مزدك بامداد:17:59 ,31-12-06 ,
پرسش و پاسخھای فلسفی و دانشيك با مزدك در اﯾنجا ميكوشيم كه با دوستان پرسش و پاسخھای دانشيك /فلسفی داشته باشيم و نيز پرسش و پاسخ ھای دﯾگری را كه در فاروم ھای دﯾگر انجام شده ،اﯾنجا كپی خواھم كرد +تازه ھای دانشيك كه به فلسفه ھم ميتوانند راه داشته باشند.
مزدك بامداد:18:00 ,31-12-06 ,
انفجار بزرگ BiGBanG / Discovery Channel
1 of 981
مزدك بامداد:18:34 ,31-12-06 ,
پرسش و پاسخ ھای فلسفی /دانشيك با مزدك
2 of 981
در كمابيش 14ميليارد سال پيش ،جھان تنھا دارای گنجاﯾش ده بتوان منفی 99 سانتيمتر 3بود ) شناخته شده با نام گنجاﯾش پالنك( .ھمه ماده /انرژی كنونی ،در چھره ای ﯾگانه در اﯾن "جا" گنجيده بود .خود اﯾن " جا" در اثر فاكتوری كه ھنوز برای ما سراسر شناخته شده نيست ،در گسترش فزونبرفزون بود ) .برخی تئوری ھا ،اﯾن گسترش تند را دنباله ئ 3 of 981
در ھم فرورفتگی جھان پيش از مھابنگ ميدانند كه ازبس درھم فرو رفته ،كه به اﯾن گنجاﯾش پالنك رسيده و در آنجا ،افكت ھای كوانتومی كه معموال ً به شمار نمی اﯾند، دست باال را گرفته و روند را وارونه كرده اند( .بھرروی در زمان پس از مھابنگ ،ذره ھای بنيادﯾن ماده و انرژی) ﯾا ذره ھای نيروبر( پيدا شدند كه جھان ما ھمگی از آنھا ساخته شده اند. اﯾن ذرات بنيادﯾن بدو بخش ھستند: -1ذره ھای بنيادﯾن جرم دار ) دارای جرم سكون( كه كوارك و الكترون و نوترﯾنو ھستند.
-2ذره ھای انرژی و ﯾا نيروبــَر ) بی جرم سكون( كه گلوئون و ذره wبوزون ) نيروی ( wو فوتون و گراوﯾتون ) كه اﯾنك تنھا وجود رﯾاضی دارد( ھستند. ) ما فوتون ھا را بيشتر در چھره ئ شيد )نور( و ﯾا سـُھش ) احساس( گرما " ميبينيم " ( ) در خور نگرش اﯾنكه اﯾن دو گونه از ذره ھا ميتوانند بھم تبدﯾل بشوند و مثال ً تصادف دو فوتون ميتواند ﯾك الكترون و ﯾك پاد الكترون را پدﯾد بياورد .اگر اﯾن الكترون و پاد الكترون بھم بخرند ،باز دو فوتون از آنھا بدست مياﯾد ) روشنگری ساده شده(
4 of 981
photon + photon --> electron + antielectron پس از اﯾنكه " جا" بيشتر گسترده شد ،جھان " سرد تر" شد و كوارك ھا دﯾگر نتوانستند "آزاد" باقی بمانند. كوارك ھا را گلوئون ھا به ھم چسبانيدند و از چسبيدن سه تای انھا ،بسته به باری كه داشتند ،پروتون و نوترون بدست امدند.
اﯾنھا اجر ھای تراز دوی ساخت شكل ھای مادی شدند. پس از اﯾنكه باز ھم جا بزرگتر و جھان سرد تر شد ،الكترون ھا و پروتون و نوتورون ھا ھم دﯾگر نتوانستند آزاد باقی بمانند و الكترون ھا با چسب " فوتون " ) ﯾا ھمان ميدان كھرباﯾی=الكترﯾكی( به پروتون ھا و ﯾا پروتون ھا و نوترون ھاﯾی كه ﯾك " ھسته " را درست كرده بودند)با ذره/نيروی ،(wچسبيدند .البته بـرد اﯾن چسب ،از چسب گلوئون كه كوارك ھا را بھم ميخسباند بيشتر است و اﯾن چسبيدن را نباﯾد 5 of 981
مانند چسب اوھو تصور كرد ،بلكه ھمان گرفتار شدن در پيرامون ھسته است ) .در ضمن ھمه چسب ھا و چسب اوھو ھم در تراز اتمی با ھمان ميدان الكترﯾكی بھم چسبيده اند (.
Artist view of the atom از چسبيدن الكترون ھا به ھسته ھا ،آجر تراز سوم جھان مادی پدﯾد امد كه ھمان اتم است. سه گام از كوارك تا اتم:
6 of 981
quark --> to proton/ neutron--> to Atom nucleus --> to Atom سپس البته اﯾن اتم ھا ھم با ھمان چسب فوتونی ) ﯾا ميدان كھرباﯾی( كه در شيمی پيوند واالنسی و ﯾونی و غيره به آنھا ميگوﯾند ،بھم چسبيده و آجرھای تراز ،4ﯾعنی مولول ھا را درست كردند. مثال ً آب ﯾك مولكول است كه از چسبيدن دو اتم ھيدروژن و ﯾك اتم اكسيژن پيدا شده است. كه نيروھای كھرباﯾی ) ﯾا به زبان كوانتومی ،داد و ستد فوتون ھا ( آنھا را نزد ھم نگه ميدارند. water molecule .....to be continued
مزدك بامداد:18:35 ,31-12-06 ,
شيوه ھای گوناگون چسبيدن ،ھر بار وﯾژگی ھای گوناگون را پدﯾد مياورد. مثال ً اگر دو اتم اكسيژن به ھم بچسبند ) با دو پيوند( مولكول اكسيژن را درست ميكنند و اگر سه اتم اكسيژن بھم بچسبند ،مولكول " آُزُن " را درست ميكنند كه دارای وﯾژگی ھاﯾی دﯾگری از مولكول اكسيژن است.
7 of 981
اكسيژن> <---اُزُن
alcohol molecule مولكول ) حرام( الكل كه بسادگی از دو اتم كربن ،ﯾك اتم اكسيژن و 6اتم ھيروژن درست شده.
!
------سپس سرد تر شدن ھرچه بيشتر جھان ) در اثر ھی بزرگتر شدن "جا"( سبب شد كه 8 of 981
فوتون ھا بتوانند سير و سياحت كنند و جھان " ترانما" ) transparentشفاف( شد. توده ھای بزرگی از گاز ھا ) بيشتر ھيدروژن ( در " جا" كه اكنون دﯾگر بدان اسپاش ) فضا( ميگوﯾيم ،پرا كنده شدند .امّا ﯾك نيروی دﯾگر ھم در ماده پنھان بود و آن نيروی گرانس بود كه بر خالف نيروھاﯾی كه در پيش ﯾاد كردﯾم ،بسيار ناتوان ولی " دوربــُرد" بود و آن نيروی گرانش ) جاذبه اجرام ( است كه پس از سرد تر شدن جھان ،كم كم دست باال را گرفت و به كشيدن اﯾن گاز ھا بسوی ھم پرداخت .اﯾن گاز ھا كم كم و كم كم گرد ھم آمده و ھی بھم فشرده شدند و در اثر فشردگی ،در مركز اﯾن فشردگی باز داغ تر شدند .در حاليكه خود " جا" ھی تھی تر و سردتر ميشد .در اثر داغ شدن مركز گردآﯾش گازھا، بازھم اﯾن كوارك ھا توانستند برای آزادی از دست گلوئون ھا شانسی بدست بياورند و واكنش جوش ھسته ای در اﯾن گردآﯾه ھای انبوه پيدا شد كه زادگاه ستاره ھا ) كھكشنھا( گردﯾد. در اثر اﯾن واكنش ،اتم ھای سنگين تر ،ﯾعنی ھمان عنصر ھای 100و خورده ای كه ما از زﯾگ مندليف ميشناسيم ،بدست امدند. مثال ً فرق ميان طال و جيوه ،ﯾكی دو پروتون و نوترون در ھسته بيش نيست.
...to be continued
مزدك بامداد:13:27 ,02-01-07 ,
بازنوشت :
9 of 981
می خواستم بدانم از دﯾد دگر اندﯾشان ،حقيقت و واقيت چگونه تعرﯾف می شود؟ حقيقت چيزی نيست جز شناخت درست از واقعيت جھان " بيرونی". تنھا با اﯾن شناخت درست شما ميتوانيد واقعيت را بسود فرازﯾست بھينه ئ خود دگرگون كنيد.
من ميكوشم روشنگری بسيار ساده ای بكنم. واقعيت از رﯾشه ئ وقع و ﯾا رخداد مياﯾد ،ﯾعنی روﯾداد ھا و انچه كه روی داده و روی ميدھد، واقعيت ھا ھستند و اﯾن در زبان انگليسی ھمان realityاست كه به واقعيت ھای موجود در جھان بيرونی گفته ميشود و ﯾا حتی به خود جھان بيرونی ).ﯾعنی بيرون از ذھن mindما، كه " جھان خارجی " ھم بدان ميگوﯾند( حقيقت ﯾا truthھمان شناخت ) انشا ! درست( ما از جھان بيرونی ) (realityو قانونمندی ھای مادی فرمانروا در ان است. دانش كنونی ما گردآﯾه ای ) مجموعه ای ( از حقاﯾق است، ﯾعنی چيز ھاﯾی كه از جھان بيرونی توانسته اﯾم بدرستی درﯾابيم ،مانند اﯾنكه آسمان آبی است ،ﯾا زمين گرانش دارد) جاذبه( مثال ً روﯾداد ھاﯾی كه در گذشته روی داده و سپری شده و ما بدان بدرستی پی برده اﯾم ھم از ردﯾف " حقيقت ھا" بشمار ميروند ) حمله نادرشاه به ھندوستان ( بيشتر واژه واقعيت ) ( realityرا برای پدﯾده ھاﯾی كه ھم اكنون وجود و روﯾداد حقيقی دارند ،در زبان بكار ميبرند .مثال ً ميگوﯾند واقعيت اﯾن است كه امروزه جمھوری اسالمی در اﯾران حاكم است و نميگوﯾند كه " حقيقت اﯾنست كه .".. واقعيت كنونی و آنچه اكنون روی ميدھد را ميتوانيم با دستگری ) دخالت( خود دگرگون كنيم .مثال ً نميتوانيد پرواز كنيد ،ھواپيما ميسازﯾد و پرواز ميكنيد و اﯾن realityرا كه شما نميتوانستيد پرواز كنيد ،دگرگون ميكنيد و روﯾداد تازه اﯾن است 10 of 981
كه اﯾنك شما پرواز ميكنيد. ﯾعنی شما چينش مادی جھان بيرونی را ميتوانيد از راه شناخت ) حقيقت( بسود خود دگرگون كنيد امّا شما نميتوانيد حمله نادرشاه به ھندوستان را دگرگون كنيد ) گذشته<--محور زمان ﯾكسوﯾه است( ،ھمچنين شما نميتوانيد واقعيت/حقيقت ھای بنيادﯾن مانند اﯾنكه الكترون ھا ھمدﯾگر را دفع ميكنند را دگرگون كنيد ،چون ماده نميتواند گوھر) ذات( خود )ماده( را دگرگون كند. ) ﯾعنی شما نميتوانيد خود ماده را دگرگون كنيد، بلكه تنھا ميتوانيد چينش ذرات مادی را دگرگون كنيد( جھان بيرونی ) واقعيت( ،و روابط مادی وجودی مستقل از ما دارند ھر چه ما اﯾن جھان بيرونی ) واقعيت( را بھتر و بيشتر بشناسيم ،به حقيقت ھای بيشتری دست پيدا كرده اﯾم و ﯾا به كل حقيقت بيشتر نزدﯾك شده اﯾم و توان اثر گذاری خود را در روﯾداد ھای جھان ) چينش ماده / reality/واقعيت ( را بيشتر كرده اﯾم. به عيسی نسبت داده اند كه گفته است : " تنھا حقيقت است كه ميتواند شما را آزاد كند " كه بدﯾد من ھم درست است ،چون ازادی ﯾعنی ميزان تاثير گذاری و تعيين سرنوشت خود و كم كردن ميزان اثر گذاری جھان بيرونی بر خود ما. مردم ) عوام ( و حتی خواص ،اﯾندو واژه را بجای ھم و شاﯾدگاه نادرست بكار ميبرند ولی به انگيزه گستردگی اﯾن خطا و پيوند نزدﯾك اﯾن دو مفھوم با ھم ،اﯾن خطا چشم پوشی پذﯾر است. واژه ھای authenticو factنيز در پيوند با اﯾن دو واژه ھستند. ("TRUTH = OUR UNDERSTANDING OF ("REALITY
مزدك بامداد:13:27 ,02-01-07 ,
11 of 981
بازنوشت : با سپاس ،اگر مقدور باشد کمی بيش تر پيرامون فرازﯾست توضيح بدھيد ،و ابزار اﯾن شناخت چيست؟ you are welcome فرازﯾست ،بازگردان پارسی survivalﯾا ھمان "بقای نوع" است. چنانكه ميدانيم ،ھمه جانداران در تالش فرازﯾست ھستند و ھمه رفتار و ساختار آنھا در روند فراگشت ) پارسی تكامل انواع( ،برای فرازﯾستن و بجا ماندن ژن شان ،ﯾعنی بجا ماندن خود،فرزندان و زادمان )=نسل( خود و ژنھای ھمكار و ھمپيمان ،ساماندھی شده است .بوی گل و خار گل ھردو برای فرازﯾست او بدست طبيعت طراحی شده اند .جانداران ،بوﯾژه جانداران تراز باالتر و فراگشته تر ،سيستم ھای سيبرنتيكی ھستند كه فرازﯾست آنھا بستگی باالﯾی به داده پردازی درست و كارآمد راﯾانه مركزی آنھا ) مثال ً مغز( دارد. داده ھاﯾی كه از راه گيرنده ھا ) ( sensorsبه مغز ميرسد ،اگر درست پرداخته شود و اگر پاسخ و برونداد درست ) ( outputاز اﯾن داده ھای ورودی ) ( input افمارش )= محاسبه( شود ،سيستم شانس بيشتری برای بجا ماندن دارد. بزبان ساده تر ،ابزار درﯾافت حقيقت و شناخت درست جھان بيرونی در شما ،نخست ھمان حواس 5گانه است كه داده ھا را باﯾد درست به مغز شما برساند ولی كار مھم تر در ماترﯾكس نورونی مغز است كه باﯾد از اﯾن داده ھا ،راه و چاه درست را بازشناسد .روشی كه در درازای فراگشت فرھنگی بدان در اﯾن باره دست ﯾافته اﯾم، ابزار منطق است ،ﯾعنی روش و اسلوب درستی كه نيروی خرد ) محاسبه در راه فرازﯾست بھتر( را با دﯾسيپلين مھار ميكند و او را از خطا باز ميدارد .جز اﯾن ابزار ، ھيچ ابزار دﯾگری برای سيستم آدمی مشاھده ) مشاھده ئ دانشيك( نشده است.
مزدك بامداد:13:29 ,02-01-07 ,
بازنوشت : اگر ممکن است توضيحی نيز در مورد جھان بيرون و درون دھيد
چشم، وقتی شما در راﯾانه ،مثال ً ﯾك بازی ميكنيد كه در آن فرمانده ﯾك كشور و گروھی سربازان در ﯾك سرزمين ھستيد ،آن جھان دارای وجود مجازی است و از حركت الكترون ھا درست شده ،حركت در آن جھان حركت مجازی است كه بدان ميتوان holomovementگفت .درست مانند حركت قطار بروی پرده ئ سينما. ذھن ما ھم درست مانند اﯾن جھان راﯾانه ای و ﯾا اﯾن سينما ،بازتابی از جھان بيرونی را با حركت ﯾونھا و سيگنالھا ميان نورون ھای ماترﯾكس مغز درست ميكند ،تا مغز توانا به محاسبه پاسخ به كنش ھا و داده ھای 12 of 981
جھان بيرون از ذھن ،ﯾعنی جھان واقعی و مادی بشود. البته جھان ذھنی ھم جھانی مادی است ) از كاركرد نورونھا و ﯾونھا و .. درست شده( ھمچنان كه پرده ئ سينما و نور پروژكتور مادی ھستند، ولی قطاری كه بروی پرده حركت ميكند ،در حقيقت قطار نيست ،بلكه بازتاب ﯾك قطار در جھان بيرون از سينماست. پس ما دو جھان دارﯾم ،جھانی بيرون از سيستم سيبرنتيك خود و جھانی كه راﯾانه مركزی سيستم ما ،ﯾعنی مغز ،برای توانا ساختن ما به واكنش برای ما پرژكت و سينما ميكند .بر اﯾن پاﯾه ،ما ميتوانيم در ذھن خود با سود بردن از توان تركيب ، combinationموجودات ذھنی صرف، ﯾعنی بدون ھمتای خارجی و واقعی آنھم بسازﯾم ،مثال ً ميتوانيم مفھوم اسب و مفھوم بال را با ھم تركيب كنيم و اسب بالدار را در دھن خود بعنوان موجودی ذھنی صرف پدﯾد بياورﯾم .بيشتر اختراعات برای نمونه ،اﯾنگونه با توان تخيل پدﯾد آمده اند ،نخست در ذھن ساخته و سپس واقعی اش را ساخته اﯾم .البته موجودات دﯾگری مانند جن و ھری پاتر و خدا و ..ھم در ذھن خود ساخته و ﯾا ميتوانيم بسازﯾم كه ھمتای بيرونی و واقعی مادی ندارند.
مزدك بامداد:02:18 ,03-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kherad :
با تشکر از بحث مفيد و خردمندانه شما
شما صحبت از 14ميليارد پيش کرده اﯾد .ممکن است لطفا بفرماﯾيد که اﯾن عدد از کجا بدست آمده است ؟ red shift parameter
مزدك بامداد:20:54 ,03-01-07 ,
13 of 981
بازنوشت : پس با اﯾن تعرﯾف جھان درون ﯾا ھمان جھانی که مغز ما پرژکت می کند جھانی پوچ و بی ارزش است نسبت به جھان بيرون؟ خير ،برای ما بارزش است ،چون بدون اﯾن پرده و بدون مانيتور، ھداﯾت و پاسخ درست به كنش ھای جھان خارجی ممكن نيست، ﯾعنی سودی ندارد كه شما در ﯾك بازی " ،جوی استيك" داشته باشيد ولی مانيتور نداشته باشيد :ﯾعنی ﯾك كور و كر و ..كه نابودی اش محتمل است.
مزدك بامداد:20:55 ,03-01-07 ,
بازنوشت : ﯾعنی اﯾن صفحه ،ﯾا به عبارتی اﯾن دنيا ،به خودی خود ابزاری بيش نيست؟ بله ،ميتوان گفت كه ابزاری است كه درازای ميليارد ھا سال فراگشت ژنتيك ،برای فرازﯾست ھرچه بھتر پدﯾد آمده است. بوﯾژه در آدمی توان داده پردازی بيشتر از جانداران دﯾگر است ولی آنھا در عوض دارای چيزھای دﯾگری شده اند كه ما ندارﯾم ،مثال ً ميتوانند پرواز كنند و ﯾا چشم شھباز كه رﯾزبينی ) ( resolutionآن بارھا بيش از چشم ماست و ﯾاخفاش كه " سونار" ) رادار صوتی( دارد و ما ندارﯾم و الخ
مزدك بامداد:20:56 ,03-01-07 ,
14 of 981
بازنوشت : من سعی می کنم ھر آنچه فھميده ام بازگو کنم: موجودات برای فرازﯾست خود فعاليت می کنند ،حال اﯾن مسئله در ساﯾر موجودات به شکلی غرﯾزی است و در انسان اﯾن غرﯾزه در تعامل با فکر و اندﯾشه است. برای بھتر فراھم شدن اﯾن فرازﯾست در انسان نياز به ابزاری است که با خطا سنجی و ھداﯾت فکر آدمی به سمت درست موجب عملی شدن اﯾن غرﯾزه گردد اﯾن چند خط برداشت من بود اﯾن ابزار خود آﯾا ممکن است دچار اشتباه شود؟ غرﯾزه ،برنامه ھا و فرمان ھا ) ( diectivesھاﯾی ھستند كه ھمه جانداران برای فرازﯾست خود در روند فراگشت بدست آورده اند و ميتوان آنھا را با برنامه ھای دگرگونی ناپذﯾر و " سوزانده روی چيپ " راﯾانه ،كه برای boot مثال ً بكار ميروند ،سنجيد .نميتوان به بچه نوزاد ﯾاد داد كه شير بخورد ،اﯾن برنامه در " چيپ " او سوزانده شده و اتوماتيك پستان مادر را ميمكد و اگر در آبش بيندازﯾد اتوماتيك شنا ميكند و اگر انگشت خود را به كف دست و پاﯾش بزنيد آنھا را برای گرفتن آن ميبندند ) چون نيكانان نخستين ما ،مانند ميمون ھا از پاھاﯾشان ھم برای گرفتن چيزھا و شاخه و ..سود ميبردند و اﯾن مانده(. برنامه ھای اكتسابی و ﯾا " فرھنگی" ،بعداً از راه پيرامون، پدرو مادر و جامعه و ..بر اﯾن برنامه ھای غرﯾزی " سوار" ميشوند ولی در خدمت آنھا ھستند .برای نمونه دﯾگر آدمی برای توليد مثل به ﯾك زن حمله نميكند و بزور در او تخم رﯾزی كند و سپس ببرندش زندان و نابود شود ،بلكه راه فرھنگی و برنامه ئ اكتسابی اش را ﯾاد گرفته ،ميرود كار پيدا ميكند، ميرود به خواستگاری ،و سپس در جنس ماده تخم رﯾزی ميكند. بجز آدمی ،دﯾگر جانداران ھم دارای ھوش و ضميرخود آگاه ھستند ،بوﯾژه جانداران نزدﯾك به آدمی و ﯾا جاندارانی كه گروھی زندگی ميكنند .در آزماﯾش مشھور آﯾينه ،ثابت شد كه مثال ً سگ و ﯾا ميميون ھم دارای خود آگاھی ھستند ) فھميدند كه تصوﯾر آنھا در آﯾينه ،جانور دﯾگری نيست ،خودشان ھستند( اﯾن تواناﯾی در آدمی ،در كمابيش شش ماھگی است و پس از آن بچه ھا خود را در آﯾينه ميشناسند .جاندارانی مانند شامپانزه ھم دارای توان اندﯾشه واستنتاج و ھوش ھستند ،مثال ً آزماﯾش نشان داده كه اگر موزی را از سقف آوﯾزان كنيد و چند جعبه كارتون ھم در قفس بيندازﯾد ،شامپانزه ميتواند آنھا را روی ھم نھاده و به موزی كه از باال آوﯾزان است دست پيدا كند و ﯾا ﯾك توتی در آزماﯾشی توانست چندﯾن واژه را با مفھوم آنھا ﯾاد بگيرد و بر طبق نياز خود از آنھا جمله بسازد .پس ھوش و ضمير 15 of 981
خودآگاه و توان اندﯾشه تنھا وﯾژه ئ آدمی نيست ولی در او از ھمه بيشتر است ،چون نسبت مغز او به بدنش ،از ھمه جانوران بيشتر است و اﯾن نشان ميدھد كه بزرگی مغز ) نسبت به بدن ( ﯾكی از شاخصه ھای ھوشمندی بوده و ھوش و اندﯾشه كار مغز است. البته اﯾن اندﯾشه و محاسبه ئ ما و جانداران ھمواره درست نيست برای ھمين است كه ميليونھا آدمی و ﯾا جانور تا بكنون از ميان رفته و حتی زادمانشان ) نسلشان( از ميان رفته است ،چون در محاسبه اشتباه كرده و ﯾا توان محاسبه شان كم بوده. مثال ً اگر شما نتوانيد سرعت ماشينی را كه دارد مياﯾد و بامسافتی كه از شما دور است ،برای محاسبه ئ زمانی كه شما برای گذشتن از خيابان نياز دارﯾد ،درست انجام بدھيد ،ميروﯾد زﯾر ماشين و تلف ميشوﯾد ) انتخاب طبيعی ھم اﯾنجوری سيستم ھای ناكارآمد را از ميان ميبرد( .در مقياس ھای بزرگتر و پيچيده تر ،ميبينيم كه ملت ھاﯾی كه راه و چاه را درست تشخيص نداده اند ،بگواھی تارﯾخ كال ً از ميان رفته اند و ﯾا مغلوب و برده شده اند و الخ. برای ھمين ھم باﯾد به كسانی كه خود را دارای حقيقت مطلق و آنھم انحصاری ،ميدانند بدﯾده ئ بدگمانی و نكوھش نگرﯾست و ھشيار بود.
مزدك بامداد:20:57 ,03-01-07 ,
بازنوشت : ﯾعنی آدمی از بدو پيداﯾش اﯾن ابزار را به اﯾن قدرت امروز نداشته است؟ خير، چنانكه اسكلت ھای بجای مانده از نياكان آدمی نشان ميدھد، مغز آنھا نسبت به بدن شان از امروز كوچكتر بوده و كم كم ما به مقام " ھومو ساپينس" ﯾعنی آدم اندﯾشمند ،رسيده اﯾم و فراگشت ھم ﯾعنی اﯾن ،از ساده به پيچيده و از ناكارآمد به كارآمد تر.
مزدك بامداد:14:02 ,10-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
16 of 981
سوالی داشتم مزدك . با توجه به اﯾنكه انسان تواناﯾی خود را تا حدودی درﯾافته است ، آﯾا انسان میتواند روزی روبوتی بسازد كه بتواند مانند انسان تفكر و خالقيت داشته باشد؟ لطفاً كمی توضيح دھيد.
*
مزدك بامداد:14:03 ,10-01-07 ,
بازنوشت : sinaنوشته: وقتی سر ﯾک مرغ را ببرﯾم تا چند ثانيه اعضاﯾش به کار ادامه ميدھند ،اﯾن مطلب در مورد انسان ھم صادق است .ولی آنچه که بعد از چند ثانيه باعث
17 of 981
مرگ مرغ ﯾا آن انسان ميشود جداﯾی اعضا از مغز نيست بلکه بيرون رفتن بيش از حد خون از بدن است که موجب مرگ سلولھا ميشود و اعضا ﯾکی پس از دﯾگری از کار ميافتند... پس نتيجه ميگيرﯾم که قلب و کليه و رﯾه و ...الزاما وابسته به مغز نيستند... اصال ﯾک سوال دﯾگر ،فرض کنيم که ھمه ی اعضای بدن تحت کنترل مغز باشند ،خوب مغز مگر چيزی غير از ماده و شبيه به بقيه ی اعضای بدن است؟ پس مغز را چه چيزی کنترل ميکند؟
سه ﯾكان كالن سيستم سيبرنتيك : مغز ﯾكان كنترل_ ﯾكان حركتی است ) ماھيچه ھا = دست و پا و زبان و (.. قلب و رﯾه و كليه و ..از بخش ھای ﯾكان انرژی رسانی ھستند. قلب و رﯾه و كليه در كنترل ضمير آگاه و مغز بصورت مستقيم نيستند بلكه بصورت خودكار ،بدون نياز به كنترل آگاه كار خود را انجام ميدھند .آنھا نيازی ھم به كنترل آگاھانه ندارند ،چون سيستم ھای پست تر در خدمت انرژی رسانی و ..ميباشند .در ﯾك موجود سيبرنتيكی ھم كه مثال ً ﯾكان انرژی ان ﯾك باتری است ،كار درونی باتری به پروسسور ربطی ندارد ،بلكه ميتواند ميزان استفاده از اﯾن نيرو و انرژی را تنظيم كند .ﯾعنی اﯾنكه تند تر بدوﯾم ﯾا كند تر و .... از آن گذشته مغز ) ھيپوتاالموس و (..ميتواند با ترشح ھورمون ،روی كار اﯾن ارگان ھا اثر بگذارد .ﯾعنی اگر ناگاه به انرژی بيشتری ،مثال ً در خطر، نياز دارﯾم ،مثال ً با ترشح آدرنالين ،ضربان قلب را باال برده و ذخيره ھای انرژی را بيرون ميكشد و ..الخ. ﯾكان تامين انرژی را ميتوان با آلترناتيو ھای دﯾگر جاﯾگزﯾن نمود ،مثال ً با دستگاه قلب مصنوعی و ﯾا دستگاه دﯾاليز برای تصفيه خون ) خون = ابزار انرژی رسانی ،مانند سيم برق ( .ﯾكان حركتی را ھم ميتوان با دست و پای مصنوعی/روابتيك جاﯾگزﯾن نمود و زمانی كه بتوانيم كه داده ھای درون مغز را ھم در ﯾك راﯾانه ئ پيشرفته ) در سده ھای اﯾنده( كپی و پيست كنيم، ميتوانيم ﯾك انسان و " شخصيت" او را ھم به ﯾك سيستم سيبرنتيك غير ارگانيك كپی كرد .ﯾعنی شخصيت آدمی ھم ﯾك چيز مادی بيشتر نيست و آن ماترﯾكس نورونی مغز وی ) به ھمراه خاطره ھا= فاﯾل ھای ھارد و ( ...ميباشد.
موشك تامھاوك ،نمونه ئ سيستم سيبرنتيكی كه ساخته اﯾم : -1ﯾكان انرژی ) = سوخت و سوخت رسانی ،باتری (.. -2ﯾكان حركتی ) موتور( -3ﯾكان كنترل ) راﯾانه ئ مركزی با سنسور( ﯾكان كنترل ،ﯾكان حركتی ) موتور /بالچه( را كنترل كرده و مسير سيستم را مشخص ميكند ،در حاليكه ﯾكان انرژی امكان اﯾن حركت و كنترل را با تامين انرژی فراھم ميكند. 18 of 981
مزدك بامداد:21:05 ,20-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
اگر روزی انسان بتواند روبوتی ھمانند انسان متفكر بسازد ،اجباراً ﯾا الزاماً باﯾد محدودﯾتھاﯾی در آن اﯾجاد كند. ھر انسانی مجاز و مختار است كه كار بدی انجام دھد .اﯾن تصميم به كار بد میتواند به اندازه قتل ﯾك ﯾا چندﯾن نفر ﯾا وﯾران كردن حتی ﯾك شھر رشد كرده و خطرناك باشد .آﯾا در صورت تواناﯾی به ساخت روبوتی مانند انسان ،الزم نيست كه چيپھای گزﯾنش اختياری كار بد و خوب را محدود نمائيم ؟
The three laws of Robotics: 1) A robot may not injure a human being or, through inaction, allow a human being to come to harm 2) A robot must obey orders givein to it by human beings except where such orders would conflict with the First Law. 3) A robot must protect its own existence as long as such protection does not .conflict with the First or Second Law
19 of 981
مزدك بامداد:01:07 ,23-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
از اﯾن سه غانون چيزی متوجه نشدﯾم. كه البته ظاھراًھر سه قانون اشارهای به محدود كردن روبوت دارد. ﯾعنی اﯾنكه اگر بخواھيم روبوت بسيار ھوشمند ما آسيبی به انسان ﯾا خود نرساند ،باﯾستی در اﯾپرام مغز او ،بد بودن را برنامهرﯾزی نكنيم . درست است؟
مزدك بامداد:19:14 ,23-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
اﯾن سلسله محدودﯾتھای ﯾك روبات ،آن را بگونهای محدود میكند كه نمیتواند حتی شبيه ﯾك انسان باشد. بر روی تمام انسانھا ،خواسته ﯾا ناخواسته ،پارامتری به نام "اختيار عمل" خوب ﯾا بد اثر میكند . بدﯾن معنی كه ﯾك حيوان ،وابسته به غرﯾزه خود است .وسعت برنامهرﯾزی ) اختيار غرﯾزه (مغز ﯾك حيوان چنان است كه نمیتوان كليه اعمال آن را پيش بينی كرد .اما به ھر حال محدودﯾت دارد . ﯾك حيوان نمیتواند بر روی اعمال خود كنترل متفكرانه داشته باشد . شاﯾد بتوان به وسيله تربيت حيوانات ،سيستم غرﯾزی آنھا را تغيير داده و به چيز دﯾگری عادت دھيم. ولی در بحرانھا و شراﯾط غير عادی ،غرﯾزه حيوان فشار وارد میكند و تربيت را تحت تاثير قرار میدھد.
20 of 981
ﯾك انسان ،در صورتيكه در شراﯾط خاص قرار گيرد ،ھمانند حيوانات ،غرﯾزی عمل میكند .ولی ﯾك فرق بسيار عمده دارد .وآن اﯾنكه )قادر است متفكرانه ، عمل خود را كنترل كند( منظور من اﯾن است كه ،انسان توسط نيروی دﯾگری غير از غراﯾز و برنامهرﯾزی مغزی خود كنترل میشود. و ﯾك روبات میتواند چنين باشد .به شرطی كه عالوه بر برنامهرﯾزی مغز آن ، توسط امواج ،به وسيله ﯾك انسان تحت كنترل باشد .
مزدك بامداد:15:51 ,25-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Emiliano :
درود بر مزدک گرامی. من نيز چند پرسش دارم که البته به ﯾکدﯾگر ارتباط چندانی ندارند .خوشحال می شوم کمکم کنيد: .1شما "غرﯾزه" را در نوشته ھای پيشين به "چيپ" تشبيه کردﯾد .آﯾا غرﯾزه در مغز و ذھن است؟ پروانه ای که به محض خروج از پيله پرواز می کند" ،فکر می کند"؟ کودکی که به محض تولد گرﯾه می کند چه؟ .2چرا کودکی که متولد می شود گرﯾه می کند؟ اگر ھدف )احتماال ً( ورود به دنيای جدﯾد و به کار افتادن شش ھا و دم و بازدم است ،چرا اﯾن کنش مثال ً به صورت سرفه ﯾا شبيه آن صورت نمی گيرد و ھمواره به شکل گرﯾستن است؟ .3من نيز خواب دﯾدن را کامال ً مادی و در اثر پروسسينگ ذھن می دانم. آﯾا کسانی که ادعا می کنند شخص ﯾا مکانی را بدون اﯾن که قبال ً ھرگز دﯾده باشند ،در خواب و سپس در بيداری دﯾده اند ،راست می گوﯾند؟ اصال ً چنين ادعاﯾی ممکن است؟ .4با توجه به اﯾن که مغز موجود زنده ھمواره کار می کند آﯾا ھنگام کُما انسان خواب ھم می بيند؟ سپاسگزارم:flower:. -2 21 of 981
اصوال ً كار مغز و ھر گره عصبی ) نورنی ( دﯾگر، محاسبه واكنش ھا در برابر كنش ھاست input --> neuron matrix --> output آن بخش از اﯾن محاسبه كه با " خود آگاھی " انجام ميشود ،فكركردن و ﯾا اندﯾشيدن ناميده ميشود و دﯾگر محاسبات اﯾن ماترﯾكس ،واكنش ھای بنيادﯾن و غرﯾزی ھستند كه از راه وراثتی ) ،كـُد ژنتيك( از زادمانی به زادمان دﯾگر ميرسند. بر اﯾن پاﯾه ،چون خودآگاھی در بچه ،از چند ماھگی ) گوﯾا شش ماھگی( آغاز ميشود ) آزماﯾش اﯾينه و شناختن خود در فرتور آﯾينه( ،تازه از انجا به بعد است كه ميتوان گفت كه بچه فكر " ھم " ميكند .پس مكيدن شير و ﯾا گرﯾه برای غذا ) گرﯾه = در درجه ئ نخست سيگنال گشنه بودن، در مراحل بعدی زندگی ،نشانه ی غم ،كه آنھم به ھمان زﯾان و آسيب و كمبود بر ميگردد و از ان سرچشمه گرفته ( بدون فكر كردن انجام ميشوند. برنامه ھای غرﯾزی ما ھسته روانی ما و برنامه ھای فرھنگی اكتسابی از محيط روﯾه و الﯾه بگرد آنھا ھستند و نميتوانند برنامه ھای غرﯾزی را مھار كنند ،بلكه ميتوانند آنھارا به روش فرھنگی معمول ھر روزگار و فرھنگ" اجرا" كنند. مثال ً بروز غرﯾزه جنسی ،در زمان حيوانی ،اﯾن بوده كه موجود نر ھمينجوری ميپرﯾده روی ماده ،ولی اكنون باﯾد مثال ً در اﯾران ،نخست به خواستگاری برود و سپس عقد و ازدواج ...بكند و سپس باز مانند پيش ،بپرد روی ماده ! -3ميتوانند راست گفته باشند ،چون خودشان ميپندارند كه راست گفته اند .توضيح: اصوال ً نميتوان چھره ای را كه ندﯾده و ناشناخته است در خواب دﯾد ،چون فاﯾل آن موجود نيست ) .از ھيچ، چيزی پدﯾد نمی آﯾد( .امّا اگر از شخصی وصفی شنيده باشيم ،وﯾا ھتا نامی ،برای او در دھن ﯾك فاﯾل درست ميشود و تواند بود كه در خواب ،در ذھن شما ،برای اﯾن شخص ،ﯾك چھره ئ " جانشين " تصور و نماﯾش داده شود .سپس زمانی كه شما اﯾن شخص را بچشم ميبينيد ،ان بخش از فاﯾل كه چھره جانشين در آن بود، با اﯾن چھره ئ راستين ،بروز updateميشود و شما ميتوانيد اﯾنگونه بنگرتان بياﯾد كه اﯾن چھره را در خواب دﯾده اﯾد ) در حاليكه چھره ئ ساختگی ساخته ی مغز شما بوده ولی دﯾگر " ﯾادتان" نيست كه چه بوده(. ھمانند اﯾن ،خيلی ھا مثال ً علی و ابوالفضل و..را چنان در خواب ميبينند كه تعرﯾف انھا را از پای منبر شنيده و ﯾا تصوﯾر قھوه خانه ای آنھا را دﯾده اند... 22 of 981
-4خير ،مغز دستگاه ﯾكپارچه نيست كه بگوﯾيم ھمواره كار ميكند وﯾا خير ،بلكه بخش ھاﯾی ازآن ميتواند از كار بيفتد. مثال ً اگر بخش زبان ،در اثر تصادف ازكار بيفتد ،دﯾگر شما نميتوانيد سخن بگوﯾيد و دﯾگربخش ھا ،ناچارند با زحمت كارآن بخش مرده و ﯾا ازكارافتاده را بدوش بگيرند. در حالت كوما ھم اسكن مغزی نشان ميدھد كه كدام نواحی مغز داری فعاليت است و از روی ان ميتوان گفت كه شخص نسبت به اسيبی كه دﯾده ،آﯾا ھنوز توان خواب دﯾدن را دارد ﯾاخير؟ ) ھمچنين با دﯾن اﯾنكه آﯾا خواب در مرحله remھمان ) ( rapid eye movementھست ﯾاخير( .گاه مغز چنان از كار افتاده كه اسكن مغزی ،كومای ھميشگی و مرگ مغزی را نشان ميدھد ،كه اﯾنجا دﯾگر بھتر است دستگاه را خاموش كرد...
مزدك بامداد:15:54 ,25-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
بسيار شنيدهاﯾم كه افرادی در خواب ماجرائی را دﯾدهاند و ھمين اتفاق فردا ﯾا چند روز دﯾگر براﯾشان اتفاق افتاد است. اﯾن مسئله برای شخص خودم نيز بارھا اتفاق افتاده است. در خواب چيزی را دﯾدهام كه اصال ً نه دربارهاش فكر كرده بودم و نه انتظارش را داشتم ولی فرداﯾش بدون حضور ذھن ،وقتی اتفاق واقعی روی داده است ،ﯾاد خوابم افتادهام كه دقيقاً ﯾا مشابه آنچه كه روی داده است بود . آﯾا توجيھی علمی و منطقی برای اﯾن موضوع عجيب ھست؟
مزدك بامداد:16:12 ,25-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زمستان
جناب مزدك خواھشمندم نظرﯾه ی اخالقیتان را در ﯾكی دو پاراگراف خالصه كنيد و در اﯾنجا
23 of 981
بنوﯾسيد به گونه ای كه خواننده با خواندن آن از مراجعه به ساﯾر نوشته ھاتان در اﯾن زمينه بی نياز باشد. :flower: تعرﯾف اخالق به تعرﯾف خوب و بد وابسته است، چرا كه اخالق بزبان ساده ھمان رفتار ھای اجتماعی " خوب " ھستند. تاكنون تعرﯾف درستی از خوب و بد نشده و برخی آنھا را قائم بذات ! دانسته اند ،در حاليكه خوب ﯾا بد به شراﯾط و پارامترھا بستگی دارد و مثال ً ﯾك كار وﯾژه در ھر زمان و در ھر مكان ھمواره خوب و ﯾا بد ..نيست .پس خوب و بد نسبی ھستند. ما معيار و محك عمومی تشخيص خوب از بد چيست؟ وا ّ برخی آموزه ھای دﯾنی و ..را محك ميدانند ولی محك اصلی چيزی نيست جز اﯾنكه آﯾا ﯾك كاردار و ﯾارفتار وﯾا ﯾك چيز در راستای " فرازﯾست بھينه ئ ژن " ھست ﯾا خير. راستا = جھت فرازﯾست= بقا بھينه = بھترﯾن وجهoptimal ، فرازﯾست بھينه ئ ژن ﯾعنی بھزﯾستی و پاﯾندگی و فرازﯾست ھر چه بھتر )انسان /جانداران/گياھان (..از دﯾد كمی و كيفی. مثال ً شما زندگی بھتری از سزار ) قيصر روم( دارﯾد، چون شما مثال ً دندانپزشك دارﯾد ،او نداشت. پس دندانپزشك كه به زندگی آسوده تر و بيدرد تر بشر كمك ميكند ،فونكسيون " خوبی " است. پس در ھمبود ) جامعه ( ھم ان روابط و رفتار ھاﯾی ) نسبت به ھر فرھنگ و زمان و جغرافی و (..خوب است كه به فرازﯾست بھينه ئ ژن ) مردم ،حتی حيوانات و گياھان و (.. بينجامد و آنرا محتمل تر سازد. ﯾك نمونه ساده: در ھاواﯾی ،برھنه بودن سينه زنان " ،بد " نيست ،در مثال ً افغانستان بد است .در ھاواﯾی سينه ئ باز زنان به آنھا در شراﯾط گرما و نم ھوا كمك ميكند كه تندرست بمانند و ھيچ مردی ھم بدانھا ﯾورش نميبرد كه بدانھا تجاوز كند. در افغانستان برھنه كردن سينه در خيابان به مرگ و مير و .كشت و تجاوز و .. ميانجامد. ازدواج خواھر و بردار بد است ،چون به انگيزه ی نزدﯾكی ژنتيك، بچه ھای خل و چل پيدا ميشوند و فرازﯾست به خطر می افتد ولی اگر دارو و ﯾا راھی پيدا شود كه از پدﯾد امدن بچه ھای خل پيشگيری كند، اﯾنكار اﯾرادی ندارد .ﯾا اﯾنكه اگر در جاﯾی و ﯾا پس از جنگ و .. كسی بجا نمانده باشد و برادر و خواھرانی بجا مانده باشند، ازدواج ميان انھا خوب است ،چرا كه خطر بچه ھای خل و چل كمتر از اﯾنست كه نسل آنھا كال ً از ميان برود. .... 24 of 981
حال ﯾك پرسش از خواننده :كشتی دارد غرق ميشود و پر از زنان و مردان در ھر سن ) و كودكان ( است شمار قاﯾق ھای نجات ھم كم است .چه كسانی و با چه ارجحيت باﯾد نخست نجات داده شوند ؟ ) كار خوب كدام است؟ = كدام كار بيشتر در راستای فرازﯾست بھينه ژن است؟ (
مزدك بامداد:16:12 ,25-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زمستان
سپاس:flower: اما سه نكته ی مبھم در اﯾن نظرﯾه ی اخالقی وجود دارد: -1شما می گوﯾيد» :تعرﯾف اخالق به تعرﯾف خوب و بد وابسته است« اما تعرﯾفی از خوبی ارائه نمی دھيد )بلكه مالك تشخيص كارھای خوب ﯾا بد را ارائه می دھيد( ؛ آﯾا منظور آنست كه خوب و بد تعرﯾف نشدنی است و ﯾا اﯾنكه شما از ارائه ی تعرﯾف سر باز می زنيد و ﯾا اساسا نيازی به تعرﯾف نمی بينيد؟ -2آﯾا بقای بھينه ی ژن خود خوب است؟ -3چرا من باﯾد تمام زندگی ام را در جھت بقای ژن وقف كنم؟ و اگر چنين نكنم چه می شود؟ :1+2 البته كه تعرﯾف آنرا گفتيم : خود مالك ھمان تعرﯾف است. اگر مالك تشخيص سياه و سفيد و رده ھای خاكستری ميان آنھا را بگوﯾيم، ) مثال ً بازتاباندن باالتر ٪60از نور خورشيد ﯾعنی سفيد ( در حقيقت خود سياه و سفيد را ھم " تعرﯾف " كرده اﯾم.
و خود واژه ی بھينه ھم واژه "به" ) خوب ( برداشته شده و ھمين چم باال را در خود دارد و روی ھم ميشود: فرازﯾست بھينه برای نمونه ،كسی كه مجبور نيست از سرما بلرزد ،زندگی بھتری از كسی دارد كه از سرما ميلرزد و سرپناه ندارد، چرا كه نياز ھای او از اﯾن ﯾكی بيشتر برآورده شده و اﯾن ﯾكی در برابر ،به مرگ نزدﯾك تر از ﯾكمی است. 25 of 981
:3 اﯾن فرمانی است كه غرﯾزه و علت وجودی تان به شما ميدھد و نيروی برتر در روان شماست .مانند ﯾك كوه ﯾخ ،بخش آگاه ) خودآگاه( شما تنھا ان بخش كوچك است كه از سطح اب بيرون زده و بخش سترگ تر در زﯾر و پنھان است. بخش خودآگاه و اندﯾشمند و ھوشمند و خردمند شما تنھا اﯾن خوﯾشكاری و باﯾستگی را دارد كه راه ھای عملی و درست و كارآمد ،برای برآورده كردن نياز ھاﯾی كه آن بخش پنھان گرداننده ی آن است ،پيدا كند. اگر شما اﯾن خوﯾشكاری را درست انجام ندھيد ،ميميرﯾد، گوشمالی ميشوﯾد ،زادمان سما بردﯾده ميشود و كوتاه سخن ،از صحنه ئ تئاتر زندگی ،زدوده ميشوﯾد <-- ) = انتخاب طيبيعی ( بر اﯾن پاﯾه ،بھا و گارانت ) ضامن ( زندگی ،اﯾن است كه راه درست برآورده شدن نياز ھای خود را پيدا كنيد ) كه با كاربرد خرد ،در كمك در برآورده كردن نياز ھای دﯾگران و ھمكاری ھمبودﯾن نيز نماد پيدا ميكند(. اگر امّا زﯾست/فرازﯾست ژن برای شما ارزشی نداشته باشد، روشن استكه ھيچ چيز دﯾگر ھم برای شما ارزشی نخواھد داشت، چرا كه ھمه ارزشھا ،از ارزش زﯾست و فرازﯾست ژن سرچشمه ميگيرند. ھمه دستاورد ھای بشری ،دﯾن ھا و جھان بينی ھا در اﯾن راستا پدﯾد آمده اند و ارزش آموزه ھای انھا بدﯾن ارزش بنيادﯾن بر ميگردد ،از بازی بچه ھا تا كنكور دانشگاه تا عمل جراحی بينی ) كه اﯾن روز ھا مـُد شده( ،ھمه و ھمه از ارزش ھمين زﯾست و فرازﯾست سرچشمه دارند.
مزدك بامداد:20:48 ,25-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
كمی از نگرشم به شماعوض شد . مغرضانه جواب دادﯾد. بنده خودم ﯾكبار در خواب دﯾدم كه به مغازه عينك فروشی رفتهام تا عينك بخرم. در حالی كه اصال ً نه به آن فكر كرده بودم و نه مشكلی داشتم. فردای آن روز بعد از ظھر برادرم به پيشم آمد و گفت :باھم بروﯾم و براﯾم عينك انتخاب كنيم. وارد مغازه كه شدﯾم ﯾاد خوابم افتادم و بسيار متعجب شدم كه زودتر از وقوع آن ،دﯾدهام .نه چھره ابوالفضل در كار بود و نه دروغی 26 of 981
اگر حيطه دانشتان در حد محدود و )گزﯾنشی( است ،دﯾگر سوال نمیكنم. ممنونم .
مزدك بامداد:13:50 ,26-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
سالم. راﯾانه ای كه دارای توان داده پردازی و محاسبه و غيره در تراز ذھن آدمی باشد آﯾا "وانموده"* ای از ذھن قلمداد خواھد شد ﯾا می توان آن را به راستی ﯾك "ذھن" به شمار آورد؟ معيار خاصی برای تشخيص اﯾن مساله وجود دارد ﯾا خير؟ *= simulation
27 of 981
28 of 981
-------٭ holomovementﯾعنی جنبش نجازی ) در عين مادی بودن( مثال ً شما در سينما ﯾك قطار را ميبينيد كه دارد حركت ميكند. اﯾن جنبش قطار " ،راستين " نيست ،بلكه جنبش فوتون ھاﯾی است كه از پروژكتور سينما روی پرده ، ،جنبش قطار را نماﯾش ميدھند .امّا بعنوانی بازتابی از جھان بيرونی ،ما از اﯾن پرده سينمای مغزی ) كه ھمان كاركرد مغز ماست( پی ميبرﯾم كه در جھان بيرون ،قطاری در حال حركت است .اﯾنكه اﯾن قطار براستی چه جوری است و چه شكلی است و ٪100 ..نميدانيم ،ولی با گيرندفه ھای خود ،به اندازه ی بسنده دارای اگھی و داده ) اﯾفورماسيون ( ھستيم كه خود را از سر راه قطار مثال ً كنار بكشيم ... --------------
مزدك بامداد:17:43 ,26-01-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
آﯾا منظورتان اﯾن است كه وجه سوبژكتيو قضيه قابل بازسازی نيست و تقليل ناپذﯾر باقی می ماند؟ ﯾا به بيان دﯾگر ،اﯾن كه "دﯾدن رنگ قرمز چگونه چيزی است"* را نمی توان با صرف بازآفرﯾنی فعل و انفعاالت نورونی مغز توليد كرد؟ پ.ن(. جناب مزدك ،منظور من معيار دارا بودن ذھن "به طور كلی" نبود .بيشتر به "تست تورﯾنگ" نظر داشتم. *= sensation qualia
29 of 981
30 of 981
31 of 981
:majid_s, 07-02-02, 20:11 ماھيت انسان از نظر جبر و اختيار چگونه است ؟
مزدك بامداد:02:10 ,03-02-07 ,
32 of 981
:Rouzbeh, 07-02-07, 23:37
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Xristina :
لطفا در مورد اﯾنشتين و خدای او توضيح دھيد .آﯾا او ﯾک آتئيست بوده و منظور از اﯾنکه او خدای شخصی personal godرا قبول نداشته چيست؟ با پروانه ی سرور گرامی ،مزدك ،من اﯾن پرسش را بكوتاھی پاسخ ميدھم.
33 of 981
اگر اﯾن پاسخ بسنده نيست ،بفرماﯾيد تا بيشتر روشنگری بشود.
مزدك بامداد:00:29 ,08-02-07 ,
THX
مزدك بامداد:01:49 ,08-02-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
اگر ممكن است بيشتر توضيح بدھيد. -1اگر بنای كار را بر مشاھده پذﯾری بگذارﯾد ،آﯾا خود اراده آزاد را نمی توان به عنوان ﯾك فاكت قابل مشاھده در نظر گرفت؟ -2وجود اراده آزاد اعتبار خود را تا حد بسيار زﯾادی از درون نگری كسب می كند .اما آﯾا اعتبار تمامی تجربيات حسی ما نيز از اﯾن طرﯾق به دست نمی آﯾد؟ اگر درك اراده آزاد نوعی توھم و پندار است چرا به ھمان شكل در اعتبار داده ھای حسی و وجود جھان خارج تردﯾد نكنيم؟
34 of 981
35 of 981
:Rouzbeh, 07-02-11, 00:02
: بازنوشت unfaithfull : نگارنده ی نخستين
. ﻟﻄﻔﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﺳﭙﻴﻨﻮﺯﺍ ﻭ ﺧﺪﺍﻳﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺑﺪﻫﻴﺪ، ﺟﻨﺎﺏ ﺭﻭﺯﺑﻪ ؛ ﺿﻤﻦ ﺗﺸﻜﺮ
.Nothing exists but God .ﯾعنی ھستی و ھرچه ھست خود خداست [God is one, that is, only one substance can be granted in the universe. [I.14
Whatsoever is, is in God, and without God nothing can be, or be conceived. [{I.15
God is the indwelling and not the transient cause of all things. All things which are, are in God. Besides God there can be no substance, that is, nothing [in itself external to God. [I.17
.. Spinoza argued that God and Nature were two names for the same reality, namely the single substance (meaning "to stand beneath" rather than "matter") that underlies the universe and of which all lesser "entities" are actually modes or modifications
36 of 981
مزدك بامداد:16:48 ,11-02-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
دستگاه مغز حيوانات با انسان متفاوت است. خوردن ﯾك ليوان آب توسط ﯾك انسان تشنه ،زمانی قابل قبول است كه اﯾن انسان ،از روی غرﯾزه عمل كرده و مانند حيوانات تصميم بگيرد. شما اگر مار خطرناكی را بدون در نظر گرفتن موارد اﯾمنی اذﯾت كنيد ،احتمال گزﯾده شدن ٪100است. در حالتھای پيشرفته مغز حيوانات مثال ً ميمون ،شاﯾد حيوان بر اثر تربيت ﯾا حجم زﯾاد انباشت نرمافزار commanderدر مغزش ،عكسالعملھای معقولی نشان دھد .ولی اﯾن وضعيت ﯾا حتی حركات باھوشترﯾن حيوان روی زمين ،تازه میتواند با ھوش و خرد ﯾك كودك 5ﯾا 6ساله برابری كند نه بيشتر. كودك انسان ،حيوانی است بسيار باھوش. از غراﯾز تبعيت میكند و ھمچنين تحت فشار تعاليم و تربيت انسان بالغ قرار دارد و كنترل میشود. ولی اختيار و تصميم ﯾك انسان بالغ و سالم ،بسيار متفاوت است. نماﯾش ﯾك آرتيست سيرك ،در حد بسيار محيرالعقول ،باز نشان از قدرت پيچيدگی مغز و استفاده كامل از امكانات نرمافزاری مغز است. ولی تصميم خروج از منزل در ﯾك روز برفی با ﯾك اتومبيل ،صرفاً جھت كمك به ھمنوعان و كنار خيابان ماندگان ،آنھم بدون كوچكترﯾن چشمداشتی ،با ھيچ معيار مادی و ماترﯾسی قابل سنجش نيست .البته تازه اﯾن كار ابتداعی ترﯾن عمل در خارج از حيطه ماده و غرﯾزه است .
37 of 981
مزدك بامداد:17:40 ,11-02-07 ,
38 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
دوست داشتم كه نقد و نظر شما را در مورد الگوی به كار رفته در اﯾن مقاله بدانم )البته اگر فرصت دارﯾد و وقتتان گرفته نمی شود(: http://www.goertzel.org/dynapsyc/2005/Lucido.htm
39 of 981
40 of 981
مزدك بامداد:19:02 ,11-02-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
متشكرم. اول اﯾن را بگوﯾم كه من خودم شخصا با عبارت non-physicalدر عنوان مقاله موافق نيستم .عليت "درونی" ﯾا "عليت از منظر اول شخص" را بيشتر می پسندم .منتھا مساله ای كه چند روزی ذھن مرا درگير كرده اﯾن است كه آﯾا تفاوتی كه ميان عليت از منظر سوم شخص و اول شخص دﯾده می شود)مثل ھمان اراده "نتيجه كار" و نه مثال اراده اولين نورون فرمان دھنده ،ﯾا تفاوت در زمانمندی و مسائل دﯾگری كه در مقاله مطرح شده بود( را باﯾد به حساب "توھم" گذاشت؟ در اﯾن صورت دو دشواری پدﯾد می آﯾد" -1 :كاراﯾی" آن را چگونه باﯾد توجيه كرد؟ ﯾا به بيان دﯾگر ،ممكن است كه كاركرد ﯾك "توھم" تا اﯾن حد شبيه نتاﯾجی باشد كه از بررسی ھای "عينی" به دست می آورﯾم؟ -2دشواری دوم در واقع ھمان پرسش دوم پست 47است .توھم دانستن اراده آزاد راھی می گشاﯾد برای تردﯾد در بسياری از تجربيات حسی ما .آﯾا برای اثبات اعتبار اﯾن تجربيات درپيوستار ذھن-عين ،راھی جز درون نگری وجود دارد؟
41 of 981
42 of 981
http://www.columbia.edu/cu/cup/publi...leexcerpt.html * http://www.trinity.edu/cbrown/mind/r...veryChap1.html Searle: everything is physical (for instance, consciousness is a biological phenomenon), but not in the Cartesian sense. The Cartesian sense of "the physical" is hopeless. For one thing, being physical does not imply being nonmental and being mental does not imply being nonphysical. remark
not in the sense of emergence
:Rouzbeh, 07-02-13, 02:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithfull :
جناب روزبه ،ضمن تشكر لطفا در رابطه با جاﯾگاه دﯾن در فلسفه اسپينوزا توضيح دھيد . ضمنا اگر ساﯾت و ﯾا كتابی در اﯾن رابطه معرفی فرمائيد سپاسگزار خواھم بود .
:faithful, 07-02-28, 13:41
پاﯾه ھاى فكرى اندﯾشه ھاى اسپينوزا : اسپينوزا عقيده دارد خدا به ھمان صورت كه داراى صفت فكر است ،صفت امتداد را ھم دارا مى باشد او تقسيم بندى و شكاف بين مادى و مجرّد را از ميان برداشت و ـ به اصطالح ـ به تجانس كامل ھمه ھستى ناﯾل شد و اﯾن عقيده را مى توان اولين ابداع فكرى او دانست. نوآورى دﯾگر او در اﯾن بود كه اصل »ﯾكسانى قوانين طبيعت« را به عالم الوھيت نيز سراﯾت دارد .در نظر او ،خداوند قانون بود ،نه مفرّى براى جھل ما .با ھيچ قدرت مافوقى نمى توان قوانين ازلى الھى را تغيير داد و خداوند از روى ضرورت طبيعت خوﯾش عمل مى كند ،نه با طرح و غرض قبلى .اﯾن انكار غرض و غاﯾت داشتن افعال الھى دومين اقدام در جھت وحدت بخشيدن به قوانين طبيعت است. اقدام سوم او در اﯾن جھت ،جداناپذﯾر دانستن نفس انسان از بدن اوست .از نظر اسپينوزا ،انسان حالت خداوند است و ھمان گونه كه نفس او حالت صفت فكر اوست، 43 of 981
بدنش ھم حالت صفت بُعد اوست .بنابراﯾن ،اگر فكر و بعد در خداوند از ھم جدا نيستند، نفس و بدن ھم در انسان از ھم جدا نمى شوند . اقدام چھارم وى در اﯾن خصوص انكار تماﯾزى بود كه ارسطو و قرون وسطاﯾيان بين عقل نظرى و عملى قاﯾل بودند .البته ارسطو فقط در مورد انسان ،بين عقل نظرى و عقل عملى تفاوت قاﯾل بود و در مورد خداوند ،به چنين تفاوتى اعتقاد نداشت .اسپينوزا با تشبيه انسان به طبيعت ،افعال ظاھراً غاﯾتمند انسان را حاصل ﯾك قانون ازلى و ضرورى ـ ﯾعنى قانون صيانت ذات ـ دانست .اﯾن قانون به معناى عام ،در ھمه موجودات وجود دارد ،منتھا در موجودات بى جان »حركت« و در موجودات جان دار »صيانت« خوانده مى شود. وى مى گوﯾد :انسان تركيبى از بدن و نفس است و ھمه حاالت و رفتار ،ﯾا صور حركتند و فعل بدن را به وجود مى آورند و ﯾا صور علمند و فعل نفس او به حساب مى آﯾند. عالم نيز مركّب از امتداد و فكر است و ھمه حاالت و اعمال اشيا ،ﯾا صور حركتند و حاصل امتداد محسوب مى شوند و ﯾا صور عقل و علمند كه محصول فكر مى باشند .اما آنچه مھم است اﯾن كه اﯾن دو شكل فعاليت ناشى از دو صفت ﯾك موجود واحدند كه »خدا« ﯾا »طبيعت« خوانده مى شوند.
:Rouzbeh, 07-02-28, 16:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mehr_Morad :
و اﯾن نظرﯾه كامال ً غلط است .زﯾرا : اﯾن خدائی كه با آزماﯾش و خطا به تكامل میرسد . و اﯾن خدائی كه مقدار زﯾادی بدی دارد ،نمیتواند خدا باشد.
44 of 981
:faithful, 07-03-03, 10:25
رد حکمت علت غائی ﯾکی از خصوصيت ھای وﯾژه متافيزﯾک اسپينوزا است که فلسفه وی را از وحدت وجود شرق جدا ميکند . .شاﯾسته توجه است که موضع اسپينوزا ،در اندﯾشه وی ،به خردگرائی ميانجامد ،و نه عرفان. اسپينوزا ميگوﯾد :انسانھا فكر ميكنند که ھمه چيز در طبيعت نظير خود آنھا ھستند ، که ھدفی را در نظر داشته باشند ،در واقع آنھا با اطمينان معتقدند که خدا ھمه چيز را برای خاطر بشر ھداﯾت ميکند ،وانسان را به گونه ای ساخته است که خدا را پرستش کند .مردم قربانی اﯾن تعصب ھستند .اعتقاد به خواست الھی ،در تضاد با قادر تام بودن خدا تلقی شده ،و از نظر وی چنين موضعی ،قدرت مطلق الھی را تضعيف ميکند. اسپينوزا علت غائی را به سه گونه با خردگرائی ناسازگار ميداند : .1بمثابه مانعی در برابر علم. .2بمثابه درکی غلط از نظم حقيقی علت و معلول )طبيعت را وارونه کردن(. .3بمثابه پناگاه جھل.
:Rouzbeh, 07-03-18, 00:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
اتفاقا انيشتين شدﯾدا به ﯾک خدای نامتشخص که جھان را در قبضه خوﯾش بنحوی دترمينيستی اداره ميکند و اھل تاس انداختن ھم نيست باور داشت!!
منھم بسان اسپينوزای مرده ميگم/ :کاسموس ﯾا خدا ﯾکی وھمان ..ﯾعنی چی اﯾن حرف؟ 45 of 981
:Rouzbeh, 07-03-18, 14:44
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
بله !! چون پای اسپينوزا را وسط کشيد جمله ی را ازاو نقل قول کردم !!گوﯾا متوجه نشدﯾد؟
ازﯾن باﯾنرﯾھای بيھوده مثل عليت ھم توی فلسفه به ارث رسيده از ﯾونان پره!!!
خوب روزبه جان بھمان اندازه انيشتين دچار اشتباھی .بدرود.
46 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
اتفاقا انيشتين شدﯾدا به ﯾک خدای نامتشخص که جھان را در قبضه خوﯾش بنحوی دترمينيستی اداره ميکند و اھل تاس انداختن ھم نيست باور داشت!!
مزدك بامداد:15:25 ,18-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
مزدک عزﯾز سفسطه کردی!!! مثال اشياء رﯾاضی اعم از اشکال و اعداد و خطوط و کذا مستقل از ذھن وجود دارند ﯾا خير؟! ﯾکعده از علما به عينيت اﯾن اشياء مثل کواﯾن معتقدند و برخی مانند پوپر آنرا مربوط به جھان سه )نه ذھن و نه ماده(ميدانند و برخی ھمچون کانتور و گودل فکر درﯾنباره تقرﯾبا دﯾوانه شان کرد .خالصه زور ھيچکی به سنگين تر کردن ﯾک کفه اﯾن ترازو بسمت خودش نرسيده است! شب عيداست برو سراغ مارکتينگ و روشھا و شيوه ھائی که بدان خواھان نفوذ در اذھان مشترﯾان بالقوه خوﯾشند برای کنترل رفتارشان در عالم مادی واسه خرﯾد فالن کاال=عينی ....و صدھا مورد دﯾگر ازﯾندست!!
مزدك بامداد:16:17 ,18-03-07 ,
47 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
درراستای جواب شما بودطبق گفته خودتان چيزی فراتراز قانونمدی ماده وجود ندارد بنده ھم مثال آوردم!! ) ﯾا تاثير تلقين ذھنی در واکنش بدن نسبت به جھان خارجی ﯾا اثر ﯾک فکر استرس آور بر سيستم اﯾمنی بدن و بدان افزاﯾش احتمال سراطان در اﯾن ﯾا آن سلول! غيره(.... کمی دقت کن پسرجان راستی اگه الگورﯾتم نزد توست پس چرا دانشمندانھمکاری نميکنی؟!
مزدك بامداد:16:20 ,18-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
ھمانند گذشته بيدقتی ميکنی !!جالبه که ول کن ھم نيستی! اﯾن شلخته گی فکری را بتو رسما تسليت ميگم !!! ميگی خدا منظورت ازﯾن واژه چيست؟! مقصودت ھمان است که در کتب ادﯾان مثال ابراھيمی/سامی بھش اشاره شده است؟ ﯾا آنچه که در ذھن ارسطو ﯾا فارابی ﯾا بوعلی سينا ﯾا مالصدرا ﯾا نيوتن ﯾا کانت ﯾا انيشتين ﯾا استيفن ھاوکينگ ﯾا اسپينوزا ﯾا وﯾتگنشتاﯾن ﯾا گوس ﯾا فرما ﯾا دکارت ﯾا داروﯾن ﯾا کانتور ﯾا ھيلبرت و ﯾا کذا مرتسم شده است بعنوان مفھوم اﯾن واژه؟! از ھر کدام آنھا که بپرسی و منجمله از ھر دﯾن و سلکی جوﯾا شوی خدا واسشون ﯾک تعرﯾف و منزلت و وﯾژگی و ارتباط خاصی چه در خودش و چه با جھان و انسان داره .مثال از قول امام علی نقل است که خودشناسی عين خدا شناسی است!
48 of 981
بدﯾنترتيب بتعداد من ھا خداھا وجود دارد).دوبارھم در ھم ميھن توضيح دادم(
:Rouzbeh, 07-03-18, 22:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين avenger :
ھمانند گذشته بيدقتی ميکنی !!جالبه که ول کن ھم نيستی! اﯾن شلخته گی فکری را بتو رسما تسليت ميگم !!!
ميگی خدا منظورت ازﯾن واژه چيست؟! مقصودت ھمان است که در کتب ادﯾان مثال ابراھيمی/سامی بھش اشاره شده است؟ ﯾا آنچه که در ذھن ارسطو ﯾا فارابی ﯾا بوعلی سينا ﯾا مالصدرا ﯾا نيوتن ﯾا کانت ﯾا انيشتين ﯾا استيفن ھاوکينگ ﯾا اسپينوزا ﯾا وﯾتگنشتاﯾن ﯾا گوس ﯾا فرما ﯾا دکارت ﯾا داروﯾن ﯾا کانتور ﯾا ھيلبرت و ﯾا کذا مرتسم شده است بعنوان مفھوم اﯾن واژه؟! از ھر کدام آنھا که بپرسی و منجمله از ھر دﯾن و سلکی جوﯾا شوی خدا واسشون ﯾک تعرﯾف و منزلت و وﯾژگی و ارتباط خاصی چه در خودش و چه با جھان و انسان داره .مثال از قول امام علی نقل است که خودشناسی عين خدا شناسی است! بدﯾنترتيب بتعداد من ھا خداھا وجود دارد).دوبارھم در ھم ميھن توضيح دادم(
بازنوشت :
49 of 981
نگارنده ی نخستين avenger :
اتفاقا انيشتين شدﯾدا به ﯾک نيست باور داشت!!
و اھل تاس انداختن ھم
بازنوشت : مثال از قول امام علی نقل است که خودشناسی عين خدا شناسی است! بدﯾنترتيب بتعداد من ھا خداھا وجود دارد -1
......
:Rouzbeh, 07-03-20, 00:30
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
خدا من با خدا اونجر ﯾکی نيست و ھمين طور .... ھر كس می تواند برداشت ھرمنوتيك خودش را داشته باشد !!! بيست پنچ تومنيت افتاد عمو جان؟؟؟؟؟؟؟؟
50 of 981
بازنوشت : بيست پنچ تومنيت افتاد عمو جان؟؟؟؟؟؟؟؟ ! You pick it up
مزدك بامداد:03:38 ,20-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
ربط قانونمندی ماده باجبرو اختيار چيست؟؟؟؟
مزدك بامداد:00:06 ,24-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
خدا من با خدا اونجر ﯾکی نيست و ھمين طور .... ھر كس می تواند برداشت ھرمنوتيك خودش را داشته باشد !!! بيست پنچ تومنيت افتاد عمو جان؟؟؟؟؟؟؟؟
51 of 981
مزدك بامداد:00:26 ,24-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز آفرﯾن!! منم اسپنوزا_وار ميگم /کاسموس ﯾا خدا ﯾکی و ھمان ....آنھم بستگی داره به اﯾنکه ﯾکی منکر آن بنفع دﯾگری باشه!
مزدك بامداد:21:23 ,24-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز سفسطه بافی...
اگر نمی توانيد جواب بدھيد رك بوگوﯾد.
52 of 981
زﯾاد نترسيد.
به كسی نخواھم گفت كه توان جواب دادن ندارﯾد؟
بحث در مورد خدای انيشتين بود او خدای قرآن ﯾا بطور کلی ادﯾان ابراھيمی و سامی با آن صفات قبول ندارد خدا ی او بمعنائی آن قانون=مادر ھمه قوانين است! !! ولی اﯾن به معنای نقض امکان وجود
خدائی با توصيفات درخورش آنھم بعنوان خالق نيست!
مخت!!!
مزدك بامداد:22:17 ,24-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
باﯾد با چکش بزنم تا بره تو
53 of 981
مزدک جان نظرت در مورد وجود کيھانھای دﯾگر که توسط خانمی فيزﯾک دان مطرح شده است چيست؟تازه اﯾن خانم ميگه کيھان ما در انتھای گرانش مرکزی کيھانھاست! )در حيرت بزرگی کيھان خودمان ماندﯾم.حاال اگر کيھانھای دﯾگر ھم باشند که(...
مزدك بامداد:22:30 ,24-03-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
مزدک جان نظرت در مورد ژنی موسوم به ژن پيری که از ان صحبت می شود چيست؟مثال دختری 15ساله بود که اﯾن ژن در ان زود فعال شده بود و در ھيمن سن 15سالگی چھره ﯾک پير زن را پيدا کرده بود.می گوﯾند اگر ما اﯾن ژن را غير فعال کنيم عمر ما بيشتر می شود. در ضمن با کشت سلولھای اوليه و تشکيل بانک اعضای بدن و تعوﯾض اعضای اسيب دﯾده با اعضای تازه و جوان باز می توان به طول عمر افزود. ضمن اﯾنکه سلولھای اوليه قابليت ترميم بافتھای فرسوده و بيمار را نيز دارند. ھمه اﯾنھا را گفتم که از شما دوست دانمشند خود سوال کنم که نظرتان در مورد طول عمر و اﯾنکه انسان ﯾواش ﯾواش مرگ را ﯾک بيماری بنامد چيست؟ و اگر روزگاری عمر انسان داﯾمی شود اﯾن چه تغييری می تواند روی فلسفه زندگی بگذارد؟
54 of 981
مزدك بامداد:23:31 ,01-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
كائنات ما در 10به توان منھای 43ثانيه خود ،سن و سالی بينھاﯾت كم و حرارتی معادل 10به توان 33درجه داشته است .داغ تر و سوزان تر از تمامی دوزخ ھاﯾی كه دانته می توانسته در عالم تخيل خود بيافرﯾند.سراسر كائنات می توانسته در گلوله ای به قطر ﯾك ھزارم سانتيمتر ،ﯾعنی ﯾك سر سوزن جای بگيرد . در اﯾن زمان مسافتی كه نور می تواند بپيماﯾد 10به توان منھای 33 است.ﯾعنی ما دقيقا در اﯾن سوی دﯾوار پالنك ھستيم. جفت فضا-زمان اﯾنك به ظھور رسيده است . فضای سه بعدی ھمراه با گسترش كائنات در مسير آفرﯾنش دائمی است. خال كوانتيك بر ھمه جا حاكم است ،ليكن : اﯾن تھی آرام و ساكت ،ﯾك تھی زنده و جوشان انرژی است .چرا از بركت نوسان انرژی كوانتيك ،اﯾن تھی ،پر است از انبوه پرتيكول ھا ،و ضد خرده ھای شبه مانند ،دو قوه كنترل بر كائنات را ميان خود تقسيم می كنند : قوه الكترﯾسيته ھسته ای )الكترو نو كلئر( كه از پيوند قوه الكترومغناطيس و قوه ھسته ای ضعيف و قوی تشكيل شده است و قوه جاذبه كه فاقد ھر گونه پيوند و اتحاد با قوه ھای دﯾگر است . كوارك ھا ،الكترون ھا ،نوترﯾون ھا ،ضد پرتيكول ھا ،آنه ھمگی از خال)؟( برون آمده اند )چه زﯾبا ( و كائنات ما غرق شد در سوپی ﯾا آبگوشتی از كوارك ھا و ...اما اگر به تساوی تعداد خرده و ضد خرده وجود می داشت تارﯾخ ما در ھمينجا )ھمانجا!( تمام می شد ،چه تصادف و شانس خوبی ! آندره ساخاروف فيزﯾكدان روسی نشان داد كه "طبيعت" گوشه چشمی ،ھر چند اندك به ماده دارد . سوال فلسفی من اﯾنست چرا ؟
55 of 981
56 of 981
مزدك بامداد:23:36 ,01-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
سوال اساسی تر اﯾن است که ھمين انرژی که می گوﯾند تزرﯾق شده تا از ھيچ پدی اﯾد از کجا امده است.نمی توان گفت چون مفھوم زمان در تغييرات و حرکت است پس اگر تغييری نباشد و حرکتی نباشد پس زمان صفر اس و ماده ازلی و ابدی است.خود وجود ماده ﯾا انرژی اوليه از کجا امده است؟تصور به وجود امدن از ھيچ کامال غير منطقی است.حتما باﯾد ﯾک سرمنشا خارج از کيھان داشته اشد.
57 of 981
:danesh, 07-04-02, 21:22
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
کل دانش بشر ،از تجربه )آنچه انسان به تجربه آموخته( به دست آمده .... ھر چه تجربه نشده ،نه مردود است و نه پذﯾرفته .... قوانين فيزﯾک و شيمی نيز از اﯾن حد تجاوز نمی کنند .... بنا بر اﯾن نمی توان به طور قطع ھر پدﯾده ناشناخته را با ھمين قوانين سنجيد .... مگر آنکه ثابت شود در ھمين محدوده قرار گرفته اند .... شخصا می اندﯾشم ھر پدﯾده فيزﯾکی ﯾا شيمياﯾی ،از ھمين قوانين تبعيت می کنند )....پيشفرض عقلی( مگر آنکه تفاوت ماھوی آنھا شناخته ﯾا اثبات گردد .... آفرﯾن و درست بوسيله ھمين علوم تجربی » انسان غربی« ھزاران بيماری را عالج داد ,بر روی کره ماه رفت ,سفينه به ماوراء منظومه شمسی فرستاد ,سيستم ھای اجتماعی سياسی طرح انداخت ,سيستم ھای سياسی مذھبی در کشورھای جھان سوم روی کار آورد ,سيستم ھای سياسی را از ميان برداشت و بر ميدارد. فقط و فقط بدليل قبول داشتن و تقوﯾت علم آنھم از نوع تجربيش »چون فھميده علم نوع دﯾگری ندارد بجز تجربی«
اﯾراندوست:23:00 ,02-04-07 ,
58 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
کل دانش بشر ،از تجربه )آنچه انسان به تجربه آموخته( به دست آمده .... ھر چه تجربه نشده ،نه مردود است و نه پذﯾرفته .... قوانين فيزﯾک و شيمی نيز از اﯾن حد تجاوز نمی کنند .... بنا بر اﯾن نمی توان به طور قطع ھر پدﯾده ناشناخته را با ھمين قوانين سنجيد .... مگر آنکه ثابت شود در ھمين محدوده قرار گرفته اند .... شخصا می اندﯾشم ھر پدﯾده فيزﯾکی ﯾا شيمياﯾی ،از ھمين قوانين تبعيت می کنند )....پيشفرض عقلی( مگر آنکه تفاوت ماھوی آنھا شناخته ﯾا اثبات گردد .... به فرض اﯾنکه چيزھاﯾی ورای دانش و درﯾافت انسان وجود داشته باشد کسانيکه اﯾن چيزھای ماوراﯾی را تعرﯾف می کنند انھا خود با کجاﯾشان ااﯾن چيزھا را کشف کرده اند؟
زﯾبا:23:19 ,02-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
آفرﯾن و درست بوسيله ھمين علوم تجربی » انسان غربی« ھزاران بيماری را عالج داد ,بر روی کره ماه رفت ,سفينه به ماوراء منظومه شمسی فرستاد , سيستم ھای اجتماعی سياسی طرح انداخت ,سيستم ھای سياسی مذھبی در کشورھای جھان سوم روی کار آورد ,سيستم ھای سياسی را از ميان برداشت و بر ميدارد.
59 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
»چون فھميده علم نوع دﯾگری ندارد بجز تجربی«
زﯾبا:23:24 ,02-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
به فرض اﯾنکه چيزھاﯾی ورای دانش و درﯾافت انسان وجود داشته باشد کسانيکه اﯾن چيزھای ماوراﯾی را تعرﯾف می کنند انھا خود با کجاﯾشان ااﯾن چيزھا را کشف کرده اند؟
اﯾراندوست:23:59 ,02-04-07 ,
زﯾبا جان ھمين روح که می گوﯾی شما خودت چه جوری کشفش کردی؟
60 of 981
:danesh, 07-04-03, 00:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
لطفأ کمی در مورد تجربيات شخصی خودتان و نه آن چيزھای که در رساله ھای مذھبی خوانده اﯾد ,در مورد »ارواح ,فرشتگان و اجنه ھا« بنوﯾسيد که بھتر بفھميم منظور شما از اﯾن چيزھا چيست.
:alijohar, 07-04-03, 10:52
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
61 of 981
62 of 981
-1آﯾا من گفتم ھر چيزی را علم نتوانست پاسخ دھد پس خدا آنجا الزم آﯾد ؟! اگر نتوانی اﯾن اتھام را به من بنماﯾانی ،آنگا ه من خواھم گفت تنھا اﯾن جادوگران بودند كه از بيخبری و بيخردی عوام استفاده كرده و "تر دستی " ھای خود را معجزه وار به خورد خلق ﷲ دادند و امروز با ژست ھای دانشيك و با استمداد از اﯾنترنت و عكس ھای ھابل ! می خواھند طرف را مقھور كنند ! ،اگر شما مستندات ما را در پای منبر آخوند سر گذر ﯾافته اﯾد به من جه !؟ -2من می گوﯾم سوال فلسفی را پاسخ علمی )علم تجربی (نشاﯾد ،ما اگر سئوال علمی داشته باشيم پاسخ علمی را كسان بسيار ھستند در گفتن . -3نياز به خدا نه در آغاز ،كه آفرﯾنش را آغازی نيست ،بلكه نياز به خدا ناشی از خالئی است كه مدل تبيين ھستی می طلبد ،اﯾن ﯾك متد و روش علمی است . -4منظور از خدای نظرﯾه توحيد ،خدای نيوتن و كشيشان قرون وسطا نيست ،پاسخ ھای آنھا را ﯾه خودشان بده ! -5از روش ھای ماترﯾالست ھای دﯾالكتيك )عمدتا استالينيستی ( كه ھر كه را مخالفشان بود ضد علم ميدانستند و فلسفه خودشان را علمی ! پر ھيز كن .شوروی فرو رﯾخت و رفت !... -6اگر" روشن نيست " كه عمر جھان كم بوده ،پس ساكت شو ،راجع به بينگ نمی دانم چی چی صحبت نكن ! برو ،آنجاﯾی را كه روشن است كپی پيست كن بيار اﯾنجا ، من گفتم عمر "كائنات ما" كم بوده نه مطلق كائنات ،و اگر تئوری لوپ كوانتم در لوپ افتاده تا به بينھاﯾت ! پس چرا راجع به بينگ نمی دانم چی چی چرا حرف ميزنی ؟ كالس كيھان شناسی مدرن برای ما گذاشته ای !؟ -7آﯾا مدعی ھستی بينھاﯾت كائنات قبل از كائنات ما ھم ھمين مشخصات را داشته اند ؟جرم به ھمين معنی ؟ ماده و انرژی و تشعشع به ھمين معنی ؟ قوانين ،ھمين قوانين ؟ ﯾعنی من و تو بينھاﯾت بار نشسته و با ھم چت كرده اﯾم ؟ -8آن مطالبی را كه من راجع به خال و اﯾجاد جھان تقزﯾبا از ھيچ گفتم از خودم توليد نكردم ،بلكه نظری بود كه Trinh-Uuan-Thuanدانشمند فيزﯾك نجومی نامدار جھان مطرح كرده بود (La melodie Secrete) ،پس اگر او بيسواد است ميتوانيم بروﯾم سراغ استفن ھاوكينگ انگليسی و ﯾا ھوبر رﯾوز كاناداﯾی و ﯾا ژاك ووتيه فرانسوی ،شاﯾد نتيجه دھد ! -9من ضد ماده را مساوی خدا ﯾا پيغمبر نگرفتم ،فيزﯾكدان ھاﯾی مثل Hannes Alfven ,Oskar Klein, Roland Omnesمعتقدند می باﯾستی ميان ماده و ضد ماده تقارن وجود داشته باشد ،چنانكه باﯾد در كائنات ھمانقدر شما و من موجود باشد كه ضد شما و البته ضد من ! Horizon Cosmologique - 10محدود به حدود 14الی 15ميليارد سال نوری است و بطور متوسط ھر سال 10كھكشان وارد عالم مرعی ما ميشود ،معلومات خوبی است ! اما من دنبال تقدم و تاخر مطلق وجودم ،اﯾن سوال انسان امروز و انسان عصر نئاندرتال است. -11راجع به قبل از Temps de Planckبگو ! فيزﯾك جدﯾد چه می گوﯾد؟ -12نتيجه گيری و جمع بندی : 63 of 981
-1علوم تجربی تفسيری نسبی از "آنچه كه ھست محسوس" را ارائه ميدھد ،روش شناسی اﯾن علم ماھياتنا نمی تواند پاسخ سوال انسان را راجع به "آنچه كه ھست " را بدھد. -2با مسامحه بسيار می توان نام بخشی از "آنچه كه ھست " را ماده ناميد . -3وجود مادی )اگر تعرﯾفی دقيق از ماده داشته باشيم( ،تابعی از ثوابت )نظير ثابت پالنك( و نسبيتھا )نظير نسبيت انيشتن( و تردﯾدھا = P.d'incertitudeو تئوری ھای زود گذر است .نه كه به اﯾنھا اھميت ندھيم و بی قدر بدانيم ،نه ! اﯾن فكری ضد علمی است ؛ بلكه بدانيم دنبال چه ھستيم و كدام تفسير بھترﯾن تفسير ھا ھستند و دﯾد نسبی داشته باشيم. -4نظرﯾه توحيد دﯾوار بين ماده و "غير" ماده را برداشته است ،بر اساس اﯾن نظرﯾه حقيقت وجود "فقط ھست " و درك آن ممكن نيست .تشعشعات اﯾن وجود را 15ميليارد سال نوری دﯾده اﯾم و تا 10به توان منھای 100سانتی متر گشته اﯾم ؛ تصورات ما را محاصره كرده اند .
:danesh, 07-04-03, 20:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
اگر شما قبل از تاس انداختن از کسی پرسيدﯾد چه خواھد آمد و او گفت ٤و ٤ھم آمد آﯾا دليل بر غيب گوﯾی اوست؟ اگر واقعأ خوابی دﯾده اﯾد که اتفاق افتاده ,اگرچه برای من ھمچنين چيزی ھنوز اتفاق 64 of 981
نيفتاده ,اﯾن اتفاقی است و ھيچ دليلی برای وجود ارواح و فرشتگان و اجنه ھا ندارد. خواب دﯾدن چيزی نيست بجز فکر و حزﯾان در ضمير ناخودآگاه و در عين حال انسان قادر بفکر کردن ھمه چيز ھست و از اﯾن ميليون ھا فکر و حزﯾان ھمه چيز امکان دارد که ﯾکی از آنھا ھم اتفاق بيافتد چنانکه ٩٩.٩٩٩درصد آنھا اتفاق نميافتد. اگر چه در مورد خواب دﯾدن فاکتور ھای علمی دﯾگری ھم بميان ميآﯾد که خودتان ميتوانيد بجای اﯾنکه بدنبال » ارواح و فرشتگان و اجنه ھا « بروﯾد بدنبال آنھا بروﯾد که ﯾک توضيح علمی برای آن پيدا کنيد. در اﯾن رابطه کتابھای زﯾگموند فروﯾد را بشما پيشنھاد ميکنم.
:danesh, 07-04-03, 21:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
نه شما خودتان و خوانندگان را به »گمراھی« ميکشيد چون تابو به معنای»»اجازه به زﯾر سوال بردن را نداشتن«« ميباشد. ودر دنيای علم تجربی ھرچه ﯾکنفر اصول علوم تجربی را بيشتر به زﯾر سوأل ببرد احتمال شکستن مرزھای علم دانش و وسعت آن بيشتر است به عبارت دﯾگر در دنيای علوم تجربی نتنھا تابوی وجود ندارد بلکه اگر وجود داشت علوم تجربی در ھمان سطحی قرار داشت مثل ھزاران سال پيش ﯾعنی انسان ھيچ پيشرفتی در عرض ھزاران سال پيش نکرده بود . و اﯾن درست برعکس اصول اعتقادات و مذھب ميباشد در دنيای اعتقادات اصول اساسی آن را نباﯾد زﯾر سوأل برد »تابو!« .
65 of 981
زﯾبا:07:45 ,06-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
خواب دﯾدن چيزی نيست بجز فکر و حزﯾان در ضمير ناخودآگاه ....
زﯾبا:07:58 ,06-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
...در دنيای علوم تجربی نتنھا تابوی وجود ندارد بلکه اگر وجود داشت علوم تجربی در ھمان سطحی قرار داشت مثل ھزاران سال پيش ﯾعنی انسان ھيچ پيشرفتی در عرض ھزاران سال پيش نکرده بود . .... سخن مرا منحرف نفرماﯾيد ... من علم را تابو ندانستم ....سخن و عقيده شما را تابو دانستم آنجا که فرمودﯾد : بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
اﯾن سخن ﯾعنی کسی نمی تواند نوع دﯾگری از علم را علم بخواند ،مگر آنکه تجربی باشد .... تذکر: فعال در مورد علم ،خودم نظری ندارم ....
اﯾراندوست:21:57 ,06-04-07 ,
زﯾبا جان به نظرت اگر عمر انسان در اﯾنده نزدﯾک داﯾمی شود چه تغيری در فلسفه و جھان بينی انسان رخ خواھد داد؟
66 of 981
مزدك بامداد:23:33 ,10-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
مزدك بامداد:01:48 ,12-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
از دﯾد دانش ھمه حركات انسان از طرﯾق "آنچه كه در داخل جمجمه " قرار دارد انجام می شود ! دانش به ما گفته داخل ھندوانه آبی است منتھا تا قبل از باز كردن به شرط چاقو ! به محض باز كردن رنگش قرمز می شود شما بفرما ثابت كن اﯾنطور نيست ! بدﯾھی است كه دﯾدن توسط مغز انجام ميشود ،مالی روم بار ھا در مثنوی گفته "پسر جان
67 of 981
بازنوشت : دانش به ما گفته داخل ھندوانه آبی است منتھا تا قبل از باز كردن به شرط چاقو ! به محض باز كردن رنگش قرمز می شود شما بفرما ثابت كن اﯾنطور نيست !
مزدك بامداد:01:50 ,12-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
مزدک جان نظرت در مورد وجود کيھانھای دﯾگر چيست؟ نظری مطرح شده در مورد اﯾنکه کيھان ما در ميان انتھای ﯾک گستره وسيع از ﯾک مرکز گرانشی قرار دارد.ﯾعنی ﯾک مرکز اصلی گرانشی کيھانی ھست که به دور ان کيھانھای مختلف قرار دارد و کيھان ما در فاصله دوری از اﯾن مرکز قرار گرفته است. )واقعا تصور بزرگی ھمين کيھان ما را مبھوت کرده چه برسد به وجود کيھانھای دﯾگر!(
68 of 981
:danesh, 07-04-13, 20:17
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
روی آن فکر کنيد ؟؟ استفاده از کلمه علم زدگی اشتباه است. کلمه زدگی از فعل زدن گرفته شده است و علم و دانش ھيج کس را نمی زند. علم دانش دﯾدگاه انسانی را شفاف و پاک از تمامی خرافات ميکند. و اﯾنکه چه رابطه اﯾی با کفر ،الحاد و بی خداﯾی دارد ,با کفر الحاد نميدانم اگر اﯾنھا عبارات مذھبی ھستند پس ھيچی! اما در مورد بی خداﯾی باﯾد بپرسم منظور شما از خدا چيست ؟ اگر منظور شما از خدا ,چگونگی و دالﯾل پدﯾده ھای طبيعی ميباشد ,فقط علوم تجربی برای اﯾن سوأل ھا جواب دارد. پس برای من مجموع تمام علوم تجربی دﯾروز امروز و فردا خدا ھستند واگر منظور شما از خدا وجود »ارواح ,فرشتگان و اجنه ھا« ميباشد باﯾد بگوﯾم علم دانش ھيچ ربطی به آنھا ندارد.
:faithful, 07-04-14, 11:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
69 of 981
روی آن فکر کنيد ؟؟
مزدك بامداد:14:20 ,14-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
مزدک جان ميشه به زبان ساده کمی در مورد اصل عدم قطعيت در فيزﯾک کوانتوم توضيح بدی؟ممنون ميشم.فقط لطفا کمی ساده بگو
70 of 981
منظومه:00:19 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
71 of 981
--1پس ماترﯾال سازندهء جھان شد ﯾا اﯾنکه افسار ھستی را به گردنش بياوﯾزﯾم و بگوئيم باالخره ھستی از ﯾکجا شروع شده ؟؟ --2اشتباه ميکنيد ،پيروان مکاتب الحادی متقلب ھستند نه دﯾن ﯾاران . اگر دﯾن ﯾاران ﯾا داران ،سازندهء ھستی را خدا ميدانند ) که ﯾقينا ھمين است ( ،بر اساس دستورات به حق و سرنوشت ساز سازنده و صانع ھستی ، مقيدات و تعھداتی را ھم قبول نموده اند که براساس آن تمام تالش خود را ميکنند تا از اصول انسانيت و تکامل روحی خارج نشوند . اما پيروان متقلب مکاتب الحادی خود را فارغ از ھر مسئوليت و تعھد الزام آوری دانسته و زندگی را ھمان بخواب و بخور و بپوش و ب ...ن ميدانند . روی اﯾن مبنا) که خارج از انصاف ھم نبوده و حقيقت است ( ،متقلب بودن شما بيشتر با عقل جور در می آﯾد تا ما . عنقرﯾب )ھنگام مرگت( نظرﯾات اغواگرانه و گمراه کننده ات را ھم به گور خواھی برد ،آن وقت است که آتش افکارت در آن دنيا دامنگيرت خواھد شد . منتھی فکرش را بکن که توی چه قبرستانی خاکت کنند ،فکر کنم با ﯾھودﯾھای صھيونيست بيشتر ھمخوانی داشته باشيد ،مگر اﯾنکه ماترﯾالھا قبرستانی جدا داشته باشند . گو اﯾنکه برای شما فرقی ندارد کجا به خاک سپرده شوﯾد ،بناست که جسم منھدم شود حاال تو قبرستان باشد ﯾا چاه توالت خانه ا تان ،پس دومی بھتر است چون دﯾگران رنج به دوش کشيدن جسد ملعونت را به جان نمی خرند . لعنت خدا بر تو ای گمراه بزرگ که جوانان ما را بی ھوﯾت و سردرگم کردی ، لعنت به تو و به علمی که با آن بر شرﯾعت تاختی .
جستار:02:58 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
72 of 981
شما مدعی ھستيد كه خواب ،سفر روح است! پس شما ثابت كنيد كه روح وجود دارد و ميتواند از پيكر بيرون رفته و سفر كند! از دﯾد دانش " ،دﯾدن " در مغز انجام ميشود و نه در چشم ،چرا كه چشم تنھا ﯾك گيرنده است .از دﯾد دانش پس خواب دﯾدن ھمان كاركرد مغز در حال آف الﯾن است و چيزھا/داده ھاﯾييی كه دﯾده ميشود از باﯾگانی مغز برداشته ميشود، در حاليكه در بيداری ،مغز آن الﯾن است و داده ھاﯾی كه در مغز " دﯾده" ميشود ،از جھان بيرون مياﯾند
اﯾراندوست:13:05 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
73 of 981
74 of 981
منظومه:14:42 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
دﯾن ﯾا شرﯾعت ،به منزلهء راه است و عقل و خرد به منزلهء چراغ . اﯾندو مکمل ﯾگدﯾگرند که ھر کدام بدون دﯾگری در نيل به ھدف ،ناممکن می گردند . چه اﯾنکه اگردر شب تارﯾک بر دامنهء کوھی باﯾستی ،قصد قله داشته باشی و چراغی در دست بگيری تا آھنگ قله بنماﯾی ،اما بدون آنکه راھی در کار باشد که شما به واسطهء اﯾن راه به قله برسيد ،رسيدنت به قله ناممکن خواھد بود . با چراغ تنھا ،فقط ميتوانيد حوالی خود را روشن کنيد ،کما اﯾنکه با داشتن راه تنھا ،از شب کوری رنج خواھيد برد . 75 of 981
پس اﯾندو با ھم و در کنار ھم مکمل ﯾکدﯾگر خواھند شد و انسان را در رسيدن به کمال موفق ميگردانند . لذا ﯾک دﯾندار واقعی با چراغی)= خرد( که در دست دارد و راھی)= دﯾن( که از قبل براﯾش مھيا شده به راه می افتد تا با چراغ عقل خوﯾش نورافشانی کند و سنگالخھا را از پيش رو بردارد ،و بتواند به واسطهء راه دﯾن به قله برسد .
:danesh, 07-04-15, 16:51
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
][size][/font/
دﯾن ﯾا شرﯾعت ،به منزلهء راه است و عقل و خرد به منزلهء چراغ . اﯾندو مکمل ﯾگدﯾگرند که ھر کدام بدون دﯾگری در نيل به ھدف ،ناممکن می گردند . چه اﯾنکه اگردر شب تارﯾک بر دامنهء کوھی باﯾستی ،قصد قله داشته باشی و چراغی در دست بگيری تا آھنگ قله بنماﯾی ،اما بدون آنکه راھی در کار باشد که شما به واسطهء اﯾن راه به قله برسيد ،رسيدنت به قله ناممکن خواھد بود . با چراغ تنھا ،فقط ميتوانيد حوالی خود را روشن کنيد ،کما اﯾنکه با داشتن راه تنھا ،از شب کوری رنج خواھيد برد . پس اﯾندو با ھم و در کنار ھم مکمل ﯾکدﯾگر خواھند شد و انسان را در رسيدن به کمال موفق ميگردانند . لذا ﯾک دﯾندار واقعی با چراغی)= خرد( که در دست دارد و راھی)= دﯾن( که از قبل براﯾش مھيا شده به راه می افتد تا با چراغ عقل خوﯾش نورافشانی کند و سنگالخھا را از پيش رو بردارد ،و بتواند به واسطهء راه دﯾن به قله برسد . به اﯾن ترتيب شما »دﯾن و مذھب« را از »عقل خرد « جدا ميکنيد و نتيجه اﯾن گفته شما اﯾنست که »اصول عقل خرد« برای »دﯾن و مذھب« بی اعتبار است چون» دﯾن مذھب« و » عقل خرد« دو پدﯾده جداگانه ھستند!!!. آقای گرامی
76 of 981
درست اﯾن حقيقتی است که خرد گراﯾان سعی دارند برای مذھبيپون روشن کنند که» مذھب« و »خرد« رابطه ای باھم ندارند و اﯾنکه اﯾن دو مکمل ﯾکدﯾگر ھم ھستند درست نيست »خردو دانش« ھمه چيز است و به مکملی ھم احتياج ندارد. خردو دانش برای ھمه سوأل ھای طبيعی و انسانی جوابی دارد »اگر امروز نه شاﯾد فردا« و اگر ھم جوابی نداشته باشد ,اﯾن دليلی برای ميدان دادن به مروجين خرافات و درستی »اروح و فرشتگان و اجنه« ھا ھم نميباشد.
منظومه:18:05 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
به اﯾن ترتيب شما »دﯾن و مذھب« را از »عقل خرد « جدا ميکنيد و نتيجه اﯾن گفته شما اﯾنست که »اصول عقل خرد« برای »دﯾن و مذھب« بی اعتبار است چون» دﯾن مذھب« و » عقل خرد« دو پدﯾده جداگانه ھستند!!!. شما اﯾنگونه برداشت کردﯾد ؟؟!!
مکمل ﯾکدﯾگرند ﯾعنی از ھم جدا ميکنم ؟؟!!! بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
آقای گرامی درست اﯾن حقيقتی است که خرد گراﯾان سعی دارند برای مذھبيپون روشن کنند که» مذھب« و »خرد« رابطه ای باھم ندارند و اﯾنکه اﯾن دو مکمل ﯾکدﯾگر ھم ھستند درست نيست »خردو دانش« ھمه چيز است و به مکملی ھم احتياج ندارد. خردو دانش برای ھمه سوأل ھای طبيعی و انسانی جوابی دارد »اگر امروز نه شاﯾد فردا« و اگر ھم جوابی نداشته باشد ,اﯾن دليلی برای ميدان دادن به مروجين خرافات و درستی »اروح و فرشتگان و اجنه« ھا ھم نميباشد. نه من ،که ھر دﯾندار واقعی ھيچ نيازی نداشته و ندارد که چيزی را جنابان خردگرا)!!( براﯾشان روشن کنند ،برای ما کامال روشن است ،اﯾن شما ھستيد که ابھام دارﯾد و افسار عالم را به گردنش آوﯾختيد ،و خود را در اﯾن ميان معلق کرده و به عقل صرف و خطا پذﯾر چسبيده اﯾد .
77 of 981
جالب است منکرﯾن خدا و دﯾن و ......بر اساس چه داعيه اﯾی ميخواھند به دﯾن داران روشناﯾی بدھند ؟؟!! دلتان به حالمان سوخته ،ﯾا احساس مسوليت ميکنيد ؟؟ دلتان که به حال من نسوخته ،ليکن ممکن است احساس مسئوليت بنمائيد . مگر شما منکرﯾن مسئوليت پذﯾر ھم ھستيد ،شما که القيدی و اباحه گری و ... در راس فکرتان نھادﯾنه شده . کمی در اﯾن جمله دقيق بشوﯾد ،جناب اﯾکس که منکر مبدأ و معاد است . نه تنھا منکر ،که بر آن می تازد و ھر چه در شأن خودش می باشد در مورد شرﯾعت روا ميدارد ،حال ميخواھد به دﯾن دار ﯾعنی ھمان که با او دشمنی دارد و با او در نبرد است )دﯾن و دﯾنداری( ،کمک بنماﯾد تا البد اﯾن گروه دﯾن دار را از اﯾن حالت بيرون آورده و ھدفمندشان کند . اگر ما سرباز فداکار نخواھيم ،اگر ما کمک شما را نخواھيم باﯾد کجا اعالم کنيم ؟؟
مزدك بامداد:22:53 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
من ھم دﯾدگاه خنده دار اﯾشان را خواندم . منتھی اشکال کار شما اﯾنجاست که اگر جھان ھستی را ﯾله ،رھا و افسار گسيخته درک کنيد و بفھميد ،براﯾتان قابل فھمتر و مانوس تر است تا اﯾنکه موجودی حکيم ،مدبر و در ﯾک کالم خالق و صانعی باکمال و باشعور را در رأس کار آن بدانيد . فرقش در اﯾن است که با وجود احتمال محال و مضحک اولی خود را فارغ از قيد و بند و مسئوليت می ﯾابيد و ميکنيد ھر کاری که دل بخواھد . شرمنده ام ،اندکی صبر سحر نزدﯾک است . ھيھات از آن روزی که سياھی فرضيه ھای اغواگرانهء مزدک جانتان رو ميشود ليکن شما و رفقا را بازگشتی نيست تا جبران مافات نموده و از کفری که نسبت به خالق خوﯾش داشتيد توبه نمائيد .
78 of 981
مزدك بامداد:22:55 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
اﯾن سوال مربوط به شما بود ؟؟!! سوال از مزدک ملحد بيخدا پرسيده شد ،پس اگر با او ھم مرام و مسلکيد جواب دھيد که : فضيلت و ﯾا "نفس فضيلت" در نزد صاحبان مکاتب پوچ و الحادی چه مقامی دارد ؟؟ من با چه محرکی باﯾد خود را ملزم به ارتکاب فعل خير بنماﯾم ؟؟ در غير اﯾنصورت سوال را به اھلش واگذارﯾد .
79 of 981
مزدك بامداد:22:59 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد شما مدعی ھستيد كه خواب ،سفر روح است! پس شما ثابت كنيد كه روح وجود دارد و ميتواند از پيكر بيرون رفته و سفر كند! از دﯾد دانش " ،دﯾدن " در مغز انجام ميشود و نه در چشم ،چرا كه چشم تنھا ﯾك گيرنده است .از دﯾد دانش پس خواب دﯾدن ھمان كاركرد مغز در حال آف الﯾن است و چيزھا/داده ھاﯾييی كه دﯾده ميشود از باﯾگانی مغز برداشته ميشود، در حاليكه در بيداری ،مغز آن الﯾن است و داده ھاﯾی كه در مغز " دﯾده" ميشود ،از جھان بيرون مياﯾند
80 of 981
مزدك بامداد:23:09 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
81 of 981
مزدك بامداد:23:12 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
82 of 981
مزدك بامداد:23:52 ,15-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
خيلی ممنون از توضيحات بسيار بسيار ساده ای كه دادﯾد كه ما ھم فھميدﯾم اما سوال اﯾنست كه اﯾن ذرات آكاھی دھنده شما چطوری رفتند به ماده ازلی
شما بر خوردند و باز گشتند كه شما اﯾنقدر به ازليت آنھا مينازﯾد !
83 of 981
84 of 981
:faithful, 07-04-16, 09:33
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه بله .....
آنچه من گفتم منافاتی با آنچه شما بيان نمودﯾد نداشت .
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
85 of 981
دﯾن عبارتست از :مجموعهاى از معارف مربوط به مبدأ و معاد و قوانينى اجتماعى ،از عبادات و معامالت كه از طرﯾق وحى و نبوت به بشر رسيده ،نبوتى كه صدقش با برھان ثابت شده و نيز از مجموعهاى اخبار كه مخبر ،صادق از آنھا خبر داده ،مخبرى كه باز صادق بودنش به برھان ثابت شده است.
جستار:11:22 ,16-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
حال اگر اخباری كه مخبر صادق می آورد با خرد در تناقض باشدآنوقت چه ميشود ؟
86 of 981
اﯾراندوست:15:40 ,16-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
باز ھم که نگرفتيد !
وجود خدا را می پذﯾرﯾد ﯾا نه ؟؟ اگر نمی پذﯾرﯾد ،چرا از جناب کسروی مطلب آوردﯾد که درآن وجود خدا به عنوان ﯾک امر مسلم گرفته شده بود . اگر می پذﯾرﯾد ،انکار ماوراء از جانب شما برای چيست ؟؟ اول تکليف خودتان ﯾا بھتر بگوﯾم من را مشخص کنيد ،ماترﯾال ھستيد ، ﯾا با خدا ،ﯾا ...؟؟ اﯾن سوال من از کسی ھست که منکر خداست ؟؟ شما چه ؟؟ منکرﯾد ؟؟
87 of 981
مزدك بامداد:23:00 ,16-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
--1خير ،اﯾن برداشت نامناسب شما بود ،که با پشتوانهء غرض ورزی نسبت به دﯾن می باشد . مسلما واقعيت مستقل از آرزوست و حقيقتا باﯾد دنبال چيزی بود که درست است نه آنچه پسند ماست منتھی تفاوت در اﯾنجاست که ما دﯾنداران ،موجودی حکيم ،توانا و ذی شعور را در خلق و نظم و ادارهء اﯾن جھان دخيل ميدانيم ،به نام "خدا" ،که اعتقاد داشتن به او دارای آثار و فواﯾدی نيز ميباشد ،اما اﯾن مطلب فرع بر اثبات صانع و خالق است ،لذا اﯾنجا کسی سخن از آرزو به ميان نياورد . بنابراﯾن تمام سخن ما ھمان حقيقت)وجود خالق ﯾکتا( است که شما آن را با افکار باطل خوﯾش وارونه کردی و چھارتا بينوای ظاھر بين را ھم دنبال خودت انداختی که جان جان جان نثارت ميکنند . مھم نيست اﯾن چند صباح ھم بگذار خوش باشند و به نام خرد! براﯾت دم تکان دھند )،البته نام خرد را لکه دار ميکنيد ،چه اﯾنکه خرد ھم موھبتيست از جانب خالق ﯾکتا( ،گرد افکار پليدت ،روسياھت ميکند و سياھی آن ،صورت دستمال ابرﯾشمی بدست بگيرانت را ھم می نوازد . --2انذار ھم ﯾک محرک است ،که ميتواند انسان مغرور را به خود آورد تا بسا به خود آﯾد و دست از اغواگری بردارد . --3براﯾتان صرف نداشت ،عمده آنست که ھمراھان خوﯾش را به عمق اضالل فرو بری ،که اﯾن با صرف اندک وقتی امکان پذﯾر است . خواستم معنای فلسفه را به شما بفھمانم که دم از فلسفه نزنی و جستار نگشاﯾی ،اما توان درک ﯾک مقالهء فلسفی را ھم نداشتی .
88 of 981
مزدك بامداد:23:02 ,16-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
باز ھم که نگرفتيد !
وجود خدا را می پذﯾرﯾد ﯾا نه ؟؟ اگر نمی پذﯾرﯾد ،چرا از جناب کسروی مطلب آوردﯾد که درآن وجود خدا به عنوان ﯾک امر مسلم گرفته شده بود . اگر می پذﯾرﯾد ،انکار ماوراء از جانب شما برای چيست ؟؟ اول تکليف خودتان ﯾا بھتر بگوﯾم من را مشخص کنيد ،ماترﯾال ھستيد ، ﯾا با خدا ،ﯾا ...؟؟ اﯾن سوال من از کسی ھست که منکر خداست ؟؟ شما چه ؟؟ منکرﯾد ؟؟
مزدك بامداد:23:06 ,16-04-07 ,
بازنوشت :
89 of 981
نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
اﯾراندوست:00:00 ,17-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
90 of 981
:faithful, 07-04-17, 08:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
جناب افالطون ،من نميدانم در صدر و ذﯾل سخن شما چه بوده که سخن شما به اﯾنجا رسيده . و در نھاﯾت ،اﯾن دوست گرامی ﯾک تيکه از جملهء شما را آورده اند و از آن بر عليه من استفاده می نماﯾد . اما ......نه ھر سوالی که سزاور نطق مفصلی باشد و نه ھر جواب کوتاھی که بتواند نياز سائل را پاسخ بدھد .
:faithful, 07-04-17, 08:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
--1آنچه در تعرﯾف دﯾن بيان نمودم ،من درآوردی و از سر دل نبود ، آنچه گفتم ھمان متن و تعرﯾف از دﯾن بود که با پشتوانه اندﯾشهء الزم به شما منتقل نمودم .
91 of 981
متن دﯾن را که دﯾگر ميدانيد چيست ؟؟ آنچه از جانب خداوند متعال ،به واسطهء پيامبررحمت)ص( و اوصياء به حق اﯾشان به ما رسيده است . و ھمچنين عرض نمودم که آنچه شما بيان کردﯾد در متن دﯾن خوابيده ، بنابراﯾن دﯾن مبين ھم خواھان راحتی و آساﯾش جوامع بشرﯾست ،و اصول انسان زﯾستن را به ما می آموزد . منتھی چون اﯾن مسائل برای خرد ھم قابل درک است و آن را می پذﯾرد ،آن را چسبانده اﯾد به عقل صرف و ميگوئيد ،خرد گفته نه دﯾن . نه جانم دﯾن گفته ،عقل ھم حسنش را درک نموده . --2مخبر صادق روی ھوا نباﯾد سخن نميگوﯾد ،مخبر صادق اگر خود را فرستادهء خدا ميداند و راست ميگوﯾد باﯾد ثابت بنماﯾد ،مثل آوردن معجزه و عمل خارق العاده اﯾی که از توان بنی بشر ساقط است . ضمن اﯾنکه خود قرآن ھم توصيه نموده خبر ھر مخبری را قبول ننمائيد ، و بعد شنيدن خبر به تفحص و تجسس بپردازﯾد تا امر بر شما روشن گردد . و اما تناقض :نميدانم مرادتان از تناقض چيست ؟؟ و ميخواھيد به چه اشاره بنمائيد ! .
. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
اما عمده فھميدن و درک کردن اﯾن مطلب است که ،وقتی انسان به وجود خداوند و حکمت اﯾن ﯾگانهء قادر متعال پی برد ،باﯾد به ھمه سخنانش اعتماد داشته باشد
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
عقل گزﯾنهء خوبيست برای درک و فھم ،اما کافی و کامل نيست ،لذا درنزد عقالی عالم شاﯾسته و باﯾسته نيست که تا انسان مطلبی را نفھميد و از آن سر در نياورد آن را به دﯾوار بزند و منکر شود ،البته با انضمام سخنان قبليم ) اطمينان به منبع فيض ،ﯾعنی خداوند حکيم ، قادر و متعال( . 92 of 981
:faithful, 07-04-17, 09:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
باز ھم که نگرفتيد !
وجود خدا را می پذﯾرﯾد ﯾا نه ؟؟ اگر نمی پذﯾرﯾد ،چرا از جناب کسروی مطلب آوردﯾد که درآن وجود خدا به عنوان ﯾک امر مسلم گرفته شده بود . اگر می پذﯾرﯾد ،انکار ماوراء از جانب شما برای چيست ؟؟ اول تکليف خودتان ﯾا بھتر بگوﯾم من را مشخص کنيد ،ماترﯾال ھستيد ، ﯾا با خدا ،ﯾا ...؟؟ اﯾن سوال من از کسی ھست که منکر خداست ؟؟ شما چه ؟؟ منکرﯾد ؟؟
93 of 981
:faithful, 07-04-17, 09:29
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
نگارنده ی نخستين alijohar :
94 of 981
:alijohar, 07-04-17, 15:30
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
-2امكان مشاھده خرد محض تنھا از طرﯾق مكاشفه درونی ميسر است.در نتيجه اﯾن 95 of 981
تجربه غير قابل انتقال به دﯾگران است. -3خدای نظرﯾه توحيد موجودﯾتی مبھم و از جنس عدم است . -4
:alijohar, 07-04-17, 15:50
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
96 of 981
اﯾراندوست:00:57 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
ﺍﲨﺎﻻ ،ﺍﺯ ﴰﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ ،ﻣﻦ ،ﴰﺎ ﻭ ﮐﻼ ﺍﻳﻦ ﻋﻮﺍﱂ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪ ؟؟ ﺁﻳﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻴﻢ ؟! ﮐﻪ ﻗﻄﻌﺎ ﳏﺎﻝ ﺍﺳﺖ . ﻳﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ؟ ﭘﺲ ﻧﻘﻞ ﻗﻮﻝ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻬﻧﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ ؟؟ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻗﻮﳍﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﮑﻨﺪ . ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺟﻨﺎﺑﺎﻥ ﻣﺎﺗﺮﻳﺎﻝ ﻭ ﻣﺘﻘﻠﺐ ،ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻭ ﺗﻌﻬﺪ ﻓﺎﺭﻍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﺳﻪ ﮔﺎﻧﻪﺀ ﲞﻮﺭ ﻭ ﲞﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﭙﻮﺵ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻ ،ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﳕﺎﻳﻨﺪ ،ﺣﺮﻑ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ : ﺧﻠﻘﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ) ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﻃﻮﻝ ﺗﻔﺼﻴﻠﻬﺎﯼ ﻣﺜﻼ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﻳﯽ!! ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ( ﺍﺯ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺯﻟﯽ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ ،ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ،ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﻝ ،ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﭽﺴﺒﺎﻧﻴﺪﺵ . ﻟﺬﺍ ﻃﺒﻖ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﺑﺎﻥ ﻻﺟﺮﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺎﺩﻩ ﻋﻴﻦ ﺫﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ . ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻴﻦ ﺫﺍﺗﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺧﻠﻘﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﺴﺐ ﺷﻮﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ . ﻣﻨﺘﻬﯽ ﮔﻴﺮ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ،ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺎﺩﻩ ﻋﻴﻦ ﺫﺍﺗﺶ ﻧﻴﺴﺖ ،ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ،ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﲢﻮﻝ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻋﻘﻞ ﻣﺎﺩﻩﺀ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻭ ﻣﺘﺒﺪﻝ ﻫﺮﮔﺰ ﳕﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﻨﺒﻊ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺧﻠﻘﺖ ﳊﺎﻅ ﺷﻮﺩ . ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﲢﻮﻟﯽ ،ﻋﻠﺘﯽ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ،ﻭ ﻟﺬﺍ ﻣﺎﺩﻩ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﮏ ﺷﻴﺊ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻭ ﻣﺘﺤﻮﻝ ،ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻻﺟﺮﻡ ﻋﻠﺘﯽ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺛﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﺘﻐﻴﺮﺵ ﮐﺮﺩﻩ . ﺍﮔﺮ ﲞﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺭﺍ ﺭﺩ ﺑﻨﻤﺎﺋﻴﻢ ،ﻻﺯﻣﻪ ﺍﺵ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﮔﺮﺍ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺣﺪ ،ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻠﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﻮﺩ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﺍﻳﻦ ﳏﺎﻝ ﻋﻘﻠﻴﺴﺖ ،ﮐﻪ ﻳﮏ ﺷﻴﺊ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺣﺪ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﻋﻠﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻠﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻫﻢ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﻮﺩ !!! ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻣﻨﺒﻊ ﻭ ﻳﮏ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪﺀ ﻓﻴﺾ ﺩﺍﺭﻳﻢ ،ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻭ ﻋﻴﻦ ﺫﺍﺕ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪﺀ ﻋﻠﻞ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﻴﻞ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺒﻊ ﻧﺸﺄﺕ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ . ﭼﻴﺰﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻋﻠﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺍﺛﺮ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﻨﺒﻊ ﻭ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻣﻌﺎﻟﻴﻞ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻴﺮ ﺟﻨﺎﺑﺎﻥ ﻻﻗﻴﺪ ،ﺍﺑﺎﺣﻪ ﮔﺮ ،ﻭ ﺩﺭﻳﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﺎﺗﺮﻳﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ . ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻀﻞ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﺸﻮﻧﺪ ؟؟ ﻣﯽ ﮔﻮﺋﻴﻢ ﻣﺎ ﳕﻴﺪﺍﻧﻴﻢ !! 97 of 981
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺧﻠﻘﺖ ﺍﺯ ﻳﮑﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪﻩ ،ﻳﻌﻨﯽ ﮔﻴﺞ ﻭ ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻠﻢ ﺗﮑﻔﻴﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﻧﺎﺯﻧﺪ .
ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻻﻳﻞ ﻋﻘﻠﯽ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﻻﻳﻞ ﺷﺮﻋﯽ ﮐﻪ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺭﺳﻞ ﻭ ﺍﻧﺰﺍﻝ ﮐﺘﺐ ﺍﺳﺖ ) ،ﻭ ﻣﻦ ﻓﻌﻼ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻧﺸﺪﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻧﻴﺎﻳﯽ ﺣﺮﻑ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻃﻠﺒﺪ ﮐﻪ ﺩﻫﻬﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﺒﯽ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻐﺰ ﻣﺎ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﺧﻠﻘﺘﺘﺎﻥ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻻﺟﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻨﺒﻊ ﻓﻴﺾ ﺑﺎﺯﻣﻴﮕﺮﺩﻳﺪ ،ﭘﺲ ﻣﻨﮑﺮ ﻭ ﻣﻠﺤﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ( ﻣﻴﮕﻮﺋﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﻊ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﳘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﳘﭽﻮﻥ ﻣﺪﻳﺮﯼ ﻣﺪﺑﺮ ﻭ ﻧﺎﻇﻤﯽ ﺣﮑﻴﻢ ﻭ ﺑﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺭﺃﺱ ﺍﻳﻦ ﺧﻠﻘﺖ ﻭ ﻋﺎﱂ ﻫﺴﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ . ﺍﻭ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﮑﻨﺪ ،ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ ،ﺳﻨﮓ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﺑﻨﺪ ﳔﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ،ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﲞﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺍﺗﯽ ﻭ ﮐﻬﮑﺸﺎﻬﻧﺎﻳﯽ ﺭﻭ ﻓﻀﺎﯼ ﺑﻴﮑﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻖ ﲟﺎﻧﻨﺪ .
مزدك بامداد:02:54 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
98 of 981
مزدك بامداد:02:58 ,18-04-07 ,
بازنوشت :
99 of 981
نگارنده ی نخستين :منظومه
مثال شما مع الفارق بود . ضمن اﯾنکه ،با تاسف فراوان برای شما اﯾشان برخالف شما ملحد نيست و به خداﯾی اعتقاد دارد . باز ھم روسياه شدﯾد .
مزدك بامداد:03:01 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
100 of 981
مزدك بامداد:03:06 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
...--1
--2راستی در ھمان جوامع الحادی ! اگر شخصی از کشته پشته بسازد و به ھر دليلی دم به تله ندھد ،تکليف چيست ؟؟ حساب و کتابی دارد ،ﯾا با مردنش پروندهء سياھش ھم به گور فرستاده خواھد شد ؟؟
جستار:03:31 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
101 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
...--1
--2راستی در ھمان جوامع الحادی ! اگر شخصی از کشته پشته بسازد و به ھر دليلی دم به تله ندھد ،تکليف چيست ؟؟ حساب و کتابی دارد ،ﯾا با مردنش پروندهء سياھش ھم به گور فرستاده خواھد شد ؟؟ بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
102 of 981
:faithful, 07-04-18, 10:20
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
103 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar : ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺧﺮﺩ ﳏﺾ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﻣﻴﺴﺮ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﲡﺮﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ.بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar : -3ﺧﺪﺍﯼ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩﻳﺘﯽ ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻋﺪﻡ ﺍﺳﺖ .
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
-
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
-
104 of 981
:faithful, 07-04-18, 10:27
: بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
:danesh, 07-04-18, 20:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
پاچه خواری خدای نظرﯾه توحيد : وقتی ما برای باران دعا می كنيم ؛ به فرشتگانی كه حامل فتون ھا ھستند می فرماﯾد ذرات فتون را
اﯾن جيزھاﯾی که شما نوشته اﯾد دليل بر »پارانوئيد مذھبی« شما دارد. شما در حال پختن ﯾک آش خيالی ھستيد که محتوای آن چيز نيست بجز رﯾختن خرافات منشأ گرفته از مذھبتان در »دﯾگ خيالتان « به اميد آش خوشمزه پختن. و برای اﯾنکه آش تان ھم رنگ و روئی پيدا کند چند قاشق فورمول ھای علمی ھم چاشنی اش کرده اﯾد و دارﯾد روی شعله ھای نادانی تان آن را می پزﯾد ,با اميد به اﯾنکه به طعم ملت خوش آﯾد. 105 of 981
زھی خيال باطل ,خرافات و دانش با ھم سازگار نيستند!
مزدك بامداد:22:02 ,18-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه ...--1 --2راستی در ھمان جوامع الحادی ! اگر شخصی از کشته پشته بسازد و به ھر دليلی دم به تله ندھد ،تکليف چيست ؟؟ حساب و کتابی دارد ،ﯾا با مردنش پروندهء سياھش ھم به گور فرستاده خواھد شد ؟؟
106 of 981
مزدك بامداد:23:24 ,18-04-07 ,
107 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
108 of 981
109 of 981
temporal
:danesh, 07-04-19, 22:13
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
اصال ربطی نداشت ،ولی اول جواب پستتان را ميدھم : جواب شما دو حالت دارد ﯾک وقت ھست که انسان خود متعھد و مسئوليت پذﯾر است . چنين کسی با عقل و خرد خوﯾش ،به نظم و قوانين راھنماﯾی که برای جامعه وضع شده ،اھميت داده ،به آن احترام ميگذارد و خود را به آنچه برای جوامع بشری وضع شده ،ملتزم ميکند . اما انسان الابالی و غير متعھد ،به جبر و زور پليس ،و از ترس اوست که خود را به قوانين راھنماﯾی رانندگی ملزم ميکند ،چه اﯾنکه اگر پليس باالی سرش نباشد ،ھر چه دوست دارد ميکند نه ھر چه قانون حکم کند . و خودتان ھم بھتر ميدانيد که اﯾنگونه افراد کم نيستند .
110 of 981
اما ........... فعل نيک و بد ،مسئله اﯾی است که به خود انسان بر ميگردد و تبعات آن ممکن است دامن افراد جامعه را ھم بگيرد ،مثال قوانين راھنماﯾی رانندگی کجا و سوال من کجا !! فعل بد ،ميتواند پنھانی صورت پذﯾرد و ﯾا آشکارا ،چنين فردی ھرگز از ترس نيروی بازدارنده بيرونی )مثال پليس( ،نميتواند عمل زشت خوﯾش را آشکار کند ،چه اﯾنکه آشکارا و جلوی چشم پليس نميتواند از چراغ قرمز عبور کند . اما در خفا و پنھان چه ؟؟ ميتواند مرتکب فعل زشت شود و کسی ھم با خبر نشود ،چه اﯾنکه ميتواند به دور از چشم پليس ھم قوانين راھنماﯾی رانندگی را نادﯾده بگيرد . سوال آنجاست که کسی به دور از قانون ،از کشته پشته بسازد ،نه کسی با خبر شود و نه پليسی باالی سرش برسد که بگوئيم از ترس مرتکب نشده . بعد از ارتکاب عمل ھم به ھر دليلی دست قانون به او نرسد . حاال جناب قاتل ،چه قاتل ﯾک نفر و چه صدھا نفر ،کجا باﯾد پاسخگوی عمل ننگين خود باشد ؟؟؟ ﯾا اﯾنکه بگوئيم پاسخی در کار نيست کشت که کشت ،ميخواستند دستگيرش کنند ،و حاال که نکردند خوب گلی به گوشهء جمالش ، نفھميدند دﯾگر ،تمام شد و رفت !!!!
البته جناب مزدک به پست باال جواب داده اند ،اﯾن است :
علم و دانش شما ،فکر اﯾنجاﯾش را نکرده بود ،ﯾا فکرش را کرده اما به روی خود نمی آوردﯾد . اﯾنقدر موضوع را پيچيده نکنيد ,جوابی که شما برای سوألتان دارﯾد آنقدر ابتدائی است 111 of 981
که فقط اجنه ھا و فرشتگان ميتوانند شما را بفھمند . تصور شما از عدالت :چون اﯾن امکان وجود دارد که ﯾک راننده ,چراغ قرمز را رد کند و ھيچ پليسی ھم او را نبيند ,پس باﯾد تمام چراغ ھای را جمع کرده و بر سر ھر چھار راه ﯾک پوستر رنگين با عکس امامان نصب کرد که از قول آن امام زﯾر آن نوشته شده باشد ,اگر از اﯾن چراغ قرمز رد شدﯾد ,بدانيد که در روز معاد سزای خود را خواھيد دﯾد. نه خانم محترم ,با حواله دادن مردم به روز قيامت نميتوان به عدالت رسيد. باﯾد در در جه اول روی فرھنگ مردم کار کرد که ميزان شعور و فرھنگ اجتماع رابطه معکوس با ميزان خالف کاری دارد و برای آن در صد کم که برای قوانين احترامی قائل نيستند باﯾد قوانين را تشدﯾد کرد ,آنھم نه به ھدف »مجازات« بلکه برای مصون نگه داشتن جامعه از عواقب بی قانونی. »مجازات« ھم ھيچ رابطه ای با عدالت ندارد ,بجز فقط برای انسانھای ابتدائی! اﯾجاد جوی در اجتماع که بر انسانھا بی عدالتی کمتری روا شود ھمان عدالتی است که ھمه خواھان آن ھستند.
جستار:03:34 ,20-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
112 of 981
اﯾراندوست:14:55 ,20-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
113 of 981
مزدك بامداد:22:27 ,20-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
114 of 981
115 of 981
:faithful, 07-04-21, 10:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
بازنوشت :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
بازنوشت :
بر اساس نظرﯾه توحيد ھمه چيز تحت كنترل و مدﯾرﯾت خداست ،چه منافاتی با علم دارد ؛ علم ﯾعنی شناخت سنت ھای الھی
116 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
بازنوشت :
:faithful, 07-04-21, 12:03
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
پاچه خواری خدای نظرﯾه توحيد : وقتی ما برای باران دعا می كنيم ؛ به فرشتگانی كه حامل فتون ھا ھستند می فرماﯾد ذرات فتون را
117 of 981
:alijohar, 07-04-21, 12:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
اﯾن جيزھاﯾی که شما نوشته اﯾد دليل بر »پارانوئيد مذھبی« شما دارد. شما در حال پختن ﯾک آش خيالی ھستيد که محتوای آن چيز نيست بجز رﯾختن خرافات منشأ گرفته از مذھبتان در »دﯾگ خيالتان « به اميد آش خوشمزه پختن. و برای اﯾنکه آش تان ھم رنگ و روئی پيدا کند چند قاشق فورمول ھای علمی ھم چاشنی اش کرده اﯾد و دارﯾد روی شعله ھای نادانی تان آن را می پزﯾد ,با اميد به اﯾنکه به طعم ملت خوش آﯾد. زھی خيال باطل ,خرافات و دانش با ھم سازگار نيستند! -1منھم معتقدم كه دانش با خرافات جور در نمی آﯾد ؛ و ھر چی دانش پيش می رود خرافات و توھمات انسان ھا كمتر می شود.دانش به ما تفسيری علمی از پدﯾده ای اطرافمان ميدھد و كسی را ﯾارای مبارزه با آن نيست . -2ما می تواتيم از آفرﯾنش تفسيری علمی داشته باشيم و لی اﯾن تفسير برای ما "باﯾد و نباﯾد " ی را دﯾكته نمی كند و اﯾن خيلی خوب است. -3اما در كنار تفسير "علمی " می توانيم تفسيری "فلسفی " و "زﯾبائی شناسانه " از آفرﯾنش ھم داشته باشيم و اﯾن ھا با ھم در تضاد نيستند بلكه ھر كدام حوزه ای از حوزه ھای آفرﯾنش را تفسير ميكنند .و ھر كدام "باﯾد و نباﯾد " ھای خود را موجب ميشوند. -4نظرﯾه توحيد ميگوﯾد كائنات ،تجلی زﯾباﯾی خرد و اندﯾشه ناب ھستند كه در ھر لحظه به ﯾك جلو خود را به ما می نماﯾانند ،فرشتگان موجوداتی خوشگل ھستند كه خداوند نقش "كامند و كنترل " را به آنھا داد ،در اﯾن "مدل" ؛ آفرﯾنش ھوشمند است و رفتلر انسان در كائنات تاثير گذار ؛ خواسته او موجب Rearangeكائنات ميگردد ؛ او مانند ﯾك "مگس" در روی ﯾك تكه كلوخ در فضای بيكران سرگردان نيست ؛ حاال شما به اﯾن 118 of 981
حرف ھا بگو خرافات ! منھم ميگوﯾم استقرا ناقص از كائنات الزم ھست ولی كافی نيست.
:faithful, 07-04-21, 15:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
: بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
مزدك بامداد:15:59 ,21-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
-1منھم معتقدم كه دانش با خرافات جور در نمی آﯾد ؛ و ھر چی دانش پيش می رود خرافات و توھمات انسان ھا كمتر می شود.دانش به ما تفسيری 119 of 981
علمی از پدﯾده ای اطرافمان ميدھد و كسی را ﯾارای مبارزه با آن نيست . -2ما می تواتيم از آفرﯾنش تفسيری علمی داشته باشيم و لی اﯾن تفسير برای ما "باﯾد و نباﯾد " ی را دﯾكته نمی كند و اﯾن خيلی خوب است. -3اما در كنار تفسير "علمی " می توانيم تفسيری "فلسفی " و "زﯾبائی شناسانه " از آفرﯾنش ھم داشته باشيم و اﯾن ھا با ھم در تضاد نيستند بلكه ھر كدام حوزه ای از حوزه ھای آفرﯾنش را تفسير ميكنند .و ھر كدام "باﯾد و نباﯾد " ھای خود را موجب ميشوند. -4نظرﯾه توحيد ميگوﯾد كائنات ،تجلی زﯾباﯾی خرد و اندﯾشه ناب ھستند كه در ھر لحظه به ﯾك جلو خود را به ما می نماﯾانند ،فرشتگان موجوداتی خوشگل ھستند كه خداوند نقش "كامند و كنترل " را به آنھا داد ،در اﯾن "مدل" ؛ آفرﯾنش ھوشمند است و رفتلر انسان در كائنات تاثير گذار ؛ خواسته او موجب Rearangeكائنات ميگردد ؛ او مانند ﯾك "مگس" در روی ﯾك تكه كلوخ در فضای بيكران سرگردان نيست ؛ حاال شما به اﯾن حرف ھا بگو خرافات ! منھم ميگوﯾم استقرا ناقص از كائنات الزم ھست ولی كافی نيست.
:faithful, 07-04-21, 18:20
نگارنده ی نخستين :منظومه
. . .
مزدك بامداد:20:25 ,21-04-07 ,
120 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
][size/
121 of 981
جستار:04:27 ,22-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
122 of 981
123 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
124 of 981
:alijohar, 07-04-22, 13:37
بازنوشت : بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
125 of 981
126 of 981
:alijohar, 07-04-22, 14:21
127 of 981
:alijohar, 07-04-22, 14:29
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
128 of 981
مزدك بامداد:01:49 ,23-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :جستار
129 of 981
130 of 981
131 of 981
مزدك بامداد:14:38 ,23-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
132 of 981
133 of 981
134 of 981
منظومه:16:17 ,23-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
اﯾنقدر موضوع را پيچيده نکنيد ,جوابی که شما برای سوألتان دارﯾد آنقدر ابتدائی است که فقط اجنه ھا و فرشتگان ميتوانند شما را بفھمند . تصور شما از عدالت :چون اﯾن امکان وجود دارد که ﯾک راننده ,چراغ قرمز را رد کند و ھيچ پليسی ھم او را نبيند ,پس باﯾد تمام چراغ ھای را جمع کرده و بر سر ھر چھار راه ﯾک پوستر رنگين با عکس امامان نصب کرد که از قول آن امام زﯾر آن نوشته شده باشد ,اگر از اﯾن چراغ قرمز رد شدﯾد ,بدانيد که در روز معاد سزای خود را خواھيد دﯾد. نه خانم محترم ,با حواله دادن مردم به روز قيامت نميتوان به عدالت رسيد. باﯾد در در جه اول روی فرھنگ مردم کار کرد که ميزان شعور و فرھنگ اجتماع رابطه معکوس با ميزان خالف کاری دارد و برای آن در صد کم که برای قوانين احترامی قائل نيستند باﯾد قوانين را تشدﯾد کرد ,آنھم نه به ھدف »مجازات« بلکه برای مصون نگه داشتن جامعه از عواقب بی قانونی. »مجازات« ھم ھيچ رابطه ای با عدالت ندارد ,بجز فقط برای انسانھای ابتدائی! اﯾجاد جوی در اجتماع که بر انسانھا بی عدالتی کمتری روا شود ھمان عدالتی است که ھمه خواھان آن ھستند. اجماال : طبق معمول جواب را مالوندی !! لطفا کوت کنيد و جواب من را بدھيد ؟؟ به چه الزامی ؟؟؟؟؟
135 of 981
منظومه:16:19 ,23-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين unfaithful :
اﯾن دﯾگر از اون حرفھا بود !! جوامع الئيک به برکت! کنار گذاشتن فرھنگ دﯾنی ،فساد و بی بندباری را به حد اعالی خود رسانده اند . خودشون آمار داده اند ،منکر ھم نيستند . اﯾنقدر در لجن فساد فرو رفته اند ،که در راه شھوت پاﯾان ناپذﯾر خوﯾش ،به ھمدﯾگر اکتفا نکرده ،از حيوانات کمک می گيرند . بدون ھيچ شرم و حياﯾی ،توی ماھواره ھا ھم علمش کرده اند و جوامع دﯾگر را ،در به لجن کشاندن ھر چه بيشتر ﯾاری ميدھند . البته اﯾنھا را به خرد!!! خوﯾش درﯾافتند که اﯾن مدلی ھم ميتوان در راه شھوت جانثاری کرد تا بتوان به کمال لذت رسيد . ناگفته نماند ،من در حال حاضر در صدد اثبات دﯾن حقه نيستم ،فعال دﯾنداری به معنای اعم را بررسی کردم . اما به طور کلی : عقل با ﯾکسری قوانين ذھنی و محسوسات کار دارد ،برخی مسائل جاﯾگاه عقل نيست ﯾعنی عقل صرف به آنھا دسترسی ندارد ،و اﯾن دﯾن است که عھده دار اثبات آن است . و به قول موالنا ،در مقام استدالل و اثبات برخی مسائل : پای استدالليان چوبين بود ،پای چوبين سخت بی تمکين بود . الزم به ذکر است ،امور اعتقادی قابل استدالل ھستند ،اما امور عرفانی را باﯾد درک کرد . خود فھم و درک ھم الﯾه به الﯾه است ،و ھر انسانی بر اساس شناخت و فھم خوﯾش موقعيت خاص خود در درک اﯾن امور را داراست ،که البته قابل ترقی نيز می باشد . ابن سينا ميگوﯾد : ھر چه را نميدانی در بقعهء امکان قرار بدھيد و بعد روی آن بحث کنيد . 136 of 981
اگر در تارﯾخ دقت کنيم ،حضرت ابراھيم)ع( برای مخدوش کردن عقاﯾد کسانی که اجرام آسمانی را می پرستيدند ،ابتدا خود را با آنھا ھم آھنگ کرد و آنگاه فساد عقيده اشان را به آنھا ثابت نمود . متاسفانه شما دﯾن ستيزان ،قبل از اﯾنکه لباس بيطرفانه و منصفانه بپوشيد تا بتوان ﯾک بحث منطقی و اﯾده آل را ارائه داد ،مغرضانه با مقوله دﯾن ،به خصوص دﯾن اسالم برخورد ميکنيد و به حکم ھمان عقل اﯾن حرکت شماﯾان نشانه فساد مکتب و فساد خرد ادعائيتان می باشد تا اﯾنکه بخواھيد حقيقت جو باشيد .
:faithful, 07-04-23, 19:45
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
:Renad, 07-04-24, 14:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
137 of 981
زﯾبا:15:03 ,24-04-07 ,
اگر فدا شوﯾد ،ثروت خوبی به بازماندگانتان می رسد ....
:Renad, 07-04-24, 15:08
بازنوشت : بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
138 of 981
139 of 981
140 of 981
:Renad, 07-04-24, 15:41
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
141 of 981
142 of 981
بازنوشت :
بازنوشت :
143 of 981
144 of 981
منظومه:17:03 ,24-04-07 ,
باز ھم آدرس دقيق ندادی ،حيفتون مياد شماده پست را اعالم کنيد ،در ھر حال مھم نيست . اما راجع به آنچه گفتيد : بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
145 of 981
--1ھرگز نميتوانيد به جای "عقل سليم" از "فرد خردگرا" استفاده کنيد ،به عقلی سليم گفته ميشود که به دور از غرض ورزی و تعصبيت باشد ،عقلی که شرﯾعت را براساس آنکه مطابق با فطرت اوست می پذﯾرد و بر آن صحه ميگذارد ،اما فرد خردگرا ،به آن معناﯾی که شما و ھمپالکيھا استفاده ميکنيد ، به شخصی گفته می شود که محورﯾت خرد صرف را در زندگی خود پذﯾرفته است ،در حاليکه به تجربه ثابت شده گشته ،عقالنيت نوع بشر در پاسخ به نيازھای خوﯾش وا مانده ،و ھر روز فرضيه ھاﯾی ميدھد که روز بعد آن را پس ميگيرد ،اﯾن از بطالن خرد محوری . --2الزم است شما ﯾک مرتبهء دﯾگر سوال خود را بخوانيد ،تا متناسب با آن سوال ،جواب من را ھم درﯾابيد ،تا سخن را اﯾنقدر درو سر خود نچرخانيد ، شما به من گفتيد :
و من به شما جواب دادم : جوامع الئيک به برکت! کنار گذاشتن فرھنگ دﯾنی ،فساد و بی بندباری را به حد اعالی خود رسانده اند و ..........تا آخر . اﯾن پست متناسب با سوال شما بود . مبھم بود ؟؟!! اﯾن جوامعی که برای شما شرح حالشان را بيان نمودم ،ھمانھاﯾی ھستند که دم از خرد!ميزنند و خود را پيشرفته و آقاباالسر دنيا اعالم کرده اند که البته گندشان را به شما نماﯾاندم اﯾن ھمان فرھنگ خرد محوری و الئيکی ھست . حاال شما دنبال چه چيز تازه اﯾی ھستيد ؟؟!! ﯾکی از چيزھای تازه ،که شما دنبال دانستن آن ھستيد ،ھمان است که بدانيد پيکرهء جامعهء با فرھنگ دﯾنی )جامعهء ارزشی( ،رو به اﯾن کثافات نمی آورد ، )اگر ھم عده اﯾی تخلف کردند با آنھا برخورد ميشود( ،اما جوامع ملحد ارمغانشان ھمان است که باال بيان کردم ھيچ إباﯾی ھم ندارند ،تو پارلمانشان ھم برده و جنابان باخرد! تصوﯾبش ميکنند ،فيلم ھم گرفته ،به ارمغان برای جوامع دﯾندار می فرستند تا آنھا را نيز در فساد خوﯾش سھيم کنند ،پس لطفا سخن را درﯾافته بيش اﯾن کش ندھيد . --3پستھای شمارهء 183خط پنج ﯾا شش و 202را بخوانيد ،فکر کنم به اندازهء ضرورت در مورد عقل و دﯾن صحبت کرده ام . اما اﯾنکه چرا به شما آدرس دادم و ھمانھا را اﯾنجا براﯾتان کپی نکردم ؟؟ دور زدن در صفحات قبل شاﯾد بتواند خاطراتی را به ذھن شما نزدﯾک کند ، ظاھرا شما ھم ھمانند جناب مزدک دست به الﯾی دادنتون بد نيست ،ما پيش از اﯾن ھم باﯾکدﯾگر ھمکالم شده بودﯾم ،و شما بعد از چندتا سوال و جواب ، بدون اﯾنکه به ادامه صحبت ملتزم وپاﯾبند باشيد ،فلنگ را بستيد ،و سخنان و سواالتی که احيانا از شما شد بی پاسخ ماند ،و در جای دﯾگر سر و کله اتان
146 of 981
پيدا شد و مطلب دﯾگری را به رخ کشيدﯾد و دنبال جواب گشتيد . در مورد جناب راسل ھم ،فعال سخنانی را که به نقل از افالطون آوردی البته و چيزھای دﯾگر را حل کنيد ،تا ببينم اصال مفھوم حرف "راسل" را فھميدی ﯾا فقط بلدﯾد کپی پيست کنيد .
مزدك بامداد:17:28 ,24-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
مزدك بامداد:17:29 ,24-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
147 of 981
مزدك بامداد:17:49 ,24-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
--1جناب مزدک اونھاﯾی که به صرفه نيست را جواب ندادی ،چون مکتب سرتاپا لجنت جوابی براﯾش ندارد . مثل : الف ( فرزاﯾست بھينه ژن در تکامل انسانھا ....کارش به کجا کشيد ؟؟؟ ب ( الزام عقلی در ارتکاب فعل نيک و بد .......جواب ندادی ؟؟؟ ج ( سرانجام فرار مجرمان و تبه کاران از چنگال قانون ،تاا آخر عمر ... بی پاسخ ماند ؟؟؟ و .......حاال اﯾنھا به ذھنم بود . گرچه ھر چه ادامه بدھيد و با آن دانش! ادعائيتان بخواھيد به جنگ دﯾن بروﯾد ،الئی دادنھاﯾتان بيشتر می شود ،ﯾعنی پاسخ بر طبق مزاج . --2من متوجه نشدم ،شما چگونه به اﯾن تاپيک عنوان "فلسفه" دادﯾد در حاليکه با ھمان عنوان "دانش" بيشتر سازگار بود تا "فلسفه" . ضمن اﯾنکه شما ،پاﯾتان در علوم عقلی می لنگد و بعد از چند پست از پاسخ عاجز ميشوﯾد . شما را به فلسفه چه ؟؟!!
148 of 981
مزدك بامداد:18:23 ,24-04-07 ,
149 of 981
150 of 981
151 of 981
... بازنوشت :
بازنوشت :
..
152 of 981
Cosmic
153 of 981
microwave background
154 of 981
:faithful, 07-04-24, 19:18
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
:faithful, 07-04-24, 20:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :منظومه
باز ھم آدرس دقيق ندادی ،حيفتون مياد شماده پست را اعالم کنيد ، در ھر حال مھم نيست . اما راجع به آنچه گفتيد : --1ھرگز نميتوانيد به جای "عقل سليم" از "فرد خردگرا" استفاده کنيد ،به عقلی سليم گفته ميشود که به دور از غرض ورزی و تعصبيت باشد ،عقلی که شرﯾعت را براساس آنکه مطابق با فطرت اوست می پذﯾرد و بر آن صحه ميگذارد ،اما فرد خردگرا ،به آن معناﯾی که شما و ھمپالکيھا استفاده ميکنيد ،به شخصی گفته می شود که محورﯾت خرد صرف را در زندگی خود پذﯾرفته است ،در حاليکه به تجربه ثابت شده گشته ،عقالنيت نوع بشر در پاسخ به نيازھای خوﯾش وا مانده ،و ھر روز فرضيه ھاﯾی ميدھد که روز بعد آن را پس ميگيرد ،اﯾن از بطالن خرد محوری . --2الزم است شما ﯾک مرتبهء دﯾگر سوال خود را بخوانيد ،تا متناسب با آن سوال ،جواب من را ھم درﯾابيد ،تا سخن را اﯾنقدر درو سر خود نچرخانيد ،شما به من گفتيد : 155 of 981
و من به شما جواب دادم : جوامع الئيک به برکت! کنار گذاشتن فرھنگ دﯾنی ،فساد و بی بندباری را به حد اعالی خود رسانده اند و ..........تا آخر . اﯾن پست متناسب با سوال شما بود . مبھم بود ؟؟!! اﯾن جوامعی که برای شما شرح حالشان را بيان نمودم ،ھمانھاﯾی ھستند که دم از خرد!ميزنند و خود را پيشرفته و آقاباالسر دنيا اعالم کرده اند که البته گندشان را به شما نماﯾاندم اﯾن ھمان فرھنگ خرد محوری و الئيکی ھست . حاال شما دنبال چه چيز تازه اﯾی ھستيد ؟؟!! ﯾکی از چيزھای تازه ،که شما دنبال دانستن آن ھستيد ،ھمان است که بدانيد پيکرهء جامعهء با فرھنگ دﯾنی )جامعهء ارزشی( ،رو به اﯾن کثافات نمی آورد ) ،اگر ھم عده اﯾی تخلف کردند با آنھا برخورد ميشود( ،اما جوامع ملحد ارمغانشان ھمان است که باال بيان کردم ھيچ إباﯾی ھم ندارند ،تو پارلمانشان ھم برده و جنابان باخرد! تصوﯾبش ميکنند ، فيلم ھم گرفته ،به ارمغان برای جوامع دﯾندار می فرستند تا آنھا را نيز در فساد خوﯾش سھيم کنند ،پس لطفا سخن را درﯾافته بيش اﯾن کش ندھيد . --3پستھای شمارهء 183خط پنج ﯾا شش و 202را بخوانيد ،فکر کنم به اندازهء ضرورت در مورد عقل و دﯾن صحبت کرده ام . اما اﯾنکه چرا به شما آدرس دادم و ھمانھا را اﯾنجا براﯾتان کپی نکردم ؟؟ دور زدن در صفحات قبل شاﯾد بتواند خاطراتی را به ذھن شما نزدﯾک کند ،ظاھرا شما ھم ھمانند جناب مزدک دست به الﯾی دادنتون بد نيست ،ما پيش از اﯾن ھم باﯾکدﯾگر ھمکالم شده بودﯾم ،و شما بعد از چندتا سوال و جواب ،بدون اﯾنکه به ادامه صحبت ملتزم وپاﯾبند باشيد ، فلنگ را بستيد ،و سخنان و سواالتی که احيانا از شما شد بی پاسخ ماند ،و در جای دﯾگر سر و کله اتان پيدا شد و مطلب دﯾگری را به رخ کشيدﯾد و دنبال جواب گشتيد . در مورد جناب راسل ھم ،فعال سخنانی را که به نقل از افالطون آوردی البته و چيزھای دﯾگر را حل کنيد ،تا ببينم اصال مفھوم حرف "راسل" را فھميدی ﯾا فقط بلدﯾد کپی پيست کنيد .
بازنوشت : اﯾن سخن شما در پاسخ به کدامين پست من نگاشته شد . 156 of 981
کدوم مثالھا ،سوتی ھای جناب مزدک ﯾا پست باالئيش ؟؟
بازنوشت :
:Renad, 07-04-25, 08:50
157 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
:faithful, 07-04-25, 09:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
:Renad, 07-04-25, 16:54
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
158 of 981
:faithful, 07-04-26, 17:36
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
159 of 981
مزدك بامداد:00:03 ,27-04-07 ,
مزدك بامداد:18:22 ,27-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
ھر قدرتی مانند فواره است ....در زمان )معموال بسيار( کوتاھی سر بر می آورد و عده ﯾی قدرت پرست را مسحور جلوه خود می کند و به دنبال می کشاند .... و به زودی سقوط کرده و نابود می شود .... تا کنون ھيچ قدرتی در ميان بشر ماندگار نبوده .....
زﯾبا:19:03 ,27-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
160 of 981
:Renad, 07-04-28, 15:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
][right/
161 of 981
دوست من ؛
:Renad, 07-04-28, 16:05
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
162 of 981
ارژنگ:16:41 ,28-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
نخير آبجی جان ! ﯾک ملحد ) فمنيستش بماند ! ( ھيچگاه محض رضای خدا ! -حتی به فرض و حتی در حد روشن شدن ﯾک قضيه ھم حاضر نيست برﯾدن سرش را به کسی تعارف کند ! پس خالی نبندﯾد ! ضمنا اگر سرتان را از دست بدھيد ،ھر چی امتياز منفی است به شما تعلق خواھد گرفت ! چون دﯾگر وجود ندارﯾد که چيزی را با چيز دﯾگری مقاﯾسه کنيد !
نگارنده ی نخستين faithful :
حال احتمالش ھست كه من ھوادارانی داشته باشم كه در پی انتقام گيری از جنابعالی برآﯾند وشما ھميشه باﯾد در حال فرار باشيد پس 1امتياز منفی دارﯾد .
ولی اﯾن امکان ھست که اصال ھوادارانی نداشته باشيد ) ﯾکی از دالﯾلش اﯾن است که اگر می داشتيد سرتان را مفتی به کسی تعارف نمی کردﯾد ! (
163 of 981
ﯾا اﯾنکه ھواداران ترسو ﯾا کم قدرتی ) فمنيست ھای دﯾگر ! ( داشته باشيد که الحادشان انگيزشی در آنان برای انتقام جوئی از ھمفکرشان اﯾجاد نکند .به اونا چه ؟! انتقام چه سود دنيوی و ﯾا ثواب اخروی برای آنان دارد ؟! شما نشد ،ﯾکی دﯾگه ! پس در اﯾنجا ھم امتياز مثبتی به شما تعلق نمی گيرد !
نگارنده ی نخستين faithful :
ممكن است پليس تعقيبتان كند و دستگيرتان كند و بخواھد شما را به سزای عملتان برساند ولی از آنجاﯾی كه در كشور ما پليس وظاﯾف مھم دﯾگری از جمله كنترل وضعيت حجاب خانمھا دارد بنابراﯾن اﯾن حالت احتمالش كم است و از اﯾن حالت 5/0امتياز منفی بدست ميآورﯾد .
باز ھم امتيازی نمی گيرﯾد ! برای اﯾنکه با گرمتر شدن ھوا ،آن نيم دﯾگر پليسان نيز برای دعوا کردن با بد حجاب ھا تشرﯾف بردند ! تازه ﯾادتان رفته است ،پليس ھا زﯾر نظر رھبری تشرﯾف دارند ،ھيچگاه به پيگيری قتل ﯾک ملحد )حاال فمنيستش ھيچچی ! ( نمی پردازند ! خب اﯾن صفر امتياز را با صفر امتيازھای قبلی جمع ببندﯾد !
نگارنده ی نخستين faithful :
احيانا ممكن است پس از برﯾدن سر من دچار عذاب وجدان شوﯾد! ولی از آنجاﯾی كه عالقه شما به برﯾدن سر خيلی مشھود است پس اﯾن حالت نيز احتمالش كم است و از اﯾنحالت نيز ./5امتياز منفی خواھيد داشت .
نگارنده ی نخستين faithful :
در مجموع شما صفر امتياز بدست آورده اﯾد .پس قدرت شما افزاﯾش پيدا
164 of 981
نكرده است و فقط به جھت برﯾدن سر من خود را دچار زحمت كرده اﯾد و انرژی مصرف نموده اﯾد .
متاسفانه شما انرژی بيھوده ی بيشتری مصرف کرده اﯾد ! خسته نباشيد !
:Renad, 07-04-28, 17:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
Cosmic microwave background
165 of 981
166 of 981
167 of 981
:faithful, 07-04-28, 18:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
دوست من ؛
مزدك بامداد:00:38 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Hamid :
سالم آقا مزدک.من مدت ھا بود که دنبال آدم منطقيی مثل شما می گشتم ولی پيدا نيمشد. در مورد اثبات عدم آزادی اراده از شما ﯾه کمکی می خواستم. 168 of 981
من با خيلی از رفيقام در مورد آزادی اراده بحث ميکنم و از ھر راھی که ميخوام براشون اثبات کنم که اراده فقط ﯾه احساسه ،قانع نميشند. اگه ميشه ﯾه توضيح منطقی برای عدم آزادی اراده بگين که عوام پسند باشه به نظر من اراده ﯾک احساسه و به اﯾن خاطر به وجود آمده که ما از تمام دليل ھاﯾی که بر کاری که در ﯾه لحظه انجام ميدﯾم ،آگاھی ندارﯾم.
زﯾبا:01:26 ,29-04-07 ,
ترجمه : مطالبی که شما ھم اکنون بازگو می کنيد ،از قبل برنامه رﯾزی شده و درشما قرار گرفته !!!.... تأﯾيد می کنيد ...؟! 169 of 981
کوشيا:01:35 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
ترجمه : مطالبی که شما ھم اکنون بازگو می کنيد ،از قبل برنامه رﯾزی شده و درشما قرار گرفته !!!.... تأﯾيد می کنيد ...؟! طبيعی است که داده ھای پيرامون بر ذھن برنامه رﯾزی ميشود مثل شما بر وحی ﷲ متکی نبوده اﯾم
:hamidreza, 07-04-29, 01:42
من از زمانی که به اﯾن نتيجه رسيدم که قانون حاکم بر جھانه و نه چيز دﯾگری بر قانون، اعتقاد بر اﯾن دارم که برای ھر پدﯾده ای توجيھی ھست که البته ممکنه علم کنونی بشر نتونه بعضی از پدﯾده ھا رو توجيه کنه. اخيرا ﯾه cdبه نام شھادت آب ھمه جا پر شده که احتماال دﯾدﯾنش. ميخواستم ببينم که شما اطالعی دارﯾن که اﯾن موضوع حقيقت داره ﯾا نه.تا جاﯾی که توی اون سيدی ميگه فيزﯾکدانھا تاﯾيد کردنش. اﯾن پدﯾده رو تنھا در صورتی ميشه توجيه کرد که به ﯾه نيروی ماوراء الطبيعه ھوشمند اعتقاد داشت وھمين کارو خراب کرده.
:hamidreza, 07-04-29, 02:17
بازنوشت :
170 of 981
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
ﯾه انسان رو در نظر بگيرﯾد با عمر 60سال. اگر اﯾن فر ھر شب ﯾه خواب ببينه)از خواب ظھر صرف نظر ميکنم(ميشه حدود 20000 خواب. طبيعيه که از اﯾن 20000خواب چند تا درست در بياد.البته که من تا حاال ھمچين خوابی ندﯾدم.
:hamidreza, 07-04-29, 02:21
جھان فقط به ھمين شکلی که تا کنون پيش رفته ،امکان پيش رفتنش بوده است. پس پشيمانی کاری بيھوده می باشد.
:hamidreza, 07-04-29, 02:32
آﯾا کسی ھست که بتونه روح رو با منطق اثبات کنه؟ من که ھر جا که دﯾدم خواسته وجود روح رو اثبات کنه اومده ثبات شخصيت انسان رو مدرکی برای وجود روح قرار داده. اﯾن روش برای اثبات وجود روح خيلی آبکيه چون از نظر علمی ثابت شده سلول ھای
171 of 981
مغزی انسان بر خالف ساﯾر سلولھای بدن دوباره ساخته نميشن ﯾعنی از بدو تولد تا لحظه مرگ سلولھای مغزی ﯾکی ھستند.
مزدك بامداد:03:25 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
ترجمه : مطالبی که شما ھم اکنون بازگو می کنيد ،از قبل برنامه رﯾزی شده و درشما قرار گرفته !!!.... تأﯾيد می کنيد ...؟!
زﯾبا:09:33 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
172 of 981
بازنوشت :
زﯾبا:09:42 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
ﯾه انسان رو در نظر بگيرﯾد با عمر 60سال. اگر اﯾن فر ھر شب ﯾه خواب ببينه)از خواب ظھر صرف نظر ميکنم(ميشه حدود 20000خواب. طبيعيه که از اﯾن 20000خواب چند تا درست در بياد.البته که من تا حاال ھمچين خوابی ندﯾدم.
173 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
جھان فقط به ھمين شکلی که تا کنون پيش رفته ،امکان پيش رفتنش بوده است. پس پشيمانی کاری بيھوده می باشد.
زﯾبا:09:44 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
آﯾا کسی ھست که بتونه روح رو با منطق اثبات کنه؟ من که ھر جا که دﯾدم خواسته وجود روح رو اثبات کنه اومده ثبات شخصيت انسان رو مدرکی برای وجود روح قرار داده. اﯾن روش برای اثبات وجود روح خيلی آبکيه چون از نظر علمی ثابت شده سلول ھای مغزی انسان بر خالف ساﯾر سلولھای بدن دوباره ساخته نميشن ﯾعنی از بدو تولد تا لحظه مرگ سلولھای مغزی ﯾکی ھستند.
مزدك بامداد:13:49 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
174 of 981
مزدك بامداد:13:51 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
:Renad, 07-04-29, 14:28
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
175 of 981
حال كه "تصادفا" داری حرف ھاﯾی می زنی كه منھم موافقم ؛ سوال اﯾنست كه چون ھر فعلی از انسان سر ميزند تابع اصل خلل ناپذﯾر "عليت " است با فرض اﯾنكه سلسله امور نا متناھيه ممتنع نباشد ؛ در لحظه t=0انفجاری رخ داد ؛ و "تصادفا" "موج و ذره " طوری بھم گره خوردند ؛ كه زمين پيدا شد و تصادفا شما پيدا شدﯾد ؛ خوب آﯾا در سرنوشت خود نقش دارﯾد ﯾا خير ؟ "سوال مشخص پاسخ مشخص " )اﯾن جمله از تروتسكی است ( .و چون نقش داری ما اسمش را گذاشتيم Rearrengeكائنات توسط انسان .اﯾن آچ مز اول آچ مز دوم اﯾنكه :حال اگر "فرض " كنيم خدای وجود دارد او چون به سلسله علل و معلوالت آگاه است می تواند سر نوشت انسان را پيش بينی علمی كند ؛ اﯾن ﯾعنی علم خدا به سر نوشت انسان كه مانع اختيار وی نيست !. حال كه به عليت به عنوان ﯾك قانون عام و غير قابل تخطی اعتقاد داری ؛ باﯾد بدانی كه بر اساس عليت ؛ كليه امور ممكن برای اﯾنكه به وجوب برسند ضرورتا نيازمند علتند ؛ اما سلسله اﯾن امور نمی توانند نا متناھی باشند چرا كه در اﯾن صورت ما نباﯾد ھيچ وجوبی را مشاھده كنيم ؛ اﯾن آچ مز سوم و اما آچ مز چھارم ...
مزدك بامداد:14:43 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
حال كه "تصادفا" داری حرف ھاﯾی می زنی كه منھم موافقم ؛ سوال اﯾنست كه چون ھر فعلی از انسان سر ميزند تابع اصل خلل ناپذﯾر "عليت " است با فرض اﯾنكه سلسله امور نا متناھيه ممتنع نباشد ؛ در لحظه t=0انفجاری رخ داد ؛ و "تصادفا" "موج و ذره " طوری بھم گره خوردند ؛ كه زمين پيدا شد و تصادفا شما پيدا شدﯾد ؛ خوب آﯾا در سرنوشت خود نقش دارﯾد ﯾا خير ؟ "سوال مشخص پاسخ مشخص "
176 of 981
)اﯾن جمله از تروتسكی است ( .و چون نقش داری ما اسمش را گذاشتيم Rearrengeكائنات توسط انسان .اﯾن آچ مز اول آچ مز دوم اﯾنكه :حال اگر "فرض " كنيم خدای وجود دارد او چون به سلسله علل و معلوالت آگاه است می تواند سر نوشت انسان را پيش بينی علمی كند ؛ اﯾن ﯾعنی علم خدا به سر نوشت انسان كه مانع اختيار وی نيست !. حال كه به عليت به عنوان ﯾك قانون عام و غير قابل تخطی اعتقاد داری ؛ باﯾد بدانی كه بر اساس عليت ؛ كليه امور ممكن برای اﯾنكه به وجوب برسند ضرورتا نيازمند علتند ؛ اما سلسله اﯾن امور نمی توانند نا متناھی باشند چرا كه در اﯾن صورت ما نباﯾد ھيچ وجوبی را مشاھده كنيم ؛ اﯾن آچ مز سوم و اما آچ مز چھارم ...
177 of 981
:hamidreza, 07-04-29, 14:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
شما قبول دارﯾد که ھمه چيز از قانون عليت پيروی ميکنه؟ اگر بخواھيد بگيد که اراده وجود دارد اﯾن بدان معناست که عليت رو زﯾر سوال برده اﯾد. وجود اراده ﯾعنی اﯾنکه از علت ھای مساوی معلولھاﯾی نامساوی امکان رخ دادن دارند. به نظر شما قدرت آگاھی انسان نشاندھنده خارج بودن آن از طبيعت است ﯾا به خاطر مغز پيشرفته او؟
178 of 981
ھر چيزی که وجود داره جزو طبيعته چون طبيعت مجموعه ای از "ھستھا" ميباشد. اگر بخواھيد بگيد که اراده انسان چيزی خارج از طبيعته و از قانون عليت پيروی نميکنه ﯾعنی شما گفتين اراده وجود نداره.
اﯾراندوست:15:12 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
اﯾن جور خوابھا ھر چی باشه قطعا قابل توجيھه.البته نه با علم کنونی بشر. منظورم اﯾنه که دﯾدن اﯾن جور خوابھا نشاندھنده نقض عليت ﯾا اثبات وجود روح نيست.
:faithful, 07-04-29, 15:18
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
اﯾن جور خوابھا ھر چی باشه قطعا قابل توجيھه.البته نه با علم کنونی بشر. منظورم اﯾنه که دﯾدن اﯾن جور خوابھا نشاندھنده نقض عليت ﯾا اثبات وجود روح نيست.
179 of 981
:faithful, 07-04-29, 15:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Hamid :
سالم آقا مزدک.من مدت ھا بود که دنبال آدم منطقيی مثل شما می گشتم ولی پيدا نيمشد. در مورد اثبات عدم آزادی اراده از شما ﯾه کمکی می خواستم. من با خيلی از رفيقام در مورد آزادی اراده بحث ميکنم و از ھر راھی که ميخوام براشون اثبات کنم که اراده فقط ﯾه احساسه ،قانع نميشند. اگه ميشه ﯾه توضيح منطقی برای عدم آزادی اراده بگين که عوام پسند باشه به نظر من اراده ﯾک احساسه و به اﯾن خاطر به وجود آمده که ما از تمام دليل ھاﯾی که بر کاری که در ﯾه لحظه انجام ميدﯾم ،آگاھی ندارﯾم.
:Renad, 07-04-29, 15:26
پس چون اﯾن آجر زمانی می افتد كه آجر قبلی بزند به او ! و آن آجر قبلی زمانی چينشش به ھم می خورد كه آجر قبل تر بزند به او ! و تا بينھاﯾت ؛ بفرماﯾيد در چه شراﯾطی ما ميبينيم كه آجر ھا دارند می افتند ؟ مگر بينھاﯾت شما دان شيك باشد ؛ ﯾعنی كوچلو موچلو باشد .اﯾن آچ مز چھارم . آچ مز پنجم اﯾنكه فلسفه نوﯾن )خارجی( عليت را با اصل عدم قطعيت در تضاد ميداند )كه البته به دليل عدم درك درست از عليت است ؛ تازه و ابتداﯾی ھستند اﯾراد ندارد(
:hamidreza, 07-04-29, 20:59 180 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
معنوﯾت ھر چی که باشه وابسته به مادﯾاته ﯾعنی در جاﯾی که مادﯾات وجود نداره ،معنوﯾات بيمعناست.
مزدك بامداد:21:34 ,29-04-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
پس چون اﯾن آجر زمانی می افتد كه آجر قبلی بزند به او ! و آن آجر قبلی زمانی چينشش به ھم می خورد كه آجر قبل تر بزند به او ! و تا بينھاﯾت ؛ بفرماﯾيد در چه شراﯾطی ما ميبينيم كه آجر ھا دارند می افتند ؟ مگر بينھاﯾت شما دان شيك باشد ؛ ﯾعنی كوچلو موچلو باشد .اﯾن آچ مز چھارم . آچ مز پنجم اﯾنكه فلسفه نوﯾن )خارجی( عليت را با اصل عدم قطعيت در تضاد ميداند )كه البته به دليل عدم درك درست از عليت است ؛ تازه و ابتداﯾی ھستند اﯾراد ندارد(
181 of 981
:No
:hamidreza, 07-04-29, 21:45
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
اﯾنو گفتم چون بعضی جاھا از روﯾاھای صادقه برای اثبات وجود روح استفاده ميکنند.مثل کتاب دﯾن و زندگی دوم دبيرستان
:hamidreza, 07-04-29, 21:50
اگربگوﯾيم که اراده وجود دارد عليت را نقض کرده اﯾم. 182 of 981
چون با پذﯾرش اراده باﯾد قبول کنيم که از علت ھای ﯾکسان ،معلولھای متفاوت و غير قابل پيش بينی امکان رخ دادن دارند.
:hamidreza, 07-04-29, 22:01
ﯾه چيز جالب! خيلی از مسلمونا برای اثبات خدا قانون عليت را بيان ميکنند).البته به طور اشتباه( استدالل اونھا به اﯾن شکله که جھان مجموعه ای از معلول ھاست و علت آن خداست. ولی به نظر من حقيقت اﯾنست که جھان مجموعه ای از معلولھاﯾی است که علتھاﯾشان در ھمين جھان پيدا ميشود. حاال وقتی که ميخواﯾم عدم آزادی اراده رو براشون از طرﯾق قانون عليت اثبات کنيم بدون ھيچ منطقی ميگن که اراده از عليت پيروی نميکنه! ﯾعنی از عليت در ھرجا به نفع خودشون استفاده ميکنند.
پديده:15:12 ,30-04-07 ,
البته اگر اراده به راستی آزاد باشد باﯾد باالخره ﯾك جاﯾی عليت را نقض كند .اما مشكل اﯾن است كه وقتی ﯾك چيزی عليت را نقض كرد تشخيص تفاوت آن با "تصادف" دشوار می شود .ﯾعنی ممكن است اراده آزاد من)به فرض وجود( عليت را ھم نقض كند ،اما اﯾن ثابت نمی كند كه عمل ارادی من تصادفی نبوده است .بنابراﯾن ،پارادوكس اراده آزاد چنين است :اگر اراده آزاد تابع اصل عليت است ،پس نمی تواند "آزاد" باشد .اگر تابع اصل عليت نيست چه تفاوتی با "تصادف" دارد؟ وچرا من باﯾد "مسئوليت" عملی را كه كامال تصادفی بوده است برعھده بگيرم؟ من راه حلی برای اﯾن پارادوكس نمی شناسم و معتقدم قوی ترﯾن اﯾرادی است كه تاكنون به مفھوم اراده آزاد گرفته شده است .اما از سوی دﯾگر معتقدم كه آزاد بودن ﯾا نبودن اراده چندان تغييری در زندگی ما به وجود نخواھد آورد.اگر با ھزاران دليل ثابت شود كه ما اراده آزاد ندارﯾم و اﯾن تنھا ﯾك "توھم" است ،چه اتفاقی خواھد افتاد؟ آﯾا از اﯾن به بعد دﯾگر مسئوليت اعمالمان را به دوش نخواھيم گرفت؟ ﯾا دﯾگر برای رسيدن به اھدافمان كوشش نخواھيم كرد؟ ما به ھر حال با ھمين احساس )شما بخوانيد توھم( زندگی می كنيم و برنامه ھاﯾمان را بر اساس آن تنظيم می كنيم حتی اگر به دترمينيسم حاد باور داشته باشيم و حتی اگر دترمينيسم "صادق" باشد! پس در اصل قضيه چندان تفاوتی به وجود نخواھد آمد.
183 of 981
184 of 981
:faithful, 07-04-30, 21:18
:Renad, 07-05-01, 09:15
: بازنوشت faithful : نگارنده ی نخستين
-2
:Renad, 07-05-01, 09:18
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
:No
185 of 981
186 of 981
Unconditional Branch : Go TO Faithful
:Renad, 07-05-01, 09:39
: بازنوشت مزدك بامداد: نگارنده ی نخستين
زﯾبا:12:34 ,01-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
شما قبول دارﯾد که ھمه چيز از قانون عليت پيروی ميکنه؟ اگر بخواھيد بگيد که اراده وجود دارد اﯾن بدان معناست که عليت رو زﯾر سوال برده اﯾد. وجود اراده ﯾعنی اﯾنکه از علت ھای مساوی معلولھاﯾی نامساوی امکان رخ دادن دارند. به نظر شما قدرت آگاھی انسان نشاندھنده خارج بودن آن از طبيعت است ﯾا به خاطر مغز پيشرفته او؟ ھر چيزی که وجود داره جزو طبيعته چون طبيعت مجموعه ای از "ھستھا" ميباشد.
187 of 981
اگر بخواھيد بگيد که اراده انسان چيزی خارج از طبيعته و از قانون عليت پيروی نميکنه ﯾعنی شما گفتين اراده وجود نداره. اﯾن جور خوابھا ھر چی باشه قطعا قابل توجيھه.البته نه با علم کنونی بشر. منظورم اﯾنه که دﯾدن اﯾن جور خوابھا نشاندھنده نقض عليت ﯾا اثبات وجود روح نيست.
188 of 981
:Renad, 07-05-01, 13:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
:hamidreza, 07-05-01, 14:07
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
189 of 981
به نظر من قدرت آگاھی انسان نشاندھنده خارج بودن آن از طبيعت نيست بلکه به خاطر مغز پيشرفته اوست.از نظر علمی ھم اثبات شده که ھر قسمت از مغز مسئول ﯾکی از تواناﯾيھای ذھنی ماست. در ضمن من معتقدم که معنوﯾات وجود داره ولی در ساﯾه وجود مادﯾات ﯾعنی نشئت گرفته از مادﯾات است.
مزدك بامداد:14:11 ,01-05-07 ,
بازنوشت :
190 of 981
نگارنده ی نخستين Renad :
:hamidreza, 07-05-01, 14:15
زﯾبا:15:01 ,01-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
191 of 981
بازنوشت :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
192 of 981
:hamidreza, 07-05-01, 15:18
درست است که احساسات ماده نيستند ولی دليلی برا ماوراءی بودن آنھا نيست وبرای ھر احساسی دليلی وجود دارد. مثال من فالنی را دوست دارم اگر "من"ی در کار نباشد دوست داشتنی ھم درکار نيست. ھمان احساس دوست داشتن اگر در من وجود داشته باشد به صورت اطالعاتی در سلولھای مغزی من ذخيره شده است.
زﯾبا:15:25 ,01-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
به نظر من قدرت آگاھی انسان نشاندھنده خارج بودن آن از طبيعت نيست بلکه به خاطر مغز پيشرفته اوست.از نظر علمی ھم اثبات شده که ھر قسمت از مغز مسئول ﯾکی از تواناﯾيھای ذھنی ماست. در ضمن من معتقدم که معنوﯾات وجود داره ولی در ساﯾه وجود مادﯾات ﯾعنی نشئت گرفته از مادﯾات است.
زﯾبا:15:35 ,01-05-07 ,
193 of 981
نگارنده ی نخستين hamidreza :
اراده چيست و وجود آن را چگونه اثبات ميکنيد؟
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
درست است که احساسات ماده نيستند ولی دليلی برا ماوراءی بودن آنھا نيست وبرای ھر احساسی دليلی وجود دارد. مثال من فالنی را دوست دارم اگر "من"ی در کار نباشد دوست داشتنی ھم درکار نيست. ھمان احساس دوست داشتن اگر در من وجود داشته باشد به صورت اطالعاتی در سلولھای مغزی من ذخيره شده است.
:hamidreza, 07-05-01, 16:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
][right/ اطالعات مربوط به احساسات در سلول ھای مغزی ذخيره ميشوند و درک اﯾن اطالعات توسط قسمتھای دﯾگر مغز صورت ميگيرد و منظور من ،آن درک است که ماده نيست ولی تحت تاثير ماده ميباشد چون توسط مغز درک ميشود.مثال بسياری از تئورﯾھا ماده نيستند ولی در سلولھای مغزی وجود دارند.
:hamidreza, 07-05-01, 16:06
194 of 981
البته اگر بخواھيم تئورﯾھا رو صرفا برداشت ما از طبيعت بدونيم ميتوان آنھا را ماده در نظر گرفت.
:hamidreza, 07-05-01, 16:06
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
][right/ لطفا جواب منرا بدھيد:اراده چيست و چگونه وجود آنرا اثبات ميکنيد؟
البرز:19:52 ,01-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
لطفا جواب منرا بدھيد:اراده چيست و چگونه وجود آنرا اثبات ميکنيد؟ چيزی بنام اراده /فری وﯾل وجود دارد؟! اگر بله وجودش با معادالت فيزﯾک قابل توصيف است و امرﯾست قابل فروھش به ماده و ﯾا خير ﯾا اصال گوھرﯾست متافيزﯾکی! مثال در ھمين ردﯾف من ھنوز نميدانم که آزادی/اختيار بدرستی ﯾعنی چی چی و آﯾا من آزادم ﯾا مجبور! ھوشياری چی؟
زﯾبا:00:18 ,02-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
195 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
اطالعات مربوط به احساسات در سلول ھای مغزی ذخيره ميشوند و درک اﯾن اطالعات توسط قسمتھای دﯾگر مغز صورت ميگيرد و منظور من ،آن درک است که ماده نيست ولی تحت تاثير ماده ميباشد چون توسط مغز درک ميشود.مثال بسياری از تئورﯾھا ماده نيستند ولی در سلولھای مغزی وجود دارند. البته اگر بخواھيم تئورﯾھا رو صرفا برداشت ما از طبيعت بدونيم ميتوان آنھا را ماده در نظر گرفت. لطفا جواب منرا بدھيد:اراده چيست و چگونه وجود آنرا اثبات ميکنيد؟
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
196 of 981
:Renad, 07-05-02, 09:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بازنوشت :
بازنوشت :
بازنوشت :
197 of 981
بازنوشت :
بازنوشت :
198 of 981
بازنوشت :
:faithful, 07-05-02, 09:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
199 of 981
-2
:Renad, 07-05-02, 14:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
200 of 981
اﯾنكه معلول Bضرورتا علت معلول دﯾگری گردد جای بحث دارد ؛ می توان تصور كرد كائنات به نحوی پيش رود و شراﯾط به نحوی رقم خورد كه معلول Bعلت تام روﯾداد دﯾگری از روﯾداد ھای ممكن نگردد .الزاما "دور " اﯾجاد نمی شود.من فكر ميكنم 100به توان 100ثانيه دﯾگر به اﯾن نقطه می رسيم . بر اساس نظرﯾه توحيد ؛ علت "وجودی" ممكنات خداست آنھم نه در غاﯾت و نه در نھاﯾت كه در غاﯾت و نھاﯾت و ھمين االن ! ما نمی گوﯾيم علت العلل ؛ خداوند است بلكه می گوﯾيم علت خداوند است. روﯾداد كائنات به عنوان معلول "ضرورتا " رخ داد ؛ چون علت حاضر شد ؛ پس سوال از اﯾنكه ھدف خدا چيست بی معنی می گردد .
:hamidreza, 07-05-02, 14:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
]]FONT=Tahoma][SIZE=4][COLOR=blue][FONT=Verdana][SIZE=3 [[COLOR=#000000
به شما پيشنھاد ميکنم کمی در مورد سيستم مغز انسان بيشتر مطالعه کنيد چون علم زﯾست شناسی نشان داده که استدالالت،حافظه،احساسات و تمام ادراک ما در 201 of 981
مغز صورت ميگيره. اﯾن بدان معنا نيست که احساسات ماده باشند بلکه در مغز به صورتی متفاوت ذخيره ميشوند.مثال درد ماده نيست ولی درک آن به وسيله سلولھای مغزی انجام می ميشود. حاال اگر استاد اعظم جناب عالی ميفرماﯾيد احساسات با مغز درک نميشوند خودتان را به عنوان ﯾک زﯾست شناس نظرﯾه پرداز معرفی کنيد. در ضمن پيشنھاد ميکنم که صحبتھای منو کامل بخونيد که من مجبور نشم ھر دفعه حرفامو دوباره تکرار کنم. من دوست ندارم که با کسی بد صحبت کنم ولی گاھی وقتھا طرف آدمو مجبور به اﯾن کار ميکنه. نگفتيد که اراده رو چگونه اثبات ميکنيد؟
:hamidreza, 07-05-02, 15:02
بعد از مرگ اﯾنيشتين وقتی مغز او را بررسی کردند مشاھده شده که آن قسمت از مغز که مخصوص استدالالت است در اﯾشان 15درصد از بقيه بزرگ تر بوده. اصال در بين حيوانات دﯾده شده که ھر چه نسبت مغز به جثه بيشتر باشد آن حيوان باھوش تر ميباشد به طورﯾکه نسبت مغز به جثه انسان از ھمه موجودات بيشتر است. پس با توجه به عقاﯾد شما نتيجه ميگيرﯾم ھر چه نسبت مغز به جثه بيشتر باشد روح بزگتر ﯾا به عبارت دﯾگر باھوشتر ميشود!
:hamidreza, 07-05-02, 15:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
البد در نظر شما معنوﯾات خود به خود به وجود می آﯾند روی ھوا! آگاھی)قدرت درک محيط( قدرتی است که فقط بعضی از موجودات زنده می توانند داشته باشند و به دليل مغز پيشرفته آنان است. معنوﯾت ﯾعنی آنچه که ماده نيست و توسط مغز)قدرت آگاھی( ساخته ميشود البته بر 202 of 981
اساس محيط )مادﯾات( مثال خوشحالی زمانی پدﯾد می آﯾد که عاملی بيرونی علت آن باشد.البد ميگوﯾيد که خوشحالی اگر با مغز درک ميشود ماده است! در مغز قسمتی برای تخيالت و خيالپردازی است پس البد خياالت ماده ھستند که مغز آنھا را ميسازد؟!!چرا شما فکر ميکنيد که مغز نميتواند احساسات را درک کند؟اﯾن با علم زﯾستشناسی درتضاد نيست؟
:Renad, 07-05-02, 16:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
از خير اثبات اراده گذشتم حاال اگر ميتوانيد اثبات کنيد کنيد که زﯾستشناسان ھمه دروغ ميگوﯾند چون جنابعالی ميفرماﯾيد ادراک توسط روح انجام ميشود
:hamidreza, 07-05-02, 18:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
ميشه ﯾه کم راجع به نظرﯾه توحيد توضيح بدﯾن. 203 of 981
اگه قبال جاﯾی نوشتين آدرسشو لطف کنين.
:hamidreza, 07-05-02, 19:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
ادراک احساسات ماده نيستند ولی به شکل تغييراتی مادی در مغز وجود دارند. احتماال خواھيد گفت چيزی که ماده نيست چگونه در مغز به شکل ماده وجود دارد باﯾد بگوﯾم که اصال اﯾن احساسات ابتدا در مغز)به صورت مادی( شکل ميگرند والبته بنده برای اﯾنکه از شر ماللغتی بازﯾھای شما راحت بشم بعد از اﯾن از آن جنبه درک صرف نظرميکنم پس احساسات ماده اند بعد از اﯾن ھم ھر وقت حرف از احساسات به وجود آمد منظورم ماده است)توجه داشته باشيد که گفتم از اﯾن به بعد( و البته در اﯾن صورت معنوﯾت وجود نخواھد داشت وبيمعنی خواھد شد.
مزدك بامداد:19:21 ,02-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
]]font=Tahoma][size=4][color=blue [[size=4][font=Tahoma][color=blue
204 of 981
Amygdala -> emotions The neural bases of emotion The amygdala as emotional centre Cells in the amygdala receive input from all sensory modalities, but many amygdaloid cells respond to complex stimuli only (e.g. faces) & some respond to all senses. The classic demonstration of the role of the amygdala in emotion is Kluver-Bucy syndrome, originally reported in monkeys whose amydalae had been removed (Kluver & Bucy, 1939). These animals showed: a) tameness & lack of fear b) indiscriminate eating patterns c) greatly increased & inappropriate sexual behaviour d) a tendency to attend & react to all visual stimuli e) oral examination of objects, all of which can be attributed to damage to the amygdala. Kluver-Bucy syndrome
205 of 981
.. http://www.lifesci.sussex.ac.uk/home...d/emotion2.htm
:faithful, 07-05-03, 11:55
: بازنوشت Renad : نگارنده ی نخستين
ضرورتا علت معلول دﯾگری گردد جای بحث دارد ؛ میB اﯾنكه معلول توان تصور كرد كائنات به نحوی پيش رود و شراﯾط به نحوی رقم خورد الزاما. علت تام روﯾداد دﯾگری از روﯾداد ھای ممكن نگرددB كه معلول ثانيه دﯾگر به100 به توان100 من فكر ميكنم."دور " اﯾجاد نمی شود . اﯾن نقطه می رسيم بر اساس نظرﯾه توحيد ؛ علت "وجودی" ممكنات خداست آنھم نه در ! غاﯾت و نه در نھاﯾت كه در غاﯾت و نھاﯾت و ھمين االن ما نمی گوﯾيم علت العلل ؛ خداوند است بلكه می گوﯾيم علت خداوند
206 of 981
.است روﯾداد كائنات به عنوان معلول "ضرورتا " رخ داد ؛ چون علت حاضر شد ؛ . پس سوال از اﯾنكه ھدف خدا چيست بی معنی می گردد
:09:15 ,04-05-07 ,زﯾبا
: بازنوشت مزدك بامداد: نگارنده ی نخستين
Amygdala -> emotions The neural bases of emotion The amygdala as emotional centre Cells in the amygdala receive input from all sensory modalities, but many amygdaloid cells respond to complex stimuli only (e.g. faces) & some respond to all senses. The classic demonstration of the role of the amygdala in emotion is Kluver-Bucy syndrome, originally reported in monkeys whose amydalae had been removed (Kluver & Bucy, 1939). These animals showed: a) tameness & lack of fear b) indiscriminate eating patterns c) greatly increased & inappropriate sexual behaviour d) a tendency to attend & react to all visual stimuli e) oral examination of objects, all of which can be attributed to damage to the amygdala. Kluver-Bucy syndrome .. http://www.lifesci.sussex.ac.uk/home...d/emotion2.htm
بازنوشت :
زﯾبا:09:56 ,04-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
درست است که احساسات ماده نيستند ولی دليلی برا ماوراءی بودن آنھا نيست وبرای ھر احساسی دليلی وجود دارد. مثال من فالنی را دوست دارم اگر "من"ی در کار نباشد دوست داشتنی ھم درکار نيست. ھمان احساس دوست داشتن اگر در من وجود داشته باشد به صورت اطالعاتی در سلولھای مغزی من ذخيره شده است. بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
اطالعات مربوط به احساسات در سلول ھای مغزی ذخيره ميشوند و درک اﯾن اطالعات توسط قسمتھای دﯾگر مغز صورت ميگيرد و منظور من ،آن درک است که ماده نيست ولی تحت تاثير ماده ميباشد چون توسط مغز درک ميشود.مثال بسياری از تئورﯾھا ماده نيستند ولی در سلولھای مغزی وجود دارند.
207 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
به شما پيشنھاد ميکنم کمی در مورد سيستم مغز انسان بيشتر مطالعه کنيد چون علم زﯾست شناسی نشان داده که استدالالت،حافظه،احساسات و تمام ادراک ما در مغز صورت ميگيره. اﯾن بدان معنا نيست که احساسات ماده باشند بلکه در مغز به صورتی متفاوت ذخيره ميشوند.مثال درد ماده نيست ولی درک آن به وسيله سلولھای مغزی انجام می ميشود. حاال اگر استاد اعظم جناب عالی ميفرماﯾيد احساسات با مغز درک نميشوند خودتان را به عنوان ﯾک زﯾست شناس نظرﯾه پرداز معرفی کنيد. در ضمن پيشنھاد ميکنم که صحبتھای منو کامل بخونيد که من مجبور نشم ھر دفعه حرفامو دوباره تکرار کنم. من دوست ندارم که با کسی بد صحبت کنم ولی گاھی وقتھا طرف آدمو مجبور به اﯾن کار ميکنه. نگفتيد که اراده رو چگونه اثبات ميکنيد؟
بازنوشت :
208 of 981
نگارنده ی نخستين hamidreza :
بعد از مرگ اﯾنيشتين وقتی مغز او را بررسی کردند مشاھده شده که آن قسمت از مغز که مخصوص استدالالت است در اﯾشان 15درصد از بقيه بزرگ تر بوده. اصال در بين حيوانات دﯾده شده که ھر چه نسبت مغز به جثه بيشتر باشد آن حيوان باھوش تر ميباشد به طورﯾکه نسبت مغز به جثه انسان از ھمه موجودات بيشتر است. پس با توجه به عقاﯾد شما نتيجه ميگيرﯾم ھر چه نسبت مغز به جثه بيشتر باشد روح بزگتر ﯾا به عبارت دﯾگر باھوشتر ميشود!
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
البد در نظر شما معنوﯾات خود به خود به وجود می آﯾند روی ھوا! آگاھی)قدرت درک محيط( قدرتی است که فقط بعضی از موجودات زنده می توانند داشته باشند و به دليل مغز پيشرفته آنان است. معنوﯾت ﯾعنی آنچه که ماده نيست و توسط مغز)قدرت آگاھی( ساخته ميشود البته بر اساس محيط )مادﯾات( مثال خوشحالی زمانی پدﯾد می آﯾد که عاملی بيرونی علت آن باشد.البد ميگوﯾيد که خوشحالی اگر با مغز درک ميشود ماده است! در مغز قسمتی برای تخيالت و خيالپردازی است پس البد خياالت ماده ھستند که مغز آنھا را ميسازد؟!!چرا شما فکر ميکنيد که مغز نميتواند احساسات را درک کند؟اﯾن با علم زﯾستشناسی درتضاد نيست؟ بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
از خير اثبات اراده گذشتم حاال اگر ميتوانيد اثبات کنيد کنيد که زﯾستشناسان ھمه دروغ ميگوﯾند چون جنابعالی ميفرماﯾيد ادراک توسط روح انجام ميشود
209 of 981
زﯾبا:11:22 ,04-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
:hamidreza, 07-05-04, 12:10
من تمام اﯾن حرفھا را زدم که بگوﯾم شما اعتقاد به اﯾن دارﯾد که ادراکات توسط روح انجام ميشود ولی علم زﯾست شناسی ميگوﯾد توسط مغز. تا زمانی که برای روح اثباتی علمی بيان نشود ارجحيت با علم زﯾست شناسی است. اﯾن تناقض ميان علم و خودتان را چگونه به نفع خود به پاﯾان ميرسانيد؟ در حال حاضر ھزاران مدرک وجود دارد برای درک احساسات توسط مغز و 0مدرک وجود دارد برای درک احساسات توسط روح. پس حرف من معقولتر است نه حرف شما. اگر ھم حرف مرا باور نميکنيد خودتان بروﯾد تحقيق کنيد.
:hamidreza, 07-05-04, 18:32 210 of 981
اتفاقا عقاﯾد من با علم روز دنيا آپدﯾت شده است و اﯾن افکار شما ميباشد که مطروحه است.شما عقاﯾدتان ھمان عقاﯾد 1400سال پيش است و اﯾن عقاﯾد را بدون ھيچگونه تعقل و تاملی پذﯾرفته اﯾد. در ضمن باﯾد از شما معذرت خواھی کنم چون فراموش کرده بودم که درک جمله ھای دو قسمتی براﯾتان سخت است. خيلی خنده داره ،آدم با علم روز دنيا مشکل داشته باشه و بعد بياد به شکل بسيار بچه گانه حرفھای طرف رو به عنوان تناقض گوﯾی بيان کنه.فکر کردی فقط خودت از اﯾن کارا بلدی؟ من بھتر بلدم. "جالبه اعضای بدن جزو معنوﯾاته!ھه ھه پس حتما معنوﯾات ھم جزو اعضای بدن ھستند!ھه ھه ھه" ھرگز فکر نکنيد با سفسطه و طفره رفتن ميتوانيد عقاﯾد مسخره تان را توجيه کنيد.
البرز:20:19 ,04-05-07 ,
بازنوشت : درست است که احساسات ماده نيستند ولی دليلی برا ماوراءی بودن آنھا نيست وبرای ھر احساسی دليلی وجود دارد. مثال من فالنی را دوست دارم اگر "من"ی در کار نباشد دوست داشتنی ھم درکار نيست. ھمان احساس دوست داشتن اگر در من وجود داشته باشد به صورت اطالعاتی در سلولھای مغزی من ذخيره شده است. من ﯾک زمانی شدﯾدا به پدﯾده ھوشياری/کانشسنس و بخصوص ذھن/ماﯾند عالقه داشتم و ھنوز دارم منتھی چون کتب جالب و مھمی را نبود که درﯾناره ھا نخوانده باشم !! اكثر مطالبی كه در اﯾن باره مينوﯾسد حتی نادرست ھم نيستند تا چه رسد به درست؛ از آنرو كه فاقد معنا و بشدت اعتباری و تعرﯾفی و نا محصالنه و انتخابی و دست و دلبازانه و شخصی ھستند. بازنوشت : درست است که احساسات ماده نيستند
211 of 981
آفرﯾن !! پس چه ھستند؟ بازنوشت : مثال من فالنی را دوست دارم اگر "من"ی در کار نباشد دوست داشتنی ھم درکار نيست.
ميتونی به من بگی که منت کجاست و ﯾا از چه ماترﯾال و با چه طرحی ساخته شده! رنگش و بوش چيست ﯾا وزن و شکل و قوارش؟! مربعه ﯾا مکعب ﯾا جذب آھنربا ميشه ﯾا نه؟!
:hamidreza, 07-05-05, 00:10
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
من ﯾک زمانی شدﯾدا به پدﯾده ھوشياری/کانشسنس و بخصوص ذھن/ماﯾند عالقه داشتم و ھنوز دارم منتھی چون کتب جالب و مھمی را نبود که درﯾناره ھا نخوانده باشم !! اكثر مطالبی كه در اﯾن باره مينوﯾسد حتی نادرست ھم نيستند تا چه رسد به درست؛ از آنرو كه فاقد معنا و بشدت اعتباری و تعرﯾفی و نا محصالنه و انتخابی و دست و دلبازانه و شخصی ھستند. آفرﯾن !! پس چه ھستند؟ ميتونی به من بگی که منت کجاست و ﯾا از چه ماترﯾال و با چه طرحی ساخته شده! رنگش و بوش چيست ﯾا وزن و شکل و قوارش؟! مربعه ﯾا مکعب ﯾا جذب آھنربا ميشه ﯾا نه؟! ادراکات،اعتقادات واحساسات ھمه ساخته و پرداخته مغز ھستند البته بر اساس محيط.حتی ھمين "من" ھم ساخته مغز است. درسته که اﯾن بحثی فلسفی است ولی علم زﯾستشناسی ميتواند به بسياری از سواالت در اﯾن زمينه پاسخ دھد. من در اﯾن موارد قبال عقاﯾدم رو نوشتم اگه ميشه شما لطف کنين نظرتون رو در اﯾن مورد بيان کنيد.
212 of 981
زﯾبا:09:07 ,05-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
من تمام اﯾن حرفھا را زدم که بگوﯾم شما اعتقاد به اﯾن دارﯾد که ادراکات توسط روح انجام ميشود ولی علم زﯾست شناسی ميگوﯾد توسط مغز. تا زمانی که برای روح اثباتی علمی بيان نشود ارجحيت با علم زﯾست شناسی است. اﯾن تناقض ميان علم و خودتان را چگونه به نفع خود به پاﯾان ميرسانيد؟ در حال حاضر ھزاران مدرک وجود دارد برای درک احساسات توسط مغز و 0 مدرک وجود دارد برای درک احساسات توسط روح. پس حرف من معقولتر است نه حرف شما. اگر ھم حرف مرا باور نميکنيد خودتان بروﯾد تحقيق کنيد.
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
زﯾبا:09:26 ,05-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
213 of 981
اتفاقا عقاﯾد من با علم روز دنيا آپدﯾت شده است و اﯾن افکار شما ميباشد که مطروحه است.شما عقاﯾدتان ھمان عقاﯾد 1400سال پيش است و اﯾن عقاﯾد را بدون ھيچگونه تعقل و تاملی پذﯾرفته اﯾد. در ضمن باﯾد از شما معذرت خواھی کنم چون فراموش کرده بودم که درک جمله ھای دو قسمتی براﯾتان سخت است. خيلی خنده داره ،آدم با علم روز دنيا مشکل داشته باشه و بعد بياد به شکل بسيار بچه گانه حرفھای طرف رو به عنوان تناقض گوﯾی بيان کنه.فکر کردی فقط خودت از اﯾن کارا بلدی؟ من بھتر بلدم. "جالبه اعضای بدن جزو معنوﯾاته!ھه ھه پس حتما معنوﯾات ھم جزو اعضای بدن ھستند!ھه ھه ھه" ھرگز فکر نکنيد با سفسطه و طفره رفتن ميتوانيد عقاﯾد مسخره تان را توجيه کنيد.
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
214 of 981
:faithful, 07-05-05, 09:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
:Renad, 07-05-05, 13:28
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
215 of 981
:Renad, 07-05-05, 13:40
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
216 of 981
:hamidreza, 07-05-05, 13:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
با حرفھای شما موافقم. اگر منظورتان از اﯾن جمله "مثال ﯾكی از دوستان مدعی "دان شيك " ؛ ھر چه كه ھست را ماده ميداند" من بودم باﯾد بگم که من گفته ام که ھر آنچه که ھست جزو طبيعته و نه جزو ماده .اگر ميخواھيد بروﯾد دوباره بخوانيد.
:hamidreza, 07-05-05, 14:05
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
217 of 981
آﯾا در نظرﯾه توحيد اﯾن "اراده" 100درصد تحت تاثير محيط است ﯾا نه؟
:hamidreza, 07-05-05, 14:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
اوال جناب استاد تحرﯾف سخن ...و سفسطه گری خودتان ھستيد نه آقا مزدک ...من کی گفتم مغز فقط ميتواند فعاليت مادی داشته باشد. در ضمن اﯾن قسمتی که توی گيومه نوشتم ،در جواب اون سفسطه گرﯾھا و نتيجه گيرﯾھای بامزه شما بود که گفتين "معنوﯾات مادی"
218 of 981
:Renad, 07-05-05, 14:20
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
اراده با جبر در تضاد نيست ؛ برخی معنی عجيب قرﯾبی از اراده آدمی دارند.
:Renad, 07-05-05, 14:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
آﯾا در نظرﯾه توحيد اﯾن "اراده" 100درصد تحت تاثير محيط است ﯾا نه؟
:danesh, 07-05-05, 14:31
بازنوشت : 219 of 981
نگارنده ی نخستين Renad :
نادانی عيب نيست ولی وقتی نادانان قدرت پيداکرده و بر سرنوشت ﯾک ملت تسلط پيدا کنند آنوقت است که باﯾد گرﯾست .
:hamidreza, 07-05-05, 19:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
آﯾا در نظرﯾه توحيد تقصير تعرﯾف ميشود؟ مثال وقتی کسی کاری بد)در معيار اسالم( انجام ميدھيد ،در نظرﯾه توحيد ،محيط باعث شده که او اﯾن کار را بکند ،ﯾا اﯾنکه او در آن لحظه ميتوانسته تصميم دﯾگری بگيرد ولی اراده اش آن را انتخاب کرده؟)البته در تعرﯾف من محيط شامل عوامل ژنتيکی و تواناﯾيھا و استعدادھای فرد ھم ميشود( آﯾا در نظرﯾه توحيد گناه و ثواب منطقی به نظر ميرسند؟
:Renad, 07-05-06, 09:36
220 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
آﯾا در نظرﯾه توحيد تقصير تعرﯾف ميشود؟ مثال وقتی کسی کاری بد)در معيار اسالم( انجام ميدھيد ،در نظرﯾه توحيد، محيط باعث شده که او اﯾن کار را بکند ،ﯾا اﯾنکه او در آن لحظه ميتوانسته تصميم دﯾگری بگيرد ولی اراده اش آن را انتخاب کرده؟)البته در تعرﯾف من محيط شامل عوامل ژنتيکی و تواناﯾيھا و استعدادھای فرد ھم ميشود( آﯾا در نظرﯾه توحيد گناه و ثواب منطقی به نظر ميرسند؟
:Renad, 07-05-06, 09:42
بازنوشت : نگارنده ی نخستين danesh :
نادانی عيب نيست ولی وقتی نادانان قدرت پيداکرده و بر سرنوشت ﯾک ملت تسلط پيدا کنند آنوقت است که باﯾد گرﯾست .
:faithful, 07-05-06, 10:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
221 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
زﯾبا:11:54 ,06-05-07 ,
222 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
زﯾبا:12:45 ,06-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
223 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
:Renad, 07-05-06, 13:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
منظور شما را نفھميدم ؛ اﯾا تناقضی در حرف ھای من دﯾدﯾد ؟ ادراك چون در بستر مادی صورت ميپذﯾرد مادی است ؛ شھود ﯾعنی درك وجود روح . اﯾن درك را من نمی توانم برای كسی ثابت كنم . 224 of 981
:Renad, 07-05-06, 13:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
:hamidreza, 07-05-06, 14:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
دﯾن در بھبود کيفيت زندگی بسيار مفيد است البته برای جوامعی که انسانيت در بين
225 of 981
آنان کمرنگ شده است. برای ھمين است که ادﯾان در ميان جاھل ترﯾن اقوام)مثل عرﯾھا( نازل شده است.
:Muamb, 07-05-07, 00:11
طبق "تئوری توحيد" اصالت ﯾا تقدم ِ وجود با صفات ذھنی است ﯾا عينی؟)لطفا نگوﯾيد در نظرﯾه توحيد عينيت ما ھمان ذھنيت ماست و بالعکس!( .منظور اﯾنست که در اﯾن نظرﯾه وﯾژگی ،اصيل است ﯾا اکتسابی؟ مثال جمله "فالن چيز خنده دار است" ھرچند ظاھرا بيانگر وﯾژگی درونی آن چيز است ،اما در حقيقت به برداشت گوﯾنده از آن اشاره دارد .نظرﯾه توحيد آﯾا اﯾن برداشت را)که می دانيم عينيت آن اثبات پذﯾر نيست(اصالت می دھد ﯾا نه؟ به طور دقيقتر :شناخت مبنای خارجی دارد ﯾا مبنا خود شناخت است؟
زﯾبا:02:17 ,07-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
منظور شما را نفھميدم ؛ اﯾا تناقضی در حرف ھای من دﯾدﯾد ؟ ادراك چون در بستر مادی صورت ميپذﯾرد مادی است ؛ شھود ﯾعنی درك وجود روح . اﯾن درك را من نمی توانم برای كسی ثابت كنم .
:faithful, 07-05-07, 08:31
226 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
.
:faithful, 07-05-07, 08:40
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
زﯾبا:09:04 ,07-05-07 ,
بازنوشت : 227 of 981
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
228 of 981
:Renad, 07-05-07, 09:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
:hamidreza, 07-05-07, 13:53
:faithful, 07-05-07, 14:31
229 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
:faithful, 07-05-07, 15:14
بازنوشت :
230 of 981
نگارنده ی نخستين Renad :
افراد را تحقير كرده سر زنش كنيم.
:faithful, 07-05-07, 19:05
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
.
:hamidreza, 07-05-07, 20:16
بعضی از افراد در مخالفت با عدم آزادی اراده ،ميگوﯾند اگر ھمه مردم به اﯾن اعتقاد داشته باشند که اراده آزاد نيست ھرکسی ھر کاری دلش ميخواھد ميکند چون خود را مسئول آن کار نميداند بنابراﯾن زندگی کل انسانھا به ھم خواھد خورد. 231 of 981
ولی به نظر من ،وقتی ميگوﯾيم که اراده تحت تاثير محيط است ﯾکی از مھمترﯾن عوامل محيط ،عالﯾق فرد و حس انسانيت است. در ﯾک انسان سالم ومتعادل حس انسانيت ھيچوقت به او اجازه نميدھد که کسی را بکشد چون به قتل عالقه ای ندارد. بعضی بر اﯾن باورند که کسانی که به جھان آخرت اعتقادی ندارند سعی خواھند کرد که بھترﯾن زندگی را داشته باشند بنا بر اﯾن دست به ھر کار خطاﯾی خواھند زد. درسته که آن افراد ميخواھند که بھترﯾن زندگی را داشته باشند اما دليل نميشود که به خالفکاری رو بياورند.بھترﯾن زندگی برای ﯾک فرد سالم زندگيی متعادل و بر اساس انسانيت است.
مزدك بامداد:22:20 ,07-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
:Renad, 07-05-08, 09:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
نخير گفته! )سفسطه تحرﯾفِ مواضع ِ مواضع ِ طرف (
232 of 981
:Renad, 07-05-08, 09:07
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
:Renad, 07-05-08, 09:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
.
233 of 981
زﯾبا:02:03 ,09-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
نگارنده ی نخستين faithful :
-1پست ھای اخير من در رابطه با " اراده آزاد " است و از اﯾن زاوﯾه اگر بخواھيم كار اﯾن قاتل را بررسی كتيم ،باﯾد به اﯾن بيندﯾشيم كه در اثر عوامل اجتماعی و ناھنجارﯾھای محيطی او به اﯾن سمت ھداﯾت شده است و بالفطره قاتل نبوده است .البته ھيچ تردﯾدی نيست كه وی باﯾد مجازات شود .اﯾن تصور درست نيست كه ما فكر كنيم چون آزادی مطلق اراده وجود ندارد ،افراد مسئول كرده ھای خود نيستند .واضح است كه چون افراد زندگی اجتماعی دارند دستگاھھای اجتماعی و قانون باﯾد در مردم توليد بيم و انگيزه كند .
نگارنده ی نخستين faithful :
234 of 981
-2اﯾن توليد بيم و انگيزه در اسالم توسط بھشت و دوزخ فراھم ميشود . استفاده از پاداش ﯾا كيفر تخيلی زندگی پس از مرگ بعنوان انگيزه اخالقی ، باعث ازدﯾاد توھم و خرافات می شود و در خور ﯾك اجتماع تكامل ﯾافته نيست .
نگارنده ی نخستين faithful :
-3فضيلت را اگر به ھوشمندی و استعداد و قدرت توجيه كنيم و نه به اطاعت و خواری و ترس بی شك پاداش خود بوده و خواھد بود .
نگارنده ی نخستين faithful :
-4بله -من معتقدم كه انسان به دليل حفظ بقای ذات ،كاری را انجام ميدھد كه بيشترﯾن سود را براﯾش دارد .
235 of 981
نگارنده ی نخستين faithful :
-5در رابطه با علت كار اﯾن قاتل ،از نظر من او از ﯾكسری ناھنجارﯾھای روانی رنج ميبرده است و چون احتماال به اﯾن نتيجه رسيده بوده است كه مردنش دردسر كمتری از زنده بودنش دارد خود را كشته است .و البته عمل وی تائيد نميشود .
:faithful, 07-05-09, 08:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
236 of 981
:faithful, 07-05-09, 09:05
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
:faithful, 07-05-09, 10:04
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
چه خلطی ...؟
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
237 of 981
آﯾا معنای حفظ ذات را می دانيد ....؟
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
238 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بفرماﯾيد با کشتن خودش چگونه »ذات خود « را » حفظ « نمود ....؟
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
آﯾا اگر مقتولھا زنده می ماندند ،او ذاتش محفوظ نمی ماند ﯾا اگر خودش را نمی کشت ،ذاتش در معرض خطر نابودی قرار می گرفت ....؟
:Renad, 07-05-09, 10:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
239 of 981
-1منظور از عقل كدام عقل است ؟ عقل من ﯾا شما ؟ ھمين االن عقل ھای ما قضاوت ھای مختلف دارند .
:faithful, 07-05-10, 14:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
-منظور از عقل كدام عقل است ؟
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
-ھمين االن عقل ھای ما قضاوت ھای مختلف دارند .
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
240 of 981
:faithful, 07-05-10, 14:22
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
241 of 981
:hamidreza, 07-05-10, 14:53
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اﯾراندوست
ھمه آن چيزی که به عنوان دنيای درون فرد شکل ميگيرد درکی است که به وسيله گرفتن اطالعات از محيط از طرﯾق حواس پنجگانه به وجود آمده است.اگر حواس پنجگانه انسان را کابل ھای ارتباطی بين دنيای درون فرد)مجموعه ای از اطالعات،خاطره ھا،احساسات ،ادرکات،استدالالت و(...و جھان در نظر بگيرﯾم ،در صورتی که اﯾن کابلھا اصال وجود نداشتند ،آن دنيای درون فرد نيز شکل نميگرفت. برای ھمين است که انسان برای درک حقاﯾق جھان)قوانين حاکم بر جھان ومادﯾات، و (...به ساختن ابزار روی آورده است.ابزاری که بتواند آنچه را که برای انسان از طرﯾق حواس پنجگانه غير قابل درک است،قابل درک کند. ولی باز ھم ممکن است حقاﯾق با آنچه که ما ميبينيم متفاوت باشد.
242 of 981
:Renad, 07-05-12, 18:07
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
آزادی:18:32 ,12-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
برعکس شما که بدليل در جھل نگه داشتن ملت از خزﯾنه ھمان ملت ميليارد شده اﯾد و برای حفظ منافعتان پا فشاری در جاھل نگه داشتن ملت دارﯾد دﯾگران باﯾد برای گذران زندگيشان کار کنند واﯾن بی وقتی دﯾگران دليلی بر پيروزی چرندﯾات بر خرد و آگاھی نيست
البرز:23:39 ,12-05-07 ,
243 of 981
ارژنگ:00:06 ,13-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمچنان که در ﯾکی دو ماه گذشته نداشته اﯾد ،و در ﯾکی دو ماه ِ بعد از آن ﯾکی دو ماه ھم نخواھيد داشت ! باالخص از زمانی که دﯾدﯾد اسپرﯾت و زﯾبا و اندﯾشه و ...دست به بيسواد نشان دادن مخاطبشان بد نيست ! بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
دﯾگه بيش از اﯾن خجالتشون ندﯾد ! بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آزادی
برعکس شما که بدليل در جھل نگه داشتن ملت از خزﯾنه ھمان ملت ميليارد شده اﯾد و برای حفظ منافعتان پا فشاری در جاھل نگه داشتن ملت دارﯾد دﯾگران باﯾد برای گذران زندگيشان کار کنند واﯾن بی وقتی دﯾگران دليلی بر پيروزی چرندﯾات بر خرد و آگاھی نيست کار که می کنند ! 244 of 981
در ھمين فاروم ھا ! پول ھای درﯾافتی بخاطر ھمين نوشتن ھا ،به دالر ،ھم که کامال کفاف گذاران زندگی را می دھد! و اما اگر منظورتان کار بدنی است ،برای ﯾک شخص 80ساله چگونه امکان پذﯾر است؟!
:faithful, 07-05-13, 14:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
و اما اگر منظورتان کار بدنی است ،برای ﯾک شخص 80ساله چگونه امکان پذﯾر است؟!
:faithful, 07-05-13, 14:54
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
245 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
ارژنگ:22:58 ,14-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين faithful :
سرکار خانم گرامی نشان دادن سن ھر شخص پيری ،نشان بر غره شدن بر جوانی خود و ﯾا تمسخر دﯾگران به علت کھولت نيست ! اﯾن توضيح را به دليل اﯾنکه جناب آزادی از سن جناب مزدک خبر نداشتند و گمان می کردند که اﯾشان در سن 80سالگی به دليل اشتغال به کار غائب ھستند نوشتم.
:doctor_blue, 07-05-15, 13:46
اﯾن جمله توھين آميز اﯾشان .اﯾنکه آﯾا توھين به استاد بزرگ مزدک عزﯾز ھست ﯾا نه به عھده خوانندگان: نقل قول از ارژنگ: کار که می کنند ! 246 of 981
در ھمين فاروم ھا ! پول ھای درﯾافتی بخاطر ھمين نوشتن ھا ،به دالر ،ھم که کامال کفاف گذاران زندگی را می دھد! و اما اگر منظورتان کار بدنی است ،برای ﯾک شخص 80ساله چگونه امکان پذﯾر است؟! پ.ن: جالب است از کسانی که ادعای اسالم دارند .دروغ می گوﯾند تھمت می زنند تمسخر می کنند اگر دستشان برسد )که به دليل ضعف دستشان به ما نمی رسد( حتی آدم می کشند و ھمه اﯾنھا بر خالف دﯾنشان است!
امير:17:45 ,15-05-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين sprit :
نبودﯾد ببينيد که جناب مزدک در ھم ميھن چھارده ساعت از شبانه روز برای گذران زندگيشان کار می کردند !!
بازنوشت : نگارنده ی نخستين doctor_blue :
باز ھم که بر ضد دﯾنتان رفتار کردﯾد برادر؟؟؟ در اسالم تھمت زدن حرام است ! تا به چيزی مطمئن نشدﯾد نباﯾد در مورد آن اﯾنگونه بی پروا نظر بدھيد! اﯾن فاروم ھا آخر ھم دنيا را از شما می گيرد و ھم آخرت را!
اوال :شما از کجا می دانيد که اﯾشان مطمين نيستند ؟ ثانيا :شاﯾد اﯾن را بخاطر اﯾن نوشتيد که نمی دانيد احکام امثال مزدک در کدام فصل از احکام آمده.... بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير
پ.ن 2من اون مطلب را نوشتم ،تا ببينيد اﯾن عزﯾزانی که دشمن می 247 of 981
دانيدشون ،در عمل ميھن پرست تر از بسياری از مدعيانند ... ،ھدف اﯾن است که بدانيد :که اگر واقعا به فکر اﯾران ھستيد ،مطمئن باشيد ھمه با کمی اختالف سليقه در ﯾک جبھه)اﯾران عزﯾز( می جنگيم ،پس درگيری داخلی بی معنی است...
اگر استاد شما ھم مزدک است ،پس اﯾن پيکی که اﯾنجا آوردم فقط باعث شرمندگی است ...،صد سال سياه ھم من با دشمنان اﯾران در ﯾک جبھه نخواھم بود.
:Rouzbeh, 07-06-02, 10:53
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
سرکار خانم گرامی نشان دادن سن ھر شخص پيری ،نشان بر غره شدن بر جوانی خود و ﯾا تمسخر دﯾگران به علت کھولت نيست ! اﯾن توضيح را به دليل اﯾنکه جناب آزادی از سن جناب مزدک خبر نداشتند و گمان می کردند که اﯾشان در سن 80سالگی به دليل اشتغال به کار غائب ھستند نوشتم.
ارژنگ:11:18 ,02-06-07 ,
248 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Rouzbeh :
سالم عليکم . تا 70سالش رو که مدرک دارﯾم ! :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدک
. اﯾن ده سال را ھم اﯾشان از سن خوﯾش کاسته اند تا خاطر خواھان و کشته مرده ھای ! بيشتری داشته باشند !! به غير از اﯾن ،اﯾشان از زمان گفتمان تا کنون ،در فاروم ھای مختلف بارھا به حدود نسبی سن خوﯾش -و ناتوانی ھای فراوانشان -اشاره کرده اند. غيبت اﯾشان ھم می تواند به ﯾکی از اﯾن 3دليل ،ﯾا به ھر 3دليل زﯾر باشد: -1اﯾشان در اثر سالخوردگی ،دﯾگر قادر به فعاليت ھای غير علمی ھمراه با شانتاژ بازی ھای پر از ادا و اصول واضافه کردن ھزار ھزار پست به آمار خود نيستد. -2مامورﯾت اﯾشان خاتمه ﯾافته است ! -3در اثر شکست ھائی که در مقابل گفتگوھای علمی و مستند و پر از منطق دوستان مذھبی داشته اند ،دﯾگر روﯾشان نمی شود پا به فاروم ھا بگذارند. پانوﯾس :به دنبال ﯾک سرور باسوادتر و شجاع تر و پابرجاتر برای خوﯾش باشيد !
249 of 981
:faithful, 07-06-02, 17:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
سالم عليکم .
تا 70سالش رو که مدرک دارﯾم ! :
اﯾن ده سال را ھم اﯾشان از سن خوﯾش کاسته اند تا خاطر خواھان و کشته مرده ھای ! بيشتری داشته باشند !! به غير از اﯾن ،اﯾشان از زمان گفتمان تا کنون ،در فاروم ھای مختلف بارھا به حدود نسبی سن خوﯾش -و ناتوانی ھای فراوانشان -اشاره کرده اند. غيبت اﯾشان ھم می تواند به ﯾکی از اﯾن 3دليل ،ﯾا به ھر 3دليل زﯾر باشد: -1اﯾشان در اثر سالخوردگی ،دﯾگر قادر به فعاليت ھای غير علمی ھمراه با شانتاژ بازی ھای پر از ادا و اصول واضافه کردن ھزار ھزار پست به آمار خود نيستد. -2مامورﯾت اﯾشان خاتمه ﯾافته است ! -3در اثر شکست ھائی که در مقابل گفتگوھای علمی و مستند و پر از منطق دوستان مذھبی داشته اند ،دﯾگر روﯾشان نمی شود پا به فاروم ھا بگذارند. پانوﯾس :به دنبال ﯾک سرور باسوادتر و شجاع تر و پابرجاتر برای خوﯾش باشيد !
250 of 981
زﯾبا:10:57 ,03-06-07 ,
251 of 981
252 of 981
:faithful, 07-06-06, 09:41
:15:03 ,16-06-07 ,مزدك بامداد
مزدك بامداد:20:20 ,17-06-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
مزدك بامداد:16:20 ,21-06-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير
اﯾن حرف ھای شما ھم اصال ،انگ و سفسطه و گمانه زنی نيست ؟! نه ؟! در ضمن مفت خور کسی است که -1خودش ادعا می کند برای غرب کار می کند، -2از کاربرانی که سوادی از جنس اﯾشان دارند دعوت می کند تا برای آمرﯾکا کار کنند تا بتوانند چای کيلوﯾی $70بخوردند. -3بعد به قول ﯾکی از دوستان در مواقع اضافه کاری 17ساعت در روز پست می زند. دﯾگر خودتان پيدا کنيد مفت خور را ... -1ما کجا چنين ادعاﯾی کردﯾم ) سفسته و عمل الھی بستن دروغ به مخالف(! -2سفسته ی انگ به کاربران مخالف مافيا) اسالم و جمھوری اسالمی( 253 of 981
اﯾنکه چاﯾی کيلوﯾی 70دالر ھم ميخورﯾم سفسته ی گير دادن شخصی است ) در ضمن چشمتان ھم کور شود ,از داراﯾی ھای خود ميخورﯾم و نه از حق ملت( -3اﯾنھم باز سفسته ی الھی عبادی گير دادن به شخص. شما که سازمان تبليغات اسالمی با ھزاران کارمند ) مفت خور( و سازمان نميدانم اھل بيت ) با ھزاران مفتخور( و ..دارﯾد را ﯾکجا با ھمين زمان اندک خود مچاله ميکنم !
امير:18:04 ,21-06-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-1ما کجا چنين ادعاﯾی کردﯾم ) سفسته و عمل الھی بستن دروغ به مخالف(! -2سفسته ی انگ به کاربران مخالف مافيا) اسالم و جمھوری اسالمی( اﯾنکه چاﯾی کيلوﯾی 70دالر ھم ميخورﯾم سفسته ی گير دادن شخصی است ) در ضمن چشمتان ھم کور شود ,از داراﯾی ھای خود ميخورﯾم و نه از حق ملت( -3اﯾنھم باز سفسته ی الھی عبادی گير دادن به شخص. شما که سازمان تبليغات اسالمی با ھزاران کارمند ) مفت خور( و سازمان نميدانم اھل بيت ) با ھزاران مفتخور( و ..دارﯾد را ﯾکجا با ھمين زمان اندک خود مچاله ميکنم ! -1من از پيکی که گفتيد اﯾن قيمت ھا با توجه به ارز آمرﯾکا و کانادا چيزی نمی شود، نتيجه گيری کردم که برای ھر کجا که کار می کنيد ،حقوقتان به دالر است ،اگر اﯾن طور نيست حرفم را پس می گيرم. -3خود بزرگ بينی مفرط! -2آنچه آوردم جمله خودتون بود : بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
254 of 981
به ھر حال بحث سر اﯾن چيز ھا نبود ،جناب با سواد.
مزدك بامداد:23:11 ,25-06-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير
-1من از پيکی که گفتيد اﯾن قيمت ھا با توجه به ارز آمرﯾکا و کانادا چيزی نمی شود ،نتيجه گيری کردم که برای ھر کجا که کار می کنيد ،حقوقتان به دالر است ،اگر اﯾن طور نيست حرفم را پس می گيرم. -3خود بزرگ بينی مفرط! -2آنچه آوردم جمله خودتون بود :
به ھر حال بحث سر اﯾن چيز ھا نبود ،جناب با سواد.
افشا:08:51 ,26-06-07 ,
بازنوشت :
255 of 981
نگارنده ی نخستين :زﯾبا
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
مزدك بامداد:22:00 ,28-06-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
256 of 981
مزدك بامداد:16:15 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
متاسفانه مدتی است كه اﯾن تاپيك از موضوع خود به بيراھه كشيده شده است. سوالی از جناب مزدك گرامی داشتم اگر ممكن است لطف كنيد كمی در مورد آنچه كه با نام گوھره ی مادی از آن ﯾاد ميكنيد توضيح دھيد.آﯾا منظورتان ذرات بنيادی است؟
دوست گرامی ،البته ميدنيم كه ذرات بنيادين مانند الكترون و نيوترينو و كوارك و فوتون و ...دارای ساختار دورنی نميباشند ) مانند مثال پروتون كه از كواك ھا و گلوئون ھا درست شده( .ولی اين واقعيت را ھم داريم كه اين ذرات ھمگی ميتوانند به ھم تبديل شوند ،يعنی يك الكترون ميتواند در شرايطی به فوتون دگرگون شود بی اينكه ساختار درونی ھم داشته باشد. پس ميتوان نتيجه گرفت كه ھمه اين ذرات بنيادين ،در عين بنيادين بودن ،ھمه چھره ھايی از يك گوھره ی يگانه ھستند كه ھمو سزاوار نام " ماده" است و رآی بر اين است كه او ھمان انرژی يا بھتر بگوييم جنبش ميباشد كه به ھمه اين چھره ھا و بسته بندی ھا در ميايد .شايد برای انگاشت بھتر ،ھما ويژگی موجی /ذره ای را در نگر بگيريد كه بسته به اين كه از چه سو و رويه ای ،چه آزمايشی ميكنيد ،گاه چھره ی موجی و گاه چھره ی ذره ای انرجی را ميتوانيد " ببينيد".
257 of 981
اھل خراسان:16:39 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دوست گرامی ،البته ميدنيم كه ذرات بنيادﯾن مانند الكترون و نيوترﯾنو و كوارك و فوتون و ...دارای ساختار دورنی نميباشند ) مانند مثال پروتون كه از كواك ھا و گلوئون ھا درست شده( .ولی اﯾن واقعيت را ھم دارﯾم كه اﯾن ذرات ھمگی ميتوانند به ھم تبدﯾل شوند ،ﯾعنی ﯾك الكترون ميتواند در شراﯾطی به فوتون دگرگون شود بی اﯾنكه ساختار درونی ھم داشته باشد. پس ميتوان نتيجه گرفت كه ھمه اﯾن ذرات بنيادﯾن ،در عين بنيادﯾن بودن ،ھمه چھره ھاﯾی از ﯾك گوھره ی ﯾگانه ھستند كه ھمو سزاوار نام " ماده" است و رآی بر اﯾن است كه او ھمان انرژی ﯾا بھتر بگوﯾيم جنبش ميباشد كه به ھمه اﯾن چھره ھا و بسته بندی ھا در مياﯾد .شاﯾد برای انگاشت بھتر ،ھما وﯾژگی موجی /ذره ای را در نگر بگيرﯾد كه بسته به اﯾن كه از چه سو و روﯾه ای ،چه آزماﯾشی ميكنيد ،گاه چھره ی موجی و گاه چھره ی ذره ای انرجی را ميتوانيد " ببينيد".
باالخره نمردﯾم و اﯾن دوستمان بطور اتفاقی حرف درستی زد ؛ حال بھتر است بروﯾم سراغ اصل مطلب و آن ھمان "گوھره ﯾگانه " است ؛ آن گوھره ﯾگانه چيست كه گاه خود را بصورت موج خود را می نماﯾاند و گاه ذره ؟ حركت اﯾن گوھر ﯾگانه چگونه حركتی است ؟ چرا ﯾگانه است و چند گانه نيست ؟ آن لحظه كه موج است چه خواصی دارد ؟ اﯾن تعرﯾف از ماده را از كجا آوردی ؟ ماده ھمان جرم +انرژی است ؛ اﯾن تعرﯾف فيزﯾكدان ھاست ؛ گوھر ﯾگانه و واحد تعرﯾف چه كسانی است ؟ چرا اﯾن گوھر ازلی است ؟ چرا از ھيچ ﯾھو پيدا نشده ؟!
مزدك بامداد:16:39 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mafia :
258 of 981
درود مزدک جان ,دو تا سوال در مورد خودآگاھی و احساس داشتم ,اولين سوال اﯾنکه خودآگاھی صرفا مادی است ﯾا بر اثر چينش ماده به وجود مياد و ﯾک حالت مجازی داره؟ بعد در مورد احساس کردن ,چطوری موجودات زنده ميتونن احساس درد ﯾا لذت داشته باشن؟ مثال تعرﯾف درد واسه ﯾک برنامه کامپيوتری شدنيه؟ و ﯾا ﯾک روبات؟ r خودآگاھی مادی است و در اثر چين مادی ھم پديد ميايد. البته ويژگی ماده در ماترياليسم اين است كه از دگرگونيھای ك ّمی ،دگرگونيھای كيفی پديد ميايد و يا اينكه جمع ،چيزی بيشتر از مجموع اجزاست .برای نمونه ،يك مولكول آب ) " ( H²Oمايع" نيست ولی ميليونھا از اين مولكول ھا دارای صفت " مايع" ھستند .اين صفت گرچه در جزء نيست، در كل ھست و به ھمان اندازه ھم " مادی" و فيزيكی ميباشد. خودآگاھی ھم بخشی از داده پردازی ماست كه بخش مھادين، يعنی ناخودآگاه ما ،آنرا برای خدمت به خود " رھا" كرده است كه برای فرازيست ما در پی چاره باشد .درست مانند ديكتاتوری كه بری فرازيست خود،از ناچاری ،به دانشمندان جامعه اين پروانه را بدھد كه پژوھش و آروين آزاد و بدون تحكم ديكتاتور داشته باشند تا بتوانند فرمانفرمايی او را با شناخت و كشف و اختراع ھای تازه تر و بيشتر ،استوار سازند و چون اين آروين كامياب بوده ،خودآگاھی گسترش يافته است. البته اين خودآگاھی ريسك ھايی ھم دارد و آن اينست كه ممكن است رای ان دانشيان بر اين باشد كه اين حكومت نبايد باشد و مثال ً خودكشی ميكنند ،در حاليكه حيوانات خودكشی نميكنند! -درروبات ھم ،اگر سيگنال و برنامه ی ويژه ای را برگزيدگی ) ( priorityبدھيد ،در ھنگام دريافت ان سيگنال ،روبات كارھای ديگررا كنار نھاده و به آن سيگنال خواھد پرداخت. اين در " ذھن " روات ميتواند بصورت درد نيز دريافت شود ولی چون ما تنھا از واكنش ھا ميتوانيم بدانيم كه در ذھن ھا چه ميگذرد ،از ديدن واكنش ھمانند واكنس خود در ھنگام درد ،ميتوايم بگوييم كه روبات ھم در انگاه مثال ً درد دارد . -برای فھم بھتر ،روبات ھای فوتباليست را تصور كنيد.آنھا با گيرنده ھای خود جای توپ و دروازه و غيره را دريافت ميكنند واكنش خود را با اين داده ھا محاسبه ميكنند ،مثال ً بسوی توپ رفته و آنرا شوت ميكند .پس با سنجش با يك فوتباليست انسانی ،ميتوان گفت كه اين روبات ،توپ را " ميبيند" ا ّما اينكه آيا اين توپ در ذھن او مانند توپ در ذھن ما رنگی و پالستيكی و فالن و بھمان است را نميتوانيم بگوييم ،شايد بصورت يك خال سياه گرد در زمينه ی سفيد او را ميبيند؟ 259 of 981
مزدك بامداد:16:48 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
باالخره نمردﯾم و اﯾن دوستمان بطور اتفاقی حرف درستی زد ؛ حال بھتر است بروﯾم سراغ اصل مطلب و آن ھمان "گوھره ﯾگانه " است ؛ آن گوھره ﯾگانه چيست كه گاه خود را بصورت موج خود را می نماﯾاند و گاه ذره ؟ حركت اﯾن گوھر ﯾگانه چگونه حركتی است ؟ چرا ﯾگانه است و چند گانه نيست ؟ آن لحظه كه موج است چه خواصی دارد ؟ اﯾن تعرﯾف از ماده را از كجا آوردی ؟ ماده ھمان جرم +انرژی است ؛ اﯾن تعرﯾف فيزﯾكدان ھاست ؛ گوھر ﯾگانه و واحد گفتيم كه او ھمان انرژی است كه بنيادين ترين چھره ی ماده نيز شناخته شده است و يگانه ھم ھست چون به چھره ھمه ذرات بنيادين ميتواند چھره نما شود. انرژی ھم چيزی نيست جز ھمان جنبش) حركت( يعنی " چيزی " نيست كه جنبش بكند ،بلكه خود جنبش است. برای فھم بيشتر ،زمانی كه شما توپ را شوت مينيد، بخشی از ذرات انرژی ) يا جنبش( را كه در خود داشتيد ،به ذرات جرم توپ ميچسبانيد و اين جنبش, ذرات توپ ،در نتيجه خود توپ را ميجنبانند. حال ،ويژگی سرشتين انرژی ،چنانكه دانش فيزيك دريافته اين است كه دارای ھردو چھره ی موجی و ذره ای است ،ھرگاه كه بسته ی انرژی باالتر باشد ،ويژگی ذره ای اش بيشتر ميشود و ھرگاه كه بسته ی كوچكتر انرژی باشد ،ويژگی موجی اش بيشتر پديدار ميگردد. برای ھمين ھم مثال ً پرتو گاما ،مرگبار است ولی پرتو نور و يا پرتو راديويی مرگبار نيست.
اھل خراسان:16:57 ,30-07-07 ,
260 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد بازنوشت : ويژگی ماده در ماترياليسم اين است كه از دگرگونيھای ك ّمی ،دگرگونيھای كيفی پديد ميايد
وﯾژگی ماده در ماترﯾاليسم ؟!
آﯾا وﯾژگی ماده در علم ھم ھمان است ؛ توضيح بده كه ﯾك :
علم در كجا و چگونه ثابت كرده كه ھر تغيير كمی به كيفی تبدﯾل می شود؟ دو :منظور از كم و كيف چيست ؟
اھل خراسان:17:09 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بازنوشت : گفتيم كه او ھمان انرژی است كه بنيادين ترين
چھره ی ماده نيز شناخته شده است و يگانه ھم ھست چون به چھره ھمه ذرات بنيادين ميتواند چھره نما شود. انرژی ھم چيزی نيست جز ھمان جنبش) حركت( يعنی " چيزی " نيست كه جنبش بكند ،بلكه خود
261 of 981
جنبش است .
پس گوھر ﯾگانه شما ھمان حركت است ؟ راجع به اﯾن حركت توضيح بده ؛ چه جور حركتی ؟ اصال تعرﯾف شما از حركت چيست ؟ وقتی انرژی را ھمان حركت در نظر بگيرﯾم ؛ متحرك كدام است ؟ كدام فيزﯾكدان حركت را ھمان انرژی دانسته است ؟ و ﯾا فلسفه شماست ؟ آﯾا درست فھميدم كه چون گوھر شما ﯾه اشكال در می اﯾد واحد است ؟ نمی شود چيزی واحد نباشد ولی به ھمه اشكال دراد ؟ ﯾگانگی ﯾعنی چی ؟ ذات ﯾگانه دارد ؟ چه چيز او ﯾگانه است ؟ تجزﯾه ناپذﯾر است ؟ اتم فلسفی است ؟
مزدك بامداد:17:15 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
][right/ توضيح بده كه ﯾك : علم در كجا و چگونه ثابت كرده كه ھر تغيير كمی به كيفی تبدﯾل می شود؟ دو :منظور از كم و كيف چيست ][right/ اگر شما دو گرم بيشتر از حد تحمل شتر بار روﯾش گذارﯾد ،كمرش ميشكند. آب را اگر ٩٩درجه انرژی بدھيد، بخار نميشود ولی ﯾك درجه ی دﯾگر ھم گرما ) انرژی( بيفزاﯾد ،بخار ميشود و وﯾژگی ھای ) كيفيت( كامال ً دﯾگری پيدا ميكند .اگر به اتم نميدانم جيوه ،ﯾكی دو پروتون و نوترون دﯾگر بيفزاﯾيد، ميشود طال و ...
262 of 981
مزدك بامداد:17:29 ,30-07-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
پس گوھر ﯾگانه شما ھمان حركت است ؟ راجع به اﯾن حركت توضيح بده ؛ چه جور حركتی ؟ اصال تعرﯾف شما از حركت چيست ؟ وقتی انرژی را ھمان حركت در نظر بگيرﯾم ؛ متحرك كدام است ؟ كدام فيزﯾكدان حركت را ھمان انرژی دانسته است ؟ و ﯾا فلسفه شماست ؟ آﯾا درست فھميدم كه چون گوھر شما ﯾه اشكال در می اﯾد واحد است ؟ نمی شود چيزی واحد نباشد ولی به ھمه اشكال دراد ؟ ﯾگانگی ﯾعنی چی ؟ ذات ﯾگانه دارد ؟ چه چيز او ﯾگانه است ؟ تجزﯾه ناپذﯾر است ؟ اتم فلسفی است ؟ معنی حركت روشن است. انرژی ھم ميتواند جنبنده)متحرك( باشد ،ﯾعنی مثالن الكترون و ﯾا دﯾگر ذرات جرم دار ،ھمان انرژی فشرده ھستند. برای ھمين ھم ﯾك ذره جنبش ) انرژی( مانند فوتون ،ميتواند به ﯾك ذره جرم دار ،مانند الكترون " بچسبد" و اﯾن چسبيدن در چھره ی تندتر شدن الكترون خودنماﯾی ميكند .خود انرژی ﯾا جنبش ھم ھمواره با تندای Cھمان ٣٠٠٠٠٠كيلومتر در ثانيه مرز تبدﯾل ميان جرم و انرژی است ) (E=mC² بری نمونه به افكت جذب و دفع انرژی فوتون در اتم ھا نگاه كنيد
http://www.hep.man.ac.uk/u/WWW/WWW/groups/d0/teaching/glossary/feynmanA.html --
بله چون انرژی ميتواند به ھه ی اﯾن ذرات چھره نما
263 of 981
شود و اصوال ً جرم ،ھمان انرژی فشرده است ،پس ھمه جھان از انرژی ساخته شده ،منتھا در دو چھره ی كالن آزاد و گرفتار ،مانند موج باز و موج بسته. انرژی ھم كه از ميان رفتنی نيست!
اھل خراسان:14:27 ,01-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
معنی حركت روشن است.
انرژی ھم ميتواند جنبنده)متحرك( باشد ،ﯾعنی مثالن الكترون و ﯾا دﯾگر ذرات جرم دار ،ھمان انرژی فشرده ھستند. برای ھمين ھم ﯾك ذره جنبش ) انرژی( مانند فوتون ،ميتواند به ﯾك ذره جرم دار ،مانند الكترون " بچسبد" و اﯾن چسبيدن در چھره ی تندتر شدن الكترون خودنماﯾی ميكند .خود انرژی ﯾا جنبش ھم ھمواره با تندای Cھمان ٣٠٠٠٠٠كيلومتر در ثانيه مرز تبدﯾل ميان جرم و انرژی است ) (E=mC² بری نمونه به افكت جذب و دفع انرژی فوتون در اتم ھا نگاه كنيد
264 of 981
http://www.hep.man.ac.uk/u/WWW/WWW/groups/d0/teaching/glossary/feynmanA.html --
بله چون انرژی ميتواند به ھه ی اﯾن ذرات چھره نما شود و اصوال ً جرم ،ھمان انرژی فشرده است ،پس ھمه جھان از انرژی ساخته شده ،منتھا در دو چھره ی كالن آزاد و گرفتار ،مانند موج باز و موج بسته.
انرژی ھم كه از ميان رفتنی نيست!
-1فقط جواب ﯾكی از سواالت را دادی . -2درست كه جرم و انرژی به ھم تبدﯾل می شوند ولی باالخر انرژی عين جرم نيست وگرنه بحث تبدﯾل به ﯾكدﯾگر منتفی بود ؛ حال بگو ببينم آﯾا انرژی حركت ميكند )ميدانم كه اگر به جرم تبدﯾل شد در مكان حركت ميكند( ؛ سوال راجع به انرژی است كه ظاھرا ھمان گوھر ﯾگانه شماست.
مزدك بامداد:15:07 ,01-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
-1فقط جواب ﯾكی از سواالت را دادی . -2درست كه جرم و انرژی به ھم تبدﯾل می شوند ولی باالخر انرژی عين جرم نيست وگرنه بحث تبدﯾل به ﯾكدﯾگر منتفی بود ؛ حال بگو ببينم آﯾا انرژی حركت 265 of 981
ميكند )ميدانم كه اگر به جرم تبدﯾل شد در مكان حركت ميكند( ؛ سوال راجع به انرژی است كه ظاھرا ھمان گوھر ﯾگانه شماست. گوﯾا فھم نكردﯾد كه انرژی حركت محض است. مثال ً فوتون اصوال ً با سرعت نوری كه دارد تعرﯾف ميشود و فوتون ﯾك ذره انرژی است. ﯾعنی انرژی ھمواره در سرعت نور است، اِند ِ جنبش ! است ! . ھمه انرژی ھاﯾی ھم كه در ميدان وﯾا باتری و ..ھستند ھم مانند ان فوتونی كه در ميان دو آﯾينه گرفتار است ،بگونه ای در بند ھستند ولی ھمواره در جنبش و جنباننده ھم ھستند!! فھم شد بيسواد؟
مزدك بامداد:15:19 ,01-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mafia :
,تنھا در مورد اﯾن احساس کردنٍ ,ﯾک "برنامه" برای سپاس از پاسخ ھا اﯾنکه با محيط در تعامل باشه نياز به داشتن سيستم ارزش دھی و ھمان ) (Priorityداره که گفتين ,و ﯾعنی برای ﯾک انسان ,سيگنالھای عصبی و ھورمونھای متاثر از ھمين انتخابھا ,به صورت احساس درد ﯾا لذت به وجود مياد؟ پس در اﯾن صورت ما اگه به ﯾک روبات به اندازه کافی منابع برای جمع آوری اطالعات و پردازش اونھا بدﯾم تا حالتی که دارای ذھنی خودآگاه بشه ,بدون زحمت دﯾگه ای در ذھنش به شکل خاصی ھمين سيگنالھارو درک و احساس ميکنه؟ مانند ھمان ذھنيتی که روبات فوتباليست ما از توپ و شوت کردن داره ولی ما نميدونيم به چه شکل به وجود اومده؟ و ﯾک سوال کلی تر ,اگه بتونيم از ﯾک آدم تمام احساسھای درد و لذت رو بگيرﯾم ,ميل به بقاﯾی برای اون فرد باقی ميمونه؟ مثال مرگ و زندگی براﯾش تقاوتی خواھد داشت؟ بله برنامه ھای درد و رنج و لذت از برنامه اھی بسيار بنيادﯾن راﯾانه ی ما ) مغز( ھستند كه كار " پاداش و پادافره" را در راستای زﯾست و فرازﯾست در دست دارند. برای نمونه ،عمل جنسی ،اگر از بيرون و عينی بدان
266 of 981
بنگرﯾم ،عملی خسته كننده ،زمانگير و انرژی گير است. شما ھرگز مثالن داوخواھانه بيل و كلنگ دست نميگيرﯾد كه انرژی تلف كنيد و خسته بشوﯾد و عرق بكنيد و ... ولی اﯾن آﯾين جنسی را انجام ميدھيد ،چرا؟ چون برنامه پاداشی لذت در اصل شما را گول زده و بسوی اﯾن عمل كه برای فرازﯾست ژن شما )=زادمان پسين و فرزندان شما و (.. باﯾسته است ،راھنماﯾی ميكند .ھمچنين اگر حس رنج آور تشنگی و گرسنگی و حس لذت از آب خنك خوردن و چلوكباب خوردن نبود ،شما از بی ابی و نبود انرژی ميمردﯾد ) و ان جاندارانی كه اﯾن لذت و رنج را نداشته اند ھم برای ھمين در انتخاب طبيعی مرده اند !( بر اﯾن پاﯾه ،اگر ما مثال ً در روبات ،برنامه ای بگذارﯾم كه در ھنگام كاھش باتری اش به %٣٠مثال ً ،كارھای دﯾگر او را باﯾستاند و اورا بسوی پرﯾز برق برای شارژ شدن ببرد ،و كارھای دﯾگر او را بلوكه كند و ﯾا زمان cpuرا به آنھا ندھد ،در حقيقت او ھمان احساس رنج گرسنگی را تجربه كرده است
مزدك بامداد:16:19 ,06-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
-1ﯾعنی چی انرژی ھمان حركت است ؛ پس متحرك شما اﯾنجا گم شده است ؟ -2من راجع به انرژی و جرم و فوتون و موتون بحثی ندارم ؛ كتاب ھای پيش دانشگاھی پر است از اﯾن بحث ھا و شكل ھای قشنگی ھم درساﯾت ھای مختلف موجود است ؛ منو نمی تونی "جو گير " چھارتا عكس و ...كنی ؛ برو سراغ گوھر ﯾگانه ! چی ھست اﯾن گوھر ﯾگانه ؟ حركت او به چه معنا ست ؟ -3من می گوﯾم حركت ِجوھر واحد چيست ؟ می گوﯾد انرژی ؟ می گوﯾم انرژی چيست ؟ می گوﯾد حركت ! -4بر گردﯾم سراغ جوھر ِواحد شما ؛ آﯾا جوھر واحد شما ازلی است ؟ چرا ؟ فرمودﯾد حركتش در مكان صورت می گيرد ؛ كدام مكان ؟ مكان جوھر واحد كجاست ؟ انھدام ماترﯾاليسم شروع شده است. -١گفتيم كه انرژی ھمان جنبش است 267 of 981
-٢پس ميدانيد كه ذره ھای انرژی و بسته ھای انرژی چه ھستند؟ -٣من ھم گفتم كه اﯾن "جوھر واحد " ،ﯾا گوھر ﯾگانه ھمان انرژی و ﯾا خود جنبش) حركت( است ! نه اﯾنكه حركتی بر ان سوار باشد. اﯾن گوھره بصورت بسته بسته )فوتون و گلوئون و (..در شمار ) تعداد( ميليارد ھا ميليارد بسته و ذره وجود دارد. -۴گفتيم كه انرژی ازلی است) قانون نخست فيزﯾك( و بصورت بسته بسته ) ذره ذره(,جنبش در مكان است!
شما دﯾری است منھدم شده اﯾد
مزدك بامداد:16:39 ,07-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
-1من می گوﯾم انرژی چيست ؟ می گوﯾد جنبش ! می گوﯾم جنبش چيست ؟ می گوﯾد حركت ! می گوﯾم حركت چيست ؟ می گوﯾد انرژی !! در فلسفه اﯾشان "دور ھم كه باطل نيست " پس عقل فطری و طبيعی كجا رفته ؟ -2الجوھره الواحده ھمان "خود حركت " است ﯾعنی چی ؟ اﯾن بسته شما ؛ ﯾا ھمان فتون ؛ "در فظا حركت ميكند" پس متحرك فتون است و حركت صفتی است كه بر او عارض گشته ؛ و ھمان طور كه قبال گفتيد در "مكان" حركت ميكند .انھدام ماترﯾاليسم شما ﯾعنی اﯾن -3پس گوھر ﯾگانه ھمان فتون است ! پس اﯾن فتون است كه گاه به الكترون تبدﯾل می شود گاه سر از نترون در می اورد برخی مواقع ضد ماده می شود و ...پس ماده ھمان فتون شد! . -4چرا فتون ازلی است ؟ فلسفه برای من نباف ! باﯾد از فيزﯾك دانشگاھی دليل بياوری .در غير اﯾنصورت آغاز دفن ماترﯾاليسم را اعالم ميكنم. من چه كنم كه بيسوادﯾد! ﯾعنی شما در زندگی حركت را تجربه نكرده و نميدانيد حركت چيست كه ازمن ميپرسيد؟
268 of 981
خير فوتون خودش حركت است و اگر به ذرات جرم داربچسبد ،ميزان حركت انھا را ھم زﯾاد تر ميكند .زمانی كه فوتون آزاد باشد و به جرم نچسبيده باشد ،بر پاﯾه سرشت خود با برترﯾن تندای ممكن ،ﯾعنی Cدر جنبش و نھاد جنبش است! حركت صفتی نيست كه بر او عارض شده باشد ،چون فوتون اصوال ً بدون حركت وجود ندارد و جرم سكون آن صفر است! فوتون ھا تنھا ﯾكی از بسته ھای انرجی ھستند كه گاھی انرژی بيشتر و گاھی كمتر دارند، پس گوھره ھمان انرژی است و فوتون بسته ھاﯾی از اﯾن كارماﯾه و جنبش ھستند . بسته ھای دﯾگری چون گلوئون ھم دارﯾم. شما كه گوﯾا كمی نسبيت خوانده اﯾد ،ميدانيد كه اگر چيزی با سرعت نور حركت كند، زمان بر او چگونه ميگذرد؟
مزدك بامداد:16:08 ,10-08-07 ,
بازنوشت : به نظر شما سفر در زمان و بخصوص سفر به گذشته امكان پذﯾر است؟ زمان وجود خارجی ندارد و اپاندﯾسی از جنبش است .گذشته و آﯾنده وجود ندارند. بر اﯾن پاﯾه : * نميتوان به گذشته " سفر" كرد. * ميتوان گذشته را دﯾد * ميتوان گذشته را بازسازی كرد * نميتوان به اﯾنده ی خود رفت. * ميتوان به اﯾنده جھان رفت 269 of 981
زمان مانند مكان وجود خارجی ندارد و وابسته و انتزاعی از جنبش و پياپی شدن چينش ھاست. بر اﯾن پاﯾه ھر لحظه از گذشته ،دارای ﯾك چينش وﯾژه است .شما نميتوانيد به گذشته ی خود بازگردﯾد و مثال ً خود و ﯾا پدر خود را در ھنگام كودكی ببينيد ،چرا كه ذرات وجودی با ھوﯾت شما ،نميتوانند دوبل و دوتا بشوند .اﯾنگونه ،ممكن ھم نيست كه شما بتوانيد مثال ً خود را در بچگی تان بك ُـشيد. ما از انجا كه گذشته در ھر آن ،ﯾك چينش بيش ا ّ نيست ،ميتواند انرا با در دست داشتن فندآوری بسنده ،بازسازی كنيد .برای نمونه گل سرخ شما كه دﯾروز ساداب بود ،امروز پژمرده و "پير" شده است .بادر دست داشتن فند بسنده ،و آگاھی ) اﯾنفورماﯾون/داده(از چينش و چيدمان دﯾروز اﯾن گل سرخ ،ميتوانيد ذرات را دوباره در ھمان جای خود كه در دﯾروز داشتند ،بچينيد و گل سرخ به گذشته برگردد و دوباره شاداب و " جوان" شود. ﯾا اگر ذره و ﯾا توپی دﯾروز در مكان اﯾكس بوده و امروز در مكان اﯾگرگ است ،ميتوا ن با نھادن آن در ھما مكان اﯾكس ،ھمان چينش دﯾروزی را باز سازی كرد و بدﯾنسان " گذشته" را بازسازی نمود. ازسوی دﯾگر شما ميتوانيد گذشته را ھر ان ببينيد. اصوال شما ھر چه ميبينيد ،گذشته است و ھر اندازه فاصله ی چيزی كه ميينيد دور تر باشد ،بيشتر گذشته و گذشته تر را ميبينيد برای نمونه اگر شما چيزی را ميبينيد كه در ٣ كيلومتری شماست در حقيقت دارﯾد آن چيزرا ،در چينشی كه در ﯾك سدھزارم ثانيه پيش داشت، ميبينيد ،چون رسيدن آگاھی به شما بيدرنگ ) ( instantنيست و دست باال ،با تندای نور شدنی است .اگر خورشيد را ميبينيد ،در راستی، خورشيد را چنان كه در ٨دقيقه پيش بود ﯾبينيد و اگر ھم اكنون خورشيد نابود بشود ٨ ،دقيقه بدرازا ميكشد تا شما ا ان آگاه بشوﯾد. شما نميتوانيد به اﯾنده خود بروﯾد ،چون بازھم ذرات وجود شما دوتا نميشوند و شما نميتوانيد خود را در حاليكه پيرزن و ﯾا پيرمرد شده اﯾد ببينيد و لمس كنيد. ما شما ميتوانيد با ٣امكان ،به اﯾنده جھان بروﯾد ا ّ كه اﯾنده ی خود شما ھم خواھد شد. امكان نخست اﯾنكه حركت درونی و ﯾا گذر زمان را برای پيكر خود ،با گرفتن تندای بسيار باال 270 of 981
و نزدﯾك به تندای نور ،ك ُـند كنيد مثال ً با ﯾك كشتی فضاﯾی كه با تندای نور پرواز ميكند، ٣٠سال به سفررفته و سپس به زمين بازگردﯾد. در انگاه ،زمان برای شما اﯾستاده ولی در زمين ھمچنان گذشته و ھمگان ٣٠سال پيرشده اند و چينش ھای روی زمين دگرگون شده ،ﯾا ساختمان ھا و اختراعات نوﯾن چھره ی زمين را دگرگون كرده و ﯾا مثال ً جنگ اتمی ،چينشی بيابانی به زمين بخشيده ،بھرروی اﯾن سفر به "آﯾنده" خود نيست بلكه سفر به اﯾنده دﯾگران است كه از ان لحظه كه برگردﯾد آﯾنده شما ھم از ھمانجا براه ميافتد. روش دوم رفتن در ﯾك ميدان گرانش نيرومند است. اﯾن چنين ميدانی بازھم جنبش درونی شما ﯾعنی روند پير شدن و ﯾا بزبانی دﯾگر" ،زمان" را كند ميكند و شما ميتوانيد پس از اﯾنكه در زمين ٣٠ سال گذشت ،دوباره از انجا به زمين بازگردﯾد و ھمان داستان پيشين. روش سوم كند كردن جنبش شيمياﯾی درونی خود است با سرمای نزدﯾك به صفر كلوﯾن ) صفر مطلق( ،ﯾعنی با گرفتن انرژی جنبشی از اتمھا و مولكولھای خود ،واكنش ھای زﯾستی و شيمياﯾی را كند كرده و اﯾنگونه روند پير سدن خود را كند ﯾا اﯾستا كنيد و سپس پس از ٣٠سال مثال ،با فندآوری وﯾژه ،دوباره دمای پيكر را به ٣٧درجه سانتيگراد باال ببرند و شما دوباره از كومای سرما بيدار بشوﯾد.
مزدك بامداد:17:19 ,10-08-07 ,
بازنوشت : .. اگر زمان را حاصل تغييرات در چينشھای ماده بدانيم ،نسبی بودن زمان چگونه تفسير ميشود؟ نسبی بودن زمان را در دو سوﯾه بررسی ميكنيم. -١فاصله مكانی ،فاصله زمانی را ھم پدﯾد مياورد. 271 of 981
ھمچنان كه در پيام پيشين گفتيم ،ھر چيزی از شما دوتر باشد ،در زمان ھم از شما دورتر است و برای شما گذشته بشمار ميرود ،ھمچنان نيز شما برای او گذشته به شمار ميروﯾد ،چون رسيدن آگاھی ھا و " دﯾدن" ،دست باال با تندای نور شدنی است. بر اﯾن پاﯾه" ،اكنون" شما و "اكنون" كسی دﯾگر در ﯾك جای دﯾگراز دﯾد رسيدن آگاھی ،دو چيز جدا ھستند. -٢داشتن جنبش و تندا در مكان نيز سبب كاستن تندای گذر " زمان" ميشود ،ﯾعنی به زبان دﯾگر، " جنبش درونی" را كند ميكند. چكيده ی نسبيت خاص چنين است: تندا در مكان +ت ُـندا در زمان = تندای نور! ﯾعنی در حقيقت ھمه چيز با تندای نور در جنبش است! چگونه؟ بپندارﯾد كه شما در دكانی ھستيد و پروانه دارﯾد كه ﯾك كيلو ميوه بردارﯾد .دو گونه ميوه ھم در دسترس شماست .شما ھرچه از ميوه الف بيشتر بردارﯾد، ھمان اندازه كمتر ميتوانيد از ميوه ی ب بردارﯾد و بوارونه .تندا در مكان و زمان ھم ھمينگونه است، ھرچه تندای شما در مكان بيشتر باشد ،تندای درونی و ﯾا گذر زمان برای شما كمتر است .بر اﯾن پاﯾه اگر تندای شما مانند فتون ،در مكان به تندای نور برسد ،جنبش ھای درونی شما می اﯾستند و ﯾا بزبان دﯾگر ،زمان برای شما به اﯾستاﯾی ميرسد. براﯾن پاﯾه ،فوتون ﯾك ذره بيزمان است چون ھمه جنبشی را كه پروانه دارد ,داشته باشد ،در مكان دارد .در برابر ان ،ﯾك ذره جرم دار ساكن ،مثال ً ﯾك الكترون ساكن ) نسبت به دستگاه فضا زمان( دارای بيشترﯾن تندای گذر زمان است. اكنون بياﯾم برای درﯾافتن اﯾن داستان ،از ﯾك مثال سود ببرﯾم .انرژی كه ھمان جنبش است را ﯾك دونده بينگارﯾد كه ھرگز خسته نميشود و ھمواره با ﯾك تندای ﯾكسان ،مثال ً ١٠٠كيلومتر در ﯾك ثانيه ) واحد ھای زمان ھم خود ھمه از شمارش جنبش ھای تناوبی بدست امده اند( ميدود ،دونده ای كه ھرگز پيرو خسته و كند نميشود ،چون خود جنبش است .اﯾن دونده از روی سرشت خود ميخواھد كه با اﯾن تندای ﯾكسان ) ثابت( روی خط راست در مكان ،بجنبد و بدود .اﯾن حالت او در "آزادی " است).موج ,بدون جرم سكون( اكنون اگر اﯾن دونده بھر فرنود وادار بشود كه راه خود را كژ كند و مثالن به چپ بپيچد ،از 272 of 981
آزادی او "كم " ميشود ،چون نميتواند به ھمان راه و راستای پيشين برود و در ﯾك كمان ،ھمسانی تندای خطی و تندای برداری او بھم ميخورد، درست مانند ﯾك ماشين در ﯾك پيچ ،كه در آنگاه، شما حس ميكنيد كه به شما فشار و نيرو كارگر ميشود و از "آزادی" شما ميكاھد).موج<-ذره( حال اگر اﯾن دونده را وادار كنيم كه تنھا در روی كره زمين بدود ،آزادی او بازھم كمتر شده است و " گرفتاری" او بيشتر چھره می نماﯾد. حال اگر اﯾن دونده را وادار كنيم كه در ﯾك ميدان ورزشی مثال گرد ،ھی بگردد و بدود ،آزادی او بازھم بيشتررنگ باخته و گرفتاری او ,بازھم بيشتر "دﯾده" ميشود ،گرچه او با ھمان تندا ميدود ،ولی دﯾده ميشود كه او در ﯾك مكان گرفتار است و آن مكان را "اشغال" كرده است .مثال ً اگر به اﯾن ميدان ورزشی از ﯾك ھواپيما نگاه كنيد ،مانند ﯾك نقطه بنگر ميرسد كه در ان آثار دونده پيداست ) ذره,جرم( .حال اگر اﯾن دونده وادار شود كه در ﯾك حياط كوچك دور حوضی بدود، گرفتاری و سكون او در ان مكان) حياط( بيشتر به چشم مياﯾدو اگر از دور به اﯾن دونده كه جامه ی ورزشی سرخرنگ پوشيده نگاه كنيم ،ميبينيم كه در اﯾن حياط كوچك ھميشه ﯾك لكه سرخ ھست ،گرچه ممكن است چرخيدنش را نبينيم . ذره ی جرم دار را ھم ميتوان برای درﯾافت بيشتر، ھمين انرژی گرفتار انگاشت كه اگر " آزاد" بشود ھمان فوتون و ..ﯾعنی موج ,انرژی خواھد شد. مثالن دو فوتون ميتوانند با برخورد بھم ،به دو ذره ّ ی جرم دار الكترون و پوزﯾتون دگرگون شوند و اگر اﯾن دو ذره بھم بخورند باز ميتوانند به دو فوتون دگرگون شوند. برای ھمين ميتوان انگاشت كه ﯾك ذره ّ جرم دار كه ھمان انرژی گرفتار است ،جنبش درونی با تندای نور دارد. از سوی دﯾگر ميدانيم كه جنبشی تند تر از نور شدنی نيست .پس زمانی كه ﯾك ذره ی جرم در ﯾك راستا تندی ميگيرد ،مثال ً شما در اتومبيل ل تندای اﯾن ذره ّ نميتواند بيشتر گاز ميدھيد ،ك ّ از تندای نور بشود و ناچار ،از تندای درونی آن ،كاسته ميشودو زمانی كه تندای آزاد ان در مكان ،به تندی نور نزدﯾك ميشود ،تندای درونی ان بسوی صفر فته ،ﯾعنی زمان برای آن به سوی اﯾستادن ميرود و ﯾا بزبان دﯾگر ،بيشتر به چھره ی انرژی ) به "آزادی"( نزدﯾك ميشود.
273 of 981
ﯾا نمونه ای دﯾگر برای انگاشت: ﯾك پاندول بی اصطكاك را در نگر بگيرﯾم كه از چپ به راست ميرود و وارونه .حال اﯾن پاندول را تندا ميدھيم زمانی كه اﯾن پاندول به تندای نور در راستای جنبش خود برسد ،دﯾگر نميتواند به چپ و ﯾا راست برود ،چون انگاه باﯾد سرعت برآﯾندش ،بيشتر از تندی نور بشود و از اﯾن رو تيك تيك اﯾن پاندول و ﯾا ساعت ،اھسته تر و سرانجام اﯾستنده ميشود ،گوﯾی زمان اﯾستاده. --مانند ھمين امر در ميدان ھای گرانشی روی ميدھد. و در ان جا نيز زمان ﯾا "جنبش درونی " كند تر ميشود. برای بھتر انگاشتن اﯾن پدﯾده نيز مكان را چون ﯾك فرش دستباف بينگارﯾم كه از گره ھاﯾی در كنار ھم درست شده .فرشھای درشت تر ،گره ھای درشت تر و فرش ھای گرانبھا تر و ابرﯾشمی و ..گره ھای رﯾز تر وبھم فشرده تر دارند .حال سوسكی را در نگر بگيرﯾم كه از گرھی به گره دﯾگر ميپرد و تندی او را با شمار گره ھاﯾی كه او ميتواند در سنجش با ﯾك رفرانس بپيماﯾد ،تعرﯾف كنيم. برای نمونه ،اﯾن سوسك ميتواند ٣٠گره در ھمان زمان كه ﯾك مورچه ﯾك گره را ميپيماﯾد ،پشت سر بگذارد .پس تندی او ميشود ٣٠گره. اكنون تصور كنيم كه اﯾن فرش بھمراه سوسك و موچه آب رفته و گره ھای ان مانند ﯾك فرش گرانبھا ،بسيار بھم نزدﯾك شده اند. بازھم تندی اﯾن سوسك ھمان ٣٠گره است و نسبت به مورچه بازھم ٣٠برابر است ولی نسبت به ان فرش پيشين ،در اثر فشرده شده تارو پود فرش ) و تارو پود سوسك( بنگر ما ميرسد كه كند تر شده است ) بنگر خودش ابتدا چنين نيست( از اﯾنرو چون ميدان گرانش ،در نسبيت با خمش ﯾا خميدگی مكان و ﯾا گاه با چگالی و فشردگی مكان تعرﯾف ميشود، جنبش ھا ھم در اﯾن خمدﯾدگی ھا دچار دگرگونی ميشوند كه البته برای خودشان " محسوس" نيست. بر اﯾن پاﯾه ميتوان گفت كه مكان و "زمان" دوقلوی بھم چسبيده و ﯾا دوكفه ی ﯾك ترازوھستند كه به آنھا امروزه دﯾگر فضازمان ميگوﯾند .ھر اندازه كه مكان فشرده شود، " زمان" در آن كشدار تر ) كندتر( ميشود و ھر اندازه ﯾك كفه پاﯾين برود ،كفه دﯾگر باﯾد باال برود ،چون ھمه چيز باﯾستی در مجموع جنبش درونی و بيرونی خود با تندی نور در جنبش باشد. ﯾنی اگر شما مثال ً دو برادر دوقلو باشيد و با دو سفينه براه افتاده و ﯾكی تان از ميدان ھای گرانشی نيرومند بگذرد و ﯾكی دﯾگر ازجاھاﯾی كه ميدان بيتوان دارد سفر كند و پس از چند سال بھم برسيد ،انكه از ميدان ھای گران گذشته 274 of 981
است،به سبب كند شدن جنبش درونی اش در خمش ھای مكان ،جوانتر ميماند. بر اﯾن پاﯾه ميتوان اﯾن چنين ،با "جنبش درونی" ،كه سرعت واكنش ھای فيزﯾكی و شيماﯾی و ..را كه گذر زمان و ﯾا ﯾكان )واحد( زمان از ان درﯾافت ميشود، با در نگر گرفتن اﯾنكه تندای ھمه چيز در حقيقت برابر تندای نور است و ازان بيشتر و كمتر ھم نميشود، گذر زمان نسبيتی را درﯾافت) فھميد(. من كوشيدم كه در اﯾن نوشتار ،تا جاﯾيكه ميشود ساده و آسان پذﯾر نوشته باشم ،اميدوارم كه چنين ھم شده باشد.
مزدك بامداد:03:25 ,12-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
اگر ممكن است لطف كنيد در مورد انواع ذرات بنيادی و خواص آنھا توضيح دھيد.
ذرات بنيادﯾن ،دو گروه ذرات بنيادﯾن انرژی و ذرات بنيادﯾن دارای جرم ) جرم سكون( ھستند ،كه به آنھا بوزون ھا و فرميون ھا ھم ميگوﯾند .ذرات بنيادﯾن مشھور انرژی ،فوتون و گلوئون و گراوﯾتون ھستند و ذرات بنيادﯾن مشھور جرمدار ،الكترون و كوارك و نوترﯾنو ) نه نوترون( ھستند .ھمه اﯾن ذرات از ﯾك جنس ھستند و ميتوانند به ھمدﯾگر تبدﯾل شوند ،چرا كه انرژی و جرم ،دو چھره ﯾك چيز ھستند و ميتوان جرم را انرژی گرفتار و ﯾا فشرده نيز دانست. ذرات انرژی ) ذرات آزاد( ،وظيفه نيروبری و آگاھی بری را ميان ذرات بردوش دارند و ھمان ھا الكترون را مثال ً وادار ميكنند كه در پيرامون ھسته اتم گرفتار بمانند و ﯾا كوارك ھا را وادار ميكنند كه در ﯾك پروتون بھم چسبيده و دربند بمانند .ﯾا اﯾنكه ذرات كره زمين را آنھا بھم چسبانيده و دربند نگه داشته اند .كره ی ماه را ھم انھا در بند و چسب درپيرامون زمين نگه داشته و خود زمين را ھم انھا در بند خورشيد نگه داشته اند .در موكلول آب ،اتم ھای اكسيژن و ھيدروژن را انھا بھم چسبانيده و ودر زنجير كرده اند و ...
275 of 981
:Renad, 07-08-12, 15:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
من چه كنم كه بيسوادﯾد!
ﯾعنی شما در زندگی حركت را تجربه نكرده و نميدانيد حركت چيست كه ازمن ميپرسيد؟ خير فوتون خودش حركت است و اگر به ذرات جرم داربچسبد ،ميزان حركت انھا را ھم زﯾاد تر ميكند .زمانی كه فوتون آزاد باشد و به جرم نچسبيده باشد ،بر پاﯾه سرشت خود با برترﯾن تندای ممكن ،ﯾعنی Cدر جنبش و نھاد جنبش است! حركت صفتی نيست كه بر او عارض شده باشد ،چون فوتون اصوال ً بدون حركت وجود ندارد و جرم سكون آن صفر است! فوتون ھا تنھا ﯾكی از بسته ھای انرجی ھستند كه گاھی انرژی بيشتر و گاھی كمتر دارند، پس گوھره ھمان انرژی است و فوتون بسته ھاﯾی از اﯾن كارماﯾه و جنبش ھستند . بسته ھای دﯾگری چون گلوئون ھم دارﯾم. شما كه گوﯾا كمی نسبيت خوانده اﯾد ،ميدانيد كه اگر چيزی با سرعت نور حركت كند، زمان بر او چگونه ميگذرد؟
-1من می گوﯾم حركت را ھمان جنبش و ھمان انرژی است را تعرﯾف كن ؛ تو می گوﯾی برو خودت تجربه كن ! . -2فتون خودش حركت است ﯾعنی چی ؟ آﯾا در خودش حركت ميكند ؟ ﯾا در فضا ؟ مكانيزم حركت فتون بدون توده را فيزﯾكدان ھا گفته اند كاری ندارم ؛ حركت فتون در خودش را توضيح بده . 276 of 981
دقيقا بگو ﯾعنی چی فتون خودش حركت است ؛ چه نوع حركتی ؟ از كجا به كجا ؟ فرق حركت و متحرك كجاست ؟ -3اصال من با فتون كاری ندارم ؛ با گوھر ﯾگانه شما كار دارم .راجع به آن بيشتر توضيح می خواھم . الف -آﯾا گوھر ﯾگانه دقيقا ھمان فتون است .؟ ب -چرا ازلی است ؟ پ -اگر كائنات باز باشد تكليفش چه خواھد شد ؟ اگر بسته چی ؟ ت -آﯾا مكان دارد ؟ آﯾا زمانمند است ؟ ث -او دارای چه خاصيتی است كه می تواند چيزی دﯾگری را كه "قبال نبوده اند" بزاﯾد و اﯾجاد كند ؟
مزدك بامداد:14:16 ,13-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
-1من می گوﯾم حركت را ھمان جنبش و ھمان انرژی است را تعرﯾف كن ؛ تو می گوﯾی برو خودت تجربه كن ! . -2فتون خودش حركت است ﯾعنی چی ؟ آﯾا در خودش حركت ميكند ؟ ﯾا در فضا ؟ مكانيزم حركت فتون بدون توده را فيزﯾكدان ھا گفته اند كاری ندارم ؛ حركت فتون در خودش را توضيح بده . دقيقا بگو ﯾعنی چی فتون خودش حركت است ؛ چه نوع حركتی ؟ از كجا به كجا ؟ فرق حركت و متحرك كجاست ؟ -3اصال من با فتون كاری ندارم ؛ با گوھر ﯾگانه شما كار دارم .راجع به آن بيشتر توضيح می خواھم . الف -آﯾا گوھر ﯾگانه دقيقا ھمان فتون است .؟ ب -چرا ازلی است ؟ پ -اگر كائنات باز باشد تكليفش چه خواھد شد ؟ اگر بسته چی ؟ ت -آﯾا مكان دارد ؟ آﯾا زمانمند است ؟ ث -او دارای چه خاصيتی است كه می تواند چيزی دﯾگری را كه "قبال نبوده اند" بزاﯾد و اﯾجاد كند ؟ -١جنبش نيازی به تعرﯾف ندارد ،مفھوم پاﯾه و بدﯾھی است. ھمه مفاھيم روی بدﯾھيات پاﯾه نھاده شده اند. -٣ -٢فوتو بسته ای از انرژی است ،گاه انرژی بيشتر و ﯾا انرژی كمتر دارد ولی ھمواره در جنبش و خود جنبش است .برای نمونه ،شما ذرات جنبش را از مولكول ھای نان ،در پيكر خود ،در كارخانه ی ﯾاخته ھا ،جدا كرده و اﯾن ذرات جنبش ،ماھيچه ھای شما را ميجنبانند و شما راه ميروﯾد و غيره .ﯾا زمانی كه ﯾك توپ بيليارد به توپ دﯾگر
277 of 981
ميخورد ذرات جبش از اﯾن توپ به توپ دﯾگر ميچسبند و اﯾن توپ " می اﯾستد" و آن توپ دﯾگر جنبش آن را بر دوش ميگيرد .زمانی كه جنبش به ذرات مادی ،مانند مولكولھای نام ﯾا ماھيچه ھای شما و ﯾا توپ بيليارد چسبيده نيست ،آزاد است و با تندای نور ،باالترﯾن شكل جنبش است. ازلی بودن انرژی ھم از قانون نخست فيزﯾك خوانده ميشود و آن اﯾن است كه " انرژی" از ھيچ پدﯾد نميآﯾد و به ھيچ ھم دگرگون نميشود .پس چون انرژی ھست ،و از ھيچ ھم نميتوانسته پدﯾد امده باشد ،پس ھمواره بوده ،ﯾا بزبان دﯾگر ازلی است. از سوی دﯾگر ھم خود زمان بی جنبش مفھوم ندارد و ﯾك بعد ذھنی و انتزاعی از جنبش است .ﯾعنی زمان بدون جنبش ) انرژی( نميتواند درﯾافته و ﯾا معنی و وجود ) چه ذھنی و چه عينی(داشته باشد. پس بازه نتيجه اﯾنست كه در ھرزمانی انرژی بوده ،چون خود مفھوم زمان از جنبش زاده ميشود. از سوی دﯾگر ھم ميدانيم كه ھر چيزی در سرعت نور ،بی زمان است. ﯾعنی اگر شما با ﯾك سفينه با سرعت نور به فضا رفته و پس از ٣٠سال برگردﯾد ،ھمه ما پير شده وﯾا مرده اﯾم ولی شما ﯾك ثانيه ھم پير نشده اﯾد! پس انرژی ﯾا جنبش ھم كه سرشت ان تندای نور است ،بيزمان است! از سوی دﯾگر ھم اگر مھاد عليت را بپدﯾرﯾم ،ناچار باﯾد زنجيره ی چينش ھای مادی را بينھاﯾت بدانيم ،كه اﯾن ھم تاﯾيدی بر ازلی بودن گوھر سازنده ی اﯾن چينش ھا و ﯾا ھمان ماده/انرژی است. از سوی دﯾگر ھم ھرگز مشاھده نشده است كه انرژی از ھيچ پدﯾد بياﯾد. ھمه اﯾن فرنود ھا و گواھان و آروﯾن و مشاھده ،نشان ميدھد كه ماده/انرژی ازلی است و چينش ھای آن ھستند كه مياﯾند و ميروند.
مزدك بامداد:15:42 ,13-08-07 ,
278 of 981
بازنوشت : نحوه تبدﯾل ذرات بنيادی به به ﯾكدﯾگر چگونه است؟به اﯾن شكل كه ﯾك ذره معدوم! شود و ذره ای دﯾگر از عدم بياﯾد؟
بازنوشت : ... آﯾا در مورد اﯾنكه ماده در لحظه بيگ بنگ به چه شكلی بوده و از چه ذراتی تشكيل شده بوده است ،اطالعاتی در دست ميباشد؟ با توجه به اﯾن كه ماده ساكن بوده پس از جنس انرژی نبوده است درسته؟ آﯾا آن ھمه ماده جاذبه ای را اﯾجاد نميكرده كه مانع فرار مادﯾات از آن نقطه شود؟ در مورد اﯾنكه فوتون ﯾا ساﯾر ذرات بنيادی جرم سكون صفر دارند كمی توضيح دھيد؟
خير ،در تبدﯾل ،نابود شدن و پدﯾد امدن دوباره در كار نيست اﯾن تبدﯾل ھا در دﯾاگرام ھای فاﯾنمن گوﯾا كوشيده نشان دھد ولی شما ميتوانيد ) با الھام از تئوری رﯾسمان ھا ( چنين تصور كنيد كه ھر ذره ای ﯾك رﯾسمان است كه دارای ﯾك لرزش و ﯾا موج وﯾژه است ،ھر گاه اﯾن لرزش دگرگون شود ،ذره ھم خود را با صفات دﯾگری نماﯾان ميكند .برای اسان تر شدن فھم ،دگرگونی اب به ﯾخ را تصور كنيد كه در زمان اﯾكس ،آب را ميبينيد و در زمان اﯾگرگ ،ﯾخ را و برای دگرگون شدن اب به ﯾخ ،نيازی نيست كه آب معدوم شود و ﯾخ پدﯾد بياﯾد .منتھی روند اﯾن تبدﯾل در تراز ذره ای/موج ،تند تر است و در اسكاالی بسيار رﯾز زمان پالنك ميباشد .در ضمن چون گفته ميشود كه اصوالن ماده/انرژ ،از وﯾژگی ھای ھندسی مكان ھستند و ﯾا خود مكان را اقيانوسی از انرژی مينيموم تصور ميكنند،ميتوان چنين نيز تصور كرد كه مثال ً اگر شما ﯾك قطره به اﯾن حوض بيندازﯾد ﯾك قطره ھم از ان بيرون خواھد آمد ،حال ممكن است شما ﯾك سنگ بيندازﯾد و بجای ان ﯾك قطره آب بيرون بياﯾد ،در آنگاه ،تصور ميكنيم كه سنگ به اب تبدﯾل شده است .بھرروی ،ماده/انرژی ھمه گونه ھای از موج ھستند كه اﯾن امواج ميتوانند باز و بسته شده و لرزش ھای گوناگون و تركيب ھای گوناگون با ھم داشته باشند و با دگرگونی ای لرزش ھا و شكل ھای موج ،در حقيقت ذره ای به ذره ی دﯾگر تبدﯾل ميشود. پس ما اﯾنجا گونه ھای " نگاه" به اﯾن دگرگونی ھا را برشمردﯾم كه ھمگی در حقيقت توصيف ﯾك پدﯾده ھستند. گفتيم كه ذرات ،چه انرژی آزاد و چه جرم ،از ﯾك گوھره كه دارای وﯾژگی دوگانه است درست شده است و اﯾن گوھره ،موج مانند است كه ميتوند ذره ذره و با بسته ھای گوناگون باشد ،برای نمونه ﯾك فوتون ﯾك بسته ﯾا انرژی است كه ميتواند انرژی كم و ﯾا بسيار داشته باشد. ) تنھا فركانسش فرق ميكند( ،اﯾن دره ھا و موج ھا ميتوانند بھم بچسبند و بسته به اﯾنكه چه اندازه مكان در اختيار شان باشد ،شكل ھای گوناگون 279 of 981
بخود بگيرند .مثال ً در مركز ستاره " كوتوله سفيد" ،ﯾك سرسوزن از ماده فشرده شده در انجا ،به اندازه ی كل كره ی زمين جرم دارد. بر اﯾن پاﯾه ،ماده/انرژی ،توان فشرده شدن در كوچكترﯾن مكان ھا را دارد ،چون انرژی اصوال ً مكان وﯾژه و حتما ً بزرگی ھم نياز ندارد و ميتواند در كوچكترﯾن مكان ھم گرفتار بماند كه مرز آنرا ،مكان پالنك دانسته اند و اﯾن مرز ھمان است كه در مھابنگ) بيگ بنگ( ھم مطرح است. شما ميتوانيد اﯾنگونه تصور كنيد كه كل ماده/انرژی كنونی جھان، در مكان پالنك ) ده بتوان منفی ٩٩سانتيمتر مكعب( مانند ﯾك موج بسته و كروی گرفتار بوده است. فزون براﯾن ،نيروی جادبه ھم چيزی نيست جز ھمان ذرات انرژی بصورت ذره گراوﯾتون ،كه اﯾن ذرات ھم در حقيقت پس از باز شدن مكان ،از اﯾن انرژی كلی گرفتار ،مانند ذره ھای دﯾگر ،جدا شده اند و وظيفه ی آنھا تنھا فراخوان ذرات مادی برای چسبيدن )دوباره ( به ھمدﯾگر می باشد. ﯾعنی ھمه نيروھای ۴كانه ،كه اكنون روشن شده ٣گانه ھستند ،در آغاز ھمه ﯾكی و با ھم ﯾگانه بوده اند ) بنام ( super forceو ھمه ھم ذرات و بسته ھاﯾی از انرژی آزاد ھستند .ھمه ذرات جرم ھم از ﯾك جنس و ﯾكی بوده اند كه در اثر انبساط مكان ،به ذره ھای گوناگون پخش شده اند ،ولی ھمه انھا از ﯾك جنس ،ﯾعنی انرژی دربند و گرفتار ھستند كه در اﯾن حالت به مادر خود در زمان مھابنگ ھمانند تر ھستند. برای فھم بھتر ،ﯾك گوی فشرده از آب و معلق در فضا را در نگر بگرﯾد كه چون جاﯾی جز اﯾن گوی ندارد ،اﯾنجور مانده و سپس كه جاﯾش ناگھان باز و گسترده ميشود ،بصورت قطره ھای درشت و كوچك آب و ﯾا ﯾخ و ..در ھمه راستاھا پخش ميشود ،گاه برخی از اﯾن قطره ھا ميان راه ھمدﯾگر را پيدا كرده و بھم ميچسبند و گاه از بس كه بھم ميچسبند باز از ھم ميپاشند و ... منظور از جرم سكون اﯾن است كه ﯾك فوتون ھم جرم دارد ولی جرم او در اثر جنبش او است ،ﯾعنی خود جنبش برابر جرم ھم ھست ،ولی برخی ذره ھا ھستند كه جنبش درونی ھم دارند كه به آن جرم سكون گفته ميشود و جرم كل آنھا ،ھمين جرم سكون بعالوه انرژی جنبشی و ﯾا ھمان جنبش آنھاست .ﯾك فوتون ،جنبش درونی و ﯾا انرژی گرفتار ندارد .در عين حال خود فوتون ھم ميتوان گرفتار شود كه آنگاه جزو جرم سيستم گرفتار كننده بشمار ميرود. برای نمونه ،زمانی كه فوتون به ﯾك اتم ميرسد ،به ) موج( الكترون ميچسبد و مدار الكترون و ﯾا گستردگی ابر الكترونی را باال ميبرد .در اﯾن حالت، جرم اتم از جرم پيشين خود بيشتر است ) آزماﯾش ھا نشان داده( و سپس كه الكترون به مدار پيسين بر ميگردد و موج فوتون از موج الكترون جدا ميشود و فوتون باز با سرعت نور پی كار خود ميرود ،جرم اتم باز ھم كمتر و برابر زمان پيش خود ميگردد.
280 of 981
اگر ﯾك تكه آھن سرد را گرم كنيم ،جرم آن ) در نتيجه وزن آن ( ھم اندكی بيشتر ميشود! ،چون گرما و ﯾا جنبش درونی اتم ھای آھن ،باز نوعی انرژی گرفتار است كه در صورت جرم ،اندازه گيری و چھره نما ميشود. زمانی كه اﯾن آھن گداخته را بگذراﯾم كه سرد بشود ) ،ﯾعنی انرژی از ان بصورت فوتون ھای نور سرخ و ﯾا زﯾر سرخ و ....جدا بشوند( باردﯾگر جرم آن اندكی كاھش می ﯾابد. بر اﯾن پاﯾه انرژی نوعی جرم "لطيف" است و ھر چه كه گرفتار تر و فشرده تر و چگال تر باشد ،بيشتر در چھره جرم ،چھره نماﯾی ميكند.
مزدك بامداد:16:32 ,13-08-07 ,
بازنوشت : بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
..
281 of 981
ﯾعنی در حقيقت ھمه چيز با تندای نور در جنبش است! چگونه؟ بپندارﯾد كه شما در دكانی ھستيد و پروانه دارﯾد كه ﯾك كيلو ميوه بردارﯾد .دو گونه ميوه ھم در دسترس شماست .شما ھرچه از ميوه الف بيشتر بردارﯾد، ھمان اندازه كمتر ميتوانيد از ميوه ی ب بردارﯾد و بوارونه .تندا در مكان و زمان ھم ھمينگونه است، ھرچه تندای شما در مكان بيشتر باشد ،تندای درونی و ﯾا گذر زمان برای شما كمتر است .بر اﯾن پاﯾه اگر تندای شما مانند فتون ،در مكان به تندای نور برسد ،جنبش ھای درونی شما می اﯾستند و ﯾا بزبان دﯾگر ،زمان برای شما به اﯾستاﯾی ميرسد. براﯾن پاﯾه ،فوتون ﯾك ذره بيزمان است چون ھمه جنبشی را كه پروانه دارد ,داشته باشد ،در مكان دارد .در برابر ان ،ﯾك ذره جرم دار ساكن ،مثال ً ﯾك الكترون ساكن ) نسبت به دستگاه فضا زمان( دارای بيشترﯾن تندای گذر زمان است. اكنون بياﯾم برای درﯾافتن اﯾن داستان ،از ﯾك مثال سود ببرﯾم .انرژی كه ھمان جنبش است را ﯾك دونده بينگارﯾد كه ھرگز خسته نميشود و ھمواره با ﯾك تندای ﯾكسان ،مثال ً ١٠٠كيلومتر در ﯾك ثانيه ) واحد ھای زمان ھم خود ھمه از شمارش جنبش ھای تناوبی بدست امده اند( ميدود ،دونده ای كه ھرگز پيرو خسته و كند نميشود ،چون خود جنبش است .اﯾن دونده از روی سرشت خود ميخواھد كه با اﯾن تندای ﯾكسان ) ثابت( روی خط راست در مكان ،بجنبد و بدود .اﯾن حالت او در "آزادی " است).موج ,بدون جرم سكون( اكنون اگر اﯾن دونده بھر فرنود وادار بشود كه راه خود را كژ كند و مثالن به چپ بپيچد ،از آزادی او "كم " ميشود ،چون نميتواند به ھمان راه و راستای پيشين برود و در ﯾك كمان ،ھمسانی تندای خطی و تندای برداری او بھم ميخورد، درست مانند ﯾك ماشين در ﯾك پيچ ،كه در آنگاه، شما حس ميكنيد كه به شما فشار و نيرو كارگر ميشود و از "آزادی" شما ميكاھد).موج<-ذره( حال اگر اﯾن دونده را وادار كنيم كه تنھا در روی كره زمين بدود ،آزادی او بازھم كمتر شده است و " گرفتاری" او بيشتر چھره می نماﯾد. حال اگر اﯾن دونده را وادار كنيم كه در ﯾك ميدان
282 of 981
ورزشی مثال گرد ،ھی بگردد و بدود ،آزادی او بازھم بيشتررنگ باخته و گرفتاری او ,بازھم بيشتر "دﯾده" ميشود ،گرچه او با ھمان تندا ميدود ،ولی دﯾده ميشود كه او در ﯾك مكان گرفتار است و آن مكان را "اشغال" كرده است .مثال ً اگر به اﯾن ميدان ورزشی از ﯾك ھواپيما نگاه كنيد ،مانند ﯾك نقطه بنگر ميرسد كه در ان آثار دونده پيداست ) ذره,جرم( .حال اگر اﯾن دونده وادار شود كه در ﯾك حياط كوچك دور حوضی بدود، گرفتاری و سكون او در ان مكان) حياط( بيشتر به چشم مياﯾدو اگر از دور به اﯾن دونده كه جامه ی ورزشی سرخرنگ پوشيده نگاه كنيم ،ميبينيم كه در اﯾن حياط كوچك ھميشه ﯾك لكه سرخ ھست ،گرچه ممكن است چرخيدنش را نبينيم . ..
من با خواندن اﯾن قسمت از نوشته شما اﯾن برداشت را ميكنم كه مادﯾات ميتوانند بينھاﯾت حالت بين جرم و انرژی داشته باشند. زﯾرا ميزان گرفتاری ﯾك ذره مثل فوتون ،ميتواند بينھاﯾت ميزان مختلف داشته باشد. ولی آنطور كه ميدانيم ماده ﯾا به حالت جرم است ﯾا انرژی. در مورد مثالی كه زدﯾد: آﯾا منظور شما اﯾن بود كه ذرات جرم دار با سرعت نور جنبش ميكنند)البته تفاوت جنبش با انتقال را ميدانم(ﯾا اﯾنكه ذرات فوتون وقتی در محيطی گرفتار شوند تبدﯾل به ذرات جرم دار خواھند شد؟
بله، كمابيش ھميگونه است ،ﯾك فرق كوچك ممكن است داشته باشد كه اﯾن گرفتاری پله ی و ﯾا كوانتومی است روشنگری: ھمانگونه كه گفتيم و شما بخوبی برداشت كردﯾد ،انرژی ميتواند در حالت ھای گوناگون گرفتار شود و ھر چه مكان و چگالی گرفتاری اش بيشتر باشد ،بيشتر در چھره ی جرم دﯾده ميشود .اﯾن در ظاھر با اﯾن امر كه تنھا دو چھره ی انرژی و جرم مشاھده ميشود در تناقض است ولی براستی چنين نيست ،چرا؟ چون زمانی كه انرژی در جاھای بزرگتری از مقياس انسانی گرفتار است ،و ﯾا نسبت به جرم جای فشرده تر دﯾگر جزئی است ،بصورت جرم در ذھن ما راه پيدا نميكند. برای نمونه ،جرم كل منظوم ی شمسی ،از جرم تك تك سياره ھا و خورشيد بيشتر است .چون انرژی گرفتار در ميدان گرانش ھم از بيرون از اﯾن سيستم ،جزو جرم اﯾن سيستم است .ﯾعنی آن انرژی ھاﯾی كه در ميان ماه و زمين گرفتار است و ﯾا انرژی چرخشی زمين و ماه ) كه مثال ً جزر و مد درﯾا ھا در 283 of 981
اثر ھمكاری ھمين انرژی ھای چرخشی و انرژی ميدان گرانشی پدﯾد مياﯾد( ھم ،جزو " جرم" اﯾن سيستم بشمار ميرود .ﯾعنی اگر ما انقدر بزرگ باشيم كه كل منظومه ی شمسی را كه مانند اتمھای ﯾك تيله ،بھم پيوسته و بھم چسبيده ھستند ،مانند ﯾك " تيله" در دست داشته باشيم ،جرم بيشتری را احساس ميكنيم تا اﯾنكه خورشيد و زمين و مشتری و كيوان و اورانوس و غيره را بعنوان تيله ھای رﯾز تر ھمگی ولی تك تك در دست دشته باشيم. ﯾك نمونه ی دﯾگر: انرژی در تراز مولكولی ھم ميتوان گير كند و بصورت جرم خودنماﯾی كند .برای نمونه ،جرم دو مولول آب ،كمتر از جرم دو مولكول ھيدروژن و ﯾك موكول اكسيژن است ،گرچه شمار اتم ھا و پروتون ھا و نوترون ھاﯾشان ﯾكی است و انگيزه ی انھم اﯾنست كه انرژی ای كه در پيوند ميان دو اتم اكسيژن و ﯾا ھيدروژن گير كرده و جزو جرم اﯾن مولكول ھا ) از برون( اندازه گيری ميشود ،از انرژی كه ميان اتم اكسيژن و ھيدروژن در آب ، در پيوند ميان انھا گير كرده ،بيشتر است. از ھمين روست كه زمانی كه ھيدروژن ميسوزد ) ﯾعنی با اكسيژن تركيب ميشود( ،انرژی و گرما پس ميدھد و اﯾن انرجی گرما ،از جاﯾی نيست جز ھان انرژی گرفتار در پيوند ميان دو اتم كه پيشتر جزو جرم اندازه گيری ميشد و اكنون " آزاد " است. ﯾا مثال ً در تراز زﯾر اتمی ،در ﯾك پروتون ،كه جرمش را ) از برون( مثال ً ١٠٠واحد اندازه گيری ميكنيم ميبينيم كه درون ان سه كوارك ھستند كه جرم ھر كدام ٢واحد اندازه گيری ميشود! پس اﯾن ٩۴واحد دﯾگر جرم از كجا آمده؟ اﯾن ھمان جنبش بسيار بسيار تند اﯾن كوارك ھا و ﯾا ھمان بسته ھای انرژی درون پروتونی )= گلوئون ھا( ھستند كه از برون "جرم" اندازه گيری ميكنيم . در تراز كل جھان ھم اگر جھان را ﯾك كره بسته ای در نگر بگيرﯾم و بتوانيم انرا از بيرون نگاه كنيم ،از انجاﯾيكه انرژی نميتواند اﯾن مكان ا ،ھرچند سترگ كه باشد ،ترك كند و در خمش فضا ھمواره جاودان گرفتار است ،جزو جرم كل جھان بشمار ميرود ).تصور كنيد كه شما انقدر بزرگ و ۴بعدی ھستيد كه كل اﯾن جھان را ) كه بسته و محدود به خود ست( بازھم چون ﯾك تيله ،در دست دارﯾد آنگاه ھمه انرژی ھای بظاھر آزاد ای جھان ھم جزو جرم آن تيله ھستند. ولی در برابر اگر خيلی خيلی رﯾز باشيد و بدرون پروتون بروﯾد ،تنھا كوارك ھا را جرم ميبينيد و گلوئون ھا را انرژی ازاد تصور ميكنيد چون شعاع پروتون به نگر شما ،مانند شعاع اﯾن جھان بنگر ﯾك انسان ،بزرگ دﯾده ميشود .اكنون اگر بس بس بسيار رﯾز تر بشوﯾد و درون كوارك بروﯾد، بگونه ای كه شعاع كوارك در دﯾد شما بسيار بزرگ بنگر بياﯾد ،انرژی گرفتار در كوارك را كه كوارك و جرم آن ظھور بيرونی ان است را ھم ﯾك انرژی ازاد ميبينيد كه در انجاآزاد است و بھرسو ميجنبد ) ولی گرفتار بودن آنرا درك نميكنيد(
284 of 981
پس ميبينيم كه انرژی در تراز ھای گوناگون، ھمواره گرفتار است و ﯾا ھمچنين ھمواره آزاد است! ) بسته به اﯾن كه " سيستم" را از درون و ﯾا از بيرون نگاه كنيم( ---بله ذرات فوتون وانرژی بسته بندی شده در آن ،ھمچنان كه گفتيم ،در صورت گرفتار شدن ،تبدﯾل به جرم ميشود ،ولی در تراز ھای گوناگون. مثال ً اگر در ميان دو اتم ) در ﯾك مولكول( گرفتار شود ،كل جرم مولكول را باال ميبرد و به انرژی شيمياﯾی معروف است ،اگر در پيوند ميان پروتونھا و نوترون ھا در ھسته گرفتار شود ،به انرژی ھسته ای معروف است و جزو جرم ھسته بشمار رفته و اندازه گيری ميشود، اگر در درون خود ﯾك پروتون ،ميان كواك ھا زندانی شود ،جزو جرم پروتون است و انرژی زﯾر ھسته ای بشمار ميرود .اگر اﯾن انرژی در ﯾك سيستم گرانشی زندانی شود ) مثال ً شما سنگی را باالی كوه ببرﯾد( آنگاه نام ان انرژی پتانسيل گرانشی است و جرم "زمين +سنگ" پس از اﯾن كار شما ،كمی بيشتر از جرم "زمين +سنگ" ،پيش از باال بردن سنگ است. اگر انرژی در پاﯾه ای ترﯾن حالت گير كند ،مثال ً از ﯾك فوتون گاما ،ﯾك الكترون و ﯾك پوزﯾتون درست شود ،انگاه انرژی بصورت بنيادﯾن و رﯾز ترﯾن مكان و حالت ممكن ،تبدﯾل به جرم ميشود كه ما اﯾن حالت از جرم را كه شاخص ترﯾن است ،معموال ً در ذھن خود بنام جرم ميشناسيم!
اھل خراسان:08:55 ,15-08-07 ,
ماترﯾاليسم به سواالت زﯾر نمی تواند پاسخ دھد و طفره ميرود ؛ با طره مباحثی ابتداﯾی از فيزﯾك دانشگاھی خودش را به آن راه ميزند .نمی تونی خودت را پشت فيزﯾك قاﯾم كنی ! -1حركت امری بدﯾھی و اولی نيست و نياز به تعرﯾف دارد ؛ فالسفه زﯾادی بوده اند كه حركت را نفی كرده اند و حتی برخی حكمای ﯾونان برای نفی آن دالﯾل جالبی آورده اند پس نمی توان آن را امری بدﯾھی دانست. -2آﯾا فتون ھمان گوھر ﯾگانه شماست ؟ ماترﯾاليسم در بحث گوھر ﯾگانه )الجوھره الواحده !( گير می فتد .گرﯾز به فيزﯾك ھم كاری براﯾش نمی تواند بكند چرا ؟ زﯾرا : -3اگر گوھر ﯾگانه ھمان فتون است ؟ سوال اﯾنست كه اﯾن گوھر در كجا حركت ميكند ؟ در مكان ﯾا در خودش ؟ تفاوت حركت و متحرك برای اﯾن گوھر در كجاست ؟ )الته اگر حركت را تعرﯾف نكنی اﯾن سواالت را نمی توانی پاسخ بدھی ( -4چرا گوھر خانم شما ازلی است ؟ ھنوز پاسخی نداده ای .انرژی از ھيچ درست نمی شود ؟ بله اﯾن را فيزﯾك می گوﯾد ولی من راجع به گوھر خانم سوال دارم : -5وضعيت گوھر در زمان 10به توان منھای 34ثانيه پس از مھبانگ چطوری بوده است ؟ 285 of 981
-6در آن لحظات تارﯾك چون گوھر خود را بصورت فتون نشان ميداده و زمان ھمان حركت است پس گذشت زمان برای گوھر معنی داشته است . -7برگردﯾم به لحظه و نقطه صفر .گذشت زمان در قبل از نقطه صفر معنی ندارد ؛ چرا ؟ چون نقطه صفر لحظه شروع زمان است .ميبينی كه ازليت گوھر تو چقدر ساده زﯾر سوال رفت . -8بر اساس تئوری شما ؛ گوھر نباﯾد قبل از مھبانگ وجود می داشته ؛ چون اگر وجود ميداشت من نقل سخن را به آن نقطه فرضی مثال منھای اﯾكس منتقل ميكنم و باز گير می افتی .مگر اﯾنكه مفھوم جوھر را برای من تعرﯾف دﯾگری بياوری كه آن وقت تازه سر از ابتدای ترﯾن نظرات فيلسوفان ما در خواھی آورد . -9گوھر ﯾگانه چيست ؟ علم راجع به گوھر ﯾگانه چه می گوﯾد ؟ فيزﯾك كه پشت دﯾوار پالنك نمی داند چه خبر است ؛ در حاليكه بحث ما در اﯾن فوروم دقيقا به پشت دﯾوار پالنك بر ميگردد ؛ اﯾنجا كه كالس درس فيزﯾك پيش دانشگاھی نيست . -10اﯾن گوھر ﯾگانه چيست كه خود را به اشكال مختلف در می اورد ؟ تابع زمان و مكان است ؟ مشخصات آن در لحظه صفر چی بوده ؟ ھمان فتون بوده ؟ پس ازليت او چی می شود ؟ با كدام مشاھده و آزماﯾش علمی ما آن را در لحظه صفر بررسی كردﯾم ؟ -11می گوﯾی انرژی از ھيچ پدﯾد نمی آﯾد اﯾن با ماترﯾاليسم در تضاد فاحش است .چرا ؟ الف :علم راجع به فتون و انرژی صحبت می كند نه گوھر ﯾگانه .گوھر ﯾگانه ﯾك مفھوم علمی نيست ﯾك مفھوم من در آوردی شماست . ب :نظر علم راجع چگونگی پيداﯾش فتون در لحظه صفر "نمی دانم " است. پ -عبارت "قبل از لحظه صفر " مفھوم ندارد زﯾرا حركت و جنبش از آن لحظه به بعد شروع شده پس در ﯾك منھای اپسيلون نسبت به زمان صفر ؛ زمان مفھومی ندارد ؛ ﯾعنی جنبشی در كار نيست ؛ ﯾعنی چيزی وجود ندارد !
مزدك بامداد:13:24 ,15-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
ماترﯾاليسم به سواالت زﯾر نمی تواند پاسخ دھد و طفره ميرود ؛ با طره مباحثی ابتداﯾی از فيزﯾك دانشگاھی خودش را به آن راه ميزند .نمی تونی خودت را پشت فيزﯾك قاﯾم كنی ! -1حركت امری بدﯾھی و اولی نيست و نياز به تعرﯾف دارد ؛ فالسفه زﯾادی بوده اند كه حركت را نفی كرده اند و حتی برخی حكمای ﯾونان برای نفی آن دالﯾل جالبی آورده اند پس نمی توان آن را امری بدﯾھی دانست. -2آﯾا فتون ھمان گوھر ﯾگانه شماست ؟ ماترﯾاليسم در بحث گوھر ﯾگانه )الجوھره الواحده !( گير می فتد .گرﯾز به فيزﯾك ھم كاری براﯾش نمی تواند بكند چرا ؟ زﯾرا : -3اگر گوھر ﯾگانه ھمان فتون است ؟ سوال اﯾنست كه اﯾن گوھر در كجا حركت ميكند ؟ در مكان ﯾا در خودش ؟ تفاوت حركت و متحرك برای اﯾن گوھر در كجاست ؟ )الته اگر حركت را تعرﯾف نكنی اﯾن سواالت را نمی توانی پاسخ 286 of 981
بدھی ( -4چرا گوھر خانم شما ازلی است ؟ ھنوز پاسخی نداده ای .انرژی از ھيچ درست نمی شود ؟ بله اﯾن را فيزﯾك می گوﯾد ولی من راجع به گوھر خانم سوال دارم : -5وضعيت گوھر در زمان 10به توان منھای 34ثانيه پس از مھبانگ چطوری بوده است ؟ -6در آن لحظات تارﯾك چون گوھر خود را بصورت فتون نشان ميداده و زمان ھمان حركت است پس گذشت زمان برای گوھر معنی داشته است . -7برگردﯾم به لحظه و نقطه صفر .گذشت زمان در قبل از نقطه صفر معنی ندارد ؛ چرا ؟ چون نقطه صفر لحظه شروع زمان است .ميبينی كه ازليت گوھر تو چقدر ساده زﯾر سوال رفت . -8بر اساس تئوری شما ؛ گوھر نباﯾد قبل از مھبانگ وجود می داشته ؛ چون اگر وجود ميداشت من نقل سخن را به آن نقطه فرضی مثال منھای اﯾكس منتقل ميكنم و باز گير می افتی .مگر اﯾنكه مفھوم جوھر را برای من تعرﯾف دﯾگری بياوری كه آن وقت تازه سر از ابتدای ترﯾن نظرات فيلسوفان ما در خواھی آورد . -9گوھر ﯾگانه چيست ؟ علم راجع به گوھر ﯾگانه چه می گوﯾد ؟ فيزﯾك كه پشت دﯾوار پالنك نمی داند چه خبر است ؛ در حاليكه بحث ما در اﯾن فوروم دقيقا به پشت دﯾوار پالنك بر ميگردد ؛ اﯾنجا كه كالس درس فيزﯾك پيش دانشگاھی نيست . -10اﯾن گوھر ﯾگانه چيست كه خود را به اشكال مختلف در می اورد ؟ تابع زمان و مكان است ؟ مشخصات آن در لحظه صفر چی بوده ؟ ھمان فتون بوده ؟ پس ازليت او چی می شود ؟ با كدام مشاھده و آزماﯾش علمی ما آن را در لحظه صفر بررسی كردﯾم ؟ -11می گوﯾی انرژی از ھيچ پدﯾد نمی آﯾد اﯾن با ماترﯾاليسم در تضاد فاحش است .چرا ؟ الف :علم راجع به فتون و انرژی صحبت می كند نه گوھر ﯾگانه .گوھر ﯾگانه ﯾك مفھوم علمی نيست ﯾك مفھوم من در آوردی شماست . ب :نظر علم راجع چگونگی پيداﯾش فتون در لحظه صفر "نمی دانم " است. پ -عبارت "قبل از لحظه صفر " مفھوم ندارد زﯾرا حركت و جنبش از آن لحظه به بعد شروع شده پس در ﯾك منھای اپسيلون نسبت به زمان صفر ؛ زمان مفھومی ندارد ؛ ﯾعنی جنبشی در كار نيست ؛ ﯾعنی چيزی وجود ندارد ! بيخود است! بھرروی ما از دستاورد ھای دانش سود ميبرﯾم و اﯾن به معنی پنھان كردن چيزی در پشت آنھا نيست .شما ھستيد كه دانش ندارﯾد و گفته ھاتان ھم با دانش ھمخوان نيست! -١اﯾنكه فالسفه چی را قبول درند ،برای ما مھم نيست. مھم اﯾنست كه در "دانش" ،جنبش امری پذﯾرفته شده و آشكار است) بدﯾھی است( .فيلسوفانی ھم ھستند كه اصوال ً وجود ماده را نميپذﯾرند ،ولی رفرانس ما دانش است. -٢اﯾن را چند بار گفتيم بيسواد! فوتون بسته ای از انرژی ﯾا بسته ای از ھمان گوھر مادی است. 287 of 981
پس آن "زﯾرای" شما كشك است. -٣ان خودش جنبش است ،در جا و ﯾا برجا. -۴چون انرژی از ھيچ پدﯾد نميآﯾد! -۵ھنوز دقيقا ً نميدانيم . بر اﯾن پاﯾه حكم استقرای منطقی جاری است= فرض وجود! -۶خير! چون انرژی ھمواره دارای سرعت نور است " گذر زمان " ندارد .جنبش مطلق بی زمان است. انرژی "پير" نمی شود از ميان ھم نميرود! زمان ھم ھمان جنبش نيست .بلكه مفھوم ذھنی است كه از جنبش ذرات مادی در دگرگونی چينش ھا ،پدﯾد مياﯾد. -٧خير ،اﯾن اثبات نشده است و تئوری بيگ بنگ تنھا برای زمان پس از زمان پالنك ،در حوزه فيزﯾك نسبيتی گزاره ھاﯾی دارد و نه در آنزمان و نه با در نگر گرفتن افكت ھای كوانتومی. زمان ھم آغاز ندارد ،چرا كه آغاز و پاﯾان تنھا برای چينش ھاﯾی است كھدر ابعاد موجودند و نه برای خود ابعاد .بر اﯾن پاﯾه نميتوان گفت كه از فالن جا به بعد! مكان تمام ميشود و ﯾا از فالن زمان به بعد! زمان آغاز شده است .بكوشيد كه اﯾنھا را فھم كنيد!! -٨گوﯾا ھنوز شما مفھوم ازلی را باﯾك نقطه ی زمانی دور دست اشتباھی ميگيرﯾد!! بر اﯾن پاﯾه برای ما , ھيچ اشكالی ندارد كه ماده و ﯾا گوھر مادی به شكل كنونی و ﯾا به شكل دﯾگری پيش از مھانبگ ھم وجود داشته باشد .ازلی بودن ماده ھم ھمين است كه در ھر زمانی وجود داشته! ) چون خود زمان از جنبش ان در دگرگونی چينش ھا ﯾش بدست آمده و انگاشته ميشود( -٩آن چيزی است كه ھمه چيز ازآن درست شده ،ﯾعنی ھمان انرژی ،كه ھمان جنبش است .بزبان دﯾگر، ھمه چيز از جنبش درست شده ،در چھره ھای گوناگون آن ،برای اﯾنكه اﯾن گوھر ﯾگانه دارای وﯾژگی دوگانگی است ) ذره/موج( -١٠لحظه ی صفر ندارﯾم. اﯾن كه به مھابنگ لحظه ی صفر ميگوﯾند قراردادی است. مانند مبداء تارﯾخ اسالم كه سال ھجرت سال صفر است ولی دليل نميشود كه پيش از ان سالھا نبوده اند!! ھنوز گوﯾا اﯾن پيش-دانش ھای باﯾسته را ندارﯾد! پس اﯾن سخن شما برای ازليت ماده مورد ندارد! -١١اﯾنكه انرژی از ھيچ پدﯾد نميآﯾد ،عين دانش و قانون نخست فيزﯾك است ،بيسواد!! الف :ما ھم گفتيم كه گوھر ﯾگانه ھمان انرژی است. ب :بله ما ھم اﯾنرا گفتيم ،نميدانيم! پس نميتوانيد بگوﯾيد كه نبوده و وجود نداشته .بوارونه ،تازمانی كه آنرا بدانيم، بحكم استقرا وجود آن مفروض است ،چون انرژی از ھيچ پدﯾد نميآﯾد ! 288 of 981
پ :اﯾن عبارت را شما بكار بردﯾد و نه ما !
مزدك بامداد:13:40 ,15-08-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
حال كه اﯾن فاروم دكمه سپاس ندارد و شما ھم ناچارﯾد دائما بگوﯾيد متشكرم زحمتی بكشيد بروﯾد كتاب "شناخت گيتی " اثر پروفسور باربارا راﯾدن مترجم افشين آزادمنش نشر معين را بخرﯾد بخوانيد و خالص. به زبان خيلی ساده ھمين مفاھيم را توضيح داده كه البته ھيج ربطی به ماترﯾاليسم ندارد . فيزﯾك دقيقا ً به ماترﯾاليسم پيوند دارد ،چون زﯾر بنای جھان بينی ماترﯾاليستی است و دانشی است كه وﯾژگی ھای ماده را بررسی ميكند و ھرچه پيشتر ميرود ،پدﯾده ھای بيشتری را توضيح ميدھد و باد از بادبان اجنه گراﯾان افتاده!! دﯾگر اﯾنكه آن بانوی ستاره شناس و كيھان شناس* ) نه فيزﯾك دان كالسيك( ،چيزی بر پاد ماترﯾاليسم نميتواند بگوﯾد ،چون دانش چيزی بر پاد ماترﯾاليسم ندارد ،مگر اﯾنكه نگر شخصی و فلسفی خود را گفته باشد كه انھم ارزش دانشيك ندارد! حتی اگر گوﯾنده پروفسور ھم باشد!
*cosmologist
:mohtada, 07-08-18, 06:54
درودی دﯾگر در اﯾن تاپيك از اراده آزاد صحبت شد.به نظر من بعضی دوستان موافق وجود اﯾن توجه 289 of 981
نميكنند كه در نگر مخالفان ﯾك "اگر" مھم ھست جناب مزدك/پست:60 بازنوشت : اگر نيگ بنگرﯾم ،گفته ی الپالس ھمچنان صادق و درست است ،چرا ؟ چون اﯾشان گفته " اگر " ھمه پارامتر ھا را بدانيم ميتوان پيش ببينی كرد. ﯾعنی پيش بينی را از راه دانستن پارامتر ھا و با چرخ دنده ئ " قانون" ميتوان كرد. دشورای ادمی در " دانستن " پارامتر ھای آغازﯾن initial / marginal conditions ، / = Randbedingungen است و نه در قانون مندی مادی . خوب تا اﯾن شرط به وجود نياﯾد پيش بينی نمی توان كرد.كه در حال حاضر اﯾن شرط به وجود نيامده پس فعال اراده آزاد)چه به صورت توھم چه به صورت ﯾك احساس(وجود دارد.به نظر من مخالفان ميتوانند شرط اﯾن گزاره را بررسی كنند وﯾا اﯾنكه كال گزاره را رد كنند.در روش نخست ميتوان در مورد پيش بينی پذﯾری و امكان اﯾن كار بحث كرد و در روش دوم نادرست بودن ﯾا نابهجا بودن گزاره را بررسی كرد /****/ درمورد خواب و روﯾا من نيز سؤاالت بسياری در ذھن دارم.بعضی رو ميشه با دژاوو توضيح داد.وﯾا با دﯾد آماری اصال عجيب نيست كه بعضی از خوابھا درست باشند اما: تجربه دوست من )كه به صداقت او شك ندارم(اﯾنگونه بوده كه بعد از مرگ پدرش,او به خوابش می آﯾد و به او ميگوﯾد كه برو به فالنی 10ھزار تومن بده كه من به او بدھكارم.دوستم بعد از بيداری و ﯾادآوری خواب متوجه ميشود كه اصال چنين شخصی را نميشناسد با پرس و جو از برادران و مادر آنھا نيز چنين شخصی را نميشناسند.پس از چند روز جست و جو و با پرسش از دوستان پدرش او را ميابد.البته ابتدا درمورد پول بدھی صحبت نميكند و تنھا فوت پدر را به او ميگوﯾد پس از كمی صحبت مسئله ی بدھيھای پدر را پيش ميكشد كه او میگوﯾد 10ھزار تومان از پدرت طلب دارم. ميشود دوستان خردگرا توضيحی در اﯾن باره بدھند
:Renad, 07-08-18, 09:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھيچ اشكالی ندارد كه ماده و ﯾا گوھر مادی به شكل كنونی و ﯾا به شكل دﯾگری پيش از مھانبگ ھم وجود داشته باشد .ازلی بودن ماده ھم ھمين است كه در ھر زمانی وجود داشته! ) چون خود زمان از جنبش ان در دگرگونی چينش ھا ﯾش بدست آمده و انگاشته ميشود(
290 of 981
-1جالب است پس "پيش از " مھبانگ ھم معنی دار شد ! خيلی اشكال دارد زﯾرا اگر برخورد دانشيك می كنيد باﯾد دليل علمی خود را بگوﯾيد و ھمه می دانيم علم ساكت است و زﯾاد تر از حد خود حرف نمی زند. -2راجع به فتون می توانيد در محدوده ای كه علم مشخص كرده حرف بزنيد اما راجع به گوھر چی ؟ علم راجع به قبل از ثابت پالنك خاموش است ؛ شما چی ؟ ! در لحظه ای بنام مھبانگ انرژی و فضا -زمان اﯾجاد شده ؛ از چی نمی دانيم ؛ چطوری نمی دانيم ؛ نمی توانيم بگوﯾيم قبل از آن بی معنی است ؛ علم می گوﯾد نمی دانم ؛ ماترﯾاليسم ھم اگر مبتنی بر علم است )كه نشان دادم كه نيست ( باﯾد ساكت باشد .بگوبد راجع به جھان بينی خودم تا اطالع ثانوی ساكتم .ببينيم دانشمندان ناسا چه می گوﯾند! -3كسی نمی تواند علم را با جھان بينی خود گره بزند و جھان بينی خود را علمی نشان دھد در اﯾنصورت ھمان فرصت خيالی براﯾش تھدﯾد می شود كه شد!!
:hamidreza, 07-08-18, 15:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mohtada :
درودی دﯾگر خوب تا اﯾن شرط به وجود نياﯾد پيش بينی نمی توان كرد.كه در حال حاضر اﯾن شرط به وجود نيامده پس فعال اراده آزاد)چه به صورت توھم چه به صورت ﯾك احساس(وجود دارد.به نظر من مخالفان ميتوانند شرط اﯾن گزاره را بررسی كنند وﯾا اﯾنكه كال گزاره را رد كنند.در روش نخست ميتوان در مورد پيش بينی پذﯾری و امكان اﯾن كار بحث كرد و در روش دوم نادرست بودن ﯾا نابهجا بودن گزاره را بررسی كرد
درود به شما ،خوش آمدﯾد البته ھمان طور كه جناب مزدك در ھمان پست اشاره كرده اند ،پيش بينی پذﯾری و قانونمندی دو موضوع جدا از ھم ھستند. در جاﯾی كه قانونمندی)پيروی از عليت( باشد ،جبر ھست .ھمچنين پيش بينی پذﯾری ھم ھست .چون جھان فقط به ﯾك شكل امكان پيش رفتن خواھد داشت آنھم بر اساس قوانين. ولی چون ميدانيم كه پيش بينی كردن امری مخصوص انسان ميباشد ،و برای پيش بينی كردن ،عالوه بر دانستن قوانين به اطالعات نيز نياز است ،با توجه به اﯾنكه انسان نمی تواند به اندازه كافی اطالعات الزم برای پيش بينی بعضی از پدﯾده ھا را بدست آورد ،ميتوان گفت كه پيش بينی كردن بعضی از پدﯾده ھا)مانند واكنشھای ﯾك انسان در برابر محيط(برای انسان غير ممكن است.
291 of 981
مزدك بامداد:13:57 ,11-09-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
از انجاﯾی كه در روشن شده است كه در ابعاد رﯾز ،خود مادهenergy/ كوانتی است و نميتوان آنرا بيپاﯾان بخش بخش كرد ،ميتوان به اﯾنجا رسيد كه مكان ھم دانه دان و ﯾا كوانتيده است. ﯾا اگر به چھره ی رﯾاضی بگوﯾيم ،اگر ماده بيپاﯾان بار ،بخش پذﯾر باشد ،به ھيچ ميرسيم و اﯾن نمی شود كه چيزی كه ھست، از ھيچ و ﯾا نيستی درست شده باشد .بر اﯾن پاﯾه ،مكان را ھم نميتواند بيپاﯾان بار بخش كرد ،چون آنگاه به اﯾن معنی است كه ﯾك متر مكعب مكان ،از ھيچ درست شده است .بر اﯾن پاﯾه داشمندان بسياری به اﯾنجا رسيده اند كه مكان دارای كوانت ھاست و آنرا ھم ھمان گنجاﯾش و ﯾا مكان پالنك ،ﯾعنی ده بتوان منفی ٩٩ سانتيمتر مكعب ميدانند .با پذﯾرفتن كوانتی بودن مكان ،خوبخود، زمان ھم كه تنھا از جنبش انتزاع ميشود ،كوانتيده ميگردد كه كوانت و ﯾا رﯾزدانه ی آنھم ده بتوان منفی ۴٣ثانيه است كه بنام زمان پالنك شناخته ميشود .بر اﯾن پاﯾه ،مكان را نوعی توری و ﯾا شبكه ی اسپينی ميتوان دانست كه موج ) ماده/ذره( در ان تنھا ميواند در ﯾك گره از اﯾن توری جمع و بصورت ذره نماﯾان شود .برخی دﯾگر تا آنجا پيش رفته اند كه خود ماده را ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان دانسته اند ....
292 of 981
ھمچنين ،برای پيدا كردن تئوری ھمه چيز و ﯾا فورمول جھانی مشھور به ، GUTباﯾسته است كه مكان و گرانش ھم كوانتی شود كه تا دو ستون مھادﯾن فيزﯾك ،ﯾعنی فيزﯾك كوانتوم و فيزﯾك نسبيتی بتوانند با ھم ﯾكی شوند ،چون ماده ﯾك چيز بيشتر نيست و نميتوان برای ان ،منطقا ً دو تئوری جدا از ھم داد!
:hamidreza, 07-09-11, 14:39
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
از انجاﯾی كه در روشن شده است كه در ابعاد رﯾز ،خود مادهenergy/ كوانتی است و نميتوان آنرا بيپاﯾان بخش بخش كرد ،ميتوان به اﯾنجا رسيد كه مكان ھم دانه دان و ﯾا كوانتيده است. ﯾا اگر به چھره ی رﯾاضی بگوﯾيم ،اگر ماده بيپاﯾان بار ،بخش پذﯾر باشد ،به ھيچ ميرسيم و اﯾن نمی شود كه چيزی كه ھست، از ھيچ و ﯾا نيستی درست شده باشد .بر اﯾن پاﯾه ،مكان را ھم نميتواند بيپاﯾان بار بخش كرد ،چون آنگاه به اﯾن معنی است كه ﯾك متر مكعب مكان ،از ھيچ درست شده است .بر اﯾن پاﯾه داشمندان بسياری به اﯾنجا رسيده اند كه مكان دارای كوانت ھاست و آنرا ھم ھمان گنجاﯾش و ﯾا مكان پالنك ،ﯾعنی ده بتوان منفی ٩٩ سانتيمتر مكعب ميدانند .با پذﯾرفتن كوانتی بودن مكان ،خوبخود، زمان ھم كه تنھا از جنبش انتزاع ميشود ،كوانتيده ميگردد كه كوانت و ﯾا رﯾزدانه ی آنھم ده بتوان منفی ۴٣ثانيه است كه بنام زمان پالنك شناخته ميشود .بر اﯾن پاﯾه ،مكان را نوعی توری و ﯾا شبكه ی اسپينی ميتوان دانست كه موج ) ماده/ذره( در ان تنھا ميواند در ﯾك گره از اﯾن توری جمع و بصورت ذره نماﯾان شود .برخی دﯾگر تا آنجا پيش رفته اند كه خود ماده را ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان دانسته اند .... ھمچنين ،برای پيدا كردن تئوری ھمه چيز و ﯾا فورمول جھانی مشھور به ، GUTباﯾسته است كه مكان و گرانش ھم كوانتی شود كه تا دو ستون مھادﯾن فيزﯾك ،ﯾعنی فيزﯾك كوانتوم و فيزﯾك نسبيتی بتوانند با ھم ﯾكی شوند ،چون ماده ﯾك چيز بيشتر نيست و نميتوان برای ان ،منطقا ً دو تئوری جدا از ھم داد!
بنابراﯾن ميتوان گفت كه ھر ثانيه دارای 10^43فرﯾم)ﯾا لحظه( است.درسته؟
293 of 981
از قبل سواالتی در ذھن من بود كه االن بيشتر الزم ميدانم از شما بپرسم. آﯾا فضاھای خالی از اجسام،واقعا خالی و بدون جرم ھستند؟ﯾا از ماده تارﯾك پر شده اند؟ اصال فضای خالی ميتواند باشد و گسترش فضا چه معناﯾی دارد؟
مزدك بامداد:12:06 ,07-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mahound :
درود بر تو مزدک عزﯾز ﯾک سوال ھست که از دوران دبيراستان نتونستم جوابی براش پيدا کنم ما ميتوانيم از جزر و مد آب درﯾا انرژی توليد کنيم جزر و مد از حرکت انتقالی ماه به دور زمين به وجود می آﯾد و ثابت شده برای اﯾن حرکت کاری صورت نميگيره و انرژی ھم مصرف نميشه )کاری به انحنای مکان بر اثر جاذبه ی زمين ندارم( اﯾن انرژی را که ما از جزر و مد ميتوانيم به دست آورﯾم منشائش به کجا بر ميگردد واضحتر بگوﯾم چه نوعی از انرژی به چه نوعی از انرژی تبدﯾل شده است نيروی جاذبه چه انرژی را به کار برده تا نيروی الزم برای باال بردن آب را باال به دست آورد؟ باتشکر فراوان مھاد پاﯾاﯾی انرژی/ماده ھرگز شکستنی نيست. ازﯾنرو ٫جزر و مد که گونه ای » اصطکاک« ميان زمين و ماه است ) مانند ٢فرفره که اندکی بھم ماليده بشوند ( ٫از انرژی چرخشی زمين » می خورد« .در اﯾن ميان اندی از انرژی و تکانه ی زمين به ماه ميرود .بر اﯾن پاﯾه ٫روز و شب ھر سال اندکی درازتر شده) ٢٠ميکرو ثانيه ( و ماه ھر سال اندکی از زمين دورتر ميشود ) ۴سانت؟( --جز ماه ٫ھمين داستان ميان ھور ) خورشيد( و زمين ھم ھست. --چون »چگالی« انرژی جزر و مد بس کم است٫ بھره برداری از آن بيالن خوب اقتصادی ندارد . 294 of 981
مزدك بامداد:16:12 ,07-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
درود جناب مزدک گرامی سوالی در مورد بحث احتماالت داشتم ،که با ﯾک مثال مطرح ميکنم. فرض ميکنيم ميمونی به طور پيوسته در حال مشت زدن بر روی ﯾک کيبورد کامپيوتر است ،و مطلع ميشوﯾم که او اﯾن عمل)مشت زدن روی کيبورد( را بينھاﯾت بار انجام داده ،و تا ابد انجام خواھد داد. آﯾا ميتوان گفت که قطعا در بين کلماتی که آن ميمون تاﯾپ کرده ،کتاب "تارﯾخچه زمان اثر استفن ھاوکينگ"!)ﯾا ھر کتاب ﯾا نوشته دﯾگری( وجود دارد؟ بطور کلی ،اگر احتمال پدﯾد آمدن چينشی از تعداد محدودی عضو ،بسيار کم باشد ،و از طرفی بدانيم که بينھاﯾت دفعه است اﯾن چينش ھا تغيير ميکنند ،آﯾا ميتوان از پدﯾد ش مورد نظر ،در طول اﯾن مدت مطمئن بود؟ آمد ِ ن ﯾک چين ِ
آری . نه تنھا آن اثر ٫بلکه قران و تورات ھم در آن ھست! در رﯾاضی ھم ضرب عدد ماﯾل به صفر در عدد ماﯾل به بينھاﯾت ) ٫در صورتيکه از ﯾک »توان« باشند( ﯾک مقدار »بانھاﯾت« است ) .حساب »حد« ھا و قانون »ھوپيتال« و غيره ( .پس ھر احتمالی ھر چند رﯾز ھم باشد٫در بينھاﯾت بار کوشش ٪١٠٠ ٫روی ميدھد.
مزدك بامداد:20:07 ,07-11-07 ,
295 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ﯾوسف
شما که از رﯾاضی سر در نمی آورﯾد مزاحم نشوﯾد! بيسواد!
ﯾوسف:20:38 ,07-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
شما که از رﯾاضی سر در نمی آورﯾد مزاحم نشوﯾد! بيسواد!
مزدك بامداد:00:27 ,08-11-07 ,
296 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mahound :
با سپاس از پاسخ به سوال پيشينم مزدک گرامی سوالی داشتم در مورد ابعاد ،اﯾنکه دنيا چند بعد دارد ميگوﯾند فضا 3بعد دارد و در جاﯾی دﯾگر ميبينيم که نوشته زمان بعد 4ام است و اخيرا از ﯾک دانشجوی ارشد رﯾاضی ميشنوم که کال اﯾنکه جھان مثال n بعد دارد ﯾک مساله قراردادی است و قابل اثبات نيز و ھمچنين اﯾن را که برای "ببينيد دانشمندان ثابت كردند)! اﯾن رو ﯾك بار گفتم حاال نمی دونم در كجای ساﯾت( كه برای درك وقاﯾع ھستی ما نياز به حداقل 11بعد دارﯾم" آﯾا اﯾن سخن اعتبار علمی دارد و ﯾا اصال امکان پذﯾر است؟ جھان دارای ٣ب ُـعد كالن مكانی ) (macrodimensionو ﯾك ب ُـعد ذھنی زمانی و احتماال ً ٨ب ُـعد رﯾز مكانی دﯾگر است ) .(microdimensionبرای نشان دادن جای چيز ھای بزرگ در مكان ،از اﯾنرو ٣عدد بس است و اگر بخواھيم بگوﯾيم اﯾن چيز در چه زمانی ھم بوده و ﯾا ھست ۴ ،عدد نياز دارﯾم ،مثال ً نادر شاه در كره زمين .در خراسان ،در كالت نادری ،در مثال ً ۵٠٠سال پيش بوده است! ولی مطالعه ی ذرات رﯾز در تراز ذرات بينادﯾن و زﯾر آن و سيستم ھای رﯾاضی كه رفتار آنھا را نشان ميدھد ،بطرز شگفت آوری از ما ١١بـُعد را خواھان است كه ھمانگونه كه گفتم ٣ ،تای انھا ابعادی ھستند كه در مھابنگ باز شده و ٧تای آنھا باز نشده اند .برای فھم اﯾن ابعاد رﯾز ،ﯾك " نی " را در نگر بگيرﯾد كه از دور ما با ذره بين كه نگاه مانند ﯾك خط است و ﯾك بعد بيشتر ندارد و آن درازاست ،ا ّ كنيم، ميبينيم كه ﯾك لوله است ،ﯾعنی ﯾك بعد ھای افزوده ی رﯾز ھم ميتوانند وجود داشته باسند كه برای ما بصورت تجربی مشاھده و آشكار نسده بودند چون ما با چيز ھای " بزرگ" و باالتر از تراز مولكولی سر و كار داشته اﯾم.
:notimportant, 07-11-08, 10:16
297 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ﯾوسف
اﯾنکه موضوعی دور از ذھن است دليل بر خرافات نيست چيزھای زﯾادی وجود دارد که شما شاﯾد نتوانيد آن ھا درک نکنيد برای مثال حتی احتمال اﯾنکه کتری آب بر روی شعله گاز ﯾخ بزند ھم صفر نيست و موارد بسيار دﯾگری که شما ھرگز توان درک آنھا را ندارﯾد.
ارژنگ:12:17 ,08-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamidreza :
بود؟
298 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
آری . نه تنھا آن اثر ٫بلکه قران و تورات ھم در آن ھست! در رﯾاضی ھم ضرب عدد ماﯾل به صفر در عدد ماﯾل به بينھاﯾت ) ٫در صورتيکه از ﯾک »توان« باشند( ﯾک مقدار »بانھاﯾت« است ) .حساب »حد« ھا و قانون »ھوپيتال« و غيره ( .پس ھر احتمالی ھر چند رﯾز ھم باشد٫در بينھاﯾت بار کوشش ٪١٠٠ ٫روی ميدھد. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ﯾوسف
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
شما که از رﯾاضی سر در نمی آورﯾد مزاحم نشوﯾد! بيسواد! بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ﯾوسف
299 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mahound :
عين اﯾن بحث در فاروم اندﯾشه ھا تاالرھای بحث و گفتگوی ھم ميھن | < HamMihan Forumتاالرھای موضوعی < تاالر مذھب
<ثابت کنيد که قرآن کتاب آسمانی است صفحات 99تا 100 دنبال شده است و در آن به زبان خيلی خيلی ساده به گونه ای که افراد بی سوادی مثل شما ھم بتوانند آن را درک کنند نوشته شده است .اﯾنکه اﯾن موضوع را خرافات قلمداد کرده ای نشانه ی بيسوادی نيست ،ﯾک بی سواد اگر چيزی را نداند خاموش ميماند ولی ﯾک احمق نظر اشتباه ميدھد. بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
اﯾنکه موضوعی دور از ذھن است دليل بر خرافات نيست چيزھای زﯾادی وجود دارد که شما شاﯾد نتوانيد آن ھا درک نکنيد برای مثال حتی احتمال اﯾنکه کتری آب بر روی شعله گاز ﯾخ بزند ھم صفر نيست و موارد بسيار دﯾگری که شما ھرگز توان درک آنھا را ندارﯾد.
عجب جواب ھای دندان شكنی !! چطور است كه شما در پاسخ دادن ادعاھای خنده دار خود ،كامال ناتوان ھستيد و نمی توانيد خرافات و ادعاھای خرافی خود را ثابت كنيد ، آنوقت ما » ھرگز توان درك ندارﯾم « ؟! شما كه توان پاسخ دادن و اثبات دارﯾد ،بفرماﯾيد تا دﯾگران استفاده كنند ، و اگر نه ،سكوت برای حفظ آبروﯾتان خيلی الزم و حياتيه !
:notimportant, 07-11-08, 12:34
بازنوشت :
300 of 981
نگارنده ی نخستين :ارژنگ
عجب جواب ھای دندان شكنی !! چطور است كه شما در پاسخ دادن ادعاھای خنده دار خود ،كامال ناتوان ھستيد و نمی توانيد خرافات و ادعاھای خرافی خود را ثابت كنيد ، آنوقت ما » ھرگز توان درك ندارﯾم « ؟! شما كه توان پاسخ دادن و اثبات دارﯾد ،بفرماﯾيد تا دﯾگران استفاده كنند ، و اگر نه ،سكوت برای حفظ آبروﯾتان خيلی الزم و حياتيه !
آن چه را از پست من کوت کرده اﯾد و آن را ادعای خنده دار خوانده اﯾد نتاﯾجی است که از قانون دوم ترمودﯾناميک به دست می آﯾد در حقيقت ماھيت آماری اﯾن قانون است که چنين اتفاقی را غير ممکن نمی داند.
ارژنگ:12:43 ,08-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mahound :
عين اﯾن بحث در فاروم اندﯾشه ھا تاالرھای بحث و گفتگوی ھم ميھن | < HamMihan Forumتاالرھای موضوعی < تاالر مذھب
<ثابت کنيد که قرآن کتاب آسمانی است صفحات 99تا 100 دنبال شده است و در آن به زبان خيلی خيلی ساده به گونه ای که افراد بی سوادی مثل شما ھم بتوانند آن را درک کنند نوشته شده است .اﯾنکه اﯾن موضوع را خرافات قلمداد کرده ای نشانه ی بيسوادی نيست ،ﯾک بی سواد اگر چيزی را نداند خاموش ميماند ولی ﯾک احمق نظر اشتباه ميدھد.
و عين ِ عين آن بحث ھا ! در تاپيك بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
فاروم اندﯾشه ھا :
301 of 981
302 of 981
و نيز در اﯾن تاپيك اندﯾشه ھا ! :
كه شما و ھمفكرانتان مدام از پاسخ دادن گرﯾخته اﯾد و ﯾا به قول خودتان : بازنوشت : نگارنده ی نخستين Mahound :
ﯾک بی سواد اگر چيزی را نداند خاموش ميماند ولی ﯾک احمق نظر اشتباه ميدھد.
در ھمه جا ،نظرات اشتباه و غير مرتبط و غير عاقالنه و غير علمی و غير منطقی داده اﯾد !
:notimportant, 07-11-08, 13:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
ﯾعنی شما واقعا اعتقاد دارﯾد كه اگر ﯾك ميمون پست كامپيوتری بنشيند و مدام 303 of 981
و اتفاقی بر كيبورد بكوبد ،ﯾك اثر علمی ﯾا ﯾك رمان ﯾا ﯾك دﯾوان شعر خلق خواھد كرد ؟! ممکن است چنين موردی غير محتمل باشد اما غير ممکن نيست. اگر بخواھيم ﯾک احتمال آماری با استفاده از اصل بی تفاوتی برای آن در نظر بگيرﯾم به ﯾک عدد خواھيم رسيد که ھر چه قدر کوچک باشد صفر نيست. موضوعی دﯾگری که باﯾد توجه داشت اﯾنست که فرض در اﯾنجا در شراﯾطی بود که ﯾک ميمون بی نھاﯾت بار اﯾن کار را انجام دھد که با توجه به اﯾن شرط چنين اتفاقی انجام شدنی است. دشواری اﯾن موضوع در درک مفھوم بی نھاﯾت است که برای انسان سخت می نماﯾد.
:hamidreza, 07-11-08, 17:04
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
دوست گرامی آخر چطور چنين چيزی ممكن است؟! حاال اگر می گفتيد كه اﯾن آقا ﯾا خانم ميمونه ،بعد از ميلياردھا سال كه روی كيبورد می زند ،احتمال اﯾنكه ﯾك جمله ی دو سه كلمه ای معنی دار بنوﯾسد ، خيلی دور از ذھن نبود. اما اﯾنكه اﯾشان ! بتوانند با اتفاقی كوبيدن بر دگمه ھای كيبورد چيزی مانند » شاھنامه ی فردوسی « را خلق كنند . اﯾن دﯾگر خرافات محض است و با عرض معذرت خنده دار ! وقتی سخن از "بينھاﯾت" می آﯾد ،دﯾگر فرقی نميکند که آن ميمون ھر 10ميليارد سال ﯾکبار به کيبورد ضربه بزند ،ﯾا اﯾنکه درھر ميکروثانيه 1000بار بر کيبورد مشت بکوبد! در ھر دو صورت ،تعداد کلمات تاﯾپ شده بينھاﯾت است ،و ھر چينش nتاﯾی با ﯾک چيدمان مورد نظر از حروف فارسی)که تعدادش 32است( ميتواند در آن ﯾافت شود .حال ،چينش را ھر چه ميخواھيد در نظر بگيرﯾد. فرض کنيد که کتاب تارﯾخچه زمان ،دارای مثال 100ھزار حرف است. به شما ﯾکبار فرصت داده ميشود که ﯾک چينش 100ھزار حرفی ،از حروف فارسی را بطور تصادفی انتخاب کنيد .قطعا احتمال اﯾنکه در ھمين مرتبه اول ،آن مجموعه حروف ،کتاب تارﯾخچه زمان را تشکيل دھد بسيار کم است).و نه صفر( اگر به شما 2دفعه اﯾن فرصت داده شود ،اﯾن احتمال کمی افزاﯾش پيدا ميکند ،اما ھنوز بسيار کم است. فرض کنيد که فرصتھاﯾی که به شما داده ميشود ھمينطور افزاﯾش پيدا کرده و به ھزار10 ، 304 of 981
ف ھزار 10 ،ميليارد و 10^100و ...برسد .قطعا احتمال تشکيل کتاب تارﯾخچه زمان از حرو ِ انتخاب شده بوسيله شما ،نيز افزاﯾش پيدا ميکند .ولی باز ھم نميتوان از تشکيل آن کتاب مطمئن بود).ھمانطور که اگر از شما پرسيده شود که ﯾک سکه را چند بار بيندازﯾم که مطمئن شوﯾم حداقل ﯾک بار با روی خط ،بر زمين می افتد ،پاسخ بينھاﯾت است(. به نظر شما ،اگر به شما بينھاﯾت بار فرصت داده شده باشد ،که ﯾک چينش 100ھزار عضوی از حروف فارسی را بطور تصادفی انتخاب کنيد ،احتمال اﯾنکه از بين آن بينھاﯾت چينش، تعدادی از چينشھا کتاب تارﯾخچه زمان باشد چقدر است؟
:Mahound, 07-11-09, 01:17
آقای ارژنگ شما اشتباه ميکنيد ... اﯾن جاﯾگاه محلی است برای پرسش و پاسخ سواالت دانشيک نه مھمالت شھودی. اﯾن ماجرا بود: بازنوشت : درود جناب مزدک گرامی سوالی در مورد بحث احتماالت داشتم ،که با ﯾک مثال مطرح ميکنم. فرض ميکنيم ميمونی به طور پيوسته در حال مشت زدن بر روی ﯾک کيبورد کامپيوتر است ،و مطلع ميشوﯾم که او اﯾن عمل)مشت زدن روی کيبورد( را بينھاﯾت بار انجام داده ،و تا ابد انجام خواھد داد. آﯾا ميتوان گفت که قطعا در بين کلماتی که آن ميمون تاﯾپ کرده ،کتاب "تارﯾخچه زمان اثر استفن ھاوکينگ"!)ﯾا ھر کتاب ﯾا نوشته دﯾگری( وجود دارد؟ بطور کلی ،اگر احتمال پدﯾد آمدن چينشی از تعداد محدودی عضو ،بسيار کم باشد ،و از طرفی بدانيم که بينھاﯾت دفعه است اﯾن چينش ھا تغيير ميکنند ،آﯾا ميتوان از پدﯾد ش مورد نظر ،در طول اﯾن مدت مطمئن بود؟ ِ آمدن ﯾک چين ِ
و جواب مزدک بازنوشت : آری . نه تنھا آن اثر ٫بلکه قران و تورات ھم در آن ھست! در رﯾاضی ھم ضرب عدد ماﯾل به صفر در عدد ماﯾل به بينھاﯾت ) ٫در صورتيکه از ﯾک »توان« باشند( ﯾک مقدار »بانھاﯾت« است ) .حساب »حد« ھا و قانون »ھوپيتال« و غيره ( .پس ھر احتمالی ھر چند رﯾز ھم باشد٫در بينھاﯾت بار کوشش ٪١٠٠ ٫روی ميدھد. و در اﯾن بين اگر کسی بياﯾد و اﯾنگونه سخن براند که : بازنوشت :
305 of 981
و پس از اولين ھشدار مزدک بازنوشت :
شما که از رﯾاضی سر در نمی آورﯾد مزاحم نشوﯾد! بيسواد! اﯾشان دوباره ميگوﯾند: بازنوشت :
آنوقت من به خودم حق ميدھم به اﯾن فرد که ھدفش صرفا منحرف کردن موضوع است تا به سوالت امثال ما که واقعا خواستار ﯾادگيری ھستيم جواب داده نشود جواب بدھم .سوال من در پست 475بود ولی به دليل اﯾنگونه موضوع عوض کردن ھا در پست 481جواب داده شد و اﯾن در حالی است که جناب مزدک خيلی زود جوابھا را ميدادند. به ھمين علت خطاب به اﯾن فرد عنوان کردم بازنوشت : نگارنده ی نخستين :
عين اﯾن بحث در فاروم اندﯾشه ھا تاالرھای بحث و گفتگوی ھم ميھن | < HamMihan Forumتاالرھای موضوعی < تاالر مذھب
<ثابت کنيد که قرآن کتاب آسمانی است صفحات 99تا 100 دنبال شده است و در آن به زبان خيلی خيلی ساده به گونه ای که
306 of 981
افراد بی سوادی مثل شما ھم بتوانند آن را درک کنند نوشته شده است .اﯾنکه اﯾن موضوع را خرافات قلمداد کرده ای نشانه ی بيسوادی نيست ،ﯾک بی سواد اگر چيزی را نداند خاموش ميماند ولی ﯾک احمق نظر اشتباه ميدھد. اکنون شما به چه دليلی به من ميگوﯾيد بازنوشت : در ھمه جا ،نظرات اشتباه و غير مرتبط و غير عاقالنه و غير علمی و غير منطقی داده اﯾد !
نظر خودتان اشتباه و غير مرتبط و غير عاقالنه و ...است پست 489
:kamran333, 07-11-09, 14:27
استاد مزدک عزﯾز و گرامی در ساﯾت افشا مطلبی با عنوان برھان اختيار برای اثبات عدم وجود خدا قرار دارد. حتما آن مقاله را که نوﯾسنده آن دن بارکر است مطالعه نموده اﯾد)اگر خواستيد در پست بعدی آن را در اﯾن جا قرار می دھم چون ساﯾت افشا در حال باز سازی است( ميخواستم نظر شما را راجع به آن بدانم. آﯾا مطالب اﯾن مقاله به طور کامل مورد تاﯾيد شماست؟؟ ﯾا از نگر شما دارای عيب و کاستی ھاﯾی است؟
مزدك بامداد:17:27 ,09-11-07 ,
307 of 981
:hamidreza, 07-11-09, 20:11
ھزاران ھزار چيز ھستند که انسان نامش را تا کنون نشنيده و ھيچگونه شواھدی برای وجود آن ندﯾده و قطعا ھيچگونه اعتقادی به وجود آن ندارد. فرض ميکنيم که فردی ،ادعای وجود چيزی را که تا کنون نامی از آن نشنيده و ھيچ اثری از آن را ندﯾده است ،را ميشنود. از مدعيانِ وجود ،دليل و مدرک درخواست ميکند ،ولی پس از شنيدن دالﯾل ،از دﯾدگاهِ او تمام دالﯾل و مدارک ارائه شده کامال مردود است. به نظر شما ،آﯾا دﯾدگاه او نسبت به آن چيزی که ادعای وجودش شده ،با قبل از شنيدن آن ادعا باﯾد تغييری بکند؟چرا؟)لطفا خداباوران پاسخ دھند( پاسخ بيربط نيز ندھيد که مثال برای وجود خدا برھانھاﯾی ھست و ﯾا... زﯾرا ما ميخواھيم پيرامون اﯾن موضوع بحث کنيم که ،درباره ی چيزی که شواھدی ومدارکی برای وجودش نيست ،باﯾد ال ادری بود ﯾا بی اعتقاد؟ چون بعضی خداباوران ميگوﯾند :اگر تمام برھانھاﯾی که برای اثبات وجود خدا بيان ميشود ،غلط باشد ،باز ھم باﯾد در مورد وجود ﯾا عدم وجود خدا الادری بود ،مگر اﯾنکه عدم وجود خدا ثابت شود.
مزدك بامداد:12:55 ,12-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 : 308 of 981
استاد مزدک عزﯾز و گرامی در ساﯾت افشا مطلبی با عنوان برھان اختيار برای اثبات عدم وجود خدا قرار دارد. حتما آن مقاله را که نوﯾسنده آن دن بارکر است مطالعه نموده اﯾد)اگر خواستيد در پست بعدی آن را در اﯾن جا قرار می دھم چون ساﯾت افشا در حال باز سازی است( ميخواستم نظر شما را راجع به آن بدانم. آﯾا مطالب اﯾن مقاله به طور کامل مورد تاﯾيد شماست؟؟ ﯾا از نگر شما دارای عيب و کاستی ھاﯾی است؟ مھر کنيد و آن نوشته را اﯾنجا بياورﯾد .
مزدك بامداد:12:59 ,12-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :البرز
ماترﯾاليست چه توضيحی برای كاسمولوژی مدرن در باب توزﯾع وجـود در فرمت فيزﯾكی دارد؟ پرسش شما را بدرستی در نيافتم. به زبان پارسی روشن سخن بگوﯾيد.
:kamran333, 07-11-16, 00:12
استاد عزﯾز مقاله برھان اختيار برای اثبات عدم وجود خدا را در اﯾنجا قرار می دھم لطف کنيد و نظرتان را در باره اﯾن مقاله بگوﯾيد و اگر در نگر شما کاستی ھاﯾی دارد عنوان کنيد متشکرم نوﯾسنده دن بارکر (Dan Barker) 1 اﯾن نوشتار نخستين نوشتار از سری نوشتارھای "چالشگر آزاد اندﯾش" است که پيرامون چگونگی بحث و مناظره کردن به باورمندان )خداباوران( نوشته شده است.ھر کدام از اﯾن نوشتارھا شامل ﯾک بحث کوتاه و پرداختن به چگونگی برخورد با مدافعان مذھب می باشد که ھمگی برپاﯾه مناظره ھاﯾی است که بارکر با پيروان مسيحيت
309 of 981
انجام داده است. اﯾن برھان از جمله برھانھاﯾی است که ناسازگاری وﯾژگيھاﯾی که برای خدا در نظر گرفته شده است را نشان ميدھد و جزو براھين منطقی اثبات عدم وجود خدا بشمار ميرود .بارکر اﯾن برھان را در مناظره ای که با جان مورھد داگالس در ساکرامنتو )آگوست سال (1996داشت و ھمچنين در مناظره ای که با داگالس وﯾلسون در دالور )مارچ (1997مطرح کرد .چون واژه ھای مذھبی مثل "خدا" )خداوند چيست؟( و "روح" قابل تعرﯾف و تشرﯾح بطوری معنی دار و معتبر نيستند بنابر اﯾن استدالل کردن بر روی اﯾنکه آنھا وجود دارند بيھوده است. توصيه ميشود قبل از خواندن اﯾن نوشتار ،برای درک بھتر آن و در مورد نوع استداللھاﯾی که در اﯾن دسته براھين بکار برده ميشود حتماً برگ براھين منطقی اثبات عدم وجود خدا را مطالعه کنيد. دای مسيحيت )و اسالم( به عنوان موجودی دارای شخصيت ) (2که ھمه چيز را ميداند )عليم است( شناخته و تعرﯾف ميشود و طبق عقيده مسيحيان ﯾک موجود دارای شخصيت اساساً موجودی مختار است. موجود مختار و موجود مجبور را در زمانی که انتخاب ميکنند ميتوان از ﯾکدﯾگر تميز داد، شما برای اﯾنکه مختار باشيد ،باﯾد با بيش از ﯾک گزﯾنه برای انتخاب کردن مواجه باشيد، که عدم انتخاب ھرکدام از آن چند گزﯾنه ميسر باشد .اﯾن بدﯾن معنی است که قبل از آنکه شما بعنوان ﯾک شخص مختار ﯾک انتخاب را اختيار کنيد ،باﯾد ﯾک مرحله شک )عدم ﯾقين و اطمينان( در ھنگامی که انتخاب شراﯾط بالقوه را دارد )در شراﯾطی که ھنوز انتخابی صورت نگرفته است( برای شما وجود داشته باشد ،شما نميتوانيد آﯾنده را بدانيد و ھمچنان مختار باشيد .حتی اگر فکر کنيد که ميتوانيد انتخاب خود را پيش بينی کنيد ،اگر مدعی داشتن اختيار ھستيد باﯾد لزوماً قبول کنيد که باﯾد شراﯾط تغيير تصميم خود برای انتخاب را قبل از اﯾنکه در واقع انتخاب نھاﯾی انجام گيرد را داشته باشيد و توانا )اگر نه ماﯾل( به تغيير تصميم و اختيار خود باشيد. موجودی که ھمه چيز را ميداند )عليم است( ھيچگاه در مرحله شک قرار نميگيرد .او از پيش ،از انتخابش آگاه است )ميداند که چه تصميمی را در آﯾنده خواھد گرفت( .اﯾن بدﯾن معنی است که او توانا به تغيير دادن تصميم نھاﯾی ﯾا اساساً عدم انتخاب خود نيست ،و بنابر اﯾن از خود اختياری ندارد و مختار نيست .و از آنجا که ﯾک موجود غير مختار دارای شخصيت نيست ،ﯾک شخص عليم نميتواند وجود داشته باشد .زﯾرا عليم بودن و مختار بودن در تناقض با ﯾکدﯾگر ھستند و دو چيز متناقض نميتوانند با ﯾکدﯾگر جمع شوند. بنابر اﯾن خدای مسيحيت )و تمامی خداﯾان و موجوداتی که دارای شخصيت ھستند و عليم ھستند ،از جمله خدای اسالم ،ﷲ( وجود ندارند. رخی از مردم داشتن اختيار درانسانھا را نفی ميکنند؛ اما تمام مسيحيان )و خداباوران( معتقدند که خود خداوند که در مسيحيت دارای سه شخصيت است ،خود مختار است و مجبور نيست .بنابر اﯾن اﯾن برھان ھمواره برقرار است. بعضی دﯾگر در مخالفت با اﯾن برھان شبھه ای را بيان ميکنند که خدا به آن دليل که قادر مطلق )قدﯾر( است ميتواند عقيده خود را نيز تغيير دھد ،ولی اگر خداوند اﯾنکار را انجام دھد ،پس او از ابتدا در مورد آﯾنده آگاھی نداشته است .اگر خداوند آﯾنده را ميداند ،بنابر اﯾن آﯾنده ثابت است و ھيچکس حتی خود خدا نميتواند آنرا تغيير دھد .اگر او بھرحال نظرش را عوض کند ،بنابر اﯾن دانش او محدود بوده است و او نسبت به آﯾنده نادان بوده است .آشکار است که جمع شدن اﯾن دو نقيض محال است ،ھيچ موجودی 310 of 981
نميتواند در ﯾک زمان ھم قادر مطلق )قدﯾر( باشد ھم دانای ھمه چيز)عليم( باشد. عده ای در مخالفت با اﯾن بحث بيان ميکنند که خدا ميداند در آﯾنده چه خواھد کرد زﯾرا که ھميشه بر اساس طبيعت و ذات خود عمل ميکند که اﯾن مساله باعث صلب اختيار از او نميشود .برای مثال ممکن است خدا مدعی شود که "من فردا دروغ نخواھم" گفت ،زﯾرا خداوند ھمواره راستگو است .خداوند ميتواند خارج از ذات و طبيعت خود رفتار کند اما ھرگز اﯾنکار را نميکند. اما "طبيعت و ذات" خدا به چه معنی است؟ داشتن ﯾک طبيعت و فطرت خاص لزوماً به معنی محدود بودن است .طبيعت و ذاتی که ما انسانھا را محدود ميکند محيط اطراف ما وژنتيک )وﯾژگيھای وراثتی( ما است .اما طبيعت ﯾک موجود ماوراء الطبيعه باﯾد چيز دﯾگری باشد .اﯾن نابخردانه است که بگوﯾيم طبيعت موجودی که با ھيچ محدودﯾتی مواجه نيست ھمان رابطه را با موضوع اختيار دارد که طبيعت انسان دارد. الزمه داشتن اختيار ،مواجه بودن با بيش از ﯾک گزﯾنه ،وجود تماﯾل برای انتخاب ،آزادی عمل در انتخاب )بدون وجود ھيچ مانعی( ،تواناﯾی انجام دادن آن انتخاب )قدرت و استعداد( و در نھاﯾت تواناﯾی در انتخاب نکردن ھيچ گزﯾنه ای در ﯾک انتخاب است. "قدرت و استعداد" محدودﯾت ھاﯾی را برای اختيار در اعمال انسانھا بوجود می آورند. ھيچ انسانی اختيار دوﯾدن به سرعت ﯾک ماﯾل در دقيقه بدون کمک از ماشينھای را ندارد .ما مختارﯾم که در اﯾن مورد تالش کنيم اما بدون شک در آزماﯾش شکست خواھيم خورد .تمامی تماﯾالت و ھمچنين اختيارات ما نيز محدود به طبيعت و ذات ما ھستند؛ اما ما ھمچنان ميتوانيم ادعای داشتن اختيار کنيم )ﯾا حداقل تنھا کسانيکه مدعی داشتن اختيار ھستند( ،زﯾرا ما آﯾنده را نميدانيم! اگر خدا ھميشه بر طبق طبيعت خود رفتار ميکند )حال اﯾن طبيعت و رفتار کردن ھر معنی داشته باشد و به ھرگونه که باشد( برای اﯾنکه مدعی داشتن اختيار شود باﯾد بيش از ﯾک انتخاب در تصميمات خود باشد و اﯾن انتخاب طبيعتش را نيز نقض نکند .در غير اﯾنصورت او مجبور به طبيعت و ذات خوﯾش است ،درست مانند ﯾک روبات و در نتيجه موجودی مختار نيست. معنی کلمه "انتخاب" برای موجودی که خود خالق تمام اختيارات است ،چيست؟ برخی ميگوﯾند" ،اختيار" برای خدا به ھمان معنی نيست که برای انسانھا معنی ميدھد .اما ما چگونه باﯾد اﯾنرا بفھميم؟ ﯾک مسيحی ﯾا خداباور کداميک از شراﯾط وجود اختيار را باﯾد دور بياندازد تا مختار بودن را بخواھد برای خدا بتراشد؟ تعدد اختيارات؟ تماﯾل؟ آزادی؟ قدرت؟ استعداد به اجتناب از انتخاب؟ شاﯾد "تماﯾل" به انجام دادن ﯾک گزﯾنه را بتوان ندﯾده گرفت .تماﯾل به معنی وجود ﯾک کاستی است و ﯾک موجود کامل )مانند خدا( نباﯾد در ذات خود دارای کاستی باشد ،اما بدون وجود تماﯾل خداوند به موجودی بسيار عجيب بدون تماﯾل و نياز تبدﯾل ميشود. تماﯾل ھمان چيزی است که در ابتدا وجود انتخاب از آن ھستی ميگيرد .ھمچنين تماﯾل به انجام دادن ،خود معيارﯾست برای تشخيص معقول و ﯾا غير معقول بودن ﯾک تصميم و ﯾا انتخاب .بدون وجود اﯾن تماﯾل،تصميم گيری موجودﯾت خود را ازدست ميدھد و تصميمی به معنی واقعی آن وجود نخواھد داشت ،از اﯾن گذشته ،کتابھای دﯾنی نشان ميدھند که خدای ادﯾان دارای تماﯾالت بسياری ھستند. ھيچگونه اعتراض و بھانه ای در اﯾن زمينه نميتواند خدا را نجات دھد ) .(3خدا وجود ندارد زﯾرا استعداد وجود داشتن را در ذات خود ندارد .با اﯾن اوصاف فقط ممکن است بتوان ﯾک خدای کامال معمولی و معتدل و فروتن را تصور کرد ،که ھم دانای ھمه چيز )عليم( و ھم دارای شخصيت نباشد ،ھم دانای ھمه چيز و قادر به انجام ھمه چيز نباشد وھمچنين ھم کامل و ھم آزاد نباشد .اما تا زمانی که اين خدای فروتن به روشنی و بدون وجود تناقض در ذات خود تعريف نشود و سپس با شواھد و قرائن و استداللھای معتبر ،وجود آن ثابت نشود ،بھترين و 311 of 981
معقول ترين کار اين است که نتيجه بگيريم اساسا ً خدايی وجود ندارد. -1دن بارکر ،مدﯾر موسسه رھاﯾی از دﯾن برای مدت زﯾادی ﯾک کشيش مسيحی بوده است و اکنون به تبليغ و دفاع از سکوالرﯾسم و بی دﯾنی می پردازد .دن بارکر کتاب نوﯾسنده بسيار پر ارزشی به نام بی اﯾمان شدن به اﯾمان است که بعضی از فصلھای آن را ميتوانيد از روی ساﯾت رسمی وی بطور راﯾگان بخوانيد. -2خداوند معموال ً بعنوان ﯾک شخص در تمام ادﯾان شناخته ميشود ،خداباوران او را دارای شعور ،و اختيار و استعداد انجام دادن کارھای مختلف ميدانند ،و او را ﯾک "کس" ميخوانند .در اﯾن نوشتار موجودی دارای شخصيت فرض ميشود که دارای اختيار باشد. موجودی که در رابطع عليت ،علت فاعلی باشد ﯾک متشخص است. -3ممکن است خداباوران استدالل کنند که خداوند محدود به زمان نيست و آﯾنده و گذشته اساساً برای خدا بی معنی است .اﯾن افراد با اﯾن گفته خود به خود خداوند را از شخصيت خالی ميکنند ،موجودی که زمان براﯾش بی معنی باشد نميتواند ھيچ کاری را انجام دھد .و استعمال ھر فعلی در مورد او بی معنی است .مثال ً اﯾنکه گفته ميشود خداوند انسان را خلق کرده است ،به اﯾن معنی است که در زمانی خدا انسان را خلق نکرده بوده است و بعد او را خلق کرده است .لذا استعمال ھر فعلی در مورد خدا لزوماً به معنی وجود زمان پيش از انجام آن فعل است .اگر زمان را توالی اتفاقات فرض کنيم ﯾک فعل لزوماً ﯾا باعث آغاز زمان ميشود ﯾا قبل از انجام آن زمان اتفاق افتاده است .زﯾرا انجام ﯾک فعل ھمواره ﯾک اتفاق را به ھمراه دارد.
مزدك بامداد:16:26 ,16-11-07 ,
بنگر من سخنان درستی ھستند و اختيار با دانش بيکران ﯾکجا نشود.
مزدك بامداد:17:51 ,19-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين AryaTheos :
جناب مزدک گرامی، نگر شما در مورد چشم زخم چيست؟ و اﯾن پدﯾده را چگونه ميتوان توجيه کرد؟ با سپاس
312 of 981
چنين پيوندی* آزمون و اثبات نشده و در حکم عدم است و باﯾد پيرو احتماالترﯾاضی باشد *) .بدشانسی +رشک(
مزدك بامداد:17:57 ,19-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
سالم می خواستم بدانم &;quotميل به زندگی& ;quotو &;quotانگيزه برای ادامه زندگی& ;quotتا چه حد در وضعيت عمومی فرد موثر است؟ آﯾا ممكن است ﯾك نفر بيماری مھلكی داشته باشد و صرفا تحت تاثير اﯾن ميل از بيماری رھاﯾی ﯾابد؟ اﯾن بسته به گونه ی بيمارﯾست.مثال نخاع فروبرﯾده ٫با بھترﯾن روانشادی و گراﯾش به زندگی درمان و بازپيوسته نمی شود٫اما چنگار و ﯾا بيماری ھاﯾی که از تيره روانی )دپرسيون( بر ميخيزند ) و در فرھنگ ما »دق« کردن نام دارد( با روانشادی و گراﯾش به زندگی بھبود ميتوانندﯾافت.
فروغ:12:03 ,21-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :پدﯾده
سالم می خواستم بدانم "ميل به زندگی" و "انگيزه برای ادامه زندگی" تا چه حد در وضعيت عمومی فرد موثر است؟ آﯾا ممكن است ﯾك نفر بيماری مھلكی داشته باشد و صرفا تحت تاثير اﯾن ميل از بيماری رھاﯾی ﯾابد؟ پدﯾده جان من خود شاھد چنين اتفاقی بوده ام .توضيح دﯾگه ای به جز غلبه ميل به زنده ماندن ﯾا گرﯾز از مرگ براش پيدا نمی کنم .حتی پزشکان ھم از سر ناباوری تمام آزماﯾشاتشونو تکرار کردن تا شاﯾد به اﯾن نتيجه برسن که تشخيص اوليه اشتباه بوده .ولی اشتباھی در کار نبود و بيمار نمی باﯾست خوب ميشد ...که شد.
313 of 981
اھل خراسان:15:15 ,21-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :فروغ
پدﯾده جان من خود شاھد چنين اتفاقی بوده ام .توضيح دﯾگه ای به جز غلبه ميل به زنده ماندن ﯾا گرﯾز از مرگ براش پيدا نمی کنم .حتی پزشکان ھم از سر ناباوری تمام آزماﯾشاتشونو تکرار کردن تا شاﯾد به اﯾن نتيجه برسن که تشخيص اوليه اشتباه بوده .ولی اشتباھی در کار نبود و بيمار نمی باﯾست خوب ميشد ...که شد. مغز قادر به باز سازی ھر عضو صدمه دﯾده به ھر شكل ھست ؛ به شرطی كه ما بخواھيم. برخی مواقع مثل ھيپوتاالموس عمل ميكند ؛ اما روح ؛ مغز را واميدارد تا اطالعات الزم به عضو برسد؛ ھورمون ھای الزم ترشح شود و عمل بازسازی صورت گيرد. البته اگر در جمالت باال كلمه روح ر ا بر دارﯾم توجيه كامال علمی است. اﯾن پدﯾده در حيوانات ھم مشاھده شده .در زمانی كه حيوان صدمه می بيند ؛ در گوشه ای نشسته و با بستن چشم و تمركز فكر ؛ شروع به بازسازی ميكند. اما در تحليل اﯾدئولوژﯾك ؛ روح انسان با "روح ﯾگانه و مطلق ھستی " در ارتباط است ؛ درخواست عاشقانه ؛ منجر به Rearrangeكائنات می شود ؛ نتيجتن بيماری كه نمی باﯾستی خوب می شد ؛ خوب می شود ؛ چون خودش خواست .به قول دكتر شرﯾعتی "آنجا كه عشق فرمان ميدھد محال سر تسليم فرود می اورد " ؛ اﯾن ﯾك شعار نيست ؛ جھان بينی ماترﯾاليسم ھم نمی تواند اﯾن پدﯾده را توجيه كند ؛ آن را ﯾكسر ه نفی ميكند ؛ و دنبال تحليل علمی می گردد ؛ باﯾد ھم دنيال تحليل علمی آن رفت و حتمن ھم تحليل علمی دارد ؛ شاﯾد ما نمی دانيم ؛ ...
مزدك بامداد:16:21 ,21-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
مغز قادر به باز سازی ھر عضو صدمه دﯾده به ھر شكل ھست ؛ به شرطی كه ما بخواھيم. برخی مواقع مثل ھيپوتاالموس عمل ميكند ؛ اما روح ؛ مغز را واميدارد تا اطالعات الزم به عضو برسد؛ ھورمون ھای الزم ترشح شود و عمل بازسازی صورت گيرد. البته اگر در جمالت باال كلمه روح ر ا بر دارﯾم توجيه كامال علمی است. اﯾن پدﯾده در حيوانات ھم مشاھده شده .در زمانی كه حيوان صدمه می بيند ؛ در گوشه ای نشسته و با بستن چشم و تمركز فكر ؛ شروع به بازسازی ميكند. 314 of 981
اما در تحليل اﯾدئولوژﯾك ؛ روح انسان با &;quotروح ﯾگانه و مطلق ھستی & ;quotدر ارتباط است ؛ درخواست عاشقانه ؛ منجر به Rearrangeكائنات می شود ؛ نتيجتن بيماری كه نمی باﯾستی خوب می شد ؛ خوب می شود ؛ چون خودش خواست .به قول دكتر شرﯾعتی &;quotآنجا كه عشق فرمان ميدھد محال سر تسليم فرود می اورد & ;quot؛ اﯾن ﯾك شعار نيست ؛ جھان بينی ماترﯾاليسم ھم نمی تواند اﯾن پدﯾده را توجيه كند ؛ آن را ﯾكسر ه نفی ميكند ؛ و دنبال تحليل علمی می گردد ؛ باﯾد ھم دنيال تحليل علمی آن رفت و حتمن ھم تحليل علمی دارد ؛ شاﯾد ما نمی دانيم ؛ ... دستتان را زﯾر ساتور جدا کنيد و سپس بگوشه ای رفته و باز سازﯾد!
پديده:16:50 ,21-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :فروغ
پدﯾده جان من خود شاھد چنين اتفاقی بوده ام .توضيح دﯾگه ای به جز غلبه ميل به زنده ماندن ﯾا گرﯾز از مرگ براش پيدا نمی کنم .حتی پزشکان ھم از سر ناباوری تمام آزماﯾشاتشونو تکرار کردن تا شاﯾد به اﯾن نتيجه برسن که تشخيص اوليه اشتباه بوده .ولی اشتباھی در کار نبود و بيمار نمی باﯾست خوب ميشد ...که شد. سالم می شود بگوﯾيد بيماری اش چه بود؟
فروغ:00:29 ,22-11-07 ,
بله .بيمارﯾش سرطان بود .از نوع غدد لنفاوی .که قسمتی از استخوان جمجمه اشو گرفتار کرده بود .و تمام سر و صورتش متورم شده بود .قبل از جراحی پزشک ميگفت با شيمی درمانی ممکنه ﯾک سال زنده بمونه .ولی بعد از جراحی گفت من چنين چيزی تا به حال ندﯾده بودم .اوضاع خيلی بدتر از اونيه که تصور ميکردم .قسمتی از جمجمه رو برداشتند و ﯾک دوره پرتو درمانی شروع کردند .بعد از پرتو درمانی ھم شيمی درمانی .و قرار بود اگر اميدی به بھبودی وجود داشته باشه ...بعدا برای ترميم جمجمه کاری بکنند .حدود 5بار شيمی درمانی نتيجه قابل توجھی نداشت ...ولی بعد از بار پنجم آزماﯾشات کنترليش به ﯾکباره تغيير کرد .طوری که پزشک انکولوژﯾست نمی تونست تصميم بگيره بار ششم رو ھم تجوﯾز کنه ﯾا نه .آخرش ھم کرد ولی گفت که 315 of 981
فقط برای اطمينان خودش تجوﯾز می کنه وگر نه آزماﯾشاتش نياز به ادامه درمان رو ضروری نمی کنه. بعدتر ھم دﯾگه اثری از فاکتورھای نگران کننده در خونش نبود .ﯾکسال بعد دوباره جراحی شد و با سيمان مخصوص ناحيه بی استخوان رو ترميم کردن . حتی پزشک دﯾگه ای که پرونده رو مطالعه کرده بود بخاطر عدم تطابق گزارش ھا با معاﯾنات بالينی به تشخيص شک کرد و پرفسوری رو معرفی کرد که اگر نمونه بدخيم رو او دﯾد و تاﯾيد کرد قبول می کنه که تشخيص درست بوده ...که اﯾشان ھم تاﯾيد کرد و گفت نمونه بسيار نادر و کشنده است. اﯾن پزشک شکاک حتی به ما گفت که باﯾد از متخصص پرتو درمانی شکاﯾت کنيد که بی دليل دوز باالﯾی پرتو به بيمارتون تابونده ...ولی بعد از نظرﯾه استادش سکوت کرد. حاال حدود 8-7سال ميگذره ..ھر چند اﯾن شخص از اثرات پرتو درمانی و شيمی درمانی سالمت عمومی اش از حال طبيعی خارج شده ولی مشکل نگران کننده فوق فعال رخت بربسته. در گفتگوھاﯾی که با خودش داشتم به من گفته بود که قبل از عود اﯾن بيماری به دليل مشکالت شخصی اش دﯾگه تصميم به ادامه زندگی نداشته و حتی قصد خودکشی داشت ولی از اﯾنکه مرتکب گناھی به اﯾن بزرگی بشه می ترسيد و دعا ميکرده که خدا خودش ﯾک جوری به زندگيش خاتمه بده ...که ﯾکی دو روز بعد از اﯾن دعا بيمار ميشه ....بعد ھا ھم نميدونم چرا تصميمش عوض شد و خواست که ادامه بده که مقارن با اﯾن تصميم کم کم حالش رو به بھبود گذاشت. من در مورد اﯾن شخص ميدونم که بسيار آدم حساسيه و احوال روحيش بشدت دراوضاع جسمش نماﯾان ميشه .
فروغ:00:31 ,22-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اھل خراسان
...اما در تحليل اﯾدئولوژﯾك ؛ روح انسان با "روح ﯾگانه و مطلق ھستی " در ارتباط است ؛ درخواست عاشقانه ؛ منجر به Rearrangeكائنات می شود ؛ نتيجتن بيماری كه نمی باﯾستی خوب می شد ؛ خوب می شود ؛ چون خودش خواست ... . علی جان فکر ميکنم خواست عميق و خالص چنين تاثيری داره .حتی اگر خبيثانه باشه .قبول داری؟
مزدك بامداد:15:00 ,27-11-07 ,
316 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
سالم من سواالت زﯾادی درباره مساﯾل فيزﯾکی دارم خوشحالم که اﯾنجا رو پيدا کردم. تا اونجا که من شنيدم ،عامل تمام حرکتا در طبيعت رو 4نيروی اصلی ميدونند. ميخواستم ببينم که حرکات ساده و روزمره ای که ما در اطراف خود مشاھده ميکنيم مثل جابجاﯾی اجسام توسط انسان و ،...بر اساس اﯾن تقسيم بندی چگونه توصيف ميشند؟ ھمچنين نيروھاﯾی مانند نيروی کشسانی ،اصطکاک چگونه ھستند؟ وقتی من ﯾک ميز را ھل ميدم ،اﯾن نيروﯾی که من وارد ميکنم ،چه نوع نيروﯾی است؟ در مقياس رﯾز ،تک تک ذرات دست من چگونه باعث حرکت تک تک ذرات ميز ميشود؟ اگر ممکنه در مورد ھر کدام از اﯾن 4نيروی بنيادی کمی توضيح بدﯾد .بخصوص نيروی الکترومغناطيس مرسی نيروھاﯾی که در پيکر ما بکار گرفته ميشوند »آھنکھرباﯾی« =) الکترمغناتيسی ( ﯾا ھمان فوتون ھا ھستند .ما اﯾن انرژی شيمياﯾی و ﯾا فوتون ھای دربند در ميان اتم ھا را از مولکول ھای خوراکی ھا ) ھيدروکربور ھا( بيرون ميکشيم و با آن ﯾاخته ھای خود را زنده و جنبنده نگه ميدارﯾم ) انرژی = جنبش( .در اثر اﯾن جنبش ھم ماھيچه ھای ما باز و بسته ميشوند ) با جنبش ھماھنگ ﯾاخته ھا = فيبر ھای ماھيچه ای( .ھمه ی اﯾن جنبش ھا را فوتون ھا انجام ميدھند .فوتون معموال آزاد است و با سرعت نور ٫بسته ای از گوھره ی جنبش است ولی ميتواند به ذرات جرمدار ھم بچسبد و آنگاه به اﯾن ذرات جنبش ميدھد ولی با سرعت پاﯾين تر از نور ) چون دﯾگر آزاد نيست و باری بر دوش دارد( .فزون برﯾن ھم ھمه ی اتمھای پيکر ما با اﯾن انرژی آھنکھرباﯾی و ﯾا ھمان فوتون ھا ,بھم چسبيده اند ) پيوند شيمياﯾی ھمانگونه که گفتيم ٫ھمان فوتون ھای زندانی و دربند ميان اتم ھا ) در واقع ميان ھسته ی اتم و الکترون ھا ی آن اتم و اتمی که الکترون مشترک با اﯾن اتم دارد( ھستند و وﯾژگی »فنر مانند« ھم دارند .انرژی و ﯾا فوتون ميتواند از راه اﯾن فنر ھا در پيکر و ماھيچه ھای ما جابجا شده و به جسمی که آنرا ميجنبانيم برسد .جسمی که با آن تماس دارﯾم ٫در واقع اتمھای آن ھمساﯾه ی اتم ھای ما شده اند و فنر ھای ما به فنر ھای آن جسم راه دارند و فوتون ھا ) انرژی( ميتواند از راه اﯾن فنر ھا ) که خودشان ھم گفتيم که از انرژی ساخته شده اند( به جسم دﯾگر برسد و بدان بچسبد و چسبيدن فوتون ھا ھم ﯾعنی ھمان سرعت گرفتن ذرات! اﯾنک اگر تندا گرفتن )سرعت گرفتن( اﯾن ذرات ھمسو باشد ) از دﯾدگاه جمع برداری ( آنگاه جسمی که از اﯾن ذرات درست شده بجنبش درمياﯾد و ممکن است گرم ھم بشود ولی اگر جمع برداری سرعت ذرات صفر بشود آنگاه انرژی درﯾافتی تنھا به چھره ی »گرما« است
مزدك بامداد:18:00 ,27-11-07 ,
317 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
مرسی بوزونھا چی ھستند و آﯾا فوتون زﯾر مجموعه بوزون ھاست؟ مغناطيس و الکترومغناطيس چه ارتباطی به ھم دارند؟دارند؟ بوزونھا ھمان ذرات نيروبر ھستند و از انرژی ناب ساخته شده اند و فوتون ھم ﯾکی از آنھا و آشنا ترﯾن آنھا برای ماست چون ما اصوال با فوتون ھا می بينيم ٫چرخه ی انرژی در پيکر ما با فوتونھاست و سيستم عصبی ما ھم با آنھا کار ميکند ) ﯾعنی اصوال برق ﯾا الکترﯾسته ﯾا جرﯾان کھرباﯾی بنيروی فوتون ھاﯾی که به الکترونھا ميچسبند و آنھا را ميجنبانند پدﯾد مياﯾد( فوتون ھا در جنبش در مکان ميدانھای کھرباﯾی و آھنرباﯾی تناوبی ھستند و در واقع ھم با ميدان ھای کھرباﯾی و ھم با ميدانھای آھنرباﯾی ميتوانند ھمکنشی داشته باشند و بزبان دﯾگر نيروھای کھرباﯾی و آھنرباﯾی ھر دو چھره و ﯾا زﯾر مجموعه ی نيروی » آھنکھرباﯾی« می باشند ) اصوال ھمه نيرو ھا در زمان مھابنگ ﯾکی بوده اند و ھمه چيز ٫از ھمان بوزون ھا گرفته تا فرميون ھا از انرژی در چھره ھای کوناگون آن درست شده اند(.
مزدك بامداد:19:45 ,27-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بذارﯾن که ببينم درست فھميدم ﯾا نه. ذرات بوزونھا ھمگی بسته ھای انرژی ھستند اما با ميزانھا مختلف انرژی و طول موجھای متفاوت ،و فوتون ﯾکی از اﯾن ذراته که در محدوده طول موج 400 تا 700نانومتر ھستش .درست فھميدم؟ وقتی دو جسم باردار به ھم تاثير ميذارند و باعث حرکت ھم ميشند ،چه ذراتی عامل انتقال آگاھی بين اوناست؟ فوتونھا؟ آری ھمه درست است جز اﯾنکه فرکانسھای نور دﯾدنی را با ھمه فوتون ھا قاتی کردﯾد.مثال موج رادﯾوﯾی و پرتو گاما ھم که دﯾدنی نيستند فوتون ھستند .ﯾعنی نور دﯾدنی )مرﯾی( خود زﯾرمجموعه ی فوتون است. جز فوتون ٫گلوﯾون ھا و گراوﯾتون ھا ھم از بوزون ھا ھستند.
مزدك بامداد:17:18 ,28-11-07 ,
318 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
خيلی ممنونم که پاسخ ميدﯾد بوزونھا ھمگی بسته ھای انرژﯾند .درسته؟ گلوﯾونھا و گراوﯾتونھا چه تفاوتی با فوتونھا از نظر ماھيت دارند؟ ﯾه سوال دﯾگه ،انرژی امواج الکترومغاطيس ،با طول موجشان رابطه عکس داره؟ اگر بله ،آﯾا امواج رادﯾوﯾی کمترﯾن انرژی )کمتر از نور مرئی( انرژی دارن؟ گلوﯾونھا و گراوﯾتونھا جزء امواج الکترومغناطيس محسوب ميشند!؟)ببخشيد اگر ﯾه خورده شوت ھستم!( بوزونھا ھمگی بسته ھای انرژﯾند. گلوﯾونھا و گراوﯾتونھا تفاوتی با فوتونھا از نظر ماھيت ندارند : از دﯾد ھمکنشی با ذرات تفاوت دارند .مثال گلوﯾون ھا با »رنگ« کوارک ھا ھم سروکار دارند و فوتون ھا با »بار« کھرباﯾی... انرژی امواج الکترومغاطيس ،با طول موجشان رابطه عکس دارند امواج رادﯾوﯾی کمتر از نور مرئی انرژی دارند ,و مثال پرتو گاما بيشتر ) برای ھمين برای آدمی مرگبار است(. گراوﯾتونھا تا جاﯾيکه ميدانم »رسما« جزء امواج الکترو-مغناطيس محسوب نميشند.ولی موجی با ھمان وﯾژگی ولی با » اسپين« دﯾگر ) اسپين گراوﯾتون = (٢ميباشند. گلوﯾونھا تا جاﯾيکه ميدانم »رسما« جزء امواج الکترو-مغناطيس محسوب نميشند.ولی موجی با ھمان وﯾژگی +وﯾژگی ھمکنشی با »رنگ« ميباشند.
مزدك بامداد:18:53 ,29-11-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ممنونم آقای مزدک عزﯾز در مورد انرژی درونی ،وقتی که سرعت ﯾک جسم در حال حرکت زﯾادتر بشه، انرژی درونيش افزاﯾش پيدا ميکنه .درسته؟ در اﯾن صورت جنبش ذرات اون جسم افزاﯾش پيدا کرده؟ اگر جسم را تا سرعت نزدﯾک نور برسانيم باز ھم انرژی جنبشيش زﯾاد ميشه؟ انرژی پتانسيل چيست و آﯾا با انرژی شيمياﯾی فرق داره؟ آﯾا انرژی پتانسيل تحت تاثير ميدان گرانش افزاﯾش پيدا ميکنه؟ انرژی دارای حالت ھای گوناگون از دﯾد » گرفتاری در مکان« است. 319 of 981
مثال انرژی در باتری گرفتار است ) در پيوند ھای شيمياﯾی( و ﯾا در ميدان ھای نيروی دﯾگر ٫مانند ميدان گرانش .مثال اگر شما سنگی را باالی کوه ببرﯾد ٫آن انرژی که از دست دادﯾد که ھيچ نمی شود بلکه در ميدان گرانشی انبار ميشود و سپس اگر سنگ را رھا کنيد خودش پاﯾين می غلتد .ھمچنين اگر تکه آھنی را از آھنربا جدا کنيد ٫آن انرژی که از دست دادﯾد که ھيچ نمی شود بلکه در ميدان آھنرباﯾی انبار ميشود و الخ.. پس ھرگونه انرژی گرفتار در مکان را می توان انرژی » پتانسيل« = توان » بالقوه« دانست که در گاه آزاد شدن جنبش ميشود = توان » بالفعل«. حتی امروزه ميدانيم که خود جرم ھم ﯾک گونه انرژی گرفتار است! پس ھرکجا که انرژی جمع شود چھره ی »پتانسيلی و جرمدار« بيشتری دارد و دوست دارد آزاد باشد و بسوی جاھاﯾی که کمتر انرژی جمع شده برود و در گاه اﯾن رھا شدن و رفتن ٫جنبش و کار پدﯾد ميآﯾد .ﯾعنی از »اختالف پتانسيل « ميتواند جنبش پدﯾد بياﯾد .حتی در جوامع بشری ھم که پول= کار= انرژی است ٫اگر اختالف طبقاتی باال برود جنبش و انقالب محتمل تر می شود ! ---انرژی درونی ھم ترکيب گوﯾاﯾی برای انرژی جنبشی نيست. آری انرژی جنبشی مثال ﯾک کيلوگرم آھن با تندای ١٠متر بر ثانيه ,از انرژی جنبشی ﯾک کيلوگرم آھن با تندای ١متر بر ثانيه ١٠٠ ٫برابر بيشتر است.
مزدك بامداد:19:36 ,01-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
مرسی کال انرژی درونی چيه ،و انرژی مکانيکی چيه؟
320 of 981
:magna carta, 07-12-04, 11:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :فروغ
بله .بيمارﯾش سرطان بود .از نوع غدد لنفاوی .که قسمتی از استخوان جمجمه اشو گرفتار کرده بود .و تمام سر و صورتش متورم شده بود .قبل از جراحی پزشک ميگفت با شيمی درمانی ممکنه ﯾک سال زنده بمونه .ولی بعد از جراحی گفت من چنين چيزی تا به حال ندﯾده بودم .اوضاع خيلی بدتر از اونيه که تصور ميکردم .قسمتی از جمجمه رو برداشتند و ﯾک دوره پرتو درمانی شروع کردند .بعد از پرتو درمانی ھم شيمی درمانی .و قرار بود اگر اميدی به بھبودی وجود داشته باشه ...بعدا برای ترميم جمجمه کاری بکنند .حدود 5بار شيمی درمانی نتيجه قابل توجھی نداشت ...ولی بعد از بار پنجم آزماﯾشات کنترليش به ﯾکباره تغيير کرد .طوری که پزشک انکولوژﯾست نمی تونست تصميم بگيره بار ششم رو ھم تجوﯾز کنه ﯾا نه .آخرش ھم کرد ولی گفت که فقط برای اطمينان خودش تجوﯾز می کنه وگر نه آزماﯾشاتش نياز به ادامه درمان رو ضروری نمی کنه. بعدتر ھم دﯾگه اثری از فاکتورھای نگران کننده در خونش نبود .ﯾکسال بعد 321 of 981
دوباره جراحی شد و با سيمان مخصوص ناحيه بی استخوان رو ترميم کردن . حتی پزشک دﯾگه ای که پرونده رو مطالعه کرده بود بخاطر عدم تطابق گزارش ھا با معاﯾنات بالينی به تشخيص شک کرد و پرفسوری رو معرفی کرد که اگر نمونه بدخيم رو او دﯾد و تاﯾيد کرد قبول می کنه که تشخيص درست بوده ...که اﯾشان ھم تاﯾيد کرد و گفت نمونه بسيار نادر و کشنده است. اﯾن پزشک شکاک حتی به ما گفت که باﯾد از متخصص پرتو درمانی شکاﯾت کنيد که بی دليل دوز باالﯾی پرتو به بيمارتون تابونده ...ولی بعد از نظرﯾه استادش سکوت کرد. حاال حدود 8-7سال ميگذره ..ھر چند اﯾن شخص از اثرات پرتو درمانی و شيمی درمانی سالمت عمومی اش از حال طبيعی خارج شده ولی مشکل نگران کننده فوق فعال رخت بربسته. در گفتگوھاﯾی که با خودش داشتم به من گفته بود که قبل از عود اﯾن بيماری به دليل مشکالت شخصی اش دﯾگه تصميم به ادامه زندگی نداشته و حتی قصد خودکشی داشت ولی از اﯾنکه مرتکب گناھی به اﯾن بزرگی بشه می ترسيد و دعا ميکرده که خدا خودش ﯾک جوری به زندگيش خاتمه بده ...که ﯾکی دو روز بعد از اﯾن دعا بيمار ميشه ....بعد ھا ھم نميدونم چرا تصميمش عوض شد و خواست که ادامه بده که مقارن با اﯾن تصميم کم کم حالش رو به بھبود گذاشت. من در مورد اﯾن شخص ميدونم که بسيار آدم حساسيه و احوال روحيش بشدت دراوضاع جسمش نماﯾان ميشه . درباره فيزﯾوپاتولوژی سرطان و رابطه اش با روحيه و سطح خلقی و روانی فرد ﯾه چيزای کلی و گذرا که به ذھنم می رسه می نوﯾسم .شاﯾد برای درک وضعيت کمک کننده باشه. به طور کلی سرطان عبارتست از تماﯾل به تکثير کنترل نشده در سلولھای بافتھای مشخصی از بدن .سلولھای سرطانی مثل سلولھای طبيعی بدن تخصص ﯾافته و منظم نيستند و حضورشون ساختمان و عملکرد طبيعی بافت و ارگان مربوطه رو به ھم می زنه .تماﯾل به سرطانی شدن ممکنه با باال رفتن سن ،به خاطر تماﯾالت ژنتيکی ،مواد سرطانزا ،اشعه ماورا بنفش ،ترميمھای مکرر زخمھا و نقصھای بافتی ،آلودگی وﯾروسی و باکترﯾاﯾی بوجود بياد .سيستم اﯾمنی بدن که به طور ساده می شه گفت عبارتست از سلولھای سفيد خون و ارتباطات اونھا با ھمدﯾگه مسؤول کنترل سرطان در بدنه. سلولھای سرطانی پروتئينھای سطحی و استطاله ھای ملکولی متفاوت و غيرمعمولی بر روی غشای سلوليشون بروز می دھند و به اﯾن ترتيب مورد شناساﯾی سلولھای اﯾمنی که در خون گردش می کنند و در بافتھای مختلف انتشار دارند قرار می گيرند. پس از شناساﯾی با ترشح مواد عالمت دھنده ،ساﯾر سلولھای دفاعی به محل فراخوانده می شوند و در صدد سرکوب و نابودی سلولھای غيرطبيعی برمی آﯾند .اگر سيستم اﯾمنی بنا به دالﯾلی مثل عفونتھای ناتوان کننده قبلی ،سوءتغذﯾه ،اشکاالت وراثتی پيشينی و مواردی از اﯾن قبيل ضعيف باشه نمی تونه پاسخ خوبی به سلولھای سرطانی بده و سلولھای سرطانی به خصوص اگر بدخيم و مھاجم باشند با ادامه تکثير و تخرﯾب بافتھای اطراف ،خودشونو در نھاﯾت به رگھای خونی و عروق لنفاوی می رسونند و در بدن پخش می شوند و به خصوص در بافتھای مستعد ،تشکيل کانونھای سرطانی دور دست می دھند .اﯾن دست اندازی به بافتھای محل اصلی سرطان و 322 of 981
کانونھای دور دست بسته به بافتھای درگير ،انواع و اقسامی از مشکالت و عالئم بالينی برای بيمار بوجود می آورند .سيستم اﯾمنی حتی ممکنه به طور اوليه بتونه ﯾک تماﯾل سرطانی رو سرکوب کنه و محدود نگه داره اما بعد از چند سال با تضعيف دفاع بدن ،سلولھای سرطانی که پيش از اﯾن در محاصره سلولھای دفاعی در کنترل بودند با شکستن حلقه دفاعی رشد و تکثير خودشونو از سر می گيرند .چنين اتفاقی از جمله مثال ً با ابتال به اﯾدز رخ می ده .از جمله عواملی که روی سطح فعاليت دستگاه دفاعی بدن تأثير می ذاره وضعيت خلقی و روانی فرده .ھيپوتاالموس که ﯾکی از بخشھای مھم و مرکزی در دستگاه عصبی و ھورمونی بدنه در تنظيم فعاليت دستگاه اﯾمنی نقش شناخته شده ای داره و حلقه اتصال دو دستگاه عصبی و اﯾمنی در بدن محسوب می شه .ھيپوتاالموس ارتباط نزدﯾکی با سيستم ليمبيک مغز که مسؤول حاالت خلقی انسانيه داره و از طرف دﯾگه واسطه ھای شيمياﯾی کنترل کننده فعاليت دستگاه دفاعی بدن رو در خون ترشح می کنه .به اﯾن ترتيب استرس و حالت خلقی پاﯾين که ازش به عنوان افسردگی و نداشتن روحيه تعبير می شه از جمله حاالتيه که باعث تأثير منفی بر فعاليت دستگاه اﯾمنی بدن می شه. شاﯾد تا به حال موارد متعددی از آفتھای دھانی ،جوشھای صورت ،رﯾزش مو و چه بسا سرماخوردگی و اسھال فصلی و انواع و اقسامی از مشکالتی از اﯾن قبيل رو دﯾده باشيم ﯾا تجربه کرده باشيم که ارتباط مشخصی با حالت خلقی ما داشته .ﯾعنی با باال رفتن سطح استرس مثال ً در فصل امتحانات چنين مشکالتی بروز می کنند و بعد از اون از بين می روند .کنترل تھاجم بدخيم سرطان نيز در اثر تقوﯾت روحيه فرد موضوعی از ھمين مقوالت می تونه باشه .منتھی چون شاﯾد تأثيری حياتی بر بقای فرد داره موضوع نادر و غيرمنتظره و نامعمولی به نظر برسه .درباره ھمه انسانھا معموال ً بافتھاﯾی از بدنشون وجود دارند که به درجاتی تماﯾل برای سرطانی شدن دارند اما با دفاع خونی و سلولی کنترل می شوند .بعد از مرگ افراد اگر بدن ھمه آدمھا کالبد شکافی بشه بعيد به نظر می رسه آدمی ﯾافت بشه که جاﯾی از بدن توده و بافت غيرطبيعی که در طول زندگيش ھيچ عالمتی نداده بوده و توجھی برنينگيخته بوده پيدا نشه .اﯾن که چطور می شه در بعضی افراد اﯾن دفاع به خوبی انجام نمی شه و سرطان چھره ناخوشاﯾند ﯾا تھاجمی خودش رو آشکار می کنه ،ھمونطور که گفته شد از جمله علتھاﯾی که می تونه داشته باشه حالتھای روانی فرده. اما درباره خود اﯾن تعبير که خواست فرد می تونه ھستی رو تغيير بده من ھم نظر خودم رو بگم .خواست فرد ،جھان منعکس شده در درون خود فرد رو می تونه تغيير بده. اما بر ھستی بيرون از او فکر نمی کنم به طور مستقيم و بدون تنظيم رابطه مناسب با ساﯾر عوامل موجود در ھستی چنين اثری داشته باشه .روی اﯾن موضوع تأکيد می کنم که اﯾجاد تغيير در جھان منعکس شده در درون فرد ﯾا به عبارتی تغيير در روﯾکرد فرد نسبت به ھستی ،مسأله بسيار مھميه و به سادگی نباﯾد از کنارش گذشت .خيلی از رنجھا و ناکاميھا ﯾا آرزوھا و خواستنيھا رو با مدﯾرﯾت اﯾن جھان درونی می شه سامان داد .تغيير در جھان درون در موارد بسيار زﯾادی ما رو از تغيير در جھان بيرون الاقل تا حدود زﯾادی بی نياز می کنه .کما اﯾن که از بعد فلسفی بسياری حتی در وجود جھانی خارج از ذھن انسان تشکيک کرده اند .در ھر حال به نظر من اﯾن قيدی که بر تعبير فوق الذکر اضافه کرده ام ھيچ از سھمگينی عبارت اوليه کم نمی کنه .اگر صرف خواست انسانھا برای تغيير ھستی کفاﯾت می کنه پس اﯾن ھمه اسباب و وسائلی که اطراف ما رو گرفته اند برای چی ھستند؟ در ارتباط با جھان مادی با علم تجربی چه کنيم؟ شاﯾد معنای اﯾن که روح انسان با روح ھستی در ارتباطه اﯾنه که قدرت تسلط و تسخير 323 of 981
عناصر مادی در انسان وجود داره .از دکتر شرﯾعتی نقل شد که گفته جاﯾی که عشق حکم می کنه محال تسليم می شه .اﯾن سخن رو با قيدی که گفتم قبول دارم .در دنيای بيرون و در حوزه اجتماعی اما داستان گوﯾا به شکل دﯾگه اﯾه .تجربه انقالب اسالمی ،شراﯾط شکل گيری و نتاﯾجش در برابر مشاھده ماست .اﯾن مثال دردناک و تأسف انگيز که چه بسيار جوانان انقالبی که بی گمان برخی از اونھا مصداق صادق عشق در کالم شرﯾعتی بودند و چه بسا خود او رو از عمل گراﯾی در زندگی سياسيش بی نياز کرده بودند برای به ظھور رسيدن ﯾک جامعه و نظام سياسی آرمانی فدا شدند اما در عمل چيز زﯾادی از شراﯾط مورد خواست اونھا بوجود نيامد و بلکه برعکس در شراﯾط بعد از انقالب با ناباوری زﯾر تازش تگرگ بھاری پرپر شدند .تأمل در اﯾن مثال به خصوص که برای من به زحمت در دوران ما مثالی از شور و عشق و آگاھی انسانی برتر و ارجمندتر از چنين جوانانی ﯾافت می شه من رو به اﯾن نتيجه رسونده خواست درونی ھر چقدر ھم صادقانه و خالصانه باشه برای رسيدن به نتيجه کفاﯾت نمی کنه و ھنوز ناکامل و ناپخته است و باﯾد تأثير عناصر دنيای بيرون رو ھم به نحو مناسبی در داستان وارد کرد.
آسمان:21:45 ,05-12-07 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بوزونھا ھمگی بسته ھای انرژﯾند. گلوﯾونھا و گراوﯾتونھا تفاوتی با فوتونھا از نظر ماھيت ندارند : از دﯾد ھمکنشی با ذرات تفاوت دارند .مثال گلوﯾون ھا با »رنگ« کوارک ھا ھم سروکار دارند و فوتون ھا با »بار« کھرباﯾی... انرژی امواج الکترومغاطيس ،با طول موجشان رابطه عکس دارند امواج رادﯾوﯾی کمتر از نور مرئی انرژی دارند ,و مثال پرتو گاما بيشتر ) برای ھمين برای آدمی مرگبار است(. گراوﯾتونھا تا جاﯾيکه ميدانم »رسما« جزء امواج الکترو-مغناطيس محسوب نميشند.ولی موجی با ھمان وﯾژگی ولی با » اسپين« دﯾگر ) اسپين گراوﯾتون = (٢ميباشند. گلوﯾونھا تا جاﯾيکه ميدانم »رسما« جزء امواج الکترو-مغناطيس محسوب نميشند.ولی موجی با ھمان وﯾژگی +وﯾژگی ھمکنشی با »رنگ« ميباشند.
اﯾن به اصطالح بُرد امواج به چه چيزشون بستگی داره؟ امواجی ھستند فرکانسشون از امواج رادﯾوﯾی بيشتر ھست ولی برد کمتری دارن. درسته؟ آﯾا امواج الکترومغناطيس ھم طول موجشون بر اساس فاصله بين قعر و قله تعرﯾف ميشود؟! 324 of 981
مزدك بامداد:13:19 ,08-12-07 ,
تعرﯾف طول موج برای ھمه ی موجھا ﯾكی است. " برد" امواج آھنكھرباﯾی ھم در حقيقت ﯾكسان است و در خالء كامل برد برابر دارند .ولی در جاھاﯾی مانند آب و ﯾا ھوا و ﯾا شيشه و ﯾا جاﯾی كه ميدان ھای گرانشی ھست و ..برخی فوتون ھا جذب می شوند و ﯾا انرژی خود را در اثر برخورد با ذرات دﯾگر و ﯾا اثر ميدان ھا از دست داده و ﯾا راھشان كژ و خميده ميشوند و الخ .برای ھمين در جاھاﯾی جز از خالء .برد ھای گوناگون ھست كه به فركانس ) انرژی( و گونه ی ذراتی كه در سر راھشان است و ..وابسته است .برای نمونه آب ،بيشتر فوتون ھای فركانس سرخ را جذب ميكند و بر اﯾن پاﯾه به آبی ميزند... ﯾا احتمال برخورد ذرات انرژی دار با درات ھوا و ..بيشتر است ) چون طول موجشان كمتر است( ولی امواج رادﯾوﯾی احتمال برخورد كمتری دارند و ﯾا برای نمونه از امواج فركانس وﯾژه ای برای رادار سود ميبرند چون با ھواپيما ھا و اشياﯾی بزرگتر از ذرات ھوا و ...برخورد كرده و بر ميگردد.
مزدك بامداد:17:28 ,08-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
انرژی دارای حالت ھای گوناگون از دﯾد » گرفتاری در مکان« است. مثال انرژی در باتری گرفتار است ) در پيوند ھای شيمياﯾی( و ﯾا در ميدان ھای نيروی دﯾگر ٫مانند ميدان گرانش .مثال اگر شما سنگی را باالی کوه ببرﯾد ٫آن انرژی که از دست دادﯾد که ھيچ نمی شود بلکه در ميدان گرانشی انبار ميشود و سپس اگر سنگ را رھا کنيد خودش پاﯾين می غلتد .ھمچنين اگر تکه آھنی را از آھنربا جدا کنيد ٫آن انرژی که از دست دادﯾد که ھيچ نمی شود بلکه در ميدان آھنرباﯾی انبار ميشود و الخ.. پس ھرگونه انرژی گرفتار در مکان را می توان انرژی » پتانسيل« = توان » بالقوه« دانست که در گاه آزاد شدن جنبش ميشود = توان » بالفعل«.
325 of 981
حتی امروزه ميدانيم که خود جرم ھم ﯾک گونه انرژی گرفتار است! پس ھرکجا که انرژی جمع شود چھره ی »پتانسيلی و جرمدار« بيشتری دارد و دوست دارد آزاد باشد و بسوی جاھاﯾی که کمتر انرژی جمع شده برود و در گاه اﯾن رھا شدن و رفتن ٫جنبش و کار پدﯾد ميآﯾد .ﯾعنی از »اختالف پتانسيل « ميتواند جنبش پدﯾد بياﯾد .حتی در جوامع بشری ھم که پول= کار= انرژی است ٫اگر اختالف طبقاتی باال برود جنبش و انقالب محتمل تر می شود ! ---انرژی درونی ھم ترکيب گوﯾاﯾی برای انرژی جنبشی نيست. آری انرژی جنبشی مثال ﯾک کيلوگرم آھن با تندای ١٠متر بر ثانيه ,از انرژی جنبشی ﯾک کيلوگرم آھن با تندای ١متر بر ثانيه ١٠٠ ٫برابر بيشتر است.
326 of 981
:parvaz, 07-12-08, 22:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بسيار متشکرم به عنوان مثال در تکنولوژی بلوتوث ،اگر دو گوشی موباﯾل فاصله چند دھمتری 327 of 981
بيشتر داشته باشن ،ارتباط بين اونا برقرار نميشه. در صورتی که فرکانس امواجی که ميفرستن بيش از 2گيگاھرتزه .اﯾن برد کم به علت برخورد با ذرات ھوا ھست و در خال تا فاصله ھای بيشتری جوابگو خواھد بود؟ اﯾن قله و قعر ،واقعی ھستند ﯾا مجازی .مثال مسير حرکت ھر موج در فضا ﯾک خط ھست که دارای قله و قعره و بطور کلی اﯾن قعر و قله برای امواج الکترومغناطيسی از نظر ھندسی تعرﯾف ميشه؟ ﯾک سوال دﯾگر ھم دارم ،قانون سوم نيوتون ،در ھمه مقياس ھا صادق است؟
متشکرم
مزدك بامداد:21:17 ,12-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بسيار متشکرم به عنوان مثال در تکنولوژی بلوتوث ،اگر دو گوشی موباﯾل فاصله چند دھمتری بيشتر داشته باشن ،ارتباط بين اونا برقرار نميشه. در صورتی که فرکانس امواجی که ميفرستن بيش از 2گيگاھرتزه .اﯾن برد کم به علت برخورد با ذرات ھوا ھست و در خال تا فاصله ھای بيشتری جوابگو
328 of 981
خواھد بود؟ اﯾن قله و قعر ،واقعی ھستند ﯾا مجازی .مثال مسير حرکت ھر موج در فضا ﯾک خط ھست که دارای قله و قعره و بطور کلی اﯾن قعر و قله برای امواج الکترومغناطيسی از نظر ھندسی تعرﯾف ميشه؟ ﯾک سوال دﯾگر ھم دارم ،قانون سوم نيوتون ،در ھمه مقياس ھا صادق است؟
متشکرم آری در خالء بردھا ھمسان ھستند. دﯾگر اﯾنكه دسته ی امواج آھنكھرباﯾی ھر چه دور تر ميروند كم چگال تر ميشوند مانند نور ﯾك چراغ دستی كه ھر چه دورتر بتابانيد كمتر روشن ميكند مگر اﯾنكه اﯾن دسته ی موج ھا ليزری باشند كه اندازه ی پراكندگی آنھا كمتر باشد .داستان بلوتوث ھم ھمين است كه اگر توان و چگال ميدان در راه دور كاھش پيدا كند ،ولتاژ بسنده برای درﯾافت سيگنال پدﯾد نميآورد و درﯾافت ممكن است با از دست دادن بيت ھا آگاھی ھمراه باشد و برای ھمين از اندازه ی وﯾژه ای كمتر باشد ،از جابجاﯾی فاﯾل جلوگيری ميكند. فوتون راه راست ميرود ولی ميدان آھنكھرباﯾی آن در ھر جا دﯾگرگونه است و با بسامد وﯾژه خود باال و پاﯾين ميرود .با موج ھای مكانيكی نسنجيد.
:atheist, 07-12-27, 23:19
بازنوشت : درود جناب مزدک گرامی سوالی در مورد بحث احتماالت داشتم ،که با ﯾک مثال مطرح ميکنم. فرض ميکنيم ميمونی به طور پيوسته در حال مشت زدن بر روی ﯾک کيبورد کامپيوتر است ،و مطلع ميشوﯾم که او اﯾن عمل)مشت زدن روی کيبورد( را بينھاﯾت بار انجام داده ،و تا ابد انجام خواھد داد. آﯾا ميتوان گفت که قطعا در بين کلماتی که آن ميمون تاﯾپ کرده ،کتاب 329 of 981
"تارﯾخچه زمان اثر استفن ھاوکينگ"!)ﯾا ھر کتاب ﯾا نوشته دﯾگری( وجود دارد؟ بطور کلی ،اگر احتمال پدﯾد آمدن چينشی از تعداد محدودی عضو ،بسيار کم باشد ،و از طرفی بدانيم که بينھاﯾت دفعه است اﯾن چينش ھا تغيير ميکنند ،آﯾا ن ﯾک چينشِ مورد نظر ،در طول اﯾن مدت مطمئن بود؟ ميتوان از پدﯾد آمد ِ
با سالم و سپاس فراوان خدمت استاد مزدک عزﯾز و دﯾگر دوستان اگر متوجه شده باشم شما ميگوﯾيد گذشته چيزی نيست جز چينش خاص ذرات در ان لحظه . من ميخواھم کمی فراتر بروم پس طبق قانون احتماالت اﯾن چينش %100ﯾک بار دﯾگر رخ خواھد داد ! . سوال من اﯾن است آﯾا ميتوان گفت مھا بنگ ھم چيزی نيست جز چينش خاص ذرات ماده در ﯾک لحظه ؟ اگر نظرﯾه من درست باشد پس ممکن است ﯾک بار دﯾگر مھابنگ اتفاق بيافتد و حتی ميليارد ھا بار دﯾگر .اگر اﯾن نظرﯾه من درست باشد ازلی بودن ماده بيشتر قابل درک است اﯾن قابل توجه Renadکه ھی نظرﯾه من دراوردی توحيد را به رخ ما ميکشد .
:Rouzbeh, 07-12-28, 08:39
330 of 981
مزدك بامداد:15:45 ,28-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
با سالم و سپاس فراوان خدمت استاد مزدک عزﯾز و دﯾگر دوستان اگر متوجه شده باشم شما ميگوﯾيد گذشته چيزی نيست جز چينش خاص ذرات در ان لحظه . من ميخواھم کمی فراتر بروم پس طبق قانون احتماالت اﯾن چينش %100ﯾک بار دﯾگر رخ خواھد داد ! . سوال من اﯾن است آﯾا ميتوان گفت مھا بنگ ھم چيزی نيست جز چينش خاص ذرات ماده در ﯾک لحظه ؟ اگر نظرﯾه من درست باشد پس ممکن است ﯾک بار دﯾگر مھابنگ اتفاق بيافتد و حتی ميليارد ھا بار دﯾگر .اگر اﯾن نظرﯾه من درست باشد ازلی بودن ماده بيشتر قابل درک است اﯾن قابل توجه Renadکه ھی نظرﯾه من دراوردی توحيد را به رخ ما ميکشد . بله در " آﯾنده بينھاﯾت" كه در پيش روست ،ﯾعنی چينش ھای بيشماری كه پس از اﯾن روی خواھند داد ،اﯾنكه ھمين چينش اكنونی باز بدست بياﯾد ھمان %١٠٠است كه گفتيد .بر اﯾن پاﯾه مھابنگ ميتواند بارھا و بارھای دﯾگر نيز روی بدھد و مزدك و شما ھم شاﯾد بارھا اﯾن پرسش و پاسخ را انجام داده باشيد و انجام بدھيد.
331 of 981
:Rouzbeh, 07-12-29, 04:18
اشكبوس:08:01 ,29-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Rouzbeh :
332 of 981
با درود و به پروانه ی استاد مزدك بامداد نگر من در جاﯾگاه ﯾك دانشجوی رﯾاضی جز اﯾن است. بر پاد آنچه شما فرمودﯾد> ،احتماالت< دانشی بسيار بسيار پيچيده و در ھم تنيده است .اﯾن پرسش ميمون فاقد ارزش رﯾاضياتی است زﯾرا در رﯾاضيات پيشرفته، احتماالت در جاﯾگاھھای گوناگون تابع فاكتورھای متفاوت است و اﯾنگونه نيست كه با ﯾك متد ساده)آنھم مدل دبيرستانی!( بتوانيم ﯾك نگر كارشناسانه در مورد احتمال وقوع موضوعی بدھيم. برای نمونه احتمال شيوع بيماری ھای وبا فاكتورھای بسياری از قبيل مكان توليد، بنماﯾه ھای زﯾستی ،دما ،ھوش نسبی باكتری ھای موجود)ھوش=سازگاری با پيرامون( و ...ھمگی دخيلند و اﯾنگونه نيست كه ما به تندی زاد و ولد و مدت آن بسنده كنيم. در اﯾن مورد ھم موضوع ميمون بسيار در ھم تنيده است و مسلما ھوش ميمون خود ﯾكی از فاكتورھاست .برای نمونه اﯾنجا حتما ضرﯾبی)ﯾا تابعی( باﯾد نقش بازی كند ميزان >>انتخاب رندوم<< را در ميمون تعيين كند .به بيانی دﯾگر باﯾد بگوﯾد به چه نسبتی و به چه ميزانی ميمون ميتواند ﯾك مجموعه ی رندوم را ھداﯾت كند).ﯾعنی ممكن است تا ابد روی ٢دكمه فشار دھد و اﯾن تواناﯾی را نداشته باشد كه چيزی را كه در آن اصطالحا قفل كرده دگرگون كند( .در مورد بحث رندوم ،كه رﯾزكاوانه اﯾنجا از حياتی ترﯾن فاكتورھاست ،می توان گفت ﯾكی از پيچيدگی ھای رﯾاضی است .رندوم ،ھمانگونه كه ميدانيد ،ﯾعنی چينشی كه تكرار با دوره ی تناوب ثابت در آن نباشد. برای نمونه اﯾن چينش پسين در اﯾن عدد )۴.٣٣٣٣٣٣با فرض گوﯾا بودن( رندوم نيست و 333 of 981
دستگاه از پيش ميداند كه چه چيزی اﯾنجا باﯾد قرار گيرد .تواناﯾی به وجود آوردن مجموعه ای با چينش رندوم با ھوش در ارتباط تنگاتنگ است .كامپيوتر ھا برای نمونه می توانند تابع رندوم را ھندل كنند چون سرعت بسياری برای چك كردن مجموعه ھای پيشين دارند. ﯾكبار به خاطر دارم جلسه ی اولی كه در كالس تركيبيات در دبيرستان بودم ،استاد از ھمه می پرسيد كه رﯾاضيات چه نمره ای گرفتيد و اگر می گفتيد > آ < می گفت : " گرفتی ﯾا بھت دادن ؟ " اگر می گفتی گرفتم می گفت: "پس اگر ازت سوال بپرسم بلدی جواب بدی ؟!!! " بيشترﯾنه ی دانش آموزان جا می زدند و حرف خود را دگرگون می كردند ،به من كه رسيد گفتم گرفتم !!!.مرا پای تخته برد و اﯾن پرسش از من كرد: " استوار كن اگر عددی رندوم و اتفاقی از بين اعداد برگزﯾنيم ،اﯾن عدد حتما و حتما گنگ است!" !!!!!!! من به عنوان ﯾك شاگرد اول دبيرستانی ﯾكم پيچ خورد ،تا به حال ھمچنين پرسشی ندﯾده بودم و به نگرم ھم منطبق بر منطق نبود! گفتم ":اﯾن نمی تواند درست باشد ،چرا كه اﯾن عدد ،ھر چند با حتمال پاﯾين ،اما می تواند گوﯾا باشد". بعدش گفت به خاطر جسارتت صفر نمی گيری اما بشين! آن موقع توضيح داد: "اتفاقی چيست؟؟ چينش رندوم چه معنا دارد؟؟ ھنگاميكه می گوﯾيم ﯾك عدد اتفاقی و رندم انتخاب كرده اﯾم ،اﯾن ﯾعنی ما نمی دانيم چه چيز قرار است در جاﯾگشت ھای پسين عدد قرار گيرد و اﯾن ﯾعنی عدد گنگ است و اﯾن ھمان تعرﯾف عدد گنگ است! .مثال ٢.٣۴گنگ نيست زﯾرا شما دقيقا می دانيد كه پس از ، ٢تمام جاﯾگشتھا صفر ھستند پس اﯾن معنای رندوم نمی دھد!!! " اﯾن را ھم بگوﯾم كه رندوم را >> عمال << بر بازه تعرﯾف می كنند .ﯾعنی می گوﯾند چينش رندوم در اﯾن ١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت .موضوع كتاب ھم ھمين است ،فرض كنيد كتاب داوكينز ١٠^١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت داشته باشد ،اﯾن كه چينشی رندوم در اﯾن جاﯾگشت بوجود آﯾد فقط كار كامپيوتر است ،حال آنكه چينش رندوم منطبق بر كتاب ھم باشد .اﯾن احتمال صفر نيست ،اما عمال صفر تلقی می شود ،مانند انسان بالدار كه عينيت ندارد ،حتی اگر در بينھاﯾت تعرﯾف شود ،چون مصداق در دنيای خارج پيدا نمی
كند و اساسا اﯾن سوال به نگر من بار رﯾاضياتی ندارد.
اشكبوس:08:07 ,29-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Rouzbeh : 334 of 981
با پروانه ی استاد بامداد به شما و دﯾگر دوستان اندرز می دھم كتاب مبانی فيزﯾك نوﯾن ،نوشته ی واﯾدنر را مطالعه كنيد .در اﯾن كتان ،كه كتابی دانشگاھی است مطالب بسيار مفيد و سطح باالﯾی راجع اﯾن مساﯾل ،از خميدگی فضا تا جھان ٣٣ذره و سياھچاله ھا)كه به مھبانگ ھم پيوند دارند( بيان شده است. پيشنياز كتاب از نگر فيزﯾكی مكانيك ،الكترﯾسيته و مغناطيس است) كتان ھاليدی ﯾا ناﯾت بسنده است ،اما اگر مكانيك كلپنر و الكترودﯾناميك ھم بلد باشيد بھتر است( و از
نگر رﯾاضی تا سر حد معادالت دﯾفرانسيل می باشد.
335 of 981
:parvaz, 07-12-29, 14:22
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
حقيقت چيزی نيست جز شناخت درست از واقعيت جھان " بيرونی". تنھا با اﯾن شناخت درست شما ميتوانيد واقعيت را بسود فرازﯾست بھينه ئ خود دگرگون كنيد.
من ميكوشم روشنگری بسيار ساده ای بكنم. واقعيت از رﯾشه ئ وقع و ﯾا رخداد مياﯾد ،ﯾعنی روﯾداد ھا و انچه كه روی داده و روی ميدھد، واقعيت ھا ھستند و اﯾن در زبان انگليسی ھمان realityاست كه به واقعيت ھای موجود در جھان بيرونی گفته ميشود و ﯾا حتی به خود جھان بيرونی ).ﯾعنی بيرون از ذھن mindما، كه " جھان خارجی " ھم بدان ميگوﯾند( حقيقت ﯾا truthھمان شناخت ) انشا ! درست( ما از جھان بيرونی ) (realityو قانونمندی ھای مادی فرمانروا در ان است. دانش كنونی ما گردآﯾه ای ) مجموعه ای ( از حقاﯾق است، ﯾعنی چيز ھاﯾی كه از جھان بيرونی توانسته اﯾم بدرستی درﯾابيم ،مانند اﯾنكه آسمان آبی است ،ﯾا زمين گرانش دارد) جاذبه( مثال ً روﯾداد ھاﯾی كه در گذشته روی داده و سپری شده و ما بدان بدرستی پی برده اﯾم ھم از ردﯾف " حقيقت ھا" بشمار ميروند ) حمله نادرشاه به ھندوستان ( بيشتر واژه واقعيت ) ( realityرا برای پدﯾده ھاﯾی كه ھم اكنون وجود و روﯾداد حقيقی دارند ،در زبان بكار ميبرند .مثال ً ميگوﯾند واقعيت اﯾن است كه امروزه جمھوری اسالمی در اﯾران حاكم است و نميگوﯾند كه " حقيقت اﯾنست كه .".. واقعيت كنونی و آنچه اكنون روی ميدھد را ميتوانيم با دستگری ) دخالت( خود دگرگون كنيم .مثال ً نميتوانيد پرواز كنيد ،ھواپيما ميسازﯾد
336 of 981
و پرواز ميكنيد و اﯾن realityرا كه شما نميتوانستيد پرواز كنيد ،دگرگون ميكنيد و روﯾداد تازه اﯾن است كه اﯾنك شما پرواز ميكنيد. ﯾعنی شما چينش مادی جھان بيرونی را ميتوانيد از راه شناخت ) حقيقت( بسود خود دگرگون كنيد امّا شما نميتوانيد حمله نادرشاه به ھندوستان را دگرگون كنيد ) گذشته<--محور زمان ﯾكسوﯾه است( ،ھمچنين شما نميتوانيد واقعيت/حقيقت ھای بنيادﯾن مانند اﯾنكه الكترون ھا ھمدﯾگر را دفع ميكنند را دگرگون كنيد ،چون ماده نميتواند گوھر) ذات( خود )ماده( را دگرگون كند. ) ﯾعنی شما نميتوانيد خود ماده را دگرگون كنيد، بلكه تنھا ميتوانيد چينش ذرات مادی را دگرگون كنيد( جھان بيرونی ) واقعيت( ،و روابط مادی وجودی مستقل از ما دارند ھر چه ما اﯾن جھان بيرونی ) واقعيت( را بھتر و بيشتر بشناسيم ،به حقيقت ھای بيشتری دست پيدا كرده اﯾم و ﯾا به كل حقيقت بيشتر نزدﯾك شده اﯾم و توان اثر گذاری خود را در روﯾداد ھای جھان ) چينش ماده / reality/واقعيت ( را بيشتر كرده اﯾم. به عيسی نسبت داده اند كه گفته است : " تنھا حقيقت است كه ميتواند شما را آزاد كند " كه بدﯾد من ھم درست است ،چون ازادی ﯾعنی ميزان تاثير گذاری و تعيين سرنوشت خود و كم كردن ميزان اثر گذاری جھان بيرونی بر خود ما. مردم ) عوام ( و حتی خواص ،اﯾندو واژه را بجای ھم و شاﯾدگاه نادرست بكار ميبرند ولی به انگيزه گستردگی اﯾن خطا و پيوند نزدﯾك اﯾن دو مفھوم با ھم ،اﯾن خطا چشم پوشی پذﯾر است. واژه ھای authenticو factنيز در پيوند با اﯾن دو واژه ھستند. ("TRUTH = OUR UNDERSTANDING OF ("REALITY
337 of 981
:Rouzbeh, 07-12-30, 11:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اشكبوس
با درود و به پروانه ی استاد مزدك بامداد
نگر من در جاﯾگاه ﯾك دانشجوی رﯾاضی جز اﯾن است. بر پاد آنچه شما فرمودﯾد> ،احتماالت< دانشی بسيار بسيار پيچيده و در ھم تنيده است .اﯾن پرسش ميمون فاقد ارزش رﯾاضياتی است زﯾرا در رﯾاضيات پيشرفته ،احتماالت در جاﯾگاھھای گوناگون تابع فاكتورھای متفاوت است و اﯾنگونه نيست كه با ﯾك متد ساده)آنھم مدل دبيرستانی!( بتوانيم ﯾك نگر كارشناسانه در مورد احتمال وقوع موضوعی بدھيم. برای نمونه احتمال شيوع بيماری ھای وبا فاكتورھای بسياری از قبيل مكان توليد ،بنماﯾه ھای زﯾستی ،دما ،ھوش نسبی باكتری ھای موجود)ھوش=سازگاری با پيرامون( و ...ھمگی دخيلند و اﯾنگونه نيست كه ما به تندی زاد و ولد و مدت آن بسنده كنيم. در اﯾن مورد ھم موضوع ميمون بسيار در ھم تنيده است و مسلما ھوش ميمون خود ﯾكی از فاكتورھاست .برای نمونه اﯾنجا حتما ضرﯾبی)ﯾا تابعی( باﯾد نقش بازی كند ميزان >>انتخاب رندوم<< را در ميمون تعيين كند .به بيانی دﯾگر باﯾد بگوﯾد به چه نسبتی و به چه ميزانی ميمون ميتواند ﯾك مجموعه ی رندوم را ھداﯾت كند).ﯾعنی ممكن است تا ابد روی ٢دكمه فشار دھد و اﯾن تواناﯾی را نداشته باشد كه چيزی را كه در آن اصطالحا قفل كرده دگرگون كند( .در مورد بحث رندوم ،كه رﯾزكاوانه اﯾنجا از حياتی ترﯾن فاكتورھاست ،می توان گفت ﯾكی از پيچيدگی ھای رﯾاضی است .رندوم ،ھمانگونه كه ميدانيد ،ﯾعنی چينشی كه تكرار با دوره ی تناوب ثابت در آن نباشد. برای نمونه اﯾن چينش پسين در اﯾن عدد )۴.٣٣٣٣٣٣با فرض گوﯾا بودن( رندوم نيست و دستگاه از پيش ميداند كه چه چيزی اﯾنجا باﯾد قرار گيرد .تواناﯾی به وجود آوردن مجموعه ای با چينش رندوم با ھوش در ارتباط تنگاتنگ است. كامپيوتر ھا برای نمونه می توانند تابع رندوم را ھندل كنند چون سرعت
338 of 981
بسياری برای چك كردن مجموعه ھای پيشين دارند. ﯾكبار به خاطر دارم جلسه ی اولی كه در كالس تركيبيات در دبيرستان بودم، استاد از ھمه می پرسيد كه رﯾاضيات چه نمره ای گرفتيد و اگر می گفتيد > آ < می گفت : " گرفتی ﯾا بھت دادن ؟ " اگر می گفتی گرفتم می گفت: "پس اگر ازت سوال بپرسم بلدی جواب بدی ؟!!! " بيشترﯾنه ی دانش آموزان جا می زدند و حرف خود را دگرگون می كردند ،به من كه رسيد گفتم گرفتم !!!.مرا پای تخته برد و اﯾن پرسش از من كرد: " استوار كن اگر عددی رندوم و اتفاقی از بين اعداد برگزﯾنيم ،اﯾن عدد حتما و حتما گنگ است!" !!!!!!! من به عنوان ﯾك شاگرد اول دبيرستانی ﯾكم پيچ خورد ،تا به حال ھمچنين پرسشی ندﯾده بودم و به نگرم ھم منطبق بر منطق نبود! گفتم ":اﯾن نمی تواند درست باشد ،چرا كه اﯾن عدد ،ھر چند با حتمال پاﯾين، اما می تواند گوﯾا باشد". بعدش گفت به خاطر جسارتت صفر نمی گيری اما بشين! آن موقع توضيح داد: "اتفاقی چيست؟؟ چينش رندوم چه معنا دارد؟؟ ھنگاميكه می گوﯾيم ﯾك عدد اتفاقی و رندم انتخاب كرده اﯾم ،اﯾن ﯾعنی ما نمی دانيم چه چيز قرار است در جاﯾگشت ھای پسين عدد قرار گيرد و اﯾن ﯾعنی عدد گنگ است و اﯾن ھمان تعرﯾف عدد گنگ است! .مثال ٢.٣۴گنگ نيست زﯾرا شما دقيقا می دانيد كه پس از ، ٢تمام جاﯾگشتھا صفر ھستند پس اﯾن معنای رندوم نمی دھد!!! " اﯾن را ھم بگوﯾم كه رندوم را >> عمال << بر بازه تعرﯾف می كنند .ﯾعنی می گوﯾند چينش رندوم در اﯾن ١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت .موضوع كتاب ھم ھمين است ،فرض كنيد كتاب داوكينز ١٠^١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت داشته باشد ،اﯾن كه چينشی رندوم در اﯾن جاﯾگشت بوجود آﯾد فقط كار كامپيوتر است ،حال آنكه چينش رندوم منطبق بر كتاب ھم باشد .اﯾن احتمال صفر نيست ،اما عمال صفر تلقی می شود ،مانند انسان بالدار كه عينيت ندارد ،حتی اگر در بينھاﯾت تعرﯾف شود ،چون مصداق در دنيای خارج پيدا نمی كند و اساسا اﯾن سوال به
نگر من بار رﯾاضياتی ندارد.
339 of 981
:Renad, 07-12-30, 15:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
شکافپذﯾر و دارای ساختمان درونی نيستند ) بعربی :مرکب نيستند ٫بسيط ! اند( اما اﯾنكه كوارك و الكترون و ...شكاف پذﯾر ! نيستند مورد توافق فيزﯾكدان ھا نيست ؛ بلكه اصوال بر اﯾن باورند كه ما با شكافتن ! به ماده بسيط ھرگز نمی رسيم .نتيجه اﯾنكه اگر اﯾن آش را بينھاﯾت بار بھم بزنيم ؛ امكان ندارد حليم كه سھل است آش كشك ھم اﯾجاد شود. لطفا ﯾك توضيح غير كشكی ارائه شود.
340 of 981
مزدك بامداد:20:04 ,30-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Rouzbeh :
ماده از انرژی درست شده است كه در حقيقت حجم ندارد بلكه اﯾن ميدان ھای مادی ھستند كه حجم و اشغال مكان را پدﯾد مياورند .برای نمونه شيشه برای نور دارای حجم ! نيست چون نور از ان ميگذرد ولی دست من از دست شما نميگذرد چون ميدان ھا الكترﯾكی اتمھای ان ھمدﯾگر را دفع ميكنند و بدﯾنسان معنی اشغال مكان و ﯾا حجم پدﯾد مياﯾد .الكترون ھم ھمانگونه كه گفتيد ،ميتواند با دادن انرژی ) تندی( به سوی ھسته شليك شده و با ان مثال ً ﯾك نوترون و ﯾك ذره دﯾگر را بسازد. بر اﯾن پاﯾه ،ھمه ذرات مادی ميتوانند ،از انجاﯾيكه ﯾك گوھره
341 of 981
بيشتر ندارند ،ھمچون موج سوار ھم شده و در جای بسيار رﯾز حجم پالنك وجود داشته باشند. آنچه ھم كه در ١٣،٧ميليارد سال پيش " تركيده" ،ماده نبوده بلكه " مكان " بوده كه " منبسط" و ﯾا از ھم وا كشيده شده كه با تركيدن ﯾكی نيست ،چون تركيدن ﯾعنی گسترش در مكان، در حاليكه مھابنگ ،گسترش خود مكان بوده است و آنگاه كه ماده با مكان بيشتری مواجه شده ،چھره ھای دﯾگر آن ھم كه درخور آن شراﯾط باشد ،نماﯾان شده! درست مانند اب كه در شراﯾط سرما بچھره ی ﯾخ درمياﯾد و در گرما ،روان و ﯾا گاز است. در ھر جای فشره ای ھم جنبش مادی از ميان نميرود چون ھمه چيز از انرژی ﯾا ھمان گوھره ی جنبش درست شده است و ميدان موج ھای مادی ھمواره در دگرگونی است و اصوال ً ھمين كه مھابنگ پدﯾد امده ،تنھا از اﯾن ميتوان باشد كه ﯾك جنبشی در كار بوده است ،چرا كه اگر جنبش نبود ،دگرگونی ھم نبود و حالتی به حالت دﯾگر در نمی امد و مھابنگی پدﯾد نميآمد و ھمه چيز ھمانگونه ميماند كه بود.
مزدك بامداد:20:06 ,30-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
اما اﯾنكه كوارك و الكترون و ...شكاف پذﯾر ! نيستند مورد توافق فيزﯾكدان ھا نيست ؛ بلكه اصوال بر اﯾن باورند كه ما با شكافتن ! به ماده بسيط ھرگز نمی رسيم .نتيجه اﯾنكه اگر اﯾن آش را بينھاﯾت بار بھم بزنيم ؛ امكان ندارد حليم كه سھل است آش كشك ھم اﯾجاد شود. لطفا ﯾك توضيح غير كشكی ارائه شود. به بنماﯾه ھای اكادميك فيزﯾك نگاه كنيد. آنجا ھمان چيزی كه نوشتيم ھست و در الكترون و كوارك و نوترﯾنو و .. ساختمان درونی دﯾده نشده است.
مزدك بامداد:20:11 ,30-12-07 ,
342 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اشكبوس
با پروانه ی استاد بامداد
به شما و دﯾگر دوستان اندرز می دھم كتاب مبانی فيزﯾك نوﯾن ،نوشته ی واﯾدنر را مطالعه كنيد .در اﯾن كتان ،كه كتابی دانشگاھی است مطالب بسيار مفيد و سطح باالﯾی راجع اﯾن مساﯾل ،از خميدگی فضا تا جھان ٣٣ذره و سياھچاله ھا)كه به مھبانگ ھم پيوند دارند( بيان شده است. پيشنياز كتاب از نگر فيزﯾكی مكانيك ،الكترﯾسيته و مغناطيس است) كتان ھاليدی ﯾا ناﯾت بسنده است ،اما اگر مكانيك كلپنر و الكترودﯾناميك ھم بلد باشيد بھتر است( و از نگر رﯾاضی تا سر حد معادالت دﯾفرانسيل می باشد.
ما در اﯾنجا ميكوشيم كه به كتاب ارجاع ندھيم بلكه پاسخی ساده و گوﯾا و در ھمان حال نزدﯾك به درستی بدھيم و گرنه بجای باز كردن اﯾن جستار ميگفتيم كه ھمه برای پرسش ھای خود به اﯾن كتاب ھا نگاه كنند. ما تنھا زمانی كه كسانی ژرفتر ميخواھند بروند و نياز به معادالت و زبان رﯾاضی و ﯾا اتورﯾته ی آكادميك پيدا ميشود ) ﯾعنی زمان كه سخن ما را باور نميكنند( به كتاب ھای دانشمندان فيزﯾك ارجاع ميدھيم.
مزدك بامداد:20:26 ,30-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اشكبوس
با درود و به پروانه ی استاد مزدك بامداد نگر من در جاﯾگاه ﯾك دانشجوی رﯾاضی جز اﯾن است. بر پاد آنچه شما فرمودﯾد> ،احتماالت< دانشی بسيار بسيار پيچيده و در ھم
343 of 981
تنيده است .اﯾن پرسش ميمون فاقد ارزش رﯾاضياتی است زﯾرا در رﯾاضيات پيشرفته ،احتماالت در جاﯾگاھھای گوناگون تابع فاكتورھای متفاوت است و اﯾنگونه نيست كه با ﯾك متد ساده)آنھم مدل دبيرستانی!( بتوانيم ﯾك نگر كارشناسانه در مورد احتمال وقوع موضوعی بدھيم. برای نمونه احتمال شيوع بيماری ھای وبا فاكتورھای بسياری از قبيل مكان توليد ،بنماﯾه ھای زﯾستی ،دما ،ھوش نسبی باكتری ھای موجود)ھوش=سازگاری با پيرامون( و ...ھمگی دخيلند و اﯾنگونه نيست كه ما به تندی زاد و ولد و مدت آن بسنده كنيم. در اﯾن مورد ھم موضوع ميمون بسيار در ھم تنيده است و مسلما ھوش ميمون خود ﯾكی از فاكتورھاست .برای نمونه اﯾنجا حتما ضرﯾبی)ﯾا تابعی( باﯾد نقش بازی كند ميزان >>انتخاب رندوم<< را در ميمون تعيين كند .به بيانی دﯾگر باﯾد بگوﯾد به چه نسبتی و به چه ميزانی ميمون ميتواند ﯾك مجموعه ی رندوم را ھداﯾت كند).ﯾعنی ممكن است تا ابد روی ٢دكمه فشار دھد و اﯾن تواناﯾی را نداشته باشد كه چيزی را كه در آن اصطالحا قفل كرده دگرگون كند( .در مورد بحث رندوم ،كه رﯾزكاوانه اﯾنجا از حياتی ترﯾن فاكتورھاست ،می توان گفت ﯾكی از پيچيدگی ھای رﯾاضی است .رندوم ،ھمانگونه كه ميدانيد ،ﯾعنی چينشی كه تكرار با دوره ی تناوب ثابت در آن نباشد. برای نمونه اﯾن چينش پسين در اﯾن عدد )۴.٣٣٣٣٣٣با فرض گوﯾا بودن( رندوم نيست و دستگاه از پيش ميداند كه چه چيزی اﯾنجا باﯾد قرار گيرد .تواناﯾی به وجود آوردن مجموعه ای با چينش رندوم با ھوش در ارتباط تنگاتنگ است. كامپيوتر ھا برای نمونه می توانند تابع رندوم را ھندل كنند چون سرعت بسياری برای چك كردن مجموعه ھای پيشين دارند. ﯾكبار به خاطر دارم جلسه ی اولی كه در كالس تركيبيات در دبيرستان بودم، استاد از ھمه می پرسيد كه رﯾاضيات چه نمره ای گرفتيد و اگر می گفتيد > آ < می گفت : " گرفتی ﯾا بھت دادن ؟ " اگر می گفتی گرفتم می گفت: "پس اگر ازت سوال بپرسم بلدی جواب بدی ؟!!! " بيشترﯾنه ی دانش آموزان جا می زدند و حرف خود را دگرگون می كردند ،به من كه رسيد گفتم گرفتم !!!.مرا پای تخته برد و اﯾن پرسش از من كرد: " استوار كن اگر عددی رندوم و اتفاقی از بين اعداد برگزﯾنيم ،اﯾن عدد حتما و حتما گنگ است!" !!!!!!! من به عنوان ﯾك شاگرد اول دبيرستانی ﯾكم پيچ خورد ،تا به حال ھمچنين پرسشی ندﯾده بودم و به نگرم ھم منطبق بر منطق نبود! گفتم ":اﯾن نمی تواند درست باشد ،چرا كه اﯾن عدد ،ھر چند با حتمال پاﯾين، اما می تواند گوﯾا باشد". بعدش گفت به خاطر جسارتت صفر نمی گيری اما بشين! آن موقع توضيح داد: "اتفاقی چيست؟؟ چينش رندوم چه معنا دارد؟؟ ھنگاميكه می گوﯾيم ﯾك عدد اتفاقی و رندم انتخاب كرده اﯾم ،اﯾن ﯾعنی ما نمی دانيم چه چيز قرار است در جاﯾگشت ھای پسين عدد قرار گيرد و اﯾن ﯾعنی عدد گنگ است و اﯾن ھمان تعرﯾف عدد گنگ است! .مثال ٢.٣۴گنگ نيست زﯾرا 344 of 981
شما دقيقا می دانيد كه پس از ، ٢تمام جاﯾگشتھا صفر ھستند پس اﯾن معنای رندوم نمی دھد!!! " اﯾن را ھم بگوﯾم كه رندوم را >> عمال << بر بازه تعرﯾف می كنند .ﯾعنی می گوﯾند چينش رندوم در اﯾن ١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت .موضوع كتاب ھم ھمين است ،فرض كنيد كتاب داوكينز ١٠^١٠٠٠٠٠٠٠جاﯾگشت داشته باشد ،اﯾن كه چينشی رندوم در اﯾن جاﯾگشت بوجود آﯾد فقط كار كامپيوتر است ،حال آنكه چينش رندوم منطبق بر كتاب ھم باشد .اﯾن احتمال صفر نيست ،اما عمال صفر تلقی می شود ،مانند انسان بالدار كه عينيت ندارد ،حتی اگر در بينھاﯾت تعرﯾف شود ،چون مصداق در دنيای خارج پيدا نمی كند و اساسا اﯾن سوال به
نگر من بار رﯾاضياتی ندارد.
بنگر من سخن ما در كل درست است ،چون مثال ً خود ھوش ھم تنھا از ﯾك چينش وﯾژه ی از ذرات مادی، مثال ً در مغز ما ،پدﯾد امده است كه تكامل پيچيده تری از ھوش آغازﯾن و پاﯾه ای مادی است كه در فيزﯾك بنام ھمكنشی ۴نيروی مھادﯾن ) در اﯾن ميان ٣نيروی مھادﯾن( شناخته شده است .ﯾعنی ھمان گونه كه ھمكنشی ميان فوتون و الكترون ،الكترون تا در گرد ھسته نگاه ميدارد ،ھمكنشی فوتون با شبكيه چشم ما و سيگنال كھرباﯾی پدﯾد امده از ان در مغز ما به واكنش دﯾگری می انجامد كه نام ان روند را ھوش نھاده اﯾم .از انجاﯾيكه ماده ھمان انرژی فشرده است و گوھره ی سازنده ی ان جنبش) انرژی( می باشد ،چينش ذرات انرژی در ھر آن دگرگون ميشود كه اﯾن دگرگونی با پارامتر ھا و شراﯾط ذرات در انزمان وابسته است و بھمراه قانومندی مادی ) ﯾعنی اﯾن نيروھای ٣گانه( ھر آن چينشی به چينش دﯾگر فرا ميروﯾد .از انجاﯾيكه شمار ذرات مادی و ﯾا كل انرژی جھان ثابت و محدود ولی زمان نامحدود است، ميتوان گفت كه ھرگونه چينشی كه طبق اﯾن قانونمندی شدنی است، زمانی براستی روی ھم خواھد داد .سراﯾيدن شاھنامه و چينش واژگان ور بوده است آن شدنی بوده و شده است ،اﯾنكه فردوسی ھوشمند و ادبـ َ ھم ﯾك چينش شدنی بوده است كه شده و مغز فردوسی چيده شده است، پس بروی ھم ھر چينشی چه بظاھر از ھوشمندی باشد وﯾا كوركورانه بنگر بياﯾد ،دارای ترازی از ھوش مادی است كه ذاتی ماده است . -برای ھمين ھم چينشی بنام مرد بالدار كه شدنی است ،شده وخواھد شد گرچه امروزه نباشد.
345 of 981
مزدك بامداد:20:29 ,30-12-07 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
لذا امكان واجب الوجود بودن ماده وجود ندارد .
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ماده چنان نيازمند است كه با كمی فكر كردن به راحتی به اﯾن خواھيم رسيد كه امكان واجب الوجود بودن ماده وجود ندارد . ﯾك دليل قوی ھمين است كه مطرح شد ) ﯾعنی نيازمندی ماده كه با فرض واجب الوجود در تضاد است ( و دﯾگری اﯾن اصل بدﯾھی كه فاقد شیء نمی تواند معطی آن باشد
:atheist, 08-01-02, 02:28
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله در " آﯾنده بينھاﯾت" كه در پيش روست ،ﯾعنی چينش ھای بيشماری كه پس از اﯾن روی خواھند داد ،اﯾنكه ھمين چينش اكنونی باز بدست بياﯾد ھمان %١٠٠است كه گفتيد .بر اﯾن پاﯾه مھابنگ ميتواند بارھا و بارھای دﯾگر نيز روی بدھد و مزدك و شما ھم شاﯾد بارھا اﯾن پرسش و پاسخ را انجام داده باشيد و انجام بدھيد.
تا انجا که علم ميداند کاﯾينات جھت دار ھستند و دارای افزاﯾش بی نظمی پس 346 of 981
تا زمانی که اﯾن جھت حفظ شود چينش بيگ بنگ حتی در بی نھاﯾت آﯾنده ھم رخ نخواھد داد . مثل اﯾنکه روی صفحه مختصات از صفر به سمت مثبت بی نھاﯾت حرکت کنی چيزی که مشخص است تا زمانی که به ھما ن سمت حرکت کنی ھيگاه عدد صفر ﯾک و ...را نخواھی دﯾد که ھمان گذشته است . در اين حالت است که ميتوان گفت تعادل ترموديناميکی حکمی بر ازليت ماده است ! در تعادل ترمودﯾناميکی فقط چيز ھاﯾی مثل دما فشار حجم و ...ثابت ميماند اما جنبش که گوھره ماده است ثابت نمی ماند و اﯾن جنبش باعث تغيير و تحول در چينش ماده ميشود تا جاﯾی که به لحظه بيگ بنگ برسد . استاد مزدک نگر شما چيست ؟
مزدك بامداد:15:24 ,03-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
تا انجا که علم ميداند کاﯾينات جھت دار ھستند و دارای افزاﯾش بی نظمی پس تا زمانی که اﯾن جھت حفظ شود چينش بيگ بنگ حتی در بی نھاﯾت آﯾنده ھم رخ نخواھد داد . مثل اﯾنکه روی صفحه مختصات از صفر به سمت مثبت بی نھاﯾت حرکت کنی چيزی که مشخص است تا زمانی که به ھما ن سمت حرکت کنی ھيگاه عدد صفر ﯾک و ...را نخواھی دﯾد که ھمان گذشته است . در اﯾن حالت است که ميتوان گفت تعادل ترمودﯾناميکی حکمی بر ازليت ماده است ! در تعادل ترمودﯾناميکی فقط چيز ھاﯾی مثل دما فشار حجم و ...ثابت ميماند اما جنبش که گوھره ماده است ثابت نمی ماند و اﯾن جنبش باعث تغيير و تحول در چينش ماده ميشود تا جاﯾی که به لحظه بيگ بنگ برسد . استاد مزدک نگر شما چيست ؟ ما ميدانيم كه " فعال ً " راستای دگرگونی ھا در راستای به اصطالح مھاد ترمودﯾناميكی است و مھاد ترمودﯾناميك تنھا از بسياری مشاھده پدﯾد امده و مھادی برای ھمه زمان ھا نيست .اﯾن مھاد ھم اكنون دگرگون شده و تنھا نوعی " احتماالت" "ترتيب" چينش ھا را ميرساند و ھيچ چينشی را غير ممكن نميكند( mutiplicity ) . برای درﯾافت بھتر ،دو تاس را در نگر بگيرﯾد كه احتمال اﯾنكه جمع آنھا 7باشد به مراتب بيش از انی است كه جمعشان 2باشد. ﯾا احتمال اﯾنكه در گاه خالی كردن بار اجر از كاميون ،آجرھا بترتيب در كنار ھم قرار بگيرﯾند بسيار بسيار پاﯾين تر از اﯾن است كه آجر ھا بگونه ی درھم روی زمين رﯾخته شوند ولی اﯾن احتمال
347 of 981
ھر چند اندك ھم باشد ،صفر نيست .بر اﯾن پاﯾه چون ماده ھمان جنبش است و جنبش ھم جاودانه ھست ،ھمواره دگرگونی خواھد بود ولی چون ما نميتوانيم ﯾك توده اجر را از توده ی دﯾگر اجر تميز دھيم، برخالف اجر ھای مرتب كه در دﯾد ما اختالف و دگرگونی " بزرگی" است ،ميگوﯾيم كه جھان در راستای ترمودﯾناميكی و بسوی "كم ترتيبی" ميرود .از سوی دﯾگر مگس ﯾكروزه ای را فرض كنيد كه بر روی ﯾك پاندول بسيار بزرگ و با شعاع مركزی بسيار بزرگ است .او و ھمه زادمان ھای پسين او كه روی اﯾن پاندول زﯾسته و زاد و زای كرده اند، ميگوﯾند كه اﯾن پاندول در ﯾك راستای وﯾژه است و جھانشان را دارای ﯾك راستا ميدانند كه گوﯾا ھمواره چنين بوده و ھمواره نيز چنين خواھد بود ،چرا كه بسادگی زﯾستكرد و تجربه شان جز انی را در نمی ﯾابد ولی اﯾن امكان كه جھان انھا ﯾك " پاندول" باشد و ﯾا بقول فيزﯾك ﯾك جھان سيكلی باشد ،از اﯾن مشاھده ابتداﯾی ،نفی نشده است و مشاھده ھای دﯾگر ميتوانند نشان دھند كه مثال ً جھان پاندولی است كه ميتواند در ﯾك راستای دﯾگر ھم روندی داشته باشد.
:Renad, 08-01-08, 13:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
به بنماﯾه ھای اكادميك فيزﯾك نگاه كنيد. آنجا ھمان چيزی كه نوشتيم ھست و در الكترون و كوارك و نوترﯾنو و .. ساختمان درونی دﯾده نشده است.
به آن چيزی كه شما ميگوﯾيد مراجعه كردﯾم آن چيزی كه شما گفتيد نيافتيم ؛ بلكه بر عكس ھمگان بر اﯾن باورند كه احتماال الكترون و كوارك و نونترﯾنو ھم قابل تجزﯾه ھستند . اصوال اگر چنين باشد و ما باالفرض جزء الﯾتجزی نداشته باشيم چه بالﯾی سر شما می اﯾد ؟
مزدك بامداد:16:01 ,08-01-08 ,
بازنوشت : 348 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
استاد مزدک ﯾه چيزی ميگن در رابطه با ساطع شدن انرژی از مغز موقع فکر کردن .....و تاثير ان بر روی افراد .شما به شخصه چطوری توجيھش ميکنيد . اگر ما بينھاﯾت چينش ذرات داشته باشيم و فرض کنيم ) فرض کنيم ( در بعد )5 و 5و (5از نقطه مھابنگ باشيم و چون بينھاﯾت چينش ذرات دارﯾم ممکن است منظومه شمسی به ھمين شکل که دارﯾم موجود باشد و با ھمين زمين و ادم ھای درون ان که در 200ميليون سال پيش از بعد ) 5و 5و ( 5گذشته اند و االن به فرض در بعد ) 7و 7و ( 7ھستند . آﯾا نميشود گفت ما دقيقآ گذشته ھمان افرادی ھستيم که االن در بعد 7و 7و7 ھستند ﯾعنی ﯾکی مثل من 200ميليون سال پيش داشته چنين جمله ای را تاﯾپ ميکرده :خداﯾی وجود ندارد ؟ البد از نگره ی چندكيھانی ) ( multiversumچيزی شنيده اﯾد. ﯾعنی اﯾنكه باﯾسته نيست كه جھان ﯾكی باشد ) (universum بلكه جھان ھای بيشماری ميتوانند باشند كه سرنوشتی ھمچون جھان ما داشته باشند و از جھان ما ھم جدا باشند ،مانند دو داﯾره كه در روی دو برگ كاغذ جدا از ھم نگاشته شده باشند و ھر كدام نيز در خود مرزمند ) محصور( باشند .از انجاﯾی ھم كه زمان بی ماده و ماده بی زمان معنی ندارد و شدنی نيست ،پس ازلی بودن ماده متصور است و در نتيجه ،ھر گونه چينش ممكن ميتواند و بيگمان در ازل ) بينھاﯾت منفی در محور زمان تا كنون ( روی داده باشد و در ابد ) از اكنون تا بينھاﯾت مثبت در محور زمان ( ھم روی بدھد .ﯾعنی ممكن است مزدك اﯾن جمله را بارھا نوشته ولی نه لزوماً برای جناب آته اﯾست ... دﯾگر انيكه مغز ما ﯾك دستگاه الكترونی است و روشن است كه در آن در اثر داد و ستد ﯾون ھا ) الكترون ھا( موج ھای كھرباﯾی ) الكترﯾكی( پدﯾد مياﯾد كه ميتوان انھا را اندازه ھم گرفت ) مثال ً موج آلفا و ﯾا بتای مغزی و غيره( ولی اﯾنكه امواج آھنكھرباﯾی ) الكترو مغناتيسی( ھم پدﯾدبياﯾد ،دانسته نيست چون تنھا اﯾن گونه موج ھا ھستند كه ميتوانند بتابند ) ساطع( شوند و نه موج ھای كھرباﯾی صرف) كه تنھا با الكترود ھا ميتوان آنھارا بيرون كشيد( برای اثر نھادن آدمھا برروی ھم راه ھای دﯾگری است كه بيشتر از راه روان انجام ميشود كه آنھم بحثی روانشناسی و جامعه شناسی ميتواند بشود.
مزدك بامداد:16:03 ,08-01-08 ,
بازنوشت : 349 of 981
نگارنده ی نخستين Renad :
به آن چيزی كه شما ميگوﯾيد مراجعه كردﯾم آن چيزی كه شما گفتيد نيافتيم ؛ بلكه بر عكس ھمگان بر اﯾن باورند كه احتماال الكترون و كوارك و نونترﯾنو ھم قابل تجزﯾه ھستند . اصوال اگر چنين باشد و ما باالفرض جزء الﯾتجزی نداشته باشيم چه بالﯾی سر شما می اﯾد ؟ فعال ً كه ھيچ ساختار درونی در الكترون و فوتون و دﯾگر رﯾزگان بنيادﯾن دﯾده نشده است! اﯾنكه احتمالش ھست ھم بله احتمالش ھست كه خدا ھم كشف شود !! پس اگر را كاشتند ،مگر سبز شد!!
:parvaz, 08-01-08, 20:29
آقای مزدک گرامی مسئله تامين انرژی در جوامع امروز انسانی ھر روز با اھميت ترميشود و منابع فعلی از قبيل نفت و ذغال سنگ رو به پاﯾان است )ھمچنين مشکل گرانيشان( و از آب و باد و جزر ومد درﯾا ھم بدليل مشکل ضخيرگی نميتوان استفاده آنچنانی کرد. انرژی اتمی ھم بدليل خطراتش و سختی بدست آوردن اورانيوم بدرد بخور آلترناتيو آنچنانی نيست. از طرف دﯾگر فيزﯾک نوﯾن به ما ميگوﯾد مآده از تمرکزانرژی ميباشد. آﯾا به عقيده شما روزی ميرسد که ھر عنصری را به انرژی تبدﯾل کرد و ﯾا کال چه نقطه ای باﯾد آغاز نقطه فکری برای تھيه آن انرژی آلترناتيو باشد وقتی آدمی به ﯾک منبع انرژی آسان و ارزان قيمت مياندﯾشد. از پاسختان سپاسگذارم
مزدك بامداد:00:12 ,09-01-08 ,
بله ھمچنان كه گفتيد ،انرژی فروكش و فراكش درﯾا ھا ) جزر و مد( دارای چنان چگالی نيست كه اقتصادی باشد ولی در اﯾن زمين آزماﯾش ھاﯾی شده است و بھر روی بسنده ی نياز انرژی ما را نميكند .نفت و سوخت فسيلی ھم رو به پاﯾان است و ميماند انرژی آفتاب و 350 of 981
انرژی اتمی .انرژی آفتابی ھم دارای مرز است و نميتوان ھمه ی زمين را شيشه پوش و اﯾينه كاری كرد بر اﯾن پاﯾه، تنھا جاﯾگزﯾن ،ھمان انرژی اتمی است كه بر دو گونه تواند آزاد شود ﯾكبار انرژی از شكافت ھسته و ﯾكبار انرژی از جوش ھسته ای و ﯾا فوزﯾون ) چيزی كه در ستارگان و در ستاره ی ھور ) خورشيد( ھم روی ميدھد .ما ھم اكنون تنھا ميتوانيم اﯾن انرژی را با بمب ھيدروژنی ،ﯾعنی كنترل نشده آزاد كنيم و كوشش دانشمندان در اﯾن است كه بتوان فراﯾند جوش ھسته ای را در پيرامون و روش كنترل شده ای آزاد كرد و برای ھمين ،پروژه ای سترگ در فرانسه آغاز شده است كه بيگمان تا 40سال* آﯾنده ،به بر خواھد نشست ) گزارش ھای پيوسته بدان را دنبال ميكنم( .اﯾن پروژه در شھر cadaracheدر نزدﯾكی مارسی و با بودجه ی 2بيليون دالر در سال 2005آگاز شده .آنگاه ما شاﯾد براستی سرچشمه ی خشك نشدنی از انرژی را خواھيم داشت .اﯾن روند دﯾگر نيازی به اورانيوم و ﯾا عنصر دوزخی پلوتونيوم ندارد.البته ھنوز سده ھا و ھزاره ھای دﯾگری فراروی آدميان است و روزی ھم شاﯾد بشود كه بی جوش ھسته ای و تنھا بگمان من با پيدا كردن و دانستن فند ھای كوانتومی ،انرژی را ﯾكراست از دگرگونی جرم بدست آورد.
351 of 981
* از معجزات عدد چھل !؟
:Renad, 08-01-09, 08:50
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
) از اكنون تا بينھاﯾت مثبت در محور زمان ( ھم روی بدھد .ﯾعنی ممكن است مزدك اﯾن جمله را بارھا نوشته ولی نه لزوم ًا برای جناب آته اﯾست ... . بلكه الزاما برای جناب آته نمی دونم چی چی .چرا ؟ وقتی ماده ازلی بوده باشد پس احتمال پيداﯾش جھان ما و كليه حوادث داخل آن بينھاﯾت بار قطعا رخ داده ؛ چون ذرات بنيادﯾن محدودند .اﯾن ﯾعنی تحليل علمی تناسخ ارواح كه خيلی جالب است. 352 of 981
مزدك بامداد:17:44 ,09-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
-1باز ھم كه با ﯾك پرسش علمی به دليل كم آوردن برخورد گوبلزی كردی ؛ بررسی احتمالی ﯾك پدﯾده ھرگز به معنای در اگر نشستن نيست .شما فرمودﯾد بروﯾد تحقيق كنيد رفتيم تحقيق كردﯾم دﯾدﯾم كه بسياری از فيزﯾكدانان بر اﯾن باورند كه الكترون و فتون و " ...رﯾز بنيادﯾن ! " نيستند و با قرائن و شواھد علمی بر اﯾن باورند كه "احتماال " درات بنيادﯾن چيز ھای دﯾگری ھستند و اﯾن احتمال ﯾك احتمال علمی است نه ﯾك احتمال من در آوردی . -2من ميدانم درد شما چيست ؛ درد شما اﯾنست كه با رد وجود ذرات بنيادﯾن و بينھاﯾت بودن آنھا كاخ ماترﯾاليسم خود ساخته فرو ميرﯾزد چرا ؟ چونكه در اﯾنصورت با فرض زمان بينھاﯾت ؛ بھم زدن اﯾن آش ؛ آش كشك ھم تصادفا اﯾجاد نخواھد شد) .البته اﯾنجا تصادف اشكالی ندارد ! و علمی است ( بيخود است! حتی در فرض اﯾنكه مثال ً الكترون ھم بخش پذﯾر باشد ناگزﯾر باﯾد به جزﯾی بخش ناپذﯾر باﯾد رسيد چون از دﯾد رﯾازی ھم ﯾك چيز را نميتوان بينھاﯾت بار شكافت و بخش كرد چون اﯾن بدﯾن معنی است كه چيزی از ھيچ درست ل شده باشد كه تناقض است .تنھا عددی كه ميتوان آنرا مث ً بينھاﯾت بار به 2بخش كرد ھمان صفر است چون نتيجه اش ھم ھمان صفر است ) ھمتای بيرونی آن مفھوم ھيچ است( ﯾعنی ھيچ را تنھا ميتوان بينھاﯾت بار بخش كرد و بازھم ھيچ دارﯾم! پس ناگزﯾر موجودات مركب مادی باﯾد از موجودات و ذرات بسيط مادی ساخته شده باشند چون محدودند !!
مزدك بامداد:17:45 ,09-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
بلكه الزاما برای جناب آته نمی دونم چی چی .چرا ؟ وقتی ماده ازلی بوده باشد پس احتمال پيداﯾش جھان ما و كليه حوادث داخل آن بينھاﯾت بار قطعا رخ داده ؛ چون ذرات بنيادﯾن محدودند .اﯾن ﯾعنی تحليل علمی تناسخ ارواح كه
353 of 981
خيلی جالب است. خير اﯾن ھا به روح كه مفھومی موھوم است ربطی ندارد!
مزدك بامداد:18:06 ,09-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
چند سوال بنيادﯾن فلسفی " -1علت نھاﯾی" تحوالت كمی و كيفی اشيا چيست ؟ -2حدود و مرز ذرات بنيادﯾن كدام است ؟ -3آﯾا می توان ذره ای را بنيادﯾن تصور نمود در حالی كه فقط از" احتمال" وجودشان در نقطه ای می توان سخن گفت ؟ منظورم اﯾنست كه آنچه ماﯾه "ثبات" در تحول است كدام است. -4در ﯾك برخورد علمی صرف )و نه فلسفی ( ؛ تفاوت حركت و متحركت در ماده كه ھمان انرژی است -چيست؟ اﯾن حركت -حركت انرژی -چه نوع حركتیاست.؟ -1نيروھای ذاتی 4گانه ی مادی ) كه دراصل ﯾكی ھستند( ﯾا ھمان انرژی ! -2حدود و مرز ان در فيزﯾك اتمی دانسته است و ھمان ذرات بنيادﯾن الكترون و كوارك و فوتون و ..ميباشند. -3ذرات مادی از جنبش درست شده اند و وﯾژگی جنبش ھمان جنبش و دگرگونی در مكان و ساختن چينس ھای نوﯾن در ھر آن است .ماﯾه ی ثبات نسبی است و بسته به شراﯾط ،ﯾك چينش ) مثال ً طال( ميتواند زمان درازتری پاﯾدار بماند و چينس دﯾگر ) مانند اورانيوم ( زمان كمتری ولی چينشی كه ابدی باشد ندارﯾم. تنھا خود گوھر مادی ،ﯾعنی جنبش ازلی و ابدی است چون اصال ً خود زمان از جنبش متنازع ميشود! ذره تنھا ﯾك تصور نزدﯾك به حقيقت از حالت ماده است .موج ھم ھمينجور. -4انرژی و ﯾا جنبس با باالترﯾن سرعتی كه جنبش ميتواند داشته باشد ﯾعنی با تندای نور موصوف است و زمان بر او نميگذرد ! انرژی كه مھادﯾن ترﯾن چھره ی ماده است ،در ھنگام گير افتادن در مكان ) كه گوﯾا ابعاد رﯾز فراوانی بجز سه بعد كالن ھم دارد( در چھره ی جرم نماﯾان ميشود .در حقيقت ذرات جرم دار چيزی نيستند جز ھمان ذرات انرژی كه در ﯾك مكان كوچك گير افتاده اند .برای فھم بھر انرژی چون ﯾك دونده است، زمانی كه اﯾن دونده در كمال ازادی ميدود ،ھمان انرژی بدون جرم است كه ميشناسيم و با تندای نور ميجنبد ) .بزبان دﯾگر انرژی چيزی نيست جزجنبش( ولی اگر اﯾن دونده در استادﯾوم گير كند ،ﯾك زندانی " نسبی " است چون در عين 354 of 981
جنبش با سرعت نور به نگر ،مياﯾد كه در استادﯾوم گرفتار است و مكان اشغال كرده و در نتيجه جرم نشان ميدھد .حال اگر اﯾن دونده در دور ﯾك حوض گير كند و ﯾا حتی در ﯾك قفس مانند فرفره بگرد خود بگردد ،بازھم در عين جنبش، در ﯾك مكان گرفتار است وبيشتر و بيشتر تبدﯾل به جرم شده است .آنگاه ميتوان از ذره جرم دار سخن گفت كه چيزی نيست جز انرژی فشرده و گرفتار. البته آنگاه ھم اگر دوندگانی آزاد باشند كه باھم اﯾن قفس را كه در درون آن دونده ای زندانی بگرد خود دوان است ،بردارند ،اﯾن دونده ی گرفتار ھم به نيروی آنھا به جنبش ميافتد ولی دﯾگر نميتوانند با اﯾن بار با تندای پيشين خود كه سرعت نور بوده جنبش داشته باشند .تنھا زمانی كه اﯾن دونده از قفس رھا شود او و دﯾگرانی كه او را "حمل" ميكردند دوباره ھمان انرژی ازاد شده و سرعت نور را دوباره بدست مياورند.
:atheist, 08-01-11, 03:39
بازنوشت : مھاد پاﯾاﯾی انرژی/ماده ھرگز شکستنی نيست. ازﯾنرو ٫جزر و مد که گونه ای » اصطکاک« ميان زمين و ماه است ) مانند ٢فرفره که اندکی بھم ماليده بشوند ( ٫از انرژی چرخشی زمين » می خورد« .در اﯾن ميان اندی از انرژی و تکانه ی زمين به ماه ميرود .بر اﯾن پاﯾه ٫روز و شب ھر سال اندکی درازتر شده) ٢٠ميکرو ثانيه ( و ماه ھر سال اندکی از زمين دورتر ميشود ) ۴سانت؟( --جز ماه ٫ھمين داستان ميان ھور ) خورشيد( و زمين ھم ھست. --چون »چگالی« انرژی جزر و مد بس کم است٫ بھره برداری از آن بيالن خوب اقتصادی ندارد . اگر مسافتی که ماه دور زمين ميگردد را بر 4سانت تقسيم کنيم و با نقطه ﯾابیرﯾاضی خطوط را به ھم وصل کنيم به ﯾک خمی ميرسيم که ھيچگاه بسته نمی شود و از نقطه مرکزش در حال دور شدن است ﯾعنی کامآل تصادفی .درسته ؟ اگر تکانه و انرژی در اﯾن ميان کم و زﯾاد شود به ﯾک شکل عجيب ميرسيم که تا حاال دﯾده نشده پس ماه و خورشيد در ﯾک مدار معين شناور نيستند ؟ حاال سوال اﯾنجاست ماه از زمين زمين از خورشيد و خورشيد از مرکز کھکشان در حال دور شدن ھستند و کھکشان ھا ھم از اون مرکز گرانش فرضی اﯾا ميشود گفت اﯾن ھا ھرگز در ھم فرو نخواھند رفت ؟ و وقتی به ﯾک اندازه معين رسيدند چون دﯾگر نميتوانند
355 of 981
به ھم انرژی بدھند ﯾا از ھم کامآل جدا ميشوند و ﯾا ھھمانجا باقی ميمانند بازنوشت : واژه ھای جھان ھمان ذرات بنيادﯾن ھستند که کمابيش ﯾک دوجين بيشتر نيستند! منظورتان اﯾن است ذرات بنيادﯾن نامحدود نيستند ؟ اگر اﯾن طوری باشه پس چطورميتوانيم بگوﯾيم بی نھاﯾت چينش ذرات دارﯾم ؟ مگر اﯾنکه فرض کنيم مکان بی نھاﯾت است ؟ درست فھميدم بازنوشت : در حاليكه مھابنگ ،گسترش خود مكان بوده است متوجه اﯾن جمله نميشم ! به نظر من ترکيدن صحيح تر باشد چون جرم و انرژی درمکان بودند و مھا بنگ چينش ذرات در مکان بوده .که مکان ھم به نظر من بی نھاﯾت است که اون موقع احتمال چينش مھا بنگ رو با مشکل روبرو ميکنه .منظور شما اﯾن است مکان در لحظه بيگ بنگ جمع شده و ناگھام کش اومده ؟ توضيح مفصل ميدﯾد . ميشود بينھاﯾت ماده را در حجم پالنک جای داد ؟ اگر نميشود ........مھابنگ ميتوانسته رخ بدھد اگر و تنھا اگر مقدار مشخص از جرم و انرژی در ﯾک نقطه متمرکز شوند نه تمام جرم و انرژی جھان ؟ بازنوشت : ﯾا اگر ذره و ﯾا توپی دﯾروز در مكان اﯾكس بوده و امروز در مكان اﯾگرگ است ،ميتوا ن با نھادن آن در ھما مكان اﯾكس ،ھمان چينش دﯾروزی را باز سازی كرد و بدﯾنسان " گذشته" را بازسازی نمود. ﯾا من مفھوم چينش ذرات رو خوب نفھميدم ﯾا شما بد توضيح دادﯾد . من االن در ﯾک مغازه پوتيک در روی صندلی ھستم .در خيابون ھمان بوتيکی که من ھستم 100ماشيم وجود دارد 50تا GLX 50تا ژِﯾان .در ھمان لحظه پوتين در حال سفر به اﯾران است بوش در کاخ سفيد در حال خوردن ابجو است من و شما و تعدادی از آشناﯾان در سينما ھستيم و زمين در مکان xاز خورشيد قرار دارد و ھمين طور خورشيد از مرکز کھکشان و کھکشان ھای دﯾگر در معادالت مخصوص خود .و بی نھاﯾت چينش ذرات که دﯾگه نميشه گفت حاال اﯾنجا برام مبھمه .اگر من فردا برم روی ھمون صندليی بشينم آﯾا من به گذشته برگشتم .اگر درست فھميده باشم من در صورتی به گذشته برگشتم که اون 100تا ماشين در اون خيابون باشن در ھمون جاﯾی که من در آون لحظه در بوتيک بودم و آقای پوتين ھم در حال سفر به اﯾران باشه در ھمون مختصاتی که دﯾروز بوده و
356 of 981
کھکشان ھا و ....ھم ھمين طور . نه اﯾنکه توپ به جای Xبرگشت اون به گذشته باز گشته .درسته ؟ سوال دﯾگه :آﯾا ميشه با چينش ذرات ابعاد جھان رو تغيير داد ؟ميدونيم بعد از بيگ بنگ ابعاد جھان تغيير کردد .آﯾا در بيگ بنگ بعدی ابعاد جدﯾدیساخته ميشود اگر ما دوباره به حجم پالنگ برسيم . ابعاد جھان به طور کلی نابود ميشود و ھمين ابعاد کنونی بدست می اﯾد ﯾا ابعاد کنونی باقی ميماند و با بيگ بنگ بعدی تغييری درش اﯾجاد نميشود و ﯾا اﯾن ابعاد ميمانند و با بيگ بنگ بعدی نابود مبشوند و به شکلی جدﯾد در می آِﯾد ﯾا ھمين ابعاد با ابعاد دﯾگر قاطی ميشود با اﯾن حساب ميشه گفت شراﯾط بيگ بنگ بعدی ھمين بيگ بنگ فعلی خواھد بود . چينش ذرات می تونه در ھر مکانی اتفاق بيوفته پس بيگ بنگ ھم ھمين طور .آﯾا تغيير مکان در شراﯾط بيگ بنگ تغييری اﯾجان ميکنه . استاد اگه فرض محال خدا موجود باشد آﯾا تواناﯾی خوردن بستنی عروسکی رو داره ؟
:atheist, 08-01-11, 13:06
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
نه اﯾنکه توپ به جای Xبرگشت اون به گذشته باز گشته .درسته ؟ ھمين طور مثال گل .نه صرف اﯾنکه ما بتونيم اون گل رو شاد کنيم ما به گذشته بر گشتيم باﯾد تمام چينش ھای موجود دﯾروز در ھر مکانی رو بازسازی کنيم از 1متری گل گرفته از ھوای اطرافش تا ميلياردھا سال نوری دورتر .با من موافقيد ﯾا نه ؟
مزدك بامداد:17:29 ,11-01-08 ,
بله بازگشت به گذشته چيزی نيست جز بازسازی چينشی كه در گذشته حاكم بوده است .بزبان دﯾگری زمان وجودی واقعی ندارد و چيزی نيست جز دگرگونی چينش ھا .اگر شما امروز بيدار شوﯾد و اتاق خود را با ھمان دكوراسيونی ببينيد كه در بچگی درآن بوده ،ﯾك ان حس بازگشت به گذشته به شما دست ميدھد. پس بردﯾگر ،زمان وجود وچاعی ندارد ،گذشته وآﯾنده وجود ندارند 357 of 981
و تنھا چيزی كه ھست ،ماده است در جنبش كه شما بعنوان ﯾك لحظه ی "زمان حال " درﯾافت ميكنيد و گذسته از سنجش چينش پيشين كه در حافظه ی شما مانده وا چينش كنونی بدست مياﯾد! ھمچنين شما نميتوانيد در بعد زمان ،ھمانگونه كه در بعد واقعی مكان شدنی است ،به دلخوه به پيش و به پس بروﯾد بلكه ھمواره اسير " زمان حال" ميباشيد. ابعاد جھان احتماال ً ميتوانند تغيير كنند چون از 11بـُعد جھان در مھابنگ ،تنھا 3حلقه تودرتوی ان منبسط و باز شده و ھنوز ھم در حال باز شدن است .ممكن است كه مھابنگ پسين و ﯾا پيشين دو بعد و ﯾا 6بعد باز شده و ﯾا باز شود ،بسته به ارتعاش كوانتومی و حكم آن !؟
:atheist, 08-01-11, 19:53
اﯾن سواالت ذھن من رو مشغول کردند . چرخش ماه به دور زمين و زمين به دور خورشيد تصادفی است درسته ؟بعد از اﯾنکه ماه و زمين به فاصله ماکسيمم رسيدن ﯾعنی دﯾگه از زمين به ماه نه انرژیو نه تکانه برود ماه از مدار چرخشی دور زمين خارج ميشه ﯾا نه ؟ ذرات بنيادﯾن محدود ھستند ؟ اگر محدودند چطور ميتونيم بگيم بينھاﯾت چينش ذراتدارﯾم ؟ پس در اﯾن صورت باﯾد مکان رو بی نھاﯾت فرض کنيم که در اﯾن صورت وقوع بيگ بنگ در بی نھاﯾت زمان با مشکل روبرو ميشه . ميشود بی نھاﯾت جرم و انرژی رو در حجم پالنک جای داد و اﯾن به صورت تجربی قابلمشاھده است ؟ اگر بتونيم بی نھاﯾت جرم و انرژی رو در حجم پالنک جای بدﯾم اونوقت پس ذرات بنيادﯾن محدودند درست ميگم ﯾا نه ؟ اگر نتونيم اونوقت ذرات محدود دارﯾم و با بی نھاﯾت چينش ذرات تناقض داره پس باﯾد بی نھاﯾت مکان رو قبول کنيم . با اﯾن حساب پس مھابنگ در مکان رخ داده . بازنوشت : ابعاد جھان احتماال ً ميتوانند تغيير كنند چون از 11بـُعد جھان در مھابنگ ،تنھا 3حلقه تودرتوی ان منبسط و باز شده و ھنوز ھم در حال باز شدن است .ممكن است كه مھابنگ پسين و ﯾا پيشين دو بعد و ﯾا 6بعد باز شده و ﯾا باز شود ،بسته به ارتعاش كوانتومی و حكم آن !؟
با باز شدن ابعاد دﯾگر جھان شراﯾط جدﯾدی بر جھان حاکم ميشه ﯾا خير ؟ ﯾعنی قوانينفيزﯾک تغيير ميکند ؟
358 of 981
اگر 11بعد باز و ﯾا در ھمين 3بعد کالن بمونه و مھابنگی دﯾگر رخ بدھد تکليف اﯾن ابعاد چی ميشه ؟ ممکن است در مھابنگ بعدی ناگھان 15بعد باز شود . پس مھابنگ بعدی شراﯾط جدﯾد رو رقم ميزنه و ممکنه در مھابنگ بعدی دﯾگر من و شما نباشيم . ابعاد در مکان وجود دارند درسته ؟استاد روشنگری بفرماﯾيد که دارم دﯾوونه ميشم .
:Renad, 08-01-12, 09:17
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بيخود است! چون از دﯾد رﯾازی ھم ﯾك چيز را نميتوان بينھاﯾت بار شكافت و بخش كرد چون اﯾن بدﯾن معنی است كه چيزی از ھيچ درست شده باشد كه تناقض است. در البالی پرستيژ دانشيك سر از استدالالت فلسفی در آوردﯾد ؟ پس به قول فالسفه ﯾونان ﯾك "اتم" الزم است وجود داشته باشد ؟ چه چيز موجد حركت اﯾن "اتم" می شود ؟ -كه آن خود موجد حركت ساﯾر مواد می گردد ؟ - )اتم را به معنی فلسفی بكار بردم ( اتمی كه خود تجزﯾه ناپذﯾر است ؛ و سنگ بنای كائنات را تشكيل ميدھد ؛ چه عامل و ﯾا عواملی به جنبش و حركت درش می اورد ؟
مزدك بامداد:17:18 ,14-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
اﯾن سواالت ذھن من رو مشغول کردند . چرخش ماه به دور زمين و زمين به دور خورشيد تصادفی است درسته ؟بعد از اﯾنکه ماه و زمين به فاصله ماکسيمم رسيدن ﯾعنی دﯾگه از زمين به ماهنه انرژی و نه تکانه برود ماه از مدار چرخشی دور زمين خارج ميشه ﯾا نه ؟ ذرات بنيادﯾن محدود ھستند ؟ اگر محدودند چطور ميتونيم بگيم بينھاﯾت چينشذرات دارﯾم ؟ پس در اﯾن صورت باﯾد مکان رو بی نھاﯾت فرض کنيم که در اﯾن
359 of 981
صورت وقوع بيگ بنگ در بی نھاﯾت زمان با مشکل روبرو ميشه . ميشود بی نھاﯾت جرم و انرژی رو در حجم پالنک جای داد و اﯾن به صورتتجربی قابل مشاھده است ؟ اگر بتونيم بی نھاﯾت جرم و انرژی رو در حجم پالنک جای بدﯾم اونوقت پس ذرات بنيادﯾن محدودند درست ميگم ﯾا نه ؟ اگر نتونيم اونوقت ذرات محدود دارﯾم و با بی نھاﯾت چينش ذرات تناقض داره پس باﯾد بی نھاﯾت مکان رو قبول کنيم . با اﯾن حساب پس مھابنگ در مکان رخ داده . با باز شدن ابعاد دﯾگر جھان شراﯾط جدﯾدی بر جھان حاکم ميشه ﯾا خير ؟ﯾعنی قوانين فيزﯾک تغيير ميکند ؟ اگر 11بعد باز و ﯾا در ھمين 3بعد کالن بمونه و مھابنگی دﯾگر رخ بدھد تکليف اﯾن ابعاد چی ميشه ؟ ممکن است در مھابنگ بعدی ناگھان 15بعد باز شود . پس مھابنگ بعدی شراﯾط جدﯾد رو رقم ميزنه و ممکنه در مھابنگ بعدی دﯾگر من و شما نباشيم . ابعاد در مکان وجود دارند درسته ؟استاد روشنگری بفرماﯾيد که دارم دﯾوونه ميشم . آری زمانی خواھد رسيد كه اصوال ً زمين در خورشيد كه " غول سرخ " شده بخار خواھد شد و ھمچنين ماه و غيره! ذرات بنيادﯾن دارای شمار محدود ھستند ) ﯾعنی ماده/انرژی در جھان محدود و مرزمند است( بر اﯾن پاﯾه شمار چينش ھای ممكن نيز بينھاﯾت نيست و مرزمند است .برای ھمين ھم گفتيم كه در زمان ميتواند چندﯾن بار تكرار شود ھمچنان كه در بازی تخته نرد ھم مثال ً چينش " ﯾك و دو" بار ھا ميتواند تكرار شود چون دو تاس و ششنمره بيشتر ندارﯾم. گفتيم كه مقدار ماده بينھاﯾت نيست و برای ھمين ھم در مھابنگ و در گنجاﯾش پالنك ،بينھاﯾت ماده/انرژی نبوده است. با باز شدن ابعاد ھم قوانين فيزﯾك در اصل دگرگون نميشوند بلكه شراﯾط صدق آنھا دگر گون ميشود. نمونه برای فھم: ميگوﯾيم كه اب در 100درجه در سطح درﯾا بخار ميشود. روشن است كه اگر در سطح درﯾا نباشيم و مثال ً باالی كوه دماوند باشيم ،آب در 70درجه مثال ً بجوش مياﯾد. مكانيسم اثر ماده برھم ) ھمكنشی( كه ذاتی ماده/انرژی است ﯾكسان است و ﯾكسان ميماند ولی شراﯾط ،چھره ھای پيداﯾش و كاركرد اﯾن ھمكنشی ھا را دگرگون ميكند .افتادن ﯾك سيب برای زمين ھم از نيروی گرانش است و گشتن ماھواره ھم ھمينجور ولی اﯾن ﯾكی ھيچ ھمانند آن ﯾكی دﯾده نميشود! 360 of 981
مزدك بامداد:17:28 ,14-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد دﯾر کردﯾد اميدوارم مشکلی براﯾتان پيش نيامده باشد . لطفآ به اﯾن سوال ھم پاسخی دھيد . من ليوان رو از ميز ناھار خوری به آشپزخانه ميبرم توجيه چينش ذرات مادی در مورد علت اﯾن پدﯾد چيه . در اصل من در چينش ذرات تغيير و تحولی اﯾجاد نکردم بلکه فقط مکان چينش رو تغيير دادم . امسال وضع محصوالت صنعتی خوب نبود و علتش تصميمات نادرست دولتمردان بود .چينش ذرات در مورد اﯾن چگونه توجيه ميشود . علت و معلول در علم رﯾاضيت توجيھی دارد ﯾا خير ؟ مثال :در اعداد طبيعی علت اومدن عدد 7اﯾن است که بعد از 6واقع شده. اگر ميشود :چينش ذرات چگونه برای ان توجيه دارد اگر نميشود :ميتوان گفت علت و معلول فقط در جھان مادی مفھوم دارد و در جاﯾی که ماده عمآل در اون نيست بی معنی است ؟ اگر مورد دوم مورد قبول شماست ﯾک توجيه قانع کننده بيارﯾد چون اﯾن ﯾھوﯾی به فکرم زد و خودم نتونستم براش توجيھی بيارم . با تشکر در اصل شما در چينش ذرات دگرگونی داده اﯾد چون دگرگون كردن جای چيزی ھم چينش كلی ذرات را بھم ميزند ) ﯾعنی چينش ليوان دگرگون نشده ولی چينش " اتاق" و درون " خانه" دگرگون شده چون ليوان بخشی از چينش " خانه" بود .ھمچنين خود شما( انگيزه ی مھادﯾن و رﯾشه ای ھمه ی دگرگونی ھای كالن ھم ھمان انبساط جھان و افزاﯾش آنتروپی برآمده از آن است. ﯾعنی در واپسين نگاه ،ھمه كارھای ما در راستای پيدا كردن و گساردن انرژی است و ھمه نبرد ھا ھم بر سر اﯾن انرژی است كه كدام ﯾكان انرژی-گسار ) ﯾعنی آدم و جانور و ..كه واحد ھا و سيستم ھای مذرف كننده ی انرژی ھستند( انرژی بيشتری بدست آورده و بگسارد ) مصرف كند( <--مصرف كردن انرژی ھم ﯾعنی ھمان بيشتر كردن آنتروپی جھان ! و گرنه انرژی كه از ميان نميرود بلكه در اثر مصرف ،پراكندگی آن بيشتر شده و مصرف كردن آن دشوار تر ميشود. ھمه جنگ ھای ما و ﯾا حتی كنكور سراسری و ﯾا دعوا برای
361 of 981
دوست دختر و ﯾا فحش دادن بھم و ﯾا بازی قاﯾم موشك و غيره ھمه نماد ھای از نبرد فرازﯾست ) نبرد بقا( برای بدست آوردن انرژی ھستند. آری پدﯾده " علت و معلول" تنھا در جھان مادی و برای ماده مشاھده و آروﯾن ) تجربه( شده است و نميتوان آنرا به جھان و موجودات ! غير مادی نيز بست!!
مزدك بامداد:17:41 ,14-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Renad :
در البالی پرستيژ دانشيك سر از استدالالت فلسفی در آوردﯾد ؟ پس به قول فالسفه ﯾونان ﯾك "اتم" الزم است وجود داشته باشد ؟ چه چيز موجد حركت اﯾن "اتم" می شود ؟ -كه آن خود موجد حركت ساﯾر مواد می گردد ؟ - )اتم را به معنی فلسفی بكار بردم ( اتمی كه خود تجزﯾه ناپذﯾر است ؛ و سنگ بنای كائنات را تشكيل ميدھد ؛ چه عامل و ﯾا عواملی به جنبش و حركت درش می اورد ؟ بيخود و چند سفسته پياپی است! نخست اﯾنكه آروﯾن ما نشان داده است كه ذره ھاﯾی ھستند كه خود دﯾگر از ذره ھای كوچكتری درست نشده اند. چون شما اﯾن دستاورد دانشيك را پذﯾرا نشدﯾد ،ما از رﯾاضی كه زبان طبيعت و خرد بلورﯾن است ،برای شما فرنود آوردﯾم و اﯾن به " فلسفه" كاری ندارد .اصوال ً امروز دﯾگر فلسفه دنبالچه و پيرو دانش است و مانند دوران ارستو دﯾگر نيست!! اﯾن ﯾك سفسته ! دﯾگر اﯾنكه فرزانگان ﯾونانی بودند كه باور داشتند كه جھان از ذرات بنيادﯾن بخش ناپذﯾر درست شده است و واژه ی بخش ناپذﯾر در ﯾونانی ھمان " آتوم" است. در سده ھای تازه كه درﯾادتند كه باشندگان ھمه ساختار پيوسته ندارند و دانه دانه ھستند و از گلوله ھای عنصر ھای شيمياﯾی درست شده اند ،دانشمندان ان نام را برای انی ذره ھا برگزﯾدند به اﯾن گمان زود رس كه اﯾن ھا ھمان ذره ھای بخش ناپذﯾر ھستند كه دﯾرتر روشن شد كه انيھا خود نيز تا دو سه تراز ژرفتر بخش پذﯾرند. براﯾن پاﯾه مفھوم فلسفی اتم با مفھوم علمی اتم جداست بيسواد! و بكار بردن ﯾكی در رد دﯾگری ﯾا از بيسوادی و ﯾا از شارالتانيسم
362 of 981
و فرﯾبكاری است .امروزه كماكان فلسفه ی اتوميستی استوار است چون ذراتی دارﯾم كه دﯾگر خود از ذرات كوچكتری درست نشده اند و ھمين ھا ساﯾسته ی نام و مفھوم " فلسفی" اتم )= بخش ناپذﯾر( ھستند ولی از انجا كه " نام " اتوم در فيزﯾك به ذرات " عناصر" گفته شده و جا افتاده است ،دﯾگر از بكار بردن در كانتكست ھای دﯾگر خودداری ميشود تا بيسواد ھا قاتی نكنند و شارالتان ھا بل نگيرند!! عامل حركت وﯾا ھمان جنبش ،ھمان است كه در فيزﯾك بنام انرژی شناخته ميشود ،ھرگاه انرژی به ذره ای بچسبد و ﯾا سوار آن شود ،ذره دارای جنبش ميشود ،پس ميجنبد! ھرگاه انرژی از ذره جدا شد ،آنگاه ذره دﯾگر جنبش ندارد. ) البته خود ذره ھم از جنبش درست شده است(
:atheist, 08-01-14, 18:04
بازنوشت : ذرات بنيادﯾن دارای شمار محدود ھستند ) ﯾعنی ماده/انرژی در جھان محدود و مرزمند است( استاد چگونه به اﯾن نتيجه رسيده اند ؟ بازنوشت : بر اﯾن پاﯾه شمار چينش ھای ممكن نيز بينھاﯾت نيست و مرزمند است. اگر مکان بينھاﯾت باشد مرزمند نيست بازنوشت : گفتيم كه مقدار ماده بينھاﯾت نيست و برای ھمين ھم در مھابنگ و در گنجاﯾش پالنك ،بينھاﯾت ماده/انرژی نبوده است. چگونه به اﯾن نتيجه رسيده اند که تمام ماده و انرزی جھان در اﯾن نقطه جمع شده . حتی امکانش ھم نيست که ﯾک ذره خيلی کوچک که در جھان است در نقطه مھابنگ نبوده ؟ مھابنگ ميتوانسته رخ بده اگر و تنھا اگر تمام ماده و انرژی جھان در ان نقطه جمع ميشده .اﯾن رو چگونه توجيه ميکنيد ؟ بازنوشت :
363 of 981
با باز شدن ابعاد ھم قوانين فيزﯾك در اصل دگرگون نميشوند بلكه شراﯾط صدق آنھا دگر گون ميشود. پس چرا ميگوﯾند قوانين فيزﯾک بعد از بيگ ﯾنگ اعتبار دارد ؟ چه عاملی باعث شد در ان زمان قوانين جدﯾدی بر جھان حاکم شود . بازنوشت : در اصل شما در چينش ذرات دگرگونی داده اﯾد چون دگرگون كردن جای چيزی ھم چينش كلی ذرات را بھم ميزند ) ﯾعنی چينش ليوان دگرگون نشده ولی چينش " اتاق" و درون " خانه" دگرگون شده چون ليوان بخشی از چينش " خانه" بود .ھمچنين خود شما( پس مھابنگ ھم که چينش ذرات است در مکان اتفاق افتاده چون چينش ھم از نظر من جابه جاﯾی در مکان است . گسترش خود مکان رو که در چند پست باالتر گفتيد برای من روشن کنيد . بازنوشت : انگيزه ی مھادﯾن و رﯾشه ای ھمه ی دگرگونی ھای كالن ھم ھمان انبساط جھان و افزاﯾش آنتروپی برآمده از آن است. ﯾعنی در واپسين نگاه ،ھمه كارھای ما در راستای پيدا كردن و گساردن انرژی است و ھمه نبرد ھا ھم بر سر اﯾن انرژی است كه كدام ﯾكان انرژی-گسار ) ﯾعنی آدم و جانور و ..كه واحد ھا و سيستم ھای مذرف كننده ی انرژی ھستند( انرژی بيشتری بدست آورده و بگسارد ) مصرف كند( <--مصرف كردن انرژی ھم ﯾعنی ھمان بيشتر كردن آنتروپی جھان ! و گرنه انرژی كه از ميان نميرود بلكه در اثر مصرف ،پراكندگی آن بيشتر شده و مصرف كردن آن دشوار تر ميشود. ھمه جنگ ھای ما و ﯾا حتی كنكور سراسری و ﯾا دعوا برای دوست دختر و ﯾا فحش دادن بھم و ﯾا بازی قاﯾم موشك و غيره ھمه نماد ھای از نبرد فرازﯾست ) نبرد بقا( برای بدست آوردن انرژی ھستند. اﯾن در جواب اﯾن بود بازنوشت : امسال وضع کاالھای صنعتی خوب نبود و علتش تصميمات نادرست دولتمردان بود .چينش ذرات در مورد اﯾن چگونه توجيه ميشود . اگر بود من متوجه نشدم ميشه واضحتر ميگيد . با تشکر
364 of 981
:alijohar, 08-01-16, 09:46
بازنوشت : بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد;]B
بيخود و چند سفسته پياپی است!][B/
بازنوشت : نخست اﯾنكه آروﯾن ما نشان داده است كه ذره ھاﯾی ھستند كه خود دﯾگر از ذره ھای كوچكتری درست نشده اند. گرچه بين دانشمندان اختالف نظر ھست و آروﯾن شما ھم بدرد خود شما می خورد ولی فرض كنيم اﯾنطور باشد.
بازنوشت : چون شما اﯾن دستاورد دانشيك را پذﯾرا نشدﯾد ،ما از رﯾاضی كه زبان طبيعت و خرد بلورﯾن است ،برای شما فرنود آوردﯾم و اﯾن به " فلسفه" كاری ندارد .اصوال ً امروز دﯾگر فلسفه دنبالچه و پيرو دانش است و مانند دوران ارستو دﯾگر نيست!! اﯾن ﯾك سفسته ! معلوم می شود ھنوز مفھوم فلسفه را خرد بلورﯾن شما فرنود نكرده ! ﯾك گزاره منطقی در عين حال ﯾك گزاره فلسفی ھم ھست ؛ و ھرگز فلسفه پيرو علم نبوده و نيست ؛ اصال ﯾعنی چه اﯾن حرف ؟ مثال اﯾنكه كل بزرگتر از جز است و ﯾا اﯾنكه ھر معلولی نياز به علت دارد و ﯾا اﯾنكه "چون انرژی و ماده وقتی بھم تبدﯾل می شوند چيزی غيب نمی گردد پس ازلی و ابدی اند " فلسفی ھستند نه علمی !
365 of 981
دﯾگر اﯾنكه فرزانگان ﯾونانی بودند كه باور داشتند كه جھان از ذرات بنيادﯾن بخش ناپذﯾر درست شده است و واژه ی بخش ناپذﯾر در ﯾونانی ھمان " آتوم" است. در سده ھای تازه كه درﯾادتند كه باشندگان ھمه ساختار پيوسته ندارند و دانه دانه ھستند و از گلوله ھای عنصر ھای شيمياﯾی درست شده اند ،دانشمندان ان نام را برای انی ذره ھا برگزﯾدند به اﯾن گمان زود رس كه اﯾن ھا ھمان ذره ھای بخش ناپذﯾر ھستند كه دﯾرتر روشن شد كه انيھا خود نيز تا دو سه تراز ژرفتر بخش پذﯾرند. براﯾن پاﯾه مفھوم فلسفی اتم با مفھوم علمی اتم جداست بيسواد! و بكار بردن ﯾكی در رد دﯾگری ﯾا از بيسوادی و ﯾا از شارالتانيسم و فرﯾبكاری است .امروزه كماكان فلسفه ی اتوميستی استوار است چون ذراتی دارﯾم كه دﯾگر خود از ذرات كوچكتری درست نشده اند و ھمين ھا ساﯾسته ی نام و مفھوم " فلسفی" اتم )= بخش ناپذﯾر( ھستند ولی از انجا كه " نام " اتوم در فيزﯾك به ذرات " عناصر" گفته شده و جا افتاده است ،دﯾگر از بكار بردن در كانتكست ھای دﯾگر خودداری ميشود تا بيسواد ھا قاتی نكنند و شارالتان ھا بل نگيرند!! عامل حركت وﯾا ھمان جنبش ،ھمان است كه در فيزﯾك بنام انرژی شناخته ميشود ،ھرگاه انرژی به ذره ای بچسبد و ﯾا سوار آن شود ،ذره دارای جنبش ميشود ،پس ميجنبد! ھرگاه انرژی از ذره جدا شد ،آنگاه ذره دﯾگر جنبش ندارد. ) البته خود ذره ھم از جنبش درست شده است(
:alijohar, 08-01-16, 09:48
][quote بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد;]B
بيخود و چند سفسته پياپی است!][b/
بازنوشت : نخست اﯾنكه آروﯾن ما نشان داده است كه ذره ھاﯾی ھستند كه خود دﯾگر از ذره ھای كوچكتری درست نشده اند.
366 of 981
گرچه بين دانشمندان اختالف نظر ھست و آروﯾن شما ھم بدرد خود شما می خورد ولی فرض كنيم اﯾنطور باشد. بازنوشت : چون شما اﯾن دستاورد دانشيك را پذﯾرا نشدﯾد ،ما از رﯾاضی كه زبان طبيعت و خرد بلورﯾن است ،برای شما فرنود آوردﯾم و اﯾن به " فلسفه" كاری ندارد .اصوال ً امروز دﯾگر فلسفه دنبالچه و پيرو دانش است و مانند دوران ارستو دﯾگر نيست!! اﯾن ﯾك سفسته ! معلوم می شود ھنوز مفھوم فلسفه را خرد بلورﯾن شما فرنود نكرده ! ﯾك گزاره منطقی در عين حال ﯾك گزاره فلسفی ھم ھست ؛ و ھرگز فلسفه پيرو علم نبوده و نيست ؛ اصال ﯾعنی چه اﯾن حرف ؟ مثال اﯾنكه كل بزرگتر از جز است و ﯾا اﯾنكه ھر معلولی نياز به علت دارد و ﯾا اﯾنكه "چون انرژی و ماده وقتی بھم تبدﯾل می شوند چيزی غيب نمی گردد پس ازلی و ابدی اند " فلسفی ھستند نه علمی ! منظورم اﯾنست كه اصل استنتاج فلسفی و منطقی است و امروزی ھم نيست بلكه دقيقا ارسطوﯾی است و درست ھم ھست. بازنوشت : دﯾگر اﯾنكه فرزانگان ﯾونانی بودند كه باور داشتند كه جھان از ذرات بنيادﯾن بخش ناپذﯾر درست شده است و واژه ی بخش ناپذﯾر در ﯾونانی ھمان " آتوم" است. اﯾن را كه من ﯾادت دادم تحوﯾلم نده .مصادره نكن. بازنوشت : در سده ھای تازه كه درﯾادتند كه باشندگان ھمه ساختار پيوسته ندارند و دانه دانه ھستند و از گلوله ھای عنصر ھای شيمياﯾی درست شده اند ،دانشمندان ان نام را برای انی ذره ھا برگزﯾدند به اﯾن گمان زود رس كه اﯾن ھا ھمان ذره ھای بخش ناپذﯾر ھستند كه دﯾرتر روشن شد كه انيھا خود نيز تا دو سه تراز ژرفتر بخش پذﯾرند. مطمئن باش بعدا چيز ھای دﯾگری ھم روشن خواھد شد .ھم اﯾنك بسياری از دانشمندان بر روی اﯾنكه ذرات بنيادﯾن شما واقا بنيادﯾن ھستند عالمت سوال گذاشته اند. بازنوشت : براﯾن پاﯾه مفھوم فلسفی اتم با مفھوم علمی اتم جداست بيسواد!
367 of 981
و بكار بردن ﯾكی در رد دﯾگری ﯾا از بيسوادی و ﯾا از شارالتانيسم و فرﯾبكاری است. بله درك ميكنم ؛ چون ھدف وسيله را توجيه ميكند و اصل بقا جن به ما می گوﯾد بھينه اﯾنست كه ناجوانمردانه طرف را بكوبيم تا پيروز ميدان شوﯾم اﯾن را می گوﯾی .من كه خود برای شما باز كردم كه بين "اتم فلسفی " و "اتم علمی " فرق قائلم چرا می گی ؟ چون "جوانمردی " مفھومی ارزشی است كه در ماترﯾاليسم استالينی جاﯾی ندارد. بازنوشت : عامل حركت وﯾا ھمان جنبش ،ھمان است كه در فيزﯾك بنام انرژی شناخته ميشود ،ھرگاه انرژی به ذره ای بچسبد و ﯾا سوار آن شود ،ذره دارای جنبش ميشود ،پس ميجنبد! پس عامل حركت ھمان انرژی است ؛ عجب ! پس ما چيزی دارﯾم بنام ذره ؛ كه اگر انرژی به آن بچسبد آن ذره حركت می كند ! انرژی باعث چه نوع حركتی از انواع حركت می شود ؛ چرا انرژی باعث حركت می شود ؟ بازنوشت : ) البته خود ذره ھم از جنبش درست شده است( اصال توجه ميكنی چی می گی ؟ اﯾن كه دور باطل است و تا آن جاﯾی كه من ميدانم فرنودی برای رد دور ھنوز از علوم تجربی صادر نشده .ﯾا به سواالتم پاسخ بده ﯾا ترا به اماكن می سپارم : -1عامل حركت چيست ؟ )حركت ھر چيزی ( -2اگر ذره ھمان جنبش است پس چسبيدن انرژی به ذره و انگه به حركت در آوردن آن چه می شود ؟ اﯾن حرف ھای متناقض را برای آن شاگردانی بنوﯾس كه احتماال عرب زبانند و فارسی اﯾران باستان را نمی دانند.
مزدك بامداد:19:06 ,16-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : 368 of 981
استاد چگونه به اﯾن نتيجه رسيده اند ؟ اگر مکان بينھاﯾت باشد مرزمند نيست چگونه به اﯾن نتيجه رسيده اند که تمام ماده و انرزی جھان در اﯾن نقطه جمع شده . حتی امکانش ھم نيست که ﯾک ذره خيلی کوچک که در جھان است در نقطه مھابنگ نبوده ؟ مھابنگ ميتوانسته رخ بده اگر و تنھا اگر تمام ماده و انرژی جھان در ان نقطه جمع ميشده .اﯾن رو چگونه توجيه ميکنيد ؟ پس چرا ميگوﯾند قوانين فيزﯾک بعد از بيگ ﯾنگ اعتبار دارد ؟ چه عاملی باعث شد در ان زمان قوانين جدﯾدی بر جھان حاکم شود .پس مھابنگ ھم که چينش ذرات است در مکان اتفاق افتاده چون چينش ھم از نظر من جابه جاﯾی در مکان است . گسترش خود مکان رو که در چند پست باالتر گفتيد برای من روشن کنيد . اﯾن در جواب اﯾن بود اگر بود من متوجه نشدم ميشه واضحتر ميگيد . با تشکر -1دانش ميگوﯾد كه مقدار ماده در جھان محدود است و ھمان مقدار محدود كم و بيش نميشود .اگر بينھاﯾت بود كه دﯾگر اصل پاﯾاﯾی ماده /انرژی بی مورد ميشد! پس شمار ذره ھای ماده/انرژی در كيھان محدود است. -2چون شمار اﯾن ذره ھا محدود است ،چينش ھای گوناگونی كه اﯾن شمار محدود ميتوانند درست كنند ھم سرانجام محدود است. -3مكان ھم محدود است) گرچه در حال گسترش( ولی بيكران است .چم بيكران ھم اﯾنست كه لبه و كناره و كرانه ندارد .برای نمونه سطح كره ی زمين محدود است و چند درﯾا و خشكی بيشتر ندارد ولی بيكران است ،چون گوی مانند ) كروی( است و بر روی ان ھر اندازه كه بروﯾد به لبه و مرز مكان نميرسيد بلكه فوقش به ھمانجاﯾی ميرسيد كه پيشتر ھم بوده اﯾد .ﯾعنی اگر شما ھما كنون با كشتی كيھان پيما به سوی بيرون از منظومه ی خورشيدی و دور از زمين پرواز كنيد و راه خود را ھم كژ نكنيد ،از سوی دﯾگر راستای آغاز مسافرت ،باز به زمين ميرسيد ! -4ھمه ذرات مادی اﯾن جھان در ھمان گنجاﯾش بوده اند. اﯾن روشن ﯾنست كه مھابنگ به چه اندازه از ماده و چگالی آن نياز دارد .شاﯾد ھم نيمی از ماده ی كنونی برای ﯾك مھابنگ دﯾگر كوچولوتر بسنده باشد ) .برای ھمين ھم ميگوﯾند كه جھان ھای دﯾگری ھم شاﯾد باشند كه ھر كدام از مھابنگ بزرگ و كوچك خودشان بدست امده باشند. -5ميگوﯾند كه انی قانون ھا پس از مھابنگ اعتبار دارند چون در محاسبه ی رﯾاضی در زمان كمتر از پالنك ،به 369 of 981
پاسخ رﯾاضی بينھاﯾت وﯾا بخش بر صفر ميرسند ولی در عمل اﯾن دليل نيست كه اﯾن قوانين پيس از انھم اعتبار داشته اند ﯾا خير. برخی از قانون ھا ھم دارای سرشتی ھستند كه آنھا را به شراﯾط تعرﯾف قانون وابسته ميكند .برای نمونه قانون نگذشتن از چراغ قرمز جاﯾی اعتبار و وجود دارد كه اصوال ً چراغ قرمزی وجود داسته باشد و روشن است كه در ميان قبيله ھای ادمخور آفرﯾقا اعتبار و مورد مندارد .زمانی ھم كه از " بی اعتباری" برخی قانون ھا در بيگ بنگ سخن گفته ميشود ھم از برای ھمين است ،چون با گردآمدن كل ماده در ﯾكجا ،دﯾگر مورد صدق قانون وجود ندارد ) مثال ً رباﯾش الكترون و پروتون و رباﯾش زمين و ماه و ..ھمه ﯾكی ھستند( -6دگرگونی در چينش ميتواند در مكان باشد و ﯾا نباشد. مثال ً فرفره ای كه ساكن است با فرفره ای كه ميچرخد در ﯾك مكان ھستند ولی با ھم تفاوت دارند .دگرگونی ھای " كوانتومی" ھم ھستند كه مكان در انھا موردﯾت ندارد. -7خود "جا" و ﯾا مكان دارد بيشتر ميشود. باﯾد مكان را روﯾه ی ﯾك گوی 4بعدی فرض كنيد ) مثال ً زمين ﯾك گوی و 3بعدی است و اگر بزرگ شود ،مساحت ھا كه روﯾه ی آن ھستند ،مثال ً كشور اﯾران ھم بزرگ خواھد شد( اﯾن گوی 4بعدی ھم دارد بزرگ ميشود و بر اﯾن پاﯾه ،اگر جھان مثال ً 100ليتر جا داشت ،اكنون 100000ليتر جا دارد! -8منظور اﯾن بود كه ھمه كارھای ما و پدﯾده ھای جھان در راستای ھمين گسترش و " سرد" شدن جھان و افزاﯾش آنتروپی و كم شدن تمركز انرژی است .دور شدن كھكشان ھا از ھم ،به ھمان انگيزه است كه دوﯾدن ادم در پی نان ! نان = انرژی متمركز و دارای اتروپی كم <-- مدفوع = تراكم انرژی كمتر و آنتروپی بيشتر شده! انرژی نان منھای انرژی مدفوع = انرژی گرماﯾی كه از راه پيكر و كار ھا ما ) فوتبال و (..در جھان پخش ميشود و دﯾگر قابل استفاده نيست! و تنھا به آنروپی جھان می افزاﯾد!
مزدك بامداد:19:23 ,16-01-08 ,
]]quote=alijohar;39004 بازنوشت :
گرچه بين دانشمندان اختالف نظر ھست و آروﯾن شما ھم بدرد خود 370 of 981
شما می خورد ولی فرض كنيم اﯾنطور باشد. معلوم می شود ھنوز مفھوم فلسفه را خرد بلورﯾن شما فرنود نكرده ! ﯾك گزاره منطقی در عين حال ﯾك گزاره فلسفی ھم ھست ؛ و ھرگز فلسفه پيرو علم نبوده و نيست ؛ اصال ﯾعنی چه اﯾن حرف ؟ مثال اﯾنكه كل بزرگتر از جز است و ﯾا اﯾنكه ھر معلولی نياز به علت دارد و ﯾا اﯾنكه "چون انرژی و ماده وقتی بھم تبدﯾل می شوند چيزی غيب نمی گردد پس ازلی و ابدی اند " فلسفی ھستند نه علمی ! منظورم اﯾنست كه اصل استنتاج فلسفی و منطقی است و امروزی ھم نيست بلكه دقيقا ارسطوﯾی است و درست ھم ھست. اﯾن را كه من ﯾادت دادم تحوﯾلم نده .مصادره نكن. مطمئن باش بعدا چيز ھای دﯾگری ھم روشن خواھد شد .ھم اﯾنك بسياری از دانشمندان بر روی اﯾنكه ذرات بنيادﯾن شما واقا بنيادﯾن ھستند عالمت سوال گذاشته اند. بله درك ميكنم ؛ چون ھدف وسيله را توجيه ميكند و اصل بقا جن به ما می گوﯾد بھينه اﯾنست كه ناجوانمردانه طرف را بكوبيم تا پيروز ميدان شوﯾم اﯾن را می گوﯾی .من كه خود برای شما باز كردم كه بين "اتم فلسفی " و "اتم علمی " فرق قائلم چرا می گی ؟ چون "جوانمردی " مفھومی ارزشی است كه در ماترﯾاليسم استالينی جاﯾی ندارد.
پس عامل حركت ھمان انرژی است ؛ عجب ! پس ما چيزی دارﯾم بنام ذره ؛ كه اگر انرژی به آن بچسبد آن ذره حركت می كند ! انرژی باعث چه نوع حركتی از انواع حركت می شود ؛ چرا انرژی باعث حركت می شود ؟ اصال توجه ميكنی چی می گی ؟ اﯾن كه دور باطل است و تا آن جاﯾی كه من ميدانم فرنودی برای رد دور ھنوز از علوم تجربی صادر نشده .ﯾا به سواالتم پاسخ بده ﯾا ترا به اماكن می سپارم : -1عامل حركت چيست ؟ )حركت ھر چيزی ( -2اگر ذره ھمان جنبش است پس چسبيدن انرژی به ذره و انگه به حركت در
371 of 981
آوردن آن چه می شود ؟ اﯾن حرف ھای متناقض را برای آن شاگردانی بنوﯾس كه احتماال عرب زبانند و فارسی اﯾران باستان را نمی دانند. -1بيخود است ،در ذرات بنيادﯾن اختالف نظر نيست. فرضيه ھم كه مقام اصل اثبات شده را ندارد. -2شما اﯾنجا فلسفه و منطق را با ھم قاتی كردﯾد كه دو مقوله جدا ھستند ! گوﯾا چون ارستو دستی در ھر دو داشته!! استنتاج و اﯾنھا ،به مقوله ی منطق logicsبر ميگردد در حاليكه ھزار جور فلسفه گوناگون دارﯾم !! فلسفه و حتی خود منطق ھم از مشاھده و آروﯾن بدست آمده و حتی خود خرد ) عقل( ھم ھمينگونه بدست آمده است و بر ان پاﯾه چون دانش بھترﯾن مشاھده و آروﯾن خردمندانه است ،پس فلسفه ھم نميتواند چيزی بگوﯾد كه بر پاد دانش باشد و برا ﯾھمين امروز فلسفه دنبالچه ای از دانش شده است و جاﯾگاه و ارزش پيشين را ندارد! -3اكنون كه از ما با سيلی ﯾاد گرفتيد بيسواد!! -4اﯾن سفسته ی مصادره به مطلوب آﯾنده است! ھر چيز اثباتی را ميتوان به آﯾنده ارجاع داد! مثال ً انيكه در اﯾنده خدا اثبات خواھد شد !! بھرروی روند كند شدن بخش كردن ذره ھا نشان ميدھد كه در صورتی ھم كه ﯾك ذره ی بنيادﯾن ھم باشد كه بعدان روشن شود كه از دو و ﯾا چند ذره است، ھمان تازه ھا ذرات بنيادﯾن خواھند بود ! ﯾعنی در مھاد و پرنسيپ ذرات بنيادﯾن چيزی دگرگون نميشود!! -5بله بارھا گفتيم كه گوھر اﯾن جاھن ھمان جنبش است كه ھمه چيز از ان ساخته شده است و نام دانشيك اش ھمان انرژی است .ﯾعنی ﯾك ذره ی انرژی ھمان ﯾك بسته از انی عصاره است ،ﯾك بسته ی جنبش ! برای ھمين ھم به ھر چيزی كه بچسبد به جنبش آن افزوده ميشود، در دانش ميگوﯾند به انرژی ان افزوده شده! خود ذرات جرم دا ھم كه انرژی به جنبش آنھا می افزاﯾد، از خود ھمان انرژی درست سده اند ،كه در صورت و چھره ی اﯾن ذره گرفتار در مكان است ) مانند فرفره ای كه دور خود ميچرخد(. شما ميتوانيد ﯾك چنين فرفره ای را روی ك دست خود گرفته و انرا از اﯾنجا به انجا ببرﯾد .پس در عين داشتن جنبش درونی ،ميتواند جنبش بيرونی ھم داشته باشد! ذره جرم دار ھم ھمين است ،ھمان نارژی و جنبس فشرده و گرفتار در مكان است ) انشتين( و در عين حال ،ﯾك ذره ی انرژی ) آزاد( ميتواند بدان جنبش در بيرونی در مكان ھم 372 of 981
بدھد ) با چسبيدن خود به ان ذره جرم دار(. مانند شما كه فرفره را برداشته و بجای دﯾگر ميبرﯾد! اكنون اﯾن فارسی فھم شد بيسواد !؟
مزدك بامداد:20:19 ,16-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
آقای مزدک بامداد ،مرا به سبب فضولی در ميان سخن ببخشيد. سوالی دارم که اميدوارم پاسخ گوﯾيد .اﯾن برای روشن شدن ذھن است: شما می گوﯾيد شمار ذره ھای مادی محدود است. ھمچنين می گوﯾيد مکان نيز محدود است. ﯾعنی ذره ھای محدود قرار گرفته اند در مکان محدود .اﯾن تلقی من است که اگر اشتباه است باﯾد توضيح دھيد تا بيشتر بفھمم .سواالت پيش پا افتاده وقت شما را تلف خواھد کرد؛ می دانم! اما مھر ورزﯾد و به زبانی ساده توضيح فرماﯾيد .کوتاه و مختصر انچنان که در حد فھم من باشد.
با تشکر و احترام.
آقای "ھيچكس" ،آری شما نوشته ی ما را بخوبی در ﯾافتيد .دانش نوﯾن چنين ميگوﯾد كه اندی " ماده" ) مثال ً چندﯾن ميليارد ت ُـن ( در اثر گسترش " جا " ) مكان( در ھمان " جا" پراكنده شده است و اﯾن جا ھم دارد ) فعال ً( ھی بيشتر ميشود ) ولی بازھم مقدار محدود ،مثال ً چند سال نوری مكعب است( 373 of 981
مزدك بامداد:22:28 ,16-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
ممنون از اﯾن که پاسخ گفتيد. اکنون می خواھم بدانم مقصود شما از اﯾن که می فرماﯾيد ماده ازلی است ﯾعنی چه .پستھای پيشين را به دقت خوانده ام) .البته چنين می پندارم( گوﯾا عقيده دارﯾد ماده ازلی است به اﯾن معنا که در ھر زمانی ماده بوده است .ﯾعنی ما نمی توانيم زمانی در نگر بگيرﯾم که ماده ای نبوده باشد .آﯾا درست دانستم؟ اگر سواالتم را محدود مطرح می کنم برای اﯾن است که از پاسخ ھای شما گيج نشوم .اﯾن ضعف من است .شما از ضعف من چشم پوشی کنيد و پاسخ بفرماﯾيد .ﯾک دنيا سپاس. بله "ماده" ) كه آنرا با ماده ی عوام كه تنھا به ذرات جرم دار ميگوﯾند عوضی نگيرﯾم( ازلی است ،ﯾعنی ھمان چيزی كه ھمه چيز ھا از ان درست شده است، ) كه ھمان جنبش و ﯾا انرژی = ماده( ازلی است چون زمان از جنبش بدست مياﯾد و وجود واقعی و ناوابسته ) مسقل( از جنبش ) ماده( ندارد! بر اﯾن پاﯾه نميتوان زمانی را در نگر گرفت كه پيش از ان ماده نبوده باشد ،ﯾعنی ماده آفرﯾده شده نيست ،خود وجود و بودن و جنبش است كه گوھره ی بودن ھم ھمان است! البته اميدوارم گيجترتان نكرده باشم !
374 of 981
نوترينو:10:51 ,17-01-08 ,0
بازنوشت : باﯾد مكان را روﯾه ی ﯾك گوی 4بعدی فرض كنيد ) مثال ً زمينﯾك گوی و 3بعدی است و اگر بزرگ شود ،مساحت ھا كه روﯾه ی آن ھستند ،مثال ً كشور اﯾران ھم بزرگ خواھد شد( اﯾن گوی 4بعدی ھم دارد بزرگ ميشود ﯾعنی ﯾك ذره ی انرژی ھمان ﯾك بستهاز انی عصاره است ،ﯾك بسته ی جنبش ! برای ھمين ھم به ھر چيزی كه بچسبد به جنبش آن افزوده ميشود، در دانش ميگوﯾند به انرژی ان افزوده شده! مطالب را بسيار واضح و ساده بيان کردﯾد اکنون فھم خود از دانسته ھای قبلی را بيان ميکنم تا محک دوستان بر آن بيفزاﯾد. فکر ميکنم می توان اﯾنطور در نظر گرفت که پس از مھبانگ جھان از ھمهطرف گسترش ﯾافت و مثل ﯾک بادکنک موقع باد شدن مرکزی برای آن متصور است که مکان وقوع مھبانگ است .ھيچ چيز نميتواند از مرزھای اﯾن بادکنک عبور کند چون مانند ﯾک سياھچاله عظيم ھرچيز مانند ﯾک بارﯾکه نور بخاطر جاذبه مرکزی در نھاﯾت دوباره به جای اول بر ميگردد ﯾا پيوسته در اﯾن سياھچاله سرگردان است. جنبش ھمان افت و خيزھای کوانتومی خال در زمان مختلط است .چيزی شبيهنظرﯾه تارھا .ﯾعنی ذرات جز نابھنجارﯾھای خال مطلق نيستند اما ميتوانند مانند جھان ما با اﯾنکه خود زمانی دﯾگر را اندازه گيری ميکنند ،ھمزمانی متعارفی داشته باشند) .جھان باﯾد از دﯾدگاه ﯾک پروتون ﯾا روی ھسته اتم دﯾدنی باشد!!! ميگوﯾند اﯾنشتين ھم قبل از فرمول معروفش به اﯾن فکر ميکرد که اگر شخصی نوک ﯾک بارﯾکه نور نشسته باشد چه احساسی خواھد داشت!( بازنوشت : ﯾعنی مادهآفرﯾده شده نيست ،خود وجود و بودن و جنبش است كه گوھره ی بودن ھم ھمان است! بسيار عالی ! با زبان کلمات فارسی بھتر و ساده تر از اﯾن نميتوان توضيح داد! برای فھم اﯾن مطلب شاﯾد سالھا مطالعه الزم باشد!
375 of 981
مزدك بامداد:11:32 ,17-01-08 ,
االبته ﯾاد آور ميشوﯾم كه ھمه جا ،ﯾعنی جاﯾی كه شما و من ھم اكنون ھستيم ،ھمان مكان مھابنگ است! چرا كه ھمه ماده در ﯾك مكان بوده و اﯾن مكان كش آمده و بزرگ شده است و بر اﯾن پاﯾه ،ھر تكه و ذره از مكان ،زمانی ھمان مكان مھابنگ بوده است و مركز وﯾژه ای در اﯾن جھان نميتوان برای مھابنگ در نگر گرفت.
نوترينو:11:46 ,17-01-08 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
االبته ﯾاد آور ميشوﯾم كه ھمه جا ،ﯾعنی جاﯾی كه شما و من ھم اكنون ھستيم ،ھمان مكان مھابنگ است! چرا كه ھمه ماده در ﯾك مكان بوده و اﯾن مكان كش آمده و بزرگ شده است و بر اﯾن پاﯾه ،ھر تكه و ذره از مكان ،زمانی ھمان مكان مھابنگ بوده است و مركز وﯾژه ای در اﯾن جھان نميتوان برای مھابنگ در نگر گرفت.
از توضيح شما سپاسگزارم
،تصور من از در نظر گرفتن مکان برای مرکز جھان
ھمانطور که در داستان معروفی )منتسب به افراد مختلف!( که اشتباه بود. اشاره به اﯾن داشت که ميخ طوﯾله خر فالنی مرکز زمين است )سه بعدی( مکان ما
ھم مرکز جھان است! )چھار بعدی(
ھيچکس:12:52 ,17-01-08 ,
بازنوشت :
376 of 981
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله "ماده" ) كه آنرا با ماده ی عوام كه تنھا به ذرات جرم دار ميگوﯾند عوضی نگيرﯾم( ازلی است ،ﯾعنی ھمان چيزی كه ھمه چيز ھا از ان درست شده است، ) كه ھمان جنبش و ﯾا انرژی = ماده( ازلی است چون زمان از جنبش بدست مياﯾد و وجود واقعی و ناوابسته ) مسقل( از جنبش ) ماده( ندارد! بر اﯾن پاﯾه نميتوان زمانی را در نگر گرفت كه پيش از ان ماده نبوده باشد ،ﯾعنی ماده آفرﯾده شده نيست ،خود وجود و بودن و جنبش است كه گوھره ی بودن ھم ھمان است! البته اميدوارم گيجترتان نكرده باشم !
نه خيلی خوب بود استفاده کردم سپاسگزارم .من از خالصه آنچه خواندم به نتيجه ای رسيدم که در ادامه بيان می کنم بررسی بفرماﯾيد که درست فھميده ام ﯾا خير .برداشت من اﯾن است که ما زمان را با حرکت ماده درک می کنيم .از طرفی ظاھرا طبق نظرﯾات علمی کل ماده قبل از مھابنگ در مکان کوچکی فشرده بوده است و سپس پس از مھابنگ گسترش پيدا کرده است .سوال من اﯾن است که خود کل اﯾن ماده ،که بسيار فشرده بوده است )فرض کنيم ان را به صورت ﯾک گوی کوچک در نظر بگيرﯾم( آﯾا خود اﯾن گوی کوچک )قبل از مھابنگ( حرکت داشته است؟ به عبارت دﯾگر خود اﯾن گوی کوچک )ماده فشرده( زمانمند است؟ چون تا جاﯾی که فھميدم نمی توان حرکت را بدون زمان در نگر گرفت. من پرسش را به زبان خوﯾش مطرح کردم .ممکن است از دﯾد علمی گسترده شما خنده دار بياﯾد.
377 of 981
باز ھم مرا ببخشيد .سپاس
ھيچکس:13:27 ,17-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
بنده فکر ميکنم گفتار شما مربوط به تکينگی مھبانگ باشد ،درست است که معادالت نسبيت ﯾک تکينگی بزرگ در مھبانگ را نتيجه ميدھد ، اما ھاوکينگ با وارد کردن زمان از جنس مختلط ) (iنشان داد که فرض تکينگی الزامی نيست و مھبانگ ميتواند از ﯾک کش و قوس خال )ھيچی( با انرژی مطلق صفر خلق شود که زمان آن موھومی است. ﯾعنی برای ناظر بيرون)؟( ھيچ معنی و مفھومی جز کش و قوس ساده خال ندارد .ھمانطور که اکنون در کنار ما بينھاﯾت کش و قوس خال رخ ميدھد که ھر کدام برای خود جھانی دارد ولی برای ما قابل درک نيست. اگر اشتباه ميکنم دوستان تصحيح کنند. اجازه دھيد پاسخ مزدک عزﯾز را ھم که قطعا به فراخور حال من )به زبان ساده( مطرح خواھد شد .بخوانم ،آنوقت احتماال بيشتر متوجه خواھم شد.
مزدك بامداد:13:47 ,17-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
نه خيلی خوب بود استفاده کردم سپاسگزارم .من از خالصه آنچه خواندم به نتيجه ای رسيدم که در ادامه بيان می کنم بررسی بفرماﯾيد که درست فھميده ام ﯾا خير. برداشت من اﯾن است که ما زمان را با حرکت ماده درک می کنيم .از طرفی ظاھرا طبق نظرﯾات علمی کل ماده قبل از مھابنگ در مکان کوچکی فشرده بوده است و سپس پس از مھابنگ گسترش
378 of 981
پيدا کرده است .سوال من اﯾن است که خود کل اﯾن ماده ،که بسيار فشرده بوده است )فرض کنيم ان را به صورت ﯾک گوی کوچک در نظر بگيرﯾم( آﯾا خود اﯾن گوی کوچک )قبل از مھابنگ( حرکت داشته است؟ به عبارت دﯾگر خود اﯾن گوی کوچک )ماده فشرده( زمانمند است؟ چون تا جاﯾی که فھميدم نمی توان حرکت را بدون زمان در نگر گرفت. من پرسش را به زبان خوﯾش مطرح کردم .ممکن است از دﯾد علمی گسترده شما خنده دار بياﯾد. باز ھم مرا ببخشيد .سپاس -1بوارونه ،زمان را نميتوان بدون جنبش انگاشت .جنبش بنيادﯾن است. -2تصور ﯾك گوی كوچك در مكان نادرست است، چرا كه ھمه ی مكان ،خود محدود به اﯾن گنجاﯾش ) گنجاﯾش پالنك ( بوده و مكانی بيرون از اﯾن گوی وجود نداشته كه اﯾن گوی بخواھد در آن جنبشی داشته باشد ﯾا خير! بزبان دﯾگر ،ھمه جنبش و مكان ,درون اﯾن گنجاﯾش كم درھم فشرده بوده و با افزاﯾش اﯾن گنجاﯾش، جنبش در اﯾن گنجاﯾش ) حجم( پراكنده شده است. مكان كنونی از ھمان مكان درھم فشرده ,باز شده. -از انجاﯾيكه انگاشت 4بعدی برای ما باشندگان 3 بعدی اندكی دشور است ،شوربختانه بسياری از دوستان ،مھابنگ را چنين تصور ميكنند كه گوی كوچكی در مكان !! بوده كه ھمه ماده در آن بوده! در حاليكه اصوال ً مكانی جز "گوی " در كار نبوده و اﯾن "گوی گوچك" در مكان نبوده بلكه خودش مكان بوده و است. برای ھمين ھم ميگوﯾند كه مھابنگ ،ھمان انبساط مكان است و نه انفجار ماده در مكان !
379 of 981
مزدك بامداد:14:07 ,17-01-08 ,
برھان بازگشت بی پاﯾان ) (1از بی خداﯾان بپرس علت بيگ بنگ چه بود؟. ) (2بدون توجه به پاسخ آن ھا بپرس از کجا می دانند. ) (3اﯾن روﯾه را ادامه بده تا جاﯾی که آن بی خدا بپذﯾرد که پاسخ ﯾکی از پرسش ھا را نمی داند. ) (4تو پيروز شدی! ) (5پس خدا ھست.
مزدك بامداد:14:10 ,17-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
..بسيار عالی ! با زبان کلمات فارسی بھتر و ساده تر از اﯾن نميتوان توضيح داد! برای فھم اﯾن مطلب شاﯾد سالھا مطالعه الزم باشد! شرمنده می فرماﯾيد! انا بشر مثلکم
ھيچکس:14:50 ,17-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-1بوارونه ،زمان را نميتوان بدون جنبش انگاشت .جنبش بنيادﯾن است. -2تصور ﯾك گوی كوچك در مكان نادرست است، چرا كه ھمه ی مكان ،خود محدود به اﯾن گنجاﯾش ) گنجاﯾش پالنك ( بوده و مكانی بيرون از اﯾن گوی وجود نداشته كه اﯾن گوی بخواھد در آن جنبشی داشته باشد ﯾا خير!
380 of 981
بزبان دﯾگر ،ھمه جنبش و مكان ,درون اﯾن گنجاﯾش كم درھم فشرده بوده و با افزاﯾش اﯾن گنجاﯾش، جنبش در اﯾن گنجاﯾش ) حجم( پراكنده شده است. مكان كنونی از ھمان مكان درھم فشرده ,باز شده. -از انجاﯾيكه انگاشت 4بعدی برای ما باشندگان 3 بعدی اندكی دشور است ،شوربختانه بسياری از دوستان ،مھابنگ را چنين تصور ميكنند كه گوی كوچكی در مكان !! بوده كه ھمه ماده در آن بوده! در حاليكه اصوال ً مكانی جز "گوی " در كار نبوده و اﯾن "گوی گوچك" در مكان نبوده بلكه خودش مكان بوده و است. برای ھمين ھم ميگوﯾند كه مھابنگ ،ھمان انبساط مكان است و نه انفجار ماده در مكان ! سپاس .پس دانستم که تصور اﯾن که بپندارم که گوی کوچکی در مکان بوده است در نگر علمی شما نادرست است .اﯾن را دانستم .فقط نکته دﯾگری براﯾم مجھول است .اﯾن چيز محدود )ھمان مکان ﯾا ماده فشرده( در کجا گنجيده بوده است؟ باالخره اﯾن مکان ھمان طور که گفتيد محدود است خارج از اﯾن حد چه بوده است؟ مکان دﯾگری بوده است؟ علم در اﯾن باره چه می گوﯾد؟ شاﯾد اصال کل مطلب را درست متوجه نشده باشم. نکته دﯾگری ھم ھست فرمودﯾد گوی کوچک در مکان نبوده بلکه خودش مکان بوده .اﯾن به اﯾن معناست که ماده فشرده و مکان ﯾکی ھستند؟ و ﯾا اﯾنگونه نيست و من باز در درک موضوع به خطا رفته ام؟ می دانم که ساده سازی پاسخ ھای علمی دشوار است .از اﯾن که به زحمت می افتيد شرمنده ام.
381 of 981
مزدك بامداد:15:20 ,17-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
سپاس .پس دانستم که تصور اﯾن که بپندارم که گوی کوچکی در مکان بوده است در نگر علمی شما نادرست است .اﯾن را دانستم .فقط نکته دﯾگری براﯾم مجھول است .اﯾن چيز محدود )ھمان مکان ﯾا ماده فشرده( در کجا گنجيده بوده است؟ باالخره اﯾن مکان ھمان طور که گفتيد محدود است خارج از اﯾن حد چه بوده است؟ مکان دﯾگری بوده است؟ علم در اﯾن باره چه می گوﯾد؟ شاﯾد اصال کل مطلب را درست متوجه نشده باشم. نکته دﯾگری ھم ھست فرمودﯾد گوی کوچک در مکان نبوده بلکه خودش مکان بوده .اﯾن به اﯾن معناست که ماده فشرده و مکان ﯾکی ھستند؟ و ﯾا اﯾنگونه نيست و من باز در درک موضوع به خطا رفته ام؟ می دانم که ساده سازی پاسخ ھای علمی دشوار است .از اﯾن که به زحمت می افتيد شرمنده ام. نگفتيم كه ماده و مكان ﯾكی بوده اند. بلكه مكان خيلی كوچك بوده پر از ماده. مقوله ھای بيرون و درون " ،در" جاﯾی و .. ھمه از سرچشمه گرفته اند و به مغز ما اندر شده اند. بر ای پاﯾه نميتوان اﯾن مفاھيم را برای خود مكان بكار برد و گفت كه بيرون از مكان چه بوده ، ھمچنانكه نميتوان گفت كه پيش از زمان چه بوده!!
382 of 981
بازنوشت : چه کسی گفته که چون زمان بی وجود ماده معنی ندارد پس ماده ازلی است؟ چرا نباﯾد شروع زمان را از شروع خلق ماده فرض کرد؟ مقوله ھاﯾی چون " آغاز" ) شروع( و پاﯾان ،خود در بستر بـُعد ھا dimensionsتعرﯾف و فھم ميشوند و نميتوانند بر روی خود اﯾن بعد ھا ھم بكار روند. ھمچنان كه دررﯾاضی ،خود دستگاه مختصات دارای آغاز و پاﯾان و ..نيست بلكه شكل و ﯾا موجود ھندسی) خط ،نقطه ،داﯾره (.. ،كه در اﯾن دستگاه مختصات است ،دارای آغاز و پاﯾان و پس و پيش و باال و پاﯾين و ...است! برای فھم بھتر ،ھوﯾج كه در بعد مكان است دارای آغاز و پاﯾان است چون جاﯾی ھست كه ھوﯾج دﯾگر نيست و ھمين ھوﯾچ در بعد زمانی ھم آغاز و پاﯾان دارد ،چون زمانی بوده كه ھوﯾج نبوده و زمانی بوده كه وجود ھوﯾج آغاز شده و زمانی ھم وجود ھوﯾج به پاﯾان رسيده است. ولی ما نميتوانيم بگوﯾيم كه جاﯾی ھست كه پس از آن دﯾگر جاﯾی نيست و جا دﯾگر تمام شده و ﯾا جاﯾی ھست كه در ورای آن دﯾگر جاﯾی نيست و مكان از انجا آغاز ميشود .ھمچنين نميتوان گفت كه زمانی بوده است كه در ﯾك لحظه پيش از ان ! زمان نبوده است و زمانی خواھد بود كه پس از ان زمانی دﯾگر نخواھد بود. بر اﯾن پاﯾه ھمچنان كه گفتيم ،واژگانی چون ) in , out, before، after, آغاز و پاﯾان ( ,end, beginخود واژگان ابعادی dimensionalﯾعنی ﯾا temporalو ﯾا localھستند و زﯾر مفھوم بعد ھا تعرﯾف و تجربه و درﯾافت شده اند و نه روی آنھا .ﯾعنی نميتوان از شروع زمان سخن گفت و زمانی متصور نيست كه پيش از ان زمان نبوده! ) و ﯾا مكانی كه دوسانت در پس آن مكان دﯾگر نيست!( از سوی دﯾگر نميتوان رد كرد كه زمان بی جنبش و ماده مفھوم ندارد ،چون مفھومی ذھنی است كه از نرخ جنبش متنازع ميشود ) بقول پو سينا ،موجود ضعيف ! است( ﯾعنی اگر ساعت و شب و روز ضربان قلب و ..نباشد شما نميدانيد كه زمان " گذشته" ﯾا خير! و بر اﯾن پاﯾه زمان جاﯾی ھست كه ماده ھم ھست. بزبان دﯾگر ميتوان گفت كه در ھزجاﯾی كه زمان ھست ماده ھم ھست و ﯾا ماده در ھر زمانی ھست كه ھمان معنی ازلی بودن است. ) ازل = بينھاﯾت منفی در محور زمان ( ) ابد = بينھاﯾت مثبت در محور و بعد زمان( -از سوی دﯾگر ھر فعلی نياز به زمان دارد و خلق و ﯾا آفرﯾنش ھم ھمين است بوﯾژه كه آفرﯾنش ﯾعنی انيكه چيزی در ﯾك زمانی نيست و زمانی پس از آن ،ھست !! پس آفرﯾنش خود در بستر زمان
383 of 981
شدنی و بر خود زمان نميتواند جاری شود. اميدوارم روشن گفته باشم.
مزدك بامداد:18:56 ,19-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Zanbor :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
حقيقت چيزی نيست جز شناخت درست از واقعيت جھان " بيرونی". تنھا با اﯾن شناخت درست شما ميتوانيد واقعيت را بسود فرازﯾست بھينه ئ خود دگرگون كنيد..................
مزدک جان کم کم دارم با مسلک شما آشنا ميشوم .اما دوست دارم بدانم از اﯾنھمه بحث علمی که داشتی چه چيزی را اثبات خواستی بکنی؟ منتظر پاسخ شما ھستم. كم كم اﯾنرا ھم در خواھيد ﯾافت.
مزدك بامداد:15:48 ,20-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين Zanbor :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
كم كم اﯾنرا ھم در خواھيد ﯾافت. ...
384 of 981
اميدوارم جناب مزدک ولی من خيلی راحت تر اﯾن جور پاسخ علمی رو برای خودم حالجی ميکنم ،به نظر من اﯾن بحث ھای غليظ فقط تونلی است برای رسيدن به آنچه ميخواھيم . به ھر حال صبر ميکنم تا ببينم ادامه پاسخ شما به جناب ھيچکس چه خواھد بود چون من تاپيک را به طور جدی از سوال جناب ھيچکس دنبال ميکنم .تاپيک ھای قبلی خيلی سنگين بود. به اميد ﯾافتن حقيقت... البته ھمه ی كارھای ما برای رسيدن به آنچه است كه ميخواھيم ولی اﯾن زمانی شدنی است كه دارای شناخت درست بوده و سخن مان راست باشد و گرنه به آنچه ميخواھيم نميرسيم و ﯾا اﯾنكه خواسته ی ما پندارﯾن ) خيالی( و ﯾا" نا مشروع" و ..بوده است. پس پرسشی و سرزنشی در اﯾن نيست كه ھر كس در راه رسيدن به آنچه ميخواھد تالش ميكند ،بلكه سرزنش در راه و روش و راستی اﯾن تالش است! راستی كـُن كه راستان َرستند در جھان ،راستان قوی َدستند!
مزدك بامداد:18:21 ,20-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
آقای بامداد .قسمت اول را به دقت خواندم .چون برای من سنگين بود مجبورم سواالتم را بخش بخش کنم و در ھر مورد سوال نماﯾم .علت اﯾن که اندﯾشيدم شما در توضيحتان برای من ماده را ھمان مکان گرفته اﯾد اﯾن جمله شما بود: "شوربختانه بسياری از دوستان ،مھابنگ را چنين تصور ميكنند كه گوی كوچكی در مكان !! بوده كه ھمه ماده در آن بوده! در حاليكه اصوال ً مكانی جز "گوی " در كار نبوده و اﯾن "گوی گوچك" در مكان نبوده بلكه خودش مكان بوده و است" . 385 of 981
من از جمله ھاﯾی که با قرمز مشخص کرده ام و ظاھرا به اشتباه پنداشته ام که شما مکان و ماده را ﯾکی می دانيد .نمی دانم درست فھميدم ﯾا نه پس به ھر حال در نگر علمی مکان و ماده جدای از ھم ھستند اﯾنطور نيست؟ البته فھميده ام که اﯾن مکان خيلی کوچک بوده و ماده فشرده ھم در ان بوده چنان که نوشته اﯾد: "...بلكه مكان خيلی كوچك بوده پر از ماده" . بنابراﯾن با خودم اندﯾشيدم که مکانی ھست و ماده ای جدا از آن و اﯾن دو ﯾکی نيستند .نمی دانم درست فھميدم ﯾا باز راه به غلط پيمودم.از مھربانی خود راھنماﯾم باشيد. روشن است كه مكان و ماده دومقوله و مفھوم جدا ما برخی نگره ھای تازه ھستند از ھم ھستند .ا ّ كه اصوال ً ماده/انرژی را ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان ميدانند ،ﯾا نگره ھاﯾی مكان را ﯾك " تور اسپينی " ميدانند ) .اﯾن تور ميتواند درھم تا شده مانند ﯾك دستمال ابرﯾشم ظرﯾف ،بسيار كوچك و ﯾا بسيار گسترده شود ?( .اﯾن نگره بر خاسته از آموزه ھا و دﯾدگاه ھای كوانتومی است. *The fabric of space: spin networks
البته اﯾن اﯾده از سوی دانشمند نسبيتی داده شده بود ) ( Roger Penroseولی از سوی دانشمندان كوانتومی درنگره ی " گرانش كوانتوم گرداری"** ) ( loop Quantum gravityگرفته و بكار برده شد. نگره ی مانند بدان ھم ھست كه ماده /انرژی خود ھم ارز مكان است و ماده ميتواند به مكان تبدﯾل شود، مثالن چندﯾن ميليون متر مكرب مكان ،ھم ارز چند الكترون ولت ماده/انرژی است. ) در حد گمانه زنی و اثبات نشده( بھرروی انچه ميدانيم اﯾن است كه مكان تھی وجود ندارد و مكان مانند ﯾك اَبَر درﯾای انرژی ) انرژی مينيموم( است كه در آن لرزش ھای كوانتومی روی ميدھند. جستار افكت كازﯾمير و " كف اسپينی " spin foamو ..ميتواند به خواننده در اﯾن باره ﯾاری برساند.
386 of 981
http://www.einstein-online.info/en/spotlights/spin networks/index.html
http://cgpg.gravity.psu.edu/people/Ashtekar/articles/rovelli03.pdf
ھيچکس:19:30 ,20-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
روشن است كه مكان و ماده دومقوله و مفھوم جدا ما برخی نگره ھای تازه ھستند از ھم ھستند .ا ّ كه اصوال ً ماده/انرژی را ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان ميدانند ،ﯾا نگره ھاﯾی مكان را ﯾك " تور اسپينی " ميدانند ) .اﯾن تور ميتواند درھم تا شده مانند ﯾك دستمال ابرﯾشم ظرﯾف ،بسيار كوچك و ﯾا بسيار گسترده شود ?( .اﯾن نگره بر خاسته از آموزه ھا و دﯾدگاه ھای كوانتومی است. *The fabric of space: spin networks
البته اﯾن اﯾده از سوی دانشمند نسبيتی داده شده بود ) ( Roger Penroseولی از سوی دانشمندان كوانتومی درنگره ی " گرانش كوانتوم گرداری"** ) ( loop Quantum gravityگرفته و بكار برده شد. نگره ی مانند بدان ھم ھست كه ماده /انرژی خود ھم ارز مكان است و ماده ميتواند به مكان تبدﯾل شود، مثالن چندﯾن ميليون متر مكرب مكان ،ھم ارز چند الكترون ولت ماده/انرژی است. ) در حد گمانه زنی و اثبات نشده( بھرروی انچه ميدانيم اﯾن است كه مكان تھی وجود ندارد و مكان مانند ﯾك اَ َبر درﯾای انرژی ) انرژی مينيموم( است
387 of 981
كه در آن لرزش ھای كوانتومی روی ميدھند. جستار افكت كازﯾمير و " كف اسپينی " spin foamو ..ميتواند به خواننده در اﯾن باره ﯾاری برساند.
http://www.einstein-online.info/en/spotlights/spin networks /index.html
http://cgpg.gravity.psu.edu/people/Ashtekar/articles/rovelli03.pdf
پاسخ ھای علمی خوبی بود .سپاس بياﯾيد کمی فلسفی تر به قضيه نگاه کنيم .آﯾا می شود چنين گفت که ما ھرگز نمی توانيم ماده ای بدون مکان داشته باشيم .ﯾا به عبارت دﯾگر ماده ھمواره محتاج مکان است؟ چنين برداشتی درست است؟ مھر می ورزﯾد؟!
مزدك بامداد:14:16 ,21-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
پاسخ ھای علمی خوبی بود .سپاس بياﯾيد کمی فلسفی تر به قضيه نگاه کنيم .آﯾا می شود چنين گفت که ما ھرگز نمی توانيم ماده ای بدون مکان داشته باشيم .ﯾا به عبارت دﯾگر ماده ھمواره محتاج مکان است؟ چنين برداشتی درست است؟
388 of 981
مھر می ورزﯾد؟! آنچه ميدانيم اﯾن است كه ماده و مكان بروی ھم اثر دارند و باﯾد از راھی " ھمجنس" و ﯾا ھمكنش باشند .چون دﯾگر از انشتين ميدانيم كه ماده ،مكان را خم ميكند و جنبش ماده/ا نرژی در مكان ھم پيرو اﯾن خود اﯾن خميدگی ھاست و ھم اﯾنكه ميدانيم كه مكان ميتوان در ھم كشيده و ﯾا از ھم واكشيده بشود. براﯾن پاﯾه ،بر خالف پندار ارستو تا نيوتون ،مكان چيزی كامال ً جدا از ماده و ﯾا تنھا ﯾك بستر باشندگی ) بستر وجودی( نيست بر اﯾن پاﯾه ،باﯾد در نگاه نخست منطقی ،ميان ماده/انرژی و مكان ،ﯾكی اصل و ﯾكی فرع باشد. چنانكه برای نمونه ،انرژی اصل و جرم فرع است .ﯾعنی انرژی بدون جرم ميتواند باشد ولی جرم بی انرژی نميتواند باشد ،چون جرم ھمان انرژی فشرده است. در اﯾنجا ھم اگر ما انرژی ) ماده( را اصل بگيرﯾم ،ميتوان گفت كه مكان بدون ماده شدنی و انگاشتنی نيست ولی انرژی بی مكان شدنی و انگاشتنی است. اگر كه نه ،مكان را ماﯾه و گوھره اصلی دانسته و انرژی) ماده( را بر ان فرع بدانيم ) ﯾعنی وﯾژگی و حالت وﯾژه ای از مكان بدانيم(، آنگاه بوارونه ،مكان بی انرژی/ماده شدنی است) چون خودش آنگاه چھره ی بنيادﯾن ماده بشمار ميرود و ميتواند به انرژی دگرگون شود( پس بدﯾد من ميتوان ﯾكی از اﯾندو را گفت ولی نميتوان لزوماً ھردو را گفت. ﯾعنی ھمينجوری نميشود گفت كه ماده بی مكان و مكان بی ماده شدنی نيست. البته بدﯾد خود من اصوال ً ﯾك گوھره و ماﯾه ی مھادﯾن تر بوده است كه نخست به 2چھره ی :1انرژی و :2مكان در آمده و سپس خود انرژی ھم به چھره ی :3جرم درآمده و خود جرم ھم به 4حالت تركيبی ھواﯾی و ابی و سنگی و آتشی ) گاز و ماﯾع و جامد و پالسما( در امده و الخ .. پس ميبينيد كه من تنھا پاسخ فلسفی كوچكی دارم چرا كه نباﯾد از دانش و دستاور ھای آن ،به بھانه ی " فلسفيدن" با گمانه زنی دور بشوﯾم .
ھيچکس:20:58 ,21-01-08 ,
ﯾعنی آن گوی کوچک ما که پر از ماده بوده )پيش از مھابنگ( و جمع اﯾن دو که مکانی 389 of 981
کوچک بوده وماده ای کوچک ،خود اﯾن دو باز از گوھره بنيادﯾن دﯾگری بوده اند؟ من کمی گيج شدم! شما با صبر تحمل می کنيد و سواالت مرا پاسخ می گوﯾيد .اﯾن سپاس می طلبد... سپاسگزارم!
مزدك بامداد:12:35 ,22-01-08 ,
بله از زمانی كه روشن شده است كه ماده دارای جرم سكون ،ھمان انرژی است ) واز پيش ھم نام ماده تنھا به ذرات جرم دار گفته ميشده( كاربرد واژه ی ماده كمی مبھم شده است. برای ھمين ما از تركيب " ماده/انرژی" گاه سود ميبرﯾم و اگر نام دﯾگری داشتيم كه در برگيرنده ی ھردوی اﯾن چھره ھای مادی ) جرمدار و بيجرم سكون( بود بسيار خوب بود ولی ندارﯾم و برای ھمين ھم ميخواھيم كه واژه ی " ماﯾه" را كه پارسی ھم ھست ،بعنوان سرمجموعه ی دربر گيرنده " ماده" و "انرژی" بكار ببرﯾم و به ماده ی جرمدار پس از اﯾن بگوﯾيم " تنماﯾه" و به انرژی "توانماﯾه". گفتيم كه دانش تا كنون ميگوﯾد كه تنماﯾه و توانماﯾه ھر دو از ﯾك جنس ھستند و از ماﯾه ی نخستين كه دمی بيشتر درآغاز مھابنگ بوده بدست آمده اند. نه تنھا اﯾن ماﯾه نخستين در بر گيرنده ی ھمه تنماﯾه و توان ماﯾه بوده بلكه 4 نيروی مھادﯾن كه اكنون در فيزﯾك شناخته شده اند ) كه در اﯾن ميان روشن شده كه 3 تا ھستند( ،در آغاز ﯾك نيروی مھادﯾن بنام " اَبَرنيرو" super forceبوده است. بخش دﯾگر سخن ،كه گفتيم كه خود مكان ھم شاﯾد چھره ی از " ماﯾه" باشد، ھنوز اثبات نشده و گمانه زنی )فلسفه !؟( ماست،آنھم بر اﯾن پاﯾه كه مكان با بودن ماﯾه ،دچار خمش و دگرگونی ميشود و ای نشان ميدھد كه مكان تنھا ﯾك بستر جدا از ماﯾه نيست بلكه با آن ھمكنشی ) تعامل( دارد و چون چنين است، باﯾد اﯾندو دارای ﯾك فصل مشترك مادی باشند كه احتماال ً در جنس fabric آندوست .ھمچنان كه ميان ماﯾه و تنماﯾه ھم ھمكنشی بود و سپس ھوﯾدا شد كه ھردو از ﯾكماﯾه و ھم ارز ميباشند. 390 of 981
) واژه ی محدود مبھم است و نميگوﯾد كه حد و مرز در چه چيزی ? مثال ً محدود ،از دﯾد اندازه و گنجاﯾش دارﯾم و ﯾا محدود از دﯾد مقدار و چندی ,و ﯾا محدود به زمان ) پدﯾده گذرا( و ﯾا محدود به مكان ) پدﯾده ای كه تنھا در مكان ميتواند باشد( و ﯾا محدود به تصور و انگاشت و (.... چيزی كه ميدانيم اﯾنست كه مقدار ماده و گنجاﯾش كل جھان )مكان( مرزمند) محدود( است. اﯾن گوھره ی بنيادﯾن ھم ھرآﯾنه از دﯾد " مقدار" محدود بوده است و از ان ,جھان "محدود" ولی بيكران امروزی پدﯾد امده است
مزدك بامداد:12:57 ,22-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
ﯾعنی آن گوی کوچک ما که پر از ماده بوده )پيش از مھابنگ( و جمع اﯾن دو که مکانی کوچک بوده وماده ای کوچک ،خود اﯾن دو باز از گوھره بنيادﯾن دﯾگری بوده اند؟ من کمی گيج شدم! شما با صبر تحمل می کنيد و سواالت مرا پاسخ می گوﯾيد .اﯾن سپاس می طلبد... سپاسگزارم! نه پيش از مھابنگ ! و نه ماده ی كوچك !? " گوی كوچك"! ھم تركيبی است كه از شما گرفتيم و برای فھم بھتر بكار بردﯾم و گفتيم كه آن گوﯾی در مكان نبوده بلكه خودش كل مكان بوده ) ما ھنوز ھم در اﯾن " گوی" ﯾعنی در مكان ھستيم( اكنون ھم نميدانيم كه اﯾن مكان ما كوچك و ﯾا بزرگ
391 of 981
است ،بلكه ميدانيم كه در پيش بسيار كوچك تر بوده ﯾعنی معياری برای سنجش اندازه ی مطلق ندارﯾم . برای نمونه شما فرض كنيد ﯾك الكترون ھستيد و آنگاه ميپندارﯾد كه جھان شما كه اتم باشد بسيار بسيار بزرگ است ! در دم آغازﯾن پدﯾده مھابنگ ھمه ماﯾه ی كنونی چه آنچه امروز تنماﯾه است و چه انچه توانماﯾه است ،بسيار فشرده و در چھره ی بنيادﯾن تری در مكان كه در آندم بسيار كم اندازه بوده ،درھم فشرده بوده است و سپس با تورم مكان ،چگالی ماﯾه ھم در آن كاسته شده و پيرو اﯾن " سرد شدن" ماﯾه به دو چھره ی مھادﯾن امروزی " شكافته" شده است .از مكان ھم تنھا ُ 3بعد آن " باز " و گسترده شده اند و 7ﯾا ُ 8بعد دﯾگر ھمچنان مانند آغاز مھابنگ نا گشوده و رﯾز بجا مانده اند. اگر اﯾن ابعاد جور دﯾگری باز ميشدند ،شاﯾد اكنون بجای دو چھره از ماﯾه 3 ،چھره و ﯾا ﯾك چھره و ﯾا 4چھره ميداشتيم ) ،گوﯾا بسته به اﯾن كه ماﯾه در كدام ابعاد گرفتار باشد( !? اﯾنھم كه گفتيم كه خود مكان ھم ھم ارز ماﯾه و باز چھره ای از ﯾك گوھره ی ﯾگانه بنيادﯾن تر است ھم نگر و گمان خود ما و برخی دﯾگر از نگره پردازان است كه اﯾجا بعنوان گمان و نگر خود آوردﯾم و نيازی نيست كه شما بدان روﯾكردی داشته باشيد تا شما را گيج كند .شما تا ان جاﯾی كه دانش بدان دست ﯾافته را بپذﯾرﯾد.
مزدك بامداد:17:40 ,22-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد کمان کنم شما ھم با نظر من که فاصله بين کھکشان ھا جز مکان باشد موافقيد حاال فرض کنيم که تمام کھمشان ھا رو درون کھکشان راه شيری برﯾزﯾم .فشرده کنيم تا به حجم بالنک برسيم انگاه بيگ بنگ رخ خواھد داد اما ما فقط تنماﯾه و توانماﯾه کھکسان ھارو برداشتيم و با کھکشان خود مخلوط کردﯾم و به مکان کاری نداشيم .
392 of 981
مگر اﯾنکه بيگ بنگ به جاذبه و نيروی مرکزی کاری نداشته باشد با اﯾن نگر که اگر مکان بعد از کش امدن و منبسط شدن شروع به منقبض شدن کنه و تمام ماده و انرژی جھان رو به سمت مرکز جمع کنه و بيگ بنگ اتفاق بيوفته . من برای فھم بھتر خودم ﯾک شکل با شماره 1و 2طراحی کردم . داﯾره موجود مکان است و نقطه ھای درون ان کھکشان ھا .ﯾعنی سمت چپی ھا و سمت راستی ھا ھم زمان بيگ بنگ .
استاد اگر بيگ بنگ ھم تنھا چينش ذرات باشه بدون انقباض مکان و با فرض زمان بی نھاﯾت امکان چينش بيگ بنگ در شکل 1وجود دارد .دﯾد من نسبت به قضيه اشتباست ؟ اگر اشتباست پس موضوع براﯾم خوب جا نيفتاده اگر ميشه توضيحات بيشتری بدھيد . با تشکر نگاره نخستين اﯾن اﯾراد را دارد كه ميدانيم كه گرانش مكان را خم ميكند و گرانش ھمه ی تنماﯾه ھا و توانماﯾه ھای جھان ،ھمه مكان را ميتواند خم و فشرده بكند كه آنگاه ھمان نگاره ی دوم از ان بدست مياﯾد. پس شاﯾد بھتر است اﯾنجور بينگارﯾم كه نميكران پرھونی ) شعاع داﯾره ای( كه كشيدﯾد با بھم نزدﯾك شدن كھكشان ھا ،ھی خودبخود بھمراه آنھا كمتر ميشود تا به سوی راست نگاره ی 2برسيم. برای درﯾافت بھتر بينگارﯾد كه ھمه تنماﯾه گوﯾال زمين ) سياره ی زمين( ھی فشرده تر شود ،آنگاه روﯾه و پھنه ی ) سطح و مساحت( زمين ھم خودبخود كم ميشود. نگاره ی ﯾك زمانی درست بود كه نگره ارستوﯾی/نيوتونی را ھنوز درست بدانيم كه مكان بستری جدا از ماﯾه است.
ھيچکس:20:45 ,22-01-08 , 393 of 981
آقای بامداد سپاس .خوب بود و استفاده کردم. اما توصيه کردﯾد نگر و بينش شما را رھا کنم).البته برداشت من اﯾن بود( چرا ؟ اگر کمی در مورد ان توضيح بيشتری می دادﯾد خوب بود و گيجی من ھم از بين می رفت. ببينيد چون من تسلط شما را بر علم فيزﯾک ندارم پس براﯾم بسيار مھم است که شما پس از اﯾن ھمه دقت و تامل در اﯾن علم به چه نتيجه ای رسيده اﯾد .آن نتيجه برای من مھم است .برای ھمين است که گفتم با نگر شما کار دارم. نگر شما ھر چه باشد نتيجه مطالعه و علم شما در اﯾن زمينه است .چرا باﯾد از ان محروم بمانم؟ لطفا در صورت لزوم دﯾد خود را براﯾم باز کنيد .تا در مورد ان بيندﯾشم .ﯾقين دارم که شما پس از اﯾن مقدار مطالعه در اﯾن علم ،درصد باالﯾی از راستی را در دﯾدگاه خود ﯾافته اﯾد؛ که به ان عقيده مند شده اﯾد .برای ھمين می خواھم که در مورد اﯾن دﯾدگاه گفتگو کنيم. البته چون پاسخ پرسش ھا از طرف شما و به مھر انجام می شود بی ادبی است اگر بر اﯾن موضوع اصرار کنم .اگر تماﯾل ندارﯾد رھاﯾش می کنيم .نظرتان چيست؟
مزدك بامداد:18:24 ,23-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
ميشود ﯾک دﯾده وسيع تری از شکل شماﯾل مکان به من بدھيد . برای مثال شما گفتيد ممکن است اگه ما از زمين با فضا پيما دور شوﯾم و در ﯾک خط راست حرکت کنيم دوباره به زمين بر ميگردﯾم .اما اگه مثل 394 of 981
شکل زﯾر ما مستقيم بروﯾم) خط سياه( ھرگز به زمين نميرسيم ولی اگه دورانی بروﯾم ) خم قرمز ( ميرسيم .پس منظور شما از مکان ﯾک گوی گرد و قلومبه نيست ميشود بيشتر توضيح دھيد .
نظرﯾه جھان ھای موازی ھمينه که چندتا گوی دﯾگه ھمينطوری وجود داره درست فھميدم ؟ اﯾن جھان ھای موازی ھمين مقدار تن ماﯾه و توانماﯾه مارو دارند ؟ اگه ميشه ﯾک توضيح مفصل در مورد جھان ھای موازی و مکان و مقدار ماده و انرزی ان و دﯾگر چيزھای ان بدﯾد ﯾا لينک دھيد خودم مطالعه ميکنم . راستش من تاحاال فکر نميکردم مکان اﯾنگونه که ميگوﯾيد باشد گمان ميکردم بينھاﯾت است و ھرچه ھست مکان و ماده است .اما اگر مکان گوی باشد و ماده ھم درون ان و از ان ھم نتواند تجاوز کند بيرون اﯾن گوی چيست ؟ اﯾن گوی خودش در کجاست ؟ غير از اﯾن گوی چيز دﯾگه ای ھم ھست و چطور ميشه ثابت کرد ھست ﯾا نيست ؟ اگه کسی از بيرون مکان به اﯾن گوی نگاه کنه گوی رو درون چه ميبينه ؟ نگر خودم رو اﯾن طوری بيان ميکنم . ﯾک اتاق خال و کامال اﯾزوله دارﯾم و ﯾک بادکنک پر از ھوا از سقف اﯾن اتاق اوﯾزون ميکنيم اﯾن بادکنک جھان ماست اﯾن جھان ما درون اﯾن اتاق است . آﯾا تعميم اﯾن مثال به جھان بزرگ خودمان اﯾراد دارد ؟ آری ھمچنان كه گفتيم ،م ان از دﯾد مقدار محدود است ولی كرانه ندارد و اگر با كشتی فضاﯾی به خط راست از زمين دور شوﯾد و زمان زﯾست تان ھم بسنده باشد ،سرانجام روزی از راستای ناھمسوی آغاز راه خود، به زمين ميرسيد! اﯾن از برای اﯾن نيست كه شما راه پرھونی و گردی را به اشتباه رفته اﯾد ،برای اﯾن است كه مكان خودش خميده است. برای نمونه و برای فھم ،اگر اكنون از شھر خود در خط راست به ھر 395 of 981
سوی دلخواه خود در روی زمين براه بيفتيد ،پس از مدتی از آنسوی دﯾگر باز به شھر خود ميرسيد ،نه برای انيكه از راه راست به كژی رفته اﯾد ،بلكه برای انيكه خود زمين دارای خمش است! ولی در درازاھای كوچك ،مثال ً در زمين فوتبال ،شما اﯾن خميدگی مكان /زمين را درنمی ﯾابيد! پس اﯾن مكان ما مانند "روﯾه ی" ﯾك گوی 4بعدی است نه اﯾنكه خود ﯾك مثال ً گوﯾی 3بعدی باشد ).روﯾه ی ھر جسم فرضی nب ُـعدی ،دارای ُ n -1بعد است( گسترش مكان ,ﯾعنی اﯾنكه نيمكران ) شعاع( اﯾن گوی 4بعدی افزاﯾش می ﯾابد ﯾعنی ھمان كه خود مكان ,كه ما برای اسان ﯾابی ,مانند روﯾه اﯾن گوی 4بعدی می انگارﯾم ،افزاﯾش گنجاﯾش پيدا ميكند. از انجاﯾی كه ما نميتوانيم " مكان " را ترك كنيم ،و نور و موج ھای آھنكھرباﯾی ھم نميتوانند المكان باشند ،نميتوان به ھستی جھان ھای دﯾگر پی برد .البته گفته ميشود كه گرانش ﯾا ھمان خميدگی مكان ،ممكن است در جھان ھای دﯾگر " حس " شود و از اﯾنراه بتوان به ھستی جھانھای دﯾگر پی برد ،چون خميدگی از جنس مكان است و چيزی واقع در مكان و زنجير شده بدان نيست . ھمچنان ھم كه گفتيم ،واژه ی مكانی ) قيد مكان و اضافات مكانی( مانند بيرون و درون و جا و كجا و غيره ،مفھوم ھاﯾی ھستند كه از خود مكان در مغز ما پيدا شده اند و به چيز ھاﯾی كه مكان پذﯾر ھستند بر ميگردند و نه بخود مكان .برای نمونه شما نميتوانيد بگوﯾيد كه پشت سر مكان! چيست!؟ بيرون از مكان كجاست؟!! باالی مكان جا دارد؟ جای مكان كجاست؟ و غيره. واژه ھای بيرون و درون و جا .. ,را دﯾگر نميتوان برای مكان بكار برد تا چه رسد به فرای مكان ) .ھمين خود " فرای مكان" ھم نادرست است!( خود نور نيز مانند ان رھروی كه در آغاز گفتيم ،نميتوان مكان را "ترك" كند كه به چشم بيننده ای در " بيرون مكان " !؟برسد ﯾا خير! مثال شما با اﯾن دگرگونی ھا ميتواند " درست" باشد. اﯾن بادكنك 4بعدی است و "در" فضاﯾی 4بعدی است و تنھا " روﯾه" ) سطح( ی اﯾن بادكنك ،جھان 3بعدی و محدود ما ) محدود در اندازه ی گنجاﯾش( است .اﯾن انگاشت ھم كامال ً پندارﯾن است چون 4 بعد كالن"مكان"ندارﯾم .از اﯾن گذشته خود اﯾن اتاق ھم ﯾا باﯾد نامحدود باشد و ﯾا " در اتاقی " دﯾگر 5 بعدی باشد و الخ ...
396 of 981
مزدك بامداد:13:15 ,24-01-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ھيچکس
آقای بامداد پاسخ پست مرا ندادند .اﯾن به اﯾن معناست که تماﯾلی به ادامه پرسش ھای من در مورد نگر علمی شان ندارند؟ ﯾا زمان اندکی که داشته اند سبب شده است تا تنھا پاسخ دوستم
atheistرا بدھند؟ گفتيم كه ما ميخواھيم تنھا به دستاورد ھای دانش بپردازﯾم و ھر آﯾنه شدنی است كه ھر كس فرجام دﯾگری از اﯾن دستاورد ھا بدست بياورد. پس به كوتاھی آنچه را كه تا كنون گفتيم باز ميگوﯾيم: مقدار ماﯾه در جھان محدود و ثابت است و كاسته و افزوده نميشود .تنماﯾه و توانماﯾه از ﯾك جنس ھستند و بھم دﯾگر دگرگون ميشوند ولی از ميان نميروند و از ھيچ ھم پدﯾد نمی آﯾند ) چيزی نميتواند از ھيچ پدﯾد بياﯾد/پدﯾد اورده شود(. مكان ) 3بعدی( ما محدود در گنجاﯾش است ولی لبه و مرز ندارد .اﯾن مكان از مھابنگ تا كنون در گسترش است. مفھوم ھای مكانی چون " در" ) درون( ،بيرون ،پشت، روبرو و غيره ،از آروﯾن اﯾن مكان 3بعدی در مغز ما پيدا شده اند و نيمتوان آنھا را بر خود مكان نيز روا دانست. اﯾن مكان شاﯾد از ﯾك گوھره ی ﯾگانه با ماﯾه ) تنماﯾه/توانماﯾه( باشد و 3ب ُـعد از ﯾك چيزی چند بعدی ) مثال ً *braneدر نگره ی اَ َبررﯾسمان( باشد كه باز شده اند ).ذرات ماﯾه ھم خود لرزش ھای دﯾگری از ان braneھستند string .ھم خود ﯾك گونه branاست .اﯾن braneچند بعدی را نامحدود ميدانند و جھان دملی محدود در اﯾن " پوست" ميتوان انگاشت( ما را تنھا مانند ُ بھرروی ما دﯾگر نميتوانيم با مفاھيم كھن فلسفی مانند مكان و زمان و ماده ،مانند پيش سرو كار داشته باشيم و بر پاﯾه ی انھا بحث فلسفی و غيره بكنيم ) .مانند تاپيك 397 of 981
" واجب الوجود " جناب كاربر " برھان"(
* پروفسور رندال ،برجسته ترﯾن فيزﯾكدان معاصر از ساﯾت در فيزﯾك اتمی و رﯾسمان و كيھانشانسی از دانشگاه ھاروارد, چكيده ای از نگره رسيمان /ب ِرﯾن را در اﯾن نگره مياورﯾم:
در باره ی مكان و ماﯾه سه دﯾدگاه وجود دارد. دﯾگاه نخست كه به دﯾدگاه " ماخ" ھم پرآوازه است و " مھاد ماخ " ) ( Mach◌sٰ principleھم از 398 of 981
ان مياﯾد ميگوﯾد كه ماﯾه ُ ،بنماﯾه ) اصل( است و مكان اَ َوست ) مطلق( و ناوابسته به ماﯾه بعنوان ﯾك ) ( entityبعنوان دستگاه مرجع وجود ندارد. ﯾعنی جنبش ﯾك ذره تنھا ميتواندنسبت به ذرات دﯾگر سنجيده شود و نه نسبت به خود مكان .بزبان دﯾگر، اگر تنھا ﯾك ذره وجود داشته باشد ،جنبش و ﯾا اﯾستاﯾی آن را نميتوان بازشناخت. البته ماخ اﯾنرا فورموله كرده و گرنه پيش از او الﯾب نيتز و ارستو ..ھم بر ھمين باور بودند. دﯾدگاه دوم اﯾن است كه ھردوی ماﯾه و مكان ، دو مقوله و ھستی entityناوابسته بھم ھستند و مكان اَ َوست ) و زمان اوست( وجود دارد. اﯾن نگره از دمكرﯾت و نيوتون ..بجا مانده. نگره ی سوم ھم اﯾن است كه مكان ب ُـنماﯾه است و ماﯾه فرع بر آن ،ﯾعنی ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان است ) كه ھمان نگری است كه ما آوردﯾم ( دستاورد ھای انشتين ،نگره ھای نخست و دوم را سست كرده و تركيبی از اندو را بدست آورده است كه در آن ،نه مكان و نه زمان به تنھاﯾی مرجع اوست ھستند بلكه مقوله ای بنام " اسپاشزمان " ﯾا ھمان " مكان-زمان " " spacetimeمرجع اوست برای جنبش ھا ھستند. ﯾعنی مكان با جنبش ماﯾه و بودن ماﯾه دگرگون ميشود و "زمانھا" ھم در اثر ھمين جنبش و دگرگونی ھر جا، و برای ھر ذره ،نسبت به تندای آن ) سرعت آن( جور دﯾگری " روان " ھستند. اﯾن دستاورد به دﯾدگاه سوم كه ﯾاد اورشدﯾم نيروی خردپذﯾری بيشتری ميدھد. نگره ی اَبَر رسيمان ) (.. super string ، M-Theory ، brane theory كه شاﯾد بتواند فيزﯾك كوانتومی و فيزﯾك نسبيتی را ھم بھم پيوند دھد ،نيز اﯾنگونه بنگر ميرسد كه در راستای اﯾن دﯾدگاه سوم باشد.
ھيچکس:16:50 ,24-01-08 ,
با سپاس فراوان .من نيز قصد ندارم به قول شما به مفاھيم کھن بپردازم. ھدف من دانستن نگرھاﯾی است که علم امروز در مورد مثال مقوله مکان دارد .و طبيعی 399 of 981
است که پرسش ھاﯾم بر ھمان پاﯾه خواھد بود .پستی که زدﯾد نياز به دقت نظر دارد. دقيق خواھم خواند و باز سواالتم را مطرح خواھم کرد و شما نيز در صورت تماﯾل مھر ورزﯾده و پاسخ بفرماﯾيد.
:atheist, 08-01-29, 21:40
استاد ھنوز مطلب برام خوب جا نيفتاده . ---خود کره زمين رو در نظر بگيرﯾد ماﯾه درون کره زمين است ؟ فکر ميکنمشما در پاسخ گفتيد نه .درسته ؟ اما ماﯾه درون جاﯾی است که 4بعدی است و مانند ان مانند که روی سطح کره زمين است ؟ فکر کنم منظور شما اﯾن بود .در واقع اگه ماﯾه داخل کره باشد برای ماده دﯾواره ای کره مرز محسوب ميشود اما چون کره سه بعدی است و مکان 4بعد ,بعد 4باعث شده که ماﯾه در جاﯾی مانند سطح کره باشه .درست متوجه شدم بازنوشت : پس اﯾن مكان ما مانند "روﯾه ی" ﯾك گوی 4بعدی است اگه ما ﯾک کره تو خالی داشته باشيم مگه اﯾن کره 4بعدی حساب نميشه ؟ اگه حساب بشه اونوقت ماﯾه روی سطح اﯾن کره است ﯾا داخل اﯾن کره ؟ استاد اگه ميشه ساده تر و در فھم محصل پيش دانشگاھی جواب بدھيد . ----تمام ابعاد در مکان ھستند درسته ؟ ﯾعنی بعد زمان در مکان ھست .بعدزمان ھميشه در مکان بوده ﯾا بوجود اومده .زمان بدون مکان بی معنی است ﯾا زمان بدون جنبش ؟ ﯾعنی اگر ما تنھا مکان بدون ماﯾه داشته باشيم زمان سپری ميشه ؟ ----استاد ميشه در مورد قانون مندی ماﯾه و جبر حاکم بر جھان بيشتر توضيحبدﯾد . موقعی که داشتم تاپيک جھان و جان جھان رﯾناد ميخوندم ﯾکی پرسيده بود که اگه گرسنه و بی لباس زﯾر بارون باشی باﯾد خوش باشی و بگی ھمينه ؟ در واقع جبر بوده که باعث شده اون شخص اﯾن موقعيت براش پيش بياد و اگر ھم تالشی از قبل ميکرده که اﯾن اتفاق براش نيوفته بازم ميفته به گفته صاحب تاپيک سرنوشت در ازل رقم خورده شما چه توجيھی دارﯾد ؟ در اصل سوال من اﯾنه اگر شما ھرچه برای بدست اوردن انرژی برای فرازﯾست ) بقای نوع ( تالش کنی ھيچ فرقی نميکند که نکنی ؟ چون جبر اتوماتيک وار
400 of 981
جھان رو به ھمون سوﯾی پيش ميبره که خودش ميخواد . ﯾا اگر من و شما تالش کنيم که جمھوری اسالمی از ميان برود فرقی نميکنه که نکنيم چون جبر تصميم ميگيره باشه ﯾا نباشه .پس من از آالن خودم رو به بی خيالی بزنم چون جبر ميتونه ھمه کار بکنه !!!!! در واقع جبر باعث شد من خوم رو به بخيالی بزنم ؟ با تشکر از شما که بدون ھيچ چشم داشتی دانش خود را در اختيار ما قرار ميدھيد .
مزدك بامداد:13:55 ,30-01-08 ,
سنجش با گوﯾال)ك ُـره( زمين تنھا برای آسانی درﯾافت بود. روشن است كه ماﯾه ای كه ميشناسيم تنھا در مكان ) ( spaceكه 3بعدی است و مثال گونه ،ھمان روﯾه ی ﯾك گوﯾال 4بعدی است ،مشاھده شده است. نيز گفتيم كه زمانی كه اﯾن ماﯾه در اﯾن روﯾه بگونه ی ھمگون و ﯾكدست پخش است ،خمش اﯾن روﯾه دگرگون نيميشود ولی اگر ماﯾه بسوی ھم امده و در جاﯾی بيشتر و چگال تر شود ،خود اﯾن روﯾه ھم در ھم كشيده شده و كران آن گوﯾال 4بعدی پندارﯾن ،كمتر ميشود .ﯾعنی مكان جاﯾی " جمع" ميشود كه ماﯾه چگال شده است. زمان ھم بدون جنبش بيچم است ) معنی ندارد( .جنبش ھم چيزی نيست جز خود ماﯾه ) توانماﯾه(. ﯾعنی اگر بفرض ھم مكانی بدون ماﯾه باشد ) كه نيست( زمان در آن بيچم است. برای فھم بھتر دو جھان موازی در نگر بگيرﯾد. ناگاه در جھان شماره ﯾك ھمه جنبش ھا می اﯾستند ،باران در ميان راه آسمان می اﯾستد و غيره )بفرض اﯾنكه چنين چيزی شدنی باشد( .در جھان موازی شماره 2زندگی و جنبش ھمچنان ادامه دارد ،پس از ﯾك ھزار سال كه در جھان موازی جنبنده ی ما گذشت ،ناگاه دوباره جنبش در جھان نخست براه ميافتد و ھمه چيز از ھمانجا كه اﯾستاده بود) ،مانند فيلمی كه دگمه ی مكثش را زده اﯾد كه مثال ً به توالت بروﯾد و برگردﯾد( براه ميافتد .روشن است كه ساكنان و ماﯾه و پيكره ھا و چيزھاﯾی كه در آن جھان شماره ﯾك بودند ،ھيچكدام نه ھزار سال پير سده اند و نه دگرگون شده اند و نه كسی درﯾافته است كه ھزار سال گذسته است ) .تنھا در جھان موازی شماره ی 2اﯾنرا درﯾافته اند( .پس ميبينيم كه زمان بدون جنبش چم ندارد و به اصطالح " نميگذرد". شاﯾه ميان نوشن من و خواندن شما ھم جھان ما ،ﯾك ميليون سال بی جنبش و منجمد ! شود ولی من و شما نفھميده اﯾم 401 of 981
و ﯾك روز ھم پيرتر نشده اﯾم . نمونه ی دﯾگر اﯾن است كه شما دو ماھی تازه از بازار ميخرﯾد ) البته اگر گرانی كاالھا و تورم اسالمی الھی بگذارد( ﯾكی را در ﯾخدان و ﯾكی را در بيرون ميگذارﯾد .جنبش مولكولھا و اتم ھا در ﯾخدان از انھا تا ﯾك مرزی گرفته ميشود وپس از گذشت ﯾك ھفته ،دوباره ماھی ﯾخدانی را بيرون آورده و با ماھی بيرونی كه در گرما مانده ميسنجيد. ماھی بيرونی گندﯾده سده است چون روند جنبش درونی آن و جنبش مولكولھا و اتم ھا و باكتری ھا ،روند " عادی" خود را داشته و كم نشده ولی ماھی ﯾخدانی مانند ھمان روز نخست كه خرﯾده اﯾد مانده است ،چون جنبش مولكولی و جنبش باكتری ھا و جنبش ھای دﯾگر را كه معموال ً به گندﯾده شدن و " پير" شدن می انجامند و نشانه ی دگرگونی و و زمان ھستند را از ماﯾه ی درون ان گرفته اﯾد. --جبر و ﯾا دترمينيسم در چم فلسفی آن ھم اﯾن است كه ماﯾه قانونمند است :ھر پدﯾده ای انگيزه ای ماﯾوی دارد و از قانون ھای جنبش ماﯾوی ) مادی( پيروی ميكند. ھيچ پدﯾده ای بی انگيزه و بی علت روی نميدھد و برا ھمين ھم تصميم ھای ما نيز واكنشی به كنش ھای جھان بيرون و به inputبه مغز ما وابسته است .در حقيقت كارھای ما ھمان outputمغز ما پس از محاسبه ی اﯾن inputاست و نه چيزی بی انگيزه و " آزاد" .بزبان دﯾگر اراده ی آزاد از قانونمندی ماﯾوی و شراﯾط و چينش مكانی و زمانی ماﯾه ھستی ندارد ! اﯾن جبر در چم فلسفی ان به اﯾن چم نيست كه اگر توی سر شما زدند سر خم كنيد و جور و جفای روزگار ! را بپذﯾرﯾد! اگر چنی ھم كنيد باز از روی ﯾك قانونمندی است ،مثال ً شاﯾد دستگاه داده پرداز شما ،ﯾا مغز و ذھن شما را سخنان اﯾن رﯾناد از كار انداخته و فاسد و صوفی كرده است ولی بی انگيزه و بی علت نيست!! ﯾعنی اگر شما خود را ھم اكنون ھم به خيالی بزنيد به اﯾن " علت" است كه پنداشتيد كه " جبر" ھمه كاری را ميتواند بكند و اﯾن پندار ،فاكتور نوﯾنی است كه محاسبه ی مغزی شما را دگرگون كرده است و در اثر اﯾن محاسبه ی " تازه" output ،تازه ای بيرون داده است كه ميگوﯾد " :لم بده و خود را به بيخيالی بزن "
:atheist, 08-01-30, 14:47
می ترسم بگم نفھميدم و شما حسابی کالفه بشيد .ولی باور کنيد استاد بازم 402 of 981
نفھميدم . بازنوشت : تنھا در مكان ) ( spaceكه 3بعدی است و مثال گونه ،ھمان روﯾه ی ﯾك گوﯾال 4بعدی است ،مشاھده شده است. --ھمين مطلب برام جا نيفتاده .اﯾن جمله رو اگه بخواھيد به شکل ھندسیدر بيارﯾد چه رﯾختی ميشه . ببنيد شما ﯾک گوی تو خالی کوچکی رو در جلوی خود تصور کنيد فضای داخل اﯾن گوی 4بعدی است حاال ماﯾه ھمان روﯾه ی اﯾن گوی است ﯾا چيزی ھست درون اﯾن گوی ؟ مکان روﯾه ی اﯾن گوی ھست ﯾا فضای داخل اﯾن گوی ؟ --استاد چند وقت پيش شبکه 4داشت در مورد سياه چاله ھا صحبت ميکرد .گفته بود از سياھچاله ھا موادی به بيرون ترشح ميشوند و با استفاده از اﯾن موضوع و اصل عدم قطعيت نتيجه گرفته بود بيشتر از سرعت نور ھم ميتوان رفت .شما موافقيد --جبر ھم حاليم شد ولی ھنوز ﯾک سوال ھست .اگر من تمام فاکتورھاﯾیکه از االن در آﯾنده من تاثير ميگذارند رو داشته باشم آﯾا ميتونم اﯾن فاکتور ھا رو تغيير بدم ﯾا قانون مندی ماده نميزاره .مثآل خود شما تو ﯾک پستی گفته بودﯾد اگر تمام فاکتور ھا و عوامل رو داشته باشيم ميتونيم بگيم مثآل 1000سال دﯾگه چه بر سره منظومه شمسی مياد حاال نگر من اﯾنه که چون جبر حاکم ھست ھيچ جور نميتوان از رخ دادن اﯾن پدﯾده جلوگيری کرد ﯾعنی با دونستن تمام فاکتورھا نميتوان ان ھا رو دگرگون ساخت .نگرم درست ھست ﯾا خير
مزدك بامداد:17:59 ,30-01-08 ,
ناراحت نباشيد كه جا نيفتاده .ما برای ھمين اﯾنجا ھستيم. ببينيد ،ﯾك تيل )نقطه( بعد ندارد ﯾعنی صفر بعدی است. اگر بينھاﯾت تيل ھندسی كنار ھم قرار دھيم ،ﯾك سميره )خط( بدست مياورﯾم كه دارای ﯾك ب ُـعد است . اگر بينھيات سميره را كنار ھم قرار دھيم ،روﯾه )سطح( را بدست مياورﯾم كه دو ب ُـعدی است. اگر بينھاﯾت روﯾه را بر ھم بچينيم ،گ ُـنج ) حجم ( را بدست مياورﯾم كه سه بعدی است. ھمينگونه اگر بينھاﯾت گــُنجاﯾش را كنار ھم قرار دھيم ) كه مغز ما اﯾن را نميتواندبينگارد( آنگاه ﯾك چيز 4بعدی بدست ميارورﯾم و ھمينجور تا اﯾكس! بوارونه ،لبه ی ھر چيزی ،ﯾك بـُعد كمتر از آن چيز دارد.
403 of 981
مثال ً لبه ی ﯾك مكعب و جای تماس آن با جھان بيرون از مكعب ،ﯾك روﯾه ) سطح( است كه دو بعدی است. ﯾا مرز ميان ﯾك گوی ) كره( با جھان بيرون از آن ھم ﯾك روﯾه ) سطح( است. ما لبه ی ﯾك سطح ) مثال ً ﯾك برگ كاغذ( ﯾك سميره ا ّ )خط( است .ﯾعنی ﯾك بعد كمتر از خود برگ دارد. لبه ی ﯾك سميره ھم ﯾك تيل است. مثال ً اگر مدادی را ﯾك سميره فرضی در نگر بكيرﯾد، و از نوكش بدان نگاه كنيد ،ﯾك تيل را ميبينيد. پس با اﯾن روش استقراﯾی ،ميتوان گفت كه ﯾك چيز 3بعدی ،ميتواند لبه و كناره ی ﯾك چيز 4بعدی باشد. بر اﯾن پاﯾه ،مكانی كه ما ميشناسيم و 3بعد دارد را ميتوانيم لبه/روﯾه /كرانه/كناره ی ﯾك چيز ناشناخته ی 4بعدی بدانيم. ﯾعنی ھمچنان كه ﯾك پرھون ) داﯾره( ،لبه و ساﯾه ی ﯾك گوی است ،ﯾك گوی را ھم ميتوان لبه و ساﯾه ﯾك چيز تراز باالتر 4بعدی دانست كه ﯾك ھمانندی ھاﯾی با گوی دارد كه ساﯾه اش اﯾن چنين شده است ،گرچه ما نميتوانيم بينگارﯾم كه چه رﯾختی است. بر اﯾن پاﯾه ،برای انگاشت بھتر ،كل مكان 3بعدی خود را ﯾك بعد كمتر در نگر گرفته و آنرا روﯾه ی ﯾك چيزی 4بعدی مينگارﯾم كه از آنھم باز ﯾك بعد كم ميكنيم كه اﯾن چيز " تبدﯾل " به گوی شود. و ميگوﯾيم كه مكان ) كه حاال دو بعدی كردﯾم كه بتوانيم بينگارﯾم( روﯾه اﯾن گوی است ) كه آنرا ھم از 4به 3بعد آوردﯾم كه بتوانيم بفھميم( و زمانی كه اﯾن گوی باد ميشود ،روﯾه ی ان كه مكان ماست ،ھی بيشتر ميشود و لكه ھای روی آن كه كھكشان ھا باشند ،ھی از ھم دورتر ميشوند .
ماﯾه ای كه در " روﯾه" ی اﯾن گوی است ،مانند كوه و دره ميتواند اﯾن روﯾه را دگرگون كند.
404 of 981
ھر جا ماﯾه مانند سياه چاله فراوان و چگال است ،مانند ﯾك دره و ﯾك چاه ژرف در روﯾه ی اﯾن گوی است و به " مركز" گوی نزدﯾك تر ميشود
و جاھای كم پشت مانند كوھا ھا و فالت ھا دﯾده ميشوند.
حال اگر ھمه ماده روﯾه كم كم بسوی ھم بياﯾند ،گوﯾی به اﯾن گوی و اﯾن بادكنك فشار وارد ميكنند كه بادش در ميرود و در اثر اﯾن در رفتن باد ،لكه ھای روی اﯾن بادكنك بھم نزدﯾك و ﯾا اﯾنكه دره ھا دست بدست ھم ميدھند و كل روﯾه ی گوی را به مركز آن نزدﯾك ميكنند .مانند اﯾنكه از ھر سو به ﯾك بادكنك ،با انگشت فشار بياورﯾم ) اگر تنھا از ﯾكسو باشد ،مانند ﯾك كھكشان و ﯾا ﯾك سياھچاله است 405 of 981
و تنھا ان جا " فرو " ميرود(. ------
چون خود شما ھم ﯾكی از فاكتور ھا ھستيد و در ضمن عمل خود شما ھم قانونمند مادی است ) مثال ً در پی زنده ماندن و گسارش انرژی = نان خوردن و (..ھستيد ،پس شما ھم بخشی از اﯾن گرداﯾه )مجموعه ( فاكتور ھا ھستيد. منتھا از دﯾد خودتان ،اﯾن جھان ن بيرون از شماست و ميپندارﯾد كه دارﯾد جھان را دگرون ميكنيد ،در حاليكه اﯾن جھان به شما دﯾكته كرده است كه چگونه باشيد و چكار بكنيد .ﯾعنی بزبان دﯾگر ﯾك پيوند دﯾالكتيك و دوسوﯾه ميان شما و جھان بيرون شما است كه در واقع ھردو ھم بخشھای مكمل ھم و كل جھان ھستيد. برای فھم بھتر ،پليس كه از آغاز وجود نداشت ،در اثر ھمكنشی جامعه با دزد ھا پدﯾد امد) .دزد ھم خودش زمانی پدﯾد امد كه انرژی و بنماﯾه زﯾستی كم شد و آنھم زمانی پدﯾد آمد كه مثال ً خشكسالی شد و (.. ولی اكنون با پدﯾد آمدن پليس ،دزدھای چيره دست تری پيدا شده اند كه در پی ان ،پليس ھم مدرن تر و راﯾانه ای شده است .ھمين خود سبب ميشود كه دزدھا ھم ھوشمند تر و راﯾانه ای بشوند و مثال ً از راه اﯾنترنت پول شما را بدزدند و ھمين روند كنش و واكنش و بازخورد ) ( feedbackھمه جا ھست كه ھمان چھره " جبر" فلسفی ولی با انگاشت و پندار ) توھم ( " اراده ی ازاد" است. ﯾعنی شما تنھا تصور ميكنيد كه جھان را دگرگون ميكنيد در حاليكه جھان خودش ,خودش را با پدﯾد آوردن و پرودن شما دگرگون ميكند!
:atheist, 08-01-31, 20:32
بسيار زﯾبا و ساده بيان کردﯾد .اگر بدونيد که من چه فکری در مورد مکان و بيگ بنگ ميکردم از خنده ميميرﯾد .پس در واقع مکان ما روﯾه ی ﯾک چيز 4بعدی است و چون ما نيمتونيم اﯾن چيز رو تصور کنيم ساده سازی کردﯾم و ان رو مانند روﯾی ی ﯾک گوی 3بعدی فرض کردﯾم .خيلی لذت بردم پس با علم امروز بشری نميتوان فھميد که مکان چه رﯾختی است اشتباه من اﯾن بود که من زمان ھم جز ابعاد به حساب اورده بودم .مثآل در شکل اول شما 406 of 981
من فکر ميکردم که داخل اﯾن گوی 4بعدی است ولی گوﯾا سه بعدی بوده است . استاد پس اﯾن بعد زمانی که در موردش صحبت ميکنند چيه اگه اﯾن بعد حذف بشه جھان ما چه طوری ميشه .اصال اﯾن بعد باز شده ﯾا ھنوز بسته مونده در مورد مستند شبکه 4ھم اگه ميشه توضيح بدﯾد اگردر حال تحقيق ھستيد موردی ندارد اگر ھم جوابی پيدا نکردﯾد باز ھم موردی ندارد در ھر صورت چيزی از ارزش ھای شما کم نميشود .در مورد علم ھيچ کسی نميتونه ھيچ ادعاﯾی بکنه و ھيچ کسی ھم نميتونه بگه من جواب تمام سواالت علمی را ميدانم . شما ﯾک استاد ھمه تن حرﯾف ھستيد و مانند استادھای دﯾگه خيطی باال نميارﯾد . اﯾنجا شما جواب سواالتی رو ميدﯾد که ممکنه من در اﯾران نتوانم تا 50سال دﯾگر برای ان ھا جوابی پيدا کنم . با تشکر
:atheist, 08-02-04, 00:49
---اﯾن گوھره ﯾگانه که ھمون انرژی ھست ميتونه مواد مانند گاز و ماﯾع ھمبه حرکت در بياره ؟ مثآل فتون ) بسته انرژی( به اب بارانی که داره به سمت زمين مياد بچسبه و از زمين جداش کنه و تا کيلومترھا دوردر فضا ببره بر اﯾن پاﯾه ميزان ثابت بودن اب بر روی زمين با مشکل روبرو ميشه . ---در پستی گفتيد نه تخم مرغ بوده و نه مرغ و تک ﯾاخته ھا بودند .ميشهبگيد تک ﯾاخته ھا چی ھستند و اﯾن ھا ميتونند به مرغ ﯾا تخم مرغ تبدﯾل بشند . مفصل بگيد چون من رشتم رﯾاضيه از زﯾست سر در نميارم ---آﯾا رباتی ساخته شده که با اعداد راندوم کار کنه . ---به نگر من اراده ھست اما باز ھم اراده مادی ھست ﯾعنی چينش اطالعاتﯾا مولکول ھا و مواد در مغز شما باعث ميشه که شما تشخبص بدﯾد و تصميم به انجام عملی بگيرﯾد .شما با من موافقيد ---استاد اﯾن جمله از انگلس به چه معنی ھست :شناخت جبر شرط اوليه والزم برای نيل به اختيار است ولی کافی نيست عالوه بر شناخت برای مختار بودن برای رسيدن به ازادی باﯾد جبر شناخته ضرورت و عليتی را که به ان آگاھی ﯾافته اﯾم به خدمت گرفت ,به کار برد )) .اختيار عبارت ھست از سلطه ما بر خودمان و بر طبيعت خارج بر شالوده شناخت جبر طبيعی (( . ---ممکنه ﯾک کھکشانی که داره از جلو ما دور ميشه بعد از مدتی از پشت سرما در بياد .چون تو شکلی که در پست قبل نشون دادﯾد کھکشان ھا روی ﯾک نقطه مکان ثابت ھستند . ---در علم رﯾاضی چه احتمالی رخ ندادنی است . ---در مورد مھابنگ که ممکن است بارھا اتفاق افتاده باشد من مشکل دارم )با فرض بينھاﯾت زمان( .بر اساس قانون احتماالت اﯾن شدنی است اما با شراﯾط کنونی حتی با فرض بی نھاﯾت بودن زمان شدنی نيست ! ما ميدونيم که جھان در حال انبساط است و ھنوز ھم ثابت نشده که به حالت 407 of 981
انقباض در بياد پس تا بينھاﯾت زمان دﯾگر اﯾن انبساط و گسترش ادامه خواھد داشت ! مھابنگ ﯾک باره دﯾگه بخواد اتفاق بيفته باﯾد اﯾن شراﯾط کنونی دگرگون بشه ﯾعنی %99امکان داره که دﯾگه جھان بر نگرده) با مشاھدات کنونی( و %1 امکان داره برگرده .برای اﯾنکه اﯾن ﯾک درصد اتفاق بيفته باﯾد عواملی روی بدھد که شراﯾط کنونی رو دگرگون کنه و اﯾنجا حاالت زﯾر پيش مياد. احتمالش صفر ھست . احتمالش بعيد است . احتمالش زﯾاد است . اگه اولی باشه %99اتفاق خواھد افتاد . اگر دومی و سومی باشه خود اﯾن عوامل باز نيازمند عامل پيش از خود ميباشند که باز ھم حاالت باال پيش مياد . احتمالش صفر ھست . احتمالش بعيد است . احتمالش زﯾاد است . اگه اولی باشه %99اتفاق خواھد افتاد . . . . . . . . . و ما با بی نھاﯾت چرخه احتماالتی روبرو ميشوﯾم . شما چی فکر ميکنيد استاد ---نکته :چند روز پيش تو اخبار علمی می گفت از فاصله دور مولکول ھای Dna ميتوانند بدون ھيچ واسطه ای ) مانند واسطه ھای پروتينی و ( ...ھمدﯾگر رو شناساﯾی کننند .مخصوص اون دسته از افرادی که منکر شعور ذرات ماده ميشوند .
نوترينو:11:44 ,04-02-08 ,0
بازنوشت : مثآل فتون ) بسته انرژی( به اب بارانی که داره به سمت زمين مياد بچسبه و از زمين جداش کنه و تا کيلومترھا دوردر فضا ببره بر اﯾن پاﯾه ميزان ثابت بودن اب بر روی زمين با مشکل روبرو ميشه .
408 of 981
مقاﯾسه اندازه فوتون با قطره آب درست است؟ البته شاﯾد روزی موتورھای فوتونی به حقيقت تبدﯾل شوند چون نور روی سطح اجسام فشار وارد ميکند که اندازه گيری شده .ھم اکنون نيز بادبانی که با استفاده از نور خورشيد ميتواند سفينه ای را حرکت دھد ساخته شده. بازنوشت : چند روز پيش تو اخبار علمی می گفت از فاصله دور مولکول ھای Dna ميتوانند بدون ھيچ واسطه ای ) مانند واسطه ھای پروتينی و ( ... ھمدﯾگر رو شناساﯾی کننند .مخصوص اون دسته از افرادی که منکر شعور ذرات ماده ميشوند . شعور و احساس مخصوص ﯾک سيستم رسانه ای مانند سلسله اعصاب است که بدون آن معناﯾی ندارد .آن اخبار علمی! ھم جھت دار ترجمه شده است. مانند جرﯾان اﯾموتو. دوباره پا لخت وسط بحث دوﯾدم!
:atheist, 08-02-04, 12:18
بازنوشت : مقاﯾسه اندازه فوتون با قطره آب درست است؟ البته شاﯾد روزی موتورھای فوتونی به حقيقت تبدﯾل شوند چون نور روی سطح اجسام فشار وارد ميکند که اندازه گيری شده .ھم اکنون نيز بادبانی که با استفاده از نور خورشيد ميتواند سفينه ای را حرکت دھد ساخته شده.
قضيه اﯾن موتورھای فتونی چيه و به چه دردی می خوره . بازنوشت : شعور و احساس مخصوص ﯾک سيستم رسانه ای مانند سلسله اعصاب است که بدون آن معناﯾی ندارد .آن اخبار علمی! ھم جھت دار ترجمه شده است .مانند جرﯾان اﯾموتو.
به نظر من شعور ﯾعنی تشخيص دادن ,مولکول Dnaھمونقدر شعورش ميرسه که مولکول خودش رو تشخيص بده نه بيشتر . اﯾن جرﯾان اﯾموتو واقعی ھست ﯾا نه .من که با عقلم جور در نمياد .شاﯾد من به شما بگم خدا شما عکس العملی از خوو نشان دھيد ولی با مولکول اب فکر نميکنم ﯾعنی اون سلسله اعصابی که در مغز من و شما ھست در ﯾک مولکول
409 of 981
اب نيست .شما اگه اطالعات بيشتری در مورد رد اﯾن تحقيق دارﯾد بگيد که پرونده اﯾنم بسته بشه بازنوشت : دوباره پا لخت وسط بحث دوﯾدم اتفاقا من از پست ھای علمی شما لذت ميبرم . شما ھم اگه ميتونيد ﯾک تاپيک علمی باز کنيد و ﯾه ذره از اون دانشی که دارﯾد و اونجا قرار بدﯾد .تو اﯾن فروم از ترس اﯾنکه ﯾک موقع خيطی باال نياد کمتر در مورد مطالب علمی صحبت ميشه . با تشکر
نوترينو:15:04 ,04-02-08 ,0 موتور ھای فوتونی بر اثر شار نيرومندی از کوانتوم ھای تابشی الکترومگنتيک که فوتون ناميده ميشود بهحرکت در می اﯾد .مانند موتور موشک که با خارج شدن گازھای پرسرعت از انتھای آن رانش اﯾجاد ميشود. اوکی ،ولی فکر ميکنم اﯾن نوع تشخيص بيشتر شبيه ﯾک پيوند مولکولی است ،چون ﯾک مولکولپروتئينی RNAکه در سوپی از اسيد آمينه قرار گيرد ،با توجه به چينش پروتئينھای خود سری اسيد آمينه ھای مشابه خود را جذب ميکند که باعث ميشود رشته پروتئينی مشابه خود را در کنار داشته باشد و تبدﯾل به DNAشود. اگر اشتباه ميکنم دوستان زحمت تصحيح آنرا بکشند. در مورد اﯾموتو ھم تا آنجا که من فھميدم تحقيقاتش بر مبنای ارتعاشات ھارمونيک )رﯾتم دار( و غير ھارمونيک و اثر آن روی کرﯾستال آب بوده و جاﯾی ھم اشاره کرده که ميتوان از آن برای ثبت و نگھداری اطالعات استفاده کرد.
بازنوشت : اتفاقا من از پست ھای علمی شما لذت ميبرم فصل ھندوانه ھم چند ماه پيش بود! )شوخی(بنده ادعاﯾی ندارم و بيشتر ھدفم از مباحث شنيدن عقاﯾد مخالف است .مباحثه در اﯾنترنت موھبتی است که پدران ما از آن بی بھره بودند .در نھاﯾت کتابی چاپ ميشد و نوﯾسنده آن اغلب متکلم وحده بود و چه بسا ﯾک کتاب ھيچ وقت نقد نميشد .اما اکنون نظرات مخالف بيان ميشود و فرد فرصت دارد در مورد آن تحقيق ھم بکند.
:atheist, 08-02-06, 02:58
استاد مطلب سنگين گوھره ماده رو خوندم و بازنوشت : من با خواندن اﯾن قسمت از نوشته شما اﯾن برداشت را ميكنم كه مادﯾات
410 of 981
ميتوانند بينھاﯾت حالت بين جرم و انرژی داشته باشند. ---مگه انرژی ماده و جنبش محدود نيست پی چطور بی نھاﯾت ميشه ؟ ---اگر درست متوجه شده باشم اﯾن گوھره ﯾگانه ھمان جنبش است وميتواند به حاالت ماده/انرژی در بياد و اﯾن گوھره ﯾگانه چه در حالت جرم دار و گرفتار و چه در حالت آزاد تنداﯾی برابر با تندای نور را دارد و پروتون الکترون کوارک نوترﯾتو فتون و ....ھمه از جنبش ساخته شده اند .پيوندی که بين اتم اکسيزن و دو اتم ھيدروزن ھست ھمون جنبش است که به انرژی تبدبل شده و اﯾن سه اتم رو کنار ھم قرار داده و وقتی اﯾن پيوند گسسته شود به حالت جنبش در مياد و اﯾن جنبش ھم تابع قانون 1فيزﯾک ھست . ﯾک گوی اﯾزوله و خال را در نظر بگيرﯾد ما داخل اﯾن اتاق فقط دو اتم ھيدروزن و ﯾک اتم اکسيزن ميرﯾزﯾم و فشرده اش ميکنيم تا به پالنک برسيم و از پالنک ھم کوچکتر ميکنيم .پس ھيچگاه اﯾن سه اتم به ھم نميچسبند .درست گفتم ؟ سوال ﯾک پست قبل رو اصالح ميکنم . اﯾن گوھر ﯾگانه که جنبش ھست ميتونه به صورت فتونی که از خورشيد مياد به ﯾک مولکول اب بچسبه و از زمين جداش کنه ؟
:atheist, 08-02-07, 03:04
استاد اگر علت و معلول چينش ھای ماده ھستند و اﯾن ماده و انرژی در جھان محدودند و ما تنھا چينش ھای محدودی از ماده دارﯾم پس زنجيره علت و معلول ھم محدود است .ﯾعنی وقتی تمام چينش ھا اتفاق افتاد ھر چينشی که بعد از ان اتفاق بيافتد ھمان چينشی بوده که در گذشته بوده . پس چينشی که قبل از چينش جدﯾدی که ما رو به گذشته برده خود پاﯾان زنجيره علت و معلول است و بعد از ان ما تا ابد تسلسل دارﯾم درست ميگم ؟ اگر ما ماده و انرژی رو بينھاﯾت فرض کنيم اﯾن فرض ما با پاﯾستگی ماده/انرژی چه منافاتی داره ؟ از بينھاﯾت ھرچه کم ﯾا زﯾاد کنی بينھاﯾت است ! و کسی ھم نميتواند ادعا کند پس 1ذره از اﯾن بی نھاﯾت ھيچ ميشود و شما نميتوانيد بفھميد چون باﯾد اﯾن را به صورتی اروﯾن و مشاھده ثابت کند با تشکر
:atheist, 08-02-18, 00:58
جناب مزدک به اﯾن سوال و ابھام ھم پاسخی بدھيد . اﯾا ھر چيز ازلی الزاما باﯾد جاودان باشد ؟ به اﯾن صورت که اگر 411 of 981
ماده را ازلی فرض کنيد و االن ناگھان تمام ماده به ھيچ تبدﯾل شود ﯾعنی خود ماده نابود شود طول عمر ماده را چگونه مشخص ميکنند ؟ بی نھاﯾت ﯾا کمتر از بی نھاﯾت برای محاسبه ان فرمول رﯾاضی وجود دارد ؟ ماده چون در ھمه زمان ھا بوده در ھيچ زمانی ھم نميتونسته نباشه پس در زمان ھای بعد از اﯾن ھم خواھد ماند
:atheist, 08-02-21, 01:12
استاد مزدک می دانيم نسبت فضای اتم مانند ﯾک استادﯾو بزرگ است که نقطه وسط ان ھسته و بقيه فضای خالی ھستند حال سوال پيش مياد که چگونه با ترکيب اتم ھا جسمی پدﯾد مياد که ھيچ فاصله ای در ان دﯾده نميشود .در حالی که باﯾد اندازه فضای خالی اتم ﯾا کمتر فاصله و ناپيوستگی دﯾده شود . در مورد مولفه ھای مترﯾک ھم اگر ميشود توضيح دھيد . جواب ﯾکی از سواالت را فکر کنم ﯾافتم شما تاﯾيد ميکنيد بازنوشت : ﯾک گوی اﯾزوله و خال را در نظر بگيرﯾد ما داخل اﯾن اتاق فقط دو اتم ھيدروزن و ﯾک اتم اکسيزن ميرﯾزﯾم و فشرده اش ميکنيم تا به پالنک برسيم و از پالنک ھم کوچکتر ميکنيم .پس ھيچگاه اﯾن سه اتم به ھم نميچسبند .درست گفتم ؟ ما در واقع خال کامل و اﯾدال ندارﯾم و نميتوان خالای ﯾافت که انرزی پاﯾه در آن ھيچ باشد بلکه اﯾن خال دارای مقداری ھر چند کم انرژی است و اگر آن گوی را به حجم پالنک برسانيم تشکيل ﯾک مولکول اب ميدھد و جنبش ﯾا ھمان گوھر ﯾگانه در ھمه جا ھر جای فضا زمان است و در ھر مکان و موقعيتی ميتواند ماده را دگرگون کند .ھر جا که سرک بکشی جنبش ھم در انجاست حتی نزدﯾک تر از رگ گردن در بدنت در خونت در فکرت در ھر جای گيتی و ھمواره جاودان و در حال دگرگونی ماده!
مزدك بامداد:16:32 ,22-02-08 ,
بازنوشت :
412 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
استاد مزدک می دانيم نسبت فضای اتم مانند ﯾک استادﯾو بزرگ است که نقطه وسط ان ھسته و بقيه فضای خالی ھستند حال سوال پيش مياد که چگونه با ترکيب اتم ھا جسمی پدﯾد مياد که ھيچ فاصله ای در ان دﯾده نميشود .در حالی که باﯾد اندازه فضای خالی اتم ﯾا کمتر فاصله و ناپيوستگی دﯾده شود . در مورد مولفه ھای مترﯾک ھم اگر ميشود توضيح دھيد . جواب ﯾکی از سواالت را فکر کنم ﯾافتم شما تاﯾيد ميکنيد ما در واقع خال کامل و اﯾدال ندارﯾم و نميتوان خالای ﯾافت که انرزی پاﯾه در آن ھيچ باشد بلکه اﯾن خال دارای مقداری ھر چند کم انرژی است و اگر آن گوی را به حجم پالنک برسانيم تشکيل ﯾک مولکول اب ميدھد و جنبش ﯾا ھمان گوھر ﯾگانه در ھمه جا ھر جای فضا زمان است و در ھر مکان و موقعيتی ميتواند ماده را دگرگون کند .ھر جا که سرک بکشی جنبش ھم در انجاست حتی نزدﯾک تر از رگ گردن در بدنت در خونت در فکرت در ھر جای گيتی و ھمواره جاودان و در حال دگرگونی ماده!
مزدك بامداد:16:39 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
تعبير بسيار جالبی بود. اگر ممکن است در مورد ذره انرژی بر گراوﯾتون ھم به ھمين زبان ساده مقداری توضيح دھيد.
413 of 981
مزدك بامداد:16:55 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد مطلب سنگين گوھره ماده رو خوندم و ---مگه انرژی ماده و جنبش محدود نيست پی چطور بی نھاﯾت ميشه؟ ---اگر درست متوجه شده باشم اﯾن گوھره ﯾگانه ھمان جنبش استو ميتواند به حاالت ماده/انرژی در بياد و اﯾن گوھره ﯾگانه چه در حالت جرم دار و گرفتار و چه در حالت آزاد تنداﯾی برابر با تندای نور را دارد و پروتون الکترون کوارک نوترﯾتو فتون و ....ھمه از جنبش ساخته شده اند .پيوندی که بين اتم اکسيزن و دو اتم ھيدروزن ھست ھمون جنبش است که به انرژی تبدبل شده و اﯾن سه اتم رو کنار ھم قرار داده و وقتی اﯾن پيوند گسسته شود به حالت جنبش در مياد و اﯾن جنبش ھم تابع قانون 1فيزﯾک ھست . ﯾک گوی اﯾزوله و خال را در نظر بگيرﯾد ما داخل اﯾن اتاق فقط دو اتم ھيدروزن و ﯾک اتم اکسيزن ميرﯾزﯾم و فشرده اش ميکنيم تا به پالنک برسيم و از پالنک ھم کوچکتر ميکنيم .پس ھيچگاه اﯾن سه اتم به ھم نميچسبند .درست گفتم ؟
414 of 981
سوال ﯾک پست قبل رو اصالح ميکنم . اﯾن گوھر ﯾگانه که جنبش ھست ميتونه به صورت فتونی که از خورشيد مياد به ﯾک مولکول اب بچسبه و از زمين جداش کنه ؟
بازنوشت : اﯾن گوھر ﯾگانه که جنبش ھست ميتونه به صورت فتونی که از خورشيد مياد به ﯾک مولکول اب بچسبه و از زمين جداش کنه ؟
415 of 981
مزدك بامداد:17:02 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد اگر علت و معلول چينش ھای ماده ھستند و اﯾن ماده و انرژی در جھان محدودند و ما تنھا چينش ھای محدودی از ماده دارﯾم پس زنجيره علت و معلول ھم محدود است .ﯾعنی وقتی تمام چينش ھا اتفاق افتاد ھر چينشی که بعد از ان اتفاق بيافتد ھمان چينشی بوده که در گذشته بوده . پس چينشی که قبل از چينش جدﯾدی که ما رو به گذشته برده خود پاﯾان زنجيره علت و معلول است و بعد از ان ما تا ابد تسلسل دارﯾم درست ميگم ؟ اگر ما ماده و انرژی رو بينھاﯾت فرض کنيم اﯾن فرض ما با پاﯾستگی ماده/انرژی چه منافاتی داره ؟ از بينھاﯾت ھرچه کم ﯾا زﯾاد کنی بينھاﯾت است ! و کسی ھم نميتواند ادعا کند پس 1ذره از اﯾن بی نھاﯾت ھيچ ميشود و شما نميتوانيد بفھميد چون باﯾد اﯾن را به صورتی اروﯾن و مشاھده ثابت کند با تشکر
416 of 981
مزدك بامداد:17:06 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
جناب مزدک به اﯾن سوال و ابھام ھم پاسخی بدھيد . اﯾا ھر چيز ازلی الزاما باﯾد جاودان باشد ؟ به اﯾن صورت که اگر ماده را ازلی فرض کنيد و االن ناگھان تمام ماده به ھيچ تبدﯾل شود ﯾعنی خود ماده نابود شود طول عمر ماده را چگونه مشخص ميکنند ؟ بی نھاﯾت ﯾا کمتر از بی نھاﯾت برای محاسبه ان فرمول رﯾاضی وجود دارد ؟ ماده چون در ھمه زمان ھا بوده در ھيچ زمانی ھم نميتونسته نباشه پس در زمان ھای بعد از اﯾن ھم خواھد ماند
417 of 981
مزدك بامداد:23:02 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
مزدک عزﯾز نميدانم نوشته ھای من را ندﯾدﯾد ﯾا ھنوز فرصت نکرده اﯾد پاسخ دھيد به ھر حال من منتظر راھنماﯾی شما ھستم دﯾدم ،ولی آسياب به نوبت ،فزون برﯾن ،پاسخ شما گسترده بنگر مياﯾد. •
مزدك بامداد:23:11 ,22-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين ronin :
با درود بر مزدك گرامی.
ممكن است درباره "ضد ماده" و "فرا ماده" توضيحاتی دھيد. ضد ماده ﯾك نام " غلط انداز" است و در حقيقت ذرات ضدماده، چيزی جز ماده نيستند .منتھا وﯾژگی انھا اﯾن است كه با ماده ای كه ما بدان خود گرفته اﯾم ،تركيب شده و باھم انرژی ميشوند. ضد ماده در جھان كمياب است و تنھا در شتابگر ھا بدست مياﯾد كمياب بودن آنھم روشن است ،چون بيدرنگ با ماده جوش خورده و انرژی ميشود .بوارونه ،انرژی ھم ميتواند گاھی به ﯾك جفت دره ی ماد و ضد ماده دگرگون شود. ذرات ضد ماده ،درست آﯾينه ی ذرات بنيادﯾن مادی ھستند. برای نمونه ،ضد الكترون ) ،كه به پوزﯾترون پرآوازه است( درست دارای جرم برابر الكترون ولی بار مثبت ﯾك است. ھمنجور ھم آنتی كوارك دارﯾم و ... 418 of 981
برای نمونه ،ﯾك فوتون ،اگر فركانس باالﯾی داشته باشد ميتواند در شراﯾط وﯾژه ای ،به ﯾك جفت الكترون و پوزﯾترون دگرگون شود.
در بارھی فراماده چيزی نميدانم ،در فيزﯾك چيزی از اﯾن نخوانده ام. مگر اﯾنكه ھمتای انگليسی و ﯾا آلمانی ...اش را بگوﯾيد كه درﯾابم نگرﯾسته ی شما از " فراماده " چيست. •
مزدك بامداد:03:15 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
شماره پاراگراف ھا را آورده و اشکاالت خود را بيان ميکنم :1مشکلی نيست :2در دو خط آخر پاراگراف ميگوﯾد :چون واژه ھای مذھبی مثل "خدا" )خداوند چيست؟( و "روح" قابل تعرﯾف و تشرﯾح بطوری معنی دار و معتبر نيستند بنابر اﯾن استدالل کردن بر روی اﯾنکه آنھا وجود دارند بيھوده است. آنجا که ميگوﯾد قابل تعرﯾف و تشرﯾح بطور معنا دارو معتبر نيستند باﯾد گفت که قابل تعرﯾف و تشرﯾح بودن آنھا در دانش بشری امکان پذﯾر نيست ولی برای معتقدان به دﯾن دارای تعارﯾف خاص خود است در آنجا که ميگوﯾد بطور معنی دار و معتبر نيستند باﯾد گفت که معنی دار بودن ﯾا نبودن آن از دﯾد نوﯾسنده اﯾنگونه است که گفته شده و ھمگان چنين نظری ندارند و اعتبار داشتن و نداشتن آنھا نيز وابسطه به تفکر فرد ﯾا گروه خاص است و ھيچ سازمانی در دنيا نميتواند اعتبار ﯾا عدم اعتبار چيزی را به مردم جھان دﯾکته کند .. زمانی كه خدا پرستان ميگوﯾند كه خدا ھست ،باﯾد بگوﯾند كه منظور از خدا چيست .چون ھر كس ممكن است دﯾد و برداشت دﯾگری از خدا داسته باشد .برای اثبات وجود ھر چيزی ،نخست باﯾد تعرﯾفی از ان چيز بدست داد و كسانی ھم كه اﯾن موجود را ميخواھند رد بكنند ،باﯾد به ھمان تعرﯾف مدعيان ان بپردازند .بر اﯾن پاﯾه ،باﯾد تعرﯾفی از خدا در دست باشد كه ما بدانيم كه با چه چيزی
419 of 981
طرف ھستيم .اﯾن تعرﯾف ھم چيزی نيست جز برشمردن وﯾژگی ھا و كار كرد ھای ﯾك چيز properties & ). ( Methodsمثال ً اﯾنكه خدا داناست و ﯾا تواناست و ﯾا آدم ھارا آفرﯾده و غيره .ولی دشواری اﯾنجاست كه خدا پرستان ننشسته اند باھم ،ﯾك تعرﯾف كلی و مشترك از خدا بدھند و ھر كدام ﯾك سازی زده اند .خدای برخی پدر و پسر دارد ،برخی ندارد و غيره .پس بيخداﯾان وادار ميشوند كه به تعرﯾفی كه مجموعه ی مشترك اﯾن تعرﯾف ھاست ،نگاه كنند و از روی ان در رد و ﯾا اﯾراد بر آن بكوشند .زمانی كه خدا پرستان مياﯾند و در تعرﯾف وﯾژگی ھا و كاركرد ھای خدا ،چيز ھاﯾی را ميگوﯾند كه از دﯾد منطقی ) نه از دﯾد خودشان( با ھم ناسازگارند ،ادعای وجودشان رد ميشود .اﯾنكه خود خدا باوران اﯾن صفات را با ھم ناسازگار نميدانند مھم نيست چون در بحث وجود و عدم ،خدا پرست ميخواھد وجود خدا را برای ﯾكی دﯾگر اثبات كند و نه برای خود .برای ھمين ھم باﯾد دارای زبان مشترك با طرف باشد و آن زبان منطق است .ﯾعنی نميتواند بگوﯾد خدای ما مثال ً مھربان است ولی در ھمان حال دستور كشتار ھم ميدھد ،و سپس كه بيخداﯾان ،اﯾراد گرفتند ،بگوﯾد كه چون اﯾن خداست ،ھر دو صفت در او جمع ميشود !! خداست ھا !؟ مگر شوخی است؟ •
مزدك بامداد:03:20 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
:4..در پاراگراف چھارم ميگوﯾد :خدای مسيحيت )و اسالم( به عنوان موجودی دارای شخصيت ) (2که ھمه چيز را ميداند )عليم است( شناخته و تعرﯾف ميشود و طبق عقيده مسيحيان ﯾک موجود دارای شخصيت اساساً موجودی مختار است اول ببينيم شخصيت به چه معنی است؟ معنای متشخص در پاﯾان مقاله بيان شده که آمده است<< -2ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻌﻤﻮ ﹰﻻ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻳﮏ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﲤﺎﻡ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ،ﺧﺪﺍﺑﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﻌﻮﺭ ،ﻭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﺍﳒﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﳐﺘﻠﻒ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ ،ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﮏ"ﮐﺲ" ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ .ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓﺮﺽ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ .ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻊ ﻋﻠﻴﺖ ،ﻋﻠﺖ ﻓﺎﻋﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﮏ ﻣﺘﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﺍﻭﻻ ﺷﺨﺺ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻤﯽ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ .ﮐﺲ ﺑﻪ
420 of 981
ﻣﻌﻨﯽ ﺷﺨﺺ-ﺫﺍﺕ-ﺁﺩﻣﯽ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺝ ﻣﻨﺒﻊ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺿﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺩﺍﺷﱳ ﺫﺍﺕ)ﻧﻔﺲ ﻭ ﻋﻴﻦ ﻭ ﺟﻮﻫﺮ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﭼﻴﺰﯼ( ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﮐﺲ ﺟﺎ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ)ﳑﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﺘﻮﻥ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ ﺗﺮﲨﻪ ﺁﻬﻧﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻳﮏ ﲝﺚ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺪﻳﻢ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻧﺪﺍﺷﱳ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺽ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﻥ ﻭ ﮐﺘﺐ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﻳﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻓﻬﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺿﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﲝﺚ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺸﻒ ﻭﺟﻮﺩ ﻳﺎ ﻋﺪﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻌﺼﺒﺎﺕ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻳﺎ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﺗﻔﮑﺮ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺍﺩﻳﺎﻥ( ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻣﻴﭙﺬﻳﺮﻳﻢ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﲨﻠﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓﺮﺽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ)ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻮﻗﺖ ﻣﯽ ﭘﺬﻳﺮﻳﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺿﯽ ﻳﮏ ﮐﺲ ﺑﺎﺷﺪ( ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﮑﺎﺭ ﺑﺮﺩﻥ ﻭﺍﮊﻩ ﺷﺨﺺ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻓﺮﺿﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺻﻔﺎﺗﯽ ﭼﻮﻥ ﺷﻌﻮﺭ-ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ....ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺑﺎﺭﮐﺮ ﭘﻴﺶ ﻣﯽ ﺭﻭﻳﻢ ﮐﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﻠﻴﺖ ﻋﻠﺖ ﻓﺎﻋﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺘﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ)ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻠﺖ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﳘﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﺭﺍﻣﺘﺮﻫﺎ ﻣﻄﺒﻖ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻳﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﺳﺎﺳﹰﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﳐﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﻣﺘﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ( ﺑﻌﺪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ طبق عقيده مسيحيان ﯾک موجود دارای شخصيت اساساً موجودی مختار است نميدانم بارکر اﯾن عقيده مسيحيان را که موجود دارای شخصيت حتما دارای اختيار است را از کجا در آورده است؟ ﯾک روبات دارای صفات بسياری ميتواند باشد)اگر طبق نظر نوﯾسنده شخص بودن را دارای صفات خاص بودن عنوان کنيم( اما اﯾن دليل نميشود که آن روبات حتما دارای اختيار ھم باشد! حتی نوﯾسنده ھم در پاﯾان کار ميخواھد نشان دھد که خدا مختار نيست در حالی که شخصيت معنای ذات ھر شخص را می دھد و ﯾک فرد ﯾا کس ﯾا چيزی ميتواند مجبور باشد و اختيار ھيچ ربطی به شخصيت و دارای ذات خاص بودن ندارد. .. شخصيت گرچه از در تازی از شخص گرفته شده ولی به شخص ) آدم ( بودن كاری ندارد .اﯾن چم واژه ی انگليسی كاراكتر است كه در پارسی به چم منش وﯾژه ھم ھست. اﯾنكه ميگوﯾد كه خدا دارای كاراكتر باﯾد باشد تا تصميم گيرنده باشد ،بزبان ساده ﯾعنی اﯾنكه مانند سنگ و چوب بی اختيار و اراده نيست و تنھا از قوانين معين مادی پيروی نميكند .بر اﯾن پاﯾه ،پرداختن به چم واژه ی شخصيت در اﯾنجا ،بكاری نمی آﯾد. بزبان دﯾگر ،خدای معرفی شده دﯾن ھا سنگ و چوب ال شعور و بی اراده نيست ،ﯾك روابت/دستگاه ھم حتی نيست كه پول بيندازﯾد ،كوكاكوال بيرون بدھد ،دو مرجع و چند مرجع ھم نيست ،كوتاه سخن ،ﯾك كاراكتر است. •
421 of 981
مزدك بامداد:03:27 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
:5..پاراگراف 5خط چھارم می گوﯾد : قبل از آنکه شما بعنوان ﯾک شخص مختار ﯾک انتخاب را اختيار کنيد ،باﯾد ﯾک مرحله شک )عدم ﯾقين و اطمينان( در ھنگامی که انتخاب شراﯾط بالقوه را دارد )در شراﯾطی که ھنوز انتخابی صورت نگرفته است( برای شما وجود داشته باشد، مردود است .نيازی نيست ﯾک انتخابگر حتما ﯾک مرحله شک )عدم ﯾقين و اطمينان( را پشت سر بگذارد .نوﯾسنده راجع به خدا بحث می کند ) که در باال گفت عليم است( به ناگاه خدا را از درجه خداﯾی ساقط کرده و شک و عدم اطمينان را به او نسبت می دھد .دوم اﯾنکه خداﯾی که محدود به زمان نيست مرحله اول و دوم ندارد که اول شک کند پس فردا انتخاب کند و در ھفته بعد پشيمان شود .. اﯾنجا ھم باز منتقد ،پرسمان را در نيافته است. بدﯾن چم كه :آن بيخدا اصال ً در باره ی خدا سخن نميگوﯾد بلكه مفھوم مقوله ی " اخيتار" را باز ميكند و ميگوﯾد كه اختيار اﯾن است كه گزﯾنه ھاﯾی پيش شما باشد و شما گزﯾنه ھا را سبك و سنگين كنيد ) ھمان گمان و شك كه كدام درست است، وگرنه نميشود كه انتخاب و گزﯾنه!( و سپس گزﯾنه ای را بردارﯾد. اﯾنكه خدای ادعاﯾی خداباوران ،اﯾن شك را ندارد و غيره ،مسئله ی خداباور است و نه مسئله ی بيخدا .ﯾعنی بر سر مفھوم اختيار باﯾد دو سو باھم توافق كنند تا ببينند كه خدا مختار ھست ﯾا خير!! خدا باور نميتواند نميتواند بگوﯾد كه معنی اختيار ،به خدا كه ميرسد، ناگاه دﯾگر مرحله ی شك و سبك و سنگين كردن را از دست ميدھد و اختيار ،شير بی ﯾال و دم ميشود ،چون طرف خداست ھا !!؟؟ مگر شوخی است؟ •
مزدك بامداد:03:44 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
..خط پنجم ھمين پاراگراف می گوﯾد :شما نميتوانيد آﯾنده را بدانيد و ھمچنان مختار باشيد 422 of 981
کی گفته؟؟؟ کو برھان؟؟؟؟ کو دليل؟؟؟؟ مگر نميشود آن خدا بداند در آﯾنده)البته اﯾن واژه مخصوص موجود مادی است که گرفتار زمان است و برای درک بحث مجبورﯾم به آن پناه ببرﯾم و خدای فرضی را ھم به اجبار گرفتار کنيم( از بين xو yکداميک را انتخاب خواھد کرد؟ استدالل ھای نوﯾسنده ته کشيده و اﯾنجا برای القا کردن اﯾن تصور به خواننده که به حکم رسيده است ناکھان چيزی را که حکم است و ھنوز اثبات نشده و راھی از فرض به آن پيدا نگشته است را قطعی فرض کرده و ميگوﯾد :شما نميتوانيد آﯾنده را بدانيد و ھمچنان مختار باشيد خدای ادﯾان ابراھيمی ھم محدود در زمان نبود که بگوﯾيم دﯾروز گفت می خواھم خوب باشم و امروز دست کرد در جيبش و 1000دالر به فقرا داد ! بعد ادامه می دھد :اگر مدعی داشتن اختيار ھستيد باﯾد لزوماً قبول کنيد که باﯾد شراﯾط تغيير تصميم خود برای انتخاب را قبل از اﯾنکه در واقع انتخاب نھاﯾی انجام گيرد را داشته باشيد و توانا )اگر نه ماﯾل( به تغيير تصميم و اختيار خود باشيد. نوﯾسنده در اﯾنجا کامال فراموش کرده که راجع به خدا مطلب مينوﯾسد و از واژه ھاﯾی چون قبل از اﯾنکه -بعد از اﯾنکه-انتخاب نھاﯾی و ....استفاده می کند و جالب است که مدﯾر موسسه رھاﯾی از دﯾن نمی داند در بسياری از ادﯾان خدا محدود به زمان خاصی نيست که از واژه ھای باال برای اثبات ﯾا رد وجود آن بھره ببرﯾم. .. به پيام پيشين نگاه كنيد. در اﯾنجا تنھا مفھوم اختيار اورده شده و وﯾژگی ھای اختيار كه به اﯾن مفھوم ،معنی ميدھد. اختيار زمانی مفھوم دارد كه اﯾن وﯾژگی ھاﯾی كه آن بيخدا آورده را داشته باشد .من اگر از پيش بدانم كه فردا چه خواھم خورد ،دﯾگر اختيار ندارم كه چيزی دﯾگر را بخورم ،چون اگر چيزی دﯾگر بخورم ،به اﯾن معنی است كه دﯾروز نميدانسته ام فردا چه خواھم خورد ! )منطقا ً ھردو باھم نميشود( نيمتوانيد بگوﯾيد كه چون خداست ،ميشود!! طرف خداست ھا ؟ مگر شوخی است؟ ﯾا اﯾنكه زمانی كه گفته ميشود كه عمل تصميم گيری و انتخاب كه گوھره ی اختيار است ،در زمان روی ميدھد ،نيمتوانيد بگوﯾيد كه چون خداست ،اصال ً بدون زمان تصميم ميگيرد!! اﯾن مسئله ی بيخدا نيست ،مسئله ی باخداﯾان است كه ھم ميگوﯾند خدا فعل تصميم گرفتن را ميكند و زمانی كه گفته ميشود كه ھر فعلی در زمان روی ميدھد ،ميگوﯾند طرف خداست ھا ؟ مگر شوخی است؟ اﯾنكه خدا اﯾن صفات را برآورده ميكند و ﯾا نميكند ،مسئله ی آن بيخدا نيست ،مسئله ی مدعی وجود خداست كه ادعا كرده است كه خدا مختار و داناست .پس خدا باور نميتوان بگوﯾد كه اختيار به خدا كه برسد ،فال ً صفتش چون در خور خدا نيست، حذف ميشود و چون خداست ،ھمه چيز ممكن است ! خداست ھا ؟ مگر شوخی است؟ 423 of 981
بزبان دﯾگر ،محال منطقی باﯾد برای خدا ھم محال باشد و گرنه زمينه ی مشترك گفتمان وجود ندارد. حكاﯾت: شخصی از طبقه ی ١۵با كله و محكم روی كف بتونی افتاد وھيچ چيزش نشد .ميدانيد چرا؟ چون خواست خدا نبود كه بميرد!! ﯾعنی ھر ادعای و چيز غير منطقی را نميتوان با گفتن اﯾنكه با با طرف خداست ھا ؟ ادعا كرد! •
مزدك بامداد:17:31 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
مزدک عزﯾز ابتدا از پاسخ ھاﯾتان تشکر ميکنم نميدانم ميخواھيد ادامه دھيد ﯾا سخنان خود را به پاﯾان رسانده اﯾد؟ به ھر حال من سکوت کرده و منتظر ميشوم اگر آخرﯾن ارسال شما تغييری نکرد که من پرسش ھای خود را در اﯾن مورد مطرح ميکنم در غير اﯾن صورت در پاﯾان بررسی شما سخن ميگوﯾم نه ھنوز پاسخ بند ھای دﯾگر مانده ولی من جلوی شما را نميگيرم، ميتوانيد فيك بك خود را ھم بياورﯾد. •
مزدك بامداد:22:19 ,23-02-08 ,
424 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
تعرﯾف ناپذﯾر بودن) ( Indefinableخداوند :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد آفرﯾننده The Creator Godاست * " منظور از خدا "خداﯾی ... ...علم خدا عين ذات اوست . ...
خدای ﯾكتا ) (Alone godی "لم ﯾلد و لم ﯾولد" را بپندارﯾد * . ----
...وﷲ غفور الرحيم و الرحم الراحمين و .... ... " ﷲ " ی كه " ھو الرزاق " است *..
مزدك بامداد:22:25 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد *!.. اتفاقا "چون خداست" بدون زمان تصميم ميگيرد و نباﯾد ھم زمان بعنوان ثابتی در ذات خدا وارد باشد . زمان مفھومی ذھنی است از دگرگونی در چينش ھاﯾی از ماده .
فعل در زمان روی نميدھد بلكه اﯾن انجام فعلھا ھستند كه با انجام خود ﯾكی پس از دﯾگری مفاھيمی مثل زمان را پدﯾد می آورند / .سير تغييرات مادی ﯾا حاالت مادی است كه به عنوان مفھومی ارزشی -توافقی به نام "زمان" ميشناسيم*.
425 of 981
فرقی نميكند .جاﯾی كه فعلی انجام گرفت دگرگونی ھست و در پی ان زمان ھم منتزع ميشود .پس خدا نميتواند ﯾك دگرگونی بدون جنبش انجام دھد و اگر جنبش انجام داد ،مفھوم پس و پيش ) زمان( پدﯾد مياﯾد و ما ميتوانيم بپرسيم كه مثال ً پيش از آفرﯾنش به چه كاری سرگرم بوده!! •
مزدك بامداد:22:28 ,23-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
تعرﯾف ناپذﯾر بودن) ( Indefinableخداوند : روشن نيست چيزی را كه خود خداباوران نميتوانند تعرﯾف كنند و صفاتی بوی بدھند ،چگونه ميخواھند بدﯾگران بپذﯾرانند؟ مگر با زور چماق و شمشير زورچپان كنند كه ميكنند!! •
مزدك بامداد:23:20 ,23-02-08 ,
بازنوشت : :موجودی که ھمه چيز را ميداند )عليم است( ھيچگاه در مرحله شک قرار نميگيرد .او از پيش ،از انتخابش آگاه است درست است .اما ناگھان ميگوﯾد :اﯾن بدﯾن معنی است که او توانا به تغيير دادن تصميم نھاﯾی ﯾا اساساً عدم انتخاب خود نيست، بسيار عجيب است که اﯾن مدﯾر موسسه رھاﯾی از دﯾن که گوﯾا عالم به نگرش و اعتقادات ادﯾان است باز مرتکب ھمان اشتباه شده .تغيير دادن در آﯾنده رخ ميدھد در حالی که خدای نا محدود به زمان با عليم بودن نياری به تغيير چيزی ندارد زﯾرا اشتباھی مرتکب نشده که حال بخواھد با محدود بودن در زمان! منتظر فردا شود تا به جای راه اول راه دوم ﯾا سوم را در پيش بگيرد و فراموش کرده برای تغيير در آﯾنده)که خدای فرضی را ناتوان در آن ميداند( قبل از رسيدن به مرحله تغيير 2بار خدا را از درجه خداﯾی به زﯾر افکنده که چنين اجازه ای نداشته و چشو بسته غيب ميگوﯾد که او خدا نيست .اول بار عليم بودن او را زﯾر 426 of 981
سوال برده)که خود آن را فرض گرفته بود( و دوما خدا را محدود به زمان فرض کرده که امروز پشيمان از انتخاب دﯾروز است حال اگر نتواند انتخاب گذشته اش را تغيير دھد پس خدا نيست)عجب استداللی( برای خداﯾی که در تفکر دﯾنی از ازل تا ابد براﯾش ﯾک لحظه است مسخره است که بگوﯾيم امروز چنين تصميم گرفت حال آﯾا فردا ميتواند انتخابش را تغيير دھد ؟ حال که نمی تواند از خود اختياری ندارد .ﷲ -ﯾھوه و مسيح و) ..اگر وجود داشته باشند( انتخاب ابدی خود را از ازل کرده اند .اﯾن من و شماﯾيم جناب بارکر که باﯾد فردا از راه برسد تا ببينيم گزﯾنه 1را انتخاب کنيم ﯾا 2
-١گفتيم كه مھم نيست كه خدا محدود به زمان است ﯾا خير! مسئله در تعرﯾف اختيار و انتخاب اختياری است. اختيار ﯾعنی چه ؟ ﯾعنی انيكه ميان چند گزﯾنه برگزﯾنيد. زمانی كه بدانيد كه چه را بر خواھيد گزﯾد ،دﯾگر اختيار و تصميم گيری در كار نيست! ھمه چيز روشن است و دﯾگر به مرحله ی تصميم گيری نميرسيد. نمونه :شما ميدانيد كه فردا قيمه خواھيد خورد. پس دﯾگر فردا تصميم گيری ميان قيمه و كوكو نخواھد بود .اگر تصميم بگيرﯾد كه كوكو را بخورﯾد، آنگاه بدﯾن معنی است كه علم تان نادرست بوده !! اﯾن بسادگی تعرﯾف جھانی و ھمه فھم اختيار و كنش تصميم گيری است. -2حال شما ميگوﯾيد خدای شما اختيار دارد؟ خوب ما ميگوﯾيم كه با اﯾن صفات اختيار كه شمردﯾم، خدای شما باﯾد پيش از تصميم ندانسته باشد كه چه تصميم ميگيرد و گرنه تصميم گيری كه معنی ندارد! شما بجای پاسخ به اﯾن دشواری ،ميگوﯾيد كه مگر خدا آدم است؟ خداست ھا!! ،ميتواند ھم بداند و ھم تصميم بگيرد!! چون زمان ندارد ،ال ندارد ،بل ندارد! پس اﯾن اختياری كه خدای شما دارد ،آن اختياری نيست ما ما ھمه ميشناسيم ،ﯾك اختيار اختراعی تازه است كه ھمان شير وی ﯾال ودم است كه برای خدا اندازه گرفته اﯾد مانند اﯾنست كه بگوﯾيم كه ماھی ادعاﯾی ما شلوار ھم ميپوشد ،بعد كه ما ميگوﯾيد كه شلوار را كسی ميتواند بپوشد كه پا ھم داشته باشد ،ميگوﯾيم خير! ماھی ما خيلی مھم است ھا ھست ھا! پاچه ھای شلوار را ببرﯾم بيندازﯾم كنار!! خوب دﯾگر اﯾن كه شلوار نميشود! •
427 of 981
مزدك بامداد:23:30 ,23-02-08 ,
بازنوشت : :11ميگوﯾد :اما "طبيعت و ذات" خدا به چه معنی است؟ داشتن ﯾک طبيعت و فطرت خاص لزوماً به معنی محدود بودن است .طبيعت و ذاتی که ما انسانھا را محدود ميکند محيط اطراف ما وژنتيک )وﯾژگيھای وراثتی( ما است .اما طبيعت ﯾک موجود ماوراء الطبيعه باﯾد چيز دﯾگری باشد .اﯾن نابخردانه است که بگوﯾيم طبيعت موجودی که با ھيچ محدودﯾتی مواجه نيست ھمان رابطه را با موضوع اختيار دارد که طبيعت انسان دارد طبيعت و ذات محدود کننده مخصوص انسان است .مثال فردی بيش از حد عصبانی می شود ميگوﯾيم او فردی ذاتا عصبی است)ﯾعنی اﯾن خصوصيت را بدون توان کنترل آن در حال حاظر ھمراه دارد اما ذات خدای ادﯾان اﯾن است که با وجود تواناﯾی به انجام بد و خوب انتخاب او خوب است) مثال در تازی نامه گفته شده اگر ميخواستيم ھمه شما به زور اﯾمان بياورﯾد ميتوانستيم( و در واقع خدای ادﯾان گرفتار مسائل محيطی و موروثی نيست.
در عمل ،توانستن و انجام ندادن ،مانند نتوانستن است. ﯾعنی دستكم ﯾكبار باﯾد تواناﯾی كاری در عمل پيش بياﯾد كه بدانيم كه تواناست .وگرنه در عمل ،ميان ﯾك دانای فرضی كه ھيچ سخنی نميگوﯾد و ﯾك نادان كه او ھم سخنی نميگوﯾد تفاوتی نيست. در اﯾنجا ھم مانند مورد ھای پيشين ،ﯾك طبيعت و ذات ما زمانی كه ميگوﯾيم كه طبيعت به خدا بسته اﯾد ،ا ّ و ذات اﯾن معنی دارد و اﯾن كاستی ھا را پدﯾد مياورد، باز ميگوﯾيد كه نه برای خدا ! خداست ھا !! مگر شوخی است؟ ذاتی كه ما برای خدا گفتيم ،جور دﯾگر است = ،از نام" ذات "سوء استفاده كردﯾد !! ھمانگونه كه از نام " اختيار" سوء استفاده كردﯾد!! •
مزدك بامداد:23:34 ,23-02-08 ,
بازنوشت :
428 of 981
:12الزمه داشتن اختيار ،مواجه بودن با بيش مورد تكراری = ختنه ی مفھوم اختيار برای پوشانيدن آن به تن خدا •
مزدك بامداد:23:44 ,23-02-08 ,
بازنوشت : :15شاﯾد "تماﯾل" به انجام دادن ﯾک گزﯾنه را بتوان ندﯾده گرفت .تماﯾل به معنی وجود ﯾک کاستی است و ﯾک موجود کامل )مانند خدا( نباﯾد در ذات خود دارای کاستی باشد ،اما بدون وجود تماﯾل خداوند به موجودی بسيار عجيب بدون تماﯾل و نياز تبدﯾل ميشود .تماﯾل ھمان چيزی است که در ابتدا وجود انتخاب از آن ھستی ميگيرد .ھمچنين تماﯾل به انجام دادن ،خود معيارﯾست برای تشخيص معقول و ﯾا غير معقول بودن ﯾک تصميم و ﯾا انتخاب .بدون وجود اﯾن تماﯾل،تصميم گيری موجودﯾت خود را ازدست ميدھد و تصميمی به معنی واقعی آن وجود نخواھد داشت ،از اﯾن گذشته ،کتابھای دﯾنی نشان ميدھند که خدای ادﯾان دارای تماﯾالت بسياری ھستند تماﯾل ﯾعنی کاستی؟؟؟؟؟ خير تماﯾل برای خدای ادﯾان ابراھيمی ﯾا سامی به معنای کاستی نيست ھر چيز را بخواھد ميگوﯾد بشو پس ميشود)تازی نامه( مگر انسان باشيم و نيازمند و نداشته باشيم و در آﯾنده حاصل شود و ما درد نداشتن را تا حد اقل آﯾنده نزدﯾک بکشيم اما خدا ی ادﯾان ھر آنچه تماﯾل داشته باشد مثل خوبی ﯾا بدی دارد و محدود به زمان نيست که بخواھد در آﯾنده کاستی را برطرف کند و دﯾگر اﯾنکه ماده و انسان به علت محدودﯾت در زمان اﯾنگونه تصور ميکند که خدا دﯾروز نداشته حال آن چيز را دارد ولی برای موجودی که از ازل تا ابد تفاوتی براﯾش ندارد خلق آدم و حوا نه لزوما دﯾروز رخ داده نه امروز نه فردا رخ خواھد داد زﯾرا او اول و آخر فيلم ھم ھست و ما در حال تماشای فيلم بطور آھسته..
مورد ھمانند اختيار! اﯾنبار برای تماﯾل! اﯾنجا ھم تعرﯾف تماﯾل را گفتيم ،بی انيكه ابتدائا ً كاری با خدا داشته باشيم ،تماﯾل ﯾعنی اﯾنكه به انگيزه ی ناخشنود بودن از چونبود )حالت ( state ،كنونی)كاستی و نقص چونبود كنونی ( در پی دگرگونی آن و رسيدن به چونبود دﯾگر باشيم. اﯾن وﯾژگی و تعرﯾف " تماﯾل" و ﯾا گراﯾش است .چيزی كه ھمه 429 of 981
ما بروی آن توافق دارﯾم. حال شما ميگوﯾيد خدا تماﯾل به انجام كاری دارد؟ ما ميگوﯾيم بسيار خوب ،پس خدای شما از چونبود الف ناخرسند است و ميخواھد به چونبود ب برسد .ﯾعنی طبق تعرﯾف تماﯾل ) ما كه شما را مجبور نكردﯾم كه بگوﯾيد خدا تماﯾل به انجام كاری دارد ( ،خدای شما باﯾد در چونبود الف ناخوشنود و دچار كاستی و رنج و ﯾا دردسر و ..بوده باشد كه خواھان رسيدن به چونبود ب است!؟ اﯾنجا باز شما ،بجای پاسخ ميگوﯾيد ،بابا اﯾن خداست!! آدم است مگه ؟ ميتواند تماﯾل داسته باشد ،بی اﯾنكه انگيزه و ﯾا نا خشنودی و ﯾا كاستی ھم داشته باشد!! اﯾن تماﯾل از نوع الھی اش است ھا !! ھم كچل است و ھم مزلف .چون خداست و ھمه چی ميشود كه بشود! بازھم سوء استفاده از نام " تماﯾل" •
مزدك بامداد:00:17 ,24-02-08 ,
بازنوشت : ممکن است خداباوران استدالل کنند که خداوند محدود به زمان نيست و آﯾندهو گذشته اساساً برای خدا بی معنی است .اﯾن افراد با اﯾن گفته خود به خود خداوند را از شخصيت خالی ميکنند ،موجودی که زمان براﯾش بی معنی باشد نميتواند ھيچ کاری را انجام دھد در کدام فرھنگ واژگان نا محدود بودن به چيزی = بی معنی بودن آن قرار گرفته است گفتيم خدای فرضی محدود به زمان نيست نگفتيم زمان برای خداﯾی که در اﯾن جا کند ذھن فرض شده بی معنی است! برای رھاﯾی از دﯾن راه ھای بھتری ھم ھست به جای استفاده از استدالل ھای پوچ که به جای نجات بشر از دﯾن و خرافه بد تر بشر را در چاه نادانی و کوته فکری تنھا می گذارد
بازھم مورد ھمانند پيش بجای ھمپوش دادن خدا با صفت، صفت را با خدا ھمپوشی داده اﯾد!!
430 of 981
انجام دادن ﯾعنی دگرگونی در چيزی. دگرگونی دارای دو چينش است، چينش نخست و چينش دگرگون شده. ميان اﯾن دو چينش ،و در اﯾن دگرگونی، مفھوم زمان نھفته است ،پس و پيش دارﯾم ،ﯾك و دو دارﯾم .در حاليكه اگر كل فيلم در برابر شما باشد ،شما دﯾگر نميتوانيد در روند فيلم دخالت كنيد. نميتوانيد بخشی از فيلم را برﯾده و چيز دﯾگری منتاژ كنيد ،چون آنگاه اﯾن فيلم دﯾگر فيلم پيشين نيست خدا از فيلمش بھردليل ناخشنود است ،و در زمان دخالت كرده ) فرﯾم ھا را جابجا كرده( اگر ھم در درون فيلم نقش اكتيو بازی كرده است كه آنگاه بازھم در زمان گرفتار بوده است مثال ً توفان نوح را فرستاده ... ----پس در ھمه ی نوشته ،ﯾك خط وﯾژه به چشم ميخود كه ھمان مثله كردن صفات گوناگون برای اندازه كردن آن به تن خدا و در نتيجه تھی كردن اﯾن صفات از معنی است. آنھم در جاﯾی كه خود خدا باوران اﯾن صفات را به خدا بسته اند و مخالفان ،تنھا از تعرﯾف عمومی اﯾن صفات پيش رفته اند . بزبان دﯾگر ,گفته اند ماھی ما شلوار دارد و زمانی كه گفتند شلوار ،داشتن پا را واجب ميكند ،گفته اند چون ماھی ما مھم تر است ،پاچه ھای شلوار را ميبرﯾم !! خوب اﯾن دﯾگر شلوار نيست ،دامن است!!
•
:atheist, 08-02-24, 00:51
استاد در مورد سياه چاله ھا من به ﯾک جاھاﯾی رسيدم در 431 of 981
مقاله ای خوندم بيشتر از سرعت نور ھم ميتوان رفت و برای اون جرم نوع دوم را نسبت داده بودند به جرم نوع دوم اگر انرژی بدھيم تنداﯾش به سرعت نور کاھش پيدا ميکند و اگر به جرم نوع اول انرزی بدھيم به تنداﯾش به سرعت نور افزاﯾش پيدا ميکند .در واقع من فکر ميکنم اگر برای ماده و انرژی تندای سرعت نور را قاﯾل شوﯾم براﯾش ﯾک محدودﯾت در نظر گرفته اﯾم اما ماده جرم نوع دوم سوال مرا بر طرف کرد . ﯾعنی بر خالف ماده ﯾک ما ماده ای دﯾگر را دارﯾم که اصآل سکون براﯾش معنا ندارد و نميتواند مانند ماده نوع ﯾک ﯾا ھمان ماده معمولی در حال سکون باشد .به نگر من اﯾن ھمان گوھر ﯾگانه است شما چی فکر ميکنيد آﯾا بيشتر از سرعت نور ميتوان رفت اگر نه پس چطور از سياه چاله ھا موادی به بيرون پرتاب ميشوند ؟ خالصه مقاله اﯾن بود 1ـ ماده چه از نوع اول باشد چه از نوع دوم نمی تواند باسرعت نور حركت كند چون در اﯾن حالت به انرژی تبدﯾل خواھد شد. 2ـ ماده نوع دوم برعكس ماده نوع اول ھنگام گرفتن انرژی با افت سرعت مواجه می شود. 3ـ ماده ی نوع دوم چون ھنوز برای ما ناشناخته است و بامادهی معمولی شاﯾد برھم كنش نداشته باشد نمی توان آن را با آشكارسازھای معمولی شناساﯾی كرد. اﯾا سيستم و ربوتی ساخته شده که با اعداد راندوم کار کند ؟ استاد جمله انگلس ھم تحليل نکردﯾد که مقصود مستر فردرﯾک انگلس چی بوده ؟ در مورد تکياخته در اﯾنترنت چيزه به درد بخور و با مفھومی پيدا نکردم ميتوانيد توضيح بدھيد که تکياخته تحت چه پروسه ای به مرغ و تخم مرغ تبدﯾل ميشه .
بازنوشت : خير، ازلی بودن خود بخود ابدی بودن را ھم نميآورد. ازلی ﯾعنی منفی بينھاﯾت در محور زمان ابدی ﯾعنی مثبت بينھاﯾت در محور زمان.
بازنوشت : نادرست است ،بلكه بينھاﯾت منفی در " زمان" را ميگوﯾند ازل!
432 of 981
من به مرور پست ھای شما را ميخوانم و به اﯾن دو پست شما بر خوردم اﯾن دو جمله با ھم فرقی دارند ؟ if yes you make a mistake master if no you made a mistake already با تشکر
:kamran333, 08-02-24, 11:45
433 of 981
بازنوشت :
-١گفتيم كه مھم نيست كه خدا محدود به زمان است ﯾا خير! مسئله در تعرﯾف اختيار و انتخاب اختياری است. اختيار ﯾعنی چه ؟ ﯾعنی انيكه ميان چند گزﯾنه برگزﯾنيد. زمانی كه بدانيد كه چه را بر خواھيد گزﯾد ،دﯾگر اختيار و تصميم گيری در كار نيست! ھمه چيز روشن است و دﯾگر به مرحله ی تصميم گيری نميرسيد. نمونه :شما ميدانيد كه فردا قيمه خواھيد خورد. پس دﯾگر فردا تصميم گيری ميان قيمه و كوكو نخواھد بود .اگر تصميم بگيرﯾد كه كوكو را بخورﯾد، آنگاه بدﯾن معنی است كه علم تان نادرست بوده !! جناب مزدک تکليف چيست؟ ما انسان را بررسی ميکنيم و واژه ھا و کلمات و تعارﯾف و صفات را برای او بکار می برﯾم ﯾا برای خداﯾی که دارای صفات مشترکی در ادﯾان بود؟ نمی شود که ﯾک صفت را از اﯾن بگيرﯾم و ﯾک صفت را از او. شما و من ھم وقتی ﯾک ميوه کيوی را برسی می کنيم راجع به رنگ نارجی پرتقال صحبت نميکنيم حتی به سبز رنگ بودن پوست کنده آن ھم راضی نشده و ھمه وﯾژگيھای آن مثل پوست و قابل خوردن ﯾا نخوردن آن چيز و ....را در بررسی می کنيم نميشود خداﯾی که دارای صفاتی متفاوت با انسان است را به زور با صفات موجود دﯾگر بررسی کنيم مگر اﯾنکه ابتدا تعارﯾف مشھور از خدا را کنار بزنيم و آن را به ﯾک انسان ب عنوان مثال عيسی مسيح تبدﯾل کنيم و مانند جناب بارکر دست و پا بزنيم که بگوﯾيم او خدا نيست)چشم بسته غيب گفت( بازنوشت : اﯾن بسادگی تعرﯾف جھانی و ھمه فھم اختيار و كنش تصميم گيری است. چطور تعرﯾف جھانی راجع به اختيار برای انسان را در نظر بگيرﯾم ولی در بحث راجع به خدا که شکل صفات او بگونه ای دﯾگر در ادﯾان مطرح شده را به گوشه ای بيندازﯾم؟؟ بازنوشت : ﯾك اختيار اختراعی تازه است بازنوشت : آن اختياری نيست ما ما ھمه ميشناسيم،
434 of 981
اختياری که شما ھمه؟؟؟ شما ھمه چه کسانی ھستيد؟؟؟ اختيار اختراعی؟؟؟؟؟ من اختيار اختراع نکردم تنھا کاری که کردم کاری بود که باﯾد می کردم و آن ھم اﯾن بود که تمام صفات خدا را ﯾکجا و با معانی مربوط به خدا) که از ادﯾان استخراج شده( سنجيدم) اگر کسی حال ندارد برود ادﯾان را مطالعه کرده و راجع به خدای فرضی بحث کند مربوط به خود اوست نه من( بازنوشت : پاچه ھای شلوار را ببرﯾم بيندازﯾم كنار!! خوب دﯾگر اﯾن كه شلوار نميشود! شما ميگوﯾيد اﯾنگونه کنيم<<<<< تعرﯾف و وﯾژگی ھای خدا= تعرﯾف و وﯾژگی ھای انسان پس خدا ھمان انسان است<<<<< حال اگر خدا انسان است پس خدا نيست!
بازنوشت : در عمل ،توانستن و انجام ندادن ،مانند نتوانستن است. ﯾعنی دستكم ﯾكبار باﯾد تواناﯾی كاری در عمل پيش بياﯾد كه بدانيم كه تواناست .وگرنه در عمل ،ميان ﯾك دانای فرضی كه ھيچ سخنی نميگوﯾد و ﯾك نادان كه او ھم سخنی نميگوﯾد تفاوتی نيست. در اﯾنجا ھم مانند مورد ھای پيشين ،ﯾك طبيعت و ذات ما زمانی كه ميگوﯾيم كه طبيعت به خدا بسته اﯾد ،ا ّ و ذات اﯾن معنی دارد و اﯾن كاستی ھا را پدﯾد مياورد، باز ميگوﯾيد كه نه برای خدا ! خداست ھا !! مگر شوخی است؟ ذاتی كه ما برای خدا گفتيم ،جور دﯾگر است = ،از نام" ذات "سوء استفاده كردﯾد !! ھمانگونه كه از نام " اختيار" سوء استفاده كردﯾد!! من طبيعت و ذات به خدا نبستم ھمان چيزی را گفتم که در کتب به ظاھر مقدس ادﯾان ﯾافته بودم معلوم است که وقتی ذات و اختيار و عليم بودن و مھربان بودن و زﯾبا بودن و... را با تعارﯾفی غير از تعارﯾف مربوط به انسان بکار برﯾم سوء استفاده به نظر می آﯾد اما تا آنجا که من می دانم خدا و انسان متفاوت اند .فکر نميکنم نياز به مثال برای بيان تفاوت اﯾن دو باشد!
:kamran333, 08-02-24, 12:14
435 of 981
بازنوشت : مورد ھمانند اختيار! اﯾنبار برای تماﯾل! اﯾنجا ھم تعرﯾف تماﯾل را گفتيم ،بی انيكه ابتدائا ً كاری با خدا داشته باشيم ،تماﯾل ﯾعنی اﯾنكه به انگيزه ی ناخشنود بودن از چونبود )حالت ( state ،كنونی)كاستی و نقص چونبود كنونی ( در پی دگرگونی آن و رسيدن به چونبود دﯾگر باشيم. اﯾن وﯾژگی و تعرﯾف " تماﯾل" و ﯾا گراﯾش است .چيزی كه ھمه ما بروی آن توافق دارﯾم.
حال شما ميگوﯾيد خدا تماﯾل به انجام كاری دارد؟ ما ميگوﯾيم بسيار خوب ،پس خدای شما از چونبود الف ناخرسند است و ميخواھد به چونبود ب برسد .ﯾعنی طبق تعرﯾف تماﯾل ) ما كه شما را مجبور نكردﯾم كه بگوﯾيد خدا تماﯾل به انجام كاری دارد ( ،خدای شما باﯾد در چونبود الف ناخوشنود و دچار كاستی و رنج و ﯾا دردسر و ..بوده باشد كه خواھان رسيدن به چونبود ب است!
با ﯾک پرسش باﯾد مشکل حل شود پرسش اﯾن است اگر چيزی در ذات خود عالقه مند به دﯾدن دختری سفيد رو باشد و آن چيز ازلی باشد )بدون ابتدا( و در واقع از دﯾدن آن لذت ببرد و اگر آن نباشد لذت نبرد و فرض کنيم آن چيز از ازل در برابر خود دختر سفيد رو را نظاره کرده -می کند و تا ابد خواھد کرد و ھيچ گاه نباشد که او دختر را نبيند )ھميشه به لذت برسد( آﯾا اﯾن معناﯾش کاستی و نداشتن آن چيز است؟؟؟
بازنوشت : بازھم مورد ھمانند پيش بازنوشت : بجای ھمپوش دادن خدا با صفت، صفت را با خدا ھمپوشی داده اﯾد!! انجام دادن ﯾعنی دگرگونی در چيزی. دگرگونی دارای دو چينش است، 436 of 981
چينش نخست و چينش دگرگون شده. ميان اﯾن دو چينش ،و در اﯾن دگرگونی، مفھوم زمان نھفته است ،پس و پيش دارﯾم ،ﯾك و دو دارﯾم .در حاليكه اگر كل فيلم در برابر شما باشد ،شما دﯾگر نميتوانيد در روند فيلم دخالت كنيد. نميتوانيد بخشی از فيلم را برﯾده و چيز دﯾگری منتاژ كنيد ،چون آنگاه اﯾن فيلم دﯾگر فيلم پيشين نيست خدا از فيلمش بھردليل ناخشنود است ،و در زمان دخالت كرده ) فرﯾم ھا را جابجا كرده( اگر ھم در درون فيلم نقش اكتيو بازی كرده است كه آنگاه بازھم در زمان گرفتار بوده است مثال ً توفان نوح را فرستاده
کامال قابل تصور است که خداﯾی که در ازل و ابد حضور دارد و اگر فيلم را آھسته کنيم و انسان را پای تماشای آن بنشانيم انسان با انتخاب ھاﯾی روبرو می شود که مشمول مرور زمان است و ھمه انتخاب ھا از بين بد و خوب خوبی است)گرفته شده از تفکر خداباوری( حال خداﯾی که ازلی و ابدی است آگاه به تمام انتخاب ھا است و در دﯾد ما انتخاب گر است)با تعارﯾف انسانی از انتخاب( آما در جاﯾگاه او آﯾنده ای وجود ندارد که شک و عدم اطمينان در کار باشد .شاﯾد اگر ما ھم می توانستيم فيلم را آنقدر با سرعت جلو ببرﯾم فاصله ای بين خواستن ھا و انتخاب ھا نميدﯾدﯾم)تازی نامه:ھر چيزی که ميخواھد ميگوﯾد بشو پس ميشود( به زبان خودمانی در دم صورت می گيرد آن وقت اگر فاصله بين خواست ھا و انتخاب ھا به صفر ميل کند و موجودی بی نھاﯾت بتواند فاصله بين علت ھا و ابزار و پارامترھا و ...با معلول ھا حذف کند)محدود به زمان نيست( دﯾگر شک و عدم اطمينان معنی ندارد زﯾرا در اﯾن مثال بين انتخاب بخوبی ﯾا بدی و برگزﯾدن خوبی فاصله ای نبود پس مثال باال می تواند نشان دھد که اختيار داشتن نباﯾد حتما با مرحله ای از شک و عدم اطمينان ھمراه باشد)در اﯾن جا ھمانند جناب بارکر فراموش کردﯾم که خودمان فرض گرفتيم خدا عليم است تا اﯾشان ھم ناراحت نشوند! ﯾک بار ھم ما فراموش کار شوﯾم( بازنوشت : نميتوانيد بگوﯾيد چون خداست.... گفتيم چون خدای مشترک ادﯾان)ھمان که شما به ما ﯾاد دادﯾد( چنين صفاتی دارد و بارکر نمی تواند ھر صفتی دوست دارد از ميان ليست صفات گزﯾنش کند و تنھا بر روی آن بحث کند بلکه باﯾد ھمه صفات را در کنار ھم)که سازنده خدای فرضی است( در نظر بگيرد 437 of 981
در واقع نتيجه ای که من ميگيرم اﯾن است که شما اولين کسی ھستيد که ميگوﯾيد انسان و خدا دارای تعارﯾف وﯾژگی ھا و صفات ﯾکسانند پس آنچه شما ميگوﯾيد به زبان ساده اﯾن است تعرﯾف و وﯾژگی ھای خدا= تعرﯾف و وﯾژگی ھای انسان پس خدا ھمان انسان است<<<<< حال اگر خدا انسان است پس خدا نيست!
مزدك بامداد:13:16 ,24-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
بله .گوﯾا متوجه نشدﯾد چه گفتيد .گفتيد در" پی آن " .....که اﯾن خود مشخص است که زمان از انجام افعال در نگر گرفته ميشود.آن مساله ی جنبش ھم سفسته ی تعميم نابجا است چونجنبش برای ذرات و کال ماده است و در تعارﯾف وجودی خدا ازلی و ابدی نيست و خدا ھم از نميدونم جنبش و ميدان و ...تشکيل نشده است !دﯾگر اﯾنکه خدای بينھاﯾت بسيط است و جز ندارد ) ضمن بينھاﯾت بودن ( در پی آن ،ﯾعنی در نتيجه ،بيسواد! فرق نميكند ،دگرگونی جنبش است •
مزدك بامداد:13:21 ,24-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
جناب مزدک تکليف چيست؟ ما انسان را بررسی ميکنيم و واژه ھا و کلمات و تعارﯾف و صفات را برای او بکار می برﯾم ﯾا برای خداﯾی که دارای صفات مشترکی در ادﯾان بود؟ نمی شود که ﯾک صفت را از اﯾن بگيرﯾم و ﯾک صفت را از او. شما و من ھم وقتی ﯾک ميوه کيوی را برسی می کنيم راجع به رنگ نارجی پرتقال صحبت نميکنيم
438 of 981
حتی به سبز رنگ بودن پوست کنده آن ھم راضی نشده و ھمه وﯾژگيھای آن مثل پوست و قابل خوردن ﯾا نخوردن آن چيز و ....را در بررسی می کنيم نميشود خداﯾی که دارای صفاتی متفاوت با انسان است را به زور با صفات موجود دﯾگر بررسی کنيم مگر اﯾنکه ابتدا تعارﯾف مشھور از خدا را کنار بزنيم و آن را به ﯾک انسان ب عنوان مثال عيسی مسيح تبدﯾل کنيم و مانند جناب بارکر دست و پا بزنيم که بگوﯾيم او خدا نيست)چشم بسته غيب گفت( چطور تعرﯾف جھانی راجع به اختيار برای انسان را در نظر بگيرﯾم ولی در بحث راجع به خدا که شکل صفات او بگونه ای دﯾگر در ادﯾان مطرح شده را به گوشه ای بيندازﯾم؟؟ اختياری که شما ھمه؟؟؟ شما ھمه چه کسانی ھستيد؟؟؟ اختيار اختراعی؟؟؟؟؟ من اختيار اختراع نکردم تنھا کاری که کردم کاری بود که باﯾد می کردم و آن ھم اﯾن بود که تمام صفات خدا را ﯾکجا و با معانی مربوط به خدا) که از ادﯾان استخراج شده( سنجيدم) اگر کسی حال ندارد برود ادﯾان را مطالعه کرده و راجع به خدای فرضی بحث کند مربوط به خود اوست نه من( شما ميگوﯾيد اﯾنگونه کنيم<<<<< تعرﯾف و وﯾژگی ھای خدا= تعرﯾف و وﯾژگی ھای انسان پس خدا ھمان انسان است<<<<< حال اگر خدا انسان است پس خدا نيست!
من طبيعت و ذات به خدا نبستم ھمان چيزی را گفتم که در کتب به ظاھر مقدس ادﯾان ﯾافته بودم معلوم است که وقتی ذات و اختيار و عليم بودن و مھربان بودن و زﯾبا بودن و ...را با تعارﯾفی غير از تعارﯾف مربوط به انسان بکار برﯾم سوء استفاده به نظر می آﯾد اما تا آنجا که من می دانم خدا و انسان متفاوت اند .فکر نميکنم نياز به مثال برای بيان تفاوت اﯾن دو باشد!
مشكل شماست! ميخواھيد خدا را برای ادميان اثبات كنيد! ﯾا تعرﯾفی از خدا كه ذھن بشر بدان بپردازد و راستی و ﯾا ناراستی اش را بررسی كند دارﯾد ﯾا ندارﯾد ،كه آنگاه ھم اثبات بی معنی است! ھمين تناقضی كه آدالﯾد ھم بدان دچار شده! 439 of 981
از ﯾكسو ميگوﯾد كه صفات ذاتی و نخستينی خدا تعرﯾف ناپذﯾرند ولی بعد از كاله شعبده بازی معلوم نيست چگونه ،برخی صفات را ھم پيدا ميكند ) مثال ً آﯾه ی قران مياورد!( و بنام صفات ثانوی تحوﯾل ميدھد .اگر ھم اﯾراد اﯾن صفات را بگيرﯾم ،ميگوﯾد صفات اوليه كه نيستند. اﯾن ﯾعنی ﯾك بام و دوھا ،ﯾا بزبان منطقی، ابطال ناپذﯾری وجود خدا .ﯾعنی ھيچ راه و منطقی را برای ازمون درستی سخنتان باز نميگذارد .برای ھمين دﯾن با شمشير ھمراھست! •
مزدك بامداد:13:27 ,24-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
با ﯾک پرسش باﯾد مشکل حل شود پرسش اﯾن است اگر چيزی در ذات خود عالقه مند به دﯾدن دختری سفيد رو باشد و آن چيز ازلی باشد )بدون ابتدا( و در واقع از دﯾدن آن لذت ببرد و اگر آن نباشد لذت نبرد و فرض کنيم آن چيز از ازل در برابر خود دختر سفيد رو را نظاره کرده -می کند و تا ابد خواھد کرد و ھيچ گاه نباشد که او دختر را نبيند )ھميشه به لذت برسد( آﯾا اﯾن معناﯾش کاستی و نداشتن آن چيز است؟؟؟
کامال قابل تصور است که خداﯾی که در ازل و ابد حضور دارد و اگر فيلم را آھسته کنيم و انسان را پای تماشای آن بنشانيم انسان با انتخاب ھاﯾی روبرو می شود که مشمول مرور زمان است و ھمه انتخاب ھا از بين بد و خوب خوبی است)گرفته شده از تفکر خداباوری( حال خداﯾی که ازلی و ابدی است آگاه به تمام انتخاب ھا است و در دﯾد ما انتخاب گر است)با تعارﯾف انسانی از انتخاب( آما در جاﯾگاه او آﯾنده ای وجود ندارد که شک و عدم اطمينان در کار باشد .شاﯾد اگر ما ھم می توانستيم فيلم را آنقدر با سرعت جلو ببرﯾم فاصله ای بين خواستن ھا و انتخاب ھا نميدﯾدﯾم)تازی نامه:ھر چيزی که ميخواھد ميگوﯾد بشو پس ميشود( به زبان خودمانی در دم صورت می گيرد
440 of 981
آن وقت اگر فاصله بين خواست ھا و انتخاب ھا به صفر ميل کند و موجودی بی نھاﯾت بتواند فاصله بين علت ھا و ابزار و پارامترھا و ...با معلول ھا حذف کند)محدود به زمان نيست( دﯾگر شک و عدم اطمينان معنی ندارد زﯾرا در اﯾن مثال بين انتخاب بخوبی ﯾا بدی و برگزﯾدن خوبی فاصله ای نبود پس مثال باال می تواند نشان دھد که اختيار داشتن نباﯾد حتما با مرحله ای از شک و عدم اطمينان ھمراه باشد)در اﯾن جا ھمانند جناب بارکر فراموش کردﯾم که خودمان فرض گرفتيم خدا عليم است تا اﯾشان ھم ناراحت نشوند! ﯾک بار ھم ما فراموش کار شوﯾم( گفتيم چون خدای مشترک ادﯾان)ھمان که شما به ما ﯾاد دادﯾد( چنين صفاتی دارد و بارکر نمی تواند ھر صفتی دوست دارد از ميان ليست صفات گزﯾنش کند و تنھا بر روی آن بحث کند بلکه باﯾد ھمه صفات را در کنار ھم)که سازنده خدای فرضی است( در نظر بگيرد در واقع نتيجه ای که من ميگيرم اﯾن است که شما اولين کسی ھستيد که ميگوﯾيد انسان و خدا دارای تعارﯾف وﯾژگی ھا و صفات ﯾکسانند پس آنچه شما ميگوﯾيد به زبان ساده اﯾن است تعرﯾف و وﯾژگی ھای خدا= تعرﯾف و وﯾژگی ھای انسان پس خدا ھمان انسان است<<<<< حال اگر خدا انسان است پس خدا نيست!
تناقض در ھمان پرسش شماست. تماﯾل ﯾعنی انتخاب ميان دو چونبود ) وضعيت( زمنی كه ان دختر از ازل تا ابد ھست و خدا ھم بدو نگاه ميكند ،ﯾعنی ﯾك وضعيت بيشتر وجود ندارد و نداشته و نخواھد داشت تا تماﯾل مصداقی پيدا كند. -بخش دوم ھم دارای ھمين تناقض است. --مشكل شماست و نه ما ) پست پيشين( •
:atheist, 08-02-24, 13:47
441 of 981
بازنوشت : با درود بر مزدك گرامی. ممكن است درباره "ضد ماده" و "فرا ماده" توضيحاتی دھيد. در ادامه پست ھای مزدک بايد بگويم که اين ضد مواد قوانينی دارند (1نيروی عمل ضد ماده ھميشه از نيروی عكس العمل ماده بيشتر است. که با قانون سوم نيوتون ثابت ميشود زيرا برابر با نيروی وارده در جھت عکس نيست .
(2نيرو )از قبيل جاذبه و دافعه( بر ضد مواد تاثيری ندارد (3ضد مواد حجم اشغال می كنند اما جرم ندارند. (4ضد مواد نه بوجود می آيند و نه از بين می روند .اما ممكن است عاملی مانند انرژی داشته باشند كه به آن تبديل شوند) .انرژی عامل ماده است .عامل اين ذرات بايد نوعی مستقل باشند(. (5نيرويی كه خال به ماده وارد می كند به حجم آن بستگی دارد زيرا آنھا جرم ندارند .نيروی وارده از ماده بر خال نيز به جرم ماده بستگی دارد. (6ضد مواد مفھومی به نام چگالی ندارند .زيرا در ھر دنيا تنھا اين مواد ھستند كه منبسط و منقبض می شوند و ھمانطور كه گفتيم ذرات خال ساكن ھستند .به ھمين دليل چگالی اين ذرات تنھا در اطراف اجرام تعريف می شوند .جرم بيشتر جسم چگال تر شدن ذرات خال در اطراف آنرا بيان می كند. (7دو ضد ماده بر ھم نيرويی وارد نمی كنند زيرا: الف( تنھا در حضور ماده فعال و دارای اثر می گردند. ب( در پديده ھای انبساط و انقباض نيروی ضد مواد )ذرات خال( تحت تاثير اين فرآيندھا قرار نمی گيرد. (8ضد مواد ھيچ گاه عاملی مانند انرژی ندارند و مطلقا پايسته ھستند .زيرا تبديل آنھا به عاملی مانند انرژی آنھا را مستلزم به حركت می كند. (9ذره ی ايجاد شده از برخورد دو نيروی دافعه ی خال و ماده از آنجا كه سرعت آن C^2كامال انرژی و در واقع مادی می باشد و از ضد ماده نخواھد بود (10ضد مواد در فرآيند گرانش باری ھمنام با بار مواد و تقريبا مساوی از نظر مقدار خواھند داشت. که برای درک چند مورد اول بايد پيش زمينه اشنايی با دفع خال و ذرات خال داشته باشيد .
442 of 981
مزدك بامداد:13:57 ,24-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد در مورد سياه چاله ھا من به ﯾک جاھاﯾی رسيدم در مقاله ای خوندم بيشتر از سرعت نور ھم ميتوان رفت و برای اون جرم نوع دوم را نسبت داده بودند به جرم نوع دوم اگر انرژی بدھيم تنداﯾش به سرعت نور کاھش پيدا ميکند و اگر به جرم نوع اول انرزی بدھيم به تنداﯾش به سرعت نور افزاﯾش پيدا ميکند .در واقع من فکر ميکنم اگر برای ماده و انرژی تندای سرعت نور را قاﯾل شوﯾم براﯾش ﯾک محدودﯾت در نظر گرفته اﯾم اما ماده جرم نوع دوم سوال مرا بر طرف کرد . ﯾعنی بر خالف ماده ﯾک ما ماده ای دﯾگر را دارﯾم که اصآل سکون براﯾش معنا ندارد و نميتواند مانند ماده نوع ﯾک ﯾا ھمان ماده معمولی در حال سکون باشد .به نگر من اﯾن ھمان گوھر ﯾگانه است شما چی فکر ميکنيد آﯾا بيشتر از سرعت نور ميتوان رفت اگر نه پس چطور از سياه چاله ھا موادی به بيرون پرتاب ميشوند ؟ خالصه مقاله اﯾن بود 1ـ ماده چه از نوع اول باشد چه از نوع دوم نمی تواند باسرعت نور حركت كند چون در اﯾن حالت به انرژی تبدﯾل خواھد شد. 2ـ ماده نوع دوم برعكس ماده نوع اول ھنگام گرفتن انرژی با افت سرعت مواجه می شود. 3ـ ماده ی نوع دوم چون ھنوز برای ما ناشناخته است و بامادهی معمولی شاﯾد برھم كنش نداشته باشد نمی توان آن را با آشكارسازھای معمولی شناساﯾی كرد. اﯾا سيستم و ربوتی ساخته شده که با اعداد راندوم کار کند ؟ استاد جمله انگلس ھم تحليل نکردﯾد که مقصود مستر فردرﯾک انگلس چی بوده ؟ در مورد تکياخته در اﯾنترنت چيزه به درد بخور و با مفھومی پيدا نکردم ميتوانيد توضيح بدھيد که تکياخته تحت چه پروسه ای به مرغ و تخم مرغ تبدﯾل ميشه .
من به مرور پست ھای شما را ميخوانم و به اﯾن دو پست شما 443 of 981
بر خوردم اﯾن دو جمله با ھم فرقی دارند ؟ if yes you make a mistake master if no you made a mistake already با تشکر اﯾنھا گمانه زنی ھا ھستند ،مانند وجود تاخيون ھا و .. البته آدمی ازاد است كه به فانتزی خود پروبال دھد ولی در فيزﯾك باﯾد نخست پاﯾه ی رﯾاضی تحوﯾل دھد و سپس راه ازماﯾس تحوﯾل دھد و سرانجام در آزمون، پيس بينی او درست از اب دربياﯾد كه پذﯾرفته شود. چيزی از سياھچاله ھا بيرون نمياﯾد .ان پرتو ھاوكينگ كه سياھچاله مياﯾد ،از لبه ی بيرونی آن ،ﯾعنی افق روﯾداد مياﯾد و نه از توی سياھچاله .آنھم به سبب پدﯾده ی كوانتومی توليد جفت ذره و پاد ذره در مكان. ھنوز سيستمی كه راندوم راستين پدﯾد اورد ،در دست نيست. جمله ی انگلس را ھم دوباره بنوﯾسيد. ھمه جانداران نخست تكياخته ھا بوده اند ) آموزه ھای تكاملی كه داروﯾن پاﯾه نھاد به اﯾن جا رسيده اند( .تكياخته ھا با روش تقسيم توليد مثل ميكرده اند .ھر ﯾاخته مانند ﯾاخته ی زاﯾنده ی خود بوده و تخم ،فرقی با مرغ نداشته !!سپس كه تكياخته ھاﯾی با ھم جمع شده و ساده ترﯾن موجودات چند ﯾاخته ای را ساختند، فراﯾند توليد مثل ھم در دست بافت وﯾژه ای از ﯾاخته ھا نھاده شد و ﯾاخته ھای دﯾگر وظاﯾف دﯾگيرﯾمانند جنبيدن و دفاع و غيره را در دست گرفتند .ﯾاخته ھای نوساخته ی نسل بعدی در حقيقت تخم ھای ﯾاخته ھای پيشين بودند و در اصل نخست با ھم تفاوتی نداشتند و كم كم ميان دو سيستم زاﯾنده و زاده شده، تفاوت پيس آمد ،چون پيچيدگی موجود بيشتر شد و نميتوانست ھمه را كپی كند بلكه تنھا به كپی فورمول ) ﯾعنی ( DNA بسنده كرد. •
مزدك بامداد:14:00 ,24-02-08 ,
بازنوشت :
444 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
در ادامه پست ھای مزدک باﯾد بگوﯾم که اﯾن ضد مواد قوانينی دارند (1نيروی عمل ضد ماده ھميشه از نيروی عكس العمل ماده بيشتر است. که با قانون سوم نيوتون ثابت ميشود زﯾرا برابر با نيروی وارده در جھت عکس نيست .
(2نيرو )از قبيل جاذبه و دافعه( بر ضد مواد تاثيری ندارد (3ضد مواد حجم اشغال می كنند اما جرم ندارند. (4ضد مواد نه بوجود می آﯾند و نه از بين می روند .اما ممكن است عاملی مانند انرژی داشته باشند كه به آن تبدﯾل شوند) .انرژی عامل ماده است .عامل اﯾن ذرات باﯾد نوعی مستقل باشند(.
(5نيروﯾی كه خال به ماده وارد می كند به حجم آن بستگی دارد زﯾرا آنھا جرم ندارند .نيروی وارده از ماده بر خال نيز به جرم ماده بستگی دارد. (6ضد مواد مفھومی به نام چگالی ندارند .زﯾرا در ھر دنيا تنھا اﯾن مواد ھستند كه منبسط و منقبض می شوند و ھمانطور كه گفتيم ذرات خال ساكن ھستند .به ھمين دليل چگالی اﯾن ذرات تنھا در اطراف اجرام تعرﯾف می شوند .جرم بيشتر جسم چگال تر شدن ذرات خال در اطراف آنرا بيان می كند. (7دو ضد ماده بر ھم نيروﯾی وارد نمی كنند زﯾرا: الف( تنھا در حضور ماده فعال و دارای اثر می گردند. ب( در پدﯾده ھای انبساط و انقباض نيروی ضد مواد )ذرات خال( تحت تاثير اﯾن فرآﯾندھا قرار نمی گيرد.
(8ضد مواد ھيچ گاه عاملی مانند انرژی ندارند و مطلقا پاﯾسته ھستند .زﯾرا تبدﯾل آنھا به عاملی مانند انرژی آنھا را مستلزم به حركت می كند. (9ذره ی اﯾجاد شده از برخورد دو نيروی دافعه ی خال و ماده از آنجا كه سرعت آن C^2كامال انرژی و در واقع مادی می باشد و از ضد ماده نخواھد بود
445 of 981
(10ضد مواد در فرآﯾند گرانش باری ھمنام با بار مواد و تقرﯾبا مساوی از نظر مقدار خواھند داشت. که برای درک چند مورد اول باﯾد پيش زمينه اشناﯾی با دفع خال و ذرات خال داشته باشيد . اﯾنھا كه گفتيد كامال ً درست نيست. مثال ً پوزﯾترون جرم دارد و در نتيجه گرانش بر او اثر دارد و نيروی الكترومغناتيسی ﯾا ھمان فوتون ھا ھم بر او اثر دارند و با ھمين ھم ميتوان در شتابگر ھا ،و ﯾا در توموگراف ھا، آنرا كنترل كرد و در مسيری انداخت و ... منابعی كه ميخوانيد را كنترل كنيد كه دانشگاھی باشند و نه گمانه زنی ھای ﯾك تئوری مجھول ... •
آدالﯾد:16:36 ,24-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در پی آن ،ﯾعنی در نتيجه ،بيسواد! فرق نميكند ،دگرگونی جنبش است •
446 of 981
مزدك بامداد:18:01 ,24-02-08 ,
زمان نيست ولی خدای شما در شش روز جھانرا آفرﯾد •
:atheist, 08-02-25, 01:47
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾنھا كه گفتيد كامال ً درست نيست. مثال ً پوزﯾترون جرم دارد و در نتيجه گرانش بر او اثر دارد و نيروی الكترومغناتيسی ﯾا ھمان فوتون ھا ھم بر او اثر دارند و با ھمين ھم ميتوان در شتابگر ھا ،و ﯾا در توموگراف ھا، آنرا كنترل كرد و در مسيری انداخت و ... منابعی كه ميخوانيد را كنترل كنيد كه دانشگاھی باشند و نه گمانه زنی ھای ﯾك تئوری مجھول ... •
متاسفانه سواد من به اندازه شما زﯾاد نيست اما در ان مقاله گفته بود تنھا تعدادی از دانشمندان بر ان عقيده دارند که ممکن است مواد پاد زﯾر اتمی مانند پوزﯾترون جز ضد مواد باشند .من بارھا در فروم ھای مختلف منابع علمی درخواست کرده بودم که کسی جواب نداد شما چند منبع داشگاھی معتبر بدھيد .
447 of 981
اﯾن ھم جمله انگلس :شناخت جبر شرط اوليه و الزم برای نيل به اختيار است ولی کافی نيست عالوه بر شناخت برای مختار بودن برای رسيدن به ازادی باﯾد جبر شناخته ضرورت و عليتی را که به ان آگاھی ﯾافته اﯾم به خدمت گرفت ,به کار برد ) اختيار عبارت ھست از سلطه ما بر خودمان و بر طبيعت خارج بر شالوده شناخت جبر طبيعی ( . در مورد اﯾن بازنوشت : اﯾنھا گمانه زنی ھا ھستند ،مانند وجود تاخيون ھا و .. البته آدمی ازاد است كه به فانتزی خود پروبال دھد ولی در فيزﯾك باﯾد نخست پاﯾه ی رﯾاضی تحوﯾل دھد و سپس راه ازماﯾس تحوﯾل دھد و سرانجام در آزمون، پيس بينی او درست از اب دربياﯾد كه پذﯾرفته شود.
اگر منظورتون ماده نوع دوم بود پاﯾه رﯾاضی تحوﯾل داده است و در مورد ازمون چون فعآل سرعت ھای کمتر از نور ھم به مشکل ميتوانند شناساﯾی کننند باﯾد به علم فرصت دھيم تا به ماده جرم دوم ھم دست ﯾابد . در مورد سياھچاله ھا ھم ميگوﯾند از سياه چاله ھا ضد مواد به بيرون رﯾخته ميشود و چون ضد مواد جرم نداند نيروی جاذبه بر انان اثری ندارد . من را الی منگنه دو پستتان قرار دادﯾد که گيچم کرده . آخر پست 669توضيح دادم در مورد ازليت است قصد من مچ گيری نيست فقط ميخواھم بدانم کدام جمله شما درست است با سپاس
مزدك بامداد:02:23 ,25-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
...
448 of 981
اﯾن ھم جمله انگلس :شناخت جبر شرط اوليه و الزم برای نيل به اختيار است ولی کافی نيست عالوه بر شناخت برای مختار بودن برای رسيدن به ازادی باﯾد جبر شناخته ضرورت و عليتی را که به ان آگاھی ﯾافته اﯾم به خدمت گرفت ,به کار برد ) اختيار عبارت ھست از سلطه ما بر خودمان و بر طبيعت خارج بر شالوده شناخت جبر طبيعی ( . ...
ھمانجور كه ميبينيد ،انگلس تعرﯾفی دﯾگرگونه از اختيار بدست داده است و آنھم اﯾن است كه شما چيره بر طبيعت و جھان خارجی باشيد و نه او چيره بر شما. اﯾن ھم تنھا با دانش بر چند و چونی و قانونمندی ھای ماده ) به قلب از جبر ( شدنی است. آنگاه است كه مثال ً حتی از پيری و مرگ خود ھم ميتوانيد جلوگيری بكنيد و ﯾا سونامی را مھار كنيد و غيره. •
مزدك بامداد:02:26 ,25-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
... من به مرور پست ھای شما را ميخوانم و به اﯾن دو پست شما بر خوردم اﯾن دو جمله با ھم فرقی دارند ؟ if yes you make a mistake master if no you made a mistake already با تشکر من ﯾادم نيست اﯾن جمله ھا را كجا نوشته ام. ولی چم انھا روشن است. ميگوﯾد كه اگر پاسخ فالن چيز آری است ،پس شما اكنون اشتباه ميكنيد اگر ھم پاسخ منفی است ،در گذشته اشتباه كرده اﯾد . • 449 of 981
:atheist, 08-02-25, 14:58
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
من ﯾادم نيست اﯾن جمله ھا را كجا نوشته ام. ولی چم انھا روشن است. ميگوﯾد كه اگر پاسخ فالن چيز آری است ،پس شما اكنون اشتباه ميكنيد اگر ھم پاسخ منفی است ،در گذشته اشتباه كرده اﯾد . •
نه استاد شما که اﯾن جمله ھا را ننوشته اﯾد من اﯾن دو جمله را نوشته ام شما در جواب اﯾنکه ازلی بودن ابدی بودن را نمی اورد نوشته بودﯾد ازلی بودن ﯾعنی منفغی بينھاﯾت در محور مختصات اما در ﯾک پست دﯾگری از شما خوانده بودم شما گفته بودﯾد بی نھاﯾت منفی که به نگر من ھم دومی درست است اھل خراسان بازنوشت : ازلی ﯾعنی منھای بينھاﯾت رﯾاضی و فلسفی . پاسخ شما بازنوشت : نادرست است ،بلكه بينھاﯾت منفی در " زمان" را ميگوﯾند ازل! و ھستی جاودانی را از منفی بينھاﯾت در محور زمان تا كنون را ميگوﯾند ھستی ازلی ! ﯾا تعرﯾف عربی آن :عدم مسبوقيت به عدم !! و من ھم گفتم اگه فرقی دارد که اشتباه کردﯾد اگه فرقی ندارند ھم در گذشته اشتباه کردﯾد . به ھر حال من قصدم مچ گرفتن نيست و ھرکسی ممکنه اشتباه کنه ولی فکر کنم شما ﯾک اشتباه لپی کردﯾد در پاسخ به سوال من و منظور شما ھمام بی نھاﯾت منفی بوده است .من بين اﯾن دو پست منگنه شده ام که کدام درست تر است . از تمام پاسخ ھا و جواب ھاﯾی که دادﯾد سپاسگذارم منت گذاشتيد که اﯾنگونه دانشتان را راﯾگان به ما عرضه کردﯾد
450 of 981
اﯾن کار ھرکسی نيست دانش در اختيار گذاشتن دل و جرات می خواھد .
آدالﯾد:15:19 ,25-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
زمان نيست ولی خدای شما در شش روز جھانرا آفرﯾد •
مزدك بامداد:17:36 ,25-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
نه استاد شما که اﯾن جمله ھا را ننوشته اﯾد من اﯾن دو جمله را نوشته ام شما در جواب اﯾنکه ازلی بودن ابدی بودن را نمی اورد نوشته بودﯾد ازلی بودن ﯾعنی منفغی بينھاﯾت در محور مختصات اما در ﯾک پست دﯾگری از شما خوانده بودم شما گفته بودﯾد بی نھاﯾت منفی که به نگر من ھم دومی درست است اھل خراسان پاسخ شما و من ھم گفتم اگه فرقی دارد که اشتباه کردﯾد اگه فرقی ندارند ھم در گذشته اشتباه کردﯾد . به ھر حال من قصدم مچ گرفتن نيست و ھرکسی
451 of 981
ممکنه اشتباه کنه ولی فکر کنم شما ﯾک اشتباه لپی کردﯾد در پاسخ به سوال من و منظور شما ھمام بی نھاﯾت منفی بوده است .من بين اﯾن دو پست منگنه شده ام که کدام درست تر است . از تمام پاسخ ھا و جواب ھاﯾی که دادﯾد سپاسگذارم منت گذاشتيد که اﯾنگونه دانشتان را راﯾگان به ما عرضه کردﯾد اﯾن کار ھرکسی نيست دانش در اختيار گذاشتن دل و جرات می خواھد . خوب اگر نام محور زمان را بياورﯾد ،ميشود منفی بينھاﯾت در آن محور. اگر مقدار زمان در گذشته در ذھن تان باشد ،ميشود بينھاﯾت منفی. حال ھر كدام كه بھتر به نومنكالتور شما ميخورد.
:kamran333, 08-02-25, 18:37
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خوب پس به سالمت! آدلياد ھم كه تاﯾيد كرد!
من تصور کردم می خواھيد پاسخی بدھيد به ھر حال اگر صحبت ھای شما ھم در اﯾن مورد به پاﯾان رسيده است از شما بخاطر جواب ھای کاملتان تشکر می کنم
خوب پس به سالمت ھم گوﯾا منظورتان اﯾن است که بروﯾم پی کارمان نه؟؟؟ اگر شما حوصله داشته باشيد و البته به جای نشستن در برابر کامپيوتر بيشتر به شنا اھميت دھيد و سالم باشيد ما ھم بدمان نمی آﯾد اگر کارھای دانشگاه اجازه دھد به فلسفه بپردازﯾم و با برھان ھای جدﯾد برای رد ﯾا اثبات خدا باز گردﯾم و از شما و آدالﯾد و دﯾگران بياموزﯾم ھرچند ھم در ھوپا راجع به اﯾن که ازلی بودن جھان دليل بر عدم وجود خداست ﯾا خير با شما ھم نظر نشدﯾم و بحثمان راجع به واژه خلق و ارتباط آن با وجود خالقی در جھان ازلی ظاھرا به نتيجه مشترکی نرسيد اما از شما آموختيم و اميدوارم خوانندگان احتمالی ھم بھره برده باشند به ھر حال حدود 54سال دﯾگر جا دارد تا اگر ھمچون شما تحصيل کنم به اﯾن تجربه و دانش دست ﯾابم ) اگر دست طبيعت زود تر از اﯾن ھا
452 of 981
ما را به درون گياه ﯾا شکم گاو نفرستد(
مزدك بامداد:19:03 ,25-02-08 ,
:zap, 08-02-27, 00:09
من از جناب مزدک سوالی دارم .ھر چند در بسياری از مسائل پاسخھای ايشان راھنمای بسيار جامعی است اما بنده نتوانستم جوابی قانع کننده در اين باب ،از مزدک و يا ھر خدا ناباوری ديگر ،دريافت کنم . و اما سوال : ببينيد ،کوشش در تقابل با امکان فرضيه شانس و يا اتفاق در پيدايش جھان ھميشه از جانب بيخدايان و يا متراليستھا بوده وھست .اين گروه ادعا دارند که نظم آشکار فقط » تصادفی ميمون « است . جناب مزدک ، اوال" :آيا اين ادعا در نظرات شما جايگاھی دارد ؟) شما نظراتان در اين مورد چيست ؟( دوما :دليل اينکه چنين نظمی دقيقی ،تصادفيست چيست ؟ )با توجه به اين قضيه که ،آندوس ھاکسلی مدافعی نکته سنج از تکامل ،تخمين زده است که ،نرخ شناخته شده تغييرات مفيد در مقابل ميزان کل شناخته شده ،احتمال ايجاد چيزی در اثر تصادف عددی با سه ميليون صفر در مقابل يک است (. سوما" :آيا اين قضيه با قانون دوم ترموديناميک ھمخوانی دارد ؟ لطف بفرماييد قانون دوم ترموديناميک را مختصرا" قرار دھيد تا بنده اشکاالت ديگرم را وارد نمايم . با سپاس .....
مزدك بامداد:11:45 ,27-02-08 ,
453 of 981
Entropy as a Measure of the Multiplicity of a System The probability of finding a system in a given state depends upon the multiplicity of that state. That is to say, it is proportional to the number of ways you can produce that state. Here a "state" is defined by some measurable property which would allow you to distinguish it from other states. In throwing a pair of dice, that measurable property is the sum of the number of dots facing up. The multiplicity for two dots showing is just one, because there is only one arrangement of the dice which will give that state. The multiplicity for seven dots showing is six, because there are six arrangements of the dice which will show a total of seven dots.
One way to define the quantity "entropy" is to do it in terms of the multiplicity.
where k is Boltzmann's constant. The k is included as part of the historical definition of entropy and gives the units Joule/Kelvin in the SI system of units. The logarithm is used to make the defined entropy of reasonable size. The multiplicity for ordinary collections of matter are on the order of Avogadro's number, so using the logarithm of the multiplicity is convenient. For a system of a large number of particles, like a mole of atoms, the most probable state will be overwhelmingly probable. You can with confidence expect that the system at equilibrium will be found in the state of highest multiplicity since fluctuations from that state will usually be too small to measure. As a large system approaches equilibrium, its multiplicity (entropy) tends to increase. This is a way of stating the second law of thermodynamics. Entropy and disorder
454 of 981
http://hyperphysics.phy-astr.gsu.edu...m/entrop2.html
مزدك بامداد:11:47 ,27-02-08 ,
آﯾا ازلی بودن جھان با قوانين ترمودﯾناميک تناقض دارد؟ )
... 3 2 1آخرﯾن صفحه(
مزدك بامداد:20:44 ,27-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا رب العالمين
بله ؛ اگر شما توانستيد در ﯾك جمع بگوﯾيد كه مثال ﯾك جعبه ی مقواﯾی ) مصداق ساده ترﯾن چيزھا ( خود به خود بر اثر تركيب اتفاقی شكل گرفته است و تمام آن جمع به عقل شما نخندﯾدند آنگاه بگوﯾيد كه مثال مرغ بر اثر تركيب اتفاقی اتم ھا شكل گرفته است ! عقال و منطقا نظم ناظم دارد و اﯾن كه بگوﯾيم شاﯾد اتصال اتفاقی اتم ھا چنين تركيبی بوجود آورده است بر خالف منطق است . متشكرم بله ،زندگی بصورت احتماالتی بر اثر بودن شراﯾط وﯾژه روی زمين ،ﯾك سياره از ميان چندﯾن سياره و آنھم در جاھای معتدل زمين روی پوسته ی زمين پدﯾد امده كه پس از ۴،۵ميليارد سال موجودی بنام آدم را پدﯾد آورده كه او ھم جعبه ی مقواﯾی را ساخته است ،پس جعبه ی مقواﯾی از روی ھدفی برای جھان ساخته نشده بلكه از روی ھدفی برای انسان
455 of 981
ساخته شده است و ناظم او آدم بوده در حاليكه جھان ناظمی ندارد و نميتوان سازندگی و ھدفمند بودن آدمی را به جھان تعميم داد ) سفسته است( پس جعبه ی مقواﯾی از روی ھدفی برای جھان ساخته نشده است كه نظمی در كار باشد بلكه بصورت احتماالتی ) بزبان عوام = اتفاقی( پدﯾد آمده است و ناشی از كار قانونمندی مادی در ﯾك شراﯾط وﯾژه احتاماالتی بوده است. نظم = قانونمندی +ھدف +سيستم. اگر نظم را چيزی بدانيم كه جناب برھان القا ميكند ،پس سونامی و زلزله و غيره نماد بی نظمی ھستند و در جھان بی نظمی است و در نتيجه نظم اﯾن و آنجا اتفاقی است. اگر ھم بگوﯾد كه جھان و ھمان سونامی ھم مانند جعبه مقواﯾی نظم دارد ،ميگوﯾيم پس بی نظمی چيست؟ اﯾن جھان ھر جور دﯾگر ھم ميبود ،باز ميگفتيد كه منظم است! پس برھان نظم با ھمين پست كوتاه پوچ ميشود. •
مزدك بامداد:20:50 ,27-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين zap : جناب مزدک شما ظاھرا" اصال" مطالب من رو کامل نخواندﯾد ... اوال":
من با اﯾن مدل حواله دادن به حضرت عباس ،موافق نيستم .چرا که قبال" گفتم که نتوانستم جوابی قانع کننده در اﯾن باب ،از مزدک و ﯾا ھر خدا ناباوری دﯾگر ، درﯾافت کنم . )در اﯾنجا منظورمن دقيقا" ساﯾت گفتگو و مھمالت آن ساﯾت کذاﯾی بود که نخواستم صراحتا" اشاره کنم ( بگذرﯾم ....اﯾنجا جای اﯾن حرفھا نيست .... دوما" :
سوال من در ابتدا برميگشت به ادعای افرادی که نظم حاصل را تصادفی ميمون ميدانند و ترمودﯾناميک در مرحله بعد مطرح بود که بنده اجالتا" آن را پيشا پيش مطرح کردم .که در آﯾنده به آن خواھم پرداخت . 456 of 981
بنده در وحله اول ،اصال" به بيگ بنگ و چگونگی شکل گيرﯾش کاری ندارم .
حرف من اﯾن است که نظمی که پس از بيگ بنگ شکل ميگيرد ،نميتواند اتفاقی باشد ،حتی اگر مبتنی بر اصول علمی باشد ... چون بر اساس احتماالت نيز ،تخمين زده شده است که ،نرخ شناخته شده تغييرات مفيد در مقابل ميزان کل شناخته شده ،احتمال اﯾجاد چيزی در اثر تصادف عددی با سه ميليون صفر در مقابل ﯾک است. ﯾا به قول کالرک ،احتمال اﯾنکه حوادث پس از بيگ بنگ و اتفاقی باشد ،تقرﯾبا" به اندازه اﯾن است که لغتنامه وبستر از انفجاری که در ﯾک چاپخانه اتفاق افتاده است ،پدﯾد آمده .اﯾن مضحک ترﯾن استدالل در باب حدوث عالم است.که آن را تصادفی بناميم . آﯾا شما با اﯾن قضيه موافقيد .من کاری به ساﯾت گفتگو ندارم .ميخواھم از زبان خودتان در ھميجا بشنوم تا خدا ناکرده فردا کار به آنجا نکشد که ؟؟؟؟؟؟؟؟
پس بھتر است به جای فرار از جواب سوال به پای ميز برگردﯾد . نظم ترمودﯾناميكی ) ( orderپس از بيگ بنگ در حال كم شدن است و ﯾا انتروپی در حال افزاﯾش است بر اﯾن پاﯾه سخن شما و آن جناب كالرك ،ﯾا از اﯾنروست كه معنی نظم ترمودﯾناميكی را با نظمی كه در ذھن عوام است ) مانند گردش شب و روز( قاتی كرده و ﯾا بيسواد است .پس نظم از بيگ نيمگ به پس ،در كاھش است و نه افزاﯾش و جھان فعال ً بسوی " مرگ ترمودﯾناميكی " ميرود و نظم موجود در برخی جاھای كيھان ھم باقی مانده ی نظم %١٠٠زمان مھابنگ است. •
مزدك بامداد:21:32 ,27-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا احكم الحاكمين
457 of 981
برھان نظم قياسی است كه به شكل زﯾر از دو مقدمه شكل گرفته: الف ( جھان فی الجمله منظم است ب(ھر منظمی احتياج به ناظم دارد نتيجه(جھان احتياج به ناظم دارد نكات زﯾر را با دقت بخوانيد : .1با دقت در مقدمه اول و لفظ فی الجمله مشخص ميشود كه ما مدعی نظم فی الجمله )به طور كلی(ھستيم و ھرگز ادعا نكردهاﯾم تمام جھان منظم است بلكه وجود حتی ﯾك نظم در جھان برای تشكيل برھان نظم كفاﯾت ميكند وما ھرگز توان اثبات اﯾن را كه بگوﯾيم تمام جھان منظم است را ندارﯾم زﯾرا كسی ميتواندنظم تمام عالم را رد ﯾا اثبات کندكه به تمام عالم تسلط دارد. .2ﯾكی از مصادﯾق نظم قانون،چارچوب و ﯾكنواختی است .برای روشن شدن موضوع ﯾك مثال ميزنم فرض كنيد ھميشه خانه شما به ھم رﯾخته است و تمام وساﯾلتان ھمينطور وسط اتاق رﯾخته شده ھمه به اﯾن ميگوﯾند بی نظمی و درست ھم ھست .اما اگر جاﯾگاه اﯾن وساﯾل در تمام عمر شما تغيير نكند و مثال ھر گاه لباس خود را در آوردﯾد درست در وسط اتاق جاﯾی كه قبال بود و به ھمان شكلی كه سابق داشت بر زمين بگذارﯾد اﯾن ﯾكی از مصادﯾق نظم است اگر چه در عرف مردم بی نظمی شمرده شود[center/]. بنابراﯾن ھمين كه ميليارد ھا انسان در طول تارﯾخ بوجود آمده اند و ﯾا ھمه ی حوادثی كه در ظاھر برای ما بی نظمی به حساب می آﯾند اما بارھا تكرار شده اند خود نظم است و اصوال تكرار نظم است . نمی توانيم بگوﯾيم كه موج سينوسی باال و پاﯾين می رود و بنابراﯾن غير منظم است ! نظم = قانونمندی +ھدف +سيستم. پس خودتان ھم نميدانيد كه چه چيزی منظم است چون گوھر مھادﯾن " نظم" را جا انداختيد :ھدف شما ﯾك نمونه چيزی را بياورﯾد كه منظم است و بگوﯾيد كه چرا منظم است ؟ بازنوشت :
458 of 981
بنابراﯾن ھمين كه ميليارد ھا انسان در طول تارﯾخ بوجود آمده اند و ﯾا ھمه ی حوادثی كه در ظاھر برای ما بی نظمی به حساب می آﯾند اما بارھا تكرار شده اند خود نظم است و اصوال تكرار نظم است . مثال ً ميليارد ھا كھكشان ھم نمونه نظمند؟ ﯾا ميليارد ھا سنگ آسمانی؟ ﯾا ميليارد ھا ميكرب اﯾدز ؟ ﯾا دو تا دو قلو ھای بھم چسبيده؟ ﯾك چيز ھای بی نظم ھم نام ببرﯾد بگوﯾيد چرا بی نظم ھستند مثال ً ؟ تا بعد حسابتان برسيم •
مزدك بامداد:22:08 ,27-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا حكيم
دقيقا ھمين است . ھمينكه ميلياردھا كھكشان با شباھت ھای فراوان ،ﯾكی اﯾن سوی دنيا ﯾكی آن سوی دنيا شكل گرفته اند نشان از نظم دارد . و ساﯾر موارد ... پس معيار نظم ھمين شباھت ھاست؟ گفتيد كه " فی الجمله منظم است" ﯾعنی بی نظمی ھم ھست! پس از كجا ميدانيم كه نظم تصادفی و احتماالتی نيست ؟ مثال ً اگر شش تا تاس را بيندازﯾم ،ممكن است زمانی ھمه شان ﯾك بياﯾند ،كه شباھت بھم دارند .ولی تصادفی است!! ﯾك نمونه ی نظم تصادفی كافی است كه " لزوم" وجود 459 of 981
ناظم از ميان برود و بر اﯾن پاﯾه برھان بی ارزش شود ) بی ارزشی ﯾعنی اﯾنكه از وجوب به امكان تبدﯾل ميشود( تازه ھيچ دو كھكشانی ھم درست شبيه ھم نيستند! حتی دو تا ادم ھم كامالن شبيه ھم نيستند!! ﯾكی اﯾنور آمرﯾكا و ﯾك انور آسيا ... پس اﯾن برھان تان ھم رد شد! •
مزدك بامداد:08:46 ,28-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا برھان
بله در مثال تاس ھا ممكن است به احتمال ﯾك بر روی شش به توان شش ) ﯾك بر روی (46656آن حالت اتفاق بيفتد و آدم عاقل می گوﯾد كه چنين چيزی اگر بارھا و بارھا تكرار شد ) مثال در تركيب اتمھا برای ساخت ﯾك درخت كامل ( دﯾگر نمی توان آن را اتفاقی دانست . البته شش كجا و اعداد نجومی كجا . ما ھم نگفتيم كه اﯾن تكرار ھا كامال مشابھند .اﯾنقدر شبيه ھستند كه آنھا را به ﯾك نام ميخوانيم و ھمين شباھت ھا كافيست كه نظم بوجود آﯾد . باز ھم ميگوﯾم ،بروﯾد در ﯾك جمع و بگوﯾيد كه ﯾك جعبه ی مقواﯾی بر اثر تركيب اتفاقی اتم ھا ساخته شده است .اگر ھمه ی جمع بال استثنا به عقل شما نخندﯾدند بياﯾيد تا بحث را ادامه دھيم .
مھم اﯾن نيست كه احتمالش چه اندازه كم است. 460 of 981
مھم اﯾن است كه اﯾن نظم ادعاﯾی شما ميتواند تصادفی باشد .ﯾعنی ﯾك علت ﯾگانه ندارد و واجب نيست كه خدا باشد .از اﯾن جا برھان شما بی ارزش ميشود .اميد وارم منطق سرتان بشود! تازه پس از پذﯾرفتن اﯾن ،ميتوان بحث كرد كه چرا گوﯾا شباھت ھا بسيارند و ﯾا كم ھستند و ﯾا اصوال ً شباھت %١٠٠ھست و از كجا به بعد ميتوان گفت كه دو چيز شبيه ھستند و غيره! ﯾعنی بزبان دﯾگر ،شما برای دررفتن از ناكامی ھای تعرﯾف ھای دﯾگر نظم ،به معيار شباھت برای باز شناختن نظم روی آوردﯾد كه با كله خوردﯾد زمين! اﯾنھم كه ﯾك جمع كه ھمگی ساخته شدن جعبه بدست آدمی را بعنوان ﯾك پروسه ی اﯾزوله تجربه كرده اند و ميگوﯾند سازنده دارد ،اثبات نيست برادر برھان ! تعميم و رجوع به نگر عوام است! •
مزدك بامداد:09:00 ,28-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين zap : )جناب مزدک شما چرا عادت داری به جای استدالل لنگ دمپاﯾی پرت کنيد نکند شما ھم ارث از جناب آرش برده اﯾد (
الزم دانستم در مورد شخصيت کالرک خودتان تحقيق کنيد تا متوجه شوﯾد که ھر جا کم ميآورﯾد نام بيسواد برمنطقيون نگذارﯾد وگر نه سواد کالرک کجا و شما کجا ؟ بگذرﯾم .... -1ھر چه آغاز داشته باشه باﯾد آغاز کننده ای داشته باشد .و جھان آغاز دارد . و ازلی نيست . شما با اﯾن حرف مشکل داری ؟ ؟ اگه مشکل داری ثابت کن که جھان ازليست ... -2عالم آغازی دارد )ھمانطور که در قانون دوم ترمودﯾناميک روشن شده است ( از اﯾنجا ... الف ( :جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )ﻧﻈﻢ ﺗﺮﻣﻮﺩﻳﻨﺎﻣﻴﻜﯽ ) ( order ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﮓ ﺑﻨﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻛﻢ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ(
461 of 981
ب( :تا آنجاﯾی که ميدونيم قانون دوم برای تمام عالم کاربرد دارد . ج( :باز گرداندن عالم به حالت اوليه اش امکان پذﯾر نيست )زﯾرا ھيچ راه علمی برای تبيين آن نيست ( -3بنابراﯾن آغاز کننده ای دارد . -4اﯾن آغاز کننده باﯾد : الف( عاقل باشد ،زﯾرا او در کار ﯾک برنامه رﯾزی پيشرفته است . ب( اخالقی باشد زﯾرا به طور وضوح ،مخلوقات را ارزشگذاری کرده است . ج(چون عقل و اخالق از وﯾژگيھای شخصيت است ،پس آغاز کننده جھان باﯾد
دارای شخصيت باشد )او ممکن است ﯾک موجود بيش از واجد ھوﯾت باشد اما کمتر از آن نميتواند باشد ( در صورتی که ذرات مادی نه واجد ھوﯾتند و نه دارای ھوﯾت و شخصيت ) .شما که دم از ماده ميزنيد اﯾنجا رو کور خواندﯾد (
نھاﯾتا" -1عالم ﯾا نتيجه طرح و تدبير است ﯾا نتيجه اتفاق و شانس ) .ﯾادتان باشد شما
ھنوز به اﯾن قضيه نپرداختيد و ھر بار از زﯾر پاسخ فرار کردﯾد که حدوث نظم در جھان اتفاقيست ﯾا نه ؟( -2کامال" غير ممکن است که نتيجه شانس باشه .حتی اگر صد در صد وجود ماده در آن دخيل باشد . -3جناب مزدک بنابر اﯾن احتمال بسيار زﯾاد دارد که عالم طراحی و تدبير شده باشد .احتمال بسيار ضعيف تصادفی بودن نظم جھان مبتنی بر اﯾن حقيقته که ھمانگونه که فيلوی ھيوم فرض ميکنه ،ازليتی از زمان که در آن ترتيب منظم حال فعلی اشيا بتواند تحقق بپيوندد وجود ندارد ،فقط ميليارد ھا سال الزم است تا اشيا ترتيب فعلی خوﯾش را بيابند .
اميدوارم دﯾگه توی کلشی نزنيد و آرام بگيرﯾد و فشار را از خود دور کنيد .و ارثھای استادتان آرش را از خود دور بنماﯾيد و توی ذھنتون جا بدﯾد که zapکسی نيست که از پشت کوه آمده باشه که با چھار تا کلمه ماده و کوانتوم بشه پيچوندش ،بھتره در مورد کاربر زپ در ھمان ساﯾت گفتگو تحقيق بنماﯾيد . )اميدوارم حمل بر خودستاﯾی ننموده باشم .الزم دانستم که اشاره ای کرده باشم که آگاھتر در پاسخ به من عمل بنماﯾيد ( ھنوز شما از بازشناخت مقوله ھای گوناگون از ھم ناتوانيد و رجز بيخودی ميخوانيد كه من آنم كه رستم بود پھلوان! جھان كه ھمان ماده نيست بيسواد! جھان از ماده ساخته شده و چينش مادی است. اﯾنكه جھان آغازی دارد با اﯾنكه ماده زمانی بوجود آمده باشد فرق دارد ،جناب كله ! جھان ھم در حال زوال ) ﯾعنی چی زوال دقيقا ً ؟( باشد به معنی اﯾن ﯾنست كه ماده ی سازنده ی جھان به ھيچ تبدﯾل ميشود.
462 of 981
ماده جرم دار و مادی بی جرم ) انرژی( و ميدان و مكان و غيره ھم ھمگی زﯾر مفھوم فلسفی ماده ھستند و مقوله ھای مادی ميباشند. تازه ھيچگاه عمل آفرﯾنش و ﯾا پيداﯾش از ھيچ ،ھرگز مشاھده نشه است كه بتوان گفت كه علت و آغازگردارد ﯾا خير .ﯾعنی شما اﯾن گزاره ر ھم مانند آﯾه ،از معده گفتيد و بر پاﯾه ی واقعيت نبوده است. تازه ،اول از قول كالرك كه نميدانيم چه خری ھست ) سفسته ی رجوع به اتورﯾته( از نظم پس از مھابنگ! سخن ميگفتيد كه ا كنون كه نشان دادﯾم كه ترمودﯾناميك خالف اﯾن را ميگوﯾد، ج،له ی خود ما را تحوﯾل ما داده اﯾد. پس حاال كه جھان در حال زوال ! است ،از ناظم دست برداشتيد دﯾگر!؟ سفسته ھم ﯾك واژه ی برگرفته از ﯾونانی است و عربی نيست كه حتمان با ط بنوﯾسيم .در گذشته ھم تھران را طھران و تاووس و اتاق و تراز را طاووس و اطاق و طراز مينوشتند .اﯾن ھم از سواد ادبی شما!! كمی ھم به اﯾن برنامه رﯾزی پيشفرته ی سما خندﯾدم كه ھی سونامی و جنگ و قحطی و بدبختی و اﯾدز و جذام را ھم برنامه رﯾزی كرده است البد و دليلش را ھم بپرسيم ،ميگوﯾد حكمت الھی است البد ! آزماﯾش مؤمنين است! ) اگر زلزله در بالد اسالم باشد( مجازات كفار است ) اگر زلزله در بالد كفر باشد( و جوك ھای دﯾگر! پس بھتر است بجای زرت و زورت اضافه ،نخست مفاھيم اوليه و روش درست سخن گفتن را ،دستكم به اندازه ی اﯾن جناب برھان، ﯾاد بگيرﯾد ،بعد بياﯾدد برای بحث ،بيسواد! پس تا ١٠سال دﯾگر! خوش آمدﯾد! •
مزدك بامداد:11:21 ,28-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا خير الناصرﯾن
463 of 981
ما ھم نگفتيم كه امكان تصادفی بودنش صفر است . گفتيم ضرب اﯾن صفر ھای حدی ) در تكرار بسيار زﯾاد اﯾن تركيب ھا ( نشان از ناظم دارد و نمی توان آن را احتمال دانست .
مزدك بامداد:14:54 ,28-02-08 ,
بازنوشت :
464 of 981
نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا عليم
البته در شباھت ھا شكی نيست ) مثال ھمه ی انسان ھا گوش دارند ،چشم دارند ،قلب دارند و ( ! ...گوﯾا طبيعت چنان شعوری داشته كه برای انسان ھا اﯾنھا را قرار داده است . ولی حتی الزم نيست كه به شباھت ھا بپردازﯾم . ھمين كه ﯾك انسان با اﯾن ھمه اجزاء و تركيب ھای مختلف به زندگی خود ادامه می دھد نشان از ناظمی بس با شعور و دقيق دارد .
پس اﯾن جا نخست داستان ھمانندی ھا را بسود من ببندﯾم چون گفتيد: بازنوشت : ما ھم نگفتيم كه امكان تصادفی بودنش صفر است
ﯾعنی بجز ناظم شما ھم نظم ميتواند باشد .پس وجوب ناظم پوچ شد. اﯾن ﯾك! بازنوشت : ولی حتی الزم نيست كه به شباھت ھا بپردازﯾم .
ﯾعنی اﯾن باالﯾی نشد كه بشه و اكنون معيار دﯾگر برای نظم پيش مياورﯾد! .
بازنوشت : ھمين كه ﯾك انسان با اﯾن ھمه اجزاء و تركيب ھای مختلف به زندگی خود ادامه می دھد نشان از ناظمی بس با شعور و دقيق دارد .
آنھم كارآمدی سيستماتيك است ) مثال ً بدن وﯾا جامعه( . و در اﯾنجا پاسخ كوبنده ای برای شما ھست! پرسش: 465 of 981
چون قطب سفيد بود ،خرس قطبی در درازای ھزاره ھا سفيد شده است ﯾا قطب را سفيد كردند كه خرس قطبی در انجا زندگی كند؟
مزدك بامداد:00:00 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا قدﯾم
ده عدد سكه را از شماره ﯾك تا ده عالمت بگذارﯾد و آنھا را در جيب خود برﯾزﯾد و به ھم بزنيد ،پس از آن سعی كنيد آنھا را به ترتيب شمارش از ﯾك تا ده در آورﯾد ،و ھر كدام را در آوردﯾد پيش از اﯾن كه سكه دومی را بيرون بياورﯾد دوباره به جيب خود بيندازﯾد; با اﯾن ترتيب احتمال آن كه شماره ﯾك بيرون بياﯾد معادل ﯾك بر ده است ،احتمال اﯾن كه شماره ﯾك و دو به ترتيب بيرون بياﯾد ﯾك بر صد است ،احتمال اﯾن كه شماره ﯾك و دو و سه مرتبا بيرون بياﯾد ﯾك در ھزار است، احتمال آن كه شماره ھای ﯾك و دو و سه و چھار متواليا بيرون كشيده شود ﯾك در ده ھزار است ،و به ھمين منوال احتمال در آمدن شماره ھا به ترتيب كمتر میشود تا آن كه احتمال بيرون آمدن شماره ھای از ﯾك تا ده به ترتيب به رقم ﯾك بر ده ميليارد میرسد .منظور از ذكر مثال بدﯾن سادگی آن است كه نشان داده شود ارقام در مقابل احتماالت چگونه قوس صعودی میپيماﯾد .برای به وجود آمدن حيات در روی كره زمين آن قدر اوضاع و احوال مساعد الزم است كه از حيث امكانات رﯾاضی محال است تصور نمود اﯾن اوضاع و احوال از روی تصادف و اتفاق با ﯾكدﯾگر جور آمده باشد ،و به ھمين دليل باﯾد ناگزﯾر معتقد بود كه در طبيعت قوه مدركه خاصی وجود دارد و در جرﯾان اﯾن امور نظارت میكند ،وقتی به اﯾن نكته اذعان كردﯾم باﯾد ناچار معتقد شوﯾم كه مقصد و منظور خاصی نيز از اﯾن جمع و تفرﯾق ھا و از پيداﯾش حيات در بين بوده است . پاسخ اﯾن را پيشتر داده اﯾم. تازه تكامل بر روی سيستم مدوالر است ،ﯾعنی نخست ﯾاخته پدﯾد مياﯾد كه احتمال خوبی دارد ،سپس كه دﯾگر ﯾاخته ھست، موجودات دﯾگر چند ﯾاخته ای دﯾگر از ذرات درست نميشوند،
466 of 981
بلكه از ھمان ﯾاخته ھادرست ميشوند .به اﯾن مگوﯾند تكامل پله ای و ﯾا مدوالر. ﯾعنی مثال چرخ درست ميشود ،ﯾكبار دردوچرخه و ﯾكبار در ھواپيما و ﯾكبار در ماشين بكار ميرود و ھر بار چرخ را از نو نميسازند. تازه ،گذسته از اﯾن گفتيم كه حتی ﯾك احتمال بسيار كم كه صفر نباشد سخن شما بر وجود ناظم را باطل ميكند ،پس باقی برای خالی نبودن عيضه و الپوشانی شكست در درازگوﯾی است. پاسخ پرسش ھای مارا ھم با اﯾن بھانه و با گرم كردن آش دﯾروز ندادﯾد! ھم پاسخ آنھا را بدھيد و ھم ا ﯾن مقصد ) ھدف!( را بيان كنيد •
مزدك بامداد:11:58 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا خبير
فرض نظم بدون ناظم فرض امر محال است ،زﯾرا معلول بدون علت محال است، و بطالن نظم بدون ناظم نزد ھر عاقلی روشن است . ھر جا نظام دقيق و حساب شده ای است ممکن نيست زاﯾيده روﯾدادھای تصادفی باشد ,بلکه قطعاً از علم وقدرت بزرگی سرچشمه گرفته است . نتيجه اﯾن که ھمواره رابطه ای بين نظام دقيق و علم و شعور وجود دارد. برای پی بردن به اﯾن رابطه از چند دليل می توان استفاده کرد: .1وجدان و بداھت .بسياری از علماء واندﯾشمندان و مخترعان و ...چيره دست را ندﯾده اﯾم ,ولی ھنگامی که با آثار و کتاب ھا و صناﯾع آن ھا مواجه می شوﯾم بدون نياز به دليلی به عقل و شعور و علم آن ھا اعتراف می کنيم . 2دليل عقلی و منطقی ؛ برای اﯾجاد ﯾک ساختمان مجھّز و زﯾبا و منظم حداقل باﯾد در ھفت مرحله انتخاب و گزﯾنش صورت بگيرد ؛ مثال ً در ساختن خانه : .1انتخاب مصالح که چه جنسی باشد ؛ 467 of 981
.2مقدار و کميت آن چه قدر باشد؛ . 3کيفيت آن چه طوری باشد ؛ . 4مصالح چه اندازه باشد ؛ . 5از نظر اﯾجاد ھمآھنگی بين اجزاء ؛ .6تناسب و سنخيت بين مصالح ؛ .7از نظر قرار گرفتن ھر جزئی در جای مناسب خودش .
بسيار روشن و واضع است که اﯾن انتخابات باﯾد بر مبنای علم و آگاھی و حساب و کتاب صورت بگيرد.
مزدك بامداد:12:13 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
مزدک عزﯾز آﯾا جمله زﯾر را می پذﯾرﯾد؟ عدم چيزی اثبات نمی شود
468 of 981
469 of 981
مزدك بامداد:15:24 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
از پاسختان متشکرم نظر شما در اﯾن مورد را دﯾده بودم)در ھوپا( اما به اﯾن جھت دوباره پرسش کردم تا مطلب دﯾگری را مطرح کنم. با توجه به مطالبی که فرمودﯾد و مورد قبول من ھم ھست اگر کسی از شما پرسش کند که چرا ﯾک طرفدار اگنوستيسيسم نيستيد ؟ خواھيد گفت به اﯾن علت که عدم وجود خدا به اثبات رسيده است؟
مزدك بامداد:15:35 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا قھّار
بله و ھمچنين گفتيم كه : اﯾن احتمال كه تصادفاً به وجود آمده باشد ﯾک احتمال بسيار ضعيفی است که ھيچ عاقلی براﯾش ارزش قائل نيست و روی آن سرماﯾه گذاری نمی کند.
470 of 981
چنان که به عنوان مثال اگر ﯾکی از اعضای خانواده کسی مرﯾض شود ,دکتر جرّاح بگوﯾد :ھزﯾنه عملش مثالًدو ميليون تومان است در عين حال احتمال خوب شدنش ﯾک ھزارم است ; ﯾعنی نھصد و نود و نه احتمال داردبميرد و ﯾک احتمال ھم دارد بماند .در اﯾن گونه موارد ھيچ عاقلی تن به چنين عمل و ھزﯾنه ای نمی دھد ...وبرای آن احتمال ارزشی قائل نمی شود.... عقال و منطقا احتمال قوی ارجحيت دارد ) بدﯾھيست (
: pخدا : qنظم : wتصادف
مزدك بامداد:15:36 ,29-02-08 ,
بازنوشت : ھمين كه ﯾك انسان با اﯾن ھمه اجزاء و تركيب ھای مختلف به زندگی خود ادامه می دھد نشان از ناظمی بس با شعور و دقيق دارد .
471 of 981
پرسش: چون قطب سفيد بود ،خرس قطبی در درازای ھزاره ھا سفيد شده است ﯾا قطب را سفيد كردند كه خرس قطبی در انجا زندگی كند؟
مزدك بامداد:16:16 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا امين
بله كامال درست است ؛ و گفتيم كه انسان اگر عاقل باشد احتمال قوی را در نظر می گيرد . و در ضمن برھان نظم تنھا برای اثبات وجود ناظم است و اﯾن كه اﯾن ناظم چه وﯾژگی ھای دﯾگری دارد و آﯾا ھمان واجب الوجود است ﯾا خير به برھان واجب الوجود واگذار می گردد . ﯾا فيل
472 of 981
مزدك بامداد:16:19 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا سميع
اگر سلسله ی علت و معلول ھا را در نظر بگيرﯾم ھر اتفاقی به واجب الوجود می رسد . ﯾا الدبّ )قطبی(
مزدك بامداد:17:06 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا علت العلل
فرماندھی به سربازانش دستور می دھد كه شھری را فتح كنند و فتح می كنند . 473 of 981
حال فرمانده اﯾن كار را كرده است ﯾا سربازان ؟ اﯾنجا می توان كار را به ھر كدام از علت ھای اﯾن سلسله نسبت داد . می توان گفت فالن فرمانده شھر را فتح كرد ﯾا سربازان شھر را فتح كردند . ﯾا برھان الخالی
مزدك بامداد:17:11 ,29-02-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا خالق كل شیء
گفتيم كه انسان عاقل احتمال قوی را بر احتمال ضعيف ترجيح نمی دھد و وجود ناظمی را برای نظم می پذﯾرد . و از اﯾن برھان تنھا وجود ناظم اثبات می شود .ھمانگونه كه گفتيم ﯾا اب نبات
474 of 981
475 of 981
:kamran333, 08-02-29, 17:53
مزدك بامداد:11:48 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
مزدك بامداد:11:54 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا نور
476 of 981
خدا جھان را آفرﯾد و قانون جھان را اﯾجاد كرد . كنش و واكنش اﯾن قوانين موجب بوجود آمدن ساختار ھای جدﯾد می شود و می توان اﯾن نظم را به اﯾن قوانين ﯾا به واضع اﯾن قوانين ﯾعنی خدا نسبت داد . ﯾا شكالت
مزدك بامداد:11:56 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا خالق الخلق
477 of 981
ھر كس معشوق خود را صدا می زند .
ﯾا كشك بادنجان
مزدك بامداد:12:10 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
در حالی كه انسان خودش » نسبی « است ، و جھان و ھمه ی اشياء و امور نسبی ھستند ، مفھوم » مطلق « از كجا به ذھن انسان رسيده است؟! چرا انسان ھمواره در آرزوی » مطلق « بوده و ھست ؟ اﯾن مسئله ی بسيار مھمی است : چون در آنچه می بينيم و احساس می كنيم ، و حتی در شعوری كه اشياء احساس می كند ، اصال » مطلق « وجود ندارد ، بلكه » مفھوم « و » صورت ذھنی ِ « مطلق وجود دارد. انسان محدود و متناھی ،طبيعتی را ھم كه می بيند ،متناھی و محدود است ، در اﯾن صورت مفاھيمی ھمچون » نامحدود « » ،نامتناھی « و » ابدی « از كجا به ذھن انسان آمده ؟! » سرچشمه ی نخستين و اصلی « اﯾن مفاھيم در كجاست ؟ 478 of 981
به علت اﯾنكه ذھن آدمی محدود و نسبی است ، ھر چه اﯾن ذھن از جھان خارج می گيرد نيز محدود و نسبی است ، پس مطلق و نامحدود و الﯾتناھی از كجا آمده ؟!
مزدك بامداد:16:16 ,03-03-08 ,
بازنوشت :
479 of 981
نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا مدبّر
گفتيم كه انسان عاقل احتمال بيشتر را نادﯾده نمی گيرد و برای نظم وجود ناظمی را در نظر می گيرد .
مزدك بامداد:16:29 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا ﷲ
آﯾا عقل وجود احتمال را با وقوع آن برابر مىداند؟ آﯾا ھر چيزى كه محتمل بود اتفاق بيفتد ،اتفاق مىافتد؟ اآلن احتمال دارد كه در اثر حركات زمين و ھزاران عامل دﯾگر جوى ،كوﯾر لوت اﯾران به منطقه ی سرسبز و پربارانى تبدﯾل گردد و بھشت روى زمين شود. حال آﯾا مىتوان نتيجه گرفت كه چنين چيزى نيز واقع شده است؟ اگر به صرف محتمل بودن بنا بود چيزى اتفاق بيفتد ،ھيچ نظم و نظامى در عالم وجود
480 of 981
نداشت؛ چرا كه احتمال با وقوع آن مساوى بود. گفتيم كه احتمال نظم اتفاقی وجود دارد ،اما انسانی كه عقل دارد ادعا نمی كند كه ﯾك ساختمان بر اثر به ھم پيوستن اتفاقی اتم ھا بوجود آمده است . ﯾا سوزان روشن
481 of 981
مزدك بامداد:16:41 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا رئوف
ما ھم گفتيم كه نزد انسان عاقل نظم ناظم ميخواھد و اصوال معلول علت ميخواھد . ﯾك بازی راﯾانه ای برنامه نوﯾس می خواھد و انسان عاقل نمی پذﯾرد كه برنامه ی اﯾن بازی بر اثر فشار دادن تصادفی كليد ھای كيبورد پدﯾد آمده باشد . ﯾا سكينه جون
482 of 981
مزدك بامداد:16:46 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا رحمان
اما اﯾن نظم ھا به ﯾك باره ھم اتفاق می افتند . ھر روزه ھزاران كودك در جھان متولد می شوند و اﯾن ﯾعنی نظم در ﯾك مدت كوتاه . ﯾا شيال
483 of 981
مزدك بامداد:17:18 ,03-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا مدبّر
گفتيم كه انسان عاقل .... ﯾا خودم
تا ﯾادم رفته ﯾك نكته: "آدم عاقل " كه ھی ميگوﯾيد ،تعرﯾف دارد و ھردنبيل نيست و نه كسی كه كارھاﯾی را كه شما ميگوﯾيد بكند .آدم عاقل كسی است كه از عقل ﯾعنی از اصول منطق و رﯾاضی و غيره پيروی كند . :example تعيم دادن جزء به كل .در منطق غلط است، پس كسی كه اﯾن را بكند ،عقل نيست! ﯾكی گرفتن وجوب و امكان در منطق غلط است، ھركس بكند ،بی عقل است بررسی اﯾزوله و جدا از متن ،كار منطقی نيست، ھر كس كرد بی عقل است و الخ... پس ھی نگوﯾيد كه آدم عاقل چنين و چنان ميكند، بلكه نشان بدھيد كه آنكار منطقی است و چيز ھای معده ی خود را به عقل نسبت ندھيد!
484 of 981
:atheist, 08-03-03, 22:00
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
عقل می گوﯾد آن حادثه ای كه در ﯾك پيشامد اتفاقی احتمال وقوع بيشتری دارد ،قابل پذﯾرش است ،نه آن حادثه ای كه احتمال وقوع بسيار كمی دارد . عقل شما اشتباه ميگوﯾد .عقل کامل و سالم ميگوﯾد ھر احتمالی که وجود داشته باشد قابل پذﯾرش است حتی اگر 1با 1ميليون صفر جلوی ان باشد .به اﯾن ترتيب که اگر اﯾن احتمال کوچولو موچولو اتفاق بيفتد ان احتمال بيشتر دﯾگر اتفاق نميافتد و از گردونه حذف ميشود . lمثال :ما 100تا تاس دارﯾم و شما با ما شرط بندی ميکنيد که اگر ھمه تاس ھا ﯾک بياﯾد شما به ما کلی پول ميدھيد و ھمانجا بازی تمام ميشود .و اگر بعد از ھر پرتاب ھمه ﯾک نيامدند ما به شما کلی پول مدھيد شما خوش خيال ان ھستيد که حداقل ﯾک ميليون بار از ما کلی پول ميگيرﯾد اما ناگھان با اولين پرتاب ھمه ﯾک مياﯾند و شما بازنده و گرﯾان معرکه را ترک ميکنيد . مثال دﯾگر :شما 10تا تاس دارﯾد که ميخواھيد ھمه ان ھا دو بياﯾد و با محاسبه قانون احتماالت متوجه ميشوﯾد که احتمال ان بسيار پاﯾين است اما با اولين پرتاب اﯾن احتمال رخ ميدھد ! خالصه کالم اﯾن بود که اگر 99/999999درصد امکان داشت که شراﯾطی پيش بياﯾد که مثآل تک ﯾاخته ھا بوجود نياﯾند و /000001 امکان بوجود امدنشان بود چون که ان 1صد ميليونم رخ داد پس بوجود مياﯾد و اون احتمال بزرگ رخ ندادنشون از ميان ميرود .و دﯾگر احتمال نبودنشان صفر مطلق ميشود .
مزدك بامداد:16:58 ,04-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا نور النّور
485 of 981
پس خودتان به وجود ناظم برای نظم اعتراف می كنيد و نظم توليد شده به دست انسان را محصول ناظمی چون انسان می دانيد .
باز ھم به وجود ناظم برای نظم اشاره كرده اﯾد . در ضمن بيماری ھا بی نظمی نيستند .ھمين كه بيماری ھا عالئم مشخصی دارند و با اﯾن عالئم به وجود بيماری ھا پی می برﯾم حكاﯾت از نظم حاكم بر بيماری ھا می كند .
عقل می گوﯾد آن حادثه ای كه در ﯾك پيشامد اتفاقی احتمال وقوع بيشتری دارد ،قابل پذﯾرش است ،نه آن حادثه ای كه احتمال وقوع بسيار كمی دارد . عقل نظم را حاصل كار ناظم می دانيد و به احتمال بسيار ضعيف آن را اتفاقی می انگارد . ﯾا جنيفر لوپز
486 of 981
مزدك بامداد:11:40 ,05-03-08 ,
487 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :برھان
ﯾا دائم الطف
به اﯾن نكته ی مھم كه در صفحه ی قبل به آن اشاره شد توجه نكرده اﯾد : آﯾا عقل وجود احتمال را با وقوع آن برابر مىداند؟ آﯾا ھر چيزى كه محتمل بود اتفاق بيفتد ،اتفاق مىافتد؟ اآلن احتمال دارد كه در اثر حركات زمين و ھزاران عامل دﯾگر جوى ،كوﯾر لوت اﯾران به منطقه ی سرسبز و پربارانى تبدﯾل گردد و بھشت روى زمين شود. حال آﯾا مىتوان نتيجه گرفت كه چنين چيزى نيز واقع شده است؟ اگر به صرف محتمل بودن بنا بود چيزى اتفاق بيفتد ،ھيچ نظم و نظامى در عالم وجود نداشت؛ چرا كه احتمال با وقوع آن مساوى بود . ﯾا دائم الغسل
مزدك بامداد:17:42 ,05-03-08 ,
488 of 981
آدالﯾد:20:27 ,05-03-08 ,
بازنوشت : ]
بازنوشت :
489 of 981
بازنوشت :
بازنوشت :
490 of 981
بازنوشت :
مگر اﯾنكه اثبات شود كه فقط و فقط توضيحی غير مادی برا نظم ھست! ) ﯾعنی اثبات لزوم و وجوب ،نه امكان!(
491 of 981
بازنوشت :
مزدك بامداد:11:16 ,06-03-08 ,
مزدك بامداد:13:59 ,06-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
][size=4
..
492 of 981
آدالﯾد:14:16 ,06-03-08 ,
بازنوشت :
ما ھم گفتيم كه غيرمادی است چون با قوانين مادی سازگار نيست حاال شما ميگوﯾيد مادی است باﯾد ثابت كنيد سازگار است .اﯾن كه دﯾگر عربی نيست !
بازنوشت :
!!
مزدك بامداد:15:59 ,06-03-08 ,
493 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
][size=4][size=3
ما ھم گفتيم كه غيرمادی است چون با قوانين مادی سازگار نيست حاال شما ميگوﯾيد مادی است باﯾد ثابت كنيد سازگار است .اﯾن كه دﯾگر عربی نيست !
!!
آدالﯾد:17:38 ,06-03-08 ,
بازنوشت :
عربی كه ننوشتيم .بحث اﯾنجا بود مگر شما نگفتيد؟ :
بازنوشت :
سفسطه ی حرف در دھان ديگری گذاشتن * Straw man fallacy
494 of 981
ما ھيچگاه چنين نگفتيم. پاسخ به اين بود : ما ھم گفتيم كه غيرمادی است چون با قوانين مادی سازگار نيست حاال شما ميگوييد مادی است بايد ثابت كنيد سازگار است .
بازنوشت :
ﯾك نظر اﯾن است آن بينظمی كه ميگوﯾيد شاﯾد برای ما قابل درك نباشد . بامداد چنين نوشته بود :
مزدك بامداد:17:48 ,06-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آدالﯾد
...ﻣﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻣﺎﺩﯼ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ .. ..
غيرمادی است چون با قوانين مادی سازگار نيست?
آدالﯾد:18:11 ,06-03-08 ,
495 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻣﺎﺩﯼ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ?
************* بامداد : بازنوشت :
آدالﯾد : بازنوشت :
بامداد : بازنوشت :
آدالﯾد : بازنوشت : ما ھم گفتيم كه غيرمادی است چون با قوانين مادی سازگار نيست حاال شما ميگوﯾيد مادی است باﯾد ثابت كنيد سازگار است .
مزدك بامداد:18:25 ,06-03-08 ,
496 of 981
مزدك بامداد:15:04 ,07-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
سالم بر مزدک عزﯾز نظر شما راجع به ھمجنس گراﯾی چيست؟ به نظر شما ھمجنس گراﯾی در راستای تکامل نوع بشر مفيد است؟ بی اثر است؟ باز دارنده است؟ متشکرم
مزدك بامداد:18:32 ,07-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
مزدک گرامی آﯾا در نظر شما مطلب زﯾر امکان دارد؟ خداﯾی وجود داشته باشد و خواست او بی خداﯾی انسان باشد)انسان تالش کند تا خود خداﯾی شود و پادشاھی کند( در اﯾن جا منظور از خدا لزوما خدای ادﯾان نيست خالصه اﯾنکه خدای فرضی با علم به اﯾن که انسان توان فھم او را ندارد و از آن جا که بی نياز است و نيازمند به عبادت آفرﯾده ھا نيست برای انسان سعی و کوشش خود او را بخواھد././
497 of 981
مزدك بامداد:19:07 ,07-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
:kamran333, 08-03-07, 19:27
بازنوشت :
498 of 981
آنھم معلوم نيست بازنوشت :
499 of 981
بازنوشت :
مزدك بامداد:19:53 ,07-03-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
..
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
500 of 981
:kamran333, 08-03-07, 20:20
تشکر از پاسخ ھاﯾتان
501 of 981
502 of 981
:atheist, 08-06-22, 02:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾن جمله صحيح است ؟! مگر ما از اروﯾن سيستمی که خود جز جھان است نتيجه نميگيرﯾم که ماده از ھيچ ساخته نميشود و ان را به جھان تعميم ميدھيم ؟!
:lavson1361, 08-06-22, 15:54
جناب شما ميفرماﯾيد : بازنوشت : ماده از ھيچ ساخته نميشود و جناب مزدک ھم ميفرماﯾند : بازنوشت : مطلقا" ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود . حاال من سوال ميکنم :بنا بر گفته خودتان که مطلقا" ھيچ چيز از ھيچ درست نميشود ،آﯾا ذرات مادی ميتواند از ھيچ به وجود بيانيد!!!؟؟؟ اگر بگوﯾيد بله و ماده چون ماده ھست ،ھمواره بوده! و از ھيچ پدﯾد نيامده! به اﯾن مشکل ميخورﯾد که :شما ﯾک جا گفتيد : " ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود . ﯾک جا گفتيد : ماده ھمواره بوده ...و کماکان از ھيچ پدﯾد نيامده . باالخره ماده علت داره ﯾا نداره؟ اگه بگی علت داره باﯾد به علت اون اشاره کنی و بگی علت موجده اش چيست ؟ اگه بگی نه علت نداره زﯾر آب خودت رو زدی ،چون ﯾه بار در باال گفتيد ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود و اﯾه بار دارﯾد براش ازليت ميتراشير و ميگيد علت
503 of 981
نداره .. خودتون ھم نميفھمين چين ميگين !!! . ضمن اﯾنکه من ھمون الوسون ,در ساﯾت گفتگو ھستم .اگه ميشه به آرش بيخدا ھم سالم برسونيد و بفرماﯾيد تو که دوباره تا پای من وسط اومد *** فرار رو صادر کردی که .....
:lavson1361, 08-06-22, 16:24
بازنوشت : زمانی كه بشر نباشد ،دﯾگر اختيار نياز ندارد! خدا ميتوانست بشر را از آغاز نيافرﯾند خضعبل فوق دست کار مزدک است ... بنده با چھا تا جمله سفسطه آميز بودن اون رو نماﯾش ميدم ... ما چه بخواھيم و چه نخواھيم ھستی و وجودات شکل گرفته اند و اﯾن سوال مطرح شده که آﯾا ھستی دارای علت است ﯾا نيست ؟!؟! . موضوع و محمول مشخص گردﯾده اند و کسی ھم ادعای طرح آن را ننموده .اﯾن ﯾک بداھت عقليست و در چھار چوب ھر ذھنی جای داره . ﯾا ما باﯾد موضوع را قبول کنيم ﯾا رد کنيم .قبول و رد آن مستلزم اثبات است .اما در ھر دو وجه کماکان صورت سوال پا برجاست . شما چرا اصرار دارﯾد اصل و صورت سوال حذف کنيد ؟ و بگيد اصال" خدا برای چی بشر رو درست کرد . -1ھر چه آغاز داشته باشه باﯾد آغاز کننده ای داشته باشد .و جھان آغاز دارد .و ازلی نيست . شما با اﯾن حرف مشکل داری ؟ ؟ اگه مشکل داری ثابت کن که جھان ازليست ... -2عالم آغازی دارد )ھمانطور که در قانون دوم ترمودﯾناميک روشن شده است ( از اﯾنجا ... الف ( :جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )نظم ترمودﯾناميكی ) ( order پس از بيگ بنگ در حال كم شدن است( ب( :تا آنجاﯾی که ميدونيم قانون دوم برای تمام عالم کاربرد دارد . ج( :باز گرداندن عالم به حالت اوليه اش امکان پذﯾر نيست )زﯾرا ھيچ راه علمی برای تبيين آن نيست ( -3بنابراﯾن آغاز کننده ای دارد . -4اﯾن آغاز کننده باﯾد : الف( عاقل باشد ،زﯾرا او در کار ﯾک برنامه رﯾزی پيشرفته است .
504 of 981
ب( اخالقی باشد زﯾرا به طور وضوح ،مخلوقات را ارزشگذاری کرده است . ج(چون عقل و اخالق از خصوصيات شخصيت است ،پس آغاز کننده جھان باﯾد دارای شخصيت باشد )او ممکن است ﯾک موجود بيش از واجد ھوﯾت باشد اما کمتر از آن نميتواند باشد ( در صورتی که ذرات مادی نه واجد ھوﯾتند و نه دارای ھوﯾت و شخصيت ) .شما که دم از ماده ميزنيد اﯾنجا رو نخواندﯾد ( نھاﯾتا" -1عالم ﯾا نتيجه طرح و تدبير است ﯾا نتيجه اتفاق و شانس ) .ﯾادتان باشد شما ھنوز به اﯾن قضيه نپرداختيد و ھر بار از زﯾر پاسخ فرار کردﯾد که حدوث نظم در جھان اتفاقيست ﯾا نه ؟( -2کامال" غير ممکن است که نتيجه شانس باشه .حتی اگر صد در صد وجود ماده در آن دخيل باشد . -3جناب مزدک بنابر اﯾن احتمال بسيار زﯾاد دارد که عالم طراحی و تدبير شده باشد . احتمال بسيار ضعيف تصادفی بودن نظم جھان مبتنی بر اﯾن حقيقته که ھمانگونه که فيلوی ھيوم فرض ميکنه ،ازليتی از زمان که در آن ترتيب منظم حال فعلی اشيا بتواند تحقق بپيوندد وجود ندارد ،فقط ميليارد ھا سال الزم است تا اشيا ترتيب فعلی خوﯾش را بيابند . جناب اميدوارم شما ھم ھميشه ھمينجور آرام بمانيد و فشار را از خود دور کنيد .ھمچنين رفتار آرش بيخدا را نيز) که ھمانا فحش خوار و مادر حواله مخالفان مسلمان کردن ,است( را به کار نبنديد . با تشکر الوسون ...
:atheist, 08-06-22, 16:51
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جناب شما ميفرماﯾيد :
و جناب مزدک ھم ميفرماﯾند : حاال من سوال ميکنم :بنا بر گفته خودتان که مطلقا" ھيچ چيز از ھيچ درست نميشود ،آﯾا ذرات مادی ميتواند از ھيچ به وجود بيانيد!!!؟؟؟ اگر بگوﯾيد بله و ماده چون ماده ھست ،ھمواره بوده! و از ھيچ پدﯾد نيامده!
505 of 981
به اﯾن مشکل ميخورﯾد که :شما ﯾک جا گفتيد : " ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود . ﯾک جا گفتيد : ماده ھمواره بوده ...و کماکان از ھيچ پدﯾد نيامده . باالخره ماده علت داره ﯾا نداره؟ اگه بگی علت داره باﯾد به علت اون اشاره کنی و بگی علت موجده اش چيست ؟ اگه بگی نه علت نداره زﯾر آب خودت رو زدی ،چون ﯾه بار در باال گفتيد ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود و اﯾه بار دارﯾد براش ازليت ميتراشير و ميگيد علت نداره .. خودتون ھم نميفھمين چين ميگين !!! . ضمن اﯾنکه من ھمون الوسون ,در ساﯾت گفتگو ھستم .اگه ميشه به آرش بيخدا ھم سالم برسونيد و بفرماﯾيد تو که دوباره تا پای من وسط اومد *** فرار رو صادر کردی که ..... دقيقا نفھميدم چی گفتيد اما واضح است ماده ) جرم +انرژی ( از ھيچ ساخته نشده به اين معنی است که در ھر زمانی بوده اگر منظور تان علت افرينشی است بله ماده بی علت است . اما اينکه ھيچ چيز از چيزی ساخته نميشود سفسته حرف در دھان گذاشتن است .من گفتم ماده از ھيچ ساخته نميشود .ھيچ چيز می تواند شامل خدا و فرشته ھم بشود که اين موضوع را مزدک پيش کشيدند و با خودشان جدل کنيد . من ھم در ان فاروم بن شدم اين ارش بيسواد که 1/6 گوسفند ھم سواد ندارد از ھرکی که خوشش نيايد بن ميکند من ھم از اونايی بودم که خوشش نيامد . فونت ھا ھم درست شدند من از اين فونت arialخيلی خوشم ميايد .
:lavson1361, 08-06-22, 16:52
برخی ھم توی اﯾن ساﯾت ميگن : بازنوشت :
506 of 981
در اونجا نشون داده شده که ماده ھمون واجب الوجود است. من نميدونم اﯾن خضعبالت رو اون ﯾارو مارکس و چار تا ماترﯾاليست دﯾگه از کجاشون در آوردن !!! ذرات مادی بر اساس قانون عليت ميباﯾد دارای علت موجده باشند )حتی اگر حرکت وجنبش ذاتی داشته باشند ( عليت استثنا نداره و اگه داشته باشه توی وجوداته نه ماھيات . )اگه کسی نميدونه فرق وجود و ماھيت چيه ؟ خجالت نکشه بگه تا براش توضيح بدم . ( وگرنه ما باﯾد بگوﯾيم تمام اﯾن ذرات واجب الوجود بالذات ھستند .که از لحاظ فلسفی محال است که واجب بالذات دارای تعدد کثيرﯾن باشد. اگر ھم گفته بشه ذرات مادی حرکت وجنبش ذاتی دارن و امر ازلی احتياج به اثبات نداره ،از دﯾد من باطله .چون از دﯾد ما خدا ھم ازليست اما قابل اثباته .شما باﯾد ھم ازليتشون رو و ھم تعليل ناپذﯾر بودنشون رو ثابت کنيد تا بتونيد بگيد ماده ھمون واجب الوجوده .تازه بالغير بودن اون واجب الوجود دﯾگه پيشکشتون ...
:lavson1361, 08-06-22, 17:28
بازنوشت : بله ماده بی علت است جناب اﯾن سخن شما رو ﯾه عزﯾز ماتراليست دﯾگری ھم در انجمن فلسفه تھران ميزد که سه سوت لت و پار شد .وی ميگفت : ھيچگاه عمل آفرﯾنش و ﯾا پيداﯾش از ھيچ ،ھرگز مشاھده نشده است ؟؟؟ بنده گفتم : مگر باﯾد مشاھده شود ؟؟؟!!! تصورات و تصدﯾقات ھميشه نميتونند بدﯾھی و قابل مشاھده باشند )مثل تصور خر و گاو گوسفند و زمين و ماده ( شما و بعضی فيلسوفان رنسانس مثل ھيوم ,که تنھا بر درﯾافتھای حسی اعتماد کرده اﯾد ) و ھمه اﯾن مفاھيم را انکار نمودﯾد ( ,اﯾنجوری زﯾرآب بنای عظيم علوم بشری را زدﯾد عزﯾز جان . . .
507 of 981
شما فقط ميخواﯾد با علوم عملی و علمی ھمه چی رو ثابت کنيد !!! اگه علم به تصورات و تصدﯾقات بدﯾھی ،منحصر باشه و ما فاقد علم نظری باشيم ،نه دارای علوم تجربی خواھيم بود و نه فلسفه ای خواھيم داشت . حتی خيلی از بزرگان فلسفه ھم وقتی ميخوان با خداباوری مبارزه کنند )مثل راسل ( بلند نميشن با ماتراليسم و پزتيوﯾسم ,زﯾر آب خدا رو بزنن .بلکه توی فلسفه تحليلی مانور ميدن مثل وﯾتگنشتاﯾن توی فلسفه دومش . انسان چه با واسطه و چه بی واسطه فاعل شناساﯾيه.. شما به کی ميگی عالم و فرھيخته و دانا و خردمند جناب ؟ ادعای عالم بودن به چه چيزی را ميکنيد ؟ مثال" تصور آب برای کی تصور علميه ؟ ھر کسی آب خورد عالم به آبه ؟ گاو ھم آب ميخوره ؟ آﯾا عالم به آبه ؟ تصور از آب اﯾنه که O ،چيه Hچيه ؟ بعد تصدﯾقش رو ببينيم به چه صورته ؟
اﯾن مباحث فلسفيست و به عليت بر ميگردد .شما مباحث را با ھم قاطی کردﯾد !!!!!!. فلسفه صحبت از کليات ميکند و کليات ارجح بر جزئياته و جزئيات ھمون )علم و SCIENCEشماست( پس با ماتراليست نميشه کاری از پيش برد .
حق نگھدار ھمتون تا ھميشه ....
مزدك بامداد:00:52 ,24-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بر حسب اتفاق از اﯾنجا فھميدﯾم که خبرھاﯾی ھست http://www.takeforum.com/azad/viewto...orum=azad#8120 508 of 981
و دﯾدﯾم به به مثل اﯾنکه راست راستکی خبری ھست . اميدوارم ھاست تا 2سال تمدﯾد شده باشد من که اصال از گفتگو و ھوپا خوشم نيامد . اوکی استاد به نظر من ماترﯾاليسم توانسته به تمام سواالت پاسخی مناسب و منطقی که بيشتر بر پاﯾه بدﯾھيات است بدھد . اما در مورد گوھر ﯾگانه کمی با تردﯾد سخن ميگوﯾد .برای شروع بھتر است به اﯾن ھا جواب دھيد و ھمين طور ﯾک تعرﯾفی از ماده بدست دھيد .
(1دگرگونی ھمان تفاوت چينش نخست و پاﯾانی است و جنبش ھم ھمان دگرگونی است ) جمله خود شما ( . که جمله کوت شده) جمله خود شما ( اﯾن گونه دگرگون ميشود . جنبشی بوده که جنبش نبوده ؟! (2ماده جنبش است ) جمله خود شما ( .سيستمی را در نظر بگيرﯾد که مقداری ماده در ان رﯾختيم و به صفر درجه کلوﯾن ميرسانيم . جنبش است اما دگرگونی نيست ) جنبش نيست ( ؟! (3مکان با وجود ماده ميجنبد ﯾا خود به تنھاﯾی ميتواند بجنبد ؟ (4عليت زنجيره ای بسته است ﯾا باز ؟ (5ھمه ما از گوھر ساخته شدﯾم و اﯾن گوھر ميتواند به شکل ھای گوناگون در بياﯾد مانند الکترون و کوارک و پروتون که ھر ﯾک دارای ﯾک وﯾژگی و کارکرد مخصوص به خود است . سوال اﯾنجاست که چھره واقعی اﯾن گوھر چيست . قطعآ نميتواند بگوﯾيد که فتون ) جنبش ناب ( ھمان گوھر است چون فتون دارای وﯾزگی و کارکرد ھای مخصوص خود است . مثآل اگر دو تا کوارک آپ داشته باشيم و ﯾکی دان ﯾک پروتون ساخته ميشود که دارای ﯾک وﯾژگی است و کوارک ھا ھم دارای وﯾژگی مستقل نميباشد و کارکرد ھای خود را از ﯾک چيز گرفتند که اﯾن چيز وقتی دگرگون شده به شکل الکترون فتون و کوارک در امده ﯾعنی ھمان گوھر . اﯾنجا ھم دگرگونی ھمان گوھر است ھم بی معنی ميشود در واقع خود گوھر ھم بيمعنی ميشود .
509 of 981
برای فھم بھتر : شما گفتيد مثال ً برای نمونه ،در مولكول ، ٢Hدو پروتون ھستند كه ھر كدام با چسب فوتونی به دو الكترون ،كه ﯾكی مال خودشان و دﯾگری مال ھمساﯾه است چسبيده اند و در نتيجه، اﯾندو پروتون از راه اشتراك الكترونھای خود بھم گره خورده اند. اﯾن چسب خود گوھر نيست بلکه چھره ای از گوھر است با اﯾن وﯾژگی و کارکرد . تمام وﯾزگی ھا و کارکردھای الکترون کوارک فتون و ..ﯾا مال خود ھستند ﯾا از چيزی گرفتند . شما اﯾن چيز را چگونه به من نشان ميدھيد که وقتی توانستيد دگرگونش کنيد به ما الکترون بدھد ﯾا کوارک . دگرگونی اثری است كه مااز جنبش ميبينيم، دگرگونی را بدون داشتن وﯾر ) حافظه( و سنجش دو حالت پيشين و پسين نميتوانيم در ﯾابيم ، -٢به صفر درجه ی كلوﯾن نميتوان رسيد. بفرض رسيدن ھم ،ذره ی مادی نسبت به ذرات دﯾگر بی جنبش است ولی جنبش درونی كه از آن ماده ساخته شده ،بجای خود ھست، مانن فرفره ای كه در ﯾك جا اﯾستاده و مكانش دگرگون نميشود ولی ھمچنمان بگرد خود ميگردد. -٣زمان از دگرگونی در ذھن ما تداعی ميشود و اگر دگرگونی را نبينيم ،زمان ھم نيست. -۴مكان خود به تنھاﯾی كشيده ميشود و گسترده تر و ﯾا كمتر ميگردد ولی اگر ذرات مادی در ان نباشد، اﯾن دگرگونی را نميتوان درﯾافت و دو وضع پيشين و پسين مانند ھم خواھند بود. -۵عليت در حقيقت ھمان دگرگون شدن چينش ذات مادی در اثر نيروھای سه گانه ی سرشتين مادی است و نميتواند آغاز و انجامی داشته باشد ولی اﯾنرا كه خطی و ﯾا پرھونی ) سيكلی و تناوبی و داﯾره ای( است را ھنوز بروشنی نميدانيم. فرض حاكم منطقی اﯾن است كه خطی است. ---اﯾن گوھره ھمان انرژی و ﯾا جنبش و ﯾا" موجی" است كه در تارو پود 510 of 981
مكان روان است ،برخی گفته اند كه اصوال ً ماده/انرژی ،ﯾك وﯾژگی ھندسی مكان است .محتمل است كه مكان دارای تنھا ٣گسترا)بـُعد( نيست، بلكله دارای چندﯾن گسترا است كه تنھا ٣تای آنھا باز شده و دﯾگری ھا بسته ر۵ﯾز ھستند = رﯾزگستراﯾان = .microdimensionsاﯾن گستراھای گوناگون ميتوانند به اﯾن گوھره ی ﯾگانه ،چھره ھای گوناگون بدھند . شاﯾد بتوان گفت كه چند چھرگی از ناھمسنجی ) عدم تقارن ( گستراﯾان مكانی پدﯾد امده است و در زمان مھابنگ ،كه ھمه ی گستراﯾان بسته بودند ،مااده ﯾك چھره بيشتر نداسته و ھمه نيروھای ۴گانه امروزی ،ﯾكی بيشتر نبوده اند ) كه بنام ابَرنيرو پرآوازه است= .( superforce برای درﯾافت بھتر گستراﯾان رﯾز و درشت ،ﯾك نی را در نگر بگيرﯾد كه بسيار دراز است و از دور ﯾك خط بنگر ميرسد )= گسترای درشت( و لی برای ﯾك مورچه ی رﯾز اﯾن نی ﯾك جای دوبعدی است ،او ميتواند ھم در درازای نی برود و بدور نی در عرض ان بگردد .اﯾن مورچه در ھر دو صورت ھمان مورچه است، منتھا ﯾكبار كه درازای نی راه ميرود ،ازاد و پوﯾا دﯾده ميشود )= انرژی( و ﯾكبار دﯾگر كه در عرض نی ميگردد ) ،از دور( ﯾك نقطه ی ثابت و سياه بنگر ميرسد كه ﯾك مكان را اشغال كرده است ،ولی در حقيقت با ھمان سرعت ثابت خودش بگرد نی در گردش است ،اكنون اﯾن مورچه ميتواند بصورت مارپيچی ھم روی اﯾن نی راه برود كه بنگر ميرسد كه ذره ای با تندای اندك است .امّا در ھمه ی اﯾن سه حالت ،مورچه درای ھمان سرعت ثابت است ولی بر اثر تاروپود مكان، در سه چھره ی گوناگون دﯾده ميشود بزبان دﯾگر ،ماده ی جرم دار ،چيزی جز انرژی گرفتار در تارو پود گوناگون مكان ﯾنست ،چه ذره ی فرميون باشد ،چه پيوند ميان مولكول ھا باشد ،چه نيروی گرانش گرفتار ميان گوﯾال ھای اسپاشی ) سيارات فضاﯾی( باشد و چه گلوئون ھای زندانی در سيستم پروتون و ﯾا نوترون.
مزدك بامداد:00:58 ,24-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جناب شما ميفرماﯾيد :
و جناب مزدک ھم ميفرماﯾند : حاال من سوال ميکنم :بنا بر گفته خودتان که مطلقا" ھيچ چيز از ھيچ درست نميشود ،آﯾا ذرات مادی ميتواند از ھيچ به وجود بيانيد!!!؟؟؟ اگر بگوﯾيد بله و ماده چون ماده ھست ،ھمواره بوده! و از ھيچ پدﯾد نيامده! 511 of 981
به اﯾن مشکل ميخورﯾد که :شما ﯾک جا گفتيد : " ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود . ﯾک جا گفتيد : ماده ھمواره بوده ...و کماکان از ھيچ پدﯾد نيامده . باالخره ماده علت داره ﯾا نداره؟ اگه بگی علت داره باﯾد به علت اون اشاره کنی و بگی علت موجده اش چيست ؟ اگه بگی نه علت نداره زﯾر آب خودت رو زدی ،چون ﯾه بار در باال گفتيد ھيچ چيز نميتواند از ھيچ درست شود و اﯾه بار دارﯾد براش ازليت ميتراشير و ميگيد علت نداره .. خودتون ھم نميفھمين چين ميگين !!! . ضمن اﯾنکه من ھمون الوسون ,در ساﯾت گفتگو ھستم .اگه ميشه به آرش بيخدا ھم سالم برسونيد و بفرماﯾيد تو که دوباره تا پای من وسط اومد *** فرار رو صادر کردی که .....
پاسخ كه ساده است؛ ميگوﯾيم -١ماده از ھيچ پدﯾد نمی اﯾد -٢ماده ھست! = ٢+١ماده ھمواره بوده است ---آنچه ما بعنوان عليت ،آروﯾن ميكنيم، ھمان پشت سر ھم دگرگون شدن چينش مادی است " .علت" اﯾن دگرگونی ھا ھم ،اﯾن است كه ماده خودش جنبش است و جنبش ناچار از دگرگونی است. پس ماده علت ندارد ،خودش انرژی ) جنبش( و "علت" ھمه ی پدﯾده ھاست!
مزدك بامداد:01:03 ,24-06-08 ,
512 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
برخی ھم توی اﯾن ساﯾت ميگن :
من نميدونم اﯾن خضعبالت رو اون ﯾارو مارکس و چار تا ماترﯾاليست دﯾگه از کجاشون در آوردن !!! ذرات مادی بر اساس قانون عليت ميباﯾد دارای علت موجده باشند )حتی اگر حرکت وجنبش ذاتی داشته باشند ( عليت استثنا نداره و اگه داشته باشه توی وجوداته نه ماھيات . )اگه کسی نميدونه فرق وجود و ماھيت چيه ؟ خجالت نکشه بگه تا براش توضيح بدم ( . وگرنه ما باﯾد بگوﯾيم تمام اﯾن ذرات واجب الوجود بالذات ھستند .که از لحاظ فلسفی محال است که واجب بالذات دارای تعدد کثيرﯾن باشد. اگر ھم گفته بشه ذرات مادی حرکت وجنبش ذاتی دارن و امر ازلی احتياج به اثبات نداره ،از دﯾد من باطله .چون از دﯾد ما خدا ھم ازليست اما قابل اثباته. شما باﯾد ھم ازليتشون رو و ھم تعليل ناپذﯾر بودنشون رو ثابت کنيد تا بتونيد بگيد ماده ھمون واجب الوجوده .تازه بالغير بودن اون واجب الوجود دﯾگه پيشکشتون ...
عليت در باره ی دگرگونی ،ساختن ،جابجاﯾی ،آروﯾن ) مشاھده و تجربه( شده است و نه در آفرﯾنش ) خلق( از ھيچ .بر اﯾن پاﯾه ،چيزی بنام علت " موجده" ندارﯾم ،چون "بوجود آمدن" در جھان نيست ،ھر چه ھست دگرگونيست. بر اﯾن پاﯾه اﯾن سخن شما پوچ است ،چون بر پاﯾه ی تعميم پوچ "ساختن" به "آفرﯾدن" است• .
مزدك بامداد:01:06 ,24-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جناب اﯾن سخن شما رو ﯾه عزﯾز ماتراليست دﯾگری ھم در انجمن فلسفه تھران ميزد که سه سوت لت و پار شد .وی ميگفت : ھيچگاه عمل آفرﯾنش و ﯾا پيداﯾش از ھيچ ،ھرگز مشاھده نشده است ؟؟؟ بنده گفتم : مگر باﯾد مشاھده شود ؟؟؟!!! 513 of 981
تصورات و تصدﯾقات ھميشه نميتونند بدﯾھی و قابل مشاھده باشند )مثل تصور خر و گاو گوسفند و زمين و ماده ( شما و بعضی فيلسوفان رنسانس مثل ھيوم ,که تنھا بر درﯾافتھای حسی اعتماد کرده اﯾد ) و ھمه اﯾن مفاھيم را انکار نمودﯾد ( ,اﯾنجوری زﯾرآب بنای عظيم علوم بشری را زدﯾد عزﯾز جان . . .
شما فقط ميخواﯾد با علوم عملی و علمی ھمه چی رو ثابت کنيد !!! اگه علم به تصورات و تصدﯾقات بدﯾھی ،منحصر باشه و ما فاقد علم نظری باشيم ،نه دارای علوم تجربی خواھيم بود و نه فلسفه ای خواھيم داشت . حتی خيلی از بزرگان فلسفه ھم وقتی ميخوان با خداباوری مبارزه کنند )مثل راسل ( بلند نميشن با ماتراليسم و پزتيوﯾسم ,زﯾر آب خدا رو بزنن .بلکه توی فلسفه تحليلی مانور ميدن مثل وﯾتگنشتاﯾن توی فلسفه دومش . انسان چه با واسطه و چه بی واسطه فاعل شناساﯾيه.. شما به کی ميگی عالم و فرھيخته و دانا و خردمند جناب ؟ ادعای عالم بودن به چه چيزی را ميکنيد ؟ مثال" تصور آب برای کی تصور علميه ؟ ھر کسی آب خورد عالم به آبه ؟ گاو ھم آب ميخوره ؟ آﯾا عالم به آبه ؟ تصور از آب اﯾنه که O ،چيه Hچيه ؟ بعد تصدﯾقش رو ببينيم به چه صورته ؟
اﯾن مباحث فلسفيست و به عليت بر ميگردد .شما مباحث را با ھم قاطی کردﯾد !!!!!!. فلسفه صحبت از کليات ميکند و کليات ارجح بر جزئياته و جزئيات ھمون )علم و Scienceشماست( پس با ماتراليست نميشه کاری از پيش برد .
حق نگھدار ھمتون تا ھميشه .... 514 of 981
ھمه ی دانسته ھای ادمی ،ھمه فلسفه و ھمه عقل آدمی، در آروﯾن ) ﯾعنی تجربه و مشاھده( پدﯾد امده اند ،خود عقل ،فراورده ی ميليونھا سال انتخاب طبيعی ،ﯾعنی ھمان تجربه ی ژنتيك است ) بزبان ساده ،احمق ھا از ميان رفته اند( بر اﯾن پاﯾه ،چون محل مھادﯾن شناخت و سرچشمه ی مھادﯾن آن ،آروﯾن است ،سخن شما پوچ و بيماﯾه از اب درمياﯾد.
مزدك بامداد:01:52 ,24-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جناب مزدک ,من با 1مشکل دارم .اگر 1درست باشد 2و 3ھم درست ميشود . شما ميگوﯾيد : ماده از ھيچ پدﯾد نميآﯾد ... مساوی با اﯾن است که: ماده از ﯾک چيز پدﯾد ميآﯾد .چون نمی آﯾد نقيض ميآﯾد است .نه ميشود که ھم باشد و ھم نباشد و نه ميشود که نه نباشد و نه باشد . اال و البد باﯾد فقط باشد و ﯾا فقط نباشد . وقتی از ھيچ پدﯾد نميآﯾد پس حتما" از ﯾک چيزی پدﯾد ميآﯾد . من اسم اون چيز رو ميزارم علت . ضمن اﯾنکه من در پست 792به اﯾن قضيه که جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )نظم ترمودﯾناميكی ) ( orderپس از بيگ بنگ در حال كم شدن است( اشاره کرده بودم . شما از جھان مادی تعرﯾف دﯾگری ھم مگر دارﯾد !!!!
خير! مساوی با اﯾن است كه ھرگز آن ھزار تومانی در جيب شما ،دو ھزار تومان نشده و نميشود و نخواھد شد! ﯾعنی از نيستی )ھيچ( چيزی پدﯾد و ھست نشده و نميشود. اﯾن مھاد نخست فلسفی آدميان )از زمان ﯾونان باستان( است كه ميگوﯾد ex nihilo nihil fit :ﯾعنی از ھيچ چيز ،چيزی بيرون نمياﯾد! ماده ھم ﯾك " چيز" است و
515 of 981
اگر شما تنھا ﯾك چيز را به ما نشان بدھيد كه از ھيچ و نيستی، ھست شده باشد ،آنگاه گفتمان را بسود خود برده اﯾد و گرنه ما برنده ی اﯾن جستار ھستيم ! "زوال " ! ترمودﯾناميكی ھم پيوندی به كم و فزون شدن مقدار كل ماده در جھان ندارد بيسواد! پيش از اﯾنگونه سخنان بيھوده ،كمی فيزﯾك بخوانيد تا دستكم خودتان ھم بدانيد كه از چه و در باره ی چی دارﯾد سخن ميگوﯾيد! تازه اﯾن " زوال " ! ھم با ابدﯾت در پيوند است و نه با ازليت ! ) ابد= بينھاﯾت در اﯾنده .ازل = بيھناﯾت در گذشته(
:atheist, 08-06-24, 01:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جناب اﯾن سخن شما رو ﯾه عزﯾز ماتراليست دﯾگری ھم در انجمن فلسفه تھران ميزد که سه سوت لت و پار شد .وی ميگفت : ھيچگاه عمل آفرﯾنش و ﯾا پيداﯾش از ھيچ ،ھرگز مشاھده نشده است ؟؟؟ بنده گفتم : مگر باﯾد مشاھده شود ؟؟؟!!! تصورات و تصدﯾقات ھميشه نميتونند بدﯾھی و قابل مشاھده باشند )مثل تصور خر و گاو گوسفند و زمين و ماده ( شما و بعضی فيلسوفان رنسانس مثل ھيوم ,که تنھا بر درﯾافتھای حسی اعتماد کرده اﯾد ) و ھمه اﯾن مفاھيم را انکار نمودﯾد ( ,اﯾنجوری زﯾرآب بنای عظيم علوم بشری را زدﯾد عزﯾز جان . . .
شما فقط ميخواﯾد با علوم عملی و علمی ھمه چی رو ثابت کنيد !!! اگه علم به تصورات و تصدﯾقات بدﯾھی ،منحصر باشه و ما فاقد علم نظری باشيم ،نه دارای علوم تجربی خواھيم بود و نه فلسفه ای خواھيم داشت . 516 of 981
حتی خيلی از بزرگان فلسفه ھم وقتی ميخوان با خداباوری مبارزه کنند )مثل راسل ( بلند نميشن با ماتراليسم و پزتيوﯾسم ,زﯾر آب خدا رو بزنن .بلکه توی فلسفه تحليلی مانور ميدن مثل وﯾتگنشتاﯾن توی فلسفه دومش . انسان چه با واسطه و چه بی واسطه فاعل شناساﯾيه.. شما به کی ميگی عالم و فرھيخته و دانا و خردمند جناب ؟ ادعای عالم بودن به چه چيزی را ميکنيد ؟ مثال" تصور آب برای کی تصور علميه ؟ ھر کسی آب خورد عالم به آبه ؟ گاو ھم آب ميخوره ؟ آﯾا عالم به آبه ؟ تصور از آب اﯾنه که O ،چيه Hچيه ؟ بعد تصدﯾقش رو ببينيم به چه صورته ؟
اﯾن مباحث فلسفيست و به عليت بر ميگردد .شما مباحث را با ھم قاطی کردﯾد !!!!!!. فلسفه صحبت از کليات ميکند و کليات ارجح بر جزئياته و جزئيات ھمون )علم و SCIENCEشماست( پس با ماتراليست نميشه کاری از پيش برد .
حق نگھدار ھمتون تا ھميشه ....
نخير نبايد مشاھده شوند تا اسالمگرايان ھر چه خواستند بکنند ! مزدک کجايی که ماترياليسم لت و پار شد
مزدك بامداد:02:00 ,24-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
نخير نباﯾد مشاھده شوند تا اسالمگراﯾان ھر چه خواستند بکنند ! 517 of 981
مزدک کجاﯾی که ماترﯾاليسم لت و پار شد
بله ،ماترﯾاليسم لت و پار شد تا اجنه و حوری و و پری و غلمان و قمه زنی و چاه جمكران خمس و زكات و مفت خوری آخوند لت وپار نشود!
:atheist, 08-06-24, 02:27
بازنوشت : دگرگونی اثری است كه مااز جنبش ميبينيم، دگرگونی را بدون داشتن وﯾر ) حافظه( و سنجش دو حالت پيشين و پسين نميتوانيم در ﯾابيم ، -٢به صفر درجه ی كلوﯾن نميتوان رسيد. بفرض رسيدن ھم ،ذره ی مادی نسبت به ذرات دﯾگر بی جنبش است ولی جنبش درونی كه از آن ماده ساخته شده ،بجای خود ھست، مانن فرفره ای كه در ﯾك جا اﯾستاده و مكانش دگرگون نميشود ولی ھمچنمان بگرد خود ميگردد. -٣زمان از دگرگونی در ذھن ما تداعی ميشود و اگر دگرگونی را نبينيم ،زمان ھم نيست. -۴مكان خود به تنھاﯾی كشيده ميشود و گسترده تر و ﯾا كمتر ميگردد ولی اگر ذرات مادی در ان نباشد، اﯾن دگرگونی را نميتوان درﯾافت و دو وضع پيشين و پسين مانند ھم خواھند بود. -۵عليت در حقيقت ھمان دگرگون شدن چينش ذات مادی در اثر نيروھای سه گانه ی سرشتين مادی است و نميتواند آغاز و انجامی داشته باشد ولی اﯾنرا كه خطی و ﯾا پرھونی ) سيكلی و تناوبی و داﯾره ای( است را ھنوز بروشنی نميدانيم. فرض حاكم منطقی اﯾن است كه خطی است. نخست سپاس بخاطر زيبا گويی که مملو از دانش است و کمی به دانسته ھای ما ميافزايد ! 518 of 981
- 1اگر دگرگونی چيزی جز تفاوت چينش ذرات مادی نخست و پايانی است توضيح دھيد . اين سنجش ھا چه چيزھايی ھستند - 2مگر در صفر درجه کلوين حرکت الکترون به دور ھسته متوقف نميشود ؟ جنبش درونی الکترون چيست که از کار نميافتد ؟ جنبش مگه ھمان ماده نيست ؟ - 5متوجه نميشم . ماده ازليست و تعداد ذرات بنيادين ھم محدود ) تعداد چينش ھا ھم محدود ( در بينھايت زمان اين چينش ھا بينھايت بار اتفاق افتادند . قانونمندی ماده ھم که جھان را تنھا به يک جھت ميبرد . مثآل اگر در 5دقيقه بعد از االن مزدک زنده بود در سيکل بعدی در 5دقيقه بعد از ھمين حاال نميتواند مزدک مرده باشد .يعنی جھان به يک چينش ديگری سوق پيدا نميکند . پس در واقع کوارک ھمان انرژيست که در تار و پود مکان طوری ميجنبد و به علت اين جنبيدن خاص در تار وپود است که اين ويژگی را گرفته ؟ پس ھر چه ھست ھمان انرژی در تار و پود مکان است اما خود انرژی کجاست ؟
:lavson1361, 08-06-24, 11:25
519 of 981
بازنوشت : مساوی با اﯾن است كه ھرگز آن ھزار تومانی در جيب شما ،دو ھزار تومان نشده و نميشود و نخواھد شد! ميشه شما بفرماﯾيد اون ھزار تومنی را اولين بار چه]کسی[ در جيب شما گذاشته و فراتر اﯾنکه اصال" از کجا امده !!! شما اول شکل موجودﯾتش رو مشخص کن تا برسی به کميت و فزونيش. بازنوشت : ﯾعنی از نيستی )ھيچ( چيزی پدﯾد و ھست نشده و نميشود. .......................................................................................... ھيچ چيزی بدون اﯾن دليل کافی که ،چرا بجای اونکه وجود نداشته باشه وجود داره به عالم ھستی در نمياد .که حاال تو بشينی بگی )ھيچ( چيزی پدﯾد و ھست نشده.اﯾنجوری تو داری واجب الوجود را به لنگ ھمه عالم ميبندی که !!!!!
بازنوشت : "زوال " ! ترمودﯾناميكی ھم پيوندی به كم و فزون شدن مقدار كل ماده در جھان ندارد پيش از اﯾنگونه سخنان بيھوده ،كمی فيزﯾك بخوانيد تا دستكم خودتان ھمبدانيد كه از چه و در باره ی چی دارﯾد سخن ميگوﯾيد! من اﯾن زوال رو از اون جھت گفتم که ثابت بشه جھان ازلی نيست . جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )نظم ترمودﯾناميكی ) ( orderپس از بيگ بنگ در حال كم شدن است( ھر چی ھم که آغاز داشته باشه باﯾد آغاز کننده ای داشته باشد .و جھان آغاز دارد پس ازلی نيست .
به علت مشغله ذھنی که براﯾم به وجود آمده که البته بسيار ميمون و مبارک است ) برگشت عزﯾزی که دﯾرﯾست در انتظارشم ( .از ادامه بحث ,خود داری ميکنم و قطع کالم مينماﯾم ... تا بعد ....
:atheist, 08-06-27, 01:43 520 of 981
بازنوشت : منطق ھم ميگوﯾد كه تعميم از جزؤ به كل نارواست! - 6مگر ما از اروﯾن سيستمی که خود جز جھان است نتيجه نميگيرﯾم که ماده از ھيچ ساخته نميشود و ان را به جھان تعميم ميدھيم ؟! - 67می گوﯾند در گنجاﯾش ده بتوان منفی 99سانتيمتر تمام قوانين فيزﯾکی از کار می افتد .حاال علت عبور از ان ) تکينگی ( چه بوده است .اگر جواب افکت ھای کوانتومی است توضيح دھيد اﯾن ھا چه ھستند و احتماآل اﯾن ھا فيزﯾکی ھستند پس چرا اﯾن ھا در تکينگی از کار نيافتادند ﯾعنی جز قوانين فيزﯾک از کار افتاده محسوب نميشوند . - 8کمی در مورد اﯾنکه بيگ بنگ چگونه جنبشی بوده که به مکان نياز نداشته توضيح دھيد . -9چگونه تمام جھان ميتوانده در حجم پالنک جمع شود ؟ مثآل ھمين کھکشان راه شيری را ميتوان از باال و پاﯾين چپ و راست فشرده اش کرد و به پالک رسيد . - 10کمی ھم در مورد اﯾنکه حجم پالنک چگونه به دست امد بگوﯾيد . بسيار سپاسگذارم
:atheist, 08-06-28, 18:05
بازنوشت : ميشه شما بفرماييد اون ھزار تومنی را اولين بار چه]کسی[ در جيب شما گذاشته و فراتر اينکه اصال" از کجا امده !!! شما اول شکل موجوديتش رو مشخص کن تا برسی به کميت و فزونيش. *ھيچ چيزی بدون اين دليل کافی که ،چرا بجای اونکه وجود نداشته باشه وجود داره اين 1000تومانی ھمواره بوده . * جوک جالبی است ضررورت چرايی نميارد و شما بايد چرايی ان را توضيح دھيد که بارھا تالش کرديد و کردند اما نتواستيد !
521 of 981
مزدك بامداد:01:23 ,29-06-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
- 6مگر ما از اروﯾن سيستمی که خود جز جھان است نتيجه نميگيرﯾم که ماده از ھيچ ساخته نميشود و ان را به جھان تعميم ميدھيم ؟! - 67می گوﯾند در گنجاﯾش ده بتوان منفی 99سانتيمتر تمام قوانين فيزﯾکی از کار می افتد .حاال علت عبور از ان ) تکينگی ( چه بوده است .اگر جواب افکت ھای کوانتومی است توضيح دھيد اﯾن ھا چه ھستند و احتماآل اﯾن ھا فيزﯾکی ھستند پس چرا اﯾن ھا در تکينگی از کار نيافتادند ﯾعنی جز قوانين فيزﯾک از کار افتاده محسوب نميشوند . - 8کمی در مورد اﯾنکه بيگ بنگ چگونه جنبشی بوده که به مکان نياز نداشته توضيح دھيد . -9چگونه تمام جھان ميتوانده در حجم پالنک جمع شود ؟ مثآل ھمين کھکشان راه شيری را ميتوان از باال و پاﯾين چپ و راست فشرده اش کرد و به پالک رسيد . - 10کمی ھم در مورد اﯾنکه حجم پالنک چگونه به دست امد بگوﯾيد . بسيار سپاسگذارم
خوب اﯾن تعميم از جزء به كل نيست، بلكه استقرای كامل است. اﯾندو باھم فرق مھادﯾن دارند! تعميم از جز به كل :نمونه: چون ھر گردوﯾی گرد است ،پس ھر چيز گردی گردوست! -زمانی كه ميگوﯾند كه قانون ھا از كار می افتند ،ﯾعنی اﯾنكه كاربرد ندارند ،ﯾعنی برای نمونه ،قانونی كه رفتن چيزی از نقطه ی الف به نقطه ی ب را بيان ميكند ،در جاﯾی كه جز ﯾك نقطه ی الف وجود ندارد از كار می افتد ،نه اﯾنكه بی ارزش ميشود .اﯾنرا متوجه باشيد.
522 of 981
بعد ھم مھاد پاﯾاﯾی ماده ﯾك " مھاد" /اصل است و نه ﯾك " قانون" .اﯾنجا ھم ﯾك فرق بزرگ ھست كه باﯾد بدان نگرش كنيم. principle <> law ---اصوال ً " ماده/انرژی " موج است و اﯾن امواج ميتوانند بھم سوار شوند ،ﯾعنی اگر شما ماده را فشار بدھيد ،ھی در جای كوچكتری گرد مياﯾد ،نمونه اش ھم ،ستاره ھای كوتوله سفيد و ﯾا ستاره ھای نوترونی و سياھچاله ھا ھستند كه مثال ً ﯾك " انگشتانه " از ان به اندازه ی كل گوﯾال زمين جرم دارد.
--ﯾك موج بسته ی پرھونی ) داﯾره ای( را در نگر بگيرﯾد كه ھمواره در ﯾكجا و در ﯾك پرھون است و " مكان " آن دگرگون نميشود ولی ھمواره شدت و ﯾا آمپليتود آن كم و بيش ميگردد. اﯾن دگرگونی و جنبش در مكان نيست ،چون اﯾن موج ھمواره در ھمان مكان است ،بلكه دگرگونی مثال ً در شدت ميدان بدون جنبش نسبت به مكان است.
523 of 981
در مثال فرفره چرخان در ﯾك نقطه كه پيشتر گفتيم ،فرفره ھم در ﯾك " مكان" است و نسبت به مكان و دﯾگر ذرات ماده نميجنبد ولی باز در جنبش است بی اﯾنكه مكانش دگرگون شود. ---آقای پالنك اﯾنرا در ﯾك محاسبه ساده ولی نبوغ آميز از شعاع شوارتزشيلد بدست آورده است كه انھم با كوچترﯾن سياه چاله ی ممكن كه با جرم معين ميتواند داشته باشد كه نور نتواند از آن بگرﯾزد ،سروكار دارد ،كه اﯾنجا نميتوان فورمول نوﯾسی كرد و نشان داد. بصورت ساده ميتوان گفت كه اﯾن اندازه ،از كاربرد سه ثابت جھانی، ﯾعنی تندای نور ، Cثابت پالنك •
و ثابت گرانش Gبدست آمده است
524 of 981
:atheist, 08-06-29, 17:35
بسيار سپاسگزارم اما اين سواالت .1اگر درست متوجه شده باشم گفتيد به علت جنبش خاصی که انرژی در تار و پود مکان انجام ميدھد می تواند ويژگی و کارکرد ھای متفاوت از خود نشان دھد .مثآل به چھره الکترون در بيايد يا کوارک يا فتون .اما خود انرژی و چھره واقعی ان را در کجا ميتوانيم بيابيم . .2و گفتيد نميدانيم عليت سيکل مانند است يا خير اما اگر تعداد ذرات مادی را محدود بگيريم و اين ذرات را ازلی پس جھان بينھايت بار چينش ھای تکراری را انجام داده است .اما با اينکه آغاز و پايانی ندارد موافقم چون ماده ازليست پس نمی توان گفت از اين چينش شروع شده است و چون اغازی ندارد پايان ان ھم خود به خود نامشخص ميشود . .3جنبش و دگرگونی را چگونه تعريف ميکنيد . به نظر من که اين ھا يک امر بديھی ھستند اما شما تعريف ھای کامل تری نسبت به گذشته ارائه کرديد که يک بار ديگر مرور ميکنيم . دگرگونی جنبش نيست بلکه اثريست که ما از جنبش ميبينيم . اين دگرگونی لزوما نبايد با تغيير چينش ھمراه باشد و ميتواند مانند کم و بيش شدن شدت موج نيز ھم باشد . و در مورد اين ببينيد درست متوجه شدم بازنوشت : مگر در صفر درجه کلوين حرکت الکترون بهدور ھسته متوقف نميشود ؟ جنبش درونی الکترون چيست که از کار نميافتد ؟ جنبش درونی ان در واقع ھمان موجيست که ھر لحظه شدت و اپليتود ان کم و زياد ميشود .
525 of 981
:lavson1361, 08-06-29, 23:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : اﯾن 1000تومانی ھمواره بوده . * جوک جالبی است
ضررورت چراﯾی نميارد و شما باﯾد چراﯾی ان را توضيح دھيد که بارھا تالش کردﯾد و کردند اما نتواستيد ! جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )نظم ترمودﯾناميكی ) ( orderپس از بيگ بنگ در حال كم شدن است( ھر چی ھم که آغاز داشته باشه باﯾد آغاز کننده ای داشته باشد .و جھان آغاز دارد پس ازلی نيست . شما اﯾنقدر سعی نکن ثابت کنی ماده ازليست . ضمن اﯾنکه اون مثال 1000تو منی که شيبه جک ھم ھست شما طرح کردﯾد .من ھيچ وقت از مثالھای بچه غورباغه ای نميزنم .
:atheist, 08-06-30, 02:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين lavson1361 :
جھان در حال زوال است پس نميتواند ازلی باشد )نظم ترمودﯾناميكی ) Order ( پس از بيگ بنگ در حال كم شدن است( ھر چی ھم که آغاز داشته باشه باﯾد آغاز کننده ای داشته باشد .و جھان آغاز دارد پس ازلی نيست . شما اﯾنقدر سعی نکن ثابت کنی ماده ازليست . ضمن اﯾنکه اون مثال 1000تو منی که شيبه جک ھم ھست شما طرح کردﯾد . من ھيچ وقت از مثالھای بچه غورباغه ای نميزنم . متوجه نيستيد که اين شما ھستيد ادعای خلقت ماده را ميکنيد و بايد اثباتش کنيد و اگر نتوانيد سخنان ما خود به خود ثابت ميشود . برای ان 1000تومانی ھم بايد قدرکم يک نمونه بياوريد که ما آن را گفتيم وگرنه کله شده ايد .
526 of 981
:lavson1361, 08-07-01, 01:15
بازنوشت : توجه نيستيد که اين شما ھستيد ادعای خلقت ماده را ميکنيد و بايد اثباتش کنيد و اگر نتوانيد سخنان ما خود به خود ثابت ميشود . دقيقا" مقصود شما از خلف ماده چيست ؟ روشنتر بفرماﯾيد . با سپاس ...
مزدك بامداد:17:21 ,01-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :تفکر نوﯾن
حکاﯾت کسی که در ﯾک فاروم عمومی ثبت نام میکند و بوق آتئيست بودنش را در آواتارش مینالد و در امضای خود بواسطه داشتن 3ليسانس دﯾگران را از کل کل کردن با خود برحذر میدارد ،حکاﯾت آن خانم جوانی است که جوانی ما سوار ماشين ما شد و در راه ساک ھم زد و چون به خانه رسيدﯾم خودش لخت شد و رفت روی رختخواب لنگ در ھوا منتظر ماند .اما تا ما سوار شدﯾم گفت انا برﯾود! داستان داشتن ٣ليسانس ،برای رﯾشخند كاربری بود از اردوی مسلمين كه ادعای ٣ليسانس ،كه دو تای آنھا گوﯾا افتخاری ھستند ،ميبوده است .شما ھم پرﯾدﯾد در ميان برگ ۴۵۶از داستان امير ارسالن نامدار !!
مزدك بامداد:17:31 ,01-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : ..
527 of 981
و در مورد اﯾن ببينيد درست متوجه شدم جنبش درونی ان در واقع ھمان موجيست که ھر لحظه شدت و اپليتود ان کم و زﯾاد ميشود .
بله كمابيش ھمين است كه صفر كلوﯾن ،اﯾن است كه ذره دارای جرم سكون ،دارای ھيچ انرژی جنبشی ،ﯾعنی دارای جنبش " بيرونی" نباشد، صفر كلوﯾن = ﯾك مفھوم ترمودﯾناميكی ، در باره ی ذرات دارای جرم سكون ولی ذرات انرژی ھمچنان با تندای نور در جنبش ھستند .ذره ی مادی ھم در درون خود، ھمان جنبش و انرژی گرفتار است كه فرض كنيد مانند فرفره ميگردد .اﯾن جنبش ھرگز از ميان نميرود چون از ميان رفتن آن ،به معنی از ميان رفتن ماده/انرژی و نابودی ماده/انرژی است كه با مھاد پاﯾاﯾی ماده/انرژی ھمخوان نيست. ھمچنان كه وجود ﯾك موج ،ھمان جنبش اوست و ﯾك موج بی جنبش ندارﯾم. ساحل سرگشته گفت ،گرچه بسی زﯾستم، ھيچ نه معلوم شد ،آه كه من كيستم. موج ز خود رفته ای ،بانگ برآورد و گفت ھستم اگر ميروم ،گر نروم ،نيستم •
مزدك بامداد:17:49 ,01-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
سالم به شما مزدک عزﯾز دوتا سوال دارم ،ھرچند که شاﯾد بسيار ابتداﯾی باشن! -1ميدونيم که طول موج ،فاصله بين دو قعر ﯾا دو قله متوالی در ﯾک موج است. در مورد امواج الکترومغناطيسی اﯾن قعر و قله چيست؟ 528 of 981
لطفا در مورد خاصيت موجی اﯾنھا و اﯾنکه رفتاری موجی شان چيست ،ﯾخورده توضيح بدﯾن. -2آﯾا سکون و حرکت ،نسبی است؟ ﯾا اﯾنکه سکون مطلق ھم دارﯾم؟ آﯾا ميشه سرعت مطلق برای ﯾک جسم تعيين کرد؟ متشکرم درود اﯾنجا ھم ھمين است ،منتھا دو قله /دو قعر ،ھمان ميزان بردار شدت ميدان كھرباﯾی و ﯾا آھنرباﯾی ھستند ﯾعنی اﯾن امواج " ,مكانيكی " ،مانند اب و آوا ) صدا( و ..نيستند كه آمپليتودشان )ارتفاع قله و قعرشان( با ﯾكان مكانی سانتی متر و ميكرومتر و غيره باشند، بلكه بردار ھای Eو ، Bكه گفتيم ھستند. رفتار موجی اﯾن ھا راھم ميتوان در اﯾنترفرانس ﯾا تداخل نور ،مثال ً در آزماﯾش دو شكاف آروﯾن و مشاھده كرد.
اﯾستاﯾی و جنبش ،نسبی ھستند و نسبت به دستگاه لخت سنجيده ميشوند .اگر بجز شما چيزی در مكان نباشد، ھرگز نميتوان درﯾافت كه اﯾا شما چه سرعت ثابتی دارﯾد و ﯾا اﯾستا ھستيد و ..چون در ھيچ كدام از اﯾنھا ،شتاب
529 of 981
و وارد شدن نيرو را حس نميكيند. تنھا مطلقی كه در اﯾن جھان است ،دستگاه زمان/مكان باھم و ﯾا بزبان دﯾگر ،تندای نور است. •
مزدك بامداد:17:58 ,02-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
-1آﯾا اﯾن امواج در اطراف خود ميدان الكترﯾكی و ميدان مغناطيسی اﯾجاد ميكنن؟ -2اگر ممكنه در مورد اﯾن دو عبارت توضيح بدﯾد: دستگاه لخت دستگاه زمان/مكان -3برای ھر جسمی متناسب با سرعتش ،ﯾك انرژی جنبشی در نظر گرفته ميشود .با اﯾن حساب اﯾن انرژی جنبشی ھم نسبی است؟ -4آﯾا مرجعی برای سنجش اﯾنكه آﯾا چيزی ساكن مطلق است ،دارﯾم؟ كه بعد بر اساس اون ﯾك سرعت مطلق برای ھر جسم تعيين كنيم ،و باز بر اساس اون سرعت ،انرژی جنبشی مشخصی رو؟ واقعا ممنونم
اﯾن امواج خودشان ھمان " ميدان" ھستند درست مانند نور چراغ قوه ای كه ﯾك فضاﯾی را پر و روشن كرده باشد .اﯾن شدت ميدان دگرگون شونده و جنبنده آھنكھرباﯾی است كه فوتون نام دارد .فوتون ھاﯾی با فركانس وﯾژه ،مانند نور دﯾدنی ھستند و اگر چشم ما امواج رادﯾوﯾی و ..را ميدﯾد ،ميدﯾدﯾم كه برج تلوزﯾون مانند ﯾك نور افكن است. در باستان ،مكان تنھا بستری مستقل از
530 of 981
ماده/جرم/انرژی شمرده ميشد و زمان به شمار جنبش و تندا در مكان بدست ميامد. امّا اكنون ميدانيم كه زمان ،مطلق نيست و برای ھمه ھم ﯾكسان " نميگذرد" و در ھمه جا ھم ﯾكسان نميگذرد .ﯾعنی در مكان ھای گوناگون ،مثال ً در نزدﯾك جرم ھای بزرگ، گذر زمان با جاﯾی كه دور از جرم ھای بزرگ است، جداﯾی دارد و ﯾا زمان برای دو چيز كه تنداھای گوناگون ھم دارند ،جداﯾی دارد .ھمچنين اگر دو چيز ،ھر دو با تندای نور بھم نزدﯾك شوند، تندای نسبی آنھا بھم ،آنگونه كه چشم دارﯾم، دو برابر سرعت نور نيست ،بلكه تنھا حد اكثر ھمان سرعت نور است ،ﯾعنی سرعت نور ﯾك مرز مطلق است كه نسبت چيز ھا در مكان و زمان تعيين ميكند .من و شما مثال ً ھردو ﯾك زمان ندارﯾم ،شما ھر چه از من دورتر باشيد ،در نگر من در زمان گذشته تر ھستيد و من ھم در نگر شما در زمان گذشته تر ھستم، چون آگاھی من به شما و شما به من تنھا با تندای نور و نه بيدرنگ ،به ھركدام ما ميرسد. ﯾا اگر شما در سطح مشتری باشيد و من در فضا ،زمان من و شما كند و تند ميگذرد وﯾكی زودتر از دﯾگری پير ميشوﯾم. بله انرژی جنبشی ھم نسبی است ،ﯾعنی از روی تندا نسبت به دستگاه لخت /فضا مكان محاسبه ميشود .برای نمونه ،اگر شما سنگی به ھوا پرتاب كنيد ،تنداﯾی به ان داده اﯾد و انرژی جنبشی انرا دگرگون كرده اﯾد و تنھا اﯾن مقدار دگرگون شونده است با آن تنداﯾی كه شما به آن داده اﯾد ،محاسبه ميشود ،ولی اﯾن سنگ بھمراه شما و كره زمين و كره ی زمين بھمراه خورشيد و خورشيد بھمراه كھكشان و ..در جنبشند و ھمه ی اﯾن جنبش ھا در آن سنگ ھم ھست ،ولی چون ما تنھا اثر مثال ً خوردن اﯾن سنگ به ﯾك سنگ دﯾگر را ميخواھيم بدست مياورﯾم ،تنھا ھمان سرعت سنگ نسبت به " زمين " را در محاسبه ی خود اندركار ميكنيم. زمانی چيزی ساكن مطلق بشمار ميرود كه پوزﯾسيون آن نسبت به دﯾگر ذره ھا و جرم ھا دگرگون نشود ولی اگر ھمه اﯾن ذره ھا باھم دارای ﯾك سرعتی باشند ،ما نميتوانيم تشخيص دھيم ،چون مرجع تشخيص ،دﯾگر ندارﯾم. 531 of 981
برای ھمين ،مرجع و دستگاه ،در واقع ھمه ی ذرات و جرم ھای جھان ھستند ،در برابر ﯾك ذره و ﯾا ﯾك جرم كه نسبت بدانھا ميجنبد ،انھم با در نگر گرفتن دوری مكانی و " زمانی" ! •
آسمان:18:41 ,02-07-08 ,2
خب، حاال برای اطمينان خاطرم ﯾه سوال دﯾگه: در فضا ما فقط دو توپ كامال مشابه دارﯾم كه با سرعت aاز ھم دور ميشن. كدام ﯾك از اﯾن دو گزﯾنه در مورد اﯾن دو توپ درسته؟ -1ما >>نميتونيم تشخيص بدﯾم<< كه كدام ﯾك از اﯾنھا ساكن ھست و كدام متحرك، ﯾا اﯾنكه كدام ﯾك با چه سرعتی ھست و كدام با چه سرعت دﯾگر. -2اصال سرعت مطلقی در كار نيست ،سرعت اﯾندو رو فقط نسبت به ھم ميشه سنجيد. با توضيحات شما به نظرم مياد كه دومی درست باشه. ﯾه سوال دارم با فرض درستی گزﯾنه دومی در نسبيت ،با افزاﯾش سرعت ﯾك جسم تغييراتی در اون جسم اﯾجاد ميشه مثل تغيير در سرعتِ گذر زمان و طول و ... حاال پس اﯾن تغييرات ھم باﯾد نسبت به دستگاھھای لختِ متفاوت ،تغيير كنن. با اﯾن حساب اگر دو دستگاه ساعت مشابه در حال دور شدن از ھم باشن ،ھيچگونه اختالف زمانی نباﯾد به صرف اﯾن حركتشون نسبت به ھم پيدا كنن. چون وقتی اﯾن دو از ھم دور ميشن ،ھيچكدوم بر دﯾگری برتری نداره كه به عنوان مرجع و لخت درنظر بگيرﯾم. حاال سوال من اﯾنه كه ،چطور ميشه كه دو دستگاه ساعت كه در حال دور شدن از ھمند ،ممكنه به صرف ھمين دور شدن ،اختالف زمانی پيدا كنن؟ چرا ﯾكی >>عقب<< بيوفته و ﯾكی >>جلو<< و برعكسش نشه؟ اﯾن موضوع ذھن منرو به اﯾن سو ميبره)شاﯾد به غلط( كه ﯾك سرعت مطلقی >>نسبت به مكان<< باﯾد دركار باشه! مرسی كه وقت ميذارﯾد و جواب ميدﯾد.
مزدك بامداد:20:25 ,02-07-08 ,
بنگر ميرسد كه درست ميگوﯾيد، امّا زمان برای دو ساعت ،آنگاه ﯾكی می ماند 532 of 981
كه تندای انھا %100ﯾكی باشد و مكانی ھم كه در آن ھستند ،خمش /گرانش ﯾكسان داشته باشد• .
مزدك بامداد:12:35 ,03-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
اﯾن تندا نسبت به چه مرجعی باﯾد كامال ﯾكسان باشه؟ چيزی كه من ميفھمم اﯾنه كه >>عقب افتادن<< و >>جلو افتادن<< ساعتی نسبت به ساعت دﯾگه ،چيزی مشخص و غير نسبی ھستش .ﯾك ساعت ،در ﯾك لحظه مشخص ،به ميزان مشخصی)مثال 2دقيقه( از ساعتِ دﯾگه جلو ھست. پس در اﯾنصورت باﯾد ﯾك مرجعی باشه كه سرعت مطلقی رو بشه نسبت به اون مرجع ،برای اﯾن دوتا ساعت تعيين كرد .درسته؟ دشورای درﯾافت در ھمين جاست ،گوﯾا تاروپود "مكان/زمان" خودش "ميداند" كه ھر چيزی چه سرعتی نسبت به سرعت نور دارد، چون اﯾن تندا برروی مكان/زمان " اثر" دارد ،ھمچنانكه جرم برروی مكان اثر دارد و جرم جنبنده ،مانند ﯾك موش است كه زﯾر ﯾك سفره ی صاف )مكان/زمان (راه ميرود و بنگر ميرسد كه اﯾن برجستگی در سفره ميجنبد! ولی ما نميتوانيم تشخيص بدھيم ،مگر اﯾنكه خودمان در جاﯾی كه اﯾن دو ساعت آغاز به جنبش كردند باشيم و ﯾا اﯾن جا را با چيزی مشخص كنيم. .بھرروی اگر اﯾن دو ساعت ،پس از زمانی دوباره به ھم برسند، از پس و پيش بودن زمان انھا ،مای بيننده ،ميتوانيم در ﯾابيم كه تندای ميانگين كداميك بيشتر بوده. •
مزدك بامداد:12:42 ,03-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بسيار سپاسگزارم اما اﯾن سواالت
533 of 981
.1اگر درست متوجه شده باشم گفتيد به علت جنبش خاصی که انرژی در تار و پود مکان انجام ميدھد می تواند وﯾژگی و کارکرد ھای متفاوت از خود نشان دھد .مثآل به چھره الکترون در بياﯾد ﯾا کوارک ﯾا فتون .اما خود انرژی و چھره واقعی ان را در کجا ميتوانيم بيابيم . .2و گفتيد نميدانيم عليت سيکل مانند است ﯾا خير اما اگر تعداد ذرات مادی را محدود بگيرﯾم و اﯾن ذرات را ازلی پس جھان بينھاﯾت بار چينش ھای تکراری را انجام داده است .اما با اﯾنکه آغاز و پاﯾانی ندارد موافقم چون ماده ازليست پس نمی توان گفت از اﯾن چينش شروع شده است و چون اغازی ندارد پاﯾان ان ھم خود به خود نامشخص ميشود . .3جنبش و دگرگونی را چگونه تعرﯾف ميکنيد .
به نظر من که اﯾن ھا ﯾک امر بدﯾھی ھستند اما شما تعرﯾف ھای کامل تری نسبت به گذشته ارائه کردﯾد که ﯾک بار دﯾگر مرور ميکنيم . دگرگونی جنبش نيست بلکه اثرﯾست که ما از جنبش ميبينيم . اﯾن دگرگونی لزوما نباﯾد با تغيير چينش ھمراه باشد و ميتواند مانند کم و بيش شدن شدت موج نيز ھم باشد . ..
-١ھمه ی چھره ھای آن واقعی ھستند، ھمچنانكه گفتيم ،ﯾا بزرگی بسته ی انرژی و ﯾا بستگی آن به گستراھای گوناگون مكان فرق ميكنند .در نگره ی استرﯾنگ، اﯾن چھره ی مھادﯾن و بنيادﯾن را ﯾك استرﯾنگ ﯾك گستراﯾی ميدانند. -٢در اﯾن جا ھم من با شا ھمداستانم. ﯾافتن انرژی تارﯾك ھم گوﯾا نگره ی سيكلی بودن جھان /مھابنگ و درھمفروشدگی بزرگ پياپی را نيرومند تر ميكند. -٣آری ،جنبش و دگرگونی ،از بدﯾھيات ھستند و اصوال ً ھر تعرﯾفی سرانجام باﯾد 534 of 981
به بدﯾھيات برسد و ندﯾھی به آن چيزی ميگوﯾند كه شناخت ان ،آروﯾن ان است ) .تجربه ی آن ھمان عرف بدان است(
:notimportant, 08-07-03, 16:49
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
اﯾن تندا نسبت به چه مرجعی باﯾد كامال ﯾكسان باشه؟ چيزی كه من ميفھمم اﯾنه كه >>عقب افتادن<< و >>جلو افتادن<< ساعتی نسبت به ساعت دﯾگه ،چيزی مشخص و غير نسبی ھستش .ﯾك ساعت ،در ﯾك لحظه مشخص ،به ميزان مشخصی)مثال 2دقيقه( از ساعتِ دﯾگه جلو ھست. پس در اﯾنصورت باﯾد ﯾك مرجعی باشه كه سرعت مطلقی رو بشه نسبت به اون مرجع ،برای اﯾن دوتا ساعت تعيين كرد .درسته؟ درود ھيچ چارچوب منحصر بفردی در فيزﯾک برای سنجش سرعت وجود ندارد.شما ھر چارچوب دلخواھی را می توانيد بر گزﯾنيد و سپس سرعت ھا را بر مبنای آن بسنجيد.برای مثال فرض کنيد شما اﯾستگاه قطاری را به عنوان چارچوب مرجع برگزﯾده اﯾد حال می توانيد ساعتی که در اﯾستگاه است را با ساعتی که در ﯾک قطار که با ﯾک سرعت ثابت نسبت به اﯾستگاه جرکت می کند مقاﯾسه کنيد و نرخ تغيير را اندازه گيری نماﯾيد.با فرض آنکه شما ناظر ساکن در اﯾستگاه ھستيد ميبيند که ساعت درون قطار نسبت به ساعت شما کندتر کار می کند.حال اگر شما چارچوب قطار را به عنوان مرجع برگزﯾنيد اﯾن بار چيزی که می بينيد اﯾن است که اﯾستگاه با ﯾک سرعت ثابت از شما دور می شود و بنابراﯾن مشاھده می کنيد که اﯾن بار ساعت اﯾستگاه کندتر کار می کند بنابراﯾن ناظرھای اﯾستگاه و قطار دو نتيجه مخالف ھم را اندازه گيری می کنند و در حالت کلی نمی توان گفت که نتيجه گيری کداميک درست است تنھا می توان گفت که ھر ناظر نسبت به چارچوب مرجع خودش درست اندازه گيری کرده است. مفھوم سکون مطلق نيز اولين بار توسط قوانين نيوتن کنار گذاشته شد.می توان بدرستی گفت که جسم1ساکن است و جسم 2با سرعت ثابتی نسبت به 1در حرکت است و ﯾا بيان کرد جسم 2ثابت است و جسم 1در حال حرکت .ھمانند مثال باال فرض کنيد ناطر اﯾستگاه در محل خودش مشغول بازی پينگ پنگ می باشد و ناظر دﯾگر ھم درون قطار مشغول بازی است.ناظر قطار با آزماﯾش در خواھد ﯾافت که توپ پينگ پنگ او درست ھمانند توپ ناظر اﯾستگاه از قوانين نيوتن پيروی می کند و بنابراﯾن ھيچ کدام از اﯾن دو ناظر با اندازه گيری نمی توانند بفھمند که آﯾا ساکن ھستند ﯾا در حال حرکت.
535 of 981
آسمان:19:44 ,05-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دشورای درﯾافت در ھمين جاست ،گوﯾا تاروپود "مكان/زمان" خودش "ميداند" كه ھر چيزی چه سرعتی نسبت به سرعت نور دارد، چون اﯾن تندا برروی مكان/زمان " اثر" دارد ،ھمچنانكه جرم برروی مكان اثر دارد و جرم جنبنده ،مانند ﯾك موش است كه زﯾر ﯾك سفره ی صاف )مكان/زمان (راه ميرود و بنگر ميرسد كه اﯾن برجستگی در سفره ميجنبد! ولی ما نميتوانيم تشخيص بدھيم ،مگر اﯾنكه خودمان در جاﯾی كه اﯾن دو ساعت آغاز به جنبش كردند باشيم و ﯾا اﯾن جا را با چيزی مشخص كنيم. .بھرروی اگر اﯾن دو ساعت ،پس از زمانی دوباره به ھم برسند، از پس و پيش بودن زمان انھا ،مای بيننده ،ميتوانيم در ﯾابيم كه تندای ميانگين كداميك بيشتر بوده. • پس ﯾك سرعت مطلقی نسبت به مكان ،ھست كه اﯾن تاثيرات تابع اون سرعت ھستن .درست ميگم؟ من منظور از مطلق بودن دستگاه زمان/مكان كه در چند پست قبل گفتين رو نفھميدم. ميشه توضيح بدﯾد؟ تشكر فراوان
آسمان:20:04 ,05-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
درود ھيچ چارچوب منحصر بفردی در فيزﯾک برای سنجش سرعت وجود ندارد.شما ھر چارچوب دلخواھی را می توانيد بر گزﯾنيد و سپس سرعت ھا را بر مبنای آن 536 of 981
بسنجيد.برای مثال فرض کنيد شما اﯾستگاه قطاری را به عنوان چارچوب مرجع برگزﯾده اﯾد حال می توانيد ساعتی که در اﯾستگاه است را با ساعتی که در ﯾک قطار که با ﯾک سرعت ثابت نسبت به اﯾستگاه جرکت می کند مقاﯾسه کنيد و نرخ تغيير را اندازه گيری نماﯾيد.با فرض آنکه شما ناظر ساکن در اﯾستگاه ھستيد ميبيند که ساعت درون قطار نسبت به ساعت شما کندتر کار می کند.حال اگر شما چارچوب قطار را به عنوان مرجع برگزﯾنيد اﯾن بار چيزی که می بينيد اﯾن است که اﯾستگاه با ﯾک سرعت ثابت از شما دور می شود و بنابراﯾن مشاھده می کنيد که اﯾن بار ساعت اﯾستگاه کندتر کار می کند بنابراﯾن ناظرھای اﯾستگاه و قطار دو نتيجه مخالف ھم را اندازه گيری می کنند و در حالت کلی نمی توان گفت که نتيجه گيری کداميک درست است تنھا می توان گفت که ھر ناظر نسبت به چارچوب مرجع خودش درست اندازه گيری کرده است. مفھوم سکون مطلق نيز اولين بار توسط قوانين نيوتن کنار گذاشته شد.می توان بدرستی گفت که جسم1ساکن است و جسم 2با سرعت ثابتی نسبت به1 در حرکت است و ﯾا بيان کرد جسم 2ثابت است و جسم 1در حال حرکت .ھمانند مثال باال فرض کنيد ناطر اﯾستگاه در محل خودش مشغول بازی پينگ پنگ می باشد و ناظر دﯾگر ھم درون قطار مشغول بازی است.ناظر قطار با آزماﯾش در خواھد ﯾافت که توپ پينگ پنگ او درست ھمانند توپ ناظر اﯾستگاه از قوانين نيوتن پيروی می کند و بنابراﯾن ھيچ کدام از اﯾن دو ناظر با اندازه گيری نمی توانند بفھمند که آﯾا ساکن ھستند ﯾا در حال حرکت.
بسيار ممنونم از شما notimportantعزﯾز كه وقت گذاشتيد من از شما ﯾه سوال دارم. اگه روزی اﯾن دو ساعت به ھم برسن)مثال اون قطار ﯾك دور كره زمين رو بزنه( آﯾا حتما ھر دوتا ساعت ﯾكسانی رو نشون ميدن؟)مثال ھر دو ساعت رو دقيقا 8:00نشون بدن( 537 of 981
ﯾا اﯾنكه ممكنه ﯾكی جلو افتاده باشه و ﯾكی عقب؟ اگر اﯾن حالت حالت پيش بياد فكر ميكنم در لحظه ای كه اﯾن دو ساعت به ھم ميرسن ،دو تا ناظر اختالف نظری در اﯾن مورد نداشته باشن كه كدام ساعت جلو و كدام عقب است .اگه درست ميگم ،پس عقب و جلو افتادن ساعت ﯾك چيز نسبی نيست .ﯾعنی ھر ساعتی به مقدار مشخصی از ﯾك ساعت دﯾگر جلو ھست)مثال دقيقا دو دقيقه( و وقتی اﯾن دوتا ساعت دركنار ھمدﯾگه باشن ،ھيچ دو ناظری در اﯾن مورد اختالف نظر ندارن. اگر تا اﯾنجا درست گفته باشم ،پس باﯾد ﯾك عامل غير نسبی وجود داشته باشه كه باعث شده باشه كه گذر زمان ،بطور مطلق ،در ﯾكی كندتر از دﯾگری شده باشه. اگر اشتباه نكنم تندای گذر زمان تابع دو تا چيز ھست :سرعت و گرانش. و ما در اﯾنجا عامل سرعت رو در نظر گرفتيم)و به عامل گرانش كاری ندارﯾم و ازش صرف نظر كردﯾم( پس حتما باﯾد اﯾن عامل ﯾعنی سرعت ،ﯾك چيز مطلق و ﯾونيورسال باشه. در اﯾن استداللھا آﯾا مشكلی ميبينين؟ اگر بله لطفا اونرو بگيد چون ذھنم بدجوری درگير اﯾن مسئله شده.
آسمان:20:12 ,05-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
][rightدرود اﯾنجا ھم ھمين است ،منتھا دو قله /دو قعر ،ھمان ميزان بردار شدت ميدان كھرباﯾی و ﯾا آھنرباﯾی ھستند ﯾعنی اﯾن امواج " ,مكانيكی " ،مانند اب و آوا ) صدا( و ..نيستند كه آمپليتودشان )ارتفاع قله و قعرشان( با ﯾكان مكانی سانتی متر و ميكرومتر و غيره باشند، بلكه بردار ھای Eو ، Bكه گفتيم ھستند. رفتار موجی اﯾن ھا راھم ميتوان در اﯾنترفرانس ﯾا تداخل نور ،مثال ً در آزماﯾش دو شكاف آروﯾن و مشاھده كرد.
538 of 981
• اﯾنكه گفته ميشود اﯾن امواج عرضی ھستند و به صورت سينوسی نماﯾش داده ميشن برای چيست؟ ﯾك سوال دﯾگه ھم دارم. ﯾك كره تو خالی ،در فضا و جاﯾی كه ميدان گرانشی نيست معلق ھست. از دﯾد ناظر زمينی اﯾن كره با سرعت باال و ثابتی داره دور خودش ميچرخه و ھر ثانيه 5 دور خودش ميچرخه. حاال اگر ﯾك انسان داخل اﯾن كره باشه ،و ھمراه با كره با ھمون سرعت ثابت بچرخه، آﯾا متوجه اﯾن چرخش خواھد شد؟) با فرض اﯾنكه داخل و بيرون كره ھوا نباشه ،و ھمچنين جسمی نباشه كه اون فرد چرخش رو بتونه نسبت به اون بسنجه( متشكرم
مزدك بامداد:20:29 ,05-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
پس ﯾك سرعت مطلقی نسبت به مكان ،ھست كه اﯾن تاثيرات تابع اون سرعت
539 of 981
ھستن .درست ميگم؟ من منظور از مطلق بودن دستگاه زمان/مكان كه در چند پست قبل گفتين رو نفھميدم .ميشه توضيح بدﯾد؟ تشكر فراوان
بله بنگر ميرسد كه كه چون ماده با مكان ھمكنشی دارد " ،جا و فرورفتگی " آن در مكان ثبت و مشخص است و تندای جابجاﯾی اﯾن فرورفتگی نميتواند باالتر است تندای نور باشد .بزبان دﯾگر ،مكان/زمان، متوجه ميشود كه جرمی ،ھرچند تنھا و بدون نقطه ی نسبی ،دارد با چه سرعتی ميجنبند .ولی مسئله اﯾن است كه " ما " متوجه نميشوﯾم .پس در اﯾنجا، مسئله فرق ميان ما و مكان است. ميگوﯾيم مكان زمان ،چون در ھر جای دﯾگر، ممكن است " زمان " دﯾگری جاری باشد. پس با دگرگون شدن مكان شما ،ممكن است زمان شما ھم دگرگون شود. بزبان دﯾگر ،ممكن است دوبرادر دوقلو به سفرھای گوناگون به جاھای گوناگون و با تندا ھای گوناگون بروند و پس از رسيدن بھم ،ﯾكی جوان مانده و دﯾگری پير شده باشد. ﯾعنی مكان مانند پندار زمان نيوتون ،ناوابسته به زمان و به جنبش مادی نيست ،خمش ھای گوناگون دارد و از وجود جرم ،تاثير ميپذﯾرد.
مزدك بامداد:20:38 ,05-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
اﯾنكه گفته ميشود اﯾن امواج عرضی ھستند و به صورت سينوسی نماﯾش داده ميشن برای چيست؟ ﯾك سوال دﯾگه ھم دارم. ﯾك كره تو خالی ،در فضا و جاﯾی كه ميدان گرانشی نيست معلق ھست. 540 of 981
از دﯾد ناظر زمينی اﯾن كره با سرعت باال و ثابتی داره دور خودش ميچرخه و ھر ثانيه 5دور خودش ميچرخه. حاال اگر ﯾك انسان داخل اﯾن كره باشه ،و ھمراه با كره با ھمون سرعت ثابت بچرخه ،آﯾا متوجه اﯾن چرخش خواھد شد؟) با فرض اﯾنكه داخل و بيرون كره ھوا نباشه ،و ھمچنين جسمی نباشه كه اون فرد چرخش رو بتونه نسبت به اون بسنجه( متشكرم خوب اگر ﯾك جنبش پرھونی ) داﯾره ای( را در ﯾك محور زمان ﯾا مكان " بكـِشيم" ،شكل سينوسی بدست مياﯾد .در فوتون ھا ھم چون اﯾن بردار شدت ميدان كھرباﯾی /آھنرباﯾی ،با تناوب پرھونی در درازای مكان دگرگون ميشود ،به چھره ی سينوسی در نماﯾش مياﯾد .حتی جنبش پاندول ﯾك ساعت ھم ﯾك جنبش سينوسی می باشد و دگرگونی انرژی جنبشی و پتانسيل در ان ھم فونكسيون ھای سينوسی ميباشند. -٢آدمی تنھا از دﯾدن الﯾه درونی اﯾن گوی، جنبش خود را در نمی ﯾابد ،امّا چون چرخش بگرد خود ،شتاب گردشی و ﯾا ھمان نيروی آژگاھی ) جانب مركز( را پدﯾد مياورد، آدمی ميتواند اﯾن نيرو را در ﯾابد ،ھمچنان كه شتاب گرفتن اتوبوسی را كه در آن ھستيد حس ميكنيد.
مزدك بامداد:21:07 ,05-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
سالم العيکم من ھميشه در فيزﯾک مشکل داشتم و ھنوز ھم نمی دانم ماھيت جاذبه زمين چی ھست و اصوال بر چه اساسی ھر جسمی از ھر جنسی را به سمت خودش جذب می کند و منبع اﯾن نيرو کجاست ؟ می گوﯾند زمين جاذبه دارد 541 of 981
اگر ﯾک تکه سنگ از آن را بکنيم باز ھم مثل آھنربا جاذبه دارد ؟ ولی می بينيم آن تکه سنگ چيزی را ھر چند کوچک ھم به سمت خودش جذب نمی کند پس اﯾن جاذبه زمين کجا ھست ؟ بله ،ھر تكه سنگ و ھر ذره ی مادی دارای نيروی رباﯾش گرانشی است. در ﯾك تكه سنگ ان اندازه كم است كه شما در نمی ﯾابيد ،امّا در ازماﯾشگاه اﯾن را ميتوانند با ابزار رﯾزبين ،درﯾابند. توضيح انشتينی گرانش اﯾن است كه ھر جرمی ساختار مكان/زمان را دگرگون ميكند و به آن خمشی درخور اندازه ی جرم خود ميدھد ) ،برای پنداشت بھتر، مانند سيبی كه در ﯾك سفره ی مسطح، كه تير كسيده شده و زﯾرش تھی است، ﯾك فرورفگتی پدﯾد بياورد( كه اﯾن " فرورفتگی" انگيزه ی جنبش جرم ھای دﯾگر بسوی اﯾن جرم ميگردد. در فيزﯾك كوانتومی ،ذراتی بنام گراوﯾتون ھستند كه با ذرات دﯾگر ماده ھمكنشی دارند و از آنھا تابيده ميشوند كه با رسيدن به جرم ھای دﯾگر ،به آنھا انرژی جنبشی بسوی سرچشمه ی جرم ھای تابنده ميدھند و بدﯾن روش ،جرم ھا بسوی ھم به جنبش در مياﯾند و ﯾا كشيده ميشوند. برای درﯾافت بھتر ،چنين بينگارﯾد كه ھمه ذرات جھان كه نخست در نقطه ی مھابنگ باھم بودند، بھم با رشته ھای " كش" مانند پيوسته بودند كه پس از اﯾن مھابنگ كه جرم ھا به ھر سو پرتاب شدند، اﯾن كش ھا ھم كش آمدند و خواھان برگردانيدن اﯾن ذرات پخش شده به ھمان حالت نخستين ھستند. •
مزدك بامداد:21:32 ,05-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
خوب اﯾن نيروی رباﯾش بر چه اساسی ھست ؟ و مثال چرا جاذبه زمين قوی تر 542 of 981
از جاذبه مشتری ھست در حالی که جرم و حجم مشتری خيلی بيشتر از زمين ھست و اگر زمين را سوراخ کنيم و بروﯾم پاﯾين آﯾا شدت جاذبه بيشتر می شود ﯾا اصال تغييری نمی کند ؟ كی گفته است كه نيروی گرانش زمين بيش از مشتری است؟ خير ،نيروی گرانش زمين بسيار كمتر از مشتری است ،ھمچنانكه شتاب گرانش ماه بسيار كمنتر از زمين است .چون نيروی گرانش ھر سياره و ﯾا ھر چيزی ،به بزرگی جرم آن بستگی دارد ،مانند اﯾنكه ھر المپی كه بزرگتر باشد ،نور بيشتری ميپراكند. در مركز زمين ) حال اگر در آنجا بتوان زنده ماند( ،ما ھيچ نيروی گرانشی را حس نميكنيم ،چون جرم ھای ﯾكسان كه پيرامون ما را گرفته اند ،نيروی ھای گرانش ھمدﯾگر را بروی ما ناكار ميكنند. البته اگر اﯾن جرم ھا بسيار بزرگ باشند و پيكر شما سست باشد، ممكن است كه شما را از ھم بپاشانند ،چون در انجا در ﯾك جاﯾگاه " تكينی " ﯾا سينگوالر ھستيد .اگر كمی از ان مركز جابجاشوﯾد، ﯾكی از انی نيروھا بر دﯾگران چيره شده و شما را ميرباﯾد •
مزدك بامداد:22:03 ,05-07-08 ,
543 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
ببخشيد من دقيقا متوجه نشدم که منشا اﯾن نيرو گرانش از کجا ھستش
اﯾن نيروی جاذبه ﯾا ھمان گرانش اگر بخواھيم در ذررات رﯾز بررسی کنيم ,در بين اتم ھا وجود دارد ؟ ﯾعنی اتم ھای تشکيل دھنده ﯾک سنگ نيروی گرانش دارند و بھم دﯾگر می چسبند و سنگ را تشکيل می دھند و چون خاصيت رباﯾشی دارند به اندازه کمی ھر چيزی را به سمت خودشان می کشانند و اگر روی ھمدﯾگر انبوه شوند مثل کره زمين آنوقت نيروی گرانشی قوی خواھند داشت درست است ؟
اتم ھا با نيرو ھای دﯾگری كه از گرانش توانا ترند ) مانند نيروی اھنكھرباﯾی( بھم چسبيده اند و نيروی گرانش در مولكول ھا و ..نقشی ندارد ولی اگر اﯾن نيروھای اھنكھرباﯾی و ﯾا ھسته ای ھم نبود ،بازھم درات ماده ،بصورت دﯾگر در پی گرانش بھم ميچسبيدند .برای نمونه ،سنگی كه روی زمين افتاده ،با نيروی گرانش به زمين چسبيده است ولی خود سنگ از بھم چسبيدن اتمھا با نيرو ی اھنكھرباﯾی درست شده است .پس ما سه نيروی مھادﯾن دارﯾم كه ميتوانند چيز ھا را بھم بچسبانند ) و ﯾا ازھم بپاشانند( كه نيروی گرانش سست ترﯾن انھاست ولی در برابر، دور برد ترﯾن اﯾن نيروھا ھم ھست .برای ھمين ھم در فاصله ھای بسيار دور مانند ماه و زمين و خورشيد و ..ھم كارگر است. بر اﯾنپاﯾه ،اگر جرم ھا بسوی ھم امده و انبوه تر و چگال تر شوند ،ميزان و شدت نيروی گرانش انھا ھم زﯾاد تر خواھد شد و اﯾن پيوندی ﯾكراست با نيروھای دﯾگر اتمی ندارد.
:a Tunnel, 08-07-05, 22:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در فيزﯾك كوانتومی ،ذراتی بنام گراوﯾتون ھستند 544 of 981
كه با ذرات دﯾگر ماده ھمكنشی دارند و از آنھا تابيده ميشوند كه با رسيدن به جرم ھای دﯾگر ،به آنھا انرژی جنبشی بسوی سرچشمه ی جرم ھای تابنده ميدھند و بدﯾن روش ،جرم ھا بسوی ھم به جنبش در مياﯾند و ﯾا كشيده ميشوند. برای درﯾافت بھتر ،چنين بينگارﯾد كه ھمه ذرات جھان كه نخست در نقطه ی مھابنگ باھم بودند، بھم با رشته ھای " كش" مانند پيوسته بودند كه پس از اﯾن مھابنگ كه جرم ھا به ھر سو پرتاب شدند، اﯾن كش ھا ھم كش آمدند و خواھان برگردانيدن اﯾن ذرات پخش شده به ھمان حالت نخستين ھستند. • در اپتدا بزارﯾد برای اﯾنکه قضيه برای من روشن تر شود چند تا سوال بپرسم -1اول اﯾنکه آﯾا کوچکترﯾن ذره از ھر ماده اتم است ؟ -2آﯾا اتم ھا شکل دارند ؟ مثال مکعب -کروی شکل -ﯾا ھرمی شکل -ﯾا شکل ھای ناھمواره بی قاعده -3آﯾا اتم ھا رنگ دارند ؟ مثال اﯾنکه طال رنگ زرد است آﯾا اتم ھای طال زرد رنگند ؟ -4آﯾا اتم ھای ﯾک ماده به ھمدﯾکر چسبيده اند -مثال اتم ھای فلز ﯾک چاقو -5اگر بھم چسبيده نيستند آﯾا فضای خالی بين اتم ھا وجود دارد ؟ -6آﯾا اتم ھا نوع ھای مختلف دارند ؟ ﯾعنی مثال از جنس ھای مختلفی ھستند ﯾا از نظر ساﯾز ﯾا اندازه آنھا -7آﯾا سفتی و نرمی در ﯾک اتم معناﯾی دارد ؟ مثال بگوﯾيم که اﯾن ماده نرم است و از اتم ھای نرم تشکيل شده است و آن ماده سخت است و از اتم ھای سخت تشکيل شده -8علت اﯾنکه اتم ھا بھم می چسبتند نيروی آھنكھرباﯾی ھست ؟
مزدك بامداد:22:45 ,05-07-08 ,
نه ،ذرات بنيادﯾن ) ،كوارك الكترون ،فوتون ،گلوئون (.. كوچكترﯾن ذرات شناخته شده ی ماده ھستند كه ﯾك گروه 545 of 981
از انھا ،اتم را می سازند. اتمھا ميدان ھستند و ميدان ھا فضا اشغال ميكنند و بر اﯾن پاﯾه شكل پدﯾد مياورند .بر اﯾن پاﯾه اتمھا و مولكول ھا شكل دارند .اتمھا بيشتر گوﯾالی ) كروی( ھستند و با چسبيدن بھم ،شكلھای گوناگون دﯾگر را درست ميكنند ،مثال ً مولكول گرافيت ،دﯾسك مانند است. اتمھا " رنگ" دارند ،بدﯾن معنی كه فوتون ھاﯾی كه از آنھا بازتاب می ﯾابد ،فركانس وﯾژه دارند .ﯾعنی ﯾك چيز برای اﯾن سبز است ،چون ھمه فوتون ھای دﯾگر بجز فوتون ھای فركانس سبز را ﯾا از خود ميگذارند و ﯾا در خود ميگيرد و تنھا فوتون ھای سبز را از خود باز پس ميدھد. بله اتمھای توپال ھا ) فلزات( ھمه بھم چسبيده اند و اتمھای مولكول ھا ) مانند آب و سركه و (..ھم بھم چسبيده اند .اتمھای آزاد تنھا در گرماھای بسيار باال ،مانند حالت پالسما ،ﯾافت ميشوند و ﯾا تنھا در گازھای نجيب ) مانند ھليوم و نئون و (.. دﯾگر اتمھا دوست دارند ھمواره بھم بچسبند. اتمھا از دﯾد بزرگی و چگالی و وﯾژگی گوناگون ھستند و به ميزان پروتون ھای درون ھسته ی آنھا بستگی دارد. مثال ً ﯾك اتم طال ،مثال ً ٢٠بار سنگين تر از اتم اكسيژن است ،.برای ھمين مثال ً ﯾك ليتر اب ،ﯾك كيلو وزن دارد ولی ﯾك ليتر طال ،بيست كيلو و ﯾا ﯾك ليتر سرب ١٣ ،كيلو مثال ً. سفتی و نرمی ،به سستی و ﯾا نيرومندی پيوند ميان اتمھا بستگی دارد .مثال ً پيوند ميان اتمھای كربن ،در ﯾك چينش كرﯾستالی وﯾژه ،بسيار نيرومند است ،كه ھمان الماس باشد ولی اگر پيوند ھمين اتمھای كربن ،به چينشی دﯾگر باشد، مانند گرافيت كه در مغز مداد بكار ميرود ،بسيار پيوند سست است و برا ﯾن پاﯾه مغز مداد نرم است ،گرچه ھم الماس و ھم مغز مداد و ھم دوده كه گاز مانند است ،ھمه از اتم ھای كربن درست شده اند ) خود ما ھم بيشتر از اتمھای اكسيژن و ھيدروژن و كربن و اندكی كلسيم و نيتروژن و ..درست سده اﯾم ( و برای ھمين وزن حجمی ما ،مانند اب است ) .ليتری ﯾك كيلو ( آری
546 of 981
:notimportant, 08-07-05, 23:48
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بسيار ممنونم از شما notimportantعزﯾز كه وقت گذاشتيد من از شما ﯾه سوال دارم. اگه روزی اﯾن دو ساعت به ھم برسن)مثال اون قطار ﯾك دور كره زمين رو بزنه( آﯾا حتما ھر دوتا ساعت ﯾكسانی رو نشون ميدن؟)مثال ھر دو ساعت رو دقيقا 8:00نشون بدن( ﯾا اﯾنكه ممكنه ﯾكی جلو افتاده باشه و ﯾكی عقب؟ اگر اﯾن حالت حالت پيش بياد فكر ميكنم در لحظه ای كه اﯾن دو ساعت به ھم ميرسن ،دو تا ناظر اختالف نظری در اﯾن مورد نداشته باشن كه كدام ساعت جلو و كدام عقب است .اگه درست ميگم ،پس عقب و جلو افتادن ساعت ﯾك چيز نسبی نيست. ﯾعنی ھر ساعتی به مقدار مشخصی از ﯾك ساعت دﯾگر جلو ھست)مثال دقيقا دو دقيقه( و وقتی اﯾن دوتا ساعت دركنار ھمدﯾگه باشن ،ھيچ دو ناظری در اﯾن مورد اختالف نظر ندارن. اگر تا اﯾنجا درست گفته باشم ،پس باﯾد ﯾك عامل غير نسبی وجود داشته باشه كه باعث شده باشه كه گذر زمان ،بطور مطلق ،در ﯾكی كندتر از دﯾگری شده باشه. اگر اشتباه نكنم تندای گذر زمان تابع دو تا چيز ھست :سرعت و گرانش. و ما در اﯾنجا عامل سرعت رو در نظر گرفتيم)و به عامل گرانش كاری ندارﯾم و ازش صرف نظر كردﯾم( پس حتما باﯾد اﯾن عامل ﯾعنی سرعت ،ﯾك چيز مطلق و ﯾونيورسال باشه. در اﯾن استداللھا آﯾا مشكلی ميبينين؟ اگر بله لطفا اونرو بگيد چون ذھنم بدجوری درگير اﯾن مسئله شده.
در نظر داشته باشيد که در مثال شما دﯾگر سرعت ثابت نيست.برای آنکه ناظر دوم به ناظر اولی برسد باﯾد سرعتش تغيير کند)منظور از تغيير سرعت تغيير اندازه ﯾا جھت آن می باشد( برای مثال برای قطاری که ﯾک دورکامل ميزند دﯾگر سرعت ثابت نيست بلکه به علت حرکت داﯾره ای آن سرعت مدام در حال تغيير است.بنابراﯾن در مثال شما ﯾک ناظر دﯾگر در چارچوب لخت نمی باشد بلکه در ﯾک چارچوب شتابدار است.بر ھمين اساس و طبق اصل ھم ارزی اﯾنشتين شما نمی توانيد بگوﯾيد که از عامل گرانش صرف نظر کرده اﯾد .بر اساس اصل ھم ارزی اﯾنشتين ﯾک چارچوب مرجع دارای شتاب ﯾکنواخت که در ميدان گرانشی قرار ندارد با ﯾک چارچوب بدون شتاب که در آن ميدان گرانشی ﯾکنواخت وجود دارد از نظر 547 of 981
فيزﯾکی ھم ارز است ﯾعنی آزماﯾش ھاﯾی که در اﯾن دو چارچوب تحت شراﯾط ﯾکسان انجام می شود به نتاﯾج ﯾکسانی منجر می شوند .پس بر پاﯾه اﯾن اصل می توانيم تصور کنيم که ﯾک ناظر در ﯾک چارچوب لخت قرار دارد و ناظر دﯾگر در ﯾک چارچوب بدون شتاب در ﯾک ميدان جاذبه قرار دارد.با توجه به نسبيت عام که در آن ساعتی که در پتانسيل گرانش بزرگتر نسبت به ساعت دﯾگر قرار دارد کندتر کار می کند نتيجه می گيرﯾم که برای ناظر متحرک گذشت زمان کندتر می باشد و بنابراﯾن ھنگامی که برای مثال قطار پس از ﯾک دور کامل از کنار ناظر اﯾستگاه می گذرد ساعتش نسبت به ساعت اﯾستگاه عقب افتاده است. اﯾن در حالی است که در مثالی که من بيان کردم ﯾک ناظر نسبت به ناظر دﯾگر باسرعت ثابتی در حرکت بود و ناظر ھا ظاھرا با ﯾکدﯾگر اختالف داشتند اما در حقيقت ھر کدام از آنھا در چارچوب مرجع خود نتيجه درستی را مشاھده می کردند.
:atheist, 08-07-06, 01:46
درود بر مزدک کمی وقت پيدا کردم و پست ھای گذشته شما را م رور کردم و فکرکنم فھميدم قضيه چيست شما ببينيد و اگر نکته ای جا افتاده يا اشتباه است ان را تکميل کنيد . انرژی ھمان موج است زمانی که اين موج در مکان آزاد باشد به تندای نور در جنبش و حرکت است اما زمانی که گرفتار شود به صورت ذره در ميايد که بسته به نوع گرفتاری و فشردگی و ...رفتاری متفاوت از خود نشان ميدھد مثآل الکترون ميشود يا نوترينو يا کوارک و الخ .. اينکه فتون ھم ميتواند يک جنبش بدون مکان انجام دھد ھم ھمين است مثآل اين موج که به صورت بسته ای ھم است شدتش تغيير ميکند و با سنجيدن ميدان اطراف ان ميتوان فھميد که اينجا يک دگرگونی رخ داده است . در صفر کلوين ھم قضيه ھمين است در اين دما گرفتاری انرژی که مثآل ھمان دويدن دونده به دور حوض يا حياط است متوقف ميشود اما انرژی که 548 of 981
ھمان موج است ھنوز در حال جنبش است اما ھمچنان فتون ھا و گراويتون ھا و گلويون ھا در اين اين دما در حال حرکت ھستند و راحت و آزادانه حرکت ميکنند چون اين ھا ھمان موج آزاد ھستند . ذرات انرژی و ھمين طور ذرات مادی اسم غلط اندازی ھستند چون ھمه اين ھا ھمين موج ھستند .
مزدك بامداد:01:48 ,06-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
آقای مزدک بامداد من ﯾک نظرﯾه به ذھنم رسيد در خصوص زندگی پس از مرگ که می خواھم بدانم نظر شما راجب به آن چيست نوادگان ما در آﯾنده به درجه ای از پيشرفت برسند که برای تمام مخلوقات در دنيا احترام بگزارند مثال امروزه بشر نسبت به قبل کمتر حيوانات را آزار می دھد و ﯾک حقوق نسبی براﯾشان قاﯾل می شود حاال فرض کنيد 1ميليون سال دﯾگر که اﯾنقدر تکنولوژی و فرھنگ پيشرفت کرده است که تمام موجودات و ھر چيزی که در دنيا وجود دارد دارای حق و حقوقی ھست حاال اﯾن نوادگان ما که به درجه باالﯾی از تکنولوژی و معنوﯾت رسيده اند و به مدد علم و دانش به زندگی ابدی دست پيدا کرده اند پيش خودشان می گوﯾند که اجداد ما ھم حق حياتی دوباره دارند و با دستگاھای پيشرفت شان با توجه به آثار بر جای مانده از مردم گذشته آنھا را دوباره زنده می کنند
بله ،اگر آثار بجای مانده بسنده باشند. امّا چيزی كه " شما" را مشخص ،ميكند، ﯾا ھمان من و منش و شخصيت شما ،ھمان چينش اتم ھا و ﯾاخته ھا و ..در مغز شماست. اﯾن ھم شوربختانه ،چيزی است كه در گاه مرگ سراسر از ميان ميرود و اثری از آن نمی ماند.
549 of 981
دﯾگر اﯾنكه زندگی ما برای اﯾن ھدف بوده كه در زمان خود كارگر باشيم و روند طبيعی زندگی را پشت سربگذارﯾم و تكليف ما در اﯾن جھان با مرگ ما پاﯾان ميگيرد و زنده شدن دوباره ی ما پوچ و بيھوده است. من ﯾكی كه مخالف زنده كردن دوباره ی خودم ھستم و آنچه ميخواھم ،نيستی جاودانيست!
آسمان:02:36 ,06-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خوب اگر ﯾك جنبش پرھونی ) داﯾره ای( را در ﯾك محور زمان ﯾا مكان " بكـِشيم" ،شكل سينوسی بدست مياﯾد .در فوتون ھا ھم چون اﯾن بردار شدت ميدان كھرباﯾی /آھنرباﯾی ،با تناوب پرھونی در درازای مكان دگرگون ميشود ،به چھره ی سينوسی در نماﯾش مياﯾد .حتی جنبش پاندول ﯾك ساعت ھم ﯾك جنبش سينوسی می باشد و دگرگونی انرژی جنبشی و پتانسيل در ان ھم فونكسيون ھای سينوسی ميباشند. -٢آدمی تنھا از دﯾدن الﯾه درونی اﯾن گوی، جنبش خود را در نمی ﯾابد ،امّا چون چرخش بگرد خود ،شتاب گردشی و ﯾا ھمان نيروی آژگاھی ) جانب مركز( را پدﯾد مياورد، آدمی ميتواند اﯾن نيرو را در ﯾابد ،ھمچنان كه شتاب گرفتن اتوبوسی را كه در آن ھستيد حس ميكنيد. بگذارﯾد ببينم درست فھميدم ﯾا نه. در اﯾن موجھا ،وقتی اﯾنھا از ﯾك نقطه عبور ميكنند ،با گذر زمان چنين چيزی بطور تكرار شونده رخ ميده: شدت اﯾن موج بطور كم كم و پيوسته)ﯾا گسسته؟( زﯾاد ميشه تا برسه به ﯾه ماكزﯾموم ،و بعد دوباره به طور پيوسته شروع به كاھش ميكنه تا برسه به ﯾه مينيموم، و بعدش باز افزاﯾش تا رسيدن به ﯾك ماكزﯾموم و ....اﯾن چرخه ھی تكرار ميشه .و طول موج ﯾك موج= فاصله زمانی دو ماكزﯾموم ضربدر سرعت نور آﯾا درسته بود اﯾنھا؟ اگر درست است ،حاال ﯾك سوال دﯾگر.
550 of 981
اﯾن كم و زﯾاد شدت شدت ،از نظر ذره ای برای موجھا چگونه است؟ مثال اﯾن پدﯾده رو برای فوتونھا چگونه توضيح ميدھند؟ تعداد فوتونھا كم و زﯾاد ميشود؟
:a Tunnel, 08-07-06, 11:04
ﯾک مطلب دﯾگر در خصوص جاذبه زمين به ذھنم رسيد آﯾا درست است که جاذبه زمين از مرکز آن می اﯾد ؟ ﯾعنی اگر ما ھسته کره زمين را مثل ﯾک آلو از آن در بياورﯾم و پوسته و گوشته کره زمين را بدون ھسته در فضا رھا کنيم ,نباﯾستی جاذبه قوی ای در آن باشد که اجسام را به خود گرانش کند علت اﯾنکه می گوﯾم جاذبه زمين از ھسته آن ھست به خاطر شکل کروی بودن کرده زمين ھست به نظرم با ھمچين آزماﯾشی می شود کره زمين و جاذبه اش را شبيه سازی کرد ﯾک نخ به ﯾک گوی آھنرباﯾی می بندﯾم و آن را در فضا )که جاذبه زمين نباشد ( داخل ﯾک سطح پر از براده ھای رﯾز آھن می کنيم و وقتی نخ را می کشيم ﯾک گوی کروی شکل بزرگ از براده ھای آھن از سطل خارج می شود و شکل آن ھم باﯾد مثل ﯾک توپ فوتبال کروی شکل باشد چون آن آھنربا از تمام جھات براده ھای رﯾز آھن را به سمت خودش می کشد کره زمين ھم کروی شکل است و من فکر کنم که ھسته آن ھم باﯾد کروی شکل باشد و نيروی آن ﯾکسان از تمام جھات آن اجسام اطراف را به سمت خودش جذب کرده است و اﯾن نيرو باﯾد در نزدﯾکی ھای ھسته قوی تر باشد و ھر چه از آن فاصله می گيرﯾم اﯾن نيرو ضعيف تر می شود حاال به نظر شما اﯾن نظرﯾه چقدر صحت دارد ؟
:atheist, 08-07-06, 16:32
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
آقای مزدک بامداد من ﯾک نظرﯾه به ذھنم رسيد در خصوص زندگی پس از مرگ که می خواھم بدانم نظر شما راجب به آن چيست نوادگان ما در آﯾنده به درجه ای از پيشرفت برسند که برای تمام مخلوقات در دنيا احترام بگزارند
551 of 981
مثال امروزه بشر نسبت به قبل کمتر حيوانات را آزار می دھد و ﯾک حقوق نسبی براﯾشان قاﯾل می شود حاال فرض کنيد 1ميليون سال دﯾگر که اﯾنقدر تکنولوژی و فرھنگ پيشرفت کرده است که تمام موجودات و ھر چيزی که در دنيا وجود دارد دارای حق و حقوقی ھست حاال اﯾن نوادگان ما که به درجه باالﯾی از تکنولوژی و معنوﯾت رسيده اند و به مدد علم و دانش به زندگی ابدی دست پيدا کرده اند پيش خودشان می گوﯾند که اجداد ما ھم حق حياتی دوباره دارند و با دستگاھای پيشرفت شان با توجه به آثار بر جای مانده از مردم گذشته آنھا را دوباره زنده می کنند گرچه فکر ميکنم رويايی جاودان بودن با مھاد ترموديناميک در تضاد باشد و اين رويا برای ھميشه به گور خواھد رفت و سيکلی بودن چينش ھا ھم اين رويا را پوچ ميکند آنچه جاودان است خود ماده خواھد بود تا نظر مزدک چه باشد .
:atheist, 08-07-06, 17:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک کمی وقت پيدا کردم و پست ھای گذشته شما را م رور کردم و فکرکنم فھميدم قضيه چيست شما ببينيد و اگر نکته ای جا افتاده ﯾا اشتباه است ان را تکميل کنيد . انرژی ھمان موج است زمانی که اﯾن موج در مکان آزاد باشد به تندای نور در جنبش و حرکت است اما زمانی که گرفتار شود به صورت ذره در مياﯾد که بسته به نوع گرفتاری و فشردگی و ...رفتاری متفاوت از خود نشان ميدھد مثآل الکترون ميشود ﯾا نوترﯾنو ﯾا کوارک و الخ .. اﯾنکه فتون ھم ميتواند ﯾک جنبش بدون مکان انجام دھد ھم ھمين است مثآل اﯾن موج که به صورت بسته ای ھم است شدتش تغيير ميکند و با سنجيدن ميدان اطراف ان ميتوان فھميد که اﯾنجا ﯾک دگرگونی رخ داده است . 552 of 981
در صفر کلوﯾن ھم قضيه ھمين است در اﯾن دما گرفتاری انرژی که مثآل ھمان دوﯾدن دونده به دور حوض ﯾا حياط است متوقف ميشود اما انرژی که ھمان موج است ھنوز در حال جنبش است اما ھمچنان فتون ھا و گراوﯾتون ھا و گلوﯾون ھا در اﯾن اﯾن دما در حال حرکت ھستند و راحت و آزادانه حرکت ميکنند چون اﯾن ھا ھمان موج آزاد ھستند . ذرات انرژی و ھمين طور ذرات مادی اسم غلط اندازی ھستند چون ھمه اﯾن ھا ھمين موج ھستند . البته بند 3را اصالح کنم .اين موج شدتش که ھمان ميدان ھايش Eو bھستند تغيير ميکند و ای ن تغيير نوعی دگرگونيست که مثآل ميتوان با تابانيدن به يک جسم ميتوان فھميد که دگرگونی رخ داده است .البته اگر راھی بھتر ھم است شما مھر کرده و بگوييد
:darzgir, 08-07-06, 19:35
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
ﯾک مطلب دﯾگر در خصوص جاذبه زمين به ذھنم رسيد آﯾا درست است که جاذبه زمين از مرکز آن می اﯾد ؟ ﯾعنی اگر ما ھسته کره زمين را مثل ﯾک آلو از آن در بياورﯾم و پوسته و گوشته کره زمين را بدون ھسته در فضا رھا کنيم ,نباﯾستی جاذبه قوی ای در آن باشد که اجسام را به خود گرانش کند علت اﯾنکه می گوﯾم جاذبه زمين از ھسته آن ھست به خاطر شکل کروی بودن کرده زمين ھست به نظرم با ھمچين آزماﯾشی می شود کره زمين و جاذبه اش را شبيه سازی کرد ﯾک نخ به ﯾک گوی آھنرباﯾی می بندﯾم و آن را در فضا )که جاذبه زمين نباشد ( داخل ﯾک سطح پر از براده ھای رﯾز آھن می کنيم و وقتی نخ را می کشيم ﯾک گوی کروی شکل بزرگ از براده ھای آھن از سطل خارج می شود و شکل آن ھم باﯾد مثل ﯾک توپ فوتبال کروی شکل باشد چون آن آھنربا از تمام جھات
553 of 981
براده ھای رﯾز آھن را به سمت خودش می کشد کره زمين ھم کروی شکل است و من فکر کنم که ھسته آن ھم باﯾد کروی شکل باشد و نيروی آن ﯾکسان از تمام جھات آن اجسام اطراف را به سمت خودش جذب کرده است و اﯾن نيرو باﯾد در نزدﯾکی ھای ھسته قوی تر باشد و ھر چه از آن فاصله می گيرﯾم اﯾن نيرو ضعيف تر می شود حاال به نظر شما اﯾن نظرﯾه چقدر صحت دارد ؟ خير برادر درست نيست ،در مورد جاذبه تنھا نکته ای که اھميت دارد مقدار جرم است و نه مکان آن در ترکيب بندی جسم .اگر ھسته زمين را به قول شما مثل ھسته آلو خارج کنيم تنھا به تناسب جرم اﯾن ھسته از ميزان قدرت جاذبه زمين کاسته می شود نه بيشتر و ﯾا کمتر .نکته دﯾگر اﯾنکه شدت ميدان جاذبه درون کره زمين ،ھر چه به مرکز نزدﯾک تر شوﯾم به صفر نزدﯾک تر می شود. ﯾعنی در ھسته زمين شدت اﯾن ميدان بسيار کمتر از سطح آن احساس می شود .اگرچه در فيزﯾک نيوتنی با ترفندی رﯾاضی می توان ميزان جرم ﯾک جسم را در گرانيگاه آن مجتمع و متمرکز "فرض کرد". که در مورد جسمی کروی شکل مانند زمين ،اﯾن گرانيگاه بر مرکز آن منطبق خواھد شد .اﯾن فرض تنھا به اﯾن دليل اعتبار دارد که نيروی جاذبه نيوتنی ،با عکس مجذور فاصله متناسب است .اگر اﯾن تناسب مثال ً به صورت عکس مکعب فاصله و ﯾا ھر تناسب دﯾگری در قانون جاذبه ظاھر می شد ،حتی اﯾن ترفند نيز قابل استفاده نمی بود.
:notimportant, 08-07-06, 23:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ممنون البته بحث من در مورد اﯾنه كه آﯾا ممكنه 2تا ساعت به صرف حركتی كه نسبت به ھم دارن ،دچار اختالف زمانی بشن ﯾا نه؟)حتی در شراﯾطی كه ھيچ ميدان گرانشی در اطرف آنھا نيست و اﯾن دو ساعت با سرعت ثابتی دارن از
554 of 981
ھم دور ميشن( بله ناظری که در ﯾکی از اﯾن دستگاه ھا باشد ساعت خودش را با ساعت دستگاه دﯾگر ھمزمان نمی ﯾابد.
مزدك بامداد:00:19 ,07-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بگذارﯾد ببينم درست فھميدم ﯾا نه. در اﯾن موجھا ،وقتی اﯾنھا از ﯾك نقطه عبور ميكنند ،با گذر زمان چنين چيزی بطور تكرار شونده رخ ميده: شدت اﯾن موج بطور كم كم و پيوسته)ﯾا گسسته؟( زﯾاد ميشه تا برسه به ﯾه ماكزﯾموم ،و بعد دوباره به طور پيوسته شروع به كاھش ميكنه تا برسه به ﯾه مينيموم ،و بعدش باز افزاﯾش تا رسيدن به ﯾك ماكزﯾموم و ....اﯾن چرخه ھی تكرار ميشه .و طول موج ﯾك موج= فاصله زمانی دو ماكزﯾموم ضربدر سرعت نور آﯾا درسته بود اﯾنھا؟ اگر درست است ،حاال ﯾك سوال دﯾگر. اﯾن كم و زﯾاد شدت شدت ،از نظر ذره ای برای موجھا چگونه است؟ مثال اﯾن پدﯾده رو برای فوتونھا چگونه توضيح ميدھند؟ تعداد فوتونھا كم و زﯾاد ميشود؟ درست است اﯾن امواج تا زمانی كه به جاﯾی و چيزی برخورد نكرده اند از خود وﯾژگی موجی نشان ميدھند و زمانی كه بجاﯾی برخورد كنند ،از خود وﯾژگی ذره ای نشان ميدھند چون ھمه ی انرژی شان به ميدان ذرات برخورد كننده اندر ميشود، برای ھمين ھرچه كه اﯾن فوتون ھا پر انرژی تر باشند، ﯾعنی فركانش شان بيشتر ) و درازی موجشان كمتر( باشد ،امكان برخورد ،و وﯾژگی ذره ای بودن شان نماﯾان تر ،ميشود .برای ھمين فوتون ﯾك ذره بشمار ميرود كه ﯾك بسته و ﯾا ھمان " كوانت" انرژی است كه با تندای نور در مكان به پيش رفته و اﯾن اندازه انرژی را جابجا ميكند• .
مزدك بامداد:00:38 ,07-07-08 , 555 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
دو تا سوال دﯾگه! ببخشيد من سوال زﯾاد تو ذھنم ھست و اﯾنجا كه شما لطف ميكنين و جواب ميدﯾدن دارم از فرصت حداكثر استفاده رو ميكنم! -1آﯾا حجم ذرات بنيادی و فوتونھا ،واقعا صفر مطلقه؟ ﯾا اﯾنكه آنقدر كوچكه كه صفر در نظر گرفته ميشه؟ در مورد حجم جھان در زمان بيگ بنگ ھم كه ميگن صفر بوده چطور؟ -2فرض كنيم ﯾك المپ 100وات ،مدت ﯾك ميليارد سال است كه در نقطه ی دور افتاده ای از فضا روشن ھست .با در نظر گرفتن اﯾن موضوع ،آﯾا در ھر نقطه از شعاع ﯾك ميليارد سال نوری اﯾن المپ ،فوتونھای تابيده شده از اون ﯾافت ميشن؟ ﯾعنی اگر تلسكوپی كه به اندازه كافی قوی است داشته باشيم ،و جاﯾمان ھم در شعاع ﯾك ميليارد سال نوری اون المپ باشه ،ميتونيم المپو ببينيم؟ ميدان الكترﯾكی ﯾك الكترون چطور؟ آﯾا ميتونه اﯾنقدر بزرگ باشه؟ حجم و ﯾا فضاﯾی كه ذرات بنيادﯾن " اشغال" ميكنند در حقيقت ميدان و نيروی ميدان انھاست و حجم واقعی وجود ندارد .برای نمونه ،شما نميتوانيد از شيشـه گذر كنيد ولی نور دﯾدنی ،ميتواند از شيشـه رد شد و گوﯾی برای نور ،شيشـه وجود ندارد وﯾا مكانی را برای خود اشغال نكرده است! چرا؟ چون نور ﯾك ھمكنشی با ميدان ھای آھنكھرباﯾی شيشـه دارد كه بوی پروانه ميدھد دوستانه از شيشـه رد شود و برای نور ،شيشـه حجم ندارد .ولی برای ﯾك تكه سرب ،شيشه حجم دارد و ﯾك مانع است، چرا كه آن تكه سرب ،نميتواند ان ھمكنشی را با ميدان ھای اتمی سيليسيوم شيشه داشته باشد كه بدون شكسته شدن پيوند ھای آھنكھرباﯾی ﯾكی از اﯾندو كرﯾستال ،اﯾن بتواند از ان رد شود و چون مثال ً پيوند ھای اھنكھرباﯾی اتم ھای كرﯾستال سيليسيوم سست تر از كرﯾستال سرب است ،اﯾن پيوند ھا بر ان پيوند ھا چيره شده و شيشه ميشكند و بنگر مياﯾد كه شيشه برای سرب ،دارای حجم است .از سوی دﯾگر ،شبكه ی شيشه را ذوب كرده و با نمك ھای سربی و .. كرﯾستال و بلور مرغوب سربی را ساخت كه در اﯾنجا ،اتمھای سرب و اتمھای شيشه بی ھيچ دشواری در ھمان ﯾكجا ھستند. برای فھم بھتر،ﯾك ليوان اب بردارﯾد و آھسته
556 of 981
آھسته ،چند قاشق شكر در ان رﯾخته و بھم بزنيد. ميبينيد كه حجم آب افزون تر نميشود ،چون برای مولكول ھای شكر كه با ميدان مولكول ھای اب كنار مياﯾند ،آب حجم ندارد. پس كوتاه سخن ،آنچه حجم و تصور اشغال مكان را پدﯾد مياورد ،ھمين برخورد ميدان ھا و ابر ھای الكترونی پيوند ھای ميان اتمھا و ﯾا خود اتمھا با ھم است و ﯾا در گاه ھای كمياب ،ميدان نيرومند خود ھسته ھا .ولی ھمچنان كه گفتيم ،ماده ،بسته ی انرژی و موج است و برای ھمين ،اگر فشار را بيشتر كنيم ،ميتوانيم ھی ماده و انرژی بيشتری را در ﯾك " مكان " ھرچه كوچكتر بھم بفشارﯾم ،بگونه ای كه برخی ستارگان نوترونی و ﯾا كوتوله ی سفيد ھستند كه جرم ﯾك انگشتانه از انھا ،برابر جرم كل گوﯾال زمين ميباشد و اگر فشار را بازھم باالتر ببرﯾم ،ميتوانيم ھمه ماده ی جھان را در ﯾك گنجاﯾش بسيار رﯾز در تراز گجناﯾش پالنك ) ده بتوان كاھند ٩٩سانتی متر گنجاﯾشی( بھم بفشارﯾم و جھان در زمان مھابنگ ھم چيزی جز ھمين نبوده است -2 آری •
:a Tunnel, 08-07-07, 12:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين darzgir :
خير برادر درست نيست ،در مورد جاذبه تنھا نکته ای که اھميت دارد مقدار جرم است و نه مکان آن در ترکيب بندی جسم .اگر ھسته زمين را به قول شما مثل ھسته آلو خارج کنيم تنھا به تناسب جرم اﯾن ھسته از ميزان قدرت جاذبه زمين کاسته می شود نه بيشتر و ﯾا کمتر .نکته دﯾگر اﯾنکه شدت ميدان جاذبه درون کره زمين ،ھر چه به مرکز نزدﯾک تر شوﯾم به صفر نزدﯾک تر می شود .ﯾعنی در ھسته زمين شدت اﯾن ميدان بسيار کمتر از سطح آن احساس می شود .اگرچه در فيزﯾک نيوتنی با ترفندی 557 of 981
رﯾاضی می توان ميزان جرم ﯾک جسم را در گرانيگاه آن مجتمع و متمرکز "فرض کرد" .که در مورد جسمی کروی شکل مانند زمين ،اﯾن گرانيگاه بر مرکز آن منطبق خواھد شد .اﯾن فرض تنھا به اﯾن دليل اعتبار دارد که نيروی جاذبه نيوتنی ،با عکس مجذور فاصله متناسب است .اگر اﯾن تناسب مثال ً به صورت عکس مکعب فاصله و ﯾا ھر تناسب دﯾگری در قانون جاذبه ظاھر می شد ،حتی اﯾن ترفند نيز قابل استفاده نمی بود. : S31 :: S31 :
اگر نيروی جاذبه دقيقا در مرکز زمين وجود ندارد پس چرا کره زمين مثل ﯾک توپ فوتبال کروی شکل ھست ؟
مزدك بامداد:23:19 ,07-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
اگر نيروی جاذبه دقيقا در مرکز زمين وجود ندارد پس چرا کره زمين مثل ﯾک توپ فوتبال کروی شکل ھست ؟
چون كره ی زمين نخست گازی و سپس ماﯾع ) مذاب ( بود ) و ھنوز ھم بخش بزرگی از درون ان چنين است( و اﯾن سبب ﯾكنواختی گوﯾالی زمين ) و سياره ھا و ستاره ھای دﯾگر( شده است ) چرا كه نيروی گرانش در ھر سو ﯾكسان بسوی مركز اثر ميكرده و مواد مذاب را آسان جابجا ميكرده است(
:atheist, 08-07-07, 23:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد 558 of 981
درست است اﯾن امواج تا زمانی كه به جاﯾی و چيزی برخورد نكرده اند از خود وﯾژگی موجی نشان ميدھند و زمانی كه بجاﯾی برخورد كنند ،از خود وﯾژگی ذره ای نشان ميدھند چون ھمه ی انرژی شان به ميدان ذرات برخورد كننده اندر ميشود، برای ھمين ھرچه كه اﯾن فوتون ھا پر انرژی تر باشند، ﯾعنی فركانش شان بيشتر ) و درازی موجشان كمتر( باشد ،امكان برخورد ،و وﯾژگی ذره ای بودن شان نماﯾان تر ،ميشود .برای ھمين فوتون ﯾك ذره بشمار ميرود كه ﯾك بسته و ﯾا ھمان " كوانت" انرژی است كه با تندای نور در مكان به پيش رفته و اﯾن اندازه انرژی را جابجا ميكند• . فتون ذره است يا موج ؟ طبق انچه که فھميدم و برای بررسی در اختيار شما قرار دادم ذره انرژی گرفتار در مکان است اما فتون آزاد است و به تندای نور در حال جنبش است .و طبق فرمولی که خوانديم ان ھاش نو ان ھمان تعداد بسته ھا ھستند نه ذره ھا ؟!
مزدك بامداد:23:41 ,07-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
فتون ذره است ﯾا موج ؟ طبق انچه که فھميدم و برای بررسی در اختيار شما قرار دادم ذره انرژی گرفتار در مکان است اما فتون آزاد است و به تندای نور در حال جنبش است .و طبق فرمولی که خواندﯾم ان ھاش نو ان ھمان تعداد بسته ھا ھستند نه ذره ھا ؟!
ھردو باھم است ،ولی در ھر آزماﯾشی ،بسته به اﯾنكه از چه سو اورا ميسنجند ،گاه ﯾك سو و گاه دﯾگری را نماﯾان ميكند .برای فھم بيشتر تصور كنيد كه موجی با سرعت نور به جاﯾی ميخورد ،زمان برخورد چنان كم است كه مانند برخورد ﯾك ذره است.
559 of 981
:a Tunnel, 08-07-07, 23:53
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
) چرا كه نيروی گرانش در ھر سو ﯾكسان بسوی مركز اثر ميكرده و مواد مذاب را آسان جابجا ميكرده است(
من اﯾن قسمت را کامل متوجه نشدم منظوره شما اﯾن ھست که نيروی گرانش از بيرون به داخل اثر می کرده ؟ ﯾعنی مواد را به داخل می فشرده ﯾعنی نيروﯾی از داخل کره زمين اﯾن مواد را جذب نمی کرده و نمی کشيده طرف خودش بلکه ﯾک نيروﯾی اﯾن مواد را از خارج فشار می داده و می چسباندشان به ھمدﯾگر
مزدك بامداد:23:59 ,07-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين a Tunnel :
من اﯾن قسمت را کامل متوجه نشدم منظوره شما اﯾن ھست که نيروی گرانش از بيرون به داخل اثر می کرده ؟ ﯾعنی مواد را به داخل می فشرده ﯾعنی نيروﯾی از داخل کره زمين اﯾن مواد را جذب نمی کرده و نمی کشيده طرف خودش بلکه ﯾک نيروﯾی اﯾن مواد را از خارج فشار می داده و می چسباندشان به ھمدﯾگر نه، اﯾن نيرو از ھمه ی ذره ھا پدﯾد مياﯾد و ﯾكجا شدن آنھا ،اﯾن نيرو ھم بيشتر شده و در ﯾك جاﯾی ،ﯾك مركز به دﯾگر
560 of 981
مراكز چيره ميشود كه ھمان مركز ﯾك سياره و ﯾا ..ميگردد .برای فھم بھتر، اگر درﯾك ليوان آب سيراب از شكر،ﯾك تكه نبات كوچك وارد كنيم،ھمان مركز درست شدن شاخه ی نبات ميگردد. •
آسمان:20:24 ,08-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
درست است
اﯾن امواج تا زمانی كه به جاﯾی و چيزی برخورد نكرده اند از خود وﯾژگی موجی نشان ميدھند و زمانی كه بجاﯾی برخورد كنند ،از خود وﯾژگی ذره ای نشان ميدھند چون ھمه ی انرژی شان به ميدان ذرات برخورد كننده اندر ميشود، برای ھمين ھرچه كه اﯾن فوتون ھا پر انرژی تر باشند، ﯾعنی فركانش شان بيشتر ) و درازی موجشان كمتر( باشد ،امكان برخورد ،و وﯾژگی ذره ای بودن شان نماﯾان تر ،ميشود .برای ھمين فوتون ﯾك ذره بشمار ميرود كه ﯾك بسته و ﯾا ھمان " كوانت" انرژی است كه با تندای نور در مكان به پيش رفته و اﯾن اندازه انرژی را جابجا ميكند• . آھا ،پس وقتی كه رفتار ذره ای اﯾن امواج در نظر گرفته ميشه ،دﯾگه اﯾن >>كم و زﯾاد<< شدن شدت مطرح نيست .درست فھميدم؟ در پست 849من سوالی رو پرسيدم ،حاال نميدونم شما اونو ندﯾدﯾد ﯾا فرصت پاسخ دادنش رو نداشتيد. من ﯾادآوری كردم كه اگر حالت اول درست باشه ،لطف كنين ببينينش. ممنونم
آسمان:20:29 ,08-07-08 ,2
بازنوشت :
561 of 981
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-2 آری •
خب ﯾك سوال. اگر دو الكترون در فاصله 1000كيلومتری ھمدﯾگر باشند ،آﯾا پس از زمانی)ھر چقدر طوالنی( باالخره بھم ميرسن؟ ﯾك سوال دﯾگر ھم داشتم. چرا الكترون به ھسته نميچسبه؟ من توجيھی كه خودم داشتم اﯾنه كه ،شاﯾد اگر قرار باشه اﯾن اتفاق بيفته ،در اﯾنصورت تعداد زﯾادی الكترون در ھسته جمع خواھند شد .و بارھای ھمنام الكترونھا مانع از چنين اتفاقی ميشه .اﯾن حرف درسته؟ سوال مشابه دﯾگه .چرا در طی اﯾن چند ميليارد سال ،ماه به زمين سقوط نكرده؟
آسمان:20:34 ,08-07-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھردو باھم است ،ولی در ھر آزماﯾشی ،بسته به اﯾنكه از چه سو اورا ميسنجند ،گاه ﯾك سو و گاه دﯾگری را نماﯾان ميكند .برای فھم بيشتر تصور كنيد كه موجی با سرعت نور به جاﯾی ميخورد ،زمان برخورد چنان كم است كه مانند برخورد ﯾك ذره است. آﯾا منظور شما از >>ھر دو با ھم است)ھم ذره است و ھم موج(<< فوتون است؟ ﯾا موج الكترومغناطيسی؟ من فكر ميكردم فوتون ﯾك ذره است كه برای توضيح رفتار ذره ای اﯾن امواج در نظر گرفته شده .پس اﯾن نادرست است؟
:atheist, 08-07-08, 23:54
بازنوشت :
562 of 981
نگارنده ی نخستين :آسمان2
آﯾا منظور شما از >>ھر دو با ھم است)ھم ذره است و ھم موج(<< فوتون است؟ ﯾا موج الكترومغناطيسی؟ من فكر ميكردم فوتون ﯾك ذره است كه برای توضيح رفتار ذره ای اﯾن امواج در نظر گرفته شده .پس اﯾن نادرست است؟ موج الکترومغناطيس که ھمان انرژی است ) شامل دو موج (E,bو فتون ھا ھم ھمان موج ھای الکترو مغناطيس با بسامد ھای گوناگون ھستند که به صورت بسته ای ھم ھستند چون اگر ذره ای بودند با تندای نور نميتوانستند حرکت کننند .
:atheist, 08-07-08, 23:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھردو باھم است ،ولی در ھر آزماﯾشی ،بسته به اﯾنكه از چه سو اورا ميسنجند ،گاه ﯾك سو و گاه دﯾگری را نماﯾان ميكند .برای فھم بيشتر تصور كنيد كه موجی با سرعت نور به جاﯾی ميخورد ،زمان برخورد چنان كم است كه مانند برخورد ﯾك ذره است. متوجه نشدم وجود واقعی فتون يک ذره ھست يا موج ؟ اينکه بسته به شرايط و ازمايش چگونه باشد و سنجيده شود مھم نيست شايد اينھا به اين دليل باشد ھنوز تعريف درستی از ذره و موج بدست نيامده است .
:atheist, 08-07-09, 15:26
درود در تاپيک ازليت ديدم دوستی اينگونه نوشته اند . آيا اثر وجودی برای انرژی تاريک را ميپذيريد يا خير؟
563 of 981
اگر ميپذيريد آيا اين انرژی تاريک از جنس ھمان گوھر يگانه که به قول شما انرژی است ميباشد يا ميتواند غير آن باشد؟ خوب اينجا ميتوانيم به حکم منطق بگوييم ھرچه که تا کنون مشاھده کرده ايم ھمان گوھر يگانه بوده است و اينجا ھم درجھل نسبت به مادی بودن اين ھستيم و طبق حکم منطق اين ھم از ماده و گوھر يگانه ) انرژی ( ساخته شده است .
مزدك بامداد:16:39 ,09-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
آھا ،پس وقتی كه رفتار ذره ای اﯾن امواج در نظر گرفته ميشه ،دﯾگه اﯾن >>كم و زﯾاد<< شدن شدت مطرح نيست .درست فھميدم؟ در پست 849من سوالی رو پرسيدم ،حاال نميدونم شما اونو ندﯾدﯾد ﯾا فرصت پاسخ دادنش رو نداشتيد. من ﯾادآوری كردم كه اگر حالت اول درست باشه ،لطف كنين ببينينش. ممنونم
آری. ذره بودن فوتون ﯾك معنی دﯾگر ھم دارد و ان اﯾنكه فوتون تنھا در ھر زمان در ﯾك جای مكان، اﯾن شدت ميدان اھنكھرباﯾی را پدﯾد مياورد كه آن جا ھم ھمواره با تندای نور دگرگون ميشود• .
مزدك بامداد:16:48 ,09-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بسيار عالی حاال اﯾنجا ﯾه سوال مطرح ميشه.
564 of 981
طبق نسبيت چطوری ميشه محاسبه كرد كه تندای گذر زمان در ﯾك جسم چقدر خواھد بود؟)چون به نظرم مياد فرمولی در اﯾن رابطه دﯾده بودم(
مزدك بامداد:16:53 ,09-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
متوجه نشدم وجود واقعی فتون ﯾک ذره ھست ﯾا موج ؟ اﯾنکه بسته به شراﯾط و ازماﯾش چگونه باشد و سنجيده شود مھم نيست شاﯾد اﯾنھا به اﯾن دليل باشد ھنوز تعرﯾف درستی از ذره و موج بدست نيامده است .
ھردو باھم ھست ،ﯾك موجی است كه در ھر آن ،تنھا در ﯾك جای مكان ،ﯾك بردار شدت ميدان اھنكھرباﯾی دارد و دارای تكانه ھم ھست و ذره ای به اندازه ی جرم ھم ارز انرژی اش بشمار ميرود. ذره و موج ھم با وﯾژگی ھای خودشان تعرﯾف ميشوند. مثال موج دارای وﯾژگی تداخل با امواج دﯾگر است در حاليكه در تصور كالن-بين ما ﯾك ذره نميتواند با ذره ی دﯾگر تداخل موجی داشته باشد ،مثال ً دو سيب با ھم ﯾك سيب گنده تر درست كنند ،ولی اﯾن در تراز كوانتومی ميشود. •
565 of 981
مزدك بامداد:17:03 ,09-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
خب ﯾك سوال. اگر دو الكترون در فاصله 1000كيلومتری ھمدﯾگر باشند ،آﯾا پس از زمانی)ھر چقدر طوالنی( باالخره بھم ميرسن؟ ﯾك سوال دﯾگر ھم داشتم. چرا الكترون به ھسته نميچسبه؟ من توجيھی كه خودم داشتم اﯾنه كه ،شاﯾد اگر قرار باشه اﯾن اتفاق بيفته ،در اﯾنصورت تعداد زﯾادی الكترون در ھسته جمع خواھند شد .و بارھای ھمنام الكترونھا مانع از چنين اتفاقی ميشه .اﯾن حرف درسته؟ سوال مشابه دﯾگه .چرا در طی اﯾن چند ميليارد سال ،ماه به زمين سقوط نكرده؟
بسته به اﯾن است كه راستا و تندای ) انرژی جنبشی( آنھا چه باشد. اگر بسوی ھم ) بھر دليل( با تندای باال در جنبش باشند ميتوانند بھم برسند. چون الكترون دارای وﯾژگی موجی و ﯾك طول موج وﯾژه است كه بر اﯾن پاﯾه ،تنھا در مدار ھاﯾی كه nبرابر نيم موج آنھا باشند ،ميتوانند بگردند .اﯾم طول موج نسبت به جرم الكترون درخور نگرش است و به شمار مياﯾد ولی وﯾژگی موجی ماه در برابر برزرگی و جرمش ،چشم پوشيدنی است و ممكن است به زمين بخورد. الكترون ھم اگر تنھا با انرژی بسيار باال بسوی ھسته ) پروتون( پرتاب كنيم ،به ھسته برخورد كرده و بدان ميجسبد و در ﯾك واكنش ،پروتون به نوترون دگرگون شده و ﯾك نوترﯾنو از ھسته به بيرون پرت ميشود. پس الكترون ميتواند در شراﯾطی به پروتون ) ھسته( بچسبد -ماه در اثر برخورد ﯾك سنگ بزرگ اسپاشی ،از خود زمين كه در آنزمان مذاب و ھمه ماﯾع بود كنده شده است و سپس در گردار زمين گرفتار گرانش گردﯾده است .از سوی دﯾگر ماه ھر سال كمی از زمين دور ميشود. برخورد ﯾك سنگ دﯾگر و ﯾا روﯾداد ھای ھمانند طبيعی كيھانی ميتوانند اﯾن سراﯾط را دگرگون كنند و ماه بر زمين بيفتد. •
566 of 981
:notimportant, 08-07-09, 23:49
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھردو باھم ھست ،ﯾك موجی است كه در ھر آن ،تنھا در ﯾك جای مكان ،ﯾك بردار شدت ميدان اھنكھرباﯾی دارد و دارای تكانه ھم ھست و ذره ای به اندازه ی جرم ھم ارز انرژی اش بشمار ميرود. ذره و موج ھم با وﯾژگی ھای خودشان تعرﯾف ميشوند. مثال موج دارای وﯾژگی تداخل با امواج دﯾگر است در حاليكه در تصور كالن-بين ما ﯾك ذره نميتواند با ذره ی دﯾگر تداخل موجی داشته باشد ،مثال ً دو سيب با ھم ﯾك سيب گنده تر درست كنند ،ولی اﯾن در تراز كوانتومی ميشود. • درود البته فوتون به خاصيت ذره ای نور گفته می شود ﯾعنی زمانی که ما می گوﯾيم نور از فوتونھا تشکيل شده اشاره به ذره بودن نور دارد و به نور موجی پيوندی ندارد. به عبارتی جاﯾی که دو پرتو نور با ھم تداخل می کنند باﯾد از تداخل دو پرتو به عنوان دو موج الکترومغناطيسی سخن بگوﯾيم نه از تداخل فوتون ھا چون فوتون ھا ھمان ذرات نور ھستند و ھمان طور که اشاره کردﯾد تداخل ذرات در فيزﯾک بی معنيست.
:notimportant, 08-07-09, 23:51
567 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾن فرمول حالت خاصی از ﯾک فرمول کلی تر است زمانی که در سمت چپ رابطه قرار دارد ﯾک زمان وﯾژه است ﯾعنی روﯾدادی که در اﯾن دستگاه اندازه گيری شده در ﯾک مکان رخ داده زمان tزمانی است که ناظر در دستگاه متحرک با سرعتvاندازه گيری می کند.درست تر آن است که رادﯾکال سمت راست در مخرج سمت چپ قرار گيرد ھر چند از نگر رﯾاضی تفاوتی ندارد اما از لحاظ مفھوم فيزﯾکی زمان از نگر ناظر متحرک انبساط ﯾافته است.
:atheist, 08-07-10, 23:05
بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
درود البته فوتون به خاصيت ذره ای نور گفته می شود ﯾعنی زمانی که ما می گوﯾيم نور از فوتونھا تشکيل شده اشاره به ذره بودن نور دارد و به نور موجی پيوندی ندارد. به عبارتی جاﯾی که دو پرتو نور با ھم تداخل می کنند باﯾد از تداخل دو پرتو به عنوان دو موج الکترومغناطيسی سخن بگوﯾيم نه از تداخل فوتون ھا چون فوتون ھا ھمان ذرات نور ھستند و ھمان طور که اشاره کردﯾد تداخل ذرات در فيزﯾک بی معنيست. ذره به موجی ميگويند که در مکان گرفتار شود اما فتون که گرفتار نيست . نور ھم ھمان موج ھای الکترومغنا طيس با بسامد معين است که به صورت بسته ای است نه ذره ای . فتون ھا ھم ميتوانند شامل ھر بسته ای 568 of 981
از ھر موجی باشند اگر تداخل ذره ای معنا ندارد چرا تداخل فتون با الکترون معنا دار ميشود ؟
:notimportant, 08-07-11, 00:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
ذره به موجی ميگوﯾند که در مکان گرفتار شود اما فتون که گرفتار نيست . نور ھم ھمان موج ھای الکترومغنا طيس با بسامد معين است که به صورت بسته ای است نه ذره ای . فتون ھا ھم ميتوانند شامل ھر بسته ای از ھر موجی باشند اگر تداخل ذره ای معنا ندارد چرا تداخل فتون با الکترون معنا دار ميشود ؟ اﯾن تعرﯾف اشتباه است ذره و موج دو چيز کامال مجزا ھستند و نمی توان ﯾکی را بر پاﯾه دﯾگری تعرﯾف کرد و بر اساس اصل مکمليت بور ھيچگاه ھمزمان باھم ظاھر نمی شوند ﯾعنی شما در ﯾک تجربه آزماﯾشگاھی نمی توانيد توامان از اﯾن دو برای توضيح آزماﯾشی استفاده کنيد).ﯾعنی ﯾا موج دارﯾد ﯾا ذره(. تداخل فوتون با الکترون ندارﯾم.آنچه ھست برخورد فوتون با الکترون است مانند اثر فوتوالکترﯾک،اثر کامپتون و ...
:atheist, 08-07-11, 01:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
اﯾن تعرﯾف اشتباه است ذره و موج دو چيز کامال مجزا ھستند و نمی توان ﯾکی را بر پاﯾه دﯾگری تعرﯾف کرد و بر اساس اصل مکمليت بور ھيچگاه ھمزمان باھم ظاھر نمی شوند ﯾعنی شما در ﯾک تجربه آزماﯾشگاھی نمی توانيد توامان از اﯾن دو 569 of 981
برای توضيح آزماﯾشی استفاده کنيد).ﯾعنی ﯾا موج دارﯾد ﯾا ذره(. تداخل فوتون با الکترون ندارﯾم.آنچه ھست برخورد فوتون با الکترون است مانند اثر فوتوالکترﯾک،اثر کامپتون و ... درود يعنی می خواھيد بگوييد ذره ھمان انرژی گرفتار نيست ؟! اگر اينگونه است ما انرژی بدون موج نداريم موج ھمان انرژی است پس ذره ھمان موج ) انرژی ( گرفتار در مکان است . به پست 449ھم نگاه بياندازيد . بازنوشت : ذره ی جرم دار را ھم ميتوان برای درﯾافت بيشتر، ھمين انرژی گرفتار انگاشت كه اگر " آزاد" بشود ھمان فوتون و ..ﯾعنی موج ,انرژی خواھد شد. مثالن دو فوتون ميتوانند با برخورد بھم ،به دو ذره ّ ی جرم دار الكترون و پوزﯾتون دگرگون شوند و اگر اﯾن دو ذره بھم بخورند باز ميتوانند به دو فوتون دگرگون شوند. در موردتداخل ھم حق با شماست با چيز ديگری اشتباه گرفتم . اما منظور اين بود اگر فتون ذره است و به قول شما تداخل ذرات امکان ندارد پس تداخل دو فتون ھم معنا ندارد درسته ؟
آسمان:00:18 ,12-07-08 ,2
توی اﯾن فرمولی كه نوشتين v ،نسبت به چه مرجعی است؟ بازنوشت : دشورای درﯾافت در ھمين جاست ،گوﯾا تاروپود "مكان/زمان" خودش "ميداند" كه ھر چيزی چه سرعتی نسبت به سرعت نور دارد، چون اﯾن تندا برروی مكان/زمان " اثر" دارد ،ھمچنانكه جرم برروی مكان اثر دارد و جرم جنبنده ،مانند ﯾك موش است كه زﯾر ﯾك سفره ی صاف )مكان/زمان (راه ميرود و بنگر ميرسد كه اﯾن برجستگی در سفره ميجنبد! ولی ما نميتوانيم تشخيص بدھيم ،مگر اﯾنكه خودمان در جاﯾی كه اﯾن دو ساعت آغاز به جنبش كردند باشيم و ﯾا اﯾن جا را با چيزی مشخص كنيم.
570 of 981
.بھرروی اگر اﯾن دو ساعت ،پس از زمانی دوباره به ھم برسند، از پس و پيش بودن زمان انھا ،مای بيننده ،ميتوانيم در ﯾابيم كه تندای ميانگين كداميك بيشتر بوده. برداشت من از اﯾن بخش ،اﯾنه كه ﯾه سرعت مطلقی برای ھر جسم ھست ،كه اﯾن تغييرات)مثل تغيير در تندای گذر زمان( تابع اون ھستن .و سنجش اﯾن سرعت برای ما ممكن نيست مگر اﯾنكه اون تغييرات رو بررسی كنيم. حاال ما توی اﯾن فرمول چه سرعتی رو باﯾد بذارﯾم؟
آسمان:00:20 ,12-07-08 ,2
چطوری اطالعات توسط امواج الكترومغناطيسی منتقل ميشن؟ من ﯾه چيزاﯾی در مورد اﯾنكه دانشمندھا چطوری به بيگ بنگ پی بردن رو خوندم. ميخوام ببينم اﯾن امواج پس زمينه و امواج ميكروموج كه گفته ميشه ،چی ھستن و چطوری به پی بردن به بيگ بنگ كمك كردن؟ از پاسخگوﯾی شما ممنونم
:notimportant, 08-07-12, 00:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود ﯾعنی می خواھيد بگوﯾيد ذره ھمان انرژی گرفتار نيست ؟! اگر اﯾنگونه است ما انرژی بدون موج ندارﯾم موج ھمان انرژی است پس ذره ھمان موج ) انرژی ( گرفتار در مکان است . به پست 449ھم نگاه بياندازﯾد .
در موردتداخل ھم حق با شماست با چيز دﯾگری اشتباه گرفتم .
اما منظور اﯾن بود اگر فتون ذره است و به قول شما تداخل ذرات امکان ندارد پس تداخل دو فتون ھم معنا ندارد درسته
571 of 981
؟ بينيد در فيزﯾک مبحثی دارﯾم به نام دوگانگی موج-ذره ﯾعنی تحت شراﯾط معينی ﯾک ذره خواص موجی نشان می دھد)تداخل- پراش(منتھا باﯾد توجه داشته باشيم که تحت اﯾن شراﯾط معين دﯾگر صحبت از ذره معناﯾی ندارد بلکه تنھا موج دارﯾم.اﯾن دوگانگی توسط لوﯾی دوبروی و حدس نبوغ آميز او وارد فيزﯾک شد.در ھمين اساس اصلی دارﯾم به نام اصل ھوﯾگنس که طبق آن می توانيم به ھر ذره ﯾک موج نسبت بدھيم و به ھر موج ﯾک ذره اما اﯾن ھرگز بدﯾن معنی نيست که می توان ذره را به صورت ﯾک موج تعرﯾف کرد ﯾا برعکس. ﯾک ذره تحت شراﯾط قابل پيشبينی آزماﯾشگاھی خواص موجی بروز می دھد. چون ذره گستردگی فضاﯾی ندارد بنابراﯾن به جای نسبت دادن ﯾک تک موج به آن ﯾک بسته موج ﯾعنی مجموعه ای از امواج که تنھا در ناحيه ای از فضا وجود دارند و در جاھای دﯾگر به علت تداخل وﯾرانگر وجود ندارند نسبت می دھيم مفھوم بسته موج از اﯾنجا وارد فيزﯾک کوانتوم می شود. در پستی که شما کوت کردﯾد اگر دقت کنيد گفته شده که می توان ذره جرم دار را ﯾرای درﯾافت بھتر انرژی جاﯾگزﯾده در نظر گرفت در حقيقت به خاطر ھم ارز بودن جرم و انرژی چنين تعرﯾفی ھيچ اشکال منطقی بوجود نمی آورد. درست اﯾن است که بگوﯾيم موج بدون انرژی ندارﯾم.انرژی را به روش ھای غير موجی ھم می توان منتقل کرد ﯾک توپ فوتبال معمولی که با ﯾک سرعت معمولی در حال حرکت است و ھيچ گونه خواص موجی ھم از خود بروز نمی دھد دارای انرژی جنبشی است بدون آنکه نياز باشد که آنرا به صورت بسته موج تصور کنيم. تداخل فوتون با فوتون ندارﯾم انچه که ما آن را تداخل امواج نورانی می ناميم تداخل نور به عنوان ﯾک موج الکترومغناطيسی است نه نور به صورت فوتون ھا. برای درک بيشتر آزماﯾش ذھنی زﯾر را در نظر بگيرﯾد فرض کنيد در آزماﯾش دوشکاف ﯾانگ بخواھيم نور رابه صورت فوتون در نظر بگيرﯾم و مجددا فرض کنيد منبعی دارﯾم که می تواند تک فوتون توليد کند .بنابراﯾن به وسيله اﯾن تک فوتون می خواھيم پدﯾده تداخل را توضيح بدھيم.در آزماﯾش دو شکاف می دانيم که اگر ﯾکی از تک شکاف ھا را ببندﯾم نقش تداخلی از بين می رود. حال اگر بخواھيم منطقی نگاه کنيم تک فوتون توليد شده باﯾد از ﯾکی از اﯾن دو شکاف بگذرد اﯾن دقيقا معادل آن است که تک شکاف دﯾگر مسدود باشد و بنابراﯾن اگر فوتون بخواھد از ﯾکی از اﯾن دو شکاف بگذرد ما نقش تداخلی را از دست می دھيم اما در واقعيت ميبينيم که چنين اتفاقی نمی افتد و ما ھمچنان فرانژھای تداخلی را دارﯾم بنابراﯾن نتيجه می گيرﯾم که فرض ما که نور را به صورت تک فوتون در نظر گرفته اﯾم اشتباه است و اﯾنجا فوتون نيست که تداخل می کند بلکه موج الکترومغناطيس است که سبب پدﯾده تداخل می شود. 572 of 981
)
توجه کنيد که ﯾک فوتون خود بخود به دو فوتون ﯾا بيشتر تبدﯾل نمی شود(.
:notimportant, 08-07-12, 00:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
توی اﯾن فرمولی كه نوشتين v ،نسبت به چه مرجعی است؟ برداشت من از اﯾن بخش ،اﯾنه كه ﯾه سرعت مطلقی برای ھر جسم ھست، كه اﯾن تغييرات)مثل تغيير در تندای گذر زمان( تابع اون ھستن .و سنجش اﯾن سرعت برای ما ممكن نيست مگر اﯾنكه اون تغييرات رو بررسی كنيم.
حاال ما توی اﯾن فرمول چه سرعتی رو باﯾد بذارﯾم؟ vسرعت ﯾک دستگاه نسبت به دستگاه دﯾگر است. برای مثال در مثال قطار و اﯾستگاه سرعت فطار نسبت به اﯾستگاه. برای داشتن سرعت مطلق باﯾد ﯾک چارچوب منحصر بفرد داشته باشيم ﯾک چارچوب منحصر بفرد باﯾد وﯾژگی ھای منحصربفردی داشته باشد تا آن را از دﯾگر چارچوب ھا متماﯾز کند.طبق اصل موضوعه اول نسبيت خاص قوانين فيزﯾکی در تمام چارچوب ھای لخت معتبرند.بنابراﯾن ھيچ ازماﯾشی وجود ندارد که ﯾک چارچوب لخت را نسبت به دﯾگری برتری دھد.پس چارچوب منحصر بفرد وجود ندارد و نتيجه آنکه سرعت مطلق ندارﯾم.
:atheist, 08-07-12, 22:52
بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
بينيد در فيزﯾک مبحثی دارﯾم به نام دوگانگی موج-ذره ﯾعنی تحت شراﯾط معينی ﯾک ذره خواص موجی نشان می دھد)تداخل- پراش(منتھا باﯾد توجه داشته باشيم که تحت اﯾن شراﯾط معين دﯾگر صحبت از ذره معناﯾی ندارد بلکه تنھا موج دارﯾم.اﯾن دوگانگی توسط لوﯾی دوبروی و حدس نبوغ آميز او وارد فيزﯾک شد.در ھمين اساس
573 of 981
اصلی دارﯾم به نام اصل ھوﯾگنس که طبق آن می توانيم به ھر ذره ﯾک موج نسبت بدھيم و به ھر موج ﯾک ذره اما اﯾن ھرگز بدﯾن معنی نيست که می توان ذره را به صورت ﯾک موج تعرﯾف کرد ﯾا برعکس. ﯾک ذره تحت شراﯾط قابل پيشبينی آزماﯾشگاھی خواص موجی بروز می دھد. چون ذره گستردگی فضاﯾی ندارد بنابراﯾن به جای نسبت دادن ﯾک تک موج به آن ﯾک بسته موج ﯾعنی مجموعه ای از امواج که تنھا در ناحيه ای از فضا وجود دارند و در جاھای دﯾگر به علت تداخل وﯾرانگر وجود ندارند نسبت می دھيم مفھوم بسته موج از اﯾنجا وارد فيزﯾک کوانتوم می شود. در پستی که شما کوت کردﯾد اگر دقت کنيد گفته شده که می توان ذره جرم دار را ﯾرای درﯾافت بھتر انرژی جاﯾگزﯾده در نظر گرفت در حقيقت به خاطر ھم ارز بودن جرم و انرژی چنين تعرﯾفی ھيچ اشکال منطقی بوجود نمی آورد. درست اﯾن است که بگوﯾيم موج بدون انرژی ندارﯾم.انرژی را به روش ھای غير موجی ھم می توان منتقل کرد ﯾک توپ فوتبال معمولی که با ﯾک سرعت معمولی در حال حرکت است و ھيچ گونه خواص موجی ھم از خود بروز نمی دھد دارای انرژی جنبشی است بدون آنکه نياز باشد که آنرا به صورت بسته موج تصور کنيم. تداخل فوتون با فوتون ندارﯾم انچه که ما آن را تداخل امواج نورانی می ناميم تداخل نور به عنوان ﯾک موج الکترومغناطيسی است نه نور به صورت فوتون ھا. برای درک بيشتر آزماﯾش ذھنی زﯾر را در نظر بگيرﯾد فرض کنيد در آزماﯾش دوشکاف ﯾانگ بخواھيم نور رابه صورت فوتون در نظر بگيرﯾم و مجددا فرض کنيد منبعی دارﯾم که می تواند تک فوتون توليد کند .بنابراﯾن به وسيله اﯾن تک فوتون می خواھيم پدﯾده تداخل را توضيح بدھيم.در آزماﯾش دو شکاف می دانيم که اگر ﯾکی از تک شکاف ھا را ببندﯾم نقش تداخلی از بين می رود. حال اگر بخواھيم منطقی نگاه کنيم تک فوتون توليد شده باﯾد از ﯾکی از اﯾن دو شکاف بگذرد اﯾن دقيقا معادل آن است که تک شکاف دﯾگر مسدود باشد و بنابراﯾن اگر فوتون بخواھد از ﯾکی از اﯾن دو شکاف بگذرد ما نقش تداخلی را از دست می دھيم اما در واقعيت ميبينيم که چنين اتفاقی نمی افتد و ما ھمچنان فرانژھای تداخلی را دارﯾم بنابراﯾن نتيجه می گيرﯾم که فرض ما که نور را به صورت تک فوتون در نظر گرفته اﯾم اشتباه است و اﯾنجا فوتون نيست که تداخل می کند بلکه موج الکترومغناطيس است که سبب پدﯾده تداخل می شود. )توجه کنيد که ﯾک فوتون خود بخود به دو فوتون ﯾا بيشتر تبدﯾل نمی شود(. درود فتون ھم ذره ھست ھم موج ؟ اگر ذره است چرا در آزمايش يانگ خاصيت موجی از خود نشان ميدھد اگر ھم موج است چرا در جاھای ديگر تداخل پيدا نميکند ؟ 574 of 981
من کما بيش منظور شما را گرفتم اما تعريف ھای درستی در دست نيست . اون توپ ھم به خاطر ضربه ای که ما به آن زديم حرکت ميکند يعنی موجی به ان وارد کرديم و ھمين موج است که توپ را می جنباند و وقتی به توپ ديگر ميخورد ھمين موج است که به توپ ديگر منتقل ميشود و .. ذره جرم دار ھم چيزی جز انرژی گرفتار نيست چون اگر قرار باشد چيز ديگری باشد گوھر يگانه نداريم . پس تعريف ذره ھمان انرژی گرفتار است درست است اما نکته اينجاست که ايا انرژی بدون موج داريم يا نه ؟
:notimportant, 08-07-13, 14:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود فتون ھم ذره ھست ھم موج ؟ اگر ذره است چرا در آزماﯾش ﯾانگ خاصيت موجی از خود نشان ميدھد اگر ھم موج است چرا در جاھای دﯾگر تداخل پيدا نميکند ؟ من کما بيش منظور شما را گرفتم اما تعرﯾف ھای درستی در دست نيست . اون توپ ھم به خاطر ضربه ای که ما به آن زدﯾم حرکت ميکند ﯾعنی موجی به ان وارد کردﯾم و ھمين موج است که توپ را می جنباند و وقتی به توپ دﯾگر ميخورد ھمين موج است که به توپ دﯾگر منتقل ميشود و .. ذره جرم دار ھم چيزی جز انرژی گرفتار نيست چون اگر قرار باشد چيز دﯾگری باشد گوھر ﯾگانه ندارﯾم . پس تعرﯾف ذره ھمان انرژی گرفتار است درست است اما نکته اﯾنجاست که اﯾا انرژی بدون موج دارﯾم ﯾا نه ؟ درود ھمانطور که می دانيد دو نظرﯾه درباره نور وجود دارد
575 of 981
نور ذره ای و نور موجی.ھنگامی که از نور ذره ای صحبت می کنيم نور را تشکيل شده از فوتون ھا می دانيم به بيان روشنتر فوتون ھمان ذره نورانی است. ھنگامی که خواص موجی نور را بررسی می کنيم صحبت کردن از فوتون معناﯾی ندارد بلکه درچنين حالتی باﯾد نور را ﯾک موج الکترومغناطيسی بدانيم. دوگانگی موج-ذره ﯾکی از بزرگترﯾن معماھای فيزﯾکدانان و فيلسوفان جھان است جای شگفتی است که چرا مثال نور در آزماﯾش ﯾانگ خاصيت موجی بروز می دھد و در آزماﯾش فوتوالکترﯾک خاصيت ذره ای.در حالی که موج و ذره دو چيز کامال متفاوتند. البته توجه به اﯾن نکته مھم است که خاصيت موجی و ذره ای ھيچگاه ھمزمان مشاھده نمی شوند و تمام تالش ھاﯾی که تاکنون برای ظاھر شدن ھمزمان اﯾن دو وﯾژگی شده به شکست انجاميده است. شما می توانيد چنين تعبيری برای انرژی توپ داشته باشيد اما ھيچ اجباری برای چنين تعبيری وجود ندارد.ﯾک ذره جرم دار حتی در حال سکون دارای ﯾک انرژی سکون می باشد بدون آنکه نياز باشد تا آن را ﯾک موج ﯾا بسته موج در نظر بگيرﯾم.نسبت دادن بسته موج به ذره کاری است که در مکانيک موجی انجام می شود ﯾعنی مکانيکی که بر اساس معادله مشھور موج شرودﯾنگر شکل گرفته.در اﯾن مکانيک به پدﯾده ھای کوانتومی با دﯾد موجی نگرﯾسته می شود اما اﯾن ﯾک طرف قضيه است از طرف دﯾگر اصل عدم قطعيت شرودﯾنگر و دﯾد او قرار دارد که نگاه آن به پدﯾده ھای کوانتومی ذره ای است بحث درباره اﯾنکه کدام روش درست تر است ھمواره بين دانشمندان مطرح بوده اما در حالت کلی نمی توان از برتری کامل ﯾکی بر دﯾگری صحبت کرد. با توجه به ھم ارزی جرم و انرژی می توان ذره را انرژی گرفتار تعرﯾف کرد و از نظر منطقی ھيچ اشکالی در اﯾن تعرﯾف نيست. درباره انرژی بدون موج ھمان طور که گفتم ﯾک ذره)مثال الکترون( حتی در حال سکون و بدون آنکه به آن از بيرون نيروﯾی وارد شود دارای انرژی سکون می باشد.بدون آنکه مجبور باشيم دﯾد موجی به آن داشته باشيم.
:atheist, 08-07-19, 14:25
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استاد ميدانيم که انرژی ھمان ميدان ھای آھنکھرباﯾی ھستند اما اﯾن ميدان
576 of 981
ھا خود به خود به وجود نمی آﯾند مثآل با داشتن ﯾک مولد و دو ميله باردار ميتوان موج الکترومغناطيس ﯾا ھمان انرزی را توليد کرد اما اﯾنجا بحث ازليت انرژی مشکل ساز ميشود چون اﯾنجا نياز به اﯾن ميدان ھا است و ميدانيم ميدان ھا نميتوانند خود به خود اﯾجاد شوند .اﯾن را چگونه توجيه ميکنيد ؟ -2گفتيد ماده انرزی موج است شکل زير
حاال اگر فرض کنيم موج نبود مثآل دايره بود مثلث يا خط راست بود اسم اين باز ھم ماده بود ؟ -3در مورد ذره و موج روشنگری کامل کنيد مانند اون پست در مورد رويه جسم و مکان .
-4در مورد مزدکيسم کمی توضيح دھيد .
- 5گفتار اگاھی شما را در گفتمان که در وب سايت شخصی شما بود ديدم و متوجه شدم در گفتمان 10000 تا پستزديد و به نگرم اين پست ھای ارزشمندی ھستند .برای دست رسی به اين پست ھا راھی وجود دارد يا اگر خود شما ان را داريد و در جايی آپلود کرديد لينک بدھيد تا دانلود کنيم .
577 of 981
:atheist, 08-07-19, 15:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين notimportant :
با توجه به ھم ارزی جرم و انرژی می توان ذره را انرژی گرفتار تعرﯾف کرد و از نظر منطقی ھيچ اشکالی در اﯾن تعرﯾف نيست. درباره انرژی بدون موج ھمان طور که گفتم ﯾک ذره)مثال الکترون( حتی در حال سکون و بدون آنکه به آن از بيرون نيروﯾی وارد شود دارای انرژی سکون می باشد.بدون آنکه مجبور باشيم دﯾد موجی به آن داشته باشيم. نميدونم بحث را از ابتدا دنبال کرديد يا نه اما مزدک چھره واقعی گوھر را ھمان موج تعريف کردند . بازنوشت : اين گوھره ھمان انرژی و يا جنبش و يا" موجی" است كه در تارو پود مكان روان است،
:atheist, 08-07-19, 16:22
در جايی ديدم نوشته ايد دگرگونی ھمان است که ھمه حاالت و ھمه ترکيبات زمان بوده و خواھند بود اما اين ھم با ازليت و سيکلی يودن در تضاد است . قيآل گفتم اگر مزدک 5دقيقه بعد زنده باشد در سيکل بعد نميتواند مرده باشد جھان در ديد کلی تنھا يک چينش دارد مانند دايره ای که خود شامل چينش ھای ديگر ھم ميباشد اين دايره در سيکل بعد مثلث ھم نميشود مستطيل ھم نميشود گنده تر ھم نميشود چند راھه ھم نميشود چون اگر شود مشخص ميشود که کسی چينش ھا را دگرگون ميکند اميدوارم منظورم را گرفته باشيد و پاسخی 578 of 981
دقيق دھيد تا ما ھم از اين سردرگمی بيرون بياييم . اما ميگوييد جھان از جنبش ساخته شده و جنبش ھم دگرگونيست باز ھم اگر جھان را سيکلی بدانيم مثآل مانند يک دايره در ديد کلی دگرگونی نداريم چون تنھا يک دايره است اما اگر يک خط باز در نگر بگيريم انگاه ميتوانيد بگوييم ماده ھر لحظه در حال دگرگونيست .
مزدك بامداد:22:22 ,21-07-08 ,
فرقی نميكند ،در ﯾك چرخه ھم ھمه چيز ھمواره در دگرگونی است ،جز اﯾنكه " تكرار" وجود دارد كه باز با دگرگونی ناسازی ندارد. •
مزدك بامداد:22:34 ,21-07-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : -2گفتيد ماده انرزی موج است شکل زﯾر
حاال اگر فرض کنيم موج نبود مثآل داﯾره بود مثلث ﯾا خط راست بود اسم اﯾن باز ھم ماده بود ؟
579 of 981
-3در مورد ذره و موج روشنگری کامل کنيد مانند اون پست در مورد روﯾه جسم و مکان . -4در مورد مزدکيسم کمی توضيح دھيد .
- 5گفتار اگاھی شما را در گفتمان که در وب ساﯾت شخصی شما بود دﯾدم و متوجه شدم در گفتمان 10000 تا پستزدﯾد و به نگرم اﯾن پست ھای ارزشمندی ھستند .برای دست رسی به اﯾن پست ھا راھی وجود دارد ﯾا اگر خود شما ان را دارﯾد و در جاﯾی آپلود کردﯾد لينک بدھيد تا دانلود کنيم .
موج كه " شكل " ندارد ،اﯾن " نمودار"است كه ما برای امواج ) از روی موج ھای اب (.. گرفته اﯾم .موج ﯾعنی ھمان دگرگونی تكراری و تناوبی در زمان .حال ممكن است دندانه ای و ﯾا زﯾگزاك و غيره ھم باشد! برای فھم بھتر وﯾژگی موجی و ذره ای ﯾكجا برای ماده /فوتون ،تصور كنيد كه ﯾك گوی شيشه ای دارد ميجنبند و رنگ آن به تناوب آبی و سرخ ميشود. ) مانند المپ پليس و ﯾا امبوالنس( اﯾن رنگ آبی و سرخ ،مانند ھمان كم و زﯾاد شدن ميدان اھنكھرباﯾی فوتون در روند جنبش آن ھستند .اﯾن فوتون تا زمانی كه در جنبش است ،و به ھيچ جا برخورد نكرده و نرسيده، نميتواند از خود وﯾژگی ذره ای نشان دھد چون برای درﯾافت وﯾژگی ذره ای ،باﯾد آنرا با برخورد به چيزی ،آشكار سازی كرد. فزون بر اﯾن ،اﯾن ذره جوری است كه با درات انرژی دﯾگر فوتون " ،دوست" است و با در مالقات با انھا ،باھم جمع ميشوند، ﯾعنی شدت ميدانھاﯾشان با ھم جمع ميشوند
580 of 981
و تنھا در برخورد به ذرات جرمدار است كه فوتون از خود " تكانه" نشان ميدھد كه به ذره ای بودن ان از انجا پی می برﯾم. •
مزدك بامداد:22:51 ,21-07-08 ,
:atheist, 08-07-21, 23:06
581 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فرقی نميكند ،در ﯾك چرخه ھم ھمه چيز ھمواره در دگرگونی است ،جز اﯾنكه " تكرار" وجود دارد كه باز با دگرگونی ناسازی ندارد. • درود منظور من اين بود چرا بايد تمام چينش ھا اتفاق بيافتد ؟ ببينيد 5دقيقه قبل را در نظر بگيريد 5دقيقه قبل ميتوانست طوری سپری شود که شما نباشيد اما اکنون ھستيد پس چينشی ديگر ميتوانست باشد اما نشده اين اتفاق ) نبودن شما در ھم اکنون ( ھم در سيکل بعد اتفاق نمی افتد چون اگر بيافتد معلوم ميشود چينش ھا دست کاری ميشوند بنابراين آنچه که قبآل گفتيد در گفتگو که ھمه حاالت اتفاق ميافتد اشتباست .تنھا يک چينش خاصی از ماده است که سيکل مانند است و جاودان و ممکن بود چينش ديگری باشد و جاودان که ما در ان نباشيم .
:atheist, 08-07-21, 23:09
تا انجای که منميدانم انرژی ھمان انرژی ھمان ميدان ھای آھنکھربايی ھستند که ميتواند با شتاب گرفتن که ذره بوجود بيايد اما اين ميدان ھا نميتوانند ازلی باشند چون خود به خود ايجاد نميشوند مثآل به يک مولد و دو ميله باردار نياز است يا ھمان ذره ی شتاب دار . اين را ھم توضيح دھيد چطوريست .
:atheist, 08-07-21, 23:12
582 of 981
کمی ھم در مورد مزدکيسم توضيح دھيد . آيا اين فرقه ھنوز وجود دارد و پيروان اين فرقه ھمه دانش پژوه ھستند .
:atheist, 08-07-21, 23:18
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
موج كه " شكل " ندارد ،اﯾن " نمودار"است كه ما برای امواج ) از روی موج ھای اب (.. گرفته اﯾم .موج ﯾعنی ھمان دگرگونی تكراری و تناوبی در زمان .حال ممكن است دندانه ای و ﯾا زﯾگزاك و غيره ھم باشد! • در زمان ؟ زمان که بدون دگرگونی معنا ندارد . جنبش و دگرگونی را تعريف کنيد ھمين طور ماده . دقيقآ اين معانی را بشکافيد .شايد من متوجه نميشوم وقتی نوشتارھای قبلی شما را ميخوانم اين جمالت با ھم جور نميشوند . جمالتی مانند اين که ماده ھمان جنبش است ,جنبش ھمان دگرگونيست ,دگرگونی نياز به سنجش حالت پيشين و کنونی و اروين دارد ,وجود ماده بديھيست !
:atheist, 08-07-24, 14:55
درود در کتاب ھای فيزيک ميخوانيم موج ھای الکترومغناطيس برای انتشار نياز به محيط مادی ندارند و فھميدم که منظور ھمان مکان تھی ميان سيارات وستارگان است . ولی ميدانيم ھمه چيز مادی است از نظر شما 583 of 981
ايا اين ھاليدی و دوستانش فيزيک ميدانند ؟
:atheist, 08-07-24, 14:57
ھاليدی و ديگر دوستانش برای موج شکل کشيده اند . به صورت ميدان ھای آھنکھربايی متناوب عمود بر ھم که بر انتشار موج عمودند . نگر من ھم در مورد موج و ذره اين گونه است . ذره ھمين موج است که با تندای نور که ھمان سرعت يک تناوب کامل است در جنيش است ) يعنی تناوب ميدان ھا که ھمان تغيير ميدان ھا است و با فاصله مکانی روی ميدھد به اندازه يک طول موج با سرعت نور انجام ميشود( اما وقتی اين موج در مکان گرفتار ميشود به صورت ذره بنظر ميرسد .تا نظر استاد چه باشد ؟ فقط مھر کرده ھر پست را جدا کوت کرده و پاسخ دھيد که قاطی نشود .
بسيار سپاسگذارم .
مزدك بامداد:14:07 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود منظور من اﯾن بود چرا باﯾد تمام چينش ھا اتفاق بيافتد ؟ ببينيد 5دقيقه قبل را در نظر بگيرﯾد 5دقيقه قبل ميتوانست طوری سپری شود که شما نباشيد اما اکنون ھستيد پس چينشی دﯾگر ميتوانست باشد اما نشده اﯾن اتفاق ) نبودن شما در ھم اکنون ( ھم در سيکل بعد اتفاق نمی افتد چون اگر بيافتد معلوم ميشود چينش ھا دست کاری ميشوند بنابراﯾن آنچه که قبآل گفتيد در گفتگو که ھمه حاالت 584 of 981
اتفاق ميافتد اشتباست .تنھا ﯾک چينش خاصی از ماده است که سيکل مانند است و جاودان و ممکن بود چينش دﯾگری باشد و جاودان که ما در ان نباشيم .
دانش رﯾاضی و آروﯾن اﯾنرا نشان ميدھد. برای نمنه ،زمانيكه دو تاس داشته باشيم، ھر تركيبی از ان در روند بسوی بينھاﯾت روی ميدھد .مثال ً نميتوان گفت كه جفت شش ھرگز روی نميدھد ،چون ﯾك سوی ھر تاس بگونه ی ﯾكسان با روﯾه ھای دﯾگر ،مثال ً ۶است و دليلی ندارد كه ھرگز ۶نياﯾد .بر اﯾن پاﯾه ،جفت ۶ھم مياﯾد و اگر ٣تاس و ﯾا ٣٠تاس ھم بيفتند ،سرانجام ٣شش و ﯾا ٣٠شش ھم روی خواھد داد. •
مزدك بامداد:14:11 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
تا انجای که منميدانم انرژی ھمان انرژی ھمان ميدان ھای آھنکھرباﯾی ھستند که ميتواند با شتاب گرفتن که ذره بوجود بياﯾد اما اﯾن ميدان ھا نميتوانند ازلی باشند چون خود به خود اﯾجاد نميشوند مثآل به ﯾک مولد و دو ميله باردار نياز است ﯾا ھمان ذره ی شتاب دار . اﯾن را ھم توضيح دھيد چطورﯾست .
ميدان در فيزﯾك كوانتوم چيزی نيست جز حضور ذره ھای نيرو بر در ﯾك مكان. اﯾن ذره ھای نيروبر انرژی ،ازلی ھستند و از ھيچ به اﯾن " ميله " ھا و ..نيامده اند، بلكه ھمان انرژی ای كه ما مثال ً با ماليدن 585 of 981
ميله ھا ،الكترون ھا را از آنھا جدا ميكنيم و ﯾا به آنھا ميدھيم و آنھا را " باردار" ميكنيم ،ھستند . •
مزدك بامداد:14:23 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود در کتاب ھای فيزﯾک ميخوانيم موج ھای الکترومغناطيس برای انتشار نياز به محيط مادی ندارند و فھميدم که منظور ھمان مکان تھی ميان سيارات وستارگان است . ولی ميدانيم ھمه چيز مادی است از نظر شما اﯾا اﯾن ھاليدی و دوستانش فيزﯾک ميدانند ؟
منظور از محيط مادی ھمان " مدﯾوم مادی " است، مثال ً موج صوتی نياز به ھوا و ﯾا آب و ..دارد كه بتواند گسترش ﯾابد .در خال ً صداﯾی نميشنوﯾم. امّا امواج آھنكھرباﯾی ،نياز به " مدﯾوم" جرمدار مادی برای پيش رفتن و پراكنده شدن ندارند. مدﯾوم مادی ﯾعنی ھمان بستر مادی و جرمدار گسترش موج و با خود ماده فرق دارند .پس معنی اﯾن سخن اﯾن است كه امواج آھنكھرباﯾی در " خالء " منتشر ميشوند و نه مانند انگاشت پيشينيان ،در مدﯾومی بنام " اتر" و غيره. از سوی دﯾگر ھم خود " مكان" مقوله ای مادی است ولی چھره ای بجز ذرات مادی جرمدار كه ھاليدی از آن بعنوان مدﯾوم سخن ميگوﯾد دارد. شيوه ی ھستی ماده در مكان است. از سوی دﯾگر نگره ھاﯾی مانند استرﯾنگ ،ادعا ميكنند كه خود مكان ھم از استرﯾنگ ھا ساخته شده و مادی ميباشد . بھرروی ميدانيم كه مكان مقوله ای مادی است ،چون با ذرات مادی ،ھمكنشی دارد و خمش و غيره ی آن ،با ماده سروكار دارد و بدون ماده ھم ،مكان درﯾافتنی نيست. 586 of 981
•
مزدك بامداد:14:30 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
در زمان ؟ زمان که بدون دگرگونی معنا ندارد . جنبش و دگرگونی را تعرﯾف کنيد ھمين طور ماده . دقيقآ اﯾن معانی را بشکافيد .شاﯾد من متوجه نميشوم وقتی نوشتارھای قبلی شما را ميخوانم اﯾن جمالت با ھم جور نميشوند . جمالتی مانند اﯾن که ماده ھمان جنبش است ,جنبش ھمان دگرگونيست ,دگرگونی نياز به سنجش حالت پيشين و کنونی و اروﯾن دارد ,وجود ماده بدﯾھيست !
فرقی ندارد ،اﯾن برای درﯾافت بھتر بود. در فيزﯾك و رﯾاضی ،ميتوان نمودار ھاﯾی كشيد كه در آن ،ﯾك محور ،محور " زمان" باشد و ما ھم ھمين را در نگر داشتيم. خط و نقطه ھم در جھان واقعی وجود ندارد ولی در ھندسه برای درﯾافت پرسمان ھا و آسانی افمارش ) محاسبه ( و غيره، از اﯾن مفھوم ھا سود بيرند ،مثلث ميكشند و خط ميكشند و غيره .خود عدد ھا ھم مفھوم ھای انتزاعی از شمار ذرات و چيز ھا ھستند و وجود بيرون از ذھن و واقعی ندارند ،ولی برای گشودن پرسمان ھا )حل مسائل( از اﯾن مفھوم ھا ی ذھنی سود برده ميشود. پس گرچه چيزی جز جنبش در جھان نيست، امّا چھره ھای اﯾن جنبش بسيار است ،از فوتون گرفته تا دوچرخه سواری و تا اندﯾشيدن• .
587 of 981
مزدك بامداد:14:47 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
ھاليدی و دﯾگر دوستانش برای موج شکل کشيده اند .
به صورت ميدان ھای آھنکھرباﯾی متناوب عمود بر ھم که بر انتشار موج عمودند . نگر من ھم در مورد موج و ذره اﯾن گونه است .
ذره ھمين موج است که با تندای نور که ھمان سرعت ﯾک تناوب کامل است در جنيش است ) ﯾعنی تناوب ميدان ھا که ھمان تغيير ميدان ھا است و با فاصله مکانی روی ميدھد به اندازه ﯾک طول موج با سرعت نور انجام ميشود( اما وقتی اﯾن موج در مکان گرفتار ميشود به صورت ذره بنظر ميرسد .تا نظر استاد چه باشد ؟ فقط مھر کرده ھر پست را جدا کوت کرده و پاسخ دھيد که قاطی نشود . بسيار سپاسگذارم . باﯾد بگوﯾيم :در مكان " محدود " گرفتار ميشود. وگرنه ھمه امواج و ھمه ماده در مكان" گرفتار" است. برای نمونه ﯾك گوی را بينگارﯾد كه درون آﯾينه ای باشد و ما چندﯾن فوتون را در اﯾن گوی گرفتار كنيم كه نتوانند از اﯾن بيرون بياﯾند .آنگاه " جرم" اﯾن گوی بيشتر از ھمين گوی است در زمانی كه تھی بود. گرچه فوتون ھا خود داری جرم سكون نيستند و موج ھم ھستند! •
588 of 981
:atheist, 08-08-02, 15:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دانش رﯾاضی و آروﯾن اﯾنرا نشان ميدھد. برای نمنه ،زمانيكه دو تاس داشته باشيم، ھر تركيبی از ان در روند بسوی بينھاﯾت روی ميدھد .مثال ً نميتوان گفت كه جفت شش ھرگز روی نميدھد ،چون ﯾك سوی ھر تاس بگونه ی ﯾكسان با روﯾه ھای دﯾگر ،مثال ً ۶است و دليلی ندارد كه ھرگز ۶نياﯾد .بر اﯾن پاﯾه ،جفت ۶ھم مياﯾد و اگر ٣تاس و ﯾا ٣٠تاس ھم بيفتند ،سرانجام ٣شش و ﯾا ٣٠شش ھم روی خواھد داد. • درود بر مزدک يک جور ديگر بيان ميکنم چون فکر ميکنم متوجه نشده ايد . ھمين االن ممکن بود به جای اينکه پای کامپيوتر باشم در جای ديگری باشم . اينکه من در جای ديگری باشم يک چينش ويزه ای ديگر است . ايا در سيکل بعد ممکن است در اين زمان در جای ديگر باشم ؟ اگر جواب خير است پس اين چينش اتفاق نيافتاده و ھيچگاه ھم اتفاق نميافتد سوال من اين است . چرا اين چينش جاودان شد ؟
:atheist, 08-08-02, 15:18
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ميدان در فيزﯾك كوانتوم چيزی نيست جز حضور ذره ھای نيرو بر در ﯾك مكان.
589 of 981
اﯾن ذره ھای نيروبر انرژی ،ازلی ھستند و از ھيچ به اﯾن " ميله " ھا و ..نيامده اند، بلكه ھمان انرژی ای كه ما مثال ً با ماليدن ميله ھا ،الكترون ھا را از آنھا جدا ميكنيم و ﯾا به آنھا ميدھيم و آنھا را " باردار" ميكنيم ،ھستند . • خوب اينجا باز به اصل بحث برميگرديم که چھره واقھی انرژی کجاست ؟ مثآل گراويتون يک چھره است فتون يک چھره است گلويون يک چھره است . ايا ھر ذره نيروبر دارای ميدان ھای اھنکھربايی است ؟ اگر بله :بھتر نيست بگوييم ھر ميدان اھنکھربايی نيرو بر است ؟
:atheist, 08-08-02, 15:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
خوب اﯾنجا باز به اصل بحث برميگردﯾم که چھره واقھی انرژی کجاست ؟ مثآل گراوﯾتون ﯾک چھره است فتون ﯾک چھره است گلوﯾون ﯾک چھره است . اﯾا ھر ذره نيروبر دارای ميدان ھای اھنکھرباﯾی است ؟ اگر بله :بھتر نيست بگوﯾيم ھر ميدان اھنکھرباﯾی نيرو بر است ؟ راستی شما ميگوييد :موج ﯾعنی ھمان دگرگونی تكراری و تناوبی و موج را ھم ھمان ماده ميگوﯾيد پس ذرات نيروبر را ھمان ميدان ھای اھنکھربايی در نظر گرفته ايد .
:atheist, 08-08-02, 15:28
بازنوشت : 590 of 981
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فرقی ندارد ،اﯾن برای درﯾافت بھتر بود. در فيزﯾك و رﯾاضی ،ميتوان نمودار ھاﯾی كشيد كه در آن ،ﯾك محور ،محور " زمان" باشد و ما ھم ھمين را در نگر داشتيم. خط و نقطه ھم در جھان واقعی وجود ندارد ولی در ھندسه برای درﯾافت پرسمان ھا و آسانی افمارش ) محاسبه ( و غيره، از اﯾن مفھوم ھا سود بيرند ،مثلث ميكشند و خط ميكشند و غيره .خود عدد ھا ھم مفھوم ھای انتزاعی از شمار ذرات و چيز ھا ھستند و وجود بيرون از ذھن و واقعی ندارند ،ولی برای گشودن پرسمان ھا )حل مسائل( از اﯾن مفھوم ھا ی ذھنی سود برده ميشود. پس گرچه چيزی جز جنبش در جھان نيست، امّا چھره ھای اﯾن جنبش بسيار است ،از فوتون گرفته تا دوچرخه سواری و تا اندﯾشيدن• . من ميگويم در مکان چون به نگر من ھرجا مکان باشد زمان ھم سپری ميشود . اما موضوع اصلی : وجود ماده بديھيست ماده ھمان دگرگونيست اما دگرگونی نياز به اروين و سنجش دو حالت پيشين و پشين دارد . ماده ھمان موج است اين موج ھمان جنبش است جنبش ھمان دگرگونيست اما دگرگونی اثريست که ما از جنبش ميبينيم . تمام اين جمالت عين جمالت شما است که بخش بخش در پست ھای متفاوت گفته ايد . براستی که من چم ھيچ يک از ان ھا را نتوانستم بفھمم و با ھم يک چيز کنم ) ماده ( .
:atheist, 08-08-02, 15:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
باﯾد بگوﯾيم :در مكان " محدود " گرفتار ميشود.
591 of 981
وگرنه ھمه امواج و ھمه ماده در مكان" گرفتار" است. برای نمونه ﯾك گوی را بينگارﯾد كه درون آﯾينه ای باشد و ما چندﯾن فوتون را در اﯾن گوی گرفتار كنيم كه نتوانند از اﯾن بيرون بياﯾند .آنگاه " جرم" اﯾن گوی بيشتر از ھمين گوی است در زمانی كه تھی بود. گرچه فوتون ھا خود داری جرم سكون نيستند و موج ھم ھستند! •
آيا اين فتون که در اين گوی است ذره ای شده است ؟ حاال يک گوی را ھی کوچکتر ميکنيم به چه حجمی برسيم فتون به صورت ذره ميشود و چه ويزگی ای به خود می گيرد ؟ بسيار سپاسگزارم .
مزدك بامداد:15:40 ,02-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
آﯾا اﯾن فتون که در اﯾن گوی است ذره ای شده است ؟ حاال ﯾک گوی را ھی کوچکتر ميکنيم به چه حجمی برسيم فتون به صورت ذره ميشود و چه وﯾزگی ای به خود می گيرد ؟ بسيار سپاسگزارم .
فتون ھمواره ھم موج است و ھم ذره، منتھا ھر چه محدود تر شود و ﯾا به ذرات جرمدار بخورد ،وﯾژگی ذره ای اش بنيشتر " نماﯾان " ميشود .در 592 of 981
اﯾن گوی ھم اﯾن فوتون ﯾك موج گرفتار است كه از بيرون گوی ،بعنوان جرم افزوده ،مانند ﯾك ذره ،نماﯾان ميشود و در درون گوی بيشترموج است
:atheist, 08-08-02, 16:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فتون ھمواره ھم موج است و ھم ذره، منتھا ھر چه محدود تر شود و ﯾا به ذرات جرمدار بخورد ،وﯾژگی ذره ای اش بنيشتر " نماﯾان " ميشود .در اﯾن گوی ھم اﯾن فوتون ﯾك موج گرفتار است كه از بيرون گوی ،بعنوان جرم افزوده ،مانند ﯾك ذره ،نماﯾان ميشود و در درون گوی بيشترموج است پس ھمه ی ماده/انرژی " موج ھا " چون در مکان محدودند ذره ھستند ولی ھر چه محدوديت آن ھا بيشتر شود ويزگی ذره ای بودن بيشتر نمايان ميشود ؟ درسته ؟ حاال اين مفھوم پيدا ميشود که موجی که در مکان نباشد واقعآ موج است !؟
مزدك بامداد:00:17 ,03-08-08 ,
بله ،ذرات الكترون و غيره ھم كه " ذره" ھستند، در حقيقت موج ھای گرفتار در مكان رﯾز ميباشند. ھمين الكترون ھا ھم ولی مثال ً در آزماﯾش دو شكاف در فيزﯾك كوانتومی ،وﯾژگی موجی از خود نشان ميدھند. سخن پاﯾانی تان را در نيافتم• .
593 of 981
:atheist, 08-08-03, 03:03
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
سخن پاﯾانی تان را در نيافتم• .
منظورم اين بود پس چھره واقعی اين موج ) گوھر ( را بايد در خارج مکان ببينيم کاری که شدنی نيست چون جايی بيمکان نداريم . استاد چند پست صفحه قبل که از قلم نيافتاده ؟
:atheist, 08-08-03, 03:04
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ميدان در فيزﯾك كوانتوم چيزی نيست جز حضور ذره ھای نيرو بر در ﯾك مكان. اﯾن ذره ھای نيروبر انرژی ،ازلی ھستند و از ھيچ به اﯾن " ميله " ھا و ..نيامده اند، بلكه ھمان انرژی ای كه ما مثال ً با ماليدن ميله ھا ،الكترون ھا را از آنھا جدا ميكنيم و ﯾا به آنھا ميدھيم و آنھا را " باردار" ميكنيم ،ھستند . • اين ذرات نيروبر قطعآ ماده ھستند . و طبق تعريف شما ماده ھمان دگرگونی تناوبی يعنی ھمان ميدان ھا . انرژی پس ذرات نيروبر چھره ای از ِ )ميدان ھا( ھستند که از ھيچ بوجود نمی ايند ) آروين و تجربه نشان داده از چيزی بوجود می آيند مثل ذره ھای شتابدار و ميله ھای دارای جريان متناوب ( و خود به خود ھم بوجود نمی آيند . سپاسگذارم که زمان ميگذاريد و جواب ميدھيد .
594 of 981
مزدك بامداد:03:12 ,03-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک ﯾک جور دﯾگر بيان ميکنم چون فکر ميکنم متوجه نشده اﯾد . ھمين االن ممکن بود به جای اﯾنکه پای کامپيوتر باشم در جای دﯾگری باشم . اﯾنکه من در جای دﯾگری باشم ﯾک چينش وﯾزه ای دﯾگر است . اﯾا در سيکل بعد ممکن است در اﯾن زمان در جای دﯾگر باشم ؟ اگر جواب خير است پس اﯾن چينش اتفاق نيافتاده و ھيچگاه ھم اتفاق نميافتد سوال من اﯾن است . چرا اﯾن چينش جاودان شد ؟
ھر چينشی تنھا ﯾك "آن " ھست و دﯾگر در لحظه ی پسين ،ھمان چينش نيست ،شما ھم ھمان آدم زمان كودكی خود نيستيد. پس ھيچ چينشی جاودانی نيست ،ھر چند بينھاﯾت بار ھا ھم تكرار شده باشد. •
مزدك بامداد:03:21 ,03-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
خوب اﯾنجا باز به اصل بحث برميگردﯾم که چھره واقھی انرژی کجاست ؟ مثآل گراوﯾتون ﯾک چھره است فتون ﯾک چھره است گلوﯾون ﯾک چھره است . اﯾا ھر ذره نيروبر دارای ميدان ھای اھنکھرباﯾی است ؟ 595 of 981
اگر بله :بھتر نيست بگوﯾيم ھر ميدان اھنکھرباﯾی نيرو بر است ؟ ما تنھا بسته ھا و چھره ھای انرژی را ميبينيم و اﯾنكه خود اﯾن گوھره چيست اﯾن است كه جنبش است و بدﯾھی تر از اﯾن نميتوان تعرﯾف كرد. ميدان ) اھنكھرباﯾی و ﯾا گرانشی و (..ھمان مجموعه ھمه ذرات نيروبر و ھمكنشی و چگالی آنھا در جاھای گوناگون مكان ھستند و ھر ذره ی فوتون ھم دارای بردار شدت ميدان تناوبی در راستای جنبش خود است و نيرو ھای وارد از ﯾك ﯾا چند ذره ی نيروبر ،ھمان نيروی وارد شده " ميدان " آھنكھرتباﯾی، مثال ً ميان دو صفحه و ﯾا دو ميله ی باردار است. ﯾعنی ميدان ميان دو ميله ی باردار چيزی نيستند جز فوتون ھاﯾی كه ميان اﯾندو صفحه و ﯾا ميله داد و ستد ميشوند و در انجا گرفتارند .برای ھمين ھم ﯾك ميدان، نميتواند تند تر از تندای نور جابجا و گسترده شود و اثر كند. •
:atheist, 08-08-03, 15:40
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھر چينشی تنھا ﯾك "آن " ھست و دﯾگر در لحظه ی پسين ،ھمان چينش نيست ،شما ھم ھمان آدم زمان كودكی خود نيستيد. پس ھيچ چينشی جاودانی نيست ،ھر چند بينھاﯾت بار ھا ھم تكرار شده باشد. • اين ھا را ميدانم استاد ولی باز سوال را اشتباه گرفتيد . يکجور ديگر ميگويم . بعد از بيگ بنگ اگر ضد ماده پيروز ميشد روند چينش ھا دگرگون ميشد و تا ابد ھم ھمان روند چينش ھا باقی ميماند اين يعنی يک زنجيره علی ديگر شماره 1 اما حاال ماده پيروز شد و جھان به سوی يک زنجير علی ديگر پيش رفت و اين
596 of 981
زنجيره )شماره ( 2که ما درآن ھستيم جاودان شد . پس زنجيره شماره 1ھيچگاه اتفاق نمی افتد که يکی از حالت ھای ممکن بود) شامل چينش ھای گوناگون ( و اينکه ميگوييد تمام چينش ھا اتفاق ميافتد اشتباست . چرا اين زنجيره شماره 2جاودان شد ميتوانست زنجيره ھای علی ديگری باشند با چينش ھای متفاوت ؟ از اين روشنتر ديگر نميتوانم بگويم .
:atheist, 08-08-03, 15:50
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما تنھا بسته ھا و چھره ھای انرژی را ميبينيم
و اﯾنكه خود اﯾن گوھره چيست اﯾن است كه جنبش است و بدﯾھی تر از اﯾن نميتوان تعرﯾف كرد. ميدان ) اھنكھرباﯾی و ﯾا گرانشی و (..ھمان مجموعه ھمه ذرات نيروبر و ھمكنشی و چگالی آنھا در جاھای گوناگون مكان ھستند و ھر ذره ی فوتون ھم دارای بردار شدت ميدان تناوبی در راستای جنبش خود است و نيرو ھای وارد از ﯾك ﯾا چند ذره ی نيروبر ،ھمان نيروی وارد شده " ميدان " آھنكھرتباﯾی، مثال ً ميان دو صفحه و ﯾا دو ميله ی باردار است. ﯾعنی ميدان ميان دو ميله ی باردار چيزی نيستند جز فوتون ھاﯾی كه ميان اﯾندو صفحه و ﯾا ميله داد و ستد ميشوند و در انجا گرفتارند .برای ھمين ھم ﯾك ميدان، نميتواند تند تر از تندای نور جابجا و گسترده شود و اثر كند. • - 1چرا ماده که وجودش بديھيست نياز به سنجش حالت پسين و پيشين دارد . - 2اين ذرات نيروبر قطعآ ماده ھستند . و طبق تعريف شما ماده ھمان دگرگونی 597 of 981
تناوبی يعنی ھمان ميدان ھای آھنکھربايی . انرژی پس ذرات نيروبر چھره ای از ِ )ميدان ھا( ھستند که از ھيچ بوجود نمی ايند ) آروين و تجربه نشان داده از چيزی بوجود می آيند مثل ذره ھای شتابدار و ميله ھای دارای جريان متناوب ( و خود به خود ھم بوجود نمی آيند . ھمين فتونی ھم که ميگوييد از ھمين ميدان ھا ساخته شده . انرژی ھمان ميدان ھا با طول موج متفاوت ھستند . گراويتون ھا ھم از اين ميدان ھا ساخته شده اند چون انرژی اند . آيا انرژی به غير از اين ميدان ھا ميشناسيد ؟ با تشکر
مزدك بامداد:23:19 ,15-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک
ميخواھم بدانم ماترﯾاليسم غرﯾزه بقا را چگونه توجيه ميکند . اﯾن غرﯾزه بقا آﯾا با تکامل بوجود امد ﯾا از ھمان ابتدا در تک ﯾاخته ھا وجود داشته است . اگر قبول کنيم انسان محصول تجربه ژنتيک است در فراﯾند تکامل ,انسان چه چيزی را تجربه کرده است که ميل به بقا داردتا مرگ . ھر چيزی ھم دوست دارد به جنبش ناب برسد اما انسان و موجودات زنده بر خالف ان ميخواھند ھمين چينش کنونی و گرفتار خود را حفظ کنند که اﯾن ھم خالف ذات ماده ﯾعنی جنبش ناب است . منظور اﯾن است ھر چينش ماده تماﯾل
598 of 981
دارد تا آزاد باشد و بتواند با سرعت نور بنجبد ) جمله ی خودتان ( اگر بقا ھم محصول ماده است چرا بر خالف آن ميل دارد تا چينش کنونی را به ھم نزند . از ﯾک طرف ھم خداپرستان ميگوﯾند که ميل به بقا و جاودانگی در روح نھفته است و الخ . به ھر روی نگاه دانشيک ماترﯾاليسم به اﯾن مقوله بقا چگونه است . بسيار سپاسگذارم .
جانداران ،ﯾكان ھای پراكنده ساز انرژی و ﯾا بزبان عوام " مصرف انرژی" ھستند كه در راستای پيكان ترمودﯾناميك پدﯾد امده اند .انھا بر سر بنماﯾه ھای انرژی ) انرژی چگال( با ھم در نبردند و اﯾن ھمان نبرد فرازﯾست و ﯾا جنگ بقا ميباشد .آن جانداران و سيستم ھاﯾی كه بھتر با واقعيت كنار مياﯾند " ،برنده" ھستند و پروانه دارند كه ھمچنان انرژی را " مصرف" كنند .البته اﯾن سيستم ھای افراﯾنده ی انتروپی ،تنھا در شراﯾط كره ی زمين اﯾنگونه پدﯾد آمده اند و در سيستم ھای دﯾگر ،آنتروپی به روش ھای دﯾگر افزاﯾش می ﯾابد• .
مزدك بامداد:23:23 ,15-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : - 1چرا ماده که وجودش بدﯾھيست
نياز به سنجش حالت پسين و پيشين دارد .
- 2اﯾن ذرات نيروبر قطعآ ماده ھستند .
و طبق تعرﯾف شما ماده ھمان دگرگونی تناوبی ﯾعنی ھمان ميدان ھای آھنکھرباﯾی .
599 of 981
پس ذرات نيروبر چھره ای از انرژی )ميدان ھا( ھستند که از ھيچ بوجود نمی اﯾند ) آروﯾن و تجربه نشان داده از چيزی بوجود می آﯾند مثل ذره ھای شتابدار و ميله ھای دارای جرﯾان متناوب ( و خود به خود ھم بوجود نمی آﯾند . ھمين فتونی ھم که ميگوﯾيد از ھمين ميدان ھا ساخته شده . انرژی ھمان ميدان ھا با طول موج متفاوت ھستند . گراوﯾتون ھا ھم از اﯾن ميدان ھا ساخته شده اند چون انرژی اند . آﯾا انرژی به غير از اﯾن ميدان ھا ميشناسيد ؟ با تشکر ما كه جانداران فزاﯾنده ی آنتروپی ھستيم، برای نياز خود به فرازﯾست ) بقا( نياز به " وﯾر" memoryبرای ثبت حالت ﯾك و حالت دو برا ی درﯾافت جنبش و دگرگونی است ،وگرنه نميتواند زنده بماند. -٢انرژی ھای شناخته شده ٣گانه ،ھمه " ميدان" به معنی كوانتومی آن ھستند كه ھمان گراوﯾتون و فوتون و گلئون اند• .
مزدك بامداد:23:53 ,15-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
چطوری اطالعات توسط امواج الكترومغناطيسی منتقل ميشن؟ من ﯾه چيزاﯾی در مورد اﯾنكه دانشمندھا چطوری به بيگ بنگ پی بردن رو خوندم. ميخوام ببينم اﯾن امواج پس زمينه و امواج ميكروموج كه گفته ميشه ،چی ھستن و چطوری به پی بردن به بيگ بنگ كمك كردن؟ از پاسخگوﯾی شما ممنونم اگر "اطالعات" از دﯾد كوانتومی در نگر شماست، فوتون ھا ھمان ذره ھای نيرو بر ھستند و نيرو ھمان ھمكنشی اﯾن ذرات با ذرات جرم دار فرميون 600 of 981
است و راستا و ميزان جنبش اﯾن ذرات نشانگر ھمان فرمان و ﯾا آگاھی است كه بدانھا ميرسد. اگر نگر شما جابجاﯾی داده ھا و اگاھی ھا با مثال ً امواج رادﯾوﯾی و ﯾا ليزر و غيره است كه اﯾن با سوار كردن داده اه ،مثال ً صفر و ﯾك ھا بر اﯾن امواج انجام ميشود ،نمونه ی ساده ی آن اﯾن است كه شما چراغ قرمز را ميبينيد و می اﯾستيد ﯾا اﯾن است كه شما چراغ دستی تان را به رمز مورس روشن و خاموش كنيد و ﯾك پيام به ﯾك فرد گيرندھی دور دست بدھيد .نمونه ھای پيچيده تر با امواج رادﯾوﯾی ،مدو السيون آمپليتود و ﯾا شدت امواج است ) ( Amكه با كم و زﯾاد كردن آن ،ميتوان آگاھی رابر دامنه ی ان سوبار كرد .روش دﯾگر، مدوالسيون فركانس اﯾن امواج است و شما با كم و زﯾاد كردن فركانس اﯾن امواج ) ( fmميتوانيد اگاھی و داده را سوار بر امواج رادﯾوﯾی كنيد و روش ھای پيچيده تر دﯾجاتيلی و ..دﯾگر. دانشمندان محاسبه كرده بودند كه اگر مھابنگ براستی روی داده باشد ،در ھمان ثانيه ھای نخست كه نخستين فوتون تا توانستند در مكان بجنبند ،باﯾد آنھا ھنوز موجود باشند ،فوتون ھای با فركانس و انرژی بسيار كم كه به اﯾنھا ھمان امواج پس زمينه ميگوﯾند .اﯾنھا ھم تصافا ً پيدا شدند ،چون بعنوان نوﯾز ﯾا پارازﯾت در برخی گيرنده ھای رادﯾوﯾی اندر ميشدند. فوتون ھای " نوتر" از واكنش ھسته ای ستارگان و .. پدﯾد آمده اند و بيشتر پر انرژی ھستند• .
:atheist, 08-08-16, 02:26
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
جانداران ،ﯾكان ھای پراكنده ساز انرژی و ﯾا بزبان عوام " مصرف انرژی" ھستند كه در راستای پيكان ترمودﯾناميك پدﯾد امده اند .انھا بر سر بنماﯾه ھای انرژی ) انرژی چگال( با ھم در نبردند و اﯾن ھمان نبرد فرازﯾست و ﯾا جنگ بقا ميباشد .آن جانداران و سيستم ھاﯾی كه بھتر با واقعيت كنار مياﯾند " ،برنده" ھستند و پروانه دارند كه ھمچنان انرژی را " مصرف" كنند .البته اﯾن سيستم ھای افراﯾنده ی 601 of 981
انتروپی ،تنھا در شراﯾط كره ی زمين اﯾنگونه پدﯾد آمده اند و در سيستم ھای دﯾگر ،آنتروپی به روش ھای دﯾگر افزاﯾش می ﯾابد• . درود اما نگفتيد که غريزه بقا با روند تکامل بوجود امد يا در اولين موجود زيستی زنده و يا تک ياخته ھا وجود داشته است ؟ ايا تمايل به بقا را تجربه ژنتيک به انسان و موجودات زنده اموخته است ؟ اگر بله چگونگی ان را داشيک شرح دھيد ؟ اگر خير به طور کلی در بررسی دانشيک تمايالت مانند بقا و امثال اين چگونه در انسان شکل گرفته و چه پيوندی با ماده دارد ؟
يک نکته را در مورد سوال ھا بگويم من اکثر پيک ھای شما را خوانده ام و سواالتی را که ميپرسم به اين معنی است که نوشته ھای گذشته شما مرا قانع نکرده بنابراين مھر کرده نکات و يا فرنود ھای جديدی را بدست دھيد . سپاسگذارم
مزدك بامداد:13:11 ,16-08-08 ,
بسيار ساده ،آن سيستم ھاﯾی كه " درست" كار كرده اند، بجا مانده اند و نادرست ھا از ميان رفته اند .انباشته ھای آروﯾنی سيستم ھای بجا مانده ،شده است ھمان پيام ژنتيك كه به زادمان پسين رسيده است و در آن خودبخود ،راه و روش بجا ماندن ،ثبت گردﯾده است .ھر سيستمی كه بھر انگيزه ای از ميان رفته ،انباشته ھای آروﯾنی و برنامه ھای نرم افزاری روش زندگی خود را ھم با خود بگور برده است ،ﯾعنی دست طبيعت انھا را مھر پوچی زده است. بزبان دﯾگر ،ھر سيستمی كه بيشتر و كارآمد تر در راستای افزاﯾش انتروپی و مصرف انرژی كار كرده ،ماندنی تر شده. ھر پدﯾده ای ھم در جھان سرانجام به سرشت ماده و مثال به توضيح پاﯾه ای و كوانتومی آن بر ميگردد. مثال ً اب ماﯾع است ،چون زاوﯾه ی چسبيدن اتمھای ھيدروژن به اكسيژن ،قرﯾنه نيست و سد و خورده ای درجه است! ﯾك اتم ھليوم ھم مثال ً در برابر دگرگونی ،پاﯾدارای از خود
602 of 981
نشان ميدھد چون در اﯾن شراﯾط وﯾژه ،آن استوار ترﯾن حالت و دارای كمترﯾن تراز انرژی است. •
:atheist, 08-08-25, 13:59
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بسيار ساده ،آن سيستم ھاﯾی كه " درست" كار كرده اند، بجا مانده اند و نادرست ھا از ميان رفته اند .انباشته ھای آروﯾنی سيستم ھای بجا مانده ،شده است ھمان پيام ژنتيك كه به زادمان پسين رسيده است و در آن خودبخود ،راه و روش بجا ماندن ،ثبت گردﯾده است .ھر سيستمی كه بھر انگيزه ای از ميان رفته ،انباشته ھای آروﯾنی و برنامه ھای نرم افزاری روش زندگی خود را ھم با خود بگور برده است ،ﯾعنی دست طبيعت انھا را مھر پوچی زده است. بزبان دﯾگر ،ھر سيستمی كه بيشتر و كارآمد تر در راستای افزاﯾش انتروپی و مصرف انرژی كار كرده ،ماندنی تر شده. ھر پدﯾده ای ھم در جھان سرانجام به سرشت ماده و مثال به توضيح پاﯾه ای و كوانتومی آن بر ميگردد. مثال ً اب ماﯾع است ،چون زاوﯾه ی چسبيدن اتمھای ھيدروژن به اكسيژن ،قرﯾنه نيست و سد و خورده ای درجه است! ﯾك اتم ھليوم ھم مثال ً در برابر دگرگونی ،پاﯾدارای از خود نشان ميدھد چون در اﯾن شراﯾط وﯾژه ،آن استوار ترﯾن حالت و دارای كمترﯾن تراز انرژی است. • درود مقصود ھمان غريزه بقا است . ھمين راه روش زندگی که از ارين پديد امده ھمه برای زنده ماندن است . اين غريزه بقا چه پيوندی با ماده ميتواند داشته باشد . اين غريزه در اولين تک ياخته بوده است ؟ و يا به ديدی ديگر چون زمين مصرف کننده انرژی نداشته اين ھا بدست طبيعت پديد امدند تا انرژی را مصرف کنند و سپس در اين موجودات زيستی بعد از انباشته ھای آروينی و يا ھمان مھاد ماز در روند تکامل غريزه بقا ھم شکل گرفت ؟
603 of 981
:atheist, 08-08-25, 14:22
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما كه جانداران فزاﯾنده ی آنتروپی ھستيم، برای نياز خود به فرازﯾست ) بقا( نياز به " وﯾر" Memoryبرای ثبت حالت ﯾك و حالت دو برا ی درﯾافت جنبش و دگرگونی است ،وگرنه نميتواند زنده بماند. -٢انرژی ھای شناخته شده ٣گانه ،ھمه " ميدان" به معنی كوانتومی آن ھستند كه ھمان گراوﯾتون و فوتون و گلئون اند• . اين پست در ادامه بحث چھره واقعی انرژی است که در 780استارت خورد . اما ھنوز جواب سوال را نگرفتم يک جور ديگر ميرسم تا شايد بھتر متوجه شوم . ويژگی انرژی)گوھر( چيست ؟ اگر ھمان جنبش است ويزگی جنبش چيست اگر ھمان حرکت است ويزگی حرکت چيست و اگر شامل ويژگی ھست پس اين نيروھای سه گانه چھره ھايی از اين گوھره ھستند نه خود گوھر چون ھر کدام کارکرد ھا و ويژگی ھای مخصوص به خود را دارند اگر شامل ويژگی نيست چگونه به ويژگی ھای ديگر دگرگون ميشود .
:atheist, 08-08-25, 14:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
اﯾن پست در ادامه بحث چھره واقعی انرژی است که در 780استارت خورد . اما ھنوز جواب سوال را نگرفتم 604 of 981
ﯾک جور دﯾگر ميرسم تا شاﯾد بھتر متوجه شوم .
وﯾژگی انرژی)گوھر( چيست ؟ اگر ھمان جنبش است وﯾزگی جنبش چيست اگر ھمان حرکت است وﯾزگی حرکت چيست و اگر شامل وﯾژگی ھست پس اﯾن نيروھای سه گانه چھره ھاﯾی از اﯾن گوھره ھستند نه خود گوھر چون ھر کدام کارکرد ھا و وﯾژگی ھای مخصوص به خود را دارند اگر شامل وﯾژگی نيست چگونه به وﯾژگی ھای دﯾگر دگرگون ميشود . من اينگونه می انديشم که چھره واقعی و ويژگی گوھر را بايد در بيرون مکان تجربه کرد چون در مکان گرفتار بودن با خود ويژگی ای جديدی را مياورد . مثال اگر ما اين موج را بتوانيم بيرون مکان گير بياوريم انگاه ميتوانيم ان را به گونه ای دگرگون کنيم که به ما گراويتون بدھد يا فتون يا الکترون و الخ . البته می دانيم که مکان به مکان نداريم !
آسمان:16:14 ,26-08-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اگر "اطالعات" از دﯾد كوانتومی در نگر شماست، فوتون ھا ھمان ذره ھای نيرو بر ھستند و نيرو ھمان ھمكنشی اﯾن ذرات با ذرات جرم دار فرميون است و راستا و ميزان جنبش اﯾن ذرات نشانگر ھمان فرمان و ﯾا آگاھی است كه بدانھا ميرسد. اگر نگر شما جابجاﯾی داده ھا و اگاھی ھا با مثال ً امواج رادﯾوﯾی و ﯾا ليزر و غيره است كه اﯾن با سوار كردن داده اه ،مثال ً صفر و ﯾك ھا بر اﯾن امواج انجام ميشود ،نمونه ی ساده ی آن اﯾن است كه شما چراغ قرمز را ميبينيد و می اﯾستيد ﯾا اﯾن است كه شما چراغ دستی تان را به رمز مورس روشن و خاموش كنيد و ﯾك پيام به ﯾك فرد گيرندھی دور دست بدھيد .نمونه ھای پيچيده تر
605 of 981
با امواج رادﯾوﯾی ،مدو السيون آمپليتود و ﯾا شدت امواج است ) ( Amكه با كم و زﯾاد كردن آن ،ميتوان آگاھی رابر دامنه ی ان سوبار كرد .روش دﯾگر، مدوالسيون فركانس اﯾن امواج است و شما با كم و زﯾاد كردن فركانس اﯾن امواج ) ( fmميتوانيد اگاھی و داده را سوار بر امواج رادﯾوﯾی كنيد و روش ھای پيچيده تر دﯾجاتيلی و ..دﯾگر. دانشمندان محاسبه كرده بودند كه اگر مھابنگ براستی روی داده باشد ،در ھمان ثانيه ھای نخست كه نخستين فوتون تا توانستند در مكان بجنبند ،باﯾد آنھا ھنوز موجود باشند ،فوتون ھای با فركانس و انرژی بسيار كم كه به اﯾنھا ھمان امواج پس زمينه ميگوﯾند .اﯾنھا ھم تصافا ً پيدا شدند ،چون بعنوان نوﯾز ﯾا پارازﯾت در برخی گيرنده ھای رادﯾوﯾی اندر ميشدند. فوتون ھای " نوتر" از واكنش ھسته ای ستارگان و .. پدﯾد آمده اند و بيشتر پر انرژی ھستند• . ممنونم مزدك عزﯾز اﯾنكه ما تونستيم اﯾن امواج رو درﯾافت كنيم ،آﯾا دليل بر اﯾن نميشه كه ما سرﯾعتر از سرعت نور ،از محل بيگ بنگ دور شدﯾم؟ سوال دﯾگه .چرا اﯾن فوتونھا كم انرژی ھستند؟ مگه جھان در آن زمان بسيار داغ نبوده؟ پس نباﯾد تابش پرانرژی داشته باشه؟
مزدك بامداد:08:34 ,30-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ممنونم مزدك عزﯾز اﯾنكه ما تونستيم اﯾن امواج رو درﯾافت كنيم ،آﯾا دليل بر اﯾن نميشه كه ما سرﯾعتر از سرعت نور ،از محل بيگ بنگ دور شدﯾم؟ سوال دﯾگه .چرا اﯾن فوتونھا كم انرژی ھستند؟ مگه جھان در آن زمان بسيار داغ نبوده؟ پس نباﯾد تابش پرانرژی داشته باشه؟
ھمه جا " ،محل" مھابنگ است .جای ھمه چيز در آنگاه ﯾكی بوده و سپس اﯾن مكان كش آمده است .ﯾعنی ھر كدام ما و ھر پيكره ای در ھمان 606 of 981
محل مھابنگ است! امّا مھابنگ در عين حال از ما ١۴ميليارد سال نوری ھم فاصله " حد اكثر" دارد و فوتونھاﯾی كه اﯾن مسافت را پيموده باشند باﯾد به انرژی مينيموم ٣درجه ی كلوﯾن رسيده باشند. •
مزدك بامداد:08:35 ,30-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
در كمابيش 14ميليارد سال پيش ،جھان تنھا دارای گنجاﯾش ده بتوان منفی 99 سانتيمتر 3بود ببخشيدجناب مزدک ميشه بفرفاﯾيدخوداﯾن جھان ده بتوان منفی99سانتيمتر3 شماچطوروازکجاپدﯾدارشده بوددر14ميليارسال قبل
پدﯾدار ! نشده بود ،عين وجود بوده و ھست• .
مزدك بامداد:08:39 ,30-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
اﯾن پست در ادامه بحث چھره واقعی انرژی است که در 780استارت خورد . اما ھنوز جواب سوال را نگرفتم ﯾک جور دﯾگر ميرسم تا شاﯾد بھتر متوجه شوم . وﯾژگی انرژی)گوھر( چيست ؟ اگر ھمان جنبش است وﯾزگی جنبش چيست اگر ھمان حرکت است وﯾزگی حرکت چيست و اگر شامل وﯾژگی ھست پس اﯾن نيروھای سه گانه چھره ھاﯾی از اﯾن گوھره ھستند نه خود گوھر چون ھر
607 of 981
کدام کارکرد ھا و وﯾژگی ھای مخصوص به خود را دارند اگر شامل وﯾژگی نيست چگونه به وﯾژگی ھای دﯾگر دگرگون ميشود .
گفتيم كه اﯾن گوھره در تركيب با ابعاد باز شده ی مكان، كه باز گوﯾند از جنس ھمان گوھره است ،از ﯾك اَبَر نيرو به ٣نيرو شكسته شده است .ذره ای بودن اﯾن گوھره در مكان ،امكان تركيب ذرات و چھره نماﯾی وﯾژگی ھای ممكن و پتانسيل را پدﯾد مياورد) .صفات بالقوه ،بالفعل ميشوند( •
مزدك بامداد:08:45 ,30-08-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين 1111 :
استاد مزدك درود مطالب سودمندی نوشته بودﯾد راستش دوست داشتم دﯾدگاه شمارا درباره خدا بدانم آﯾا آن را ميپذﯾرﯾد ﯾا نه؟ اگر می پذﯾرﯾد به چه دليلی و اگر نه باز ھم به چه دليلی؟ خواھشا کلمات را گونه ای به کار ببرﯾد که من و امثال من ھم بفھميم.
چيزی كه اثر وجودی نداشته باشد ،در حكم عدم است ،ﯾعنی در عمل نبود فرض ميشود و كاری به اﯾن كه واقعا ً نيست ھم ندارد .مثال ً ادعا ميكنند كه دراكوال ھست .ما نه توان اﯾنرا دارﯾم كه جھان را بگردﯾم و ثابت كنيم كه نيست و نه زمان اﯾن كار را دارﯾم و نه اﯾنكه داستان به دراكوال پاﯾان ميگيرد. پس ھر موجود ادعاﯾی را باﯾد مدعيان ان اثبات كنند و گرنه در حكم عدم است .دراكوال تا كنون مشاھده ) به معنی دانشيك ان و نه تنھا دﯾدن( نشده ﯾعنی ھيچ اثر وجودی از ان آروﯾن نشده است) تجربه نشده( و ھيچ گواھانی ھم بر آروﯾن ان گواھی نداده اند. پس دراكوال در حكم عدم است و باور بدان ،عين حماقت است. ھمينگونه ھست نيز " خدا" ،كه ھيچ اثر وجودی ندارد ،پس در حكم عدم است. •
608 of 981
:atheist, 08-08-30, 21:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
گفتيم كه اﯾن گوھره در تركيب با ابعاد باز شده ی مكان، كه باز گوﯾند از جنس ھمان گوھره است ،از ﯾك اَبَر نيرو به ٣نيرو شكسته شده است .ذره ای بودن اﯾن گوھره در مكان ،امكان تركيب ذرات و چھره نماﯾی وﯾژگی ھای ممكن و پتانسيل را پدﯾد مياورد) .صفات بالقوه ،بالفعل ميشوند( • اگر درست متوجه شده باشم چھره واقھی گوھر ھمان ابر نيرو است ؟ ميتوان گفت اين ابر نيرو خاصيت ذره ای داشته چون به ھر حال موجی گرفتار در مکان بوده ؟
:saleh, 08-08-31, 01:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پدﯾدار ! نشده بود ،عين وجود بوده و ھست• . ﯾعنی ميفرماﯾيدازلی بوده:اگرازلی بودن جھان ده بتوان منفی99سانتيمتر3را در14ميلياردسال قبل تائيدکنيدپس نميتوانيد ازلی بودن ذات مقدس حضرت بارﯾتعالی را انکارکنيد.لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان. سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند
آسمان:17:52 ,31-08-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمه جا " ،محل" مھابنگ است .جای ھمه چيز
609 of 981
در آنگاه ﯾكی بوده و سپس اﯾن مكان كش آمده است .ﯾعنی ھر كدام ما و ھر پيكره ای در ھمان محل مھابنگ است! امّا مھابنگ در عين حال از ما ١۴ميليارد سال نوری ھم فاصله " حد اكثر" دارد و فوتونھاﯾی كه اﯾن مسافت را پيموده باشند باﯾد به انرژی مينيموم ٣درجه ی كلوﯾن رسيده باشند. • آھان متوجه شدم. اما ﯾك سوال دﯾگه پيش اومد. فرض كنيد من ﯾك المپ رو روشن ميكنم .ھر چه كه از المپ دورتر باشيم ،نوری كه درﯾافت ميكنيم ضعيفتر ھستش .حاال سوال من اﯾنه: اﯾن ضعيفتر بودن به معنی كمتر بودن تراكم فوتونھا در اونجاست؟ ﯾا اﯾنكه كاھش انرژی اونھا؟ آﯾا اﯾن كاھش انرژی به معنی كاھش فركانس اون موج ھست؟
اگر ممنكه كمی در مورد اﯾن مفاھيم توضيح بدﯾد ممنونم
:atheist, 08-09-01, 13:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين moosa : ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭﮎ ﳕﯽ ﮐﻨﻨﺪ! ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻭﻳﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ .ﻳﻌﻨﯽ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻧﺪﺍﺭﺍﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﺖ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﻴﮑﺮﺑﻨﺪﯼ ﺷﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ .ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺒﻨﺪﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﮐﻮﺍﺳﺮﻭﺍﺕ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﯽ ﳏﺾ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﯽ ﺗﮑﺎﻣﻞ-ﺩﺭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﳏﻴﻂ -ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺢ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺗﺮ ﺷﺪ .ﺳﺎﺑﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﮐﻪ ﻭﻳﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺩ -ﻭﺩﺭﻧﺘﺠﻪ ﺑﻘﺎ -ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ،ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻨﺪ . .ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺨﻦ ،ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻓﻘﻂ ﺟﺎﻧﺪﺭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﻭﻳﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﳏﻴﻂ ﻭ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
اوکی در واقع سوال من بيشتر مھاد فرازيست را مورد نقد قرار ميدھد . شما ميگوييد درک نميکردند نخستين نتيجه اين ميشود در روند تکامل "مھاد ماز" درک کردند آيا ميتوان گفت ان ھا از موقع پديد امدن تا مدت 610 of 981
زمان Xبرای مھاد فرازيست ميجنگيدند ؟ آيا ھر موجود زنده ای برای بقا ميجنگد ؟ برای ھمين ھست که ميخواھم مزدک نخست غريزه را تعريف دانشيکی بکند و سپس چگونگی پيوند ان را با ماده بيان کند . به نگر من چيزی به اسم مھاد فرازيست پايه محکمی ندارد و اين ھا ھمان نيرو ھای سرشتين ماده ھستند که از يک چينش ويژه ای به بعد مھاد فرازيست را اعتبار می بخشند و در يک چينشی ديگر ان را بی اعتبار ميکند برای درک بھتر : مثآل ھمين غريزه ھمين روند چينش ھای مادی است که وقتی يک شی به سمت شما ميايد شما خود به خود از خود دفاع ميکنيد و يک چينش را ميسازيد و چون شما نميتوانيد جبر را کنترل کنيد پس اين حرکت شما در فرايند تغيير چينش ھا نيست بلکه خود چينشی است که بايد اتفاق ميافتاده و ممکن است زمانی فرا رسد و شما ھيچ حرکتی از خود نشان ندھيد . چون نيرو ھای سرشتين با خواست شما دگرگون نميشوند بلکه شما با ان ھا دگرگون ميشويد . نميدانم منظور را خوب رساندم ؟
:moosa, 08-09-02, 05:37
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
اوکی در واقع سوال من بيشتر مھاد فرازﯾست را مورد نقد قرار ميدھد . شما ميگوﯾيد درک نميکردند نخستين نتيجه اﯾن ميشود در روند تکامل "مھاد ماز" درک کردند آﯾا ميتوان گفت ان ھا از موقع پدﯾد امدن تا مدت زمان Xبرای مھاد فرازﯾست ميجنگيدند ؟ آﯾا ھر موجود زنده ای برای بقا ميجنگد ؟ برای ھمين ھست که ميخواھم مزدک نخست غرﯾزه را تعرﯾف دانشيکی بکند و سپس چگونگی پيوند ان را با ماده بيان کند . به نگر من چيزی به اسم مھاد فرازﯾست پاﯾه محکمی
611 of 981
ندارد و اﯾن ھا ھمان نيرو ھای سرشتين ماده ھستند که از ﯾک چينش وﯾژه ای به بعد مھاد فرازﯾست را اعتبار می بخشند و در ﯾک چينشی دﯾگر ان را بی اعتبار ميکند برای درک بھتر :
مثآل ھمين غرﯾزه ھمين روند چينش ھای مادی است که وقتی ﯾک شی به سمت شما مياﯾد شما خود به خود از خود دفاع ميکنيد و ﯾک چينش را ميسازﯾد و چون شما نميتوانيد جبر را کنترل کنيد پس اﯾن حرکت شما در فراﯾند تغيير چينش ھا نيست بلکه خود چينشی است که باﯾد اتفاق ميافتاده و ممکن است زمانی فرا رسد و شما ھيچ حرکتی از خود نشان ندھيد . چون نيرو ھای سرشتين با خواست شما دگرگون نميشوند بلکه شما با ان ھا دگرگون ميشوﯾد . نميدانم منظور را خوب رساندم ؟ من که از حرف ھاﯾتان چيزی سر در نياوردم!
:atheist, 08-09-09, 22:47
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
در مورد پدﯾده درگيری ذرات با ﯾکدﯾگر کمی توضيح ميدھيد . گمام کنم اصطالح صحيح ان در ھم تکينگی کوانتومی باشد .
مزدك بامداد:21:43 ,16-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
ﯾعنی ميفرماﯾيدازلی بوده:اگرازلی بودن جھان ده بتوان
612 of 981
منفی99سانتيمتر3را در14ميلياردسال قبل تائيدکنيدپس نميتوانيد ازلی بودن ذات مقدس حضرت بارﯾتعالی را انکارکنيد.لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان. سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند
آقای گودرزی با اقای شقاﯾقی فاميل نيست •
مزدك بامداد:21:46 ,16-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
آھان متوجه شدم. اما ﯾك سوال دﯾگه پيش اومد. فرض كنيد من ﯾك المپ رو روشن ميكنم .ھر چه كه از المپ دورتر باشيم ،نوری كه درﯾافت ميكنيم ضعيفتر ھستش .حاال سوال من اﯾنه: اﯾن ضعيفتر بودن به معنی كمتر بودن تراكم فوتونھا در اونجاست؟ ﯾا اﯾنكه كاھش انرژی اونھا؟ آﯾا اﯾن كاھش انرژی به معنی كاھش فركانس اون موج ھست؟
اگر ممنكه كمی در مورد اﯾن مفاھيم توضيح بدﯾد ممنونم
بستگی به فركانس آنھا ندارد ،چون ما بازه ای از فركانسھا را ميتوانيم ببينيم .بلكه به كم شدن شمار فوتون ھا ،ﯾا بھتر بگوﯾيم كم شدن چگالی آنھا در ﯾك مكان بستگی دارد. بر اﯾن پاﯾه اگر ميليونھا فوتون پر انرژی ولی با فركانس باالی بنفش ھم در جاﯾی باشند ،شما آنھا را نميبينيد چون ﯾاخته ھای چسم شما تنھا فركانسھای ميان سرخ و بنفش را ميبينند• .
مزدك بامداد:21:51 ,16-09-08 ,
613 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
مھر ورزﯾده و اﯾن سوال ھم ﯾک جوابی دھيد . .1آﯾا اولين موجودات زﯾستی زنده که پدﯾد امدند
مثل موجوداتی که از تخليه الکترﯾکی بين ھيدروژن امونياک و الخ بوجود امدند .ميل به بقا داشتند ﯾا طبيعت جوری ان ھا را نگه داشت که اﯾن ھا در روند تکامل به موجودات زنده دﯾگری با تجربه ھای اروﯾنی مشخصی برسند و درک کنند زنده بودن بھتر از مرده بودن است و ميل به بقا در ان ھا شکل گرفت .
. 2و شما غرﯾزه را چگونه تعرﯾف دانشيکی ميکنيد ؟ ميل به بقا ﯾك برنامه ی ژنتيك و مغزی است و رﯾشه ھای ان به ثبات برخی مولكول ھای پيچيده ی و اسيد ھای امينه بر ميگردد و مفھوم بقا در اﯾنجا، بقای ﯾك چينش است و نه بقای ماده ،چون خود ماده بھرروی باقی است .ﯾك چينش ھم تنھا در پيوند با ﯾك پيرامون ميتواند بقا داشته باشد ،مثال ً شما در اب ميميرﯾد و لی ماھی در اب دارای بقاست و بوارونه. ﯾك كرﯾستال نبات ،تنھا در ﯾك محلول سيراب شده ی از شكر ،ميتواند پدﯾد بياﯾد و بجا بماند و در دھان شما از ميان ميرود• .
:kamran333, 08-09-17, 23:54
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ميل به بقا ﯾك برنامه ی ژنتيك و مغزی است و رﯾشه ھای ان به ثبات برخی مولكول ھای پيچيده ی و اسيد ھای امينه بر ميگردد و مفھوم بقا در اﯾنجا، بقای ﯾك چينش است و نه بقای ماده ،چون خود ماده بھرروی باقی است .ﯾك چينش ھم تنھا در پيوند با ﯾك پيرامون ميتواند بقا داشته باشد ،مثال ً شما در اب
614 of 981
ميميرﯾد و لی ماھی در اب دارای بقاست و بوارونه. ﯾك كرﯾستال نبات ،تنھا در ﯾك محلول سيراب شده ی از شكر ،ميتواند پدﯾد بياﯾد و بجا بماند و در دھان شما از ميان ميرود• . مزدک عزﯾز اگر ممکن است کمی بيشتر در اﯾن مورد توضيح دھيد چون بدليل کمی سواد رابطه بين سخن پرسش کننده و پاسخ شما را پيدا نکردم
آسمان:01:46 ,19-09-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
آخه جيگر! شما ھنوز وجود خدا رو ثابت نكردی ،حاال اﯾن حرف مضحك رو ھم ميزنی؟: بازنوشت : ﯾعنی ميفرماﯾيدازلی بوده:اگرازلی بودن جھان ده بتوان منفی99سانتيمتر3را در14ميلياردسال قبل تائيدکنيدپس نميتوانيد ازلی بودن ذات مقدس حضرت بارﯾتعالی را انکارکنيد.لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان. سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند
:atheist, 08-09-20, 01:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ميل به بقا ﯾك برنامه ی ژنتيك و مغزی است و رﯾشه ھای ان به ثبات برخی مولكول ھای پيچيده ی
615 of 981
و اسيد ھای امينه بر ميگردد و مفھوم بقا در اﯾنجا، بقای ﯾك چينش است و نه بقای ماده ،چون خود ماده بھرروی باقی است .ﯾك چينش ھم تنھا در پيوند با ﯾك پيرامون ميتواند بقا داشته باشد ،مثال ً شما در اب ميميرﯾد و لی ماھی در اب دارای بقاست و بوارونه. ﯾك كرﯾستال نبات ،تنھا در ﯾك محلول سيراب شده ی از شكر ،ميتواند پدﯾد بياﯾد و بجا بماند و در دھان شما از ميان ميرود• . درود برنامه زنتيکی طبق گفته شما با اروين و تجربه و تعامل با محيط بدست ميايد و به نسل بعدی منتقل ميشود . تا زمانی که اين برنامه به دست بيايدفرازيست چه معنی ميدھد ؟ ميتوان گفت فرازيست چيزی جز چينش ھای مادی در يک بازه زمانی بيش نيست و به ھمه بازه ھا تعلق ندارد ؟
:saleh, 08-09-21, 00:30
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
آخه جيگر! شما ھنوز وجود خدا رو ثابت نكردی ،حاال اﯾن حرف مضحك رو ھم ميزنی؟:
616 of 981
ارژنگ:04:09 ,21-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
آخه جيگر! شما ھنوز وجود خدا رو ثابت نكردی ،حاال اﯾن حرف مضحك رو ھم ميزنی؟: دوست گرامی به گمانم شما اﯾن پست جناب ھمراز رو ندﯾده اﯾد ؟ : دالﯾل وجود خدا و کيفيت خلقت ،و خلق شدن تمام مخلوقات توسط خداوند در تاپيک ھای زﯾر:
بطور گسترده به بحث گذاشته شده است و منکران خدا و خلقت پاسخی منطقی و علمی برای آنھا نداشته اند.
617 of 981
ھمچنين در تاپيک ھای زﯾر ،جھل و ادعاھای واھی منکران خدای حقيقی ، و نيز مدعيان خداﯾان جعلی و خرافی بطور دقيق مورد تجزﯾه و تحليل قرار گرفته است:
مزدك بامداد:19:41 ,23-09-08 ,
خوب جناب آسمان ميگوﯾد كه در اﯾنجاھا باال وجود خدا اثبات نشده، تنھا در باره ی ان ادعاھاﯾی شده كه ھمانجا ھم رد شده! •
مزدك بامداد:19:45 ,23-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود
برنامه زنتيکی طبق گفته شما با اروﯾن و تجربه و تعامل با محيط بدست مياﯾد و به نسل بعدی منتقل ميشود . تا زمانی که اﯾن برنامه به دست بياﯾدفرازﯾست چه معنی ميدھد ؟ ميتوان گفت فرازﯾست چيزی جز چينش ھای مادی در ﯾک بازه زمانی بيش نيست و به ھمه بازه ھا تعلق ندارد ؟
618 of 981
اﯾن برنامه نخست در ساده ترﯾن موجودات " زنده" ﯾعنی ﯾاخته ھا بوده است و آن چيزی نيست جز تركيب برخی اسيد ھای امينه كه توان گساردن انرژی را داشته اند و ھم اﯾنكه توان دوباره سازی و كپی خود را .ﯾعنی ما از چينش ھای وﯾژه ای از ماده سخن ميگوﯾيم كه با گرفتن ماده از پيرامون خود ،دارای توان دوبله كردن خود باشند• .
مزدك بامداد:19:47 ,23-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
سفسته: چون اگر ثابت ھم بكنم شما نميپذﯾرﯾد ) چون كور و فالن ھستيد( پس ثابت نمی كنم ،ولی خدا وجود دارد ھا !! •
آسمان:20:23 ,23-09-08 ,2
ھر كس توانست بگوﯾد در ھمين دو پست شاھكار Mr. Salehچند سفسطه موجود است ،جاﯾزه دارد! بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
619 of 981
اگرازلی بودن خدا را تائيدکنيدپس نميتوانيد ازلی بودن عنتر پرنده را انکارکنيد.لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان. سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند. البته من برای شما وجود عنتر پرنده رو ثابت نميكنم ،ثابت کردن وجود عنتر پرنده به افرادی ھمچون شما مثل ثابت کردن وجود خورشيددراسمان برای کسی است که تيره ترﯾن عينک جھان را بر چشم زده وتمام روزنه ھای ورود نوررامسدودکرده است ومی گوﯾدخورشيدی دراسمان وجودندارد و ....الباقی جفنگيات!
آسمان:13:43 ,26-09-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
دوست گرامی به گمانم شما اﯾن پست جناب ھمراز رو ندﯾده اﯾد ؟ : دالﯾل وجود خدا و کيفيت خلقت ،و خلق شدن تمام مخلوقات توسط خداوند در تاپيک ھای زﯾر: ... در تاپيكھای زﯾر ھم به تمام ادعاھای پوچ شما پاسخ داده شده ،خوانندگان لطفا ببينند:
620 of 981
آسمان:13:08 ,27-09-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
جناب آسمان 2 نشان دھيد که در کدام ﯾک از تاﯾپيک ھای فوق ،شما استدالل ھای خداباوران را رد کرده اﯾد ؟؟ در اﯾن زمينه ،فقط پاسخ ھاﯾی اﯾنچنين از شما دﯾده شده ! : و ) ...بقول خودتان( :
621 of 981
نشان دھيد كه در کدام ﯾک از تاپيک ھای فوق ،شما اﯾرادھاﯾی كه بر استداللھا)!( گرفته شده است)توسط جناب مزدك و دﯾگر دوستان( رد كرده اﯾد؟؟ من اﯾن پستھا را می نوﯾسم)ھمان پستھای خودتان با تغيير چند كلمه( كه بفھميد ادعای مفت ارزشی نداره ،البته شما نخواھيد فھميد!! پس بھتر نيست كه قضاوت رو به خوانندگان واگذار كنيم تا در ھمون تاپيكھا بحث رو بخونند ؟ بازنوشت : در اﯾن زمينه ،فقط پاسخ ھاﯾی اﯾنچنين از شما دﯾده شده ! : خاله زنك بازی ھای شما ھم كه زبانزد ھمگان است ،كافيه به ليست پستھای شما نگاھی بندازﯾم!:
:saleh, 08-09-28, 02:35
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
622 of 981
آسمان:11:48 ,28-09-08 ,2
ھدف اﯾن بود كه ببينيد مزخرفات شما رو برای ھر موجود خيالی دﯾگه جز خدا ھم ميشه گفت! شما كه بيشتر به جوكی شبيه است! اﯾنم سواالت منطقی بازنوشت : ﯾعنی ميفرماﯾيدازلی بوده:اگرازلی بودن جھان ده بتوان منفی99سانتيمتر3را در14ميلياردسال قبل تائيدکنيدپس نميتوانيد ازلی بودن ذات مقدس حضرت بارﯾتعالی را انکارکنيد.لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان. سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند جدا از سفسطه بيربطی ،كه مرتكب شدﯾد، اﯾن سوال از پاﯾه مشكل داره! خدا بنا به تعرﯾفش ازلی است ،و كسی نيست كه ازلی بودن خدا را نفی كند اما وجودش را نفی نكند پس كافيه كه برای كسی وجود خدا رو ثابت كنيد تا ازلی بودنش ھم براش روشن بشه ،نه اﯾنكه به كسی كه خدا رو قبول نداره ،چنين حرفی بگيد. برای اﯾنكه حتی شمام بفھمی: شخص 1به وجود پری آبی اعتقاد نداره. شخص 1ميگه آسمان آبی است. شخص 2ميگه :شما كه آبی بودن آسمان رو ميپذﯾرﯾد ،پس نميتونيد آبی بودن پری آبی رو انكار كنيد! لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان .سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند اگه نفھميدﯾد دﯾگه مشكل خودتونه ،ميتونيد سرتونو محكم به دﯾوار بكوبيد!
:atheist, 08-09-28, 16:53
623 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾن برنامه نخست در ساده ترﯾن موجودات " زنده" ﯾعنی ﯾاخته ھا بوده است و آن چيزی نيست جز تركيب برخی اسيد ھای امينه كه توان گساردن انرژی را داشته اند و ھم اﯾنكه توان دوباره سازی و كپی خود را .ﯾعنی ما از چينش ھای وﯾژه ای از ماده سخن ميگوﯾيم كه با گرفتن ماده از پيرامون خود ،دارای توان دوبله كردن خود باشند• . به لينک زير نگاه کنيد http://www.secularismforiran.com /peidayeshe_hayat.htm#spantaneous_origin منظور شما از ياخته ھا مولکول ھای زيستی ھستند يا RNAھا ؟ اگر RNAھا ھستند مولکول ھای زيستی را موجود زنده به حساب مياوريد ؟ اگر به حساب مياوريد پس تا موقعی که ياخته بوجود بيايند فرازيست اين مولکول ھای زيستی زنده چه معنی ميدھد ؟ .2 بازنوشت : ميتوان گفت ابر نيرو خاصيت ذره ای داشته چون به ھر حال موجی گرفتار در مکان بوده ؟ با توجه به اين نوشته پس ھمه ی ماده/انرژی " موج ھا " چون در مکان محدودند ذره ھستند ولی ھر چه محدوديت آن ھا بيشتر شود ويزگی ذره ای بودن بيشتر نمايان ميشود
بله ،ذرات الكترون و غيره ھم كه " ذره" ھستند، در حقيقت موج ھای گرفتار در مكان رﯾز ميباشند. ھمين الكترون ھا ھم ولی مثال ً در آزماﯾش دو شكاف در فيزﯾك كوانتومی ،وﯾژگی موجی از خود نشان ميدھند.
سپاسگذارم
624 of 981
:saleh, 08-09-30, 04:36
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ھدف اﯾن بود كه ببينيد مزخرفات شما رو برای ھر موجود خيالی دﯾگه جز خدا ھم ميشه گفت! شما كه بيشتر به جوكی شبيه است! اﯾنم سواالت منطقی جدا از سفسطه بيربطی ،كه مرتكب شدﯾد، اﯾن سوال از پاﯾه مشكل داره! خدا بنا به تعرﯾفش ازلی است ،و كسی نيست كه ازلی بودن خدا را نفی كند اما وجودش را نفی نكند پس كافيه كه برای كسی وجود خدا رو ثابت كنيد تا ازلی بودنش ھم براش روشن بشه ،نه اﯾنكه به كسی كه خدا رو قبول نداره ،چنين حرفی بگيد. برای اﯾنكه حتی شمام بفھمی: شخص 1به وجود پری آبی اعتقاد نداره. شخص 1ميگه آسمان آبی است. شخص 2ميگه :شما كه آبی بودن آسمان رو ميپذﯾرﯾد ،پس نميتونيد آبی بودن پری آبی رو انكار كنيد! لطفاپاسخی منطقی وعقالنی ارائه دھيدبدورازفرافکنی وتشوﯾش اذھان .سالم برانانکه طالب ھداﯾت وحقيقتند اگه نفھميدﯾد دﯾگه مشكل خودتونه ،ميتونيد سرتونو محكم به دﯾوار بكوبيد! باز جای بسی خوشحالی که فکرواندﯾشه شماازعنتر پرنده فراتررفته وبه پری آبی رسيده ھرچند برای شما پيشرف خوبی به نظر ميرسه ولی ھنوز ازتخيالت و اوھام فراتر نرفتی. جناب آسمان 2تمام ھستی با نظم وقانون مندی خودکه در روی زمين که برای من وشماقابل لمس وقابل درک است تاآسمان نا متناھی وناشناخته با ھمه توان وجود خالقی داناوتوانا را فرﯾاد ميزند اگر شما نمی شنوی دﯾگه مشکل خودتون ولی من پيشنھاد نمکنم سرتونو محکم بدﯾوار بکوبيد چون حالتون بدتر ميشه در عوض بشينيد کمی برای دانستن بی کينه وبدور از دشنمی به اطراف خودتون نگاه کنيد به آسمان پر ستاره به گلھای داخل باغچه به پروانه ھای رنگارنگی که باالی اونھا پرواز ميکنن به کودک خوردسالی که وقت گرسنگی گرﯾه ميکه ووقتی که سيره باخندھاش دﯾگرانو شاد ميکنه وھزاران نشانه وعالمت دﯾگر که ھر کدام بتنھاﯾی ازلی بودن خدارا وجودخدارا قدرت خدارا لطف ورحمت خدارا فرﯾاد می زنند. آﯾا باز ھم فکر ميکنيد که چنين حقيقت بی بدﯾع وباعظيمی که ما آنرا بانام جھان افرﯾنش ميشناسيم زاده ھمان نيروی حقيرو ناتوان وبدونه اندﯾشه وبقول جناب مزدک جھان ده بتوان منفی 99سانتيمر3است. 625 of 981
مزدك بامداد:17:24 ,30-09-08 ,
مزدكيسم ؟
اﯾن نگاره ميخواھد مزدك بامدادن را ) ،كه ﯾك موبد زرتشتی ھم بود( نشان دھد كه نگاه به ﯾك سرزمين آزاد و اباد و در پی آن "شاد" دارد ،چرا كه شادی از اموزه ھای نخستين زرتشت بوده كه ميتوان به بھزﯾستی و خوشبختی در زبان كنونی بازگردان كرد و آن نسك ھم زﯾر دست وی ،ھمان زند مزدكی و ﯾا سفرنگ او بر اوستای كھن برای نشان دادن راه راستين شادزﯾوی ،ﯾعنی دادگری در بخش داراﯾی ھا و فراورده ھای زﯾستی و برابری آدميان در جھانی بدون بھره كشی و ستم و بيداد گری بوده است .در واقع ،زرتشتی راستين و پيرو راستين " پاك ﯾزدان " ،ھم او بوده و نه موبدان مفتخور و زميندار ساسانی و ستمگر و نوكر اشراف و فرﯾبدھندگان مردم. 626 of 981
مزدك را ميتوان نخستين " سوسيالست" و دفتر زند مزدكی را نخستين " مانيفست" دادخواھی ھمبودﯾن ) سوسياليسم( و آدمگراﯾی ) ھومانيسم( در جھان ،كه در تارﯾخ آمده ،دانست. پيروان او ،از بابك خرمدﯾن گرفته تا سوسيالست ھای امروزﯾن، فراگشت و دنباله ی راھی ھستند كه مزدك بامدادان نشان داد. •
مزدك بامداد:17:26 ,30-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
مزدك بامداد:17:28 ,30-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
باز جای بسی خوشحالی که فکرواندﯾشه شماازعنتر پرنده فراتررفته وبه پری آبی رسيده ھرچند برای شما پيشرف خوبی به نظر ميرسه ولی ھنوز ازتخيالت و اوھام فراتر نرفتی. جناب آسمان 2تمام ھستی با نظم وقانون مندی خودکه در روی زمين که برای من وشماقابل لمس وقابل درک است تاآسمان نا متناھی وناشناخته با ھمه توان وجود خالقی داناوتوانا را فرﯾاد ميزند اگر شما نمی شنوی دﯾگه 627 of 981
مشکل خودتون ولی من پيشنھاد نمکنم سرتونو محکم بدﯾوار بکوبيد چون حالتون بدتر ميشه در عوض بشينيد کمی برای دانستن بی کينه وبدور از دشنمی به اطراف خودتون نگاه کنيد به آسمان پر ستاره به گلھای داخل باغچه به پروانه ھای رنگارنگی که باالی اونھا پرواز ميکنن به کودک خوردسالی که وقت گرسنگی گرﯾه ميکه ووقتی که سيره باخندھاش دﯾگرانو شاد ميکنه وھزاران نشانه وعالمت دﯾگر که ھر کدام بتنھاﯾی ازلی بودن خدارا وجودخدارا قدرت خدارا لطف ورحمت خدارا فرﯾاد می زنند. آﯾا باز ھم فکر ميکنيد که چنين حقيقت بی بدﯾع وباعظيمی که ما آنرا بانام جھان افرﯾنش ميشناسيم زاده ھمان نيروی حقيرو ناتوان وبدونه اندﯾشه وبقول جناب مزدک جھان ده بتوان منفی 99سانتيمر3است. نظم در جھان به اثبات نميرسد. نظم = سيستم +قانونمندی +ھدف امّا كو ھدف جھان ؟ كدام سيستم؟ پس با دكمله و منبر رفتن نميتوان چيزی را ثابت كرد .منطق ميخواھد كه عمله ی جھل اسالمی ندارند• -
مزدك بامداد:17:35 ,30-09-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
به لينک زﯾر نگاه کنيد
http://www.secularismforiran.com /peidayeshe hayat.htm#spantaneous origin
منظور شما از ﯾاخته ھا مولکول ھای زﯾستی ھستند ﯾا Rnaھا ؟ اگر Rnaھا ھستند مولکول ھای زﯾستی را موجود زنده به حساب مياورﯾد ؟ اگر به حساب مياورﯾد پس تا موقعی که ﯾاخته بوجود بياﯾند فرازﯾست اﯾن مولکول ھای زﯾستی زنده چه معنی ميدھد ؟ .2
سپاسگذارم
628 of 981
موجود زنده از ﯾك فورمول و ﯾك متابوليسم درست شده است. موكول ھای Dnaكنترل كننده و ھمان فورمول ،و دﯾگر بخش ھای فراھم سازی انرژی و جنبش و ...متابوليسم ھستند ) البته وﯾروس ھا تنھا فورمول دارند و متابوليسم ﯾاخته ھای بيگانه را با تزرﯾق فورمول ،در خدمت خود در مياورند ( .در پيكر شما ھم ،كل پيكر و ﯾاخته ھا و ... شما ،در خدمت ھمان فورمول و بجا ماندن ھمان ژن ھاست و بجا ماندن اﯾن ژنھا و بيشتر شدنشان ھم خود نيازمند داستن متابوليسم بھترو بھتر و ھرچه ھوشمند تر و تواناتر است .پس اﯾنجا ﯾك پيوند دوسوﯾه ميان متابوليسم و فورمول وجود دارد كه اﯾن روند ،به فرازﯾست فورمول از ﯾكسو و ساختن و بھتر كردن متابوليسم و پيكر از سوی دﯾگر ميانجامد وآغاز ھمه ی اﯾنھا ،ھمانگونه كه گفتيم ،از نختسين پروتئين ھا و اسيد ھای امينه و نخستين Dnaبوده كه توان دوبله كردن خود را با گرفتن اسيد ھای امينه و پروتئين ھای دﯾگر سرگردان در سوپ اوليه درﯾاگھای گرم اتشفشانی ،پيدا كرده است• .
آسمان:19:22 ,30-09-08 ,2
لطفا مقداری در مورد مفھوم دما از دﯾد فيزﯾك جدﯾد توضيح بدﯾد. و اﯾنكه دما و جنبش و نيرو چه ارتباطی با ھم دارند؟ در جاﯾی دﯾدم كه ميخواستند تمام حركات در جھان را با تغييرات حرارت توضيح بدن!
مزدك بامداد:19:53 ,30-09-08 ,
دما چيزی نيست جز ﯾك اندازه برای جنبش ) انرژی جنبشی( ذرات ﯾك جسم ﯾا ذرات درون ﯾك ظرف و سيستم. زمانی ھست كه ذرات مثال ً ﯾك تكه سرب ،ھمه در ﯾك راستا با ھم ميجنبند ،مانند مثال ً ﯾك گلوله ،آنگاه ميگوﯾند اﯾن گلوله دارای تندای نسبی = انرژی جنبشی است .امّا اگر ھمين ذرات اتم اﯾن گلوله ،در راستاھای گوناگون بلرزند و بجنبند ،اﯾن دما و ﯾا انرژی جنبشی درونی ذرات گلوله است و دﯾگر تندای نسبی ندارد .اﯾن جنبش ذرات را ما بصورت داغی و گرمای گلوله حس ميكنيم چون اﯾن اتم ھا به اتم ھای پوست ما ميخورند .پس كوتاه سخن، از آنجاﯾی كه بررسی تندا و جنبش ھر ذره ای نه شدنی است و نه نياز است ،انرژی جنبشی ميانگين ھمه ذرات ﯾك سيستم را ،با اندازه ی دما و با درجه ی كلوﯾن اندازه ميگيرند و برای ھمين ،صفر درجه ی كلوﯾن ،به چم بی جنبشی %١٠٠ھمه ذرات در ﯾك سيستم است ) حالتی كه ھرگز نميتوان بدان رسيد( 629 of 981
پيوند نيرو با انرژی ھم اﯾن است كه ذرات نيرو بر ،از انرژی درست شده اند ) بسته ھای انرژی در چھره ھای گوناگون ھستند( ،بر اﯾن پاﯾه شما با نيرو ،انرژی خود را مثال ً از بازو ،به كاغذ سمباده منتقل ميكنيد و انگيزه ی جنبش ذرات درونی و گرم شدن آن ميشوﯾد .بر اﯾن پاﯾه ،مثال ً ﯾك گلوله ی داغ ،دارای انرژی بيشتر و در پی ان ،جرم بيشتری از ﯾك گلوله ی سرد است ) سرما= كمبود انرژی جنبشی درونی درات ﯾك سيستم( ھمه سيارات و ستارگان و پرتو ھا و اجسام اﯾن كيھان را ھم ميتوان ذرات درونی اﯾن جھان دانست و از " دمای" جھان سخن گفت ،كه البته كمی ناآشنا بنگر ميرسد. •
آسمان:21:12 ,30-09-08 ,2
متشكرم من در جاﯾی چنين سوالی رو پرسيدم و چنين پاسخی درﯾافت كردم .ميخوام ببينم اﯾن جواب از نظر شما درسته؟ سوال: بازنوشت : من دو تا ساعت مشابه در دست دارم .ﯾكی را با سرعتی بسيار باال)كسر بزرگی از سرعت نور( نسبت به خودم ،ميفرستمش تا مسيری طوالنی را حركت كرده و سپس به سوی من برگردد .آن ﯾكی را با سرعتی بسيار كمتر نسبت به خودم ،ميفرستم تا مسير كوتاھی را رفته و برگردد. آنگاه كه ھر دوﯾشان برگشتند و كنار من ساكن ھستند ،من چنين ميبينم كه ساعت اولی 5ثانيه از ساعت دومی جلوافتاده است. آﯾا در ھمان لحظه كه اﯾن دو تا ساعت ،كنار ھم ،و ساكن نسبت به ھم ھستند ،و من دارم ميبينم ﯾكی 5ثانيه جلوتر از دﯾگری است ،امكان دارد ناظر دﯾگری باشد ،كه بگوﯾد نخير ،مگه كوری؟ ساعت دومی 3 ثانيه جلو افتاده؟ حاال مسئله دﯾگری كه ملموس تر است و اتفاقا مسئله معروفی ھم ھست. دو برادر دوقولو در زمين ھستند .ناگاه در سن 20سالگی ،ﯾكيشان تصميم ميگيرد كه به ﯾك سفر فضاﯾی با سرعتی بسيار باال برود. ھنگامی كه برميگردد ،ميبيند كه خودش 21ساله است و جوان ،اما برادرش 60ساله است و پير شده) .در اﯾنجا برای راحتی ،از تاثيرات 630 of 981
گرانش زمين بر سرعت گذشت زمان ،صرف نظر كنيم( آﯾا ممكن است ناظری وجود داشته باشد كه بگوﯾد :نه ،شما اشتباه ميكنيد ،برادر اولی پير شده و آنكه در زمين بوده ،جوان مونده.
جواب: بازنوشت : بازنوشت : من دو تا ساعت مشابه در دست دارم .ﯾكی را با سرعتی بسيار باال)كسر بزرگی از سرعت نور( نسبت به خودم ،ميفرستمش تا مسيری طوالنی را حركت كرده و سپس به سوی من برگردد .آن ﯾكی را با سرعتی بسيار كمتر نسبت به خودم ،ميفرستم تا مسير كوتاھی را رفته و برگردد. آنگاه كه ھر دوﯾشان برگشتند و كنار من ساكن ھستند ،من چنين ميبينم كه ساعت اولی 5ثانيه از ساعت دومی جلوافتاده است. آﯾا در ھمان لحظه كه اﯾن دو تا ساعت ،كنار ھم ،و ساكن نسبت به ھم ھستند ،و من دارم ميبينم ﯾكی 5ثانيه جلوتر از دﯾگری است ،امكان دارد ناظر دﯾگری باشد ،كه بگوﯾد نخير ،مگه كوری؟ ساعت دومی 3ثانيه جلو افتاده؟ بله . چنين ناظری ھم موجود است !! کافی است آن ناظر نسبت به شما حرکت داشته باشد ،آن گاه زمانی که اندازه می گيرد نسبت به شما متفاوت خواھد بود !! بازنوشت : حاال مسئله دﯾگری كه ملموس تر است و اتفاقا مسئله معروفی ھم ھست. دو برادر دوقولو در زمين ھستند .ناگاه در سن 20سالگی، ﯾكيشان تصميم ميگيرد كه به ﯾك سفر فضاﯾی با سرعتی بسيار باال برود .ھنگامی كه برميگردد ،ميبيند كه خودش 21ساله است و جوان ،اما برادرش 60ساله است و پير شده) .در اﯾنجا برای راحتی ،از تاثيرات گرانش زمين بر سرعت گذشت زمان، صرف نظر كنيم( آﯾا ممكن است ناظری وجود داشته باشد كه بگوﯾد :نه ،شما اشتباه ميكنيد ،برادر اولی پير شده و آنكه در زمين بوده ،جوان مونده
631 of 981
باز ھم بله !!! آن برادر دﯾگر چنين ادعاﯾی خواھد داشت !!!! بگزارﯾد بيشتر توضيح دھم : برادر درون سفينه فضاﯾی چه ميبيند ؟! می بيند که برادر دﯾگرش با سرعتی نزدﯾک به نور از او دور می شود ) خود را ساکن فرض می کند ( و بعد دوباره با سرعتی نزدﯾک به نور به او نزدﯾک می شود . در تمامی طول مسير ،آن برادری که در سفينه بوده ،سرعتی را که برای برادر زمينی خود اندازه گيری می کند ،سرعتی نزدﯾک به نور خواھد بود !! پس از دﯾد او برادرش جوان مانده !! ضمن اﯾنکه اﯾن پارادوکس به دليل تاثيرات گرانشی و نيز شتاب دار بودن مرجع شما ،در نسبيت خاص جوابی ندارد
آسمان:21:26 ,30-09-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
باز جای بسی خوشحالی که فکرواندﯾشه شماازعنتر پرنده فراتررفته وبه پری آبی رسيده ھرچند برای شما پيشرف خوبی به نظر ميرسه ولی ھنوز ازتخيالت و اوھام فراتر نرفتی. جناب آسمان 2تمام ھستی با نظم وقانون مندی خودکه در روی زمين که برای من وشماقابل لمس وقابل درک است تاآسمان نا متناھی وناشناخته با ھمه توان وجود خالقی داناوتوانا را فرﯾاد ميزند اگر شما نمی شنوی دﯾگه مشکل خودتون ولی من پيشنھاد نمکنم سرتونو محکم بدﯾوار بکوبيد چون حالتون بدتر ميشه در عوض بشينيد کمی برای دانستن بی کينه وبدور از دشنمی به اطراف خودتون نگاه کنيد به آسمان پر ستاره به گلھای داخل باغچه به پروانه ھای رنگارنگی که باالی اونھا پرواز ميکنن به کودک خوردسالی که وقت گرسنگی گرﯾه ميکه ووقتی که سيره باخندھاش دﯾگرانو شاد ميکنه 632 of 981
وھزاران نشانه وعالمت دﯾگر که ھر کدام بتنھاﯾی ازلی بودن خدارا وجودخدارا قدرت خدارا لطف ورحمت خدارا فرﯾاد می زنند. آﯾا باز ھم فکر ميکنيد که چنين حقيقت بی بدﯾع وباعظيمی که ما آنرا بانام جھان افرﯾنش ميشناسيم زاده ھمان نيروی حقيرو ناتوان وبدونه اندﯾشه وبقول جناب مزدک جھان ده بتوان منفی 99سانتيمر3است. ميبينی كه ھمين پستھای من باعث شد بفھمی برای حرفات باﯾد دليل)ھرچند چرت( بياری .جای خوشحالی داره اﯾن پيشرفت. اما خب از ھمين پست مشخصه كه سطح نگرش شما نسبت به جھان از سطح فھم كودكی فراتر نيست ،درھرصورت جناب مزدك پاسخ باﯾسته رو دادند ،منتظر جوابتون ھستم.
:saleh, 08-10-01, 04:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ميبينی كه ھمين پستھای من باعث شد بفھمی برای حرفات باﯾد دليل)ھرچند چرت( بياری .جای خوشحالی داره اﯾن پيشرفت. اما خب از ھمين پست مشخصه كه سطح نگرش شما نسبت به جھان از سطح فھم كودكی فراتر نيست ،درھرصورت جناب مزدك پاسخ باﯾسته رو دادند، منتظر جوابتون ھستم.
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
نظم در جھان به اثبات نميرسد.
نظم = سيستم +قانونمندی +ھدف امّا كو ھدف جھان ؟ كدام سيستم؟ 633 of 981
پس با دكمله و منبر رفتن نميتوان چيزی را ثابت كرد .منطق ميخواھد كه عمله ی جھل اسالمی ندارند• - جناب آسمان :2باﯾدتکرار طوطی وار کلمات را به ھنر ھای دﯾگرشما اضافه نماﯾم در ضمن چرا اﯾنقدر دست بدامن مزدک بامدادميشوی بابا اﯾن بينوا تو احوال خودش ھم حيران مانده است.ضمناجواب شماراقبالدادم. جناب مزدک بامداد:برای شماھم خيلی متاسفم من ازمرﯾدھاوارادتمندھای شماتعجب ميکنم که چطورشماراپرفسورخطاب ميکنندو ھرجا کم می آورند دست بدامان شما ميشوند .ببينم جناب پرفسورمگرخودشما جزئی ازاﯾن جھان نيستيد ؟ مگر وجود شما متشکل از ميلياردھا سلول وگلبول وتارھای عصبی وخونی نيستند مگرکار انھا براساس قانونی شناخته شده درداخل سيستمی بنام بدن و باھدفی برای سالمت شما انجام نمشود آﯾا ھمين مثال کوچک وابتدای فرمول شما را کامل نمکند؟ زندگی=بدن+کارھماھنگ اعضاء+سالمت درضمن جناب مزدک گفتنن کلماتی مثل عمله جھل وحرفھاﯾی ازاﯾن قبيل برای شماکه مثالپرفسورھستيددر برابر منتقدﯾن ومخالفين تان زﯾاد فيلسوفانه به نظر نميرسه.
آسمان:14:26 ,01-10-08 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
جناب آسمان :2باﯾدتکرار طوطی وار کلمات را به ھنر ھای دﯾگرشما اضافه نماﯾم در ضمن چرا اﯾنقدر دست بدامن مزدک بامدادميشوی بابا اﯾن بينوا تو احوال خودش ھم حيران مانده است.ضمناجواب شماراقبالدادم. جناب مزدک بامداد:برای شماھم خيلی متاسفم من ازمرﯾدھاوارادتمندھای شماتعجب ميکنم که چطورشماراپرفسورخطاب ميکنندو ھرجا کم می آورند دست بدامان شما ميشوند .ببينم جناب پرفسورمگرخودشما جزئی ازاﯾن جھان نيستيد ؟ مگر وجود شما متشکل از ميلياردھا سلول وگلبول وتارھای عصبی وخونی نيستند مگرکار انھا براساس قانونی شناخته شده درداخل سيستمی بنام بدن و باھدفی برای سالمت شما انجام نمشود آﯾا ھمين مثال کوچک وابتدای فرمول شما را کامل نمکند؟ زندگی=بدن+کارھماھنگ اعضاء+سالمت درضمن جناب مزدک گفتنن کلماتی مثل عمله جھل وحرفھاﯾی ازاﯾن قبيل برای شماکه مثالپرفسورھستيددر برابر منتقدﯾن ومخالفين تان زﯾاد فيلسوفانه به نظر نميرسه. -1خوب باز بيسوادی خودتون رو نشون دادﯾد! حقيقت ﯾكی بيشتر نيست ،و توافق دو 634 of 981
نفر در ﯾك چيز الزاما به معنای تقليد از روی ھمدﯾگه نيست .اشتباه حرف شما كامال واضح و ﯾك چيز مشخصه .وقتی جناب مزدك اشتباه رو نشون دادند ،من دليلی بر تكرار حرفشون نميبينم. -2شما باﯾد ھدفمندی رو برای كل جھان نشون بدﯾد ،نه جزئی از اون! پس از ھمون اول ميگفتيد :اتومبيل سيستمی ھدفمند است .اتومبيل جزئی از جھان است .پس جھان ھدفمند است. اﯾنكه بخش كوچكی از جھان ھدف داشته باشه ،دليلی بر ھرفمندی كل جھان نيست. مثال اﯾنكه اوضاع در كره زمين)كسر ناچيزی از جھان كمتر از ( 0.0000000000001در راستای ﯾه ھدف باشه. باﯾد نشون بدﯾد كه اﯾن بيش از 99.99999999999درصد بقيه ھم در راستای اﯾن ھدف ھستند)مثال نشون بدﯾد اون ستاره ھاﯾی كه در فاصله چند ميليارد سال نوری از زمين ھستن ،به چه درد ما ميخورند( در غير اﯾنصورت ،اﯾن ھدفمندی در اﯾن جزء بسيار كوچك از جھان ،ميتونه تصادفی باشه و از نظر احتماالتی ھم كامال منطقی ھست كه بيش از 99.99999999999درصد جھان بی ھدف ،و آن بخش كوچك ھدفمند باشه. البته ھدف شما از اﯾن معلق بازی ھا مشخصه .شما دﯾدی كه اﯾنجا به پرسشھای علمی كاربران پاسخ داده ميشه .برای خراب كردن چھره مزدك ميخوای تاپيكشو با بحثھا و پستھای سطح پاﯾين به گند بكشی. از مدﯾر محترم درخواست ميكنم اﯾن پستھای زباله رو به تاپيك دﯾگه ای كه به اﯾن چرندﯾات مربوط باشه بفرستند.
مزدك بامداد:15:51 ,01-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
-1خوب باز بيسوادی خودتون رو نشون دادﯾد! حقيقت ﯾكی بيشتر نيست ،و توافق دو نفر در ﯾك چيز الزاما به معنای تقليد از روی ھمدﯾگه نيست .اشتباه حرف شما كامال واضح و ﯾك چيز مشخصه .وقتی جناب مزدك اشتباه رو نشون دادند ،من دليلی بر تكرار حرفشون نميبينم. -2شما باﯾد ھدفمندی رو برای كل جھان نشون بدﯾد ،نه جزئی از اون! پس از ھمون اول ميگفتيد :اتومبيل سيستمی ھدفمند است .اتومبيل جزئی از جھان است .پس جھان ھدفمند است. اﯾنكه بخش كوچكی از جھان ھدف داشته باشه ،دليلی بر ھرفمندی كل جھان نيست .مثال اﯾنكه اوضاع در كره زمين)كسر ناچيزی از جھان كمتر از ( 0.0000000000001در راستای ﯾه ھدف باشه. باﯾد نشون بدﯾد كه اﯾن بيش از 99.99999999999درصد بقيه ھم در راستای 635 of 981
اﯾن ھدف ھستند)مثال نشون بدﯾد اون ستاره ھاﯾی كه در فاصله چند ميليارد سال نوری از زمين ھستن ،به چه درد ما ميخورند( در غير اﯾنصورت ،اﯾن ھدفمندی در اﯾن جزء بسيار كوچك از جھان ،ميتونه تصادفی باشه و از نظر احتماالتی ھم كامال منطقی ھست كه بيش از 99.99999999999درصد جھان بی ھدف ،و آن بخش كوچك ھدفمند باشه.
آفرﯾن ،پاسخ شاﯾسته درست ھمين است. اﯾشان توجه نكرد كه ما گفتيم كه باﯾد نظم را در ھمه جھان نشان بدھد و اگر نظم تنھا در بخشی از جھان باشد ،روشن است كه تصادفی و از روی حساب احتماالتی است. تعميم دادن جزء به كل ھم در منطق غدغن است )سفسته ی ژنراليزاسيون ﯾا تعميم ( برای اﯾنھم كه نظم را در ھمه جھان نشان بدھد ،باﯾد بگوﯾد: -١ھدف جھان چيست كه اﯾن نظم در راستای ان است؟ -٢اﯾا جھان بی نظمی ھم ھست كه بدانيم بی نظمی چگونه ميبود؟ چون نه ١و نه ٢اثبات شدنی ھستند ،فرنود نظم ،پوچ است. •
مزدك بامداد:15:56 ,01-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
متشكرم
من در جاﯾی چنين سوالی رو پرسيدم و چنين پاسخی درﯾافت كردم .ميخوام ببينم اﯾن جواب از نظر شما درسته؟ سوال:
جواب: پاسخ نخست اﯾشان درست بنگر نميرسد.چون دو 636 of 981
ساعت نزد ھمند و نسبت بھم تندا و جنبشی ندارند، از دﯾد ھر ناظری كه بيرون از اﯾن دو ساعت باشد، تفاوت آنھا دﯾده خواھد شد .تفاوت اﯾنھا دﯾگر در بستر زمان نيست ،در چينش و زاوﯾه ی عقربه ھاست .بجای اﯾن ميتوان حتی گفت كه اگر ﯾك مربع و داﯾره را كنار ھم بنھيم ،اﯾا ناظری ھست كه داﯾره را مربع ببيند!؟ دومی ھم ھمانند ﯾكمی است و نادرست پاسخ داده شده است ،به فرنود باال و اﯾنكه آنكه تندای باال دارد ھمواره زمان " درونی" كمتری سپری ميكند. •
:atheist, 08-10-04, 01:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
موجود زنده از ﯾك فورمول و ﯾك متابوليسم درست شده است. موكول ھای Dnaكنترل كننده و ھمان فورمول ،و دﯾگر بخش ھای فراھم سازی انرژی و جنبش و ...متابوليسم ھستند ) البته وﯾروس ھا تنھا فورمول دارند و متابوليسم ﯾاخته ھای بيگانه را با تزرﯾق فورمول ،در خدمت خود در مياورند ( .در پيكر شما ھم ،كل پيكر و ﯾاخته ھا و ... شما ،در خدمت ھمان فورمول و بجا ماندن ھمان ژن ھاست و بجا ماندن اﯾن ژنھا و بيشتر شدنشان ھم خود نيازمند داستن متابوليسم بھترو بھتر و ھرچه ھوشمند تر و تواناتر است .پس اﯾنجا ﯾك پيوند دوسوﯾه ميان متابوليسم و فورمول وجود دارد كه اﯾن روند ،به فرازﯾست فورمول از ﯾكسو و ساختن و بھتر كردن متابوليسم و پيكر از سوی دﯾگر ميانجامد وآغاز ھمه ی اﯾنھا ،ھمانگونه كه گفتيم ،از نختسين پروتئين ھا و اسيد ھای امينه و نخستين Dnaبوده كه توان دوبله كردن خود را با گرفتن اسيد ھای امينه و پروتئين ھای دﯾگر سرگردان در سوپ اوليه درﯾاگھای گرم اتشفشانی ،پيدا كرده است• . بسيار ساده زيبا و دانشيک . در ھمينجا ديدم در پستی گفته بوديد ماده در ھر لحظه کاملترين چينش را دارد منظور شما از چينش کامل چيست ؟ زمانی که داريد اين جمله را ميخوانيد آيا ماده کاملترين
637 of 981
چينش را دارد از روی چه چيز اين را ميگوييد ؟
ارژنگ:02:05 ,04-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
: S31 : آفرﯾن ،پاسخ شاﯾسته درست ھمين است. اﯾشان توجه نكرد كه ما گفتيم كه باﯾد نظم را در ھمه جھان نشان بدھد و اگر نظم تنھا در بخشی از جھان باشد ،روشن است كه تصادفی و از روی حساب احتماالتی است. تعميم دادن جزء به كل ھم در منطق غدغن است • شماھا! خيلی بيخود کردﯾد گفتيد! اگر در خانه ی شما رختخواب و لباس ھاﯾتان درھم و برھم و بی نظم روی ھم رﯾخته شده باشد. در آشپزخانه تان ھم ظروف کثيف و بی نظم روی ھم انباشته شده باشد. و در بقيه ی خانه تان ھم بی نظمی بيداد بکند ... اﯾن ممکن است نشانگر اﯾن باشد که شما ﯾک شخص بسيار بی نظمی ھستيد . حال اگر » در بخشی « از خانه ی شما ﯾک کامپيوتر سالم در حال کار باشد، نظم به کار رفته در ساخت آن کامپيوتر -با در نظر گرفتن بی نظمی کل خانه -باﯾد » تصادفی « محسوب شود ؟! ضمن آنکه کل جھان ،به عنوان ﯾک مجموعه ی بسيار عظيم دارای آنچنان نظم شگفت انگيزی است که دانشمدان بزرگ را ھمواره به تعجب واداشته است. مثال نظمی در مجموعه ھای شمسی و سيارات وجود دارد که حتی ﯾک ھزارم ثانيه ی آن ھم قابل پيش بينی است . بر اساس ھمين نظم است که ﯾک ماھواره ده ھا سال بر مدار زمين ميگردد ،بدون آنکه ذره ای جابجا شود.
:atheist, 08-10-04, 16:10
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
638 of 981
خب اﯾن حرف ھا به شما چه ؟! مثال اﯾن مقاله را آورده اﯾد که خود را منسوب به آن مزدک بامداد بکنيد ؟ !
شما که اصال به ﯾزدان پاک و آفرﯾده ھای اﯾن ﯾزدان پاک و دﯾن زردشت و خود زردشت ھيچ اعتقادی ندارﯾد ! شما ﯾک فحاش کبير ! و ﯾک اھانت کننده ی حقير ھستد ! عمله ی الابالی گری ،نوکر صھيونيسم و جناﯾتکاران فرنگی ! بارھا ھم اﯾن را شجاعانه اعتراف کرده اﯾد ... تو را با نبرد دليران چه کار ؟! اينھا جواب سوالی است که من در چند صفحه قبل پرسيدم و گويا Idمزدک ان را نديده بود و با پيغام خصوصی لينک آن را يکبار ديگر ارسال کردم .ميبينی که دشمنی با بيخدايان نه تنھا سودی برايتان ندارد بلکه منجر به ضايع شدن ) تابلو شدن( شما ميشود .
مزدك بامداد:02:03 ,05-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بسيار ساده زﯾبا و دانشيک .
در ھمينجا دﯾدم در پستی گفته بودﯾد ماده در ھر لحظه کاملترﯾن چينش را دارد منظور شما از چينش کامل چيست ؟ زمانی که دارﯾد اﯾن جمله را ميخوانيد آﯾا ماده کاملترﯾن چينش را دارد از روی چه چيز اﯾن را ميگوﯾيد ؟
منظور اﯾن است كه چينش ذرات مادی پيرو شراﯾط فرمانروا در ھر زمان است و ھيچ چيز و ھيچ چينشی از اثر و فرمان نيروھای مادی بيرون نميباشد• .
639 of 981
مزدك بامداد:02:10 ,05-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
شماھا! خيلی بيخود کردﯾد گفتيد! اگر در خانه ی شما رختخواب و لباس ھاﯾتان درھم و برھم و بی نظم روی ھم رﯾخته شده باشد. در آشپزخانه تان ھم ظروف کثيف و بی نظم روی ھم انباشته شده باشد. و در بقيه ی خانه تان ھم بی نظمی بيداد بکند ... اﯾن ممکن است نشانگر اﯾن باشد که شما ﯾک شخص بسيار بی نظمی ھستيد . حال اگر » در بخشی « از خانه ی شما ﯾک کامپيوتر سالم در حال کار باشد، نظم به کار رفته در ساخت آن کامپيوتر -با در نظر گرفتن بی نظمی کل خانه - باﯾد » تصادفی « محسوب شود ؟! ضمن آنکه کل جھان ،به عنوان ﯾک مجموعه ی بسيار عظيم دارای آنچنان نظم شگفت انگيزی است که دانشمدان بزرگ را ھمواره به تعجب واداشته است. مثال نظمی در مجموعه ھای شمسی و سيارات وجود دارد که حتی ﯾک ھزارم ثانيه ی آن ھم قابل پيش بينی است . بر اساس ھمين نظم است که ﯾک ماھواره ده ھا سال بر مدار زمين ميگردد، بدون آنکه ذره ای جابجا شود. دكلمه كه سودی ندارد. از دو گزﯾنه بيرون نيست: -١ھمه ی جھان نظم دارد <--از كجا فھميدﯾم ؟ با كدام جھان دﯾگر سنجيدﯾم؟ ھدف جھان و ھدف خدا چه بوده .موجود بی نياز ھم كه ھدف ندارد . -٢بخشی از جھان منظم و بخشی بی نظم است <--پس بخش منظم ميتواند تصادفی و احتماالتی باشد و خدا " باﯾسته" نيست. از سوی دﯾگر جانداران و چينش ھای مادی ھستند كه خود را با شراﯾط ھمساز ميكنند و نه وارونه .بزبان ساده و مثال :خرس قطبی سفيد است چون با قطب شمال ھمساز شده ،نه اﯾنكه قطب شمال را برای خرس قطبی، آفرﯾده باشند!! فزون برﯾن ،مدار ھيچ جرم فضاﯾی در ھر بار ،برابر مدار پيشين نيست ومثال ماه ھم ھر سال از زمين چند سانتيمتر دور ميشود .تازه گشتن در مدار، حتی اگر ھمواره ﯾكسان بود ،نشان نظم نيست ،نشان قانونمندی مادی است كه از نيروھای سرشتين ماده سرچشمه دارد ،مگر اﯾنكه نشان بدھيد كه اﯾن گشتن در مدار و غيره ،ﯾك ھدفی دارد ،كه ندارد !! •
640 of 981
:saleh, 08-10-06, 04:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
-1خوب باز بيسوادی خودتون رو نشون دادﯾد! حقيقت ﯾكی بيشتر نيست ،و توافق دو نفر در ﯾك چيز الزاما به معنای تقليد از روی ھمدﯾگه نيست .اشتباه حرف شما كامال واضح و ﯾك چيز مشخصه .وقتی جناب مزدك اشتباه رو نشون دادند ،من دليلی بر تكرار حرفشون نميبينم. -2شما باﯾد ھدفمندی رو برای كل جھان نشون بدﯾد ،نه جزئی از اون! پس از ھمون اول ميگفتيد :اتومبيل سيستمی ھدفمند است .اتومبيل جزئی از جھان است .پس جھان ھدفمند است. اﯾنكه بخش كوچكی از جھان ھدف داشته باشه ،دليلی بر ھرفمندی كل جھان نيست .مثال اﯾنكه اوضاع در كره زمين)كسر ناچيزی از جھان كمتر از ( 0.0000000000001در راستای ﯾه ھدف باشه. باﯾد نشون بدﯾد كه اﯾن بيش از 99.99999999999درصد بقيه ھم در راستای اﯾن ھدف ھستند)مثال نشون بدﯾد اون ستاره ھاﯾی كه در فاصله چند ميليارد سال نوری از زمين ھستن ،به چه درد ما ميخورند( در غير اﯾنصورت ،اﯾن ھدفمندی در اﯾن جزء بسيار كوچك از جھان ،ميتونه تصادفی باشه و از نظر احتماالتی ھم كامال منطقی ھست كه بيش از 99.99999999999درصد جھان بی ھدف ،و آن بخش كوچك ھدفمند باشه. البته ھدف شما از اﯾن معلق بازی ھا مشخصه .شما دﯾدی كه اﯾنجا به پرسشھای علمی كاربران پاسخ داده ميشه .برای خراب كردن چھره مزدك ميخوای تاپيكشو با بحثھا و پستھای سطح پاﯾين به گند بكشی. از مدﯾر محترم درخواست ميكنم اﯾن پستھای زباله رو به تاپيك دﯾگه ای كه به اﯾن چرندﯾات مربوط باشه بفرستند. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
: S31 : آفرﯾن ،پاسخ شاﯾسته درست ھمين است. اﯾشان توجه نكرد كه ما گفتيم كه باﯾد نظم را در ھمه جھان نشان بدھد و اگر نظم تنھا در بخشی از جھان باشد ،روشن است كه تصادفی و از روی حساب احتماالتی است. تعميم دادن جزء به كل ھم در منطق غدغن است )سفسته ی ژنراليزاسيون ﯾا تعميم ( برای اﯾنھم كه نظم را در ھمه جھان نشان بدھد ،باﯾد بگوﯾد: -١ھدف جھان چيست كه اﯾن نظم در راستای ان است؟ -٢اﯾا جھان بی نظمی ھم ھست كه بدانيم بی نظمی چگونه ميبود؟
641 of 981
چون نه ١و نه ٢اثبات شدنی ھستند ،فرنود نظم ،پوچ است. • جنابان آسمان 2ومزدک بامدادظاھراشما بدورازرابطه شاگردی واستادی در گوته نظری و بی فکری با ھم در رقابت ھستيد)البته اﯾن لحن گفتگوبرای من ناخوشاﯾنداست چون دﯾن ما مسلمانان که دﯾن رحمت ودوستی است مارا از گفتن حرف زشت حتی برعليه دشمنان مان نيز نھی کرده ولی مجبورم بااﯾن لحن باشما گفتگوکنم شاﯾد به خودتان بياﯾيد(آﯾا شما فکر ميکنيد که علم به پاﯾان راه خودرسيده واز امروز به بعد دﯾگر رازھيچ مطلب علمی دﯾگری برمال نخواھد شد؟ بقول جناب آسمان 2مگر اﯾن جھان شناخته شده ما که نظم درجای جای آن مشھوداست چيزی بيش از0.0000000000001درصد ازنظام ھستی است؟ مگر علم بشر بجاﯾی رسيده است که بتواندتمام زواﯾاﯾی پنھان 99.99999999999درصد باقی مانده از نظام ھستی رابه ما نشان دھدتاشماھم بتوانيد ادعا کنيدکه نظم وھدفمندی درکل نظام ھستی وجود ندارد؟آﯾا اگر علومی که دانشمندان امروز بدان دست ﯾافته اند راکسی درسيصد سال پيش مطرح ميکرد او را دﯾوانه خطاب نمکردند مگر داستان گاليله را فراموش کرده اﯾد؟ آﯾا بنظرشما ممکن نيست که در سيصد سال آﯾنده بشربه علومی دست پيدا کندکه بتواند تاثير آن ستاره ای را که درفاصله چندميلياردسال نورﯾی زمين قرارداردرا برای ما نشان دھد؟ وھزاران سوال بی پاسخ دﯾگروھزاران اسرار سر به مھردﯾگر که ھر ﯾک معماﯾی ژرف وناشناخته است که دست ﯾافتن به پاسخ ھر کدام ممکن است به ده ھاوشاﯾدصدھاسال زمان نياز داشته باشد. ضمناجناب مزدک بامداد اگرروزی علم بشربه آن بخش بقول آسمان2 99.99999999999درصدی ناشناخته از نظام ھستی دست پيداکردوبازھم در جھان ھستی ھدفی که برای شما )البته برای شماو امثال شما(قابل درک باشد پيدا نشدآن وقت من وﯾا دوستان دﯾگر ﯾک بار دﯾگر ھدف جھان رابراﯾتان توضيح خواھيم داد
مزدك بامداد:15:11 ,07-10-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
جنابان آسمان 2ومزدک بامدادظاھراشما بدورازرابطه شاگردی واستادی در گوته نظری و بی فکری با ھم در رقابت ھستيد)البته اﯾن لحن گفتگوبرای من ناخوشاﯾنداست چون دﯾن ما مسلمانان که دﯾن رحمت ودوستی است مارا از گفتن حرف زشت حتی برعليه دشمنان مان نيز نھی کرده ولی مجبورم بااﯾن لحن باشما گفتگوکنم شاﯾد به خودتان بياﯾيد(آﯾا شما فکر ميکنيد 642 of 981
که علم به پاﯾان راه خودرسيده واز امروز به بعد دﯾگر رازھيچ مطلب علمی دﯾگری برمال نخواھد شد؟ بقول جناب آسمان 2مگر اﯾن جھان شناخته شده ما که نظم درجای جای آن مشھوداست چيزی بيش از0.0000000000001درصد ازنظام ھستی است؟ مگر علم بشر بجاﯾی رسيده است که بتواندتمام زواﯾاﯾی پنھان 99.99999999999درصد باقی مانده از نظام ھستی رابه ما نشان دھدتاشماھم بتوانيد ادعا کنيدکه نظم وھدفمندی درکل نظام ھستی وجود ندارد؟آﯾا اگر علومی که دانشمندان امروز بدان دست ﯾافته اند راکسی درسيصد سال پيش مطرح ميکرد او را دﯾوانه خطاب نمکردند مگر داستان گاليله را فراموش کرده اﯾد؟ آﯾا بنظرشما ممکن نيست که در سيصد سال آﯾنده بشربه علومی دست پيدا کندکه بتواند تاثير آن ستاره ای را که درفاصله چندميلياردسال نورﯾی زمين قرارداردرا برای ما نشان دھد؟ وھزاران سوال بی پاسخ دﯾگروھزاران اسرار سر به مھردﯾگر که ھر ﯾک معماﯾی ژرف وناشناخته است که دست ﯾافتن به پاسخ ھر کدام ممکن است به ده ھاوشاﯾدصدھاسال زمان نياز داشته باشد. ضمناجناب مزدک بامداد اگرروزی علم بشربه آن بخش بقول آسمان2 99.99999999999درصدی ناشناخته از نظام ھستی دست پيداکردوبازھم در جھان ھستی ھدفی که برای شما )البته برای شماو امثال شما(قابل درک باشد پيدا نشدآن وقت من وﯾا دوستان دﯾگر ﯾک بار دﯾگر ھدف جھان رابراﯾتان توضيح خواھيم داد
بيخود است بيسواد. اﯾنكه دانش در اﯾنده به دستاورد ھای بيشتری خواھد رسيد، نشانگر نادرستی دستاورد ھای كنونی نيست .اﯾنترنت شما ھم كه خوب كار ميكند! از سوی دﯾگر ،آنچه دانش نشان داده است كه نادرست است ،در آﯾنده ھم درست نخواھد شد، چون اگر دانس نتواند درستی نگره ای را %١٠٠نشان دھد ولی ميتواند نادرستی نگره ای را %١٠٠نشان دھد .برای نمونه ،نادرستی تير شھاب و آدم و حوا و اندﯾشيدن با دل ) قلب ( و مزخرفتات دﯾگر قران %١٠٠ ،ثابت شده و بيخود چشم اميد به آﯾنده بسته اﯾد .از سوی دﯾگر سخن شما، سفسته ی مصادره به مطلوب آﯾنده است! ﯾعنی ادعا دارﯾد كه دانش بيگمان درستی مزخرفات ادعاﯾی شما را ثابت خواھد كرد و من ھم ميگوﯾم كه نخواھد كرد و چيزی كه ميماند ،تراز كنونی دانش است كه بسود ما رای ميدھد. از ھدف ﷲ و جھان ھم چيزی نگفتيد و تنھا به گله و سرزنش ما پرداختيد !! پس شما در منطق ھم سست ھستيد و گفتمان را از ھر سو كه بنگرﯾد ،باخته اﯾد• .
643 of 981
:saleh, 08-10-08, 01:06
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بيخود است بيسواد. اﯾنكه دانش در اﯾنده به دستاورد ھای بيشتری خواھد رسيد، نشانگر نادرستی دستاورد ھای كنونی نيست.
مخالفت ھاﯾی ھم که با گاليله شد ،بر اساس دستاوردھای علمی ھمان زمان بود ،اما بعدھا نادرستی آن به اثبات رسيد. ضمن اﯾنکه اﯾن دانش ھا ،دانش ھای تجربی است و ھر آن امکان تغيير و تحول در آن مفروض است. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾنترنت شماھم كه خوب كار ميكند! مطمنئيد؟ پس امثال مزدک بامداد با اﯾن ھمه کارھای علمی و توھين آميز در آن چه ميکند!؟ بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
از سوی دﯾگر ،آنچه دانش نشان داده است كه نادرست است، در آﯾنده ھم درست نخواھد شد،
مگر شما بر اﯾن عقيده اﯾد که امروز ،تمام دانش ھا کشف شده است؟ و تمام زواﯾای پنھان و گوناگون علوم برای انسان مشخص شده است؟ حاال دﯾدﯾد که متعصب و جزم اندﯾش شما ھستيد. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
644 of 981
چون اگر دانس نتواند درستی نگره ای را %١٠٠نشان دھد ولی ميتواند نادرستی نگره ای را %١٠٠نشان دھد.
باز ھم فراموش کردﯾد دانش تجربی است! دانش به ھمان دليل که در اثبات درستی مطالبی ناتوان است، به ھمان دليل ھم نمی توان نادرستی مطالب دﯾگری بطور %100به اثبات برساند. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
برای نمونه ،نادرستی تير شھاب و آدم و حوا و اندﯾشيدن با دل ) قلب ( و مزخرفتات دﯾگر قران %١٠٠ ،ثابت شده و بيخود چشم اميد به آﯾنده بسته اﯾد .
چيزھائی که با عقل شما و مخالفين گاليله سازگار نيست ،دليل بر نادرستی آنھا نمی باشد! شھاب ثاقب ،با اﯾن تنھا نوع شھابی که شما می شناسيد ﯾکی نيست و آن آسمان ھم اﯾن آسمان نيست.
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
از سوی دﯾگر سخن شما ،سفسته ی مصادره به مطلوب آﯾنده است! ﯾعنی ادعا دارﯾدكه دانش بيگمان درستی مزخرفات ادعاﯾی شما را ثابت خواھد كرد و من ھم ميگوﯾم كه نخواھد كرد و چيزی كه ميماند ،تراز كنونی دانش است كه بسود ما رای ميدھد.
اﯾن بيسوادی و خودخواھی شماست که بطور مدام بسود خودتان رای می دھد ،نه "دانش شما" بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدک بامداد
645 of 981
از ھدف ﷲ و جھان ھم چيزی نگفتيد و تنھا به گله و سرزنش ما پرداختيد !! پس شما در منطق ھم سست ھستيد و گفتمان را از ھر سو كه بنگرﯾد ،باخته اﯾد• . شما نقدا ھمان قبلی ھا را ھضم بفرماﯾيد تا بعد.
آسمان:23:42 ,15-10-08 ,2
646 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
جنابان آسمان 2ومزدک بامدادظاھراشما بدورازرابطه شاگردی واستادی در گوته نظری و بی فکری با ھم در رقابت ھستيد)البته اﯾن لحن گفتگوبرای من ناخوشاﯾنداست چون دﯾن ما مسلمانان که دﯾن رحمت ودوستی است مارا از گفتن حرف زشت حتی برعليه دشمنان مان نيز نھی کرده ولی مجبورم بااﯾن لحن باشما گفتگوکنم شاﯾد به خودتان بياﯾيد(آﯾا شما فکر ميکنيد که علم به پاﯾان راه خودرسيده واز امروز به بعد دﯾگر رازھيچ مطلب علمی دﯾگری برمال نخواھد شد؟ بقول جناب آسمان 2مگر اﯾن جھان شناخته شده ما که نظم درجای جای آن مشھوداست چيزی بيش از0.0000000000001درصد ازنظام ھستی است؟ مگر علم بشر بجاﯾی رسيده است که بتواندتمام زواﯾاﯾی پنھان 99.99999999999درصد باقی مانده از نظام ھستی رابه ما نشان دھدتاشماھم بتوانيد ادعا کنيدکه نظم وھدفمندی درکل نظام ھستی وجود ندارد؟آﯾا اگر علومی که دانشمندان امروز بدان دست ﯾافته اند راکسی درسيصد سال پيش مطرح ميکرد او را دﯾوانه خطاب نمکردند مگر داستان گاليله را فراموش کرده اﯾد؟ آﯾا بنظرشما ممکن نيست که در سيصد سال آﯾنده بشربه علومی دست پيدا کندکه بتواند تاثير آن ستاره ای را که درفاصله چندميلياردسال نورﯾی زمين قرارداردرا برای ما نشان دھد؟ وھزاران سوال بی پاسخ دﯾگروھزاران اسرار سر به مھردﯾگر که ھر ﯾک معماﯾی ژرف وناشناخته است که دست ﯾافتن به پاسخ ھر کدام ممکن است به ده ھاوشاﯾدصدھاسال زمان نياز داشته باشد. ضمناجناب مزدک بامداد اگرروزی علم بشربه آن بخش بقول آسمان2 99.99999999999درصدی ناشناخته از نظام ھستی دست پيداکردوبازھم در جھان ھستی ھدفی که برای شما )البته برای شماو امثال شما(قابل درک باشد پيدا نشدآن وقت من وﯾا دوستان دﯾگر ﯾک بار دﯾگر ھدف جھان رابراﯾتان توضيح خواھيم داد خالصه اراجيف :فعال نه ،ولی انشاﷲ در آﯾنده ثابت خواھد شد كه آن بقيه جھان ھم ھدفمند است! خب پس تشرﯾفتون رو ببرﯾد و ھروقت تونستيد ھدفمندی جھان رو نشون بدﯾد بياﯾد اﯾنجا!
آسمان:23:52 ,15-10-08 ,2
بازنوشت :
647 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
درود ميدانسم اگر ﯾک جسمی را بکشيم طولش زﯾاد ميشود اﯾن افزاﯾش طول به علت بيشتر شدن فاصله ھای مولکول ھای جسم است طبق گفته شده پيوند ھای بين اتم ھا ھم از انرژﯾست پس با کشيدن ﯾک جسم , جسم انرژی جذب ميکند . حاال اگر جسمی را در خال ببرﯾم و ان را بکشيم طولش افزاﯾش پيدا ميکند ؟ اگر ميکند اﯾن به اﯾن معنيست که انرژی مورد نياز را از مکان گرفته ؟ با اجازه آقای مزدك عزﯾز -1تقرﯾبا ھمه اجسام تا حدی خاصيت كشسانی ای مثل فنر دارند ،بنابراﯾن ميتونند انرژی پتانسيل كشسانی رو در خودشون)ھرچند به مقدار كم( ذخيره كنند. -2نه ،انرژی مورد نياز رو از انرژی جنبشی دست ما)ﯾا ھر جسم دﯾگری كه اونرو كشيده( گرفته.
:saleh, 08-10-16, 01:03
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
خالصه اراجيف :فعال نه ،ولی انشاﷲ در آﯾنده ثابت خواھد شد كه آن بقيه جھان ھم ھدفمند است! خب پس تشرﯾفتون رو ببرﯾد و ھروقت تونستيد ھدفمندی جھان رو نشون بدﯾد بياﯾد اﯾنجا! ما وساﯾر دوستان که بارھا درپستھای باال ھدفمندی جھان را با مدارک وشواھد علمی عقلی وفلسفی ثابت کردﯾم ،ولی اﯾن شما واستادعزﯾزتان جناب مزدک که الحق والنصاف گوی اراجيف بافی وجفنگ گوﯾی وسفسطه را ازساﯾر ھم اندﯾشان خودربوده اﯾد،ھستتيد که ھمه آنھارا رد ميکنيد وآن ھمه اھداف نماﯾان وغير قابل انکار را اتفاقی وتصادفی می خوانيد.
648 of 981
:saleh, 08-10-16, 02:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دكلمه كه سودی ندارد.
از دو گزﯾنه بيرون نيست: -١ھمه ی جھان نظم دارد <--از كجا فھميدﯾم ؟ با كدام جھان دﯾگر سنجيدﯾم؟ ھدف جھان و ھدف خدا چه بوده .موجود بی نياز ھم كه ھدف ندارد . -٢بخشی از جھان منظم و بخشی بی نظم است <--پس بخش منظم ميتواند تصادفی و احتماالتی باشد و خدا " باﯾسته" نيست•. خب جناب مزدک بامداد به شما تبرﯾک ميگوﯾم بخاطراﯾن ھمه تناقض گوﯾی. شمادرگزﯾنه 1نظم موجود درجھان را زﯾر سوال برده اﯾد اما دربخش دوم سوال پاسخ خود رانيز داده اﯾد. بدﯾن معنی که شما وقتی جھان بانظم ﯾا بی نظم دﯾگری رانميشناسيد نميتوانيدنظم اﯾن جھان شناخته شده را انکارکنيد. جھان ازدﯾد شما بی ھدف است چون قادرنيستيد برای آن خالقی دانا و حکيم راتصور کنيدکه برای تک تک مخلوخاتش ھدفی روشن ومشخص قرار داده است. نظم موجود درجھان چنان شگفت انگيز وپيچده است که تصادفی واتفاقی دانستن آن بيشتربه ﯾک جوک بی مزه شبيه است تافرضيه علمی. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
از سوی دﯾگر جانداران و چينش ھای مادی ھستند كه خود را با شراﯾط ھمساز ميكنند و نه وارونه .بزبان ساده و مثال :خرس قطبی سفيد است چون با قطب شمال ھمساز شده ،نه اﯾنكه قطب شمال را برای خرس • قطبی،آفرﯾده باشند!!
بازھم تناقض گوﯾی.ببخشيدمگر شما آفرﯾننده جھان را انکار نمکردﯾد. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
649 of 981
فزون برﯾن ،مدار ھيچ جرم فضاﯾی در ھر بار ،برابر مدار پيشين نيست ومثال ماه ھم ھر سال از زمين چند سانتيمتر دور ميشود .تازه گشتن در مدار، حتی اگر ھمواره ﯾكسان بود ،نشان نظم نيست ،نشان قانونمندی مادی است كه از نيروھای سرشتين ماده سرچشمه دارد ،مگر اﯾنكه نشان بدھيد كه اﯾن گشتن در مدار و غيره ،ﯾك ھدفی دارد ،كه ندارد !! • وباز ھم تناقض گوﯾی.مگر فرمول شما برای نظم اﯾن نبود، نظم=سيستم+قانونمندی+ھدف اگر بخواھيد باز درستی اﯾن فرمول را در مورد مثال باالﯾتان ھم توضيح ميدھم .
:moosa, 08-10-21, 21:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
فلسفه آفرﯾنش كرات دﯾگر ،منظومه ھای دﯾگر و كھكشان ھای دﯾگر چيست؟ در اﯾن اما و اگر و شاﯾد ھاﯾتان ،نشانی از دو کشف و اعجاز علمی قرآن ،در مورد اھداف خلقت و اﯾنھا ،ﯾافت نمی شود ،شاﯾد از بس احمقانه بودند ،روﯾتان نشده آن ھا را بنوﯾسيد. -1کاربرد شھاب سنگ)ستاره ی آنرمان ﷲ ھمه چيز دان!( :تيری برای شيطان ھا! -2علت اھله ی ماه :برای دانستن اﯾام حج! حا
:saleh, 08-10-22, 04:29
650 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
چرا تو روز روشن دروغ ميگی؟ در حال حاضر جھان تا شعاع چند ميليارد سال نوری زمين قابل مشاھده ھستش. آﯾا کل جھانی که تا شعاع چند ميليارد سال نوری زمين قابل مشاھده ھست شناخته شده ھم ھست وعلوم امروز توانسته تمام زواﯾی ان را کاوش نموده وراز ورمز آنرا بيان کند تا شما بتوانيد براساس اﯾن ﯾافته ھا ادعای بی ھدفی جھان رااثبات کنيد؟ بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
شما فقط ھدفمندی برای ﯾك جزء ناچيز جھان)حداكثر منظومه شمسی( رو مثال زدی و ما ھم قبول كردﯾم .كجا ثابت كردی كه كل جھان شناخته شده توسط علم امروز ھدفمنده؟؟ كجا؟؟ سفسطه تعميم جزء به كل روی چه حساب اﯾن حرفو ميزنی؟ روی چه حساب ميگی كه "به ﯾقين كل نظام آفرﯾنش ھدفمنده"؟ شما ظاھرا ازدرک اﯾن مطب ساده ھم که مشاھده باشناخت متفاوت است عاجزﯾد،ھرکجای اﯾن جھان که دانشمندان با کنکاش درمشاھدات خود به شخاختی رسيده اندنظم وھدف مندی نيزنمودار گشته است. براساس اﯾن اصل چون علوم امروز بشری قادر به شناخت کل نظام آفرﯾنش نيستند نمی توان ھدف مندی کل جھان رانفی کرد ونيز بر ھمين اساس است که ميگوﯾيم اگر کل جھان مورد شناساﯾی قرار گيرد ھدف مندی کل نظام آفرﯾنش ھم به اثبات خواھد رسيد. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
به سادگی ،ھيچ كسی تا حاال نتونسته ھيچ ھدفی رو برای جھان نشون بده. اگه ميگی نه ،اثبات كن. وگرنه خودت ھم ميدونی كه خيلی چرت و مسخره ھست كه بگی
0.00000000001جھان ھدفمنده ،پس البد بقيه جھان ھم ھدفمنده. بعد بگی ما ھدفمندی جھان رو با عقل و دليل اثبات كردﯾم
و
به باطل ادعای راميکنيد وبعد به دﯾگران می گوﯾيد ثابت کنيد که ادعای ما باطل است.اگر راست می گوﯾيد،شما درستی ادعاﯾتان راثابت کنيد. حاال شما باعلوم امروز ثابت کنيد که جھان بی ھدف است و به ﯾقين درآﯾنده ھم علم نميتواند برای آن ھدفی را مشخص کند.
651 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بيسواد ،اﯾن مقاله با فرض وجود خدا داره بحث ميكنه! نميبينی كه برای اثبات حرفش آﯾه قرآن آورده؟ ﯾعنی ھمين رو ھم نتونستی بفھمی؟؟ واقعا كه مرخصی! بله من فھميدم که اﯾن مقاله چه ميگوﯾد.برای ھمين آن را درپست خود گنجاندم تامسئله برای دوستانی که کمتربا فلسفه آفرﯾنش ازدﯾدگاه عقلی ودﯾنی آشناﯾی دارندروشنتر گردد تا در دام شيادان دﯾن ستيز خدا گرﯾز که باسفسطه ھای شيطانی خود قصد گمراه نمودنشان رادارند گرفتار نشوند. بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
متاسفانه به دليل پاﯾين بودن سطح فھم و شعور و ضرﯾب ھوشيتون ،تماﯾلی به ادامه بحث ندارم. ودرپاﯾان متاسفانه به دليل پاﯾين بودن سطح تماﯾلی به ادامه بحث ندارم.
مزدك بامداد:17:33 ,30-11-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
آﯾا کل جھانی که تا شعاع چند ميليارد سال نوری زمين قابل مشاھده ھست شناخته شده ھم ھست وعلوم امروز توانسته تمام زواﯾی ان را کاوش نموده وراز ورمز آنرا بيان کند تا شما بتوانيد براساس اﯾن ﯾافته ھا ادعای بی ھدفی جھان رااثبات کنيد؟ ][color=siennaشما ظاھرا ازدرک اﯾن مطب ساده ھم که مشاھده باشناخت متفاوت است عاجزﯾد،ھرکجای اﯾن جھان که دانشمندان با کنکاش درمشاھدات خود به شخاختی رسيده اندنظم وھدف مندی نيزنمودار گشته است. براساس اﯾن اصل چون علوم امروز بشری قادر به شناخت کل نظام آفرﯾنش نيستند نمی توان ھدف مندی کل جھان رانفی کرد ونيز بر ھمين اساس است که ميگوﯾيم اگر کل جھان مورد شناساﯾی قرار گيرد ھدف مندی
652 of 981
کل نظام آفرﯾنش ھم به اثبات خواھد رسيد. به باطل ادعای راميکنيد وبعد به دﯾگران می گوﯾيد ثابت کنيد که ادعای ما باطل است.اگر راست می گوﯾيد،شما درستی ادعاﯾتان راثابت کنيد. حاال شما باعلوم امروز ثابت کنيد که جھان بی ھدف است و به ﯾقين درآﯾنده ھم علم نميتواند برای آن ھدفی را مشخص کند. بله ....
پيشفرض ،بی آماجی جھان است، مگر انيكه شما بتوانيد خالف آنرا اثبات كنيد .بر ما نيست كه كل جھان را درنوردﯾم تا بی ھدفی آنرا اثبات كنيم ،بلكه بر شماست كه كه ھدف را نام برده و مشخص كنيد كه جھان بسوی ان آماج به پيش ميرود كه نتوانستيد و بجاﯾش سفسته كردﯾد: ) حواله به آﯾنده با اگر و مگر!( •
مزدك بامداد:17:34 ,30-11-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين moosa :
در اﯾن اما و اگر و شاﯾد ھاﯾتان ،نشانی از دو کشف و اعجاز علمی قرآن ،در مورد اھداف خلقت و اﯾنھا ،ﯾافت نمی شود ،شاﯾد از بس احمقانه بودند ،روﯾتان نشده آن ھا را بنوﯾسيد. -1کاربرد شھاب سنگ)ستاره ی آنرمان ﷲ ھمه چيز دان!( :تيری برای شيطان ھا! -2علت اھله ی ماه :برای دانستن اﯾام حج! حا
653 of 981
مزدك بامداد:17:40 ,30-11-08 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :زﯾبا
تمام جھان مادی را بگردﯾد ... اگر فقط ﯾك مورد ﯾافتيد كه بتوانيد آن را خارج از فرمولھای رﯾاضی ،فيزﯾك ﯾا شيمی اثبات كنيد ،آنگاه خواھيد توانست وجود چيزی به نام بی نظمی را در جھان اثبات كنيد ....
شما پس از سوختن ده من تنباكو ھم ھنوز فھم نكرده اﯾد كه قانونمندی مادی ﯾك چيز و آماجمندی/نظم ﯾك چيز دﯾگر است! ﯾك نمونه به اميد فھم بيشتر :قانونمندی مادی آن ،مثال ً اﯾن است كه در ١٠٠درجه ﯾخ ميزند ،در ١٠٠درجه ھم گاز ميشود ولی در اﯾن كارھا ھيچ "ھدفی" ندارد ! بدون ھدف ھم نميتوان سخن از " نظم" گفت! •
مزدك بامداد:16:05 ,08-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود استاد ﯾک سوال احتماالتی چينشی داشتم . فرض کنيد ﯾک اتاق در خال دارﯾم حاال چند ميليون اتم اکسيژن و ھيدروزن در ان ميرﯾزﯾم با فرض اﯾنکه بينھاﯾت زمان بگذرد اﯾا اﯾن ذرات ميتوانند گونه ای چيده شوند که ﯾک قطره آب بدست اﯾد ؟ if Yes
پيوندی )انرژی( که بين اتم ھای اکسيژن و ھيدروژن و مولکول ھای آب پدﯾد مياﯾد از خال گرفته شده است ؟ اتم ھای اكسيژن و ھيدروژن دارای اجزاﯾی بنام الكترون و پروتون و نوترون) ھمان كوارك ھا( و ھمچنين انرژی پيوندی ميان اﯾن الكترون ھا و پروتون ھا ميباشند .اﯾن 654 of 981
انرژی پيوندی ھمان فوتون ھا و ﯾا بسته ھای انرژی گرفتار ميان الكترون ھا و ھسته ) پروتون ھا( ھستند. در اثر برخورد اﯾن ميليونھا و ﯾا ميلياردھا اتم كه فرمودﯾد، اﯾن انرژی پيوندی ميتواند رھا شود و سپس در چھره ی انرژی پيوندی ميان اتمھای اكسيژن و ھيروژن ،مولكول آب را پدﯾد بياورد .چون مولكول آب ،نياز به انرژی پيوندی كمتری دارد ،از مولكول ھای اكسيژن ) ( o2و ھيدروژن )، ( h2 استوار تر است .بر اﯾن پاﯾه پاسخ شما آری ميباشد• .
مزدك بامداد:16:29 ,08-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
جناب بامداد آﯾا داستان ھای ﯾوسف و مرﯾم باکره را می پذﯾرﯾد و درستی آن ھا ميتواند در مرحله اثبات وجود خدا قرار گيرد .روشنگری ساده بفرماﯾيد چون چنين چيزی ھرگز آروﯾن نشده و از دﯾد دانشيك ھم زنان نميتوانند به تنھاﯾی باردار شوند ،اﯾن افسانه پذﯾرفتنی نيست ،مگر اﯾنكه احمق و ﯾا ساده لوح و بيسواد باشيم. تازه اگر زمانی ھم زنان بدون شوھر و با مھندسی ژنتيك توانستند باردار و بچه دار شوند ،بازھم پيوندی به داستان مرﯾم و ﯾا وجود خدا و ..ندارد ،بلكه ﯾك كار و كنش دانشيك و مادی است كه نيازی به وجود خدا ھم ندارد! دانشيك = علمی آروﯾن = تجربه
:atheist, 09-01-09, 19:10
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اتم ھای اكسيژن و ھيدروژن دارای اجزاﯾی بنام الكترون
655 of 981
و پروتون و نوترون) ھمان كوارك ھا( و ھمچنين انرژی پيوندی ميان اﯾن الكترون ھا و پروتون ھا ميباشند .اﯾن انرژی پيوندی ھمان فوتون ھا و ﯾا بسته ھای انرژی گرفتار ميان الكترون ھا و ھسته ) پروتون ھا( ھستند. در اثر برخورد اﯾن ميليونھا و ﯾا ميلياردھا اتم كه فرمودﯾد، اﯾن انرژی پيوندی ميتواند رھا شود و سپس در چھره ی انرژی پيوندی ميان اتمھای اكسيژن و ھيروژن ،مولكول آب را پدﯾد بياورد .چون مولكول آب ،نياز به انرژی پيوندی كمتری دارد ،از مولكول ھای اكسيژن ) ( o2و ھيدروژن )، ( h2 استوار تر است .بر اﯾن پاﯾه پاسخ شما آری ميباشد• . پس زمانی که ﯾک قطره آب بدست امد ما کمی انرژی در اتاق دارﯾم چون جرم ﯾک مولکول آب کمتر از جرم دو مولكول ھيدروژن و ﯾك موكول اكسيژن است ؟
:atheist, 09-01-09, 19:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اتم ھای اكسيژن و ھيدروژن دارای اجزاﯾی بنام الكترون و پروتون و نوترون) ھمان كوارك ھا( و ھمچنين انرژی پيوندی ميان اﯾن الكترون ھا و پروتون ھا ميباشند .اﯾن انرژی پيوندی ھمان فوتون ھا و ﯾا بسته ھای انرژی گرفتار ميان الكترون ھا و ھسته ) پروتون ھا( ھستند. در اثر برخورد اﯾن ميليونھا و ﯾا ميلياردھا اتم كه فرمودﯾد، اﯾن انرژی پيوندی ميتواند رھا شود و سپس در چھره ی انرژی پيوندی ميان اتمھای اكسيژن و ھيروژن ،مولكول آب را پدﯾد بياورد .چون مولكول آب ،نياز به انرژی پيوندی كمتری دارد ،از مولكول ھای اكسيژن ) ( o2و ھيدروژن )، ( h2 استوار تر است .بر اﯾن پاﯾه پاسخ شما آری ميباشد• . بنابراﯾن باﯾسته نيست بعد انکه جھان به انتروپی ماکسيمم رسيد مھابنگ Resetشود و ميتواند چينش کنونی رﯾست شود و اگر دقيقتر نگاه کنيم بين بازه Aو Cچينش چنونی را Bفرض کنيم اگر بعد از رسيدن جھان به انتروپی ماکسيمم Bرﯾست شود ميتوان گفت ھيچگاه چينش ھای قبل از bرﯾست نميشود ؟
مزدك بامداد:13:31 ,12-01-09 , 656 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
پس زمانی که ﯾک قطره آب بدست امد ما کمی انرژی در اتاق دارﯾم چون جرم ﯾک مولکول آب کمتر از جرم دو مولكول ھيدروژن و ﯾك موكول اكسيژن است ؟
بله انرژی "آزاد" كمی بيشتر است ولی كل جمع انرژی مانند پيش ﯾكسان است• .
مزدك بامداد:13:32 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بنابراﯾن باﯾسته نيست بعد انکه جھان به انتروپی ماکسيمم رسيد مھابنگ Resetشود و ميتواند چينش کنونی رﯾست شود و اگر دقيقتر نگاه کنيم بين بازه Aو Cچينش چنونی را Bفرض کنيم اگر بعد از رسيدن جھان به انتروپی ماکسيمم Bرﯾست شود ميتوان گفت ھيچگاه چينش ھای قبل از Bرﯾست نميشود ؟ نه ،باﯾسته نيست .از سوی دﯾگر ھم وضيعت آنتروپی ماكزﯾموم ھم ميتواند ميليونھا سال بماند! •
مزدك بامداد:13:39 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
با سالم خدمت آقای مزدك بامداد وقتی دو بار ناھمنام در ميدان اثر ھمدﯾگه قرار دارن ،گفته ميشه كه انرژی پتانسيلشون منفی ھست)و برای اﯾنكه از ميدان اثر ھمدﯾگه خارج بشن و انرژی پتانسيلشون صفر بشه ،باﯾد كار انجام داد( سوال من اﯾنه كه انرژی منفی چجور انرژی ای است؟ ..
657 of 981
دوبار ناھمنام خودشان ﯾك ميدان وﯾژه درست ميكنند و انرژی پتانسيل آنھا بسته به بارھاﯾشان و دوری از ھمدﯾگر است .ﯾعنی اگر شما ﯾك الكترون را از ﯾك پروتون ) مثال ً در اتم ھيدروژن( دور كنيد ،كار و انرژی را به درون ميدانی كه ميان انھا پدﯾد مياﯾد ميرﯾزﯾد .ﯾعنی اگر الكترون را رھا كنيد با تندی بسوی پروتون ميجنبد .بر اﯾن پاﯾه انرژی پتانسيل " منفی" در واقع ندارﯾم ،ولی اگر داستان را بدون پيش داستان در نگر بگيرﯾم ،چنين برداشتی ميتوان كرد. در زندگی راستين ھم شما پول منفی ندارﯾد ،بلكه " وام" دارﯾد ،ﯾعنی از جاﯾی دﯾگر كه مال شما نبوده پول " مثبت" برداشتيد و اكنون خود دارای پول منفی = قرض ھستيد• .
:atheist, 09-01-12, 13:41
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
نه ،باﯾسته نيست .از سوی دﯾگر ھم وضيعت آنتروپی ماكزﯾموم ھم ميتواند ميليونھا سال بماند! • خوب بنابراين ممکن است ديگر مھابنگی نداشته باشيم ؟
مزدك بامداد:13:56 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
..
ﯾك سوال مرتبط دﯾگه: وقتی دو ميدان الكترﯾكی مخالف ھم ،ھمدﯾگه رو خنثی می كنن ،و برآﯾند ميدان در ﯾك بازه مكانی صفر ميشه ،آﯾا فوتونھای موجود در اون بازه ،نيست ميشن ﯾا اﯾنكه اثرشون ھمدﯾگه رو خنثی می كنه؟ مثال فرض كنيد گفته بشه كه ميدان الكترﯾكی قوی تر از فالن قدر ،برای بدن ضرر داره .اگر ما دو ميدان
658 of 981
قوی رو در كنار ھم طوری قرار بدﯾم كه ھمدﯾگه رو خنثی كنن ،آﯾا باز ھم ضرر به بدن ما ميرسه؟
آزماﯾشھاﯾی كه با " قفس فارادی" انجام ميشود، نشان ميدھد كه در جاﯾی كه بھر انگيزه ،ميدان صفر باشد برای پيكر زﯾان ندارد .در واقع اگر بدون قفس فارادی ھم ميدان صفر باشد ،فوتون ھا ی ترابر ميدان" ،اثر" ھمدﯾگر را از ميان ميبرند و نه خود ھمدﯾگر را. مثال ً اگر ﯾك ميدان نيرومند به الكترون ھای مولكول ھای پيكر ما بگوﯾد كه بسو من بيا ،ميدان دﯾگر ميگوﯾد كه بسوی من بيا و اﯾن فوتون ھا ،كه در واقع موج ھم ھستند ،بر ھم منطبق شده و در آن جای ميدان كه فوتون ھای " چپ و راست" با ھم ﯾك توان ھستند ،موج صفر درست ميكنند و پس از انيكه از ھم گذشتند ،موجشان آمپليتود ميگيرد. در نگاره ی پاﯾين ھم جاھاﯾی كه تارﯾك است ،از " نبود" فوتون نيست بلكه از اﯾن است كه موجھا جوری " تداخل" كرده اند كه آنجا بی اثر شده اند• .
659 of 981
0
مزدك بامداد:13:57 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
خوب بنابراﯾن ممکن است دﯾگر مھابنگی نداشته باشيم ؟
در ميل بسوی زمان بينھاﯾت ،خير ،باﯾد روی بدھد ،آنھم بينھاﯾت بار.
:atheist, 09-01-12, 14:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در ميل بسوی زمان بينھاﯾت ،خير ،باﯾد روی بدھد ،آنھم بينھاﯾت بار. خوب در ميل به سوی بينھايت ھمان چينشی که ريست ميشود بينھايت بار تکرار ميشود . نگاه کنيد مثالی اوردم گفتم در يک بازه ای از چينش ھا اگر چينش کنونی bباشد و cمثآل زمانی باشد که جھان به انتروپی ماکسيسمم رسيده است اگر bريست شود در 660 of 981
ميل به سوی بينھايت بينھايت بار ھم بايد bريست شود يعنی بينھايت بار چينش ھای بين Bتا Cتکرار ميشوند .
مزدك بامداد:14:08 ,12-01-09 ,
ھمچنان كه گفتيم ،در آنتروپی ماكسيموم ،تنھا ﯾك چينش ندارﯾم ،بلكه بسيار چينش ھا ميتوانند مصداق انتروپی ماكسيموم باشند ،در حاليكه تنھا ﯾك چينش ،مصداق انتروپی صفر است. برای درﯾافت بھتر: تنھا زمانی كه برگھای شاھنامه از آغاز تا پاﯾان مرتب باشند ،مصداق ﯾك كتاب درست و آنتروپی صفر است= ﯾك چينش .ولی احتماالت بسياری برای چينش ھاﯾی وجود دارد كه برگھای اﯾن كتاب را باھم چنان درھم بياميزﯾم كه ھيچ برگی پشت سر برگ پسين خود نباشد• .
:atheist, 09-01-12, 14:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمچنان كه گفتيم ،در آنتروپی ماكسيموم ،تنھا ﯾك چينش ندارﯾم ،بلكه بسيار چينش ھا ميتوانند مصداق انتروپی ماكسيموم باشند ،در حاليكه تنھا ﯾك چينش ،مصداق انتروپی صفر است. برای درﯾافت بھتر: تنھا زمانی كه برگھای شاھنامه از آغاز تا پاﯾان مرتب باشند ،مصداق ﯾك كتاب درست و آنتروپی صفر است= ﯾك چينش .ولی احتماالت بسياری برای چينش ھاﯾی وجود دارد كه برگھای اﯾن كتاب را باھم چنان درھم بياميزﯾم كه ھيچ برگی پشت سر برگ پسين خود نباشد• . خوب ھمين طور که ميدانيم انتروپی ماکسيسمم ھم خود دارای چينش ھای ديگری است اما در اين ميان چينش کنونی Bريست ميشود خوب زمانی که Bريست شد تمام پارامتر ھای کنونی را با قانونمندی ھای ان را دارد و دوباره زمانی ميرسد که جھان به ماکسيسمم انتروپی ميرسد اما اينجا ديگر نبايد چينشی غير از Bريست شود !
661 of 981
آسمان:17:53 ,12-01-09 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دوبار ناھمنام خودشان ﯾك ميدان وﯾژه درست ميكنند و انرژی پتانسيل آنھا بسته به بارھاﯾشان و دوری از ھمدﯾگر است .ﯾعنی اگر شما ﯾك الكترون را از ﯾك پروتون ) مثال ً در اتم ھيدروژن( دور كنيد ،كار و انرژی را به درون ميدانی كه ميان انھا پدﯾد مياﯾد ميرﯾزﯾد .ﯾعنی اگر الكترون را رھا كنيد با تندی بسوی پروتون ميجنبد .بر اﯾن پاﯾه انرژی پتانسيل " منفی" در واقع ندارﯾم ،ولی اگر داستان را بدون پيش داستان در نگر بگيرﯾم ،چنين برداشتی ميتوان كرد. در زندگی راستين ھم شما پول منفی ندارﯾد ،بلكه " وام" دارﯾد ،ﯾعنی از جاﯾی دﯾگر كه مال شما نبوده پول " مثبت" برداشتيد و اكنون خود دارای پول منفی = قرض ھستيد• . با سالم و تشكر تقرﯾبا متوجه شدم .فرض كنين كه دو بار ناھنام رو ﯾكبار در فاصله زﯾاد و به صورت جدا ،و ﯾكبار در فاصله كمی از ھمدﯾگه دارﯾم و در ھر دو حالت بارھا ساكنند .از مقاﯾسه سطح انرژی پتانسيل اﯾن دو سيستم متوجه ميشيم كه انرژی سيستم دومی كمتره .آﯾا اﯾن كمتر بودن انرژی ،بخاطر تفاوت در وضعيت تداخلی ميدانھاست؟ راستش من حدس)غير علمی( ميزنم كه شاﯾد در حالت دوم ،بخاطر اﯾنكه ميدانھا تداخل وﯾرانگر)؟( دارن ،انرژی پتانسيل كمتر باشه .اگه ممكنه كال توضيح بدﯾن كه در ھنگام كم شدن ﯾا زﯾاد شدن سطح انرژی پتانسيل ،چه اتفاقی در ميدانھا و برای فوتونھا رخ ميده. تشكر مجدد
مزدك بامداد:19:16 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
خوب ھمين طور که ميدانيم انتروپی ماکسيسمم ھم خود دارای چينش ھای دﯾگری است اما در اﯾن ميان چينش کنونی Bرﯾست ميشود خوب زمانی که Bرﯾست 662 of 981
شد تمام پارامتر ھای کنونی را با قانونمندی ھای ان را دارد و دوباره زمانی ميرسد که جھان به ماکسيسمم انتروپی ميرسد اما اﯾنجا دﯾگر نباﯾد چينشی غير از Bرﯾست شود !
١٠٠%نميتوان گفت كه تنھا ﯾك چينش به رﯾست ميرسد. ھمانگونه كه راه ھاﯾی كه به رُم پاﯾان ميپذﯾرند ،فراوانند. 6 =5+1 6 = 2+4 6 = 3+3 •
مزدك بامداد:19:23 ,12-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
با سالم و تشكر تقرﯾبا متوجه شدم .فرض كنين كه دو بار ناھنام رو ﯾكبار در فاصله زﯾاد و به صورت جدا ،و ﯾكبار در فاصله كمی از ھمدﯾگه دارﯾم و در ھر دو حالت بارھا ساكنند .از مقاﯾسه سطح انرژی پتانسيل اﯾن دو سيستم متوجه ميشيم كه انرژی سيستم دومی كمتره .آﯾا اﯾن كمتر بودن انرژی ،بخاطر تفاوت در وضعيت تداخلی ميدانھاست؟ راستش من حدس)غير علمی( ميزنم كه شاﯾد در حالت دوم ،بخاطر اﯾنكه ميدانھا تداخل وﯾرانگر)؟( دارن ،انرژی پتانسيل كمتر باشه .اگه ممكنه كال توضيح بدﯾن كه در ھنگام كم شدن ﯾا زﯾاد شدن سطح انرژی پتانسيل ،چه اتفاقی در ميدانھا و برای فوتونھا رخ ميده. تشكر مجدد: S31 :
خير! برپاﯾه مھاد پاﯾاﯾی انرژی ،انرژی از ميان نمی رود. بر اﯾن پاﯾه ،انرژی گم شده در واقع در بازوی ھمان كسی است كه اﯾن بارھا را جابجا كرده=: تزرﯾق انرژی جنبشی به انرژی ميدان ) پتانسيل( بزبان دﯾگر ،ذره ھای انرژی ،مثال ً از ماھيچه ھای شما به ميدان تزرﯾق شده اند و شدت ميدان ھم چيزی نيست جز باالرفتن چگالی ذرات انرژی سرگردان و زندانی در ميدان = ).شمار ذره ھای انرژی در ﯾكان گنجاﯾشی ،مثال ً سانتی متر مكعب( 663 of 981
اگر ھم ذره باردار را رھا كنيد ،شتاب و تندا ميگيرد كه بسوی بار ناھمنام خود برود ،آنگاه فوتون ھا از ميدان به آن ذره ميچسبند و آنرا ميجنبانند كه ھمان تزرﯾق از ميدان به انرژی جنبشی است• .
:atheist, 09-01-12, 20:20
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
١٠٠%نميتوان گفت كه تنھا ﯾك چينش به رﯾست ميرسد. ھمانگونه كه راه ھاﯾی كه به رُم پاﯾان ميپذﯾرند ،فراوانند. 6 =5+1 6 = 2+4 6 = 3+3 • پس قانونمندی ھای ماده چه ميشوند !! برای فھم بھتر : ميگوييد جھان ھر لحظه چينشی ويژه دارد که علت ان چينش قبل از ان بوده و اين چينش کنونی حاصل مجموع پارامتر ھا و قانونمندی ھای فرمان روا بر ماده است ) پارامتر ھای چينش قبل +قانون فرمان روا بر ان ( آنتروپی ماکسيمم ھم چيزی نيست جز چينش ذرات مادی انجا ھم چينش ھای ماده مدام در حال دگرگونی ھستند و علت ھر چينش آن چينش قبل از ان بوده است . جبر ھم از اينجا است يعنی جھان به يک سو پيش ميرود . زمانی که Bريست ميشود جھان به ھمان سمتی پيش ميرود که در سيکل قبل رفته است پس بينھايت بار Bريست ميشود .
آسمان:23:38 ,12-01-09 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
664 of 981
خير! برپاﯾه مھاد پاﯾاﯾی انرژی ،انرژی از ميان نمی رود. بر اﯾن پاﯾه ،انرژی گم شده در واقع در بازوی ھمان كسی است كه اﯾن بارھا را جابجا كرده=: تزرﯾق انرژی جنبشی به انرژی ميدان ) پتانسيل( بزبان دﯾگر ،ذره ھای انرژی ،مثال ً از ماھيچه ھای شما به ميدان تزرﯾق شده اند و شدت ميدان ھم چيزی نيست جز باالرفتن چگالی ذرات انرژی سرگردان و زندانی در ميدان = ).شمار ذره ھای انرژی در ﯾكان گنجاﯾشی ،مثال ً سانتی متر مكعب( اگر ھم ذره باردار را رھا كنيد ،شتاب و تندا ميگيرد كه بسوی بار ناھمنام خود برود ،آنگاه فوتون ھا از ميدان به آن ذره ميچسبند و آنرا ميجنبانند كه ھمان تزرﯾق از ميدان به انرژی جنبشی است• . فكر می كنم متوجه شده باشم ،اما برای اطمينان بيشتر: آﯾا اﯾن نتيجه گيری من درسته؟ :ميدان خود انرژی است و افزاﯾش انرژی پتانسيل به معنای افزاﯾش انرژی ميدانه. ممنونم
مزدك بامداد:00:06 ,13-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
فكر می كنم متوجه شده باشم ،اما برای اطمينان بيشتر: آﯾا اﯾن نتيجه گيری من درسته؟ :ميدان خود انرژی است و افزاﯾش انرژی پتانسيل به معنای افزاﯾش انرژی ميدانه. ممنونم
بله ميدان ھمان انرژی زندانی در ﯾك مكان است. •
مزدك بامداد:00:08 ,13-01-09 ,
بازنوشت : 665 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
پس قانونمندی ھای ماده چه ميشوند !! برای فھم بھتر :
ميگوﯾيد جھان ھر لحظه چينشی وﯾژه دارد که علت ان چينش قبل از ان بوده و اﯾن چينش کنونی حاصل مجموع پارامتر ھا و قانونمندی ھای فرمان روا بر ماده است ) پارامتر ھای چينش قبل +قانون فرمان روا بر ان ( آنتروپی ماکسيمم ھم چيزی نيست جز چينش ذرات مادی انجا ھم چينش ھای ماده مدام در حال دگرگونی ھستند و علت ھر چينش آن چينش قبل از ان بوده است . جبر ھم از اﯾنجا است ﯾعنی جھان به ﯾک سو پيش ميرود . زمانی که Bرﯾست ميشود جھان به ھمان سمتی پيش ميرود که در سيکل قبل رفته است پس بينھاﯾت بار Bرﯾست ميشود . احتماالت كوانتومی خود ﯾكی از قانونمندی ھای مادی است.
مزدك بامداد:00:14 ,13-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
سالمی دوباره آﯾا تمام تغييرات جھان رو با نيروھای طبيعت )معروف به نيروھا 4گانه؟( ميشه توضيح داد؟ اگر ممكنه در اﯾن مورد روشنگری بفرماﯾيد :اگه ﯾك تابش الكترومغناطيسی مثال نور خورشيد به ﯾك جسم بتابه ،و تغييری در آن اﯾجاد بشه ،نيروی كُنش رو به چه جسمی باﯾد نسبت داد؟ با پوزش از فراوانی سواالت: S31 :
بله ،ھر دگرگونی ،از جنبش بدست مياﯾد و جنبش ھمان انرژی و ﯾا اثر انرژی است و ما ھم سه گونه نيرو ) سه ذره ی انرژی( را ميشناسيم .دانشمندان كوانتومی ) كه جاﯾزه ی نوبل ھم گرفتند( ثابت كردند كه دو نيرو بواقع ﯾك نيرو بيشتر نيستند و از اﯾنرو اكنون ما از ٣نيروی جھانی سخن ميگوﯾيم كه ھمه ی دگرگونی ھای جھان از آنھاست. 666 of 981
نيروھای آھنكھرباﯾی با ذره ھای " فوتون" كارگرند. فوتون پيام رسان ميان الكترون ھا و كواركھا ) پروتون ( است و نيروﯾی كه الكترون را بگرد ھسته ی اتم نگه ميدارد ھم ھمان انرجی فوتون دربند ) ﯾا مجازی( است. بر اﯾن پاﯾه اگر برای نمونه ،فوتونی پر انرژی به ﯾك الكترون اتم بخورد بدان چسبيده و آنرا به گردار ) مدار( پرانرژی تری باال پرتاب ميكند و بوارونه اگر اﯾن الكترون به گردار پاﯾين تر برگردد از آن ﯾك فوتون آزاد ميشود. •
:atheist, 09-01-13, 01:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
احتماالت كوانتومی خود ﯾكی از قانونمندی ھای مادی است. به ھر حال تفاوتی نميکند . ببينيد ھمه اين ھا با ھم يک چينش را ميسازند برای مثال شما نميتوانيد بگوييد يکبار ديگر اگر مھابنگ رخ دھد ما اين چينش کنونی را نداريم .در اينجا مھابنگ ھم ريست تمامی پارامتر ھا و قانون فرما روا در 14ميليارد سال پيش است . انتروپی ماکسيمم ھم تنھا چينش مادی است و در ھر لحظه يک چينش جديد درست ميشود که به قول شما اين چينش از چينش قبل حاصل ميشود ) چينش قبل ھم چيزی نيست جز تمامی پارامتر ھا و قانون فرمان روا بر آن (
پس زمانی که پارامتر ھا و قانون فرمان روای يک چينش ريست شود جھان بايد و %100به شکلی پيش رود که در سيکل قبل پيش رفته است .
667 of 981
مزدك بامداد:13:06 ,13-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : به ھر حال تفاوتی نميکند .
ببينيد ھمه اﯾن ھا با ھم ﯾک چينش را ميسازند برای مثال شما نميتوانيد بگوﯾيد ﯾکبار دﯾگر اگر مھابنگ رخ دھد ما اﯾن چينش کنونی را ندارﯾم ...
چرا ،ھمين را ميتوان گفت. چرا كه افكت ھای كوانتومی باﯾد ھمه " داستانھای ممكن" را به نسبت احتمال آن پدﯾد بياورند• .
:atheist, 09-01-13, 15:28
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
چرا ،ھمين را ميتوان گفت. چرا كه افكت ھای كوانتومی باﯾد ھمه " داستانھای ممكن" را به نسبت احتمال آن پدﯾد بياورند• .
يعنی شما علت ھر چينش را اينگونه دگرگون کرديد ؟ پارامتر ھای چينش گذشته +قانون فرمان روا بر ان +احتماالت کوانتومی !! يعنی احتماالت کوانتومی چيزی غير از دو فاکتور نخست است ؟
مزدك بامداد:20:09 ,13-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
با تشكر آﯾا تنھا صورت انرژی آزاد امواج الكترومغناطيسی ھستند؟
668 of 981
بجز آنھا ھم " گراوﯾتون " ھای آزاد ھستند البته اﯾنھا ھم آزاد نسبی ھست ،چرا كه ھمه در مكان جھان كه در خود بسته است، گرفتارند .ﯾعنی ھر ذره ی انرژی نسبت به جاﯾی كه از آن نگاه كنيم ،آزاد و ﯾا گرفتار ھمزمان است• .
آسمان:20:26 ,13-01-09 ,2
گراوﯾتونھای آزاد چيستند؟
مزدك بامداد:18:17 ,14-01-09 ,
در فيزﯾك كوانتوم ھر نيروﯾی ﯾك ذره ی نيروبر دارد و ذره ی نيروبر نيروی " گرانش" ، gravityھمان گراوﯾتون ناميده ميشود .در فيزﯾك كالسيك ،بجای گراوﯾتون از خمش اسپاش و ﯾا ھمان انحنای فضا سخن در ميان است. حال زمانی كه سنگی روی كوه افتاده باشد ،بدان چسبيده و اگر اﯾن سنگ مثال ً در گردار زمين ) مدار زمين( باشد ،ميان اﯾندو خالء ھست و درست است كه در ھر دو حال گراوﯾتون ھا ميان سنگ و زمين اﯾندو را بھم "ﯾچسبانند" امّا در مورد دوم از دﯾد ما كه روی زمين ھستيم گراوﯾتون ھا در تھيجای اسپاش ) خالء فضاﯾی( بنگر آزاد ميرسند ،درست مانند نوری كه از خورشيد به ما ميرسد و فوتون ھای "آزاد" بشمار ميرود• .
:atheist, 09-01-14, 22:02
بازنوشت : 669 of 981
نگارنده ی نخستين atheist :
ﯾعنی شما علت ھر چينش را اﯾنگونه دگرگون کردﯾد ؟ پارامتر ھای چينش گذشته +قانون فرمان روا بر ان +احتماالت کوانتومی !! ﯾعنی احتماالت کوانتومی چيزی غير از دو فاکتور نخست است ؟
مزدك بامداد:17:11 ,15-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
ﯾعنی شما علت ھر چينش را اﯾنگونه دگرگون کردﯾد ؟ پارامتر ھای چينش گذشته +قانون فرمان روا بر ان +احتماالت کوانتومی !! ﯾعنی احتماالت کوانتومی چيزی غير از دو فاکتور نخست است ؟ نه ،ھمانگونه كه گفتيد ،احتماالت كوانتومی ھم بخشی از ھمان قانونمندی ماده است. بزبان دﯾگر ،چيزی كه نخست تصادفی به نگر مياﯾد ،در جمع ھمه ی حاالت خود در دراز مدت ،دارای ﯾك الگو و ﯾك قانون است. برای نمونه ،ھمه ما باﯾد بميرﯾم ،ﯾكی زﯾر ماشين ميرود و دﯾگری سرطان ميگيرد و ﯾكی دﯾگر در آتش سوزی از ميان ميرود و ﯾكی در بستر پيری ميميرد كه در نگاه نخست ھمه تصادفی به نگر مياﯾند ولی ھمه باﯾستگی ) ضرورت( مرگ را برآورده ميكنند •
مزدك بامداد:17:18 ,15-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
ممنونم سوالی دﯾگه:
670 of 981
اﯾنطور كه ميدونيم ،امواج الكترومغناطيسی ،دو ميدان الكترﯾكی و مغناطيسی عمود بر ھم ھستن ،كه شدت ميدان)در ﯾك نقطه( پيوسته در حال نوسانه. سوال من اﯾنه كه وقتی اﯾن امواج رو به صورت بسته ھای انرژی و كال خاصيت ذره ای رو در نظر می گيرن ،اﯾن وسط ميدان ھای متغير چی ميشن؟ : S31 :
وﯾژگی ذره ای به اﯾنھا كاری ندارد و اﯾن ھا را ناكار نميكند. وﯾژگی ذره ای در مواردی كه تنھا اندازه ی انرژی و ﯾا تكانه در نگر است ،بكار گرفته ميشود و وﯾژگی موجی در محاسباتی كه به تداخل امواج و دﯾگر افكت ھای موجی سر و كار دارند ،بكار گرفته ميشود. برای فھم بھتر ،فوتون را مانند ﯾك المپ در نگر بياورﯾد كه در حال جنبش است ولی رنگش گاه سرخ و گاه آبی رنگ ميشود ) مانند المپ ماشين پليس( امّا ﯾكی ﯾكجا تنھا به روشناﯾی المپ توجه دارد و ﯾكی در جای دﯾگر ،به دگرگونی رنگ المپ ميپردازد• .
مزدك بامداد:17:31 ,15-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين naakas :
درود بر مزدک گرامی چيزی که عامه و ﯾا دﯾن آن را شفا گرفتن میخوانند چگونه رخ میدھد؟ آﯾا بدن انسان مکانيسمی برای درمان بيماریھای مرگبار دارد؟ اگر بله آﯾا اﯾن مکانيسم در بدن بعضی وجود دارد و در بعضی دﯾگر خير؟ برای نمونه دو نفر که به ﯾک بيماری مبتال شدند ﯾکی جان سالم به در میبرد و دﯾگری ميميرد! آﯾا شخص اول نيروﯾی داشته که شخص دوم نداشته. اگر جواب اﯾن سواالت بله ھست در آخر آﯾا ممکن است که در اثر تکامل انسان )در نسلھای آﯾنده( به جاﯾی برسد که بتواند برای نمونه سرطان را خود به خود درمان کند و ﯾا در مقابل ابتال به آن ناگيرا و مقاوم شود؟ بيماری ھاﯾی ھستند كه در اثر فشار روانی و دپرسيون ،از ناخشنودی در زندگی و ..پدﯾد مياﯾند ،چون اندﯾشه ھا ،چنانكه ميدانيم ،چيز ھای معنوی و غير مادی نيستند و دارای اثر مادی ميباشند .آنھم نه بصورت جادو و جنبل ،بلكه اثر آنھا در مغز و بر غده ھاست كه ھورمون ھای گوناگون و كاركرد ھای گوناگون را كنترل ميكنند .اﯾن است گاه نيروھای پدافندی پيكر ما ،در زﯾر فرمان ھورمون ھا ) و در رﯾشه از اندﯾشه ھا( كاھش پيدا ميكنند و با ﯾاخته ھای سرطانی ) كه ھمواره و ھرروز گروھی 671 of 981
از انھا پدﯾد مياﯾند ولی سركوب ميشوند( و ميكرب ھا و وﯾروس ھا و .. جنگ نميكنند و پيكر را به سرنگونی و سراسيب بيماری و مرگ مياندازند. در باستان به اﯾن موارد گاه ميگفتند كه ﯾارو مثال ً " دق" كرد و مرد! حال اگر بھر انگيزه ،ﯾك بھبود روانی پيدا شود ،كه در اﯾنجا ،ھرگونه باور دﯾنی و مذھبی و ﯾا برنده شدن در التاری و ﯾا ﯾك خوش شانسی دﯾگر، ميتواند كارساز باشد كه كار وﯾرانگر ھورمون ھا ،پاﯾان گيرد و بار دﯾگر پيكر به فراوردن نيرو ھای پدافندی پرداخته و با آن بنماﯾه ھاﯾی كه براﯾش مانده ،از گسترش بيماری و ..پيشگيری كرده و به راستای بھبودی بازگردد. بر اﯾن پاﯾه ھمه كمابيش دارای بنماﯾه ھای پدافندی ﯾكسان ھستند، ) اگر تغذﯾه شان كمابيش ﯾكسان باشد( ،جز اﯾنكه در ﯾكی استرس و فشار روانی باشد و در دﯾگری نباشد و ﯾا اﯾنكه ھمچنان كه گفتيم، از ﯾك القای روانی ،چه ضرﯾح آقا و چه ھيپنوتيزم و چه بيرون آمدن از بدبختی ھای مالی و پيدا كردن " اميد به زندگی" باشد ،دگرگونی بزرگی روی دھد. در آﯾنده و ﯾا ھم اكنون ھم اﯾنگونه سرطان ھا كه به دپرسيون بر ميگردند ) چون ممكن است شما سرطان را از زندگی كردن نزدﯾك ﯾك پيرامون آلوده به زھر مثال ً دی اكسين و ﯾا در كنار ﯾك نيروگاه اتمی بگيرﯾد كه اﯾنجا القای روانی ھم ھيچ سودی ندارد ،،چون عامل سرطانزا، درونی نيست و بيرونی است( ،ميتوانند با راﯾزنی پزشكی /روانشناسی بھبود ﯾابند .بوﯾژه اگر بھبودی در شراﯾط زندگی بيمار پيش آﯾد• .
آسمان:20:52 ,15-01-09 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
وﯾژگی ذره ای به اﯾنھا كاری ندارد و اﯾن ھا را ناكار نميكند. وﯾژگی ذره ای در مواردی كه تنھا اندازه ی انرژی و ﯾا تكانه در نگر است ،بكار گرفته ميشود و وﯾژگی موجی در محاسباتی كه به تداخل امواج و دﯾگر افكت ھای موجی سر و كار دارند ،بكار گرفته ميشود. برای فھم بھتر ،فوتون را مانند ﯾك المپ در نگر بياورﯾد كه در حال جنبش است ولی رنگش گاه سرخ و گاه آبی رنگ ميشود ) مانند المپ ماشين پليس( امّا ﯾكی ﯾكجا تنھا به روشناﯾی المپ توجه دارد و ﯾكی در جای دﯾگر ،به دگرگونی رنگ المپ ميپردازد• . بسيار عالی
672 of 981
حاال اﯾنجا دو سوال كوچك پيش آمد: -1چه تغييری در فوتون رو به تغيير رنگ در المپ تشبيه كردﯾن؟ بازنوشت : در مواردی كه تنھا اندازه ی انرژی و ﯾا تكانه در نگر است، -2منظورتان تكانه فوتون است؟
مزدك بامداد:13:04 ,16-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
بسيار عالی حاال اﯾنجا دو سوال كوچك پيش آمد: -1چه تغييری در فوتون رو به تغيير رنگ در المپ تشبيه كردﯾن؟ -2منظورتان تكانه فوتون است؟
فوتون ھمانگونه كه به پيش ميرود ،ھمساز با انرژی ) فركانسی( كه دارد گاه بار منفی ) بردار منفی كھرباﯾی( و گاه بار مثبت دارد ) بردار ھای آھنرباﯾی ھم ھمسان با اﯾن باھم دگرگونی فركانسی دارند(. بر اﯾن پاﯾه ﯾك فوتون مثال ً در نقطه ی الف در اسپاش بار و ﯾا ميدان منفی پدﯾد مياورد و چند متر جلوتر ) كه به طول موجش بستگی دارد ( بار مثبت. برای ھمين ھم بار آن در مجموع صفر است. در عين حال اگر با چيزی برخورد كند ،مانند ﯾك ذره جرمدار كار ميكند و ھمه ی تكانه ) انرژی +راستا( آن در محاسبه وارد ميشود. ) فوتون جرم ندارد ولی در ھمان حال دارای تكانه است p = h · f / C : كه در آزماﯾشھاﯾی مانند افكت كومپتون دﯾده ميشود ( • = fفركانس = Cتندای نور = hثابت پالنك 673 of 981
مشکوک:18:55 ,17-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
چون چنين چيزی ھرگز آروﯾن نشده و از دﯾد دانشيك ھم زنان نميتوانند به تنھاﯾی باردار شوند ،اﯾن افسانه پذﯾرفتنی نيست ،مگر اﯾنكه احمق و ﯾا ساده لوح و بيسواد باشيم. تازه اگر زمانی ھم زنان بدون شوھر و با مھندسی ژنتيك توانستند باردار و بچه دار شوند ،بازھم پيوندی به داستان مرﯾم و ﯾا وجود خدا و ..ندارد ،بلكه ﯾك كار و كنش دانشيك و مادی است كه نيازی به وجود خدا ھم ندارد! دانشيك = علمی آروﯾن = تجربه در مورد مرﯾم باکره مسحيان منابع تارﯾخی اورده اند از نظر شما چه نوع نوشته تارﯾخی معتبر است .نظر شما که تجربه گرا ھستيد نسبت به مشاھده تغيير ساختار آب در برابر ﯾک جمله عربی چيست ؟
:atheist, 09-01-18, 13:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
و فرنود من ھم اﯾن بود پارامتر ھا و قانون فرمانروا و ھمه چيز رﯾست ميشود حتی احتمال کوانتومی که در سيکل قبل اتفاق افتاده . چون اﯾن احتمال کوانتومی را چيزی جز ماده و چينش ذرات مادی نمبينم که خود از طرﯾق نيروھای ذاتی ماده و پارامتر ھای قبلی رخ ميدھند.
674 of 981
حاال منظور شما از احتماالت کوانتومی چيست و چه عاملی باعث رخ دادن ان ھا ميشود ؟
مزدك بامداد:00:03 ,19-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
در مورد مرﯾم باکره مسحيان منابع تارﯾخی اورده اند از نظر شما چه نوع نوشته تارﯾخی معتبر است .نظر شما که تجربه گرا ھستيد نسبت به مشاھده تغيير ساختار آب در برابر ﯾک جمله عربی چيست ؟
بيخود است، در برابر جمله ژاپنی ھم آب ارتعاش دارد، اگر كسی بگوزد ھم آب مرتعش ميشود! در باره ی باكره زاﯾی مرﯾم ھم ،منبع تارﯾخی نيست. •
مشکوک:13:55 ,20-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در كمابيش 14ميليارد سال پيش ،جھان تنھا دارای گنجاﯾش ده بتوان منفی 99 سانتيمتر 3بود آﯾا از نظر عقلی چنين چيزی ممکن است اﯾن حجم بسيار بسيار کوچک است چطور ممکن است جھان در آن جا بگيرد .ميتوانيد ﯾک خرما را در اﯾن حجم کنيد و ان را به ما نشان دھيد تا بقيه نظرﯾه شما را بپذﯾرﯾم ؟
675 of 981
مزدك بامداد:15:06 ,20-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : مثال : شکل 2را نگاه کنيد بعد از مثآل ﯾک روز دوباره به شکل 2ميرسيم و در اﯾن مدت چينش شکل 1اتفاق نيافتاده
منظور من اﯾن است تا زمانی که دوباره به چينش شکل دو نرسيدﯾم ميتوان گفت احتمال رخ دادن چينش شکل 1ھست اما به محض رﯾست شکل 2اﯾن احتمال از ميان ميرود . و فرنود من ھم اﯾن بود پارامتر ھا و قانون فرمانروا و ھمه چيز رﯾست ميشود حتی احتمال کوانتومی که در سيکل قبل اتفاق افتاده . چون اﯾن احتمال کوانتومی را چيزی جز ماده و چينش ذرات مادی نمبينم که خود از طرﯾق نيروھای ذاتی ماده و پارامتر ھای قبلی رخ ميدھند. حاال منظور شما زا احتماالت کوانتومی چيست و چه چيز باعث رخ دادن ان ھا ميشود ؟
اصوال ً ما اﯾن مفھوم احتماالت را از كجا ﯾافته اﯾم؟ از آروﯾن جھان مادی ،ﯾعنی احتماالت ﯾك پدﯾده و ﯾك قانونمندی مادی است .بزبان دﯾگر احتماالت 676 of 981
كوانتومی ،خود ﯾك وﯾژگی سرشتين ماده است كه در بستر زمان ،الگوی آن درﯾافت ميشود. برای نمونه انداختن تاس در ﯾكبار ،بنگر مياﯾد كه الگو ندارد ولی در بستر زمان و گراﯾش بسوی بينھاﯾت بار ،الگوی ان پدﯾد مياﯾد و ان اﯾنكه ھر سوﯾه و شماره ای به اندازه ی سوﯾه ی دﯾگر شانس و احتمال پدﯾد آمدن دارد و در بستر زمان باﯾد ھمه ی بخت ھا و شانس ھا و پدﯾده ھای ممكن بيگمان باﯾست پدﯾد بياﯾند .ماده از مكان و جنبش ) ﯾعنی بعد زمان ( جدا نيست ،ھمه باھم درتنيده اند. •
مزدك بامداد:15:09 ,20-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
آﯾا از نظر عقلی چنين چيزی ممکن است اﯾن حجم بسيار بسيار کوچک است چطور ممکن است جھان در آن جا بگيرد .ميتوانيد ﯾک خرما را در اﯾن حجم کنيد و ان را به ما نشان دھيد تا بقيه نظرﯾه شما را بپذﯾرﯾم ؟
بله ممكن است .عقل شرط نخست نيست بلكه آروﯾن شرط نخست است و عقل را ھمواره با محك و آزمون آروﯾن ) تجربه( ميسنجند. برای نمونه ستاره ھای نوترونی و ﯾا كوتوكه ھای سفيد در كيھان پيدا شده است كه ﯾك سانتی متر مكعب آنھا دارای جرمی برابر كل كره ی زمين است .ﯾعنی مرزی برای فشرده شدن ماده نيست، اگر انرژی نكار ببرﯾم ،ھمه چيز را ميتوان فشرد ،چون حجم ماده چيزی جز ميدان اثر آن نيست .برای نمونه ،شيشه برای فوتون ھا حجمی ندارد و جای انھا را نميگيرد و برای ھمين ،شيشه برای نور كمابيش در حكم عدم است! •
مشکوک:17:06 ,21-01-09 ,
بازنوشت :
677 of 981
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله ممكن است .عقل شرط نخست نيست بلكه آروﯾن شرط نخست است و عقل را ھمواره با محك و آزمون آروﯾن ) تجربه( ميسنجند. برای نمونه ستاره ھای نوترونی و ﯾا كوتوكه ھای سفيد در كيھان پيدا شده است كه ﯾك سانتی متر مكعب آنھا دارای جرمی برابر كل كره ی زمين است .ﯾعنی مرزی برای فشرده شدن ماده نيست، اگر انرژی نكار ببرﯾم ،ھمه چيز را ميتوان فشرد ،چون حجم ماده چيزی جز ميدان اثر آن نيست .برای نمونه ،شيشه برای فوتون ھا حجمی ندارد و جای انھا را نميگيرد و برای ھمين ،شيشه برای نور كمابيش در حكم عدم است! • جناب بامداد لطفا به چند سوال زﯾر پاسخ دھيد . چرا ھيچ ماده ای در حجم پالنک مشاھده نشده و کسی قادر به فشرده کردن ماده تا اﯾن حد نيست ؟ ھرچيزی به سمت ساھچاله برود نابود ميشود و بعد از مدتی سياھچاله نيز از بين ميرود اﯾن ھمه ماده چه ميشوند ؟ چرا ماده ازلی مثآل 1ميليارد تن است و 2ميليارد تن نيست چرا ھستی مقدار دارد ؟ باﯾد ھستی فراگير و بينھاﯾت باشد
مزدك بامداد:19:34 ,21-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
جناب بامداد لطفا به چند سوال زﯾر پاسخ دھيد . چرا ھيچ ماده ای در حجم پالنک مشاھده نشده و کسی قادر به فشرده کردن ماده تا اﯾن حد نيست ؟ ھرچيزی به سمت ساھچاله برود نابود ميشود و بعد از مدتی سياھچاله نيز از بين ميرود اﯾن ھمه ماده چه ميشوند ؟ چرا ماده ازلی مثآل 1ميليارد تن است و 2ميليارد تن نيست چرا ھستی مقدار دارد ؟ باﯾد ھستی فراگير و بينھاﯾت باشد چه كسی گفته است كه ھستی !؟ باﯾد بيھناﯾت و فراگير باشد؟ ﯾعنی چه كه حجم پالنك ؟ مشاھده نشده ؟ ھمه جا پر از حجم پالنك است!! حجم پالنك گنجاﯾسی به اندازه ی ده بتوان منفی ٩٩سانتيمتر مكعب است! اگر منظورتان اﯾن است كه چنين فشردگی مشاھده نشده است كه شده است و نگره ی مھابنگ ) ( big bangاز مشاھدات پدﯾد آمده و نه از معده ! اﯾنھم كه كسی نتوانسته چنين ،ماده را بفشارد ھم برای اﯾن است
678 of 981
كه زور ما كم است و من خودم ھم نميتوانم سخت تر از انار را فشار دھم ! !•
مشکوک:17:05 ,22-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
چه كسی گفته است كه ھستی !؟ باﯾد بيھناﯾت و فراگير باشد؟ ﯾعنی چه كه حجم پالنك ؟ مشاھده نشده ؟ ھمه جا پر از حجم پالنك است!! حجم پالنك گنجاﯾسی به اندازه ی ده بتوان منفی ٩٩سانتيمتر مكعب است! اگر منظورتان اﯾن است كه چنين فشردگی مشاھده نشده است كه شده است و نگره ی مھابنگ ) ( Big Bangاز مشاھدات پدﯾد آمده و نه از معده ! اﯾنھم كه كسی نتوانسته چنين ،ماده را بفشارد ھم برای اﯾن است كه زور ما كم است و من خودم ھم نميتوانم سخت تر از انار را فشار دھم ! !• باﯾد بی مقدار باشد چونکه گفتن تا اﯾن مقدار ھستی است و بيشتر از ان نيست بی مفھوم است .چطور ماده ميتواند خود را تا اﯾن حد بفشارد ولی جنابعالی نميتوانيد ؟
:atheist, 09-01-22, 22:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اصوال ً ما اﯾن مفھوم احتماالت را از كجا ﯾافته اﯾم؟ از آروﯾن جھان مادی ،ﯾعنی احتماالت ﯾك پدﯾده و ﯾك قانونمندی مادی است .بزبان دﯾگر احتماالت كوانتومی ،خود ﯾك وﯾژگی سرشتين ماده است كه در بستر زمان ،الگوی آن درﯾافت ميشود. برای نمونه انداختن تاس در ﯾكبار ،بنگر مياﯾد كه الگو ندارد ولی در بستر زمان و گراﯾش بسوی بينھاﯾت بار ،الگوی ان پدﯾد مياﯾد و ان اﯾنكه ھر سوﯾه و شماره ای به اندازه ی سوﯾه ی دﯾگر شانس و احتمال پدﯾد آمدن دارد و در بستر زمان باﯾد ھمه ی بخت ھا و شانس ھا و پدﯾده ھای ممكن بيگمان باﯾست پدﯾد بياﯾند .ماده از مكان و جنبش
679 of 981
) ﯾعنی بعد زمان ( جدا نيست ،ھمه باھم درتنيده اند. • فرض کنيد دو تاس داريم که احتمال امدن الگوھای ان يکسان نيست ما تمام پارامتر ھای الزم برای آمدن جفت شش را بدست می اوريم و تاس را پرتاب ميکنيم آيا جفت شش ميايد يا خير ؟ اگر يکبار ديگر با ھمان پارامترھا پرت کنيم چطور ؟ اگر دفعه دوم نيامد چه علتی داشته ؟ اگر مجموعه پارامتر ھای الزم را داشته باشيم ميتوانيم اينده منظومه شمسی را پيش بينی کنيم ؟ چرا در سيکل بعد اگر در چينش کنونی بوديم با ھمين پارامتر ھا نمی توانيم اينده منظومه شمسی را پيش بينی کنيم ؟
حرف شما اين است اگر شما تا 100سال آينده زنده بوديد در سيکل بعد زمانی که به چينش کنونی رسيديم ممکن است شما تنھا تا يک ساعت ديگر زنده باشيد ؟ و در اخر زمانی که ميگويييم در سيکل بعد به چينش کنونی ميرسيم منظور شما از چينش کنونی چيست ؟ ) ويژگی ھای يک چينش چيست (
مزدك بامداد:20:02 ,26-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
باﯾد بی مقدار باشد چونکه گفتن تا اﯾن مقدار ھستی است و بيشتر از ان نيست بی مفھوم است .چطور ماده ميتواند خود را تا اﯾن حد بفشارد ولی جنابعالی نميتوانيد ؟ بدﯾد شما بی مفھوم است ولی بدبختانه برای شما، دانشمندان فيزﯾك ميگوﯾند كه دارای مقدار محدود است. من ھم تنھا چند كيلو ماده ھستم و نه ھمه ی ماده !! •
680 of 981
مزدك بامداد:20:09 ,26-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
فرض کنيد دو تاس دارﯾم که احتمال امدن الگوھای ان ﯾکسان نيست ما تمام پارامتر ھای الزم برای آمدن جفت شش را بدست می اورﯾم و تاس را پرتاب ميکنيم آﯾا جفت شش مياﯾد ﯾا خير ؟ اگر ﯾکبار دﯾگر با ھمان پارامترھا پرت کنيم چطور ؟ اگر دفعه دوم نيامد چه علتی داشته ؟ اگر مجموعه پارامتر ھای الزم را داشته باشيم ميتوانيم اﯾنده منظومه شمسی را پيش بينی کنيم ؟ چرا در سيکل بعد اگر در چينش کنونی بودﯾم با ھمين پارامتر ھا نمی توانيم اﯾنده منظومه شمسی را پيش بينی کنيم ؟ حرف شما اﯾن است اگر شما تا 100سال آﯾنده زنده بودﯾد در سيکل بعد زمانی که به چينش کنونی رسيدﯾم ممکن است شما تنھا تا ﯾک ساعت دﯾگر زنده باشيد ؟ و در اخر زمانی که ميگوﯾييم در سيکل بعد به چينش کنونی ميرسيم منظور شما از چينش کنونی چيست ؟ ) وﯾژگی ھای ﯾک چينش چيست ( ما تاس انداختن را برای نمونه آوردﯾم و احتماالت اﯾن چنينی ھمان احتماالت كوانتومی و ﯾا ھمان تابع موجی نيست. روشن است كه اگر تاس را ھمواره و با كوچكترﯾن جزئيات بر´توانيم ﯾكسان بيندازﯾم ،ھمواره جفت شش مياﯾد ولی اﯾن ھم شدنی ﯾنست چون ھرگز نميتوان %١٠٠شراﯾط را ھربار داسته باشيم ،به اﯾن فرنود ساده كه جھان در حال انبساط و ذرات ماده ھمواره در جنبش ،از جمله جنبش در پيروی احتماالت كوانتومی ھستند .برای ھمين نميتوان از ﯾك رودخانه براستی دو بار رد شد. اگر سيستم ما ساده باشد و پارامتر ھای اندك ولی سنگين داشته باشد ،ميتوانيم پيش بينی ھای بسيار نزدﯾك به واقعيت بكنيم .برای نمنونه در پرتاب ﯾك گلوله توپ، ممكن است در ھوا به چند پشه ھم بخورد ،ولی به سبب جرم و انرژی باال ،راھش چنان كج نميشود كه پيش بينی ما را در اسكاالی بزرگ دگرگون كند ،ولی در اسكاالی رﯾز ،ميتواند• .
681 of 981
مزدك بامداد:20:13 ,26-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
درود ،من به تازگی عضو شده ام و زمان زﯾادی الزم است برای مطالعه ی تمامی اﯾن صفحات و مباحث...به ھر روی اگر پرسشم تکرارﯾست پوزش می طلبم...جناب بامداد آﯾا »پرسش دانشيک« از شما در ھر زمينه ای می تواند باشد ؟! اگر اﯾن چنين است نخستين پرسش برای من اﯾن است که مگر گستره ی دانش شما به چه اندازه است که تواناﯾی پاسخ گوﯾی تمامی سواالت در تمامی زمينه ھا را دارﯾد ؟!البته اگر عالقه ای به پاسخ دادن اﯾن پرسش ندارﯾد اﯾرادی ندارد!!! )در آﯾنده پرسش ھای خود را مطرح می نماﯾم)! من سن و سال باال دارم و زمان بسيار برای خواندن و پژوھش داشته ام و خواندن را ھم دوست دارم .در اﯾنجا ھم من چون دﯾدم كه چنين جستاری در اﯾنجا نياز است ،اﯾن را باز كردم .دﯾگر اﯾنكه گفتيم پرسش و پاسخ با مزدك ،نه تنھا پاسخ از مزدك .ﯾعنی دوستان دﯾگر ھم ميتوانند اﯾنجا كمك كنند .فزون بر اﯾن ما اﯾنجا بسيار كارشناسی كار نمی كنيم• .
:atheist, 09-01-26, 21:06
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اصوال ً ما اﯾن مفھوم احتماالت را از كجا ﯾافته اﯾم؟ از آروﯾن جھان مادی ،ﯾعنی احتماالت ﯾك پدﯾده و ﯾك قانونمندی مادی است. • بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما تاس انداختن را برای نمونه آوردﯾم و احتماالت اﯾن چنينی ھمان احتماالت كوانتومی و ﯾا ھمان تابع موجی نيست.
احتماالت کوانتومی دقيقا چيستند و الگوھای ان چگونه و تحت چه عاملی بوجود ميايند ؟ 682 of 981
و يک سوال ديگر برای مفھوم شدن موضوع : در نظر بگيريد در حالی اين جمله را ميخوانيد تا 100سال آينده زنده ھستيد مقصود شما اين است ممکن است در سری بعد که داشتم ھمين جمله را ميخواندم فقط تا 10 روز ديگر زنده باشم ؟ اينکه اين دو موضوع متفاوت شده اند به خاطر ھمين احتماالت کوانتومی است ؟ اگر ھست چه علتی اين احتماالت کوانتومی را در اين 10روز دگرگون کرده است که يک بار 100سال زنده بوديد و بار ديگر 10روز !؟ علتی فرا مادی يا علتی مادی ) پارامتر ھا +قانون فرمان روا (
مشکوک:17:56 ,27-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بدﯾد شما بی مفھوم است ولی بدبختانه برای شما، دانشمندان فيزﯾك ميگوﯾند كه دارای مقدار محدود است. من ھم تنھا چند كيلو ماده ھستم و نه ھمه ی ماده !! • جناب بامداد ..... اندازه داشتن ﯾکی از وﯾژگی ھای مخلوق بودن است خالق برای مخلوق خود اندازه تعيين ميکند اﯾن را ميتوانيد با مشاھده جھان مادی نيز بفھميد و ميبنيد که کاخ شما چگونه با ﯾک سوال فلسفی کوچک از ھم ميپپاشد .چرا ماده ازلی ﯾک ميليارد تن است ولی دو ميليارد تن نيست شما جوابی ندارﯾد اما ما جواب دارﯾم چون که ماده ازلی نيست و خلق شده است . دوست دارﯾد کمی در مورد حجم پالنک مکان و ماده بحث کنيم ؟
مشکوک:17:14 ,29-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
البته بدﯾد خود من اصوال ً ﯾك گوھره و ماﯾه ی مھادﯾن تر بوده است كه نخست به 2چھره ی :1انرژی و :2مكان در آمده و سپس خود انرژی ھم به چھره ی :3جرم
683 of 981
درآمده و خود جرم ھم به 4حالت تركيبی ھواﯾی و ابی و سنگی و آتشی ) گاز و ماﯾع و جامد و پالسما( در امده و الخ .. پس ميبينيد كه من تنھا پاسخ فلسفی كوچكی دارم چرا كه نباﯾد از دانش و دستاور ھای آن ،به بھانه ی " فلسفيدن" با گمانه زنی دور بشوﯾم . بعد از سال ھا دانش اندوزی به چه چيزی ھاﯾی که نرسيدﯾد .اﯾن گوھر مھادﯾن تر چرا به دو چھره تغيير کرد و چه زمانی ؟ دقت کنيد سوال دوم فلسفی ما اﯾن است چه زمانی ؟ اﯾن گوھر مھادﯾن تر ازلی بوده است اگر بگوﯾيد 14ميليارد سال پيش به دو چھره در امد اﯾنجا باز کاخ شما از ھم ميپاشد چون سوال ما اﯾن است چرا اﯾن گوھر مھادﯾن تر که ازلی بوده و بينھاﯾت زمان فرصت داشته در 14ميليارد سال پيش تغيير کرده ميتوانسته در 18ميليارد سال پيش تغيير کند و ﯾا 100ميليارد سال پيش اﯾنجا شما جوابی ندارﯾد و ما جواب دارﯾم جواب اﯾن است کسی ان را تغيير داده است .
آسمان:17:59 ,29-01-09 ,2
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
درود بر مزدک گرامی...
بعد از دنبال کردن پرسش و پاسخ ھا متوجه علم بسيار باالی شما شدم پرسش پيشين نيز به ھمين دليل به وجود آمد...اﯾن شگفت انگيز است ،شما به تمامی پرسش ھا پاسخ داده اﯾد آن ھم به طور کامل...سپاسگزار شما انسان بزرگوار ھستيم...بحثی دﯾگر با ھمين موضوع در تارنمای گزاره وجود داشت...بعد از مطالعه ی آنھا متوجه شدم شما نيز به نظرﯾه تکامل معتقد ھستيد..حال چند پرسش و ﯾا بھتر بگوﯾم اشکاالتی که به اﯾن نظرﯾه وارد می باشد را مطرح می نماﯾم. -1در اثبات نظرﯾه داروﯾن به حلقه ھای گمشده ای برمی خورﯾم که وجود فسيل ھای حد واسط توجيه نظرﯾه را با مشکل رو به رو می سازد -2اندام ھای مختلف موجودات پيچيده تر از آن است كه فرآﯾندی مانند تكامل بتواند چنين اندام ھای پيشرفته بوجود آورد. -3چرا فرآﯾند تكامل توسط ما ملموس و قابل مشاھده نيست؟ -4ما قبول می كنيم كه ﯾك پروانه تغيير می كند و خود را با محيط سازگار می 684 of 981
نماﯾد اما چگونه ممكن است ﯾك ماھی به قورباغه تبدﯾل شود؟ -5تكامل ،قانون دوم ترمو دﯾناميك كه در آن می گوﯾد ھر سيستمی به سوی بی نظمی پيش ميرود را نقض می كند. -6انتخاب طبيعی چگونه می تواند موجب تكامل مكانيسم پيچيده ای چون سيستم لخته شدن خون شود؟ -7تكامل پروتئين غير محتمل است.ھموگلوبين 141اسيد آمينه دارد .احتمال اﯾنكه اوليه لوسين باشد 20/1است.احتمال درست قرار گرفتن 141پروتئين در جای خود برابر با ) (20/1به توان 141می باشد ،پس تكامل ھموگلوبين غير ممكن است. سپاس با اجازه مزدك عزﯾز ھفت انتقاد بی اساس به نظرﯾه تكامل
مشکوک:15:31 ,30-01-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
جناب بامداد ... 685 of 981
علتی که بشر مشاھده کرده علتی دگرشی است و تعميم ھدف دار بودن علت دگرشی به افرﯾنشی نادرست است .علت افرﯾنشی ميتواند بی ھدف باشد ولی دگرشی خير .سومين سوال فلسفی ما اﯾن است اگر ھر علت دگرشی دارای ھدف است در دﯾد کالن ھدف از رفتن چينش الف جھان به چينش ب چيست ؟ پس ﯾا شما اشتباه کردﯾد ﯾا جھان ھدف دارد . اﯾن اصل عليت است که شما را گير انداخته و نظم داشتن جھان را اثبات ميکند اگر ھر علتی دارای ھدف است پس در دﯾد کالن و جھانی جھان دارای ھدف است و اﯾن ﯾعنی نظم داشتن جھان .
مزدك بامداد:13:12 ,02-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
جناب بامداد ...
علتی که بشر مشاھده کرده علتی دگرشی است و تعميم ھدف دار بودن علت دگرشی به افرﯾنشی نادرست است .علت افرﯾنشی ميتواند بی ھدف باشد ولی دگرشی خير .سومين سوال فلسفی ما اﯾن است اگر ھر علت دگرشی دارای ھدف است در دﯾد کالن ھدف از رفتن چينش الف جھان به چينش ب چيست ؟ پس ﯾا شما اشتباه کردﯾد ﯾا جھان ھدف دارد . اﯾن اصل عليت است که شما را گير انداخته و نظم داشتن جھان را اثبات ميکند اگر ھر علتی دارای ھدف است پس در دﯾد کالن و جھانی جھان دارای ھدف است و اﯾن ﯾعنی نظم داشتن جھان .
خير ،ما ھيچ جا نگفتيم كه علت به انگيزه ی ھدف است. اﯾن خود خداگراﯾان بودند كه ادعا كردند كه: -١جھان دارای نظم است -٢خدا ,جھان را آفرﯾده است ما نيز گفتيم كه اﯾن " نظم" است كه خواھان ھدف است ) نه علت( نظم بدون ھدف ندارﯾم و دﯾگر نميشود نظم ،ميشود قانونمندی . پس با تركيب گزاره ی ١و ٢و اﯾنكه نظم خواھان ھدف است، ميتوان پرسيد كه ھدف خدا از آفرﯾدن جھان ) به ادعای شما نظم دار( چه بوده است ! اﯾنجا بود كه گير كردﯾد ،چون اگر بگوﯾيد: گزﯾنه ی ﯾك :جھان دارای ھدف نيست ==< نظم ندارد و برھان نظم پوچ است گزﯾنه ی دو :جھان دارای ھدف است ==< پس خداوند نيازمند به رسيدن به ھدف بوده =< خداوند نيازمند است <٠تعرﯾف خدا پوچ شد! •
686 of 981
مزدك بامداد:13:21 ,02-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
بعد از سال ھا دانش اندوزی به چه چيزی ھاﯾی که نرسيدﯾد .اﯾن گوھر مھادﯾن تر چرا به دو چھره تغيير کرد و چه زمانی ؟ دقت کنيد سوال دوم فلسفی ما اﯾن است چه زمانی ؟ اﯾن گوھر مھادﯾن تر ازلی بوده است اگر بگوﯾيد 14ميليارد سال پيش به دو چھره در امد اﯾنجا باز کاخ شما از ھم ميپاشد چون سوال ما اﯾن است چرا اﯾن گوھر مھادﯾن تر که ازلی بوده و بينھاﯾت زمان فرصت داشته در 14ميليارد سال پيش تغيير کرده ميتوانسته در 18ميليارد سال پيش تغيير کند و ﯾا 100ميليارد سال پيش اﯾنجا شما جوابی ندارﯾد و ما جواب دارﯾم جواب اﯾن است کسی ان را تغيير داده است .
كاستی شماره ﯾك سخن شما: ﯾكی اﯾنكه اﯾن پرسش " فلسفی " نيست و دانشيك است و از پاسخ ان است كه ميتوان برداشت فلسفی كرد. كاستی شماره ٢سخن شما: اگر دانش برای پدﯾده ای پاسخی ھم امروز نداشته باشد، بسنده و باﯾسته نيست كه بگوﯾيم كه دست خدا در آن پدﯾده بوده! ) ھمان داستان خدای حفره ھا ،ﯾا خدای نادانسته ھا و نادانی ( كاستی شماره : ٣ ھر پدﯾده ای در جاﯾی روی ميدھد كه شراﯾط برای ان فراھم باشد. آب رودخانه ھم ھميشه ﯾخ زده نيست و تنھا در زمستان ھا ﯾخ ميبندد .شماره ھای زوج و تك ھم ﯾك در ميان روی ميدھند ،گرچه بينھاﯾت بار ھستند شماره ھاﯾی كه به ده بخش پذﯾرند ،ﯾكبار در ھر سيكل ده تاﯾی پيش مياﯾند ولی بينھاﯾت از اﯾن شماره ھا ھم ھست. پس در ﯾك جھان سيكلی /احتماالتی ،كه مثال ً ﯾك سيكل آن ١٠٠ ميليارد سال باشد ،در سال ١۴ميلياردم ،ميتواند زندگی ھم پدﯾد آمده باشد ولی برای بار بينھاﯾتم .چون بينھاﯾت سيكل بوده. •
مزدك بامداد:13:33 ,02-02-09 ,
687 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
احتماالت کوانتومی دقيقا چيستند و الگوھای ان چگونه و تحت چه عاملی بوجود مياﯾند ؟ و ﯾک سوال دﯾگر برای مفھوم شدن موضوع :
در نظر بگيرﯾد در حالی اﯾن جمله را ميخوانيد تا 100سال آﯾنده زنده ھستيد مقصود شما اﯾن است ممکن است در سری بعد که داشتم ھمين جمله را ميخواندم فقط تا 10 روز دﯾگر زنده باشم ؟ اﯾنکه اﯾن دو موضوع متفاوت شده اند به خاطر ھمين احتماالت کوانتومی است ؟ اگر ھست چه علتی اﯾن احتماالت کوانتومی را در اﯾن 10روز دگرگون کرده است که ﯾک بار 100سال زنده بودﯾد و بار دﯾگر 10روز !؟ علتی فرا مادی ﯾا علتی مادی ) پارامتر ھا +قانون فرمان روا (
بله و خير، افكت ھای كوانتومی ،تنھا در رﯾز جھان ) ( micro cosmosنيرومند ھستند و نه در كالن جھان ) . ( macro cosmosبر اﯾن پاﯾه ،ميتوان چنين گفت كه در ھر مھابنگ ،ﯾك پراكندگی دﯾگر از جرم و انرژی ميتواند پدﯾد بياﯾد و حتی ﯾك گشاﯾش دﯾگر از گستره ھا ) ابعاد( .برای نمونه در اﯾن مھابنگ ٣ ،گسترا از ١١گسترا " باز" شده و دﯾگر گستراﯾان ،رﯾز مانده اند و فزون بر اﯾن ،چندی ماده بر پاد ماده فزونی داشته است و مثال ً %۵ماده روشن از مھابنگ بجای مانده. در اﯾن شراﯾط ،زندگی و من و شما توانستيم پدﯾد بياﯾيم. اگر برای نمونه ،دو گسترا باز ميشد و ﯾا پاد ماده بر ماده افزونی و بيشی ميگرفت، من و شما نبودﯾم و چينش ھای دﯾگری بودند. بر اﯾن پاﯾه ،در ھر مھابنگ باﯾستی ﯾك چينش آغازﯾن از ھمه ی چينش ھای ممكن آغازﯾن روی دھد ،درست مانند احتماالت كوانتومی در مثال ً ازماﯾش دو شكاف، تا فرجام كل در درازای زمان ،ﯾك الگوی وﯾژه بدست دھد. از آن جاﯾی كه شمار اﯾن امكان ھا ،گوﯾا بی پاﯾان نيست ) ،مانندتاس كه تنھا ۶امكان دارد( ميتوان به اﯾن فرجام رسيد كه من و شما بينھاﯾت بار بوده اﯾم ،ولی نه در ھر سيكلی ، و فزون براﯾن ،در ھر سيكلی ھم كه بوده اﯾم ،ھمان سرنوشت را نداشته اﯾم. •
مزدك بامداد:13:37 ,02-02-09 ,
بازنوشت :
688 of 981
نگارنده ی نخستين nima :
جناب بامداد .....
اندازه داشتن ﯾکی از وﯾژگی ھای مخلوق بودن است خالق برای مخلوق خود اندازه تعيين ميکند اﯾن را ميتوانيد با مشاھده جھان مادی نيز بفھميد و ميبنيد که کاخ شما چگونه با ﯾک سوال فلسفی کوچک از ھم ميپپاشد .چرا ماده ازلی ﯾک ميليارد تن است ولی دو ميليارد تن نيست شما جوابی ندارﯾد اما ما جواب دارﯾم چون که ماده ازلی نيست و خلق شده است . دوست دارﯾد کمی در مورد حجم پالنک مکان و ماده بحث کنيم ؟
خير! از كجا درﯾافت كرده اﯾد كه اندازه داشتن از وﯾژگی ھای مخلوق بودن است؟ ﯾك رابطه ی علّی ميان مخلوق بودن و اندازه داشتن بيان كنيد. اﯾنكه گوﯾا ھر " مخلوقی" اندازه دارد ،برای اﯾن است كه شما چينش ھای مادی را ,نخست مخلوق فرض كرده اﯾد و چون مرغ مثال ً مرده است ،گفته اﯾد :آھا!! اﯾن ﯾك مخلوق بود كه اندازه داشت ،ولی از ذرات بنيادﯾن ماده كه مرغ را درست كرده بودند و اكنون بصورت كباب مرغ در شكم شما ھمچنان وجود دارند ،آگاھی نداشتيد. •
:atheist, 09-02-02, 22:48
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله و خير، افكت ھای كوانتومی ،تنھا در رﯾز جھان ) ( micro cosmosنيرومند ھستند و نه در كالن جھان ) . ( macro cosmosبر اﯾن پاﯾه ،ميتوان چنين گفت كه در ھر مھابنگ ،ﯾك پراكندگی دﯾگر از جرم و انرژی ميتواند پدﯾد بياﯾد و حتی ﯾك گشاﯾش دﯾگر از گستره ھا ) ابعاد( .برای نمونه در اﯾن مھابنگ ٣ ،گسترا از ١١گسترا " باز" شده و دﯾگر گستراﯾان ،رﯾز مانده اند و فزون بر اﯾن ،چندی ماده بر پاد ماده فزونی داشته است و مثال ً %۵ماده روشن از مھابنگ بجای مانده. در اﯾن شراﯾط ،زندگی و من و شما توانستيم پدﯾد بياﯾيم. اگر برای نمونه ،دو گسترا باز ميشد و ﯾا پاد ماده بر ماده افزونی و بيشی ميگرفت، 689 of 981
من و شما نبودﯾم و چينش ھای دﯾگری بودند. بر اﯾن پاﯾه ،در ھر مھابنگ باﯾستی ﯾك چينش آغازﯾن از ھمه ی چينش ھای ممكن آغازﯾن روی دھد ،درست مانند احتماالت كوانتومی در مثال ً ازماﯾش دو شكاف، تا فرجام كل در درازای زمان ،ﯾك الگوی وﯾژه بدست دھد. از آن جاﯾی كه شمار اﯾن امكان ھا ،گوﯾا بی پاﯾان نيست ) ،مانندتاس كه تنھا ۶امكان دارد( ميتوان به اﯾن فرجام رسيد كه من و شما بينھاﯾت بار بوده اﯾم ،ولی نه در ھر سيكلی ، و فزون براﯾن ،در ھر سيكلی ھم كه بوده اﯾم ،ھمان سرنوشت را نداشته اﯾم. • اما ما فرض کردﯾم که چينش کنونی رﯾست شود و وقتی اﯾنگونه شد بر خالف مھابنگ ) ( micro cosmos که در انجا علت دگرگونی ھا افکت ھای کوانتومی و احتماالت کوانتومی ھستند در چينش کنونی ) ( macro cosmosعلت دگرگونی ھا نيروھای سه گانه ھستند . اما دشواری دﯾگر در ھمانندی مھابنگ بعدی با مھابنگ خودمان است که ھيچگونه پشتيبانه دانشيک و منطقی ندارد . دانشيک ندارد چون افکت ھای کوانتومی و احتماالت کوانتومی برای دانشمندان ناشناخته ھست و پاﯾه منطقی ندارد چون نميدانيم تمام چينش ھا اتفاق افتاده ﯾا خير تا استقرا کنيم بلکه منطقی تر اﯾنگونه به نظر ميرسد اگر مھبنگی دﯾگر روی داد مانند ھمين مھابنگ خودمان است با ھمين زنجيره چينش ھا .
مشکوک:20:29 ,05-02-09 ,
690 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
دﯾگر اﯾنكه ازليت حكم استقراﯾی و پيشفرض است چون ھمچنان كه گفتيم ،آفرﯾنش از ھيچ ﯾا پيداﯾش خودبخود ماده مشاھده نشده و بر اﯾن پاﯾه ھر چيزی كه جز نورم ﯾعنی ازليت باشد نياز به اثبات دارد بيسواد!! در فيزﯾك ھم ھمين حكم بصورت قانون ﯾكم فيزﯾك حاكم است! ھمه جا حتی در ساﯾت ھای علمی scientificاز قانون اول ترمودﯾناميک ﯾاد ميکنند چرا ميگوﯾيد قانون اول فيزﯾک .تعرﯾف فيزﯾک چيست ؟
مزدك بامداد:22:22 ,05-02-09 ,
منظور ھمان است، ترمودﯾناميك بخشی از فيزﯾك است و اﯾن مھاد ھم اكنون جنبه ی كلی تری دارد• .
مزدك بامداد:22:24 ,05-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
ما بعد از زمان پالنک فيزﯾک دارﯾم اما فيزﯾک چطور ميگوﯾد که جھان در حجمی به گنجاﯾش ده بتوان منفی 99سانتيمتر 3بوده است ؟
فيزﯾك ميگوﯾد كه در پس از زمان پالنگ اﯾنگونه بوده است و گفته است كه نميداند كه در پيش از ان چه بوده است .بر پاﯾه استقرای كامل ،اگر برای پيش از زمان پالنك و ﯾا پيش از مھابنگ ھم بخواھيم حكمی بدھيم ،باﯾد ماده را در آنزمان ھم موجود بدانيم. •.
مزدك بامداد:22:27 ,05-02-09 , 691 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
اما ما فرض کردﯾم که چينش کنونی رﯾست شود و وقتی اﯾنگونه شد بر خالف مھابنگ ) ( Micro Cosmos که در انجا علت دگرگونی ھا افکت ھای کوانتومی و احتماالت کوانتومی ھستند در چينش کنونی ) ( Macro Cosmosعلت دگرگونی ھا نيروھای سه گانه ھستند . اما دشواری دﯾگر در ھمانندی مھابنگ بعدی با مھابنگ خودمان است که ھيچگونه پشتيبانه دانشيک و منطقی ندارد . دانشيک ندارد چون افکت ھای کوانتومی و احتماالت کوانتومی برای دانشمندان ناشناخته ھست و پاﯾه منطقی ندارد چون نميدانيم تمام چينش ھا اتفاق افتاده ﯾا خير تا استقرا کنيم بلکه منطقی تر اﯾنگونه به نظر ميرسد اگر مھبنگی دﯾگر روی داد مانند ھمين مھابنگ خودمان است با ھمين زنجيره چينش ھا . ميتوان اﯾنگونه ھم برداشت كرد ولی آروﯾن كه استقرا ھم از ان است ،ميگوﯾد كه افكت ھای كوانتومی تابع ﯾك احتماالت ھستند و ما ھم نميتوانيم از اثر آنھا در ميكروكاسموس چشم پوشی كنيم •.
مزدك بامداد:17:38 ,06-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
می گوﯾند دليل آفرﯾنش انسان آزماﯾش اوست و علت آزماﯾش ھم جلو گيری از بھانه گيرﯾه او در آخرت!!!!! اﯾن موضوع از دﯾدگاه شما چگونه است ،آﯾا با فرض خلقت انسان اﯾن دالﯾل قانع کننده ھستند ؟! اساسا اشکاالتی که به اﯾن دالﯾل وارد ھستند کدامند ؟!
اﯾن ﯾك سفسته است كه بدان فرنود چرخنده و ﯾا دور باطل 692 of 981
و ﯾا چرخه ی اھرﯾمنی ) به گفته ی فرنگی ھا( ھم ميگوﯾند. چرا؟ چون اگر خدا آدمی را نمی آفيرد ،ھيچكدام از اﯾن "علت" ھا باﯾسته نبود ،ﯾعنی لزومی نداشت. ﯾعنی اگر بپرسيد كه چرا آدم را آفرﯾدی، ميگوﯾد كه برای آزماﯾش آدمھا !! اگر بپرسيد كه چرا آدم ھا آزماﯾش باﯾد بشوند؟ ميگوﯾد بخاطر خود آدمھا ! ) كه بھانه نگيرند( چرا ادمھا را آفرﯾدی كه حاال بخواھند بھانه بگيرند/نگيرند؟ برای آزماﯾش آنھا !! چرا آدم ھا آزماﯾش باﯾد بشوند؟ بخاطر خود آدمھا الخ .... ﯾعنی دوباره به ھمان پاسخ نخست بر ميگردد و ميچرخد! از اﯾن گونه سفسته ھای بسيار ھستند ،برای نمونه ،مولوی در ھدف آفرﯾنش چنين سروده: من نكردم خلق تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم ) جود ﯾعنی دھش و دادن نعمت و (.. روشن است كه جود كردن به بندگان ،زمانی كه ھيچ بنده ای نباشد ،دارای باﯾستگی نيست. در داستان شاھزاده ی كوچك ،اثر انتون دو سن اگزوپری ھم ھمچو نمونه ای ھست. شاھزاده ی كوچك به سياره ای ميرسد كه در آن مردی غمگين نشسته است، از او ميپرسد كه چرا غمگينی، ميگوﯾد چون شرمنده ام می پرسد چرا شرمنده ای؟ ميگوﯾد از شرابخواره بودن خود! ميگوﯾد چرا شراب ميخوری ؟ ميگوﯾد برای اﯾنكه فراموش كنم ميپرسد چه را فراموش كنی ؟ ميگوﯾد غم و اندوه خود را !! •
مشکوک:19:11 ,06-02-09 ,
693 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فيزﯾك ميگوﯾد كه در پس از زمان پالنگ اﯾنگونه بوده است و گفته است كه نميداند كه در پيش از ان چه بوده است .بر پاﯾه استقرای كامل ،اگر برای پيش از زمان پالنك و ﯾا پيش از مھابنگ ھم بخواھيم حكمی بدھيم ،باﯾد ماده را در آنزمان ھم موجود بدانيم. •. فيزﯾک از ده به توان منفی 43ثانيه به بعد را ميداند اما چطور از وجود ماده در حجم پالنک قبل از اﯾن زمان سخن ميگوﯾد ؟
مشکوک:19:18 ,06-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
منظور ھمان است، ترمودﯾناميك بخشی از فيزﯾك است و اﯾن مھاد ھم اكنون جنبه ی كلی تری دارد• . از اﯾن پس از کلمات علمی درست و صحيح استفاده کنيد اگر از اﯾن کارھا ھدفی ندارﯾد . A physical law or scientific law is a scientific generalization based on empirical observations of physical behavior (i.e. the law of nature [1]). Laws of nature are observable. Scientific laws are empirical, describing the observable laws In thermodynamics, the first law of thermodynamics is an expression of the more universal physical law of the conservation of energy. Succinctly, the first law of thermodynamics states: "Energy can be transformed (changed from one form to another), but it can ".neither be created nor destroyed
مزدك بامداد:19:34 ,06-02-09 , 694 of 981
درست گفتيم ،ترمودﯾناميك ،زﯾر مجموعه ی فيزﯾك است و مھاد نخست آن ھم مھاد نخست فيزﯾك ،و ھم فلسفه شمرده ميشود: از ھيچ ،ھيچ مياﯾد !! • ex nihilo، nihil fit
مزدك بامداد:19:35 ,06-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين nima :
فيزﯾک از ده به توان منفی 43ثانيه به بعد را ميداند اما چطور از وجود ماده در حجم پالنک قبل از اﯾن زمان سخن ميگوﯾد ؟
پاسخ را كه دادﯾم ،كوت ھم كرده بودﯾد! بازنوشت : فيزﯾك ميگوﯾد كه در پس از زمان پالنگ اﯾنگونه بوده است و گفته است كه نميداند كه در پيش از ان چه بوده است .بر پاﯾه استقرای كامل ،اگر برای پيش از زمان پالنك و ﯾا پيش از مھابنگ ھم بخواھيم حكمی بدھيم ،باﯾد ماده را در آنزمان ھم موجود بدانيم.
مشکوک:07:40 ,07-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پاسخ را كه دادﯾم ،كوت ھم كرده بودﯾد!
پس فيزﯾک از حجم ده به توان منفی 99اطالعی ندارد و الکی ميگوﯾد که خبر ھاﯾی بوده است . اميدوارم از سواالت صفحه قبل نرنجيده باشيد اگر بخواھيد ان ھا را حذف ميکنم ؟ فقط پرچم سفيد را باال ببرﯾد
695 of 981
مزدك بامداد:14:05 ,08-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين deniro :
مزدک گرامی! خواھشمندم از روشنگراﯾی خود مرا نيز بی نصيب نگذارﯾد)...لطفا ساده بفرماﯾيد من در حد پيش دانشگاھی بيشتر سواد ندارم!(اما سوال!تفکر من بر اﯾن است که ھنوز نظرﯾه تکامل در ھاله ای از ابھام قرار دارد...به عقيده ی شما اﯾن نظرﯾه می تواند جوابگوی تمامی ابھامات ما پيرامون به وجود آمدن جانداران باشد ؟!پس تکليف اولين موجودات روی زمين چه می شود ؟!اگر ما از تکامل آنھا ھستيم پس آنھا از چه به وجود آمدند ؟!اگر می شود موضوع تکامل البته اﯾن توقع بی جاست اگر رو کامال از ابتدا تا پاﯾان توضيح دھيد ممکن است وب ساﯾتی پيرامون اﯾن موضوع معرفی نماﯾيد که کمی ساده توضيح داده باشد،ممنونم نگره ی تكامل ،در ۵٠ﯾا ۶٠سال پيش كه ھنوز جوان بود ،در ھاله ی ابھام بود و اكنون دﯾگر نيست و بھترﯾن توضيح دانشيك پيداﯾش گونه ھای زﯾستی است .اﯾن امر ھم پابپای فزونی دانش در زمينه " ژنتيك" روشن تر ميشود ،بگونه ای كه حتی شما را ھم از روی DNAﯾاخته ای تان ميتوانند ھمانند سازی و كپی بكنند .بزبان دﯾگر درﯾافته شده است كه كـُد و رمز اﯾن DNAاست كه زاب ھا و رﯾخت ھر جانداری را بدست ميدھد و دستكاری در اﯾن رمز ،چه بدست آدمی باشد و چه بصورت تصادفی و بدست مواد سيمياﯾی و ﯾا پرتو ھای گاما و رادﯾو اكتيو باشد ) كه ھمه جا ھست( ،به دگرگونی رﯾخت و زاب ھا و وﯾژگی ھای جانداری می انجامد كه از روی آن DNAپّدﯾد مياﯾد .اسكلت ھا و نشانه ھای ﯾافت شده ھم چنان فراوان است كه ﯾھچ گمانی در اﯾن بجای نمانده و ھيچ دانشمندی نمی تواند اﯾن نگره را رد كند .تنھا گروه ھاﯾی از دﯾن ﯾاران ) كه دانشمند بشمار نميروند( به انگيزه ی اختالف اﯾن نگره با متون دﯾنی ،با آن دشمن ھستند ولی ھيچ فرنودی كه دانشيك و با اسلوب پژوھشی منطقی باشد ندارند. " درخت" تكامل انواع ھم در ساﯾت ھای دانشيك پيدا ميشود و رﯾشه ی ھمه جانداران ،به تك ﯾاخته ای ھای نخستين در درﯾاھای گرم ميرسد كه آنھا ھم طبق آزماﯾش ميلر ،از اسيد ھای امينه كه از نيترات ھا و ..بھم چسبيده اند ،پدﯾد امده اند كه روندی شيمياﯾی صرف است.
696 of 981
حل بدفھمی ھای راﯾج نظرﯾه تکامل
)
... 123آخرﯾن صفحه(
پرسش و پاسخ دانشيك و فلسفی با مزدك http://www.bordalierinstitute.com/im...sEvolution.jpg )
... 123آخرﯾن صفحه(
697 of 981
اﯾنكه ھمه جانداران ،دارای DNAھستند، نشانگر ﯾكی بودن رﯾشه ی آنان است
698 of 981
تفاوت جانداران ،تنھا از تفاوت رمز DNAدر ژن ھای آنھاستA,C,G,T)).
Adenine=A 699 of 981
آزماﯾش ميلر The Miller–Urey experiment[1] (or Urey–Miller experiment)[2] was an experiment that simulated hypothetical conditions thought at the time to be .present on the early Earth, and tested for the occurrence of chemical evolution
700 of 981
تكامل در بر گيرنده ی ھمه جانداران است
ھمانندی بازو/بال/بالچه ی آدمی ،خفاش ،وال و ... نشانگر ﯾكی بودن خاستگاه پستانداران است
701 of 981
ھمانندی جنين ھای ھمه مھره داران ،نشانگر ﯾكی بودن رﯾشه ی آنان است •
مزدك بامداد:15:08 ,08-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز جستاری بسيار زﯾباﯾی است و من چندﯾن سوال دارم . چه نقد ھاﯾی بر برھان فطرت و ﯾاری جستن از قدرتی برتر در لحظات خطرناک وارد است ؟
رفتار آدمی در گاه ترس و خطر و ﯾا ترس از ناشناخته ھا فرنودی بر درستی بودن نيروی برتر نيست ،بلكه آدمی به انگيزه ی ناتوانی و گير افتادن در قانون ماده ،دوست دارد كه پشتيبانی فرای ماده و ..داشته باشد .تا كنون ھم ھرگز دﯾده نشده است كه نيروﯾی و دستی از آسمان به كمك آدميان آمده باشد ،جمگھا و سونامی ھا و طاعون ھا و جناﯾت ھا و ..ميليارد ھا ادم بيگناه و بچه و ..را از ميان برده اند وكسی كمی به آنھا نكرد .سفسته برخی اﯾن است كه مثال ً اﯾنكه از %١٠٠سرنشين ھواپيما %١ ،جان بدر برده ،كار خداست!! و آن %٩٩بقيه گوﯾا حساب نيست!! •
702 of 981
افشا:00:16 ,09-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
ﯾکی از معجزات قران حرام دانستن گوشت خوک است که ميخواھيم ببينيم مزدک بامداد چگونه آن را رد بکنند ؟ چرا قرآن گوشت خوك را حرام شمرده است؟ پ.
اميرخان:00:31 ,09-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :افشا
اگر اﯾنگونه به حساب بياورﯾم ,باﯾد گفت که خوردن گياه نيز نادرست و ستم در برابر گياھان است؛ چرا که گياھان موجوب توليد اکسيژن و پاکسازی ھوا می شوند! تازه ,لبنيات نيز نباﯾد نوشيد و خورد؛ چرا که سھم بچه ی حيوان زبان بسته ی بی گناه می باشد. 703 of 981
پس بھتر است بميرﯾم تا اﯾنکه به اﯾن موجودات بی گناه ستم کنيم!
:atheist, 09-02-09, 01:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ميتوان اﯾنگونه ھم برداشت كرد ولی آروﯾن كه استقرا ھم از ان است ،ميگوﯾد كه افكت ھای كوانتومی تابع ﯾك احتماالت ھستند و ما ھم نميتوانيم از اثر آنھا در ميكروكاسموس چشم پوشی كنيم •. درود اﯾن پيام را کوت ميکنم تا ادامه دھيم اميدوارم با حوصله بخوانيد در پاسخ گفتن عجله ای نيست . بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اگر سياره مشتری نبود و ذرات ان در مکان 704 of 981
پخش بودند ﯾک روند چينشی دﯾگری داشتيم کامپيوتر جلوی شما نبود ھمين طور کھکشان راه شيری ساختمان شرکت ماﯾکروسافت نبود و الخ .ﯾعنی تعداد ذرات تشکيل دھنده جھان و طرﯾقه پراکندگی آن در مکان در ھر لحظه ميتوانند ﯾک روند چينشی را به پا کنند حاال شما ھمه ی ذرات جھان را به حساب بياورﯾد مثال در تمام لحظات اﯾن 14ميليارد سال و ببنيدﯾد چه مدل ھای زﯾادی بدست مياﯾد در ضمن تمام اﯾن مدل ھا در جھان سه بعدی ما ھستند و به گفته شما ميتواند دو بعدی ﯾا چند بعدی دﯾگر باشند و سرنوشت ان ھا باﯾد در مکان رﯾز پالنک اتفاق بيافتند ! اما دﯾد من اﯾن است که تمام چينش ھاﯾی که باﯾد اتفاق بافتد می افتد اما نه ھمه چينش ھا . ﯾعنی چينشی که باﯾد اتفاق ميافتاده پدﯾد امدن ما ادم ھا بر روی زمين بوده و نه چيز دﯾگر و تکليف چينش کنونی در چينش قبل رقم ميخورد و قبلی ھم از قبلی والخ ) ازل ( . پس اگر ﯾک حلقه از اﯾن زنجيره دگرگون شود و به شکلی دﯾگر در بياﯾد و جور دﯾگری شود ما پدﯾد نمی اﯾيم . نکته بعدی گفتيم اگر چينش کنونی رﯾست شد چه باﯾستگی اﯾجاد ميکند بار دﯾگر چينش دﯾگری رﯾست شود ؟ در زمان انتروپی ماکسيمم احتماالت کوانتومی نيرومندتر ھستند ؟ ) اگر جھان دترمينيستی است چرا ﯾک بار جھان به انتروپی ماکسيمم ميرود و چينش کنونی رﯾست ميشود و ﯾک بار دﯾگر باز در ھمان روند چينشی به ماکسيمم انتروپی ميرود و چينش دﯾگری رﯾست ميشود ؟ ( نکته بعدی اﯾا با داشتن تمام پارامترھا ميتوانيم 1ساعت دﯾگر را پيش بينی کنيم ﯾا با توجه به احتماالت کوانتومی فقط ميتوانيم مثال 100مدل برای ﯾک ساعت اﯾنده طراحی کنيم ؟ در زمان مھابنگ چطور ؟ پيش بينی دقيق ميتوانستيم انجام دھيم ﯾا فقط ميوانستيم مدل ھاﯾی که بوجود مياﯾند را بگوﯾيم ؟ ) اگر در بيگ بنگ نميتوانستيم دترمينيستی در اﯾنجا چه ميشود ( و در اخر با توجه به شکل به سواالت زﯾر پاسخ دھيد . با توجه به اﯾنکه جھان دترمينيستی است فرض کنيد 705 of 981
در حلقه ﯾک ھستيم و روندی که باﯾد اتفاق بافتد در حال اتفاق افتادن است و چينش کنونی نقطه قرمز است نقطه ابی در حلقه 100 , 1سال اﯾنده است که مزدک زنده است سوال اﯾن است چرا در سيکل بعد که باز به چينش کنونی ) نقطه قرمز ( رسيدﯾم مزدک ممکن است 1سال دﯾگر زنده باشد ﯾعنی در نقطه ابی در حلقه 2باشيم ؟! ) جھان دترمينيستی است ( .ھمين طور چه باﯾستگی اﯾجاد ميکند که حلقه ھای 3و 4و5 که روندھای چينشی دﯾگری ھستند اتفاق بافتد ? و آﯾا احتمال رخ دادن ھر کدام برابر است .
با سپاس فراوان
افشا:01:56 ,09-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
اگر اﯾنگونه به حساب بياورﯾم ,باﯾد گفت که خوردن گياه نيز نادرست و ستم در برابر گياھان است؛ چرا که گياھان موجوب توليد اکسيژن و پاکسازی ھوا می شوند! 706 of 981
تازه ,لبنيات نيز نباﯾد نوشيد و خورد؛ چرا که سھم بچه ی حيوان زبان بسته ی بی گناه می باشد. پس بھتر است بميرﯾم تا اﯾنکه به اﯾن موجودات بی گناه ستم کنيم!
مشکوک:16:01 ,09-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مشکوک
جناب بامداد ......
شما بارھا از جمله مھاد انگيزمندی عليت سخن گفته اﯾد که انگيزمندی ھم به معنی ھدف مند بودن و از روی ھدف کاری انجام دادن است . hhhhhhhhmmmmmmm پست شما در گفتگو بوده و ما بيرون کشيدﯾم 707 of 981
بازنوشت : كوتاه سخن: Aبرھان عليت ) انگيزمندی( Causality / ھمه چيز !؟ علتی دارد و زنجيره علت ھا باﯾد آغازی داشته باشد كه آن خداست. پاسخ: عليت تنھا در دگرگونی ھای چينش ذرات مادی آروﯾن ) تجربه و مشاھده( شده است ،ﯾعنی درست شدن چيزی از چيزی دﯾگر .بر اﯾن پاﯾه ، -١نميتوان مھاد انگيزمندی ) اصل عليت (را به آفرﯾنش از ھيچ تعميم داد. -٢نميتوان مھاد انگيزمندی را به چيزی غير مادی تعميم داد. -٣ماده/انرژی ازلی و ابدی ) جاودانه و سرمدی( است و تنھا چينش ھای ان دگرگون ميشوند. ) ماده از ھيچ پدﯾد نميآﯾد و ھيچ نميشود و ھرگز جز اﯾن دﯾده و آروﯾن نشده( -۴انگيزه ی ھمه جنبش ھا ،به نيرو ھای ٣گانه ی سرشتين ماده بر ميگردند. -۵زنجيره ی " دگرگونی ھای چينش ھای ماده" ميتواند و باﯾد ازلی باشد ) تسلسل علی در مورد چينس مادی محال نيست( -۶اگر ھمه چيز باﯾد علتی داسته باشد ،چرا خدا از اﯾن مستثنی شده است؟ تا زمانی که جواب سواالت قبلی را ندھيد سواالت دﯾگر مطرح نميکنيم و بيشتر از اﯾن شما را به چالش نميکشيم .
افشا:08:50 ,10-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
نوشته ھای ما مستدل بود و کامال علمی بود .
کرم ترﯾشين )) .کرم ترﯾشين به ماھيچه ھاى بدن نفوذ کرده ،و به آسانى از بين نمى رود ،و ﯾک گرم گوشت خوک ممکن است ھزارھا عدد از اﯾن کرم ھمراه داشته باشد ،و ﯾک ترﯾشين ماده تقرﯾبا 1500کرم جوان مى زاﯾد ،اﯾن کرم مى تواند به قلب نيز نفوذ کرده ؛ توليد سکته ھاى قلبى نماﯾد ،پختن گوشت ،اﯾن کرمھا را نابود نمى سازد زﯾرا وقتى گوشت را حرارت مى دھند ،مواد سفيده اى گوشت ،منعقد مى شود ،و کرم در وسط اﯾن اجرام منعقد از آسيب حرارت مصون مى ماند ،اﯾن قسمتھاى منعقده که کرمھا را در وسط خود محفوظ کرده اند ،در معده حل نمى شوند و به روده ھا مى روند(()(46
708 of 981
اول مرتبه ﯾک نفر انگليسى به نام ))سر جيمز پاژت (( در سال 1835وجود اﯾن حيوان را کشف کرد چند سال بعد ﯾعنى در سال 1860در اثر مرگ کسى در شھر ))سدن (( )از شھرھاى آلمان ( ﯾک نفر طبيب آلمانى بنام ))فردﯾک ﯾون زنکر(( زﯾانھاى ترﯾکين را کشف کرده و بعدا دﯾگران نيز درباره آن بررسى ھاى بسيار کردند. ترﯾکين کرم کوچکى است که نر آن تا ﯾک ميليمتر و نيم و ماده آن تا 3ميليمتر قطر دارد ،در عرض ﯾک ماده مى تواند از ده تا 15ھزار عدد تخم گذارى کند. خوک ميکروبی به نام تنياسليوم درگوشت دارد و از ميکروب ھای پرده داری است که به حرارت جوشيدن ازبين نمی رود و باھضم معده ،پرده ازبين رفته و ميکروب،آزاد می شود و منبع توليد بيماری ھای مختلفی است گوشت خوک بعضی وقت ھا الوده به ماده سمی دﯾوکسين که مربوط به نوع تغذﯾه خوکھا ناشی ميشه دﯾوکسين می تواند سبب ابتال افراد به سرطان و بيمارﯾھای دﯾگر شود.
ضررھای بھداشتی و بيماریھاﯾی كه توسط خوك به انسان منتقل میشود: برخی بيماریھا ھستند كه از جمله عوامل ابتالی به آنھا گوشت خوك است و استفاده از گوشت خوك در اﯾجاد آنھا موثر است: .1اسھال خونی؛ .2ﯾرقان عفونی؛ .3انتاميب ھيستولتيك ،كه انسان را به اسھال آميبی مبتال مینماﯾد؛ .4بيماری شبه باد سرخ كه در انسان به صورت لكهھای سرخ و دردناك توأم با سوزش شدﯾد روی دستھا ظاھر میشود؛ .5تصلب مشراﯾين ـ دردھای مفصلی و مسموميتھا و علت آن ميزان زﯾاد چربی و اسيداورﯾك موجود در گوشت خوك میباشد4. .6خوك از خوردن چيزھای پليد حتی مدفوع خودش باكی ندارد لذا معدهاش النة اقسام ميكروبھاست كه به گوشت و خون و شيرش ھم سراﯾت میكند. اما برخی بيماریھا تنھا علت آن ،خوردن گوشت خوك است از جمله: » .1كرم كدوی خوك« كه درعضالت و مغز خوك ﯾافت میشود كه انسان را دچارنارسائیھاﯾی در دستگاه گوارش میكند6. » .2تری شينوز« اﯾن نيز كرم دﯾگری است كه باعث خراشيدن و التھاب جداره امعاء و پيداﯾش جوشھا و دملھای پراكنده در تمام بدن و درد شدﯾد عضالنی و سختی تنفس و ناتوانی در سخن گفتن و جوﯾدن غذا و ...میشود كه تا به حال درمانی براﯾش پيدا نشده است7. .3استفاده از گوشت خوك ،به علت ثقيل الھضم بودن معده را به زحمت میاندازد. ناگفته نماند كه در كشورھای اسالمی در اثر مبارزهی جدی اسالم ،گوشت 709 of 981
اﯾن حيوان مصرف نمیشود و لذا پيامدھای آن نيز كمتر به چشم میآﯾد ،اما در كشورھای غربی )اروپا ،آمرﯾكا( اﯾن ممنوعيت اعمال نمیشود ولی با اﯾن حال بسياری از مردم از مصرف آن دوری میگزﯾنند؛ حتی در برخی از كشورھا مثل برخی قسمتھای روسيه در اثر شيوع بيماریھای مربوط به گوشت خوك )كرم تركين ﯾا ترشين( مصرف گوشت آن را ممنوع اعالم كردهاند 8و ھمچنين بيماری كرم كدوی خوك به صورت گسترده در جھان منتشر شده و در كشورھای اسالمی كه گوشت خوك مصرف نمیكنند به ندرت دﯾده میشود. سفسته منتقدان اﯾن موضوع : اروپاﯾی ھا ميخورند ھيچ اتفاقی نمی افتد ھر گوشتی انگل دارد اگر بپزﯾد مضر نيست
:safar, 09-02-10, 15:36
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :افشا
مقاﯾسه گوشت گاو با خوک
710 of 981
ـــــــ گـوشت خوک خيلی از انگـلھا را منتقـل می کند .از جمله نوعی کرم )موسوم به کرمِ تِـنـيـا( که برخی از ناراحتی ھای دردناک را منجر می شود که برخی از آنھا کشنده نيز ھستند .عـناصـر آن در عـضالت و در چشم و مغز منتشر می شود .ميان 5تا 25 درصد کـسـانـيـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. )اﯾن کرم الـبـتـه در گوشت گاو نيز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثير نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثير کننده تکثير می شود. ھـمـيـنطور کرم خوک مقاومت بيشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است(. ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنھا پيه ھای متداخل در ھمدﯾگر وجود دارد که باالترﯾن نسبت روغـن حـيوانی را دارند ،و روغـن آن نيز از خطرناکترﯾن نوع روغـن است ) .درصـد پـيه در گوشت خوک 28درصد است در حـالـيکـه مثال ً در گوشت گاو 4و نيم درصد(. ـــــــ گوشت خوک مـقـادﯾر زﯾادی اسيد دارد) .ساﯾر حيوانات 90درصد اﯾن اسيد را پس ميدھند ولی خوک فـقـط 2درصـد آنرا پس می دھد( .اﯾن اسيد از جمله باعث الـتـھـاب مخ می شود.
:saleh, 09-02-11, 00:03
ــــ بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
ـــ گوشت خوک مـقـادﯾر زﯾادی اسيد دارد) .ساﯾر حيوانات 90درصد اﯾن اسيد را پس ميدھند ولی خوک فـقـط 2درصـد آنرا پس می دھد( .اﯾن اسيد از جمله باعث الـتـھـاب مخ می شود.
711 of 981
مزدك بامداد:16:13 ,11-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
ﯾکی از معجزات قران حرام دانستن گوشت خوک است که ميخواھيم ببينيم مزدک بامداد چگونه آن را رد بکنند ؟ چرا قرآن گوشت خوك را حرام شمرده است؟ .,,
ھمه ی مردم باختر زمين و خاور دور ھم خوك خورده و ميخورند و ھيچ دشواری ھم ندارند و دانشمندان و اندﯾشمندان فراوان ھم دارند و از زندگی بھتر و آزاد تر ھم از ۵٢كشور قراضه ی اسالمی برخوردارند .اسالميون ھم كه گوشت خوك نميخورند، در نداری و بيسوادی و بيفرھنگی و دﯾكتاتوری و در بند رفتن با پای راست و ﯾا چپ به مستراح ھستند و ھيچ پخی نشده اند! قران ھم اﯾن را بھمراه ختنه كردن و ..از تورات برداشته ،چون آماج محمد اﯾن بود كه ﯾھود حجاز را ھم به دﯾن اسالم فراخواند و برای ھمين ھم حتی اورشليم را قبله كرد .امّا آنھا به محمد رو ندادند!! •
مزدك بامداد:16:15 ,11-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
ــــ
712 of 981
پس سربزﯾری و تقليد گوسفند وار و نفھمی گاو مانند ملل اسالمی ھم از خوردن گوشت گوسفند و گوشت گاو است .ما ھم كه اﯾنھمه چه چه ميزنيم و بلبل زبان ھستيم از خوردن گوشت مرغ بوده !! ) فرنود! ھای عمله جھل بيسواد الھی عبادی !!( •
مزدك بامداد:16:23 ,11-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
بسيار ممنون مزدک گرامی من چيست ؟ زمانی که شخصی با خود صحبت ميکند که باﯾد فالن کار را بکنم با چه کسی سخن ميگوﯾد من چگونه ساخته شده و وجود واقعی دارد . تفکر چيست ؟ فھميدن و پيدا کردن ﯾک راه حل رﯾاضی در مغز چگونه انجام ميشود ؟ چرا اﯾن تفکرات در بعضی ھا ضعيف و در بعضی ھا قوی است ؟ آﯾا درست است که ميگوﯾتند ھر چيزی که چشم ميبيند در حافظه ميماند و ميتوان ان را باز خوانی کرد ؟
شما دارای ﯾك پيكر ھستيد و ﯾك ذھن. ذھن چيزی جز ﯾك ابر و جنبش الكترونی در مغز شما نيست كه پرده ای از جھان بيرونی ،منجمله اندام ھای خود شمارا به شما نشان ميدھد .اﯾن " من" ھمان ذھن است و من دﯾگر ھمان پيكر است در كليت خود .ﯾك روبات فوتباليست ھم كه جھان بيرونی ) توپ ،دروازه ( را در می ﯾابد´ ،دارای ﯾك ذھن ساده )من (١است كه پيكر خودش ھم در آن ،ﯾك نماﯾنده ی نرم افزاری دارد و محاسبه ميكند كه اﯾن پيكر ) من (٢كجا باﯾد برود كه توپ را به دروازه ی حرﯾف شوت كند. ھمانگونه كه ﯾك راﯾانه ،پردازشگر پنسيوم ١دارد و دﯾگری پنسيوم ۴دارد و بھتر و تندتر " اندﯾشه " ميكند ،مغز ھا ھم گوناگون ھستند. •
713 of 981
:safar, 09-02-11, 18:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمه ی مردم باختر زمين و خاور دور ھم خوك خورده و ميخورند و ھيچ دشواری ھم ندارند و دانشمندان و اندﯾشمندان فراوان ھم دارند و از زندگی بھتر و آزاد تر ھم از ۵٢كشور قراضه ی اسالمی برخوردارند .اسالميون ھم كه گوشت خوك نميخورند، در نداری و بيسوادی و بيفرھنگی و دﯾكتاتوری و در بند رفتن با پای راست و ﯾا چپ به مستراح ھستند و ھيچ پخی نشده اند! قران ھم اﯾن را بھمراه ختنه كردن و ..از تورات برداشته ،چون آماج محمد اﯾن بود كه ﯾھود حجاز را ھم به دﯾن اسالم فراخواند و برای ھمين ھم حتی اورشليم را قبله كرد .امّا آنھا به محمد رو ندادند!! • منتقدان اﯾن موضوع مردم باختز زمين ميخورند و دشواری ندارند فکر کنم ھمه متوجه شده باشند که پيری و مصرف گوشت خوک عقل مردک را زائل کرده است و تواناﯾی پاسخ گوﯾی دانشيک ندارد . نوشته ھای ما مستدل و کامآل علمی بود . ؟! باﯾد برای ﯾک مطلب علمی پاسخ علمی بدھيد .
ـــــــ گـوشت خوک خيلی از انگـلھا را منتقـل می کند .از جمله نوعی کرم )موسوم به کرمِ تِـنـيـا( که برخی از ناراحتی ھای دردناک را منجر می شود که برخی از آنھا کشنده نيز ھستند .عـناصـر آن در عـضالت و در چشم و مغز منتشر می شود .ميان 5تا 25 714 of 981
درصد کـسـانـيـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. )اﯾن کرم الـبـتـه در گوشت گاو نيز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثير نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثير کننده تکثير می شود. ھـمـيـنطور کرم خوک مقاومت بيشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است(. ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنھا پيه ھای متداخل در ھمدﯾگر وجود دارد که باالترﯾن نسبت روغـن حـيوانی را دارند ،و روغـن آن نيز از خطرناکترﯾن نوع روغـن است ) .درصـد پـيه در گوشت خوک 28درصد است در حـالـيکـه مثال ً در گوشت گاو 4و نيم درصد(. ـــــــ گوشت خوک مـقـادﯾر زﯾادی اسيد دارد) .ساﯾر حيوانات 90درصد اﯾن اسيد را پس ميدھند ولی خوک فـقـط 2درصـد آنرا پس می دھد( .اﯾن اسيد از جمله باعث الـتـھـاب مخ می شود.
ضررھای بھداشتی و بيماریھاﯾی كه توسط خوك به انسان منتقل میشود: برخی بيماریھا ھستند كه از جمله عوامل ابتالی به آنھا گوشت خوك است و استفاده از گوشت خوك در اﯾجاد آنھا موثر است: .1اسھال خونی؛ .2ﯾرقان عفونی؛ .3انتاميب ھيستولتيك ،كه انسان را به اسھال آميبی مبتال مینماﯾد؛ .4بيماری شبه باد سرخ كه در انسان به صورت لكهھای سرخ و دردناك توأم با سوزش شدﯾد روی دستھا ظاھر میشود؛ .5تصلب مشراﯾين ـ دردھای مفصلی و مسموميتھا و علت آن ميزان زﯾاد چربی و اسيداورﯾك موجود در گوشت خوك میباشد4. .6خوك از خوردن چيزھای پليد حتی مدفوع خودش باكی ندارد لذا معدهاش النة اقسام ميكروبھاست كه به گوشت و خون و شيرش ھم سراﯾت میكند.
:vatanparast, 09-02-11, 21:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
از آن گذشته اگر امروزه با ابزار بسيار اﯾن ھا را ميکشند چه دليلی 715 of 981
ميشود که اﯾن ﯾک معجزه به حساب نياﯾد ؟ ـــــــ گـوشت خوک خيلی از انگـلھا را منتقـل می کند .از جمله نوعی کرم )موسوم به کرمِ تِـنـيـا( که برخی از ناراحتی ھای دردناک را منجر می شود که برخی از آنھا کشنده نيز ھستند .عـناصـر آن در عـضالت و در چشم و مغز منتشر می شود .ميان 5تا 25درصد کـسـانـيـکـه گوشت خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند) .اﯾن کرم الـبـتـه در گوشت گاو نيز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثير نمی شود اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثير کننده تکثير می شود .ھـمـيـنطور کرم خوک مقاومت بيشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است(. ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنھا پيه ھای متداخل در ھمدﯾگر وجود دارد که باالترﯾن نسبت روغـن حـيوانی را دارند ،و روغـن آن نيز از خطرناکترﯾن نوع روغـن است ) .درصـد پـيه در گوشت خوک 28درصد است در حـالـيکـه مثال ً در گوشت گاو 4و نيم درصد(. ـــــــ گوشت خوک مـقـادﯾر زﯾادی اسيد دارد) .ساﯾر حيوانات 90درصد اﯾن اسيد را پس ميدھند ولی خوک فـقـط 2درصـد آنرا پس می دھد( .اﯾن اسيد از جمله باعث الـتـھـاب مخ می شود. اﯾنھا در ذات گوشت خوک نيست! خوک از آنجا که ھمه چيز خوار است ،می تواند ميزبان برخی انگل ھا و ميکروب ھا باشد و خود آسيبی نبيند .اگر خوک بيچاره را رھا نکنيد تا ھمه چيز بخورد و به او به طور کنترل شده غذا بدھند و غذای سالم بدھند ،دﯾگر اﯾن بيچارگی ھا پيش نمی آﯾد .پيغمبر اسالم اﯾن را نمی دانست ،لذا به کل آن را حرام کرد. ھمين االن ھم ممکن است بدن من و شما ميزبان برخی ميکروب ھا و کرم ھا باشد ،مانند حسبه ،کرمک ،آسکارﯾس و ژﯾاردﯾا .مخزن اکثر اﯾنھا مدفوع و برخی معده انسان است که تا وقتی ما و شما آزماﯾش مدفوع دھيم ممکن است اصلن بروز ندھد که بدن ما ميزبان اﯾنھاست. جگر گوسفند گاھی بالفاصله بعد از ذبح نيز ناسالمت و غير قابل مصرف است! ھميشه نمی توان به گوشت گاو و گوسفند اعتماد کرد ،اما از آنجا که علف خوار ھستند ،بھتر از گوشت خوک است. پس خوک گوشت سالم و لذﯾذی دارد ،اما باﯾد دانش آن را داشته باشيد!
:karim, 09-02-11, 23:57
716 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
قران ھم اﯾن را بھمراه ختنه كردن و ..از تورات برداشته ،چون آماج محمد اﯾن بود كه ﯾھود حجاز را ھم به دﯾن اسالم فراخواند و برای ھمين ھم حتی اورشليم را قبله كرد .امّا آنھا به محمد رو ندادند!! • تشابه قرآن با کتب پيشين کامال منطقی است چراکه ھمه آنھا از ﯾک منبع سرچشمه ميگيرند.و در مواردی که قرآن با آنھا اختالف دارد مربوط ميشه به تحرﯾف کتب پيشين و ﯾا با توجه به مقتضيات زمان حکم قبلی منسوخ ميگردد•.
:karim, 09-02-12, 00:04
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
جگر گوسفند گاھی بالفاصله بعد از ذبح نيز ناسالمت و غير قابل مصرف است! ھميشه نمی توان به گوشت گاو و گوسفند اعتماد کرد ،اما از آنجا که علف خوار ھستند ،بھتر از گوشت خوک است. پس خوک گوشت سالم و لذﯾذی دارد ،اما باﯾد دانش آن را داشته باشيد! اسالم دﯾن پاکيھاست.در اﯾن دﯾن اگر ضرر بيشتر از منفعت باشد حرام است.آری ممکن است گوشت خوک نيز خاصيت و منفعت داشته باشد اما ضرر و زﯾان آن ميتواند بيشتر باشد. درست مانند مشروبات که قرآن مشروبخواری را با آﯾه ای دﯾگر منسوخ کرد اما آﯾه قبلی ھم ميتواند در زمان خاص مانند مداوا و درمان)علم پزشکی( بکار گرفته شود و برابر با آﯾه قبلی خرام نباشد فقط در آن زمان باﯾد نماز خوانده نشود.اﯾن است که قرآن کتاب تمام زمانھا و مکانھاست تا روز حساب.
:safar, 09-02-12, 09:48
بازنوشت :
717 of 981
نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
safar
دوست عزﯾز آﯾا مسئله ای مھمتر و دانشيک تر وجود نداشت که به گوشت خوک رجوع کردﯾد ؟! اگر از اشکاالتی که از لحاظ دانشيک به دﯾن وارد است دفاع کنيد ھم به جا و ھم پسندﯾده تر است...آخر اگر تمامی صحبت ھای شما ھم مستدل و علمی و درست باشد چه فاﯾده ای خواھد داشت ؟! آﯾا در اﯾن صورت به اشکاالت دانشيک پاسخ داده اﯾد ؟! دوست ارجمند فاﯾده ان ثابت شدن معجزات قران و عيان شدن علم اندک اسالم ستيزان به ظاھر دانشيک است .
:safar, 09-02-12, 09:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
اﯾنھا در ذات گوشت خوک نيست! خوک از آنجا که ھمه چيز خوار است ،می تواند ميزبان برخی انگل ھا و ميکروب ھا باشد و خود آسيبی نبيند .اگر خوک بيچاره را رھا نکنيد تا ھمه چيز بخورد و به او به طور کنترل شده غذا بدھند و غذای سالم بدھند ،دﯾگر اﯾن بيچارگی ھا پيش نمی آﯾد .پيغمبر اسالم اﯾن را نمی دانست ،لذا به کل آن را حرام کرد. ھمين االن ھم ممکن است بدن من و شما ميزبان برخی ميکروب ھا و کرم ھا باشد ،مانند حسبه ،کرمک ،آسکارﯾس و ژﯾاردﯾا .مخزن اکثر اﯾنھا مدفوع و برخی معده انسان است که تا وقتی ما و شما آزماﯾش مدفوع دھيم ممکن است اصلن بروز ندھد که بدن ما ميزبان اﯾنھاست. جگر گوسفند گاھی بالفاصله بعد از ذبح نيز ناسالمت و غير قابل مصرف است! ھميشه نمی توان به گوشت گاو و گوسفند اعتماد کرد ،اما از آنجا که علف خوار ھستند ،بھتر از گوشت خوک است. پس خوک گوشت سالم و لذﯾذی دارد ،اما باﯾد دانش آن را داشته باشيد! اعتراف ميکنيد که با دانش پزشکی و مراقبت ھای بھداشتی اﯾن انگل ھا از خوک زدوده شده که با ابزار ھای نوﯾن در بھروﯾی اﯾن گوشت تالش ميکنند اما در ان زمان اﯾن چيز ھا نبوده و پوزه خوک ھم ھمواره در مدفوع خودش است . پس قبول کنيد ﯾک معجزه بوده است . 718 of 981
بعد نگفتيد چه اﯾمنی در بدن برای اﯾن انگل ھا وجود دارد ؟ منابع دانشگاھی دارﯾد که ان انگل ھا از جاﯾی در گوشت خوک امده اند ﯾا مکانيزم اﯾن حيوان کثيف ھمين گونه است ؟ بسياری از اروپاﯾی ھا از اﯾن حيوان کثيف مرﯾضی ميگرند اصآل کرم ترشين پس از مرگ ﯾک نفر در اروپا کشف شد . مرﯾضی ھای نظير ھپاتيت Eکه در اروپا راﯾج شده است را دانشمندان به خاطر مصرف اﯾن گوشت ميدانند .
:vatanparast, 09-02-12, 12:21
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
اعتراف ميکنيد که با دانش پزشکی و مراقبت ھای بھداشتی اﯾن انگل ھا از خوک زدوده شده که با ابزار ھای نوﯾن در بھروﯾی اﯾن گوشت تالش ميکنند اما در ان زمان اﯾن چيز ھا نبوده و پوزه خوک ھم ھمواره در مدفوع خودش است . پس قبول کنيد ﯾک معجزه بوده است . بعد نگفتيد چه اﯾمنی در بدن برای اﯾن انگل ھا وجود دارد ؟ منابع دانشگاھی دارﯾد که ان انگل ھا از جاﯾی در گوشت خوک امده اند ﯾا مکانيزم اﯾن حيوان کثيف ھمين گونه است ؟ بسياری از اروپاﯾی ھا از اﯾن حيوان کثيف مرﯾضی ميگرند اصآل کرم ترشين پس از مرگ ﯾک نفر در اروپا کشف شد . مرﯾضی ھای نظير ھپاتيت Eکه در اروپا راﯾج شده است را دانشمندان به خاطر مصرف اﯾن گوشت ميدانند . اعتراف؟! اعتراف گرفته اﯾد؟ خير اﯾن معجزه ای به شمار نمی آﯾد .البته شاﯾد برای شما باشد .از اﯾنجھت نيست که بشر در روزگاران مختلف بر حسب تجربه به فواﯾد و ضررھای برخی چيزھا پی برده بود .مانند اﯾنکه اﯾرانيان بر حسب تجربه به فواﯾد رﯾشه بسياری از گياھان پی برده بودند ،ﯾا بشر بر حسب تجربه از کود حيوانی استفاده می کرده و غيره.
719 of 981
اﯾمنی برای بدن؟ منظورتان چيست؟ اگر آن بيماری ھای انگلی را که نام بردم می فرماﯾيد ،باﯾد بگوﯾم که بدن برخی افراد ممکن است اصلن نشان ندھد که ناقل اﯾنچنين انگل ﯾا کرمی است .بيشتر در کودکان نماﯾان می شود ،مثلن آسکارﯾس در کودکان با کاھش وزن ھمراه است. اما اگر خوک را می فرماﯾيد ،عرض کردم که خوک ھمه چيز خوار است .می تواند گوشت ھم بخورد ،حاال اﯾن گوشت ھميسه سالم نخواھد بود و گاھی در روده جاندار )حتی در انسان ھا( عامل توليد انگل و ميکروب است. مصرف گوشت اﯾن حيوان به قول شما کثيف بسيار شاﯾع و معمول است. مصرف آی ھم ممکن است انسان را بکشد! خب که چه؟ ھمين خطر برای مصرف گوشت گاو ،گوسفند و کلن ھم گوشتی وجود دارد .انسان گوشت خوار نيست.
م.آزاد:14:26 ,12-02-09 ,
حرام بودن گوشت خوک برای اولين بار در تورات مطرح شده: بازنوشت :
و خوك ،زﯾرا شكافته سم است و شكاف تمام دارد ليكن نشخوار نمیكند ،اﯾن برای شما نجس است .از گوشت آنھا مخورﯾد و الش آنھا را لمس مكنيد ،اﯾنھا برای شما نجساند. آﯾات 7و 8از کتاب الوﯾان
نکته جالب اﯾنجاست که تورات حتی گوشت شتر را ھم حرام کرده : بازنوشت : اما از نشخواركنندگان و شكافتگان سم اﯾنھا رامخورﯾد ،ﯾعنی شتر ،زﯾرا نشخوار میكند ليكن شكافته سم نيست ،آن برای شما نجس است. آﯾه 4از کتاب الوﯾان
.1با پيشرفت علم پزشکی ثابت شده که مصرف گوشت قرمز )از ھر نوع( خطر ابتالی
720 of 981
انسان را به بيماری سرطان افزاﯾش می دھد. .2بيماری ھای کشنده ای که از دام )گاو ،شتر ،گوسفند( به انسان منتقل می شوند: تَب درهٔ نِشَستی ) (rvfﯾک بيماری مشترک بين انسان و دام است که نام آن از منطقهٔ دره نشستی در قارهٔ آفرﯾقا گرفته شدهاست. شيوع ناگھانی بيماری در بين حيوانات اھلی ،میتواند متعاقباً با شيوع ناگھانی در انسانھا دنبال گردد که گاھی ،منجر به مرگ و ميرھای باالﯾی میشود )به عنوان مثال در سال ١٩٧٧ھمهگيری بيماری در مصر منجر به ابتالی ٢٠٠٠٠٠نفر به تب دره نشستی و ۶٠٠مرگ گردﯾد(. در سپتامبر سال ،٢٠٠٠ھمهگيری اﯾن بيماری در کشور عربستان سعودی و ﯾمن بطور ھمزمان گزارش گردﯾد که با مرگ و مير باالﯾی در انسانھا نيز توأم بود. بيماری تب مالت ﯾا بروسلوز :باکتری بروسال که اﯾجاد کننده بيماری است ،طيف وسيعی از پستانداران اھلی و وحشی را مبتال میسازد .در صورت ناکافی بودن مراقبت و درمان ،بيماری ممکن است مزمن شود ﯾا موجب معلوليت ،عفونت قلب ،استخوان، مغز ﯾا کبد شود. سل گاوی :گونه ای از بيماری سل که از گاو آلوده به انسان منتقل می شود. و ......
:safar, 09-02-12, 15:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :م.آزاد
حرام بودن گوشت خوک برای اولين بار در تورات مطرح شده:
نکته جالب اﯾنجاست که تورات حتی گوشت شتر را ھم حرام کرده :
.1با پيشرفت علم پزشکی ثابت شده که مصرف گوشت قرمز )از ھر نوع( خطر ابتالی انسان را به بيماری سرطان افزاﯾش می دھد. 721 of 981
.2بيماری ھای کشنده ای که از دام )گاو ،شتر ،گوسفند( به انسان منتقل می شوند: تَب درهٔ نِشَستی ) (rvfﯾک بيماری مشترک بين انسان و دام است که نام آن از منطقهٔ دره نشستی در قارهٔ آفرﯾقا گرفته شدهاست. شيوع ناگھانی بيماری در بين حيوانات اھلی ،میتواند متعاقباً با شيوع ناگھانی در انسانھا دنبال گردد که گاھی ،منجر به مرگ و ميرھای باالﯾی میشود )به عنوان مثال در سال ١٩٧٧ھمهگيری بيماری در مصر منجر به ابتالی ٢٠٠٠٠٠نفر به تب دره نشستی و ۶٠٠مرگ گردﯾد(. در سپتامبر سال ،٢٠٠٠ھمهگيری اﯾن بيماری در کشور عربستان سعودی و ﯾمن بطور ھمزمان گزارش گردﯾد که با مرگ و مير باالﯾی در انسانھا نيز توأم بود. بيماری تب مالت ﯾا بروسلوز :باکتری بروسال که اﯾجاد کننده بيماری است ،طيف وسيعی از پستانداران اھلی و وحشی را مبتال میسازد .در صورت ناکافی بودن مراقبت و درمان ،بيماری ممکن است مزمن شود ﯾا موجب معلوليت، عفونت قلب ،استخوان ،مغز ﯾا کبد شود. سل گاوی :گونه ای از بيماری سل که از گاو آلوده به انسان منتقل می شود. و ...... ھمان طور که جناب کرﯾم گفتند ھمه اﯾن ھا از ﯾک منبع سرچشمه ميگيرند که ما نيز ميخواھيم به آن برسيم . اﯾن بيماری ھاﯾی که شمردﯾد در نوشته گفته است از باکتری به گوشت منتقل ميشود شما بگوﯾيد کرم ترشين از کجا به خوک انتقال ميابد ؟ آﯾا با ابزار کنونی امکان ان است راه نفوذ اﯾن کرم را به گوشت خوک گرفته شود ؟ آﯾا در 1400سال پيش ھمين ابزار موجود بوده است که مصرف ان حالل شود ؟ و نھاﯾتآ نگفتيد چه اﯾمنی در بدن وجود دارد که کرم ترشين باعث کم خونی ahemieﯾا سکته قلبی نشود ؟ سفسته ميکنيد که کسی از مصرف اﯾن گوشت نمرده است ؟! در سال 1860در اثر مرگ کسى در شھر ))سدن (( )از شھرھاى آلمان ( ﯾک نفر 722 of 981
طبيب آلمانى بنام ))فردﯾک ﯾون زنکر(( زﯾانھاى ترﯾکين را کشف کرده و بعدا دﯾگران نيز درباره آن بررسى ھاى بسيار کردند. ترﯾکين کرم کوچکى است که نر آن تا ﯾک ميليمتر و نيم و ماده آن تا 3ميليمتر قطر دارد، در عرض ﯾک ماده مى تواند از ده تا 15ھزار عدد تخم گذارى کند. اگر با مراقبت ھای دامی اﯾن گوشت بھينه شده دليل نميشود که در 1400سال پيش مضر نبوده باشد ؟ گوشت خوک باعث بيماری ھاﯾی دﯾگری مانند تب خوک و ھپاتيت Eنيز شده که در اروپا راﯾج است ساليانه تعدادی از اروپاﯾی ھا به مرض ھای گوناگونی گرفتار ميشوند که از نظر دانشمندان از مصرف گوشت اﯾن حيوان است . در اروپا کسی اسھال خونی نگرفته کسی مفصل درد ندارد کسی ﯾرقان عفونی ندارد ؟ از مراقبت ھای دامی نيز برداشته شود چه بالﯾی سر اروپاﯾی ھا مياﯾد ؟ موارد احتياط را بخوانيد .
:vatanparast, 09-02-12, 16:16
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
جواب مغلطه ھای شما پست باالﯾی . چرند نگوﯾيد. گفتن مغلطه بدون ذکر نام و رده آن ،خود مغلطه است .من پاسخ پرسش ھاﯾی را دادم .حاال ﯾکی مانند شما از ھمه جا بی خبر می آﯾد می گوﯾد مغلطه! توﯾی که به دنبال حقيقت ھستی باﯾد اﯾن را بدانی که خوردن ھر نوع گوشتی برای انسان مضر است چرا که انسان طبيعتن گياه خوار است. وجود ھر نوع گوشت به دليل درازی روده ھای انسان سبب فاسد شدن و رشد برخی کرم ھا و انگل ھا می کند. حاال آمده اﯾد می گوﯾيد که گوشت خوک را خوب ندانسته اند! مانند اﯾنست که بگوﯾيد 2000سال پيش پزشکی فھميد مشروب مستی آور است و نيز خوردن آن برای معده خطرناک است .حاال اﯾن پزشک ارتباط با عالم معنا داشته است!
723 of 981
مزدك بامداد:17:14 ,12-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين karim :
تشابه قرآن با کتب پيشين کامال منطقی است چراکه ھمه آنھا از ﯾک منبع سرچشمه ميگيرند.و در مواردی که قرآن با آنھا اختالف دارد مربوط ميشه به تحرﯾف کتب پيشين و ﯾا با توجه به مقتضيات زمان حکم قبلی منسوخ ميگردد•.
اﯾنھا پيوندی با اﯾن جستار ندارند ،جستار تازه باز كنيد تا پاسخ بگيرﯾد .ھمين را اﯾدون داسته باشيد كه در ھيچ جای قران ،گفته نشده است كه تورات تحرﯾف شده ،بلكه از آن بعنوان كتاب حكم نام برده شده است• .
مزدك بامداد:19:25 ,12-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
منتقدان اﯾن موضوع مردم باختز زمين ميخورند و دشواری ندارند فکر کنم ھمه متوجه شده باشند که پيری و مصرف گوشت خوک عقل مردک را زائل کرده است و تواناﯾی پاسخ گوﯾی دانشيک ندارد . نوشته ھای ما مستدل و کامآل علمی بود . ؟! باﯾد برای ﯾک مطلب علمی پاسخ علمی بدھيد .
از آن گذشته اگر امروزه با ابزار بسيار اﯾن ھا را ميکشند چه دليلی ميشود که اﯾن ﯾک معجزه به حساب نياﯾد ؟ ... 724 of 981
نخست اﯾنكه سفسته ی نخست شما اﯾن است كه ما را به بی عقلی از پيری ﯾا خوردن ژامبون انگ ميزنيد كه خود نشانگر انبان تھی از منطق عمله ی جھل است. امكان و وجوب: دوم اﯾنكه ھمه جانواران ) و آنھاﯾی كه ميخورﯾم( " ميتوانند" انگل و كرم و ميكرب داشته باشند .برای نمونه جنون گاوی ھست ،تب مرغی ھست و غيره،كه برای آنھا ھم اﯾمنی نيست ولی اﯾنھا حرام نشده ؟ پس قران معجزه ندارد!! خوك ھم " ميتواند" انگل و ميكرب و غيره داشته باشد ولی باﯾسته نيست كه %١٠٠چنين باشد ،پس فرقی با مرغ و گاو در اﯾن مورد ندارد و حرام كردن آنرا بدﯾن انگيزه ،نميتوان معجزه دانشيك و ﯾا پزشكی و بھداشتی جا زد! نفی خرد و آروﯾن از سوی دﯾگر ھم نامنطقی است كه خدا بخواھد جانوری را بيافرﯾند و سپس مردم را از خوردن آن بازدارد و به كنده شدن زادمان آن جانور بينجامد .پس ھمين خرد و آروﯾن آدمی بسنده است كه درﯾابد كه چه چيزی برای و سودمند و چه چيز زﯾان آور است و با بودن خرد و امكان آروﯾن ) تجربه( نيازی به وحی و فرمان الھی ھم نيست. ) از فرنود ھای زكرﯾای رازی در نفی وحی و پيامبری( در عمل در عمل ھم ھمچنان كه نشان دادﯾم ،برای مسلمانان كه گوشت خوك نميخورند ،ھيچ برتری و امتياز و مزﯾتی از اﯾن جا بدست نيامده و از دﯾد بھداشتی ،پزشكی ،فرھنگ و ..از واپسمانده ترﯾن ھا در جھان ھستند .حتی از برخی كارھای اسالمی مانند غسل و ..كه در خزﯾنه ھا انجام مشد ،كوری و كچلی و سالك و تراخم و ..در ميان مسلمين بيداد ميكرده تا اﯾنكه فرنگی ھا دوش را اختراع كردند و .. تازه اگر معجز باشد ،معجزه تورات است كه پيشتر از قران بوده . •
مزدك بامداد:19:36 ,12-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : 725 of 981
درود اﯾن پيام را کوت ميکنم تا ادامه دھيم اميدوارم با حوصله بخوانيد در پاسخ گفتن عجله ای نيست .
اگر سياره مشتری نبود و ذرات ان در مکان پخش بودند ﯾک روند چينشی دﯾگری داشتيم کامپيوتر جلوی شما نبود ھمين طور کھکشان راه شيری ساختمان شرکت ماﯾکروسافت نبود و الخ .ﯾعنی تعداد ذرات تشکيل دھنده جھان و طرﯾقه پراکندگی آن در مکان در ھر لحظه ميتوانند ﯾک روند چينشی را به پا کنند حاال شما ھمه ی ذرات جھان را به حساب بياورﯾد مثال در تمام لحظات اﯾن 14ميليارد سال و ببنيدﯾد چه مدل ھای زﯾادی بدست مياﯾد در ضمن تمام اﯾن مدل ھا در جھان سه بعدی ما ھستند و به گفته شما ميتواند دو بعدی ﯾا چند بعدی دﯾگر باشند و سرنوشت ان ھا باﯾد در مکان رﯾز پالنک اتفاق بيافتند ! اما دﯾد من اﯾن است که تمام چينش ھاﯾی که باﯾد اتفاق بافتد می افتد اما نه ھمه چينش ھا . ﯾعنی چينشی که باﯾد اتفاق ميافتاده پدﯾد امدن ما ادم ھا بر روی زمين بوده و نه چيز دﯾگر و تکليف چينش کنونی در چينش قبل رقم ميخورد و قبلی ھم از قبلی والخ ) ازل ( . پس اگر ﯾک حلقه از اﯾن زنجيره دگرگون شود و به شکلی دﯾگر در بياﯾد و جور دﯾگری شود ما پدﯾد نمی اﯾيم . نکته بعدی گفتيم اگر چينش کنونی رﯾست شد چه باﯾستگی اﯾجاد ميکند بار دﯾگر چينش دﯾگری رﯾست شود ؟ در زمان انتروپی ماکسيمم احتماالت کوانتومی نيرومندتر ھستند ؟ ) اگر جھان دترمينيستی است چرا ﯾک بار جھان به انتروپی ماکسيمم ميرود و چينش کنونی رﯾست ميشود و ﯾک بار دﯾگر باز در ھمان روند چينشی به ماکسيمم انتروپی ميرود و چينش دﯾگری رﯾست ميشود ؟ ( نکته بعدی اﯾا با داشتن تمام پارامترھا ميتوانيم 1ساعت دﯾگر را پيش بينی کنيم ﯾا با توجه به احتماالت کوانتومی فقط ميتوانيم 726 of 981
مثال 100مدل برای ﯾک ساعت اﯾنده طراحی کنيم ؟ در زمان مھابنگ چطور ؟ پيش بينی دقيق ميتوانستيم انجام دھيم ﯾا فقط ميوانستيم مدل ھاﯾی که بوجود مياﯾند را بگوﯾيم ؟ ) اگر در بيگ بنگ نميتوانستيم دترمينيستی در اﯾنجا چه ميشود ( و در اخر با توجه به شکل به سواالت زﯾر پاسخ دھيد . با توجه به اﯾنکه جھان دترمينيستی است فرض کنيد در حلقه ﯾک ھستيم و روندی که باﯾد اتفاق بافتد در حال اتفاق افتادن است و چينش کنونی نقطه قرمز است نقطه ابی در حلقه 100 , 1سال اﯾنده است که مزدک زنده است سوال اﯾن است چرا در سيکل بعد که باز به چينش کنونی ) نقطه قرمز ( رسيدﯾم مزدک ممکن است 1سال دﯾگر زنده باشد ﯾعنی در نقطه ابی در حلقه 2باشيم ؟! ) جھان دترمينيستی است ( .ھمين طور چه باﯾستگی اﯾجاد ميکند که حلقه ھای 3و 4و5 که روندھای چينشی دﯾگری ھستند اتفاق بافتد ? و آﯾا احتمال رخ دادن ھر کدام برابر است .
با سپاس فراوان ھمچنان كه گفتيم ،احتماالت در جمع زمانی ،ﯾك الگو بدست ميدھند، مثال ً احتمال كوانتومی اوربيتال Pدر اتم ھا .
727 of 981
حال ،در مھابنگ ھای گوناگون ھم كه افكت ھای كوانتومی در كار است ،ﯾك چنين الگوﯾی در پس از بارھای بيشمار،خردپذﯾر است، مانند نگاره ی پاﯾين ،كه در آن ،ممكن است در ﯾكی و ﯾا چند سنارﯾو ،مزدل و آته اﯾست ھم باشند ،با وارﯾاسون ھای گوناگون، مثال ً شما ﯾكبار پيرتر از من باشيد و • ...
م.آزاد:20:20 ,12-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين safar :
ھمان طور که جناب کرﯾم گفتند ھمه اﯾن ھا از ﯾک منبع سرچشمه ميگيرند که ما نيز ميخواھيم به آن برسيم . اﯾن بيماری ھاﯾی که شمردﯾد در نوشته گفته است از باکتری به گوشت منتقل ميشود شما بگوﯾيد کرم ترشين از کجا به خوک انتقال ميابد ؟ آﯾا با ابزار کنونی امکان ان است راه نفوذ اﯾن کرم را به گوشت خوک گرفته شود ؟ آﯾا در 1400سال پيش ھمين ابزار موجود بوده است که مصرف ان حالل شود ؟
728 of 981
و نھاﯾتآ نگفتيد چه اﯾمنی در بدن وجود دارد که کرم ترشين باعث کم خونی ahemieﯾا سکته قلبی نشود ؟ سفسته ميکنيد که کسی از مصرف اﯾن گوشت نمرده است ؟! در سال 1860در اثر مرگ کسى در شھر ))سدن (( )از شھرھاى آلمان ( ﯾک نفر طبيب آلمانى بنام ))فردﯾک ﯾون زنکر(( زﯾانھاى ترﯾکين را کشف کرده و بعدا دﯾگران نيز درباره آن بررسى ھاى بسيار کردند. ترﯾکين کرم کوچکى است که نر آن تا ﯾک ميليمتر و نيم و ماده آن تا 3ميليمتر قطر دارد ،در عرض ﯾک ماده مى تواند از ده تا 15ھزار عدد تخم گذارى کند. اگر با مراقبت ھای دامی اﯾن گوشت بھينه شده دليل نميشود که در 1400 سال پيش مضر نبوده باشد ؟ گوشت خوک باعث بيماری ھاﯾی دﯾگری مانند تب خوک و ھپاتيت Eنيز شده که در اروپا راﯾج است ساليانه تعدادی از اروپاﯾی ھا به مرض ھای گوناگونی گرفتار ميشوند که از نظر دانشمندان از مصرف گوشت اﯾن حيوان است . در اروپا کسی اسھال خونی نگرفته کسی مفصل درد ندارد کسی ﯾرقان عفونی ندارد ؟ از مراقبت ھای دامی نيز برداشته شود چه بالﯾی سر اروپاﯾی ھا مياﯾد ؟ موارد احتياط را بخوانيد . اشاره به تورات به اﯾن جھت بود: بازنوشت : فاﯾده ان ثابت شدن معجزات قران و عيان شدن علم اندک اسالم ستيزان به ظاھر دانشيک است . پس متوجه تقدم تورات در اﯾن زمينه شدﯾد؟! به روشنی مشخص است که اختالف دارند ،ﯾکی شتر را حرام می کند ،دﯾگری حالل و ﯾکی مانند مسيح حرام بودنشان را بر می دارد!! بحث بر سر بيماری زا بودن ﯾا نبودن است .حيوانات و به خصوص پستانداران ميزبان باکتری ھای مختلفی ھستند که بدون وجود آنھا زﯾست باکتری غير ممکن ھست. ھمانطور که خوک ميزبان کرم ترشين است ،گاو و گوسفند ھم می توانند ميزبان باکتری ھای مھلک باشند .پس گوشت اﯾن حيوانات )چه خوک ،چه گاو و (..بدون مراقبت بھداشتی می تواند انسان را به بيماری ھای مختلف و حتی مھلک دچار کند) دﯾگر به سرطان اشاره نميکنم که پيوندش با مصرف گوشت قرمز ثابت شده است(.
729 of 981
اﯾن نقشه شيوع ھپاتيت Eدر جھان ھست!! به آمار بی سر و ته و فاقد سند داده شده دقت کنيد: بازنوشت : گوشت خوک باعث بيماری ھاﯾی دﯾگری مانند تب خوک و ھپاتيت Eنيز شده که در اروپا راﯾج است !! ساليانه تعدادی !! از اروپاﯾی ھا به مرض ھای گوناگونی !! گرفتار ميشوند که از نظر دانشمندان از مصرف گوشت اﯾن حيوان است . شما کپی ھم که می کنيد ناقص انجام می دھيد: بازنوشت : وﯾروسھای موجود در گوشت خوك عامل احتمالی شيوع ھپاتيت Eدر اروپا ميباشند. منبع :ساﯾت کاسبرگ ،گلبرگ ،شاپرک و امثالھم
:karim, 09-02-12, 21:21
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
730 of 981
در ھيچ جای قران ،گفته نشده است كه تورات تحرﯾف شده ،بلكه از آن بعنوان كتاب حكم نام برده شده است• . از کجا اﯾنقدر مطمئنی؟! به آﯾات زﯾر توجه کنيد که در رابطه با تحرﯾف کتب آسمانی پيشين از جمله تورات است: آﯾات 12و 13سوره مبارکه مائده: وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِی إِسْرَآئِيلَ وَبَعَثْنَا مِنھُمُ اثْنَیْ عَش ََر نَقِيبًا وَقَالَ اللّهُ إِنﱢی مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصﱠالَةَ وَآتَيْتُمُ الزﱠكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَعَزﱠرْتُمُوھُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا ﱠ ُ ألكَفﱢرَنﱠ عَنكُمْ سَيﱢئَاتِكُمْ وَألُدْخِلَنﱠكُمْ جَنﱠاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِھَا األَنْھَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلﱠ سَوَاء السﱠبِيلِ ﴿﴾12 فَبِمَا نَقْضِھِم مﱢيثَاقَھُمْ لَعنﱠاھُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَھُمْ قَاسِيَةً ﯾُحَرﱢفُونَ الْكَلِمَ عَن مﱠوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَ ً ظّا مﱢمﱠا ذُكﱢرُواْ بِهِ وَال َ تَزَالُ تَطﱠلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مﱢنْھُمْ إِال ﱠ قَلِيال ً مﱢنْھُمُ فَاعْفُ عَنْھُمْ وَاصْفَحْ إِنﱠ اللّهَ ﯾُحِبﱡ الْمُحْسِنِينَ ﴿﴾13 در حقيقتخدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سركرده برانگيختيم و خدا فرمود من با شما ھستم اگر نماز برپا دارﯾد و زكات بدھيد و به فرستادگانم اﯾمان بياورﯾد و ﯾارﯾشان كنيد و وام نيكوﯾى به خدا بدھيد قطعا گناھانتان را از شما مىزداﯾم و شما را به باغھاﯾى كه از زﯾر ]درختان[ آن نھرھا روان است در مىآورم پس ھر كس از شما بعد از اﯾن كفر ورزد در حقيقت از راه راست گمراه شده است )(12 پس به ]سزاى[ پيمان شكستنشان لعنتشان كردﯾم و دلھاﯾشان را سخت گردانيدﯾم ]به طورى كه[ كلمات را از مواضع خود تحرﯾف مىكنند و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند و تو ھمواره بر خيانتى از آنان آگاه مىشوى مگر ]شمارى[ اندك از اﯾشان ]كه خيانتكار نيستند[ پس از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مىدارد )(13 و آﯾه 79سوره بقره: فَوَﯾْلٌ لﱢلﱠذِﯾنَ ﯾَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَﯾْدِﯾھِمْ ثُمﱠ ﯾَقُولُونَ ھَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيال ً فَوَﯾْلٌ لﱠھُم مﱢمﱠا كَتَبَتْ أَﯾْدِﯾھِمْ وَوَﯾْلٌ لﱠھُمْ مﱢمﱠا ﯾَكْسِبُونَ ﴿﴾79 پس واى بر كسانى كه كتاب ]تحرﯾفشدهاى[ با دستھاى خود مىنوﯾسند سپس مىگوﯾند اﯾن از جانب خداست تا بدان بھاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر اﯾشان از آنچه دستھاﯾشان نوشته و واى بر اﯾشان از آنچه ]از اﯾن راه[ به دست مىآورند )(79
مزدك بامداد:22:11 ,12-02-09 ,
خير، معنی اﯾن آﯾه اﯾن است كه آنھا كالم خدا را جور دﯾگری تفسير كرده اند. نه اﯾنكه آنرا در نوشتار تحرﯾف كرده باشند .اصوال ً تورات در نسخه ھای خطی ،ھزاران سال است كه دست نخورده بجای مانده است .اﯾن منظور، ﯾعنی تفسير بد در روﯾدادی كه شان نزول برخی از اﯾن دست اﯾه ھا شده ھست. 731 of 981
برای نمونه* ،ﯾھود نميخواستند كسی را كه زنا كرده سنگسار كنند و پيش محمد آمدند و او گفت كه تورات كه كتاب حكم است اﯾن را نوشته ولی شما آنرا به فراموشی سپرده و ﯾا جور دﯾگر تفسير ميكنيد و به جاﯾی كه به سنگسار فرمان داده بود ،اشاره كرد .برای ھمين ھم در باره ی احكام مواردی كه سرراست در قران نيامده ،مانند سنگسار ،حكم تورات رواست و اﯾن نميشود ،مگر اﯾنكه تورات را ھمچون محمد و قران ،تحرﯾف نشده بدانيم .ناراحتی محمد از اﯾن بود كه چرا ﯾھود بدو نميگروند و پافشاری ميكنند موسی خاتم ااالنبياست و شرﯾعت تورات جاودانی است و اﯾنھا را تحرﯾف به چم تفسير بد و فراموشی توارت ميدانسته و نه چيز دﯾگر را. از تفسير الميزان و سخن كوتاه اينكه خداى سبحان دنبال مساله قساوت قلبشان مى فرمايد :نتيجه آن اين شد كه برگشتند و دست به تحريف كالم خدا زدند )) يحرفون الكلم عن مواضعه (( ،يعنى آنرا طورى تفسير كردند كه صاحب كالم آن معنا را در نظر نداشت و خداى تعالى كه صاحب كالم بود به آن تفسير راضى نبود و يا از كالم خدا ھر چه را كه خوشايندشان نبود انداختند و چيزھائى كه دلشان مى خواست از پيش خود به آن اضافه كردند و يا كالم خدا را جابجا نمودند ،ھمه اينھا تحريف است ،و بنى اسرائيل به اين ورطه نيفتادند مگر به خاطر اينكه دستشان از حقائق روشن دين بريد )) ،و نسوا حظا مما ذكروا به (( ،و معلوم است كه اين حظى كه فراموش كردند قسمتى از اصول دينيشان بوده كه سعادتشان دائر مدار آن اصول بوده ،اصولى كه ھيچ چيزى جاى آن را اشغال نكرد مگر آنكه شقاوت دائمى را عليه آنان مسجل نمود مثل اينكه بجاى منزه دانستن خداى تعالى از داشتن شبيه كه يكى از اصول دين توحيد است مرتكب تشبيه شدند ،و يا موسى را خاتم انبيا شمردند ،و شريعت تورات را براى اءبد ھميشگى پنداشتند ،و نسخ و بداء را باطل دانستند ،و گرفتار عقائد باطل غير اينھا شدند. http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j5/alm00032.htm
سوره بقره:
732 of 981
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j1/alm00027.htm#link333
پس بروشنی دﯾده ميشود كه منظور قران ) محمد( اﯾن بوده است كه تورات بخودی خود درست است ﯾھود به ھمان تورات به درستی عمل كنند و آنرا تفسير بد نكنند و عمل درست ھم ھر اﯾنه از دﯾدگاه محمد اﯾن بوده كه ﯾھود به وی ،از روی بشارت تورات ،اﯾمان بياورند. بشارتی كه او آنرا بخور نسبت ميداده و ﯾھود به كسی دﯾگر كه ھمان " مشيا" ﯾا ھمان " مسيح" ) كه نباﯾد آنرا با عيسی كه تنھا در دﯾد مسيحيان ،منجی و مسيح موعود است ،اشتباه گرفت (.و ﯾا منجی قوم ﯾھود. برداشت حكم ھاﯾی مانند سنگسار ،ختنه و نخوردن گوشت خوك ھم نشانگر ھمين است كه موضوع بر سر چيزی دﯾگر بوده و نه شرﯾعت ﯾھود. بھرروی اﯾنجا بحث گوشت خوك بود كه قران ھم آنرا از تورات برداشته و ھرجای توتار پس تحرﯾف شده باشد ،اﯾنجاﯾش نشده و معجزه به حساب مسلمين و قران نميرود ،تازه اگر مجعزه حساب كنيم ،به حساب تورات وارﯾز ميشود! • * سوره :المائدة آﯾه 43 :
ح ْ ه ثُمﱠ ﯾَتَوَلﱠوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَـئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ م الل ّ ِ في َ و َراةُ ِ وَكَيْفَ ﯾُحَكﱢمُونَكَ وَعِندَھُمُ ال ﱠت ْ ك ُ ھا ُ
ترجمه مشکينی و چگونه تو را داور قرار مىدھند با آنكه تورات كه حكم خدا در آن است نزد آنھاست! آن گاه پس از آن )داورى( روى برمىتابند )با اﯾنكه حكم تو مطابق كتابشان است( و آنھا )به كتاب خود نيز( اﯾمان ندارند
:karim, 09-02-12, 23:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
از تفسير الميزان
سوره بقره:
733 of 981
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j1/alm00027.htm#link333
آﯾه 79سوره بقره کامال به موضوع تحرﯾف تورات اشاره دارد: فَوَﯾْلٌ لﱢلﱠذِﯾنَ ﯾَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَﯾْدِﯾھِمْ ثُمﱠ ﯾَقُولُونَ ھَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيال ً فَوَﯾْلٌ لﱠھُم مﱢمﱠا كَتَبَتْ أَﯾْدِﯾھِمْ وَوَﯾْلٌ لﱠھُمْ مﱢمﱠا ﯾَكْسِبُونَ ﴿﴾79 پس واى بر كسانى كه كتاب ]تحرﯾفشدهاى[ با دستھاى خود مىنوﯾسند سپس مىگوﯾند اﯾن از جانب خداست تا بدان بھاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر اﯾشان از آنچه دستھاﯾشان نوشته و واى بر اﯾشان از آنچه ]از اﯾن راه[ به دست مىآورند )(79 مزدک مکار بقيه اﯾن تفسير را قطع کرد و برﯾد و در جيبش انداخت تا خود را گول بزند! پس اﯾن جمله را چرا حذف کردی دروغ گو:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan...27.htm#link333
:saleh, 09-02-12, 23:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
734 of 981
پس سربزﯾری و تقليد گوسفند وار و نفھمی گاو مانند ملل اسالمی ھم از خوردن گوشت گوسفند و گوشت گاو است .ما ھم كه اﯾنھمه چه چه ميزنيم و بلبل زبان ھستيم از خوردن گوشت مرغ بوده !! ) فرنود! ھای عمله جھل بيسواد الھی عبادی !!( •
:vatanparast, 09-02-13, 01:10
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :م.آزاد
ھمانطور که خوک ميزبان کرم ترشين است ،گاو و گوسفند ھم می توانند ميزبان باکتری ھای مھلک باشند .پس گوشت اﯾن حيوانات )چه خوک ،چه گاو و (..بدون مراقبت بھداشتی می تواند انسان را به بيماری ھای مختلف و حتی مھلک دچار کند) دﯾگر به سرطان اشاره نميکنم که پيوندش با مصرف گوشت قرمز ثابت شده است(. بيشتر بيماری ھای واگيردار بين انسان و دام مشترک ھستند .مانند آبله، سل ،سرما خوردگی ،بيماری ھای عفونی ،بيماری ھای گوارشی ،بيماری ھای وﯾروسی و ...
735 of 981
مزدك بامداد:02:03 ,13-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين saleh :
چينی ھا سگ ميخورند و احتماال ً با چينی ھا ھمسخن شده بودﯾد! •
مزدك بامداد:02:09 ,13-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين karim :
آﯾه 79سوره بقره کامال به موضوع تحرﯾف تورات اشاره دارد: فَوَﯾْلٌ لﱢلﱠذِﯾنَ ﯾَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَﯾْدِﯾھِمْ ثُمﱠ ﯾَقُولُونَ ھَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيال ً فَوَﯾْلٌ لﱠھُم مﱢمﱠا كَتَبَتْ أَﯾْدِﯾھِمْ وَوَﯾْلٌ لﱠھُمْ مﱢمﱠا ﯾَكْسِبُونَ ﴿﴾79 پس واى بر كسانى كه كتاب ]تحرﯾفشدهاى[ با دستھاى خود مىنوﯾسند سپس مىگوﯾند اﯾن از جانب خداست تا بدان بھاى ناچيزى به دست آرند
736 of 981
پس واى بر اﯾشان از آنچه دستھاﯾشان نوشته و واى بر اﯾشان از آنچه ]از اﯾن راه[ به دست مىآورند )(79 مزدک مکار بقيه اﯾن تفسير را قطع کرد و برﯾد و در جيبش انداخت تا خود را گول بزند! پس اﯾن جمله را چرا حذف کردی دروغ گو:
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan...27.htm#link333 فرقی نميكند ،ﯾھودﯾان ) چه جاعل و چه غيره( زﯾر مجموعه ی بنی اسرائيل ھستند و نشان دادﯾم كه منظور محمد اﯾن نبوده است كه تورات تحرﯾف شده ،بلكه اﯾنكه ﯾھود از تورات ) كتاب حكم( (. پيروی نميكنند ) كه به محمد بشارت داده شده و دﯾن اسالم بگروند! >مَا كانَ حَدِﯾثاً ُﯾفْترَى وَ لَكن تَصدِﯾقَ الﱠذِى بَينَ ﯾَدَﯾْهِ وَ تَفْصِيلَ كلﱢ شىْءٍ< موضوع ،سر " گوشت خوك" و حرام بودن آن بود كه گفتيم كه در تورات است و افتخار " معجزه" ھم اگر باشد ،بدان بر ميگردد و نه به قران . ﯾھود ھم ميگوﯾند كه قران ،كپی تحرﯾف شده ای از تورات است. بھرروی چون تورات اﯾن حكم را زودتر داده ،برنده ميشود!! •
مزدك بامداد:02:16 ,13-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک گرامی بسيار ممنون مزدک عزﯾز اگر فرض کنيم ھدف ھر موجود زنده فرمان غرﯾزی ژن است چرا عده ای دست به خودکشی ميزنند ؟
بله آماج ژن ھا ھمين است ولی اﯾنكه تا چه اندازه در آماج خود كامياب شوند ،به پارامترھای جھان پيرامون جانداران بستگی دارد .اگر آسيب ھای زمان باال باشد، ميشود كه غرﯾزه ی گرﯾز از درد و رنج ،بر غرﯾزه ی نگھداشت از خود ،بچربد .درست مانند برنامه ھای راﯾانه ای ) نرم افزار( كه بسته به پارامتر ھای ورودی، خروجی ھا گوناگون بدست ميدھند .اﯾن آسيب جھان پيرامون ،ھمان خود چھره ای از " گزﯾنش طبيعی" ) انتخاب طبيعی ( است كه جانداران پاﯾدار تر و نيرومندتر
737 of 981
را نگه ميدارد و باﯾسته نيست كه آدم ناتوان ،ھمواره بصورت فيزﯾكی بدست آدميان نيرومند از ميان برود، بلكه آنھا ميتوانند با روش " روانی" و به دست خود آدمی ،او را بكشند و تنھا ظاھر داستان " خود كشی" است. •
:atheist, 09-02-13, 05:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمچنان كه گفتيم ،احتماالت در جمع زمانی ،ﯾك الگو بدست ميدھند، مثال ً احتمال كوانتومی اوربيتال Pدر اتم ھا . حال ،در مھابنگ ھای گوناگون ھم كه افكت ھای كوانتومی در كار است ،ﯾك چنين الگوﯾی در پس از بارھای بيشمار،خردپذﯾر است، مانند نگاره ی پاﯾين ،كه در آن ،ممكن است در ﯾكی و ﯾا چند سنارﯾو ،مزدل و آته اﯾست ھم باشند ،با وارﯾاسون ھای گوناگون، مثال ً شما ﯾكبار پيرتر از من باشيد و • ...
مزدک دوست داشتنی فلسفه ماترﯾاليستی شما با منطق به نظر ناسازگار ميرسد. در فلسفه ماترﯾاليستی شما ) که من با ان مخالفم ( 738 of 981
به ھر دليل باﯾد تمام چينش ھای ممکن ماده رخ دھند .خوب پس من از فردا سير به گردان بياندازم چون ھر لحظه امکان دارد از کنار ھم قرار گرفتم ذرات ماده دراکوال پدﯾد اﯾد . تازه اﯾن که چيزی نيست چون مراکوباالرﯾز ھم پدﯾد مياﯾد . مراکوباالرﯾز موجودی سه سر است که دھانش مثل مار باز ميشود و دندان ھاﯾی مثل دراکوال دارد ﯾک دم دراز عقرب مانند نی ز دارد و مانند خرگوش ميپرد .اﯾن موجود مادی ﯾکی از چينش ھای ممکن ماده است که باﯾد در بينھاﯾت زمان 100درصد رخ دھد. اما من کامال با اﯾن فلسفه مخالفم چينش ھاﯾی رخ ميدھند که باﯾد رخ دھند نه ھمه چينش ھا . با اﯾن فلسفه شما تمام چيزھاﯾی که ذھن تصور ميکند غير از ھيچ ) که ھيچ ھم در ذھن بازتابی واقعی ندارد ( در بينھاﯾت زمان به واقعيت تبدﯾل ميشود تمام چيزھاﯾی که ذھن تصور ميکند ھمتای واقعی دارد !!
مزدك بامداد:12:10 ,13-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
مزدک دوست داشتنی فلسفه ماترﯾاليستی شما با منطق به نظر ناسازگار ميرسد. در فلسفه ماترﯾاليستی شما ) که من با ان مخالفم ( به ھر دليل باﯾد تمام چينش ھای ممکن ماده رخ دھند .خوب پس من از فردا سير به گردان بياندازم چون ھر لحظه امکان دارد از کنار ھم قرار گرفتم ذرات ماده دراکوال پدﯾد اﯾد . تازه اﯾن که چيزی نيست چون مراکوباالرﯾز ھم پدﯾد مياﯾد . مراکوباالرﯾز موجودی سه سر است که دھانش مثل مار باز ميشود و دندان ھاﯾی مثل دراکوال دارد ﯾک دم دراز عقرب مانند نی 739 of 981
ز دارد و مانند خرگوش ميپرد .اﯾن موجود مادی ﯾکی از چينش ھای ممکن ماده است که باﯾد در بينھاﯾت زمان 100درصد رخ دھد. اما من کامال با اﯾن فلسفه مخالفم چينش ھاﯾی رخ ميدھند که باﯾد رخ دھند نه ھمه چينش ھا . با اﯾن فلسفه شما تمام چيزھاﯾی که ذھن تصور ميکند غير از ھيچ ) که ھيچ ھم در ذھن بازتابی واقعی ندارد ( در بينھاﯾت زمان به واقعيت تبدﯾل ميشود تمام چيزھاﯾی که ذھن تصور ميکند ھمتای واقعی دارد !! خير .زمانی كه ميگوﯾيم ھمه ی چينش ھا ،ﯾعنی چينش ھاﯾی كه با قانونمندی مادی ،مھاد ھای فيزﯾك و تواناﯾی ھای ماده ھمساز باشند .براﯾن پاﯾه ،اگر چينش اتمھا و ...برای درست شدن مراكوباالرﯾز اشكالی از دﯾد تواناﯾی ھای شيماﯾی و فيزﯾكی و ..نداشته باشد ،ممكن است كه در ﯾك سياره ی دﯾگر و ﯾا در ﯾك سيكل مھابنگی دﯾگر ،ھمچو چيزی ھم پدﯾد آمده و ﯾا بياﯾد ،نه اﯾنكه ھمين فردا در محله ی شما پدﯾد بياﯾد ،چون اﯾن ھم مانند ھر چيز دﯾگر ،نياز به پيش چينش ھا و شراﯾطی دارد كه اﯾن را باﯾسته و شاﯾسته كند .امّا موجودی كه در تعرﯾف خود تناقض مادی داشته باشد ،مثال ً دراكوال ،كه ھم مرده و ھم زنده است ،گاھی خفاش ميشود و گاھی آدمی ) تفاوت وزن آدم و خفاش ،ﯾعنی نقض مھاد پاﯾاﯾی ماده( و ..در تواناﯾی ھای ماده نميگنجد و بر اﯾن پاﯾه ھم ھرگز با اﯾن زاب ھا پدﯾد نيامده و نخواھد آمد .ھمينگونه است چيز ھاﯾی كه ما آن ھا را در ذھن ميپندارﯾم ،برای نمونه ،ژول ورن ،زﯾردرﯾاﯾی و سفينه ی اسپاشی را در ذھن پرورد و چون اﯾن ھا از دﯾد تواناﯾی ھای ماده ،شدنی بودند ،دﯾرتر ھم اختراع شدند ولی چيزھاﯾی كه در ذھن پرورده شوند و با تواناﯾی ھای ماده و مھاد ھای فيزﯾك سازگار نباشند ،نميتوانند ھرگز از عدم به وجود راه ﯾابند• .
مزدك بامداد:12:36 ,13-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :م.آزاد
740 of 981
.. اﯾن نقشه شيوع ھپاتيت Eدر جھان ھست!! :..
اﯾن نقشه شيوع E slamدر جھان ھست!!
:atheist, 09-02-13, 16:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خير .زمانی كه ميگوﯾيم ھمه ی چينش ھا ،ﯾعنی چينش ھاﯾی كه با قانونمندی مادی ،مھاد ھای فيزﯾك و تواناﯾی ھای ماده ھمساز باشند .براﯾن پاﯾه ،اگر چينش اتمھا و ...برای درست شدن مراكوباالرﯾز اشكالی از دﯾد تواناﯾی ھای شيماﯾی و فيزﯾكی و ..نداشته باشد ،ممكن است كه در ﯾك سياره ی دﯾگر و ﯾا در ﯾك سيكل مھابنگی دﯾگر ،ھمچو چيزی ھم پدﯾد آمده و ﯾا بياﯾد ،نه اﯾنكه ھمين فردا در محله ی شما پدﯾد بياﯾد ،چون اﯾن ھم مانند ھر چيز دﯾگر ،نياز به پيش چينش ھا و شراﯾطی دارد كه اﯾن را باﯾسته و شاﯾسته كند .امّا موجودی كه در تعرﯾف خود تناقض مادی داشته باشد ،مثال ً دراكوال ،كه ھم مرده و ھم زنده است ،گاھی خفاش ميشود و گاھی آدمی ) تفاوت وزن آدم و خفاش ،ﯾعنی نقض مھاد پاﯾاﯾی ماده( و ..در تواناﯾی ھای ماده نميگنجد و بر اﯾن پاﯾه ھم ھرگز با اﯾن زاب ھا پدﯾد نيامده و نخواھد آمد .ھمينگونه است چيز ھاﯾی كه ما آن ھا را در ذھن ميپندارﯾم ،برای نمونه ،ژول ورن ،زﯾردرﯾاﯾی و سفينه ی اسپاشی را در ذھن پرورد و چون اﯾن ھا از دﯾد تواناﯾی ھای ماده ،شدنی بودند ،دﯾرتر ھم اختراع شدند ولی چيزھاﯾی كه در ذھن پرورده شوند و با تواناﯾی ھای
741 of 981
ماده و مھاد ھای فيزﯾك سازگار نباشند ،نميتوانند ھرگز از عدم به وجود راه ﯾابند• .
درست ميگوﯾيد اما ھمين ماده خرگوش ساخته انسان ساخته بلدوزر ساخته ھواپيما ساخته پس تواناﯾی ان را دارد که موجودی بسازد ھمه ی اﯾن صفات را داشته باشد مثل ھری پاتر که پرواز کند حاال اﯾن کجا مھاد فيزﯾکی را ميشکند ؟ ھر صفتی از دگرگونی ھای کمی ساخته ميشود چرا تصور اﯾنکه متابوليسم دراکوال شامل ترکيبی از صفات خفاش و مردگان و زندگان شود غير ممکن است ؟ ما ھر لحظه وزن کم و زﯾاد ميکنيم اﯾن که مھاد پاﯾاﯾی ماده انرژی را نقض نميکند !
مزدك بامداد:17:31 ,13-02-09 , سخن بر سر پرنسيپ است و نه نمونه و مثال. ﯾعنی چيزی كه مھاد ھای فيزﯾك پروانه ميدھند، ميتوانند پدﯾد ﯾباﯾند ،نه ھمه ی آن چيز ھاﯾی كه در ذھن ميپندارﯾم. ﯾعنی اگر دراكوالﯾی تصور كنيد كه ھيچ ﯾك از مھاد ھای فيزﯾك و ..را نشكند ،پس ميتواند پدﯾد بياﯾد و در اﯾن جا ،فرقی با بادنجان ندارد.
•
:atheist, 09-02-13, 17:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
سخن بر سر پرنسيپ است و نه نمونه و مثال. ﯾعنی چيزی كه مھاد ھای فيزﯾك پروانه ميدھند، ميتوانند پدﯾد ﯾباﯾند ،نه ھمه ی آن چيز ھاﯾی كه در ذھن ميپندارﯾم. ﯾعنی اگر دراكوالﯾی تصور كنيد كه ھيچ ﯾك از مھاد ھای فيزﯾك و ..را نشكند ،پس ميتواند
742 of 981
پدﯾد بياﯾد و در اﯾن جا ،فرقی با بادنجان ندارد.
•
ذھن مگر چيزی غير از بازتاب جھان بيرونی است ؟ فاﯾل ھاﯾی که در ذھن ھستند از جھان بيرونی گرفته شده اند و مثال اگر عربی برف ندﯾده باشد ادم برفی نميداند چيست پس در ذھنش ھمچين چيزی ندارد .ھر چيزی را که ذھن combine ميکند در جھان بيرونی نيز ميتواند combineشود . تمام چيزھاﯾی که در جھان بيرونی اتفاق می افتند بر خالف مھاد ھای فيزﯾکی نيست . combineشما با ھيچ ھم شما ميشوﯾد . مورد دﯾگر اﯾن بود که پس با اﯾن فلسفه ھری پاتر ميتواند وجود داشته باشد اگر ھم موجود نباشد %100به وجود مياﯾد و باﯾد مراقب بود . دﯾد استقراﯾی تمام صفت ھاﯾی که ميشناسيم از دگرگونی ھای کمی بوجود امده اند پس ھر صفتی دﯾگر ميتواند با دگرگونی ھای کمی ساخته شود . سوالی دﯾگر آﯾا صفتی مشاھده شده که خالف قانونمندی ھای ماده باشد ؟
مزدك بامداد:18:22 ,13-02-09 , ذھن از اثر جھان بيرونی پدﯾد آمده و بازتاب و آﯾينه ی آن جھان در ذھن ھست ولی ذھن پاﯾبند جھان بيرونی نيست و دارای توان " تجرﯾد" " ،انتزاع " " ،تركيب " است كه در ھيچكدام اﯾنھا ،ذھن پاﯾبند مھاد ھای واقعی جھان نيست ) برای ھمين ھم احمق ھا مرده اند !( برای نمونه ،عدد و ﯾا نقطه و خط در جھان بيرونی نيست و نميتواند ھم باشد ولی در ذھن ھست و بدرد درﯾافت دشواری ھا و افمارش ) محاسبه( و رسيدن به كاميابی و بھزﯾستی و ..ميخورد. اگر جھان ھری پاتر ،با مھاد ھای جھان ما ستيز نداشته باشد ،ممكن است پدﯾد بياﯾد و پدﯾد ھم مياﯾد ولی اگر داشته باشد ،مثال ً دو مكان در ﯾك زمان ﯾا سفر در زمان به گذشته و دﯾدن خود و ...
743 of 981
اﯾن جھان نشدنی است ،ھرچند در ذھن نوﯾسنده نيز تركيب شده باشد. اﯾن فرنود شما ھم نادرست است كه چون ھمه صفاتی كه ميشناسيم از دگرگونی ھای كمی پدﯾد آمده اند ،پس ھر صفت دلخواه دﯾگر ھم ميتواند پدﯾد بياﯾد ،چرا كه اﯾن نكته را فراموش كردﯾد كه اﯾن دگرگونی ھای كمی دارای قانونمندی وﯾژه ای ھستند و ھر چينشی امكان پذﯾر نميباشد و مثال ً در ﯾك مدار اوربيتالی ، ١ Sبيش از دو الكترون نميتوانيم داشته باشيم و و ﯾا در بيش از ١٠٠و خورده ای پروتون، دﯾگر ھسته و عنصر پاﯾنده نميتوانيم داشته باشيم و از اﯾن دست.. برای ھمين ھم اصوال ً تا كنون ،صفاتی كه خالف قانونمندی مادی باشد دﯾده نشده است ! و اﯾن خود اثبات سخن ماست• .
:atheist, 09-02-13, 22:32
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ذھن از اثر جھان بيرونی پدﯾد آمده و بازتاب و آﯾينه ی آن جھان در ذھن ھست ولی ذھن پاﯾبند جھان بيرونی نيست و دارای توان " تجرﯾد" " ،انتزاع " " ،تركيب " است كه در ھيچكدام اﯾنھا ،ذھن پاﯾبند مھاد ھای واقعی جھان نيست ) برای ھمين ھم احمق ھا مرده اند !( برای نمونه ،عدد و ﯾا نقطه و خط در جھان بيرونی نيست و نميتواند ھم باشد ولی در ذھن ھست و بدرد درﯾافت دشواری ھا و افمارش ) محاسبه( و رسيدن به كاميابی و بھزﯾستی و ..ميخورد. اگر جھان ھری پاتر ،با مھاد ھای جھان ما ستيز نداشته باشد ،ممكن است پدﯾد بياﯾد و پدﯾد ھم مياﯾد ولی اگر داشته باشد ،مثال ً دو مكان در ﯾك زمان ﯾا سفر در زمان به گذشته و دﯾدن خود و ... اﯾن جھان نشدنی است ،ھرچند در ذھن نوﯾسنده نيز تركيب شده باشد. اﯾن فرنود شما ھم نادرست است كه چون ھمه صفاتی كه ميشناسيم از دگرگونی ھای كمی پدﯾد آمده اند ،پس ھر صفت دلخواه دﯾگر ھم ميتواند پدﯾد بياﯾد ،چرا كه اﯾن نكته را فراموش كردﯾد كه اﯾن دگرگونی ھای كمی دارای قانونمندی وﯾژه ای ھستند و ھر چينشی امكان پذﯾر نميباشد و مثال ً در ﯾك مدار اوربيتالی ، ١ Sبيش از دو الكترون نميتوانيم داشته باشيم و و ﯾا در بيش از ١٠٠و خورده ای پروتون، دﯾگر ھسته و عنصر پاﯾنده نميتوانيم داشته باشيم و از اﯾن دست.. برای ھمين ھم اصوال ً تا كنون ،صفاتی كه خالف قانونمندی مادی باشد دﯾده نشده است ! و اﯾن خود اثبات سخن ماست• .
قبول
744 of 981
اما بحث اصلی تاس ما 6الگو دارد در زمان مھابنگ مثآل 6الگو دارﯾم حاال تاس را ميندازﯾم 1مياﯾد ) در شراﯾط موجود در مھابنگ اﯾن افکت کوانتومی رخ داد که ما باشيم ﯾعنی امدن شماره ﯾک ( چرا در ھمان شراﯾط اﯾن بار 2مياﯾد در حالی که به سيستم اﯾزوله ما ھيچ جنبش ﯾا دگرگونی وارد نشده است چرا باﯾد مسير آن تغيير کند ؟ بحث احتماالتی کوانتومی از نظر دانشيک قبول است آﯾا از نظر علمی رخ دادن تمام احتماالت کوانتومی نيز قبول است ؟ راستی با توجه به اﯾنکه تعداد چينش ھای ممکن ماده زﯾاد است آﯾا تصور اﯾنکه ھمه اﯾن چينش ھا باﯾد در مکانی کوچکتر از الکترون اتفاق بافتد ممکن است ؟ آﯾا ميتوان تصور کرد که در ثابت پالنک مثال 100تيليارد جنبش و دگرگونی متفاوت ميتواند رخ دھد ؟ مثال اگر شما را در ﯾک اتاق کوچک ببرند آزادی عمل کمتری دارﯾد تا شما روی ﯾک تشک ژﯾمناستيک باشد ؟
:atheist, 09-02-13, 23:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فرقی نميكند ،ﯾھودﯾان ) چه جاعل و چه غيره( زﯾر مجموعه ی بنی اسرائيل ھستند و نشان دادﯾم كه منظور محمد اﯾن نبوده است كه تورات تحرﯾف شده ،بلكه اﯾنكه ﯾھود از تورات ) كتاب حكم( (. پيروی نميكنند ) كه به محمد بشارت داده شده و دﯾن اسالم بگروند! >مَا كانَ حَدِﯾثاً ُﯾفْترَى وَ لَكن تَصدِﯾقَ الﱠذِى بَينَ ﯾَدَﯾْهِ وَ تَفْصِيلَ كلﱢ شىْءٍ< موضوع ،سر " گوشت خوك" و حرام بودن آن بود كه گفتيم كه در تورات است و افتخار " معجزه" ھم اگر باشد ،بدان بر ميگردد و نه به قران . ﯾھود ھم ميگوﯾند كه قران ،كپی تحرﯾف شده ای از تورات است. بھرروی چون تورات اﯾن حكم را زودتر داده ،برنده ميشود!! • تازه مزدک اگر بگوﯾند تورات تحرﯾف شده بھتر است . چون اﯾن حکم را اول تورات داده و تورات
745 of 981
ھم تحرﯾف شده است پس ممکن است شخصی که آن را تحرﯾف کرده اﯾن حکم را در ان قرار داده باشد .
مزدك بامداد:01:47 ,14-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
قبول
اما بحث اصلی تاس ما 6الگو دارد در زمان مھابنگ مثآل 6الگو دارﯾم حاال تاس را ميندازﯾم 1مياﯾد ) در شراﯾط موجود در مھابنگ اﯾن افکت کوانتومی رخ داد که ما باشيم ﯾعنی امدن شماره ﯾک ( چرا در ھمان شراﯾط اﯾن بار 2مياﯾد در حالی که به سيستم اﯾزوله ما ھيچ جنبش ﯾا دگرگونی وارد نشده است چرا باﯾد مسير آن تغيير کند ؟ بحث احتماالتی کوانتومی از نظر دانشيک قبول است آﯾا از نظر علمی رخ دادن تمام احتماالت کوانتومی نيز قبول است ؟ راستی با توجه به اﯾنکه تعداد چينش ھای ممکن ماده زﯾاد است آﯾا تصور اﯾنکه ھمه اﯾن چينش ھا باﯾد در مکانی کوچکتر از الکترون اتفاق بافتد ممکن است ؟ آﯾا ميتوان تصور کرد که در ثابت پالنک مثال 100تيليارد جنبش و دگرگونی متفاوت ميتواند رخ دھد ؟ مثال اگر شما را در ﯾک اتاق کوچک ببرند آزادی عمل کمتری دارﯾد تا شما روی ﯾک تشک ژﯾمناستيک باشد ؟ ھمين خود ﯾكی از چيستان ھا دانش است كه برای نمونه، در آزماﯾش كوانتومی دو شكاف ،حتی اگر الكترون ھا را تك تك و با فاصله ی زمانی ھم با شراﯾط ﯾكسان و عين ھمدﯾگر بسوی شكاف ھا پرتاب كنيم ،كم كم در پرده ی روبری شكاف ،ھمان الگوی تداخل موجی پدﯾد مياﯾد، چنان كه گوﯾا مكان ,گذر الكترون را در خود بگونه ای ثبت ميكند و به ھر الكترون راه و پراش دﯾگری را ميدھد كه سر انجام ،آن الگو پدﯾد بياﯾد.
746 of 981
چيستی و جنس مكان %١٠٠روشن نيست ولی نگره ھاﯾی ميگوﯾند كه آنھم از جنس ماده و از گونه ھای استرﯾنگ است و برای ھمين ھم ذرات مادی ) كه آنھا ھم استرﯾنگ ھاﯾی با ارتعاشات گوناگون و دﯾگر بشمار ميروند ( ميتوانند "در" مكان باشند .از اﯾنرو ميتوان گفت ھمه اﯾن مكانی ھم دارﯾم ، در مھابنگ ھم بوده ولی بروی ھم و در ھم فشرده بوده است، چون ذرات ماده/انرژی در واقع حجم ندارند و آنچه ما در جھان آروﯾنی خود بعنوان حجم ميپندارﯾم ،تنھا ميدان اثر ذرات است .برای نمونه ،شيشه برای شما حجم دارد و مكان را اشغال ميكند ،چون شما نميتوانيد از ان بگذرﯾد ولی برای نور چنين نيست و شيشه ،مكان را بدﯾد فوتون ھا اشغال نميكند.
747 of 981
بھرروی ،ھمچنان كه گفتيم ،بنگر ميرسد كه مكان و ذرات آن ،دارای گونه ای وﯾر ) حافظه( باشند و با گذر ذرات دﯾگر، درست مانند صفحه عكاسی كه نور ميخورد ،در آنھا ردی بجای ميماند كه گذر ذرات پس از انرا دگرگون ميكند و به سوی ذرات دﯾگری از مكان كه ھنوز مھمان دار نشده اند، فرا ميكشاند تا جاﯾيكه ھمه ذرات مكان ،باز ﯾكدست بشوند.
•
مزدك بامداد:14:37 ,14-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
درود بر شما دوستان گرامی...
آﯾا اﯾن حقيقت دارد که خوبی و بدی در اﯾن جھان برای ما بازتابی دارند!در صورت عدم وجودی به نام خدا چگونه اﯾن اتفاقات به وقوع می پيوندند برخی سخن از وجود انرژی به ميان می آورند و می گوﯾند ھنگامی که انسان عمل نيکی انجام دھد از خود انرژی مثبت به جای می گذارد و سپس اﯾن انرژی به او باز می گردد ھمچنين در مورد پليدی اما اﯾن موضوع کمی غير ملموس است! از دﯾدگاه شما اﯾن موضوع چگونه است ؟! دﯾگر اﯾنکه آن چيست که در برخی وجود دارد و موجب جذب دﯾگری می شود در تعرﯾف ساده می گوﯾيم او انرژی مثبت به ما می دھد!!!اﯾن موضوع از نظر علمی چگونه است و "آن" چيست؟! با سپاس فراوان: S31 : خوبی و بدی بخودی خود در طبيعت و فيزﯾك جاﯾی ندارد و تنھا از مھاد بيولوژﯾك فرازﯾست ژن ،در ذھن آدميان و نسبت به زندگی آنان دارای معنی و مفھوم ميشود. دﯾن ھا و آﯾين ھای گوناگون ھم ھرگز نتوانسته اند تعرﯾفی جامع از بد و خوب بدست دھند تا با آن تعرﯾف ،در ھر مورد بتوان درﯾافت كه چه چيزی خوب و چه چيزی بد است ،و تنھا به گفتن موارد مشخص بسنده كرده اند كه مثالن دزدی بد است كمك به ھمساﯾه خوب است و ..امّا ماترﯾاليسم چنی تعرﯾفی داردو آن اﯾنكه ھر رفتاری كه بسود فرازﯾست بھينه ی ژن ) ﯾا استخر ژنی ( باشد ،خوب است و بوارون آن بد ميباشد. بھينه و ﯾا اوپتيمال ھم ﯾعنی برآوردن نياز ھای زﯾستی ) و روانی ( جاندار ،تا جاﯾی كه در ھر زمان و مكان از دﯾد امكانات فيزﯾكی ،شدنی باشد. پس زمانی كه رابين ھود برای رھانيدن مردم از گرسنگی و مرگ ،از خان ھا) (.. ,lords,princesميدزدد ،از روی اﯾن مھاد، كار خوبی كرده است و اﯾنجا دزدی " خوب" است و زمانی كه 748 of 981
ﯾك گردن كلفتی ،داراﯾی ﯾك بچه ی ﯾتيم را باال ميكشد ،اﯾن دزدی ،بد است ،چون به نابودی و زﯾان زادمان آدمی رھسپار است. بر اﯾن پاﯾه ،ھر حكم اخالقی را ميتوان از اﯾن مھاد ماترﯾاليستی بدست آورد و نيازی به دگم ھا و شرع و فرمان ھای دﯾن ھا نيست. اﯾنھم كه ميگوﯾند كه اﯾن كارھای خوب و ﯾا بد به خود ما بر ميگردد نيز با اﯾن سخنان كه گفتيم ،بنيكی درﯾافته ميشود ،چرا كه زمانی كه كسی كاری ضد بشری ميكند و كاری نا اخالقی را رواﯾی و گسترش ميدھد ،به ھمه ژن بشری زﯾان مياورد ،ﯾعنی خود او و ﯾا فرزندان و ﯾا گروه و ملت خود او ھم ،ممكن است كه زمانی خود قربانی اﯾن عمل آن كس بشوند كه در نگاه نخست ،بسود ﯾك تن او بوده. برای نمونه ،ﯾك داستان ساده: اگر شما كه آدم جوانی ھستيد ،در اتوبوس ،ﯾك صندلی خالی را به انگيزه ی چاالكی خود ،زودتر از ﯾك پيرمرد خسته بگيرﯾد، و او سرپا بماند ،شما اﯾنجا سودی مقطعی و كوتاه مدت برده اﯾد ولی ﯾك كار اخالق ستيز را رواﯾی و گسترش داده اﯾد و اﯾن پيرمرد ،ميتواند در زمان و جاﯾی دﯾگر ،پدر خود شما و ﯾا خود شما در سالھای پسين و ﯾا از پيران و مادربزرگان و پدربزرگان خوﯾشان و ..باشد ،و آنگاه ،اﯾن نوبت ژن شماست كه در پيری سرپا به اﯾستد و فشار و رنج بيشتری را برتابد ) تحمل كند(. ﯾا اگر اكنون كه فرمانده ھستيد ،دستور دھيد كه دگراندﯾشان را بكشند ،زمانی و روزی دﯾگر ،خودشما ،ﯾا فرزندان شما و ﯾا خوﯾشان و و كال ً ژن شما ،دگر اندﯾشان ﯾك فرمانروای دﯾگر خواھند بود و چون شما چنين رفتاری را روا و مــُد كرده اﯾد، زﯾان و آسيب اﯾن كشتن به )ژن( شما ھم خواھد رسيد.
برای ھمين است كه فرزانگانی چنين سروده اند: چو بد كردی مباش اﯾمن ز آفات كه واجب شد طبيعت را مكافات *** گندم از گندم بروﯾد ،جو ز جو از مكافات عمل غافل مشو *** اگر بار خار است ،خود كـِشته ای و گر پرنيان است ،خود رشته ای *** چرا عاقل كند كاری ،كه باز آرد پشيمانی زليخا مرد از اﯾن حسرت ،كه ﯾوسف گشت زندانی *** چون نيك نگر كرد ،پر خوﯾش در آن دﯾد گفتا ز كه ناليم ،كه از ماست كه بر ماست *** سد بار بدی كردی و دﯾدی ثمرش را نيكی چه بدی داشت كه ﯾكبار نكردی ...
749 of 981
پس بدی ھاﯾی كه ميكنيد ،به چرخه ی رفتار بد كل بشر ،نيروﯾی ميافزاﯾد و از چرخه ی رفتار ھای نيك و سودمند برای بشر در كل آن ميكاھد و احتمال و شانس و بخت زﯾان دﯾدن خود ) ژن( شما را افزوده ميكند. حال گروھی مياﯾند و به اﯾن پتانسيل چرخه رفتار ھای بد ،نام انرژی منفی ) روانی( ميدھند و گروھی بدان اھرﯾمن و گروھی دﯾو نام ميدھند، مانند " دﯾو آز " كه در اﯾران باستان ،از اھرﯾمنی ترﯾن دﯾوان شمرده ميشده است و چم آن چيزی نيست جز چرخه رفتار آزمندانه و طمعكارانه و بيش خواھی ھمه زادمان آدمی كه در سراسر تارﯾخ آدمی ،به بھر كشی آدمی از آدمی، جنگ ھا برای چپاول و به بردگی كشانيدن دﯾگران و حتی سامانه ی سرماﯾه داری كنونی ،با ھمه بحران ھا و كژی ھای و ..انجاميده است .منتھا برای درك بھتر عوام، آنرا دﯾوی زشت و شاخدار و خالدار و غيره می انگاشته اند!
•
:atheist, 09-02-14, 15:08
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بھرروی ،ھمچنان كه گفتيم ،بنگر ميرسد كه مكان و ذرات آن ،دارای گونه ای وﯾر ) حافظه( باشند و با گذر ذرات دﯾگر، درست مانند صفحه عكاسی كه نور ميخورد ،در آنھا ردی بجای ميماند كه گذر ذرات پس از انرا دگرگون ميكند و به سوی ذرات دﯾگری از مكان كه ھنوز مھمان دار نشده اند، فرا ميكشاند تا جاﯾيكه ھمه ذرات مكان ،باز ﯾكدست بشوند.
•
بسيار ساده و زيبا شايد برای فھم اين موضوع سال ھا زمان نياز بود . تنھا توانايی ما يک شاخه گل است سپاس
امير آرﯾا:01:10 ,15-02-09 ,
طبق فرموده ی دوست ارجمند Atheistحسرتا که از ما جز سپاس کاری بر نمی آيد! قدر انسانھايی چون مزدک عزيز و گرامی را بدانيد از دريای علم او بھره مند شويد ...از خردورزيتان سپاسگزارم فرموديد : گر شما كه آدم جوانی ھستيد ،در اتوبوس ،ﯾك صندلی خالی رابه انگيزه ی چاالكی خود ،زودتر از ﯾك 750 of 981
پيرمرد خسته بگيرﯾد،و او سرپا بماند ،شما اﯾنجا سودی مقطعی و كوتاه مدت برده اﯾد ولی ﯾك كار اخالق ستيز را رواﯾی و گسترش داده اﯾد و اﯾن پيرمرد ،ميتواند در زمان و جاﯾی دﯾگر ،پدر خود شما و ﯾا خودشما در سالھای پسين و ﯾا از پيران و مادربزرگان و پدربزرگانخوﯾشان و ..باشد ،و آنگاه، اﯾن نوبت ژن شماست كه در پيرﯾسرپا به اﯾستد و فشار و رنج بيشتری را برتابد ) تحمل كند(
منظورتان از خود شما چيست ؟! مگر انسان توانايی زندگی دوباره را خواھد يافت ؟!
اميرخان:22:19 ,15-02-09 ,
بازنوشت : در جاﯾيکه حيوان از ترس ﭔاﯾان ﯾافتن جانش از کشتار اه مي رﯾزد ولی ياھان تا آن قدر حساسنيستند و اصوال بنظر ميآﯾد که ياه بی جان باشد و اﯾن علم بشری است که درک ميکند کھ ياه ھم موجود زنده ای است.
دانش آدمی درست می گوﯾد که گياه جاندار است .تازه ,خود مزدک فاشيست نيز در ﯾکی از برگه ھای ھمين جستار در گفتگو دات کام ,در حين گفتگو با ﯾکی از کاربران, مدارکی را نشان داد که بنابر آنان ,گياھان حتی درد را نيز می چشند و احساس می کنند! اکنون آﯾا رواست که گياھی را زنده زنده)خام خام( و با شکنجه دادن آن بخورﯾم تا شکم خود را سير کنيم؟! بازنوشت : بنابراﯾن ا ر انسان برای ضربه نزدن بحيوانات در ھزارانسال قبل کشتار و آزار آنان را در دﯾن خود ممنوع کرد که کار درستی بوده است ماانسانھای امروزی وظيفه دارﯾم که آن اﯾده را بنا به قدرت فنآوری بيشتر خود تعاليبدھيم و سعی در حماﯾت بيشتر از موجودات زنده بکنيم و آنان را فدای شکم خودماننکنيم.ھر چيز که بتصور آﯾد انجام شدنی است ولی باﯾد امکانات و لوازم علمی آن راابتدا تھيه کنيم.مثال تصور بکنيد که ما منبع بسيار بزر ی از انرژی را بتصرف خودماندر آورﯾم چيزی مثل خورشيد را و از انرژی آن برای سنتز مواد خوراکی بطور شيمياﯾياستفاده کنيم که ضربه به موجودات زنده از ھر نوع نخورد در کل اﯾن بخش از سخنتان که می گوﯾيد)کاھش آسيب به جانوران طبيعت( ,چم آورانه)منطقی( و خردمندانه است! اسالم نيز پافشاری نکرده که حتما گوشت بخورﯾد و دﯾگر ھيچ نخورﯾد! بازنوشت : ولی ا ر قرار باشد که ضربھبزنيم و چاره ای ندارﯾم معلوم است که خوردن
751 of 981
ياھان ا ر بد باشد خوردن حيوانات بسياربدتر است! نتيجه گيرﯾتان با توجه به نخستين پاسخم نادرست است! در پاﯾان اﯾنکه :بخشی از چرخه ی زﯾستی طبيعت ,به گياھان وابسته است و اگر کسی آنان)ﯾا مصرف کننده ی آنان که = حيوانات( را نخورد ,چرخه ی حيات لنگ شده و شاﯾد نابود خواھد شد!
اميرخان:22:21 ,15-02-09 ,
بازنوشت : ما ھم كه اﯾنھمه چه چه ميزنيم و بلبل زبان ھستيم از خوردن گوشت مرغ بوده !! بيشتر به نگر می آﯾد که گوشت سگ خورده باشيد؛ چرا که پاچه ی ھمه را می گيرﯾد و با ھمه دعوا دارﯾد!
مزدك بامداد:11:50 ,16-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
بيشتر به نگر می آﯾد که گوشت سگ خورده باشيد؛ چرا که پاچه ی ھمه را می گيرﯾد و با ھمه دعوا دارﯾد!
در ھر فرھنگی ،گونه ھای خوراكی ميتواند چيزی دﯾگر باشد، پس مھم نيست كه سگ بخورﯾم ،ﯾا خوك ﯾا شتر ! مھم اﯾن است كه از انسانيت برخوردار باشيم كه در اسالم ضد بشری اﯾن نيست.
•
مزدك بامداد:11:55 ,16-02-09 ,
752 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
طبق فرموده ی دوست ارجمند Atheistحسرتا که از ما جز سپاس کاری بر نمی آﯾد! قدر انسانھاﯾی چون مزدک عزﯾز و گرامی را بدانيد از درﯾای علم او بھره مند شوﯾد ...از خردورزﯾتان سپاسگزارم: S31 : فرمودﯾد : گر شما كه آدم جوانی ھستيد ،در اتوبوس ،ﯾك صندلی خالی رابه انگيزه ی چاالكی خود ،زودتر از ﯾك پيرمرد خسته بگيرﯾد،و او سرپا بماند ،شما اﯾنجا سودی مقطعی و كوتاه مدت برده اﯾد ولی ﯾك كار اخالق ستيز را رواﯾی و گسترش داده اﯾد و اﯾن پيرمرد ،ميتواند در زمان و جاﯾی دﯾگر، پدر خود شما و ﯾا خودشما در سالھای پسين و ﯾا از پيران و مادربزرگان و پدربزرگانخوﯾشان و ..باشد ،و آنگاه ،اﯾن نوبت ژن شماست كه در پيرﯾسرپا به اﯾستد و فشار و رنج بيشتری را برتابد ) تحمل كند(
منظورتان از خود شما چيست ؟! مگر انسان تواناﯾی زندگی دوباره را خواھد ﯾافت ؟!
خير، گفتيم كه ژن شما در فرزندان و بردران و خواھران و خوﯾشان و ھم شھری ھا و ﯾا ملت شما و در انجام در كل بشرﯾت ھست ،به تراز ھای گوناگون نزدﯾكی و دوری .و بر اﯾن پاﯾه ،آسيب كار " بد" شما ،ميتواند به ژن شما ،چه خود شما باشيد و چه خوﯾشان و ملت و بشرﯾت ميتواند برسد .در اﯾن مثال ھم ،خود شما را در پيرﯾتان مثال زدﯾم كه جوانی مياﯾد و جای شما را در اتوبوس ميگيرد، چون خود شما در جوانی " كمك" كرده اﯾد كه اﯾن رفتار جا بيفتد !
•
مزدك بامداد:11:59 ,16-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
..مزدک فاشيست !..
فاشيسم را تعرﯾف كنيد تا ببينيم كه من فاشيست ھستم و ﯾا دﯾن اسالم و اساالميست ھا ،اگرنه خوانندگان بدانند كه به سفسته ی انگ و ترور شخصيت ،كه ابزار دست اسالميست ھای ضد بشر و ترورﯾست و نوكر آخوند است ،دست ﯾازﯾده اﯾد.
•
753 of 981
اميرخان:19:08 ,16-02-09 ,
در لينک زﯾر ,خودتان ﯾکی از نشانه ھای فاشيسم را "نژاد پرستی" ناميده اﯾد: http://www.freewebs.com/mazdak bamda...ammihan01.html و در لينک زﯾر ,ادعای پوچ و بی اساس "برتر بودن نژاد" پارس را مطرح کرده اﯾد که نشان از نژاد پرستی است: http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?t=384&page=8 با آميختن اﯾن ٢گزاره ,به اﯾن نتيجه می رسيم که شما فاشسيت ھستيد! تازه ,اﯾن ھا سوای از توھين و تمسخر ھاﯾيست که بار ھا بر مسلمين و خداپرستان بسته اﯾد؛ از جمله ی واپسين ترﯾن آنھا" ,کودن" خواندن بنده در جستار "ھفت آسمان . ". .می باشد! سخن بی پاﯾه و مفت ھم نگوﯾيد؛ خودتان می دانيد که من خودم ھم آخوند و . . .را قبول ندارم که اﯾنگونه آنان را بر سرم می کوبيد بی سواد!
مزدك بامداد:19:38 ,16-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
در لينک زﯾر ,خودتان ﯾکی از نشانه ھای فاشيسم را "نژاد پرستی" ناميده اﯾد: http://www.freewebs.com/mazdak bamda...ammihan01.html و در لينک زﯾر ,ادعای پوچ و بی اساس "برتر بودن نژاد" پارس را مطرح کرده اﯾد که نشان از نژاد پرستی است: http://www.goftegu.com/vb/showthread.php?t=384&page=8 با آميختن اﯾن ٢گزاره ,به اﯾن نتيجه می رسيم که شما فاشسيت ھستيد! تازه ,اﯾن ھا سوای از توھين و تمسخر ھاﯾيست که بار ھا بر مسلمين و خداپرستان بسته اﯾد؛ از جمله ی واپسين ترﯾن آنھا" ,کودن" خواندن بنده در جستار "ھفت آسمان ". . .می باشد! سخن بی پاﯾه و مفت ھم نگوﯾيد؛ خودتان می دانيد که من خودم ھم آخوند و . . .را قبول ندارم که اﯾنگونه آنان را بر سرم می کوبيد بی سواد!
روشن شد كه بيسواد و كودن ھستيد! چون ﯾكی از نشانه ھای خر ھم گوش ھای دراز است ولی با اﯾنھمه خرگوش ،ﯾك خر نيست!! در لينك دوم ھم ما ھيچ چيزی كه نشانه ی نژاد پرستی باشد نگفته اﯾم ،آنجا در باره ی تازی زداﯾی
754 of 981
از زبان شيرﯾن و پاك اﯾرانيان ،ﯾعنی زبان پارسی است :پس برداشت مغز پوك تان "نژاد پرستی " بوده! پس بازھم كشك فرمودﯾد و بروﯾد دستمال آخوند ھا و اقازاده ھا را بكشيد و مزاحم نشوﯾد ! •
اميرخان:21:52 ,16-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
روشن شد كه بيسواد و كودن ھستيد! چون ﯾكی از نشانه ھای خر ھم گوش ھای دراز است ولی با اﯾنھمه خرگوش ،ﯾك خر نيست!! پس بازھم كشك فرمودﯾد و بروﯾد دستمال آخوند ھا و اقازاده ھا را بكشيد و مزاحم نشوﯾد ! •
نشانه ھای دﯾگری از فاشيست بودن شما نيز در دسترس می باشد بيسواد نوکر صھيونيست! ھمان بستان باشد که طبق "تلموت" ﯾھود شما "کره اسبی" بيش نيستيد نوکر صھيونيست! در جستارھاﯾی ھم اﯾن جفنگيات و ھرزه گوﯾی از شما سر زده: بازنوشت : من بر آن سيمای ھمچون عنترت رﯾدم بر آن رﯾش و سبيل و صورت بد منظرت رﯾدم بر حضور انورت رﯾدم به سر تا پای مسجد رﯾدم بر تمام لشگرت رﯾدم بر فرق سر دختر ،پسر ،برادر ،خواھرت رﯾدم عيال مھربانت وقت رﯾـدن شد فراموشم، كنون با عذر خواھی بر دھان ھمسرت رﯾدم ای خر! كنون من ای خر مضطر ،بر ان گوش كرت رﯾدم اسالميست ھا فاشيست ونوكر آخوند و اقازاده ھای انگلند! نادان ھاﯾی مانند شما واپسمانده ی اسالميست! خاك بر سر نئو اسالميست ھا روشن است كه اسالميت ھا و پان مونگول ھا باﯾد چيز دﯾگری بگوﯾند ولش كنيد اﯾن بيسواد اسالميست ) = دﯾن شھوت و جماع ابدی( زﯾادی پورنو نگاه كرده و مغزش پوكتر شده! اسالميست ھا احمـق و بيسوادند آشغال ھای تبليغاتی اسالمی ! به شما ھم مربوط نيست كه فضولی كنيد .شما ھم نام خود را بگذارﯾد تيمور ﯾا
755 of 981
غضنفر فراماسون و صھيونيست و ...ھمگی سگشان ھزار بار شرف دارد به مسلمان ناب!! واپسمانده ی اسالميست! ﯾك ارانی به كل جھان گند اسالم نيز ميارزد! که از دﯾگر نشانه ھاست که بی خرد و واپسمانده بودن شما را می رساند که البته به قول ﯾکی از کاربران ,به خاطر سوختگی بيش از حد قسمت ھای تحتانی شماست! بازنوشت : در لينك دوم ھم ما ھيچ چيزی كه نشانه ی نژاد پرستی باشد نگفته اﯾم ،آنجا در باره ی تازی زداﯾی از زبان شيرﯾن و پاك اﯾرانيان ،ﯾعنی زبان پارسی است :پس برداشت مغز پوك تان "نژاد پرستی " بوده!
بيجا کردﯾد که دروغ می گوﯾيد الدنگ فاشيست .متن آنجا دقيقا اﯾن است و نمی توانيد دروغ بگوﯾيد: بازنوشت :
. . . .ولی سخن من بيشتر ازبرای افسوسی بود كه اﯾنچنين از فرھنگ كھن خود و زبان برتر و نژاد برتر خود ،پارسی ،دورشده اﯾم . . . .
اکنون ھم که دوباره "لول" گشتيد واپسمانده ی کره اسب)طبق تلموت(!
مزدك بامداد:12:02 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
نشانه ھای دﯾگری از فاشيست بودن شما نيز در دسترس می باشد بيسواد نوکر صھيونيست! ھمان بستان باشد که طبق "تلموت" ﯾھود شما "کره اسبی" بيش نيستيد نوکر صھيونيست! در جستارھاﯾی ھم اﯾن جفنگيات و ھرزه گوﯾی از شما سر زده:
756 of 981
که از دﯾگر نشانه ھاست که بی خرد و واپسمانده بودن شما را می رساند که البته به قول ﯾکی از کاربران ,به خاطر سوختگی بيش از حد قسمت ھای تحتانی شماست!
بيجا کردﯾد که دروغ می گوﯾيد الدنگ فاشيست .متن آنجا دقيقا اﯾن است و نمی توانيد دروغ بگوﯾيد:
اکنون ھم که دوباره "لول" گشتيد واپسمانده ی کره اسب)طبق تلموت(! نخست اﯾنكه اﯾنجا جستار ﯾك چيز دﯾگر است و نه برای بيرون رﯾختن دماغ سوختگی ھای شما از مزدك بامداد. ﯾكی دﯾگر از نشانه ھای كودن بودن شما اﯾن است كه آن جمله ھا ) با نژاد برتر( از ما نيست ،بيسواد ،بلكه از ﯾك كاربر دﯾگر است ) بنام * ( Isisكه ما تنھا آنرا به پارسی سره تر برگردانيده بودﯾم . از سنجش نوشته ی كاربر Isisبا بازگردانی كه ما از آن در زﯾر ھمان " نقل قول " كردﯾم ،كامال ً روشن است ولی تنھا برای كسانی كه كمی ھوش دارند و نه برای كودن ھای واپس مانده ی دستمالكش آخوند و اقازاده ھا!! *
757 of 981
منتھا شما از بس كله پوك ھستيد كه اﯾن را درنيافتيد و ﯾاكه درﯾافتيد و با دانستن اﯾنكه اﯾنھا از ما نيست به ما انگ زدﯾد) روش فاشيستی(. دﯾگرآن ھا كه گفتاورد كردﯾد كامال ً درست ھستند و ثابت ھم كردﯾم آن شعر ھادی خرسندی ھم خيلی بجاست ! اﯾه ھا ھم ھيچ كدام فرنودی بر فاشيست بودن ما نيستند ،بوارنه، ناسازگاری ما را با فاشيسم اسالمی نشان ميدھند. بزبان دﯾگر ،بار دﯾگر ،بيسوادی و كودن بودن خود را نشان دادﯾد!
•
مزدك بامداد:12:07 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
..واپسمانده ی کره اسب)طبق تلموت(! 758 of 981
طبق تلموذ ) نه تلموت!! ،بيسواد( شما ھم كره اسب ھستيد! كه چه بشود؟
•
م.آزاد:14:16 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
طبق تلموذ ) نه تلموت!! ،بيسواد( شما ھم كره اسب ھستيد! كه چه بشود؟
• که بر چم دانشيک سوار شده از خالء ،سامانه خورشيدی و ﯾکی دو تای دﯾگر سخن برانند پ.ن: دکتر ناصر الخورشيدی ،قسمت فست فود ناسا :در کشفی جدﯾد ،ﯾکی دوتای دﯾگر ستاره پيدا کرده اﯾم که حجمی برابر با خورشيد دارد و اﯾن ما را به ﯾافتن سامانه ھای ھای مشابه با سامانه خورشيدی نزدﯾکتر کرده است.
روابط عمومی سازمان فضاﯾی ناسا از پرتاب ﯾکی دو تا شاتل ف ضاﯾی در آﯾنده نزدﯾک خبر داد. خبرگزاری مھر برای تعميرات اﯾستگاه فضاﯾی ﯾکی دوتا فضانورد به آن اعزام خواھند شد. ھمان خبرگزاری
اميرخان:16:31 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
نخست اﯾنكه اﯾنجا جستار ﯾك چيز دﯾگر است و نه برای بيرون رﯾختن
دماغ سوختگی ھای شما از مزدك بامداد.
نخست اﯾنکه خودتان گفتيد دالﯾل فاشيست بودنتان را در اﯾنجا مشخص کنم الدنگ کره اسب .تازه ,با اﯾن ھمه فحش و تمسخر انگ و دشنام و فرافکنی از سوی شما روشن است که ماتحت شما سوخته و نه دماغ ما بی سواد! 759 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ﯾكی دﯾگر از نشانه ھای كودن بودن شما اﯾن است كه آن جمله ھا ) با نژاد برتر( از ما نيست ،بيسواد ،بلكه از ﯾك كاربر دﯾگر است ) بنام * ( Isisكه ما تنھا آنرا به پارسی سره تر برگردانيده بودﯾم . از سنجش نوشته ی كاربر Isisبا بازگردانی كه ما از آن در زﯾر ھمان " نقل قول " كردﯾم ،كامال ً روشن است ولی تنھا برای كسانی كه كمی ھوش دارند و نه برای كودن ھای واپس مانده ی دستمالكش آخوند و اقازاده ھا!! *
منتھا شما از بس كله پوك ھستيد كه اﯾن را درنيافتيد و ﯾاكه درﯾافتيد و با دانستن اﯾنكه اﯾنھا از ما نيست به ما انگ زدﯾد) روش فاشيستی(.
• کله پوک شماﯾيد که حتی کوچکترﯾن اشاره ای نکردﯾد که آن جمله ی شما ,باز گردان جفنگيات آن کاربر بوده! ھر چند من ھم باﯾد ھوشياری بيشتری می کردم تا اشتباه 760 of 981
نکنم! بازنوشت : دﯾگرآن ھا كه گفتاورد كردﯾد كامال ً درست ھستند و ثابت ھم كردﯾم آن شعر ھادی خرسندی ھم خيلی بجاست! گفتيم که :اﯾن ھا از سوختگی شدﯾد در نواحی تحتانی شماست که اﯾنگونه با آسودگی فحش و ناسزا می گوﯾيد به خواھر و مادر مردم بيگناه مسلمان! شاﯾد ھم مزدور باشيد و برای آن ھمه پولی بگيرﯾد! آنوقت می گوﯾيد :من ﯾک ماترﯾاليست خرد گرا ھستم. . . خردتان را در کوزه بگذارﯾد و آبش را بخورﯾد بدبخت بيسواد! آدم با خرد کی بی دﯾگران فحش خواھر مادر می دھد و ميگوﯾد در دھان و گوش و . . .آنھا رﯾدم؟! اﯾنگونه می خواھيد آنان را کافر کنيد و خدا و پيغمبرشان را دروغين و بد نشان دھيد!؟ با دشنام دادن به خواھر مادر و مقدساتشان؟! خام عالم بر سرتان با اﯾن سياستتان . . .
اميرخان:16:40 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
طبق تلموذ ) نه تلموت!! ،بيسواد( شما ھم كره اسب ھستيد! كه چه بشود؟
• نخست اﯾنکه اصل واژه = تلمود) (Talmudاست الدنگ که در لفظ گفتاری ,تلموت ھم خوانده می شود؛ ھمينطور تلموذ ھم می گوﯾند! پس ازم نکرده مال لغتی شوﯾد نوکر صھيونيست! دوم اﯾنکه :اﯾن نکته را می گوﯾم که بدانيد از کسانی پشتيبانی می کنيد که شما را رسما کره اسب)با توجه با اسب بودن پدرتان( می خوانند و به شمار می آورند .اکنون بھتر است باز ھم از اربابتان حماﯾت کرده و گندکارﯾھاﯾشان را الپوشانی کنيد)اکنون ھم بر احتمال مزدور و بی غيرت و بی تفاوت بودن شما افزوده شد(! ھر چند که ميدانيد که ما خود آنتی آخوندﯾم ,ولی اگر ھم شما درباره ی ما درست بگوﯾيد ,باز از شما بھتر است؛ چرا که دست کم ما را رسما تخم اسب نمی خوانند مزدک کره اسب!
اميرخان:17:20 ,17-02-09 ,
تازه ,ما در جستار زﯾر به شما گفتيم :شا را آدم حساب نمی کنيم.
761 of 981
و گفتيد از نشانه ھای وجودی فاشيسم مذھبی! http://hupaa.com/forum/viewtopic.php...&sd=a&start=75 شما که مسلمين را "انگل"خوانده اﯾد. پس باﯾد گفت :از نشانه ھای وجودی فاشيسم غير مذھبی! تازه افزون بر اﯾنکه کره اسب ھستيد ,به نقل از خودتان ,نادرست ھم ھستيد.بنگرﯾد به: http://hupaa.com/forum/viewtopic.php...sd=a&start=135 پس اکنون شدﯾد کره اسب نادرست!
مزدك بامداد:17:50 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
نخست اﯾنکه خودتان گفتيد دالﯾل فاشيست بودنتان را در اﯾنجا مشخص کنم الدنگ کره اسب .تازه ,با اﯾن ھمه فحش و تمسخر انگ و دشنام و فرافکنی از سوی شما روشن است که ماتحت شما سوخته و نه دماغ ما بی سواد! کله پوک شماﯾيد که حتی کوچکترﯾن اشاره ای نکردﯾد که آن جمله ی شما ,باز گردان جفنگيات آن کاربر بوده! ھر چند من ھم باﯾد ھوشياری بيشتری می کردم تا اشتباه نکنم! گفتيم که :اﯾن ھا از سوختگی شدﯾد در نواحی تحتانی شماست که اﯾنگونه با آسودگی فحش و ناسزا می گوﯾيد به خواھر و مادر مردم بيگناه مسلمان! شاﯾد ھم مزدور باشيد و برای آن ھمه پولی بگيرﯾد! آنوقت می گوﯾيد :من ﯾک ماترﯾاليست خرد گرا ھستم. . . خردتان را در کوزه بگذارﯾد و آبش را بخورﯾد بدبخت بيسواد! آدم با خرد کی بی دﯾگران فحش خواھر مادر می دھد و ميگوﯾد در دھان و گوش و . . .آنھا رﯾدم؟! اﯾنگونه می خواھيد آنان را کافر کنيد و خدا و پيغمبرشان را دروغين و بد نشان دھيد!؟ با دشنام دادن به خواھر مادر و مقدساتشان؟! خام عالم بر سرتان با اﯾن سياستتان . . . اصوال ً در جستار تازی زداﯾی ،روشن است كه چه دارﯾم ميكنيم و تنھا كودن ھاﯾی كه با " "searchچيزی ﯾافته اند ،بی انكه به زمينه ی جستار نگاه كنند ،ميتوانند توقع " اشاره " را ھم مطرح كنند !! خوب ،دﯾدﯾد كه نه تنھا " دالﯾل" فاشيست بودن ما را نتوانستيد بياورﯾد، بلكه دالﯾل كودن بودن خود را آوردﯾد !! از جمله اشتباه در انگ زدن " نژاد پرست " به ما كه بجای پوزش ،بازھم لگد ميپرانيد ) بر طبق تلموذ(
762 of 981
•
مزدك بامداد:18:00 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
نخست اﯾنکه اصل واژه = تلمود) (talmudاست الدنگ که در لفظ گفتاری, تلموت ھم خوانده می شود؛ ھمينطور تلموذ ھم می گوﯾند! پس ازم نکرده مال لغتی شوﯾد نوکر صھيونيست! دوم اﯾنکه :اﯾن نکته را می گوﯾم که بدانيد از کسانی پشتيبانی می کنيد که شما را رسما کره اسب)با توجه با اسب بودن پدرتان( می خوانند و به شمار می آورند .اکنون بھتر است باز ھم از اربابتان حماﯾت کرده و گندکارﯾھاﯾشان را الپوشانی کنيد)اکنون ھم بر احتمال مزدور و بی غيرت و بی تفاوت بودن شما افزوده شد(! ھر چند که ميدانيد که ما خود آنتی آخوندﯾم ,ولی اگر ھم شما درباره ی ما درست بگوﯾيد ,باز از شما بھتر است؛ چرا که دست کم ما را رسما تخم اسب نمی خوانند مزدک کره اسب! سفسته :اگر ما به آنھا كمك ميكنيم ،ﯾا نميكنيم ،چيزی كه شما باﯾد بدان بپردازﯾد ،سخن ماست و نه شخص ما .ما جاﯾی نگفتيم كه ﯾھودی و ﯾا صھيونيست ھستيم ،شما گفتيد كه مسلمان و پـَدآفندگر اسالم ھستيد كه ميشود نوكر آخوند .
دﯾگر اﯾنكه بيسواد كودن ! اصل واژه از عبری است كه رﯾشه ی ان در تازی ،تلمـّذ ) ﯾعنی ﯾادگيری و شاگردی( است و اﯾن ھم تلمود ميشود ﯾا با تازی ،تلمـّذ ,تلموذ. ولی نميشود تلموت ،واپس مانده !! اﯾنھم پيوندی با تورات ندارد و اثر آخوند ھای ﯾھودی است ،در رده ی چيزی مانند اصول كافی !! نادان !
•
مزدك بامداد:18:05 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
..آدم با خرد کی بی دﯾگران فحش خواھر مادر می دھد و ميگوﯾد در دھان و گوش و . . .آنھا
763 of 981
رﯾدم؟! اﯾنگونه می خواھيد آنان را کافر کنيد و خدا و پيغمبرشان را دروغين و بد نشان دھيد!؟ با دشنام دادن به خواھر مادر و مقدساتشان؟! خام عالم بر سرتان با اﯾن سياستتان . . . اﯾنجا كه ھر كسی و ھر دﯾگرانی نيست ! ما به شخص خمينی اﯾن شعر را گفتيم و بر دھان او رﯾدﯾم ،چون اﯾران را به گند كشيد! اﯾن شماﯾيد كه اﯾن را تعميم دادﯾد و از اﯾن مورد وﯾژه ،با تعميم ،به دھان ھمه ی مسلمين و خواھر و برادرشان رﯾدﯾد!
•
مزدك بامداد:18:14 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا متوجه شدم! مزدک گرامی و عزﯾز،سپاسگزارم: S31 :
پيرامون اختر شناسی در دانشنامه ی وﯾکيپدﯾا در حال مطالعه بودم که با اﯾن سواالت مواجه شدم! چرا دنيا به وجود آمد ؟ چرا برای مثال ثابت ھای فيزﯾکی با دقت تنظيم شده اند تا وجود حيات را تضمين کنند؟ چه چيزی باعث انبساط کيھانی شد و دنيا را ھمگن کرد ؟اما متاسفانه جوابی برای اﯾن سواالت در اﯾن دانشنامه وجود نداشت!!از شما دوست بزرگوار می خواھم ما ﯾاری نماﯾيد.البته سواالت دﯾگری ھم وجود داشت ،آنھا را بعدا مطرح می نماﯾم!با سپاس: S31 : امير خان ارجمند!از شما می خواھم اجازه دھيد حداقل اﯾن جستار روال خود را ادامه دھد و در قسمت دﯾگری با جدل با مزدک بزرگوار بپردازﯾد...نميدانم شما چرا به جای استفاده از اﯾشان تنھا: S31 :.... پرسش اﯾنگونه مطرح نيست ،بلكه بوارونه ،چون اﯾن پارامتر ھا چنين بود ،امكان اندكی در ﯾك گوﯾال ھاﯾی كم شمار ) كه از آنھا تنھا زمين را ميشناسيم( پدﯾد امد تا زندگی و جانوران بتوانند باشند. چه اﯾن پارامتر ھا " ،ثابت" ھای فيزﯾك باشند و ﯾا انبساط خوش ھنگام اسپاش .روشن است كه در گاه پارامتر ھای دﯾگر ،چينش ھاﯾی دﯾگر ميتوانست پدﯾد بياﯾد كه انھا ھم ،به انگيزه اﯾن كه ذرات ماده ،بھرروی ميتوانند داد و ستد داده و آگاھی كنند ،گونه ای شعور پدﯾد مياوردند كه آنھا ھم ھمين را از خود ميپرسيدند. آدميان و شما ھم اگر اﯾدون بجای دو چشم ،سه چشم داشتيد ،بازھم
764 of 981
اﯾن را امری طبيعی و جھان را در راستای پدﯾد آمدن ھمان ٣چشم ميدانستيد و ھمين پرسش را ميكردﯾد ! دﯾگر اﯾنكه اﯾن جھان تنھا ﯾك چينش از ذرات ماده است و ماده/انرژی ھمواره بوده و " بوجود" نيامده است .ماده/انرژی ھمان جنبش است و ھمه ی ما و ھر چه ميتوان درﯾافت ،از جنبش و ذرات جنبش درست شده ) چه ذرات دارای جرم سكون و چه ذرات بدون جرم سكون( و برای ھمين ھم ھمواره اﯾن چينش در دگرگونی است و اﯾن جھان ما ھم تنھا ﯾك چينش دگرگون شونده ی جاودانی از ذرات ماده ، بشمار است.
گوﯾال = سياره •
اميرخان:18:45 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
سفسته :اگر ما به آنھا كمك ميكنيم ،ﯾا نميكنيم ،چيزی كه
شما باﯾد بدان بپردازﯾد ،سخن ماست و نه شخص ما .ما جاﯾی نگفتيم كه ﯾھودی و ﯾا صھيونيست ھستيم ،شما گفتيد كه مسلمان و پـَدآفندگر اسالم ھستيد كه ميشود نوكر آخوند .
سفسته ی سخن در زبان دﯾگری نھادن از سوی مزدک شارالتان. من کی گفتم که شما گفته اﯾد صھيونيست ھستيد الدنگ؟؟! تازه ,بيجا کردﯾد کيسه کش صھيونيست! شما به خود ما می پردازﯾد و ما رانوکر آخوند می خوانيد .آنگاه ما به شما نپرداخته و شما را نوکر اسراﯾيل)تاز با شواھد( نناميم؟! بازنوشت : دﯾگر اﯾنكه بيسواد كودن ! اصل واژه از عبری است كه رﯾشه ی ان در تازی ،تلمـّذ ) ﯾعنی ﯾادگيری و شاگردی( است و اﯾن ھم تلمود ميشود ﯾا با تازی ،تلمـّذ ,تلموذ. ولی نميشود تلموت ،واپس مانده !! اﯾنھم پيوندی با تورات ندارد و اثر آخوند ھای ﯾھودی است ،در رده ی چيزی مانند اصول كافی !! نادان !
شارالتان خرفت,خود شما نيز واژگانی را به گونه ای می نوﯾسيد که اصل تلفظ آن را نمی رسانند)ھر چند اﯾن واژه را بسيار با لفظ تلموت می توان ﯾافت و حتی درbabylon نيز با ھمين لفظ خوانده می شود! ( 765 of 981
مثال شما می گوﯾيد :ماترﯾاليسم؛ در صورتی که مترﯾاليزم درست آن است کره اسب نادرست!
مزدك بامداد:19:02 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
سفسته ی سخن در زبان دﯾگری نھادن از سوی مزدک شارالتان. من کی گفتم که شما گفته اﯾد صھيونيست ھستيد الدنگ؟؟! تازه ,بيجا کردﯾد کيسه کش صھيونيست! شما به خود ما می پردازﯾد و ما رانوکر آخوند می خوانيد .آنگاه ما به شما نپرداخته و شما را نوکر اسراﯾيل)تاز با شواھد( نناميم؟! شارالتان خرفت,خود شما نيز واژگانی را به گونه ای می نوﯾسيد که اصل تلفظ آن را نمی رسانند)ھر چند اﯾن واژه را بسيار با لفظ تلموت می توان ﯾافت و حتی در babylonنيز با ھمين لفظ خوانده می شود! ( مثال شما می گوﯾيد :ماترﯾاليسم؛ در صورتی که مترﯾاليزم درست آن است کره اسب نادرست! اﯾن از درونماﯾه ی سخنان شما روشن است ،مانند اتھام "كمك" به ﯾھودﯾان كه تلموذشان چنين و چنان نوشته!. ما ھم به شما انگ نزده اﯾم بلكه خودتان گفته اﯾد كه از اسالم پدافند ميكنيد و قران برای شما باالترﯾن است ) .اگر اﯾنجور نيست ،بگوﯾيد تا روشن شوﯾم( كه اﯾن به چم نوكری شما برای فاشيسم ) اسالم( و در پی ان ،نوكری آخوند است، در حاليكه ما جاﯾی نگفته اﯾم كه ﯾھودی و ..ھستيم ،بلكه گفتيم كه ماترﯾاليست و خردگرا و در پی ان اسالم ستيزﯾم! سفسته ی دﯾگر ،سفسته ی " توھم بدی "! :چون ما مترﯾاليزم را گوﯾا ماترﯾاليسم نوشته اﯾم ،پس جناب كودن ھم در نوشتن تملوت !! اشتباه نكرده !! ) ( tu quoque fallacy سفسته ی رجوع به babylonكه ھر كس ھر چی دلش خواسته نوشته!! تازه مترﯾاليزم گوﯾش انگليسی واژه است و اصل واژه از رﯾشه ی materiaالتين است Materialismus <-و خواندن آن با آ و سين درست ميباشد .اﯾنجا ھم كودن آمد دليل بياورد ،بيشتر پوكی مغزش آشكار شد!!
766 of 981
•
مزدك بامداد:19:04 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
(! جفنگ است کره اسب نادرست)طبق تلمو خوانندگان ببينند که اﯾن شارالتان نوکر صھيونيست ,باز ھم سخن جفنگ خود را اﯾنگونه می گوﯾند که ما تنھا با ﯾک سرچ آن جستار را گير آورده اﯾم! حالی که ھمان چند ماه پيش در آنجا پست ھم داده بودﯾم! پس انتظار ما بيجا نبوده است و شما دوباره مچاله گشتيد!
در كودن بودن شما و انگ بيجای نژاد پرست زدن ،فرقی نكرد، بلكه كودن تر بودن تان ھم اثبات شد ،چون چند بار آنجا بوده اﯾد و دوزاری تان نيافتاد بود كه اﯾن بازگردان سخن ﯾكی دﯾگر است!!
•
مزدك بامداد:19:22 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک گرامی
از نظر شما ھم جنس بازان را باﯾد محکوم کرد و به زندان انداخت چون اگر ھمجنس بازی رواج ﯾابد فرازﯾست ژن را با خطر مواجه ميکند ؟ از نظر شما روسپيگری که تن فروشی ميکند کار خوبی ميکند ؟ ببخشيد كه پاسخ شما دﯾر شد ،اﯾن لشگر حزب ﷲ داشتند اﯾنجا لگد پراكنی ميكردند و پيام ھای شما زﯾر آوار رفت. ھر پدﯾده ای را باﯾد در شراﯾط زمان و مكان و باخرد و با توجه به حقوق بشر ) كه آنھم از خرد و آروﯾن بدست آمده( سنجيد تا در ارستای فرازﯾست بھينه ی ژن باشد. از اﯾنرو ،در جاﯾی كه ما بيش از ۶ميليارد آدمی دارﯾم، 767 of 981
محكوم كردن درسد اندكی كه بھرروی ھمجنس باز شده اند ) كه اﯾن با بچه باز كه ﯾك تبھكار است فرق دارد( ،بدانجا می انجامد كه اﯾنھا ،بجای ھمجنس بازی ،در پی ازدواج و ..بروند و ژن آنھا گسترش ﯾابد ،در حاليكه اگر تنھا ھمجنس بازی كنند ،زادمان آنھا از ميان رفته و ژن ھاﯾی كه به فرازﯾست نمی انجامند ،اﯾنگونه با گزﯾنش طبيعی ) انتخاب طبيعی( خودبخود از ميان ميروند .در جاﯾی ھم كه اقليت نباشند و بيشتر و اكثرﯾت بشوند ھم كه زور اقليت بر آنھا نميچربد و باﯾد فاتحه زادمان بشری را خواند .پس خردمندانه تر اﯾنكه انھا را در كار خود ازاد نھاده و ﯾك قانون ﯾكسان برای ھمگان داشته باشيم. روسپی گری ھم ﯾك عارضه از بيماری ھمبودﯾن است كه كھن ترﯾن پيشه ی آدميان بشمار ميرود و از دﯾو آز ،ﯾا ھمان سامانه ی بھره كشی ) چه ارباب و رعيتی باشد و چه سرماﯾه داری و (..پدﯾد مياﯾد .ﯾاخته تندرست ھمبود آدمی ،خانواده است ،مگر اﯾنكه در اﯾنده ،چيزی بھتر آروﯾن شود و برای ھمين ،باﯾد ﯾك سامانه ھمبودﯾن برای كمك به فرودستان و گرفتن پولھا از دست بھره كشان و دادن آن به ندار ھا و بيكار ھا وو ...پيدا شود و كم كم ،سامانه ی بھره كشی آدم از ادم از ميان برود تا ھمگان بتوانند به گراﯾش و خواست خود با ﯾكی پيوند جنسی برپا كنند و ﯾا نكنند و نه از روی نياز و نداری و گرسنگی و ... بر اﯾن پاﯾه ،نميتوان خود روسپيان و روسپی گری را محكوم كرد،بلكه باﯾد آن سامانه و آن ھمبودی را نكوھيد و از ميان برداشت كه به پدﯾد امدن اﯾن رفتار ھا ميانجامد. پس خردمندانه ،نابودی ميكرب است و نه نابودی عوارض آن!
•
مزدك بامداد:19:35 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز آﯾا مکان دو بعدی از مکان سه بعدی قابل تميز است ؟
گسترا= بـُعد در جھان دوگستراﯾی ،نيروی ميدان ،كاھش ﯾك گستراﯾی دارد و در جھان سه گستراﯾی ،اثر آن كاھش دوگستراﯾی ،ﯾعنی بخش بر دوری از سرچشمه ی ميدان بتوان دو . ما از انيجا ميدانيم كه جھان ما دارای سه گسترای ) كالن( است چون نيروی ميدان ھا ) چه گرانشی و چه آھنكھرباﯾی و چه شدت نور و آوا ( به نسبت مربع دوری از آن كاھش ميگيرد.
768 of 981
r²/1
•
نشانه:19:47 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ببخشيد كه پاسخ شما دﯾر شد ،اﯾن لشگر حزب ﷲ داشتند اﯾنجا لگد پراكنی ميكردند و پيام ھای شما زﯾر آوار رفت.
•
بيشتر از اﯾن خجالت ندھيد شما وظيفه ندارﯾد که جواب دھيد
مزدك بامداد:20:04 ,17-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مکان گسسته است ﯾا پيوسته ؟ مكان ،به اﯾن انگيزه كه آروﯾن آدمی تنھا در جھان كالن بود ) تا ھمين ﯾك سده پيش( ،ھمواره پيوسته شمرده ميشد و " عقل سالم " ھم ميگفت كه اگر مكان دانه دانه باشد، پس باﯾد مكانی ھم ميان دانه ھا باشد .ولی با فراز امدن زمانيه كوانتوم ،و درﯾافتن اﯾنكه خود ماده/انرژی ھم كه به نگر بيشترﯾنه ی فيسلوفان و دانشيان ) بجز دمكرﯾت و اتميست ھا( پيوسته شمرده ميشد ،بسته ای است و ﯾا برای نمونه ،الكترون نميتواند در ھر " مداری " باشد و مكان ميان دو مدار برای او " وجود ندارد" و .. پس اﯾن اندﯾشه نيز پدﯾد آمد كه مكان كه فزون بر جاﯾگاه ماده بودن ،با ھستی ماده اميخته است ،تواند بود كه گسسته و ﯾا دانه دانه باشد و اﯾنكه در نقطه ی تكينگی ،فيزﯾك پاسخ نميدھد ) مانند مھابنگ( و اﯾنكه ھرگز تكينگی راستين در جھان آروﯾن نشده ،بازھم به اﯾن اندﯾشه كمك كرده است كه اصوال ً تكينگی برای ھمين شدنی نيست و برای ھمين ھم فيزﯾك پاسخ نميدھد كه :اصوال ً مكان كمتر از دانه گنجاﯾش پالنك ﯾعنی ﯾك بتوان منفی ٩٩سانتيمتر مكعب ،وجود ندارد! و اﯾن كمترﯾن دانه ی مكان ميباشد و در پی ان ،مھابنگ تنھا گذر ﯾك جھان پيش از مھابنگ به ﯾك جھان پس از آن است* .در پی اﯾن ،زمان ھم كه انتزاعی از مكان 769 of 981
و جنبش ماده در ان است ،كوانتيزه شده و كمترﯾن دانه ی زمان ،كه نام " كرونون " را گوﯾا برآن نھاده اند ھم ھمان زمان پالنك ﯾا ده بتوان منفی ۴٣ثانيه ميباشد.
•
*
نگاره ی چپ :دﯾد فيزﯾك كالسيك با تكينگی نگاره ی راست :نگره ای كوانتومی بی تكينگی
نگاره ی راست
770 of 981
نشانه:20:29 ,17-02-09 ,
ﯾعنی الکترون به دور ھسته پيوسته نميچرخد و از ﯾک دانه مکان به دانه دﯾگر ميپرد ؟ به نکته خوبی اشاره کردﯾد ميتوان گفت بين دانه ھا ھيچ است ؟ سواالت دﯾگر ھم دارم اجازه ھست بپرسم ؟
مزدك بامداد:21:50 ,17-02-09 , -١خير، در اتم ،الكترون در ﯾك تراز وﯾژه ی انرژی است ،زمانی كه انرژی آن افزوده گردد به ﯾك تراز ) ﯾا مدار با مدل بور( باالتر ميرود ولی ھرگز ميان مكان دو مدار الف و ب نميتواند باشد.
771 of 981
ذانه ھای مكان را ھم باﯾد برای نمونه ،مانند خانه ھای شانه ی انگبين زنبور ھا بپندارﯾد كه كامال ً اﯾن خانه ھا بھم پيوسته اند ولی زنبور ميتواند درون ﯾك خانه و ﯾا خانه ی دﯾگر باشد و خود اﯾن خانه ی شانه ی كندوی انگبين ،دﯾگر به بخشھای رﯾز تر بخش پذﯾر نيست و مثال ً نميتوان گفت كه زنبور در نيمه ی راست خانه الف است و معنی دانه دانه بودن مكان و اﯾنكه ميان آنھا فاصله مكانی نيست ھم ھمين<-.
ذرات گوناگون ماده ميتوانند در برخی از اﯾن خانه ھا " باشند" و ﯾا نباشند و نه در بخشی رﯾز تر از آنھا. منظور از دانه ھای "مكان" ھم ھمين است و نباﯾد انگاشت خود را از دانه ھای ذرات كه با ھم فاصله دارند ،به مكان ھم گسترش داد.
772 of 981
-٢آری.
•
امير آرﯾا:16:39 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پرسش اﯾنگونه مطرح نيست ،بلكه بوارونه ،چون اﯾن پارامتر ھا چنين بود ،امكان اندكی در ﯾك گوﯾال ھاﯾی كم شمار ) كه از آنھا تنھا زمين را ميشناسيم( پدﯾد امد تا زندگی و جانوران بتوانند باشند. چه اﯾن پارامتر ھا " ،ثابت" ھای فيزﯾك باشند و ﯾا انبساط خوش ھنگام اسپاش .روشن است كه در گاه پارامتر ھای دﯾگر ،چينش ھاﯾی دﯾگر ميتوانست پدﯾد بياﯾد كه انھا ھم ،به انگيزه اﯾن كه ذرات ماده ،بھرروی ميتوانند داد و ستد داده و آگاھی كنند ،گونه ای شعور پدﯾد مياوردند كه آنھا ھم ھمين را از خود ميپرسيدند. آدميان و شما ھم اگر اﯾدون بجای دو چشم ،سه چشم داشتيد ،بازھم اﯾن را امری طبيعی و جھان را در راستای پدﯾد آمدن ھمان ٣چشم ميدانستيد و ھمين پرسش را ميكردﯾد ! دﯾگر اﯾنكه اﯾن جھان تنھا ﯾك چينش از ذرات ماده است و ماده/انرژی ھمواره بوده و " بوجود" نيامده است .ماده/انرژی ھمان جنبش است و ھمه ی ما و ھر چه ميتوان درﯾافت ،از جنبش و ذرات جنبش درست شده ) چه ذرات دارای جرم سكون و چه ذرات بدون جرم سكون( و برای ھمين ھم ھمواره اﯾن چينش در دگرگونی است و اﯾن جھان ما ھم تنھا ﯾك چينش دگرگون شونده ی جاودانی از ذرات ماده ، بشمار است. گوﯾال = سياره •
فرموديد گويال ھايی! پرسش اينکه آيا اين يک انگارش است و يا فرنودی دانشيک)مانند موضوع 14 ميليارد که در صفحه ی نخست اين جستار مطرح نموديد(دارد؟!در صورت وجود ،آنھا در چه فاصله ای از ما قرار دارند وچه تفاوتی با جانداران روی زمين دارند ...آيا ممکن است در گويال ھای ديگر جانداران در سير تکاملی اصال به موجودی "مانند" انسان تبديل نشوند ؟!
773 of 981
مزدك بامداد:17:57 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا فرمودﯾد گوﯾال ھاﯾی! پرسش اﯾنکه آﯾا اﯾن ﯾک انگارش است و ﯾا فرنودی دانشيک)مانند موضوع 14ميليارد که در صفحه ی نخست اﯾن جستار مطرح نمودﯾد(دارد؟!در صورت وجود ،آنھا در چه فاصله ای از ما قرار دارند وچه تفاوتی با جانداران روی زمين دارند ...آﯾا ممکن است در گوﯾال ھای دﯾگر جانداران در سير تکاملی اصال به موجودی "مانند" انسان تبدﯾل نشوند ؟! گوﯾال زمين دارای ﯾك وﯾژگی ھاﯾيست ،مانند فاصله معين از خورشيد و بزرگی معين و ....كه پدﯾد آمدن اﯾنگونه زندگی را شدنی كرده است. ) كه ﯾك در ٩گوﯾال است( بررسی دانشمندان كيھانی نشان ميدھد كه كمابيش ﯾك در ٣٠٠ميليون گوﯾال ھا ﯾا ستاره ھا ) ﯾادم ﯾنست( دارای شراﯾط منظومه شمسی و زمين ھستند .پس در آنھا ھم ميتواند زندگی كربنی كه ما ميشناسيم پدﯾد بياﯾد .از انجاﯾی كه اﯾن گوﯾال ھا از خود نوری ندارند ،در تلسكوپ ھا به چشم نمی اﯾند و تنھا ستاره ھای ھر سامانه و منظومه را ميتوان دﯾد .حتی نزدﯾك ترﯾن ستاره به ما كه " آلفا سنتوری " است، چند سال نوری از ما دور است و ما نميتوانيم بدرستی به گوﯾال ھای احتمالی گرداگرد او بپردازﯾم و ابزار رفتن بدانجا را ھم ندارﯾم ولی چون حساب احتماالت ،ﯾك پيش بينی درست را بدست ميدھد، ميتوان گفت كه در ھزاران و بلكه ...گوﯾال ھم زندگی كربنی ھست. البته ممكن است آنھا رﯾخت دﯾگری داشته باشند ،چون حتی در روی زمين ھم از ﯾك ژن ) مثال ً آدمی( گونه ھای گوناگون فراوانی ھست، حتی در گاه واﯾافت استراليا ھم گونه ھای تازه ای ﯾافت شدند، تا چه رسد به جانداران دﯾگر و گوﯾال ھای دﯾگر
•
نشانه:19:23 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-١خير، در اتم ،الكترون در ﯾك تراز وﯾژه ی انرژی است ،زمانی كه انرژی آن افزوده گردد به ﯾك تراز ) ﯾا مدار با مدل بور( باالتر ميرود ولی ھرگز ميان مكان دو مدار الف و ب نميتواند باشد.
774 of 981
ذانه ھای مكان را ھم باﯾد برای نمونه ،مانند خانه ھای شانه ی انگبين زنبور ھا بپندارﯾد كه كامال ً اﯾن خانه ھا بھم پيوسته اند ولی زنبور ميتواند درون ﯾك خانه و ﯾا خانه ی دﯾگر باشد و خود اﯾن خانه ی شانه ی كندوی انگبين ،دﯾگر به بخشھای رﯾز تر بخش پذﯾر نيست و مثال ً نميتوان گفت كه زنبور در نيمه ی راست خانه الف است و معنی دانه دانه بودن مكان و اﯾنكه ميان آنھا فاصله مكانی نيست ھم ھمين<-.
ذرات گوناگون ماده ميتوانند در برخی از اﯾن خانه ھا " باشند" و ﯾا نباشند و نه در بخشی رﯾز تر از آنھا. منظور از دانه ھای "مكان" ھم ھمين است و نباﯾد انگاشت خود
775 of 981
را از دانه ھای ذرات كه با ھم فاصله دارند ،به مكان ھم گسترش داد. -٢آری.
•
اﯾن به معنای گسستگی است ؟ تا آنجا که ميدانم گسستگی دارای گپ ) (gapو پيوستگی بدون گپ است .شما مکان را مثل صفحه شطرنج دانستيد که پيوسته است اما ما ان را خانه خانه کرده اﯾم .
مزدك بامداد:19:48 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
اﯾن به معنای گسستگی است ؟ تا آنجا که ميدانم گسستگی دارای گپ ) (gapو پيوستگی بدون گپ است . شما مکان را مثل صفحه شطرنج دانستيد که پيوسته است اما ما ان را خانه خانه کرده اﯾم . گسستگی در آن است كه ﯾك خانه ی اﯾن شترنگ ،دﯾگر خودش به بخش ھای كوچكتر بخش پذﯾر نيست و منظور از دانه دانه بودن كه به گسستگی تعبير ميشود ھم ھمين است كه ﯾك چيز نميتواند نيمی از ﯾك خانه را بگيرد ،ﯾا ھمه ﯾا ھيچ *. ﯾعنی جز اﯾن ﯾك _ gapمكان مفھوم ندارد و خود gapھم بخشی از مكان ميشود! .برای ھمين گفتيم كه نميتوان انگاشت_ گسستگی ماده را به مكان ھم چنان واگير داد كه گوﯾا ميان دانه ھای مكان ھم gapاست.
•
*
776 of 981
حالت سبز شدنی و حالت سرخ نشدنی است ،اگر مكان پيوسته بود ،باﯾد حالت سرخ ھم امكان ميداشت.
777 of 981
اگر مكان پيوسته باشد و حرف Aبخشی از مكان را نماﯾش دھد ،ھر اندازه كه برای نمونه ،ﯾك گوشه ی اﯾن Aرا بزرگنماﯾی كنيم ،مرز ھای ان در شكل خود دگرگون نميشود، منند حالت شماره ،١ولی اگر مكان دانه دانه و گسسته باشد .پس از برزگنماﯾی ھاﯾی ،سرانجام ،شكل شماره ٢ را خواھيم دﯾد
مزدك بامداد:19:59 ,18-02-09 ,
بازنوشت :
778 of 981
نگارنده ی نخستين :نشانه
سوال دﯾگر عده ای از خداباوران ميگوﯾند که خدا را تجربه کرده اند از کجا ميتوان پی برد که راست ميگوﯾند ﯾا خير ؟
نميتوان پی برد .اثبات ھم به چم اﯾن است كه چيزی را به ﯾك ﯾا چند ذھن دﯾگر بيرون از ذھن خود ،با منطق بپذﯾرانيم .
•
مزدك بامداد:20:12 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
سوال دﯾگر تکينگی چيست ؟ چرا فيزﯾک کوانتوم ان را رد کرده است ؟
تكينگی بزبان ساده در بخش رﯾاضی معادله ھا اﯾن است كه مخرج ﯾك عددی در معادله و منحنی در جاﯾی صفر بشود ،كه در آنجا ،معادله دﯾگر كارگر نگردد. اﯾنرا ميتوان مثال ً اﯾنگونه ھم انگاشت كه مثال ً ﯾك خر، ميان دو ھوﯾج به فاصله ی ﯾكسان باشد و با اﯾنكه طبق قانون باﯾد بسوی ھوﯾج برود ،در آنجا اﯾن قانون كارگر نباشد چون دو ھوﯾج اثر ھم را خنثی ميكنند و ھيچ نميتوان گفت كه خر به كدام سو خواھد رفت و ﯾا اصوال ً خواھد رفت و ﯾا از گرسنگی خواھد مرد .البته اﯾن نمونه برای درﯾافت جاندار تر بود .در طبيعت ,بر پاد رﯾاضی ,كه تجرﯾدی از طبيعت است ،تا كنون ﯾك تكينگی ) سينگوالرﯾته( واقعی دﯾده نشده است چون در صورت كوانتومی بودن ھمه چيز ،سرانجام ﯾك ذره ﯾا مكان بخش ناپذﯾر است كه رسيدن به بخش پذﯾری بی پاﯾان را نا شدنی ميكند و اﯾنگونه ،سينگوالرﯾته را نيز ناشدنی می نماﯾد.
•
امير آرﯾا:21:15 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
779 of 981
بررسی دانشمندان كيھانی نشان ميدھد كه كمابيش ﯾك در ٣٠٠ميليون گوﯾال ھا ﯾا ستاره ھا ) ﯾادم ﯾنست( دارای شراﯾط منظومه شمسی و زمين ھستند.
•
اﯾن بررسی ھا چگونه انجام شده است ؟! آﯾا می توان به اﯾن عدد 300ميليون تکيه کرد)بر پاﯾه ی فرنودی دانشيک!( و ﯾا باﯾد آنرا ﯾک احتمال انگاشت؟!
نشانه:22:44 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
گسستگی در آن است كه ﯾك خانه ی اﯾن شترنگ ،دﯾگر خودش به بخش ھای كوچكتر بخش پذﯾر نيست و منظور از دانه دانه بودن كه به گسستگی تعبير ميشود ھم ھمين است كه ﯾك چيز نميتواند نيمی از ﯾك خانه را بگيرد ،ﯾا ھمه ﯾا ھيچ *. ﯾعنی جز اﯾن ﯾك _ Gapمكان مفھوم ندارد و خود gapھم بخشی از مكان ميشود! .برای ھمين گفتيم كه نميتوان انگاشت_ گسستگی ماده را به مكان ھم چنان واگير داد كه گوﯾا ميان دانه ھای مكان ھم Gapاست.
• *
780 of 981
حالت سبز شدنی و حالت سرخ نشدنی است ،اگر مكان پيوسته بود ،باﯾد حالت سرخ ھم امكان ميداشت.
بنابراﯾن تمام ذرات باﯾد ضرﯾب صحيحی از حجم پالنک باشند چون در غير اﯾن صورت قرمز ﯾا قرمز و سبز با ھم اتفاق می افتد ؟ از اﯾنکه وقت ميگذارﯾد و جواب ميدھيد خيلی خوشحالم .
مزدك بامداد:22:50 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
: S31 :
اﯾن بررسی ھا چگونه انجام شده است ؟! آﯾا می توان به اﯾن عدد 300ميليون تکيه کرد)بر پاﯾه ی فرنودی دانشيک!( و ﯾا باﯾد آنرا ﯾک احتمال انگاشت؟!
ھمچنان كه گفتيم ،اﯾن با سنجش ھای گوناگون انجام شده است، برای نمونه ،ستاره ما خورشيد ،ﯾك ستاه " زرد" جوان تا ميانسال بشمار ميرود ) ستاره ھای سرخ ،كھنسال بشمار ميروند و غيره( و در كھكشان ،ﯾك درسد وﯾجه از اﯾن ستاره ھای زرد ميتوان دﯾد. پس در اﯾن منظومه ھاﯾی كه ستاره ھای زرد ھست ،ﯾك امكان بيشتری برای زندگی ھست .سپس ميزان دوری و نزدﯾكی اﯾن ستاره ھا به مركز كھكشان و اﯾن احتمال كه چند گوﯾال ميتوانند داشته باشند ھست ،مثال ً منظومه ی ما ٨گوﯾال دارد .سپس اندازه ی گوﯾال ھا مھم است :اگر بسيار كوچك باشد ،مانند گوﯾال تير ،در آن ھيچ
781 of 981
اتمسفری بند نميشود و اگر بزرگ باشد مانند كيوان و زاوش، در اثر گرانش سترگ و ..ھيچ ساختاری درست نميشود .فزون بر اﯾن ،اﯾن گوﯾال با اندازه ی درخور زندگی ،باﯾد در جا و گردار ) مدار( درست ھم باشد ،اگر دور باشد ،ﯾخ ميزند و اگر نزدﯾك، شعله ور و ﯾا داغ است .اﯾنگونه ،ضرب ھمه اﯾن احتمال ھا، ميشود ﯾك بر ٣٠٠ميليون ) ،(١/٣٠٠٠٠٠٠٠٠ﯾعنی از سيسد ميليون ستاره ،ﯾكی ممكن است دارای گوﯾالی با زندگی باشد. امّا از آنجا كه چند ميليارد ستاره دارﯾم ،چند ھزار ﯾا ميليون گوﯾال با زندگی ھم دارﯾم• .
مزدك بامداد:22:53 ,18-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
تکينگی در Big Bangبه چه معنی است ؟
كه ھمه ماده با چگالی بينھاﯾت در گنجاﯾشی به اندازه ی صفر باشد. ﯾعنی بزبان دﯾگر ،زمانی كه اﯾن جھان را ھی فشرده كنيم ،ھی حجمش كم و چگالی ماده اش بيشتر ميشود ،اگر مكان كوانتومی باشد، ﯾك جاﯾی دﯾگر نميتوانيم فشرده تر كنيم و به حجم صفر برسانيم كه چگالی ماده بينھاﯾت شود ولی اگر نباشد ،به اﯾن " تكينگی " ميرسيم.
•
مزدك بامداد:00:02 ,19-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
بنابراﯾن تمام ذرات باﯾد ضرﯾب صحيحی از حجم پالنک باشند چون در غير اﯾن صورت قرمز ﯾا قرمز و سبز با ھم اتفاق می افتد ؟ از اﯾنکه وقت ميگذارﯾد و جواب ميدھيد خيلی خوشحالم . yes
:hamfekran, 09-02-19, 15:13 782 of 981
مروری بر انچه گذشت . جناب بامداد ادعا کردند که اصل عليت ﯾک اصل ھدفدار و انگيزمندی است سپس ما با پرسش ھای فلسفی و منطقی زﯾر اﯾشان را به چالش کشيدﯾم . بازنوشت : علتی که بشر مشاھده کرده علتی دگرشی است و تعميم ھدف دار بودن علت دگرشی به افرﯾنشی نادرست است .علت افرﯾنشی ميتواند بی ھدف باشد ولی دگرشی خير .سومين سوال فلسفی ما اﯾن است اگر ھر علت دگرشی دارای ھدف است در دﯾد کالن ھدف از رفتن چينش الف جھان به چينش ب چيست ؟ پس ﯾا شما اشتباه کردﯾد ﯾا جھان ھدف دارد . اﯾن اصل عليت است که شما را گير انداخته و نظم داشتن جھان را اثبات ميکند اگر ھر علتی دارای ھدف است پس در دﯾد کالن و جھانی جھان دارای ھدف است و اﯾن ﯾعنی نظم داشتن جھان . وقتی فھميدند چه خرابکاری کردند زﯾر حرف خود زدند و گفتند ھدف دار بودن در نظم است اما اشکالی ندارد باز ما اﯾشان را به چالش کشيدﯾم با پستی که در ساﯾت دﯾگر داشتند . بازنوشت : كوتاه سخن: Aبرھان عليت ) انگيزمندی( Causality / ھمه چيز !؟ علتی دارد و زنجيره علت ھا باﯾد آغازی داشته باشد كه آن خداست. پاسخ: عليت تنھا در دگرگونی ھای چينش ذرات مادی آروﯾن ) تجربه و مشاھده( شده است ،ﯾعنی درست شدن چيزی از چيزی دﯾگر .بر اﯾن پاﯾه ، -١نميتوان مھاد انگيزمندی ) اصل عليت (را به آفرﯾنش از ھيچ تعميم داد. -٢نميتوان مھاد انگيزمندی را به چيزی غير مادی تعميم داد. -٣ماده/انرژی ازلی و ابدی ) جاودانه و سرمدی( است و تنھا چينش ھای ان دگرگون ميشوند. ) ماده از ھيچ پدﯾد نميآﯾد و ھيچ نميشود و ھرگز جز اﯾن دﯾده و آروﯾن نشده( -۴انگيزه ی ھمه جنبش ھا ،به نيرو ھای ٣گانه ی سرشتين ماده بر ميگردند. -۵زنجيره ی " دگرگونی ھای چينش ھای ماده" ميتواند و باﯾد ازلی باشد ) تسلسل علی در مورد چينس مادی محال نيست( -۶اگر ھمه چيز باﯾد علتی داسته باشد ،چرا خدا از اﯾن مستثنی شده است؟ و وقتی جوابی ندﯾدﯾم تير خالص را ميزنيم . اصل عليت ميتواند بی ھدف باشد و خدا ھدفی از خلقت جھان ندارد و در نتيجه خداوند
783 of 981
دارای کمال مطلق و بی نياز است .
مرور 2 در ادامه گوشزد کردﯾم که مقدار ماده جھان محدود و ازلی است و اﯾن سوال فلسفی را مطرح کردﯾم که ﯾک بار دﯾگر اﯾشان را به چالش بکشيم . چرا ماده به جای ﯾک ميليارد تن دو ميليارد تن نيست و پاسخی نداشتند سپس وزنه را سنگين تر کردﯾم و گفتيم اندازه داشتن ﯾکی از وﯾژگی ھای خلقت است با اﯾن پست . بازنوشت : جناب بامداد ...... بحث چينش ھا را پيش کشيدﯾد اما اصل موضوع چيز دﯾگرﯾست .شما برای ساختند ﯾک ميز 2*3مثآل به 5کيلو ماده نياز دارﯾد که ميتوانيد از چوب درختان استفاده کنيد و اگر قدرت خلق کردن داشته باشيد 5کيلو ماده خلق ميکنيد و ميز را ميسازﯾد .پس اندازه و مقدار ﯾکی از وﯾژگی ھای مخلوق بودن است . ما منتظر جواب از اﯾشان نيستيم فقط خواستيم خوانندگان را اگاه کنيم .
مزدك بامداد:15:22 ,19-02-09 , بيجاست، اگر "آفرﯾنش " بی علت ميتواند باشد ،پس خودبخود ھم ميتواند باشد و نيازی به ﯾك خدا نيست. اندازه داشتن در پيوند علّی با خلق شدن نيست. اگر به ھمان خدای توانای مطلق شما ھم نگاه كنيم، در می ﯾابيم كه ميتواند چيز ھای بی اندازه و بينھاﯾت ھم خلق كند .پس ميتوان ھمه چيز را مخلوق جا زد ، حتی خود خدا را ! پس اﯾنكه چيزی اندازه ای دارد ،فرنود بسنده بر خلق شده بودن نيست و از ھيچ روی ھم اثبات نميشود.
•
:hamfekran, 09-02-19, 15:59
784 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بيجاست، اگر "آفرﯾنش " بی علت ميتواند باشد ،پس خودبخود ھم ميتواند باشد و نيازی به ﯾك خدا نيست. اندازه داشتن در پيوند علّی با خلق شدن نيست. اگر به ھمان خدای توانای مطلق شما ھم نگاه كنيم، در می ﯾابيم كه ميتواند چيز ھای بی اندازه و بينھاﯾت ھم خلق كند .پس ميتوان ھمه چيز را مخلوق جا زد ، حتی خود خدا را ! پس اﯾنكه چيزی اندازه ای دارد ،فرنود بسنده بر خلق شده بودن نيست و از ھيچ روی ھم اثبات نميشود.
•
مغلطه تحرﯾف
کی و کجا گفتيم آفرﯾنش بی علت می تواند باشد ؟ گفتيم از علت داشتن آفرﯾنش نميتوانيد به نيازمندی و ھدف مندی آفرﯾدگار برسيد که بارھا رسيدﯾد
چيز بی اندازه محال است و ھمچين چيزی نميشود .چيزھاﯾی که محال منطقی و عقلی ھستند را نميتوان از خدا خواست تا انجام دھد مثال بامداد را در حجم پالنک کند بدون انکه اﯾن حجم نه بزرگ شود و نه بامداد کوچک شود . تقاضا دارﯾم اگر تواناﯾی ندارﯾد بی مورد بحث نکنيد .
مزدك بامداد:18:20 ,19-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
مغلطه تحرﯾف
کی و کجا گفتيم آفرﯾنش بی علت می تواند باشد ؟ گفتيم از علت داشتن آفرﯾنش نميتوانيد به نيازمندی و ھدف مندی آفرﯾدگار برسيد که بارھا رسيدﯾد
چيز بی اندازه محال است و ھمچين چيزی نميشود .چيزھاﯾی که محال منطقی و عقلی ھستند را نميتوان از خدا خواست تا انجام دھد مثال بامداد را در حجم پالنک کند بدون انکه اﯾن حجم نه بزرگ شود و نه بامداد کوچک شود . تقاضا دارﯾم اگر تواناﯾی ندارﯾد بی مورد بحث نکنيد . بازنوشت : 785 of 981
خدا ھدفی از خلقت جھان ندارد پس آفرﯾنش جھان بی علت بوده ،بدون ھيچ انگيزه و ھدفی بوده، ﯾعنی ﯾك آفرﯾنش بيھوده ،بی معنی ،كه بود و نبودش ﯾكی است. پس ادعای نظم جھان ھم منتفی است ،چون نظم نيازمند ھدف است. از اﯾن گذشته با قران ھم منافات دارد چون قران گفته است كه ما انس و جن را نيافرﯾدﯾم ،مگر برای عبودﯾت خودمان !! مگر اﯾنكه قران را كالم خدا ندانيم .
بازنوشت : چيز بی اندازه محال است و ھمچين چيزی نميشود .چيزھاﯾی که محال منطقی و عقلی ھستند را نميتوان از خدا خواست تا انجام دھد مثال بامداد را در حجم پالنک کند بدون انکه اﯾن حجم نه بزرگ شود و نه بامداد کوچک شود .
مگر نميگوﯾيد كه ھمه چيز ،از جمله عقل و منطق را خدا آفرﯾده، پس نميتوانيد خدا را ،زبانم الل ،به عقل و منطق خود محدود كنيد. دﯾگر انيكه گفتيد قادر مطلق است ،پس اگر نميتواند ،خدا نيست. پس خدا ميتواند چيزی بينھاﯾت ھم بيافرﯾند.
بازنوشت : ...نميتوان از خدا خواست ... گذشته از اﯾن " فرنود ھای درون دﯾنی "! ،گفتيم كه باﯾد اثبات منطقی و پيوند و وابستگی علّی ميان محدود بودن و مخلوق بودن بياورﯾد، بدون انيكه به موضوع مورد دعوا كه خدا باشد ،دست بيازﯾد و گرنه ميشود سفسته ی چرخان .شما ھم كه فرنودی نداشتيد بياورﯾد جز ھمين سفسته!
•
مزدك بامداد:11:54 ,20-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا متوجه شدم کامال سپاس: S31 :
اما ﯾک پرسش که چندان ھم دانشيک نيست!با توجه به اﯾنکه دنيا بر پاﯾه پوچی شکل گرفته آﯾا بوجود آوردن ﯾک بچه بوسيله مرد و زن ﯾه 786 of 981
خيانت بزرگ به اون بچه نيست؟
جھان بر پوچی بنياد نيست ،بلكه از ھر آن زندگی ميتوان شادی و خوشی را بدست آورد و برای ھمين ھم ھمگان، چه با خدا و چه بيخدا ،به زندگی چسبيده اند .اصوال ً خود دﯾن ھا و وعده بھشت و دوزخ ھم ابزاری برای زندگی بھتر گروھی " ارباب" در اﯾن جھان ،به بھای وعده ی سرخرمن دادن به دﯾگران در آن جھان ھست كه آنھا بروند و خودشان را برای تخم اﯾنھا به كشتن و كار و رنج و اﯾنھا بدھند و جز اﯾن ھيچ چيز پشت پرده ی ھيچ دﯾن و آﯾينی الھی عبادی نمی باشد .منتھا اﯾن " ارباب" ھا ،در ﯾك ھمبود ،مردم را از ھمان بچگی با تعليمات دﯾنی و تبليغات فشرده پی در پی و سرانجام با تھدﯾد و ترسانيدن ،شستشوی مغزی ميدھند كه اﯾنھا در خدمت آنھا باشند و ﯾك ابزار تبليغاتی شان ھم ھمان است كه ﯾا نوكری خدا ) ﯾعنی نوكری اربابان و دادن پول ،چه بنام زكات و خمس و سھم امام و ماليات و جزﯾه و اﯾنھا باشد( را باﯾد كرد كه در آن جھان بتوان با ٧٠حوری و ...جماع و جفت گيری جاودانی كرد و ﯾا اﯾنكه زندگانی پوچ است !!
•
مزدك بامداد:13:22 ,20-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
درسطح دانش كنونی بشر،ھنگام مطالعه و برسی ھستی ،به پدﯾده ھاﯾی بر می خورﯾم كه علم مادی ما پاسخی برای پيداﯾش آنھا ندارد.در حقيقت وجود ھمين پدﯾده ھای مجھول باعث شده تا بزرگترﯾن دانشمندان بی خدانتوانند بطور ﯾقين و قطعی بگوﯾند خداﯾی وجود ندارد.بلكه مطمئن ترﯾن آنھا می گوﯾند به احتمال قرﯾب به ﯾقين خداﯾی نيست .به چند نمونه از ھزاران سوالی كه پيش روی بشر است اشاره می كنيم.آﯾا آفرﯾدگاری ھوشمند،مجزای از خدای ادﯾان در طبيعت وجود دارد؟آﯾا خدای شخص وار ادﯾان وظيفه ھوشمندی جھان را بر عھده دارد؟پس چرا او تنھا بر منطقه محدودی از كره زمين حكمرانی می كند وتاكنون فرستاده ای به بيشترنقاط زمين ،گسيل نكرده است؟آﯾا علم بشر ھنوز محدود است و در آﯾنده پاسخ ھمه اﯾن سواالت را خواھد ﯾافت؟آﯾا "اصل آنتروپيك")چند جھانی( واقعاً پاسخ قطعی به اﯾن سواالت است ﯾا طرح اﯾن اصل ،فرار از پاسخ منطقی به اﯾن پدﯾده ھاست؟ مارتين رﯾيز در کتاب فقط شش رقم شش ثابت بنيادی را ذکر می کند که به باور فيزﯾکدانان در تمام کيھان ﯾکسان اند .ھر کدام از اﯾن شش رقم به ظرافت تنظيم شده ،ﯾعنی اگر اندکی متفاوت با مقدار فعلی اش بود ،کل جھان دگرگون می 787 of 981
شد و دﯾگر مساعد حيات نبود.از جمله ی اﯾن ثابت ھای فيزﯾکی ،مقدار نيروی به صطالح "قوی" است ،ﯾعنی نيروﯾی که اجزای ھسته ی اتم را به ھم مقيد می کند .برای "شکافتن" ھسته ی اتم ،باﯾد بر اﯾن نيرو غلبه کرد .نيروی قوی را با مقياس Eمی سنجند که برابر با نسبت جرمی از ھسته ی ھيدروژن است که ھنگام ھمجوشی ھسته ھای ھيدروژن و اﯾجاد ھليوم ،به انرژی تبدﯾل می شود .مقدار اﯾن ثابت در جھان ما برابر 0.007است و چنين می نماﯾد که الزمه ی وجود شيمی)که پيشنياز اﯾجاد حيات است( اﯾن باشد که ثابت نيروی قوی خيلی نزدﯾک به مقدار 0.007باشد . .اگر مقدار نيروی قوی خيلی کوچک بود، گيرﯾم به جای 0.007برابر 0.006بود ،ھيچ عنصری جز ھيدروژن در جھان به وجود نمی آمد و ھيچ شيمی جالب توجھی حاصل نمی شد .اگر اﯾن مقدار خيلی بزرگ بود ،گيرﯾم 0.008بود ،ھمه ی ھيدروژن جھان دچار ھمجوشی می شد و به عناصر سنگين ترتبدﯾل می شد .چندان که می دانيم ،شيمی بدون ھيدروژن نمی توانست به تکوﯾن حيات بيانجامد .بخشاً به اﯾن سبب که بدون ھيدروژن دﯾگر آبی در کار نبود .ثابت نيروی قوی باﯾد درست حوالی مقدار طالﯾی 0.007 باشد تاگوناگونی عناصر و شيمی جالب و مساعد حيات اﯾجاد می شود. ما می دانيم كه ﯾك سيستم كد گذاری بر روی كروموزم ھا موجب انتقال صفات از والدﯾن به فرزندان می شود از سوی دﯾگر ما سيستم كد گذاری را نتيجه فعاليت ھای مغزی می دانيم.ﯾعنی ماده نمی تواند خود بخود بيندﯾشد و سيستم كد گذاری ابداع كند.بلكه باﯾد ﯾك سيستم ھوشمند عمل كد گذاری را در موجودات زنده تعبيه كند. از كھكشان ھا گرفته تا ذرات رﯾز كوانتوم ھا و اتم ھا،مولكول ھا ،ستارگان و سيارات و حتی سياه چاله ھا ،به نحوی نظم در درون ھر كدام و مابين اﯾن پدﯾده ھا حاكم است كه اﯾن نظم در علم فيزﯾك باعث بوجود آمدن فرمول برای ھمه اﯾن روابط شده است .اﯾن نظم به حدی دقيق است كه ھر گونه تغيير در پارامترھای فرمول اﯾن پدﯾدھا ،منجر به فاجعه ای در ھستی می شود.اﯾن نظم نياز به ﯾك سيستم ھوشمند دارد اﯾن مطلب از دوستی در تارنماﯾی دﯾگر است ،بر آن شدم نظر شما را بدانم و اگر ماﯾل باشيد به اﯾشان انتقال دھم
چيزی كه در اﯾنجا خواندﯾم ،چكيده ی نگره ھای گروھی بنام IDﯾا " طراحی ھوشمند" ) ( Intelligent Design است .پس از اﯾنكه دﯾنياران دﯾدند كه ورژن آفرﯾنش و ..كه در تورات ) قران( آمده ،با دستاورد ھای نوﯾن دانش ،بوﯾژه فيزﯾك و كيھانشناسی و ژنتيك ،سازگار و توجيه پذﯾر نيست، موضع خود را دگرگون كرده و بی اﯾنكه دﯾگر نامی از تورات و غيره ببرند ،مدعی شدند كه البته ھمه پدﯾد ھا ،توضيح دانشيك دارد ولی ،خدا در آگاز كه گوﯾا ھمان مھابنگ باشد، جھان را جوری استارت زده و ھوشمندانه طراحی كرده است كه به " ھدف" پيداﯾش آدميان برسد .سخن از نظم ھم در
788 of 981
اﯾنھجا ،در پيوند با ھمين ھدف آمده و بر اﯾن پاﯾه ،برھان نظم ،پاﯾه ای ترﯾن برھان اﯾن ھا و پس از آن ،سفسته ی اﯾن است كه ھر چه ما نميدانيم و برای ما مجھول است، البد كار خداست .دانشمندان و بيخداﯾان ،اﯾن نگره را ) كه در آمرﯾكا و بدست مسيحيون " شرمنده" درست شد( را ھمانجا رد كرده اند و حتی آنھا در دادگاه ھا ھم باخته اند و پروانه ندارند كه چنين نگر ھاﯾی را در آموزشگاه ھا به بچه ھا بياموزانند و ھمچنان ،داروﯾن و ..آموخته ميشود .امّا فرنود نادرستی اﯾن نگره اﯾن است كه اﯾنجا مغلطه ی علت و معلول شده است .بزبان دﯾگر ،جھان اﯾنجوری طراحی نشده كه ما در ﯾك گوشه ی كھكشان آن پدﯾد بياﯾيم ،بلكه چون جھان اﯾن پارامتر ھا را داشته، ما ھم بر طبق احتماالت در ﯾك گوشه ای از كيھان پدﯾد آمده اﯾم .ﯾعنی جھان ميتوانست اﯾنگونه نباشد و بجای ما مثال ً موجودات سه شاخ سبز سنگی پدﯾد آمده باشند و ﯾا نيامده باشند .آنگاه ،اﯾن ھا ھم ميگفتند كه البد جھان به اﯾن سترگی ،برای اﯾن طراحی شده كه اﯾنھا پدﯾد بياﯾند .ھمچنين ما ميتوانيم بگوﯾيم كه جھان برای اﯾن طراحی شده است كه كرم خاكی و ﯾا وﯾروس سرما خوردگی پدﯾد بياﯾد و ھدف طراح اﯾن بوده كه ميزبانی برای اﯾن وﯾروس درست كند و ھمين وﯾروس ھدف آفرﯾنش است و ما تنھا مزرعه ھای اﯾن وﯾروس ھستيم .ﯾا اﯾنكه ھدف اﯾن است كه انسانھا روبات ھای ھوشمندی درست كنند كه جانشين آدمی پس از وی بشود و نه انيكه ھدف خود آدمھا باشند و موارد دﯾگر .پس ،اﯾنكه ما خود را ھدف " آفرﯾنش " بدانيم، ﯾك گزاره ی غير منطقی است و اثبات نميشود و ھر موجودی دﯾگر كه با پارامتر ھای دﯾگر بجای ما بود ھم ميتوانست اﯾن را گمان كند و ﯾا اﯾنكه ھدف ممكن است مثال ً آزاد كردن انرژی از راه بمب اتمی بوده و انسان تنھا ابزاری برای رسيدن به اﯾن ھدف است .پس اﯾن ﯾك لغزش منطقی است و لغزش دﯾگر ھم اﯾنكه ،اگر خدا دارای ھدفی است ،ميتوانست آنرا در ﯾك چشم بھم زدن انجام دھد و نياز به ١۴ميليارد سال زمان و طراحی ھوشمند آن نبود ،كه سر انجام ھم به ﯾك ھدفی مانند انسان برسد كه با ﯾك سرماخوردگی ،ناكار ميشود و دارای ھيچگونه كمال وﯾژه ھم نيست .از سوی دﯾگر اﯾن " ھدف" ادعاﯾی ،تنھا در ﯾك سياره ی دور افتاده در ﯾك كھكشان از ميليارد ھا پدﯾد آمده و برای پدﯾد آوردن آدمی ،نيازی به اﯾنھمه رﯾخت و پاش فزون از نياز نبوده و با كمتر از اﯾن ھم ميشده ) مانند دﯾن ھا كه ميگوﯾند ﯾك زمين دارﯾم و ﯾك عيسی و ھمه ی بشر ھم از حضرت آدم ھستند و ھمين !( چكيده ی رد اﯾن فرنود:
پس اﯾن واقعيت كه پدﯾد آمدن ما ١۴ ،ميليارد سال بدرازا كشيده و آنھم تنھا در ﯾك گوشه ی جھان ،آنھم با دندان درد و آپاندﯾس و جنگ و حماقت و اﯾدز و ...نشانگر احتماالتی بودن و كور بودن ) و نه ھوشمند بودن( طبيعت در كار خود است.
789 of 981
از سوی دﯾگر ،اﯾنكه پدﯾد آمدن انسان ھدف آفرﯾنش است، اثبات نمی شود و ھمچنان با اﯾن فرض كه چنين است ،بازھم اﯾن پرسش بجای است كه اگر ھدف انسان است ،پس ھدف از خود انسان چيست و ﯾا اﯾنكه به كمال ھدف رسيده اﯾم و باز اﯾن پرسش كه چه نيازی اﯾن طراح ھوشمند را به اﯾن ھدف رھنمون شد و چرا انسان را ھدف برگزﯾده و اگر چنين است ،چرا تنھا در روی ﯾك سياره كه در كل كيھان ،از ﯾك دانه ی شن در كل اقيانوس ھا ھم كمتر است؟
از سوی دﯾگر ،ھر چه را مجھول است نميتوان به رﯾش خدا بست ) سفسته ی خدای حفره ھا( بلكه چنانكه تا كنون دﯾدﯾم ،برای ھر چيزی ميتوان توضيحی دانشيك ،دﯾر ﯾا زود ،پيدا كرد.
و سرانجام اﯾنكه ،اگر نگره ای جھان را با وﯾژگی ھا مادی توضيح دھد و نگره ای دﯾگر ھمان را ،ولی با ﯾك فاكتور افزوده ،مانند خدا و روح و طراح ھوشمند و ..بگوﯾد ،آنكه پارامتر كمتری دارد ،طبق مھاد تيغ اوكھام ،منطقی و پذﯾرفتنی است و نه دومی.
•
مشکوک:13:38 ,20-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پس آفرﯾنش جھان بی علت بوده ،بدون ھيچ انگيزه و ھدفی بوده، ﯾعنی ﯾك آفرﯾنش بيھوده ،بی معنی ،كه بود و نبودش ﯾكی است. پس ادعای نظم جھان ھم منتفی است ،چون نظم نيازمند ھدف است. از اﯾن گذشته با قران ھم منافات دارد چون قران گفته است كه ما انس و جن را نيافرﯾدﯾم ،مگر برای عبودﯾت خودمان !! مگر اﯾنكه قران را كالم خدا ندانيم .
مگر نميگوﯾيد كه ھمه چيز ،از جمله عقل و منطق را خدا آفرﯾده، پس نميتوانيد خدا را ،زبانم الل ،به عقل و منطق خود محدود كنيد. دﯾگر انيكه گفتيد قادر مطلق است ،پس اگر نميتواند ،خدا نيست. پس خدا ميتواند چيزی بينھاﯾت ھم بيافرﯾند.
گذشته از اﯾن " فرنود ھای درون دﯾنی "! ،گفتيم كه باﯾد اثبات منطقی
790 of 981
و پيوند و وابستگی علّی ميان محدود بودن و مخلوق بودن بياورﯾد، بدون انيكه به موضوع مورد دعوا كه خدا باشد ،دست بيازﯾد و گرنه ميشود سفسته ی چرخان .شما ھم كه فرنودی نداشتيد بياورﯾد جز ھمين سفسته!
•
اﯾنکه نميشود ﯾک بار اصل عليت را ھدفدار بدانيد ﯾا بار ندانيد . به اﯾن سوال جواب دھيد آﯾا اصل عليت دگرشی ھدفدار است ؟ سوال مشخص جواب بلی ﯾا خير
مزدك بامداد:16:21 ,20-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مشکوک
اﯾنکه نميشود ﯾک بار اصل عليت را ھدفدار بدانيد ﯾا بار ندانيد . به اﯾن سوال جواب دھيد آﯾا اصل عليت دگرشی ھدفدار است ؟ سوال مشخص جواب بلی ﯾا خير
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ...
•
مشکوک:20:58 ,20-02-09 ,
791 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ...
•
چرا سوال مشخص را با طفره جواب ميدھيد . من در مقام منتقد جھان بينی مزدک باﯾد بدانم شما اصل عليت دگرشی را ھدفمند ميدانيد ﯾا خير .
مزدك بامداد:01:18 ,21-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مشکوک
چرا سوال مشخص را با طفره جواب ميدھيد . من در مقام منتقد جھان بينی مزدک باﯾد بدانم شما اصل عليت دگرشی را ھدفمند ميدانيد ﯾا خير .
بگمانم ﯾا كورﯾد و ﯾا كودن چون ما بروشنی نوشتيم كه :
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ..
:hamfekran, 09-02-21, 08:00
792 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پس آفرﯾنش جھان بی علت بوده ،بدون ھيچ انگيزه و ھدفی بوده، ﯾعنی ﯾك آفرﯾنش بيھوده ،بی معنی ،كه بود و نبودش ﯾكی است. پس ادعای نظم جھان ھم منتفی است ،چون نظم نيازمند ھدف است. از اﯾن گذشته با قران ھم منافات دارد چون قران گفته است كه ما انس و جن را نيافرﯾدﯾم ،مگر برای عبودﯾت خودمان !! مگر اﯾنكه قران را كالم خدا ندانيم .
مگر نميگوﯾيد كه ھمه چيز ،از جمله عقل و منطق را خدا آفرﯾده، پس نميتوانيد خدا را ،زبانم الل ،به عقل و منطق خود محدود كنيد. دﯾگر انيكه گفتيد قادر مطلق است ،پس اگر نميتواند ،خدا نيست. پس خدا ميتواند چيزی بينھاﯾت ھم بيافرﯾند.
گذشته از اﯾن " فرنود ھای درون دﯾنی "! ،گفتيم كه باﯾد اثبات منطقی و پيوند و وابستگی علّی ميان محدود بودن و مخلوق بودن بياورﯾد، بدون انيكه به موضوع مورد دعوا كه خدا باشد ،دست بيازﯾد و گرنه ميشود سفسته ی چرخان .شما ھم كه فرنودی نداشتيد بياورﯾد جز ھمين سفسته!
•
ما با منطق سخن ميگوﯾيم اگر ماده نبود آﯾا برای ھيچ ميتوانستيد بگوﯾيد از کجا تا کجا ھيچ است ؟ منظور شما از وابستگی علّی چيست ؟ ﯾک مثال بزنيد
:hamfekran, 09-02-21, 08:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بگمانم ﯾا كورﯾد و ﯾا كودن چون ما بروشنی نوشتيم كه :
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف
793 of 981
باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ..
شما چطور اجازه دارﯾد به ما بگوﯾيد کودن ؟ از پاسخ در نروﯾد جانم جنبش ھدف ندارد چه ربطی به عليت دگرشی دارد ؟ اصال ميدانيد عليت چيست ؟
مزدك بامداد:12:03 ,21-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
ما با منطق سخن ميگوﯾيم اگر ماده نبود آﯾا برای ھيچ ميتوانستيد بگوﯾيد از کجا تا کجا ھيچ است ؟ منظور شما از وابستگی علّی چيست ؟ ﯾک مثال بزنيد پرسش شما را در نمی ﯾابم ؟ اگر ... اگر خاله ی من چيز داشت كه ميشد داﯾی من .. تا كنون چيزی از ربط علّی نشنيده اﯾد گوﯾا! سپس آمده اﯾنجا ميخواھد بحث " منطقی" ھم بكند!! مثالن ﯾخ زدن آب و سرما ،دارای پيوند علّی ميباشند و برای ھمين ھر جا كه ﯾخ است ،ميتوان از سرما سخن گفت. امّا كبوتر بودن و سفيد بودن ،پيوند علّی ندارند. گرچه كبوتر ھاﯾی كه ميبينيم سفيد ھم باشند. ھمينگونه است مخلوق بودن و محدود بودن شما نميگوﯾيد كه " چرا" و چه پيوندی ميان مخلوق بودن و محدود بودن است ،تنھا چون ھر چيزی را كه ميبينيد ،مخلوق فرض كرده اﯾد و آن چيز ھاﯾی كه ميبينيد محدود ھستند ،به اﯾن نتيجه ی غير منطقی رسيده اﯾد كه گوﯾا ھر مخلوقی محدود ھم ھست .ﯾعنی سفسته اندر سفسته ! •
794 of 981
مزدك بامداد:12:08 ,21-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
شما چطور اجازه دارﯾد به ما بگوﯾيد کودن ؟
از پاسخ در نروﯾد جانم جنبش ھدف ندارد چه ربطی به عليت دگرشی دارد ؟ اصال ميدانيد عليت چيست ؟ پاسخ را كه داده بودﯾم ،كودن ! كودن ھم ميگوﯾيم ،چون زمان ندارﯾم كه ﯾك پاسخ را به شما چند بار بگوﯾيم ،آنھم از آنجا كه شما حال و ﯾا سواد خواندن و درﯾافت پاسخ ما را نداشته اﯾد. شما از من پرسدﯾد كه جنبش ھدف دارد ﯾا خير ،ماھم گفتيم ندارد ،سخنی از پيوند آن با عليت نياوردﯾم كه شما ربط آنرا از ما ميپرسيد .اﯾنكه ميگوﯾم كودن ھستيد ھمين است دﯾگر! پس روشن شد كه خودتان ھم ھنوز درنيافته اﯾد كه عليت چيست و آمدﯾد اﯾنجا نزد ما اموزش ببينيد ،بيسواد كودن !!
•
مشکوک:13:12 ,21-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پرسش شما را در نمی ﯾابم ؟ اگر ... اگر خاله ی من چيز داشت كه ميشد داﯾی من .. تا كنون چيزی از ربط علّی نشنيده اﯾد گوﯾا! سپس آمده اﯾنجا ميخواھد بحث " منطقی" ھم بكند!! مثالن ﯾخ زدن آب و سرما ،دارای پيوند علّی ميباشند و برای ھمين ھر جا كه ﯾخ است ،ميتوان از سرما سخن گفت. امّا كبوتر بودن و سفيد بودن ،پيوند علّی ندارند. گرچه كبوتر ھاﯾی كه ميبينيم سفيد ھم باشند. ھمينگونه است مخلوق بودن و محدود بودن شما نميگوﯾيد كه " چرا" و چه پيوندی ميان مخلوق بودن و محدود بودن است ،تنھا چون 795 of 981
ھر چيزی را كه ميبينيد ،مخلوق فرض كرده اﯾد و آن چيز ھاﯾی كه ميبينيد محدود ھستند ،به اﯾن نتيجه ی غير منطقی رسيده اﯾد كه گوﯾا ھر مخلوقی محدود ھم ھست .ﯾعنی سفسته اندر سفسته ! •
اندازه داشتن ﯾک امر اولی و بدﯾھی است حاال چه بخواھد دگرشی باشد چه آفرﯾنشی .اندازه برای ماده مطرح است نه غير ماده و با سوالی که کردﯾم اﯾن را فھميدﯾد .
مشکوک:13:19 ,21-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پاسخ را كه داده بودﯾم ،كودن ! كودن ھم ميگوﯾيم ،چون زمان ندارﯾم كه ﯾك پاسخ را به شما چند بار بگوﯾيم ،آنھم از آنجا كه شما حال و ﯾا سواد خواندن و درﯾافت پاسخ ما را نداشته اﯾد.
شما از من پرسدﯾد كه جنبش ھدف دارد ﯾا خير ،ماھم گفتيم ندارد ،سخنی از پيوند آن با عليت نياوردﯾم كه شما ربط آنرا از ما ميپرسيد .اﯾنكه ميگوﯾم كودن ھستيد ھمين است دﯾگر! پس روشن شد كه خودتان ھم ھنوز درنيافته اﯾد كه عليت چيست و آمدﯾد اﯾنجا نزد ما اموزش ببينيد ،بيسواد كودن !!
•
ما کی و کجا پرسيدﯾم که جنبش ھدف دارد ﯾا خير ؟ از ابتدا راه به راه ميپرسيم علت دگرشی ھدف دارد ﯾا خير باز جواب بی ربط ميدھيد .عليت روشن است که چيست و ربطی به گرما و سرما ندارد . پروفسور مزدک ميگوﯾد بر روی اتش اب باﯾد بخار شود اگر ﯾخ زد عليت دگرشی نيست و اصال به عليت ربط ندارد .
796 of 981
مزدك بامداد:03:26 ,22-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مشکوک
اندازه داشتن ﯾک امر اولی و بدﯾھی است حاال چه بخواھد دگرشی باشد چه آفرﯾنشی .اندازه برای ماده مطرح است نه غير ماده و با سوالی که کردﯾم اﯾن را فھميدﯾد .
خوب ،چنين است ،اﯾدون" ،ماده" چه پيوندی با " مخلوق " دارد؟ •
مزدك بامداد:03:29 ,22-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مشکوک
ما کی و کجا پرسيدﯾم که جنبش ھدف دارد ﯾا خير ؟ از ابتدا راه به راه ميپرسيم علت دگرشی ھدف دارد ﯾا خير باز جواب بی ربط ميدھيد .عليت روشن است که چيست و ربطی به گرما و سرما ندارد . پروفسور مزدک ميگوﯾد بر روی اتش اب باﯾد بخار شود اگر ﯾخ زد عليت دگرشی نيست و اصال به عليت ربط ندارد .
سفسته ی تحرﯾف سخن دﯾگران. گوﯾا ھنوز فھم نكرده اﯾد كه گفتيم كه عليت تنھا در باره دگرش مادی آروﯾن شده و مصداق دارد و نه به آفيرنش و نه در باره ی غير مادی ھاﯾی مانند خدا و روح و ..پس كودن ھستيد! •
797 of 981
:hamfekran, 09-02-22, 11:32
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خوب ،چنين است ،اﯾدون" ،ماده" چه پيوندی با " مخلوق " دارد؟ • فرض کنيد ماده نبود آنگاه نميشد اندازه و مقدار برای وجود قائل شد و اﯾن ﯾعنی فراگيری وجود .اما ماده دارای مقدار و محدود است در حالی که وجود اصيل ميتواند بی مقدار و نامحدود باشد . زبانم الل شما که ماده را وجود مطلق نميدانيد ؟ از اﯾن سوال فلسفی ھم در رفتيد که ماده ميتوانست 2ميليارد تن باشد اما چرا نيست ؟
:hamfekran, 09-02-22, 11:40
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
سفسته ی تحرﯾف سخن دﯾگران. گوﯾا ھنوز فھم نكرده اﯾد كه گفتيم كه عليت تنھا در باره دگرش مادی آروﯾن شده و مصداق دارد و نه به آفيرنش و نه در باره ی غير مادی ھاﯾی مانند خدا و روح و ..پس كودن ھستيد! •
باز گفتيد کودن ؟ کی و کجا گفتيم عليت در مورد افرﯾنش صدق ميکند ؟ اﯾن مغلطه مورد عالقه شما است که سخن دﯾگران را تحرﯾف کنيد . شما بودﯾد که ادعا کردﯾد باﯾد وابستگی علی بين علت و معلول باشد .وقتی اب بخار شود عليت دگرشی روی داده چه بخواھد روی اجاق گاز باشد ﯾا قطب شمال در ھر صورت دگرش اتفاق افتاده است عليت دگرشی = چينش الف > =====< چينش ب آﯾا عليت دگرشی ھدفمند است ؟ جواب اﯾن سوال را بدھيد تا نتيجه گيری کنيم .
798 of 981
مزدك بامداد:18:50 ,22-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
باز گفتيد کودن ؟
... آﯾا عليت دگرشی ھدفمند است ؟ جواب اﯾن سوال را بدھيد تا نتيجه گيری کنيم . بگمانم ﯾا كورﯾد و ﯾا كودن چون ما بروشنی نوشتيم كه :
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ..
:sprit, 09-02-22, 20:40
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا،كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ..
مزدك بامداد:00:59 ,23-02-09 ,
799 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
فرض کنيد ماده نبود آنگاه نميشد اندازه و مقدار برای وجود قائل شد و اﯾن ﯾعنی فراگيری وجود .اما ماده دارای مقدار و محدود است در حالی که وجود اصيل ميتواند بی مقدار و نامحدود باشد . زبانم الل شما که ماده را وجود مطلق نميدانيد ؟ از اﯾن سوال فلسفی ھم در رفتيد که ماده ميتوانست 2ميليارد تن باشد اما چرا نيست ؟
البته كه ماده وجود مطلق است .چيزی جز ماده) ماده/انرژی( اگر ھست نشان بدھيد. چرا باﯾد وجود نا محدود باشد؟ ھيچ انگيزه ای خردپذﯾر برای اﯾن برداشت نيست. ھستی ميتواند محدود و ﯾا نامحدود باشد. اگر ٢ميليارد تن ھم بود ،ميتوانيستم بگوﯾيم كه چرا ٣ميليارد نيست و اگر بيھناﯾت بود ،كسی ميپرسيد كه چرا ﯾك ميليارد تن نيست! از سوی دﯾگر چون اﯾن جھان ھست ،بودن جھان ھای دﯾگر ھم نفی نميشود كه در نگره ی مولتی ورزوم ،ﯾا نگره ی چند جھانی و ﯾا جھان ھای موازی ،مطرح شده است .بھرروی ،اﯾنھا ھيچكدام ،فرنودی بر وجودی غير مادی نبوده و نيست و نخواھد شد ،چرا كه پدﯾده ھای مادی تنھا با زاب ھای مادی كه به درﯾافت ما درآﯾند ،ميتوانند توضيح داده شوند.
•
مزدك بامداد:01:00 ,23-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين sprit :
مزاحم نشوﯾد ،نوكر آخوند! •
800 of 981
:hamfekran, 09-02-23, 14:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بگمانم ﯾا كورﯾد و ﯾا كودن چون ما بروشنی نوشتيم كه :
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما سخن و ادعای مخاطب را آوردﯾم كه گفته بود كه خدا از آفرﯾنش ھدفی ندارد. و گرنه در نگر ما ماترﯾاليست ھا اصوال ً آفرﯾنشی در كار نيست كه با -ﯾا بی -ھدف باشد و ماده/انرژی ازلی او جاودانی در جنبش است و چيزی كه جنبش است ،ھرگز به اﯾستاﯾی نميرسد و بر اﯾن پاﯾه " ھدف" ندارد .بھتر است پيش از انيگونه پرسشھا، كمی پيشينه ی گفتمان را بخوانيد تا ببينيند كی چی گفته و ..
ماده ھدف ندارد ﯾا چينش ھای ان ؟ ما از جھان سخن ميگوﯾيم و اصل عليت از چينش ھای ماده
:hamfekran, 09-02-23, 14:22
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
البته كه ماده وجود مطلق است .چيزی جز ماده) ماده/انرژی( اگر ھست نشان بدھيد. چرا باﯾد وجود نا محدود باشد؟ ھيچ انگيزه ای خردپذﯾر برای اﯾن برداشت نيست. ھستی ميتواند محدود و ﯾا نامحدود باشد. اگر ٢ميليارد تن ھم بود ،ميتوانيستم بگوﯾيم كه چرا ٣ميليارد نيست و اگر بيھناﯾت بود ،كسی ميپرسيد كه چرا ﯾك ميليارد تن نيست! از سوی دﯾگر چون اﯾن جھان ھست ،بودن جھان ھای دﯾگر ھم نفی نميشود كه در نگره ی مولتی ورزوم ،ﯾا نگره ی چند جھانی و ﯾا جھان ھای موازی ،مطرح شده است .بھرروی ،اﯾنھا ھيچكدام ،فرنودی بر وجودی غير مادی نبوده و نيست و نخواھد شد ،چرا كه پدﯾده ھای مادی تنھا با زاب ھای مادی كه به درﯾافت ما درآﯾند ،ميتوانند توضيح داده شوند.
•
ماده چيزی است که مشاھده و درﯾافت ميشود الکترون تا چندﯾن سال پيش مشاھده نميشد بنابراﯾن وجود چيزی که تجربه ميکردﯾم مطلق بود . وجود باﯾد فراگير و بينھاﯾت باشد از اﯾن رو باﯾد محدود باشد .
801 of 981
مزدك بامداد:18:43 ,23-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
سپاس فراوان از خرد ورزی شما مزدک گرامی: S31 :
برخاسته از عدم درک "ازلی و گوﯾا تمامی مشکالت عمله ی جھل ابدی بودن ماده/انرژی" می باشد ...نخست ماده را انرژی نمی دانند!سپس حتی با پذﯾرش محال اﯾن موضوع ازلی بودن آن را انکار می کنند! حاضر شده اند در صورتی که ازلی بودن ماده برای آنھا اثبات کنيد تمامی فرنود ھای شما را بپذﯾرند!
سفسته ی تحرﯾف سخن ما. ما ھمواره در اﯾنجا گفته اﯾم كه مفھوم كنونی ماده، ھم جرم و ھم انرژی ) ميدان ( و ھمه ی چھره ھای مادی را در بر ميگيرد .باقی سخن تان ھم كشك بود.
•
مزدك بامداد:18:45 ,23-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
ماده ھدف ندارد ﯾا چينش ھای ان ؟ ما از جھان سخن ميگوﯾيم و اصل عليت از چينش ھای ماده جھان خود چيزی نيست جز چينش ذرات ماده, و دگرگونی چينش ھای ماده ،دارای ھدفی نيست و از اﯾنجاست كه ماده چيزی جنبش نيست و دگرگونی ھم ناچار از جنبش است و جنبش آرام نميپذﯾرد .پس اﯾنجا ھم ھنوز كنه سخن را در نيافته اﯾد.
•
802 of 981
مزدك بامداد:18:51 ,23-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
ماده چيزی است که مشاھده و درﯾافت ميشود الکترون تا چندﯾن سال پيش مشاھده نميشد بنابراﯾن وجود چيزی که تجربه ميکردﯾم مطلق بود . وجود باﯾد فراگير و بينھاﯾت باشد از اﯾن رو باﯾد محدود باشد . بله ماده چيزی است كه بتواند به مشاھده* و آروﯾن در ﯾباﯾد و الكترون ھم ھمواره به مشاھده و آروﯾن در ميامده است، مانند آذرخش و ...ولی ما آنرا به ژوپيتر و خشم ﷲ و ..نسبت ميداده اﯾم . بر اﯾن پاﯾه مقدمه ی شما نادرست است و تازه نتيجه ی شما ھم پيوندی با مقدمه ی شما ندارد ! و ھنوز باﯾد اثبات كنيد كه چرا وجود باﯾد فراگير و بينھاﯾت باشد و بی نھاﯾت در چه چيزی؟ در مكان ،در زمان ،در جرم ،در پدر سوختگی و ﯾا چه ؟
•
*مشاھده ھم تنھا دﯾدن با چشم نيست بلكه در چم فلسفی و دانشيك آن ،ھمان تجربه و درﯾافت چه با ابزار بيرونی و چه با ابزار درونی گيرنده ی داده ھا و آگاھی ھاست.
امير آرﯾا:22:44 ,23-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
سفسته ی تحرﯾف سخن ما. ما ھمواره در اﯾنجا گفته اﯾم كه مفھوم كنونی ماده، ھم جرم و ھم انرژی ) ميدان ( و ھمه ی چھره ھای مادی را در بر ميگيرد .باقی سخن تان ھم كشك بود. • مزدک گرامی من با شما بحثی نداشته ام که در آن با ھدف قبلی تصميم به تحرﯾف سخن تان بگرﯾم!ھمواره از شما آموخته ام! آنچکه در ذھن داشتم به اشتباه به رشته ی تحرﯾر در آورده ام. پيرھامون انرژی و ماده اﯾن اشتباه و برداشت غلط من از سخنتان بود...پوزش! اما ازلی بودن ماده را اگر می شود اثبات کنيد! سپاس
803 of 981
مزدك بامداد:00:22 ,24-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
مزدک گرامی من با شما بحثی نداشته ام که در آن با ھدف قبلی تصميم به تحرﯾف سخن تان بگرﯾم!ھمواره از شما آموخته ام! آنچکه در ذھن داشتم به اشتباه به رشته ی تحرﯾر در آورده ام. پيرھامون انرژی و ماده اﯾن اشتباه و برداشت غلط من از سخنتان بود...پوزش! اما ازلی بودن ماده را اگر می شود اثبات کنيد! سپاس ببخشيد كه با شما تندی شد ،من به نادرست شما را با اﯾن عمله جھل ،كه نامش ھمفكر ھست ﯾا چی ھست اشتباه گرفتم .پيری است و ھزار دردسر ! و امّا ازلی بودن ماده: ميدانيم كه سخنی كه بيرون از نورم آروﯾن باشد ،ادعا ناميده ميشود. بر اﯾن پاﯾه گفتناﯾنكه خورشيد ھست ،ﯾك ادعا نيست ،ولی گفتن اﯾنكه خورشيد نيست ،ﯾك ادعاست .آروﯾن ھم به ما نشان داده است كه ماده ھرگز از ھيچ پدﯾد نيامده است ) و ھيچ ھم نميشود( .بر اﯾن پاﯾه، اگر كسی بگوﯾد كه ماده ازھيچ پدﯾد نمی آﯾد ،ﯾك ادعا نكرده است و نباﯾد اثبات كند ولی اگر كسی بگوﯾد كه ماده از ھيچ ميتواند پدﯾد بياﯾد، ﯾك ادعا كرده است و باﯾد اثبات كند و دستكم ﯾك مورد از اﯾن را نشان دھد. برای ھمين ھم اﯾن گزاره كه " ماده از ھيچ پدﯾد نميآﯾد" ،مھاد نخست فيزﯾك شده است ) اصل ﯾكم ترمودﯾناميك( .فزون بر اﯾن ،اﯾن نخستين گزاره ی فلسفی جھان ھم ھست = ) ex nihilo nihil fitﯾونانی به چم : از ھيچ تنھا ھيچ پدﯾد مياﯾد( .امّا اﯾنكه چيزی ) ماده( از ھيچ پدﯾد نمی آﯾد، با نگرش به انيكه ،چيزھا اكنون ھستند ،به چه فرجامی ميرسد؟ به اﯾن فرجام ميرسد كه پس ماده ،ھمواره و در ھر زمانی بوده است. تعرﯾف ازلی بودن ھم چيزی جز اﯾن نيست كه چيزی در ھمه ی زمان ھا بوده باشد و نه اﯾنكه زمانی در گذشته ،نبوده باشد. پس از اﯾن مھاد آروﯾنی به اﯾن فرجام ميرسيم كه ماده ازلی است. و اﯾن ھم ھمچنانكه گفتيم ،چون نورم آروﯾنی است ،نياز به اثبات ندارد بلكه ادعای وارونه ی ان نياز به اثبات دارد. ----
،خودمان در اﯾنجا ،با اﯾن ھمه كه امّا چون ما آدم مثبتی ھستيم ازلی بودن ماده نورم نياز به اثبات ندارد ،اﯾن را اثبات ميكنيم. اثبات آن ھم اﯾن است: زمان به تنھاﯾی و بدون مكان و ماده ،وجود و مفھوم ندارد. زمان از جنبش ,در ذھن تداعی ميشود و بدون جنبش ،زمان معنی ندارد .برای نمونه ،اگر جنبش در سراسر كيھان ھم اكنون به اﯾستد و ﯾخ بزند و پس از ﯾك ميليارد سال " زمان " دوباره از
804 of 981
ھمانجا كه اﯾستاده بود ،براه بيفتد ،ما اﯾنرا ھيچ در نمی ﯾابيم و دنباله ی گفتگوی خود را پی ميگيرﯾم كه انگار ﯾك ثانيه پيش بوده. ماده ھم چيزی نيست جز جنبش ،چون ھمه چيز از انرژی درست شده و انرژی ھمان جنبش است و بر اﯾن پاﯾه ،آنجا كه ماده ھست، زمان خودبخود پدﯾد مياﯾد و جاﯾی كه ماده و جنبش و ھيچ دگرگونی نيست ،زمان ھم جاری نيست و در پی آن ،زمان و ماده بھم آميخته و با ھم ھستند و بدون ھم نميتوانند باشند .پس ھر جا كه ماده بوده زمان ھم بوده و ھر جا كه زمان بوده ،ماده ھم بوده و اﯾن ﯾعنی اﯾنكه ماده در ھر زمانی بوده و اﯾن ھم ﯾعنی ازلی بودن ماده اﯾن اثبات نخست كه با كمك مفھوم فلسفی زمان و جنبش اثبات ميشود. انشتين ھم نشان داده است كه ماده /انرژی و " مكان -زمان" باھم مفھوم و ھستی دارند و ﯾكی از اﯾنجا بی دﯾگری ،از دﯾد فيزﯾك شدنی نيست .پس اﯾنجا ھم ميتوان گفت كه زمان و مكان و ماده باھم آميخته اند و آنھارا نميتوان جدای از ھم دانست و از اﯾنرو ،در ھر زمانی ،ماده ھم بوده و اﯾن ھم ﯾعنی باز ازلی بودن ماده ،كه بار دوم با كمك فيزﯾك انشتينی اثبات ميشود. اﯾن كه ماده حادث زمانی باشد ،در گذشته ھم فرنودی سست بود و برای ھمين ھم فيسوفان كليسا و ﯾا باخدا ،مانند تومس آكينو و ﯾا آنسلم ،اگر درست ﯾادم مانده باشد ،ادعا كردند كه درست است كه ماده ازلی است ولی خود زمان را ھم خدا بھمراه ماده ﯾكجا آفرﯾده است و بدانھا " تقدم ذاتی" دارد .كه از اﯾنجا ھم آفرﯾنش را داشته باشند و ھم از دست ادعای ازلی نبودن ماده كه اثبات نميشد ،رھاﯾی ﯾابند. برای علت ذاتی ھم مثال مياوردند كه شما در ھمان لحظه كه كليد، برق را ميزنيد ،المپ روشن ميشود و ميان عمل شما و روشنی ،تقدم زمانی نيست بلكه تقدم ذاتی است .امّا در اﯾن ميان به بركت انشتين ،ثابت شده است كه ھيچ سيگنالی ،تند تر از نور نميتواند باشد و ھر پدﯾده ای ،كه علت پدﯾده ای دﯾگر است ،ناگزﯾر با ان تقدم زمانی دارد ولی گاھی اﯾن زمان چنان كوتاه بوده كه اﯾن فيلسوفان باستانی ،علت و معلول را بيدرنگ ميپنداشته اند و " تقدم ذاتی" را به ميان انداخته بودند. اكنون ميدانيم كه ميان زدن كليد و روشن شدن المپ ،بسته به درازی سيم ،چند ميلياردم و ﯾا ميليونيوم ثانيه فاصله ی زمانی ھست و بر اﯾن پاﯾه ،اكنون اﯾن مقوله ی تقدم ذاتی ھم از ميان رفته است. اثبات دﯾگر بر اﯾنكه زمان آغاز ندارد ،اثباتی عقلی است و آن اﯾنكه، واژه ھای آغْاز و پاﯾان ،برای چيز ھاﯾی كه در بستر گستراھا ) بـُعد ھا( ھستند ميتواند صادق باشد و نه بر خود گستراﯾان .ﯾعنی شما ميتوانيد بگوﯾيد كه سوسيس ،دارای آغاز و پاﯾان است ولی نميتوانيد بگوﯾيد كه پشت اﯾن دﯾوار جاﯾی است كه دﯾگر جا نيست و مكان پاﯾان ميگيرد! و ﯾا اﯾنكه زمانی بوده كه در پيش از آن ،زمان نبوده ،مثال ً قبل از پرﯾروز ،زمان نبوده و زمان از پرﯾروز آغاز شده .پس واژگانی مانند پس و پيش و آغاز و پاﯾان و ميانه و درازی و پھنا و كوتاھی و غيره ,واژگان گستراﯾی ) ( dimensionalھستند كه ﯾا زمانی و ﯾا مكانی ميباشند temporal ، localو اﯾن واژه ھا را كه خود از گستراھا سر چشمه گرفته اند ،نميتوان بر خود ھمين گستراﯾان سوار كرد .پس اﯾنجا ھم اثبات ميشود كه اصطالح " آغاز زمان" در خود متناقض و بی چم ) sinnlosدر فلسفه آلمانی( ميباشد. پس اﯾنھم كه زمان ميتواند خود آغازی داشته باشد ،نا منطقی است، مگر اﯾنكه اثبات شود كه خود زمان ،چيزی بوده است بر بستر ﯾك 805 of 981
گسترای باالتر و فرای زمان ) و مكان و ماده( ،مانند سوسيس در مكان. كه الھيون در اﯾنجا ھم گير كرده اند ،چون باﯾد در صورت اﯾن ادعا، خدا را نيز كه گوﯾا اﯾنھا آفرﯾده ،گرفتار اﯾن بـُعد تازه فرازمانی بدانند.
•
:hamfekran, 09-02-24, 16:57
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله ماده چيزی است كه بتواند به مشاھده* و آروﯾن در ﯾباﯾد و الكترون ھم ھمواره به مشاھده و آروﯾن در ميامده است، مانند آذرخش و ...ولی ما آنرا به ژوپيتر و خشم ﷲ و ..نسبت ميداده اﯾم . بر اﯾن پاﯾه مقدمه ی شما نادرست است و تازه نتيجه ی شما ھم پيوندی با مقدمه ی شما ندارد ! و ھنوز باﯾد اثبات كنيد كه چرا وجود باﯾد فراگير و بينھاﯾت باشد و بی نھاﯾت در چه چيزی؟ در مكان ،در زمان ،در جرم ،در پدر سوختگی و ﯾا چه ؟
•
*مشاھده ھم تنھا دﯾدن با چشم نيست بلكه در چم فلسفی و دانشيك آن ،ھمان تجربه و درﯾافت چه با ابزار بيرونی و چه با ابزار درونی گيرنده ی داده ھا و آگاھی ھاست.
وجوی که مشاھده ميکنيم مطلق است و نيازی نيست دنبال وجود ھای دﯾگری باشيم چون وجود ندارند .مثل جھان ھای موازی توده ھای ضد ماده
مزدك بامداد:18:40 ,24-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
اگر رنجشی از سوی من اتفاق افتاده از شما عذر ميخواھم .پيری و مرگ زودرس که در انتظار شماست به اندازه کافی شما را ميرنجاند . سفسته گير دادن به سخنگو ! نه انيكه در آن جھان ،ھفتاد حوری و شستاد غلمان در انتظار ماليدن چيز شما ھستند !!
806 of 981
•
مزدك بامداد:18:41 ,24-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
وجوی که مشاھده ميکنيم مطلق است و نيازی نيست دنبال وجود ھای دﯾگری باشيم چون وجود ندارند .مثل جھان ھای موازی توده ھای ضد ماده پس در پی خدا ھم نباشيد.
•
مزدك بامداد:18:44 ,24-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
چطور ممکن است دگرگونی چينش ھای ماده بی ھدف باشد ؟ ﯾک نجار وقتی از چوب درخت ميز ميسازد ھدف دارد ﯾا خير ؟ خير ،اﯾن ھدف نجار نيست ،اﯾن باﯾستگی نيروھای مادی است كه او را به ساختن ميز و ﯾا خوردن سوسيس وادار ميكنند ، ھمچنان كه فشار توده ھای گاز ،خورشيد را به واكنش ھسته ای وادار ميكند و خورشيد از اﯾن واكنش ،ھدفی ندارد ! تنھا در محاوره و زبان عوام است كه ميگوﯾند كه فالنی ،ھدفش ساختن ميز است و ﯾا خوردن سوسيس !
•
:hamfekran, 09-02-24, 21:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد سفسته گير دادن به سخنگو !
807 of 981
نه انيكه در آن جھان ،ھفتاد حوری و شستاد غلمان در انتظار ماليدن چيز شما ھستند !!
• نه اﯾنکه شما از مرگ نمی ترسيد .
:hamfekran, 09-02-24, 21:49
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد پس در پی خدا ھم نباشيد.
•
اﯾن دﯾدگاه شما بود که آنچه مشاھده ميشود وجود مطلق است . پس در پی توده ھای ضد ماده و تجزﯾه کوارک نباشيد و وجود مطلق شما بعد از کشف اﯾن ھا چه ميشود ؟
:hamfekran, 09-02-24, 21:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خير ،اﯾن ھدف نجار نيست ،اﯾن باﯾستگی نيروھای مادی است كه او را به ساختن ميز و ﯾا خوردن سوسيس وادار ميكنند ، ھمچنان كه فشار توده ھای گاز ،خورشيد را به واكنش ھسته ای وادار ميكند و خورشيد از اﯾن واكنش ،ھدفی ندارد ! تنھا در محاوره و زبان عوام است كه ميگوﯾند كه فالنی ،ھدفش ساختن ميز است و ﯾا خوردن سوسيس !
•
ماده را با مادی خلط کردﯾد .توده ھای گاز مادی ھستند ماده انرژی و جنبش است که ھدف ندارد اما چينش ھای ان ھدف دارد برای بار دوم .
808 of 981
ﯾک گياه نيز ھدف دارد اما ھدفش برای خودش مشخص است و نميتوان صد در صد گفت ھمان ھدفی است که ما دارﯾم ھمين طور خورشيد و خيلی چيزھای دﯾگر .
مزدك بامداد:19:37 ,25-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
نه اﯾنکه شما از مرگ نمی ترسيد .
ﯾعنی در منطق شما ،اگر از مرگ بترسيم ،باﯾد ﷲ و اجنه و نوكری آخوند را ھم بپذﯾرﯾم ؟ •
مزدك بامداد:19:39 ,25-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
ماده را با مادی خلط کردﯾد .توده ھای گاز مادی ھستند ماده انرژی و جنبش است که ھدف ندارد اما چينش ھای ان ھدف دارد برای بار دوم . ﯾک گياه نيز ھدف دارد اما ھدفش برای خودش مشخص است و نميتوان صد در صد گفت ھمان ھدفی است که ما دارﯾم ھمين طور خورشيد و خيلی چيزھای دﯾگر . گياه و نجار ھم مانند توده ھای گاز ،ﯾك چينش از ذرات مادی است. كه ھمواره در جنبش است .جنبش او ھدفی ندارد ،فرمانبر نيروھای حاكم بر شراﯾط است .بر اﯾن پاﯾه سخن شما كشك است.
•
مزدك بامداد:19:43 ,25-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
809 of 981
اﯾن دﯾدگاه شما بود که آنچه مشاھده ميشود وجود مطلق است . پس در پی توده ھای ضد ماده و تجزﯾه کوارک نباشيد و وجود مطلق شما بعد از کشف اﯾن ھا چه ميشود ؟ كوارك و فوتون و الكترون و ....را ميبينيم، ﯾعنی اثر وجودی دارند .ھمين كه مانيتور را ميبينيد ،فوتون ھا ھستند .... خدا اثر وجودی ندارد.
•
مزدك بامداد:19:31 ,26-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز آﯾا انرژی دارای ساختمان درونی است ؟ انرژی تنھا بصورت ذرات ) كوانتی( و ﯾا ھمان بسته ھای انرژی دﯾده شده و جود دارد و چيزی ﯾنست جز ھمان جنبش ساختمان درونی از انرژی دﯾده نشده است ،بلكه خود آن ) ذرات آن( ساختمان درونی چيز ھای دﯾگر را درست كرده اند ﯾعنی انرژی پاﯾه ساختمانی و آجر سازمان است.
•
مزدك بامداد:19:39 ,26-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين sprit :
810 of 981
با خواندن نھج البالھه و نھج الفضاحه و حيله المتقين و بخار العنوار و اضول كافی ميتوانيد دﯾد خود را تا بينی تان برسانيد و تاز اجر اخروی ) حوری و غلمان بی مو و (.. ھم به شما خواھند داد.
مزدك بامداد:00:54 ,27-02-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
مزدک دوست داشتنی و عزﯾز بی نھاﯾت سپاس گزارم که وقت با ارزش خود را می گذارﯾد و سواالت و درخواست ما را به بھترﯾن شکل ممکن پاسخ می دھيد!S31 :: S31 :: : : S31
من از فلسفه ھيچ نمی دانم کمی در مورد ماترﯾاليسم در وﯾکيپدﯾا مطالعه نمودم!اما می خواھم با زبان شيرﯾن و گيرای خود از آن و تاثيرش در زندگی تان بگوﯾيد و اﯾنکه چگونه می توان ﯾک ماترﯾاليست بود و.... سپاس: S31 : ماترﯾاليسم ،ﯾك جور نگرش وﯾژه به جھان است كه تنھا برای چيز ھاﯾی ھستی قائل است كه آروﯾن پذﯾر باشند ،ﯾعنی در پيروی % ١٠٠از منطق و خرد ،تنھا بر پاﯾه واقعيت ھای اثبات شده
811 of 981
عمل ميكند و نه بر پاﯾه باور ھا. پاراگراف معترضه: ميان دانستن و باور كردن ،جداﯾی بسيار است و ما تنھا .چيزی را كه نميدانيم ،ميتوانيم باور كنيم .از اﯾن رو دانش ھمان حوزه ی طبيعت/فيزﯾك است ) فيزﯾك در ﯾونانی ﯾعنی طبيعت( و حوزه و قملرو " باور" ھمان فرای طبيعت /متا فيزﯾك می باشد. تعرﯾف "ھيچ" چيست ؟ ھيچ آن است كه اثر وجودی نداشته باشد. زمانی كه ما سيب را ميبينيم ،تنھا ﯾك اثر از اثار وجودی آن را كه با فوتون ھا به چشم ما ميرسد ،درﯾافت و آروﯾن ميكنيم، اگر بوﯾش كنيم ،مولكول ھای ان را آروﯾن ميكنيم و ھمه ی اﯾنھا ،ھيچكدام خود سيب نيستند ،بلكه آثار وجودی آن ھستند و برای ھمين سيب ،دارای وجود است. چيزی كه با آثار وجودی و آروﯾن سروكار دارد ،ھمان دانش است و بر اﯾن پاﯾه ،دستاورد ھای دانش ،از جھان واقعی كه بيرون از ذھن ماست آگاھی ميدھند .امّا ما ﯾك جھان درونی ھم دارﯾم كه ھمان جھان ذھنی ماست و ھمه ی چيز ھاﯾی كه آروﯾن ميكنيم،،در پرده ی سينمای ذھن بازتابيده ميشوند .ولی ذھن ما اﯾن وﯾژگی را دارد كه از راه تركيب و تجرﯾد و انتزاع، موجودات ذھنی درست ميكند كه ھمتای بيرونی و واقعی ندارند. مثال اسب را كه وجود بيرونی دارد با بال كه وجود بيرونی دارد، تركيب ميكند و اسب بالدار را پدﯾد مياورد كه وجود خارجی ندارد. ﯾا با دﯾن قرص ماه و گردی ھنداونه ،مفھومی بنام پرھون ) داﯾره( را پدﯾد مياورد كه در اصل وجود خارجی ندارد ) تجرﯾد( و ... اكنون برای انيكه بدانيم كه چه چيزی وجود بيرونی دارد و ﯾا ندارد ،چيزی جز محك آزمون و اروﯾن ندارﯾم و چيزی كه از اﯾن آزمون و ھفت خوان منطق و خرد سربلند بيرون نياﯾد، در حكم عدم و نبود در جھان واقعی است و پيروی از آن مرگبار و به زﯾان بشر خواھد بود. ماده ھم در تعرﯾف فلسفی ماترﯾاليسم ،آن چيز است كه به آروﯾن در بياﯾد ) نه تنھا آروﯾن مستقيم ،بلكه ھرگونه آروﯾن ( برگردﯾم به ماترﯾاليسم :بزبان ساده ،اگر شما تنھا به دستاوردھای دانش و آروﯾنی ) تجربی( و خردپذﯾر ) عقلی( رفتارو كنش و كار كنيد ،و اندﯾشه ھای خرافی و ادعاھای اثبات نشده و ﯾا اثبات ناپدﯾر را از دخالت در زندگی تان كنار بنھيد ،ﯾك ماترﯾاليست ھستيد .خردگراﯾی و اته اﯾسم ،سوﯾه ھای دﯾگر ماترﯾاليسم در متن ھا و كانتكست ھای گوناگون ھستند.
ھماورد كھن و فلسفی ماترﯾاليسم ھم اﯾده اليسم است كه اصوال ً ھمه ھستی را درون ذھن و خود ذھن و ﯾك اﯾده ميداند كه اكنون كمابيش از ميان رفته و ھماورد تازه ما ،دوآليسم ،بوﯾژه دوآليسم اﯾنتراكتيو ميباشد كه سنگ بنياد اندﯾشه ی دﯾنی است. با پيروی از ماترﯾاليسم و خردگراﯾی ،شارالتان ھا ،دﯾنياران و آخوند ھا فالبين ھا و شعبده باز ھا و دﯾگر خردستيزان ،شانسی برای گول زدن شما ندارند و تنھا قانون مادی و جھان واقعی ،فرمان بر كنش شما ميراند.
812 of 981
سوﯾه ی منفی ! آن ،در كشوری مانند جمھوری اسالمی اﯾن است كه باﯾد اﯾن جھانبينی خود را برای خودتان نگه دارﯾد تا بدست نادانان لينچ و ﯾا گرفتار نشوﯾد و پا بيروی از خرد و ھوشمندانه ،راه خود را حتی در اﯾن پيرامون دوزخی و خردستيز ،بسوی بھزﯾستی و آزادی پيدا كنيد و از پوزﯾسيون و جاﯾگاه واالﯾی كه پيدا خواھيد كرد، اندﯾشه و راه خود را برای دﯾگران نيز ،درخور نگرش نماﯾيد.
•
امير آرﯾا:00:39 ,01-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين sprit :
مزدک دوست داشتنی و عزﯾز ،بی نھاﯾت سپاسگزارﯾم از اﯾن که ﯾکاﯾک دره ھا را بی نصيب نمی گذارﯾد و بی استثنا ھمه را مورد تقوّد ) ببخشيد تفقد ( قرار می دھيد . اگر ممکن ھست با اﯾن ادبيات زﯾبا و مودبانه ی خود در باره ی اﯾن که چطور می توان مثل شما افق دﯾد را تا نوک بينی گسترد ،توضيح بدھيد !
با توضيحی که مزدک عزيز از "ماترياليسم" دادند .می توانيد مقايسه ای بھتر داشته باشيد که کدام يک ديد شما را تا نوک بينی خواھد گسترد!اگر شما با ايشان رابطه ی خوبی نداريد و می خواھيد شخصيت شان را خراب کنيد ارتباطی به ديگران ندارد).و البته زھی خيال باطل(ما خود می توانيم خوب و بد را تشخيص دھيم.ھمان بھتر در بحث ھای دينی با ايشان بحث کنيد نه بحث ھای دانشيک.اين را ھمه می دانند در اين فاروم ھيچ شخصی به اندازه ی "مزدک" با سواد نيست.اگردين با علم و دانش روز مغايرت دارد به مزدک و ما ارتباطی ندارد !!!
سپاس فراوان از مزدک گرامی
مزدك بامداد:01:47 ,01-03-09 ,
بازنوشت : 813 of 981
نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
فرمودﯾد دﯾگر شعبده بازی و ...نمی تواند شما را فرﯾب دھد! بسياری معتقد ھستند دﯾوﯾد کاپرفيد ،مرتاضان و...مدت ھاست علم و دانش را نسبی کرده اند و با استناد به آن می خواھند عقل انسان را محدود جلوه دھند و سو استفاده کنند....
چنين باوری ،دستكم از باور به اجنه و ..ندارد .در زمان كودكی ما كسانی بنام رمّال و فالبين و كولی و سيّد كوه نشين و ..بودند كه ان كارھا را ميكردند و مردم بدانھا نيز " اعتقاد" پيدا كرده ،پول ميدادند .اكنون با پيشرفت فند، اﯾن ھا نيز " مدرن" شده و با شعبده ھای فندی ،مانند گول زدن اپتيكی، عكاسی كرليان ،دستگاه ھای مغناتيس ﯾاب و ..به سر كيسه كردن مردم ميپردازند .برای ھمين ،اﯾنھا ھرگز به دانشمندان ،پروانه ) اجازه( نداده اند كه انيھا را در شراﯾط آزماﯾشگاھی و دانشيك ،آزمون كنند و حتی در قرارداد كاپرفيلدو غيره با كارگران و ﯾارانش آمده است كه اگر اﯾنھا ،حقه ھای شعبده trickرا آسكار وا گوﯾند ،باﯾد تاوان ھای سنگين بپردازند. با اﯾنھمه ،با جستجو در اﯾنترنت و ﯾوتيوب و ساﯾت ھای اته اﯾست ھا و .. ميتوانيد برخی از اﯾن ترفند ھا ب كالھبرداری ھا را ببينيد و درﯾابيد.
شوربختانه تا احمق در جھان است ،علی ساربان است! •
امير آرﯾا:11:44 ,01-03-09 ,
کامال درست است! راستی ! نگرش ماترياليست ھا به "متافيزيک" چگونه است ؟
مزدك بامداد:14:26 ,07-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
سالم مزدك عزﯾز من سه تا سوال دارم ،ممنون ميشم پاسخ بدﯾد. -1آﯾا ميدان مغناطيسی ای مستقل از ميدان الكترﯾكی وجود دارد؟ -2ميدان مغناطيسی درون آھنربا چگونه به وجود می آﯾد ،آﯾا حاصل از حركت بار الكترﯾكی است؟ 814 of 981
-3آﯾا ميتوان با به نوسان در آوردن ﯾك آھنربا موج الكترومغناطيسی توليد كرد؟)مشابه موج الكترﯾكی حاصل از نوسان ﯾك بار الكترﯾكی( -١ميدان كھرباﯾی و آھنرباﯾی ،در واقع ھردو ﯾكی ھستند و ذره نيروبر ھردو ھمان فوتون است ) .دﯾدگاه فيزﯾك كوانتومی( -٢شاﯾد بتوان گفت كه ھر اتمی ﯾك دﯾپول آھنرباﯾی است چون گردش الكترون بگرد ھسته ،ﯾك مومان آھنرباﯾی پدﯾد مياورد:
)اﯾن ھم مضربی از اندازه ی كوانتی بنام " ماگنتون بوھر" است(.
ولی اثر اﯾنھا ھمدﯾگر را معموال ً خنثی ميكند .در تركيباتی مانند آھن سخت ) آھن با كوبالت ﯾا كربن و (..ميتوان با كمك نيروی آھنرباﯾی بيرونی، اﯾن دﯾپول ھا را ھمسو كرد و آنگاه ،جسم ما آھنرباﯾی ميشود
815 of 981
816 of 981
اﯾن اثر دﯾرگاه می پاﯾد تا دوباره ھمسوﯾی اﯾن دﯾپول ھای رﯾز بھم بخورد ) مثال ً گرما و ﯾا برخورد و ضربه ( .در جنس ھای دﯾگر مانند آھن ناب ﯾا نرم ،اﯾن دﯾپول ھا تنھا تا زمانی كه نيروی آھنكھرباﯾی روی آنھا ھست ،ھمسو ھستند و با خاموش شدن آن دوباره بھم ميخورند و جسم دﯾگر آھنربا نيست. -٣بله ،دگرگونی شدت ميدان و ، ..چه اﯾدون با نوسان آھنربا باشد ﯾا جور دﯾگر ،امواج آھنكھرباﯾی پدﯾد مياورد و مثال ً ميتواند الكترون ھا را در ﯾك حلقه ی مسی به جنبش و نوسان در بياورد. اصوال ً ،نوسان و ﯾا جنبش ﯾك بار الكترﯾكی ،خودش ھم ميدان آھنرباﯾی پدﯾد مياورد و بوارونه :و به اﯾن انگيزه ھم ھی اﯾنھا ھمدﯾگر را پدﯾد مياورند و اﯾنگونه ،ﯾك " موج" آھنكھرباﯾی در اسپاس گسترش پيدا ميكند• .
817 of 981
مزدك بامداد:15:25 ,07-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز خواھشمندم در مورد پدﯾد امدن حيات از ابتدا تا آدمی و بوجود امدن جفت گونه ھا توضيح دھيد . http://www.fas.org/irp/imint/docs/rst/Sect20/A12.html
آزماﯾش ميلر نشان ميدھد كه در ميليارد ھا سال پيش در درﯾاھای گرم آنزمان ) به انگيزه ی كنش ھای آتشفشانی
818 of 981
گوﯾا زمين ( ،زنجيره ھای ھيدروكربونی با اتم ھای نيتروژن پدﯾد مياورند كه بداھا اسيد ھای آمينه ميگوﯾند.
819 of 981
820 of 981
Nucleotide & Polynucleotide
اﯾن تركيب ھا و زنجيره ھا ،توان تركيبی بسيار باال دارند و ميتوانند چينش ھا و تركيب ھای فراوانی پدﯾد بياورند
821 of 981
چند تا از اﯾنھا باھم:
822 of 981
823 of 981
چند تا از اﯾنھا باھم:
چند تا از اﯾنھا باھم:
824 of 981
چند تا از اﯾنھا باھم:
825 of 981
http://news.bbc.co.uk/hi/english/static/in depth/sci tech/2000/human genome/stage 1.stm
و از آنجاﯾی كه سيستم ھمواره در پيروی از آنتروپی ھستند، آن چينش ھا و مولكول ھاﯾی كه انرژی را ميگسارند = " مصرف" ميكنند: ) ﯾعنی تراز انرژی باال چگال را به تراز انرژی پاﯾين چگال مياورند( استواری و پاﯾداری بيشتر دارند ) .مفھم بقا و فرازﯾست از ھمين جا كم كم پدﯾد مياﯾد( .برای ھمين ،ھی در اثر تركيب از ﯾكسو و رقابت اﯾن مولكول ھا باھم در گسارش انرژی ،به پدﯾد آمدن مولكول ھا و سيستم ھای پيچيده تر گسارش انرژی در شراﯾط گوناگون انجاميد. خوردن كرم از سوی پرنده و ﯾا چلو كباب از سوی ما و ﯾا شكستن مولكول ھای ھيدروكربور و قند در ﯾاخته و ﯾا سوختن بنزﯾن در موتور خودرو ھمه " گسارش انرژی" بشمار ميروند. اﯾنگونه با ھمين تركيب ھای شانسی و كوركورانه و " انتخاب طبيعی " ) ﯾعنی بجا ماندن آنھاﯾی كه انرژی را بھتر و زودتر از دﯾگران پيدا كرده و می گساردند و شكسته شدن ناتوان تر ھا و گساردن انرژی پيوندی اتمھای آنھا بدست مولكول ھای " زرنگ" تر ) ﯾعنی دارای تركيبی كه ھمسو تر با پيرامون بوده و دستيابی آنھا را به انرژی ،آسان تر ميكرده و ﯾا مولكول ھای " تيزی" كه مولكول ھای دﯾگر رقيب را ميشكسته كه اﯾن ھمان مثال ً شاخ گاو و ﯾا دندان ببر است در سنجه ای تراز باالتر( ميشكستند ،سرانجام ساﯾد پس از ﯾك ميليارد سال ،نچستين سنگ پاﯾه زندگی كربی امروزی ،ﯾعنی ھمان ﯾاخته پدﯾد آمده است .پس از اﯾن شتاب گرفتن دراز ميليارد ساله، دﯾگر خود اﯾن ﯾاخته ھا بودند كه باھم به نبرد و ﯾا به ھمكاری ميپرداختند و بازھم در انتخاب طبيعی ،روشن شد كه اگر گروھی ﯾاخته دست به ﯾكی كنند ،ميتوانند ﯾاخته ھای تكی ) ھمان تك ﯾاخته ھا كه اكنون بنام ميكرب و باكتری و آميب و ..ميشناسيم( را آسان تر پس برانند و ﯾا نابود كنند و ﯾا " بخورند". از اﯾنكھا ،سيستم ھای چند ﯾاخته ای ولی بدون سيستم مركزی و ﯾگانه پدﯾد آمد .سپس ،روشن شد كه ان گروه از چند ﯾاخته ھا
826 of 981
كه به ﯾك فرمان و با تقسيم كار ،كنش و كار ميكنند ) مثال ً گروھی از ﯾاخته ھا در پی طعمه ) انرژی( ميگردند و گروھی آنرا ميكشند و انرژی اش را ميگيرند گروھی از سيستم پدآفند ميكنند ،كارآمد تر از گروھی ھای ﯾاخته ای ھستند كه بدون سيستم و سازماندھی با ھم ھستند و بدﯾن گونه ،چند ﯾاخته ھاﯾی با بافت ھای گوناگون و سيستم فرمان مركزی پدﯾد امدند كه ھمه ما ھم از اﯾن سيستم ھا ھستيم . امّا تالش برای ھمسوﯾی با پيرامون ،و فرازﯾست ،ھمچنين درخواست ميكرد كه ﯾك سيستم ،بتواند خود را دگرگون كند و چون دگرگونی در سيستم پيچيده ی "پدر" ممكن نبود ،باﯾد اﯾن دگرگونی در سيستم " پسر" انجام ميشد و چون سيستم به اﯾنده و به شراﯾط " كور" بود ،باﯾستی بتواند چنين "پسر" پدﯾد بياورد كه ھركدام اندك دگرگونی با دﯾگری داشته باشد كه دستكم ﯾكی شان در ﯾك شراﯾط وﯾژه ،بجا بماند و زادمان او برجای ماند. درست مانند اﯾنكه شما سھام ھای كارخانه ھای گوناگون را بخرﯾد كه دستكم ﯾكی شان سود ميكند ،در حاليكه اگر تنھا سھام ﯾك كارخانه را بخرﯾد ،ممكن است ورشكست شود و ھمه آﯾنده ی شما برباد رود. اﯾنكار معموال ً با جھش ژنتيكی ،ﯾعنی ھمان دگرگونی در مولكول ھای پروتئنينی ) كه از ھمان اسيد ھای امينه ھستند( با اثر مواد سيمياﯾی و ﯾا پرتو ھای طبيعی رادﯾو اكتيو زمين و كيھان كه در پيرامون ما ھست ،انجام ميشد ولی گاه اﯾن سيستم ھا در جاﯾی كه دو ﯾاخته و دو سيستم اندك متفاوت با ھم" تركيب " ميشدند ،دارای گوناگونی ) تنوع( بيشتری ميشدند كه شانس فرازﯾست انھا را بيشتر ميكرد و از اﯾنرو در برخی از سيستم ھا ،امكان دو جنسی بودن پدﯾد امد. نخست ﯾك سيستم ،ھر دو جنس را داشت ) كه اكنون نر و ماده ميگوﯾيم( ولی كم كم ،اﯾن دو جنس از ھم جدا سده و ﯾك سيستم تنھا دارای ﯾك جنس و ﯾك سكس شد. ) البته اكنون ھم ﯾاخته ھای بی جنس مانده كه با بخش شدن ،فراوانی پيدا ميكنند و ﯾا جاندارانی كه دو جنسی ھستند و حتی ميتوانند خودشان با خودشان جفت گيری كنند و ﯾا در برخورد باھم ،ﯾكی رل نر و ﯾكی رل ماده را بازی كند و معموال ً انكه زرنگ !تر است ،زودتر ژن خود را به آن سيستم دﯾگر ميرﯾزد و ان ﯾكی ناچار رل ماده را بازی ميكند(. پس امتياز دو جنسی ھا اﯾن است كه شانس بيشتری برای فرازﯾست دارند ولی ھزﯾنه ی بيشتری باﯾد برای جفت ﯾابی و دادن ژن خود باﯾد بپردازند ،در حاليكه تك جنسی ھا و دو جنسی ھا ،اﯾن ھزﯾنه را ندارند و در گاه ناچاری با خودشان جفت گيری ميكنند ولی چون دﯾگر "گوناگونی" گسترده ندارند و تنھا سھام ﯾك كارخانه را خرﯾده اند ،شانس ھمسازی با پيرامون و فرازﯾستشان اﯾنجا كمتر است و برای ھمين اﯾن گونه سيستم ھا نتوانسته اند به سيستم ھای پيچيده و فرگشته تری مانند ما دگرگون شوند .ولی بازھم چون ما از اﯾن ھا پدﯾد امده اﯾم ، ،اھسا نرو ماده بودن ھردو در ما ھست و در اثر راھنماﯾی ھورمون ھاست كه بسوی ﯾكی ميروﯾم و اگر اﯾنجا بی سامانی پدﯾد بياﯾد ،چه بسا نرﯾنه ھاﯾی كه حس مادﯾنگی پيدا كنند و ﯾا بوارونه• .
827 of 981
آسمان:17:56 ,07-03-09 ,2
متشكرم سوالی دﯾگر ،آﯾا برای فركانس امواج الكترومغناطيسی محدودﯾتی وجود دارد؟ ﯾعنی آﯾا ميشود گفت كه فوتونھاﯾی با فركانسی بيشتر از ﯾك مقدار مشخص ،و ﯾا فوتونھاﯾی با فركانسی كمتر از ﯾك مقدار مشخص ،امكان وجود ندارند؟
مزدك بامداد:18:31 ,07-03-09 , در تئوری نميتوان مرزی برای پاﯾين و ﯾا باال بشمار آورد ولی در عمل از كمترﯾن ذره ی انرجی ،مانند background rays كه انرجی آنھا نزدﯾك به صفر مطلق است سخن در ميان است و در انرژی ھا باال ھم چنين فوتون ھاﯾی عمال ً از مرزی به باال ،پدﯾد نميآﯾند و پر انرژی ترﯾن آنھا ،در واكنش ھای ھسته ای در ستارگان پدﯾد مياﯾند.
•
:atheist, 09-03-08, 22:38
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-١خير، در اتم ،الكترون در ﯾك تراز وﯾژه ی انرژی است ،زمانی كه انرژی آن افزوده گردد به ﯾك تراز ) ﯾا مدار با مدل بور( باالتر ميرود ولی ھرگز ميان مكان دو مدار الف و ب نميتواند باشد.
828 of 981
ذانه ھای مكان را ھم باﯾد برای نمونه ،مانند خانه ھای شانه ی انگبين زنبور ھا بپندارﯾد كه كامال ً اﯾن خانه ھا بھم پيوسته اند ولی زنبور ميتواند درون ﯾك خانه و ﯾا خانه ی دﯾگر باشد و خود اﯾن خانه ی شانه ی كندوی انگبين ،دﯾگر به بخشھای رﯾز تر بخش پذﯾر نيست و مثال ً نميتوان گفت كه زنبور در نيمه ی راست خانه الف است و معنی دانه دانه بودن مكان و اﯾنكه ميان آنھا فاصله مكانی نيست ھم ھمين<-.
ذرات گوناگون ماده ميتوانند در برخی از اﯾن خانه ھا " باشند" و ﯾا نباشند و نه در بخشی رﯾز تر از آنھا. منظور از دانه ھای "مكان" ھم ھمين است و نباﯾد انگاشت خود
829 of 981
را از دانه ھای ذرات كه با ھم فاصله دارند ،به مكان ھم گسترش داد. -٢آری.
•
بسيار جالب است .می توان اينگونه انگاشت که در لحظه مھابنگ تمام کوانت ھای مکان در يک کوانت بوده اند و بعد جدا شدند و از اين رو ھمه جا ھمان مکان مھابنگ است و چون اين کوانت پر بوده از انرژی ) يا ھمش يا ھيچ ( پس جنبشی بوده که در مکان بوده ولی به مکان نياز نداشته است . و فتون مثآل 100کوانت مکان را ميگيرد و تغيير در فرکانس ان در اين 100کوانت انجام ميشود و باز نيازی به مکان ندارد . اينگونه درک اين دو موضوع اسان تر شد .
مزدك بامداد:15:29 ,10-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز گل کاشتيد . گياھان نيز از ھمان تک سلولی ھا بوجود امدند ؟ اجداد ما و گياھان ﯾکی است ؟ به آن ﯾاخته ھای نخستينی كه تنھا بخشی از ﯾاخته ھای كنونی ھستند ،اگر بتوان " اجداد" گفت ،بله ،ﯾكی ھستند و كال ً جد ھمه ی ما ھمان كربن و ھيدروژن و نيتروژن و اسيد ھای امينه است !! تكياخته اھی گياھی ھنوز ھم ھستند و نام آنھا باكتری است
830 of 981
جانوران = Animalia قارچ ھا = Fungi گياھان = Chloroplastida
نوترينو:01:00 ,13-03-09 ,0
پس از چند روز توانستم گفتار را تا اﯾنجا دنبال كنم ،بعضی پستھا بسيار قابل تامل بودند خصوصا پستھای جنابمزدككه الزم ميبينم بخاطر صرف وقت و مھربانی از اﯾشان به نوبه خودمسپاسگزارینماﯾم ،ھر چند كه توسط چندلگد پران فحاشبه دستمال كشی متھم شوم .برای بنده كه بسيار تاپيك آموزنده ای بوده. اما بعضی موضوعات و سواالتی چند: بازنوشت : نگارنده ی نخستين : بازنوشت :
831 of 981
بسياری معتقد ھستند دﯾوﯾد کاپرفيد ،مرتاضان و...مدت ھاست علم و دانش را نسبی کرده اند و با استناد به آن می خواھند عقل انسان را محدود جلوه دھند و سو استفاده کنند.... تا آنجا كه بنده ميدانم كاپرفيلد استاد بازی با آﯾنه ھا و نور است .وی ﯾك شعبده باز و تردست بسيار كارآزموده و دارای سوابق خانوادگی در اﯾن رشته است.ھمانطور كه جناب مزدك اشاره كردند بسيار به افشای حقه ھاﯾشان حساسند.
مزدك بامداد:22:34 ,13-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز آﯾا ژن من با شما متفاوت است ؟ چه مرزی در اﯾن تفاوت وجود دارد که ما را از ھم و ھر دو ما را از ميمون ھا جدا ميکند ؟ آری ھمينگونه است. تفاوت ھا زمانی گونه ھا را از ھم جدا ميكند كه آنھا دﯾگر توانا به زادو زای با ھمدﯾگر نباشند .برای نمونه ،سفيد پوستانی كه ھمسر سياه پوست دارند و بچه دار ميشوند ،ﯾعنی انيكه ھنوز وابسته و درون ﯾك گونه ھستند .ولی برای نمونه ،خران ميتوانند با اسبان جفت گيری كنند و از آن قاطر پدﯾد مياﯾد كه تواناﯾی زادمان را ندارد ،ﯾعنی انيكه خر و اسب در مرز جدا شدن گونه ھاﯾشان با ھم ھستند .آدمی ھم با ميمون نميتوانند بچه دار شوند، ﯾعنی اﯾنكه گونه ھای آنھا كامال ً از ھم جدا شده است. در درون ﯾك گروه ژنی و ﯾا ﯾك گونه ھم دگرگونی ھاﯾی ھست كه بدانھا " وارﯾاسيون" ﯾك گونه ميگوﯾند ،مانند سياھی و سفيدی پوست ،تناسب ھای گوناگون اندام ھا و غيره..
•
مزدك بامداد:23:06 ,13-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
پس از چند روز توانستم گفتار را تا اﯾنجا دنبال كنم ،بعضی پستھا بسيار قابل تامل بودند خصوصا پستھای جنابمزدككه الزم ميبينم بخاطر صرف وقت و 832 of 981
مھربانی از اﯾشان به نوبه خودمسپاسگزارینماﯾم ،ھر چند كه توسط چندلگد پران فحاشبه دستمال كشی متھم شوم .برای بنده كه بسيار تاپيك آموزنده ای بوده. اما بعضی موضوعات و سواالتی چند: نگر داوكينز نيز مبنی بر ژنھای خودخواه ھمين است)البته نه به عنوان ھدف آفرﯾنش( :ژنی موفق تر است كه ماشين قوﯾتر )جسمی-سخت افزاری ﯾا ھوشی-نرم افزاری( بسازد كه بتواند بر آن سوار شود. در نگر من اﯾنكه ﯾك ژن ھم در اﯾن امر موفق شود ،ﯾعنی از نظر تكاملی به جاﯾی برسد كه مثل انسان بتواند بصورت مصنوعی نيز بقای خود را با دستكاری در ھمان ژن تضمين نماﯾد ،برای بقيه ھم كفاﯾت ميكند ،چه اﯾنكه اﯾنگونه مثال بقای ژن اسب و گاو و گوسفند ھم تضمين می شود ﯾا انسان قوانينی برای محيط زﯾست تدوﯾن ميكند و گونه ھای جانوری و گياھی دﯾگر را ھم برای بقای خود حفظ می كند. جالب است كه قبل از آن داﯾناسورھا را آفرﯾده و چون "آنان سركشی كردند" از آسمان گوگرد و آتش بارﯾده و كباب جوجه داﯾن! درست شده ،تا جانوران دﯾگر عبرت بگيرند! بنابراﯾن صحبت از قبل از زمان پالنك بی معنی می شود؟ ﯾعنی ابعاد بی معنی ميشوند و طبيعتا قبل و بعد بيگ بنگ برابر ھستند .آﯾا ما قبل از بيگ بنگ ھستيم ﯾا بعد از آن؟ ﯾا اﯾن پرسش نادرستی است؟ جاﯾی )مجله دانشمند؟( خوانده ام كه ھاوكينگ مشكل تكينگی در بيگ بنگ را بوسيله وارد كردن زمان مختلط و مجازی در معادالت حل كرده و نشان داده اصال تكينگی وجود نداشته .اگر زمان را از جنس مختلط لحاظ كنيم بازھم صحبت از ابتدا و زمان صفر بی معنی می شود؟ شاﯾد بتوان اﯾنگونه در نظر گرفت كه زمان و كال ابعاد مختلط و مجازی ھستند ولی در ناھنجاری ھاﯾی كه در خال روی ميدھد جھانھاﯾی توليد ميشود كه ساكنان احتمالی آن زمان و ابعاد خودشان را حقيقی اندازه گيری ميكنند. ﯾك پرسش بی معنی دﯾگر :زمان با چه سرعتی ميگذرد؟! اگر برای جناب مزدك ممكن است در مورد فرجامھای احتمالی جھان ھم توضيح بدھند.
جاﯾی خوانده ام كه حيات اصوال مانند جرم وﯾژگی ذاتی ماده است ،قولی دﯾگر ھم ميگوﯾد بذر حيات در كل جھان پراكنده است .به نگر من حيات و زندگی كامال در راستای قانون دوم ترمودﯾناميك است چون موجودات زنده بی نظمی را شتاب می بخشند.
البته طبيعتا منظورتان به ھم چسبيدن اتفاقی ﯾاخته ھای اوليه است؟ و اصوال 833 of 981
ضرﯾب امنيت ﯾك جمعيت بيشتر از مجموع تك تك آنھاست.
تا آنجا كه بنده ميدانم كاپرفيلد استاد بازی با آﯾنه ھا و نور است .وی ﯾك شعبده باز و تردست بسيار كارآزموده و دارای سوابق خانوادگی در اﯾن رشته است.ھمانطور كه جناب مزدك اشاره كردند بسيار به افشای حقه ھاﯾشان حساسند.
درباره ی زمان پالنك :خير ،چون اكنون دﯾگر بيشتر فيزﯾكدانان با اندر كردن افكت ھای كوامتومی ،تكينگی را ناشدنی ميدانند ) و اﯾنكه ھرگز ھيچ تكينگی راستين دﯾده نشده و تنھا در محابات رﯾاضی بوده ( ،دﯾگر نميتوان مانند ٣٠ﯾا ۴٠سال پيش از آغاز زمان در ١۴ميليارد سال پيش در تكينگی سخن گفت بلكه ميتوان از زمان پيش از مھابنگ ھم سخن گفت ،چرا كه مھانبگ تنھا ﯾك پله ی گذر جھان پيش از مھابنگ به جھان پس از مھابنگ بوده و جھان پيش از مھابنگ بوارونه اﯾن جھان در اﯾن زمان كه در گسترش است ،در كاھش و درھم فرورفتن مكان ) انقباض مكان( بوده
834 of 981
835 of 981
و برای ھمين ،اكنون ﯾك نگره ی جھان چرخه ای ) سيكلی( با " برن " ھا بدست داده شده است كه ميگوﯾد كه مھابنگ ھا پی در پی و بگونه ی چرخه ای با برخورد برن ھا بھم روی داده و روی خواھند داد.
•
نوترينو:10:36 ,14-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
درباره ی زمان پالنك :خير ،چون اكنون دﯾگر بيشتر فيزﯾكدانان با اندر كردن افكت ھای كوامتومی ،تكينگی را ناشدنی ميدانند ) و اﯾنكه ھرگز ھيچ تكينگی راستين دﯾده نشده و تنھا در محابات رﯾاضی بوده ( ،دﯾگر نميتوان مانند ٣٠ﯾا ۴٠سال پيش از آغاز زمان در ١۴ميليارد سال پيش در تكينگی سخن گفت بلكه ميتوان از زمان پيش از مھابنگ ھم سخن گفت ،چرا كه مھانبگ تنھا ﯾك پله ی گذر جھان پيش از مھابنگ به جھان پس از مھابنگ بوده و جھان پيش از مھابنگ بوارونه اﯾن جھان در اﯾن زمان كه در گسترش است ،در كاھش و درھم فرورفتن مكان ) انقباض مكان( بوده
836 of 981
و برای ھمين ،اكنون ﯾك نگره ی جھان چرخه ای ) سيكلی( با " برن " ھا بدست داده شده است كه ميگوﯾد كه مھابنگ ھا پی در پی و بگونه ی چرخه ای با برخورد برن ھا بھم روی داده و روی خواھند داد.
• پس در مجموع زمان ازلی ميشود و مكان تپنده؟ آﯾا ممكن است اگر در ابتدای ﯾك مھبانگ ابعاد دﯾگری ھم گشوده شوند آنگاه ﯾكی از آنھا فرای محور زمانی باشد؟ واژه "مھبانگ" درست است ﯾا " مھابنگ" ؟
مزدك بامداد:16:31 ,14-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
پس در مجموع زمان ازلی ميشود و مكان تپنده؟ آﯾا ممكن است اگر در ابتدای ﯾك مھبانگ ابعاد دﯾگری ھم گشوده شوند آنگاه ﯾكی از آنھا فرای محور زمانی باشد؟ واژه "مھبانگ" درست است ﯾا " مھابنگ" ؟ بله، زمان ھم وجود خارجی ندارد و تداعی از جنبش ماده است ،در واقع ما چيزی بنام گذست و آﯾنده ندارﯾم و ھرچه ھست تنھا ذرات مادی در مكان و ..جنبش ھست ،ﯾعنی تنھا زمان " حال" وجود دارد .ولی ما جانداران برای فرازﯾست ،دارای وﯾر memoryھستيم كه توان محاسبه " اﯾنده" را از " گذشته" داسته باشيم ،مثال ً خفاش بتواند مسير پشه را درﯾافته و جای حمله و گرفتن و خوردن پشه را محاسبه نماﯾد. واژه ی درست ھم ھمان است كه بيشتر بكار ببرند و بيشتر به چم big bangبخورد = big .مه ،ﯾا مھا = bang ،تركيدن ،بانگ درشت.. چون اﯾن واژه اصل اﯾرانی ندارد ،اﯾن است كه درست و نادرست ھم ندارد.
•
مزدك بامداد:16:54 ,14-03-09 ,
بازنوشت : 837 of 981
نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
2پرسش جناب مزدک. .1مائوئيسم چيست؟)توضيح کاملی احتياج دارم( .2استالينيسم چيست؟ بسيار ممنون ميشم اگه پاسخ بدﯾد.
ماركسيسم ﯾك جھان بينی مادی و كارگری نيرومند در جھان بود و ھست كه در كشور ھای گوناگون خواستند آنرا پياده كنند ولی نسبت به شراﯾط ھر كشور و روش پياده كردن ان و اختالف ھای سياسی ،رنگ ھا و ورژن ھای گوناگونی از آن پدﯾد آمد .برای نمونه نخستين بار كه در روسيه بدست لنين پياده´شد ،راه و روش سياسی لنين در اجرای ماركسيسم، به نام " لنينيسم" مشھور شد ،در حاليكه دوست وی بنام تروتسكی ،در جزئياتی ،نگره ھای دﯾگر داست و راه و آﯾين وی بنام " تروتسكيسم " پرآوازه شد .پس از لنين ،استالين بر سر كار امد كه برخی از راه ھای لنين را پی نگرفت و فزون بر اﯾن در شراﯾتی بود كه ناچار شد كه درشتی بيشتری نسبت به دشمنان كمونيسم كه گاه دشمان خودش را ھم بجای دشمنان كونيسم جا ميزد ،روا كند و از خود نوعی رھبر مقدس و ان´تقاد- ناپدﯾر بسازد و راه را بر ھرگونه پيشرفت از راه انتقاد سالم ھم ببندد .اﯾنگونه خشونت و درشتی و خودكامگی و كشتار وی بنام " استالينيسم " مشھور شد .در ھمان سالھا ،در چين ھم انقالب كموﯾنستی شد و مائو تسه تونگ رھبری انرا داشت و با وجود دوستی ھای آغازﯾن با روس ) شوروی( ،برای اﯾنكه نا وابستگی خود به روس را نشان دھد و به انگيزه ی اختالف منافع با روس و اﯾنكه برخالف شوروی ،كه كمونيسم ان بيشتر كارگری و صنعتی بود ،در چين كمونيسم كشاورزی و دھقانی پا گرفته بود ،مائو ،روش ھا و اﯾين ھاﯾی را پدﯾد آورد كه با روش ھای شوروی اختالف داشت و بيشتر رنگ دھقانی بخود گرفته بود و مثال ً بجای كارخانه ھای بزرگ مادر ،كارگاه ھای كوچك روستاﯾی بر پا ميكردند كه بازده و راندمان پاﯾين تری داشت ولی روستا ھا را بيشتر بھا ميداد و ..اﯾنگونه روش نام " مائوئيسم " گرفت.
•
---------------------------------------------------مائوئيسم ه آزاد از وﯾکیپدﯾا ،دانشنام ٔ
ﯾک پوستر چينی که در آن مارکس ،انگلس ،لنين ،استالين و مائو به تصوﯾر کشيده شدهاند و اﯾن جمله در آن به چشم ميخورد» :زنده باد مارکسيسم-لنينيسم و مائو تسه تونگ«
838 of 981
مائوئيسم برداشت سياستمدار انقالبی و تئورﯾسين حزب کمونيست چين مائو تسه تونگ )زاده -١٨٩٣درگذشته (١٩٧۶از مارکسيسم بود که جمھوری خلق چين را در سال ١٩۴٩با شکست دادن نيروھای چيانگ کای شک رئيس جمھور وقت چين بنيان گذاشت. مائوئيسم] [٢] [١به نقش برجسته دھقانان و روستائيان در انقالب کارگری و بر اھميت فرھنگ به عنوان عنصری که میتواند بر اقتصاد سوسياليستی تأثير گذارد تاکيد میکرد. با وجود آنکه حزب کمونيست چين در سال ١٩٢١تأسيس شد ،عقاﯾد سوسياليستی در چين قبل آن ھم راﯾج بودهاست .عقاﯾد سوسياليستی در اواخر قرن ١٩وارد چين شدند و در سال ،١٩٠٧کمونيسم آنارشيستی شکل غالب عقاﯾد سوسياليستی در چين بود. پس از مرگ استالين در سال ،١٩۵٣رھبر جدﯾد شوروی نيکيتا خروشچف جناﯾات استالين و کيش شخصيت وی را محکوم کرد .او بر لزوم بازگشت به تفکرات لنين و اﯾجاد تغييرات در روشھای کمونيستی تأکيد کرد .با اﯾن وجود ،اصطالحات خروشچف بر تفاوتھای اﯾدئولوژﯾکی ميان جمھوری خلق چين و شوروی دامن زد که اﯾن امر دھه ١٩۶٠کامال ً آشکار شد .اختالف چين و شوروی در جنبش کمونيسم بين المللی به خصومت آشکار مبدل شد و چين خود را رھبر جھان در حال توسعه معرفی کرد که در برابر او دو ابر قدرت ﯾعنی شوروی و آمرﯾکا اﯾستادگی میکند. احزاب و گروهھاﯾی که از حزب کمونيست چين حماﯾت میکردند در انتقاد از رھبری شوروی خود را »ضد تجدﯾد گراً معرفی کرده و حزب کمونيست شوروی و احزاب متحد با آن را «سرماﯾه داران» تجدﯾد گرا خواندند .اختالف چين و شوروی باعث اﯾجاد اختالف و تفرقه ميان احزاب کمونيستی سراسر جھان گردﯾد .به خصوص ،حزب کار آلبانی از جمھوری خلق چين حماﯾت کرد .حزب کمونيست چين تحت رھبری مائو به نيروی کمونيسم بين المللی تبدﯾل شد .اﯾدئولوژی حزب کمونيست چين ،اندﯾشه مائو )ﯾا ھمان «مائوئيسم" توسط بسياری از گروهھا و احزاب مورد پذﯾرش قرار گرفت. ﯾکی از مثالھای بارز دﯾگاه مائوئيستی انقالب تساوی طلب که در لوای مفھوم دموکراسی جدﯾد مائو مطرح شد کامبوج دموکراتيک بود که توسط خمرھای سرخ و تا حدی پول پوت اداره میشد .چين و کره شمالی تنھا دول کمونيستی بودند که دولت خمرھای سرخ با آنھا در ارتباط مستقيم بود .خمرھای سرخ در حمله وﯾتنامیھا سرنگون شدند و چين شورشيان خمرھای سرخ را مسلح کرد. پس از مرگ مائو و به قدرت رسيدن تنگ شيائوپنگ ،جنبش بين المللی مائوئيسم دچار آشفتگی شد .گروھی رھبری جدﯾد چين را پذﯾرفت و گروه دﯾگری با رد اﯾن پذﯾرش تعھد خود را نسبت به مائو ثابت کرد و گروه سوم ھم مائوئيسم را رد کرد و با حزب کار آلبانی متحد شد. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%A6%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3%D9%85
-----------------Stalin
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86
-----------------استالينيسم
ه آزاد از وﯾکیپدﯾا ،دانشنام ٔ
839 of 981
پرش به :ناوبری ,جستجو استالينيسم نوعی تفکر و شيوه حکومتی است[١]. نسخه استالينی سوسياليسم ،با تغييرات اندکی ،اتحاد جماھير شوروی را اﯾجاد کرد و بر احزاب کمونيست در سراسر جھان تأثير گذاشت .استالينيسم امکان اﯾجاد ﯾک جامعه کمونيستی بر اساس برنامه جامع صنعتی شدن و اشتراکی کردن در USSRرا مطرح کرد .توسعه سرﯾع صنعت و مھمتر از آن ،پيروزی شوروی سابق در جنگ جھانی دوم اﯾن دﯾدگاه را حتی تا ده سال پس از مرگ استالين در سراسر جھان معرفی کرد. استالينيسم قول اﯾجاد ﯾک جامعه کمونيستی در طی سی سال را مطرح کرد .با اﯾن وجود ،تحت رھبری استالين ،امکان اﯾجاد کمونيسم در چارچوب مدل روسی فراھم شد. وی در شوروی سابق فضای سرکوبی را به وجود آورد که بر زندگی ھمه مردم تأثير گذاشت .رشد اقتصادی کاھش پيدا کرد و رانت خواری و فساد سياسی مقامات دولتی باال گرفت که در نتيجه مشروعيت سيستم دولتی شوروی را زﯾرسئوال برد. عليرغم فعاليت کمين ترن ،حزب کمونيست شوروی سياست استالينی »سوسياليسم در ﯾک کشور« را اتخاذ کرد و ادعا نمود که به علت » افزاﯾش دعواھای طبقاتی تحت نظام ھای سوسياليستی« می باﯾست سوسياليسم را در تنھا ﯾک کشور اﯾجاد نمود. لئون ترتسکی اﯾن تغيير وضعيت از جھانی سازی مارکسيت را زﯾر سئوال برد و نظرﯾه » انقالب پاﯾدار « را مطرح کرد که بر ضرورت ﯾک انقالب جھانی تأکيد دارد. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85
نوترينو:21:31 ,14-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بله، زمان ھم وجود خارجی ندارد و تداعی از جنبش ماده است ،در واقع ما چيزی بنام گذست و آﯾنده ندارﯾم و ھرچه ھست تنھا ذرات مادی در مكان و ..جنبش ھست ،ﯾعنی تنھا زمان " حال" وجود دارد .ولی ما جانداران برای فرازﯾست ،دارای وﯾر Memoryھستيم كه توان محاسبه " اﯾنده" را از " گذشته" داسته باشيم ،مثال ً خفاش بتواند مسير پشه را درﯾافته و جای حمله و گرفتن و خوردن پشه را محاسبه نماﯾد. واژه ی درست ھم ھمان است كه بيشتر بكار ببرند و بيشتر به چم big Bangبخورد = Big .مه ،ﯾا مھا = Bang ،تركيدن ،بانگ درشت.. چون اﯾن واژه اصل اﯾرانی ندارد ،اﯾن است كه درست و نادرست ھم ندارد.
•
بسيار سپاس كه به ساده ترﯾن شيوه پاسخ ميدھيد. نگرتان درباره واژه ھاﯾی چون "معشوق" و ...كه در اشعار بزرگان فرھنگ ما بكار رفته و دﯾن مداران آنرا بجای خدای خوﯾش جا زده اند چيست؟
840 of 981
نشانه:22:24 ,14-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
آری ھمينگونه است. تفاوت ھا زمانی گونه ھا را از ھم جدا ميكند كه آنھا دﯾگر توانا به زادو زای با ھمدﯾگر نباشند .برای نمونه ،سفيد پوستانی كه ھمسر سياه پوست دارند و بچه دار ميشوند ،ﯾعنی انيكه ھنوز وابسته و درون ﯾك گونه ھستند .ولی برای نمونه ،خران ميتوانند با اسبان جفت گيری كنند و از آن قاطر پدﯾد مياﯾد كه تواناﯾی زادمان را ندارد ،ﯾعنی انيكه خر و اسب در مرز جدا شدن گونه ھاﯾشان با ھم ھستند .آدمی ھم با ميمون نميتوانند بچه دار شوند، ﯾعنی اﯾنكه گونه ھای آنھا كامال ً از ھم جدا شده است. در درون ﯾك گروه ژنی و ﯾا ﯾك گونه ھم دگرگونی ھاﯾی ھست كه بدانھا " وارﯾاسيون" ﯾك گونه ميگوﯾند ،مانند سياھی و سفيدی پوست ،تناسب ھای گوناگون اندام ھا و غيره..
•
مزدک عزﯾز وارﯾاسيون ھا ميتوانند باعث شوند نژادی از نژاد دﯾگری برتر شوند .مثآل بگوﯾيم تفاوت در وارﯾاسيون ھا باعث شده نژاد ارﯾاﯾی زرنگتر و باھوش تر از نژاد ھای دﯾگر باشد و اﯾن ژنتيکی است ؟ سوالی دﯾگر تا انجا که ميدانم جھش ژنتيکی در آزماﯾشگاه ھا به صورت مستقيم مشاھده نشده شاھدانی نيز در مورد اﯾن موضوع وجود ندارند در چه صورتی ميتوان به اﯾن نظرﯾه به صورت قابل اعتماد نگاه کرد ؟
مزدك بامداد:02:23 ,15-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز وارﯾاسيون ھا ميتوانند باعث شوند نژادی از نژاد دﯾگری برتر شوند .مثآل بگوﯾيم تفاوت در وارﯾاسيون ھا باعث شده نژاد ارﯾاﯾی زرنگتر و باھوش تر از نژاد ھای دﯾگر باشد و اﯾن ژنتيکی است ؟ سوالی دﯾگر تا انجا که ميدانم جھش ژنتيکی در آزماﯾشگاه ھا به صورت مستقيم مشاھده نشده شاھدانی نيز در مورد اﯾن موضوع وجود ندارند در چه صورتی ميتوان به اﯾن نظرﯾه به صورت قابل اعتماد نگاه کرد ؟
841 of 981
بله ،اگر برتری را در تراز ھوش بدانيم ،اﯾن امكان ھست كه ﯾك وارﯾاسيون از وارﯾاسيون دﯾگر با ھوش تر و ﯾكی از دﯾگری چابك تر و ﯾا بلند باالتر و ﯾا كوتاه تر باشد ،ھمچنان كه سفيدی پوست با سياھی متفاوت است .امّا مطرح كردن اﯾن امكان از دﯾد سياسی و ھمبودﯾن ،كار درستی نيست. ھمه چيز نياز به مشاھده ی مستقيم ندارد و آروﯾن آثار وجودی آن بسنده است .برای نمونه ،در داستان ملخ ھاﯾی كه نسبت به زھر آفت بنام Ddtكه در نزدﯾك ۵٠سال پيش كه ﯾادم است بكار ميرفت ،اﯾمن شدند ،ازبرای داشتن ژن متفاوت از جھش بود .در اﯾن ھم گمانی نيست كه پرتو ھای رادﯾو اكتيو كه در ھمه جای زمين ميتابند و ﯾا برخی مواد شيمياﯾی ميتوانند به دگرگونی كد ژنتيك بينجامند كه بيشتر شان ھم زﯾانبار است.
•
مزدك بامداد:02:36 ,15-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
بسيار سپاس كه به ساده ترﯾن شيوه پاسخ ميدھيد. نگرتان درباره واژه ھاﯾی چون "معشوق" و ...كه در اشعار بزرگان فرھنگ ما بكار رفته و دﯾن مداران آنرا بجای خدای خوﯾش جا زده اند چيست؟ اﯾنھا بسته به سده ی گوﯾش چامه ،گوﯾنده و چامه سرا و بسته به كانتكست ،ﯾعنی متن و سياق چامه است .برای نمونه اگر منظومه ی ليلی و مجنون باشد ،روشن است كه معشوق و معشوقه كيست. در چامه ھای عرفانی ،ھمان خدای عرفانی است كه ھيچ پيوندی با ﷲ آدمكش ھم ندارد ،مانند "معشوق توﯾی كعبه و بتخانه بھانه". در چامه ھای سده ھای ميانی ھم معشوق ھا ،پسران نابالغ و ﯾا ھمان امردان و غلمان بوده اند كه در چامه ھای سعدی و ﯾا حافظ و غيره گاه بازتاب دارد .از آنجا كه بيشتر اﯾن غالمان و ..ترك بوده اند ،معشوق با واژه ی ترك ھم ﯾكسان بوده ،مانند " اگر آن ترك شيرازی بدست آرد دل مارا ...بخال ھندوﯾش بخشم سمركند و بخارا را " بگونه ی كلی ،واژه و مفھوم "معشوق" ،ھرگز بر ﷲ بسته نشده و نميشود چون با زاب ھای ﷲ كه فرمانرواﯾی خواستار عبودﯾت و ترس و تھدﯾد جھنم و ..بگونه كلی بيابانی و درشت است ،ھمسازی ندارد. امّا بھرروی ،كيشبانان و عمله ی جھل ميكوشند كه از اﯾن راه ھم برای ﷲ وجھه تراشی كنند و در واقع مفت خوری خود را با اﯾن روش ھای " ادبی" و " فرھنگ سازی تقلبی " چند روزی بيشتر پاﯾنده سازند.
842 of 981
•
مزدك بامداد:03:48 ,15-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
مرسی مزدک عزﯾز.بسيار عالقه مندم که در کارتان فضولی کنم و انگيزه تان از اﯾجاد چنين تاپيکی بدانم! اما پرسشی دﯾگر: جناب مزدک دکتر سروش در جاﯾی از کتاب اﯾدئولوژی شيطانی که سراسر نقد مارکسيسم)وشاﯾد تئوری ھاﯾی شبيه مارکسيسم مثل فروﯾدﯾسم است(در نقد مارکسيسم چنين می نوﯾسد: "...اﯾدئولوژی شيطانی)=مارکسيسم( معتقد است که در روح و خون ھمه ی انسان ھا شيطان ھاﯾی نشسته اند و بر آنان فرمان می رانند.آدميزادگان ظاھرا به گمان خود فکر می کنند،استدالل می کنند،صلح می کنند،فلسفه می سازند،کشف علمی می کنند،قانون می گزارند،ھنر و شعر خلق می کنند،حقوق و ادبيات به وجود می آورند...،اما در نھان و بدون آنکه خود بدانند،به دست بازﯾگران و توطئه آفرﯾنانی اسيرند که بر آنان حکومت می کنند و به آنان جنگ و صلح و حقوق و ادبيات و سياست و مذھب و اندﯾشه و استدالل را القا و تلقين می کنند.عقل مردم در اسارت عناصری غيرعقالنی است)"...عبدالکرﯾم سروش/اﯾدئولوژی شيطانی/ص(39 بعد از طرح مطلب به شکل باال و شکاﯾت فراوان از مارکسيسم و نيز آوردن فکت از مارکس )که جمالت باال را تاﯾيد می کند.مثل اﯾدئولوژی فرﯾب دوران است ﯾا "زندگی آگاھی را می سازد نه آگاھی زندگی را" و اﯾنکه به دﯾد مارکس تارﯾخ بشرﯾت در واقع تارﯾخ نزاع ھای طبقاتی است و اقتصاد زﯾربناست و(...چنين آورده اند: "...آﯾا اﯾنان که اندﯾشه را جدی نمی گيرند و آن را پندار و شبح می خوانند به چه خاطر اندﯾشه ی خود را جدی می گيرند و آﯾا ھمين اندﯾشه ی آنان،تصوﯾری معکوس از واقعيت اﯾدءولوژی نيست؟آﯾا اﯾنان که ھمگان را خفته و فرﯾفته می پندارند از کجا به بيدار بودن خود اطمينان ﯾافته اند؟)"...ھمان/ص(44 به طور خالصه اﯾشان می گوﯾند که .1چرا مارکسيست ھا راحت طلب اند)اﯾن را از قول اﯾشان عرض کردم( و اندﯾشه را جدی نمی گيرند و ھر اندﯾشه ای را با پرداختن به انگيزه و شراﯾط دوران خود پاسخ می دھند. .2اگر ھمه ی افکار و اعتقادات و ...ﯾک جامعه انسانی محصول قوانين مادی و 843 of 981
خالصه غير ارادی است از کجا معلوم که طرز فکر خود آنھا ارادی و به قول سروش از جن زدگی نباشد؟آﯾا اگر اﯾن در باره ی مارکسيست ھا استثناست ممکن است استثناھای دﯾگری وجود داشته باشند؟ متاسفانه بنده منبعی سراغ ندارم که به نقد ھای اﯾشان پاسخ بدھد.مھر ورزﯾده و اگر پاسخی وجود دارد بنده را نيز آگاه سازﯾد. اﯾنكه تا كنون ماركسيست ھا به جناب آقای فرج حاج دباغ پاسخ نداده اند، چند انگيزه ميتواند داشته باشد كه ﯾكی از آنھا ،مطرح نبودن آقای سروش بعنوان اﯾدئولوگ و فيلسوف است كه البته اﯾشان ميكوشند كه اﯾن نمود را از خود بسازند ولی تا كنون كاميابی چندانی نداشته اند و در تراز جھانی ھم ناشناخته مانده اند .انگيزه ی مھمتر اﯾن است كه در جمھوری اسالمی ، ماركسيست ھا ﯾا تارو مار شده اند ) كه خود جناب دباغ ھم در جاﯾگاھی كه در " انقالب فرھنگی" و پاكسازی دگراندﯾشان داشت ،در اﯾن تار و مار كردن ھمدست اخوند بوده و تا كنون ھم پوزش و پشيمانی از خود نشان نداده( مانند احسان تبری كه ھنوز لمپن بازی ھای آقای سروش در مناظره ی تلوﯾزﯾونی كه رفيق شھيد تبری ھم در آن انباز بود ،ھنوز ﯾادمان نرفته است ! و ﯾا از ترس جان و سر به نيست شدن و پيدا شدن الشه ی شكنجه شده شان در بيابانھای كرج ) مانند پيروز دوانی ) ماركسيست( و قربانيان دﯾگر قتل ھای زنجيره ای( پاسخ اﯾشان را نميدھند و ﯾا اﯾنكه مانند اﯾشان ،امكان چاپ كتاب و دنگ و فنگ و امكانات رانتی و امكان برگزاری گرد ھم آﯾيی ھای سخنرانی و غيره را ندارند. اصوال ً اﯾشان در انگلستان ،آموزس ماركسيسم و كمونيسم ستيزی دﯾده است و نام خود را ھم از استاد و مراد خود جناب اقای سوروش انگليسی گرفته و روشن است كه برای نگھداشت بيضه ی اسالم در تراز باالتری از فقه ،ﯾعنی فلسفه و اندﯾشه تالش ميكند. بھرروی ما بعنوان ﯾكی از بجا ماندگان ماركسيست ،ميكوشيم كه به اﯾن سخنان اﯾشان پاسخ دھيم. ﯾكی از شگرد ھای اﯾشان ،سفسته ی مرد پوشالين و ﯾا پھلوان پنبه است .ماركسيست ھا اگر ميگوﯾند كه اقتصاد و سرشت آدمی زﯾر بناست ،به چم " جدی نبودن اندﯾشه" ! نيست بلكه فرع بودن اندﯾشه بر اصل فرازﯾست است .بزبان دﯾگر ،آنچه بر سرشت آدمی فرمانرواست ،مھاد فرازﯾست بھينه ی ژن است و اندﯾشه تنھا ابزاری است ،مانند چشم و گوش ،برای رسيدن به اﯾن اماج ،ﯾعنی برای زنده ماندن و بھتر زندگی كردن و بجای نھادن زادمان و ژن خود. پس اندﯾشه ،چيزی خودآماج ) ( for itself = selbstzweckنيست و علت وجودی دارد و ان ھمان بھزﯾستی و ﯾا بھتر بگوﯾيم ،فرازﯾست بھينه ی ژن است .از انجاﯾيكه فرازﯾست آدمی بعنوان جانوری ھمبودﯾن ) اجتماعی( در ﯾك ھمبود مطرح است و در ﯾك ھمبود ،كاالھای زﯾستی در ﯾك سامانه ی اقتچادی ميان مردم پخش و بخش ميشود و ھر كس و ھر گروه ھمبودﯾن ميكوشد كه برخ ) قسمت( بيشتری از اﯾن كاال ھا را بخود وﯾژگی دھد ) ماركس ( Verteilungskampf : و برای ھمين ،ھر گروه و طبقه ای برای خود ﯾك اﯾدئولوجی ميسازد كه بسود او حكم كند ) كه ميتواند درست وﯾا نادرست ھم باشد( .برای نمونه ،اﯾدئولوجی برده داران اﯾن ميتواند باشد كه خداوند ﯾكی را ارباب وﯾكی را برده آفرﯾده و ﯾا اﯾنكه كفار ) دگراندﯾشان( باﯾد بردگی خداپرستان مسلمان را مثال ً باﯾد بكنند .اﯾئولوژی كسانی كه به انگيزه سفيدی پوست و نژاد، بھره بيشتری از كاالھای جھان و خدمات ھمبودﯾن را ميخواھند ،ﯾك اﯾدئولوجی ميسازند كه در آن ،نژاد اﯾشان برتر و شاﯾسته تر برای بھزﯾستی وانمود ميشود و دﯾگران باﯾد بدﯾن نژاد خدمت و سروﯾس بدھند و غيره .پس نه تنھا اﯾدئولوژی ،بلكه ھر گونه كار و كنش آدمی، از دختربازی سر كوچه گرفته تا دادن كنكور و ..تالشی در راستای فرازﯾست ژن اوست كه بسته به درستی اﯾين و باوری كه پشت سرآن است ،با كاميابی و ﯾا ناكامی رودرو خواھد شد. خود اندﯾشه ھم از اسمان در مغز ما نيامده ،بلكه مغز ما خود در روند انتخاب طبيعی و فراگست، بدﯾن زﯾنه ) درجه( از ھوشمندی رسيده است و مانند ﯾك راﯾانه است كه باﯾد نخست بدان اندری 844 of 981
nputو رھنمود فرھنگی ) تربيت و دﯾن و اﯾين و ( = directivesداده شود كه بتواند از اﯾندو ،ﯾك برونشد outputرا بدست آورد .روشن است كه اگر ادمی مانند تارزان در ميان جنگل و گرگان زاده و فرھنگيده ) تربيت( شود ،اندﯾشه ی او فراتر از چگونگی شكار خرگوش و زبان او فراتر از زوزه كشيدن و اخالق او فراتر از رفتار گرگانه نخواھد بود و برای ھمين ھم, بيشترﯾنه نزدﯾك به %١٠٠كسانی كه در ھندوستان بجھان مياﯾند گاو پرست و در جمھوری اسالمی شيعه و قمه زن و سينه زن و در اسرائيل ﯾھودی و در مكزﯾك ،خركاتوليك و ..ميشوند. تنھا گروه اندكی در كناره ی جامعه ،در ھمكنشی و ﯾا برخورد با فرھنگ ھای دﯾگر و ﯾا برخورد با بدبختی و بينواﯾی خود و ﯾا مردم پيرامون خود ،به اندﯾشه ھای دﯾگر و ژرفتر دست پيدا ميكنند و استثنا ی قانومندی نيستند ،بلكه گوسفند ھاﯾی ھستند كه چوپان نتوانسته است كنترل سان كند، چون چوپان ھم كامل و ھمه توان ) قادر مطلق ( نيست و اﯾنھا روشنفكرانی ميشوند كه اﯾدون, ماركسيست ﯾا غير ماركسيست ،تالش در بيداری دﯾگر ھموندان ھمبود ميكنند و برای ھمين ھم از سوی چوپان ،پيگرد و ازار و شكنجه و كشتار ميشوند. بھرروی درستی اندﯾشه و اﯾنكه چه كسی بيدار است و چه كسی خواب است ،با محك آروﯾن پيدا ميشود و آنھم اﯾن است كه چه اندازه ،ﯾك اندﯾشه و ﯾك پندار ،كامياب است و جواب ميدھد و ﯾا اﯾنكه ناكام است و شكست ميخورد ،ﯾعنی كدام ھمبود پيشرفته ميشود و كدام واپس مانده، در كدام ،بھزﯾستی و بھروزی بيشتری و در كدام ،كردار ھای غير انسانی و وحشت و شكنجه بيشتر رواست ،كدام دكتر فاﯾنمن و انشتين و رﯾچارد داوكينز را بيرون ميدھد و كدام ،شيخ صادق خلخالی و دكتر سروش ) فرج حاج دباغ( و رﯾشھری و الرﯾجانی و الھی قمشه ای را ! اﯾشان پس بھتر است ،پيش از اﯾنگونه گمانه زنی ھا و اﯾراد ھا ،نخست وجود ﷲ و جن و شيطان را ثابت كنند و ﯾا اﯾنكه چگونگی شستن مقعد را با كدام انگشت و تا چه ژرفاﯾی را توجيه نماﯾد و از تنه زدن به ماركسيسم ) ،كه در آن بزرگتران اﯾشان چون ھانا ارنت و غيره ناكام مانده اند( پيش از انيكه ۴تا كتاب دانشيك و ماركسيتسی و ماترﯾالستی را خوانده ) و درﯾافته( باشند ،خودداری ورزند.
•
مزدك بامداد:03:58 ,15-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
مرسی مزدک عزﯾز.بسيار عالقه مندم که در کارتان فضولی کنم و انگيزه تان از اﯾجاد چنين تاپيکی بدانم! ...
انگيزه ام ،اﯾن است كه مغزم برزش كند و آلزھاﯾمر نگيرم! و ھم اﯾنكه نكته ھا و گفتار ھا و چالش ھای فلسفی دانشيك را دوست دارم و دﯾگر اﯾنكه دوست ندارﯾم كه زمان و زندگی خود را به پوچی و خورد و خواب تنھا بگذرانم و دﯾگر اﯾنكه شاﯾد خوانندگان و دوستان ھم بھره ای برده باشند و دشمنان ھم زﯾان ببينند!! انگيزه ھای بيشتری ھم شاﯾد در ذھن ناخودآگاه ما باشد كه بدان دسترسی ندارﯾم ،شما ھمين ھا را نقدا ً درﯾابيد.
•
845 of 981
مزدك بامداد:13:49 ,15-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
پرسشی دﯾگر چه شاھدانی ميتوانند وجود ﯾک چيز را اثبات کنند ؟ از کجا بفھميم راست گفته اند ؟ در دادگاه ھا معموال ً از روش ھای وﯾژه برای درﯾافت تراز باورپذﯾری گواھان سود ميبرند. نخستين فيلتر برای گواھی گواھان ،تراز " شدنی" بودن سخن آنان است. از دﯾد منطقی و خرد و آروﯾن. برای نمونه ،گواھانی ميگوﯾند كه گروھی راھزن سر اﯾن راه كمين كرده اند، و با ارّه گوش ميبرند ،مواظب خودتان باشيد. اﯾنكه كال ً موجودی بنام راھزن ميتواند وجود داشته باشد ،بسود گواھان است. اﯾنھم كه بر سر راھی كمين كرده باشند ھم از دﯾد امكان مادی ،شدنی است چون بارھا ھم تجربه شده .اﯾنھم كه با ارّه گوش ميبرند ،گرچه شاﯾد آروﯾن نشده ولی از دﯾد مادی شدنی است و بسود گواھان سخن ميگوﯾد ولی روش برﯾدن گوش، از پوان باورپذﯾری اندكی كم ميكند. فيلتر دوم ،انگيزه ) ( motiveگواھان است .برای نمونه ی باال ،ميتوان گفت كه گواه از اﯾن سخن سود احتماال ً سودی نميبرد و برای نگھداشت جان و داراﯾی مردم ،ھشدار داده است .اگر گواه پس از اﯾن گزاره اش ميگفت كه " :اگر مرا با دستمزد خوبی استخدام كنيد ،شما را سالمت به مقصد ميرسانم" ،ميتوانستيم با دﯾدن " سود" برای گواه ،از پوان باور پذﯾری او بكاھيم. فيلتر سوم ،اگر گواھان چند تن باشند ،پرسيدن جزئيات از آنھا بگونه ی جدا از ھم است و ھر اندازه كه جزئيات با ھم ﯾكسان باشند ،نيروی باورپذﯾری گواھان بيشتر است ،مثال ً ھر سه ی گواھان در نشست ھاﯾی جدا از ھم به شما بگوﯾند كه راھزنان ۶تن ھستند و رئيس آنھا مثال ً " سمك عيار" است و پيراھن او سرخ رنگ بوده و در گردنه ی مثال ً "ﷲ وردی خان " كمين ميكنند و ... فيلتر چھارم اﯾن است كه گواھان ،گروھی ھمسود ) مشترك المنافع( نباشند و برای نمونه خود ﯾك گروھی باشند با پيوند خانوادگی و ﯾا مذھبی و ﯾا اقتصادی .اﯾن واقعيت از باورپذﯾری آنان ميكاھد .بوارونه اگر تركيب گواھان ميانگينی از تركيب جامعه باشد ،باورپدﯾر ترند. فيلتر مھم دﯾگر ،نشان دادن آثار وجودی مورد گواھی است .اگر ﯾك گواه در نمونه ی باال ،ﯾك گوش برﯾده خود را نشان دھد ،و ﯾا مثال ً عكس و برگه ای از ﯾكی بياورد كه گوشش را برﯾده اند ،باورپذﯾری او به مرز ﯾقين ميرسد. فيلتر دﯾگر ،ھزﯾنه ای است كه شما باﯾد برای باور سخن وی بپردازﯾد .اگر ھزﯾنه ی آن مثال ً اعدام ﯾك تن باشد ،باﯾد بررسی بيشتر باشد و اگر مانند مثال ما ،ھزﯾنه اش اﯾن باشد كه بجای امروز ،فردا سفر كنيم و ﯾا از راه دﯾگر به مقصد بروﯾم ،ھزﯾنه ما كمتر است و باور كردن گواه آسانتر.
•
مزدك بامداد:14:28 ,15-03-09 ,
846 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز ميتوانيد توضيح دھيد چرا قبل از خلقت ماده خدا بيکار بوده و اﯾن چه تناقضی اﯾجاد ميکند ؟
تناقض به تعرﯾف ) ﯾونيورسال( خدا بر ميگردد. در آن تعرﯾف ،خدا موجودی كامل است. موجودی كه كار بيھوده نميكند، موجودی است كه آفرﯾنش سرشتی ) صفت ذاتی( اوست و ھمه چيز را ميداند و ميتواند و غيره. امّا فعل و كار آفرﯾنش ) چه در بستر زمان انجام شده باشد و چه فرای ابعاد و (..اﯾن پرسش ھا را پدﯾد مياورد -١انگيزه ی خدا برای اﯾن كار چه بود؟ الف :اگر انگيزه و ھدفی نداشته ،پس كار بيھوده و بيھدف كرده ب :اگر انگيزه داشته ،كامل نبوده چيزی كم داشته است كه خواسته از حالت بی افرﯾنشی و بيجھانی به فاز و حال آفرﯾنشی برود. تازه انگيزه اش از كجا آمده و چرا در آن نقطه ی در فاز نخستين ) چه در بستر زمان و غير( درست just in that pointبه كار افرﯾنش دست زده و ﯾادش افتاده كه باﯾد بيافرﯾند؟ -٢اگر آفرﯾنش سرشت الھی است ،چرا ھمواره و در ازل ) چه ازل زمانی و چه ازل در فازی دﯾگر( نبوده و چرا دﯾگر چيزی از ھيچ آفرﯾده نميشود ؟ آﯾا خدا به مرخصی رفته و ﯾا بيمار است؟ -٣آفرﯾنش ،به عنوان عملی گسسته )دفعتی( ،نميتواند پيوسته روی بدھد چون آنگاه دﯾگر " ھيچ" نيست كه از آن " چيزی" پدﯾد بياﯾد ،چرا كه در تكرار بينھاﯾت اﯾن عمل ،مقدار و گنجاﯾش جھان ھا و ماده بينھاﯾت ميبود و بدﯾنسان اصوال ً افزون به بينھاﯾت مفھومی پيدا نميكرد و درﯾافت نميشد. -۴خداوند در فاز بدون آفرﯾنش به چه عملی سرگرم بوده؟ الف :بيعمل بوده = :اثر وجودی نداسته = ھيچ بوده ب :با عمل بوده و جھان ھای فراوان آفرﯾده و نابود كرده: آن جھان ھا كجاست؟ چرا نابود كرده ،اگر جھان ما ھم اﯾن سرنوشت را دارد ،پس زندگی و بندگی ما برای ﷲ بيھوده است .آﯾا بينھاﯾت بھشت و جھنم وجود دارد؟ چرا ﯾك جھان بسنده نبوده و ﷲ باﯾستی ﯾك كار را ھی تكرار بكند و مانند كسی كه ﯾك فيلم را ھزار بار ميبينيد ،وجود خود را چنين به ھرز بگسارد؟ اﯾن تناقض ھا به اﯾن فرجام ميرسند كه خداﯾی با اﯾن زاب ھای ستيزنده با ھمدﯾگر ،نميتواند وجود داشته باشد و اختراع دﯾن ﯾاران ،برای كنترل روانی مردم و فرمانرواﯾی بر آنان و چاپيدن آنھا و مفت خوری است.
•
:mahiye_farari, 09-03-15, 16:32
847 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
انگيزه ام ،اﯾن است كه مغزم برزش كند و آلزھاﯾمر نگيرم! و ھم اﯾنكه نكته ھا و گفتار ھا و چالش ھای فلسفی دانشيك را دوست دارم و دﯾگر اﯾنكه دوست ندارﯾم كه زمان و زندگی خود را به پوچی و خورد و خواب تنھا بگذرانم و دﯾگر اﯾنكه شاﯾد خوانندگان و دوستان ھم بھره ای برده باشند و دشمنان ھم زﯾان ببينند!! انگيزه ھای بيشتری ھم شاﯾد در ذھن ناخودآگاه ما باشد كه بدان دسترسی ندارﯾم ،شما ھمين ھا را نقدا ً درﯾابيد.
•
شما بزرگوارﯾد جناب مزدک.اميدوارم ھميشه زنده باشيد. جناب مزدک بنده خيلی عالقه مند به مطالعه ی تارﯾخ معاصر اﯾران به خصوص 30سال آخر)قبل از انقالب(و باز ھم به خصوص مبارزات گروه ھای غير اسالم گرا ھستم)به اندازه ی کافی منبع در مورد مبارزات اسالم گراھا در اختيار دارم(.اخيرا کتابی در مورد چرﯾک ھای فداﯾی خلق گير آورده ام که بسيار به اسناد ساواک برای تارﯾخ نوﯾسی تکيه کرده است.اﯾن کتاب به نوعی چھره ای بد)به معنی دقيق کلمه( از فداﯾيان خلق ترسيم نموده.به عنوان مثال در ھمان ابتدا دکترا داشتن جزنی را زﯾر سوال برده.ﯾا به فساد اخالقی بعضی از فداﯾيان اشاره کرده ﯾا آن ھا را ترسو)در برابر بازجوﯾی ھا( نشان داده و. ...در طول مطالعه ھميشه اﯾن سوال برای من مطرح بود که آﯾا مراجعه به اسناد ساواک روش درستی برای کشف حقيقت است؟مگر نه اﯾنکه افراد زﯾر شکنجه ممکن است حتی به کاری که نکرده اند اعتراف نماﯾند؟ مطالب باال در واقع مثالی بود از اﯾن که متاسفانه منابعی که بنده از تارﯾخ معاصر اﯾران در دست دارم تقرﯾبا ھمه ﯾک طرفه نوشته شده اند. با توجه به اﯾنکه طبق فرماﯾش ھای خودتان شما از مبارزان مارکسيست آن زمان بوده اﯾد بنده شما را در مورد مبارزان مارکسيست قبل از انقالب صاحب نظر می دانم. به ھمين خاطر می خواھم به مرور زمان ھی از شما درباره ی تارﯾخ معاصر سوال کنم.در واقع من قصد ندارم شما را در اﯾن تاپيک رھا کنم! برای شروع و در صورت امکان بفرماﯾيد که: .1چرﯾک ھای فداﯾی خلق چه کسانی بودند؟چگونه به وجود آمدند و سرنوشتشان چه شد؟ .2نسبت چرﯾک ھای فداﯾی خلق با حزب توده چه بود؟ .3آﯾا روش درستی را برای مبارزه در پيش گرفته بودند)با توجه به اﯾنکه در اﯾران اکثرﯾت مردم گراﯾش مذھبی داشتتند(؟می دانيم که آنھا اميد داشتن با به دست گرفتن اسلحه و نابود کردن افراد مھم حکومت آن زمان در واقع ترس مردم از خفقان حاکم را برﯾزند و آنھا را با خود ھمراه کنند.حال پرسش اﯾن است که با توجه به گراﯾش ھای مذھبی مردم آنھا در مورد ھمراھی مردم اشتباه نمی کردند؟ ﯾک سوال بی ربط ھم اﯾنکه: .4برای ﯾک پژوھش کامل درباره ی مارکسيسم از زمان مارکس و انگلس تا امروز شما 848 of 981
چه روند مطالعاتی ای را به بنده پيشنھاد می کنيد؟فرض کنيد من ھيچ چيز از مارکسيسم نمی دانم و تازه می خواھم شروع کنم.چه کار کنم؟ بی نھاﯾت از شما سپاسگزار می شوم اگر ﯾارﯾم کنيد.
نوترينو:10:46 ,16-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در چامه ھای عرفانی ،ھمان خدای عرفانی است كه ھيچ پيوندی با ﷲ آدمكش ھم ندارد ،مانند "معشوق توﯾی كعبه و بتخانه بھانه". امّا بھرروی ،كيشبانان و عمله ی جھل ميكوشند كه از اﯾن راه ھم برای ﷲ وجھه تراشی كنند و در واقع مفت خوری خود را با اﯾن روش ھای " ادبی" و " فرھنگ سازی تقلبی " چند روزی بيشتر پاﯾنده سازند.
•
تا آنجا که بنده درﯾافته ام ھمين خدای عرفانی فرق چندانی با ﯾک توھم لذت بخش ندارد ،بوﯾژه اﯾنکه در مسلک ھای گوناگون از انواع مواد مخدر و توھم زا برای به اصطالح درک آن کمک می گيرند.
آنانی ھم که مخدر نمی زنند به اﯾن خاطر است که به گمانم مغز با تمرﯾن می آموزد که مخدر طبيعی و بيشتر از معمول آزاد کند ،چه اﯾنکه بعضی در آن حال و ھوا دردی احساس نميکنند. به ھر حال ھمان خدا ھم اگر حق و درست باشد در قوانين اجتماعی راھی ندارد. بگذرﯾم. بازنوشت : مزدك بامداد: بوﯾژه كه آفرﯾنش ﯾعنی انيكه چيزی در ﯾك زمانی نيست و زمانی پس از آن،ھست !! پس آفرﯾنش خود در بستر زمان شدنی و بر خود زمان نميتواند جاری شود. بازنوشت : مزدك بامداد: امّا فعل و كار آفرﯾنش ) چه در بستر زمان انجام شده باشد و چه فرای ابعاد و (..اﯾن پرسش ھا را پدﯾد مياورد
به گفته خودتان آفرﯾنش بر خود زمان نميتواند جاری شود 849 of 981
آفرﯾنش توھم ذھن انسان است پرسشھاﯾی راجع به پستھای قبلی: بازنوشت : پس با اﯾن روش استقراﯾی ،ميتوان گفت كه ﯾك چيز 3بعدی ،ميتواند لبه و كناره ی ﯾك چيز 4بعدی باشد .بر اﯾن پاﯾه ،مكانی كه ما ميشناسيم و 3بعد دارد را ميتوانيم لبه/روﯾه /كرانه/كناره ی ﯾك چيز ناشناخته ی 4بعدی بدانيم. ﯾعنی ھمچنان كه ﯾك پرھون ) داﯾره( ،لبه و ساﯾه ی ﯾك گوی است ،ﯾك گوی را ھم ميتوان لبه و ساﯾه ﯾك چيز تراز باالتر 4بعدی دانست كه ﯾك ھمانندی ھاﯾی با گوی دارد كه ساﯾه اش اﯾن چنين شده است ،گرچه ما نميتوانيم بينگارﯾم كه چه رﯾختی است
اکنون که ما درون ﯾک فضای 4بعدی ھستيم )ﯾا شاﯾد 2بعدی؟ مکان-زمان( اﯾن لبه ﯾک چيز 5بعدی ھست؟ ﯾعنی باز در نظر گرفتن جھان ،بصورت ﯾک کره مانند )ﯾا تخم مرغی شکل( اشتباه است و باعث ميشود ما در تصورات بعدی دچار خطا شوﯾم؟ بازنوشت : ﯾعنی خمش مكان ،ھمان ھمكنشی گراوﯾتون با ذرات مادی و با بافت مكاناست آﯾا ذراتی که جرم سکونشان 0است نيز فضا را خم می کنند؟ بازنوشت : با فشار دادن فراتر ،ھمه كوارك ھا انرژی ھا ) نيروھا( به ھمان اَبَرنيروینخستين ) ( Superforceدر مھابنگ بود ،ميرسند .از ثابت پالنك ھم كمتر نميشود چون آنجا افكت ھای كوانتومی كه تا اندازه ای ناشناخته ھم ھستند، جلوی شما را ميگيرند و افكت ھاﯾی ما نند گرانش منفی و غيره ممكن است پدﯾد بياﯾد ) بزبان دﯾگر برای اﯾن فشردن نياز به انرژی بينھاﯾتی خواھيد داشت كه ندارﯾد!(
در جاﯾی دﯾگر اشاره به سرعت اسپين ﯾک الکترون و رابطه آن با بار ذره کرده بودﯾد ،که اگر سرعت اسپين از حدی بيشتر شود بار الکترون به مثبت تبدﯾل ميگردد .آﯾا در مورد گرانش ھم ممکن است چنين چيزی وجود داشته باشد؟ ﯾعنی ذرات تحت شراﯾط معينی دارای گرانش منفی شوند؟ و گرانش منفی با گرانش مثبت چه واکنشی ميتواند داشته باشد؟ آﯾا تئوری در مورد توضيح مقدار ماده در ذرات ،موجود است؟ ﯾا نسبت مقدار ماده ذرات مختلف ،که باھم رابطه معنی داری داشته باشند؟ آﯾا ممکن است اصوال گرانش مربوط به بعد دﯾگری باشد؟
850 of 981
اگر ممکن است در مورد پدﯾده "الکتروگراوﯾتی" نيز توضيح بدھيد چون منابع پارسی راجع به آن در اﯾنترنت کم است. از اﯾنکه مھر ميورزﯾد و پاسخ ميدھيد سپاسگزارم .پاسخھای شما باعث پرسشھای فراوانی ميگردند! با سپاس فراوان
نشانه:15:41 ,16-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد تناقض به تعرﯾف ) ﯾونيورسال( خدا بر ميگردد. در آن تعرﯾف ،خدا موجودی كامل است. موجودی كه كار بيھوده نميكند، موجودی است كه آفرﯾنش سرشتی ) صفت ذاتی( اوست و ھمه چيز را ميداند و ميتواند و غيره. امّا فعل و كار آفرﯾنش ) چه در بستر زمان انجام شده باشد و چه فرای ابعاد و (..اﯾن پرسش ھا را پدﯾد مياورد -١انگيزه ی خدا برای اﯾن كار چه بود؟ الف :اگر انگيزه و ھدفی نداشته ،پس كار بيھوده و بيھدف كرده ب :اگر انگيزه داشته ،كامل نبوده چيزی كم داشته است كه خواسته از حالت بی افرﯾنشی و بيجھانی به فاز و حال آفرﯾنشی برود. تازه انگيزه اش از كجا آمده و چرا در آن نقطه ی در فاز نخستين ) چه در بستر زمان و غير( درست just in that pointبه كار افرﯾنش دست زده و ﯾادش افتاده كه باﯾد بيافرﯾند؟ -٢اگر آفرﯾنش سرشت الھی است ،چرا ھمواره و در ازل ) چه ازل زمانی و چه ازل در فازی دﯾگر( نبوده و چرا دﯾگر چيزی از ھيچ آفرﯾده نميشود ؟ آﯾا خدا به مرخصی رفته و ﯾا بيمار است؟ -٣آفرﯾنش ،به عنوان عملی گسسته )دفعتی( ،نميتواند پيوسته روی بدھد چون آنگاه دﯾگر " ھيچ" نيست كه از آن " چيزی" پدﯾد بياﯾد ،چرا كه در تكرار بينھاﯾت اﯾن عمل ،مقدار و گنجاﯾش جھان ھا و ماده بينھاﯾت ميبود و بدﯾنسان اصوال ً افزون به بينھاﯾت مفھومی پيدا نميكرد و درﯾافت نميشد. -۴خداوند در فاز بدون آفرﯾنش به چه عملی سرگرم بوده؟ الف :بيعمل بوده = :اثر وجودی نداسته = ھيچ بوده ب :با عمل بوده و جھان ھای فراوان آفرﯾده و نابود كرده: آن جھان ھا كجاست؟ چرا نابود كرده ،اگر جھان ما ھم اﯾن سرنوشت را دارد ،پس زندگی و بندگی ما برای ﷲ بيھوده است .آﯾا بينھاﯾت بھشت
851 of 981
و جھنم وجود دارد؟ چرا ﯾك جھان بسنده نبوده و ﷲ باﯾستی ﯾك كار را ھی تكرار بكند و مانند كسی كه ﯾك فيلم را ھزار بار ميبينيد ،وجود خود را چنين به ھرز بگسارد؟ اﯾن تناقض ھا به اﯾن فرجام ميرسند كه خداﯾی با اﯾن زاب ھای ستيزنده با ھمدﯾگر ،نميتواند وجود داشته باشد و اختراع دﯾن ﯾاران ،برای كنترل روانی مردم و فرمانرواﯾی بر آنان و چاپيدن آنھا و مفت خوری است.
•
مزدک عزﯾز خداباوران در مورد گزﯾنه 2توضيح ميدھند که خلقت صفات ذاتی خدا است و خدا نميتواند زمانی بی ذات خود باشد و اﯾن با تعرﯾف خدا ناسازگاز است اما برای انتزاع بعضی از صفات خدا نياز به فعل خدا است و خدا قبل از افرﯾنش صفت خالقيت را داشته اما بعد از افرﯾنش اﯾن صفت نمود پيدا ميکند و از اﯾنجا اﯾن صفت گرفته ميشود . در ادامه ميگوﯾند افرﯾنش بعد از خلقت ماده از ھيچ ھچنان ادامه دارد و برای ھمين است که انسان معنی خلقت و زمان را ميفھمد و افرﯾنش در اﯾنجا حرکت و نياز ماده به خدا است . مانند کسی که به وﯾالﯾی فکر ميکند و به ان آب و تاب ميدھد و به محضی که حواسش پرت شود ان وﯾال از ميان ميرود .واگر توجه خدا از ماده برداشته شود ماده از حرکت می اﯾستد که گوﯾی ماده ھيچ شده است چون ذات ماده جنبش است . در کنار اﯾن ھا ﯾک توضيح علمی در مورد خلقت ميدھند که انرژی localاز ميان ميرود ولی ھمان انرژی بالفاصله از ھيچ خلقت ميشود زﯾرا خلقت لحظه ای است و با صورت نور انجام نميشود . ميخواھم در اﯾن مورد توضيح دھيد پيشاپيش ھزار سپاس از شما
خرد جو:22:08 ,16-03-09 ,
درودی دوباره. مھر کرده و کمی درباره ی "حساب مربعات" نيز بگوﯾيد. با سپاس.
نوترينو:14:48 ,17-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک
852 of 981
اگر قبول کنيم ھمه چيز در جھان مادی و پدﯾده ای مادی است بنابراﯾن ميتوانيم بگوﯾيم کتاب ھای انيشتين نيز ﯾک پدﯾده مادی بوده و اﯾن باﯾستگی اﯾجاد ميشود در بينھاﯾت زمان اﯾن کتاب ھا از چينش ھای مادی بيرون بياﯾند .حاال اﯾنکه اﯾن ھا با قانون مندی ھای مادی در تضاد ھستند ﯾا نه روشن است که نيست چون حداقل ﯾک بار اﯾن ھا اتفاق افتادند مثآل ﯾکبار دﯾگر مھابنگ در بينھاﯾت زمان اتفاق ميافتد زﯾرا در گذشته اتفاق افتاده است . ) نتيجه ای کامآل منطقی از ازليت ماده و چينش ھای محدود ان ( با اﯾن پيش فرضيات خواستم بگوﯾم پس قران تورات اوستا و ھمه اﯾن ھا پدﯾده ھاﯾی ماده ھستند و اگر قرآن پ ر بود از علم و دانش که حتی از اﯾنده نيز خبر ميداد و چيز ھای از اﯾن قبيل باز اثباتی بر وحی نميشود چون باﯾستگی نيروھای مادی و چينش ھای ان اﯾن را پدﯾد آورده ! پس برای اثبات وحی ﯾک راه برای خداباوران ميماند وان اثبات خدا است و نه بيرون اوردن معجزاتی از قرآن اوستا و تورات ! نظر شما چيست ؟ در مبحث مشت کوبيدن ميمون به کيبورد ،جناب مزدک در جواب مسخره کنندگان ،ھمين را بيان کردند که اصوال ھمين تصادف کور باعث بوجود آمدن کتابھای فوق شده .اﯾن سفسطه دﯾنمداران است که بدون در نظر گرفتن مراحل ميانی مانند تکامل ،فوری از تصادف کور به ﯾک چينش به نظر منظم ميرسند و نتيجه ميگيرند نشدنی است. به نگر بنده نتيجه گيری شما درست است.
:atheist, 09-03-18, 14:49
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
در مبحث مشت کوبيدن ميمون به کيبورد ،جناب مزدک در جواب مسخره کنندگان ،ھمين را بيان کردند که اصوال ھمين تصادف کور باعث بوجود آمدن کتابھای فوق شده .اﯾن سفسطه دﯾنمداران است که بدون در نظر گرفتن مراحل ميانی مانند تکامل ،فوری از تصادف کور به ﯾک چينش به نظر منظم ميرسند و نتيجه ميگيرند نشدنی است. به نگر بنده نتيجه گيری شما درست است. البته اين موضوع با قضيه ميمون تفاوت ظريفی دارد . آن مثال رياضياتی بود و نميواند 100در صد در 853 of 981
جھان واقعی ھمتا داشته باشد و ھمتا ھم ندارد ! ھيچ ميمونی نميتواند بی نھايت بار بر کيبوردی ضربه بزند زيرا جھان سيکل مانند است و ھيچ سيکلی بينھايت زمان نياز ندارد ! برای مثال ما يک زمانی به چينش کنونی ميرسيم و اين نياز به بينھايت زمان ندارد ! پس در مورد اين موضوع بايد يک جور ديگر برخورد کنيم ھمان چيزی که در پست قبل گفتم . از اين رو نيازی نيست که مزدک وقت خود را برای بيرون اوردن تناقضات قرانی به ھذر دھد و بھتر به اين تاپيک و تازه ھای دانشيکی بپردازد زيرا اگر قران سراسر دانشيک باشد باز اثباتی بر وحی نميشود و بعيد ھم نيست در جھان ديگر قرانی سراسر دانشيک بيرون بيايد ! مانند حرف ھای انيشتين که از چينش ھای مادی بيرون امده !
مزدك بامداد:23:18 ,18-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
شما بزرگوارﯾد جناب مزدک.اميدوارم ھميشه زنده باشيد.
جناب مزدک بنده خيلی عالقه مند به مطالعه ی تارﯾخ معاصر اﯾران به خصوص 30سال آخر)قبل از انقالب(و باز ھم به خصوص مبارزات گروه ھای غير اسالم گرا ھستم)به اندازه ی کافی منبع در مورد مبارزات اسالم گراھا در اختيار دارم(.اخيرا کتابی در مورد چرﯾک ھای فداﯾی خلق گير آورده ام که بسيار به اسناد ساواک برای تارﯾخ نوﯾسی تکيه کرده است.اﯾن کتاب به نوعی چھره ای بد)به معنی دقيق کلمه( از فداﯾيان خلق ترسيم نموده.به عنوان مثال در ھمان ابتدا دکترا داشتن جزنی را زﯾر سوال برده.ﯾا به فساد اخالقی بعضی از فداﯾيان اشاره کرده ﯾا آن ھا را ترسو)در برابر بازجوﯾی ھا( نشان داده و. ...در طول مطالعه ھميشه اﯾن سوال برای من مطرح بود که آﯾا مراجعه به اسناد ساواک روش درستی برای کشف حقيقت است؟مگر نه اﯾنکه افراد زﯾر شکنجه ممکن است حتی به کاری که نکرده اند اعتراف نماﯾند؟ ...
اﯾن پرسشھای شما ،در اصل زمان و پاسخ گسترده ای ميخواھد كه ھم از توان من و ھم از فرھشت اﯾن جستار بيرون است و برای ھمين من تنھا ميكوشم كه پاسخی كوتاه ولی با نكته ھای مھادﯾن به شما بدھم. ھمچنان كه شاﯾد بدانيد ،با كودتای ٢٨مرداد كه با پيمان دو نيروی : سودجوﯾان بيگانه و سود جوﯾان خودی ) كه نماﯾنده ی انھا دوبخش
854 of 981
كالسيك و دو بازوی بھره كشی ،ﯾعنی شاه و شيخ بودند( ،روند جوان دمكراسی كه از زمان سرنگونی رضا شاه بزرگ ناگزﯾر آغاز شده بود و در جنگ سرد رنگ ميباخت ،از ميان رفت .كشتارھاﯾی كه بوﯾژه از چپ ھا و ھموندان حزب توده ی اﯾران شد ،مردم و جوانان را از گرفتن راه كار و كنش سياسی آگاھاننده ولی بدون جنگ افزارمندانه نوميد كرد .جوانان با دانستن اﯾنكه حكومت شاھی ،تنھا ﯾك الﯾه ی نازك از مردم را پشت خود دارد و بيشتر دست بيگانه پشتش است، به اﯾن اندﯾشه افتادند كه با ﯾك گروه جنگی منسجم ميتوانند اﯾن رژﯾم " پوشالی" را درھم شكنند .ولی نيروی بھره كشان ،ھمچنان كه ميدانيم در مغزھای مردم دﯾرﯾنه و دﯾرپا روان است و ناآگاھی مردم ،ھمواره كلمكی برای بھره كشان بشمار ميرود و از انيرو اﯾن جوانان انقالبی، كه اﯾن كارساز ھا ) فاكتور( ھا را بشمار نياورده بودند ،در جنبش ھاﯾی كھرمانانه ولی بی سرانجام ،مانند روﯾداد سياھكل ،سرماﯾه گذاری كردند. چپ ھای آروﯾنمند تر و پير تر ھم ﯾا كشته و ﯾا گرﯾزنده بودند و به انگيزه ی لجن پراكنی ھای تبليغاتی ،مانند خائن خواندن حزب توده ی اﯾران ) آنھم جاﯾی كه آﯾت ﷲ كاشانی و شاه خود با كمك سيا به اﯾران و آزادی خيانت كرده بودند( اﯾن جوانان به سخن و پند اﯾن " شكست خوردگان " گوش نسپردند .كاميابی آنھا ھم به ھمين انگيزه از مرزی تبليغاتی و روانی فراتر نرفت ولی اﯾن چيزی از كھرمانی و شرف و بزرگی آن فداﯾاان ملت اﯾران كم نميكند .در ،١٣۵٧ اﯾنھا توانستند در سرنگونی شاه رل خوبی بازی كنند و سپس در برخورد گفتمانی سياسی با حزب توده ی اﯾران ) كه تنھا ٢٠٠تن بودند كه بيشترشان ھم از سرزمين ھای بيگانه بازگشته بودند( به ھمراھی ھاﯾی برسند و با كاردانی حزب توده كه توانست در زمان كوتاھی ،سازمان بزرگ و نفوذ بزرگی ميان جوانان پيدا كند ،طرح ﯾگانگی رﯾختند كه آن بخش بزرگ از چرﯾك ھای فراﯾی، بنام فداﯾيان اكثرﯾت نام گرفتند .جمھوری اسالمی ھم از انی گونه ﯾگانگی ھا ھراس داست و اسالم نيز چيزی جز نيروی ذخيره ی بھره كشان نميتوانست باشد ،ھرچند كه برخی " دمكراست ھای اسالمی" كوشيدند كه اسالم انقالبی را پدﯾد بياورند و از اﯾنرو نيروھای فاشيست و بھره كش توانستند با سكان و ابزار دﯾن اسالم " سنتی" و ﯾا واقعی ! و با كژسود بردن از جو سركوب كه شورش مجاھدﯾن خلق پدﯾد آورده بود ،نيرو ھای چپ را ھم سركوب نماﯾند. اﯾنكه جزنی دكترا نداشته ،ﯾا خانم باز بوده و ..در روند ھای كالن سياسی و ھمبودﯾن و پدﯾد امدن اﯾنگونه نيرو ھای چرﯾك و ﯾا چپ و ﯾا راست و غيره ،نقشی مھادﯾن بازی نميكند و تنھا بدرد تبليغات فاشيستی كه از ترور شخصيت و پرداختن به جزء بجای پرداختن به انگيزه ی سياسی و ھمبودﯾن ،نيرو ميگيرند ،ميخورد.
•
مزدك بامداد:23:35 ,18-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
تا آنجا که بنده درﯾافته ام ھمين خدای عرفانی فرق چندانی با ﯾک توھم لذت بخش ندارد ،بوﯾژه اﯾنکه در مسلک ھای گوناگون از انواع مواد مخدر و توھم زا برای به اصطالح درک آن کمک می گيرند .آنانی ھم که مخدر نمی زنند به اﯾن خاطر است که به گمانم
مغز با تمرﯾن می آموزد که مخدر طبيعی و بيشتر از معمول آزاد کند ،چه اﯾنکه بعضی در آن حال و ھوا دردی احساس نميکنند. 855 of 981
به ھر حال ھمان خدا ھم اگر حق و درست باشد در قوانين اجتماعی راھی ندارد. بگذرﯾم.
به گفته خودتان آفرﯾنش بر خود زمان نميتواند جاری شود آفرﯾنش توھم ذھن انسان است پرسشھاﯾی راجع به پستھای قبلی: ][font/ اکنون که ما درون ﯾک فضای 4بعدی ھستيم )ﯾا شاﯾد 2بعدی؟ مکان-زمان( اﯾن لبه ﯾک چيز 5بعدی ھست؟ ﯾعنی باز در نظر گرفتن جھان ،بصورت ﯾک کره مانند )ﯾا تخم مرغی شکل( اشتباه است و باعث ميشود ما در تصورات بعدی دچار خطا شوﯾم؟ آﯾا ذراتی که جرم سکونشان 0است نيز فضا را خم می کنند؟ ][font][/font/ در جاﯾی دﯾگر اشاره به سرعت اسپين ﯾک الکترون و رابطه آن با بار ذره کرده بودﯾد ،که اگر سرعت اسپين از حدی بيشتر شود بار الکترون به مثبت تبدﯾل ميگردد .آﯾا در مورد گرانش ھم ممکن است چنين چيزی وجود داشته باشد؟ ﯾعنی ذرات تحت شراﯾط معينی دارای گرانش منفی شوند؟ و گرانش منفی با گرانش مثبت چه واکنشی ميتواند داشته باشد؟ آﯾا تئوری در مورد توضيح مقدار ماده در ذرات ،موجود است؟ ﯾا نسبت مقدار ماده ذرات مختلف ،که باھم رابطه معنی داری داشته باشند؟ آﯾا ممکن است اصوال گرانش مربوط به بعد دﯾگری باشد؟ ..
انگاشت ما نميتوان بيش از ٣گسترا را بدست بدھد و از اﯾنرو ھمواره باﯾد انگاشت خود را از گستراھای باالتر به ھمين ٣ و ﯾا كمتر كاھش دھيم تا توان درﯾافت و انگاشت خود را باال ببرﯾم .دﯾگر اﯾنكه ھر چند گسترا كه جھان داشته باشد ،ما در ھمه ی آنھا ھستيم و ھمه ی آنھا ھم بر ما روا ھستند و اﯾنگونه نيست كه گسترای دﯾگری باشد كه اثر وجودی بر ما نداشته باشد ) .چيزی كه ھيچ اثر وجودی نداشته باشد در حكم ھمان ھيچ است(. دﯾگر اﯾنكه ﯾادم نيست كه از ٢سرعت" اسپين سخن گفته باشيم .بلكه از مقدار اسپين سخن در ميان است . در باره ی بارھای منفی و مثبت ھم ﯾك گونه ھمانندی آوردﯾم كه اگر فرفره ای ﯾا موج بسته ای از چپ براست بگردد
856 of 981
با آنيكيه از راست به چپ ميگردد ﯾك تفاوت دارد و تفاوت ھای ذرات بنيادﯾن ھم از اﯾن دست ھستند و نه از جنس و گوھره ی آنھا. ﯾا ھمانگونه كه نگره ی استرﯾنگ به زﯾباﯾی ميگوﯾد ،ارتعاش ھای گوناگون از ﯾك تار ﯾگانه ھستند و برای ھمين ﯾك ارتعاش ميتوان به ارتعاش دﯾگری فرابروﯾد. در باره ی گرانش ھم ،از گرانش منفی تنھا در بازه ھای از زمان ،بوﯾژه در آغاز مھابنگ سخن در ميان است و گرانش منفی ھنوز آروﯾن نشده است و گاه با جستار انرژی تارﯾك در پيوند مياﯾد.
ذراتی كه دارای جرم سكون صفر ھستند ھم دارای گرانش ھستند و فضا را خم ميكنند .ھر چه ميزان گرفتاری آنھا در فضا بيشتر باشد ،وﯾژگی جرمی آنھا ،مانند گرانس بيشتر آشكار ميگردد. برای نمونه ،ﯾك گوی تھی ،كه از درون آﯾينه كاری شده است ،جرم كمتری از ھمان گوی دارد اگر در درون آن نور گير كرده باشد ) شماری از فوتون ھا( و ﯾا باتری پر از باتری تھی ،دارای جرم بيشتری است ،چون انرژی ) ذرات فوتون مجازی كه پيوند ميان اتم ھای شيمياﯾی ھستند( بيشتری در درون آن نھفته است و حتی ﯾك تكه آھن داغ دارای جرم بيشتير از ھمان آھن است كه سرد شده باشد.
•
مزدك بامداد:01:21 ,19-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
بسيار سپاسگزارم جناب مزدک. ای کاش در مورد مطالعه ی ھمه جانبه ی مارکسيسم ھم ﯾارﯾم می دادﯾد. ﯾادم ھست ،در بخش ھای پسين ،لينك ھاﯾی از بنماﯾه ھای كالسيك را از ساﯾت راه توده ... +برای شما خواھم نھاد. راه توده ـ آثار بالينی حزب توده اﯾران ماترﯾاليسم دﯾالكتيك ماترﯾاليسم تارﯾخی واژه نامه سياسی ) از رفيق زنده ﯾاد نيك آﯾين (
مزدك بامداد:02:17 ,19-03-09 ,
• ...
857 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز خداباوران در مورد گزﯾنه 2توضيح ميدھند که خلقت صفات ذاتی خدا است و خدا نميتواند زمانی بی ذات خود باشد و اﯾن با تعرﯾف خدا ناسازگاز است اما برای انتزاع بعضی از صفات خدا نياز به فعل خدا است و خدا قبل از افرﯾنش صفت خالقيت را داشته اما بعد از افرﯾنش اﯾن صفت نمود پيدا ميکند و از اﯾنجا اﯾن صفت گرفته ميشود . در ادامه ميگوﯾند افرﯾنش بعد از خلقت ماده از ھيچ ھچنان ادامه دارد و برای ھمين است که انسان معنی خلقت و زمان را ميفھمد و افرﯾنش در اﯾنجا حرکت و نياز ماده به خدا است . مانند کسی که به وﯾالﯾی فکر ميکند و به ان آب و تاب ميدھد و به محضی که حواسش پرت شود ان وﯾال از ميان ميرود .واگر توجه خدا از ماده برداشته شود ماده از حرکت می اﯾستد که گوﯾی ماده ھيچ شده است چون ذات ماده جنبش است . در کنار اﯾن ھا ﯾک توضيح علمی در مورد خلقت ميدھند که انرژی Localاز ميان ميرود ولی ھمان انرژی بالفاصله از ھيچ خلقت ميشود زﯾرا خلقت لحظه ای است و با صورت نور انجام نميشود . ميخواھم در اﯾن مورد توضيح دھيد پيشاپيش ھزار سپاس از شما خوب ،ھمانگونه كه گفتيم ،پرسش ھمين است كه چرا در ﯾك فازی اﯾن زاب نمود نداشته و در جاﯾی دﯾگر نمود داشته .اﯾن ﯾك دگرگونی در خداست و دگرگونی از نشانه ھای نقص است ،ﯾعنی خدا ﯾا در جاﯾی كه آفرﯾنش او نمود نداشته ناقص بوده و ﯾا در جاﯾی كه نمود داشته و ﯾا در ھردو .برای نمونه ،سرشت ماده دگرگونی ندارد.
آفرﯾنش ھرگز دﯾده نشده كه ادامه اش را ھم دﯾده باشيم و ھيچ جا نميبينيم كه چيزی از ھيچ پدﯾد آمده باشد. اﯾنكه ما ھی به شناخت بيشتری دست پيدا ميكنيم ھم در روند فرگشت است و ھيچ پيوندی با پيداری آفرﯾنش ندارد و ماده خود از حركت ) انرژی( ساخته شده و ھيچ نيازی به غير خود ،منجمله خدا ،ندارد. دﯾگر اﯾنكه اﯾن گوﯾا تعرﯾف تازه ی افرﯾنش است! كه ھرجا ،بگاه نياز خدا باوران ،ھی باﯾد نو تعرﯾف شود! قياس وﯾال ھم مع الفارق است و فارق اﯾن است كه آن انگارنده و آن انگاشته ،ھردو از جنس ھم و از ماده ھستند ) روﯾا و انگاشت چيزی نيست جز جنبش الكترونی و ﯾونی در مغز كه ذھن را پدﯾد مياورد( .در حاليكه خدا را غير مادی و ﯾا فرامادی تعرﯾف كرده اند. از سوی دﯾگر ،ماده با ھمان حركت تعرﯾف ميشود و زاب سرشتين آن و جنس ان است و ماده ی بی جنبش ھمان شير بی ﯾال و دم است و زمانی كه ان تعرﯾف را دارﯾم ،وارد كردن ﯾك كارساز ) فاكتور( افزوده كه وجودش ثابت ھم نميشود ،بر پاﯾه ی مھاد تيغ 858 of 981
اوكھام ،رد ميشود ،چون آن نگره پذﯾرفتنی تر است كه كارسازان اندكتر و توضيح ساده تری كه ھمان نتيجه را ھم بدھد ،داشته باشد .پس اگر من بگوﯾم كه سوختن ھيزم به اﯾن انگيزه است كه ﯾك جنی ھم اكسيژن را راھنماﯾی ميكند تا با كربن تركيب شود ،توضيح من در برابر اﯾنكه اكسيژن خود در ھوا ھست و با كربن تركيب ميشود ،رد ميشود چون من نميتوانم مكانيسم راھنماﯾی اكسيژن بدست اجنه را نشان دھم ! ھمينگونه است در باره ی روﯾای خدا. اﯾن توضيح علمی ھم نادرست است ،چون مكان مانند ﯾك اقيانوس از انرژی ) مينيموم ( است كه ھر جا در اثر ارتعاش كوانتومی، انرژی ) در زﯾر زمان پالنك( به ظاھر از ميان ميرود ،به اﯾن اقيانوس پيوسته و از ھمين اقيانوس انرژی مينيموم ،ھمان انرژی ) آنھم باز در زﯾر زمان پالنك( بيرون مياﯾد و نه از " ھيچ". نمونه برای فھم :مانند اﯾنكه شما حسابی بانكی داشته باشيد كه برای بسته نشدن آن ،باﯾد ھمواره مينيموم ۵٠٠٠تومان درآن باشد و بانك ھر روز سرساعت ٧اﯾن حساب را كنترل ميكند .اگر شما ﯾك ميليون از اﯾن حساب ھا را داشته باشيد ،ﯾك ميليونر بيپول ھستيد ) چون شرط اﯾن است كه ھيچ حسابی بسته نشود( .امّا شما ميتوانيد در درازای ٢۴ساعت ،از ﯾك حساب ۵٠٠٠ ،تومان بردارﯾد و به حساب دﯾگربرﯾزﯾد و پيش از ساعت ،٧دوباره از ھمان حساب ،برداشته و سرجای خود برﯾزﯾد .اﯾنگونه ،بنگر مياﯾد كه در ﯾك ﯾك روز ميان دو حسابرسی ،چيزی از ميان رفته و چيزی از ھيچ پدﯾد آمده ،كه امّا درواقع چنين نيست. پدﯾد امدن ذرات مجازی ) در زﯾر زمان پالنك كه ھمان پرﯾود حسابرسی است( و از ميان رفتن آنھا ھم ھمين روند است.
•
:vatanparast, 09-03-19, 23:32
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز از نظر خداپنداران تغيير ﯾا به قول شما دگرگونی در ذات خدا نقض به شمار مياﯾد و نه در افعال او .افعال خدا باﯾد تغيير داشته باشند اگر غير از اﯾن باشد خدا کار تکراری انجام ميدھد .صفت و ﯾا زاب خالقيت ھمواره به او و فعل او نيز ھمواره باﯾد باشد .در ادﯾان به اﯾن اشاره شده که قبل از آفرﯾنش فرشتگان نيز بوده اند که نشان از فعل خدا قبل از افرﯾنش است . ﯾک سنگ ھم در خودش ثابت و بدون تغيير است .ولی ھر عمل و فعلی از ﯾک ھدف و آماجی برخوردار است .اﯾن چنين است که خدا نباﯾد فاعل باشد. توضيحات مزدک گرامی کامل و جالب است .در انتظار توضيح بيشتر از اﯾشان می مانيم.
859 of 981
مزدك بامداد:02:34 ,20-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز از نظر خداپنداران تغيير ﯾا به قول شما دگرگونی در ذات خدا نقض به شمار مياﯾد و نه در افعال او .افعال خدا باﯾد تغيير داشته باشند اگر غير از اﯾن باشد خدا کار تکراری انجام ميدھد .صفت و ﯾا زاب خالقيت ھمواره به او و فعل او نيز ھمواره باﯾد باشد .در ادﯾان به اﯾن اشاره شده که قبل از آفرﯾنش فرشتگان نيز بوده اند که نشان از فعل خدا قبل از افرﯾنش است . درمورد ذرات مجازی بيشتر توضيح ميدھيد ؟ سوالی که پيش امد اﯾن است ذره مجازی که از ميان ميرود در ده ھزار سال نوری از مکان بيرون ميزند ؟ حرکت تندتر از سرعت نور ؟ اﯾن داو را در باره ی آدمی می توان كرد نه در باره ی خدا. دگرگونی كار و حال ما ،از اﯾن است كه در معرض دگرگونی از بيرون ھستيم و ﯾا آگاھی و دانش ما دگرگون ميشود ولی دانش خدا بر طبق تعرﯾف خداﯾاران " ،حضوری" است و نه مانند آدمی اكتسابی و از بيرون روان و ذھن .ﯾعنی كار و كنش خدا نميتواند از چيزی جز از سرشت او سرچشمه گرفته باشد ) چون جز خودش ھيچ چيزی دﯾگر نبوده و آنچه كه آفرﯾده است ھم از سرشت و ذات خودش بيرون زده است ،ھمچنان كه گفتيم ( ھمينگونه ،در باره ی قياس اﯾنكه جھان و ماده روﯾای خدا است ھم ﯾك فارق دﯾگر ھم ھست و آن ھم اﯾنكه آنچه ما ميپندارﯾم ،از بيرون ذھن بدست آمده و مثال ً روﯾای وﯾال بدون آروﯾن وﯾال از بيرون به سوی درون ) ذھن( شدنی نيست ،ھمچنانكه ﯾك بچه اسكيمو ھرگز نميتواند روﯾای ﯾك شتر بيابانی را داشته باشد . اﯾنھم كه فرشتگان را افرﯾده ،بازھم دشواری مھادﯾن را گره گشاﯾی نميكند بلكه ﯾك پله به پس ميبرد و پرسش اﯾن ميشود كه در فازی ھم پس فرشتگان نبوده اند و ھی تا ته ...و پرسش برسرجای خود بجاست. ) دﯾنياران برای ھمين ,عالم ذر ّ و ﯾا الست ھم اختراع كرده اند ولی كمكی به گشودن اﯾن گره شان نكرده است ،مانند كسی كه برای الپوشانی ﯾك دروغ ،دروغی دﯾگر بگوﯾد و بيشتر غرق شود (
كسی نگفته است كه چيزی باالتر از تندای شيد ) سرعت نور( ميجنبد، بلكه ارتعاشات كوانتومی ،احتماالتی ھستند و ممكن است كه در دو جاﯾی كه باھم ده ﯾا ﯾك ميليون سال نوری ھم فاصله دارند ،در زﯾر زمان پالنك ،ذراتی مانند قطره ای كه از اقيانوس بيرون ميزند، پدﯾد بياﯾند و ﯾا به اقيانوس بپيوندند ولی ھمواره مقدار حساب ﯾكسان است و پدﯾد آمدن ﯾكی بستگی به اﯾن ندارند كه ﯾكی در ﯾك متری و 860 of 981
ﯾا در ﯾك ميليارد متری ناپدﯾد شده است .درست مانند ﯾك ليوان آب گازدار ) سودا( و ﯾا شامپانی كه در آن ھی ذرات از سطح آب ، باال و پاﯾين ميپرند و در ھمان حال و ھمه زمان ،مقدار آب ﯾكسان است و دگرگون نميشود .ذرازت مجازی ھم به آن ذراتی ميگوﯾند كه دﯾرندگی آنھا كمتر از زمان پالنك كه زمان مينيموم برای آشكار سازی ذرات است ،باشد.
•
مزدك بامداد:02:37 ,20-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
ﯾک سنگ ھم در خودش ثابت و بدون تغيير است .ولی ھر عمل و فعلی از ﯾک ھدف و آماجی برخوردار است .اﯾن چنين است که خدا نباﯾد فاعل باشد. توضيحات مزدک گرامی کامل و جالب است .در انتظار توضيح بيشتر از اﯾشان می مانيم.
آفرﯾن ،ھمانگونه كه نشانه كردﯾم ،دشواری " انگيزه" برای كار خداوندی ھمچنان نيز بر سر جای خود است و موجود كامل و ﯾا حالت كامل ،انگيزه ای برای ھيچ دگرگونی حال خود change of stateندارد• .
مزدك بامداد:05:23 ,21-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :خرد جو
درود. از نگره ی رﯾاضيات" ,تعرﯾف" به چه معناست؟ با سپاس. تعرﯾف ) ( definitionچه در رﯾاضی و چه در گفتمان ھای فلسفی و دانشيك ،به چم شناسانيدن مرز ھای ﯾك مفھوم و ﯾا ﯾك چيز است كه چيزی نيست جز نشان دادن وﯾژگی ھا و كاركرد ھای ﯾك چيز/مفھوم .در OOAﯾا ھمان Object Oriented Analyse ھر چيز/كالس /ابژه ،چه ابژه ی فيزﯾكی و چه رﯾاضی و چه نرم افزاری باشد ،از ھمين رو با برشمردن سياھه كاركرد ھا و وﯾژگی ھا ،ﯾا ھمان ، properties & methodsكه خود ھمين ھا ھم باﯾد به تعرﯾف
861 of 981
ھای ساده تر و ﯾا بدﯾھی و ﯾا قراردادی برسند ،تعرﯾف ميشوند. برای نمونه ،مجموعه ی مورچه ھا ﯾا ذرات بنيادﯾن و ﯾا توپال ھا )فلزات( ﯾا نخست شمارگان ) عدد ھای اول( ھمگی با وﯾژگی ھا/كاركرد ھای خود تعرﯾف ميشوند و بدﯾنسان " مرز" ميان آنھا و پدﯾده ھا /مفھومھا/چيزھای دﯾگر كشيده ميشود .تعرﯾف ,تيل آغازﯾن) نقطه ی شروع( ھرگونه اثبات، گفتمان و پژوھش ,در رسيدن به شناخت ھای نوﯾن و ﯾا گره گشاﯾی از اﯾن پرسمان و ﯾا ﯾك ستيزه ی اندﯾشه ھا و ..است و ﯾكبار كه با ﯾك تعرﯾفی در پرسمانی به پيش رفتيم ،دﯾگر پروانه ندارﯾم كه آنرا تا رسيدن به انجام پرسمان كه كاميبی و ﯾا ناكامی است ،دگرگون كنيم.
•
مزدك بامداد:05:38 ,21-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
البته اﯾن موضوع با قضيه ميمون تفاوت ظرﯾفی دارد . آن مثال رﯾاضياتی بود و نميواند 100در صد در جھان واقعی ھمتا داشته باشد و ھمتا ھم ندارد ! ھيچ
ميمونی نميتواند بی نھاﯾت بار بر کيبوردی ضربه بزند زﯾرا جھان سيکل مانند است و ھيچ سيکلی بينھاﯾت زمان نياز ندارد ! برای مثال ما ﯾک زمانی به چينش کنونی ميرسيم و اﯾن نياز به بينھاﯾت زمان ندارد ! پس در مورد اﯾن موضوع باﯾد ﯾک جور دﯾگر برخورد کنيم ھمان چيزی که در پست قبل گفتم . از اﯾن رو نيازی نيست که مزدک وقت خود را برای بيرون اوردن تناقضات قرانی به ھذر دھد و بھتر به اﯾن تاپيک و تازه ھای دانشيکی بپردازد زﯾرا اگر قران سراسر دانشيک باشد باز اثباتی بر وحی نميشود و بعيد ھم نيست در جھان دﯾگر قرانی سراسر دانشيک بيرون بياﯾد ! مانند حرف ھای انيشتين که از چينش ھای مادی بيرون امده !
ﯾك لغزش در اﯾنجاست كه سيكل به چم آغاز دوباره و ﯾا چند باره ی زمان نيست و ھر سيكلی ھم به باﯾستگی نباﯾد مانند سيكل پيشين باشد و بلكه باﯾد چنان باشد كه در زمان بينھاﯾت ،ھر چينش ممكن از دﯾد قانونمندی مادی بيگمان روی ھم بدھد. ھمچنان كه تاس انداختن را ميتوان ھربار ﯾك سيكل بنگر آورد ولی ھربار جفت شش نميآﯾد و لی در ھمفزود ) مجموع( ھمه ی سيكل ھا ھر عددی برابر عدد دﯾگر افتاده است و به اندازه ی ﯾك ششم ھمه بارھا /سيكل ھا.
862 of 981
•
مزدك بامداد:05:44 ,21-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :خرد جو
درودی دوباره. مھر کرده و کمی درباره ی "حساب مربعات" نيز بگوﯾيد. با سپاس. ?? من در اﯾن باره چيزی نميدانم ،و برای ھمين ھم گمان نميكنم كه اﯾن از مقوله ھای دانشيك باشد و البد چيزی در ماﯾه ی علم ! و ﯾا حساب جفر ) نومرولوژی !( و ﯾا ھمان ابجد و ھوّز و اﯾنگونه مزخرفتات رمّالی و جن گيری و ...باﯾد بوده باشد.
•
:atheist, 09-03-21, 16:46
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ھمچنان كه تاس انداختن را ميتوان ھربار ﯾك سيكل بنگر آورد ولی ھربار جفت شش نميآﯾد و لی در ھمفزود ) مجموع( ھمه ی سيكل ھا ھر عددی برابر عدد دﯾگر افتاده است و به اندازه ی ﯾك ششم ھمه بارھا /سيكل ھا.
•
از ديد رياضی چگونه اين اثبات ميشود ؟ فرض کنيد شخصی تاس مياندازد و به شما ميگويند اين شخص بينھايت زمان است که به اين کار مشغول است .و در ھمان لحظه يک بار ديگر تاس را می اندازد اکنون شما پاسخ دھيد آيا قبل از انداختن دوباره تاس ميتوانستيد 863 of 981
بگوييد ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ؟ وقتی تاس را انداخت و 6امد انگاه چطور ثابت ميکنيد باز ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ? با در نظر گرفتن اينکه بعد از انداختن دوباره تاس بينھايت زمان گذشته است و قبل از انداختن تاس شما گفته بوديد که ھمه الگو ھا به طور مساوی رخ داده است و با شماره 6 کنونی اين استدالل بی اعتبار ميشود . تنھا زمانی ميتوانيد از فرنود بی نھايت زمان بھره بگيريد که بدانيد اولين پرتاب چه عددی بوده است اما در مورد ماده که شروع چينشی نداشته اين فرنود به کار نمی ايد .
:atheist, 09-03-21, 16:49
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ﯾك لغزش در اﯾنجاست كه سيكل به چم آغاز دوباره و ﯾا چند باره ی زمان نيست و ھر سيكلی ھم به باﯾستگی نباﯾد مانند سيكل پيشين باشد و بلكه باﯾد چنان باشد كه در زمان بينھاﯾت ،ھر چينش ممكن از دﯾد قانونمندی مادی بيگمان روی ھم بدھد.
بله اين را در گذشته با ھم بررسی کرديم و جواب دانشيک خوبی برای ان اورديد که يکبار ديگر جای سپاس دارد . اما نظر شما در مورد پست 1298چيست ؟
مزدك بامداد:16:58 ,21-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
از دﯾد رﯾاضی چگونه اﯾن اثبات ميشود ؟ فرض کنيد شخصی تاس مياندازد و به شما ميگوﯾند اﯾن شخص بينھاﯾت زمان است که به اﯾن کار مشغول است .و در ھمان لحظه ﯾک بار دﯾگر تاس را می اندازد اکنون شما پاسخ دھيد 864 of 981
آﯾا قبل از انداختن دوباره تاس ميتوانستيد بگوﯾيد ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ؟ وقتی تاس را انداخت و 6امد انگاه چطور ثابت ميکنيد باز ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ? با در نظر گرفتن اﯾنکه بعد از انداختن دوباره تاس بينھاﯾت زمان گذشته است و قبل از انداختن تاس شما گفته بودﯾد که ھمه الگو ھا به طور مساوی رخ داده است و با شماره 6 کنونی اﯾن استدالل بی اعتبار ميشود . تنھا زمانی ميتوانيد از فرنود بی نھاﯾت زمان بھره بگيرﯾد که بدانيد اولين پرتاب چه عددی بوده است اما در مورد ماده که شروع چينشی نداشته اﯾن فرنود به کار نمی اﯾد . infinty devided into any number, is always infinty again .therefore we don't need a first time case and we have no first time case
مھدی:17:00 ,21-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در كمابيش 14ميليارد سال پيش ،جھان تنھا دارای گنجاﯾش ده بتوان منفی 99 سانتيمتر 3بود ) شناخته شده با نام گنجاﯾش پالنك( .ھمه ماده /انرژی كنونی ،در چھره ای ﯾگانه در اﯾن "جا" گنجيده بود .خود اﯾن " جا" در اثر فاكتوری كه ھنوز برای ما سراسر شناخته شده نيست ،در گسترش فزونبرفزون بود ) .برخی تئوری ھا ،اﯾن گسترش تند را دنباله ئ در ھم فرورفتگی جھان پيش از مھابنگ ميدانند كه ازبس درھم فرو رفته ،كه به اﯾن گنجاﯾش پالنك رسيده و در آنجا ،افكت ھای كوانتومی كه معموال ً به شمار نمی اﯾند ،دست باال را گرفته و روند را وارونه كرده اند( .بھرروی در زمان پس از مھابنگ ،ذره ھای بنيادﯾن ماده و انرژی) ﯾا ذره ھای نيروبر( پيدا شدند كه جھان ما ھمگی از آنھا ساخته شده اند. ...to Be Continued..
865 of 981
باسالم . به نظر شما قبل از اﯾن زمان مثال 20ميليارد سال قبل .اﯾن مواد اوليه تشکيل دھنده چگونه بودند؟ اﯾا اصال وجود نداشتند ﯾا وجود داشتند ولی شکل دﯾگری داشتند؟ ھمچنين اگر وجود داشتند چه مدت وجود داشتند به ھمان شکل؟ چه عاملی باعث شد که اگر مثال مدتی حاال ﯾک ثانيه ﯾا مثال چند ميليارد سال به ھمان شکل وجود داشتند ﯾک دفعه منفجر شوند؟ ﯾعنی چه شد که مثال ﯾک ميليارد سال منفجر نشدند ولی در ﯾک زمان خاص تصميم به انفجارشان شد؟ ھمچنين از چه زمانی وجود داشتند ؟ خواھشمند است .اﯾن سواالت را ھم ﯾک نفر کامل پاسخ بدھد
:atheist, 09-03-21, 17:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بله اﯾن را در گذشته با ھم بررسی کردﯾم و جواب دانشيک خوبی برای ان اوردﯾد که ﯾکبار دﯾگر جای سپاس دارد . اما نظر شما در مورد پست 1298چيست ؟ البته يک سوالی که در اينجا باز پيش امد اين بود که کوانت ھای مکان نبايد ھمين طور افزايش يابند و در يک جايی بايد متوقف شوند .مکان که از جنس ماده است اگر تا بينھايت باز شود نقض قانون پايايی ماده انرژی است . آيا زمانی که کوانت ھای مکان روی ھم می افتند چگال تر ميشوند ؟ آيا ماده ميتواند جلو باز شدن جا را بگيرند ؟ اگر ميتوانست چرا در لحظه مھابنگ نکرد که شانس بيشتری داشت ؟ بدون شک بايد کوانت ھايی از مکان باشد که در آن ماده نباشد زيرا مکان با تندای باالتر از نور ميتواند باز شود بنابراين مکان مطلق است . مکان بايد در جايی باز شدنش متوقف شود تا ماده بتواند چينش ھای مکان را يکدست کند . مزدک جان خاصيت علم اين است زمانی که به يک سوالی جواب ميدھد سواالت بيشتری را باز ميکند و از اين رو دانش شيک و لذيذ است !
866 of 981
:vatanparast, 09-03-21, 17:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
از دﯾد رﯾاضی چگونه اﯾن اثبات ميشود ؟ فرض کنيد شخصی تاس مياندازد و به شما ميگوﯾند اﯾن شخص بينھاﯾت زمان است که به اﯾن کار مشغول است .و در ھمان لحظه ﯾک بار دﯾگر تاس را می اندازد اکنون شما پاسخ دھيد آﯾا قبل از انداختن دوباره تاس ميتوانستيد بگوﯾيد ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ؟ وقتی تاس را انداخت و 6امد انگاه چطور ثابت ميکنيد باز ھمه الگو ھا مساوی رخ داده است ? با اجازه ی جناب مزدک. از دﯾد نظرﯾه ی احتمال ،وقتی ﯾک آزمون پيروزی و شکست )ھمانند پرتاب تاس( بی نھاﯾت بار رخ دھد ،تابع توزﯾع چگالی احتمال آن به شکل توزﯾع پواسون ) (Poisson distributionدر خواھد آمد .در توزﯾع پواسن می شود نشان داد که چگونه در بی نھاﯾت تکرار اﯾن آزماﯾش ،احتمال برآمد ھر روﯾه ی تاس ﯾک ششم خواھد بود .بدﯾن سان که ھر بار ﯾک روﯾه را پيروزی و ﯾک روﯾه را شکست در نظر می گيرﯾم .به اﯾن چم که ﯾک بار 1را پيروزی و به جز ﯾک را شکست ،بار دﯾگر 2را پيروزی و به جز 2را شکست و ھمينسان تا .6در پاﯾان احتمال روﯾداد ھر پيروزی ﯾک ششم خواھد شد.
:atheist, 09-03-21, 17:37
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
باسالم . به نظر شما قبل از اﯾن زمان مثال 20ميليارد سال قبل .اﯾن مواد اوليه تشکيل دھنده چگونه بودند؟ اﯾا اصال وجود نداشتند ﯾا وجود داشتند ولی شکل دﯾگری داشتند؟ ھمچنين اگر وجود داشتند چه مدت وجود داشتند به ھمان شکل؟ چه عاملی باعث شد که اگر مثال مدتی حاال ﯾک ثانيه ﯾا مثال چند ميليارد سال به ھمان شکل وجود داشتند ﯾک دفعه منفجر شوند؟
867 of 981
ﯾعنی چه شد که مثال ﯾک ميليارد سال منفجر نشدند ولی در ﯾک زمان خاص تصميم به انفجارشان شد؟ ھمچنين از چه زمانی وجود داشتند ؟ خواھشمند است .اﯾن سواالت را ھم ﯾک نفر کامل پاسخ بدھد استفاده از مواد اوليه اشتباه است و ان چيزی که وجود دارد و داشته ماده/انرژی است مواد نيز از کنار ھم قرار گرفتن ذره ھای انرژی که ھر کدام ميتواننند ويژگی ھايی خاصی داشته باشد به وجود می ايند . قانون اول فيزيک ميگويد که ماده/انرژی از ھيچ بوجود نميايد و استقرای منطقی نيز حکم به ازليت ماده ميدھد پس قبل از بيگ بنگ تمام چيزی که جھان به ان نياز دارد وجود داشته و ان انرژی است که ھمه ما و مواد چينش ھای ان ھستيم . انفجاری در کار نبوده بلکه بيگ بنگ گسترش خود مکان بوده و چيزی در مکان منفجر نشده است .
:atheist, 09-03-21, 17:54
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
با اجازه ی جناب مزدک.
از دﯾد نظرﯾه ی احتمال ،وقتی ﯾک آزمون پيروزی و شکست )ھمانند پرتاب تاس( بی نھاﯾت بار رخ دھد ،تابع توزﯾع چگالی احتمال آن به شکل توزﯾع پواسون ) (poisson Distributionدر خواھد آمد .در توزﯾع پواسن می شود نشان داد که چگونه در بی نھاﯾت تکرار اﯾن آزماﯾش ،احتمال برآمد ھر روﯾه ی تاس ﯾک ششم خواھد بود .بدﯾن سان که ھر بار ﯾک روﯾه را پيروزی و ﯾک روﯾه را شکست در نظر می گيرﯾم .به اﯾن چم که ﯾک بار 1را پيروزی و به جز ﯾک را شکست ،بار دﯾگر 2را پيروزی و به جز 2را شکست و ھمينسان تا .6در پاﯾان احتمال روﯾداد ھر پيروزی ﯾک ششم خواھد شد. از پاسخ شما سپاسگذارم اما باز اين پست شما نميتواند جواب سوال پيشين من را بدھد . برای دو حالت قبل از انداختن تاس و بعد از انداختن تاس بينھايت زمان گذشته است و شما ميگوييد قبل از انداختن تاس بايد بپذيريم که تمام الگو ھا به يک ميزان روی داده است .اما زمانی که تاس انداخته شد و 6امد ديگر حداقل شش يک بار
868 of 981
بيشتر از الگو ھای ديگر رخ داده است . پس بينھايت زمان نميتواند دليل کافی باشد .
:vatanparast, 09-03-21, 18:03
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
از پاسخ شما سپاسگذارم اما باز اﯾن پست شما نميتواند جواب سوال پيشين من را بدھد . برای دو حالت قبل از انداختن تاس و بعد از انداختن تاس بينھاﯾت زمان گذشته است و شما ميگوﯾيد قبل از انداختن تاس باﯾد بپذﯾرﯾم که تمام الگو ھا به ﯾک ميزان روی داده است .اما زمانی که تاس انداخته شد و 6امد دﯾگر حداقل شش ﯾک بار بيشتر از الگو ھای دﯾگر رخ داده است . پس بينھاﯾت زمان نميتواند دليل کافی باشد . من به خوبی متوجه پرسش شما نشدم. پاسخی که من دادم برای گاھی است که شما ھنوز آزماﯾش را انجام نداده اﯾد وی می خواھيد بدانيد پس از بی نھاﯾت بار آزمون چه می شود. ولی گوﯾا شما می خواھيد بدانيد در آزمونِ کنونی ،که روشن نيست چندمين آن است ،چه می شود .درست است؟
:atheist, 09-03-21, 18:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
من به خوبی متوجه پرسش شما نشدم. پاسخی که من دادم برای گاھی است که شما ھنوز آزماﯾش را انجام نداده اﯾد وی می خواھيد بدانيد پس از بی نھاﯾت بار آزمون چه می شود. ولی گوﯾا شما می خواھيد بدانيد در آزمونِ کنونی ،که روشن نيست چندمين آن است ،چه می شود .درست است؟ بله مثال شما برای زمانی است که کار پايان يافته باشد . اما شخصی ھمين طور پرتاب را انجام ميدھد وشما به ان محل ميرسيد و متوجه ميشويد که اين کار را بينھايت بار انجام 869 of 981
داده وسريع ميگوييد که تمام الگو ھا به يک ميزان انجام گرفته اما با پرتاب بعدی عددی که می آيد حداقل يک بار بيشتر از ديگر اعداد روی داده است و حرف شما نادرست ميشود . در حالی که ميدانيم در مورد ماده اين پرتاب ) چينش ھا ( ھمين طور ادامه دارند .حاال بگوييد آيا تمام چينش ھای ماده به يک اندازه رخ داده است يا خير؟ اگر اری بگوييد چينش بعد ناگذير يک بار بيشتر از ديگر چينش ھا اتفاق می افتد در حالی که ھم برای چينش کنونی و چينش قبلی بينھايت زمان گذشته بود !!
:vatanparast, 09-03-21, 19:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
بله مثال شما برای زمانی است که کار پاﯾان ﯾافته باشد .
اما شخصی ھمين طور پرتاب را انجام ميدھد وشما به ان محل ميرسيد و متوجه ميشوﯾد که اﯾن کار را بينھاﯾت بار انجام داده وسرﯾع ميگوﯾيد که تمام الگو ھا به ﯾک ميزان انجام گرفته اما با پرتاب بعدی عددی که می آﯾد حداقل ﯾک بار بيشتر از دﯾگر اعداد روی داده است و حرف شما نادرست ميشود . در حالی که ميدانيم در مورد ماده اﯾن پرتاب ) چينش ھا ( ھمين طور ادامه دارند .حاال بگوﯾيد آﯾا تمام چينش ھای ماده به ﯾک اندازه رخ داده است ﯾا خير؟ اگر اری بگوﯾيد چينش بعد ناگذﯾر ﯾک بار بيشتر از دﯾگر چينش ھا اتفاق می افتد در حالی که ھم برای چينش کنونی و چينش قبلی بينھاﯾت زمان گذشته بود !! البته اﯾن جستار از برای جناب مزدک است و من ھم شاگرد اﯾشان ھستم ولی خب چون بحث احتمال در تخصص من است در اﯾن جستار درس پس می دھم. ببينيد ،ما به جاﯾی نمی رسيم و از روی بی نھاﯾت تکرار به اﯾن نتيجه نمی رسيم .بی نھاﯾت در احتمال )کاری با ساﯾر فيلدھای رﯾاضی و فيزﯾکی ندارﯾم( نسبی است .به چه معنی؟ اﯾنکه ھر بار که آزماﯾش بيشتر تکرار شود می گوﯾيم اﯾن بی نھاﯾت تر است ) 10از 5بی نھاﯾت تر است و به ھمين سان 1000از 10و .(...در واقع باﯾد گفت ھر چه بيشتر آزماﯾش را تکرار کنيم" ،ﯾک ششم ھا" واقعی ترند .ﯾعنی ھر بار که به گفته ی شما آزماﯾش بيشتر تکرار شود ،انتظار دارﯾم نتيجه واقعی تر شود .پس کنون که ﯾک بار آزمون را بيشتر انجام داده اﯾم و 6آمده است ،می توانيم بفھميم که اﯾن 6 سبب شده است که نتاﯾج درست تر باشند. 870 of 981
گذشته از اﯾنھا ،در بی نھاﯾت ،ﯾک به منزله ی صفر است .به اﯾن چم که بی نھاﯾت به افزونِ 1باز ھم می شود بی نھاﯾت و فرقی اساسی با پيش از آن ندارد .پس به قول شما" ،عددی که ﯾکبار بيشتر آمده است" در کار نيست. درست تر اﯾن بود که می گفتيد چنانچه بارھای آزمون دانسته باشد ،ھمانند اﯾنکه بدانيم 6000بار آزمون انجام شده است ،ولی می خواھيم بار 6001ام را انجام دھيم .در اﯾن حالت طبق فرمول می توانيم بدست آورﯾم که ھر روﯾه ی تاس 1000بار روی داده است .اکنون بار 6001ام سبب می شود ﯾکی از روﯾه ھا 1001بار روی دھد .ولی اﯾن اﯾرادی وارد نمی کند و چه بسا نتيجه ی آزمون اﯾنست که ھر روﯾه باﯾد 1000/16666666بار رخ دھد .ولی چون برآمدھا گسسته ھستند )اصولن اﯾن آزماﯾش گسسته است و نه پيوسته( پس اﯾن عدد اعشاری نخواھد بود .حال اگر آزمون را دنبال گيرﯾم تا بار 6006ام ،انتظار دارﯾم که ھر روﯾه 1001بار رخ دھد و ھمينسان تا بی نھاﯾت. در باره ی چينش ھا نخست من نمی دانم که که آﯾا چينش ھای ماده محدود است )مانند روﯾه ھای تاس( ﯾا نامحدود؟ اگر چنانچه محدود باشد ،ھر چقدر ھم بزرگ باشد )چه 5تا باشد چه 1ميليون و بيشتر( باز ھم در برابر زمان ازلی )بی نھاﯾت( کوچک است و فرنود گفته شده کاراست.
مزدك بامداد:19:42 ,21-03-09 ,
مھدی:23:47 ,21-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
استفاده از مواد اوليه اشتباه است و ان چيزی که وجود دارد و داشته ماده/انرژی است مواد نيز از کنار ھم قرار گرفتن ذره ھای انرژی که ھر کدام ميتواننند وﯾژگی ھاﯾی خاصی داشته باشد به وجود می اﯾند . قانون اول فيزﯾک ميگوﯾد که ماده/انرژی از ھيچ بوجود نمياﯾد و استقرای منطقی نيز حکم به ازليت ماده ميدھد پس قبل از بيگ بنگ تمام چيزی که جھان به ان نياز دارد وجود داشته و ان انرژی است که 871 of 981
ھمه ما و مواد چينش ھای ان ھستيم .
انفجاری در کار نبوده بلکه بيگ بنگ گسترش خود مکان بوده و چيزی در مکان منفجر نشده است . فاطر السموات واالرض. فاطر ﯾعنی شکافنده . پس باﯾد ان حالت اوليه حال ماده انرژی ﯾا ھر چيزی شکافته شده باشد . ﯾعنی ﯾک مخلوقی وجود داشته که شکافته شده است . اما ﯾک سوال .چرا مدتی ان ماده /انرژی ھمانطور مانده است؟و بعد شروع به گسترش نموده است؟ﯾعنی اﯾا از ابتدا در حال گسترش بوده ﯾا مثال مدت زمان خاصی را به صورت ثابت از لحاظ حجمی طی کرده .سپس به حالت انفجاری ﯾا انبساطی ﯾا ھر حالتی که فرض کنيم گسترش پيدا نموده است؟ اگر اندازه اش ثابت بوده مثال اگر در مدت ﯾک ھزار سال اندازه ای دقيقا برابر ﯾک تخم مرغ داشته .اندازه اش رابيان کنيد. ھمچنين مدت زمان بودن در ان اندازه را نيز بيان کنيد
:atheist, 09-03-22, 13:15
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
فاطر السموات واالرض. فاطر ﯾعنی شکافنده . پس باﯾد ان حالت اوليه حال ماده انرژی ﯾا ھر چيزی شکافته شده باشد . ﯾعنی ﯾک مخلوقی وجود داشته که شکافته شده است . اما ﯾک سوال .چرا مدتی ان ماده /انرژی ھمانطور مانده است؟و بعد شروع به گسترش نموده است؟ﯾعنی اﯾا از ابتدا در حال گسترش بوده ﯾا مثال مدت زمان خاصی را به صورت ثابت از لحاظ حجمی طی کرده .سپس به حالت انفجاری ﯾا انبساطی ﯾا ھر حالتی که فرض کنيم گسترش پيدا نموده است؟ اگر اندازه اش ثابت بوده مثال اگر در مدت ﯾک ھزار سال اندازه ای دقيقا برابر ﯾک تخم مرغ داشته .اندازه اش رابيان کنيد. ھمچنين مدت زمان بودن در ان اندازه را نيز بيان کنيد زمانی که چيزی شکافته شود به ناجار بايد دارای ساختمان درونی باشد يعنی بعد از شکافت پروتون ما به کوارک ھا ميرسيم اما کوارک را ديگر نميوانيد بشکافيد .
872 of 981
در لحظه مھابنگ کل ماده انرزی در چھره يگانه بوده است و از اين رو که انرژی دارای ساختمان درونی نيست نميتوانيم بگوييم شکافته شده است بلکه بھتر است بگوييم بسته بسته شده است ! ديگر سواالت شما به زمان قبل از مھابنگ بر ميگردد اما برای درک بھتر مھابنگ را گذر از يک جھان به جھان ديگر بنگاريد .مثآل تصور کنيد که يک بادکنک را باد کرده ايد و سر ان را ول ميکنيد سپس بادکنک بادش خالی ميشود و چنان با سرعت اين اتفاق بافتد که بادکنک پشت رو شود و از طرف ديگر باد شود !
:atheist, 09-03-22, 13:31
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
البته اﯾن جستار از برای جناب مزدک است و من ھم شاگرد اﯾشان ھستم ولی خب چون بحث احتمال در تخصص من است در اﯾن جستار درس پس می دھم. ببينيد ،ما به جاﯾی نمی رسيم و از روی بی نھاﯾت تکرار به اﯾن نتيجه نمی رسيم .بی نھاﯾت در احتمال )کاری با ساﯾر فيلدھای رﯾاضی و فيزﯾکی ندارﯾم( نسبی است .به چه معنی؟ اﯾنکه ھر بار که آزماﯾش بيشتر تکرار شود می گوﯾيم اﯾن بی نھاﯾت تر است ) 10از 5بی نھاﯾت تر است و به ھمين سان 1000از 10و .(...در واقع باﯾد گفت ھر چه بيشتر آزماﯾش را تکرار کنيم" ،ﯾک ششم ھا" واقعی ترند .ﯾعنی ھر بار که به گفته ی شما آزماﯾش بيشتر تکرار شود ،انتظار دارﯾم نتيجه واقعی تر شود .پس کنون که ﯾک بار آزمون را بيشتر انجام داده اﯾم و 6آمده است ،می توانيم بفھميم که اﯾن 6 سبب شده است که نتاﯾج درست تر باشند. گذشته از اﯾنھا ،در بی نھاﯾت ،ﯾک به منزله ی صفر است .به اﯾن چم که بی نھاﯾت به افزونِ 1باز ھم می شود بی نھاﯾت و فرقی اساسی با پيش از آن ندارد .پس به قول شما" ،عددی که ﯾکبار بيشتر آمده است" در کار نيست. درست تر اﯾن بود که می گفتيد چنانچه بارھای آزمون دانسته باشد ،ھمانند اﯾنکه بدانيم 6000بار آزمون انجام شده است ،ولی می خواھيم بار 6001ام را انجام دھيم .در اﯾن حالت طبق فرمول می توانيم بدست آورﯾم که ھر روﯾه ی تاس 1000بار روی داده است .اکنون بار 6001ام سبب می شود ﯾکی از روﯾه ھا 1001بار روی دھد .ولی اﯾن اﯾرادی وارد نمی کند و چه بسا نتيجه ی آزمون اﯾنست که ھر روﯾه باﯾد 1000/16666666بار رخ دھد .ولی چون برآمدھا گسسته ھستند )اصولن اﯾن آزماﯾش گسسته است و نه پيوسته( پس اﯾن عدد اعشاری نخواھد بود .حال اگر آزمون را دنبال گيرﯾم تا بار 6006ام ،انتظار
873 of 981
دارﯾم که ھر روﯾه 1001بار رخ دھد و ھمينسان تا بی نھاﯾت. در باره ی چينش ھا نخست من نمی دانم که که آﯾا چينش ھای ماده محدود است )مانند روﯾه ھای تاس( ﯾا نامحدود؟ اگر چنانچه محدود باشد ،ھر چقدر ھم بزرگ باشد )چه 5تا باشد چه 1ميليون و بيشتر( باز ھم در برابر زمان ازلی )بی نھاﯾت( کوچک است و فرنود گفته شده کاراست. ببينيد اينکه بينھايت برای ما ناملموس است و اگر يکی به ان اضافه کنيم باز بينھايت ميشود درست است اما بايد شما خودتان اين برداشت را بکنيد که چينش بعد يکبار از ديگر چينش ھا بيشتر اتفاق افتاده است . برای درک اسان فرض کنيد جھان بعد از صد ميليارد سال يه دور ) سيکل ( را انجام ميدھد .بنابراين تمام اجزای آن ) چينش ھای ان ( به يک ميزان اتفاق می افتند حال در بينھايت زمان درست است که بينھايت بار اين سيکل اتفاق افتاده اما درست نيست که تصور کنيم چون بينھايت ملموس نيست ميتوانيد بگوييم يکی از چينش ھای اين سيکل بينھايت 1 +بار اتفاق افتاده است و ديگر چينش ھا بينھايت بار . چطور ميتوانيد دو بينھايت را با ھم مقايسه کنيد ؟! در مورد پاالگراف اول شما بينھايت تر چه مفھومی است ؟ اگر يک ازمايش بينھايت بار انجام شده باشد بيشتر تکرار کردن ان چه معنی ميدھد ؟ ھرچه بيشتر تکرار کنيم باز می شود بينھايت !!
:vatanparast, 09-03-22, 14:43
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
ببينيد اﯾنکه بينھاﯾت برای ما ناملموس است و اگر ﯾکی به ان اضافه کنيم باز بينھاﯾت ميشود درست است اما باﯾد شما خودتان اﯾن برداشت را بکنيد که چينش بعد ﯾکبار از دﯾگر چينش ھا بيشتر اتفاق افتاده است . برای درک اسان فرض کنيد جھان بعد از صد ميليارد سال ﯾه دور ) سيکل ( را انجام ميدھد .بنابراﯾن تمام اجزای آن ) چينش ھای ان ( به ﯾک ميزان اتفاق می افتند حال در بينھاﯾت زمان درست است که بينھاﯾت بار اﯾن سيکل اتفاق افتاده اما درست نيست که تصور کنيم چون بينھاﯾت ملموس نيست ميتوانيد بگوﯾيم ﯾکی از چينش ھای اﯾن سيکل 874 of 981
بينھاﯾت 1 +بار اتفاق افتاده است و دﯾگر چينش ھا بينھاﯾت بار . چطور ميتوانيد دو بينھاﯾت را با ھم مقاﯾسه کنيد ؟!
در مورد پاالگراف اول شما بينھاﯾت تر چه مفھومی است ؟ اگر ﯾک ازماﯾش بينھاﯾت بار انجام شده باشد بيشتر تکرار کردن ان چه معنی ميدھد ؟ ھرچه بيشتر تکرار کنيم باز می شود بينھاﯾت !! من به مقاﯾسه ی دو بی نھاﯾت ملموس و حس کردنی پرداختم .من عرض کردم که به بی نھاﯾت در دﯾد احتماالت می پردازم .از آنجاﯾی که احتماالت نظرﯾه ی بررسی اتفاقات طبيعی است ،بی نھاﯾت در آن نسبی و قراردادی و نه مطلق و ﯾگانه است .به اﯾن چم که ھمانسان که گفتم ممکن است 1000 بی نھاﯾت باشد و برای آزماﯾشی دﯾگر 1ميليون بی نھاﯾت باشد .ھمانند بررسی روابط آﯾنه ھا که در آن مثلن برای ﯾک آﯾنه کروی به شعاع 20سانتی متر 10 ،متر فاصله از مرکز می شود بی نھاﯾت .حال بگوﯾيم 15متر فاصله چه؟ آنھم بی نھاﯾت است ولی بی نھاﯾت بھتری است و به بی نھاﯾتِ دست نيافتنی نزدﯾک تر است .ھمينطور 100متر بسيار بی نھاﯾت تر است .و اﯾن قضيه تعبير رﯾاضی و فرموليزه دارد که چرا از جاﯾی به بعد می توانيم بگوﯾيم بی نھاﯾت .در واقع چم آن اﯾنست که در بی نھاﯾت و ورای آن )بی نھاﯾت به اضافه ی ھر مقدار دلخواھی( تغييرات قابل ذکر و مھم و ملموسی در نتاﯾج رخ نمی دھد. برای مثال در علم آمار و احتماالت ،برای بررسی وﯾژگی ھای ﯾک جامعه ی آماری ،فرمول ھاﯾی وجود دارد که بر اساس آنھا تصميم بگيرﯾم نمونه ی مورد بررسی چندتا باﯾد باشد .به اﯾن چم که برای بررسی مثلن سن جامعه ی 70 ميليونی اﯾران ،باﯾد دست کم چند نفر را بررسی کنيم تا نتيجه ی آمارگيری به حقيقت )ﯾعنی ھمان 70ميليون واقعی( نزدﯾک تر باشد؟ 7نفر؟ 70نفر؟ 70.000نفر؟ روشن است که ھرچه به رقم واقعی نزدﯾکتر شوﯾم نتيجه بررسی درست تر است .ﯾعنی در اﯾنجا بی نھاﯾتِ خود را فرض می کنيم 70 ميليون است و بنابر اﯾن 70.000از 700بی نھاﯾت تر است. در فيزﯾک و علوم تجربی بی نھاﯾت چنين چمی دارد .ولی در رﯾاضيات و دانش نظری چنين نيست .ھمانند اﯾنکه در رﯾاضيات فشار وارد از طرف ﯾک کره ی کامل بر سطح دو بعدی بی نھاﯾت است )حاصل تقسيم نيروی وزن کره به سطح قرارگيری که ﯾک نقطه است و نقطه سطح ندارد و صفر است( .پس ما ھر کره ای را چه کوچک چه بزرگ و با ھر جرمی روی ﯾک ميز شيشه ای قرار دھيم باﯾد آن ميز را بشکند و چه بسا کف آپارتمان شما را نيز سوراخ کند و به طبقه ی پاﯾين روانه شود! ولی چرا چنين نيست؟ چونکه در فيزﯾک صفر وجود ندارد و کمترﯾن سطحی که ﯾک کره می تواند بر آن قرار گيرد با مقدار بسيار زﯾادی اغراق و اﯾده آل اندﯾشی ،سطح ﯾک اتم است که دارای بعد است و ﯾک بعدش 10به توان منفی بيست و اندی دﯾمانسيون دارد. حال من که نمی دانم شما از اﯾن مفھوم برای چه چيز می خواھيد نتيجه 875 of 981
گيری کنيد ،ولی اميدوارم با توضيحات داده شده نتيجه گيرﯾتان بھتر و درست تر شود .باز ھم در خدمت ھستم.
مھدی:19:12 ,22-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
زمانی که چيزی شکافته شود به ناجار باﯾد دارای ساختمان درونی باشد ﯾعنی بعد از شکافت پروتون ما به کوارک ھا ميرسيم اما کوارک را دﯾگر نميوانيد بشکافيد . در لحظه مھابنگ کل ماده انرزی در چھره ﯾگانه بوده است و از اﯾن رو که انرژی دارای ساختمان درونی نيست نميتوانيم بگوﯾيم شکافته شده است بلکه بھتر است بگوﯾيم بسته بسته شده است ! دﯾگر سواالت شما به زمان قبل از مھابنگ بر ميگردد اما برای درک بھتر مھابنگ را گذر از ﯾک جھان به جھان دﯾگر بنگارﯾد .مثآل تصور کنيد که ﯾک بادکنک را باد کرده اﯾد و سر ان را ول ميکنيد سپس بادکنک بادش خالی ميشود و چنان با سرعت اﯾن اتفاق بافتد که بادکنک پشت رو شود و از طرف دﯾگر باد شود ! اﯾن حرف که دﯾگر کوارکر ا نمی توان شکافت ممکن است درست نباشد . اﯾنکه بشر تاکنون به اﯾن تواناﯾی حتی در تئوری ھم نرسيده دليل نمی شود که چنين چيزی بيان شود . احتمال انکه کوارک را بتوان شکافت ھم وجود دارد .زمانی در مورد اتم ھم احتماال اﯾنچنين گفته می شود .بعد به الکترون وپروتون رسيدند ونوترون . بنابراﯾن شما نمی توانيد بگوﯾيد که کوارک شکافتنی نيست . پس اﯾن سخن شما در مورد کوارک می تواند اشتباه باشد . اما سواالت مرا پاسخ ندادﯾد .من گفتم چرا مدتی ان ماده /انرژی ھمانطور مانده است؟و بعد شروع به گسترش نموده است؟ﯾعنی اﯾا از ابتدا در حال گسترش بوده ﯾا مثال مدت زمان خاصی را به صورت ثابت از لحاظ حجمی طی کرده .سپس به حالت انفجاری ﯾا انبساطی ﯾا ھر حالتی که فرض کنيم گسترش پيدا نموده است؟ اگر اندازه اش ثابت بوده مثال اگر در مدت ﯾک ھزار سال اندازه ای دقيقا برابر ﯾک تخم مرغ داشته .اندازه اش رابيان کنيد. ھمچنين مدت زمان بودن در ان اندازه را نيز بيان کنيد اﯾن سواالت پاسخ داده نشد .
876 of 981
مزدك بامداد:21:08 ,23-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
فاطر السموات واالرض. فاطر ﯾعنی شکافنده . پس باﯾد ان حالت اوليه حال ماده انرژی ﯾا ھر چيزی شکافته شده باشد . ﯾعنی ﯾک مخلوقی وجود داشته که شکافته شده است . اما ﯾک سوال .چرا مدتی ان ماده /انرژی ھمانطور مانده است؟و بعد شروع به گسترش نموده است؟ﯾعنی اﯾا از ابتدا در حال گسترش بوده ﯾا مثال مدت زمان خاصی را به صورت ثابت از لحاظ حجمی طی کرده .سپس به حالت انفجاری ﯾا انبساطی ﯾا ھر حالتی که فرض کنيم گسترش پيدا نموده است؟ اگر اندازه اش ثابت بوده مثال اگر در مدت ﯾک ھزار سال اندازه ای دقيقا برابر ﯾک تخم مرغ داشته .اندازه اش رابيان کنيد. ھمچنين مدت زمان بودن در ان اندازه را نيز بيان کنيد آﯾات قران ارزش فرنودﯾن دانشيك ندارند. سماوات و االرض ھم ھم كوارك و الكترون نيست و معنی آﯾه ھم روشن است ،چرا كه عرب ،آسمان را مانند خيمه ميدانسته كه ميتوان لوله كرد و پشت شتر نھاد و سپسپ از ھم باز كرد و روی زمين گسترد و سپس از زمين با دﯾرك و ستون برپا كرد ) برای ھمين ھم ميگوﯾد آسمان ھا را از زمين جدا كردﯾم ..با ستونھاﯾی كه نميتوانيد ببينيد!(. اﯾنھم كه ماده و انرژی ﯾك مدت! ﯾك جور مانده ،ادعای شماست و ھرگز دﯾده نشده است كه چينس جھان ﯾك مدت ﯾك جور بماند .مھر ورزﯾده اثبات كنيد! ھرگاه شما ادعا ھای خود را اثبات كردﯾد ،آنگاه ما پاسخ ميدھيم!
مھدی:23:17 ,23-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
آﯾات قران ارزش فرنودﯾن دانشيك ندارند. سماوات و االرض ھم ھم كوارك و الكترون نيست و معنی آﯾه ھم روشن است ،چرا كه عرب ،آسمان را مانند خيمه ميدانسته كه ميتوان لوله كرد و پشت
877 of 981
شتر نھاد و سپسپ از ھم باز كرد و روی زمين گسترد و سپس از زمين با دﯾرك و ستون برپا كرد ) برای ھمين ھم ميگوﯾد آسمان ھا را از زمين جدا كردﯾم ..با ستونھاﯾی كه نميتوانيد ببينيد!(. اﯾنھم كه ماده و انرژی ﯾك مدت! ﯾك جور مانده ،ادعای شماست و ھرگز دﯾده نشده است كه چينس جھان ﯾك مدت ﯾك جور بماند .مھر ورزﯾده اثبات كنيد! ھرگاه شما ادعا ھای خود را اثبات كردﯾد ،آنگاه ما پاسخ ميدھيم!
چقدر از علم بی اطالع ھستيد . اساس علم بر پاﯾه قران است . ساختار اسمانھا وزمين براساس قران خلق شده است. جاﯾی نيماده است که اسمانھا را از زمين جدا کردﯾم درقران . اما انچه امده است انست که به غير ستونھاﯾی که ببينيد . نمی دانم از جاذبه جھانی چه مقدار مطلع ھستيد . ھنوز شکل اﯾن جاذبه جھانی مشخص نشده . اما انچه که بر می اﯾد .اسمانھا وزمين به غير ستونھاﯾی که ببينيم نگه داشته شده است . فاطر ﯾعنی شکافنده .فاطر السموات .ﯾعنی شکافنده اسمانھا . اما به سواالت من پاسخ ندادﯾد . من بنا را بر ندانستن شما بگذارم؟ ﯾا اگر جوابی دارﯾد بدھيد .که سواالت بعدی را بپرسم . با ھمين سواالت جھل شما اثبات خواھد شد
مزدك بامداد:01:39 ,24-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
چقدر از علم بی اطالع ھستيد . اساس علم بر پاﯾه قران است . ساختار اسمانھا وزمين براساس قران خلق شده است. جاﯾی نيماده است که اسمانھا را از زمين جدا کردﯾم درقران .
878 of 981
اما انچه امده است انست که به غير ستونھاﯾی که ببينيد . نمی دانم از جاذبه جھانی چه مقدار مطلع ھستيد . ھنوز شکل اﯾن جاذبه جھانی مشخص نشده . اما انچه که بر می اﯾد .اسمانھا وزمين به غير ستونھاﯾی که ببينيم نگه داشته شده است . فاطر ﯾعنی شکافنده .فاطر السموات .ﯾعنی شکافنده اسمانھا . اما به سواالت من پاسخ ندادﯾد . من بنا را بر ندانستن شما بگذارم؟ ﯾا اگر جوابی دارﯾد بدھيد .که سواالت بعدی را بپرسم . با ھمين سواالت جھل شما اثبات خواھد شد
-١كشك است ،البد برای ھمين است كه مسلمين جز آفتابه و واجبی و ترور به جاﯾی نرسيده اند! -٢چيزی بنام آسمانھا ندارﯾم ،ﯾك فضا دارﯾم كه در آن ذرات مادی در جنبش ھستند و زمين ھم خود پاره ای از اﯾن ذرات مادی است. -٣قران خودتان را ھم ﯾاد نگرفته اﯾد .بروﯾد ببينيد كه اصطالح " رتق و فتق " از كجا آمده و در قران به چه چم است و چگونه ﷲ ،آسمان ! ھا را مانند تومار در ھم ميپيچد ! -۴جاذبه نه به شكل ستون است و نه چيزی را در باال ! نگه ميدارد ،بلكه ميدان است. -۵اگر بفرض "شكل" جاذبه روشن ھم نباشد، دخلی به ﷲ و اجنه و غيره ندارد .برای خود مصادره نفرمائيد! -۵پاسخ پرسش ھاﯾتان داده شد ،ولی گوﯾا متوجه نشدﯾد! شكافتن آسمان دخلی به شكافتن !؟ ذرات ندارد و اصوال ً ھيچ ذره ای "شكافته" نميشود بلكه ذرات بنيادﯾن بھم چسبيده اند و اﯾن چسب از انرژی است و با صرف انرژی بيشتر ميتوان اﯾن چسب را برﯾد .عوام به غلط و در درازای تارﯾخ گفته اند شكافتن ذره ! دﯾگر اﯾنكه ذرات را نميتوان تا جاودان و بينھاﯾت بار " شكافت" چون ھر چيز بخش بر بينھاﯾت صفر ميشود و جھان از ھيچ ساخته نشده ،پس ﯾك جا ميرسد كه ذره بسيط است ) .بسيط به چم نداشتن ساختار درونی است( -۶با ھمين ادعا ھا و پرسش ھاﯾی كه كردﯾد ،جھل خودتان اثبات شد ولی گوﯾا ھنوز دوزاری تان نيفتاده !
•
879 of 981
نوترينو:12:20 ,24-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
چقدر از علم بی اطالع ھستيد . اساس علم بر پاﯾه قران است . ساختار اسمانھا وزمين براساس قران خلق شده است. جاﯾی نيماده است که اسمانھا را از زمين جدا کردﯾم درقران . اما انچه امده است انست که به غير ستونھاﯾی که ببينيد . نمی دانم از جاذبه جھانی چه مقدار مطلع ھستيد . ھنوز شکل اﯾن جاذبه جھانی مشخص نشده . اما انچه که بر می اﯾد .اسمانھا وزمين به غير ستونھاﯾی که ببينيم نگه داشته شده است . فاطر ﯾعنی شکافنده .فاطر السموات .ﯾعنی شکافنده اسمانھا . اما به سواالت من پاسخ ندادﯾد . من بنا را بر ندانستن شما بگذارم؟ ﯾا اگر جوابی دارﯾد بدھيد .که سواالت بعدی را بپرسم . با ھمين سواالت جھل شما اثبات خواھد شد خيلی ببخشيد ولی اﯾن شعر مصداق شماست" :آنكس كه نداند و نداند كه نداند" حداقل به خود زحمت بدھيد و اﯾن جستار را از ابتدا بخوانيد ،پاسخ بسياری از پرسشھای شما تا بحال داده شده. بنده ھم ميگوﯾم كه اساس علم "زند اوستا" ﯾا تعليمات كنفسيوس ھست! لطفا بفرماﯾيد بر اساس قرآن چه توضيحی برای پيوند "جاذبه جھانی" و نيروی الكترومگنتيك وجود دارد؟ احتماال آﯾه ای چيزی ھم در مورد گراوﯾتون پيدا كنيد.
نوترينو:12:37 ,24-03-09 ,0
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
البته اﯾن جستار از برای جناب مزدک است و من ھم شاگرد اﯾشان ھستم ولی خب چون بحث احتمال در تخصص من است در اﯾن جستار درس پس می دھم. ببينيد ،ما به جاﯾی نمی رسيم و از روی بی نھاﯾت تکرار به اﯾن نتيجه نمی 880 of 981
رسيم .بی نھاﯾت در احتمال )کاری با ساﯾر فيلدھای رﯾاضی و فيزﯾکی ندارﯾم( نسبی است .به چه معنی؟ اﯾنکه ھر بار که آزماﯾش بيشتر تکرار شود می گوﯾيم اﯾن بی نھاﯾت تر است ) 10از 5بی نھاﯾت تر است و به ھمين سان 1000از 10و .(...در واقع باﯾد گفت ھر چه بيشتر آزماﯾش را تکرار کنيم" ،ﯾک ششم ھا" واقعی ترند .ﯾعنی ھر بار که به گفته ی شما آزماﯾش بيشتر تکرار شود ،انتظار دارﯾم نتيجه واقعی تر شود .پس کنون که ﯾک بار آزمون را بيشتر انجام داده اﯾم و 6آمده است ،می توانيم بفھميم که اﯾن 6 سبب شده است که نتاﯾج درست تر باشند. گذشته از اﯾنھا ،در بی نھاﯾت ،ﯾک به منزله ی صفر است .به اﯾن چم که بی نھاﯾت به افزونِ 1باز ھم می شود بی نھاﯾت و فرقی اساسی با پيش از آن ندارد .پس به قول شما" ،عددی که ﯾکبار بيشتر آمده است" در کار نيست. درست تر اﯾن بود که می گفتيد چنانچه بارھای آزمون دانسته باشد ،ھمانند اﯾنکه بدانيم 6000بار آزمون انجام شده است ،ولی می خواھيم بار 6001ام را انجام دھيم .در اﯾن حالت طبق فرمول می توانيم بدست آورﯾم که ھر روﯾه ی تاس 1000بار روی داده است .اکنون بار 6001ام سبب می شود ﯾکی از روﯾه ھا 1001بار روی دھد .ولی اﯾن اﯾرادی وارد نمی کند و چه بسا نتيجه ی آزمون اﯾنست که ھر روﯾه باﯾد 1000/16666666بار رخ دھد .ولی چون برآمدھا گسسته ھستند )اصولن اﯾن آزماﯾش گسسته است و نه پيوسته( پس اﯾن عدد اعشاری نخواھد بود .حال اگر آزمون را دنبال گيرﯾم تا بار 6006ام ،انتظار دارﯾم که ھر روﯾه 1001بار رخ دھد و ھمينسان تا بی نھاﯾت. در باره ی چينش ھا نخست من نمی دانم که که آﯾا چينش ھای ماده محدود است )مانند روﯾه ھای تاس( ﯾا نامحدود؟ اگر چنانچه محدود باشد ،ھر چقدر ھم بزرگ باشد )چه 5تا باشد چه 1ميليون و بيشتر( باز ھم در برابر زمان ازلی )بی نھاﯾت( کوچک است و فرنود گفته شده کاراست. ببينيد اينکه بينھايت برای ما ناملموس است و اگر يکی به ان اضافه کنيم باز بينھايت ميشود درست است اما بايد شما خودتان اين برداشت را بکنيد که چينش بعد يکبار از ديگر چينش ھا بيشتر اتفاق افتاده است . برای درک اسان فرض کنيد جھان بعد از صد ميليارد سال يه دور ) سيکل ( را انجام ميدھد .بنابراين تمام اجزای آن ) چينش ھای ان ( به يک ميزان اتفاق می افتند حال در بينھايت زمان درست است که بينھايت بار اين سيکل اتفاق افتاده اما درست نيست که تصور کنيم چون بينھايت ملموس نيست ميتوانيد بگوييم يکی از چينش ھای اين سيکل بينھايت 1 +بار اتفاق افتاده است و ديگر چينش ھا بينھايت بار . چطور ميتوانيد دو بينھايت را با ھم مقايسه کنيد ؟! در مورد پاالگراف اول شما بينھايت تر چه مفھومی است ؟ اگر يک ازمايش بينھايت بار انجام شده باشد بيشتر تکرار کردن ان چه معنی ميدھد ؟ ھرچه بيشتر تکرار کنيم باز می شود بينھايت !! 881 of 981
جناب ، vatanparastبنده فكر ميكنم اگر در مورد احتماالت شرطی توضيحی بفرماﯾيد و اﯾنكه آﯾا در احتمال شرطی ميتوان شرط اوليه را بی نھاﯾت فرض كرد ﯾا نه ،مساله روشن تر خواھد شد. اﯾنكه جھان صد ميليارد سيكل را طی كرده ﯾا بينھاﯾت ،و اﯾنكه الزاما تمام سيكلھا شبيه ھم باشند ﯾا خير ،فكر نمی كنم تاثير مستقيمی بر جھان ما داشته باشد. ھمانطور كه ھاوكينگ بيان كرده جھانھاﯾی ھم ممكن ھستند كه در آنھا حاصل انداختن تاس عدد 7باشد! ﯾا 2در 2مساوی 5باشد .ولی چون بر ما تاثيری ندارند عمال از علم حذف ميشوند).البته بنده مطمئن نيستم درست بيان كرده باشم؟(
:vatanparast, 09-03-24, 16:47
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نوترﯾنو0
جناب ، vatanparastبنده فكر ميكنم اگر در مورد احتماالت شرطی توضيحی بفرماﯾيد و اﯾنكه آﯾا در احتمال شرطی ميتوان شرط اوليه را بی نھاﯾت فرض كرد ﯾا نه ،مساله روشن تر خواھد شد. اﯾنكه جھان صد ميليارد سيكل را طی كرده ﯾا بينھاﯾت ،و اﯾنكه الزاما تمام سيكلھا شبيه ھم باشند ﯾا خير ،فكر نمی كنم تاثير مستقيمی بر جھان ما داشته باشد. ھمانطور كه ھاوكينگ بيان كرده جھانھاﯾی ھم ممكن ھستند كه در آنھا حاصل انداختن تاس عدد 7باشد! ﯾا 2در 2مساوی 5باشد .ولی چون بر ما تاثيری ندارند عمال از علم حذف ميشوند).البته بنده مطمئن نيستم درست بيان كرده باشم؟( پس به طور روشن بحث بر سر عمر جھان و درازای زمان است؟ احتمال شرطی بيان احتمالی است که در آن پيشامدی وقوعش با پيشامد دﯾگری در پيوند باشد .به سخن دﯾگر ،وقوع ﯾک پيشامد پس از آگاھی از وقوع پيشامد دﯾگری قابل بررسی است .مانند اﯾنکه اگر بدانيم برآمد ناشی از پرتاب ﯾک تاس زوج باشد ،چقدر احتمال دارد 6بياﯾد؟ بدﯾن صورت گفته می شود: احتمال وقوع 6به شرط زوج .پاسخ ﯾک سوم است .در اﯾن حالت ﯾک کسر دارﯾم که در صورتِ آن احتمال اشتراک 6و زوج بودن وجود دارد ) (1/6و در مخرج زوج بودن ) .(1/2پس حاصل آن می شود ﯾک سوم ) .(1/3در حالت معمولی و بدون شرط اﯾن مقدار ﯾک ششم است) .ﯾعنی اگر برآمد ﯾک تاس ھم زوج ھم فرد باشد چقدر احتمال دارد 6بياﯾد؟ پاسخ :ﯾک ششم(. حال آﯾا شرط احتمال )مخرج کسر( می تواند بی نھاﯾت باشد؟ ﯾعنی بيان احتمال اﯾنگونه باشد :احتمال وقوع »الف« به شرط وقوع »بی نھاﯾت«؛ ﯾا اگر بدانيم بی نھاﯾت رخ دھد ،چقدر ممکن است »الف« رخ دھد؟ فرض کنيد
882 of 981
اﯾنگونه :چقدر احتمال دارد اعداد تصادفی بدست آمده ﯾک رقمی باشند به شرطی که از مجموعه ی اعداد طبيعی باشند؟ خب ظاھرن مشکلی ندارد، در مخرج احتمال وقوع اعداد طبيعی را باﯾد قرار دھيم .مجموعه اعداد طبيعی ھم که بی نھاﯾت عضو دارد .پس احتمال وقوعش می شود .1پس ھر چه ھست در صورت است .ولی صورت می شود احتمال اشتراک بی نھاﯾت عدد طبيعی و 9عدد تک رقمی .اشتراک 9و بی نھاﯾت شامل چند رقم است؟ در بی نھاﯾت عدد چند عدد ﯾک رقمی وجود دارد؟ پاسخ :صفر. پس مشکلِ بی نھاﯾت فرض کردنِ شرط احتماالت شرطی ،در صورت آنھاست جاﯾيکه باﯾد بين دو مجموعه اشتراک بگيرﯾم و می دانيم که اشتراک ﯾک مجموعه دارای بی نھاﯾت عضو با ﯾک مجموعه ی دارای تعداد اعضای متناھی صفر است.
مھدی:19:27 ,24-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
چرند بس است .شما بفرماﯾيد در ھمان وبالگتان دستور حفظ کردن قرآن را آموزش دھيد .شما را چه به جاذبه؟! ﯾقين دارم با 3پرسش علمی جا می زنيد .پس کوشش بيھوده نکنيد تا خود و قرآن خود را علمی نشان دھيد. من از شما سوال کردم .نتوانستيد پاسخ دھيد .اﯾا اﯾن است اذعای داناﯾی شما ؟ چقدر جاھالنه خود را دانا می پندارﯾد . البته طبيعی است کسی که ھنوز وجود واجب الوجود بر او اثبات نشده .نمی تواند از حداقل علم حقيقی بھرمند باشد . ضمنا من کوشش نمی کنم تا قران را علمی نشان دھم . بلکه قران منشاء بسياری از علوم است .
مھدی:19:50 ,24-03-09 ,313
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
-١كشك است ،البد برای ھمين است كه مسلمين جز آفتابه و واجبی و ترور به جاﯾی نرسيده اند! -٢چيزی بنام آسمانھا ندارﯾم ،ﯾك فضا دارﯾم كه در آن ذرات مادی در جنبش ھستند و زمين ھم
883 of 981
خود پاره ای از اﯾن ذرات مادی است. -٣قران خودتان را ھم ﯾاد نگرفته اﯾد .بروﯾد ببينيد كه اصطالح " رتق و فتق " از كجا آمده و در قران به چه چم است و چگونه ﷲ ،آسمان ! ھا را مانند تومار در ھم ميپيچد ! -۴جاذبه نه به شكل ستون است و نه چيزی را در باال ! نگه ميدارد ،بلكه ميدان است. -۵اگر بفرض "شكل" جاذبه روشن ھم نباشد، دخلی به ﷲ و اجنه و غيره ندارد .برای خود مصادره نفرمائيد! -۵پاسخ پرسش ھاﯾتان داده شد ،ولی گوﯾا متوجه نشدﯾد! شكافتن آسمان دخلی به شكافتن !؟ ذرات ندارد و اصوال ً ھيچ ذره ای "شكافته" نميشود بلكه ذرات بنيادﯾن بھم چسبيده اند و اﯾن چسب از انرژی است و با صرف انرژی بيشتر ميتوان اﯾن چسب را برﯾد .عوام به غلط و در درازای تارﯾخ گفته اند شكافتن ذره ! دﯾگر اﯾنكه ذرات را نميتوان تا جاودان و بينھاﯾت بار " شكافت" چون ھر چيز بخش بر بينھاﯾت صفر ميشود و جھان از ھيچ ساخته نشده ،پس ﯾك جا ميرسد كه ذره بسيط است ) .بسيط به چم نداشتن ساختار درونی است( -۶با ھمين ادعا ھا و پرسش ھاﯾی كه كردﯾد ،جھل خودتان اثبات شد ولی گوﯾا ھنوز دوزاری تان نيفتاده !
•
اتفاقا اسمانھا دارﯾم . برای درک بيشتر شما توضيح می دھم که ھمه فضاﯾی که شامل کھکشانھا وستارگان وامثال ان است اسمان اول است .طبق فرموده قران کرﯾم ).وزﯾنا السماء الدنيا بمصابيح).ھمه اﯾن ستاره ھا در اسمان اول قرار دارد . ﯾعنی حدود 14ميليرارد سال نوری که محتمل است بيشتر ھم باشد ھمان اسمان اول است . طبق فرموده قران اﯾن اسمان اول در حال بزرگ تر شدن است )لموسعون( ﯾعنی دارﯾم اسمان را گسترش می دھيم . اما در احادﯾث در مورد اسمان ھای باالتر امده که ھمه فضای اسمان اول در برابر اسمان دوم ھمچون حلقه ای است دربياﯾان . ظاھرا انطور که بر می اﯾد اﯾن اسمان اول در درون شکم اسمان دوم قرار دارد .و اﯾن روند تا ھفت اسمان ادامه دارد . که به عرش می رسد . اما انچه که ھست کل اﯾن فضای اندازه 14ميليارد سال نوری که شاﯾد بيشتر ھم باشد تشکيل دھنده اسمان اول است که درون اسمان دوم قرار دارد . راستی تا حاال از خودت پرسيده ای که اگر موجودی با سرعت بيش از سرعت نور حرکت کند .به کجا خواھد رسيد . اگر به مرز اﯾن اسمان رسيد تکليفش چيست)البته فعال باالتر از سرعت نور در ماده معنا ندارد(. اما قران وعده داده است که بشر ممکن است به مرز اسمانھا ھم برسد . اما بالفرض حرکت باالتر از نور ﯾا کشف ميان برھاﯾی در دنيا .در صورت رسيدن به مرز اسمان اول.پس از ان چيست . 884 of 981
انچه که ھست اسمان دوم خصوصيات اسمان اول را ندارد . زﯾرا قران مصابيح را برای اسمان اول فرموده . پس خواص ان اسمان دوم به بعد باﯾد متفاوت از خواص اﯾن اسمان باشد . اما طبق فرموده قران بين اﯾن اسمانھا مرز وجود دارد .ﯾعنی جای خاصی که البته در حال بزرگ تر شدن ھم ھست وجود دارد که انتھای اسمان اول است . شما چقدر جاھليد که از اﯾن مسائل بی خبرﯾد . پس ﯾک فضا ندارﯾم .اما انچه که ھست فعال عقل دفيزﯾکدانان فعلی ھمينقدر را بيشتر درک نمی کند . پس اﯾن نکاتت اشتباه شد .به راستی که چقدر جاھل ھستيد . در مورد نکته سومت ھم بله اسمان )وعدا علينا انا کنا فاعلين(البته اسمان اول ھمچون طومار در ھم پيچيده خواھد شد .اما اﯾن برای روز قيامت است که خواھد امد .در چنين روزی اسمان اول ھمچون طوماری در ھم پيچيده خواھد شد . و اﯾن ﯾک حقيقت است .که فضا و زمان در صورت چنين پی چيده شدنی تغيير خواھد کرد . چنانکه شما می بينيد که وضعيت مخلوقات در قيامت وعمرشان وقدر جسميشان متفاوت است در مورد نکته چھارم .ھم ھنوز شکل جاذبه تعيين نشده .اما انچه که ھست به شکل ستون نيماده بلکه گفته نشده که به ستون ھاﯾی که نمی بينيد .بلکه گفته شده که به غير ستون ھاﯾی که می بينيد . ﯾعنی اسمان نگه داشته شده بوسيله ﯾک چيزی که غير از اﯾن ستون ھاﯾی است که شما می بينيد وفکر می کنيد نگه دارنده است . در مورد نکته .5ﷲ خالق جاذبه و ھر شکلی که داشته باشد است . او خالق ھمه ھستی ھمه کوارک ھا ھمه کھکشانھا وھمه سلولھای بدن تو است نکته 5را ھم دوبار نوشتيد . اما در مورد نکته 5دوميتان . در مورد شکافته شدن مطلب من صحيح است .اسمانھا شکافته شده اند چنانکه ذرات ھم شکافته می شوند . علم فيزﯾک خود را اندکی افزاﯾش دھيد . ضمنا من نمی گوﯾم که ذرات در جاﯾی به انتھا می رسند ﯾا نه.مبلکه چه برسند چه نرسند از خود به وجود نيامده اند .بلکه واجب الوجودی باﯾد انھا را خلق کرده باشد . و نکته اخر اﯾنکه من قبال ھم با جاھالن برخورد کرده بودم .اما تعجب می کنم که چرا افرادی اﯾنقدر جاھل وجود دارند . واقعا متعجب شدم . مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟ مھدی313 885 of 981
خرد جو:19:55 ,25-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
تعرﯾف ) ( Definitionچه در رﯾاضی و چه در گفتمان ھای
فلسفی و دانشيك ،به چم شناسانيدن مرز ھای ﯾك مفھوم و ﯾا ﯾك چيز است كه چيزی نيست جز نشان دادن وﯾژگی ھا و كاركرد ھای ﯾك چيز/مفھوم .در Ooaﯾا ھمان Object Oriented Analyse ھر چيز/كالس /ابژه ،چه ابژه ی فيزﯾكی و چه رﯾاضی و چه نرم افزاری باشد ،از ھمين رو با برشمردن سياھه كاركرد ھا و وﯾژگی ھا ،ﯾا ھمان ، properties & Methodsكه خود ھمين ھا ھم باﯾد به تعرﯾف ھای ساده تر و ﯾا بدﯾھی و ﯾا قراردادی برسند ،تعرﯾف ميشوند. برای نمونه ،مجموعه ی مورچه ھا ﯾا ذرات بنيادﯾن و ﯾا توپال ھا )فلزات( ﯾا نخست شمارگان ) عدد ھای اول( ھمگی با وﯾژگی ھا/كاركرد ھای خود تعرﯾف ميشوند و بدﯾنسان " مرز" ميان آنھا و پدﯾده ھا /مفھومھا/چيزھای دﯾگر كشيده ميشود .تعرﯾف ,تيل آغازﯾن) نقطه ی شروع( ھرگونه اثبات، گفتمان و پژوھش ,در رسيدن به شناخت ھای نوﯾن و ﯾا گره گشاﯾی از اﯾن پرسمان و ﯾا ﯾك ستيزه ی اندﯾشه ھا و ..است و ﯾكبار كه با ﯾك تعرﯾفی در پرسمانی به پيش رفتيم ،دﯾگر پروانه ندارﯾم كه آنرا تا رسيدن به انجام پرسمان كه كاميابی و ﯾا ناكامی است ،دگرگون كنيم.
•
سپاس. تعرﯾف به چند گونه ,بخش می پذﯾرد؟ آﯾا می پذﯾرﯾد که ھمه ی "تعرﯾف ھا" را خود آدمی ساخته است؟)فعال کرانه ھای رﯾاضی در نگر است(
مزدك بامداد:23:54 ,25-03-09 , البته اشتباه نشود ،آنچه اگر باشد واجب الوجود است ،ماده است و نه ﷲ. تعرﯾف واجب الوجود اﯾن است كه ھمه چيز از او باشد ولی او خود تنھا به خود استوار باشد و اﯾن ھمان ماده است كه ھمه چيز از او ساخته شده.
•
مزدك بامداد:00:07 ,26-03-09 , 886 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مھدی313
اتفاقا اسمانھا دارﯾم . برای درک بيشتر شما توضيح می دھم که ھمه فضاﯾی که شامل کھکشانھا وستارگان وامثال ان است اسمان اول است .طبق فرموده قران کرﯾم ).وزﯾنا السماء الدنيا بمصابيح).ھمه اﯾن ستاره ھا در اسمان اول قرار دارد . ﯾعنی حدود 14ميليرارد سال نوری که محتمل است بيشتر ھم باشد ھمان اسمان اول است . طبق فرموده قران اﯾن اسمان اول در حال بزرگ تر شدن است )لموسعون( ﯾعنی دارﯾم اسمان را گسترش می دھيم . اما در احادﯾث در مورد اسمان ھای باالتر امده که ھمه فضای اسمان اول در برابر اسمان دوم ھمچون حلقه ای است دربياﯾان . ظاھرا انطور که بر می اﯾد اﯾن اسمان اول در درون شکم اسمان دوم قرار دارد . و اﯾن روند تا ھفت اسمان ادامه دارد . که به عرش می رسد . اما انچه که ھست کل اﯾن فضای اندازه 14ميليارد سال نوری که شاﯾد بيشتر ھم باشد تشکيل دھنده اسمان اول است که درون اسمان دوم قرار دارد . راستی تا حاال از خودت پرسيده ای که اگر موجودی با سرعت بيش از سرعت نور حرکت کند .به کجا خواھد رسيد . اگر به مرز اﯾن اسمان رسيد تکليفش چيست)البته فعال باالتر از سرعت نور در ماده معنا ندارد(. اما قران وعده داده است که بشر ممکن است به مرز اسمانھا ھم برسد . اما بالفرض حرکت باالتر از نور ﯾا کشف ميان برھاﯾی در دنيا .در صورت رسيدن به مرز اسمان اول.پس از ان چيست . انچه که ھست اسمان دوم خصوصيات اسمان اول را ندارد . زﯾرا قران مصابيح را برای اسمان اول فرموده . پس خواص ان اسمان دوم به بعد باﯾد متفاوت از خواص اﯾن اسمان باشد . اما طبق فرموده قران بين اﯾن اسمانھا مرز وجود دارد .ﯾعنی جای خاصی که البته در حال بزرگ تر شدن ھم ھست وجود دارد که انتھای اسمان اول است . شما چقدر جاھليد که از اﯾن مسائل بی خبرﯾد . پس ﯾک فضا ندارﯾم .اما انچه که ھست فعال عقل دفيزﯾکدانان فعلی ھمينقدر را بيشتر درک نمی کند . پس اﯾن نکاتت اشتباه شد .به راستی که چقدر جاھل ھستيد . در مورد نکته سومت ھم بله اسمان )وعدا علينا انا کنا فاعلين(البته اسمان اول ھمچون طومار در ھم پيچيده خواھد شد .اما اﯾن برای روز قيامت است که خواھد امد .در چنين روزی اسمان اول ھمچون طوماری در ھم پيچيده خواھد شد . و اﯾن ﯾک حقيقت است .که فضا و زمان در صورت چنين پی چيده شدنی تغيير 887 of 981
خواھد کرد . چنانکه شما می بينيد که وضعيت مخلوقات در قيامت وعمرشان وقدر جسميشان متفاوت است در مورد نکته چھارم .ھم ھنوز شکل جاذبه تعيين نشده .اما انچه که ھست به شکل ستون نيماده بلکه گفته نشده که به ستون ھاﯾی که نمی بينيد .بلکه گفته شده که به غير ستون ھاﯾی که می بينيد . ﯾعنی اسمان نگه داشته شده بوسيله ﯾک چيزی که غير از اﯾن ستون ھاﯾی است که شما می بينيد وفکر می کنيد نگه دارنده است . در مورد نکته .5ﷲ خالق جاذبه و ھر شکلی که داشته باشد است . او خالق ھمه ھستی ھمه کوارک ھا ھمه کھکشانھا وھمه سلولھای بدن تو است نکته 5را ھم دوبار نوشتيد . اما در مورد نکته 5دوميتان . در مورد شکافته شدن مطلب من صحيح است .اسمانھا شکافته شده اند چنانکه ذرات ھم شکافته می شوند . علم فيزﯾک خود را اندکی افزاﯾش دھيد . ضمنا من نمی گوﯾم که ذرات در جاﯾی به انتھا می رسند ﯾا نه.مبلکه چه برسند چه نرسند از خود به وجود نيامده اند .بلکه واجب الوجودی باﯾد انھا را خلق کرده باشد . و نکته اخر اﯾنکه من قبال ھم با جاھالن برخورد کرده بودم .اما تعجب می کنم که چرا افرادی اﯾنقدر جاھل وجود دارند . واقعا متعجب شدم . مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟ مھدی313 بيجاست. شما نميتوانيد كه آسمان را از معده خود تعرﯾف كنيد ،بلكه باﯾد به تعرﯾف آسمان در قران پاﯾبند باشيد در قران ،آسمانھا بعنوان ﯾك مفھوم مشخص آمده است و با نگاه به قران ميبينيم كه چه وﯾژگی ھاﯾی دارد .اﯾن است كه شما نميتوانيد به آسمانھا ،ھم چم اتمسفر ،ھم چم سامانه ی خورشيدی ،ھم چم اسپاش ) فضا و خال َ( و ھم ﯾكی دو تا !! چم دﯾگر بدھيد ،و ھر جا كه كم مياورﯾد ،ﯾك مفھوم دﯾگر را جا بزنيد ) از كارھای ساﯾت شارالتانی قران شناسی(. ﯾعنی شما باﯾد چيزی را بعنوان آسمانھا معرفی كنيد كه دارای ھمه ی اﯾن وﯾژگی ھای آسمان كه در قران آمده باشد . وﯾژگی ھای آسمانھا در قران در اﯾن ليست ھست:
888 of 981
قران چندﯾن اسمان مطبق بودن آسمانھا محكم بودن اسمانھا سقف بودن آسمان ھا آسمانھا ،محفوظ ھستند ) ﯾعنی ﷲ از آنھا حفاظت ميكند( ھر آسمان دارای وظيفه ای است آسمان ستارگان سماء اﯾن دنياست بھشت در آسمان است مدار ناری ) دوزخ( ماه و خورشيد ھر كدام در ﯾك فلك )آسمان( گردش افالك )آسمانھا( ھفت آسمان )افالك سبعه( شكستنی بودن آسمانھا خلقت افالك از دود و بخار منابع آب در آسمانھا درﯾچه ھای آسمان عرش و ﯾا كرسی ،جاﯾگاه خداوند بر فراز آسمانھا برج ھای اسمان راه ھای آسمان ...
--------------آسمان دنيا ھم ھمان اسمان ﯾكم نيست ،بلكه فلك ستارگان ﯾا آسمان دنيا، آسمانی است كه دنيای دﯾدنی را از ملكوت آسمانی و عرش و بھشت جدا ميكند و ھمتراز ھمان firmanentدر كيھانشناسی ارستوﯾی/ بتلميوسی ميباشد .در زﯾر اﯾن آسمان ) ،كه ھمواره در قران بصورت معرفه و مفرد آمده( ھفت آسمان ) ﯾا افالك ٧گانه( در نگر اﯾن دﯾدگاه باستانی در گردش ھستند. ------------------ھمچنان كه گفتيم ،،جاذبه اصوال ً " چيز" نيست كه شكل داسته باشد بلكه شار و ميدان دارد كه برای درﯾافت بھتر آن ،خطوط نيرو را رسم ميكنند .اصوال ً ستون ھم چيزی است كه گسسته است و نه پيوسته ) مانند ميدان ( .ﯾعنی از ھر چند متر مثال ً ﯾك ستون ھست و كار ستون اﯾن است كه نگذارد كه سقف به كف زمين بيفتد ،در حاليكه كار گرانش وارونه است و نميگذارد كه سيارات و ذرات ماده از ھم جدا شوند .بزبان دﯾگر اگر ستون نباشد سقف به زمين ميخورد ولی اگر گرانس نباشد ،سقف به فضا پرت ميشود و اجرام از ھم ميپاشند. پس ميبينم كه در نگاه قران ،ستونی كه معفی شده ،ھمان گرانش نيست بلكه ھمان ستون خيمه است كه گفتيم و نگر كھن بشر باستانی ناآگاه را بازتاب ميدھد.
بازنوشت : و نکته اخر اﯾنکه من قبال ھم با جاھالن برخورد کرده بودم .اما تعجب می کنم که چرا افرادی اﯾنقدر جاھل وجود دارند .
889 of 981
واقعا متعجب شدم . مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟مگر می شود اﯾنقدر انسان جاھل باشد ؟ گوﯾا ھركس اﯾن سخنان را زودتر بگوﯾد برنده است؟ تا كنون كه ما جز الف و داو و ناآگاھی و بيسوادی چيز دﯾگری از شما ندﯾدﯾم .
•
مزدك بامداد:00:19 ,26-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :خرد جو
سپاس. تعرﯾف به چند گونه ,بخش می پذﯾرد؟ آﯾا می پذﯾرﯾد که ھمه ی "تعرﯾف ھا" را خود آدمی ساخته است؟)فعال کرانه ھای رﯾاضی در نگر است( اصوال ً ھمه مفاھيم ذھنی ،ساخته ی ذھن آدمی ھستند ولی اﯾنكار را برای اﯾن ميكنيم كه به شناخت جھان واقعی ) جھان بيرون از ذھن كه " جھان خارجی" ھم گفته ميشود( برسيم و اﯾن را برای آن در نگر دارﯾم كه بتوانيم به فرازﯾست ) بقا( و بھزﯾستی برسيم. پس تعرﯾف كردن چيزی برای اﯾن است كه مرزھای وجودی ﯾك پدﯾده وﯾژه را بشناسيم تا در برخورد با آن ،رفتار درخور از خود نشان دھيم تا چدار مرگ و سرنگونی نگردﯾم .برای در كتاب طبيعی و ﯾا علوم ،مار را نگاشته اند و نوشته اند كه مار چنين و چنان جانداری است و چنين و چنان ميكند ) ( methods & propertiesبرای اﯾنكه در برخورد با ھمچه چيزی در بيابان و ..بدانيم كه چه رفتاری باﯾد در برابر آن نسان دھيم كه زندگی و فرازﯾست خود را نگه دارﯾم. پس شما و ﯾا آدمی ،ميتواند ھرگونه تعرﯾف دلخواه انجام دھد و بر پاﯾه ی آن به فرجان ھاﯾی ) نتاﯾجی( برسد ولی انيكه تعرﯾف ) و در پی ان فرجام ھا( درست ھستند ،تنھا در برخورد با جھان واقعی و آزمای آروﯾن ) محك تجربه ( روشن ميشود و اگر تعرﯾف نادرست و دور را واقعيت ) ( realityباشد، شوربختانه به زﯾان و آسيب و ﯾا مرگ آن كس و گروه و ... ميرسد و بدﯾن گونه آن گروه از ژن برجای ميماند كه شناخت او نزدﯾكتر به جھان بيرونی و واقعی تر بوده است. برای نمونه ،گروھی مياﯾند ﯾك آدمی را تعرﯾف ميكنند كه ١٢٠٠ ساله است و نماﯾنده ی خداست و فرشتگان در پاﯾبوس او ﯾند
890 of 981
و ...و در كارھا و جنگ ھا بدانھا كمك ھای پنھانی ) غيبی( ميرساند و با اﯾن انگاشت ) فرض( دست به كار و كنش ميزنند و چون چنين انگاشتی نادرست و ناواقعی بوده ،كسی به كمك آنھا ) در جنگ و غيره( نميآﯾد و ناچار جام زھر آتش بس و ﯾا تحرﯾم و ﯾا شكست و ..را مينوشند• .
مزدك بامداد:20:05 ,28-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :امير آرﯾا
درود بی کران بر مزدک گرامی سال نو را حضورتان شادباش عرض می کنم و اميدوارم باز ھم شاھد حضورتان در اﯾن ھمبودگاه مجازی که ھمواره درخشان و بسيار مفيد بوده باشيم و از دانش تان بھره مند شوﯾم: S31 :... شنيده اﯾم که می گوﯾند برخی افراد وجود دارند که می توانند ھمزمان از ھر دو دست خود بھره ی گوناگون برده و کار مشخص دﯾگری انجام دھند.به عنوان مثال شخصی ھمزمان با ﯾک دست خود نقاشی کرده و با دست دﯾگر به نوشتن ﯾک داستان پرداخته است .پرسش من اﯾن است که اﯾن اتفاق چگونه به وقوع می پيوندد و چرا فوق العاده است ؟ آﯾا با تمرﯾن زﯾاد می توان اﯾن کار را انجام داد ؟
ھمچنين با درود و شادباش . معموال ً دو نيمكره ی مغز با ھم ﯾك كار را انجام ميدھند ولی دﯾده شده است كه ھركدام به تنھاﯾی ھم ميتوانند كاری انجام دھند و در پی ان ،دو كار ھمزمان انجام ميشود .البته آنگاه باﯾد گيرنده ھای حسی مانند چشم و گوش ھم جدا از ھم داده پردازی شوند و برای نمونه، ﯾك چشم .،نگارگری را دنبال كند و چشم دﯾگر نوﯾسندگی را. اگر درست ﯾادم باشد ،در جاﯾی خوانده ام كه گوﯾا " بلِز پاسكال" ﯾك اندﯾشمند و فيلسوف فرزانه ی فرانسوی ،چنين ميتوانست كرد. در آدم ھای معموال ً از بچگی ،ھر دو ميكره ی مغزی در خدمت دست راست ) بيشتر مردم راست دست ھستند( و ﯾا دست چپ ) كمترﯾنه ی مردم چپ دست ھستند( در مياﯾد و در دنباله ی زندگی نيز ھمانگونه ميماند و ھر چه سال باالتر برود ،ورزش دادن نيمكره ھای مغزی برای كار جدا از ھم ،دشوار تر ميگردد و زمانی كه ) تا شاﯾد ٢۵سالگی( پيوند ھای درونی مغزی دﯾگر تنيده شده اند ،برگردانيدن و ورزش دادن مغز كمابيش ناشدنی است.
•
891 of 981
مزدك بامداد:20:10 ,28-03-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز چه تفاوت ھاﯾی بين ﯾک مغز زنده و مرده وجود دارد ؟ فرق بين کسی که در کما است با ادمی که خواب است چيست ؟ عده ای از اﯾن مورد استفاده ميکنند تا وجود روح را اثبات کنند اﯾا اندﯾشه ھاﯾی در برابر اﯾن ھا وجود دارد ؟
خواب و ﯾا كوما ،پيوندی با روح ندارد. فرق ميان دﯾدن در بيداری و دﯾدن خواب، ھمان فرق ميان داده پردازی آنالﯾن و آفالﯾن است .كار دﯾدن نه در چشم ،بلكه در بخشی از مغز انجام ميشود و داده ھاﯾی كه به اﯾن مركز بينش ميرسند ،ميتوانند از چشم ) آنالﯾن( و ﯾا از باﯾگانی مغزی ) وﯾر و حافظه( باشند ) آفالﯾن( .در مورد كوما ھم بخش ھاﯾی از مغز از كار می افتد، درست مانند اﯾنكه بخش ھاﯾی از راﯾانه از كار افتاده باشد .گاھی مغز آسيب دﯾده در درازای زمان بازسازی ميشود و بيمار از كوما بيدار.
•
آسمان:16:48 ,29-03-09 ,2
ﯾك سوال دﯾگر ﯾك سال مدت زمانی است كه زمين ﯾك دور خورشيد بچرخد ﯾا دو برابر فاصله زمانی بين دو دفعه متوالی كه خورشيد بر استوا عمود بتابد؟ اگر ھر دو اﯾنھا برابر ﯾك سال ھستند ،لطفا در مورد چگونگی اﯾن تطابق توضيح دھيد. متشكرم
مزدك بامداد:17:06 ,29-03-09 , دومی زﯾر مجموعه ی ﯾكمی است. بزبان دﯾگر ﯾك سال زمانی است كه زمين ﯾكبار بگرد ھور بگردد.
892 of 981
اكنون اگر برای اﯾن زمان ،مبداء زمانی مشخص كنيم ،ميتوانيم مبداَ را از زمانی كه خورشيد )تابش ھور( عمود بر استواست در نگر بگيرﯾم و ﯾا حتی از آن نقطه ی زمانی كه تابش خورشيد با استوا ٢٣درجه ) درازترﯾن روز و ﯾا دراز ترﯾن شب( و ﯾا حتی ده درجه و ﯾا ..زاوﯾه دارد ،در نگر آورﯾم .البته برای ادميان ،ساده تر اﯾن بوده كه مبداَ سنجش را ھمان اعتدال ربيعی وﯾا ھمان عمود شدن خورشيد بر استوا بگيرند كه با كار و كنش كشاورزی ھم سازگار است و جنبه ی طبيعی تری دارد. ) درست مانند گردش ماه كه ميتوان مبداء سنجش را از ھالل ماه به ھالل ماه گرفت و ﯾا از ماه پـُر تا ماه پـُر ( انگيزه ی اﯾن ھم اﯾن است كه محور زمين ﯾك لنگ ٢٣درجه ای دارد و اﯾن كژی ،ﯾكبار از روبرو تابستان را ) در نيمكره ی شمالی( را درست ميكند و ﯾكبار از " پشت" زمستان را و دو بار از " پھلو" اعتدال ربيعی و ﯾا ھمان عمود شدن نور خورشيد را.
البته اﯾن زاوﯾه ھمواره ﯾكسان نيست و بازھم ﯾك لنگ ۴٠ﯾا ۵٠ھزار ساله دارد كه گاه ميان ٢١تا ٢۵درجه دگرگون شده و زمستان و تابستان را كمتر و ﯾا سخت تر ميكند.
•
آسمان:23:41 ,31-03-09 ,2
منظور من در مورد تطبيق مدت زمان اﯾن دو پدﯾده است. نصف مدت زمان چرخيدن زمين به دور خورشيد ،با مدت زمان بين دو اعتدال بھاری و پاﯾيزی)كه به ظاھر دو پدﯾده بی ربط ھستند( برابر است. سوال من اﯾن است كه آﯾا اﯾن تساوی تصادفی است ،ﯾا اﯾنكه به دليل رابطه علّی بين تغيير انحراف زمين از صفحه مداری و چرخش زمين به دور خورشيد است؟
893 of 981
با تشكر
مزدك بامداد:15:27 ,04-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :آسمان2
منظور من در مورد تطبيق مدت زمان اﯾن دو پدﯾده است. نصف مدت زمان چرخيدن زمين به دور خورشيد ،با مدت زمان بين دو اعتدال بھاری و پاﯾيزی)كه به ظاھر دو پدﯾده بی ربط ھستند( برابر است. سوال من اﯾن است كه آﯾا اﯾن تساوی تصادفی است ،ﯾا اﯾنكه به دليل رابطه علّی بين تغيير انحراف زمين از صفحه مداری و چرخش زمين به دور خورشيد است؟ با تشكر كژداشتی كه دچار آن ھستيد اﯾن است كه ميپندارﯾد كه كژی زاوﯾه ی ميل گردش زمين بگرد خود دگرگون ميشود ولی چنين نيست و اﯾن كنج ھمواره كمابيش ٢٣درجه است .ولی از آنجا كه زمين ﯾكبار زمين با ھمه ٢٣درجه روبری خورشيد و ﯾكبار از پشت، با ھمه ٢٣پشت به خورشيد است ،زمستان و تابستان پدﯾد مياﯾد .به نگاره ای كه در باال آوردﯾم ،بھتر نگاه كنيد و برای درﯾافت بھتر ،ﯾك فرفره را برداشته و كج نگه دارﯾد و بی اﯾنكه كژی انرا دگرگون كنيد. ﯾكبار در ﯾك سوی المپ و ﯾكبار در سوی دﯾگر المپ بگه دارﯾد ،ميبينيد كه ﯾكبار بخش باالﯾی ان نور بيشتر ميگيرد و ﯾكبار بخش پاﯾينی آن و در دو پوزﯾسيون ميان اﯾن دو پوزﯾسيون ،باال و پاﯾين فرفره نور برابر ميگيرد چون كژی ميل فرفره از پھلو است. بر اﯾن پاﯾه ھر گوﯾالی كه ھر درجه ی كژی ھم داشته باشد، در ﯾك بار گردش بگرد ﯾك سرچشمه ی نور ،ﯾكبار از باالﯾس نور بيشتر ميگيرد و ﯾكبار از پاﯾينش و دو بار ھم نورگيری باال و پاﯾينش ﯾكسان است.
894 of 981
كژداشت = اشتباه ميل گردش = محور گردش كنج = زاوﯾه •
مزدك بامداد:19:33 ,04-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :اميرخان
مزدک ,چند ماه پيش در ساﯾت گفتگو جستاری دﯾدم که در آن ساﯾتی را شناسانده بودﯾد مبنی بر اﯾنکه بازگردانی کامال درست اﯾه ھای قرآن را در بر دارد. اگر می شود ,در اﯾنجا نيز آن را بگوﯾيد که شدﯾدا نيازمندم. » تفسير الميزان « اثر گرانسنگ دانشمند بزرگ ،استاد فقيه عالمه سيد محمد حسين طباطبائی قدس سرﱡه http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/almizan.html
895 of 981
مزدك بامداد:19:49 ,04-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز آﯾا مشخص شده چرا بی خوابی مغر را رو به تحليل می برد و ادراک را با مشکل مواجه ميکند ؟ چرا با توجه به تامين انرژی از دﯾگر سيستم ھا مغز نياز به استراحت دارد ؟ اصوال ً اﯾنكه چرا آدمی و بيشتر جانوران نياز به خواب دارند، ھنوز سراسر روشن نشده است .امّا اﯾنكه بيخوابی بزﯾان تندرستی و رواندرستی است ،روشن است و از آنجاست كه در پی كوشش و تالش روزانه در ماھيچه ھا و ...مواد زباله درست ميشوند كه باﯾد درچ درازای خواب و بی جنبشی ،از پيكر بركنار شوند و برای ھمين ،از سوی غده ھاﯾی در مغز در پرﯾود ھای شبانه روزی ،موادی تراوﯾده ميشود كه مانند داروی بيھوشی ،كارو كنش مغزی را به حالت stand by كه ھمان خواب است ميبرد و خود اﯾن مواد ھم در درازای خواب ،از ميان ميروند و حل ميشوند .امّا اگر از خوابيدن اﯾن كس جلو گيری كنيم ،ان مواد تراوﯾده شده در مغز ھنوز بجای ھستند و مانند مثال ً الكل و ﯾا مواد مخرد ،كاركرد مغز را دستخوش كژی و بھم رﯾختگی ميكنند و اگر تا پرﯾود و تناوب پسين ،ﯾعنی تا شب اﯾنده ،به خواب نرود بازھم اﯾن مواد دوباره و بيشتر تراوﯾده ميشوند و چگالی انھا باال ميرود و بھم رﯾختگی كاركرد مغزی بيشتر و بيشتر شده و آن كس گيج و ناتوان از كاركردھای درست مغزی مانند درﯾافت و شمارش و پيشگيری از خطر و حتی كژی در درﯾافت گرسنگی و تشنگی و ..ميشود. برای ھمين ھم پيشگيری از خوابنيدن ،ﯾكی از ابزار ھای بسيار كاربردی شكنجه گران است .
•
مزدك بامداد:00:16 ,11-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :نشانه
مزدک عزﯾز از آنجاﯾی که اطالع رسانی در اﯾران درست نيست از شما پرسشی داشتم چندی پيش در ﯾک آزماﯾش تجربی آب نسبت به کلماتی مثل ھيتلر و دعا از خود واکنش نشان ميداد و در برابر کلمه ھيتلر ناموزون زشت و نامنظم ميشد اما در برابر دعا و کلمات مقدس زﯾبا و منظم .گوﯾا در جشواره خوارزمی نيز برای ان قران خواندند و رفتار خوبی از آب مشاھده کردند 896 of 981
چقدر اﯾن صحبت ھا درست است و در صورت درستی توضيح شما چيست ؟ لرزش آب و ﯾا ماﯾعات در برابر آوا و سدا ) صوت( ھيچ پيوندی با درونماﯾه ی آن آورا و ﯾا مفھوم واژه ھا ندارد. فركانس ھای وﯾژه ای ميتوانند بيگمان درخور اندازه ی مولكول ھا ،گونه ای جنبش موزون و ﯾا " رزونانس" را پدﯾد بياورند .از سوی دﯾگر مفھوم زﯾباﯾی ھم نسبی است و برای كی چيزی زﯾباست كه برا ﯾدﯾگری شاﯾد آنچنان زﯾبا نباشد .اﯾن اسالميست ھا و تبليغات چی ھا ھم چون قران براﯾشان مقدس است ،ھر گونه لرزش آب را ھم " زﯾبا" در می ﯾافتند و ﯾا ھيتلر را نازﯾبا ،در حاليكه ھيتلر ﯾك نام ساده ی آلمانی است كه خيلی ھا ھم كه آدم ھای خوبی بوده اند ،اﯾن نام را داشته اند و روشن است كه اﯾن " آب" نبوده كه درﯾافته است كه ھيتلر ! بد است بلكه كسانی كه دھنيت بدی نسبت به ھيتلر داشته اند ،ھر گونه لرزش آب در برابر اﯾن واژه را بد و نازﯾبا در می ﯾافته اند. بھرروی اﯾن بيچارگی و واپسماندگی و بدبختی اسالميست ھای فاشيست را ميرساند كه مانند غرﯾق به ھر پركاھی دست می ﯾازند، حتی اگر شعبده بازی با مولكول ھای آب باشد! ماﯾه ی شادی ماست كه اسالميست ھا به اﯾن پيسی و درماندگی افتاده اند !
•
مزدك بامداد:00:17 ,11-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :ارژنگ
جناب دانشمند بزرگ و گران سنگ ! مزدک خان اھانتگر سفسطه چی . ممنون از اﯾنکه در اﯾن تاپيک : مـــھم : مزدك بامداد تمام روش ھای ناجوانمردانه ای را که در بحث بر عليه دگراندﯾشان خود به کار می برﯾد ،آورده اﯾد . اما ! کاش قبلش ﯾک کالس سواد آموزی اکابر می رفتيد ،تا روش صحيح نوشتن »
مغالطات « را ﯾاد بگيرﯾد !
بازھم سفسته انگ و اتھام بيجا و بی اثبات 897 of 981
و گير دادن به نادرستی امالﯾی و ﯾا اشتباه تاﯾپی از بيچارگی و درماندگی و شكست در معقوالت !!
•
مزدك بامداد:00:23 ,11-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک بامداد گوﯾا چندی از سواالت در اﯾن بحث از نظر شما جا افتاده است که لينک ان ھا را قرار ميدھم . اﯾن لينک و اﯾن چند سوال البته ﯾک سوالی که در اﯾنجا باز پيش امد اﯾن بود که کوانت ھای مکان نباﯾد ھمين طور افزاﯾش ﯾابند و در ﯾک جاﯾی باﯾد متوقف شوند .مکان که از جنس ماده است اگر تا بينھاﯾت باز شود نقض قانون پاﯾاﯾی ماده انرژی است . آﯾا زمانی که کوانت ھای مکان روی ھم می افتند چگال تر ميشوند ؟ بدون شک باﯾد کوانت ھاﯾی از مکان باشد که در آن ماده نباشد زﯾرا مکان با تندای باالتر از نور ميتواند باز شود بنابراﯾن مکان مطلق است . مکان باﯾد در جاﯾی باز شدنش متوقف شود تا ماده بتواند چينش ھای مکان را ﯾکدست کند .
آری بدﯾد من ھم مكان نميتواند تا بينھاﯾت گسترش ﯾابد. و برای ھمين ﯾكجا گسترش مكان خواھد اﯾستاد و سپس بار دﯾگر ميتواند درھم فرو رود كه به مھابنگ دﯾگر برسد. اﯾنكه كوانت ھای از مكان است كه درآن ماده ) جز مكان( نيست ،درست است ولی نه برای اﯾنكه مكان تند تر از نور گسترش پيدا ميكند .اﯾن چنين نيست .زمانی كه ﯾك متر دو متر ميشود ،ماده ی درون كوانت مكان ھم با آن جابجا ميشود و دﯾگر اﯾنكه چون پيوند گرانشی و گرانشی نيرومند ھستند ،چيز ھای مانند گوﯾال ھای اسپاشی و ﯾا آدمی و ... ھمچنان بھم پيوسته ميمانند و از كوانت ھای دور مكان به كوانت ھای نزدﯾكتر جابجا ميگردند.
•
898 of 981
:alijohar, 09-04-12, 14:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
البته اشتباه نشود ،آنچه اگر باشد واجب الوجود است ،ماده است و نه ﷲ. تعرﯾف واجب الوجود اﯾن است كه ھمه چيز از او باشد ولی او خود تنھا به خود استوار باشد و اﯾن ھمان ماده است كه ھمه چيز از او ساخته شده.
•
-1اگر فلسفه موفق شود واجب الوجود را ثابت کند ؛ به موجودی رسيده که واجب الوجود است ؛ ولی ﷲ فرق دارد ؛ ﷲ خداﯾی انسان انگارانه است . -2در ﯾک بحث نظری صرف ؛ ميتوان ماده به تعرﯾفی که آقای بامداد ارائه داده اند را ھمان واجب الوجود دانست .ﯾعنی ماده به معنای "جنبش ناب" ؛ ممکن نمی تواند باشد ؛ -3اما چيدمان ھای مختلف ماده ؛ ممکن ھا ھستند ؛ که نسبت بود و نبودشان مساوﯾست ؛ و اگر ھستند ؛ علتش حرکت ذاتی و قائم به خود ماده است.
مزدك بامداد:02:38 ,13-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
درود بر مزدک
لطف کنيد کمی راجع به مفھوم "موج" توضيح دھيد ؛ مفھوم ذره به خاطره تجربه عينی قابل درک است ولی من ابھامی راجع به مفھوم موج دارم. -1نور در حالت موج ﯾعنی چی ؟ -2مثالی که ميزنند مثال ابی است که سنگی در آن پرتاب ميکنيم و انرژی سنگ باعث تالطم و بھم رﯾختگی آب ميشود ,و موج اﯾجاد ميشود ؛ ﯾعنی آب به تالطم در مياﯾد ؛ حاال نور در حالت موجی ميخواھد حرکت کند ؛ چه چيز به تالطم در مياﯾد ؟ -3انرژی باز -که گرفتار نيست ﯾعنی فرميون نيست -را در نظر بگير ؛ حرکت او ﯾعنی چی ؟ -4در مثال آب ,ذرات اب حرکت نميکنند ؛ بلکه انرژی آب را به تالطم در مياورد ؛ آﯾا حرکت انرژی ھم به ھمين ترتيب است ؟ -5موجی که از خورشيد حرکت ميکند و به سمت ما مياﯾد ؛ نسبتش با ذره فتون که به ما ميرسد چيست ؟ اميدوارم سوالم را توانسته باشم بيان کنم .مھر بورزﯾد پاسخ دھيد ممنون خواھم شد ذره ھای فوتون از آژگاه) مركز ( پرتو افكن ميشوند و در راه خود كه با تندای نور ميپيماﯾند ،بسته به بسامد خود ،گاھی دارای بار ﯾا شدت ميدان مثبت ) در نگاره ی 899 of 981
ما به رنگ آبی( و گاھی بار صفر ) برنگ سياه( و گاه به بار منفی ) برنگ سرخ( ھستند ) برای اﯾن روﯾھم فوتون بار صفر دارد( اﯾدون ،فوتون ھاﯾی كه باھم از آژگاه پرتوی بيرون آمده اند چون دارای تندای ﯾكسان ھم ھستند ،در دوری ھای مشخصی ،دارای بار و ﯾا شدت ميدان ھمسان و مشخص ھستند ،مثال ً در پرھون ھای ھمآژگاه ) داﯾره ھای متحد المركز( ھمگی ﯾا منفی و ﯾا مثبت و ﯾا صفر ھستند و ھمه باھم ﯾك اﯾنسان ﯾك جبھه ی موجی ميسازند و بنگر مياﯾد كه ﯾك موج در اسپاش به پيش ميرود .در اﯾنجا ھيچ مدﯾومی در كار نيست كه مانند آب در امواج آب ،باال و پاﯾين برود ،بلكه تنھا بار كھرباﯾی در ھر تيل ) نقطه ( مكان است كه دگرگون ميشود.
•
900 of 981
:alijohar, 09-04-13, 09:06 ضمن تشکر از توضيح بسيار خوبی که دادﯾد و شکل گوﯾاﯾی که ارائه فرمودﯾد . سوال : -1افزاﯾش فرکانس سيگنال موج الکترو مغناطيس باعث گراﯾش موج به حالت ذره است. مثال ﯾک ذره سيگنال رادﯾوﯾی را با ﯾک ذره از سيگنال اشعه اﯾکس ﯾا گاما مقاﯾسه بفرماﯾيد تا من مفھوم موج و ذره را دقيقا متوجه بشوم لطف زﯾادی کرده اﯾد. -2امکان برخورد دو ذره فوتون ممکن است. -3تفاوت دقيق نور در حالت موج ؛ نور در حالت ذره چيست .؟ سوال درست است ؟
ممنون
مزدك بامداد:17:22 ,13-04-09 , فوتون با فركانس باالتر ،ھم انرژی بيشتری دارد و ھم فركانس بيشتر، به چم طول موج كوتاه تر است ،چنانكه ﯾك پرﯾود آن در مكان بسيار كوچكتری است كه اﯾن ،خود به نمود " ذره" بودن ﯾاری بيشتر ميرساند. در فوتون ھای كم انرجی ،فركانس كمتر است و طول موج مثال ً ١٠متر است و " اثر" فوتون در ١٠متر گسترده است ،در حاليكه در انرژی باال، اﯾن پرﯾود تنھا در اسكاالی نانومتری و ميكرومتری و ..است و از سوی دﯾگر ،چون انرجی باالتری دارند ،تكانه ی آنھا در برخورد با چيز ھای دﯾگر بيشتر چشم گير است ،مثال ً اتم ھا را از جای خود بيرون پرت ميكنند ) برای ھمين پرتو گاما برای پيكر ما خطرناك است( -٢نه و آری ،اﯾن ھمان گردآمدن انرژی و ھمچنين ،جمع شدت ميدان ھا با ھم است .برای نمونه اگر دو فوتون با فركانس ﯾكسان ولی با تفاوت فاز در ﯾك راستا به پيش بروند ،شدت ميدان ھمفزود) مجموع( آنھا ميتواند صفر باشد، در حاليكه اگر ھم فاز باشند ،شدت ميدان ھا دوبرابر ميشوند.
901 of 981
اگر دو ذره گاما ) = فوتون پر انرژی( در جاﯾی بھم برسند ،ميتواند از آنھا حتی ﯾك جفت ذره ی الكترون و پوزﯾترون پدﯾد بياﯾد ) به جرم دگرگون شوند(.
ﯾعنی درآنجا ،انرژی آنھا باھم چنان گردمياﯾند ) جمع ميشوند( كه ھم ارز جرم دو الكترون) ﯾك الكترون و ﯾك پوزﯾترون ،به انگيزه ی پاﯾاﯾی بار كھرباﯾی( ميتواند بشود.
و بوارون
902 of 981
ﯾك فوتون ميتواند ھمچنين با ذره ھای جرمدار ) فرميون( برخورد كند و بخشی از انرژی خود را به آنھا بدھد.
ولی برخورد ,بدانگونه كه از ذره ھای جرمدار ،مانند برخورد دو گوی بيليارد وﯾا دو توپ ميشناﯾم ،ميان فوتون ھا نيست ،انھا از ھم " ميگذرند" .،ﯾعنی تنھا در جاﯾی كه بھم ميرسند ،شدت ميدان انھا,بھم افزوده )كاسته( ميشود. -٣تفاوتی در كار نيست ،فوتون ﯾك ذره است كه دارای تناوب شدت ميدان كھرباﯾی در درازای راھپيماﯾی و جنبش آن است ) .مانند المپ ﯾك ماشين پليس كه درازای راھی كه بعنوان "ﯾك المپ" ميپيماﯾد ،گاھی آبی رنگ و گاھی قرمز رنگ است چون در درون ،اﯾن المپ ،خودش ھم ميگردد و فركانس و پرﯾود دگرگونی دارد (. افكت ھای موجی ،مانند درھمشدگی موجھا) تداخل امواج ،( nterference تنھا در جاﯾيكه چندﯾن فوتون در كارند مشاھده ميشود ولی افكت ھای ذره ای را در ﯾك فوتون ھم ميتوان مشاھده كرد .بر اﯾن پاﯾه ،آثار موجی نور و فوتون ھا را باز ميتوان به به ﯾك مجموعه و گروھی از فوتون ھا برگردانيد .چرا كه نور، چناكه بشر درميابد ،شماری پرشمار از فوتون ھاست و نه ﯾك فوتون. پس :مشاھده ی : افكت ھای موجی > <-گروھی از فوتون ھا 903 of 981
افكت ھای ذره ی > <-ﯾك فوتون ) ﯾك فوتون ھم بسنده است(
•
:alijohar, 09-04-14, 08:33
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
" اثر" فوتون در ١٠متر گسترده است،
•
ضمن تشکر از توضيحات گوﯾای شما. -1لطفا در خصوص اﯾن گسترش توضيح بيشتری بدھيد ؛ در فرکانس ھای پاﯾين ،و در فاصله بين دو پيک ؛ فتون گسترش ﯾافته ؛ ﯾا فتون ھا -2دقيقا منظور از "اثر" چيست ؟چون باالخره ھمين اثر باﯾد از طرﯾق ﯾک ذره نيرو بر صورت بگيرد. -3در جاﯾی خواندم ؛ مبانی فيزﯾک کوانتوم ؛ وجود ﯾک ذره ؛ در ﯾک لحظه ؛ در دو مکان را مجاز ميداند ؛
ﯾعنی شدنی است ؛ لطف کنيد اگر فرصت داشتيد توضيحی بدھيد.
:alijohar, 09-04-15, 14:11
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hamfekran :
جناب بامداد در طول عمر خود ﯾک حرف درست زدﯾد چرا که خدا به تمام پارامتر ھا و شراﯾط کنونی آگاھی دارد و از اﯾن جھت ميداند در لحظه دﯾگر شما چه حرکتی ميکنيد و اختيار با عليم بودن او در تضاد نيست . چون جبر علی و معلولی ھمان علم ازلی خداست ،پس اختيار در جھان بينی توحيدی مفھوم ندارد جان من. در پس پرده طوطی صفتم داشته اند آنچه سلطان ازل گفت بگو آن گفتم !
مزدك بامداد:11:54 ,17-04-09 ,
904 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
ضمن تشکر از توضيحات گوﯾای شما. -1لطفا در خصوص اﯾن گسترش توضيح بيشتری بدھيد ؛ در فرکانس ھای پاﯾين ،و در فاصله بين دو پيک ؛ فتون گسترش ﯾافته ؛ ﯾا فتون ھا -2دقيقا منظور از "اثر" چيست ؟چون باالخره ھمين اثر باﯾد از طرﯾق ﯾک ذره نيرو بر صورت بگيرد. -3در جاﯾی خواندم ؛ مبانی فيزﯾک کوانتوم ؛ وجود ﯾک ذره ؛ در ﯾک لحظه ؛ در دو مکان را مجاز
ميداند ؛ ﯾعنی شدنی است ؛ لطف کنيد اگر فرصت داشتيد توضيحی بدھيد. -١ﯾك فوتون گسترده است -٢فوتون ھا بسته به گستردگی خود ،افكت ھای گوناگون دارند ،برای نمونه، پرتو اﯾكس كه گستردگی كمتر دارد ،از گوشت و ..گذر ميكند ولی نور دﯾدنی، نميتوان گذر كند .ﯾا در منشور ،فوتون ھا بسته به گستردگی ) بسامد/فركانس( خود با كـُنج )زاوﯾه( ھای گوناگونی را خود را كج ميكند و ﯾا برای گرفتن فوتون ھا ،آنتن ھا و ﯾا ساختارھاﯾی درخور بسامد آن نياز است.
-٣آری ،ﯾك چنين ذره ای ،در گاه "برخورد" ﯾا اثر ،اثر ﯾك ذره را دارد ولی در راه و ﯾا در حال "آزاد" ﯾك گستردگی موجی ھم ھست ،كه مثال ً %۵٠آن ﯾك "جا" و %۵٠آن در جاﯾی دﯾگر است. برای انگاشت ھمچو چيزی ، ،مثال ً گل قھركن را در نگر بيگيرﯾد كه گلبرگ ھای آن ،ھمواره باز ھستند و گسترده ،ولی تا دست بدان ميزنيم ،در ﯾك جا گرد ھم آمده و بسته ميشوند و بدﯾنگونه ،به محض "آزماﯾش" با كمك ﯾك ذره ی دﯾگر، آن گستردگی موجی در ھم فرو رفته و چون ﯾك ذره نماﯾان ميشود. wave function collapse
•
905 of 981
مزدك بامداد:12:46 ,17-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
سوال راجع به مفھوم حرکت * در آروﯾن ؛ ھمواره انسان 3مفھوم حرکت ؛ متحرک و محرک را از ھم جدا ميکند .مثال توپی که در مکان و بر اثر ضربه پا به حرکت در مياﯾد ؛ در نگاه اول مشخص است که : الف -متحرک ھمان توپ است. ب -محرک ھمان لگد فوتباليست است. پ -و حرکت صفتی است که ذھن به توپ ميدھد).ﯾا حالتی که توپ به خود ميگيرد( ؛ ﯾعنی حالتی که قبال نداشته ؛ االن دارد. ﯾا اﯾنکه حرکت غنچه به سمت ميوه شدن را در نظر بگيرﯾد : الف -متحرک غنچه و سپس ميوه است. ب -محرک ,؛ نور ؛ آب و ....عوامل دﯾگر است. پ -حرکت ؛ حالتی است که غنچه به خود گرفته و ما آن را احساس ميکنيم. در اﯾن بحث من برای جلو گيری از ھر حساسيتی ؛ با محرک کاری ندارم .ﯾعنی نمی خواھم ثابت کنم محرک جھان خداست ! می خواھم بدانم تفاوت دو واژه حرکت و متحرک در چيست .؟ در فلسفه اﯾرانی بعد از سالھا بحث ؛ باالخره مال صدرا تصميم گرفت ؛ حرکت و متحرک را ﯾکی کند ؛ در نظرﯾه حرکت جوھری ؛ ماده در ذات و گوھر خود در سيالن و جنبش است .و اﯾشان حرکت و متحرک )ماده( را ﯾکی ميداند).توجه کنيد بحث بر سر درست بودن ﯾا نبودن حرکت جوھری و ﯾا تعرﯾف فلسفه از ماده نيست ؛ اﯾنھا ھمه مقدمه بحث ھستند( اما شما ؛ در گفتگو ھاﯾتان ؛ ماده/انرژی را "جنبش ناب" ناميده اﯾد ؛ جنبش ناب ﯾعنی چی ؟ در ﯾک آروﯾن ابتداﯾی ذھن عادت به تفکيک حرکت/متحرک دارد ؛ چگونه ميتوان حرکت را تجربه کرد بدون تفکيک اﯾن دو مفھوم ؟ توضيح بدھيد ممنون خواھم شد.
آری ھمانگونه كه گفتيد ،آروﯾن " ماكرو" و "درشت دانه ی " آدميان از جنبش ،به سه بخش جنبنده ،جنباننده و خود جنبش بخش ميشود. مثال ً ھمانگونه كه گفتيد ،فوتباليست جنباننده است و توپ را شوت ميكند كه جنبنده است و توپ از جای خود به جاﯾی دﯾگر ميرود كه اﯾنھم ميشود جنبش آن. امروزه ميدانيم كه فوتباليست ،تنھا كاری كه ميكند اﯾن است كه انرژی خود را به توپ ميدھد .اﯾدون مھم نيست كه اﯾن فوتباليست، مغز و ھدف و اراده و انيھا دارد ،بلكه ﯾك باد سخت ھم ميتوانست اﯾن توپ را بجنباند ،ﯾعنی انرژی خود را به توپ بدھد. از سوی دﯾگر ميدانيم كه چيزی كه ميجنبد ،دارای انرژی است. ﯾعنی داشتن انرژی در داشتن جنبش است. اما اﯾن انرژی ،چيزی نيست جز ذرات انرژی ) مانند فوتون و گراوﯾتون (.كه به ذرات فرميون ) جرمدار( چسبيده اند و در گاه برخورد اﯾن ذرات به ھم ،اﯾن ذرات انرژی كه ھمان جنبش آن ذره ھستند ،به ذرات دﯾگر چسبيده و جنبش آن ذره ھای دﯾگر ميشوند. بازھم برای درﯾافت بھتر :ﯾك توپ بيليارد جنبنده ،دارای جنبش و ﯾا ھمان انرژی است كه زمانی كه به ﯾك توپ دﯾگر ميخورد، اﯾن انرژی ) +تكانه( را به توپ دوم ميدھد .اﯾن توپ نخست دﯾگر جنبش ندارد ،ﯾعنی انرجی ندارد و توپ دوم ،ناگھان ،انرژی و جنبش دارد .اكنون اﯾن توپ مثال ً اگر به پروانه ی ﯾك الكتروموتور بخورد
906 of 981
و آنبرا بچرخاند ،ميتوان با ان ﯾك المپ را روشن كرد و انرژی اﯾن توپ بيليارد وﯾا ھمان جنبش آن ،در چھره ی ذرات فوتون ) نور( از المپ بيرون ميرود ،ﯾعنی سرانجام ان انرجی كه به توپ بيليارد چسبيده بود ،اﯾنك آزاد و بگونه ی ناب و بی اﯾنكه در بند فرميون ھا گرفتار باشد ،رھا ميشود و تندای مھادﯾن و بنيادﯾن ) ( cماده را دوباره بدست مياورد. امّا خود فرميون ھا ) ذرات جرم دار( ھم ھمانگونه كه انشتين نشان داد ،چيزی جز انرژی گردنده و گرفتار در ﯾك مكان كوچك نيستند .ﯾعنی اجرام ھم باز از انرژی كه ھمان جنبش ھستند درست شده اند و ميتوانند به فوتون و ..دگرگون شوند . برای فھم بھتر ،ذره ی انرژی را ﯾك دونده در نگر بگيرﯾد كه ﯾك تندای ثابت و وﯾژه و مھادﯾن دارد .اگر اﯾن دونده در جاده ی راست و آزاد باشد ،رھا از ﯾك مكان وﯾژه ،در راستای جاده ميدود. اكنون اگر جاده ،ﯾك ميدان ورزشی باشد و ﯾا اﯾن دونده با ﯾك زنجير به ﯾك دﯾرك بند شده باشد ،دونده ھمچنان ميدود ،ولی ناچار بگرد اﯾن ميدان و ﯾا اﯾن دﯾرك ميدود و از دور كه بنگرﯾم ،بنگر مياﯾد كه دونده ھمواره در ﯾك مكان است و تنبل و اﯾستاست و اﯾن مكان مشخص را اشغال كرده است .در حاليكه بسنده است كه اﯾن بند را بشكنيم تا باز با ھمان تندا رھا گردد. كوتاه سخن اﯾنكه خود فرميون ھا كه ما چينش ھای گوناگون آنھا را بعنوان جنبنده ) مانند توپ( و ﯾا جنباننده) مانند فوتباليست( ميشناسيم، ھمگی از انرژی ساخته شده اند .از سوی دﯾگر دﯾدﯾم كه فوتباليست نيست كه جنباننده است ،بلكه او تنھا جنبش خود را به توپ " انتقال" ميدھد و اﯾن جنبش را ھم خودش از جاﯾی دﯾگر ،مثال ً از انرژی گرفتار مولكول ھای ھيدروكربن در چلوكباب گرفته است و در اثر قانونمندی ھای مادی فرمانروا بر اﯾن چينش ) چه فوتباليست باشد و چه باد و چه آبھای جاری و ، (..انرژی و ﯾا ھمان جنبش خود را به فرميون ھاﯾی در ﯾك چينش دﯾگر ،مانند توپ ،ﯾا برگ درختان كه باد مبردشان ،ميدھد. پس كوتاه سخن ،جنباننده ،ھمان انرژی است و نه فوتباليست و باد! فوتباليست تنھا دھنده ی انرژی و توپ گيرنده ی انرژی است و جنبش فوتباليست به جنبش توپ دگرگون ميشود ،ذرات انرژی از فوتباليست به توپ ميروند ،كه ما اﯾنرا در ھمان كم شدن جنبش فوتباليست و فزون شدن جنبش توپ ميبينيم .بسخن دﯾگر ،انرژی ھمان جنبش است )كه گاه از فرميونی به فرميونی دﯾگر داد و ستد ميشود( .از سوی دﯾگر، فوتباليست و باد و توپ )=فرميونھا( ،نيز خود از انرژی ساخته شده اند، ﯾعنی از ھمان جنبش ،و اگر انرجی ذرات فرميون توپ را رھا كنيم ،باز فوتون ) نور ﯾا پرتو گاما و (..ميشوند و اگر به فرميونی بچسبند، آنرا ھم به جنبش در مياورند ،ولی با تندای كمتر از نور .مانند ھمين دونده كه اگر باری را بر دوشش بنھيم ،دﯾگر نميتواند با تندای پيشين بدود. بر اﯾن پاﯾه ميبينيم كه جنباننده و جنبنده ای كه ما تصور ميكنيم ،بدﯾنگونه نيستند و ھردوی انھا ھم از جنبش ساخته شده اند و آنچه ھم كه جنبنده ھای گوناگون بھم ميدھند ،و جنباننده ی راستين است ,ھم ھمان جنبش وﯾا انرژی است .بدﯾنگونه ھمه چيز در جھان ما از جنبش درست شده است كه گاه انرا ازاد و ناب و گاه انرا دربند ) دارای جرم( ميتوان دﯾد و چون گاه ﯾك چينش فرميونی ،انرجی خود ﯾا ھمان جنبش بيرونی خود را در برخورد ھا و ..به ﯾك دسته از فرميون ھای دﯾگر ميدھد ،گروه فرميونی نخست را به نادرست جنباننده ) محرك( و گروچه فرميونی دوم را باز به نادرست جنبنده و جنبيده ) متحرك( و مفعول جنبش ميدانيم ،در حاليكه انيھا تنھا جنبش و ﯾا انرژی بيرونی خود را بھم پاس داده اند ) .انرژی درونی فرميون ھا ھم ھمان گونه كه گفتيم ،ھمان انرژی دربند در ذرات جرم دار است(.
907 of 981
•
:alijohar, 09-04-19, 12:39
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
آری ھمانگونه كه گفتيد ،آروﯾن " ماكرو" و "درشت دانه ی " آدميان از جنبش ،به سه بخش جنبنده ،جنباننده و خود جنبش بخش ميشود. مثال ً ھمانگونه كه گفتيد ،فوتباليست جنباننده است و توپ را شوت ميكند كه جنبنده است و توپ از جای خود به جاﯾی دﯾگر ميرود كه اﯾنھم ميشود جنبش آن. امروزه ميدانيم كه فوتباليست ،تنھا كاری كه ميكند اﯾن است كه انرژی خود را به توپ ميدھد .اﯾدون مھم نيست كه اﯾن فوتباليست، مغز و ھدف و اراده و انيھا دارد ،بلكه ﯾك باد سخت ھم ميتوانست اﯾن توپ را بجنباند ،ﯾعنی انرژی خود را به توپ بدھد. از سوی دﯾگر ميدانيم كه چيزی كه ميجنبد ،دارای انرژی است. ﯾعنی داشتن انرژی در داشتن جنبش است. اما اﯾن انرژی ،چيزی نيست جز ذرات انرژی ) مانند فوتون و گراوﯾتون (.كه به ذرات فرميون ) جرمدار( چسبيده اند و در گاه برخورد اﯾن ذرات به ھم ،اﯾن ذرات انرژی كه ھمان جنبش آن ذره ھستند ،به ذرات دﯾگر چسبيده و جنبش آن ذره ھای دﯾگر ميشوند. بازھم برای درﯾافت بھتر :ﯾك توپ بيليارد جنبنده ،دارای جنبش و ﯾا ھمان انرژی است كه زمانی كه به ﯾك توپ دﯾگر ميخورد، اﯾن انرژی ) +تكانه( را به توپ دوم ميدھد .اﯾن توپ نخست دﯾگر جنبش ندارد ،ﯾعنی انرجی ندارد و توپ دوم ،ناگھان ،انرژی و جنبش دارد .اكنون اﯾن توپ مثال ً اگر به پروانه ی ﯾك الكتروموتور بخورد و آنبرا بچرخاند ،ميتوان با ان ﯾك المپ را روشن كرد و انرژی اﯾن توپ بيليارد وﯾا ھمان جنبش آن ،در چھره ی ذرات فوتون ) نور( از المپ بيرون ميرود ،ﯾعنی سرانجام ان انرجی كه به توپ بيليارد چسبيده بود ،اﯾنك آزاد و بگونه ی ناب و بی اﯾنكه در بند فرميون ھا گرفتار باشد ،رھا ميشود و تندای مھادﯾن و بنيادﯾن ) ( cماده را دوباره بدست مياورد. امّا خود فرميون ھا ) ذرات جرم دار( ھم ھمانگونه كه انشتين نشان داد ،چيزی جز انرژی گردنده و گرفتار در ﯾك مكان كوچك نيستند .ﯾعنی اجرام ھم باز از انرژی كه ھمان جنبش ھستند درست شده اند و ميتوانند به فوتون و ..دگرگون شوند . برای فھم بھتر ،ذره ی انرژی را ﯾك دونده در نگر بگيرﯾد كه ﯾك تندای ثابت و وﯾژه و مھادﯾن دارد .اگر اﯾن دونده در جاده ی راست و آزاد باشد ،رھا از ﯾك مكان وﯾژه ،در راستای جاده ميدود. اكنون اگر جاده ،ﯾك ميدان ورزشی باشد و ﯾا اﯾن دونده با ﯾك زنجير به ﯾك دﯾرك بند شده باشد ،دونده ھمچنان ميدود ،ولی ناچار بگرد اﯾن ميدان و ﯾا اﯾن دﯾرك ميدود و از دور كه بنگرﯾم ،بنگر مياﯾد كه دونده ھمواره در ﯾك مكان است و تنبل و اﯾستاست و اﯾن مكان مشخص را اشغال كرده است .در حاليكه بسنده است كه اﯾن بند را بشكنيم تا باز با ھمان تندا رھا گردد. كوتاه سخن اﯾنكه خود فرميون ھا كه ما چينش ھای گوناگون آنھا را بعنوان جنبنده ) مانند توپ( و ﯾا جنباننده) مانند فوتباليست( ميشناسيم، 908 of 981
ھمگی از انرژی ساخته شده اند .از سوی دﯾگر دﯾدﯾم كه فوتباليست نيست كه جنباننده است ،بلكه او تنھا جنبش خود را به توپ " انتقال" ميدھد و اﯾن جنبش را ھم خودش از جاﯾی دﯾگر ،مثال ً از انرژی گرفتار مولكول ھای ھيدروكربن در چلوكباب گرفته است و در اثر قانونمندی ھای مادی فرمانروا بر اﯾن چينش ) چه فوتباليست باشد و چه باد و چه آبھای جاری و ، (..انرژی و ﯾا ھمان جنبش خود را به فرميون ھاﯾی در ﯾك چينش دﯾگر ،مانند توپ ،ﯾا برگ درختان كه باد مبردشان ،ميدھد. پس كوتاه سخن ،جنباننده ،ھمان انرژی است و نه فوتباليست و باد! فوتباليست تنھا دھنده ی انرژی و توپ گيرنده ی انرژی است و جنبش فوتباليست به جنبش توپ دگرگون ميشود ،ذرات انرژی از فوتباليست به توپ ميروند ،كه ما اﯾنرا در ھمان كم شدن جنبش فوتباليست و فزون شدن جنبش توپ ميبينيم .بسخن دﯾگر ،انرژی ھمان جنبش است )كه گاه از فرميونی به فرميونی دﯾگر داد و ستد ميشود( .از سوی دﯾگر، فوتباليست و باد و توپ )=فرميونھا( ،نيز خود از انرژی ساخته شده اند، ﯾعنی از ھمان جنبش ،و اگر انرجی ذرات فرميون توپ را رھا كنيم ،باز فوتون ) نور ﯾا پرتو گاما و (..ميشوند و اگر به فرميونی بچسبند، آنرا ھم به جنبش در مياورند ،ولی با تندای كمتر از نور .مانند ھمين دونده كه اگر باری را بر دوشش بنھيم ،دﯾگر نميتواند با تندای پيشين بدود. بر اﯾن پاﯾه ميبينيم كه جنباننده و جنبنده ای كه ما تصور ميكنيم ،بدﯾنگونه نيستند و ھردوی انھا ھم از جنبش ساخته شده اند و آنچه ھم كه جنبنده ھای گوناگون بھم ميدھند ،و جنباننده ی راستين است ,ھم ھمان جنبش وﯾا انرژی است .بدﯾنگونه ھمه چيز در جھان ما از جنبش درست شده است كه گاه انرا ازاد و ناب و گاه انرا دربند ) دارای جرم( ميتوان دﯾد و چون گاه ﯾك چينش فرميونی ،انرجی خود ﯾا ھمان جنبش بيرونی خود را در برخورد ھا و ..به ﯾك دسته از فرميون ھای دﯾگر ميدھد ،گروه فرميونی نخست را به نادرست جنباننده ) محرك( و گروچه فرميونی دوم را باز به نادرست جنبنده و جنبيده ) متحرك( و مفعول جنبش ميدانيم ،در حاليكه انيھا تنھا جنبش و ﯾا انرژی بيرونی خود را بھم پاس داده اند ) .انرژی درونی فرميون ھا ھم ھمان گونه كه گفتيم ،ھمان انرژی دربند در ذرات جرم دار است(.
• ضمن تشکر از اﯾنکه موضوع را به تفضيل توضيح دادﯾد ،نتيجه ای که من ميگيرم اﯾنست که : -1گرچه در تجربه اولی ما ھميشه بين جنبش و جنبنده تفاوت قائل ھستيم ،اما در تحليل نھاﯾی اﯾن دو مفھوم ﯾکی ھستند. -2ﯾعنی جنبش ھمان انرژی و انرژی ھمان جنبنده است .و جنباننده ھم ھر دوی آنھا. -3با اﯾن تفسير تفاوت بين جنبش )به عنوان ﯾک فعل ﯾا صفت /حرکت( ؛ با مفھوم جنبنده )متحرک/مفعول( ؛و جنباننده )محرک/فاعل( ؛ تفاوت واقعی نيست ؛ بلکه مجازی است. -4در صورتی که ذات ماده را انرژی بناميم و حرکت را صفتی از ماده ؛ ذات و صفت ﯾکی ھستند. -5حال اگر پرسش را متوجه انرژی کرده و بخواھيم بدانيم انرژی چيست ؛ شما انرژی را ھمان جنبش ناب معرفی کردﯾد )که در اشکال گرفتار=جرم سکون دار؛ و آزاد =بی جرم سکون خود را نماﯾش ميدھند (؛که البته ابھام ھمچنان باقيست .و سوال منتقل به جنبش ناب ميگردد ؛ و اگر ھر دوی اﯾنھا را با اﯾکس تعرﯾف کنيم ؛ سوال به اﯾکس منتقل ميگردد ؛ ﯾعنی به ھر حال ما ﯾک علت العلل دارﯾم که ذاتش مبھم است و ھمان انرژی ﯾا جنبش ناب است. که به صورت ھای بوزون و فرميون ما آن را ميشناسيم. آﯾا استنباط من درست است ؟
909 of 981
سازمان ملل:13:14 ,19-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
پادشاھان ساسانی مجرم و خون رﯾز بودند.
درود بر شما بسيار عاليست که اﯾن موضوع را بيان کردﯾد که ساسانيان خون رﯾز بودند پس با اﯾن وجود چرا مزدک بامداد شيپور چی ساسانيان است؟در حاليکه اسطوره ی او را )مزدک( را ھمين ساسانيان کشتند؟ بدرود
:alijohar, 09-04-19, 15:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :سازمان ملل
درود بر شما : S31 : بسيار عاليست که اﯾن موضوع را بيان کردﯾد که ساسانيان خون رﯾز بودند پس با اﯾن وجود چرا مزدک بامداد شيپور چی ساسانيان است؟در حاليکه اسطوره ی او را )مزدک( را ھمين ساسانيان کشتند؟ بدرود البته من سخن گوی اﯾشان نيستم .ولی ما نباﯾد ھيچ کس را مطلق کنيم. ساسانيان به عنوان ﯾک شاھنشاھی اﯾرانی ؛ مورد ستاﯾش ھمه اﯾرانيان است ؛ آنھا تمدن بزرگی را بنياد نھادند در عين حال قتل و خونرﯾزی نا حق ھم کردند .مثل ھمه تمدن ھای بزرگ .
سازمان ملل:15:40 ,19-04-09 ,
اما تمدنی که الگو قرار می گيرد نباﯾد دقيقا با آن شخصی که طرفدارش ھستيم به 910 of 981
ستيز در آﯾد آﯾا می شود گفت ما ھم اسکندر را دوست دارﯾم ھم دارﯾوش سوم بدون شک نمی شود چون ھر دو اﯾن ھا دشمن ھم بودند مزدک و ساسانيان نيز چنين رابطه ای دارند
مزدك بامداد:17:03 ,19-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
ضمن تشکر از اﯾنکه موضوع را به تفضيل توضيح دادﯾد ،نتيجه ای که من ميگيرم اﯾنست که : -1گرچه در تجربه اولی ما ھميشه بين جنبش و جنبنده تفاوت قائل ھستيم ،اما در تحليل نھاﯾی اﯾن دو مفھوم ﯾکی ھستند. -2ﯾعنی جنبش ھمان انرژی و انرژی ھمان جنبنده است .و جنباننده ھم ھر دوی آنھا. -3با اﯾن تفسير تفاوت بين جنبش )به عنوان ﯾک فعل ﯾا صفت /حرکت( ؛ با مفھوم جنبنده )متحرک/مفعول( ؛و جنباننده )محرک/فاعل( ؛ تفاوت واقعی نيست ؛ بلکه مجازی است. -4در صورتی که ذات ماده را انرژی بناميم و حرکت را صفتی از ماده ؛ ذات و صفت ﯾکی ھستند. -5حال اگر پرسش را متوجه انرژی کرده و بخواھيم بدانيم انرژی چيست ؛ شما انرژی را ھمان جنبش ناب معرفی کردﯾد )که در اشکال گرفتار=جرم سکون دار؛ و آزاد =بی جرم سکون خود را نماﯾش ميدھند (؛که البته ابھام ھمچنان باقيست .و سوال منتقل به جنبش ناب ميگردد ؛ و اگر ھر دوی اﯾنھا را با اﯾکس تعرﯾف کنيم ؛ سوال به اﯾکس منتقل ميگردد ؛ ﯾعنی به ھر حال ما ﯾک علت العلل دارﯾم که ذاتش مبھم است و ھمان انرژی ﯾا جنبش ناب است. که به صورت ھای بوزون و فرميون ما آن را ميشناسيم. آﯾا استنباط من درست است ؟
-١آری -٢آری -٣آری -۴نه و آری :ماده /انرژی ھمان جنبش است و زاب بيرونی كه ما مشاھده ميكنيم ) جنبش ( ھمان سرشت است -۵آری و نه " ،علت العلل " ھمان جنبش " ناب" است ولی اﯾن مفھومی مبھم نيست بلكه نخستين مفھوم بدﯾھی جھان برای ما و ھمه زﯾندگان و درﯾابندگان است. ﯾعنی نخستين چيزی كه شما بگونه ی بدﯾھی ميشناسيد، حتی در زمان جنينی و ..ھمان جنبش است و جای شگفتی ھم ندارد ،چون اﯾن ،بنياد جھان ماست. فرميون ھا و بوزون ھا ..تنھا بسته ھاﯾی بزرگ و كوچك و گوناگون از اﯾن ماﯾه و جنس و substanceﯾگانه و مھادﯾن ) كه چيزی جز آن ھم وجود ندارد( ميباشند، ﯾعنی بسته ھای از جنبش.
•
911 of 981
:vatanparast, 09-04-19, 23:48
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
" علت العلل " ھمان جنبش " ناب" است
مزدک گرامی آﯾا اﯾن اﯾده را از فيلسوفی سراغ دارﯾد؟ اصولن فرض علت العلل آﯾا منطقی است؟
مزدك بامداد:00:52 ,20-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
مزدک گرامی آﯾا اﯾن اﯾده را از فيلسوفی سراغ دارﯾد؟ اصولن فرض علت العلل آﯾا منطقی است؟ ما برای ھر پدﯾده ای ،كه چيزی جز جنبش ) ذرات و (.. نيست ،ﯾك انگيزه و ﯾك علت گمان ميكنيم ولی در اصل اكنون ميدانيم كه چيزی بنام انرژی است كه ھمه چيز را ميجنباند و ميان چيزھا " ميگردد " و از چيزی به چيزی دﯾگر پاس داده ميشود ) ضمن اﯾنكه خود چيزھا ھم از انرژی فشرده ساخته شده اند( .بر اﯾن پاﯾه ی دانشيك است كه ميتوان گفت كه " علت" وﯾا جنباننده ی ھمه چيز ھمان انرژی )جنبش(است. اﯾن ﯾك دستاورد دانشيك است و نه فلسفی ولی از انجا كه فلسفه از آروﯾن )تجربه( و دانش ھم ماﯾه ميگيرد ،ﯾك دستاورد فلسفی ھم ميتواند شمرده شود. برای ھمين اكنون دانش كوانتومی ،در عين دانش بودن ،ﯾك گونه فلسفه نوﯾن دانشيك ھم ھست!
•
:vatanparast, 09-04-20, 01:31
بازنوشت : 912 of 981
نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
ما برای ھر پدﯾده ای ،كه چيزی جز جنبش ) ذرات و (.. نيست ،ﯾك انگيزه و ﯾك علت گمان ميكنيم ولی در اصل اكنون ميدانيم كه چيزی بنام انرژی است كه ھمه چيز را ميجنباند و ميان چيزھا " ميگردد " و از چيزی به چيزی دﯾگر پاس داده ميشود ) ضمن اﯾنكه خود چيزھا ھم از انرژی فشرده ساخته شده اند( .بر اﯾن پاﯾه ی دانشيك است كه ميتوان گفت كه " علت" وﯾا جنباننده ی ھمه چيز ھمان انرژی )جنبش(است. اﯾن ﯾك دستاورد دانشيك است و نه فلسفی ولی از انجا كه فلسفه از آروﯾن )تجربه( و دانش ھم ماﯾه ميگيرد ،ﯾك دستاورد فلسفی ھم ميتواند شمرده شود. برای ھمين اكنون دانش كوانتومی ،در عين دانش بودن ،ﯾك گونه فلسفه نوﯾن دانشيك ھم ھست!
•
درود؛ پاسخ شما را به حساب رتبه بندی مرتبهی وجود میگذارم. به اﯾن چم که جنبش بلندمرتبه ترﯾن رتبهی وجود است .آﯾا با اﯾن گزاره ھمنگر ھستيد؟
:alijohar, 09-04-20, 11:54
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :سازمان ملل
نمی شود که بگوﯾيم ما ھم مزدک را دوست ھم قاتالن او را
باﯾد بدانيد در تحليل مسائل اجتماعی و تارﯾخی جمع ضدﯾن ممکن است .ﯾعنی ميشود ھم مزدک را دوست داشت ھم ساسانيان را و ھم با آن شاھی که مزدک را کشت مخالف بود. آخوند ھای دربار ساسانيان )موبدان( نفوذ زﯾادی داشتند.
:alijohar, 09-04-20, 13:52
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :سازمان ملل
پس به اﯾن ترتيب باﯾد سلوکيان تازﯾان و مغوالن را نيز دوست بدراﯾم
913 of 981
قضاوت تارﯾخ در خصوص سلوکيان و تازﯾان متفاوت است. سلوکيان مردمان متمدنی بودند.
مزدك بامداد:14:09 ,20-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
درود؛ پاسخ شما را به حساب رتبه بندی مرتبهی وجود میگذارم. به اﯾن چم که جنبش بلندمرتبه ترﯾن رتبهی وجود است .آﯾا با اﯾن گزاره ھمنگر ھستيد؟ من نميدانم رتبه ی وجودی در نگر شما چيست، ولی ميدانيم كه چيزی جز ذرات ماده در مكان نيست كه آنھم ھمانگونه كه گفتيم از جنس جنبش است. •
:alijohar, 09-04-21, 08:44
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :سازمان ملل
ﯾد؟!!
نفھم توﯾی حال که دوباره از پاسخ دادن ناتوان ماندﯾد به زبان وحشی آرﯾاﯾی لب به سخن
-1ساسانيان حدود 2قرن بر اﯾن سرزمين حکومت کردند ؛ نم ﯾشود اگر شاھی از شاھنشاھان آنان مزدک را کشته ؛ بگوﯾيم "ساسانيان" قاتلند .شما ﯾک حکومت و تمدن را نام ببر ،در آن آدم بر حقی کشته نشده ،ممکن نيست. -2زبان نمی تواند وحشی ﯾا اھلی باشد ! در ھمه زبان ھا فحش وجود دارد ؛ -3اما تاکيد بر روی نژاد ؛ آﯾا نوعی از توحش نيست که دوره آن گذشته ؟ رژﯾم آپارتاﯾد خيلی وقت پيش نابود شد. -4جھت اطالع شما ؛ آنچه امروز ارزش است خرد و دانش است ؛ نه نژاد و دﯾن و مذھب ،اروپا به کمک دانشمندان خود بر ما استيال پيدا کرد ،امرﯾکا به کمک دانشمندان خود آقاﯾی ميکند. در مجموع ساسانيان خوب بودند ؛ چرا که سرزمين اﯾران را در برابر ھجوم اقوام وحشی و استيالی امپراطوری روم حفظ کردند. -5شما باﯾد نوک حمالت خود را بجای ساسانيان ؛ متوجه موبدان و روحانيان دوره ساسانی بکنيد .ارتجاع آنان باعث ضعف ساسانی و حتی کشتن مزدک شد.
914 of 981
مزدك بامداد:17:37 ,21-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
با وارد کردن فاکتورھاﯾی مانند اراده و ھدف و مغزو ...توضيح مطلب چگونه است؟ با اﯾنھا در مطلب دگرگونی پدﯾد نميآﯾد ،چون ھمچنان كه باد فرمانبر قانونمندی مادی است ،آدمی ھم چنين است ولی با سيستمی پيچيده تر ،و در حوزه ی فيزﯾك ،شوت كردن توپ با پای ادم ،فرقی با شوت شدن توپ بدست باد و ﯾا كانگورو و ﯾا سنگ آسمانی ندارد .ھمچنان كه مثال ً در آسانسور ،وزن ما مھم است و نه اراده و ھدف و ھوش ما . ھيمن اميختن فيزﯾك و چيزھاﯾی دﯾگر كه وﯾژه ی آدمی ھستند، و ھمچنين وجود اصطكاك و اﯾنكه چيز ھاﯾی كه جنبانيده نميشوند، سرانجام می اﯾستند ) مانند دوك نخرﯾسی پيرزن كه " برھان"! وجود خدا در كتاب ھای تعليمات ودﯾنی بچه ھاست!( باھم ، انگيزه ی برداشت نادرست از آروﯾن ھای روزانه و باور به ﯾك " جنباننده" و آنھم " ھوشمند" ..و سرانجام جنباننده ی نخستين ) ( primum movensﯾا ھمان خدا شده !
•
مزدك بامداد:17:52 ,21-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
جناب بامداد
چيدمان ھای مختلف ماده در شراﯾطی که نسبت به ھم در مقام علت و معلول ھستند ؛ بر اساس اصول فلسفه باﯾد دارای تسلسل بينھاﯾت نباشند. شکی نيست اﯾن چيدمان ھا نسبت به ھم پيشی و پسی زمانی دارند ؛
اگر چيدمانی که امروز ميبينيم معلول باشد ؛ و سلسله تا منھای بينھاﯾت ادامه داشته باشد ؛ اﯾن روﯾداد ِ معلول چطوری ممکن است رخ دھد ؟
با در نگر گرفتن آنچه گفتيم ،چيدمان ھای پسين و پيشين به نادرست نام " علت و معلول" گرفته اند ،بلكه چيدمان پيشين چيزی جز پارامتر ھای نخستينی برای اجرای قانونمندی نيست و پس از اجرای قانونمندی ،چيدمان گذشته به چيدمان آﯾنده فراميروﯾد .كل جھان ،ﯾك چيدمان است كه قانونمندی مادی ) جنبش قانونمند( آنرا به چيدمان پسين فراميروﯾاند. برای فھم بھتر ،مثال ً در فيزﯾك فورمول ) قانونمندی( پرتابه ھا ھست ،پارامتر
915 of 981
ھای نخستينی ان ،برای نمونه ،زاوﯾه ی پرتاب و تندای نخستين ) سرعت اوليه( ھستند .بسته به اﯾن چيدمان پيشين و اﯾن پارامتر ھای آغازﯾن ،ھمان ﯾك قانونمندی و ھمان ﯾك فورمول ،چيدمان ھای گوناگون و جدا از ھم را پدﯾد مياورد .در اﯾنجا جنباننده ھمان انرژی است ) كه برای نمونه از انرژی شيمياﯾی باروت بيرون مياﯾد( و اﯾن انرژی ،طبق قانون جنبش ) فيزﯾك( كار خودش را ميكند ،منتھا پارامتر ھای آغازﯾن ھستند كه با ھم فرق دارند و در پی ان ،نتيجه ھم باھم فرق می كند. )ﯾكجا توپ به ھدف ميخورد و ﯾكجا نمی خورد( پس ما ھمواره ﯾك شمار ذرات دارﯾم كه پی در پی ,چينش ھای گوناگون بخود ميگيرند كه " علت" انھم ھمان جنبش و ﯾا انرژی است و ھيچ اشكالی ندارد كه اﯾن ذرات از ازل تا ابد در جنبش و دگرگونی چينش بوده باشند .چرا كه مفاھيم زمان و ازل و ابد و ..ھم تنھا به جنبش وابسته و از جنبش در مغز ما انتزاع ميشود و در حقيقت , چيزی جز "زمان" " اكنون" و ﯾك شمار از ذره ھای بنيادﯾن , = بسته ھای گوناگون جنبش /جنبندهوجود ندارد.
•
:alijohar, 09-04-22, 09:10
بازنوشت : ]مزدك بامداد;[50448 با در نگر گرفتن آنچه گفتيم ،چيدمان ھای پسين و پيشين به نادرست نام " علت و معلول" گرفته اند ،بلكه چيدمان پيشين چيزی جز پارامتر ھای نخستينی برای اجرای قانونمندی نيست و پس از اجرای قانونمندی ،چيدمان گذشته به چيدمان آﯾنده فراميروﯾد .كل جھان ،ﯾك چيدمان است كه قانونمندی مادی ) جنبش قانونمند( آنرا به چيدمان پسين فراميروﯾاند. -1تعرﯾف علت :چيدمان پيشين +قانون نونمندی -2تعرﯾف معلول :چيدمان جدﯾد که از چيدمان پسين با اعمال قانونمندی فرا آمده است. در فلسفه ھم علت و معلول به ھمين چم آورده شده است. حال کل جھان را در لحظه tﯾک برش زمانی ميدھيم ؛در لحظه t+1چيدمانی دارﯾم که در لحظه t-1نبود ؛ اﯾن چيدمان جدﯾد نتيجه چيدمان قدﯾم بعالوه اعمال قانونمندی ماده است. چيدمان قدﯾم علت چيدمان جدﯾد است و چيدمان جدﯾد معلول آن. البته من اصراری به بکار بردن کلمه عليت و ...ندارم ؛ مفھوم ﯾکی است.
بازنوشت : ھيچ اشكالی ندارد كه اﯾن ذرات از ازل تا ابد در جنبش و دگرگونی چينش بوده باشند .چرا كه مفاھيم زمان و ازل و ابد و ..ھم تنھا به جنبش وابسته و از جنبش در مغز ما انتزاع ميشود و در حقيقت , چيزی جز "زمان" " اكنون" و ﯾك شمار از ذره ھای بنيادﯾن , = بسته ھای گوناگون جنبش /جنبندهوجود ندارد.
916 of 981
بازنوشت :
•
اشکال دارد ؛ چينش اکنون نتيجه چينش گذشته است ؛ درست است که گذشته دﯾگر نيست ؛ ولی آن گذشته بوده که باعث چينش اکنون شده ؛ در واقع جھان مجموعه ای از روﯾداد ھا ھستند که پشت سر ھم در حال رخ دادن ھستند ؛ با تغيير در روﯾداد اکنون ؛ روﯾداد فردا تغيير ميکند ؛ اﯾن مسئله تجربه پذﯾر است و شکی در آن نيست. حاال چطور ميتوان تصور کرد روﯾداد امروز که نتيجه روﯾداد دﯾروز است ؛ و روﯾداد دﯾروز که نتيجه روﯾداد پرﯾروز است تا منھای بينھاﯾت ادامه ﯾابد ؟ اگر سلسله روﯾداد ھا تا منھای بينھاﯾت ادامه داشته ؛ روﯾدا امروز نباﯾد رخ ميداده ؛ اﯾن مفھوم منھای بينھاﯾت است ؛ مگر اﯾنکه شما تعرﯾف دﯾگری ار مفھوم منھای بينھاﯾت ارائه دھيد .با تشکر
:alijohar, 09-04-22, 09:21
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
از نظری که بر سوال من انداختی ممنونم .ولی ادامه پاسخت و بخصوص بخشی که اﯾنجا نقل کرده ام بسيار عالی است .بسيار عالی! و در واقع جنبش و جنبنده و جنباننده ﯾکی ميشوند ،و ھمه اﯾنھا امواجی ھستند گذران .
917 of 981
مزدك بامداد:14:14 ,22-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
.. -1 اشکال دارد ؛ چينش اکنون نتيجه چينش گذشته است ؛ درست است که گذشته دﯾگر نيست ؛ ولی آن گذشته بوده که باعث چينش اکنون شده ؛ در واقع جھان مجموعه ای از روﯾداد ھا ھستند که پشت سر ھم در حال رخ دادن ھستند ؛ با تغيير در روﯾداد اکنون ؛ روﯾداد فردا تغيير ميکند ؛ اﯾن مسئله تجربه پذﯾر است و شکی در آن نيست. حاال چطور ميتوان تصور کرد روﯾداد امروز که نتيجه روﯾداد دﯾروز است ؛ و روﯾداد دﯾروز که نتيجه روﯾداد پرﯾروز است تا منھای بينھاﯾت ادامه ﯾابد ؟ اگر سلسله روﯾداد ھا تا منھای بينھاﯾت ادامه داشته ؛ روﯾدا امروز نباﯾد رخ ميداده ؛ اﯾن مفھوم منھای بينھاﯾت است ؛ مگر اﯾنکه شما تعرﯾف دﯾگری ار مفھوم منھای بينھاﯾت ارائه دھيد .با تشکر اﯾنجا ھيچ كاستی ندراﯾم. گزاره ھای ما اﯾن است: -١ھر چينش از چينش پيشين خود پدﯾده آمده -٢ھم اكنون ﯾك چينش دارﯾم پس: -٣چينش پيشينی ھم بوده و چينش پيش پيشين و ھمينگونه تا منفی بينھاﯾت در " زمان" پس ھمواره و در ھر " زمانی" چينشی بوده است. اگر بفرص ﯾك چينش نخستينی بنگر آورﯾم، كه از ھيچ پدﯾد امده باشد ،گزاره ی نخست ما پوچ ميشود و آنگاه مثال ً حتی ميتوانيم بگوﯾيم كه اﯾن جھان از دﯾروز وجود داشته و چينش آن چنان بوده كه اﯾنترنت و راﯾانه و سخنرانی احمدی نژاد در ژنو ھم در آن بوده و ھمچنين ھمه دانسته ھا و كتابھای ما و ..اﯾن چينش به ما اﯾن " پنداشت" ) خيال( را ميدھد كه مثال ً ما ١۴ميليارد سال از مھابنگ دارﯾم و ﯾا داﯾناسور دارﯾم و ... ﯾعنی كمابيش ھمان كه فروغ گفت:
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
...در نگرش ھندی ﯾا برھماﯾی )سخت نگيرﯾد( جھان در ھر بار چشم گشودن خدای مربوطه! اﯾجاد ميشه و با چشم بر ھم نھادنش از بين ميره! !.. چم منفی بينھاﯾت ھم اﯾن نيست ،بلكه ھمان است كه در رﯾاضی ھم بكار ميرود ،ﯾعنی پاﯾانی در پاد راستای مثبت تعرﯾف شده ندارد. برای نمونه" ،ازل" به چم نداشتن پاﯾان در " گذشته" ) نسبت به اكنون كه صفر راستين محور زمانی است ( ميباشد.
918 of 981
بر اﯾن پاﯾه ،مثال ً اصطالحاتی بنام " روز ازل" ،ﯾا " پيس از ازل" ﯾا بھنگام ازل چم راستين ندارند و از آنجا امده اند كه آدمی در درﯾافت چم بيپاﯾان ، ،به انگيزه سروكار داشتن با پيرامون و چيز ھای مرزمند و با پاﯾان ) مانند سوسيس "!! ( ،ناتوان است و تنھا در سده ھای تازه ،اندك اندك ،نخست گروھی رﯾاضی دانان و فرزانگان و سپس بيشتر ،چم راستين " بيپيان" را در می ﯾابند .ھمين سرنوشت را مھاد ھای فيزﯾك كوانتوم دارد كه آدمی به انگيزه ی آروﯾن ماكرو ،از درﯾافت آسان پدﯾده ھا ميكرو ناتوان و ﯾا كم توان است. در برابر ،ابد به چم مثبت بی نھاﯾت ،به چم اﯾن است كه پاﯾانی در " اﯾنده " نباشد. واقعيت اﯾن است كه چينش كنونی " ھست". پس شما باﯾد با گزاره ی ما از " اكنون" به گذشته بروﯾد و نه به نادرست و مانند فارابی، از گذشته بسوی اكنون ،چون آنگاه چينش نخست ) بنادرست ( باﯾسته ميگردد و گزاره و قانون "عليت" در خود پوچ .
•
مزدك بامداد:14:25 ,22-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
و در واقع جنبش و جنبنده و جنباننده ﯾکی ميشوند ،و ھمه اﯾنھا امواجی ھستند گذران .
919 of 981
بله اﯾن چامه ی زﯾباﯾی است و در واقع ھم، چيزی كه فرضا ً باشد ولی جز جنبش باشد ،ھيچ اثری بر روی روند كار جھان مادی ما ندارد و نميتواند داسته باشد، ﯾعنی به زبان دﯾگر " ھيچ اثر وجودی ندارد" و در حكم عدم است ،چون بھيچ روش درﯾافته نميگردد و تعرﯾفش ھمسان تعرﯾف "ھيچ " ميگردد . فرض كنيد كه در ﯾك بانكی "اسالمی"به شما ميگوﯾند كه اگر حساب باز كنيد ۵٠٠٠ ،تومان ھم افزوده از بانك پاداش ميگيرﯾد ،ولی اگر حسابتان را ببندﯾد وﯾا حسابتان از ۵٠٠٠تومان كمتر بشود نميتوانيد چيزی از ان بردارﯾد .پس اﯾن ۵٠٠٠تومان بھر روی " اﯾستا" )راكد( است و بود و نبودش در واقع ﯾكی است و تنھا بانك مربوطه است كه با اﯾن ھيچ ،برای خود مشتری ھای مؤمن ! به وجود واقعی اﯾن ۵٠٠٠تومان ،گردآورده است.
تنھا ,چيزی ميتواند براستی باشد كه جنبش ) داشته( باشد، كه ھمان " وجود" است و در پی ان اثر وجودی ھم دارد.
•
:hannane, 09-04-22, 14:38
بازنوشت : واقعيت اﯾن است كه چينش كنونی " ھست". پس شما باﯾد با گزاره ی ما از " اكنون" به گذشته بروﯾد و نه به نادرست و مانند فارابی، از گذشته بسوی اكنون ،چون آنگاه چينش نخست ) بنادرست ( باﯾسته ميگردد و گزاره و قانون "عليت" در خود پوچ
آفرﯾن و درود بر تو ! به اﯾن ترتيب آﯾا رﯾخت جھان ھر آن در اثر کنش اجزای آن با ھم ساخته نميشه؟
920 of 981
خيلی پی نوشت: مزدک جان ھدفم اﯾنه که :ميخوام نتيجه عملی اﯾن بحثا رو تعقيب کنم و بدونم با چنين دﯾدگاھی به جھان و روﯾدادھاش زندگی باورمندان به اون به چه شکلی خواھد بود؟
مزدك بامداد:14:47 ,22-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane : آفرﯾن و درود بر تو ! به اﯾن ترتيب آﯾا رﯾخت جھان ھر آن در اثر کنش اجزای آن با ھم ساخته نميشه؟
آری ،ساخته ميشود ) نه آفرﯾده( ساختن = پدﯾد آوردن چينش از چينشی پيشبوده = ) existentدگرگونی چينشی( آفرﯾدن = پدﯾد اوردن چينش پيشنبوده )(ex nihilo
•
مزدك بامداد:16:40 ,22-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
بله ساخته ميشه .به اﯾن ترتيب اگر خداﯾی ھم به فرض وجود!!!! باشد ھمان ھمه ذرات عالم است که در حرکتند...
بيچاره حالج ھم بر سر ھمين حرف بر دار رفت....حرف بدی نزده بود که! اﯾشان به انگيزه اﯾنكه اﯾن سخن ھا مفت خوری و خرسواری گروھی آخوند و زورگو و شاه و شيخ ،ﯾعبی ھمان دﯾن رسمی اسالم ،دﯾن فاشيسم و مفت خوری را ,به خطر می انداخت ،به چوبه ی دار سپرده شد. ﯾاد اﯾن فرزانگان جھل ستيز گرامی باد!
•
921 of 981
:alijohar, 09-04-25, 08:55
]]quote بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾنجا ھيچ كاستی ندراﯾم.
گزاره ھای ما اﯾن است: -١ھر چينش از چينش پيشين خود پدﯾده آمده -٢ھم اكنون ﯾك چينش دارﯾم پس: -٣چينش پيشينی ھم بوده
-1روﯾدادی به نام "چينش اکنون" در چه شراﯾطی رخ ميدھد ؟ فقط و فقط در شراﯾطی که روﯾداد پيشين مرتبط با او رخ داده باشد ) .علت تام او به وقوع پيوسته باشد ( . -2حاال ما در محور فرضی زمان شروع به عقب رفتن ميکنيم) .از عقب به جلو نم ﯾاﯾيم ؛ فارابی ھم اﯾن کار را نکرد از جلو به عقب ميروﯾم( ؛ ار آنجا که ھر چی به عقب بروﯾم با روﯾداد ھاﯾی مواجه ميشوﯾم که نيازمند روﯾداد قبلی خود ھستند ؛ و چون ھرگز به منھای بينھاﯾت نم ﯾتوان رسيد .پس روﯾداد اکنون نم ﯾتوانسته رخ ميداده ؛ و چون رخ داده ؛ پس سلسله روﯾداد ھا تا منھای بينھاﯾت نبوده. -3بحث ما بر سر اﯾنکه چينشی دارﯾم ﯾا نه و اگر دارﯾم به گذشته مربوط است ﯾا نه ،نيست ؛ بحث ما بر سر سلسله بی پاﯾان چينش ھا است ؛ )چينش ھای علی و معلولی ( ، -4من دنبال آن نيستم که مثال خداﯾی را به جای علت العلل قرار دھم ؛ بحث راجع به اثبات خدا نيست ؛ من می گوﯾم مفھوم منھای بينھاﯾت ﯾعنی غير قابل شمارش بودن سلسه روﯾداد ھای به ھم مرتبط ؛ اگر اﯾن روﯾداد ھا ؛ به مرتبط نبودند ؛ و حدوث ﯾکی منوط به حدوث دﯾگری نبود ؛ ميگفتيم مانند اعداد حقيقی اند ؛ -5حال لحظه ای فرض کنيم ؛ سلسله روﯾدا ھا ؛ به علتی به نام علت العلل ختم شود ؛ اﯾن علت العلل چه وﯾژگی ھاﯾی باﯾد داشته باشد ؟ طبيعتا نمی تواند از جنس ماده باشد ؛ و اگر آن را از جنسی به نام "غير ماده" بناميم ؛ ربط غير ماده به ماده پيش مياﯾد که محال است. -6نتيجتن ما بادﯾد دنبال مدلی بگردﯾم که در عين حال که اﯾراد تسلسل را نداشته باشد ؛ پای چيزی به نام غير ماده را ھم وسط نکشد ؛ -7باﯾد توجه داشت ؛ اثبات موجودی به نام علت العلل ،به معنای اثبات خدا نيست ؛ مخصوصا خدای انسان انگارانه ای به نام ﷲ .اﯾنجا ما صرفا بحثی علمی -فلسفی دارﯾم.
:alijohar, 09-04-25, 08:58
922 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
اﯾشان به انگيزه اﯾنكه اﯾن سخن ھا مفت خوری و خرسواری گروھی آخوند و زورگو و شاه و شيخ ،ﯾعبی ھمان دﯾن رسمی اسالم ،دﯾن فاشيسم و مفت خوری را ,به خطر می انداخت ،به چوبه ی دار سپرده شد. ﯾاد اﯾن فرزانگان جھل ستيز گرامی باد!
•
عين القضاه و شيخ اشراق ھم به فتوای فقھا کشته شدند.
:hannane, 09-04-25, 09:04 بازنوشت : -2حاال ما در محور فرضی زمان شروع به عقب رفتن ميکنيم) .از عقب به جلو نم ﯾاﯾيم ؛ فارابی ھم اﯾن کار را نکرد از جلو به عقب ميروﯾم( ؛ ار آنجا که ھر چی به عقب بروﯾم با روﯾداد ھاﯾی مواجه ميشوﯾم که نيازمند روﯾداد قبلی خود ھستند ؛ و چون ھرگز به منھای بينھاﯾت نم ﯾتوان رسيد .پس روﯾداد اکنون نم ﯾتوانسته رخ ميداده ؛ و چون رخ داده ؛ پس سلسله روﯾداد ھا تا منھای بينھاﯾت نبوده. -3بحث ما بر سر اﯾنکه چينشی دارﯾم ﯾا نه و اگر دارﯾم به گذشته مربوط است ﯾا نه ،نيست ؛ بحث ما بر سر سلسله بی پاﯾان چينش ھا است ؛ )چينش ھای علی و معلولی ( ، متوقف کردن حرکت به جلو خيلی مھمه. ھمچنين بازگشت به عقب ھم به اﯾن راحتی ھا نيست! به نظر من برقرار دونستن رابطه علی و معلولی بين روﯾدادھا کار راحتی نيست و توضيح علمی موجود برای توضيح اﯾن روابط ھمواره در شرف دگرگونيست. با لحاظ اﯾن دشواری ﯾک بار دﯾگه مدلت رو بازبينی کن .آﯾا تفاوتی می کنه ﯾا نه؟
:alijohar, 09-04-25, 09:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
بله ساخته ميشه .به اﯾن ترتيب اگر خداﯾی ھم به فرض وجود!!!! باشد ھمان ھمه ذرات عالم است که در حرکتند...
بيچاره حالج ھم بر سر ھمين حرف بر دار رفت....حرف بدی نزده بود که! -1 923 of 981
خداﯾی که از آن صحبت ميکنند ؛ "آفرﯾننده آفرﯾنش است با ھمه ابعادش " ؛ نه "آفرﯾنش با ھمه ابعادش"؛ اﯾن سخن آقای مطھری است ؛ در پاسخ به فرقه ای از فرقه ھای اسالمی. -2خدا ھمان ھمه ذرات عالم نيست که در حرکتند ؛ خدا حرکت است ؛ و حرکت فعلی است که رخ ميده و محمل و موضوع اﯾن فعل ؛ متحرکی است به نام فرميون /بوزون ؛ -3مھدی حائری ﯾزدی ؛ در کتاب ھرم ھستی ؛ جھان را عين ربط به خدا ميداند و ميگوﯾد جھان ﯾعنی "از" ! و خدا ﯾعنی "او" ؛ -4آقای بامداد می گوﯾد ؛ وجود ﯾعنی جنبش ناب ،وجود ھمان جنبش است ؛ آﯾا جنبش متحرک است ؟ بنظر ميرسد اﯾن سوال بی معنی است. -5جنبش ناب مفھومی بدﯾھی و واضح و روشن نيست ؛ آنگاه که جنبش در فرميون متجلی ميشود ؛ آنگاه که جرم ِسکون دار ھا ؛ بی توده ھا را به ھم پاس ميدھند ؛ بله مفھوم حرکت بدﯾھی است )گرچه زنون نامی اﯾن را ھم بدﯾھی نميدانست ( , -6جنبش ناب ﯾعنی چی ؟ چرا او ھر وقت ميخواھد خودش را به ما نشان دھد ؛ در قالب و ساختار ﯾک اثر وجودی به نام جرم/انرژی نشان ميدھد ؟ معلوم است او خودی به جز آثار وجودی خودش ندارد ؛ اﯾن دقيقا ھمان چيزی است که در نظرﯾه وحدت وجود عرفا -نه فالسفه -مطرح نموده بودند.
:hannane, 09-04-25, 09:36
بازنوشت : -2خدا ھمان ھمه ذرات عالم نيست که در حرکتند ؛ خدا حرکت است ؛ و حرکت فعلی است که رخ ميده و محمل و موضوع اﯾن فعل ؛ متحرکی است به نام فرميون /بوزون ؛ ... -5جنبش ناب مفھومی بدﯾھی و واضح و روشن نيست ؛ آنگاه که جنبش در فرميون متجلی ميشود ؛ آنگاه که جرم ِسکون دار ھا ؛ بی توده ھا را به ھم پاس ميدھند ؛ بله مفھوم حرکت بدﯾھی است )گرچه زنون نامی اﯾن را ھم بدﯾھی نميدانست ( ,
باﯾد در تعرﯾف حرکت تجدﯾد نظر کرد .به نظرم اﯾن نوع نگاه به مفھوم حرکت نيازمند به چارچوب زمانی است. من بارھا اشاره کرده ام که زمان مشکل سازه! و ھر چه فرﯾاد دارﯾم باﯾد بر سر زمان بکشيم که ما را چنين گرفتار خود کرده است! دست کم برای من اﯾنطوره و اگر بشه فارغ از قيد زمان به ھستی نگاه کرد...مشکل متحرک و محرک و حرکت ..بی معنی خواھد شد. با وجود آلودگی ذھن به مفھوم زمان ،دائم سوال ما از توپ فوتبال و فوتباليست به فرميون و بوزون و....منتقل ميشه و مسئله ھمچنان سر جای خودش باقی خواھد موند.
:alijohar, 09-04-25, 09:39
بازنوشت : 924 of 981
نگارنده ی نخستين hannane : متوقف کردن حرکت به جلو خيلی مھمه. ھمچنين بازگشت به عقب ھم به اﯾن راحتی ھا نيست! به نظر من برقرار دونستن رابطه علی و معلولی بين روﯾدادھا کار راحتی نيست و توضيح علمی موجود برای توضيح اﯾن روابط ھمواره در شرف دگرگونيست. با لحاظ اﯾن دشواری ﯾک بار دﯾگه مدلت رو بازبينی کن .آﯾا تفاوتی می کنه ﯾا نه؟
وجود ھمان خيزانه گری است. -1سنسو ر ھای من طوری طراحی شده اند ؛ )شکل گرفته اند ( که خيزانه گری را در قالب جرم/انرژی حس کنند. -2خيزانه گر ؛ نه در منھای بينھاﯾت که االن علت خيزش ھاست .در ھر لحظه خيزشی نفی و خيزشی نوﯾن جای او را ميگيرد) .در عين حال اﯾن خيزش ھا ،موجودﯾتی به جز خيزانه گری ندارند(.
:hannane, 09-04-25, 09:48
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar :
وجود ھمان خيزانه گری است.
-1سنسو ر ھای من طوری طراحی شده اند ؛ )شکل گرفته اند ( که خيزانه گری را در قالب جرم/انرژی حس کنند. -2خيزانه گر ؛ نه در منھای بينھاﯾت که االن علت خيزش ھاست .در ھر لحظه خيزشی نفی و خيزشی نوﯾن جای او را ميگيرد) .در عين حال اﯾن خيزش ھا ،موجودﯾتی به جز خيزانه گری ندارند(.
واال اﯾنو نفھميدم. ميشه توضيح بدی .خيزانه گری رو برا اولين باره ميبينم .شاﯾد با تعابير دﯾگه شنيده باشم .شاﯾدم کامال تازه باشه .ممنونم توضيح بدی.
مزدك بامداد:22:51 ,26-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين alijohar : ... ار آنجا که ھر چی به عقب بروﯾم با روﯾداد ھاﯾی مواجه ميشوﯾم که نيازمند روﯾداد قبلی خود ھستند ؛ و چون ھرگز به منھای بينھاﯾت نم ﯾتوان رسيد .پس روﯾداد اکنون نم ﯾتوانسته رخ
925 of 981
ميداده ؛ و چون رخ داده ؛ پس سلسله روﯾداد ھا تا منھای بينھاﯾت نبوده... .
لغزش اندﯾشه شما ) و بسياری دﯾگر( در ھمين است ھيچ اﯾراد منطقی ی ندارد كه ما به منفی بينھاﯾت نرسيم و از اﯾن نرسيدن ،نياز به روﯾداد نخستين باﯾسته نميشود. ﯾك چم ازل خود ھمين است كه به آن نميتوان رسيد و ھمواره پيشينه ای دارد. از نتوانستن انگاشتن ازل است كه با اﯾنكه از روﯾداد نخست سخن ميگوﯾند ،بازھم برای ان ﯾك پيشينه ،امّا بنام خدا دست و پا ميكنند كه خودش ازلی است كه دﯾگر زحمت اندﯾشه ی دور تر به منفی بينھاﯾت را بخود ندھند. البته ھمين ھا كه در چينش روﯾداد ھا ،نرسيدن به ازل را اﯾراد ميدانند ،در باره ی "خدا" چنين اﯾرادی را حس نميكنند ،چون خدا سازه ای است كه ھمه چيز را ميتوان بدان بست و از ھيچ چيزی كه در باره او غيرمنطقی بنگر آﯾد ،نباﯾستی شگفت زده شد! •
:alijohar, 09-04-27, 11:48
][quote بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
لغزش اندﯾشه شما ) و بسياری دﯾگر( در ھمين است
ھيچ اﯾراد منطقی ی ندارد كه ما به منفی بينھاﯾت نرسيم و از اﯾن نرسيدن ،نياز به روﯾداد نخستين باﯾسته نميشود. ﯾك چم ازل خود ھمين است كه به آن نميتوان رسيد و ھمواره پيشينه ای دارد. سلسله ای از چينش ھای وابسته تا بينھاﯾت ؛ سلسله ای است کال وابسته به غير ؛ )چون وجود تمام اجزا اﯾن زنجير وابسته اند به چيدمان جز دﯾگر ( ؛ در فرض بينھاﯾت چنين سلسله ای نم ﯾتواند لباس عدم از تن خارج و و جود ﯾابد )منظورم ھمان چيدمان ھا است ( ؛ خطای شما در اﯾنست که به مفھوم منھای بينھاﯾت توجه نمی کنيد.
بازنوشت : از نتوانستن انگاشتن ازل است كه با اﯾنكه از روﯾداد نخست سخن ميگوﯾند ،بازھم برای ان ﯾك پيشينه ،امّا
926 of 981
بنام خدا دست و پا ميكنند كه خودش ازلی است كه دﯾگر زحمت اندﯾشه ی دور تر به منفی بينھاﯾت را بخود ندھند.
منظور آنھا اﯾنست که به وجودی برسند که چيدمانی نيست ؛ و چون )به فرض چنين وجودی ( ؛ ان وجود چيدمان و حرکت ندارد ،پس م ﯾتوان آن را علت العلل قرار داد ؛ و مشکل تسلسل را حل ميکنند ،البته من نم ﯾگوﯾم اﯾن ھمان خداست. بنگر من مدل فلسفی شما ،با تسلسل جور در نمياﯾد.مگر اﯾنکه شما ؛ اصالحاتی روی مفھوم زمانی بينھاﯾت بدھيد ؛
بازنوشت : البته ھمين ھا كه در چينش روﯾداد ھا ،نرسيدن به ازل را اﯾراد ميدانند ،در باره ی "خدا" چنين اﯾرادی را حس نميكنند ،چون خدا سازه ای است كه ھمه چيز را ميتوان بدان بست و از ھيچ چيزی كه در باره او غيرمنطقی بنگر آﯾد ،نباﯾستی شگفت زده شد!
درست است خدا چنين سازه ای است ؛ ولی من با خدا کار ندارم ؛ اصال خدا وجود ندارد ؛ اما مسئله ما و شما سر جاﯾش ھست ؛ اگر فرض کنيم سلسله چيدمان ھا به "چيزی" ختم شود که خود چيدمان ندارد ؛ نم ﯾتوان راجع به علت چيدمان او سوال کرد ؛ اگر به زبان فلسفه فرض کنيم ؛ تمام چيدمان ھا ممکن باشند و ما ممکن ھا را به واجب ختم کنيم ؛ کسی نم ﯾتواند راجع به علت واجب سوال کند ؛ لذا چون سلسله روﯾداد ھا نبودند بعدا رخ دادند ؛ پس ممکن ھستند ؛ ﯾعنی نسبت رخ دادن و ندادنشان ﯾکی است ؛ اما اگر ما برای فرار از معضل تسلسل به روﯾدادی پناه ببرﯾم که اصوال از جنس روﯾداد نيست و جنس او از ممکنات نه ؛ پس سوال راجع به علت او بی معنی است .ارسطو و ابن سينا و فخر رازی و فارابی و مال صدرا ھم ھمين کار را کردند ؛ و سپس عده ای آن ذات واجب را خدا ناميدند ؛ که با خدای اسالم تفاوت داشت ,که ما با آن و بحث خدا کاری ندارﯾم .شما معضل تسلسل را حل کن ؛ کسی با خدا کاری ندارد.
مزدك بامداد:12:11 ,27-04-09 , بازھم لغزش اندﯾشوی بدﯾد من در اﯾنجاست. ذرات چيدمان پيشين ،چيزی جز ذرات چيدمان كنونی نيست .بزبان دﯾگر ،كل ذرات جھان باھمدﯾگر ،مانند ﯾك موجود ﯾگانه ھستند كه از جنبش درست شده و برای ھمين ھمواره در دگرگونی است.پس ھر چيدمانی نياز به " غير" ندارد چون ھمان چيدمان پيشين ھم خودش بوده .برای فھم بھتر ،كل جھان 927 of 981
را ﯾك چرخ گردنده بپندارﯾم كه ھمواره در چرخش است ) چون اصطكاك با چيزی بيرون از خود ندارد( و در ھر آن ،دارای ﯾك زاوﯾه ی در چرخش خود ميباشد .اﯾن چرخ با انرژی چرخشی خودش كه ازلی است ،ھمواره جاودان ميگرددو اﯾن انرژی بخشی از وجود و ھستی كل ھمين چرخ است و از آن جدا نيست. بر اﯾن پاﯾه ،معضلی بنام محال بودن تسلسل وجود ندارد و تنھا ﯾك لغزش اندﯾشوی آدمی است كه با جھانی كه خری ،ﯾك گاری را ميكشد ،خوی گرفته است و برای ھمين ھم نيازی به پناه بردن به ﯾك موجود بی چينش /غير مادی و ھمه ی تناقض ھاﯾی كه از ان پدﯾد مياﯾد ) مانند اﯾنكه به چيزی كه جنبش ندارد ،نميتوان ھيچ فعلی را نسبت داد ،چون فعل چيزی جز جنبش در مكان نيست( ،نيست .پس در اصل تناقضی در كار نيست جز اﯾنكه آدمی انگاشتی درست از مفھوم نسبتا ً نوﯾن بينھاﯾت و شدنی بودن ان ندارد.
•
:alijohar, 09-04-27, 13:24 ضمن تشکر از جناب مزدک -1لطفا مفھوم علمی نظم ) (Orderرا توضيح داده ؛ ارتباط آن را با آنتروپی بيان کنيد. -2در روند تکامل ؛ مشاھده ميکنيم ماده اشکال پيچيده تر بخود ميگيرد ؛ اﯾن پيچيدگی با افزاﯾش آنتروپی چه ارتباطی دارد ؟ -3اﯾا ميتوان آنتروپی را در لحظه مھابنگ صفر دانست ؟و بگوﯾيم در جھت آنتروپی 100پيش ميروﯾم؟ -4انسان در عين حال که در حال گسارش انرژی است ؛ انرژی پر چگال ھم می آفرﯾند ؛ مثال با کاشت درخت سيب ؛ انرژی ھای کم چگال را از زمين جمع آوری و در سيب متمرکز ميکند ؛ آﯾا اﯾن درست است.؟
مزدك بامداد:16:33 ,27-04-09 , مفھوم " ترتيب" اكنون در دانش به حساب احتماالت كمبيناتورﯾك برميگردد و موارد كم احتمال تركيبی را " مرتب" تر ميدانند. برای نمونه ،اگر كامييونی ،ﯾك بار از چندﯾن آجر را خالی كند، احتمال اﯾنكه اﯾن آجر ھا مرتب و مانند دﯾوار در كنار ھم چيده شوند، بسيار بسيار كمتر از اﯾن است كه اﯾن اجر ھا بگونه ی تلّی از آجر ھا در بياﯾند .ھمچنين ،اﯾنگونه چينش ھا ،در اثر جنبش ) در پرﯾودی كه فضا گسترش می ﯾابد( گراﯾش به درھم رﯾختگی بيشتر دارند .آنتروپی ،ھمان ميزان درھم رﯾختگی است كه اكنون، مفھومی احتماالتی و كمبيناتورﯾك دارد گرچه در آغاز از ترمودﯾناميك و گسترش ھمگون گاز ھا و غيره آمده است.
928 of 981
مفھوم مھادﯾنی كه با orderپيوند دارد ،مفھوم " " multiplicity می باشد .برای نمونه ،اگر دوتاس را بيندازﯾد و احتمال شمار مجموع خالھا را در نگر بياورﯾم ،ميبينيم كه مجموع " "٢تنھا در ﯾك چينش ولی مجموع " "٧در چند چينش ،مانند ١و ٢ ،۶و٣ ،۵و ۴ممكن است، ﯾعنی مجموع ھفت ،دارای پُرگاھی و "چندبارگی" بيشتر است تا ٢ در جھان ما ھم ،ﯾك چينش مھابنگی دارای چندبارگی ﯾگانه است، در حاليكه چينش ھای دﯾگر ،چندبارگی بيشتری دارند .اﯾن مفھوم چندبارگی به مفھوم " بازشناسی" ھم وابسته است. از آنجا كه ما مثال ً نميتوانيم ﯾك اتم ھيدروژن را از اتم دﯾگری بازشناسيم، اگر در چينشی ﯾك اتم ھيدروژن جای خود را به اتم دﯾگر ھيدروژن بدھد، در چھره ی چينش چيزی دگرگون نشده است! مانند اﯾنكه شما ﯾك ليوان پر از اب در اتاقی دارﯾد كه ھی كسی از اب آن می نوشد ولی پيش از اﯾنكه شما نگاه كنيد ،دوباره ليوان را پر ازآب ميكند. برای شما ،اﯾن ليوان ھمواره به ھمان حال و ھمان چينش "پر" است ،چون ﯾك مولكول اب با مولكول دﯾگر تفاوتی ندارد. ميزان انتروپی ھم از ھمين جا شناخته ميشود كه چينس پيشين با چينش پسين، تفاوتی در بازشناسی ان نداشته باشد .در چنين جاﯾی است كه زمان ،بنگر اﯾستا مياﯾد و با وجود جنبش ذرات و دگرگونی ھمواره ی چينش ھا ،تفاوتی در ميان دو چينش مشاھده نميگردد. برای فھم بھتر ،ﯾك تكه ﯾخ را در ﯾك ليوان اب ميندازﯾم .از دﯾد احماالتی ،اﯾن چينس وﯾژه ،دارای " چندبارگی" اندك است و مولكول ھای ﯾخ ،ميليونھا و ميليارد ھا احتمال چينشی دﯾگر دارند كه دارای چندبارگی بيشتری است. تا زمانی كه ﯾخ ھست و دارد آب ميشود ،شما زمان را ھم حس ميكنيد، ) كه به آن در فيزﯾك ،زمان ماكرو ميگوﯾند( ،زمانی كه ﯾخ سراسر حل شده و مولكولھای ان دﯾگر چينش ھای ممكن را در آن ليوان پيدا ميكنند ،شما ھيچ دگرگونی " بازشناسی پذﯾر" در تراز ماكرو در ان ليوان نميبينيد و دﯾگر گذر زمان برای ان ليوان حس نميشود ،گرچه مولكولھا ھمچنان در جنبش و گرفتن جاھای گوناگون برای سيراب كردن قانون احتماالت ھستند. تنھا اگر شما و ان ليوان اب ،ميليارد ھا و ميليارد ھا و بينھاﯾت سالھا شكيباﯾی داشته باشيد ،طبق قانون احتماالتی /كومبيناتورﯾك ،دوباره بار دﯾگر ﯾخ را در ليوان خواھيد دﯾد ) .البته جھان بر خالف ليوان ،سيستم بسته است و انرژی ان به ھيچ جا نميرود و ﯾا از ھيچ جا نميگيرد( .بر اﯾن پاﯾه مھابنگ ،ﯾك بار و بارھای دﯾگر ھم پيش آمده و خواھد امد ،امّا زمان و شمار چينش ھای گوناگون ذرات ماده ميان دو پدﯾدآﯾی مھابنگ ،بسيار بسيار دراز است ،چون مھابنگ تنھا ﯾك چينش با چندبارگی ١و با بزرگترﯾن فاكتور بازشناسی است و دﯾگر چينش ھا ،دارای چند بارگی ميليونی و
929 of 981
ميلياردی و لی بازشناسی كمتر ھستند. برای نمونه ،شاھنامه ی فردوسی ،چينشی از چامه ھاست كه دارای چندبارگی ﯾك و بازشناسی %١٠٠است .اكنون اگر اﯾن برگھای ساھنامه و چامه ھای آن ،مثال ً به جست و خيز بيفتند و ھی جاھاﯾشان دگرگون شوند ،در آغاز حتی ميتوان شاﯾد مثال ً بخش رستم و سھراب را بازشناخت پس از بيشتر شدن در ھم رﯾختگی ) كه راستای پيكان زمان ماكرو را نشان ميدھد( شما شاﯾد بتوانيد مثال ً ﯾكی دو چامه را " كنون گر تو در آب ماھی شوی و ﯾا چون شب اندر سياھی شوی " را بازشناسيد و از ھمين ھم ميزان پيشرفت " زمان" را درﯾابيد ،پس از دﯾرگاھی دﯾگر تنھا شاﯾد واژه ھاﯾی چند مانند " رستم" و " سھراب" را بتوانيد بازشناسيد و سرانجام، دﯾگر ھيچ چيزی از شاھنامه را نميتوانيد بازشناسيد و ھر چينشی برای شما ،به ھمان اندازه ی چينش پيشين بی معنی و بازشناسی ناپدﯾر خواھد شد. در انيجا سما به آنتروپی ماكزﯾموم و به اﯾستاﯾی زمان كالن رسيده اﯾد. -٢اﯾن پيچيدگی وﯾا چينش پيچيده ،نيز تنھا ﯾكی از احتماالت كومبيناتورﯾكی كه باﯾد سيراب گردد و چون مرتب تر است ،كمياب تر ھم ھست و بجا مانده ای از آنتروپی اندك خورشيد ) ﯾا ترتيب بيشتر خورشيد( در روی زمين است. ﯾعنی ما در روند آنتروپه شدن چينش خورشيد و سوختن و پاﯾان گرفتن آن، ھر كدام ﯾك " خورشيد" كوچك ھستيم كه از انرژی خورشيد كه به زمين خورده و در انجا بخشی از ان گرفتار شده ھستيم كه خود نيز انرژی را ميگسارﯾم ،ھمچنان كه خود خورشيد ،ﯾك كھكشان كوچك و ﯾك كھكشان، ﯾك تكه از مھابنگ و ﯾا ﯾك مھابنگ كوچك است. اگر مھابنگ ،شاھنامه باشد ،ھر كھكشان مانند ﯾك فصل آن و ھر ستاره مانند ﯾك چند چامه و ھر كدام از ما ﯾك " رستم" و " سھراب" آن ھستيم كه ھمگی بسوی درھم رﯾختگی و بی معنی شدن بيشتر پيش ميروﯾم. -٣آری -۴خير ،راستای آنتروپی با ھمان حساب احتماالتی و چندبارگی كه گفتيم ،گره خورده و با گسترش فضا .ﯾعنی ھر كاری ھم ما در راستای كاھش انتروپی بكنيم ،گرچه بصورت موضعی ) ( localچنين بنگر مياﯾد ولی در بيالن كلی و ﯾونيورسال ،بازھم به انتروپی افزوده شده است. برای نمونه ،شما ميروﯾد و اتاق بھم رﯾخته ی خود را درست ميكيند، بنگر مياﯾد كه آنتروپی را كاھش داده و چرخ زمان را به پس برگردانيده اﯾد ولی برای انيكار ،انرژی بيشتری گسارده اﯾد تا ان انرجی كه به بھم خوردگی اتاقتان انجاميده را ناكار كنيد ) مثال ً اتاق شما ،اكنون در اثر كار شما در ظاھر مانند سه روز پيش است ولی گرمتر شده ،چون شما در ان كار انجام داده اﯾد( كاشتن درختان ) ،كه انرژی خود را از خورشيد ميگيرند( ھم گردآوری انرژی و تمركز آن است ولی بگونه ی لوكال ،و برای ان انرژی گسارده اﯾد و تنھا اثر ان ،كند شدن پراكندگی انرژی ميباشد ،ﯾا كند شدن انتروپی ولی ھرگز اﯾن روند را نميتوان به صفر رسانيد. نمبونه برای فھم بھتر ،باران ميبارد و سيل و رود ميشود و به درﯾا ميرﯾزد. اكنون ما مياﯾيم و در طرح جھاد سازندگی ،ﯾك منبع آب انبار ميسازﯾم كه بخشی از اﯾن ابھا را گرد مياورد كه روستاﯾان از ان برای كشاورزی و غيره ،در درازای سال سود ببرند .اﯾن ابھا ھام سرانجام به درﯾا ميرﯾزند، ولی دﯾرتر و كند تر و مھار شده تر ،ولی از رﯾختن آنھا به درﯾا نميتوان ھرگز تا جاودان جلوگيری كرد ،چون خود شما ھم ﯾك خورشيد و ﯾك كوره ی كوچك ھستيد كه آبھا را پس و پيش و جابجا ميكنيد.
•
930 of 981
:alijohar, 09-04-29, 14:13
][quote بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
مفھوم " ترتيب" اكنون در دانش به حساب احتماالت كمبيناتورﯾك برميگردد حساب احتماالت کمبيناتورﯾک را لطفا توضيح دھيد.
بازنوشت : و موارد كم احتمال تركيبی را " مرتب" تر ميدانند.
ﯾعنی ھر چقدر احتمال وقوع روﯾداد کمتر باشد ؛ اگر روی داد مرتب تر است ؟
بازنوشت : -٢اﯾن پيچيدگی وﯾا چينش پيچيده ،نيز تنھا ﯾكی از احتماالت كومبيناتورﯾكی كه باﯾد سيراب گردد و چون مرتب تر است ،كمياب تر ھم ھست
لطفا اﯾن را ھم توضيح دھيد. -------------------از توضيح مبسوطی که دادﯾد نھاﯾت تشکر را دارم.
:alijohar, 09-04-29, 14:52
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
واال اﯾنو نفھميدم. ميشه توضيح بدی .خيزانه گری رو برا اولين باره ميبينم .شاﯾد با تعابير دﯾگه شنيده باشم .شاﯾدم کامال تازه باشه .ممنونم توضيح بدی.
931 of 981
-1خيزانه گری ﯾعنی گردبادﯾدن ،گردابيدن رخ ،رخيدن روح ؛رستاخيزش ناگھان ؛ رخی که شکل عوض ميکند و رنگ می بازد .ﯾعنی ﯾک نوع غرقابه
:alijohar, 09-04-29, 15:34
بازنوشت : نگارنده ی نخستين hannane :
و اﯾن چگونه اتفاق می افته؟ نمودش چطورﯾه؟ اگر ساﯾه کند گردن درازی رخ خورشيد آن دم در نقابست
مزدك بامداد:14:01 ,30-04-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين sonixax :
دوستان عزﯾز ،اگر زﯾر پاتونو ببينيد متوجه بنده ميشوﯾد . درخواستی کرده ام که پاسخی ندادﯾد جون محمود احمدی نژاد در باره آفرﯾنش ھم بنوﯾسيد و تئوری ھای مختلف و اﯾنکه عنصر اوليه )ھيدروژن( از کجا آمده و ... من کتابھای وﯾکتوری رو خوندم ،ھمش چسبوندتش به خدا اصال اگر خداﯾی ھست خودش از کجا آمده ؟! ممنون و بدرود
932 of 981
IMAGE - The Classical Atom )ھسته ی( ھر عنصر شيمياﯾی از پروتون ھا ) و نوترون ھا( درست شده است كه بھم چسبيده اند.
ساده ترﯾن و آغازﯾن ترﯾن عنصر، ھيدروژن است كه ھسته ی ان تنھا ﯾك پروتون است.
933 of 981
پروتون ھا ھم از چسبيدن ٣كوارك بھم درست شده اند
و اﯾن كوارك ،ﯾك ذره ی بنيادﯾن است كه از ھمان ميلی ثانيه ھای نخستين پس از مھابنگ موجود بوده و از انرژی ساخته شده.
934 of 981
انرژی ھم ھمواره و در مھابنگ بگونه ی بسيار فشرده موجود بوده و ھمه ی ذرات بنيادﯾن در اصل از ھمين جنس و ماﯾه درست شده اند ،در بسته ھای گوناگون .بزبان دﯾگر ،ھمه جھان پر از ذره ھاﯾی است كه از انرژی درست شده اند .زمانی اﯾن ذره ھا ﯾكجا و بھم فشرده و در حال ﯾگانگی بوده اند و اكنون در حال پراكندگی و
935 of 981
936 of 981
..
937 of 981
...
938 of 981
... ...
.. ..وگفته ميشود كه زمانی فرا ميرسد كه بازھم اﯾنھا در ﯾكجا و ﯾگانه گرد ھم آﯾند. اﯾنھا ھم ھيچ پيوندی با خدا ندارند و ابراھيم وﯾكتوری ھم اگر اﯾن را نوشته ،غلط كرده است ،چون خدا موضوع علم و دانش نيست چون طبق تعرﯾف به آزمون و آروﯾن و ..در نمی اﯾد و اگر ﯾك " دانشمندی" گفت كه خدا ھست ،نگر شخصی از معده ی خودش است و اثبات دانشيك ندارد و چيزی كه اثبات ندارد ،در حكم عدم است.
•
:mahiye_farari, 09-04-30, 18:33
جناب مزدک نظر شما درباره ی فلسفه چيست؟آﯾا به فلسفه نياز ھست؟ﯾا اﯾن که علم می تواند ھمه ی مجھوالت را روزی معلوم نماﯾد؟
مزدك بامداد:22:52 ,30-04-09 ,
939 of 981
فلسفه خود گونه ای دانش است كه جھان را بگونه ی كالن مينگرد. فلسفه ھمواره به ﯾافته ھای دانش و آروﯾن نياز دارد و تنھا از تركيب " معلومات " ،احكام كلی را بدست مياورد .ﯾك نمونه برای فھم بھتر: ﯾادم نيست ،ارستو وﯾا افالتون ،آروﯾن ميكرد كه آب از ابر ميرﯾزد و رود ميشود و به درﯾا ميرﯾزد و دود و بخار به آسمان ميرود و سنگ و كلوخ به زمين ميفتد. او از ھمچيدار ) تركيب( اﯾن " معلومات"، ﯾك حكم كلی بيان كرد " :ھر چيزی به اصل خود بر ميگردد" كه ﯾكی از مھاد ھای فلسفه شده و حتی در اسالم ھم وارد شد. ) البته امروزه ميدانيم كه حكم نادرستی بوده(
•
مزدك بامداد:23:16 ,30-04-09 ,
][quote=alijohar;50886 بازنوشت : حساب احتماالت کمبيناتورﯾک را لطفا توضيح دھيد.
ﯾعنی ھر چقدر احتمال وقوع روﯾداد کمتر باشد ؛ اگر روی داد مرتب تر است ؟
لطفا اﯾن را ھم توضيح دھيد. -------------------از توضيح مبسوطی که دادﯾد نھاﯾت تشکر را دارم. ما ﯾك احتماالت ساده دارﯾم ،مانند اﯾنكه مثال ً دو روی ﯾك سكه با كدام درسد روی ميدھند و ﯾا شش روی ﯾك تاس و .. ﯾك ﯾا حساب كمبيناتورﯾك ھم دارﯾم ،مانند اﯾنكه مثال ً اگر سه مھره ی رنگی داشته باشيم ،به چند گونه ی گوناگون ميتوان آنھا در كنار ھم نھاد ،و ﯾا مثال ً شش زن و شش مرد با ھم دست ميدھند ،اگر ھر زنی با ھر مردی دست بدھد، چند بار روی ھم دست داده ميشود و ...
940 of 981
و سرانجام ،تركيبی از حساب احتماالت و كمبيناتورﯾك دارﯾم، مثال ً ھمان مثال باال كه اگر دوتاس را بيندازﯾم ،چه تركيبات ) كومبناسيون ھاﯾی( شدنی است و مجموع خالھای آنھا در چه نسبت احتماالتی در مياﯾد؟ بر اﯾن پاﯾه ،چيزی كه مرتب است ،تنھا دارای احتمال ساده ی اندك نيست ،بلكه دارای احتمال كومبيناتورﯾك كمتر است ،مانند جفت ﯾك و ﯾا جفت شش كه گرچه احتمال ساده ی ان ﯾك سی و ششم و برابر با ھر دو عدد تاس دﯾگر است ،ولی احتمال كمبيناتورﯾك آن كمتر است ) نگاره ی دو پيام پيش( در واقع ھر چيزی كه در جھان روی ميدھد ،و ﯾك تصادف بنگر مياﯾد ،ﯾكی از اﯾن چينش ھای احتمالی را سيراب ميكند، ﯾعنی ھر چينش ممكن ،باﯾد به اغلبيتی كه احتمال دارد، روی بدھد ،روی داده و ﯾا روی خواھد داد. تصادف ،بر اﯾن پاﯾه ،تنھا نمودی از ﯾك باﯾستگی ) ضرورت( است .برای فھم بھتر ،ھمه باﯾد بميرند ،ولی به ظاھر ،ﯾكی از سرطان ميميرد و ﯾكی زﯾر ماشين ميرود و دﯾگری تيرباران ميشود و ھمه ی اﯾنھا باھم ،باﯾستگی مرگ را سيراب ميكنند.
•
:mahiye_farari, 09-05-05, 22:43
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
فلسفه خود گونه ای دانش است كه
جھان را بگونه ی كالن مينگرد. فلسفه ھمواره به ﯾافته ھای دانش و آروﯾن نياز دارد و تنھا از تركيب " معلومات " ،احكام كلی را بدست مياورد .ﯾك نمونه برای فھم بھتر: ﯾادم نيست ،ارستو وﯾا افالتون ،آروﯾن ميكرد كه آب از ابر ميرﯾزد و رود ميشود و به درﯾا ميرﯾزد و دود و بخار به آسمان ميرود و سنگ و كلوخ به زمين ميفتد. او از ھمچيدار ) تركيب( اﯾن " معلومات"، ﯾك حكم كلی بيان كرد " :ھر چيزی به اصل خود بر ميگردد" كه ﯾكی از مھاد ھای فلسفه شده و حتی در اسالم ھم وارد شد. ) البته امروزه ميدانيم كه حكم نادرستی بوده(
941 of 981
• خيلی ممنون جناب مزدک می دانم که ﯾکی از مھارت ھای شما بيان ساده ی مفاھيم پيچيده و مشکل ھست.اما لطف کنيد در اﯾن مورد کمی پيچيده ترش کنيد! مقصود من از دانش،ھمان علم تجربی) (scienceو از فلسفه ھمان متافيزﯾک ھست مزدک گرامی. سه پرسش: .1به دﯾد شما بھترﯾن روش شناخت شناخت علمی است ﯾا فلسفی؟ .2آﯾا دانش می تواند روزی تمام مجھوالت را برای ما معلوم نماﯾد؟ .3آﯾا می توانيم بی نياز از فلسفه باشيم؟
:L4U, 09-05-06, 22:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
خيلی ممنون جناب مزدک می دانم که ﯾکی از مھارت ھای شما بيان ساده ی مفاھيم پيچيده و مشکل ھست.اما لطف کنيد در اﯾن مورد کمی پيچيده ترش کنيد! مقصود من از دانش،ھمان علم تجربی) (scienceو از فلسفه ھمان متافيزﯾک ھست مزدک گرامی. سه پرسش: .1به دﯾد شما بھترﯾن روش شناخت شناخت علمی است ﯾا فلسفی؟ .2آﯾا دانش می تواند روزی تمام مجھوالت را برای ما معلوم نماﯾد؟ .3آﯾا می توانيم بی نياز از فلسفه باشيم؟
کلمه فلسفه از دو کلمه ﯾونانی phil + sophyتشکيل شده philدر زبان ﯾونانی = شيفته sophyدر زبان ﯾونانی= آگاھی پس philosophyﯾعنی "شيفته آگاھی" که علوم تجربی را ھم در بر ميگيرد .چون علوم تجربی منبع اصلی آگاھی آدميست.
942 of 981
امييد دارم جواب شما را داده باشم.
:rrkh, 09-05-28, 15:14
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
لرزش آب و ﯾا ماﯾعات در برابر آوا و سدا ) صوت( ھيچ پيوندی با درونماﯾه ی آن آورا و ﯾا مفھوم واژه ھا ندارد. دليلی ھم بر اﯾن گزاره دارﯾد ؟
:rrkh, 09-05-28, 15:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
چيزی كه اثبات ندارد ،در حكم عدم است.
اﯾن عبارت از بيخ و بن اﯾراد دارد. ضمن اﯾنکه ھيچ اثباتی ھم ندارد. چنانچه مزدک ھم نياورد و ماست مالی کرد و گذشت.
:sonixax, 09-05-28, 22:33
بازنوشت :
943 of 981
نگارنده ی نخستين rrkh :
اﯾن عبارت از بيخ و بن اﯾراد دارد. ضمن اﯾنکه ھيچ اثباتی ھم ندارد. چنانچه مزدک ھم نياورد و ماست مالی کرد و گذشت.
بله ،درست است ،احسنت . درست اﯾن است چيزی که اثبات ندارد و ﯾا نشده را قبول کنيم ،بعد بنا به قبول آن داستان راه بيوفتيم و ھر کسی مخالف ما ھست رو بزنيم بکشيم .ببينيد چه رمانتيک و منطقی است دالﯾل اﯾشان . اﯾشون عبارت رو رد ميکنند بدون اﯾنکه دليل بياورند .شما اسم اﯾن کار رو چی ميگذارﯾد ؟ قبال ھم در بحث ھای دﯾگر اﯾن ادعا را رد کرده اند و ھيچ دليلی نياورده اند .
:atheist, 09-06-01, 01:45
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
خوب ،ھمانگونه كه گفتيم ،پرسش ھمين است كه چرا در ﯾك فازی اﯾن زاب نمود نداشته و در جاﯾی دﯾگر نمود داشته .اﯾن ﯾك دگرگونی در خداست و دگرگونی از نشانه ھای نقص است ،ﯾعنی خدا ﯾا در جاﯾی كه آفرﯾنش او نمود نداشته ناقص بوده و ﯾا در جاﯾی كه نمود داشته و ﯾا در ھردو .برای نمونه ،سرشت ماده دگرگونی ندارد.
چرا ھر دگرگونی دارای نقض است ؟ آيا برای ماده قايل تعميم است ؟ ذات ماده که دگرگونی و جنبش است آيا يک نقض به شمار ميايد ؟ اينکه دگرگونی يک نقض است يکی از دريافت ھای انسان است اما از نگاه خداباوران صفات و حرکات انسانی را نميتوان به خدا نسبت داد .
به نظر من نيازی به اين اضافه کاری ھا نيست و ھمين
944 of 981
مطلب که اين يک دگرگونی در خداست و دگرگونی سرشت ماده است خدا را با ماده دارای مشترکاتی ميکند که بی درسر غير مادی بودن و در پی ان تعريف ان را منتقی ميکند .
:atheist, 09-06-01, 01:55
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
اﯾن عبارت از بيخ و بن اﯾراد دارد. ضمن اﯾنکه ھيچ اثباتی ھم ندارد. چنانچه مزدک ھم نياورد و ماست مالی کرد و گذشت.
چرا از بيخ بن ايراد دارد ؟ به اين ميگويند سفسته گفتوگوی سريع به دليل نداشتن استدالل
:atheist, 09-06-01, 15:23
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
مزدک خودش می دونه که منظورم چيه! در ھوپا و ھم ميھن 2بار نشون دادﯾم که اﯾن گزاره ھيچ ارزشی نداره ،حاال ھم
گوﯾا باﯾد در اندﯾشه ھا حالش را بجا بيارﯾم! حاال بذار برات بگم که چرا!
945 of 981
2حالت داره ﯾا اﯾن گزاره درسته ﯾا نادرست فرض می کنيم درست باشه: اگه درسته ،باﯾد اثباتش رو بياره که اﯾشون نياوردند).البد مثل ھوپا و ھم
( ميھن ،اثباتی نداره پس تا زمانی که اثبات نشده باشه در حکم عدم درستی ھستش. ﯾعنی تا اثبات درستی اﯾن گزاره رو نياره ،اﯾن گزاره خودشکن ھستش.
البته شاﯾد اﯾن توضيحات کافی نباشه. می تونيد به ھوپا و ھم ميھن برﯾد و خودتون ببينيد. می دونی توی ھوپا ،آخر بحث چی گفت؟ از من خواست که دليل بيارم ،وقتی آورم:
جالبه که اﯾنقدر مزد بگيره که ول کن ماجرا نيست. توی ھوپا کم آورد ،رفت ھم ميھن. توی ھم ميھن کم آورد ،اومده اﯾنجا. البد بعد از اﯾنجا ھم ميره زﯾر آرش.ب توی تيمارستان)بسيار آزاد و صرﯾح( اﯾن چرندﯾات رو می نوﯾسه.
اونجا دﯾگه نميشه کاری کرد چرا؟ چون تا کم بياری ﯾھو سر و کلّه ی مدﯾران ارشد)!؟( پيدا ميشه و ......واوﯾال!
از اين جمالت که چيزی نفھميدم مزدک ھم حق دارد چيزی نفھمد ھرچه اونجا بوده را کپی کنيد اينجا وقت نداريم به انجا برويم با اينترنت نفتی و زغالی .
946 of 981
اين جمله سراسر به منطق بر ميگردد و منطق تبلور تجربه است برای مثال من به شما ميگوييم يک غول بی شاخ دم در زير خانه شما وجود دارد که اگر فالن کار را برای من نکنيد خانه شما راخراب ميکند .من برای شما اثباتی نمی اورم حاال اين غول برای شما در حکم عدم است يا نه ؟ يعنی اون کار را برای من انجام ميدھيد يا خير ؟
:rrkh, 09-06-01, 16:36
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
از اﯾن جمالت که چيزی نفھميدم مزدک ھم حق دارد چيزی نفھمد ھرچه اونجا بوده را کپی کنيد اﯾنجا وقت ندارﯾم به انجا بروﯾم با اﯾنترنت نفتی و زغالی . اﯾن جمله سراسر به منطق بر ميگردد و منطق تبلور تجربه است برای مثال من به شما ميگوﯾيم ﯾک غول بی شاخ دم در زﯾر خانه شما وجود دارد که اگر فالن کار را برای من نکنيد خانه شما راخراب ميکند .من برای شما اثباتی نمی اورم حاال اﯾن غول برای شما در حکم عدم است ﯾا نه ؟ ﯾعنی اون کار را برای من انجام ميدھيد ﯾا خير ؟ چرا بی ربط ميگی؟ چرا مناقشه آميز می کنی؟ اگه اثباتی داری؟ بفرما اگه نداری؟ خوب ھيچی منظور مزدک رو ھم از اﯾن گزاره نگرفتيد. البته اﯾشون در عوض کردن گزاره ھاﯾش ﯾد طوالﯾی دارد. ولی نتاﯾج ﯾکسان است. اﯾنجا ھم به نحوی دﯾگر.
:rrkh, 09-06-01, 16:40
بازنوشت : 947 of 981
نگارنده ی نخستين sonixax :
گربه خندان فقط در کارتون آليس دﯾده بودﯾم .ﯾکی دﯾگر ھم اضافه شد چی شد؟ تو که می گفتی من دستم به گفتگو نميرسه؟ حيف شدا !!!
تازه ﯾک جمله ﯾاد گرفته بودی *************************************
اﯾن عبارت گربه و گوشت رو ، sonixaxچند روزه از ﯾکی از مدﯾران تاالر گفتگو به نام
freeman625277ﯾاد گرفته .
:sonixax, 09-06-01, 16:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
چی شد؟ تو که می گفتی من دستم به گفتگو نميرسه؟ حيف شدا !!!
تازه ﯾک جمله ﯾاد گرفته بودی *************************************
اﯾن عبارت گربه و گوشت رو ، sonixaxچند روزه از ﯾکی از مدﯾران تاالر گفتگو
948 of 981
به نام freeman625277ﯾاد گرفته . بازنوشت : البته اﯾشان از آن گربه ھاﯾی ھستند که به داخل قصابی راه ﯾافته اند ولی اجازه خوردن گوشت ندارند
قرمز :شما ھمين چند خط باال تر را سانسور کردﯾد ضرب المثل ھای پارسی را نيازی نيست کسی از دﯾگری بياموزد ھر چند که من از آموختن و بازگو کردن آن ترسی ندارم اگر اﯾنگونه خيالتان راحت ميشود ،بله بنده مانند ھمين جمله را از کاربر فرﯾمن شنيدم اما ضرب المثل را خير .مھم اﯾن است که در آنجا تا ميخواھيد سفسطه بازی در آورﯾد دستتان رو ميشود و از نوشتن ال تا االتتان جلوگيری ميشود مگر در مواردی که حرف حساب بزنيد که معموال کم دﯾده شده شما اﯾن کار را بکنيد .
بدرود و پاﯾنده اﯾران
:atheist, 09-06-02, 20:53
949 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
چرا بی ربط ميگی؟ چرا مناقشه آميز می کنی؟ اگه اثباتی داری؟ بفرما اگه نداری؟ خوب ھيچی منظور مزدک رو ھم از اﯾن گزاره نگرفتيد. البته اﯾشون در عوض کردن گزاره ھاﯾش ﯾد طوالﯾی دارد. ولی نتاﯾج ﯾکسان است. اﯾنجا ھم به نحوی دﯾگر. سفسته حمله به شخص مخاطب سفسته نفھم خواندن مخاطب سفسته انگ سفسته وضوح فريبنده برای ھر پست چقدر روغن و برنج ميگيريد ؟ اگر برای بحث منطقی به اين فروم آمده بوديد در نيم خط اين ھمه سفسته نميکرديد .
:rrkh, 09-06-02, 21:19
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
سفسته حمله به شخص مخاطب سفسته نفھم خواندن مخاطب سفسته انگ سفسته وضوح فرﯾبنده برای ھر پست چقدر روغن و برنج ميگيرﯾد ؟ اگر برای بحث منطقی به اﯾن فروم آمده بودﯾد در نيم خط اﯾن ھمه سفسته نميکردﯾد . اﯾنھا ھيچکدام درست نيست. چون : -1شما سفسطه کردﯾد و موضوع بی ربط رو آوردﯾد -2شما رو نفھم نخوندم بلکه گفتم درست متوجه نشدﯾد ،و درستش رو آوردم)آدرس دادم( 950 of 981
-3شما آدرس رو چک نکردﯾد ،به من چه؟ -4اگر به نحوی دﯾگر نيست ،پس باﯾد برای گزاره اش دليل بياورد. -5اﯾن شما ھستيد که ھم اآلن و ھم قبال از سفسطه ی انگ و حمله ی شخصی استفاده کردﯾد)برنج و روغن و(... پس به جای اﯾن حرفھا ،مدرک بيار
:atheist, 09-06-02, 22:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
اﯾنھا ھيچکدام درست نيست. چون : -1شما سفسطه کردﯾد و موضوع بی ربط رو آوردﯾد -2شما رو نفھم نخوندم بلکه گفتم درست متوجه نشدﯾد ،و درستش رو آوردم)آدرس دادم( -3شما آدرس رو چک نکردﯾد ،به من چه؟ -4اگر به نحوی دﯾگر نيست ،پس باﯾد برای گزاره اش دليل بياورد. -5اﯾن شما ھستيد که ھم اآلن و ھم قبال از سفسطه ی انگ و حمله ی شخصی استفاده کردﯾد)برنج و روغن و(... پس به جای اﯾن حرفھا ،مدرک بيار
سفسته وضوح فريبنده بی ربط بودن ان را نشان دھيد يا ساکت شويد . جز اسم چند فروم برای فريب دادن خوانندگان چيزی نديديم و در ضمن اين ما ھستيم بايد درست بودن جمله مزدک را بگيريم بيسواد واپس مونده ! نشان دھيد کی ما از سفسته انگ و حمله استفاده کرديم در غير اين صورت با مارک زدن به ما شارالتيزم بودن شما بيشتر نمايان ميشود .
:rrkh, 09-06-03, 07:32
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
951 of 981
سفسته وضوح فرﯾبنده بی ربط بودن ان را نشان دھيد ﯾا ساکت شوﯾد . جز اسم چند فروم برای فرﯾب دادن خوانندگان چيزی ندﯾدﯾم و در ضمن اﯾن ما ھستيم باﯾد درست بودن جمله مزدک را بگيرﯾم بيسواد واپس مونده ! نشان دھيد کی ما از سفسته انگ و حمله استفاده کردﯾم در غير اﯾن صورت با مارک زدن به ما شارالتيزم بودن شما بيشتر نماﯾان ميشود .
-1مغالطه ی اتھام مغالطه :مغالطهآميز معرفی کردن سخنی که مغالطهآميز نيست ،بدون ارائه دليل برای آن. -2فرﯾب ندادم.گفتم قبال بحث شده ،شما برای اﯾنکه در بطن موضوع قرار بگيری ،باﯾد اونھا رو بخونی. -3بی ربط بودنش رو نشان دادم. -4مغالطه ی توھين)به دليل عجز و ناتوانی( -5نشان دادم که سفسطه ی انگ و اتھام و حمله می کنی)متھم کردن به درﯾافت روغن و برنج و(... -6مغالطه ی اتھام -7شما ھستيد که از گزاره ی مزدک دفاع کردﯾد -8پس به جای اﯾن ھمه اشتباه ،اثبات بيار.
:atheist, 09-06-03, 14:02
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
-1مغالطه ی اتھام مغالطه :مغالطهآميز معرفی کردن سخنی که مغالطهآميز نيست ،بدون ارائه دليل برای آن. -2فرﯾب ندادم.گفتم قبال بحث شده ،شما برای اﯾنکه در بطن موضوع
952 of 981
قرار بگيری ،باﯾد اونھا رو بخونی. -3بی ربط بودنش رو نشان دادم.
-4مغالطه ی توھين)به دليل عجز و ناتوانی(
-5نشان دادم که سفسطه ی انگ و اتھام و حمله می کنی)متھم کردن به درﯾافت روغن و برنج و(... -6مغالطه ی اتھام -7شما ھستيد که از گزاره ی مزدک دفاع کردﯾد -8پس به جای اﯾن ھمه اشتباه ،اثبات بيار.
سفسته وضوح فريبنده سفسته وضوح فريبنده سفسته ... گويا ھنوز معنای سفسته را نفھميديد زمانی که از نيم خط شما 4سفسته بيرون کشيديم نتيجه گيری کرديم که برای بحث منطقی به اينجا نيامده ايد و فقط به دنبال برنج و روغن ھستيد . سفسته زمانی است که بدون ھيچ مدرک و استداللی نتيجه گيری کرده باشيم بيسواد واپس مونده روغن بگير !! حاال باز بگو چرا توھين ميکنی !!! اما اين توھين نيست چون با دليل نشان داديم شما بيسواد و واپس مونده و عقب افتاده ھستيد از گزاره مزدک دفاع کرديم و برای ان توضيح آورديم اما بدون ھيچ نقد و بررسی ان را بی ربط خوانديد و اين ميشود سفسته بيسواد ! نمونه ای از پست ھای شما بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
چرا بی ربط ميگی؟ چرا مناقشه آميز می کنی؟ اگه اثباتی داری؟ بفرما اگه نداری؟ خوب ھيچی منظور مزدک رو ھم از اﯾن گزاره نگرفتيد. البته اﯾشون در عوض کردن گزاره ھاﯾش ﯾد طوالﯾی دارد. 953 of 981
ولی نتاﯾج ﯾکسان است. اﯾنجا ھم به نحوی دﯾگر.
:rrkh, 09-06-03, 14:24
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
سفسته وضوح فرﯾبنده سفسته وضوح فرﯾبنده سفسته ... گوﯾا ھنوز معنای سفسته را نفھميدﯾد زمانی که از نيم خط شما 4سفسته بيرون کشيدﯾم)
( که برای
( نتيجه گيری کردﯾم)
بحث منطقی به اﯾنجا نيامده اﯾد و فقط به دنبال برنج و روغن ھستيد . سفسته زمانی است که بدون ھيچ مدرک و استداللی نتيجه گيری کرده باشيم بيسواد واپس مونده روغن بگير !! حاال باز بگو چرا توھين ميکنی !!!
اما اﯾن توھين نيست چون با دليل نشان دادﯾم )
(
شما بيسواد
و واپس مونده و عقب افتاده)تکبير
( ھستيد
از گزاره مزدک دفاع کردﯾم و برای ان توضيح آوردﯾم) اما بدون ھيچ نقد و بررسی ان را بی ربط خواندﯾد)چيز بيربط رو که نباﯾد (
نقد کرد مھندس
( و اﯾن ميشود سفسته بيسواد !
954 of 981
نمونه ای از پست ھای شما
Appeal to Spite fallacy به جای اﯾن حرفھا ،مدرک بيار. شما فقط ﯾک مثال بی ربط آوردﯾد که در بھترﯾن حالت ،بحث رو مناقشه آميز می کنه. از باقی سفسطه ھا و ..ھم می گذرﯾم و منتظر می مانيم ببينيم که چه اثباتی در چنته دارﯾد)که تا اآلن نداشتيد( توھين ھم در ھر صورت ﯾک مغالطه است چه درست باشه چه نادرست
اﯾن ھم درس مجانی به شما......برو واسه بچه محل ھا تعرﯾف کن
مزدك بامداد:16:54 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
لرزش آب و ﯾا ماﯾعات در برابر آوا و سدا ) صوت( ھيچ پيوندی با درونماﯾه ی آن آورا و ﯾا مفھوم واژه ھا ندارد . دليلی ھم بر اﯾن گزاره دارﯾد ؟ نخست اﯾنكه ﯾك ادعا نياز به دليل دارد و نه ﯾك نورم دانشيك. آوا و ﯾا سدا ،چيزی جز انرژی ) مكانيكی( نيست كه به مولكول ھای آب ميرسد و از فيزﯾك دوره راھنماﯾی ،ميدانيم كه ھر جسمی دارای فركانس و ﯾا فركانس ھای رزونانس ﯾا باالترﯾن ارتعاش است ومولولكھای اب ﯾا سركه ﯾا پوالد ھم از اﯾن امر رھا نيستند .بر اﯾن پاﯾه ،اﯾنكه فركانس ھای انرژی رسيده به آب ،از عرعر خر باشند و ﯾا تالوت قران، در اﯾن مكانيسم جابجاﯾی انرژی با ھم جداﯾی و دگری ندارند. پس اﯾن به دوش مدعيان اسالميست است كه نشان دھند كه تالوت قران از سوی مولول ھای اب " ،فھم " ميشوند و در پی ان ارتعاش آنھا " زﯾباتر")!!( است و اﯾنكه معيار اﯾن " زﯾباﯾی" چيست و مكانيسم اﯾن را ھم توضيح دھند و تا آنزمان كه چنين كاری نكرده ند ،نورم دانشيك ﯾا ھمان قانون فيزﯾك كه ما ﯾادآوری كردﯾم حاكم است و اﯾن مدعيان در حكم شارالتان ميباشند• . 955 of 981
مزدك بامداد:16:56 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين kamran333 :
آﯾا در ابتدا که بيخدا شدﯾد پذﯾرش آن برای شما آسان بود؟ ﯾا براحتی پذﯾرفتيد که جھان خداﯾی ندارد باورمندان قدﯾمی به دﯾن و خدا چطور باﯾد با اﯾن مورد کنار بياﯾند تا پذﯾرش آن براﯾشان ساده شود؟
من خود با سيستم آموزشی كھن اﯾران بزرگ شدم كه آخوند ھم حتی آموزگار من بودند و خود من حتی نيمی از قران را از بر بودم ) ١۵جزء از سی جزء( و ھمواره در تالوت قران و آموزه ھاﯾی كه اكنون " تعليمات دﯾنی " نام دارد نيز از دﯾگران سر بودم امّا در عين حال ،ھمواره كتاب ھا ﯾدﯾگر ،بوﯾژه كتاب ھای دانشيك و ﯾا ساﯾنس فيكشن و آثار نوﯾسندگان بزرگ تارﯾخ ادب جھان را ھم ميخواندم ،چون پدرم دارای ﯾك كتابخانه ی بسيار بزرگ و در عين حال بدرد بخور بود ) برخی كتابخانه ھا پر ھستند ولی از نھج الفصاحه و صحيفه ی سجادﯾه و اﯾن زباله ھا ( .ھمواره از آغاز نيز ،ھوش و خرد من به من ميگفتند كه چيزی و ﯾا چيزھاﯾی در اﯾن دﯾن ملی ما ناجور ھستند و ھمساز خرد نميباشند. جای خدا را در اندﯾشه ی من ،دانش و پيوند ھا و فرمان ھا و دستاورد ھای دانشيك گرفت :بجای خلق آدم و حوا ،داروﯾنيم به من پاسخ داد و بجای اجنه ،فيزﯾك و بجای دعای شفا ،پزشكی و .. شوربختانه ،مطرح كردن اﯾن گمان ھا و كاستی ھا باری به چوب خوردن ما انجاميد ) معموال ً تركه ی آلبالو كه در آب تر و شالقی شده بود را به كف دست ميزدند( و ما از ھمان جا درﯾافتيم كه اسالم و سپس خداباوری ،بر روی مزخرف و بالھت بنياد شده است و برھان قاطع )!( آن شمشير ﯾا در مورد ،ھای خوشرفتارانه تر ،تركه ی البالو است .ما درﯾافتيم كه " خدای" ھر كسی ھمان شكم وی است و اﯾنھاﯾی كه چيزی بنام خدا علم كرده ناد ،برای شكم و زﯾر شكم خود نقشه رﯾخته اند و نه بيشتر! ما در ﯾافتيم كه خدا بفرض وجود ھم ،از اﯾنكه ما خرد خود بكار انداخته و زﯾر بار آخوند نرفته باشيم ،تازه ھوادار و دوستدار ما خواھد بود ،چون تازه خدای راستين ) فرضی( ﯾك چيز است و ﷲ چيزی دﯾگر .بر اﯾن پاﯾه ، " نبودن" خدا ما را نميآزارد ،چون ميدانيم كه كاری را كه درست است انجام ميدھيم و در راه خوشبختی آدمی ،بدون باژ دادن به " نماﯾندگان خدا"!!و رفتن روی مين و ﯾا ترور دگراندﯾش و ﯾا قمه زدن به سر خود و خنجر زدن به دﯾگری. ما دل استوارﯾم كه حتی اگر خدا بفرض وجود ھم داشته باشد، دشمن ھمين آخوند و اسالم و فاشيسم است و دوست ما . برای ھمين ،كسانی كه خدا باور بوده اند ھم ميتوانند به آسانی
956 of 981
تنھا با دگرگون كردن رفتار خود و پيروی نكردن از فاشيسم و آخوند" ،آته اﯾست" بشوند ،چون چيزی كه حساب ميشود عمل است. راستی كن كه راستان رستند.
•
مزدك بامداد:17:07 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
چيزی كه اثبات ندارد ،در حكم عدم است.
اﯾن عبارت از بيخ و بن اﯾراد دارد. ضمن اﯾنکه ھيچ اثباتی ھم ندارد. چنانچه مزدک ھم نياورد و ماست مالی کرد و گذشت.
اگر كسی در خيابان به شما بگوﯾد كه كت و شلوار شما مال اوست و نتواند سخن خود را اثبات كند ) ،و شما ھم قبظ خرﯾد را نداشته باشيد( آﯾا در عمل كت و شلوار در تن شما ميماند ﯾا اﯾنكه آنرا از تن شما در مياورند
؟•
مزدك بامداد:17:10 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist :
درود بر مزدک بامداد بعد از مدت ھا که برگشتم ميبينم که ھنوز مثل گذشته قبراق و سر حال پست ھا را جواب ميدھيد و عمله جھل را به جلز ولز انداختيد . اميدوارم ھر جا ھستيد دنيا به کامتان باشد 957 of 981
از اونجاﯾی که بعضی از مساﯾل فيزﯾکی تجسمی است گفتم شاﯾد نوشته ھای روان مزدکان بامداد اﯾن تجسم را راحتر کند اگر مکان را به شکلی ببينيم که باز و بسته ميشود اﯾن باز بسته شدن در جاﯾی باﯾد انجام شود .مثل بادکنکی که روی آن شکل ھاﯾی ميکشيم و با باد شدن بادکنک شکلک ھا در جاﯾی جز روﯾه بادکنک حرکت نميکنند اما خود بادکنک مثآل ته ان از دھان شما دور ميشود که ﯾعنی در جاﯾی حرکت ميکنند .و اﯾن قضيه برای ﯾک بعد باالتر قابل تعميم است پس در نھاﯾت باﯾد به مکانی برسيم که باز و بسته نشود . تجسم اﯾن مورد که مکان باز و بسته ميشود اما نه در جاﯾی دﯾگر مثل بادکنک چگونه است ؟ زمانی که تجسم ﯾک چيز مشکل ميشود چه راه ھای دﯾگری برای درﯾافت ان وجود دارد ؟
ﯾك روش ھمان كم كردن ﯾك بعد و تصور مكان به صورت دو بعدی است كه در بعد سومی ) كه ھمان چھارم فرضی است( باز ميشود مانند بادكنك كه سطح دو بعدی آنرا به جای مكان سه بعدی خود می انگارﯾم.
•
:atheist, 09-06-03, 17:12
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh : Appeal to spite fallacy به جای اﯾن حرفھا ،مدرک بيار. شما فقط ﯾک مثال بی ربط آوردﯾد که در بھترﯾن حالت ،بحث رو مناقشه آميز می کنه. از باقی سفسطه ھا و ..ھم می گذرﯾم و منتظر می مانيم ببينيم که چه اثباتی در چنته دارﯾد)که تا اآلن نداشتيد( توھين ھم در ھر صورت ﯾک مغالطه است چه درست باشه چه نادرست اﯾن ھم درس مجانی به شما......برو واسه بچه محل ھا تعرﯾف کن : Cry15 :
بيخود است بيسواد قرون وسطايی ! به جای فرسايشی کردن موضوع برای بی ربط بودن گزاره ھای ما دليل بياوريد و خود را خالص کنيد . و بعد از اين ھمه توضيح فکر نميکرديم تا اين حد کند ذھن باشيد . گفتيم زمانی که ميگوييم به اين دليل و ان دليل بيسواد ھستيد 958 of 981
ديگر توھين نيست اين درس ھای رايگان را به ديگر دوستان روغن بگير بدھيد .
مزدك بامداد:17:17 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
مزدک خودش می دونه که منظورم چيه! در ھوپا و ھم ميھن 2بار نشون دادﯾم که اﯾن گزاره ھيچ ارزشی نداره ،حاال ھم
گوﯾا باﯾد در اندﯾشه ھا حالش را بجا بيارﯾم! حاال بذار برات بگم که چرا!
2حالت داره ﯾا اﯾن گزاره درسته ﯾا نادرست فرض می کنيم درست باشه: اگه درسته ،باﯾد اثباتش رو بياره که اﯾشون نياوردند).البد مثل ھوپا و ھم ميھن
( ،اثباتی نداره پس تا زمانی که اثبات نشده باشه در حکم عدم درستی ھستش. ﯾعنی تا اثبات درستی اﯾن گزاره رو نياره ،اﯾن گزاره خودشکن ھستش.
البته شاﯾد اﯾن توضيحات کافی نباشه. می تونيد به ھوپا و ھم ميھن برﯾد و خودتون ببينيد. می دونی توی ھوپا ،آخر بحث چی گفت؟ از من خواست که دليل بيارم ،وقتی آورم:
959 of 981
جالبه که اﯾنقدر مزد بگيره که ول کن ماجرا نيست. توی ھوپا کم آورد ،رفت ھم ميھن. توی ھم ميھن کم آورد ،اومده اﯾنجا. البد بعد از اﯾنجا ھم ميره زﯾر آرش.ب توی تيمارستان)بسيار آزاد و صرﯾح( اﯾن چرندﯾات رو می نوﯾسه.
اونجا دﯾگه نميشه کاری کرد چرا؟ چون تا کم بياری ﯾھو سر و کلّه ی مدﯾران ارشد)!؟( پيدا ميشه و ......واوﯾال!
بيجاست! در ھوپا كه پاسخ شما را دادﯾم و ناكار شدﯾد و ھی سانسور كردﯾد. در ھم ميھن ھم آقای بزرگمھر! ) ھمان آدالﯾد بيسواد( را كه زﯾر پر و بال مدﯾر ساﯾت " برھان" كه ھمان كاربر برھان اﯾنجا بود و چون پدرش از دستگاه مافياﯾی بو ،سرپرستی ھم ميھن را بوی دادند ،رئيس بخس فلسفه شده و برای خودش لقب منطق دان ھم گذاشته ناكار كتردﯾم و نشان دادﯾم كه -١ادعا چيست -٢ادعا نياز به اثبات دارد و نه ضد ادعا -٣ھم ادعا و ھم ضد ادعا ھر دو نميتوانند ارزش اثباتی ﯾكسان داشته باشند كه اﯾشان ھم كم آورده و ١٠٠پيام ما را سانسور كرد ! اﯾنھم چكيده ی فرنود ما در شكستن سخن شما:
--------------بار اثبات وجود و ﯾا نبود خدا بدوش خداباوران است و ﯾا بيخداﯾان؟ اگر اثبات نشود ،در عمل چه باﯾد كرد؟
نخست برخی از واژگان: داو = ادعا= claim ، Assertion آروﯾن = تجربه و مشاھده ) مشاھده ی كلی و نه تنھا با چشمان( ھنجار = امر معمولnorm ، سپس برخی تعرﯾف ھا: داو = گزاره و ﯾا سخنی كه بيرون از ھنجار آروﯾنی باشد ،ناھنجار آروﯾن نشده. اثبات = پذﯾراندن ﯾك گزاره به دﯾگران و آوردن آن در مجموعه ی ھنجار آروﯾنی از تعرﯾف ھای باال بدست مياﯾد كه ﯾك داو نياز به اثبات دارد تا در عمل نافذ گردد. نمونه برای فھم بھتر: اگر در خيابان به ﯾكی بگوﯾيد كه كت و شلوار شما مال من است ،ﯾك "داو" كرده اﯾد زﯾرا ھنجار آروﯾنی اﯾن است كه كت و شلوار ھركس را باﯾد مال خود او شمرد
960 of 981
) ھرچند ،گاه اﯾن چنين ھم نباشد( .پس اﯾن داو شما نياز به اثبات دارد كه اﯾن كت و شلوار را در عمل ،به شما بدھند و اگر اثبات نشود ،ھمچنان ھمان ھنجار آروﯾنی رواست و كت و شلوار در تن آن كس می ماند و داو و گزاره ی شما در عمل نافذ نميگردد. اكنون چند مھاد منطق را مياورﯾم: مھاد نخست :نادرستی ھمزمان دو ستيزگر :محال بودن جمع نقيضين principium contradictionis : مھاد دوم :نبود گزﯾنه ی سوم :طرد شق ثالث tertuim non datur : كه در نگاره زﯾر ميتوان گسترده ی اﯾن مھاد ھا دﯾد.
با كاربرد ﯾن مھاد ھا ميتوان چند گزاره را بدست آورد: اگر در معادله نخست ،بجای " ، xخدا" و بجای " ، yباشندگی" را بگذراﯾم ،دارﯾم: " خدا وجود دارد و خدا وجود ندارد باھم شدنی نيستند، پس ﯾا خدا وجود دارد و ﯾا ندارد و نميتوان گفت كه خدا اندكی ھست و ﯾا كمی نيست! اكنون اگر در گزاره ی پاﯾينی ،بجای xگزاره ی " خدا وجود دارد" و بجای " ،yداو" را بنھيم ،دارﯾم: " خدا وجود دارد" ﯾك " داو" است و " خدا وجود ندارد" ﯾك " داو" است 961 of 981
باھم و ھمزمان شدنی نيست، ﯾعنی ﯾا " خدا وجود دارد" ﯾك داو است و ﯾا اﯾنكه " خداوجود ندارد" ﯾك داو است، بزبان دﯾگر ﯾا وجود خدا ﯾك ادعاست و ﯾا عدم خدا ﯾك ادعاست و ھر دو نميتوانند ھمزمان ادعا باشند. بر اﯾن پاﯾه ،و از انجا كه دﯾدﯾم كه ﯾك داو نياز به اثبات دارد ،تنھا ﯾكی از دو گزاره ی " خدا وجود دارد" و ﯾا " خدا وجود ندارد" نياز باﯾسته به اثبات دارد و دﯾگری ھنجار اروﯾنی است. امّا كدام ؟ نخست اﯾنكه ھرگز ھيچكس خدا ) در تعرﯾف ﯾونيوسال خدای ابراھيمی( را ندﯾده و آروﯾن نكرده است پس وجود خدا نميتواند ھنجار اروﯾنی باشد. دﯾگر اﯾنكه داو نبود خدا ،تنھا زمنانی شدنی است كه پيشتر ،ﯾا داو وجود خدا شده باشد ،ﯾا خدا تعرﯾف شده باشد و ﯾا خدا اثبات شده باشد ،وگرنه نيازی نيست كه داو بگوﯾيم كه " خسدسرگدرچف" وجود دارد، چرا كه " خسدسرگدرچف" نه جاﯾی تعرﯾف شده ،كه بدانيم چيست ،نه كسی داو بودن آنرا كرده كه بگوﯾيم نادرست است ،تا چه رسد به اﯾنكه اثبات ھم شده باشد .پس گزاره ی نباشندگی ،ھمواره پس از گزاره ی باشندگی چيزی و ﯾا تعرﯾف ان معنی دارد و شدنی است .بر اﯾن پاﯾه ميتوان به ﯾك فرمان كالن رسيد كه " نباشندگی نياز به اثابت ندارد" ﯾا ھمان " عدم نياز به اثبات ندارد " ،مگر اﯾنكه وجود پيشتر و قبال ً اثبات شده و در ھنجار آروﯾنی بوده باشد. از اﯾنجا بدست مياﯾد كه " خدا وجود دارد" ﯾك داو است و نه وارون ان و اﯾن گزاره و داو است كه نياز به اثبات دارد تا نافذ در عمل گردد و اگر اثبات نشود و ﯾا در جاﯾگاه تردﯾد و گمان باشيم ،ھمچنان پيشفرض و ھنجار آروﯾنی نافذ و حاكم است .بزبان دﯾگر ،داوی كه اثبات نشود ،ھمانند نبود ان است ) كان لم ﯾكن است( و چون اثبات به چم دل استواری )= ﯾقين ( است ،پس شك و گمان ھم به چم عدم اثبات است و ھمان ارزش عدم اثبات را دارد و بر اﯾن پاﯾه ،اگر باشندگی خدا اثبات نشود و ﯾا در جاﯾگاه شك و تردﯾد و گمان در باره ی باشندگی خدا باشيم ،وجود خدا در عمل نافذ و كارگر نميشود و باﯾد در عمل و كار و كنش خود، با فرض نبود خدا رفتار كنيم . نمونه برای فھم بھتر " ،دراكوال وجود دارد" ﯾك داو است كه اثبات نميشود ،بر اﯾن پاﯾه در عمل نيازی نيست كه كسی از گردن خود بوته سير برای دفع دراكوال اوﯾزان كند و ﯾا شب ھا از خانه بيرون نياﯾد! و اگر كسی ،بر پاﯾه ی اراده ی آزاد خود چنين كرد ،تنھا به وجود دراكوال " باور" دارد و كار او با منطق سازگار نيست. بر اﯾن پاﯾه ،تكليف الادری ھا )آگنوستيكر ھا( ھم در " عمل" روشن است ،ﯾعنی ميتوانند بگوﯾند و بيندﯾشند كه نميدانند خدا ھست ﯾا نه ،امّا در عمل باﯾد با فرض نبود خدا رفتار كنند. مزدك بامداد
:rrkh, 09-06-03, 17:29
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
در ھوپا كه پاسخ شما را دادﯾم و ناكار شدﯾد و ھی سانسور كردﯾد. ... پستی که اوّلش دروغ باشه بدرد صاحبش می خوره. من در ھوپا سرپرست تاالر فلسفه بودم.
962 of 981
ﯾعنی فقط باﯾد نظارت می کردم و تذکر می دادم و ھيچ امکاناتی برای سانسور ،حذف و اخطار نداشتم. آخرﯾن حرف شما در ھوپا اﯾن بود:
بازنوشت : اﯾن كپی پيست ھا را خودتان ھم نفھميده اﯾد د و گرنه ميدانستيد ...كه دخلی به سخن ما ندارد كه تنھا به فرنود و منطق بر ميگردد ...
ﯾعنی با زبون بی زبونی گفتی اﯾن حرفھا رو نمی فھمی. اﯾنجا ھم قصد بحث با تو رو نداشتم ،فقط می خواستم ﯾکبار دﯾگه لجباز بودن شما رو نشون بدم.
:rrkh, 09-06-03, 17:30
بازنوشت : نگارنده ی نخستين atheist : بيسواد قرون وسطاﯾی ! شما که مدرکی نداشتيد و تنھا مثال زدﯾد)که ھيچ ارزشی نداره( پس لطفا القاب خانوادگی خودتون رو به من نسبت ندﯾد. با تشکر
:sonixax, 09-06-03, 17:53
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
شما که مدرکی نداشتيد و تنھا مثال زدﯾد)که ھيچ ارزشی نداره( پس لطفا القاب خانوادگی خودتون رو به من نسبت ندﯾد. با تشکر
البته بنده از کاربر atheistدفاع نميکنم اما : در مواردی که آدم علمی ندارد به او بگوﯾند بيسواد ،توھين نيست مثال بنده در زمينه فيزﯾک مدرن بيسوادی بيش نيستم و اطالعاتم در ھمان اندازه ای است که در اﯾنور و آنور ميخوانم .زمانی شما توھين کرده اﯾد به عبارتی تھمت زده اﯾد که مثال بنده در 963 of 981
زمينه منطق مدارھای CMOSاطالعات دارم و برنامه نوﯾسی بلدم و شما به بنده در اﯾن زمينه بگوﯾيد بيسواد . در مورد قرون وسطاﯾی ھم باز ھم به نگر بنده بد نيست ،چون ھمان قرون وسطاﯾی ھا امروز شده اند اروپای مدرن ،پس اگر کسی به من بگوﯾد مردک وسترنی ،خيلی ھم خوشحال ميشوم چونکه امروزه ھمان غرب وحشی کشور آمرﯾکا را ساخته اند
با سپاس
بدرود و پاﯾنده اﯾران
مزدك بامداد:18:59 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
پستی که اوّلش دروغ باشه بدرد صاحبش می خوره. من در ھوپا سرپرست تاالر فلسفه بودم. ﯾعنی فقط باﯾد نظارت می کردم و تذکر می دادم و ھيچ امکاناتی برای سانسور ، حذف و اخطار نداشتم. آخرﯾن حرف شما در ھوپا اﯾن بود:
ﯾعنی با زبون بی زبونی گفتی اﯾن حرفھا رو نمی فھمی. اﯾنجا ھم قصد بحث با تو رو نداشتم ،فقط می خواستم ﯾکبار دﯾگه لجباز بودن شما رو نشون بدم. پس اعتراف ميكنيد كه گزارش ميدادﯾد و ميگفتيد و آنھا سانسور ميكردند -٢اگر توجه كرده بودﯾد و ھوش داشتيد ميدﯾد كه در باقی سخن من گفتم كه " وگرنه ميفھمدﯾدی كه "..ﯾعنی من كپی پيست شما را فھمدﯾم ولی خودتان نفھميدﯾد ،زﯾرا كه تنھا بادﯾدن چند واژه كه در بحث آمده بود، پنداشتيد كه اﯾن كره از ھمان كره ھای پاستورﯾزه است و كپی پيست كردﯾد! •
964 of 981
مزدك بامداد:19:01 ,03-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
شما که مدرکی نداشتيد و تنھا مثال زدﯾد)که ھيچ ارزشی نداره( پس لطفا القاب خانوادگی خودتون رو به من نسبت ندﯾد. با تشکر
خوانندان خود ميبينند كه چه كسی بيسواد است! •
:rrkh, 09-06-03, 19:15
965 of 981
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
پس اعتراف ميكنيد كه گزارش ميدادﯾد و ميگفتيد و آنھا سانسور ميكردند
-٢اگر توجه كرده بودﯾد و ھوش داشتيد ميدﯾد كه در باقی سخن من گفتم كه " وگرنه ميفھمدﯾدی كه "..ﯾعنی من كپی پيست شما را فھمدﯾم ولی خودتان نفھميدﯾد ،زﯾرا كه تنھا بادﯾدن چند واژه كه در بحث آمده بود، پنداشتيد كه اﯾن كره از ھمان كره ھای پاستورﯾزه است و كپی پيست كردﯾد! • به تو تذکر می دادم جيگر من برای تو فکر کنم فقط توی 1تاپيک ،به آدمين گزارش دادم اون ھم ھمون تاپيکی بود که من از مسلمانان خواسته بودم که ادب و احترام رو در مقابل مخالفان حفظ کنند و تو و امگا گفتيد نه خير باﯾد به ھم فحش بدﯾم و چرت و پرت بگيم. اون ھم که آدمين تحوﯾل نگرفت و پستھات سر جاش موند. در مورد دومی ھم گفتم "با زبون بی زبونی" ،گفتی که نمی فھمی. مسلمه که شما اجازه نداری بگی نمی فھمم و بيشتر توضيح بده و گرنه اون بحث رو به جزﯾه و زکات نمی کشوندی.
ﯾادت که ھست؟
بازنوشت : خوانندان خود ميبينند كه چه كسی بيسواد است! اﯾنکه به شما ربطی نداره ، ﯾکی اومد عقده گشاﯾی کنه ،جوابش رو گرفت.
مزدك بامداد:19:32 ,03-06-09 ,
به پاسخ باال نگاه كنيد
:vatanparast, 09-06-06, 00:27
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
966 of 981
اﯾن عبارت از بيخ و بن اﯾراد دارد. ضمن اﯾنکه ھيچ اثباتی ھم ندارد. چنانچه مزدک ھم نياورد و ماست مالی کرد و گذشت.
ھر ادعاﯾی برای پذﯾرش نياز به اثبات دارد .ادعای وجود ﯾک ھمزاد برای ھر شخص برای اﯾنکه قابل پذﯾرش باشد باﯾد اثبات شود .اگر اثباتی داده نشود، دليلی برای باور و قبول آن وجود ندارد. البته اگر گيرندهھای شخص به سوی فرستندهی منطق تنظيم شده باشد اﯾنطور است .اگر نه از ادعای خدا گرفته تا جن و پری و جن بو داده و ملکهی درﯾاھا و اژدھای آتش افروز و ھر چرند و چرت دﯾگری ھم به محض گفته شدن ،قابل پذﯾرش است.
:rrkh, 09-06-06, 08:47
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
ھر ادعاﯾی برای پذﯾرش نياز به اثبات دارد .ادعای وجود ﯾک ھمزاد برای ھر شخص برای اﯾنکه قابل پذﯾرش باشد باﯾد اثبات شود .اگر اثباتی داده نشود، دليلی برای باور و قبول آن وجود ندارد. البته اگر گيرندهھای شخص به سوی فرستندهی منطق تنظيم شده باشد اﯾنطور است .اگر نه از ادعای خدا گرفته تا جن و پری و جن بو داده و ملکهی درﯾاھا و اژدھای آتش افروز و ھر چرند و چرت دﯾگری ھم به محض گفته شدن ،قابل پذﯾرش است. گرامی! شما ھم مثل آتئيست از دليل مخالفت من اطالعی ندارﯾد. بحث بر سر اﯾنه که ھم برای اثبات و ھم برای ابطال ﯾک موضوع باﯾد اثبات آورده بشه. ﯾعنی نميشه گفت : وجود خدا اثبات نشده ،پس در حکم عدم است. حرف حساب)!( مزدک اﯾن بود: ""عدم بر وجود مقدم است پس تا زمانی که وجودی اثبات نشود ،در حکم عدم است"".
967 of 981
در صورتيکه اﯾنجوری نيست. ھر گزاره ای ﯾا "درست" ھستش ﯾا "نادرست". ھم برای نشان دادن "درستی" و ھم برای نشان دادن "نادرستی" باﯾد مدرک بيارﯾم. اما امزدک ميگه تمام گزاره ھا نادرست ھستش تا زمانيکه درستيش ثابت بشه. ولی من ميگم برای ابطال وجود Xھم باﯾد مدرک آورده بشه. ))البته اﯾن بماند که بحث پيرامون خدا فرق داره و دليلش را ھم قبال به مزدک گفته ام(( البته بعد از مدتھا بحث از جانب من و توھين از جانب مزدک ،حرفش رو عوض کرد و گفت ""تا اثبات نشود ،فرض منطق بر استقراء است"").فقط اﯾن 1بار رو عوض نکرد-نزدﯾک به 4بار حرفش عوض شد(. ھمه ی اﯾنھا قبال بحث شده و در ھوپا موجوده. قصد من تنھا اﯾن بود که به مزدک بگم ،فکر نکنه حواسم به عقده ای بازی ھاش نيست.
:vatanparast, 09-06-06, 12:09
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
گرامی! شما ھم مثل آتئيست از دليل مخالفت من اطالعی ندارﯾد. بحث بر سر اﯾنه که ھم برای اثبات و ھم برای ابطال ﯾک موضوع باﯾد اثبات آورده بشه. ﯾعنی نميشه گفت : وجود خدا اثبات نشده ،پس در حکم عدم است. حرف حساب)!( مزدک اﯾن بود: ""عدم بر وجود مقدم است پس تا زمانی که وجودی اثبات نشود ،در حکم عدم است"". در صورتيکه اﯾنجوری نيست. ھر گزاره ای ﯾا "درست" ھستش ﯾا "نادرست". ھم برای نشان دادن "درستی" و ھم برای نشان دادن "نادرستی" باﯾد مدرک بيارﯾم. اما امزدک ميگه تمام گزاره ھا نادرست ھستش تا زمانيکه درستيش ثابت بشه. ولی من ميگم برای ابطال وجود xھم باﯾد مدرک آورده بشه. ))البته اﯾن بماند که بحث پيرامون خدا فرق داره و دليلش را ھم قبال به مزدک گفته ام(( البته بعد از مدتھا بحث از جانب من و توھين از جانب مزدک ،حرفش رو عوض کرد و گفت ""تا اثبات نشود ،فرض منطق بر استقراء است"").فقط اﯾن 1بار رو عوض نکرد-نزدﯾک به 4بار حرفش عوض شد(. ھمه ی اﯾنھا قبال بحث شده و در ھوپا موجوده. قصد من تنھا اﯾن بود که به مزدک بگم ،فکر نکنه حواسم به عقده ای بازی ھاش
968 of 981
نيست.
: S31 : خير؛ خدا مانند دﯾگر گزارهھای نيست که ادعای سلبی عدم وجود او ھم نياز به اثبات داشته باشد .چرا که وجود خدا آروﯾنی نيست و قابل درک کردن نيست و به دﯾگر سخن نمیتوان آن را بدﯾھی دانست. پس اگر کسی بگوﯾد مسيح خدا بوده است با توجه به اﯾنکه نمیتوان آن را رد کرد و نمیتوان آن را اثبات کرد ،باﯾد اﯾن گزاره را قبول کنيم .ولی خير. با منطقی که میشناسيم ،ادعاھای اﯾجابی مانند ازلی بودن زمان و سلبی مانند ازلی نبودن زمان نياز به اثبات دارند .ولی نبودن خدا اﯾنجور نيست که نياز به اثبات داشته باشد. خداوند ﯾک موجود/وجود فرض میشود .ھر موجودی ھم پيش فرض آن عدم است )ناوجود( ،تا زمانی که خالف آن ثابت شود .مثال معروف اسپاگتی پرنده و بسياری دﯾگر را حتمن شنيدهاﯾد.
:rrkh, 09-06-06, 14:29
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
خير؛ خدا مانند دﯾگر گزارهھای نيست که ادعای سلبی عدم وجود او ھم نياز به اثبات داشته باشد .چرا که وجود خدا آروﯾنی نيست و قابل درک کردن نيست و به دﯾگر سخن نمیتوان آن را بدﯾھی دانست. پس اگر کسی بگوﯾد مسيح خدا بوده است با توجه به اﯾنکه نمیتوان آن را رد کرد و نمیتوان آن را اثبات کرد ،باﯾد اﯾن گزاره را قبول کنيم .ولی خير. با منطقی که میشناسيم ،ادعاھای اﯾجابی مانند ازلی بودن زمان و سلبی مانند ازلی نبودن زمان نياز به اثبات دارند .ولی نبودن خدا اﯾنجور نيست که نياز به اثبات داشته باشد. خداوند ﯾک موجود/وجود فرض میشود .ھر موجودی ھم پيش فرض آن عدم است )ناوجود( ،تا زمانی که خالف آن ثابت شود .مثال معروف اسپاگتی پرنده و بسياری دﯾگر را حتمن شنيدهاﯾد.
اميدوارم خدا اﯾن اسپاگتی پرنده رو از شما نگيره. به ظاھر ،خيلی خوب خال ھای منطقی تون رو ُپر می کنه.
969 of 981
بگذرﯾم.
:vatanparast, 09-06-06, 20:01
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh : اميدوارم خدا اﯾن اسپاگتی پرنده رو از شما نگيره. به ظاھر ،خيلی خوب خال ھای منطقی تون رو ُپر می کنه. بگذرﯾم: S31 : .
اﯾن که نشد پاسخ .گرچه من انتظار پاسخی ھم نداشتم .خودم پاسخ شما را داده بودم .ولی انتظار داشتم به عنوان ﯾک انسان آن را درﯾابيد و بر دانشتان بيافزاﯾيد .خب شيوهی تفکر شما ھم ھمين است که بجای منطق دست به انشا ماشا ببرﯾد .اگر حرف حسابی دارﯾد بزنيد وگرنه پاسخ نگوﯾيد برای خودتان بھتر است.
:rrkh, 09-06-07, 00:56
بازنوشت : نگارنده ی نخستين vatanparast :
اﯾن که نشد پاسخ .گرچه من انتظار پاسخی ھم نداشتم .خودم پاسخ شما را داده بودم .ولی انتظار داشتم به عنوان ﯾک انسان آن را درﯾابيد و بر دانشتان بيافزاﯾيد .خب شيوهی تفکر شما ھم ھمين است که بجای منطق دست به انشا ماشا ببرﯾد .اگر حرف حسابی دارﯾد بزنيد وگرنه پاسخ نگوﯾيد برای خودتان بھتر است. من که گفتم اصال شما و آتئيست در بطن مبحث نيستيد ھمه ی اﯾن گزاره ھای شما رو ده ھا بار از مزدک و امثالھم شنيدم جواب ھمه اش ھم در "ھوپا" و "ھم ميھن" باﯾگانی شده)البته من فقط توی ھوپا بودم( ھمونطور ھم که گفتم ،قصد و حوصله و زمان بحث رو ندارم و تا سالروز درگذشت معلم شرﯾعتی سرم به اندازه ی کافی شلوغ ھست. نيازی نيست به گزاره ھای تکراری جوابی بدم
970 of 981
موفق باشيد
مزدك بامداد:04:21 ,07-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
گرامی! شما ھم مثل آتئيست از دليل مخالفت من اطالعی ندارﯾد. بحث بر سر اﯾنه که ھم برای اثبات و ھم برای ابطال ﯾک موضوع باﯾد اثبات آورده بشه. ﯾعنی نميشه گفت : وجود خدا اثبات نشده ،پس در حکم عدم است. حرف حساب)!( مزدک اﯾن بود: ""عدم بر وجود مقدم است پس تا زمانی که وجودی اثبات نشود ،در حکم عدم است"". در صورتيکه اﯾنجوری نيست. ھر گزاره ای ﯾا "درست" ھستش ﯾا "نادرست". ھم برای نشان دادن "درستی" و ھم برای نشان دادن "نادرستی" باﯾد مدرک بيارﯾم. اما امزدک ميگه تمام گزاره ھا نادرست ھستش تا زمانيکه درستيش ثابت بشه. ولی من ميگم برای ابطال وجود xھم باﯾد مدرک آورده بشه. ))البته اﯾن بماند که بحث پيرامون خدا فرق داره و دليلش را ھم قبال به مزدک گفته ام(( البته بعد از مدتھا بحث از جانب من و توھين از جانب مزدک ،حرفش رو عوض کرد و گفت ""تا اثبات نشود ،فرض منطق بر استقراء است"").فقط اﯾن 1بار رو عوض نکرد-نزدﯾک به 4بار حرفش عوض شد(. ھمه ی اﯾنھا قبال بحث شده و در ھوپا موجوده. قصد من تنھا اﯾن بود که به مزدک بگم ،فکر نکنه حواسم به عقده ای بازی ھاش نيست.
: S31 :
بيخود است بيسواد و سفسته تحرﯾف سخن ماست! ما ھرگز نگفته اﯾم كه "گزاره ای ھمواره نادرست است ،مگر درستی آن اثبات شود!!" سخن ما اﯾن است: ھر ادعاﯾی نياز به اثبات دارد و تا زمانيكه اثبات نشده در حكم كان لم ﯾكن است. ) ادعا ھم چيزی است كه بيرون از ھنجارآروﯾنی باشد( با كاربرد گزاره ی باال در مورد ادعای عدم و جود ھم ،دارﯾم: تا زمانی كه ادعای وجود چيزی اثبات نشده ،آن چيز در حكم عدم است. ﯾا بزبان دﯾگر: 971 of 981
در گاه جھل به وجود و ﯾا عدم چيزی ،تقدم با حكم عدم است ،چرا كه عدم پيشينه و پيشفرض است و تا وجودی اثبات نشده ،عدم نياز به اثبات ندارد. برای نمونه ،عدم دراكوال نياز به اثبات ندارد ،چون وجود دراكوال ،كه ﯾك ادعاست، اثبات نشده .ﯾعنی نبود دراكوال ﯾك نورم آروﯾنی است و كسی تا كنون ندﯾده! ولی عدم خورشيد ،ﯾك ادعاست كه باﯾد اثبات شود ،چون نورم آروﯾنی اﯾن است كه خورشيد ھست ،چون ھمه ميتوانند ببينند و گرماﯾش را درﯾابند. پس سخن ما ﯾكی است كه به چند گونه ی ھمتراز ميتوان گفته شود و تنھا ،كسانی كه مغزشان نميكشد ممكن است بپندارند كه ۴چيز گفته اﯾم و نفھمی خود را به حساب عقده دری !! ھای ما بگذارند! •
:rrkh, 09-06-07, 11:10
بازنوشت : نگارنده ی نخستين :مزدك بامداد
بيخود است بيسواد و سفسته تحرﯾف سخن ماست! ما ھرگز نگفته اﯾم كه "گزاره ای ھمواره نادرست است ،مگر درستی آن اثبات شود!!" سخن ما اﯾن است: ھر ادعاﯾی نياز به اثبات دارد و تا زمانيكه اثبات نشده در حكم كان لم ﯾكن است. ) ادعا ھم چيزی است كه بيرون از ھنجارآروﯾنی باشد( با كاربرد گزاره ی باال در مورد ادعای عدم و جود ھم ،دارﯾم: تا زمانی كه ادعای وجود چيزی اثبات نشده ،آن چيز در حكم عدم است. ﯾا بزبان دﯾگر: در گاه جھل به وجود و ﯾا عدم چيزی ،تقدم با حكم عدم است ،چرا كه عدم پيشينه و پيشفرض است و تا وجودی اثبات نشده ،عدم نياز به
(. اثبات ندارد) برای نمونه ،عدم دراكوال نياز به اثبات ندارد ،چون وجود دراكوال ،كه ﯾك ادعاست، اثبات نشده .ﯾعنی نبود دراكوال ﯾك نورم آروﯾنی است و كسی تا كنون ندﯾده!
( ،ﯾك ادعاست كه باﯾد اثبات شود ،چون نورم آروﯾنی اﯾن است ولی عدم خورشيد ) كه خورشيد ھست ،چون ھمه ميتوانند ببينند و گرماﯾش را درﯾابند. پس سخن ما ﯾكی است كه به چند گونه ی ھمتراز ميتوان گفته شود و تنھا ،كسانی كه مغزشان نميكشد ممكن است بپندارند كه ۴چيز گفته اﯾم و نفھمی خود را به حساب عقده دری !! ھای ما بگذارند! •
اَه اﯾن چرت و پرت ھا که جوابش موجوده. تازه پست من رو کامل نخوندی. بازنوشت :
972 of 981
نگارنده ی نخستين rrkh :
...
البته بعد از مدتھا بحث از جانب من و توھين از جانب مزدک ،حرفش رو عوض کرد و
.... ...
مزدك بامداد:15:26 ,08-06-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين rrkh :
اَه اﯾن چرت و پرت ھا که جوابش موجوده. تازه پست من رو کامل نخوندی.
ما كه از شما پاسخ جز ھمين چرت و پرت ندﯾدﯾم ! •
:kasravi, 09-07-13, 18:21
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
جناب بامداد پرسشی دارم از اخالق مارکسيستی:
آقای مطھری در کتاب فلسفه ی اخالق و در بخش اخالق کمونيستی آورده است: "...در اﯾن مکتب)کمونيسم( می شود گفت_اگر چه به اﯾن تعبير شاﯾد خودشان نگفته اند ولی می توان اﯾنجور نتيجه گيری کرد_ که ﯾگانه معيار برای اخالق تکامل است.ﯾعنی ھر کاری که جامعه را به پيش ببرد،جامعه را به سوی تحول_که تحول ھم جز در صورت انقالبی اش امکان پذﯾر نيست_ببرد،جامعه را به سوی کمال ببرد،اخالقی است،ھر چه می خواھد باشد،به ھر صورتی و ھر کيفيتی،و ھر کاری مانع تکامل جامعه باشد غير اخالقی است،ھر چه می خواھد باشد)"..مرتضی مطھری/فلسفه ی اخالق/ص(212
973 of 981
سپس منظور از تکامل جامعه را از دﯾد مارکسيسم توضيح می دھد.ﯾعنی منطق دﯾالکتيک را توضيح داده و آن را مثل مارکسيست ھا در مورد جامعه به کار می برد: "عين اﯾن جرﯾان)تکامل دﯾالکتيکی( در جامعه ھم ھست.جامعه در ھر مرحله ای که باشد ضد و نفی و انکار خودش را در درون خودش دارد و ھمان منجر به انقالب در جامعه و تبدﯾل شدن نظام اجتماعی جامعه به ﯾک نظام اجتماعی دﯾگر می گردد،که جبرا نظام اجتماعی جدﯾد کامل تر از نظام اجتماعی سابق است...رﯾشه ی ھمه ی اﯾن ھا ھم در واقع ابزار توليد و روابط توليدی است.جامعه در ﯾک وضعی به وجود می آﯾد با ﯾک وساﯾل توليد بالخصوص،بعد در درون ھمين جامعه تدرﯾجا ﯾک نوع تضادی که در واقع تضاد ميان زﯾربنا و روبناست به وجود می آﯾد،و تضاد کم کم منجر به انقالب می شود.ما اﯾن حساب را باﯾد ھميشه در دست داشته باشيم که جامعه ھمواره تقسيم می شود به دو طبقه:طبقه ی وابسته به وضع سابق و طبقه ی وابسته به ابزار توليد جدﯾد.طبقه ی وابسته به وضع سابق می خواھد روبنای سابق را که متناسب با ابزار توليد سابق بوده حفظ کند،و طبقه ی دﯾگر طبقه ای است که وابسته به ابزار توليد جدﯾد است و می خواھد روبنای جدﯾد برای جامعه بسازد.اﯾن کشمکش در می گيرد ولی جبرا منتھی به پيروزی طبقه ی وابسته به ابزار توليد جدﯾد خواھد شد)".ھمان/ص(214 می توان از مطالب باال نتيجه گرفت که کاری خوب است که انقالب را تسرﯾع بخشد)ﯾا به عبارتی در راستا و در در مقابل انقالب باشد(.چون تکامل جامعه در گرو برخورد دو متضاد و در نھاﯾت انقالب است.ﯾا "تکامل برای او)آن مکتب( مفھوم ندارد جز انقالبی که ناشی از تضاد ھای درونی جامعه است)".ص (216 حمله ھا در اﯾنجا آغاز می شود: "حال،ھر کار که به سود طبقه ی وابسته به گذشته ی جامعه باشد ضد اخالق است.ھر شکلی بخواھيد به آن بدھيد و ھر اسمی که بخواھيد روی آن بگذارﯾد.اگر شما بگوﯾيد در اﯾن شھر مردمی ھستند مستمند،فقير،برھنه،گرسنه و احيانا از گرسنگی می ميرند،بيمار دارند و دﯾگر کاری نيک تر و اخالقی تر از اﯾن پيدا نمی شود که من شکم ھای ﯾک عده مردم فقير بيچاره ی گرسنه ای را سير کنم،برھنه ھاﯾشان را بپوشانم و بيمار ھاﯾشان را معالجه کنم،می گوﯾد نه،اﯾن کافی نيست.باﯾد ببينی اﯾن کار تو در چه جھتی است؟آﯾا اﯾن کار تو جامعه را زودتر به انقالب می کشاند؟)تکامل ﯾعنی انقالب،انقالب ھم ﯾعنب تکامل( ﯾا انقالب را به تاخير می اندازد؟اگر اﯾن کار تو سبب تسرﯾع انقالب می شود اخالقی است،و اگر سبب تاخير انقالب می شود غير اخالقی است...مثال اگر بنا شود که سعی شما در سير کردن شکم ھا و پوشاندن برھنه ھا و دارو رساندن به بيماران باشد،اﯾن سبب تسکين خاطر مردم محروم می شود،خشمشان را نسبت به طبقه ی حاکم فرو می نشاندو آرامش پيدا می کنند.بنابراﯾن کار بدی است)"...ص(215 ﯾا: "راستی ﯾا دروغ کدام ﯾک اخالقی است؟می گوﯾد:اگر دروغ انقالب را تسرﯾع می کند دروغ،و اگر راستی انقالب را تسرﯾع می کند راستی.امانت ﯾا 974 of 981
خيانت؟مس گوﯾد کدام ﯾک انقالب را تسرﯾع می کند،ھمان.اﯾثار ﯾا غير اﯾثار...صلح ﯾا جنگ)"....ص(217 سعی کرده ام تا نظر آقای مطھری و روند استداللشان را با رعاﯾت کامل امانت بياورم.برای ھمين مطلب به درازا کشيد. جناب بامداد،آﯾا اﯾشان درست می گوﯾد؟آﯾا اخالق مارکسيستی اﯾن است ﯾا خير؟ در واقع من از شما به عنوان ﯾک منبع مارکسيست)چون فعال جز شما منبعی سراغ ندارم( می خواھم اگر نقدی به روند استدالل اﯾشان دارﯾد بنده را ھم از آن مطلع کنيد. معموال آقای مطھری بسياری از آنچه را که در پس زمينه ھای فکری خودشان موجود بوده به افکار مطرح دوران خود از جمله مارکسيسم و ليبراليسم الصاق می کردند ،من مارکسيست نيستم اما فکر ميکنم ﯾکی از جرﯾانھاﯾی که به خوبی مارکسيسم را درﯾافت و آن را در اﯾران پيش برد حزب کمونيست کارگری اﯾران است ،اﯾنھا به خوبی استالينيسم را نقد کرده به چالش ميکشند ) که کشتن انسانھای مخالف را برای پيشبرد انقالب الجرم ميدانست( ،من در ھيچ کجا از سخنرانی ھا و نوشته ھای منصور حکمت ،حميد تقواﯾی و دﯾگر کمونيست ھای اﯾن تيپی ) که به نظر من بيشتر از ھر جرﯾان دﯾگری نه تنھا در سطح کردستان و اﯾران که به طور وسيع تری با مارکس بيشتر از دﯾگر جرﯾانھا تطبيق ميکند ( نشنيدم ﯾا ندﯾدم که اگر دروغ انقالب را تسرﯾع می کند دروغ،و اگر راستی انقالب را تسرﯾع می کند راستی عمل اخالقی است بلکه بيشتر بر عکس اﯾن قضيه را می بينم آنجا که حکمت می گوﯾد "اساس سوسياليسم انسان است" من نشانی از آن بی اخالقی ھا که مطھری مدعی آن در مارکسيسم است نمی بينم . آنچه که مطھری ادعا می کند بيشتر از آنچه با مارکسيسم مشابھت داشته باشد با اخالق اسالمی سازگاری دارد شما اگر دقت کنيد در ھيچ آﯾينی مرز عمل اخالقی و عمل غير اخالقی مانند اسالم در ھم تنيده نيست ، آدمکشی ﯾک عمل غير اخالقی است اما در اسالم به نام جھاد اخالقی است . دروغگوﯾی ﯾک عمل غير اخالقی است اما در اسالم به نام تقيه اخالقی است . زنا ﯾک عمل غير اخالقی است اما در اسالم به نام صيغه و متعه اخالقی است . دزدی ﯾک عمل غير اخالقی است اما در اسالم دزدی از کافر ،غنيمت گيری ،خمس ، زکات ،جزﯾه و انواع دزدی ھای اسالمی اخالقی است .
:mahiye_farari, 09-07-15, 19:07
جناب کسروی ممنون از راھنماﯾيتان.البته مسلما قصد شما تنھا راھنماﯾی و آگاه سازی بود و اميدوارم جناب مزدک با توضيحی نظری و تخصصی اﯾنجانب را ﯾاری نماﯾند.
975 of 981
مزدك بامداد:17:01 ,18-07-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
جناب بامداد پرسشی دارم از اخالق مارکسيستی:
آقای مطھری در کتاب فلسفه ی اخالق و در بخش اخالق کمونيستی آورده است: "...در اﯾن مکتب)کمونيسم( می شود گفت_اگر چه به اﯾن تعبير شاﯾد خودشان نگفته اند ولی می توان اﯾنجور نتيجه گيری کرد_ که ﯾگانه معيار برای اخالق تکامل است.ﯾعنی ھر کاری که جامعه را به پيش ببرد،جامعه را به سوی تحول_که تحول ھم جز در صورت انقالبی اش امکان پذﯾر نيست_ببرد،جامعه را به سوی کمال ببرد،اخالقی است،ھر چه می خواھد باشد،به ھر صورتی و ھر کيفيتی،و ھر کاری مانع تکامل جامعه باشد غير اخالقی است،ھر چه می خواھد باشد)"..مرتضی مطھری/فلسفه ی اخالق/ص(212 سپس منظور از تکامل جامعه را از دﯾد مارکسيسم توضيح می دھد.ﯾعنی منطق دﯾالکتيک را توضيح داده و آن را مثل مارکسيست ھا در مورد جامعه به کار می برد: "عين اﯾن جرﯾان)تکامل دﯾالکتيکی( در جامعه ھم ھست.جامعه در ھر مرحله ای که باشد ضد و نفی و انکار خودش را در درون خودش دارد و ھمان منجر به انقالب در جامعه و تبدﯾل شدن نظام اجتماعی جامعه به ﯾک نظام اجتماعی دﯾگر می گردد،که جبرا نظام اجتماعی جدﯾد کامل تر از نظام اجتماعی سابق است...رﯾشه ی ھمه ی اﯾن ھا ھم در واقع ابزار توليد و روابط توليدی است.جامعه در ﯾک وضعی به وجود می آﯾد با ﯾک وساﯾل توليد بالخصوص،بعد در درون ھمين جامعه تدرﯾجا ﯾک نوع تضادی که در واقع تضاد ميان زﯾربنا و روبناست به وجود می آﯾد،و تضاد کم کم منجر به انقالب می شود.ما اﯾن حساب را باﯾد ھميشه در دست داشته باشيم که جامعه ھمواره تقسيم می شود به دو طبقه:طبقه ی وابسته به وضع سابق و طبقه ی وابسته به ابزار توليد جدﯾد.طبقه ی وابسته به وضع سابق می خواھد روبنای سابق را که متناسب با ابزار توليد سابق بوده حفظ کند،و طبقه ی دﯾگر طبقه ای است که وابسته به ابزار توليد جدﯾد است و می خواھد روبنای جدﯾد برای جامعه بسازد.اﯾن کشمکش در می گيرد ولی جبرا منتھی به پيروزی طبقه ی وابسته به ابزار توليد جدﯾد خواھد شد)".ھمان/ص(214 می توان از مطالب باال نتيجه گرفت که کاری خوب است که انقالب را تسرﯾع بخشد)ﯾا به عبارتی در راستا و در در مقابل انقالب باشد(.چون تکامل جامعه در گرو برخورد دو متضاد و در نھاﯾت انقالب است.ﯾا "تکامل برای او)آن مکتب( مفھوم ندارد جز انقالبی که ناشی از تضاد ھای درونی جامعه است)".ص (216 حمله ھا در اﯾنجا آغاز می شود:
976 of 981
"حال،ھر کار که به سود طبقه ی وابسته به گذشته ی جامعه باشد ضد اخالق است.ھر شکلی بخواھيد به آن بدھيد و ھر اسمی که بخواھيد روی آن بگذارﯾد.اگر شما بگوﯾيد در اﯾن شھر مردمی ھستند مستمند،فقير،برھنه،گرسنه و احيانا از گرسنگی می ميرند،بيمار دارند و دﯾگر کاری نيک تر و اخالقی تر از اﯾن پيدا نمی شود که من شکم ھای ﯾک عده مردم فقير بيچاره ی گرسنه ای را سير کنم،برھنه ھاﯾشان را بپوشانم و بيمار ھاﯾشان را معالجه کنم،می گوﯾد نه،اﯾن کافی نيست.باﯾد ببينی اﯾن کار تو در چه جھتی است؟آﯾا اﯾن کار تو جامعه را زودتر به انقالب می کشاند؟)تکامل ﯾعنی انقالب،انقالب ھم ﯾعنب تکامل( ﯾا انقالب را به تاخير می اندازد؟اگر اﯾن کار تو سبب تسرﯾع انقالب می شود اخالقی است،و اگر سبب تاخير انقالب می شود غير اخالقی است...مثال اگر بنا شود که سعی شما در سير کردن شکم ھا و پوشاندن برھنه ھا و دارو رساندن به بيماران باشد،اﯾن سبب تسکين خاطر مردم محروم می شود،خشمشان را نسبت به طبقه ی حاکم فرو می نشاندو آرامش پيدا می کنند.بنابراﯾن کار بدی است)"...ص(215 ﯾا: "راستی ﯾا دروغ کدام ﯾک اخالقی است؟می گوﯾد:اگر دروغ انقالب را تسرﯾع می کند دروغ،و اگر راستی انقالب را تسرﯾع می کند راستی.امانت ﯾا خيانت؟مس گوﯾد کدام ﯾک انقالب را تسرﯾع می کند،ھمان.اﯾثار ﯾا غير اﯾثار...صلح ﯾا جنگ)"....ص(217 سعی کرده ام تا نظر آقای مطھری و روند استداللشان را با رعاﯾت کامل امانت بياورم.برای ھمين مطلب به درازا کشيد. جناب بامداد،آﯾا اﯾشان درست می گوﯾد؟آﯾا اخالق مارکسيستی اﯾن است ﯾا خير؟ در واقع من از شما به عنوان ﯾک منبع مارکسيست)چون فعال جز شما منبعی سراغ ندارم( می خواھم اگر نقدی به روند استدالل اﯾشان دارﯾد بنده را ھم از آن مطلع کنيد. در گفته ھای مطھری ،برخی موارد " سفسته ی پھلوان پنبه" و برخی نيز فرجام ﯾابی خردناپذﯾر ) استنتاج غير منطقی( بچشم ميخورد. برای روشن شدن موضوع باﯾستی گفت كه آماج كمونيسم /سوسياليسم، بھروزی ھر چه بيشتر آدمی است كه آنھا بوﯾژه به امر نامردمی " بھره كشی آدمی از آدمی " بعنوان بزرگترﯾن گره و بازدارنده ی ھمبودﯾن در اﯾن راه نگاه ميكنند ) .برای پزشكان مثال ً بزرگترﯾن گره در اﯾن راه بيماری سرطان و ﯾا اﯾدز است و غيره(. از سوی دﯾگر ،ماركسيست ھا نميگوﯾند كه باﯾد بيگمان انقالب بكنيم بلكه سخن اﯾن است كه بھره كشان ،بگواھی تارﯾخ ،تا كنون ھرگز حقوق مشروع كارگران و رنجبران را داوخواھانه به آنھا نداده اند و كوچترﯾن امتياز ھم با قربانی ھا و نبرد ھای كم و بيش پرشمار بدست آمده ،از حق بازنشتگی خيلی ساده گرفته تا مرخصی پرداختی برای زاﯾمان و غيره .ﯾعنی ماركسيست ھم مانند ھر آدم بھنجار دﯾگر ،دوست ندارد كه او را با تير بزنند و شكنجه كنند و ﯾا انقالب
977 of 981
كند و برود جلوی تير و ..بلكه او " وادار" به اﯾن ميشود چون راه دﯾگری در پيش پای وی نيست .بيگمان اگر مثال سرماﯾه داران ﯾك كشوری بسيار خردمند و آدمی گرا شدند و حق كارگر را نخوردند، انگيزه و فرنودی برای شورش ھم در دست نيست و آنگاه اگر كسی بگوﯾد كه بياﯾيد انقالب كنيم ،چون ماركسيست ﯾعنی انقالبی ، او را دﯾوانه ميخوانند .ولی شوربختانه ميدانيم كه چنين نيست و ھمواره درخواست ھای رنجبران ،و آزادی خواھان ) كه اﯾن آزادی را برای رسيدن به حق خود ميخواھند و گرنه چاپلوسی و بھره دھی و رنج كشيدن ھمواره آزاد بود!( با سركوب و داغ و درفش روبرو شده اند و برای ھمين ماركسيسم از انقالب و راھكار ھای انقالبی سخن ميگوﯾد ،نه اﯾنكه خود انقالب ،آماج و باﯾسته ی ماركسيسم باشد. از اﯾنجا نميتوان نتيجه گرفت كه ھر كاری كه انقالب را تندا بخشد، درست است چون انقالب خود در راستای بھروزی است ،نميتوان ﯾك عملی را كه برپاد بھروزی باشد و لی گوﯾا در راستای انقالب باشد، از دﯾد ماركسيست درست و اخالقی بشمار آورد ،چون اﯾن ميشود " نقض غرض"* و بر اﯾن پاﯾه ،ﯾك انقالب ھم مانند ھر كار دﯾگر، روش درست و مشخص خود را در ھر ھمبود و كانتكست ھمبودﯾن داردو از راه درست آن نتيجه پاﯾنده و كارساز ميدھد و گرنه مانند تعمير نادرست ﯾك موتور ماشين ،ما را در ميان بيابان دچار موتور- سوزی و گرﯾپاچ ميسازد. اﯾنجاست كه ميرسيم به اﯾن پرسمان " اخالقی" و بدی ﯾا خوبی " صدقه دادن" و ﯾا رفورم بجای انقالب و اﯾنكه باﯾستی اﯾنرا پدﯾرفت و كجا باﯾد نپذﯾرفت و معنی اﯾن نپذﯾرفتن در عمل چيست. روشن است كه درست مانند فيزﯾك الكترﯾسيته ،مثال ً اگر در ﯾك خازن ،اختالف ولتاژ باال باشد ،احتمال جرقه و سوختن خازن ھست و اگر بخواھيم چنين خازنی دارای استواری و پاﯾاﯾی ) ثبات ( باشد ،باﯾد اختالف پتانسيل را جوری نگه دارﯾم كه به جرقه نينجامد و اﯾن در ھمبود ھای بھره كشی ،با ھمان دادن صدقه و كارھاﯾی كه مسيحيت براه انداخت ،مانند نوانخانه و .. ميشد و اسالم ھم اﯾنرا ) برای مسلمين تنھا( برگرفته و دادن صدقه و كمك به بينواﯾان را برای جلوگيری از انفجار طبقاتی و احتماالت شورش و غيره سامان داه است و موضع كمونيست ھا در اﯾن باره اﯾن نيست كه نگذارﯾم كه به كسی صدقه بدھند بلكه ھمواره اﯾن بوده است كه افشاگری بشود كه اﯾن كار مشكل بشر را ھل نميكند بلكه ﯾك حمله به كرامت انسانی است كه بھره كشان نخست اﯾن نعمات را از رنجبران ميدزدند و وسپس با منت نھادن و گدا صفت كردن رنجبران و درخواست وفاداری از آنان ،به آنھا بخشی از دزدی ھا را پس ميدھد ،آنھم در واقع از روی ناچاری و برای نگھداشت منافع دراز مدت تر خود .پس كار كمونيست ھا ھمواره آگاھی رسانی است كه بيشترﯾن بخش تھيه ی شراﯾط انقالبی است ،ﯾعنی سراﯾت ذھنی ،چرا كه شراﯾط عينی انقالب معموال ً ھمواره در دست است و با صدقه و انيھا ھم شراﯾط عينی دگرگونی چندانی پيدا نميكنند و تنھا شراﯾط ذھنی بزﯾان انقالب و بھروزی راستين دگگون ميشوند و باﯾستی از انيرو مبارز ب اانھم از راه ذھنی و انھم از راه درست آن باشد و نه كارشكنی در اﯾن چدقات .بوارونه ،كمونيست ھا ﯾاد ميدھند كه مردم رنجبر ،ھی بيشتر از اﯾن " صدقه" ھا بخواھند ،بعنوان اﯾنكه حق خودشان است كه بدانھا برگردانيده ميشود و ھيچگاه ھيچ ميزان صدقه ای را بسنده ندانسته و خود را وامدار و زﯾر منت صدقه دھنگان ندانند. پس ما ميگوﯾيم ،بله باﯾد دﯾد كه انيكار صدقه دادن و ...در چه راستاﯾی است ولی نميگوﯾيم كه چون در راستای ثبات سرماﯾه داری 978 of 981
است ،كار بدی است ،بلكه ميگوﯾيم كه ناكافی است و حق مردم را درست و ھمه اش را بدھيد و اﯾنكه خود صدقه ھم ای مردم ،از ترس انقالب و شورش شما داده ميشود و نه اﯾنكه دل ارباب برای بچه ھای گرسنه ی شما سوخته باشد .سستی فرنود مطھری ھم در اﯾن نكته ی بارﯾك است كه گفتن ھدف و بدی چيزی = درخواست برچيدن آن كار ،مثال ً صدقه ،و كارشكنی در دادن صدقه و كمك و ...نيست بلكه ماركسيست ھر رفورمی را در راستای راه خودش باﯾد بكار گيرد و در ژرف كردن آن كوشيده و تا ته به سرماﯾه دار تحميل كند ! بر اﯾن پاﯾه ،در ھر جای دﯾگر ھم چنين نيست كه در ماركسيسم ،از ابزاری كه نقض غرض باشد ،سود برده شود و اﯾنكار اگر بشود، آن غير اخالقی است و نه آنچه كه مطھری به ماركسيسم نسبت داده و سپس آنرا محكوم ميكند .برای نمونه ،ھرگز ماركسيسم ،نميآﯾد دروغ را كه اصوال ً بھره كشان با ان زندگی و معاش ميكنند ،رواج دھد كه مردم به بھروزی مثال ً برسند چون زﯾان آن در سرانجام، بيس از سود ان و راھگشای ﯾك ستم و بھره كشی و بدبختی بزرگتر خواھد بود. در اﯾنجا مطھری ،از سطحی بودن آگاھی ھای خوانندگانش ) ﯾا خودش( و ھمچنين از كليشه ھاﯾی كه نزد عوام از چھره ی كمونيسم نگاشته شده سود برده و ھمچنبين داستان انقالب و كوشش در راستای انرا در بيرون از كانتكست آماج اﯾن انقالب ،ﯾعنی دم برﯾده مطرح كرده و به نتيجه ی دلخواه خود رسيده است .ھمچنين از اﯾن ذھيت جا افتاده ی شيعه سود برده است كه بھروزی آدمی بيگمان باﯾد با ﯾك انتقام ) مثال ً مھدی كه مياﯾد ،باﯾد ﯾك گروھی را به انتقام حق خورده شده ی علی بكشد و بر اﯾن پاﯾه ،امدن مھدی با مسالمت و با رفورم ،مطرح نيست( ھمراه باشد ،در حاليكه ماركسيسم اصوال ً با انتقام كاری ندارد و تنھا به برچيده شدن بھره كشی آدم از آدم می اندﯾشد و برای كسی پرونده برای انتقام درست نكرده و انقالب را ھم از روی اروﯾن استقراﯾی باﯾسته ميداند و اگر ھمچنان كه گفتيم ،روزی در پی خردورزی و نيك اندﯾشی ،سرماﯾه داران با رفورم و كم كم ھمه ی حق كارگر و رنجبر را دادند ،موضوع انقالب خود بخود منتفی شده و اصوال ً نيازی به ماركسيسم ھم ندارﯾم ،چرا كه خود اﯾن اﯾده و روش مبارزه ,برای ھمين گرفته حق كارگر و بر اثر ستم بھره كشان كاپيتاليست پدﯾد امده !
•
* در دﯾن ھا بوﯾژه دﯾن اسالم ،آماج چيزی جز " رضای خدا " نيست و از بھروزی بشر سخنی در ميان نيست و برا ی ھمين ھم دروغ و نيرنگ و اﯾنھا ،نقض غرض نيست ،چرا كه رضای خدا در چيرگی دﯾن و ..است.
مزدك بامداد:15:16 ,24-07-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين max :
درود ,مزدک گرامی اﯾن اصل منطقی که میتوان نادرستی ﯾک ادعا را %100 979 of 981
اثبات نمود را میتوانيد بيشتر روشن کنيد؟ برای نمونه ,جاﯾی گفته بودﯾد که "میتوان %100گفت که آب در کنار درﯾا در 50درجه سانتيگراد به جوش نمیآﯾد". چگونه میتوان %100چنين ادعاﯾی نمود ھنگاميکه نمیتوان ھمواره و در کنار ھمه درﯾاھا اﯾن آزماﯾش را انجام داد و ھنگاميکه قوانينی که بر پاﯾه آن آب به جوش میآﯾد میتوانند و ھيچ فرنود قاطعی وجود ندارد که ﯾک شبه دگرگون نشوند؟
برای اثبات ناراستی و ﯾا برھان خلف ،طبق منطق ،تنھا ﯾك نمونه بسنده است ولی بوارونه ،برای اثبات درستی چيزی ،باﯾستی ھمه جا جوان بدھد و تا زمانی درست است كه ﯾك نمونه ی نادرست دﯾده نشود. برای ھمين،م برای اثبات نادرستی انيكه آب در سطح درﯾا در ۵٠درجه مثال به جوش نميآﯾد ،بسنده است كه ﯾكبار آبرا در تراز درﯾا ۵٠ ،درجه گرم كنيد و اگر جوش نيامد ،اﯾن ادعا برای ھميشه و ھمه ی موارد پوچ شده است. ) البته اﯾن مثال بدی است ،چون خود درجه ی سانتيگراد با جوش آمدن آب در تراز درﯾا و ﯾز زدن آن در ھمان تراز تعرﯾف شده است! وﯾكی را ١٠٠ و دﯾگری را صفر گرفته و سپس درجه بندی كرده اند! ولی مھم مھاد است(. مھاد دﯾگر اﯾن است كه ماده دگرگون نميشود قانون ھای رفتاری ان ثابت ھستند. اﯾن ﯾعنی ھمان قانونمندی ماده .پس اگر الكترون اﯾنجا الكترون دﯾگری را دفع ميكند ،ميتوانيم با استواری بگوﯾيم ،در ھر جای دﯾگر كيھان ھم ھمين است ) آنچه دگرگون ميشود ،تنھا چينش ذرات ماده است و نه خود جنس ماده( بھرروی اگر رفتار ماده دگرگون ھم ميشد ،ما نميتوانستيم چنين دگرگونی را ثبت كنيم ،زﯾرا كه خود ما از ماده ساخته شده اﯾم و برای ما اﯾن دگرگونی از انيرو حس نميشد ،حتی اگر مغزمان ھم در اثر اﯾن دگرگونی از ھم نميپاشيد.
•
مزدك بامداد:15:22 ,24-07-09 ,
بازنوشت : نگارنده ی نخستين mahiye_farari :
خيلی ممنونم. حدس می زدم که اﯾراد استدالل از ھمان مقدمه ی نخست باشد.اصال من تا قبل از خواندن اﯾن کتاب چيزی راجع به اخالق از نظر مارکسيسم نشنيده بودم )البته به جز فصل ارتجاع و ترقی از اﯾدئولوژی شيطانی سروش که مستقيما در باره ی اخالق نبود و ماھيتا بحث متفاوتی داشت( و اﯾن شاﯾد از کم اطالعی خودم باشد. خودم معتقدم که آقای مطھری فراموش کرده بوده اند که مارکسيسم ﯾک 980 of 981
تئوری علمی است)ﯾا حداقل داعيه ی علمی بودن دارد( مثل تکامل داروﯾن.ھمانطور که داروﯾن از تئوری تکاملش رای به درستی فاشيسم ھيتلری نمی داد)چون درباره ی ھست ھا تئوری داده و درباره ی باﯾدھا نظری نداده( بر ھمين اساس مارکسيست ھا ھم رای به درستی)ﯾا نادرستی( کاری نمی دھند. اصوال اخالق به عقيده ی من الﯾنحل ترﯾن مسئله ی جھان امروز است.
اتفاقا ً اكنون دﯾگر چنين نيست و اخالق دانشيك ھم تعرﯾف ميشود و آن ھمان رفتار ھمبودﯾن ) اجتماعی( است كه به فرازﯾست بھينه ی ژن ﯾاری كند و آن رفتاری تبھكارانه و نا اخالقی است كه به نابودی و ﯾا كم شدن كيفيت و كميت زندگی ،ﯾعنی در پاد راستای فرازﯾست بھينه ی ژن باشد .دانش ھای نونين چون سوسيوبيولوژی نيز از اﯾنرو اخالق و فداكاری و غيره را با فرازﯾست ژنتيك توضيح داده و ميتوانند كه رفتار اخالقی را برای ھر ھمبود و شراﯾطی معين كنند.
•
981 of 981