For You

  • June 2020
  • PDF

This document was uploaded by user and they confirmed that they have the permission to share it. If you are author or own the copyright of this book, please report to us by using this DMCA report form. Report DMCA


Overview

Download & View For You as PDF for free.

More details

  • Words: 23,883
  • Pages: 85
‫بسم الله الرحمن الرحیم‬ ‫انا انزلناه فی لیله القدر ‪...‬‬ ‫اللهم انی اسئلک من عظمتک باعظمهاوکل عظمتک عظیمه ‪...‬‬ ‫‪ ...‬یا من فی السمآء عظمته ‪ -‬یا من فی الرض ایاته ‪ -‬یا من فی کل شیء‬ ‫دلیله یا ‪................‬‬ ‫گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند در سختیها ‪ ،‬باید زیباترینها را بیافرینند‪...‬روزگارت نیلوفری باد‬ ‫معنی دوستت دارم یعنی چه؟‬ ‫» د« ‪ :‬داشتن تو ‪ ،‬حتی برای لحظه ای ‪ ،‬به تمام عمر بی کسی ام می ارزد ‪ .‬همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را‬ ‫در تمام رویاهایش باور می کند‬ ‫» و« ‪ :‬وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد‬ ‫»س« ‪ :‬سرسپرده ی برق نگاه توام ‪ ،‬لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی‬ ‫»ت« ‪ :‬تک ستاره ی شبهای بی فانوسم شدی روزی که از خدا تکه ای نور طلب کردم‬ ‫»ت« ‪ :‬تپش های قلبم در گرو عشق توست که در رگهای زندگیم جاریست‪.‬‬ ‫»د« ‪ :‬دوری از تو را باور ندارم ‪ ،‬حتی در رویا ‪ ،‬که من ذره ای از وجود عاشقت گشته ام‬ ‫»آ« ‪ :‬آرام دل بیقرار و عاشقم در چشمان روشن تو موج می زند ‪ ،‬وقتی به دریای نا آرام اشکهایم می نگری‬ ‫»ر« ‪ :‬راز مرگ دلتنگی هایم ‪ ،‬روزیست که دستان گرم تو پناه دستان سرد و بی نصیبم باشد‬ ‫»م« ‪ :‬مهتاب می سوزد ‪ ،‬تا ابد ‪ ،‬در آتش عشقت ‪ .‬که درد را به جان خریده است در بازار عاشقی‬

‫خدای من‪ ،‬دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغهء دیروز بود و هراس فردا بر شانه‬ ‫های صبورت بگذارم‪ ،‬آرام برایت بگویم و بگریم‪ ،‬در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟‬ ‫گفت‪ :‬عزیز تر از هر چه هست‪ ،‬تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی‪ ،‬من‬ ‫آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی‪ .‬من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد‪ ،‬با شوق تمام‬ ‫لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم‪.‬‬ ‫گفتم‪ :‬پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی‪ ،‬اینگونه زار بگریم؟‬ ‫گفت‪ :‬عزیزتر از هر چه هست‪ ،‬اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند‪ ،‬اشکهایت به من رسید‬ ‫و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان‪ ،‬چرا که تنها اینگونه می‬ ‫شود تا همیشه شاد بود‪.‬‬ ‫گفتم‪ :‬آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟‬ ‫گفت‪ :‬بارها صدایت کردم‪ ،‬آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی‪ ،‬تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ‬ ‫فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست‪ ،‬از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید‪.‬‬ ‫گفتم‪ :‬پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟‬ ‫گفت‪ :‬روزیت دادم تا صدایم کنی‪ ،‬چیزی نگفتی‪ ،‬پناهت دادم تا صدایم کنی‪ ،‬چیزی نگفتی‪ ،‬بارها گل برایت فرستادم‪،‬‬ ‫کلمی نگفتی‪ ،‬می خواستم برایم بگویی آخر تو بندهء من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که‬ ‫صدایم کردی‪.‬‬ ‫گفتم‪ :‬پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟‬ ‫گفت‪ :‬اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم‪ ،‬تو باز گفتی خدا و من مشتاق‬ ‫تر برای شنیدن خدایی دیگر‪ ،‬من اگر می دانستم تو بعد از علج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول‬ ‫شفایت می دادم‪.‬‬ ‫گفتم‪ :‬مهربانترین خدا ! دوست دارمت ‪...‬‬ ‫گفت‪ :‬عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ‪...‬‬

‫خدایا به خاطر همه عنایاتی که به من داری ازت ممنونم‪ .‬تو تمام لحظه های نیازم فقط خواستمت‪ .‬ولی تو منو واسه‬ ‫همیشه میخوای ‪ .‬توی این لحظه های تردید و تنهایی تنهام نذار‪ .‬قدرت خواستن و رسیدن عطا کن‪ .‬به این وجود ناتوان و‬ ‫کمکم کن تا من بر زمان حكم برانم‪ ،‬نه آنكه گوش به فرمان بادا بادای ایام باشم ‪...‬‬ ‫کمکم کن تا پیش از آنكه مرا بفهمند به سوی دركشان گامها بردارم‬

‫•‬

‫چه می دانی این دل كه پشت پیراهنی از گل سرخ پنهان است‪ ،‬چقدر‬

‫دلتنگ توست؟ اگر دیواره ی دهلیزهایش را ببینی كه با نام تو تزیین شده‪،‬‬ ‫اگر صدای تند وهیجان آلودش را بشنوی‪ ،‬آنگاه شاید كمی‬ ‫•‬

‫ فقط كمی‪ -‬او را درك كنی‪.‬‬‫تو چه می دانی كه این چشم كه از میان تیرهای مژگان و‬ ‫كمان ابروان ردپای تورا دنبال می كند‪ ،‬چقدر مشتاق دیدار توست؟‬ ‫اگر خود را در آیینه اش تماشا كنی و رودهای گرمی كه دمادم از آن‬ ‫جاری می شوند ببینی آن وقت شاید كمی ‪ -‬فقط كمی ‪ -‬به او حق بدهی‪.‬‬ ‫نه‪ ،‬تو اینها را نمی دانی‪ .‬اگر می دانستی حتم داشتم حتی‬ ‫یك لحظه هم مرابا غم هایم تنها نمی گذاشتی و دلت نمی آمد‬ ‫كه شعر هایم را نخوانی‪.‬‬ ‫كاش می دانستی كه هر قطره باران آیینه ای است كه می توانی‬ ‫عشق مرا به خودت در آن ببینی‪ ،‬آنگاه در روزهای بارانی‬ ‫هیچ گاه از قاب پنجره كنار نمی رفتی‪..‬‬

‫•‬

‫با تو بودن‬

‫روزگاری به سامانت ‪ ،‬چون گل خفته با شبنم‬ ‫لذت با تو بودن را ‪ ،‬داشت هر ذره ام باور‬ ‫گرم و مشتاق میچیدی ‪ ،‬سیب شیرین حوا را‬ ‫پوستش ملتهب میشد ‪ ،‬زیر خورشید شهریور‬ ‫طاقی از گوشوار من ‪ ،‬در سرای تو جا مانده‬ ‫بی تو آن طاق بی جفتم ‪ ،‬طاقتم طاق شد دیگر‬ ‫طاق های جدا مانده ‪ ،‬جفت خواهند شد روزی‬ ‫گوشوار مرا با خود ‪ ،‬سوی کاشانه باز آور‬ ‫•‬

‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫•‬ ‫نها همدیگر را دوست ندارند نیست‪.‬‬ ‫که دعوا و جّر و بحث دو نفر با هم به معنى این که آ ‌‬ ‫ىباشد‪.‬‬ ‫نها همدیگر را دوست دارند نم ‌‬ ‫و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آ ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او‬ ‫را ببخشیم‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصل‌هها‪ .‬عشق واقعى نیز همین طور است‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪....‬‬ ‫ىتوانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد‪.‬‬ ‫که ما م ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىخواهم‪.‬‬ ‫ىکشد تا من همان آدم بشوم که م ‌‬ ‫که زمان زیادى طول م ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن‬ ‫ىبینم‪.‬‬ ‫نها را م ‌‬ ‫است آخرین بارى باشد که آ ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىدهیم‪ ،‬صرفنظر از این که چه احساسى داشته باشیم‪.‬‬ ‫که ما مسئول کارهایى هستیم که انجام م ‌‬ ‫من باور دارم ‪....‬‬

‫که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم‪،‬او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىدهد‪ ،‬صرفنظر از‬ ‫که قهرمان کسى است که کارى که باید انجام گیرد را در زمانى که باید انجام گیرد‪ ،‬انجام م ‌‬ ‫پیامدهاى آن‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىآیند و ما را‬ ‫که گاهى کسانى که انتظار داریم در مواقع پریشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند‪ ،‬به کمک ما م ‌‬ ‫ىدهند‪.‬‬ ‫نجات م ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىدهد که ظالم و‬ ‫که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم اّما این به من این حق را نم ‌‬ ‫بیرحم باشم‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫نها آموخت‌هایم بستگى دارد تا به این که چند بار جشن‬ ‫که بلوغ بیشتر به انواع تجربیاتى که داشت‌هایم و آنچه از آ ‌‬ ‫تولد گرفت‌هایم‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که همیشه کافى نیست که توسط دیگران بخشیده شویم‪ ،‬گاهى باید یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم‪.‬‬

‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که صرفنظر از این که چقدر دلمان شکسته باشد دنیا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ایستاد‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که زمین‌هها و شرایط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثیرگذار بود‌هاند اّما من خودم مسئول آنچه که‬ ‫خواهم شد هستم‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که نباید خیلى براى کشف یک راز کندوکاو کنم‪ ،‬زیرا ممکن است براى همیشه زندگى مرا تغییر دهد‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ل متفاوت را ببینند‪.‬‬ ‫که دو نفر ممکن است دقیقًا به یک چیز نگاه کنند و دو چیز کام ً‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫ىشناسیم تغییر یابد‪.‬‬ ‫نها را نم ‌‬ ‫که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آ ‌‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬

‫ىنام‌هها و تقدیرنام‌ههایى که بر روى دیوار نصب شد‌هاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند‬ ‫که گواه ‌‬ ‫آورد‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫که کسانى که بیشتر از همه دوستشان دارم خیلى زود از دستم گرفته خواهند شد‪.‬‬ ‫من باور دارم ‪...‬‬ ‫»شادترین مردم لزومًا کسى که بهترین چیزها را دارد نیست‬ ‫ىکند‬ ‫بلکه کسى است که از چیزهایى که دارد بهترین استفاده را م ‌‬

‫زمانی که خورشید با جداییش‬ ‫هر غروب‬ ‫آسمان را به خون می کشد‬ ‫وآسمان از فرقت یارش‬ ‫دل خون می شود‬ ‫تا زمانی که دوباره او را ملقات کند‬ ‫یکدست همه ی آسمان سیه پوش میشود‬ ‫همراه با شهاب باران اشکهایش‬ ‫به انتظار می ماند‬ ‫آسمان سیه پوش ‪,‬همه تن‬ ‫چشم می شود‬ ‫هزاران چشم به انتظار‬ ‫هزاران دیده با چشمکهای زیاد‬ ‫بی قراری آسمان را در فضای لیتنا هی برای هر عاشق منتظر یاد آور می شود‪.‬‬ ‫خورشید دوباره به آسمان خواهد برگشت‬ ‫هر چند او نیز صبحگاهان دل خونین خود را نیز‬ ‫به آسمان هدیه خواهد کرد‬ ‫وچه زیباست این دلتنگی ها‬ ‫دلتنگی های که گاهی طعم جدایی می دهد‬

‫همانند دلتنگی که آفتاب ومهتاب به هم دارند‬ ‫که این دلتنگی عین جداییست‬ ‫و‪.......................................‬‬ ‫•‬

‫مرگ از زندگی پرسید‪:‬‬

‫آن چیست که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه دهم ؟‬ ‫زندگی لبخدی زد و گفت‪:‬‬ ‫دروغ هایی که در من نهفته هست‬ ‫و حقایقی که تو در وجودت داری!!!‬

‫كاش می دانستی‬ ‫چشم هایم زشكوفایی عشق تو فقط می خواند‬ ‫كاش می دانستی‬ ‫عشق من معجزه نیست‬ ‫عشق من رنگ حقیقت دارد‬ ‫اشك هایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد‬ ‫كاش می دانستی‬ ‫کسی هست كه احساس تو را می فهمد‬ ‫کسی از تب عشق تو دلش می گیرد‬ ‫کسی از غمت امشب به خدا می میرد‬ ‫كاش می دانستی‬ ‫تو فقط مال منی‬ ‫تو فقط مال همین قلب پر از احساس منی‬ ‫شب من با تو سحر خواهد شد‬ ‫تو نمی دانی من‬ ‫چه قدر عشق تو را می خواهم‬ ‫تو صدا كن من را‬ ‫تو صدا كن مرا كه پر از رویش یك یاس شوم‬ ‫تو بخوان تا همه احساس شوم‬ ‫كاش می دانستی‬ ‫شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاك افتاده است‬ ‫به سرم داد بزن‬ ‫تا بدانم كه حقیقت داری‬ ‫تا بدانم كه به جز عشق تو این قلب ندارد كاری‬ ‫باز هم این همه عشق‬

‫این همه عشق برای دل تو ناچیز است‬ ‫آسمان را به زمین وصل كنم؟‬ ‫یا كه زمین را همه لبریز ز سر سبزی یك فصل كنم؟‬ ‫من به اعجاز دو چشمان تو ایمان دارم‬ ‫به خدا تو نباشی‬ ‫بی تو من یك بغل احساس پریشان دارم‬

‫از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت‪:‬حرام است‪.‬‬ ‫از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت‪:‬نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد‪.‬‬ ‫از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟…‬ ‫گفت ‪ :‬سقوط سلسله ی قلب جوان‪.‬‬ ‫از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت‪:‬همپای ‪ love‬است ‪.‬‬ ‫از استاد ادبیات پرسیدند‪:‬عشق چیست؟ گفت ‪ :‬محبت الهیات است ‪.‬‬ ‫از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت ‪ :‬عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد‪.‬‬ ‫از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت ‪ :‬عشق تنها عددی هست که پایان ندارد‬

‫•‬

‫آسمون ابری دل من‬

‫آسمون ابریه اما نمی خواد گریه کنه‬ ‫واسه گریه کردنش یکی بیاد یاری کنه‬ ‫کسی نیست درد دلش رو بدونه‬ ‫غم توی اون چشماشو بخونه‬ ‫کسی نیست مثل دلش تنها باشه‬ ‫توی غربت عاشق فردا باشه‬ ‫کسی نیست درداشو مرهم بذاره‬ ‫روی قبر تنهاییش گل بذاره‬ ‫کسی نیست بیاد بگه عاشقش‬ ‫حتی اگه اون بخواد تو تنهاییام باهاشه‬ ‫هیشکی عشق اون و باور نکرد‬

‫می کشید از ته دل یه آه سرد‬ ‫هیشکی دوست نداشت که اون شادی کنه‬ ‫واسه عاشق بودنش یه دل سیر گریه کنه‬ ‫همه گفتن دیوونس ولش کنین‬ ‫به حرفای اون دیوونه گوش نکنین‬ ‫همه گفتن عاشقی می ره از سرش‬ ‫همه گفتن ار دل تنهاس این هوسه‬ ‫حتی معشوقش یادش نیاورد‬ ‫خنده ای کرد و بهش گفت‬ ‫عشق مرد‬

‫از خدا پرسیدم‪ :‬خدایا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟ خدا جواب داد‪ :‬گذشته ات را بدون هیچ تاسفي بپذیر‪ ،‬با اعتماد‬ ‫زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آینده آماده شو‪ .‬ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز‪ .‬شک هایت‬ ‫را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن‪ .‬زندگي شگفت انگیز است فقط اگر بداني که چطور زندگي کني‬

‫آوای زندگی ام ‪ .‬به گوش زندگی ات نتواند رسید ‪ .‬ولی بیا با هم سخن گوییم باشد که‬ ‫هراس تنهایی را احساس نکنیم‬ ‫کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی‪،‬نه حاشیه ای از یاد رفتنی‬

‫من آن مفهوم مجـّـرد را جسته ام‪.‬‬ ‫پای در پای آفتابی بی مصرف‬ ‫که پیمانه می کنم‬ ‫با پیمانه روزهای خویش که به چوبین کاسه ی جذامیان ماننده است‪.‬‬ ‫من آن مفهوم مجـّـرد را می جویم‪.‬‬ ‫پیمانه ها به چهل رسید و آن برگشت‪.‬‬ ‫افسانه های سرگردانیت‬ ‫ ای قلب در به در! ‪-‬‬‫به پایان خویش نزدیک میشود‪.‬‬ ‫بیهوده مرگ‬

‫به تهدید‬ ‫چشم می دراند‪.‬‬ ‫ما به حقیقت ساعت ها‬ ‫شهادت نداده ایم‬ ‫جز به گونه این رنجها‬ ‫که از عشق های رنگین آدمیان‬ ‫به نصیب برده ایم‬ ‫چونان خاطره ئی هر یک‬ ‫در میان نهاده‬ ‫از نیش خنجری‬ ‫با درختی‪.‬‬ ‫***‬ ‫با این همه از یاد مبر‬ ‫که ما‬ ‫ من وتو ‪-‬‬‫انسان را‬ ‫رعایت کرده ایم‪.‬‬ ‫***‬ ‫درباران وبه شب‬ ‫به زیر دو گوش ما‬ ‫در فاصله ئی کوتاه از بسترهای عفاف ما‬ ‫روسبیان‬ ‫به اعلم حضور خویش‬ ‫آهنگ های قدیمی را‬ ‫با سوت‬ ‫میزنند‪.‬‬ ‫)در برابر کدامین حادثه‬ ‫ایا‬ ‫انسان را‬ ‫دیده ای‬ ‫با عرق شرم‬ ‫بر جبینش؟(‬ ‫***‬ ‫آنگاه که خوشتراش ترین تن ها را به سکه سیمی‬ ‫توان خرید‪،‬‬ ‫مرا‬ ‫ دریغا دریغ ‪-‬‬‫هنگامی که به کیمیای عشق‬ ‫احساس نیاز‬ ‫می افتد‬ ‫همه آن دم است ‪.‬‬ ‫همه آن دم است ‪.‬‬ ‫***‬ ‫قلبم را در مجریِ کهنه ئی‬ ‫پنهان می کنم‬ ‫در اتاقی که دریچه ئیش‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫از مهتابی‬ ‫به کوچه تاریک‬ ‫خم می شوم‬

‫وبه جای همه نومیدان‬ ‫میگریم‪.‬‬ ‫آه‬ ‫من‬ ‫حرام شده ام!‬ ‫***‬ ‫با این همه ‪ -‬ای قلب در به در!‪-‬‬ ‫از یاد مبر‬ ‫که ما‬ ‫ من وتو ‪-‬‬‫عشق را رعایت کرده ایم‪،‬‬ ‫از یاد مبر‬ ‫که ما‬ ‫ من و تو ‪-‬‬‫انسان را‬ ‫رعایت کرده ایم‪،‬‬ ‫خود اگر شاهکار خدابود‬ ‫یا نبود‬ ‫می ترسم عاشقانه ای بنویسم و‬ ‫•‬ ‫عشق تمام شود‬ ‫مثل خوابی که نباید تعریفش کرد‬ ‫یا شادی که آدمها را‬ ‫از حسودی سیاه می کند‬ ‫پس چرخی مهربان می زنم‬ ‫به سعادت نسبی خودم می خندم‬ ‫دنیا را به کاغذ می بخشم و تو را به نفسهایم‬

‫چراغ‬ ‫بیراهه رفته بودم‬ ‫آن شب‬ ‫دستم را گرفته بود و می کشید‬ ‫زین بعد همه عمرم را‬ ‫بیراهه خواهم رفت‬

‫بیست سال در سفر عشق‬ ‫اما جاده هنوز نا شنا خته‬

‫گاه پیروز شدم‬ ‫اغلب از پا افتا دم‬ ‫بیست سال سر در كتاب عشق‬ ‫وهنوز در نخستین برگ‬ ‫از دوردست خاک‬ ‫درگوش من صداست‬ ‫تنها قفط صدا‬ ‫آری فقط صداست‬ ‫آوای نرم دوست‬ ‫فریاد آشناست‬ ‫این صاحب صدا‬ ‫هر لحظه با منست‬ ‫اما ز من جداست‬ ‫من باغ نیستم‬ ‫اما دو غنچه ام‬ ‫در غارت صباست‬ ‫دریا نبوده ام‬ ‫اما دو گوهرم‬ ‫بر خاک ها رهاست‬ ‫یعقوب نیستم‬ ‫اما دو یوسفم‬ ‫د چنگ گرگهاست‬ ‫در این لهیب غم‬ ‫چون کوه آهنم‬ ‫برجا و استوار‬ ‫مغرور و سربلند‬ ‫این درد و این شکیب‬ ‫همتای کیمیاست‬ ‫گویم به خویشتن‬ ‫ای دل صبور باش‬ ‫تدبیر با شماست‬ ‫تقدیر با خداست‬ ‫در این هجوم درد‬ ‫سرمایه امید‬ ‫جانمایه ام دعاست‬ ‫ای دوست ای رفیق‬ ‫بهتر از این دو چیز‬ ‫با من بگو کجاست‬

‫در شب کوچک من ‪...‬افسوس‪ ...‬باد با برگ درختان میعادی دارد‪ ...‬درشب کوچک من دلهره ویرانیست‪ ...‬گوش کن‪...‬‬ ‫وزش ظلمت را می شنوی ؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم‪ ...‬من به نومیدی خود معتادم‪ ...‬پشت این پنجره یک‬ ‫نامعلوم‪ ...‬نگران من وتوست‪ ...‬ای سراپایت سبز‪ ...‬دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار ‪...‬‬ ‫ولبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش های لبهای عاشق من بسپار‬

‫باتو‪،‬همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند‬ ‫باتو‪،‬آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند‬ ‫باتو‪،‬کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند‬ ‫باتو‪،‬زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند‬ ‫ابر‪،‬حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند‬ ‫وطناب گاهواره ام را مادرم‪،‬که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد‬ ‫باتو‪،‬دریا با من مهربا نی می کند‬ ‫باتو‪ ،‬سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند‬ ‫باتو‪،‬نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند‬ ‫باتو‪،‬من با بهار می رویم‬ ‫باتو‪،‬من در عطر یاس ها پخش می شوم‬ ‫باتو‪،‬من درشیره ی هر نبات میجوشم‬ ‫باتو‪،‬من در هر شکوفه می شکفم‬ ‫باتو‪،‬من درمن طلوع لبخند میزنم‪،‬درهر تندر فریاد شوق میکشم‪،‬درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می‬ ‫خندم‪،‬درنای جویباران زمزمه می کنم‬ ‫باتو‪،‬من در روح طبیعت پنهانم‬ ‫باتو‪،‬من بودن را‪،‬زندگی را‪،‬شوق را‪،‬عشق را‪،‬زیبایی را‪،‬مهربانی پاک خداوندی را می نوشم‬ ‫باتو‪،‬من در خلوت این صحرا‪،‬درغربت این سرزمین‪،‬درسکوت این آسمان‪،‬درتنهایی این بی کسی‪،‬‬ ‫غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم‪،‬درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر‬ ‫صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران‪،‬بوی پونه‪،‬بوی خاک‪،‬شاخه ها ی‬ ‫شسته‪ ،‬باران خورده‪،‬پاک‪،‬همه خوش ترین یادهای من‪،‬شیرین ترین یادگارهای من اند‪.‬‬ ‫بی تو‪،‬من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم‬ ‫بی تو‪،‬رنگهای این سرزمین مرا می آزارند‬ ‫بی تو‪،‬آهوان این صحرا گرگان هار من اند‬ ‫بی تو‪،‬کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند‬ ‫بی تو‪،‬زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد‬ ‫ابر‪،‬کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند‬ ‫وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند‬ ‫بی تو‪،‬دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد‬ ‫بی تو‪،‬پرندگان این سرزمین‪،‬سایه های وحشت اند و ابابیل بلیند‬ ‫بی تو‪،‬سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است‬ ‫بی تو‪،‬نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند‬ ‫بی تو‪،‬من با بهار می میرم‬ ‫بی تو‪،‬من در عطر یاس ها می گریم‬ ‫بی تو‪،‬من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم‪.‬‬ ‫بی تو‪،‬من با هر برگ پائیزی می افتم‪.‬بی تو‪،‬من در چنگ طبیعت تنها می خشکم‬ ‫بی تو‪،‬من زندگی را‪،‬شوق را‪،‬بودن را‪،‬عشق را‪،‬زیبایی را‪،‬مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم‬ ‫بی تو‪،‬من در خلوت این صحرا‪،‬درغربت این سرزمین‪،‬درسکوت این آسمان‪،‬درتنهایی این بی کسی‪،‬نگهبان‬ ‫سکوتم‪،‬حاجب درگه نومیدی‪،‬راهب معبد خاموشی‪،‬سالک راه فراموشی ها‪،‬باغ پژمرده ی پامال زمستانم‪.‬‬ ‫درختان هر کدام خاطره ی رنجی‪،‬شبح هر صخره‪،‬ابلیسی‪،‬دیوی‪،‬غولی‪،‬گنگ‪ -‬وپرکینه فروخفته‪،‬کمین کرده مرا بر سر‬ ‫راه‪،‬باران زمزمه ی گریه در دل من‪،‬‬ ‫بوی پونه‪،‬پیک و پیغامی نه برای دل من‪،‬بوی خاک‪،‬تکرار دعوتی برای خفتن من‪،‬‬ ‫شاخه های غبار گرفته‪،‬باد خزانی خورده‪،‬پوک‪،‬همه تلخ ترین یادهای من‪،‬تلخ ترین یادگارهای من اند‬

‫خدایا‪،‬اگرداشتن ذلیل داشتنم میکند‪،‬ندارم کن‬ ‫•‬ ‫خداوندا‪،‬اگرکاشتن اسیرچیدنم میکند‪،‬بیکارم کن‬ ‫اگراندیشه ی خیانت به یاران در سرم افتاد‪،‬برسردارم کن‬

‫اگرلحظه ای به غفلتی در افتادم ‪،‬پیش از سقوط‪،‬هشیارم کن‬ ‫اگرازیادبیماران غافل شدم ‪،‬سخت وبی ترحم ‪،‬بیمارم کن‬

‫عشق‪ ،‬عشق می آفریند‬ ‫عشق‪ ،‬زندگی می بخشد‬ ‫زندگی‪ ،‬رنج به همراه دارد‬ ‫رنج‪ ،‬دلشوره می آفریند‬ ‫دلشوره‪ ،‬جرأت می بخشد‬ ‫جرأت‪ ،‬اعتماد به همراه دارد‬ ‫اعتماد‪ ،‬امید می آفریند‬ ‫امید‪ ،‬زندگی می بخشد‬ ‫زندگی ‪،‬عشق می آفریند‬ ‫عشق ‪،‬عشق می آفریند‬

‫اگر كسی را دوست دارید‪ ،‬آزادش بگذارید‪ .‬اگر به سوی شما باز گشت‪،‬به خاطر آن است كه چنین بایسته بوده است‪ .‬اگر‬ ‫باز نگشت ‪ ،‬به خاطر آن است كه چنین بایسته بوده است‬ ‫چندان بخورم شراب کاین بوی شراب‬ ‫آید ز تراب چون روم زیر تراب‬ ‫گر بر سر خـاک من رسد مخموری‬ ‫از بوی شراب من شود مست و خراب‬

‫شب ها كه دریا‪ ،‬مي كوفت سر را‬ ‫بر سنگ ساحل‪ ،‬چون سوگواران؛‬ ‫شب ها كه مي خواند‪ ،‬آن مرغ دلتنگ‪،‬‬ ‫تنهاتر از ماه‪ ،‬بر شاخساران؛‬ ‫شب ها كه مي ریخت‪ ،‬خون شقایق‪،‬‬ ‫از خنجر ماه‪ ،‬بر سبزه زاران؛‬ ‫شب ها كه مي سوخت‪ ،‬چون اخگر سرخ‬ ‫در پاي آتش‪ ،‬دل هاي یاران؛‬ ‫شب ها كه بودیم‪ ،‬در غربت دشت‬

‫بوي سحر را‪ ،‬چشم انتظاران؛‬ ‫شب ها كه غمناك‪ ،‬با آتش دل‪،‬‬ ‫ره مي سپردیم‪ ،‬در زیر باران؛‬ ‫غمگین تر از ما‪ ،‬هرگز نمي دید‬ ‫چشم ستاره‪ ،‬در روزگاران !‬ ‫اي صبح روشن ! چشم و دل من‬ ‫روي خوشت را آئینه داران !‬ ‫بازآ كه پر كرد‪ ،‬چون خنده تو‬ ‫آفاق شب را‪ ،‬بانگ سواران !‬

‫صداي برگ هاي بي گناه را میشنوم به زمین میخورند و چه مظلومانه میشكنند‬ ‫•‬ ‫كمتر كسي به یاد مي آورد وقار و سر سبزي برگ را‬ ‫که یه زماني بر بلنداي درخت و دست نیافتني بود‬ ‫و اكنون ‪....‬روي زمین و به زیر پا‬ ‫زندگي هرگز یكرنگ نیست‬ ‫این نیز بگذرد‬ ‫حرف بزن‬ ‫ممنوع ترین حرف های جهان‬ ‫از کنار لب های تو که بگذرد‬ ‫کبوتری است که لنه به چشم های من دارد‬ ‫مجاز چون شیر مادر بر دهان معصوم‬ ‫تو فقط حرف بزن‬ ‫بی نام ترین حرف های هستی‬ ‫که نگاهم را‬ ‫در ندیدن های تو‬ ‫ابری می کند‪.‬‬ ‫هیچ چیز بر لب هاي تو ممنوع نیست‬

‫تکه های دلم را باید جمع کنم‬ ‫هنوز دیر نشده‬

‫دوباره می توان عاشق شد‬ ‫آب رفته هم به جوی برمی گردد‬ ‫و عشق پرنده ای می شود‬ ‫که بر شانه های من لنه خواهد کرد‪.‬‬ ‫شکستن که مانع رفتن نیست‬ ‫قلبم تازه تیزتر می برد‬ ‫و راه های مهجور‬ ‫با حضور یک نگاه عاشقانه‬ ‫رونق می گیرد‪.‬‬ ‫من بست می زنم‬ ‫شکسته ترین قلب های جهان را‬ ‫به قلب خود‬

‫زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف‪.‬یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و برگ و‬ ‫گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند‪) .‬دکتر علي شریعتي‬

‫من غم را در سكوت ‪ ،‬سكوت را در شب‪ ،‬شب را در بستر ‪ ،‬بستر را براي اندیشیدن به تو دوست میدارم‪.‬من عشق را‬ ‫در امید ‪ ،‬امید را در تو ‪،‬تو را در دل‪ ،‬دل را در موقع تپیدن به خاطر تو دوست میدارم ‪.‬اي دوست من! خزان را به‬ ‫خاطر رنگش‪ ،‬و بهار را به خاطر شكوفه هایش و خدایي كه دل را براي تپش ‪ ،‬تپش را در پاسخ ‪ ،‬پاسخ را در چشمان‬ ‫قشنگ تو براي عصیان زندگي آفرید دوست میدارم‬ ‫آرزویم اینست ‪...‬نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد‪ ...‬نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز‪ ...‬و به اندازه‬ ‫هر روز تو عاشق باشي عاشق آنکه تو را مي خواهد و به لبخند تو از خویش رها مي گردد و تو را دوست بدارد به‬ ‫همان اندازه که دلت می خواهد‬ ‫ایا روزي خواهد آمد كه نیمه گمشده قلبم را پیدا كنم؟‬

‫شاگردي از استادش پرسید‪ :‬عشق چیست؟‬ ‫استاد در جواب گفت‪ :‬به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور‪ .‬اما در هنگام عبور از گندومزار‪ ،‬به یاد داشته‬ ‫كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچیني؟‬ ‫شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتي طولني برگشت‪.‬‬ ‫استاد پرسید‪ :‬چه آوردي؟‬ ‫و شاگرد با حسرت جواب داد‪ :‬هیچ! هر چه جلو مي رفتم‪ ،‬خوشه هاي پرپشت تر مي دیدم و به امید پیدا كردن پرپشت‬ ‫ترین‪ ،‬تا انتهاي گندمزار رفتم‪.‬‬ ‫استاد گفت ‪ :‬عشق یعني همین!‬ ‫شاگرد پرسید‪ :‬پس ازدواج چیست؟‬ ‫استاد به سخن آمد كه‪ :‬به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور‪ .‬اما به یاد داشته باش كه باز هم نمي تواني به عقب‬ ‫برگردي!‬ ‫شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي برگشت‪.‬‬ ‫استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت‪ :‬به جنگل رفتم و اولین درخت بلندي را كه دیدم‪ ،‬انتخاب كردم‪.‬‬ ‫ترسیدم كه اگر جلو بروم‪ ،‬باز هم دست خالي برگردم‪.‬‬ ‫استاد باز گفت‪ :‬ازدواج یعني همین‬

‫مرا در قبر سیاهی بگذارید تا همه بدانند در سیاهی ترین تاریکی ها جان باخته ام‪.‬‬ ‫هر گاه در جای قبر من تردید داشتید قطعه سنگی را از کوه بغلتانید هر جا آرام‬ ‫گرفت بدانید آنجا قبر من است‪.‬‬ ‫دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند به آنچه خواستم نرسیدم‪.‬‬ ‫چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند تا آخرین لحظه چشم انتظار مانده ام‪.‬‬ ‫موهایم را پریشان بگذارید تا همه بدانند در این دنیا هیچ امید و آرزویی نداشتم‪.‬‬ ‫بوته گلی وحشی در تابوتم بگذارید تا به جای معشوقم همراهم باشد‪.‬‬ ‫تکه یخی روی قلبم بگذارید تا با تابش آفتاب‪،‬آب شود و به جای عزیزم برایم بگرید‪.‬‬ ‫اشتباهي كه یك عمر پشیمانم از آن‬ ‫اعتمادي است كه بر مردم دنیا كردم‬

‫عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی‪ ،‬دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی‪ ،‬غذا نیست که بهش ناخونک بزنی‪،‬‬ ‫رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه ‪ ,‬باید جلوش زانو بزنی‬

‫•‬

‫وقتی پرنده ای را‬

‫معتاد میکنند‬ ‫تا فالی از قفس بدر آرد‬ ‫و اهدا نماید ان فال را به جویندگان خوشبختی‬ ‫تا شاهدانه ای به هدیه بگیرد؛‬ ‫پرواز‪،...‬‬ ‫قصه ئ بس ابلهانه ای است‪.‬‬ ‫نگاهم سرگردون میشه بین زمین و آسمان باد تندی میاد و برگهای زرد و نارنجی و قرمز را که‬ ‫•‬ ‫روی زمین را پوشانده بود از جا میکنه و تو هوا سرگردون به هر طرف میکشونه ‪ ،‬آسمون ابری و خاکستری‬ ‫‪ ...‬دلم تنگ میشه خیلی تنگ‪ ،‬یه قطره اشک میاد پایین انگار بقیه شون پشت سد ایستاده باشن یکهو می‬

‫ربزن ‪...‬دور می شم از ایستگاه ‪،‬کاش کسی نبینه اشکهامو کاش بارون بیاد شر شر‪ ...‬نداشتن چتر بهونه میشه‬ ‫برای گم شدن اشکهام تو بارون‪...‬‬ ‫و این روزگاران خواهند گذشت و سرنوشت نقش خود را به نام "قسمت" ایفا خواهد کرد‪ .‬در گذران ایام است که‬ ‫احساس ها قوی تر و دلها شکسته تر و دلتنگ تر می شوند‪ ...‬خدای من و تو دوستداِر ماست‪ .‬او می داند حال و احوا ِ‬ ‫ل‬ ‫ل مارا‪ ...‬رها باش نازنینم‪ .‬زندگی می چرخد‪ .‬فرداها در کتار هم به این روزگاران لبخند خواهیم زد‬ ‫دِ‬ ‫دلتنگی ای کبوتران آسمان سرنوشتم ‪ ،‬کجایید ؟ تنهاییم بیشتر و بیشتر شده و آفتاب دلم دیگر طلوع نمی کند ای‬ ‫یاس های باغ سرنوشتم ‪ ،‬کی می توان همرنگ شما شد؟ می خواهم با پرستو های مهاجر همسفر شوم و به‬ ‫جایی بروم که چراغ امید در قلب ها روشن باشد‬

‫•‬

‫‪ :‬البته آب ریخته را نتوان به كوزه باز گرداند‪ ،‬اما قانونى هم تدوین نشده كه فكرش را منع كرده باشد ‪ .‬اگر عمر دوباره‬ ‫داشتم مى كوشیدم اشتباهات بیشترى مرتكب شوم‪ .‬همه چیز را آسان مى گرفتم‪ .‬از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر مى‬ ‫شدم‪ .‬فقط شمارى اندك از رویدادهاى جهان را جدى مى گرفتم ‪ .‬اهمیت كمترى به بهداشت مى دادم‪ .‬به مسافرت بیشتر‬ ‫مى رفتم‪ .‬از كوههاى بیشترى بال مى رفتم و در رودخانه هاى بیشترى شنا مى كردم‪ .‬بستنى بیشتر مى خوردم و اسفناج‬ ‫كمتر ‪ .‬مشكلت واقعى بیشترى مى داشتم و مشكلت واهى كمترى‪ .‬آخر‪ ،‬ببینید‪ ،‬من از آن آدمهایى بوده ام كه بسیار‬ ‫ت سرخوشى داشته ام‪.‬‬ ‫ُمحتاطانه و خیلى عاقلنه زندگى كرده ام‪ ،‬ساعت به ساعت‪ ،‬روز به روز‪ .‬اوه‪ ،‬البته منهم لحظا ِ‬ ‫ت خوشى بیشتر مى داشتم‪ .‬من هرگز جایى بدون یك َدماسنج‪ ،‬یك شیشه داروى‬ ‫اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظا ِ‬ ‫قرقره‪ ،‬یك پالتوى بارانى و یك چتر نجات نمى روم‪ .‬اگر عمر دوباره داشتم‪ ،‬سبك تر سفر مى كردم ‪.‬اگر عمر دوباره‬ ‫ت خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى دادم ‪ .‬از مدرسه بیشتر جیم مى‬ ‫ت بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وق ِ‬ ‫داشتم‪ ،‬وق ِ‬ ‫شدم‪ .‬گلوله هاى كاغذى بیشترى به معلم هایم پرتاب مى كردم ‪ .‬سگ هاى بیشترى به خانه مى آوردم‪ .‬دیرتر به‬ ‫رختخواب مى رفتم و مى خوابیدم‪ .‬بیشتر عاشق مى شدم‪ .‬به ماهیگیرى بیشتر مى رفتم‪ .‬پایكوبى و دست افشانى بیشتر‬ ‫مى كردم‪ .‬سوار چرخ و فلك بیشتر مى شدم‪ .‬به سیرك بیشتر مى رفتم ‪ .‬در روزگارى كه تقریبًا همگان وقت و عمرشان‬ ‫ف بررسى وخامت اوضاع مى كنند‪ ،‬من بر پا مى شدم و به ستایش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم‪.‬‬ ‫را وق ِ‬ ‫زیرا من با ویل دورانت موافقم كه مى گوید "شادى از خرد عاقل تر است‬

‫آن سالها كه هنوز دهانم بوي باران مي داد‬ ‫از پدر كه پرواز نكرده بود‬ ‫هرصبحگاه صمیمي آوازي دلنواز مي شنیدم‬ ‫به عادتي زلل ‪.‬‬ ‫یادش سبز پدر ‪ ,‬آسماني ترین مردماني بود كه مي شناختم‬ ‫آبروي بیابان بود ‪ ,‬وقت سفر ‪,‬‬ ‫مادرم مي گفت ‪ :‬دستش پر از پینه بود و‬ ‫خورجین خستگي اش بر دوش‬

‫امروز با هشتاد فصل فاصله هنوز رنج مقدس او‬ ‫میراث ماندگاري ست بر بازوان باور خویش‬ ‫ شما‬, ‫حال مي فهمم آن آواز آشنا را‬ . ‫به حنجره اش ریخته بودي‬ ‫آوازي برایم بخوان‬ . ‫ عطش دارم‬, ‫آن عادت زلل را‬

I don’t know but I believe That some things are meant to be And that you’ll make a better me Everyday I love you I never thought that dreams came true But you showed me that they do You know that I learn somethng new Everyday I love you ‘Cos I believe that destiny Is out of our control (don’t you know that I do) And you’ll never live until you love With all your heart and soul. It’s a touch when I feel bad It’s a smile when I get mad All the little things I am Everyday I love you Everyday I love you boy Everyday I love you ‘Cos I believe that destiny Is out of our control (don’t you know that I do) And you’ll never live until you love With all your heart and soul If I asked would you say yes? Together we’re the very best I know that I am truly blessed Everyday I love you And I’ll give you my best Everyday I love you

‫‪* thanks for teaching me about love and life‬‬

‫چیزهایي كه آموخته ام‪:‬‬ ‫ كسي كه چیزي ندارد كه بخواهد براي خاطر آن جانش را از دست بدهد‪ ،‬چیزي هم ندارد كه بخواهد براي خاطرش‬‫زندگي كند‪.‬‬ ‫ روزي را كه خورشید غروب كرد و تو هیچ كار مفیدي انجام ندادي‪ ،‬جزو عمرت محسوب نكن‪.‬‬‫ زندگي رنگ آمیزي یك تصویر است نه جمع و تفریق كردن‪.‬‬‫ مي تواني ساكت بماني و مردم خیال كنند تو نفهم هستي یا دهانت را بازكني و شك آنان را از بین ببري‪.‬‬‫ اگر به كسي بیست دلر قرض بدهي و او دیگر پیدایش نشود‪ ،‬حتمًا ارزشش را داشته كه بابت ندیدن او آن پول را از‬‫دست بدهي‪.‬‬ ‫ مادرم همیشه میگفت‪ :‬زندگي مثل یك جعبه شكلت است‪ ،‬هیچ وقت نمي فهمي براي چي دلت شكلت میخواهد‪....‬‬‫ بگذارید براي در امان ماندن از خطر دعا نكنم‪ ،‬بلكه دعا كنم تا جسورانه با آن روبرو شوم‪ .‬بگذارید دعا نكنم دردم‬‫ساكت شود‪ ،‬بلكه دعا كنم بتوانم بر آن غلبه كنم‪ .‬بگذارید دنبال دوستي نگردم تا در نبرد زندگي یاري ام كند‪ ،‬بلكه به‬ ‫نیرو و پایداري خودم چشم داشته باشم‪ .‬بگذارید آرزو نكنم همین طور در انتظار بنشینم تا كسي مرا برهاند‪ ،‬بلكه آرزو‬ ‫كنم آنقدر شكیبایي داشته باشم تا بتوانم خود‪ ،‬آزادي ام را به دست آورم‪.‬‬ ‫ یك ساعت خوشي در میان جمع به یك عمر زندگي بي نام و نشان مي ارزد‪.‬‬‫ فقط براي مدت كوتاهي اینجا هستي‪ .‬شتاب مكن و نگران نباش‪ .‬با آسودگي گل هاي سر راهت را ببوي‪.‬‬‫‪ -‬زندگي مانند سكه است‪ .‬میتواني هر طور كه میخواهي آن را خرج كني‪ .‬اما فقط یكبار‪....‬‬

‫در سه كلمه مي توانم آنچه را درباره زندگي آموخته ام بگویم‪ :‬زندگي ادامه دارد‬

‫•‬

‫یوفا زندان ما بی ‪ ,‬گل غم قسمت دامان ما بی‬ ‫جهان ب ‌‬

‫تهای ایوب ‪ ,‬همه گویا نصیب جان ما بی‬ ‫غم یعقوب و محن ‌‬ ‫بابا طاهر‬

‫وحشت از عشق که نه! ترس ما فاصله هاست!!! وحشت از غصه که نه! ترس ما خاتمه هاست!!! ترس بیهوده نداریم!‬ ‫صحبت از خاطره هاست!!!! صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست!! کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست!!!‬ ‫گله از دست کسی نیست!! مقصر دل دیوانه ماست‬

‫خسته ام از این کویر‪ ،‬این کویر کور و پیر‬ ‫•‬ ‫این هبوط بی دلیل‪ ،‬این سقوط ناگزیر‬ ‫ن بی هدف‪ ،‬بادهای بی طرف‬ ‫آسما ِ‬ ‫ابرهای سر به راه‪ ،‬بیدهای سر به زیر‬ ‫!ای نظارۀ شگفت‪ ،‬ای نگاه ناگهان‬ ‫!ای هماره در نظر‪ ،‬ای هنوز بی نظیر‬ ‫!آیه آیه ات صریح‪ ،‬سوره سوره ات فصیح‬ ‫مثل خطی از هبوط‪ ،‬مثل سطری از کویر‬ ‫مثل شعر ناگهان‪ ،‬مثل گریه بی امان‬ ‫مثل لحظه های وحی‪ ،‬اجتناب ناپذیر‬ ‫ای مسافر غریب‪ ،‬در دیار خویشتن‬ ‫!با تو آشنا شدم‪ ،‬با تو در همین مسیر‬ ‫از کویر سوت و کور‪ ،‬تا مرا صدا زدی‬ ‫!دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر‬ ‫این تویی در آن طرف‪ ،‬پشت میله ها رها‬ ‫این منم در این طرف‪ ،‬پشت میله ها اسیر‬ ‫دست خستۀ مرا‪ ،‬مثل کودکی بگیر‬ ‫!با خودت مرا ببر‪ ،‬خسته ام از این کویر‬

‫دستها بال بود هر کسی سهم خودش را طلبید سهم هر کس که رسید ‪،‬داغتر از دل ما بود‪ ،‬ولی نوبت‬ ‫•‬ ‫من که رسید ‪،‬سهم من یخ زده بود! سهم من چیست مگر یک پاسخ ‪،‬پاسخ یک حسرت! سهم من کوچک بود قد‬ ‫انگشتانم عمق آن وسعت داشت وسعتی تا ته دلتنگیها شاید از وسعت آن بود که بی پاسخ ماند‬ ‫بگذارید براي در امان ماندن از خطر دعا نكنم‪ ،‬بلكه دعا كنم تا جسورانه با آن روبرو شوم‪ .‬بگذارید دعا نكنم دردم‬ ‫ساكت شود‪ ،‬بلكه دعا كنم بتوانم بر آن غلبه كنم‪ .‬بگذارید دنبال دوستي نگردم تا در نبرد زندگي یاري ام كند‪ ،‬بلكه به‬ ‫نیرو و پایداري خودم چشم داشته باشم‪ .‬بگذارید آرزو نكنم همین طور در انتظار بنشینم تا كسي مرا برهاند‪ ،‬بلكه آرزو‬ ‫كنم آنقدر شكیبایي داشته باشم تا بتوانم خود‪ ،‬آزادي ام را به دست آورم‬ ‫نه از خاكِم‪،‬نه از بادم؛نه در بندم؛نه ازادم؛نه ان لیلترین مجنون؛نه شیرینم نه فرهادم؛فقط مثل تو غمگینم؛فقط مثل تو‬ ‫دلتنگم‪.‬اگر ابیتر از ابم؛اگر همزاد مهتابم؛بدون تو چه بیرنگم؛بدون تو چه بیتابم‬

‫خسته اي‪ :‬به من تكیه كن اگه تنهایي‪ :‬بیا پیشم اگه بي پناهي‪ :‬پناهتم اگه پول مي خواي ‪ :‬مشترك مورد نظر در دسترس‬ ‫نمي باشد‬

‫مادرم همیشه میگفت‪ :‬زندگي مثل یك جعبه شكلت است‪ ،‬هیچ وقت نمي فهمي براي چي دلت شكلت میخواهد‬ ‫باز گفتم‬ ‫کوه صبرم‬ ‫مثل سنگم‬ ‫عهد بستم‬ ‫نکنم شکوه ز کس‬ ‫بد نگویم به کسی‬ ‫***‬ ‫صبح زودی رفتم‬ ‫گله ها را بردم‬ ‫سر جویی شستم‬ ‫***‬ ‫باز گفتم‬ ‫که تو خوبی و قشنگی و تو مستی‬ ‫و من از روز ازل‬ ‫عاشق تو بودم و هستم‬ ‫***‬ ‫گله ای از تو ندارم‬ ‫چشم بر هر چه که کردی‬ ‫همه بستم‬ ‫***‬ ‫لیک دیدم‬ ‫چشم هایم‬ ‫غرق اشکند‬ ‫غرق اشکند‬ ‫گله دارند‬ ‫از من و عهدی که بستم‬

‫•‬

‫من اگر روح پریشان دارم‬

‫من اگر غصه هزاران دارم‬ ‫گله از بازی دوران دارم‬ ‫دل گریان‪ ٬‬لب خندان دارم‬ ‫به تو و عشق تو ایمان دارم‪...‬‬

‫در غمستان نفسگیر‪ ٬‬اگر‬ ‫نفسم می گیرد‬ ‫آرزو در دل من‬ ‫متولد نشده‪ ٬‬می میرد‬ ‫یا اگر دست زمان در ازای هر نفس‬ ‫جان مرا می گیرد‬ ‫دل گریان‪ ٬‬لب خندان دارم‬ ‫به تو و عشق تو ایمان دارم‪...‬‬ ‫من اگر پشت خودم پنهانم‬ ‫من اگر خسته ترین انسانم‬ ‫به وفای همه بی ایمانم‬ ‫دل گریان‪ ٬‬لب خندان دارم‬ ‫به تو و عشق تو ایمان دارم‪...‬‬

‫عشق را شما چگونه تفسیر مي كنید؟‬ ‫•‬ ‫‪?How Do You Interpret Love‬‬ ‫‪Once a Girl when having a conversation with her lover, asked‬‬ ‫یك بار دختري حین صحبت با پسري كه عاشقش بود‪ ،‬ازش پرسید‬ ‫‪?Why do you like me..? Why do you love me‬‬ ‫چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟‬ ‫‪I can't tell the reason... but I really like you‬‬ ‫دلیلشو نمیدونم ‪...‬اما واقعا‌"دوست دارم‬ ‫‪?You can't even tell me the reason... how can you say you like me‬‬ ‫تو هیچ دلیلي رو نمي توني عنوان كني‪ ...‬پس چطور دوستم داري؟‬ ‫‪?How can you say you love me‬‬ ‫چطور میتوني بگي عاشقمي؟‬

I really don't know the reason, but I can prove that I love U ‫ اما میتونم بهت ثابت كنم‬،‫من جدا"دلیلشو نمیدونم‬ Proof ? No! I want you to tell me the reason ‫ثابت كني؟ نه! من میخوام دلیلتو بگي‬ ,Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful ،‫ چون تو خوشگلي‬...‫ باشه!!! میگم‬..‫باشه‬ ,because your voice is sweet ،‫صدات گرم و خواستنیه‬ ,because you are caring ،‫همیشه بهم اهمیت میدي‬ ,because you are loving ،‫دوست داشتني هستي‬ ,because you are thoughtful ،‫با ملحظه هستي‬ ,because of your smile ،‫بخاطر لبخندت‬ The Girl felt very satisfied with the lover's answer ‫دختر از جوابهاي اون خیلي راضي و قانع شد‬ Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma ‫ اون دختر تصادف وحشتناكي كرد و به حالت كما رفت‬،‫ چند روز بعد‬،‫متاسفانه‬ The Guy then placed a letter by her side ‫پسر نامه اي رو كنارش گذاشت با این مضمون‬ ?Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk ‫ میتوني؟‬،‫ گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حال كه نمیتوني حرف بزني‬،‫عزیزم‬ No! Therefore I cannot love you ‫نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم‬ Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you ‫ پس‬،‫گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حال كه نمیتوني برام اونجوري باشي‬ ‫منم نمیتونم دوست داشته باشم‬ Because of your smile, because of your movements that I love you ‫ براي حركاتت عاشقتم‬،‫گفتم واسه لبخندات‬ Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you ‫اما حال نه میتوني بخندي نه حركت كني پس منم نمیتونم عاشقت باشم‬

‫‪If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore‬‬ ‫اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الن‪ ،‬پس دیگه براي من دلیلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره‬ ‫‪?Does love need a reason‬‬ ‫عشق دلیل میخواد؟‬ ‫‪!!NO! Therefore‬‬ ‫نه!معلومه كه نه!!‬ ‫‪...I Still LOVE YOU‬‬ ‫پس من هنوز هم عاشقتم‬ ‫‪True love never dies for it is lust that fades away‬‬ ‫عشق واقعي هیچوقت نمي میره‬ ‫‪Love bonds for a lifetime but lust just pushes away‬‬ ‫این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره‬ ‫‪"Immature love says: "I love you because I need you‬‬ ‫"عشق خام و ناقص میگه‪":‬من دوست دارم چون بهت نیاز دارم‬ ‫‪"Mature love says "I need you because I love you‬‬ ‫"ولي عشق كامل و پخته میگه‪":‬بهت نیاز دارم چون دوست دارم‬ ‫"‪"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays‬‬ ‫"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصي تو زندگیت وارد بشه‪ ،‬اما قلب حكم مي كنه كه چه شخصي در قلبت‬ ‫بمونه‬

‫هر وقت خواستي بدوني کسي دوستت داره تو چشاش نگاه کن تا عشقو تو چشاش ببیني اگه نگات‬ ‫•‬ ‫کرد عاشقه‪ ،‬اگه خجالت کشید برات میمیره اگه سرشو انداخت پایین ویه لحظه رفت توي فکر بدون که بدون‬ ‫تو میمیره اگه سرشو انداخت و خندید و حرفو عوض کرد بدون که دوستت نداره‬ ‫هروقت كه دل كسي را شكستید روي دیوار میخي بكوب تا ببیني كه چقدر دل شكستي •‬ ‫هروقت كه دلشان را بدست آوردي میخي را از روي دیوار بكن تا ببیني كه چقدر دل بدست آوردي‬

‫اما چه فایده كه جاي میخ ها بر روي دیوار مي ماند‬

‫•‬

‫من گرفتار سنگینی سکوتی هستم‬

‫که گویا قبل از هر فریادی لزم است‬ ‫من تمام هستی ام را در نبرد با سر نوشت‬ ‫در تهاجم با زمان آتش زدم‪...‬‬ ‫ُکشتم‪.........‬‬

‫من به عشق منتظر بودن‬ ‫همه صبر و قرارم رفت‬ ‫بهارم رفت‪...‬‬ ‫عشقم ُمرد‪...‬‬ ‫یارم رفت‬

‫•‬

‫می خواهم با تو بگویم قصه مرگ عشقم را‬

‫میخواهم تو بدانی غم شبهایم را‬ ‫میخواهم که تو بخواهی تن خسته و بیمارم را‬ ‫میخواهم که تو ببوسی لب تبدار مرا‬ ‫میخواهم که بدانی عشق من رفت ز دستم‬ ‫بی انکه بداند من اسیر چشمهایش شدم‬ ‫چشمهای که در ان اثری از عشق نبود‬ ‫میخواهم که فریاد زنم من دوست داشتم کسی را که مرا دوست نداشت‬

‫باتو‪،‬همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند‬ ‫باتو‪،‬آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند‬ ‫باتو‪،‬کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند‬ ‫باتو‪،‬زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند‬ ‫ابر‪،‬حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند‬ ‫وطناب گاهواره ام را مادرم‪،‬که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد‬ ‫باتو‪،‬دریا با من مهربا نی می کند‬ ‫باتو‪ ،‬سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند‬ ‫باتو‪،‬نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند‬ ‫باتو‪،‬من با بهار می رویم‬ ‫باتو‪،‬من در عطر یاس ها پخش می شوم‬ ‫باتو‪،‬من درشیره ی هر نبات میجوشم‬ ‫باتو‪،‬من در هر شکوفه می شکفم‬ ‫باتو‪،‬من درمن طلوع لبخند میزنم‪،‬درهر تندر فریاد شوق میکشم‪،‬درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می‬ ‫خندم‪،‬درنای جویباران زمزمه می کنم‬ ‫باتو‪،‬من در روح طبیعت پنهانم‬ ‫باتو‪،‬من بودن را‪،‬زندگی را‪،‬شوق را‪،‬عشق را‪،‬زیبایی را‪،‬مهربانی پاک خداوندی را می نوشم‬ ‫باتو‪،‬من در خلوت این صحرا‪،‬درغربت این سرزمین‪،‬درسکوت این آسمان‪،‬درتنهایی این بی کسی‪،‬‬

‫غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم‪،‬درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر‬ ‫صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران‪،‬بوی پونه‪،‬بوی خاک‪،‬شاخه ها ی‬ ‫شسته‪ ،‬باران خورده‪،‬پاک‪،‬همه خوش ترین یادهای من‪،‬شیرین ترین یادگارهای من اند‪.‬‬ ‫بی تو‪،‬من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم‬ ‫بی تو‪،‬رنگهای این سرزمین مرا می آزارند‬ ‫بی تو‪،‬آهوان این صحرا گرگان هار من اند‬ ‫بی تو‪،‬کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند‬ ‫بی تو‪،‬زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد‬ ‫ابر‪،‬کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند‬ ‫وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند‬ ‫بی تو‪،‬دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد‬ ‫بی تو‪،‬پرندگان این سرزمین‪،‬سایه های وحشت اند و ابابیل بلیند‬ ‫بی تو‪،‬سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است‬ ‫بی تو‪،‬نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند‬ ‫بی تو‪،‬من با بهار می میرم‬ ‫بی تو‪،‬من در عطر یاس ها می گریم‬ ‫بی تو‪،‬من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم‪.‬‬ ‫بی تو‪،‬من با هر برگ پائیزی می افتم‪.‬بی تو‪،‬من در چنگ طبیعت تنها می خشکم‬ ‫بی تو‪،‬من زندگی را‪،‬شوق را‪،‬بودن را‪،‬عشق را‪،‬زیبایی را‪،‬مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم‬ ‫بی تو‪،‬من در خلوت این صحرا‪،‬درغربت این سرزمین‪،‬درسکوت این آسمان‪،‬درتنهایی این بی کسی‪،‬نگهبان‬ ‫سکوتم‪،‬حاجب درگه نومیدی‪،‬راهب معبد خاموشی‪،‬سالک راه فراموشی ها‪،‬باغ پژمرده ی پامال زمستانم‪.‬‬ ‫درختان هر کدام خاطره ی رنجی‪،‬شبح هر صخره‪،‬ابلیسی‪،‬دیوی‪،‬غولی‪،‬گنگ‪ -‬وپرکینه فروخفته‪،‬کمین کرده مرا بر سر‬ ‫راه‪،‬باران زمزمه ی گریه در دل من‪،‬‬ ‫بوی پونه‪،‬پیک و پیغامی نه برای دل من‪،‬بوی خاک‪،‬تکرار دعوتی برای خفتن من‪،‬‬ ‫شاخه های غبار گرفته‪،‬باد خزانی خورده‪،‬پوک‪،‬همه تلخ ترین یادهای من‪،‬تلخ ترین یادگارهای من اند‬

‫•‬

‫عشق بي منت‬

‫خانه های ژاپن با دیوار هایی ساخته شده است که دارای فضای خالی هستند و آن را با چوب می پو شانند‪.‬‬ ‫در یکی از شهر های ژاپن ‪ ،‬مردی دیوار خانه اش را برای نو سازی خراب می کرد که مارمولکی دید‪ .‬میخ‬ ‫از قسمت بیرونی دیوار به پایین کوبیده شده و به اصطلح مارمولک را میخکوب کرده بود‪.‬‬ ‫مرد چشم بادامی ‪ ،‬دلش سوخت و کنجکاو شد‪.‬وقتی موقعیت میخ را با دقت بررسی کردحیرتزده شد و فهمید‬ ‫این میخ ‪ 10‬سال پیش هنگام ساخت خانه به دیوار کوبیده شده اما‪ ...‬در این مدت طولنی چه اتفاقی افتاده‬ ‫است ؟چگونه مارمولک در این ‪ 10‬سال و در چنین موقعیتی زنده مانده ؛ آن هم در یک فضای تاریک و بدون‬ ‫حرکت ؟‬ ‫چنین چیری امکان ندارد و غیر قابل تصور است!‬ ‫شهروند ژاپنی متحیر این صحنه ‪ ،‬دست از کار کشید و به تماشای مارمولک نشست‪.‬این جانور در ‪ 10‬سال‬ ‫گذشته چه کار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده؟‬ ‫محو نگاه به جانور اسرارآمیز شده بود که سر و کله مارمولک دیگری پیدا شد‪.‬این مارمولک‪ ،‬تکه غذایی به‬ ‫دهان گرفته و برای جفتش برده بود ‪.‬‬ ‫مرد ژاپنی ‪ ،‬ناخواسته انگشت به لب گذاشت و به خود گفت ‪ 10:‬سال مراقبت بی منت ؛ چه عشق قشنگ و بی‬

‫کلکی‪.‬چطور موجودی به این کوچکی می تواند عشقی به این بزرگی داشته باشد اما خیلی وقتها ما انسانها از‬ ‫هم گریزانیم؟‬ ‫به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را‬ ‫تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم‬ ‫به پاکی چشمانم قسم که تا ابد‬

‫چه دلپذیراست‬ ‫اینکه گناهانمان پیدا نیستند‬ ‫وگرنه مجبور بودیم‬ ‫هر روز خودمان را پاک بشوییم‬ ‫شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم‬ ‫و باز دلپذیرو نیکوست اینکه دروغهایمان‬ ‫شکل مان را دگرگون نمی کنند‬ ‫چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم‬ ‫خدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس‬

‫‪wind will blow‬‬ ‫‪eyes with willow‬‬ ‫‪me with tear‬‬ ‫‪night with fear‬‬ ‫‪all with cry‬‬ ‫‪you and the wall‬‬ ‫‪Once I Loved,‬‬ ‫‪Once I need,‬‬ ‫‪Once I Go On,‬‬ ‫‪Oh My lone Love,‬‬ ‫‪So Need to Be,‬‬ ‫‪So I Feel Alone,‬‬ ‫‪Go On to My Heart,Believe that I'm Right,‬‬ ‫‪For the Need to Go On with,‬‬ ‫‪I have Time,I Have Chance,‬‬ ‫‪I need Coming to dance,‬‬ ‫‪Oh My Love,‬‬ ‫‪Coming to me & See what is My Need,‬‬ ‫‪You Will Feel This is My Pain,‬‬ ‫‪But Pain By Pain,‬‬ ‫‪So I Need My Pain,‬‬

Go On to Come, To Challenge With My Desire, And Believe What I Need, Oh My Love, Come On, See! See! See! What I Need!

Your Heart is your Love, Your love is your Family , Your family is your Future , Your future is your Destiny , Your destiny is your Ambition, Your ambition is your Aspiration , Your aspiration is your Motivation , Your motivation is your Belief , Your belief is your Peace , Your peace is your Target , Your target is Heaven, Heaven is no fun without FRIENDS

‫مي دوني آدما بین " الف " تا " ي " قرار دارند‬ ،‫بعضي ها مثل " ب " برات مي میرند‬ ،‫مثل " د " دوستت دارند‬ ،‫مثل " ع " عاشقت مي شوند‬ .‫مثل " م " منتظر مي مونند تا یه روز مثل " ي " یارت بشن‬

I'm Loving Every Moment with You Do you realize how long it's been Where does all my time with you go And all the memories We shared as friends

Reflected-in my heart Is where they show I'm loving every moment with you I'm living in a dream that's comin' true I'm lost in everything you do I love you I'm saving every moment for you You're hidden in a place that's safe and true Lovin' everything we do With every second You hold me near I'm closer to a place I want to be To hear you whisper But no one else can hear I want your love To stay forever-inside of me I'm loving every moment with you I'm living in a dream that's comin' true I'm lost in everything you do I love you I'm saving every moment for you You're hidden in a place that's safe and true Lovin' everything we do In our silence Looking in your eyes I hear words you don't need to say Just hold on baby 'Cause it's reason-I'm prayin' You feel what I feel In every way • • • • •

Where Does My Heart Beat Now So much to believe in We were lost in time Everything I needed

I feel into your eyes Always thought of keepin Your heart next to mine But now that seems so far away Don't know how love could leave Without a trace Where do silent hearts go? Where does my heart beat now Where is the sound That only echoes through the night Where does my heart beat now I can't live without Without feeling it inside Where do all the lonely hearts go Candle in the water, drifting helplessly Hiding from the thunder Come and rescue me Driven by hunger Of the endless dream I'm searching for the hand that I can hold I'm reaching for the arms that let me know Where do silent hearts go? Where does my heart beat now Where is the sound That only echoes through the night Where does my heart beat now I can't live without Without feeling it inside Where do all the lonely hearts go Where do all the lonely hearts go Then one touch overcomes the silence Love still survives Two hearts needing one another Give me wings to fly Where does my heart beat now Where is the sound That only echoes through the night

Where does my heart beat now I can't live without Without feeling it inside I've got someone to give my heart to Feel it getting stronger and stronger And stronger Hearts are made to last Till the end of time

Wishing.... The Angel of Love fill your heart!! The Angel of joy brighten you smile!! The Angel of Justice alert you always!! The Angel of friendship bear you with affection!! That the Angle of Forgiveness make you stronger!! That the Angel of Light illuminate you, and keep you as a emissary, spreading light to all that cross you path!! ________ZZZZ_____________________________ZZZZZ _________ZZZ_____________________________ZZZZZ __________ZZ__________________________ZZZZZZZZZZZZ- - - - - - _________ZZ___________________________ZZZZZZZZZZZ ________ZZ______________________Z_____ZZZZZZZZZZ __________Z _______ZZZZZZZZZZZZ_____________ZZZZ___ZZZZZZZZZ ____ZZZ _______ZZ___________Z____ZZZZZZZZZZZZ___ZZZZZZZ ___ZZZZZ ______ZZ_____________ZZ___ZZZZZZZZZZZZ___ZZZZ____ ZZZZZZZZZZ ______ZZZZZZZZ________ZZ____ZZZZZZZZZZ___ZZZZ___ ZZZZZZZZZZZZ _____ZZ_____ZZZ________ZZ____ZZZZZZZZZZ_ZZZZZZZ_ ZZZZZZZZZZZ ____Z_____ZZZZZ_________Z____ZZZZZZZZZZZZ___ ZZZZZZZZZZZZ ____Z____ZZZZZ__________Z___ZZZZZZZ___ZZ_____ZZ__ ZZZZZZZZ ____Z______ZZ______Z___Z______________ZZZ___ZZZ ____ZZZZZZ ____Z_____________Z____Z_________ZZZZ__ZZZZZZZ

_____Z_____________ZZZZ_______ZZZZZZZZZZZZ_ ZZZZZZZZZZ ______Z______________________ZZZZZZZZZZZ_ZZZ_ ZZZZZZZZZZ ______ZZ_______________________ZZZZZZZZZ_ZZ_ ZZZZZZZZZZZZ ________Z____ZZ_______________ZZZZZZZZZZ_ZZ_ ZZZZZZZZ _________ZZZZZZZZ____________ZZZZZZZZZZZ_Z___ ZZZZZZZZ ________ZZZZZZZZZZZ__________ZZZZZZZZZ___Z___ ZZZZZZZZZ ______ZZ____ZZZ__ZZZZ____________________Z____ZZ __ZZZZ ____ZZ_______________ZZ__________________Z ___________ZZ ___ZZ_________________ZZ_________________Z ___Z_____ZZZZZ_________Z________________Z ___Z____ZZZZZZZ_________Z_____ZZZ______Z ___Z____ZZZZZZZZ________Z______ZZZZ___Z ___Z____ZZZZ___Z________Z_______ZZZ__Z ____Z__________Z________Z_______ZZZZZ _____Z________Z_________Z_______ZZZZ ______ZZZZZZZZ__________Z_______ZZZ ________________________Z______ZZZ _____________ZZZZZZZ___Z______ZZ_____________ ZZZZZZZZ ___ZZZZZ___ZZZZZZ_____Z_____ZZ_______ ZZZZZZZZZZZZZZZZZ ____ZZZZZZZZZZZ______Z____ZZ_______ZZZZZZZZZZ _______ZZ _____ZZZZZZZZZZ_____Z___ZZ________ZZZZZZZZZ __________Z ____ZZZZZZZZZ____ZZ_ZZZZZZ__________ZZZZZZZ __________Z __ZZZZZZZZZZZZZZZZZZZ_____ZZZ_____ZZZZZZZZZZ ______ZZZZZZZZZ______________ZZZZZ_____ZZZ

´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•♥★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•♥ __________@@@@@@@_____________@@@@@@..............- - - - .Once in a Lifetime __________@@@@@@@@___________@@@@@@...............- - - - ... you find a FRIEND ________@@@________@@______@@_______@@@.....who touches not only your heart ________@@___________@@__@@___________@@..........- - - - ......but also your soul...... ________@@____________@@@_____________@@ __________@@___________________________@@ ____@@@@@@______@@@@@____________@@@@@.....Once in a Lifetime __@@@@@@@@@____@@@@@@@@__________@@@.....you DISCOVER someone __@@___________@@@@@@@@@@_______________@@..who stands BESIDE you _@@____________@@@@@@@@@@@_____________@@.........- - - - not over you..... _@@_____________@@@@@@@@@@______________@@ _@@@_____________@@@@@@@@______________@@@ __@@@@_____________@@@@@_____________@@@@.........- - - - ..Once in a Lifetime ____@@@@@@_________________________@@@@@..........- - - - ...if you are

‫‪LUCKY‬‬ ‫‪_________@@__________________________@@...........- - - - .........you find someone‬‬ ‫‪________@@__________@@@@________ @@@...........as I have found YOU...‬‬ ‫@@@_______@@_@_@@_______@@@________‬ ‫@@@_____@@__@__@@_____@@@_________‬ ‫‪__________@@@@@@@__@_____@@@@@@...........Very special people‬‬ ‫‪___________@@@@@____@_______@@@@@.......we can be OURSELVES with,‬‬ ‫‪[email protected] - - - .........talk with, laugh with, hope with,‬‬ ‫‪[email protected] - - - ............and believe with......‬‬ ‫@______________________‬ ‫‪[email protected] - - - ..........This is what we called a ...‬‬ ‫"‪______________________@_____@@@@..................- - - - .....TRUE FRIENDSHIP‬‬ ‫@_____@__@__@@@@______________‬ ‫‪_____________@_______@@@@__@@.....I LOVE YOU....becoz YOU'RE‬‬ ‫‪______________@@@@__@_@@@@..............MY FRIEND......‬‬ ‫@_______________________‬ ‫‪[email protected] MORNING!!!!...‬‬ ‫‪[email protected] you'll have a lovely day that starts right and ends‬‬ ‫‪happy..‬‬ ‫‪[email protected] smiling!!!...‬‬ ‫‪_______________@@@@@@__and wish you a wonderful weekend ahead too!!!!!!!!.....‬‬ ‫`♥´•‪´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.•♥★•.¸¸.•´♥` ★•.¸¸.‬‬ ‫♥•‪★•.¸¸.‬‬

‫للللل للل لللللل ل للللل! للل للللل للل‬ ‫لللللللل للل لل للل للل لللللل‬ ‫للللل للللل لل لل لل لللل لللللل ل للل للل‬ ‫لللللل للللل لللللللل للل لل للل‬ ‫للللل لل للللللل لل لل للللل لل لللل لللللللل‬ ‫لللل لللل‬ ‫لللللل للللل للل للللل لللل لل لل للل لللللل!‬ ‫للل للل لللل لل لل لل لللل‬ ‫لل لللل! للل للل لللل لل لل لل لللللل! للل لللل‬ ‫لللل لل لل لل لللللل! للل‬ ‫للللللل للل لللل لل لل لل للل للل للل لل للل! للل‬ ‫لل ل لللل لللل لل لل لل‬ ‫لل للللل! للل لل للللل للل للل لل لل لللل للل لل‬ ‫للل! للل للل لللل للل لل‬

‫لل للللل للل! للل للل للل للل لل لل لللل لل لل لل‬ ‫لللل! للل لللل للل للل لل لل‬ ‫للللل للللل للل لللل لل للللل! للل لل لللل‬ ‫للللل للل لللل لل لل لل لللل للللل‬ ‫لللل لللل لللل لللل للل لل للللل لللل‪:‬لل لللل‬ ‫للل لللللل لل لللل لللل‬ ‫لل للل للللل‬

‫لل لل لللل‬

‫للللل لللل للل لللللل للللل لل‬ ‫للللللل للللل ‪ .1‬لل للللللل للل لللل للل للللل‬ ‫لللل لللل لللل!! ‪.2‬لللللل لل‬ ‫لللل لل لل لللللل للل للل لللل للل ‪ 666‬لل لللل‬ ‫للل لللل ‪.3‬للل لللللل لللل‬ ‫للللل للل لللل ل للللل للللل لللل للللل للللل ل‬ ‫لللللل لل للل! ‪.4‬للل لل للللل للللل‬ ‫للل للل للل لللللللل لللل للللل! ‪.5‬للل للللل ل‬ ‫للل للللل)للللل للل للللل‬ ‫للل للللل لللل( ‪ .5‬لل ‪ 8‬لل ‪ 20‬للللل للللللل لللل‬ ‫للل للللل لل للل لللل‬ ‫لللللل للللللل‬

‫‪Good morning, God, and thank you‬‬ ‫‪For the glory of the sun,‬‬ ‫‪And thank you for the health I have‬‬ ‫‪To get my duty done.‬‬ ‫‪I shall devote the hours‬‬ ‫‪of this golden day to You,‬‬ ‫‪By honoring Your Holy Name‬‬ ‫‪In everything I do.‬‬

I shall pursue my daily art, Without complaint or fear And spend my every effort To be friendly and sincere. I know there have been many days That I have whiled away, But this is one that I will try To make Your special day. And so, once more, Good Morning, God! And please depend on me, Because I want to honor You



(¯`´•.¸ ¸.•´´¯ `,+.*`,+.♥ (¨`•.•´¨)¸.•´(¯`´•.¸ ¸.•´´ღ♥ஜ Wishing you a HAPPINESS and CONTENTMENT... `•.¸.•´(¨`•.•´¨)..........throughout today...with blessings of love and peace!!!! `•.¸(¨`•.•´¨)♥♫ღ♥ஜ.....HAPPY TERRIFIC TUESDAY MY FRIEND!!! (¨`•.•´¨)¸.•´ `•.¸.•´*´(¨`•.•´¨)............♥♥- - - - - - NICE THOUGHTS♥♥ `•.¸(¨`•.•´¨)♥♫ღ♥ஜ...The ROAD to SUCCESS is not STRAIGHT.... (¨`•.•´¨)¸.•´...............There is a CURVE called FAILURE.... `•.¸.•´* (¨`•.•´¨)......A loop called CONFUSION... `•.¸.•´(¨`•.•´¨)........Speed bumps called FRIENDS.... `•.¸(¨`•.•´¨)♥♫ღ♥ஜ....Red lights called ENEMIES.... (¨`•.•´¨)¸.•´................Cautions lights called FAMILY.... `•.¸.•´* (¨`•.•´¨)......You will have FLAT TIRES called JOBS.... `•.¸.•´(¨`•.•´¨)........ But if you have a SPARE called DETERMINATION... `•.¸(¨`•.•´¨)♥♫ღ♥ஜ.....An engine called PERSEVERANCE.... (¨`•.•´¨)¸.•´.................A driver called GOD..... `•.¸.•´* (¨`•.•´¨)......YOU will make it to a place called...... `•.¸.•´(¨`•.•´¨)...................--- - - - ♥S U C C E S S♥♥!!!!! `•.¸(¨`•.•´¨)♥♫ღ♥ஜ....All we got to do have this "ABC"... (¨`•.•´¨)¸.´..... Ur ABILITY, do a BREAKS, and ur `•.¸.•´* .......................COURAGE!!!!............... ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥- ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥- ♥♥♥♥♥

‫ هر چي مي خواهند مي گويند ولي هر چه‬.‫خانم ها مثل راديو هستند‬ ‫بگو يي نمي شنوند‬ ‫ از هر موضوعي يك فايل اطلعاتي‬،‫خانم ها مثل شبكه اينترنت هستند‬

‫دارند‬ ‫خانم هامثل چسب دوقلو هستند‪ ،‬اگر دستشان با گوشي تلفن مخلوط‬ ‫شد دیگر باید سیم را برید‬ ‫خانم ها مثل موتور گازي هستند‪ ،‬پر سر و صدا ‪ ,‬كم سرعت ‪ ,‬كم طاقت‬ ‫خانم ها مثل رعد و برق هستند‪ ،‬اول برق چشمهاشون مي رسه ‪ ,‬بعد‬ ‫رعد صداشون‬ ‫خانم ها مثل ليمو شيرين هستند‪ ،‬اول شيرين و بعد تلخ مي شوند‬ ‫خانم ها مثل موبايل هستند‪ ،‬هر وقت كاري مهم پيش مي آيد در دسترس‬ ‫نیستند‬ ‫خانم ها مثل گچ هستند‪ ،‬اگر چند دقيقه مدارا كنيد آنچنان سخت مي‬ ‫شوند که هیچ شکلی نمیگیرند‬ ‫خانم ها مثل كنتور برق هستند‪ ،‬هر چند سالي يكبار سن آنها صفر مي‬ ‫شود‬ ‫خانم مثل فلزياب هستند‪ ،‬هرگاه از نزديكي طلفروشي رد مي شوند‬ ‫عکس العمل نشان میدهند‬ ‫اگه تيپ بزنيم بريم سر كار‪ ،‬ميگن ببينم با كي قرار داري؟‬ ‫اگه لباسهاي معمولي بپوشيم‪ ،‬ميگن تواصل' سليقه نداري‬ ‫اگه زياد بگيم دوستت دارم‪ ،‬ميگن باز چه نقشه اي تو سرته‬ ‫اگه نگيم دوستت دارم‪ ،‬ميگن پاي كسه ديگه اي وسطه‬ ‫اگه زياد بهشون زنگ بزنيم‪ ،‬ميگن به من اعتماد نداري‬ ‫اگه زنگ نزنيم‪ ،‬ميگن انگار سرت خيلي شلوغه‬ ‫اگه تو خونه زياد بخنديم‪ ،‬ميگن ديونه شدي‬ ‫اگه كم بخنديم‪ ،‬ميگن بخت النحس‬ ‫اگه شام بخواهيم‪ ،‬ميگن فقط فكر شكمشه‬ ‫اگه شام نخواهيم‪ ،‬ميگن ذليل مرده شام با كي كوفت كردي!‬

‫شما بگين ما چيکار کنيم؟‪..‬‬

‫رفتی و با رفتنت دل خون شده‬ ‫خانه من بی تو ای يارم ويرون شده‬ ‫گرچه عمر آشنايي مان کوتاه بود‬ ‫همچو يک رويای شيرين در خواب بود‬ ‫ليک ارزش در زمان نيست در محتوی است‬ ‫ارزش تو در تو است و اين نعمت است‬ ‫گر چه امروز تقدير ما را کرد از هم جدا‬ ‫نوگل زيبايم را از باغم کرد جدا‬ ‫ليک گفتم لطف حق اينچنين گرديده است‬ ‫راه ما را از هم اينچنين ببريده است‬

‫خداحافظ همـين حـال‬ ‫همين حال که من تنهام‬ ‫خداحافظ به شرطي که بفهمي تر شده چشمام‬ ‫خداحافظ کمي غمگين به ياد اون همه ترديد‬ ‫به ياد آسموني که منو از چشم تو مي ديد‬ ‫اگه گفتم خداحافظ نه اين که رفتنت سادست‬ ‫نه اين که مي شه باور کرد دوباره آخر جادست‬ ‫خداحافظ واسه اينکه نبنديم دل به روياها‬ ‫بدونيم بي تو با تو همين جسم اين دنياست‬ ‫خداحافظ خداحافظ همين حال‬ ‫خداحافظ‬

‫يك شب سرد و غمگين بار سفر رو بستي‬ ‫از شهـر من تو رفتـي قلبـم منـو شكستي‬ ‫به عشق تو لج كردم كشتم تو رو توي قلبم‬ ‫بت تـو رو شكستـم به قتـل عشـق نشستم‬ ‫هرگز در بـاورم نبود بعـد تو عاشق مي شم‬ ‫به پـاي عشـق تـازه افتـاده صادق مي شم‬ ‫يــه روز يــه وقتـي دوبـاره عـادت شــده‬ ‫خواستـن تـو بـي وفـا مثـل عبـادت شـده‬ ‫رفتـم فـراموشت كنـم تـرك آغـوشت كنـم‬ ‫آتش عشق تو نزارشت هميشه خاموشت كنم‬ ‫يك شب سرد و غمگين بار سفر رو بستي‬ ‫از شهـر من تو رفتـي قلبـم منـو شكستي‬ ‫از ديـده كه تـو رفتـي از قلبـم من نرفتـي‬ ‫بت خونـه رو شكستـم شكستـه بت پرستم‬ ‫عشـق اول تـو هستـي عشـق آخـر تو هستي‬ ‫دلي كه با تو خوش بود چه آسون تو شكستي‬ ‫يك شب سرد و غمگين بار سفر رو بستي‬

‫از شهـر من تو رفتـي قلبـم منـو شكستي‬

‫تنهای ام را به عظمت تنهايی دوست می دارم وقتی با تنهايی تنها می شوم از خرسندی سرشارم هر‬ ‫ديداری ‪ ،‬هر کلمی ‪ ،‬هر دوستی زلل تنهايی ام را می شکند کاش هيچ دوستی ‪ ،‬ارزانی اين‬ ‫سخاوت را لحظه ای ‪ ،‬ذره ای از من نخواهد‪ .‬ميدانم بانگ گامی آشنا دوباره ديواره سکوت راخواهد‬ ‫شکست‬ ‫‪Like the sound of silence calling,I hear your voice and suddenly Im falling, lost‬‬ ‫‪in a dream.Like the echoes of our souls are meeting,You say those words and‬‬ ‫‪my heart stops beating.I wonder what it means.What could it be that comes over‬‬ ‫‪me?At times I cant move.At times I can hardly breath.When you say you love‬‬ ‫‪me ,The world goes still, so still inside and When you say you love me,For a‬‬

moment, theres no one else alive Youre the one Ive always thought of.I dont know how, but I feel sheltered in your love.Youre where I belong.And when youre with me if I close my eyes,There are times I swear I feel like I can flyFor a moment in time.Somewhere between the Heavens and Earth ,And frozen in time, Oh when you say those words.When you say you love me The world goes still, so still inside and When you say you love me For a moment, theres no one else alive And this journey that were on.How far weve come and I celebrate every moment.And when you say you love me,Thats all you have to say.Ill always feel this way.When you say you love me The world goes still, so still inside and When you say you love me In that moment,I know why Im alive When you say you love me.Do you know how I love you? Do you know? To zendgi 2 nafar bash : yeki baraye khodet , yeki baraye digaran . baraye khodet zendgi kon , baraye digari zendgi bash hamishe yeki has ke darde deleto behesh begi...vali vay az roozi ke hamoon yeki,darde delet beshe...! bozorgtarin afsoose adami anast ke mikhahad vali nemitavanad va be yad miavarad roozi ra ke mitavanest vali nakhast! vaghti pesari be donya amad be oo shire sag bokhoranid ta rasme vafadari biamozad(foroghe farokhzad) zendegi : shoghe residan be haman fardayist, ke nakhahad amad!! to na dar diroozi va na dar fardayi!! zarfe emrooz por az boodane tost!!!

‫کنارم بخواب و به دورم بتاب و از این لب بنوش و چو تشنه که آبرو‬ • ‫گل آتشی تو حرارت منم من که دیوانه بیقرارت منم من‬ ‫خدا دوست دارد لبی که ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد‬ ‫خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم‬ ‫کنارم بخواب و به دورم بتاب و از این لب بنوش و چو تشنه که آبرو‬ ‫گل آتشی تو حرارت منم من که دیوانه بیقرارت منم من‬ ‫بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار منو لمسم کن و دل را به این عاشقترین بسپار‬ ‫بخواب آرام پیش من منی که بی تو میمیرم لبت را بر لبم بگذار که جان تازه میگیرم‬ ‫خدا دوست دارد لبی که ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد‬ ‫خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم‬ ‫کنارم بخواب و به دورم بتاب و از این لب بنوش و چو تشنه که آبرو‬ ‫گل آتشی تو حرارت منم من که دیوانه بیقرارت منم من‬

Where do I begin? To tell the story of how great a love can be The sweet love story that is older than the sea The simple truth about the love she brings to me Where do I start? With the first hello She gave new meaning to this empty world of mine There's never be another love, another time She came into my life and made the living fine She fills my heart with very special things With angels songs, with wide imaginings She fills my soul, with so much love That anywhere I go I'm never lonely With her around, who could be lonely I reach for her hand It's always there... ‫امروز فردای ديروز است و ديروز فردا‬ ‫و تو‬ ‫بهانه هر روز منی برای زندگی‬ ‫با اين حال‬ ‫امروز بيشتر از هر روز دوستت خواهم داشت‬ ‫تا نه حسرت ديروز را بخورم که رفت‬ ‫ که شايد هرگز نيايد‬،‫نه وعده ی فردا را‬ ‫یادمان باشد از امروز خطائی نکینم‬ ‫گر که در خویش شکستیم صدائی نکنیم‬ ‫پر پروانه شکستن هنر انسان نیست‬ ‫گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم‬ ‫یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم‬ ‫وقت پرپر شدنش ساز و نوائی نکینم‬ .....‫یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند‬

‫ در ميان خنده‬...‫ وسعت تنهائيم را حس نکرد‬...‫هيچ کس ويرانيم را حس نکرد‬ ...‫ در هجوم لحظه هاي بي کسي‬...‫ گريه پنهانيم را حس نکرد‬...‫هاي تلخ من‬

‫درد بي کس ماندنم را حس نکرد‪ ...‬آن که با آغاز من مانوس بود‪ ...‬لحظه‬ ‫پايانيم را حس نکرد‬ ‫سالها پيش كه كودك بودم سرهركوچه كسي بود كه چيني را‪،‬بندميزد با عشق ومن آنروز به خود‬ ‫ميگفتم ‪ :‬آخراين هم شد كار ولي امروز كه ديگراثري ازاونيست نقش يك دل كه بروي چيني است‬ ‫تركي دارد ومن دربه در ‪ ،‬كوي به كوي درپي بند زني ميگردم‬ ‫وقتي كه نيستي‬ ‫كاري كه به كار تو ندارم‬ ‫تنها‬ ‫دلم را سرزنش مي كنم‬ ‫اين حس بي حياي سركش را‬ ‫هفته هاست كه رفته اي‬ ‫اما من امروز‬ ‫تا هم آغوشي رفتم و سه بار تا توهم‬ ‫نصيبم پوزخند آينه شد‬ ‫حال‬ ‫هر چه آه در بساط دارم مي كشم‬ ‫تا كه بداني‬ ‫كاري به كار تو ندارم‬ ‫فقط كمي مرگ مي خواهم انگار‬ ‫ققق قققق قققق قققق ققققق قققق قق ققققق قق قققق قققق‬ ‫قققق! ققق قققق قققققق قققققق قققق قق قققققق‬ ‫قققققققق! ققق قققق ققققق ققققق قققق ققققق قققققق!‬ ‫ققق قققق قققق قققققق قققق قق قق قققق ققققق قق ققققق‬

‫قق قق قققق ق ققق ققق ققق قققق قققق‬ ‫ققققق ققق قق ققققق قق قققق قققق قققق‬ ‫قق قق قق قق ققق ققق قققق ققق قق ققق‬ ‫قق قق ققق ققق قققق قققق قققق قققق‬ ‫ققق قق ققق ق ققق قققق قققق قق ققق‬ ‫ققق قققق قق قق قققق قق قق قق قققق‬ ‫قق قق قققق قق ققق قققق قق قق قق قققق‬ ‫قققق قق قققق ق قققق قققق قققق قققق‬ ‫قق قق قققق قق قق ققق قق قق قق قققق‬ ‫قق ققق قققق ققققق قق قق قققق قققق‬ ‫ققق قق ققققق قق قق ققق قق قققق قققق‬ ‫قق قق قق ققق ققققق قق ققق قققق قققق‬ ‫قق قق ققق قق قق ققققق ققق قققققق‬ ‫ققق قق قققق قق قققققق قق ققق ققققق قققق‬

‫وقتی خواستم زنققدگی کنققم‪ ،‬راهققم را بسققتند‪.‬وقققتی خواسققتم سققتایش کنققم‪ ،‬گفتنققد خرافققات اسققت‪.‬وقققتی‬ ‫خواستم عاشققق شققوم گفتنققد دروغ اسققت‪.‬وقققتی خواسققتم گریسققتن‪ ،‬گفتنققد دروغ اسققت‪.‬وقققتی خواسققتم‬ ‫خندیدن‪ ،‬گفتند دیوانه است‪.‬دنیا را نگه دارید‪ ،‬میخواهم پیاده شوم )دكتر علي شریعتي‬

‫در حضور خارها هم مي شود يك ياس بود‬ ‫در هياهوي مترسك ها پر از احساس بود‬ ‫ميشود حتي براي ديدن پروانه ها‬ ‫شيشه هاي مات يك متروكه را الماس بود‬ ‫بود كاش مي شد حرفي از "كاش مي شد"هم نبود‬ ‫هرچه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود‬ ‫میتوان مانندیک پروانه شد‪ ،‬مثل یک پروانه گل رانازکرد ‪ ،‬صبح رابرروی گلبرگ‬ ‫گلی‪،‬درکنارشبنمی آغازکرد ‪ ،‬میتوان مانندآبی صاف وپاک‪ ،‬ازلب یک چشمه‬ ‫تادریارسید‪،‬ابرشدبالی بالرفت وبعد‪ ،‬برلب خشکیده صحرا چکید‪ ،‬میتوان بادستهای‬ ‫نرم باد‪ ،‬درهواچون بادبادک پرکشید ‪،‬لحظه ای بارقص خودبرصورتی‪ ،‬نقش یک‬ ‫لبخندزیباراکشید‪،‬میتوان بادست خودیک لنه ساخت‪ ،‬سایبان جوجه ای بیچاره‬ ‫شد‪،‬میتوان درفصل سرما ‪،‬فصل برف ‪،‬وصله ای برکفشهایی پاره شد‬

‫‪CANCER‬‬ ‫‪Great Kisser. Very high sex appeal.‬‬ ‫‪Great in bed. Most horny.‬‬

‫‪PISCES‬‬ ‫‪Caring. Smart. Center of attention. Too Sexy, DAMNIT. Very high sex appeal. Has‬‬ ‫‪the last word. Extremely weird but ina good way‬‬

‫‪LIBRA‬‬ ‫‪Very gentle. Nice. Love is one of a kind. Silly andfun! Have own unique sexiness.‬‬ ‫!‪Most caring person you will evermeet‬‬ ‫!!!!!‪AMAZING in Bed.‬‬

‫‪CAPRICORN‬‬ ‫‪Sassy. Intelligent. Sexy. Predict future.‬‬ ‫‪Irrestible, awesome kisser. Great talker.‬‬ ‫‪Always gets what he or she wants. BY FAR the BEST in BED.‬‬ ‫!!!!‪EVERYPERFORMANCE‬‬

‫‪AQUARIUS‬‬ ‫‪Trustworthy. Sexy. Rare to find. Loves being in longrelationships. Extremly‬‬ ‫‪energetic.‬‬ ‫‪Amazing in bed, the BEST lovers.‬‬

ARIES Outgoing. Spontanious. No one to fvck with. Have own uniquesexiness. Unpredictable. Erotic. Funny. Addictive. Take you on trips to the moon inbed.

TAURUS Aggressive. freak in bed. rare to find. loves beingin long relationships. Likes to give a good fight for what theywant. Extremly outgoing. Outstanding kisser. sexual as****.

LEO Great talker. Always the life of the party. Sexy.Horny all the time. Attractive physically or mentally (sumtimesboth) Can be Laid back or Wild. Knows how to have fun. Is reallygood at fvcking . Great kisser.

VIRGO Dominant in relationships.Sexy.AlwaysHorny.Freak in bed. Always wants the lastword.Loud.Caring.Smart.Loves being in long relationships.Addictive . Passionate.

SCORPIO sexy. Talkative. Energetic. Predict future. Mosterotic.Freak in bed.Good kisser. not one to mess with. always getwhat they want.

SAGITTARIUS Spontanious. Horny.High sex appeal. Rare to find. Good when found. Loves being in long relationships.

GEMINI Nice. Love is one of a kind. Great listeners Very Good in bed. Lover not a Fighter But Still Punch Your Lights Out.Trustworth A s w e w a l k o u r p a t h o f l i f e , W e m e e t p e o p l e e v e r y d a y. M o s t a r e s i m p l y m e t b y c h a n c e . B u t , s o m e a r e s e n t o u r w a y. These become special friends Whose bond we can't explain; The ones who understand us And share our joy and pain. Their love contains no boundaries. So, even we are apart. Their presence enhances us With a warmth felt in the heart. T h i s l o v e b e c o m e s a p a s s a g e w a y, W h e n e v e n t h e m i l e s d i s a p p e a r. A n d s o , t h e s e f r i e n d s , G o d s e n d s o u r w a y, Remain forever near

‫سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد‬ ‫عشق اینبار به دیوانه شدن می ارزد‬ ‫گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی‬ ‫جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد‬

‫تیشه بر ریشه ی قصری که در آن شیرین نیست‬ ‫بیستون بی تو به ویرانه شدن می ارزد‬ ‫یوسفم سینه ی من پیرهن پاره ی من‬ ‫ننگ این قصه به افسانه شدن می ارزد‬ ‫خاک خامم عطش آتش و می در دل من‬ ‫بزن آتش که به پیمانه شدن می ارزد‬ ‫شانه ام زیر غم عالم و آدم اما‬ ‫یک نفس زیر سرت شانه شدن می ارزد‬ ‫هیچ راهی که به تو می رسد بن بست نیست‬ ‫آن هنگام که همگام با تو و با ذکر نام مقدس تو‬ ‫در کوچه باغ یادت قدم می زنم‬ ‫آن چنان مسحور عطر دلویز عشق به تو می شوم‬ ‫که همه چیز را از یاد می برم‬ ‫خود را شناورحس میکنم در دریایی بی کرانه ‪ ،‬آرام ‪ ،‬آبی‬ ‫و سرشار از آرامش با تو بودن‬

‫‪As Long As...‬‬ ‫‪As long as there's a breath‬‬ ‫‪left in your body,‬‬ ‫‪there's hope.‬‬ ‫‪As long as mankind‬‬ ‫‪has prowled the earth,‬‬ ‫‪miracles have happened,‬‬ ‫‪restoring life and health.‬‬ ‫‪As long as you have‬‬ ‫‪a loving heart,‬‬ ‫‪God will send much‬‬ ‫‪warmth and love‬‬ ‫‪to you in return.‬‬

‫‪As long as you've been alive,‬‬ ‫‪God has been watching over you‬‬ ‫‪and answering your prayers.‬‬ ‫‪As long as the heaven‬‬ ‫‪and stars exist,‬‬ ‫‪God will be there‬‬ ‫‪for you.‬‬ ‫‪I need you‬‬ ‫‪If one day you feel like crying ?.call me, I don't promise you that I will‬‬ ‫‪make you laugh but I can cry with you.‬‬ ‫‪If one day you want to run away, Don't be afraid to call me. I don't‬‬ ‫‪promise to ask you to stop, But I can run with you.‬‬ ‫‪If one day you don't want to listen to anybody; call me and? I promise to‬‬ ‫‪be very quiet.‬‬ ‫?‪But‬‬ ‫?‪If one day you call and there is no answer. Came fast to see me‬‬ ‫?‪Perhaps I need you‬‬ ‫‪Best wishes‬‬

‫كاش همیشه تاوان باختن در شرط بندي چند لحظه اندیشه بود‬ ‫تاریخهای حک شده روی سنگ گور اشاره کرد ‪ ,‬از تولد ‪....‬تا مرگ ابتدا تاریخح تولدش را به‬ ‫خاطرها آورد و از تاریخ بعدی با اشک یاد کرد ‪ ,‬اما گفت آنچه بیش از این دو اهمیت دارد خط فاصله‬ ‫میان این دو تاریخ است‪ 1998-1934 .‬آن خط فاصله نشان دهنده دورانی است که روی زمین زندگی‬ ‫کرده است‪ ......‬و اکنون تنها کسانی که او را دوست داشتند ‪ ,‬میدانند آن خط کوتاه چقدر می ارزد‪ .‬مهم‬ ‫نیست که چقدر دارائی داشته باشیم ‪ ,‬مهم این است که چطور زندگی کنیم و چقدر دیگران را دوست‬ ‫بداریم ‪ .‬مهم این است که آن خط فاصله را چه طور بگذرانیم ‪.‬پس به این خط طولنی و دشوار فکر‬ ‫کنید‪...‬آیا در این مسیر چیزی هست که بخواهید تغییرش دهید‪ ,‬چرا که هرگز نمیدانید چه مدت زمان‬ ‫برایتان باقی است تا آن را اصلح کنید‪ .‬کاش میتوانستیم سرعتمان را کم کنیم تا بفهمیم چه چیزی‬ ‫حقیقی و چه چیزی واقعی است ‪ ,‬و سعی کنیم بفهمیم دیگران چه احساسی دارند و دوستشان بداریم‪ .‬و‬

‫دیرتر به خشم بیاییم و بیشتر قدردانی کنیم ‪ .‬اطرافیانمان را دوست بداریم و خیلی بیشتر از گذشته به‬ ‫یکدیگر احترام بگذاریم و به هم بیشتر لبخند بزنیم ‪....‬و یادمان باشد که این فاصله بخصوص ممکن‬ ‫است خیلی کوتاه باشد‪.‬در نتیجه ‪ ,‬وقتی درباره شما میگویند و اعمال زندگی تان را بازگو میکنند‪ ...‬به‬ ‫نحوه ای که خط فاصله تان را گذرانیده اید مباهات خواهید کرد‪.‬‬ ‫بعضی وقتها چقدر زود دیر میشه‬ ‫خداوندا تقديرم را زيبا بنويس کمک کم آنچه تو دير ميخواهی من زود نخواهم و آنچه تو زود‬ ‫ميخواهی من دير نخواهم خدايا به من بياموز چگونه ‪ ,‬قوانين بازی زندگی را رعايت کنم‬ ‫سرخوش باشم و در جائی که سکوت کردن دشوار است ‪ ,‬خاموش بمانم‪Teach me O .‬‬ ‫‪Lord! to observe all the rules of the game of life, never to lose my‬‬ ‫‪sense of humor, and always to hold my tongue when it is so‬‬ ‫‪.... !difficult to hold it‬‬

‫زيباترين زمان از آن آن کسی است که ليق تر از هميشه است‬ ‫شادی روزگار از آن آن کسی است که فارغ تر از هميشه است‬ ‫دل ها به يمن حضرت دوست بر هم گره خورند زيباترين گناه از‬ ‫آن آن کسی است که عاشق تر از هميشه است‬ ‫زندگی يک آرزوی دور نيست؛ زندگی يک جست و جوی‬ ‫کور نيست زيستن در پيله پروانه چيست؟ زندگی کن ؛‬ ‫زندگی افسانه نيست گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛‬ ‫هرچه ناپيدا صدايت ميزند جنگل خاموش ميداند تو را؛‬ ‫با صدايی سبز ميخواند تو را; زير باران آتشی در جان‬ ‫توست؛ قمری تنها پی دستان توست‬ ‫دل شبي دور از خيالش سر نكرد‬ ‫گفتمش‪ ،‬افسوس !او باور نكرد‬ ‫چشم بر هم مي نهد من نيستم مي گشايد چشم‪ ،‬من نيستم‬ ‫خود نميدانم خدايا چيستم يك نفر با من بگويد كيستم‬ ‫پيله پروانه از دنيا جداست؛ زندگی يک مقصد بی‬ ‫انتهاست; هيچ جايی انتهای راه نيست؛‬ ‫اين تمامش ماجرای زندگيست‬ ‫‪I'm the girl who will put her head on your shoulder, not because she's‬‬ ‫‪sleepy, but because she wants to be closer to you.‬‬

I'm the girl who likes to be kissed in the rain more than inside your bedroom or in an expensive restaurant. I'm the girl who says,"Okay, but you owe me...", not because I actually want something, but because it means I get to spend more time with you. I'm the girl you can take absolutely anywhere and I will have fun because it means I am spending time with you. I'm the girl who is incredibly picky, but when I find someone I like I want to spend the whole night curled up in their arms. I'm the girl who never forgets all the sweet little things you do for her. I'm the girl who never gives up hope even when I tell others I have. I'm the girl who once I let you into my heart, there's always a place there with your name on it. And even if we spend time apart, I'm the girl who never forgets you. I'm the girl who loves to end a hug with a kiss. I'm the girl who you can talk to about anything. I'm the girl who will brag about you to all of my friends. I'm the girl who will listen to you talk. I'm the girl who loves it when you hug me for no apparent reason. I'm the girl who loves it when you hug me from behind. I'm the girl who loves you for you, and doesn't care what other people say about us. I'm the girl who loves it when you introduce me to your friends as your girlfriend. I'm the girl who loves the feeling when you take me by the hand without saying a word. I'm the girl who loves it when you give me flowers for no apparent

reason. I'm the girl who thinks the world of you. All I want is for us to be together. If your a girl repost this as " I am this girl"... If your a guy repost this as "I want this girl...( you'll be surprised how many guys on your friends list won't repost this) If your a guy who already has this girl repost as I already have this girl.......... The love is to be frank, never lies ... -The love is to say I love you and that he appreciates ... -The love is to be with that person, share everything together is to accept that the other is low, -To be able to tell him: you are someone, you are unique, you are someone important ... It's beautiful love, we must share it with someone you trust That it respects and accepts us as we are ... This confidence is growing day by day with the one who has conquered our heart. That confidence comes with small gestures so small they are, At the person we love and who at the same time do develop that love which transforms every day ... That is what love is for me and if I put it in practice I believe that the woman who is in my life will be filled ....

Good Morning! gd morning to start your day! A night hug warms the heart, a night kiss brightens the day, and a gd morning to start your day!

LOVE YA One morning you will never wake up Do all your friends know you love them? I was thinking...I could die today, tomorrow or next week, and I wondered if I had any wounds needing to be healed, friendships that needed rekindling, or three words needing to be said. Let every one of your friends know you love them. Even if you think they don't love you back, you would be amazed at what those three little words and a smile can do. And just in case GOD calls me home before I see you again...... I LOVE YA!!! Send this to at least 8 people you love and send it back to the person who sent it to you..Live today to the fullest because tomorrow is not promised

A Friend Whos Always There If I could catch a rainbow I would do it just for you, And share with you its beauty On the days you're feeling blue If I could build a mountain You could call your very own, A place to find serenity, A place to be alone If I could take your troubles I would toss them in the sea, But all these things I'm finding Are impossible for me I cannot build a mountain, Or catch a rainbow fair, But let me be what I know best, A friend who's always there Have greeeeeeeeeeeeeaaaaaaaaaaat day

FRIENDSHIP is .... A bond of Love, A medal of Trust. A shoulder in Sadness, A hand in Darkness. A special reason to hold, An ear where secrets can be told. A path to achievement, An appreciater for encouragement. Something that doesn't cost, A jewel never to be Lost !!

‫زندگی يعنی ستردن اشک از گونه‬....‫زندگی يعنی نشاندن لبخند بر دل شکسته ای‬ ‫زندگی يعنی شکفتن در سرزمين‬....‫زندگی يعنی برداشتن بار غم از شانه ای‬...‫ای‬ ‫ سادگی و‬، ‫ زندگی يعنی صداقت‬،‫ مهربانی‬، ‫زندگی يعنی محبت‬...‫ همچون گلی‬....‫قلبها‬ ‫همدلی‬ ‫آخرين بهانه تو براي نبودن با من‬ ‫من بودم‬ ‫من مي روم تا تو بي بهانه‬ ‫با ديگران باشي‬ midoni delam dige donbale parvane ha nemire , kenare panjere nemiyad ba gol ha harf nemizane midoni delam hade aghal tanha nist chon jaigah khodavande,on dostam dare , chera shoma adam ha donbale mohabat hastin vali vaghti kasi be shoma mohabat mikone nemibinin .are midoni delam as dast shoma ghayem shode har chi sedash mizanam javab nemidine( ye bar onghadar gerye kard ke hame tasvir hai zehnam pak shod ) negah mikonam mibinam ba cheshmane gham gerfte o ashk alode konje sinam khabesh borde sedash mikonam mige bezar rahat basham to nagofti dorost mishe, adamha motevajeh mishan ye rozi ke donya arzesh nadare va dosti baghi mimone .chi shod to ke tarafdar adama bodi didi, didi ?!man onha ro khob shenakhtam ke be on ha etemad nadaram delam dobare khabid hala shoma begoo delam rast mige??!!

I addressed the star : what the destiny of the astrayed galaxy is ? where the house of the wandering captain is ? How a tirsty one could achieve whater with the fraud of illusion ? the star answered :Be silent , seize the time

‫ستاره را گفتم‬ ‫کجاست مقصد این کهکشان سرگشته ؟‬ ‫کجاست خانه ی این ناخدای سرگردان ؟‬ ‫کجا به اب رسد تشنه با فریب سراب ؟‬ ‫خموش لحظه را دریاب‬: ‫ستاره گفت‬

Do not forget..... To love is nothing...... To be loved is something...... To love and be loved is everything...... I love you.....I hope you love me too..... kash mishoud adama hadagal be khodeshon doroug nemigoftan

khash!

I'm sorry I'm sorry if i'm not pretty enough to be "Your girl" I'm sorry that I don't want to have sex every minute of the day.

I'm sorry that I'm not a playboy bunny so I can act like a pornstar for you.

I'm sorry if I don't have a dream body that turns you on. I'm sorry if I won't drop down to my knees to get you to like me. I'm sorry if my hair isn't long enough. I'm sorry if I'm not the "hottest" girl you've ever seen. I'm sorry if loving you isn't enough. I'm sorry if being your friend through thick and thin makes no difference. I'm sorry that I try my best to get you to like me but, then get hurt. But most of all; I'm sorry that most guys can't accept a girl for who they really are. and I'm sorry that most guys will read this and post it and may agree with it but after 5 minutes they forget about it and do the same thing all over again. GUYS! Just think about it, about how you treat girls. You treat them like shit & all they want to do is be loved by you. Think about it. If you're a girl and you agree with this letter, repost as "I'm sorry =[" If you're one of the few GUYS with enough balls to repost and you would never make your girl feel this way, repost as"I love you just the way you are..

‫ چون از دوست داشتن می ترسبیم وببرای دوسبت داشبتن دنببال‬، " ‫" بیماری" اکثر ما آدمها از بسته بودن " قلبمونه‬ ‫ ببرای همیبن دلمبون هبرروز کوچیکبتر و‬. ‫ " تصویر" و " شبرطی" کبه بتبونیم درکبش کنیبم‬، ‫دلیل و شرط می گردیم‬ ‫ و مببا بیمببار و بیمببارترمی شببیم ! پببس بببرای‬. . . ! ‫ تا جایی که دیگه هیچکببس از تببوش رد نمببی شببه‬، ‫کوچیکتر میشه‬ ‫ کسی رو‬. . . ‫هممون دعا می کنم که روزی برسه که دروازه قلبمون برای "همه " باز باشه ! کسی رو انتخاب نکنیم‬ " ‫ کسبی رو بیبرون ننببدازیم و از خودمببون نرونیبم ! چبرا کبه "صبورتمون" اگببر چبه " رنگهببا " و‬. . . ‫پبس نزنیبم‬ ‫ اینببو‬. . . ! ‫ ولی "درون" هممون "یکیه " ! روح زیبای خداوند در رگهای هممون جبباریه‬، ‫شکلهای " مختلفی داره‬ ‫ پببس در ایببن‬. ‫بدونیم که ما هرکدوم داریم " نقشهای" خودمون رو بازی می کنیم ! و "باید" های خودمون رو داریم‬ ‫ چرا که تنها " یکسان نگریستن " و "عشق" بببدون انتخبباب‬، ‫ به نقش خودمون ارزش بیشتری ندیم‬، "‫ایفای "نقش‬ . . . ! ‫و نامحدوده که می تونه ما رو به "رهایی" و درک هستی برسونه‬

Love is being happy for the other person when they are happy,being sad for the person when they are sad,being together in good times,love is source of strength.Love is being honest with yourself at all times,being honest with other person at all times,telling ,listening,respecying the truth and never pretending,Love is the source of reality.Love is an understanding that is so complete that you feel as if you are a part of the other person accepting the other person just the way they are and not trying to change them to be something else Love is the source of unity.Love is the freedom to pursue your own desires while sharing your experiences with the other person the growth of one individual alongside of and together with the growth of another individual ,Love is the source of success.Love is the excitement of planning things together the excitement of doing things together ,Love is the source of the future. Love is the funy of storm the calm in the rainbow Love is the source of passion ‫مگر عشق مرا در سر نداري؟‬ ‫مگر تنهايي ام باور نداري؟‬ ‫مگر در راه عشقت آخري نيست‬ ‫كه اين ره رفتي آخر نداري‬ ‫همه طعنه زنند بر اين دل چاك‬ ‫كه در دشت جنون ياور نداري‬

‫ببين تنها منم رسواي گردون‬ ‫چرا رسوايي ام باور نداري‬

‫وقتي تو نيستي ‪ ،‬نه هست هاي ما چونان که بايدند نه بايدها‬ ‫هر روز بي تو روز مباداست‬ ‫آيينه ها در چشم ما چه جاذبه اي دارند‬ ‫آيينه ها که دعوت ديدارند‪ ،‬ديدارهاي کوتاه از پشت هفت ديوار‬ ‫ديوارهاي صاف ‪ ،‬ديوارهاي شيشه اي شفاف‬ ‫ديوارهاي تو‪ ،‬ديوارهاي من ‪ ،‬ديوارهاي فاصله بسيارند‬ ‫آه ‪ ،‬ديوارهاي تو همه آيينه اند ‪ ،‬آيينه هاي من همه ديوارند ‪...‬‬ ‫وقتي تو نيستي‬

‫بي تو‪ ،‬مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم‬ ‫همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم‬ ‫شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم‬ ‫شدم آن عاشق ديوانه كه بودم !‬ ‫در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد‬ ‫باغ صد خاطره خنديد‬ ‫عطر صد خاطره پيچيد‬ ‫يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم‬ ‫پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم‬ ‫ساعتي بر لب آن جوي نشستيم‬ ‫تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت‬ ‫من همه محو تماشاي نگاهت‬ ‫آسمان صاف و شب آرام‬ ‫بخت خندان و زمان رام‬ ‫خوشه ماه فرو ريخته در آب‬ ‫شاخه ها دست برآورده به مهتاب‬ ‫شب و صحرا و گل و سنگ‬ ‫همه دل داده به آواز شباهنگ‬

‫يادم آمد ‪ :‬تو بمن گفتي ‪:‬‬ ‫ازين عشق حذر كن !‬ ‫لحظه اي چند بر اين آب نظر كن‬ ‫آب ‪ ،‬آئينة عشق گذران است‬ ‫تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است‬ ‫باش فردا ‪ ،‬كه دلت با دگران است‬ ‫تا فراموش كني ‪...... ............ ،‬چندي ازين شهر سفر كن !‬ ‫با تو گفتم ‪:‬‬ ‫حذر از عشق ؟‬ ‫ندانم‬ ‫سفر از پيش تو ؟‬ ‫هرگز نتوانم‬ ‫روز اول كه دل من به تمناي تو َپر زد‬ ‫چون كبوتر لب بام تو نشستم‬ ‫تو بمن سنگ زدي ‪ ،‬من نه رميدم ‪ ،‬نه گسستم‬ ‫باز گفتم كه ‪ :‬تو صيادي و من آهوي دشتم‬ ‫تا به دام تو درافتم ‪ ،‬همه جا گشتم و گشتم‬ ‫حذر از عشق ندانم‬ ‫سفر از پيش تو هرگز نتوانم ‪ ،‬نتوانم … !‬ ‫اشكي از شاخه فرو ريخت‬ ‫مرغ شب نالة تلخي زد و بگريخت !‬ ‫اشك در چشم تو لرزيد‬ ‫ماه بر عشق تو خنديد‬ ‫يادم آمد كه دگر از تو جوابي نشنيدم‬ ‫پاي در دامن اندوه كشيدم‬ ‫نگسستم ‪ ،‬نرميدم‬ ‫رفت در ظلمت غم ‪ ،‬آن شب و شبهاي دگر هم‬ ‫نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم‬ ‫نكني ديگر از آن كوچه گذر هم !‬ ‫بي تو ‪ ،‬اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم‬ ‫‪STUCK IN A MOMENT YOU CAN'T GET OUT OF‬‬ ‫‪May 17, 2007, 12:26 am‬‬

‫‪I'm not afraid of anything in this world‬‬ ‫‪There's nothing you can throw at me that I haven't already heard‬‬ ‫‪I'm just trying to find a decent melody‬‬ ‫‪A song that I can sing in my own company‬‬ ‫‪I never thought you were a fool‬‬ ‫‪But darling, look at you‬‬ ‫‪You gotta stand up straight, carry your own weight‬‬ ‫‪These tears are going nowhere, baby‬‬ ‫‪You've got to get yourself together‬‬ ‫‪You've got stuck in a moment and now you can't get out of it‬‬ ‫‪Don't say that later will be better now you're stuck in a moment‬‬ ‫‪And you can't get out of it‬‬

I will not forsake, the colors that you bring But the nights you filled with fireworks They left you with nothing I am still enchanted by the light you brought to me I listen through your ears, and through your eyes I can see And you are such a fool To worry like you do I know it's tough, and you can never get enough Of what you don't really need now ... my oh my You've got to get yourself together You've got stuck in a moment and you can't get out of it Oh love look at you now You've got yourself stuck in a moment and you can't get out of it I was unconscious, half asleep The water is warm till you discover how deep I wasn't jumping for me it was a fall It's a long way down to nothing at all You've got to get yourself together You've got stuck in a moment and you can't get out of it Don't say that later will be better now You're stuck in a moment and you can't get out of it And if the night runs over And if the day won't last And if our way should falter Along the stony pass And if the night runs over And if the day won't last And if your way should falter Along the stony pass It's just a moment This time will pass.

‫نـيـسـتــش !‬ ‫نمی دونم كجاسـت ؟!‬ ‫چه می كـنـه ؟‬ ‫ولي مـيـدونـم كـه ندارمـش ‪...‬‬ ‫~~~~~~~~~~~~‬ ‫هيچ وقت نخواستم كه تو رو با چشمـات به ياد بـيـارم‬ ‫نمي خواستم كه تو رو ‪ ،‬تو گم ترين آرزوهام ببينم‬ ‫نميخواستم كه بي تو به ديوارها بگم هنوزم دوستـت دارم ‪...‬‬ ‫آخه تو حول و ولي پريـشونـيهـام ‪ ،‬تورو نداشتـم !‬ ‫تو گير و دار اي بابا دل تو هيچ و حال او خوش ‪،‬‬ ‫ای بی ‌مروت ‪ ،‬ديگه دلي ميمـونه كه جور دل كبوتر بـتـپـه ؟!‬ ‫كـه با تو از جون زندگي اش بـگـه ؟‬ ‫بگه كه هـنــوز زنـدســـت ؟!‬ ‫~~~~~~~~~~~~‬ ‫اگه صدا صداي مـنـه ‪،‬‬ ‫نـفـس اگه نـفـس تو ‪،‬‬ ‫بذار كه اون خوش غيرت هـاش بــدونـن ‪:‬‬ ‫كه دل ‪ ،‬ديگه دل من نيست !‬ ‫نه ديگه اين دل واسه ما دل نـمـيـشـــه‬ ‫بر بال تنهايی خويش تا مرز نبودنت سرک خواهم کشيد تا شايد لحظه ها‬ ‫خاطرات بودنمان را بر کاغذ خط خطی ذهن تو ديکته کند و تو به ياد آوری که‬ ‫من نه تنها به خاطر غرور تو بلکه به خاطر تنهايی خود اين بازی بی هدف‬ ‫رو ودا گفتم تا با اين تنهايی به نهايت عشق و دوست داشتن برسم‬

‫روح تـو آبـــــي‬ ‫عشق تـو قـرمـز‬ ‫در جـاده هـاي سيـاه تـرديـد‬

‫تا به تـو برسم كبــود شده‬ ‫از هم قفس شدن‬ ‫تا هم نفس شدن‬ ‫بسيار فاصله است‬ ‫هيچ رودخانه ای را نمی توان با‬ ‫سيم خار دار مسدود کرد‬ ‫عشق طرح ساده لبخند ماست‬ ‫معنی لبخند ما پیوند ماست‬ ‫عشق را با دست های مهربان‬ ‫هر که قسمت می کند مانند ماست‬ ‫عشق یعنی اینکه ما باور کنیم‬ ‫یک دل دیگر ارادتمندماست‬ ‫دوستی همسایه ی نزدیک ما‬ ‫مهربانی نیز خویشاوند ماست‬ ‫شرح مبسوط زیان و سود عشق‬ ‫چشم غمگین و دل خرسند ماست‬ ‫گرچه ما خود را نصیحت می کنیم‬ ‫عشق اما بی خیال پند ماست‬ ‫دست خوبت را به دست من بده‬ ‫دستهای ما پل پیوند ماست‬ ‫در همه قاموسهای معتبر‬ ‫عشق تنها واژه پیوند ماست‬ ‫کیست عریان تر زما در متن عشق‬

‫فردي از پروردگار درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد‪.‬خداوند‬ ‫پذيرفت‪ .‬او را وارد اتاقي نمود که جمعي از مردم در اطراف يک ديگ بزرگ غذا‬ ‫نشسته بودند‪.‬همه گرسنه و نااميد و در عذاب بودند‪ .‬هر کدام قاشقي داشت که به‬ ‫ديگ ميرسيد ولي دسته قاشق ها بلندتر از بازوي آنها بود‪ .‬بطوريکه نمي توانستند‬ ‫قاشق را به دهانشان برسانند! عذاب آنها وحشتناک بود‪ .‬آنگاه خداوند گفت‪ :‬اکنون‬ ‫بهشت را به تو نشان ميدهم‪.‬او به اتاق ديگري که درست مانند اولي بود وارد شد‪.‬‬ ‫ديگ غذا و جمعي از مردم با همان قاشق هاي دسته بلند‪ .‬ولي در آنجا همه شاد و‬ ‫سير بودند‪.‬آن مرد گفت‪ :‬نميفهمم ؟ چرا مردم در اين جا شاد هستند ولي در اتاق‬ ‫ديگر همه بدبخت‪ !...‬با آنکه همه چيز يکسان است؟ خداوند تبسمي کرد و گفت‪:‬‬ ‫خيلي ساده است‪ .‬در اينجا آنها ياد گرفته اند که يکديگر را تغذيه کنند‪ .‬هر کسي با‬ ‫قاشق‪ ،‬غذا در دهان ديگري ميگذارد‪ .‬چون ايمان دارد که کسي هست در دهانش‬ ‫غذايي بگذارد‬ ‫راهبی در نزدیکی معبد زندگی می کرد ‪ .‬در خانه روبرویش ‪ ,‬یک روسپی اقامت داشت !‬ ‫راهب که می دید مردان زیادی به آن خانه رفت و آمد دارند ‪,‬تصمیم گرفت با او صحبت کند ‪ .‬زن را سرزنش کرد ‪ :‬تو‬ ‫بسیار گناهکاری ‪ .‬روز وشب به خدا بی احترامی می کنی ‪ .‬چرا دست از این کار نمی کشی ؟ چرا کمی به زندگی بعد‬ ‫از مرگت فکر نمی کنی …؟!‬ ‫زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست و همچنین از خدا‬

‫خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد‪.‬اما راه دیگري براي امرار معاش پیدا نكرد ‪...‬‬ ‫بعد از یک هفته گرسنگی ‪ ,‬دوباره به روسپی گری پرداخت ‪.‬اما هر بار که خود را به بیگانه ای تسلیم می کرد از‬ ‫درگاه خدا آمرزش می خواست ‪...‬‬ ‫راهب که از بی تفاوتی زن نسبت به اندرز او خشمگین شده بود فکر کرد ‪ :‬از حال تا روز مرگ این گناهکار ‪ ,‬می‬ ‫شمرم که چند مرد وارد آن خانه شده اند !!!‬ ‫و از آن روز کار دیگری نکرد جز این که زندگی آن روسپی را زیر نظر بگیرد ‪ ,‬هر مردی که وارد خانه می شد ‪,‬‬ ‫راهب ریگی بر ریگ های دیگر می گذاشت ‪.‬مدتی گذشت ‪...‬‬ ‫راهب دوباره روسپی را صدا زد و گفت ‪ :‬این کوه سنگ را می بینی ؟ هر کدام از این سنگها نماینده یکی از گناهان‬ ‫کبیره ای است که انجام داده ای ‪ ,‬آن هم بعد از هشدار من ‪ .‬دوباره می گویم ‪ :‬مراقب اعمالت باش !‬ ‫زن به لرزه افتاد ‪ ,‬فهمید گناهانش چقدر انباشته شده است ‪ .‬به خانه برگشت ‪ ,‬اشک پشیمانی ریخت و دعا کرد ‪:‬‬ ‫پروردگارا‪ ,‬کی رحمت تو مرا از این زندگی مشقت بار آزاد می کند ؟‬ ‫خداوند دعایش را پذیرفت ‪ .‬همان روز ‪ ,‬فرشته ی مرگ ظاهر شد و جان او را گرفت ‪ .‬فرشته به دستور خدا ‪ ,‬از خیابان‬ ‫عبور کرد و جان راهب را هم گرفت و با خود برد ‪...‬‬ ‫روح روسپی ‪ ,‬بی درنگ به بهشت رفت ‪ .‬اما شیاطین ‪ ,‬روح راهب را به دوزخ بردند !‬ ‫شکوه کرد ‪ :‬خدایا ‪ ,‬این عدالت توست ؟ من که تمام زندگی ام را در فقر و‬ ‫در راه ‪ ,‬راهب دید که بر روسپی چه گذشته و ِ‬ ‫اخلص گذرانده ام ‪ ,‬به دوزخ می روم و آن روسپی که فقط گناه کرده ‪ ,‬به بهشت می رود ؟!‬ ‫یکی از فرشته ها پاسخ داد ‪ " :‬تصمیمات خداوند همواره عادلنه است ‪ .‬تو فکر می کردی که عشق خدا فقط یعنی‬ ‫فضولی در رفتار دیگران ‪ .‬هنگامی که تو قلبت را سرشار از گناه فضولی می کردی ‪ ,‬این زن روز وشب دعا می‬ ‫کرد ‪ .‬روح او ‪ ,‬پس از گریستن ‪ ,‬چنان سبک می شد که توانستیم او را تا بهشت بال ببریم ‪ .‬اما آن ریگ ها چنان روح‬ ‫تو را سنگین کرده بودند که نتوانستیم تو را بال ببریم !!! "‬ ‫یهایی که داره‬ ‫زندگی یک معجز‌هاست با هم‌هی زیبایی و زشت ‌‬ ‫یکنی‬ ‫یکنی تو خالقی و خلق م ‌‬ ‫یبری و فکر م ‌‬ ‫یشی‪ .‬از زیبایی لذت م ‌‬ ‫یکشی و عاشق م ‌‬ ‫تو هستی نفس م ‌‬ ‫یسازی‬ ‫ی خودت رو از نو م ‌‬ ‫تو زندگ ‌‬ ‫یکنی‪.‬‬ ‫یسازی و به داشت‌ههات افتخار م ‌‬ ‫یکنی و م ‌‬ ‫تو خودت رو تعریف م ‌‬ ‫ما احساس و شعور داریم‬ ‫یکنه ؟‬ ‫چکس احساس خوشبختی نم ‌‬ ‫چرا هی ‌‬ ‫چرا قیاف‌هها در هم گرفت‌هاست ؟‬ ‫چرا ما شاد نیستیم ؟‬ ‫چرا دنباله بهان‌های برای خندیدنیم ؟‬

‫از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد‪.‬‬ ‫خدا فرمود‪ :‬خودت باید آنها را رها کنی‪.‬‬ ‫از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد‪.‬‬ ‫فرمود‪ :‬لزم نیست ‪ ،‬روحش سالم است ‪،‬جسم هم که موقت‬ ‫است ‪.‬‬ ‫از او خواستم که ل اقل به من صبر عطا کند‪.‬‬

‫ر ‪ ،‬حاصل سختی و رنج است‪ .‬عطا کردنی‬ ‫فرمود‪ :‬صب ‌‬ ‫نیست ‪ ،‬آموختنی است‪.‬‬ ‫گفتم مرا خوشبخت کن‪.‬‬ ‫فرمود‪ ٦ :‬عملت از من خوشبخت شدن از تو‪.‬‬ ‫از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند‪.‬‬ ‫کترت‬ ‫یهای دنیا جدا و به من نزدی ‌‬ ‫فرمود‪ :‬رنج از دلبستگ ‌‬ ‫یکند‪.‬‬ ‫م ‌‬ ‫از او خواستم روحم را رشد دهد‪.‬‬ ‫فرمود ‪ :‬نه تو خودت باید رشد کنی‪ .‬من فقط شاخ و برگ‬ ‫یکنم تا بارور شوی‪.‬‬ ‫یات را هرس م ‌‬ ‫اضاف ‌‬ ‫از خدا خواستم کاری کند از زندگی لذت کامل ببرم‪.‬‬ ‫هام‪.‬‬ ‫فرمود‪ :‬برای این کار من به تو ‪ ،‬زندگی داد ‌‬ ‫از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد ‪ ،‬من هم دیگران را‬ ‫دوست بدارم‪.‬‬ ‫خدا فرمود‪ :‬آها ‪ ،‬بالخره اصل مطلب دستگیرت شد‬ ‫‪from a far galaxy‬‬ ‫‪your love will illuminate my soul forever‬‬ ‫‪if a particle of my being remains in the world‬‬

‫صفای مهرتان همواره بر من می نشاند نور‬ ‫اگر از جان من یک ذره ماند در جهان در کهکشانی دور‬

‫عشق به دست آوردنِ هر آنچه خواستی نیست ‪ ،‬عشق هر آنچه است که برای او از دست میدهی‬ ‫پس عشق را به کسی هدیه کن که لیاقتِ آن را داشته باشد ‪ ،‬نه تشنۀ آن چون تشنه روزی سیر آب‬ ‫میشود‬ ‫نقل است كه جنید گفت ‪:‬‬ ‫"یك روز دلم گم شده بود‪.‬‬ ‫گفتم الهي! دل من بازده"‬ ‫ندایي شنیدم كه ‪:‬‬ ‫" یا جنید! ما دل بدان ربوده ایم تا با ما بماني‪،‬‬ ‫تو باز میخواهي كه با غیر ما بماني؟"‬

‫خدایا دوستت دارم تویی که نه در دلم که در بودنم جای داری چگونه‬ ‫بخوانمت‬ ‫خققققدایا به من توفیق تلش‬ ‫مقابل شکست ‪ ،‬صبر در نومیدی ‪ ،‬رفقتن بی‬ ‫همقققققراه ‪ ،‬کار بی پاداش ‪ ،‬فداکاری در سکوت‬ ‫‪ ،‬دین بی دنیا ‪،‬ایمان بی ریا ‪ ،‬عقشق بی‬ ‫هوس ‪ ،‬تنهایی در انبوه ‪ ،‬و دوست داشتن بدون‬ ‫آنکه دوست بدارند ‪ ،‬روزی کن ‪ ...‬وهمواره با‬ ‫من بمان و تنهایم مگذار ‪ .‬بگذار نخی به‬ ‫انگشتانم ببندم تا هرگز فراموش نکنم که‬ ‫آرامش دل تنها با یقققاد تو میسر است‬

‫من خوابی دیدم‬ ‫در خواب من‪ ،‬من و تو یکی بودیم‪.‬‬ ‫جفت‪ ،‬زن و مرد‪.‬‬ ‫دوست و همزاد‪.‬‬ ‫کزبان و یک رنگ‪.‬‬ ‫یکدل‪ ،‬ی ‌‬ ‫یرقصید و من‬ ‫عطر تنت هم عطر تن من بود و موهایت در پیشانی م ‌‬ ‫یکردم‬ ‫ذوق م ‌‬ ‫در خواب من‪ ،‬همیشه با هم بودیم‪.‬‬ ‫یهای آینده‬ ‫از زندگی های کهن تا زندگ ‌‬ ‫من خواب دیدم‪ .‬خوابی بغض آلود و گرم که من و تو یکی هستیم‬

‫نکند که خدا هم شبی خواب خلقتم را دید؟‬ ‫یا من خواب دیدم که متولد شد‌هام؟‬

‫‪aghaz asheghoneh payan bi bahoneh‬‬

‫‪ghestey bodan ma bi nam o bi neshoneh‬‬ ‫‪to in ghomar bakhtani mano gham nagoftani‬‬ ‫‪daram mimiram az ghamet namehrabon khastani‬‬ ‫‪che shodan on rozha marg bar in rozha.‬‬ ‫آغاز عاشقونه پايان بي بهونه‬ ‫قصه بودن ما بي نام و بي نشونه‬ ‫تو اين غمار باختني منو غم نگفتني‬ ‫دارم مي ميرم از غمت نامهربون خواستني‬ ‫چه شدن آن روزها مرگ بر اين روزها‬

‫امروز زندگی با هر بهونه کوچکی غافلگيرم می کنه‬ ‫با هر نشونه کوچکی راهم رو روشن می کنم‪.‬‬ ‫امروز زندگی با يک قلم موی ساده نقاشی‪٫‬رنگم می کنه‬ ‫با يه مداد تراش‪٫‬لبه های کندمو تيز می کنه‪.‬‬ ‫با يک پاک کن معطر ‪٫‬خط خوردگی هامو پاک می کنه‬ ‫نه درس ارزشمند همراه با نتيجه اخلقی‬ ‫درس اول ‪:‬‬ ‫يه روز مسوول فروش ‪ ،‬منشي دفتر ‪ ،‬و مدير شرکت براي ناهار به‬ ‫سمت سلف قدم مي زدند… يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي‬ ‫اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه… جن ميگه‪ :‬من براي هر کدوم از‬ ‫شما‬ ‫يک آرزو برآورده مي کنم… منشي مي پره جلو و ميگه‪» :‬اول من ‪ ،‬اول من!…‬ ‫من‬ ‫مي خوام که توي باهاماس باشم ‪ ،‬سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ‬ ‫نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم«… پوووف! منشي ناپديد ميشه… بعد‬ ‫مسوول‬ ‫فروش مي پره جلو و ميگه‪» :‬حال من ‪ ،‬حال من!… من مي خوام توي هاوايي‬ ‫کنار ساحل لم بدم ‪ ،‬يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته‬ ‫باشم و تمام عمرم حال کنم«… پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه…‬ ‫بعد جن‬ ‫به مدير ميگه‪ :‬حال نوبت توئه… مدير ميگه‪ :‬من ميخوام که اون‬ ‫دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن!‬ ‫نتيجهء اخلقي اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!‬ ‫________________________________‬ ‫درس دوم‪:‬‬

‫يه روز يه کشيش به يک راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش‬ ‫به مقصدش… راهبه سوار ميشه و راه ميفتن… چند دقيقهء بعد راهبه پاهاش‬ ‫رو‬ ‫روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه… راهبه‬ ‫ميگه‪ :‬پدر روحاني ‪ ،‬روايت مقدس ‪۱۲۹‬رو به خاطر بيار… کشيش قرمز ميشه و‬ ‫به‬ ‫جاده خيره ميشه… چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش‬ ‫موقع عوض‬ ‫کردن دنده ‪ ،‬بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده… راهبه باز ميگه‪ :‬پدر‬ ‫روحاني! روايت مقدس ‪۱۲۹‬رو به خاطر بيار!… کشيش زير لب يه فحش ميده‬ ‫و‬ ‫بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه… بعد از اينکه‬ ‫کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب روايت مقدس ‪۱۲۹‬رو‬ ‫پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته‪» :‬به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن…‬ ‫کار خود را ادامه بده و بدان که به جلل و شادماني که مي خواهي مي رسي!‬ ‫نتيجهء اخلقي اينکه اگه توي شغلت از اطلعات شغلي خودت کامل آگاه‬ ‫نباشي‪ ،‬فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي‬ ‫درس سوم‪:‬‬ ‫بلفاصله بعد از اينکه زن پيتر از زير دوش حمام بيرون اومد پيتر‬ ‫وارد حمام شد… همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد… زن پيتر يه حوله‬ ‫دور خودش پيچيد و رفت تا در رو باز کنه… همسايه شون ‪-‬رابرت‪ -‬پشت در‬ ‫ايستاده بود… تا رابرت زن پيتر رو ديد گفت‪ :‬همين الن ‪۱۰۰۰‬دلر بهت ميدم‬ ‫اگه اون حوله رو بندازي زمين!… بعد از چند لحظه تفکر ‪ ،‬زن پيتر حوله‬ ‫رو ميندازه و رابرت چند ثانيه تماشا مي کنه و ‪۱۰۰۰‬دلر به زن پيتر ميده و‬ ‫ميره… زن دوباره حوله رو دور خودش پيچيد و به حمام برگشت… پيتر پرسيد‪:‬‬ ‫کي بود زنگ زد؟ زن جواب داد‪ :‬رابرت همسايه مون بود…‬ ‫پيتر گفت‪ :‬خوبه… چيزي در مورد ‪۱۰۰۰‬دلري که به من بدهکار بود گفت؟!‬ ‫نتيجهء اخلقي‪ :‬اگه شما اطلعات حساس مشترک با کسي داريد که به اعتبار و‬ ‫آبرو مربوط ميشه ‪ ،‬هميشه بايد در وضعيتي باشيد که بتونيد از اتفاقات قابل‬ ‫اجتناب جلوگيري کنيد!‬ ‫درس چهارم‪:‬‬ ‫من خيلي خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته‬ ‫بوديم… والدينم خيلي کمکم کردند… دوستانم خيلي تشويقم کردند و نامزدم‬ ‫هم‬ ‫دختر فوق العاده اي بود… فقط يه چيز من رو يه کم نگران مي کرد و اون هم‬ ‫خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ‪ ،‬زيبا و جذابي بود که گاهي اوقات بي‬

‫پروا با من شوخي هاي ناجوري مي کرد و باعث مي شد که من احساس راحتی‬ ‫نداشته باشم… يه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که‬ ‫برم‬ ‫خونه شون براي انتخاب مدعوين عروسي… سوار ماشينم شدم و وقتي رفتم‬ ‫اونجا‬ ‫اون تنها بود و بلفاصله رک و راست به من گفت‪ :‬اگه‬ ‫همين الن ‪۵۰۰‬دلر به من بدي بعدش حاضرم با تو ……………‪ !.‬من شوکه‬ ‫شده‬ ‫بودم و نمي تونستم حرف بزنم… اون گفت‪ :‬من ميرم توي اتاق خواب و اگه تو‬ ‫مايل به اين کار هستي بيا پيشم… وقتي که داشت از پله ها بال مي رفت من‬ ‫بهش خيره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقيقه ايستادم و بعد به طرف در‬ ‫ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… يهو با چهرهء نامزدم و چشمهاي‬ ‫اشک‬ ‫آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت‪ :‬تو از‬ ‫امتحان ما موفق بيرون اومدي… ما خيلي خوشحا ليم که چنين دامادي داريم…‬ ‫ما هيچکس بهتر از تو نمي تونستيم براي دخترمون پيدا کنيم… به‬ ‫خانوادهء ما خوش اومدي!‬ ‫نتيجهء اخلقي‪ :‬هميشه کيف پولتون رو توي داشبورد ماشينتون بذاريد‬

‫درس پنجم‪:‬‬ ‫يه شب خانم خونه اصل" به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش‬ ‫نميشه! صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونهء‬ ‫يكي‬ ‫از دوستهاي صميميش )مونث( بمونه‪ .‬شوهر بر ميداره به ‪۲۰‬تا از صميمي ترين‬ ‫دوستهاي زنش زنگ ميزنه ولي هيچكدومشون حرف خانم خونه رو تاييد نميكنن!‬ ‫يه شب آقاي خونه تا صبح برنميگرده خونه‪ .‬صبح وقتي مياد به زنش ميگه كه‬ ‫ديشب مجبور شده خونهء يكي از دوستهاي صميميش )مذكر( بمونه‪ .‬خانم خونه‬ ‫بر‬ ‫ميداره به ‪۲۰‬تا از صميمي ترين دوستهاي شوهرش زنگ ميزنه‪ ۱۵ .‬تاشون تاييد‬ ‫ميكنن كه آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! ‪ ۵‬تاي ديگه حتي ميگن كه آقا‬ ‫هنوزم خونهء اونا پيش اوناست!!‬ ‫نتيجهء اخلقي‪ :‬يادتون باشه كه مردها دوستهاي بهتري هستند‬ ‫درس ششم‪:‬‬ ‫چهار تا دوست كه ‪۳۰‬سال بود همديگه رو نديده بودند توي يه مهموني‬ ‫همديگه رو مي بينن و شروع مي كنن در مورد زندگي هاشون براي همديگه‬ ‫تعريف‬ ‫كنن‪ .‬بعد از يه مدت يكي از اونا بلند ميشه ميره دستشويي‪ .‬سه تاي ديگه‬ ‫صحبت رو مي كشونن به تعريف از فرزندانشون…‬

‫اولي‪ :‬پسر من باعث افتخار و خوشحا لي منه‪ .‬اون توي يه كار عالي وارد شد و‬ ‫خيلي سريع پيشرفت كرد‪ .‬پسرم درس اقتصاد خوند و توي يه شركت بزرگ‬ ‫استخدام‬ ‫شد و پله هاي ترقي رو سريع بال رفت و حال شده معاون رئيس شركت‪.‬‬ ‫پسرم انقدر پولدار شده كه حتي براي تولد بهترين دوستش يه مرسدس بنز‬ ‫بهش هديه‬ ‫داد‪.‬‬ ‫دومي‪ :‬جالبه‪ .‬پسر من هم مايهء افتخار و سرفرازي منه‪ .‬توي يه شركت‬ ‫هواپيمايي مشغول به كار شد و بعد دورهء خلباني گذروند و سهامدار شركت‬ ‫شد‬ ‫و الن اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده‪ .‬پسرم اونقدر پولدار شد كه‬ ‫براي تولد صميمي ترين دوستش يه هواپيماي خصوصي بهش هديه داد‪.‬‬ ‫سومي‪ :‬خيلي خوبه‪ .‬پسر من هم باعث افتخار من شده‪ .‬اون توي بهترين‬ ‫دانشگاههاي جهان درس خوند و يه مهندس فوق العاده شد‪ .‬الن يه شركت‬ ‫ساختماني بزرگ براي خودش تاسيس كرده و ميليونر شده‪ .‬پسرم اونقدر‬ ‫وضعش‬ ‫خوبه كه براي تولد بهترين دوستش يه ويلي ‪۳۰۰۰‬متري بهش هديه داد‪.‬‬ ‫هر سه تا دوست داشتند به همديگه تبريك مي گفتند كه دوست چهارم برگشت‬ ‫سر‬ ‫ميز و پرسيد اين تبريكات به خاطر چيه؟ سه تاي ديگه گفتند‪ :‬ما در مورد‬ ‫پسرهامون كه باعث غرور و سربلندي ما شدن صحبت كرديم‪ .‬راستي تو در‬ ‫مورد‬ ‫فرزندت چي داري تعريف كني؟‬ ‫چهارمي گفت‪ :‬دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توي يه كلوپ‬ ‫مخصوص‬ ‫كار ميكنه‪ .‬سه تاي ديگه گفتند‪ :‬اوه! مايهء خجالته! چه افتضاحی! دوست‬ ‫چهارم گفت‪ :‬نه‪ .‬من ازش ناراضي نيستم‪ .‬اون دختر منه و من دوستش دارم‪.‬‬ ‫در‬ ‫ضمن زندگي بدي هم نداره‪ .‬اتفاقا" همين دو هفته پيش به مناسبت تولدش از‬ ‫سه‬ ‫تا از صميمي ترين دوست پسراش يه مرسدس بنز و يه هواپيماي خصوصي و‬ ‫يه‬ ‫ويلي ‪۳۰۰۰‬متري هديه گرفت!‬ ‫نتيجهء اخلقي‪ :‬هيچوقت به چيزي كه كامل" در موردش مطمئن نيستي افتخار‬ ‫نكن!‬

‫درس هفتم‪:‬‬

‫توي اتاق رختكن كلوپ گلف ‪ ،‬وقتي همهء آقايون جمع بودند يهو يه‬ ‫موبايل روي يه نيمكت شروع ميكنه به زنگ زدن‪ .‬مردي كه نزديك موبايل‬ ‫نشسته‬ ‫بود دكمهء اسپيكر موبايل رو فشار ميده و شروع مي كنه به صحبت‪ .‬بقيهء‬ ‫آقايون هم مشغول گوش كردن به اين مكالمه ميشن…‬ ‫مرد‪ :‬الو؟‬ ‫صداي زن اونطرف خط‪ :‬الو سلم عزيزم‪ .‬تو هنوز توي كلوپ هستي؟‬ ‫مرد‪ :‬آره‪.‬‬ ‫زن‪ :‬من توي فروشگاه بزرگ هستم‪ .‬اينجا يه كت چرمي خوشگل ديدم كه فقط‬ ‫‪۱۰۰۰‬‬ ‫دلره‪ .‬اشكالي نداره اگه بخرمش؟‬ ‫مرد‪ :‬نه‪ .‬اگه اونقدر دوستش داري اشكالي نداره‪.‬‬ ‫زن‪ :‬من يه سري هم به نمايشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهاي جديد ‪۲۰۰۶‬رو‬ ‫ديدم‪.‬‬ ‫يكيشون خيلي قشنگ بود‪ .‬قيمتش ‪ ۲۶۰۰۰۰‬دلر بود‪.‬‬ ‫مرد‪ :‬باشه‪ .‬ولي با اين قيمت سعي كن ماشين رو با تمام امكانات جانبي بخري‪.‬‬ ‫زن‪ :‬عاليه‪ .‬اوه… يه چيز ديگه… اون خونه اي رو كه قبل" ميخواستيم بخريم‬ ‫دوباره توي بنگاه گذاشتن براي فروش‪ .‬ميگن ‪ ۹۵۰۰۰۰‬دلره‪.‬‬ ‫مرد‪ :‬خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده‪ .‬ولي سعي كن ‪ ۹۰۰۰۰۰‬دلر بيشتر‬ ‫ندي‪.‬‬ ‫زن‪ :‬خيلي خوبه‪ .‬بعدا" مي بينمت عزيزم‪ .‬خداحا فظ‪.‬‬ ‫مرد‪ :‬خداحا فظ‪.‬‬ ‫بعدش مرد يه نگاهي به آقايوني كه با حسرت نگاهش ميكردن ميندازه و ميگه‪:‬‬ ‫كسي نميدونه كه اين موبايل مال كيه؟!‬ ‫نتيجهء اخلقي‪ :‬هيچوقت موبايلتونو جايي جا نذارين‬ ‫هرگز دستي را نگير وقتي قصد شكستن قلبش رو داري‬ ‫هرگز نگو براي هميشه وقتي ميدوني جدا ميشي‬ ‫هرگز نگو دوستش داري اگر به آن اهميت نميدي‬ ‫هرگز بهش سلم نکن وفتی می دونی خداحافظی در پيشه‬ ‫هرگز به کسی نگو تنها اونه وقتی تو ذهنت به ديگری فکر می کنی‬ ‫هرگز درباره احساست سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد‬ ‫هرگز به چشماني نگاه نكن وقتي قصد دروغ گفتن داري‬ ‫هرگز نگو عاشقي وقتي نمي دوني عشق چيه‬ ‫هرگز قلبی رو قفل نکن وقتی کليدش رو نداری‬ ‫به آسونی هرگز از دستش نده‬ ‫شايد هيچ وقت کسی رو پيدا نکنی که اينقدر دوست داشته باشی‬

‫یادم باشد‪...‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬حرفی نزنم که دلی بلرزد و خطی ننویسم که کسی را آزار دهد ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬که روز و روزگار خوش است و تنها دل من است که دل نیست ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از‬ ‫صداقت ندهم ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬باید در برابر فریاد ها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬از چشمه ‪ ،‬درس خروش بگیرم و از آسمان ‪ ،‬درس پاک زیستن‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬سنگ خیلی تنهاست‪ ،‬باید با او هم لطیف رفتار کنم مبادا دل‬ ‫تنگش بشکند ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکرار‬ ‫اشتباهات گذشته !‬ ‫یادم باشد ‪ :‬هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به‬ ‫سوی قربانگاه‬ ‫می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم ‪...‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی که از سازش‬ ‫عشق می بارد به‬ ‫اسرار عشق پی برد و زنده شد !‬ ‫یادم باشد ‪ :‬گره تنهایی و دلتنگی هر کسی فقط به دست خودش باز می شود ‪،‬‬ ‫یادم باشد ‪ :‬هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ‪...‬‬ ‫و یادمان باشد ‪ :‬هیچگاه از راستی نترسیم‬ ‫آدم يه روز دنيا ميـــاد يه روزی از دنيا ميـــره‬ ‫چه خوبه كه اون وسطــاش يه عشقـــی تو دلش بــــــره‬ ‫بعدش كه خواست سفر كنــه با همه چی وداع كنــه‬ ‫يه يادگــــــــاری بــــذاره اون عشـــــق ازش جا بمونه‬

‫خدا گفت ‪ :‬لیلی یک ماجراست ‪،‬‬ ‫ماجرایی آکنده از من ‪ ،‬ماجرایی که باید بسازیش‬

‫شیطان گفت ‪ :‬یک اتفاق است ‪ ،‬بنشین تا بیفتد ‪.‬‬ ‫آنان که حرف شیطان را باور کردند ‪.‬‬ ‫چگاه اتفاق نیفتاد ‪.‬‬ ‫نشستند و لیلی هی ‌‬ ‫مجنون اما بلند شد‪ ،‬رفت تا لیلی را بسازد ‪.‬‬ ‫خدا گفت ‪ :‬لیلی درد است ‪،‬‬ ‫درد زادنی نو ‪ ،‬تولدی به دست خویشتن ‪.‬‬ ‫یست خوش ‪.‬‬ ‫شیطان گفت ‪ :‬آسودگی است ‪ ،‬خیال ‌‬ ‫خدا گفت ‪ :‬لیلی رفتن است ‪ .‬عبور است و رد شدن ‪.‬‬ ‫ن در خود ‪.‬‬ ‫شیطان گفت ‪ :‬ماندن است ‪ ،‬فرو رفت ِ‬ ‫توجو است ‪،‬‬ ‫خدا گفت ‪ :‬لیلی جس ‌‬ ‫لیلی نرسیدن است ‪ .‬نداشتن و بخشیدن ‪.‬‬ ‫شیطان گفت ‪ :‬خواستن است ‪ ،‬گرفتن و تملک ‪.‬‬ ‫خدا گفت ‪ :‬لیلی سخت است ‪ ،‬دیر است و دور از دست ‪.‬‬ ‫شیطان گفت ‪ :‬ساده است ‪،‬‬ ‫ن جایی و دم دست ‪ .‬و دنیا پر شد‬ ‫همی ‌‬ ‫نجایی ‪،‬‬ ‫یهای ساده ای ‌‬ ‫یهای زود ‪ ،‬لیل ‌‬ ‫از لیل ‌‬ ‫یهای نزدیک لحظ‌های ‪.‬‬ ‫لیل ‌‬ ‫یست ‪.‬‬ ‫خدا گفت ‪ :‬لیلی زندگ ‌‬ ‫زیستنی از نوعی دیگر ‪.‬‬ ‫لیلی جاودانگی شد و شیطان دیگر نبود ‪.‬‬ ‫مجنون زیستنی از نوعی دیگر را برگزید‬ ‫یکشد‪...‬‬ ‫یدانست که لیلی تا ابد طول م ‌‬ ‫وم ‌‬ ‫عنوان شما نمي توانيد مديريت كنيد‪...‬‬ ‫نويسنده دمينگ‪ ،‬ادوارد‬ ‫فرستنده پاليزواني‪ ،‬مصطفي‬ ‫نويسنده شرح پاليزواني‪ ،‬مصطفي‬

‫متن فارسي ‪-1‬شما نمي توانيد مديريت كنيد چيزي را كه نمي توانيد بسنجيد‪.‬‬ ‫‪ -2‬شما نمي توانيد بسنجيد چيزي را كه نمي توانيد تعريف كنيد‪.‬‬ ‫‪ -3‬شما نمي توانيد تعريف كنيد چيزي را كه نمي توانيد بفهميد‪.‬‬ ‫متن انگليسي‬

‫‪1- you can not manage what you can not measure.‬‬ ‫‪2- you can not measure what you can not define.‬‬ ‫‪3- you can not define what you can not understand.‬‬

‫شرح اگر مي خواهيد مدير موفقي باشيد ابتدا بايد بتوانيد توانايي هاي خود را مديريت كنيد‪.‬‬

‫‪"Just remain open, available. I will be here to help you. If I am not in the body,‬‬ ‫‪still I can be here to help you. In fact, I can be of more help when I am freed‬‬ ‫" ‪from the body. Then my consciousness will be spread all over.‬‬ ‫]‪[Osho, The Rebellious Spirit‬‬

‫‪Dream what you want to dream. Go where‬‬ ‫‪you want to go. Be what you want to be.‬‬ ‫‪Because you have only one life and only one‬‬ ‫‪chance to do all the things you want to do‬‬ ‫من مي توانم به تو بگويم ‪ » :‬بيا و مرا سهيم شو « اما نمي توانم بگويم ‪ » :‬مرا پيروي كن « ‪ .‬من‬ ‫كيستم كه تو از من پيروي كني ؟‬ ‫و تو بايد بفهمي كه هر فردي آنقدر بي همتاست كه اگر تو شروع به پيروي كردن از كسي بكني به‬ ‫طور خودكار تقليد مي كني ‪.‬‬ ‫تو هويت خودت را از دست خواهي داد ‪ .‬رياكار و حقه باز مي شوي ‪ .‬تو خودت نخواهي بود ‪ ،‬جز‬ ‫كسي ديگر ‪ .‬تو تقسيم مي شوي ‪.‬‬ ‫تو يك ماسك خواهي داشت ‪ :‬مسيحي ‪ ،‬هندو ‪ ،‬بوديست ‪ ...‬آن فقط ماسكي خواهد بود كه تو و آن‬ ‫كسي كه پيروي اش مي كني خلق كرده ايد – آن چهره ي معتبر تو نيست ‪ .‬تو بر عليه خودت خواهي‬ ‫بود و در رنج خواهي بود ‪ ...‬و كل انسانيت در رنج است‬

‫‪The language of friendship is not words but‬‬ ‫‪meanings.‬‬ ‫‪It is intelligence about language...‬‬ ‫‪Thank you for being a great friend.‬‬ ‫‪Have a nice weekend .‬‬

‫پرسید کدام را ه نزدیک تر است ؟‬ ‫گفتم به کجا؟‬ ‫گفت به خلوتگاه دوست‬ ‫گفتم مگر فاصله ای میبینی‬ ‫بین دل و آنکس که دل‬ ‫منزلگاه اوست‬ ‫در اين روزگار كه همه به دنبال چشمان زيبا هستند تو به دنبال نگاه زيبا باش‬

Like the sound of silence calling,I hear your voice and suddenly Im falling, lost in a dream.Like the echoes of our souls are meeting,You say those words and my heart stops beating.I wonder what it means.What could it be that comes over me?At times I cant move.At times I can hardly breath.When you say you love me ,The world goes still, so still inside and When you say you love me,For a moment, theres no one else alive Youre the one Ive always thought of.I dont know how, but I feel sheltered in your love.Youre where I belong.And when youre with me if I close my eyes,There are times I swear I feel like I can flyFor

a moment in time.Somewhere between the Heavens and Earth ,And frozen in time, Oh when you say those words.When you say you love me The world goes still, so still inside and When you say you love me For a moment, theres no one else alive And this journey that were on.How far weve come and I celebrate every moment.And when you say you love me,Thats all you have to say.Ill always feel this way.When you say you love me The world goes still, so still inside and When you say you love me In that moment,I know why Im alive When you say you love me.Do you know how I love you? Do you know?

‫ کندورسه‬.‫ بدون آن که آن را با زندگى ديگران مقايسه کنيد‬،‫از زندگى خود لذت ببريد‬ . ‫ نه قدرت انسانهای فرهمند‬، ‫ تنها نشان ترس است‬، ‫کين خواهی از خاندان يک بدکار‬ ‫اورود‬ ‫ کريستوفر مارلو‬.‫از شنيدن کارهاى شرافتمندانه خويش خجالت مکش‬ ‫ اورود‬. ‫ آويزه خاموش دلهاست‬، ‫ياد اشک و شيفتگی‬ ‫ اسکاروايلد‬.‫از عجايب روزگار اين است که زن در عين وجاهت وفادار هم باشد‬ ‫ از کسانى بترسيد که با شما موافق هستند ولى‬،‫از کسانى که با شما مخالف هستند نترسيد‬ ‫ ناپلئون‬.‫آن قدر جرأت ندارند که عدم موافقت خود را آشکارا به شما بگويند‬ ‫ نشان دادن‬، ‫ و خواهش مريد از مراد‬، ‫خواهش مراد از مريد خاموشی و ژرف نگريست‬ ‫ اورود‬. ‫مسير پيشرفت‬ ‫ گاندى‬.‫از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار‬ A love that never existed Not because the destination is striving to make suffer People who just love. A love that is sincere, look their flaws And their qualities. A love that is so small, so That with the passing of time becomes larger. A love that is as clean as the face of an angel. A love that look beyond the distant, A love that is reflected in the eyes As one bright star, Love without rancour As God loved his father. A love with forgiveness, As a wise mother who became bigger,

A love that is burning, So that it can pass through the fire. A love of glass As a drink to offer. A love without bias, clear sea, so true that it can not be complete. A love without jealousy, because there is no doubt in love. A love as sweet as honey from a honeycomb. A love without shouting, to speak, a love of brothers to be able to rely. A love white as the foam of the sea. A love without complaints, such as land toward the sun, Love without jealousy, as its splendor, a love that is far away from that fervor, which was reached with the heart. A love full of sympathy for the reason that he had, knowing that his soul no longer live. A love without barriers because they so decided, a love unimpeded why never existed. A love of time, which was consumed. A love without limits, why is over. One love and never existed only in our minds and in our hearts. Only words were inside your love, only contemplated here deep inside, only to realize that there, only to learn that convinced me to be free like the wind, but prey for your love, a love, so beautiful than ever existed

‫از عاشقي به رنگ تنا خسته ام‬ ‫از اسان ابي دنيا خسته ام‬ ‫امروز را به دست غريبها سپرده ام‬ ‫از زل زدن به صورت فردا خسته ام‬

‫بوسه بر عكست زنم ترسم كه قابش بشكند‬ ‫قاب عكس توست اما شیشه ي عمرمن است‬ ‫بوسه بر مویت زنم ترسم كه تارش بشكند‬ ‫تارموي توست اما ریشه ي عمر من است‬

‫‪Booseh bar aksat zanam tarsam ke ghabash beshkanad‬‬ ‫‪Ghab aks tost ama shishey omr manast‬‬ ‫‪Boseh bar moyat zanam tarsam tarash beshkanad‬‬ ‫‪Tar moy tost ama rishey omr manast.‬‬

‫‪Man reshtey mohabat khod pareh mikonam shayad gereh‬‬ ‫‪khorad va be to nazdiktar shavad.‬‬ ‫من رشته محبت خود پاره مي كنم‬

‫شايد گره خورد و به تو نزديكتر شود‬ ‫اين متن قشنگ هم تقديم به دوستاي گلم‬

‫‪Hamisheh raftan be soy harim alagheh asan o‬‬ ‫‪bazgashtan az tasarof boseh doshvar...‬‬ ‫هميشه رفتن به سوي حريم علقه آسان و‬ ‫بازگشتن از تصرف بوسه دشوار است‬ ‫‪Dasthayam boy gol midad motahamam kardan be chidan va‬‬ ‫‪hargez nagoftan shayad goli kashteh am.‬‬ ‫دستهايم بوي گل مي داد‪ ،‬متهمم كردن به چيدن و هرگز نگفتن شايد گلي كاشته ام‬ ‫تقصیر من نبود بعد از تو او آمد‬ ‫‪.‬تقصیر قواعد دستوری بود‬ ‫حال من اینو فرستادم هر کی به جای اینکه ببینه این جمله چقدر قشنگه اول می‬ ‫گه منظورت چی بود از این حرف داری به من توهین می کنی و از اینا نه بابا هر‬ ‫‪.‬روز یه جمله قشنگ برات می فرستم شاید تو هم مثل من خوشت بیاد‬

‫‪emroz delam shekast‬‬ ‫‪For you‬‬

Thank you for the add My weblog: www.delghavi2006.persianblog.ir My e mail : [email protected] Your e mail? ?how did you know you were god charlehe ‫تو چطور تونستی بدونی که خدا هستی؟‬ DEAR GOD did you min for giraffe to look

.like that or was it an accident norma ‫خدای عزيز‬ ‫تو قصد داشتی زرافه اين شکلی باشه يا اينکه تصادفا اينطور شد؟‬ DEAR god who drows the lines ?around the countries nan ‫خدای عزيز‬ ‫یکشد؟‬ ‌ ‫چه کسی دور کشورها خط م‬

dear god instead of letting people die and haveing you just keep the ones you got now? jane

‫خدای عزيز‬ ‫چرا به جای اينکه بذاری مردم بميرن و مجبور بشی که آد‌مای تازة ديگ‌های بسازی‬ ‫همين آدمايی رو که وجود دارن نگه نميداری؟‬ ‫‪dear god‬‬ ‫‪I went to this wedding and they kissed right in church‬‬ ‫‌?‪is that ko‬‬ ‫‪neil‬‬ ‫خدای عزيز‬ ‫من به اون عروسی رفتم و اونا وسط کليسا همديگه رو ماچ کردن‪ .‬اشکالی نداره؟‬ ‫‪dear god‬‬ ‫?‪how come you did all those miracles in the old days and don'tdo any now‬‬ ‫خدای عزيز‬

‫نهای قديم انجام‬ ‫چرا تو اين همه معجزه زما ‌‬

‫دادی‪ ،‬اما حال هيچی؟‬

‫‪DEAR GOD‬‬ ‫‪i do not think anybody could be a better god well‬‬ ‫‪i just want you to know but i am not just saying that because you are‬‬ ‫‪GOD‬‬ ‫‪charles‬‬ ‫خدای عزيز‬ ‫یتونست بهتر از تو خدايی کنه‪ .‬فقط خواستم تو اينو بدونی‪ .‬اما من اين‬ ‫چکس م ‌‬ ‫یکنم که هي ‌‬ ‫فکر نم ‌‬ ‫یزنم که تو خدا هست‬ ‫حرف رو به اين خاطر نم ‌‬ ‫‪ ....‬خدايش با او صحبت کرد‬

‫»خدا از من پرسيد‪ » :‬دوست داری با من مصاحبه کنی؟‬ ‫»پاسخ دادم‪ » :‬اگر شما وقت داشته باشيد‬ ‫‪:‬خدا لبخندی زد و پاسخ داد‬ ‫»زمان من ابديت است‪ ...‬چه سؤالتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟ «‬ ‫»من سؤال کردم‪ » :‬چه چيزی درآدمها شما را بيشتر متعجب می کند؟‬ ‫‪....‬خدا جواب داد‬ ‫اينکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند‪...‬و دوباره آرزوی اين را دارند «‬ ‫»که روزی بچه شوند‬ ‫اينکه سلمتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلمتی از«‬ ‫»دست رفته را دوباره باز يابند‬ ‫اينکه با نگرانی به اينده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در اينده«‬ ‫»زندگی می کنند‬ ‫»اينکه به گونه ای زندگی می کنند که گويی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می ميرند که گويی هرگز نزيسته اند«‬ ‫‪....‬دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت‬ ‫‪:‬سپس من سؤال کردم‬ ‫»به عنوان پرودگار‪ ،‬دوست داری که بندگانت چه درسهايی در زندگی بياموزند؟«‬ ‫‪:‬خدا پاسخ داد‬ ‫اينکه ياد بگيرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد‪ .‬تنها کاری که می توانند انجام دهند اين است «‬ ‫»که اجازه دهند خود مورد عشق ورزيدن واقع شوند‬ ‫»اينکه ياد بگيرند که خوب نيست خودشان را با ديگران مقايسه کنند «‬ ‫»اينکه بخشش را با تمرين بخشيدن ياد بگيرند«‬ ‫اينکه رنجش خاطر عزيزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است ساليان سال زمان لزم باشد تا اين «‬ ‫»زخمها التيام يابند‬ ‫»ياد بگيرند که فرد غنی کسی نيست که بيشترين ها را دارد بلکه کسی است که نيازمند کمترين ها است «‬ ‫اينکه ياد بگيرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بيان «‬ ‫»کنند يا نشان دهند‬ ‫»اينکه ياد بگيرند دو نفر می توانند به يک چيز نگاه کنند و آن را متفاوت ببينند «‬ ‫»اينکه ياد بگيرند کافی نيست همديگر را ببخشند بلکه بايد خود را نيز ببخشند «‬ ‫‪:‬باافتادگی خطاب به خدا گفتم‬ ‫»از وقتی که به من داديد سپاسگذارم «‬ ‫»و افزودم‪ » :‬چيز ديگری هم هست که دوست داشته باشيد آنها بدانند؟‬ ‫‪...‬خدا لبخندی زد و گفت‬ ‫»فقط اينکه بدانند من اينجا هستم«‬ ‫هميشه «‬

‫کودکي با پاهاي برهنه بر روي برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهي نگاه مي کرد‬ ‫زني در حال عبور او را دید ‪.‬‬

‫و به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید‪ ،‬گفت‪:‬مواظب خودت باش‬ ‫کودک پرسید‪ :‬ببخشید خانم شما خدا هستید؟‬ ‫زن لبخند زد و پاسخ داد‪ :‬نه من فقط یکي از بنده هاي خدا هستم‬ ‫کودک گفت‪:‬مي دانستم با او نسبت داري‬

‫تلخی غروب جمعه را فقط با یک فنجان قهوة سیاه‬ ‫باید قورت داد‬ ‫یشه با یک موزیک خوب‪ ،‬مثل یک ترانة خاطره انگیز قدیمی‬ ‫اما م ‌‬ ‫روشن کردن چند چراغ و یک عود‬ ‫و تک‌های ناپلئونی امید معطر به یاد دیروز شیرینش کرد‬ ‫و شاید‪ ،‬در این بین معجزه ‪ ،‬دری بزنه‬

‫رقص مردان خدا ظریف باشد و سبک‬ ‫یرود بر آب‬ ‫از درون چون کوه و برون چون کاه که م ‌‬ ‫خوب نگاهش کن‪ .‬هیچی نداره‪ .‬نه برای دل خودش و نه برای نگاه مردم‬ ‫یشناسد‬ ‫ناقص به دنیا آمده و اما شکرگذاری را به خوبی م ‌‬ ‫من و تو چی؟‬ ‫غیر از شکوه و شکایت از سرنوشت و شانس و انواع دسیسه و دشمنان خیالی بیرونی‪ ،‬کار‬ ‫دیگری بلدیم؟‬ ‫همیشه منتظر هدی‌هایم‪ .‬اما از خودت تا به حال پرسیدی‪ :‬من به این لحظه چه هدیه خواهم داد؟‬ ‫کجاست انسان خدایی که حامل روح الهی بود؟‬

‫یزند‬ ‫در بازار رکب م ‌‬ ‫یفايد‌های است‬ ‫برای من که نان بخور نيستم گندم چيز ب ‌‬ ‫یاندازد‪ .‬اسباب تاسف است‪ .‬اما تو موهات رنگ طل است‪ .‬پس‬ ‫پس گندم ‌زار هم مرا به ياد چيزی نم ‌‬ ‫یشود‬ ‫وقتی اهليم کردی محشر م ‌‬ ‫یپيچد دوست‬ ‫یاندازد و صدای باد را هم که تو گند‌مزار م ‌‬ ‫گندم که طليی رنگ است مرا به ياد تو م ‌‬ ‫خواهم داشت‪...‬‬ ‫خاموش شد و مدت درازی شهريار کوچولو را نگاه کرد‪.‬‬ ‫یخواهد منو اهلی کن؟‬ ‫آن وقت گفت‪:‬اگر دلت م ‌‬ ‫شهريار کوچولو پرسيد‪ :‬راهش چيست؟‬ ‫یگيری اين جوری‬ ‫روباه جواب داد‪ :‬بايد خيلی خيلی حوصله کنی‪ .‬اولش يک خرده دورتر از من م ‌‬ ‫یگويی‪ ،‬چون تقصير‬ ‫یکنم و تو ل‌متاکام هيچی نم ‌‬ ‫ینشينی‪ .‬من زير چشمی نگاهت م ‌‬ ‫فها م ‌‬ ‫ميان عل ‌‬ ‫کتر بنشينی‬ ‫یتوانی هر روز يک خرده نزدي ‌‬ ‫هم‌هی سِؤتفاه‌مها زير سر زبان است‪ .‬عوضش م ‌‬ ‫فردای آن روز دوباره شهريار کوچولو آمد‪.‬‬ ‫روباه گفت‪ :‬کاش سر همان ساعت ديروز آمده بودی‬ ‫یشود و هر چه ساعت‬ ‫اگر مثل سر ساعت چهار بعد از ظهر بيايی من از ساعت سه تو دلم قند آب م ‌‬ ‫یکند شور زدن و‬ ‫یکنم‪ .‬ساعت چهار که شد دلم بنا م ‌‬ ‫شتر احساس شادی و خوشبختی م ‌‬ ‫جلوتر برود بي ‌‬ ‫یفهمم! اما اگر تو وقت و بی وقت بيايی من از کجا‬ ‫نگران شدن‪ .‬آن وقت است که قدِر خوشبختی را م ‌‬ ‫بدانم چه ساعتی بايد دلم را برای ديدارت آماده کنم؟‬ ‫از ‪gandom‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪TODAY I WILL NOT STRIKE BACK‬‬ ‫‪If someone is rude, if someone is impatient, if someone is unkind‬‬ ‫‪I will not respond in a like manner‬‬ ‫امروز‪ ،‬من به عقب باز نمی گردم‬ ‫اگر کسی خشن است‪ ،‬اگر کسی بد اخلق است‪ ،‬اگر کسی نامهربان است‪ ،‬من عکس العمل و واکنشی بهش نشان نمی‬ ‫دهم مثل عادات گذشته‬ ‫‪2‬‬ ‫‪TODAY I WILL ASK GOD TO BLESS MY ENEMY‬‬ ‫‪If I come across someone who treats me harshly or unfairly, I will quietly ask‬‬ ‫‪God to bless that individual I understand that enemy could be a family member,‬‬ ‫‪neighbor, co-worker, or a stranger‬‬ ‫امروز از خدا خواهش می کنم که دشمنم را بيامرزد‬ ‫اگر با کسی برخورد کردم که رفتارش با من غير منصفانه و با خشونت است‪ ،‬به آهستگی و بی صدا از خدا می‬ ‫خواهم که آن شخص را مورد آمرزش قرار دهد؛ من می فهمم که دشمن می تواند يک عضو خانواده‪ ،‬يک همسايه‪،‬‬ ‫يک همکار و يا يک غريبه باشد‬ ‫‪3‬‬ ‫‪TODAY I WILL BE CAREFUL ABOUT WHAT I SAY‬‬ ‫‪I will carefully choose and guard my words being certain that I do not spread‬‬ ‫‪gossip‬‬

‫امروز‪ ،‬در مورد چيزهايی که بيان می کنم‪ ،‬محتاط خواهم بود‬ ‫احتياط و دقت در انتخاب کلمات منجر می شود که من شايعات را انتشار ندهم‬ ‫‪4‬‬ ‫‪TODAY I WILL GO THE EXTRA MAIL‬‬ ‫‪I will find ways to help share the burden of another person‬‬ ‫امروز مسافت اضافی را خواهم پيمود‬ ‫امروز راهی پيدا می کنم برای تقسيم کردن مسئوليت های شخص ديگری تا بخشی از آن را من به دوش بکشم‬ ‫‪5‬‬ ‫‪TODAY I WILL FORGIVE‬‬ ‫‪I will forgive any hurts or injuries that come my way‬‬ ‫امروز فراموش می کنم‬ ‫امروز هر آزار و آسيبی که سر راهم قرار می گيرد را فراموش کنم‬ ‫‪6‬‬ ‫‪TODAY I WILL DO SOMETHING NICE FOR SOMEONE‬‬ ‫‪BUT I WILL NOT DO IT SECRETLY‬‬ ‫‪I will reach out anonymously and bless the life of another‬‬ ‫امروز‪ ،‬کار زيبايی برای کسی انجام خواهم داد‬ ‫اما اين کار را مخفيانه انجام نخواهم داد‬ ‫ناشناسانه‪ ،‬رحمت و برکت را بر زندگی ديگران می گسترانم‬ ‫‪7‬‬ ‫‪TODAY I WILL TREAT OTHERS THE WAY I WISH TO BE TREATED‬‬ ‫"‪I will practice the golden rule "Do unto others as I would have them do unto me‬‬ ‫‪whit everyone I encounter‬‬ ‫امروز متفاوت برخورد می کنم‪ ،‬اين راهيه که باعث می شه متفاوت باشم‬ ‫قانون طليی را تمرين خواهم کرد"با ديگران همان گونه باش که دوست داری آنان با تو باشند‪ ".‬با هرکسی که‬ ‫برخورد می کنم‬ ‫‪8‬‬ ‫‪TODAY I WILL RAISE THE SPRITS OF SOMEONE I DISCOURAGED‬‬ ‫‪My smile, my words, my expression of support, can make the difference to‬‬ ‫‪someone who is wrestling life‬‬ ‫امروز‪ ،‬روح کسی را که دلسرد کرده بودم را بيدار می کنم‬ ‫لبخندم‪ ،‬کلماتم‪ ،‬بيانم‪ ،‬پشتيبانم هستند تا بتوانم تغيير بدهم کسی را که با زندگی کشمکش دارد‬ ‫‪9‬‬ ‫‪TODAY I WILL NATURE MY BODY‬‬ ‫‪I will eat less, I will eat healthy foods, I will thank God for my body‬‬ ‫امروز می خواهم به بدنم رسيدگی کنم‬ ‫کمتر غذا می خورم‪ ،‬فقط غذاهای سالم می خورم‪ ،‬خدا را برای بدنی که بهم داده شکر می کنم‬ ‫‪10‬‬ ‫‪TODAY I WILL GROW SPIRITUALLY‬‬ ‫‪I will spend a little time in prayer today. I will begin reading something spiritual‬‬ ‫‪or inspirational today, I will find a quiet place‬‬ ‫امروز‪ ،‬روحانيت و معنويت را در خودم پرورش می دهم‬

‫امروز وقت بيشتری را برای نماز و دعا صرف خواهم کرد‪ .‬امروز خواندن چيزی معنوی يا الهامی )کتاب آسمانی(‬ ‫را آغاز می کنم و يک مکان آرامی را پيدا خواهم کرد‬

‫چقدر خوبه ادم یکي را دوست داشته باشه‬ ‫نه به خاطر اینکه‪ ،‬نیازش رو برطرف کنه‬ ‫نه به خاطر اینکه‪ ،‬کس دیگري رو نداره‬ ‫نه به خاطر اینکه‪ ،‬تنهاست‬ ‫و نه از روي اجبار‬ ‫بلکه به خاطر اینکه‪ ،‬اون شخص‬ ‫ارزش دوست داشتن‬ ‫رو داره‬ ‫هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد‪ .‬من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که‬ ‫مورد محبت کسی هستم‪ ,‬مثل این بوده است که دست خداوند اعلم را بر شانه خویش احساس کرده ام‪"...‬چارلز مورگان‬ ‫زندگی مثل پیانو است‪,‬دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها ‪.‬اما زمانی می توان آهنگ زیبایی‬ ‫نواخت که دکمه های سیاه و سفید را با هم بفشاری‬ ‫دلم گرفته ‪ ،‬اي دوست! هواي گریه با من‬ ‫گر از قفس گریزم کجا روم ‪ ،‬کجا من؟‬ ‫کجا روم که راهي به گلشني ندارم‬ ‫که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من‬ ‫نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل‬ ‫چو تخته پاره بر موج رها رها رها من‬ ‫ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک‬ ‫به من هر ان که نزدیک از او جدا جدا من‬ ‫نه چشم دل به سویي نه باده در سبویي‬ ‫که تر کنم گلویي به یاد آشنا من‬ ‫زبودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد؟‬ ‫که گوید به پاسخ که زنده ام چرا من‬ ‫ستاره ها نهفتم در آسمان ابري‬ ‫دلم گرفته ‪ ،‬اي دوست هواي گریه با من‬

‫وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید‬ ‫و قتی ابد چشم ترا پیش از ازل می آفرید‬ ‫وقتی زمین ناز ترا در آسمانها می کشید‬ ‫وقتی عطش طعم ترا با اشک هایم می چشید‬ ‫من عاشق چشمت شدم‬ ‫نه عقل بو د و نه دلی‬

‫گوهر عشق در نهاد این خاک که تو گفتی نهفته است‬ ‫تنها بارقه ای می باید تا آتش عشق را در نهاد ما شعله ور سازد‬ ‫آتشی مقدس که می سوزاند و پاک می گرداند‬ ‫خداوندگار مهر خود آموزگار ماست‬ ‫و چه نیکو شیوه ایست طریق آموختن او‬ ‫خداوندا‬ ‫بذر عشقی که در خاک دلهایمان نهان ساخته ای‬ ‫به لطف انوار مهر خود و باران عنایتت بارور ساز‬ ‫و تمامی روزهایمان را روز عشق قرار ده‬ ‫باشد که این خاک را راهی باشد به افلک‬

‫چه تنهایی شلوغی است تنهایی من! آن زمان که اطرافت پر است از دوستان خوش سخن و رنگین‬ ‫•‬ ‫پوست که از رنگین بودن آنها به تنگ آمدی و در حسرت یک رنگ بودنشان سینه ات مالمال غم است! کاش‬ ‫مى‌‌فهمیدند که ‪" :‬قالی از صد رنگ بودنش زیر پا افتاده است" کاش مىدانستند باید دوست بود تا اینکه از‬ ‫دوستی سخن گفت‪ .‬کاش معنی این پیمان مقدس را مىدانستند‪ .‬و من اکنون مىفهمم که چرا درد را باید با چاه‬ ‫گفت! و این روزی است که در ازدحام تنهایی خود غرق مىشوم‬

‫گلی خوشبوی در حمام روزی ‪ ...‬رسید از دست محبوبی به دستم‬ ‫بدو گفتم که مشکی یا عبیری ‪ ...‬که از بوی دلویز تو مستم‬ ‫بگفتا من گلی ناچیز بودم ‪ ...‬ولیکن مدتی با گل نشستم‬ ‫کمال همنشین در من اثر کرد ‪ ...‬وگرنه من همان خاکم که هستم‬

‫ست دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم‪،‬چون همه‬ ‫ست دارم‪،‬ولی قسم می خورم که دو ِ‬ ‫بهت نمی گم دو ِ‬ ‫چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم‪ ،‬چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پِراشک شد ودنبال یه شونه گشتی که‬ ‫صدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ‪،‬اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی‬ ‫گریه کنی‪ِ ،‬‬ ‫صدام کن چون قلبم تنهاست اگه‬ ‫صدام کن‪ ،‬قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ‪ِ ،‬‬ ‫ِ‬ ‫یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما‬ ‫اینو بدون من قبل از تو میمیرم‬

‫‪Really u are very kind and‬‬ ‫‪lovely .‬‬

‫‪it's not much fun to live‬‬ ‫‪without real friends .‬‬ ‫‪human cannot live without‬‬ ‫‪clean love and u are same for‬‬ ‫‪me now .‬‬ ‫‪pls never die for every one‬‬ ‫‪loves u .‬‬ ‫قققق قققق ققق ققققق قققق قققق قققق قققققق ققق‬ ‫ققق قق قققققق قققق ققققق قق ققققق ققققق ققق ق قق‬ ‫قق قق ققق قققق ققققققق‪ ...‬قققق قققق ققق ققققق قققق‬ ‫قققق قققق قققققق ققق قق ققققق قققققق قق قق‬ ‫قققققق قققق ققق‪ ...‬قققق قققق ققق ققققق قققق قققق‬ ‫قققق ققققق قققق قققق ققق قق قق قققققق قققق قققق‬ ‫ققققق ققق‪ .‬قققق قققق ققق ققققق قققق قققق قققق قق‬ ‫ققق ققققققق ققققق قققق قققق ققققق ققققق ققق‪...‬‬ ‫قققق قققق ققق ققققق قققق قققق قققق قق قققق قققق‬ ‫ققققق ق قققق ققققققق‬ ‫باز دارم از غمهام حرف میزنم‪ ...‬کاش درد فاصله رو می فهمیدی‪ ...‬می دونم‪ ........‬اگه تا اخر دنیا برم‪ ...‬کسی واسه‬ ‫من تو نمی شه‪ ...‬درد بی کسی هام ذره ای کم نمی شه شاید دلتنگی و فاصله یه راهه‪ ..‬یه سرنوشت مخدوم و باطل‪...‬‬ ‫شایدم نرسیدن خود عشقه شایدم قانون زندگی اینه بی کسی‪ .....‬بی کسی ‪ .......‬بی کسی فاصله‪........‬‬ ‫فاصله‪..........‬فاصله در میان یک عبور سرد و خالی از نگاه پناه دستان خالی ام غبار پوچ یک انتظار فانی است در پس‬ ‫زمان در انتهای یک سیاهی عمیق و بی انتها‪ ..‬پشت پرچین حادثه‪ ..‬به انتظار دستان معجزه به انتظار التهاب یک نفس‬ ‫به انتظار یک سلم پر شکوه یک طلوع بی غروب و من‪ ...‬چه خالی به انتظار نشسته ام! نمی دانم دیر شده یا نه هوای‬ ‫دلم ابری است کوچه باغ های شعرم طوفانی است دلگیرم از خودم از روزگار از پستی این احساس نمی دانم کجای این‬ ‫ویرانی شکل زندگی دارد نمی دانم می مانم یا نه اه باید بروم دیر یا زود ‪ .......‬باید بروم راه دراز است دستهایم پر از‬ ‫خلوت پاکی باید بروم‪ .......‬میگی باید شاد باشم‪ ...‬باید شاد باشم ‪ ..‬از شادی بگویم ‪...‬بخندم سبز باشم ولی مسخره است‪...‬‬ ‫سهم من ازگذر عمراین نیست‪ ..‬بهار عمر من گم شده بوی پاییزی یک حس به اسم زندگی است سالیانی ‪ ..‬و دستهایم‬ ‫بوی غربت می دهند ‪ ...‬من نفس می کشم من زنده هستم لذت می برم شعر می نویسم دوست می دارم ولی زنده نیستم‬

‫من همین لحظه همین جا به این عشق محتاجم و این هجران زده از من کنار خزان ارزو هایم چه تاریک است چه‬ ‫خاموش است ومن اسیر یک حس کودکانه بگذار تنها بمانم مرا بدین تنهایی بیشتر نیاز است اه گاه چه سخت می ترسم‬ ‫از دوست داشتن قافیه های این بازی عجب طعم گسی دارد و این شوخی و این بی رحم تکرار صبورانه چه دلسوزانه‬ ‫ویران می کند قلب یک تنهای بی کس را می ترسم از تکرار از تنهایی می ترسم از این راه پر وحشت می ترسم از‬ ‫نابودی احساس و افکارم تنهایی و غم یا عشق و یک موهوم پرستی کهنه به کدام تن دهم ؟؟‬

‫كاش تو گل بودي و من باغبان‬ ‫•‬ ‫عطر تنت راحت روح و روان‬ ‫تیغ تو گر زخم كند دست من‬ ‫آیت عشق ست ‪ ،‬تو این را بدان‬ ‫جمله من و خاك ‪ ،‬من وآفتاب‬ ‫جمله من و آب ‪ ،‬من و ماهتاب‬ ‫دست بگیریم به هم تا شود‬ ‫راحت و آسان به تو این روزگار‬ ‫واي كه دل در طلب روي توست‬ ‫راحت جانم گره ي موي توست‬ ‫كي تو گذاري به لبم لعل خویش‬ ‫مست كني جان من از عطر خویش‬ ‫حال مرا بین و به من رحم كن‬ ‫بوسه ده و گیر در آغوش خویش‬

‫آهای تو که این همه دوری از من این روزا در حال عبوری از من آهای تو که فکر می کنی‬ ‫•‬ ‫سوزوندی دار و ندارمو با دوری از من طاقت نداری ببینی‪ ،‬می دونم این همه طاقت و صبوری از من ستاره‬ ‫ها میگن پشیمون شدی میخوای بگی که غرق نوری از من فکر نکنم بشه با صد تا دریا این همه نفرتو بشوری‬ ‫از من نمی دونم میخوای با قلب سنگی دل ببری بازم چه جوری از من؟‬

‫بگذار سر به سینه من تا که بشنوی ‪ ،‬آهنگ اشتیاق دلی دردمند را‪ .‬شاید که بیش از این ‪،‬نپسندی به‬ ‫•‬ ‫کار عشق ‪ ،‬آزار این رمیده سر در کمند را‪ *** .‬بگذار سر به سینه من تا بگویمت ‪ :‬اندوه چیست ‪،‬عشق‬ ‫کدامست‪،‬غم کجاست؟ بگذار تا بگویمت ‪:‬این مرغ خسته جان ‪ ،‬عمری است در هوای تو از آشیان جداست‪.‬‬ ‫*** دلتنگم آنچنانکه‪:‬اگر ببینمت به کام‪ ،‬خواهم که جاودانه بنالم به دامنت شاید که جاودانه بمانی کنار من ‪ ،‬ای‬ ‫نازنین ‪،‬که هیچ وفا نیست با منت *** تو‪،‬آسمان آبی آرام و روشنی‪ ،‬من ‪،‬چون کبوتری که پرم در هوای تو‬ ‫یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم! با اشک شرم خویش بریزم به پای تو ‪ *** ،‬بگذار تا ببوسمت ‪،‬ای‬ ‫نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ‪ ،‬ای چشمه شراب‪ .‬بیمار خنده های توام ‪،‬بیشتر بخند! خورشید آرزوی من‬ ‫‪،‬گرم تر بتاب‬

‫همه رنگ ها بیگانه بی تو رنگها همه تندیس ازار من اند بی تو حتی اهوکان زیبا میدرند اندیشه ام را‬ ‫بی تو کوه و صخره تجسم دیوار زندان بی تو خاک تنها نمادی از گور تواند بود وه که چه بیرحمانه به‬ ‫کین می فشرد مرا ابرها کنایه سپید کفن و گهواره چوبه دار من است در یا بی تو گر گ هاریست که‬ ‫پر سپید مرغ اندیشه را به سرخی غروبی خون الود مینشاند بی تو بلبلن همه نوحه سرا بی تو هر‬ ‫سپیده صبح لبخند نفرت انگیز نعش روزیست که می بایدم تا شام بر دوش کشم بی تو من در بهار‬ ‫پژمرده ام در عطر یاس ها گریسته ام بی تو من تکرار سمج رنج هنوز بودن و درد روزگارانی را که‬ ‫می باید باشم لمس می کنم بی تو برگ پاییز اشارتیست بر سقوط بی تو طبیعت بی جان تنهایی و شاخه‬

‫ای خشکیده که منم بی تو اه بی تو زندگی شوق بودن عشق زیبایی و مهربانی ‪...‬وه چه خاطرات‬ ‫گریزان پریده رنگی بی تو مرگ پژمردگی نیستی کینه زشتی ونفرین و لعنت خدایان ‪....‬وه که‬ ‫فرکانسی دارند بی تو من در خلوت این صحرا غربت این خاک دامنگیر سکوت سرد اسمان اه من در‬ ‫تنهایی این بی کسی نگهبان جاودانه سکوتم حاجب درگه نومیدی منم بی تو راهب معبد خاموشی سالک‬ ‫راه فراموشی باغ بی برگ و پژمرده زمستانی منم بی تو هر درخت بی تو قامت بلند دشنامی دشخوار‬ ‫هر پرنده سایه نفرینی گلها هریک خاطره دردی و هر شمع چشم سوزان ابلیسی اخته تیغ بی تو باران‬ ‫ترنم گریه اسمان بر دل من اسمان شولی سیاه عزا بر خاک و زمین زمین بی تو تکرار ل یتناهی‬ ‫دعوتیست بر خفتن خفتنی ابدی شاخه ها بی تو همه غبار الود خزان زده و پوک هر شاخه بی تو‬ ‫یادگاری تلخ از من با تو اما باتو اگه باتو باشم باتو ‪ ..‬رنگها چه طنین اشنایی دارند باتو رنگها همه‬ ‫نوازش گر چشم باتو همصحبت اهوی چالک دشت منم باتو کوه ها طنین امنیت و ارامش زمین‬ ‫گاهواره خواب من و ابر حریری سپید که بر گاهواره ام کشیده با تو دریا چه مهربان است با من بلبلن‬ ‫چه شیرین زبانند با من هر سپیده صبح بوسه گرمی بر گونه سرد من با تو نسیم دلبرانه بر موهایم شانه‬ ‫می کشد باتو من خود بهار خود رویش با تو من منتشر در عطر هر اقاقی با تو من در ساقه هر گیاه‬ ‫می جوشم بر سر هر شگوفه می رقصم با تو من در هر طلوع میخندم تندر فریاد شوق من است در‬ ‫حنجره هر مرغ خوش الحان این منم که میخوانم غل غل هر چشمه خنده من زمزمه من با تو سرود هر‬ ‫جویبار است با تو من روح جهانم با تو من بودن را زندگی را شوق را عشق را زیبایی را و مهربانی‬ ‫را میفهمم با تو من در خلوت هر صحرا در غربت هر سرزمین و در سکوت ابی اسمان هرکجا ‪.....‬‬ ‫درخت برادر رشید من پرنده خواهر شیرین سخنم و گلها گلها همه فرزندان من اند نسیم قاصدکی خوش‬ ‫خبر که هر لحظه به مبارک بادم اید با تو بوی بارون بوی پونه بوی خاک شاخه های خیس باران‬ ‫خورده پاک همه شیرین یادگاران من ان‬

‫از نگاه همیشه منتظرم‪...‬از چشمان بارانیم‪....‬ازبوسه های نشکفته ام‪...‬بنو یسم برایت‬ ‫•‬ ‫از ترسم‪ ...‬ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن‪...‬بی تو گفتن وبی تو خواندن‪....‬بنویسم برایت از‬ ‫نغمه های شبانه غم در گنج عزلت تنهایی ام‪....‬بنویسم برایت از معنای زندگی از اینکه من‬ ‫زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم‪...‬زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم‪...‬من زندگی‬ ‫را در خروش چشمان سیاهت معنا می کنم‪...‬من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می‬ ‫کنم‪...‬معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است‪...‬زندگی یعنی عشق اگر می دانستی که‬ ‫چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد‬

‫دوباره صبحی می اید دوباره شبی به دست فراموشی سپرده می شود دوباره تکرار روزگار و عادت های ما و همه‬ ‫گمشده ی یک راه و در این راه کسی هست که مهربانی اش را از ما دریغ نمی دارد همه تا طلوع افتاب خوشبختی‬ ‫بیداریم گمان می برم به عشق گاهی و در پس خیالم گاه عاشق می شوم و قطره های سنگین و گرم اشک را روی گونه‬ ‫هایم احساس می کنم بی انکه از بی هویتی این احساس‪ ..‬شرم کنم‪ ..‬بی انکه بدانم در پس این احساس ویرانگر‪ ..‬غروبی‬ ‫است‪ ...‬بس سرد و غمگین‪ ..‬و گاه عذابی است‪ ..‬ویرانگر ‪ ....‬و اما باز دلتنگی و دلتنگی وباز می نوازم از عشق‪......‬‬ ‫از تلخ ترین حادثه این دنیا گاه فکر می کنم اشتباه است اگر احساس کنیم عاشق گشته ایم اشتباه است اگر هویت گم شده‬ ‫یک انسان را تباه کنیم و من غرق در این انزوای سرخ و پوشالی غرق در این عذاب غرق در این ویرانکده ی ابادم‪.....‬‬ ‫دیگر تبار تیره ی انسان برای زیست محتاج قصه های دروغین خویش نیست ما ذهن پاک کودک معصوم را با قصه‬

‫های جن وپری وقصرهای نور الوده میکنیم‪ .‬ایا هنوز هم دلبسته ی کالسکه زرینی ایا هنوز هم در خواب ناز قصرهای‬ ‫طلیی رامیبنی؟ با تو هستم با تو‪ !! .......‬برو‬

‫دو درخت تناور در دو کرانًه رود‬ ‫دست نيايش برآسمان بلند کرده اند‬ ‫هردو از يک رود بار آب می نوشند‬ ‫مرغان مهاجر گاهی برشاخه يی اين و گاهی برشاخه يی از آن می نشينند‪.‬‬ ‫ريشه های آنها درژرفای رود در آغوش هم فرورفته اند‬ ‫اما خدايا!‬ ‫چرا آنها روياروی با هم سخن نمی زنند؟‬

‫تو نمیدونی که چه رویایی به من نشان دادی‬ ‫حال دیگر دل من نه میتواند گریه کند و نه نمیتواند بخندد‬ ‫نمیدونم چه احساسی است‬ ‫عطشی است که خاموش نمی شود‬ ‫عزیزم نمیدونم که چه حسی است‬ ‫که تمام وجود من را گرفته است‬ ‫نمیدونم که این حس چگونه به وجود آمد‬ ‫نمیدونم که این بی قراری چگونه به وجود آمده‬ ‫یادها و خاطره ها را پشت سر هم میذاری‬ ‫اما من فقط به یاد تو زنده ام‬ ‫مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور‬ ‫آفتاب نسوزد‪.‬‬ ‫زندگی آنقدر عجیب نیست که شما تصور میکنید‪ ---‬زندگی آنقدر عجیب است که شما نمی توانید‬ ‫تصور کنید‬

Related Documents

For You
June 2020 16
For You
October 2019 35
For You
June 2020 19
For You
November 2019 30
Paris For You (2004)
April 2020 9
Thoughts For You
October 2019 46