‫افزايش قیمت زمین در قرن ‪ 16‬واقعیتی است که جنبش‬ ‫حصار بندی را ايجاد کرد‪.‬‬ ‫علت افزايش سود حاصل از حصار بندی و کاهش زيان‬ ‫بود‪.‬‬

‫جورج هومنز و لوی اشتراوس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫پیتر بی اکه )‪ : (1974‬هومنز در برابر نسخه نودورکیمی‬ ‫نظريه تبادل اشتراوس واکنش نشان داده بود‪.‬‬ ‫هومنز ملهم از سنت فردگرايانه انگلیسی اسپنسر بود و‬ ‫استراوس ملهم از جمع گرايی فرانسوی دورکیم‪.‬‬ ‫اشتراوس از دورکیم هم فراتر رفته معتقد به ناخودآگاه‬ ‫جمعی است که برای خود بشر هم ناشناخته است‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و لوی اشتراوس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هومنز فرض اعلم نشده سنت فکری غرب را فرض‬ ‫»ماهیت افراد سرانجام ماهیت جامعه را مشخص می کند«‬ ‫می داند‪.‬‬ ‫اکه ‪ :‬در کار اشتراوس جايگاه فرد کمتر از کار دورکیم‬ ‫است‪.‬‬ ‫اشتراوس ‪ :‬تبادل انسانی مبتنی بر مصلحت فردی نیست‬ ‫بلکه بنیادی نمادين دارد‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و لوی اشتراوس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫برا ی مثال جشن ازدواج يک رسم است نه اين که برای کسب‬ ‫هدايا برگذار می شود‪.‬‬ ‫هومنز نظر اشتراوس در مورد تفاوت رفتار حیوان و انسان را‬ ‫نمی پذيرد‪.‬‬ ‫اشتراوس معتقد است تنها انسان توانايی کنش مبتنی بر فرهنگ‬ ‫را دارد‪ .‬در صورتی که حیوان به گونه ای طبیعی واکنش‬ ‫نشان می دهد‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و لوی اشتراوس‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫فرزندان در مقابل تلش والدين نفعی به آنان نمی رسانند‬ ‫اما منافع را به فرزندان خود منتقل می کنند‪.‬‬ ‫نظام تبادل اشتراوس اخلقی است اما نظام تبادل هومنز‬ ‫مبتنی بر منفعت است‪.‬‬

‫جورج هومنز و کارکردگرايی ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تبیین ساختاری ‪ :‬يک نهاد خاص به خاطر رابطه اش با‬ ‫نهادهای ديگر در چارچوب يک نظام اجتماعی وجود دارد‪.‬‬ ‫تبیین کارکردی‪ :‬هر نهاد برای اين وجود دارد که جامعه‬ ‫بدون آن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد‪.‬‬ ‫تبیین ساختاری و تبیین کارکردی کارآمد نیست‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و کارکردگرايی ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تاکنون مدرکی برای اثبات حقیقت قضیه کلی کارکردگرايی‬ ‫به دست نیامده است‪.‬‬ ‫تبیین سوم تبیین تاريخی نهادها است‪ .‬نهاد حاصل يک‬ ‫فرايند تاريخی است‬ ‫تبیین تاريخی بیان دگرگونی در سطح روانشناختی است‪.‬‬

‫ادامه جورج هومنز و کارکردگرايی ساختاری‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تبیین چهارم تبین روانشناختی است‪ .‬به جای اين تبیین ها بايد‬ ‫به تبیین قیاسی مبتنی بر اصول روانشناختی روی آورد‪.‬‬ ‫انقلب صنعتی حاصل سود ناشی از کاربرد ماشین در صنايع‬ ‫بود ‪.‬‬ ‫نقد بر کار هومنز ‪ :‬او به جای کارکردگرايی مرتن به صورت‬ ‫عامیانه کارکردگرايی پرداخت که موردتايید هیچ يک از‬ ‫کارکردگرايان معاصر نیست‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫تقلیل گرايی از نظر هومنز فرايندی است که نشان می دهد‬ ‫چگونه قضايای يک علم )جامعه شناسی( منطقا می تواند از‬ ‫قضايای کلی تر يک علم ديگر )روانشناسی ( پیروی کند‪.‬‬ ‫تاکید دورکیم بر تاثیر رفتار انسان های ديگر تاکید دارد و‬ ‫هومنز بر محیط فیزيکی‬

‫ادامه قضايای بنیادی هومنز‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫هومنز منکر قضايای کلی برای جامعه شناسی نبود اما‬ ‫مکمل آن را قضايايی ديگر می دانست که د رسطح‬ ‫روانشناختی است‪.‬‬ ‫هومنز مهم ترين قضايای خود را در کتاب »رفتار‬ ‫اجتماعی و صور بنیادين « آن مطرح کرد‬ ‫وی پذيرفت که نظريه اش حاصل روانشناسی و اقتصاد‬ ‫است‪.‬‬

‫ادامه قضايای بنیادی هومنز‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫انسان ها خود را با هنجارتطبیق می دهند زيرا تطبیق را به‬ ‫نفع خود می دانند ‪.‬‬ ‫برای تبیین رفتار بايد به يک سری قضايا متوسل شد‪.‬‬ ‫اين قضايا بايد بیانگر رابطه تبادل دو طرفه باشد‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز)قضیه موفقیت(‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫قضيه موفقيت‪ :‬عملی که پاداش گرفت احتمال تکرار ان افزايش می يابد‪.‬‬ ‫قضيه موفقيت سه مرحله دارد‪:‬‬ ‫کنش شخص‬ ‫نتيجه همراه با پاداش‬ ‫تکرار کنش که دست کم در برخی از جهات مشابه کنش اولی باشد‪.‬‬ ‫فاصله طولنی ميان رفتار و پاداش احتمال تکرار را می کاهد‪.‬‬ ‫پاداش های متناوب بيش از پاداش دايمی تکرار رفتار را بر می انگيزد‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز )قضیه محرک(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫قضيه محرک‪ :‬اگر وجود محرک خاصی پاداش در پی داشته‬ ‫باشد در برخورد با محرک کنش تکرار می شود‪.‬‬ ‫ماهی گرفتن از آب گل آلود احتمال قلب انداختن در آب گل آلود‬ ‫را افزايش می دهد‪.‬‬ ‫فرايند تعميم يعنی رفتار به موقعيت های مشابه بسط می يابد‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز )قضیه ارزش(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫قضيه ارزش‪ :‬هرچه نتيجه يک کنش برای شخص با‬ ‫ارزش تر باشد احتمال بيشتری دارد که همان کنش را‬ ‫دوباره انجام دهد‪.‬‬ ‫پاداش کنش است که ارزش مثبت دارد اما تنبيه ارزش‬ ‫منفی دارد‪.‬‬ ‫تنبيه وسيله موثری برای ايجاد رفتار دلخواه نيست‪.‬‬ ‫در ارائه پاداش نبايد دست و دل باز بود‪ .‬پاداش می توان‬ ‫مادی يا نوعدوستانه باشد‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز )قضیه محرومیت سیری(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫قضيه محروميت ‪-‬سيری ‪ :‬دريافت پاداش بيشتر ارزش آن‬ ‫را در آينده کمتر می کند ‪.‬‬ ‫عامل زمان مهم است‪ .‬پاداش در فواصل طولنی کمتر‬ ‫احتمال سیری از پاداش دارد‪.‬‬ ‫خسارت در هر رفتار با پاداش هايی مشخص می شود که‬ ‫يک کنشگر در فواصل معین يک کنش از دست می دهد‪.‬‬ ‫سود دريافت پاداش بیشتر در مقايسه با خسارت است‪.‬‬ ‫هر چه سود بیشتر احتمال تکرار رفتار بیشتر است‪.‬‬

‫قضايای بنیادی هومنز )قضیه پرخاشگری –تايید(‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫قضيه الف‪ .‬اگر شخص از کنش خود پاداشی را که انتظار‬ ‫دارد به دست نياورد و تنبيه دريافت دارد احتمال‬ ‫پرخاشگری افزايش می يابد‪.‬اما نتايج چنين رفتاری برايش‬ ‫ارزشمند تر است‬ ‫چنانچه پاداش مورد انتظار را دريافت نکند سرخورده می‬ ‫شود‪.‬‬

‫ادامه قضايای بنیادی هومنز‬ ‫)قضیه پرخاشگری –تايید(‬ ‫‪‬‬

‫قضیه ب ‪ .‬اگر پاداش بیش از حد چشمداشت باشد يا با تنبیه‬ ‫مورد انتظار روبرو نشود به احتمال بیشتر رفتار تايید آمیز‬ ‫از خود نشان می دهد‪.‬‬

‫نقد بر جورج هومنز در زمینه جامعه و فرهنگ‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪‬‬

‫در سطوح اجتماعی و فرهنگی ناکام و در زمینه برخی‬ ‫فرايندهای ذهنی درونی نارسا است‪.‬‬ ‫پارسنز ‪:‬‬ ‫اصول تبیین رفتار انسانی متفاوت از حیوان است‪.‬‬ ‫نتوانسته است کاربرد اصول روانشناسی را در تبیین‬ ‫خرده نظام های پیچیده کنش نشان دهد‪.‬‬ ‫رفتار انسان تنها حاصل خواص بنیادی نیست بلکه نتیجه‬ ‫انواع نظام ها و ساختارهای اين نظام ها است‪.‬‬

‫نظريه تبادل تلفیقی بلو‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪4‬‬

‫قصد بلو فراتررفتن از هومنز و پرداختن به تحليل ساختارهای‬ ‫پيچيده است‪.‬‬ ‫تبيين چهار مرحله ای تبادل افراد و ساختار اجتماعی ‪:‬‬ ‫تبادل بين اشخاص می انجامد به ‪...‬‬ ‫تمايز در منزلت و قدرت می انجامد به ‪...‬‬ ‫مشروعيت و سازمان يافتگی که ‪...‬‬ ‫مخالفت و دگرگونی در پی دارد‬

‫نظريه تبادل تلفیقی بلو‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫نابرابری در اعطای پاداش ‪ ،‬قدرت در پی دارد‪.‬‬ ‫فرد عضويت گروهی را می پذيرد که اميد پاداش بيشتری‬ ‫از آن دارد‪.‬‬

‫ادامه نظريه تبادل تلفیقی بلو‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫افرادی که بیشتر پاداش می دهند احتمال رهبری اشان‬ ‫بیشتر است‪.‬‬ ‫گروه بندی در سازمان های نخستین و دومین زمینه اختلف‬ ‫ايجاد می کند‪.‬‬ ‫بلو رفتارگرايی اجتماعی و تعريف گرايی اجتماعی را‬ ‫قبول نداشت‪.‬‬ ‫او به مکانیسم تاثیر توافق های ارزشی میان ساختارهای‬ ‫اجتماعی میان ساختارهای اجتماعی قائل بود‪.‬‬

‫ادامه نظريه تبادل تلفیقی بلو‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬ ‫‪2.‬‬ ‫‪3.‬‬ ‫‪4.‬‬

‫صدقه خیرين برای نمايش الگوی رفتاری طبقه بال است‬ ‫نه جلب سپاسگذاری محرومان ‪.‬‬ ‫چهار نوع ارزش هر يک کارکرد متفاوتی دارد‪:‬‬ ‫جزيی گرايی‬ ‫کل گرايانه‬ ‫مشروعیت بخشی به اقتدار‬ ‫مخالفت‬

‫نقد نظر آگاهی جورج هومنز‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫تاکید بر رفتارهای آشکار و چشم پوشی از تجارب درونی‪.‬‬ ‫جک آن میچل راه حل را ادغام تعريف گرايی اجتماعی با‬ ‫نظريه تبادل می داند ‪.‬‬

‫تلفیق نظريه تبادل با نظريه کنش متقابل نمادين از‬ ‫نظر سینگلمن‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫ذهن ‪ :‬کنشگر هم از نظر ديدگاه مبادله و هم کنش متقابل يک‬ ‫عامل فعال است‪ .‬پاداش به گونه ای ذهنی مورد ارزيابی کنشگر‬ ‫قرار می گيرد‪.‬‬ ‫خود‪ :‬طرفين تبادل بايد از طريق نقش ديگری و ديگری تعميم‬ ‫يافته ارائه يا دريافت پاداش را تعيين کند‪.‬‬

‫ادامه تلفیق نظريه تبادل با نظريه کنش متقابل‬ ‫نمادين از نظر سینگلمن‬ ‫‪‬‬

‫جامعه ‪ :‬هر دو نظريه بر سطح خرد تاکيد دارند‪ .‬کنش‬ ‫متقابل به تنظيم الگوهای کنش متقابل و هومنز به تثبيت‬ ‫روابط بر مبنای سود مبادله توجه دارد‪ .‬يعنی هر دو بر‬ ‫فرايند ساخت و بازسازی الگوهای کنش متقابل نظر دارند‪.‬‬

‫منزلت کنونی نظريه های رفتار گرايانه‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫مارسدن و ماگی نی به موضوع آگاهی و نيز نهادها و‬ ‫ساختارهای پهن دامنه پرداخته اند‪.‬‬ ‫ريچارد امرسون به ترکيب خرد و کلن پرداخته است‪.‬‬

‫منزلت کنونی نظريه های رفتار گرايانه‬ ‫‪‬‬ ‫‪1.‬‬

‫‪2.‬‬

‫‪3.‬‬

‫ليندا مولم ‪:‬‬ ‫تقليل گرايی رفتارگرايی اجتماعی پذيرفته نيست کار بلو با‬ ‫روانشناسی رفتاری تفاوت بسيار دارد‪.‬‬ ‫بی توجهی به تبيين هنجارها و ارزش ها از طريق بررسی‬ ‫سابقه دانش اندوزی گروه ‪ ،‬نهاد يا فرهنگ رفع می شود‪.‬‬ ‫برداشت مکانيکی و غير احساسی از کنشگر است‪.‬‬

Related Documents

Theory2(sedaghat Zadegan)
December 2019 21