004_j1din_12-17x

  • June 2020
  • PDF

This document was uploaded by user and they confirmed that they have the permission to share it. If you are author or own the copyright of this book, please report to us by using this DMCA report form. Report DMCA


Overview

Download & View 004_j1din_12-17x as PDF for free.

More details

  • Words: 7,340
  • Pages: 6
‫مقاله‬

‫دي‬ ‫مه‬

‫سال اول(هفتم)‬

‫شماره ‪12 1‬‬ ‫پاییز ‪87‬‬

‫ابن شهر آشوب از‬ ‫ابو عبیده روایت می کند که‬ ‫امیین کسانی بودند که بر آنها‬ ‫کتابی نازل نشده بود‪.‬‬ ‫طبرسی از ابن عباس روایت‬ ‫می کند که امیین کسانی بودند‬ ‫که کتاب آسمانی نداشتند‪ .‬و‬ ‫نیز از قتاده و ابن عباس روایت‬ ‫می کند که امیون کسانی اند که‬ ‫معانی تورات را نمی دانند‬ ‫و تنها به حفظ و تالوت آن‬ ‫اکتفا می کنند‪ .‬گروهی دیگر‬ ‫گفته اند امیین جمع امی‬ ‫است منسوب به امه العرب‬ ‫چون اعرابی بودند که کتابی‬ ‫(آسمانی) نداشتند‬

‫لتي‬ ‫صو‬

‫و این است شهادت یحیی آن هنگام که یهودیان از اورشلیم کاهنان و الویان را فرستادند تا از او بپرسند که تو کیستی؟ و یحیی‬ ‫معترف شد و انکار ننمود‪ ،‬بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم‪ .‬آنگاه پرسیدند‪ .‬پس چه؟ آیا ایلیا هستی؟ گفت‪ :‬نیستم‪ .‬آنگاه پرسیدند‬ ‫آیا تو آن نبی موعود هستی؟ پاسخ گفت‪ :‬نی ‪ ...‬گفت‪ :‬من صدای ندا کننده ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید‪)1( .‬‬ ‫از همان قرون نخست اسالم‪ ،‬دانشمندان و مورخان مسلمان در باره ی اینکه آیا پیامبر اسالم خواندن و نوشتن می دانسته است‬ ‫یا نه‪ ،‬نظرات متفاوت و بعضا متضادی را مطرح کرده اند‪ .‬اهمیت این موضوع نیز به خاطر نقش تعیین کننده و تاثیر گذار آن بر‬ ‫جایگاه پیامبر در کتابت و جمع قرآن است‪ .‬این نوشتار تالشی است برای تبیین و بررسی این نظرات و ادله ی مرتبط‪.‬‬ ‫با تورقی در کتب سیره ی پیامبر و تفاسیر قرآن در می یابیم که رابطه روشنی بین کلمه «امی»‬ ‫و اعتقاد به نادبیری پیامبر می باشد؛ هر چند این تنها دلیل مطرح شده نیست‪ .‬در قرآن پیامبر‬ ‫دو بار به «امی» متصف شده است (‪ )2‬یک بار جمع این کلمه به صورت «امیون» درباره ی‬ ‫قوم یهود آمده (‪ )3‬و سه بار به صورت «امیین» در خصوص اعراب بت پرست و مشرک به‬ ‫کار رفته است‪)4( .‬‬ ‫عده ای می گویند امی منصوب به امیه است به معنی غفلت و جهالت (‪ )5‬و امی یعنی کسی که‬ ‫نمی تواند کتابی را بخواند و نمی تواند بنویسد‪ )6( .‬بعضی می گویند امی منسوب به امه و امه‬ ‫یعنی عامه و توده ی مردم که عادتا نمی توانستند بنویسند و بخوانند‪ )7( .‬برخی دیگر گفته اند‬ ‫امی منسوب به ام است یعنی مادر‪ )8( .‬یعنی این ها مادری اند و بر اصل والدت مادر مانده اند و‬ ‫چیزی نیاموخته اند‪ .‬گروهی گفته اند امی کسی است که پدرش در ایام طفلی او بمیرد و از تربیت‬ ‫پدر محروم باشد و به دست مادر یا دایه تربیت شود‪ )9( .‬دسته ای دیگر گفته اند امی منسوب‬ ‫است به ام القری که مکه از ام القری است و ام القری یعنی مادر شهرها (‪ )10‬و به این آیه استناد‬ ‫می کنند‪ َ :‬ل ِ ُت ْنذ َِر ُأ َّم الْقُری َو َم ْن َح ْولَها (‪ )11‬پس امی یعنی مکی در روایتی از پیامبر آمده است‬ ‫که ام القری در شهر مکه است یعنی خود مکه نیست (‪ .)12‬گروهی دیگر گفته اند امی منسوب‬ ‫کان ُأ َّم ًه قان ِت ًا ِ َّلِ َحنیفا‪)13( .‬‬ ‫اهیم َ‬ ‫است به امه که لقب حضرت ابراهیم است در قرآن در آیه إِ َّن إِبْر َ‬ ‫(‪ )14‬و در مورد اینکه امه در این آیه به چه معناست و چرا ابراهیم به آن موسوم شده نیز نظرات‬ ‫مختلفی ارائه شده است‪ .‬عبدال ابن مسعود امه را به معنی معلم خیر می دانست‪ )15( .‬مجاهد می‬ ‫گفت‪ :‬خداوند ابراهیم را به این دلیل امه خواند که مردم همه در عصر او کافر بودند و او تنها موحد‬ ‫روی زمین بود‪ )16( .‬قتاده می گفت‪ :‬او اهل هیچ دین نبود‪ )17( .‬در تفسیر قمی از امام صادق‬

‫روایت نقل می کند که‪ :‬به این دلیل که او بر دینی بود که هیچ کس در دنیا در آن هنگام بر‬ ‫آن دین نبود (یعنی توحید) (‪ )18‬در تفسیر عیاشی از امام صادق روایت نقل می کند‪ :‬در دنیا‬ ‫جز او کسی نبود که خدا را بندگی کند و همه مشرک بودند و تنها موحد ابراهیم بود‪ )19( .‬در‬ ‫الکافی هم در روایتی از امام صادق همین معنا برای امه ذکر شده است‪)20( .‬‬ ‫در تفسیر کلمه «امی» در روایتی کسانی را هم که کتاب آسمانی در زبان سامی نداشته و به‬ ‫رسوالن و انبیاء سامی معتقد نبودند (چون مجوس) امی خوانده اند‪ )21( .‬طبری در روایتی از‬ ‫محمد بن جعفر بن زبیر نقل می کند امیین کسانی هستند که کتاب آسمانی ندارند‪ )22( .‬و نیز‬ ‫از ابن عباس روایت می کند که گفت‪ :‬امیون کسانی بودند که پیامبر و کتاب خدا را تصدیق‬ ‫نمی کردند‪ .‬خودشان کتاب هایی می نوشتند و به مردم نادان می گفتند که از پیش خداست‬ ‫و چون اینان با کتاب خدا و پیامبران جدل می کردند‪ ،‬امی نامیده شدند‪ .‬ولی خود طبری این‬ ‫تاویل را خالف رایج میان عرب می شناسد‪ )23( .‬ابن شهر آشوب از ابو عبیده روایت می کند‬ ‫که امیین کسانی بودند که بر آنها کتابی نازل نشده بود‪ )24( .‬طبرسی از ابن عباس روایت‬ ‫می کند که امیین کسانی بودند که کتاب آسمانی نداشتند‪ )25( .‬و نیز از قتاده و ابن عباس‬ ‫روایت می کند که امیون کسانی اند که معانی تورات را نمی دانند و تنها به حفظ و تالوت‬ ‫آن اکتفا می کنند‪ )26( .‬گروهی دیگر گفته اند امیین جمع امی است منسوب به امه العرب چون اعرابی بودند که کتابی (آسمانی)‬ ‫نداشتند‪ )27( .‬صرف نظر از این نظرات‪ ،‬مراجعه به آیات قرآن و بررسی دقیق آنها ما را در فهم معنای امی یاری خواهد کرد‪ ،‬پس‬ ‫به سراغ این آیات می رویم‪:‬‬ ‫ِتاب َو ْ ُ‬ ‫َفإِ ْن َحا ُّج َ‬ ‫ین أَ أَ ْسلَ ْم ُت ْم َفإِ ْن أَ ْسلَ ُموا َف َق ِد ا ْه َت َد ْوا َو إِ ْن تَ َولَّ ْوا‬ ‫ال ِّم ِّی َ‬ ‫وک َفق ُْل أَ ْسلَ ْم ُت َو ْج ِه َي ِ َّلِ َو َم ِن ات ََّب َع ِن َو ُق ْل لِلَّ َ‬ ‫ذین ُأو ُتوا الْک َ‬ ‫الغ َو َّ ُ‬ ‫َفإِنَّما َعلَ ْی َ‬ ‫ک الْ َب ُ‬ ‫صیر ب ِالْعِبا ِد‬ ‫ال بَ ٌ‬ ‫پس‪ ،‬اگر با تو ستیزند‪ ،‬بگو‪ :‬من روی خویش به خدا سپرده ام‪ ،‬نیز پیروان من‪ .‬به آنان که نامه شان داده اند و به «امی ها» بگو‪:‬‬ ‫آیا شما نیز سپرده اید؟ اگر سپرده اید که راه یافته اید‪ ،‬لیک اگر روی بگردانند‪ ،‬بر تو رساندن است و بس‪ .‬خداوند خود بر کار‬ ‫بندگانبیناست‪)28(.‬‬ ‫فی ْ ُ‬ ‫ال ِّم ِّیی َن َر ُس ً‬ ‫الح ْک َم َه َو إِن ک َانُواْ مِن ق َْب ُل لَفِی ضَ َال ٍل‬ ‫اب َو ِْ‬ ‫ُه َو الَّذِی بَ َع َث ِ‬ ‫وال ِّمن ُْه ْم َی ْت ُلواْ َعلَی ِْه ْم َءا َیاتِ ِه َو ُی َز ِّکی ِه ْم َو ُی َعلِّ ُم ُه ُم الْ ِک َت َ‬ ‫ُّمبِین‬ ‫اوست آنکه بر انگیخت در میان «امی ها» فرستاده ای هم از خودشان‪ ،‬که آیت های او را بر ایشان بر می خواند تا پاک شان کند‬ ‫و نامه و فرزانگی بیاموزد ایشان را‪ ،‬و هر آینه پیش از این در گمراهی آشکاری بودند‪)29( .‬‬ ‫ک َو ِم ْن ُه ْم َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِدینا ٍر ال ُی َؤ ِّد ِه إِلَ ْی َ‬ ‫ِتاب َم ْن إِ ْن ت َْأ َم ْن ُه ب ِ ِق ْنطا ٍر ُی َؤ ِّد ِه إِلَ ْی َ‬ ‫ک إِ َّال ما ُد ْم َت َعلَ ْی ِه قائ ِم ًا ذل َِک ب َِأن َُّه ْم قالُوا‬ ‫َو م ِْن أَ ْه ِل الْک ِ‬ ‫س َعلَ ْینا فِي ْ ُ‬ ‫ون َعلَی َّ‬ ‫ین َس ٌ‬ ‫ون‬ ‫ال ِّم ِّی َ‬ ‫بیل َو َیقُولُ َ‬ ‫الِ الْ َکذ َِب َو ُه ْم َی ْعلَ ُم َ‬ ‫لَ ْی َ‬ ‫و از نامه داران کسی است که اگر او را انبانی زر بسپاری‪ ،‬تو را باز پس دهد‪ ،‬و از ایشان کسی است که اگر او را دیناری بسپاری‪،‬‬ ‫تو را باز پس ندهد‪ ،‬مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی‪ .‬این بدان است که گفتند‪ :‬نیست «امی ها» را بر ما راهی‪ .‬و دروغ‬ ‫می بندند بر خدا و خودشان می دانند‪)30( .‬‬ ‫ِتاب إِ َّال أَمان َِّي َو إِ ْن ُه ْم إِ َّال َی ُظنُّون‬ ‫ون ال َی ْعلَ ُم َ‬ ‫َو ِم ْن ُه ْم ُأ ِّمیُّ َ‬ ‫ون الْک َ‬ ‫و از ایشان «امیونی» هستند که از نامه ی خدا چیزی ندانند جز پندارهای نادرست‪ .‬اینان نیند جز این که می پندارند‪)31( .‬‬ ‫اگر بدون هیچ گونه ذهنیت و پیش فرضی این آیات را بررسی کنیم پی می بریم که در این آیات خداوند «اهل کتاب» را در برابر‬

‫خداوند «اهل کتاب»‬ ‫را در برابر «امی ها»‬ ‫گرفته است یعنی‬ ‫کسانی که کتاب آسمانی‬ ‫ندارند و‬ ‫مراد از این‬ ‫«بی کتاب ها» اعراب‬ ‫مشرک است‪.‬‬ ‫با مراجعه به آیات‬ ‫دیگر قرآن این موضوع‬ ‫تایید می شود که‬ ‫به اعراب هیچ کتاب‬ ‫آسمانی نازل‬ ‫نشده بود‬

‫«امی ها» گرفته است یعنی کسانی که کتاب آسمانی ندارند و مراد از این «بی کتاب‬ ‫ها» اعراب مشرک است‪ .‬با مراجعه به آیات دیگر قرآن این موضوع تایید می شود که‬ ‫به اعراب هیچ کتاب آسمانی نازل نشده بود‪:‬‬ ‫َو َما َءات َْی َن ُاهم ِّمن ُک ُت ٍب َی ْد ُر ُسون َها َو َما أَ ْر َسلْ َنا إِلَی ِْه ْم ق َْبلَ َ‬ ‫ک مِن نَّذِیر‬ ‫و نامه ای نداده ایم شان که خوانندش‪ ،‬و پیش از تو بیم دهنده ای سویشان نفرستاده‬ ‫ایم (‪)32‬‬ ‫ون ا ْف َترئ ُه بَ ْل ُه َو الْ َحقُّ مِن َّرب ِّ َ‬ ‫َئهم ِّمن نَّذِی ٍر ِّمن ق َْبل َِک لَ َعلَّ ُه ْم‬ ‫ک ل ِ ُتنذ َِر َق ْو ًما َّما أَت ُ‬ ‫أَ ْم َیقُولُ َ‬ ‫ی َْه َت ُدون‬ ‫یا گویند که برساخته اش؟ نه‪ .‬که خود راست است و از پروردگار توست‪ ،‬تا مردمی را بیم‬ ‫دهی که پیش از تو بیم دهنده ای نیامده است شان‪ ،‬باشد که به راه آیند‪)33( .‬‬ ‫امیین و خیانت‬ ‫امیین می خواندند زیرا می گفتند‪ :‬در باره ّ‬ ‫یهود‪ ،‬مطلق غیر یهود را ّ‬ ‫به آنها بر ما مسؤولیتی نیست‪ ،‬پس قهرا منظورشان مطلق غیر یهود است نه فقط‬ ‫مشرکین عرب‪ .‬در جوامع الجامع آمده است که یهود می گفتند در کتاب ما‪ ،‬غیر یهود‬ ‫را حرمتی نیست‪)34( .‬‬ ‫در آخرین آیه «امیون» خطاب به عده ای از یهود به کار رفته است‪ .‬از آیات قبلی و‬ ‫بعدی می توان معنای آن را متوجه شد‪ .‬سخن از کسانی از یهود است که کتاب آسمانی‬ ‫خود را تحریف می کنند و چیزهایی می آورند و می گویند از سوی خداست و عده ای‪،‬‬ ‫که قرآن آنها را «امیون» خطاب می کند‪ ،‬بدون هیچ علم و دانشی این سخنان را می پذیرند و گمان می کنند از خداست‪ .‬اینجا‬ ‫هم منظور قرآن کسانی‪ ،‬از یهود است که از محتویات و دستورات کتاب آسمانی خود اطالع درست و حسابی ندارند و پیرو هر‬ ‫آن چه که احبار و مالهایشان بگویند هستند و به راحتی گمراه می شوند‪ .‬طبرسی از ابو عبیده نقل می کند‪ :‬امیون کسانی اند که‬ ‫درک نمی کنند آنچه را که در کتاب (تورات) است و مقررات و احکام و حدود تکالیف آن را نمی دانند و مانند چهارپایان تقلید می‬ ‫کنند و آنچه را می گویند نمی فهمند‪)35( .‬‬ ‫فی ْ ُ‬ ‫ین َر ُس ً‬ ‫وال ِّمن ُْه ْم (‪ )36‬یعنی برانگیخت از میان امی ها فرستاده ای از خودشان‪ .‬پس پیامبر امی یعنی‬ ‫قرآن می گوید‪ :‬بَ َع َث ِ‬ ‫ال ِّم ِّی َ‬ ‫پیامبری که پیرو کتاب های آسمانی پیش از خودش مثل تورات و انجیل و غیره نیست و از محتویات آنها بی اطالع است‪ .‬پس‬ ‫با توجه به این دسته از آیات قرآن دلیلی نداریم که ثابت کند پیامبر بی سواد بوده است‪ ،‬بلکه تنها جهل‬ ‫او به کتاب های آسمانی پیشین مورد نظر است‪.‬‬ ‫نکته تامل برانگیز در این رابطه نظر عده ای از مستشرقین و اسالم شناسان غربی در مورد کلمه ی امی‬ ‫است‪ .‬اینان معتقدند که وصف امی بودن با دانستن و خواندن منافات ندارد و پیامبر خوانا و نویسا بوده‬ ‫است‪ )37( .‬اینان می گویند امی کلمه ای دخیل از یهود است‪ )38( .‬یهود قوم خود را اسرائیل (‪ )39‬و غیر‬ ‫یهودیان را‪( goyim‬גויים) خطاب می کرد که مفرد آن‪( goy‬גוי) است‪ .‬بعضی از مستشرقین امیین‬ ‫را عربی شده ی همین ‪ goyim‬می دانند‪ )40( .‬بدین ترتیب یهود همسایگان عرب خود را امی می‬ ‫خواند و منظورشان از این خطاب چنانکه گفته اند جهل به خواندن و نوشتن نبوده بلکه مراد مفهوم غیر‬ ‫یهودی و بیگانه بوده است‪ )41( .‬نولدکه (‪ )Noldeke‬در تاریخ قرآن خود به این نتیجه می رسد که‬ ‫امی داللت بر جهل خواندن و نوشتن نمی کند‪ ،‬بلکه فقط نشان می دهد که پیامبر از کتب آسمانی پیش‬

‫‪13‬‬

‫از خودش بی اطالع بود‪ )42( .‬مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس در مورد ‪( goyim‬امت ها)‬ ‫نولدکه (‪ )Noldeke‬در‬ ‫می گوید‪ :‬این لفظ بعضی از اوقات شامل خود اسرائیلیان نیز می شد‪ .‬لکن عموما قصد از ذکر این‬ ‫تاریخ قرآن خود به این‬ ‫لفظ طوایفی است که جدا از اسرائیل باشد و هر گاه قوم اسرائیل چراغ توفیق الهی را خاموش کرده‬ ‫نتیجه می رسد که امی‬ ‫و در ظلمت بت پرستی داخل می شد‪ ،‬این لفظ بر آنان نیز اطالق می شد‪ )43( .‬و این کامال با آنچه‬ ‫داللت بر جهل خواندن و‬ ‫که از آیات قرآن در مورد کلمه امی فهمیدیم مطابقت دارد‪ .‬همانطور که در ابتدا خواندیم بعضی از‬ ‫نوشتن نمی کند‪ ،‬بلکه فقط‬ ‫مفسرین نیز به این مفهوم اشاره کرده بودند‪ .‬پس از این آیات قرآن چیزی به دست نیامد که ثابت‬ ‫نشان می دهد که پیامبر‬ ‫کند پیامبر بی سواد بود‪ .‬آیا قرآن در مورد خوانا و نویسا بودن پیامبر ما را راهنمایی می کند؟ در این‬ ‫از کتب آسمانی پیش از‬ ‫زمینه چندین آیه راه گشا هستند‪:‬‬ ‫ُّ‬ ‫خودش بی اطالع بود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫خُ‬ ‫تاب ال ُم ْبطِ لون‬ ‫َو ما ک ْن َت تَ ْتلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن ک ٍ‬ ‫ِتاب َو ال تَ ط ُه ب َِیمینِک إِذا ال ْر َ‬ ‫مستر هاکس در قاموس‬ ‫و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش‪ ،‬و‬ ‫گرنه در گمان می افتادند کجراهان‪)44( .‬‬ ‫کتاب مقدس در مورد‬ ‫این آیه به روشنی خواندن و نوشتن پیش از نبوت را نفی می کند ولی چیزی در مورد پس از‬ ‫‪( goyim‬امت ها) می گوید‪:‬‬ ‫بعثت نمی گوید‪ .‬لحن آیه نیز به گونه ای است که گویا اکنون (هنگام نزول آیه) پیامبر می خواند‬ ‫این لفظ بعضی از اوقات‬ ‫و می نویسد زیرا نمی گوید که تو نمی خوانی یا نمی نویسی و این دلیل کافی است که بر گمان‬ ‫شامل خود اسرائیلیان نیز‬ ‫کجراهانخطبطالنبکشد‪.‬‬ ‫می شد‪ .‬لکن عموما قصد از‬ ‫َو قالُوا أَ‬ ‫لین ا ْک َت َت َبها َف ِه َي ُت ْملی َعلَ ْی ِه بُ ْک َر ًة َو أَصیال‬ ‫ساطیر الَأْ َّو َ‬ ‫ُ‬ ‫ذکر این لفظ طوایفی است‬ ‫و گفتند افسانه های پیشینیان است که نوشته است و امال می شوند بر او بام و شام (‪)45‬‬ ‫که جدا از اسرائیل باشد و‬ ‫این سخن بعضی از مشرکان در رد نبوت پیامبر است‪ .‬به پیامبر اتهام نوشتن نمی زنند بلکه می‬ ‫هر گاه قوم اسرائیل چراغ‬ ‫گویند عده ای افسانه های پیشینیان را به او امال می کنند و او می نویسد‪ .‬آیا به شخصی که بی‬ ‫توفیق الهی را خاموش کرده‬ ‫سواد است می توان امال کرد؟ قرآن هم در آیه بعدی این اتهام را که کسانی این آیات را به او امال‬ ‫می کنند رد می کند ولی نمی گوید که این پیامبر نمی نویسد‪ ،‬ظاهرا آن را تصدیق نیز می کند‪ .‬در‬ ‫و در ظلمت بت پرستی‬ ‫جای دیگر در قرآن اینطور می فرماید‪:‬‬ ‫داخل می شد‪ ،‬این لفظ بر‬ ‫ول م َِن َّ‬ ‫َر ُس ٌ‬ ‫الِ َی ْت ُلوا ُص ُحف ًا ُم َط َّه َره فِی َها ُک ُت ٌب ق َِّی َمه‬ ‫آنان نیز اطالق می شد‬ ‫فرستاده ای از خداوند که می خواند نامه های (صحیفه های) پاک را که در آن نوشته هایی است‬ ‫راست (‪)46‬‬ ‫صحف جمع صحیفه است‪ .‬صحیفه نیز کاغذ یا هر چیزی است که بر آن نوشته می شود‪)47( .‬‬ ‫صحف مجموعا هشت بار در قرآن آمده است که هفت مورد آنها اشاره به کتاب های آسمانی است‪ )48( .‬بعضی از مفسرین که‬ ‫فرض را بر بی سوادی پیامبر گرفته اند‪ ،‬سعی کرده اند که عقیده خود را به این آیه بقبوالنند و در تفسیر این آیه اینطور بگویند‪:‬‬ ‫منظور محتوای اوراق است که پیامبر آنها را تالوت می کرد زیرا می دانیم پیامبر هرگز چیزی را از روی اوراق نمی خواند! (تفسیر‬ ‫نمونه‪ ،‬ج ‪ ،27‬ص ‪ )202‬این نظر باطل است زیرا در این آیه می گوید پیامبر این صحیفه ها را تالوت می کرد که فِی َها ُک ُت ٌب ق َِّی َمه‬ ‫یعنی در این صحیفه ها نوشته هایی است راست‪.‬‬ ‫از منظر تاریخ‬ ‫عده ای حکم به قطعیت ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر اسالم چه قبل از نبوت و چه پس از نبوت داده اند‪ )49( .‬و مدعی شده اند که‬ ‫هیچ مورخی نگفته است که پیامبر می توانسته بخواند یا بنویسد‪ )50( .‬ولی با بررسی دقیق تر در می یابیم که در اخبار رسیده دو‬ ‫گانگی وجود دارد‪ ،‬از بعضی از اخبار رسیده برداشت شده است که پیامبر نمی خواند و نمی نوشت و از برخی دیگر خوانا و نویسا‬ ‫بودن پیامبر منتج شده است‪ .‬حال این اخبار را بررسی می کنیم‪:‬‬ ‫پیامبرنمینوشت‬ ‫افرادی که حکم به ناخوانا و نادبیر بودن پیامبر داده اند به این اخبار تمسک جسته اند‪:‬‬ ‫در غزوه ی احد عباس عموی پیامبر در مکه بود و چون ابوسفیان با لشکریان خود به عزم جنگ با پیغمبر از مکه روانه ی مدینه‬

‫سال اول(هفتم)‬

‫شماره ‪14 1‬‬ ‫پاییز ‪87‬‬

‫شد‪ ،‬عباس مردی از بنی غفار را به مزدوری گرفت که پنهانی راه ده روزه را در سه شب طی کند و نامه ای را به پیامبر برساند‪.‬‬ ‫پیامبر در «قباء» بود و چون نامه ی عباس به وی رسید‪ ،‬مهر نامه را بازکرد و به ابی بن کعب داد تا بخواند‪ .‬ابی نامه را برای پیامبر‬ ‫خواند‪ ،‬پیامبر از او خواست که موضوع را پنهان دارد‪ )51( .‬اینان استدالل می کنند که اگر پیامبر سواد داشت چنان نامه ی مهم و‬ ‫محرمانه ای را خودش می خواند و از شخص دیگر در خواست نمی کرد که آن را بخواند‪ .‬در بعضی از کتب سیره قدیمی تر مثل‬ ‫تاریخ طبری و سیره ابن هشام اصال اشاره ای به این موضوع نشده است‪.‬‬ ‫و نیز می گویند‪ ،‬تمیم بن جراشه گفت‪ :‬در وقد ثقیف بر پیغمبر وارد شدیم که اسالم بیاوریم‪ .‬خواستیم نوشته ای بگیریم و در آن‬ ‫چند شرط بگنجانیم‪ .‬ما می خواستیم که ربا و زنا بر ما حالل باشند! با نوشته نزد پیغمبر رفتیم‪ .‬پیغمبر به خواننده نامه گفت‪ :‬بخوان‪.‬‬ ‫چون به کلمه ربا رسید فرمود‪ :‬دست من را بر آن بگذار‪ .‬پس دستش را بر آن کلمه نهادند‪ ،‬آنگاه پیغمبر این آیه را تالوت کرد‪ :‬یا‬ ‫الربا (‪ )52‬و آن را پاک کرد‪ )53( ...‬البته ابن حجر عسقالنی در االصابه می گوید سند این‬ ‫أَیُّ َها الَّذ َ‬ ‫ِین آ َم ُنوا اتَّ ُقوا ال َو َذ ُروا ما بَق َِي من ِّ‬ ‫خبر ضعیف است‪ )54( .‬و این کل اخباری است که عده ای با استناد به آنها می گویند پیامبر نمی توانست بخواند و بنویسد‪.‬‬ ‫پیامبرمینوشت‬ ‫کسانی که می گویند پیامبر خوانا و نویسا بود این گونه استدالل می کنند‪ :‬کار پیامبر تنها ابالغ وحی و رساندن آن نبود‪ .‬او مامور‬ ‫تعلیم قرآن و تربیت مردم هم بود‪ .‬او باید حکمت و دانشی که در آیات نهفته بود به مردم می آموخت و آنان را از گمراهی نجات‬ ‫می بخشید‪ .‬چنانکه خداوند در این باره بر بندگان منت می نهد‪:‬‬

‫لَ َق ْد َم َّن َّ ُ‬ ‫ِنین إِ ْذ بَ َع َث فی ِه ْم َر ُسو ًال م ِْن أَنْفُسِ ِه ْم َی ْت ُلوا َعلَ ْی ِه ْم آیاتِ ِه َو‬ ‫ال َعلَی الْ ُم ْؤم َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫الل ُمبین‬ ‫في‬ ‫ل‬ ‫ل‬ ‫َب‬ ‫ق‬ ‫ِن‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ن‬ ‫کا‬ ‫ن‬ ‫إ‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫م‬ ‫ک‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ِتاب‬ ‫ک‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ضَ ٍ‬ ‫ُی َز ِّکی ِه ْم َو ُی َعلِّ ُم ُ ُ‬ ‫َ َ حِ َ َ ِ ْ ُ ْ ْ‬ ‫همانا که خداوند بر گروندگان منت نهاد هنگامی که فرستاد در میان ایشان پیامبری‬ ‫از خود ایشان تا بخواند بر ایشان آیت های او را و پاک سازد ایشان را و کتاب و حکمت به‬ ‫ایشان بیاموزد؛ به راستی که پیش از این در گمراهی آشکاری بودند‪)55( .‬‬ ‫سخن از آموزش است‪ .‬تعلیم کتاب و حکمت نخستین وظیفه پیامبر بود‪ .‬صرف نظر از مقام علم و قلم‬ ‫که در نخستین آیه های نازل شده پایگاه بلندی یافته و حتی خداوند به آن قسم یاد می کند‪ ،‬در آیات قرآن و‬ ‫به خصوص در آیه های مکی بسیاری از ادوات کتابت و قرائت مانند‪ :‬کتاب و کاغذ و اسفار و صحف و قلم و مداد‬ ‫ذکر شده است‪ )56( .‬توجه کنیم که بیش از سیصد مورد کلمات کتابت و مشتقات آن و بیش از نود بار قرائت به گونه‬ ‫های مختلف در قرآن به کار رفته است‪ .‬با این همه جاللت قدر کتابت و قرائت چطور می توان گفت که پیغمبر خود نادبیر‬ ‫و نانویسنده بود؟ پیامبر مرتبا مسلمانان را به کسب علم و فراگیری خط تشویق می کرد‪ ،‬حتی فدیه آزادی اسراء دشمن را هم‬ ‫آموزش خط به کودکان قرار داده بود (‪ ،)57‬همسرانش را امر کرد خط بیاموزند‪ .‬گفته بود‪ :‬هر که به راهي رود که علمي جوید‪،‬‬ ‫خدا براي وي راهي به سوي بهشت بگشاید‪ .‬مرکب عالمان دانا را با خون شهیدان وزن کنند و مرکب عالمان از خون شهیدان‬ ‫برتر باشد‪ )58( .‬پیامبر که خداوند او را در قرآن اسوه حسنه می خواند چطور ممکن است خود کوششی در یادگیری خط نکرده‬ ‫باشد؟ شهید مطهری پاسخي [غیر قابل انتظار] به این سوال که‪« :‬پیغمبر اکرم در همه دستورها که میداده پیشقدم بوده‪ ،‬چگونه‬ ‫این دستور را داده و خود عمل نکرده است؟ » می دهد‪ :‬درست مثل این است که بگوییم پزشک که نسخهای به بیمار میدهد‬ ‫اول باید خودش آن نسخه را به کار بندد ‪ .‬بدیهی است اگر پزشک بیمار گردد و همان نیازی که بیماران به دوا پیدا میکنند پیدا‬ ‫کند ‪ ،‬خودش قبل از دیگران نسخه خود را به کار میبندد‪ ،‬اما اگر بیمار نشد و نیاز پیدا نکرد چطور؟(!) (‪)59‬‬ ‫بعد از این استدالل ها معتقدین به با سوادی پیامبر از این اخبار کمک می گیرند که عقیده خود را ثابت کنند‪:‬‬ ‫هنگام نوشتن صلح نامه حدیبیه‪ ،‬پیامبر به علی فرمود که پیمان را بنویسد و فرمود‪ :‬بنویس‪ :‬بسم ال الرحمن الرحیم‪ .‬ولی سهیل‬ ‫بن عمرو فرستاده قریش اعتراض کرد و گفت ما این الرحمن و الرحیم را نمی شناسیم و باالخره قرار شد بنویسند‪ :‬بسمک اللهم‪.‬‬ ‫بعد پیامبر فرمود‪ :‬این است آنچه محمد رسول ال و سهیل بن عمرو موافقت کرده اند‪ .‬ولی سهیل باز هم اعتراض کرد و گفت‪:‬‬ ‫اگر ما گواهی می دادیم که تو رسول ال هستی که دیگر جنگ نمی کردیم‪ .‬پس باید بنویسند محمد بن عبدال‪ .‬پیغمبر فرمود‪:‬‬ ‫من هم رسول ال هستم و هم پسر عبدال‪ .‬سپس به علی گفت که عبارت رسول ال را حذف کند‪ .‬ولی علی گفت‪ :‬قسم به‬ ‫خدا که من هرگز آن را حذف نخواهم کرد‪ .‬پیامبر نامه را گرفت و به جای رسول ال نوشت محمد بن عبدال‪ .‬این روایت با‬ ‫کمی تفاوت در کتب مختلف آمده که تفاوت هم مربوط به اعتراض علی و نوشتن رسول ال توسط پیامبر می شود‪ .‬در بعضی‬ ‫کتب آمده است که پیامبر صلح نامه را از علی گرفت و با شیء تیزی رسول ال را برید‪ .‬در بعضی کتب دیگر می گوید پیامبر‬ ‫به علی گفت رسول ال را به من نشان بده‪ ،‬و بعد با شیء تیزی آن را برید‪ .‬در بعضی کتاب ها (سیره ابن هشام‪ ،‬تاریخ طبری‪،‬‬ ‫تاریخ یعقوبی) اصال حرفی از اعتراض علی نیست و علی سریعا به دستور پیامبر عمل می کند‪ .‬عده ای می گویند چون هنگام‬ ‫نوشتن صلح نامه عمر بن خطاب بسیار به پیامبر اعتراض کرد‪ ،‬ولی علی اعتراضی نکرد و پیرو دستورات پیامبر بود‪ ،‬این روایت‬ ‫را تحریف کرده اند تا بگویند علی هم کم و بیش از پیامبر نافرمانی می کرد‪)60( .‬‬ ‫در اخبار خاصه و عامه آمده است که در اوقات شدت مرض موت‪ ،‬پیامبر گفت‪ :‬دوات و کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم‬ ‫که پس از من گمراه نشوید‪ .‬ولی هیاهویی شد که پیغمبر هذیان می گوید‪ .‬و عمر گفت‪ :‬کتاب خدا بین ماست و ما را کفایت می‬ ‫کند و اجازه ندادند رسول خدا بنویسد‪ .‬پس رسول خدا رنجیده خاطر شد و امر کرد از نزد او بیرون بروند‪ )61( .‬اگر پیامبر خواندن‬ ‫نوشتن نمی دانست چگونه گفته است که دوات و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم؟‬ ‫مسیلمه عربی بود که می گفت بر او وحی نازل می شود و ادعای شراکت نبوت با پیامبر را داشت؛ در نامه ای به پیامبر این‬ ‫طور نوشت‪ :‬از مسیلمه پیامبر خدا به محمد پیامبر خدا‪ ،‬درود بر تو که مرا در کار پیامبری شریک تو کردهاند که نیم سرزمین از‬ ‫ما باشد و نیم سرزمین از قریش باشد ولی قریش قومی متجاوزند‪ .‬دو پیک این نامه را برای پیامبر آوردند‪ .‬سپس پیامبر در پاسخ‬ ‫او نوشت‪ :‬بسم ال الرحمن الرحیم‪ ،‬از محمد پیامبر خدا‪ ،‬به مسیلمه کذاب‪ ،‬درود بر آنکه از هدایت تبعیت کند‪ ،‬اما بعد‪ ،‬زمین از‬

‫توجه کنیم‬ ‫که‬ ‫بیش از سیصد مورد‬ ‫کلمات کتابت و‬ ‫مشتقات آن و بیش از‬ ‫نود بار قرائت به‬ ‫گونه های مختلف در‬ ‫قرآن به کار رفته است‪.‬‬ ‫با این همه جاللت قدر‬ ‫کتابت و قرائت‬ ‫چطور می توان گفت که‬ ‫پیغمبر خود نادبیر‬ ‫و‬ ‫نانویسنده بود؟‬

‫آن خداست که به هر کس از بندگان خویش که خواهد‪ ،‬دهد و سرانجام با پرهیزکاران است‪.‬‬ ‫(‪ )62‬در متن عربی صریحا می گوید‪ :‬کتب رسول ال یعنی نوشت رسول خدا‪ ...‬پس پیامبر‬ ‫خواندن و نوشتن می دانست‪.‬‬ ‫آموزشخوشنویسیتوسطپیامبر‬ ‫مساله قابل توجه دیگر در این زمینه آموزش خوشنویسی قرآن توسط پیامبر به بعضی از صحابه‬ ‫است‪ .‬در پاره ای از روایات شیعه و سنی آمده که پیغمبر شخصا به چندین تن از جوانان مسلمان‬ ‫مثل ابن عباس تعلیم کتابت قرآن و خوشنویسی داده است و خود نیز کتابت قرآن می کرد‪.‬‬ ‫(‪ )63‬از مجموع اخبار رسیده شاید بتوان گفت که کفه ی ترازو در به سمت خوانا و نویسا بودن‬ ‫پیامبر پس از بعثت سنگینی می کند‪ .‬اما پیش از بعثت چطور؟ آیه ‪ 48‬سوره ی عنکبوت را بار‬ ‫دیگر مرور می کنیم‪:‬‬ ‫َو ما ُک ْن َت تَ ْت ُلوا م ِْن ق َْبلِ ِه م ِْن کِتابٍ َو ال تَخُ ُّط ُه ب َِیمین َ‬ ‫تاب الْ ُم ْبطِ ُلون‬ ‫ِک إِذاً َال ْر َ‬ ‫و تو نمی خواندی پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست خویش‪،‬‬ ‫و گرنه در گمان می افتادند کجراهان‪)64( .‬‬ ‫در آیه ظاهرا قرآن نفی خواندن و نوشتن را پیش از بعثت می کند‪ .‬ولی عده ای می گویند این‬ ‫آیه می خواهد نفی عادت کند نه نفی قدرت‪ .‬به نظر عالمه طباطبایی در این رابطه دقت کنید‪:‬‬ ‫بعضی از مفسرین (‪ )65‬گفته اند جمله مذکور میخواهد قدرت را نفی کند‪ ،‬و بفرماید‪ :‬تو قبل از‬ ‫این نمیتوانستی بخوانی و بنویسی‪ ،‬ولی وجه اول با سیاق حجت و استدالل سازگارتر است‪،‬‬ ‫چون آیه شریفه در مقام اقامه ی حجت بر حقانیت قرآن است‪ ،‬و میخواهد اثبات کند که این‬ ‫کتاب از ناحیه خدا نازل شده و در اثبات این مدعا کافی است که نفی عادت از وی بشود و الزم نیست که نفی قدرت بشود‪ .‬و‬ ‫اگر کلمه« تخطه» را مقید به قید «بیمینک» کرد‪ ،‬و فرمود‪ :‬تو عادت نداشتی که کتابی را با دست خود بنویسی‪ ،‬خواست تا نوعی‬ ‫تمثیل آورده در نتیجه مطلب را تاکید کرده باشد‪ ،‬مثل اینکه کسی بگوید‪ :‬من فالنی را با چشم خود دیدم‪ ،‬و یا فالن مطلب را‬ ‫با این دو گوش خود شنیدم‪ )66( .‬پس طبق نظر عالمه طباطبایی این آیه می خواهد نفی عادت کند (البته ایشان معتقد بود که‬ ‫پیامبر نمی خواند و نمی نوشت) پس احتمال با سواد بودن پیامبر پیش از بعثت وجود دارد‪.‬‬ ‫طبق روایت های رسیده و نظر اکثر مفسرین شیعه و سنی تمام آیات سوره ی عنکبوت در مکه نازل شده اند‪ )67( .‬مهندس‬ ‫بازرگان‪ ،‬که با استفاده از طول آیات و ریاضیات‪ ،‬زمان نزول آیات را تعیین کرده است‪ ،‬می گوید‪ :‬سوره عنکبوت به صورت یکپارچه‬ ‫در فاصله سال های ‪ 10‬و ‪ 11‬بعثت در مکه نازل شده است‪ )68( .‬چون این آیه در مکه نازل شده است پس یقینا منظور از‬ ‫کجراهان باید کفار مکه باشد که می گفتند محمد کاهن‪ ،‬شاعر‪ ،‬مجنون و ‪ ...‬است‪ .‬این آیه می خواهد نفی این عادات را از پیامبر‬ ‫بکند و بگوید‪ :‬تو پیش از این چنین عادتی نداشتی (و قبیله ات می دانند) که کتابی را (به عنوان آیات خدا و غیره) تالوت کنی و‬ ‫آن را به دست خویش بنویسی (و بگویی از سوی خداست) و گرنه کجراهان به گمان می افتادند که تو کاهن‪ ،‬مجنون یا شاعر‬ ‫(‪ )69‬هستی در حالی که سال ها بین آنها زیسته ای (‪ )70‬و چنین عاداتی از تو سر نزده است‪.‬‬ ‫باید مد منظر داشته باشیم که کتب آسمانی پیشین همه به زبان هایی غیر عربی بوده اند‪ :‬اسفار یهود به زبان عبری (‪)Hebrew‬‬ ‫و آرامی (‪ )Aramic‬و اسفار ترسایان به زبان یونانی (‪ )Greek‬است و اگر پیامبر سواد خواندن و نوشتن عربی هم داشت باز‬ ‫نمی توانست از این کتاب ها استفاده کند‪ .‬عده ای می گویند چون مدتی پیامبر عامل تجاری خدیجه بوده است و نیز در آن زمان‬ ‫اعداد و ارقام هنوز اختراع نشده بود و برای حساب و کتاب از حروف استفاده می شد پس پیامبر هم به عنوان یک بازرگان می‬ ‫بایست سواد می داشت‪ .‬هر چند این احتمال ممکن است‪ ،‬ولی هیچ گونه قرینه ی تاریخی برای اثبات ندارد و ظاهر قراین رسیده‬ ‫بر خالف آن حکم می کند‪ .‬داستان اولین وحی به پیامبر در این رابطه جالب است‪:‬‬ ‫عبید بن عمیر گوید‪ :‬رسول خدا صلی ال علیه و آله را رسم چنان بود که هر سال یک ماه در غار کوه حرا معتکف مي شد و‬ ‫این کار را قریشیان آنان که اهل عبادت خداوند بودند در زمان جاهلیت انجام می دادند‪ .‬در این یک ماه آن حضرت مجاورت‬ ‫کوه حرا را اختیار می کرد و مستمندان و مساکینی که در آنجا به نزدش می رفتند اطعام می فرمود‪ ،‬و چون آن یک ماه به پایان‬

‫‪15‬‬

‫می رسید به شهر مکه باز می گشت‪ ،‬و نخست به کنار کعبه می رفت و هفت بار یا بیشتر به دور آن طواف می کرد‪ ،‬سپس به‬ ‫خانه خویش می رفت‪ .‬تا سالی که حضرت در آن سال به رسالت مبعوث شد طبق معمول همه ساله ماه رمضان بود که برای‬ ‫اعتکاف و عبادت با اهل خانه خود به سوی حراء کوچ کرد و هم چنان تا آن شبی که خدای تعالی او را به رسالت گرامی داشت‬ ‫به عبادت مشغول بود در آن شب جبرئیل بر او نازل گشت‪.‬‬ ‫در اینجا خود رسول خدا صلی ال علیه و آله دنباله داستان را چنین نقل فرماید‪ :‬هنگامی که من خوابیده بودم دیدم جبرئیل‬ ‫پارچه ای از دیبا که در آن کتابی بود به نزد من آورده گفت‪ :‬بخوان! گفتم‪ :‬خواندن ندانم‪ .‬جبرئیل مرا گرفت و چنان فشاری داد‬ ‫که پنداشتم مرگم فرا رسیده سپس مرا رها ساخته گفت‪ :‬بخوان‪ ،‬گفتم‪ :‬خواندن ندانم‪ .‬دوباره مرا فشاری داد ‪( ...‬و هم چنان تا‬

‫شیخ طوسی (متوفی ‪ 460‬هجری)‬ ‫در تفسیر تبیان در ذیل آیه ‪48‬‬ ‫سوره عنکبوت می گوید که‬ ‫پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن‬ ‫نمی دانست ولی بعد از نبوت‬ ‫می توانست بخواند و بنویسد‪.‬‬ ‫طبرسی (متوفی ‪ 548‬هجری)‬ ‫در مجمع البیان ذیل آیه ‪48‬‬ ‫سوره عنکبوت (و تو نمی خواندی پیش‬ ‫از آن هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن‬ ‫را به دست راست خویش‪ ،‬و گرنه در‬ ‫گمان می افتادند‬ ‫کجراهان) از سید مرتضی‬ ‫علم الهدی این گونه نقل می کند‪:‬‬ ‫این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر‬ ‫پیش از نبوت خواندن و نوشتن را نمی‬ ‫دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من‬ ‫حضرتش به هر دو آگاهی داشت‪.‬‬ ‫و سپس طبرسی این نظر را می پسندد‬ ‫و می گوید‪ :‬ظاهر آیه نیز‬ ‫موافق با این نظر است‬

‫سه بار) و هر بار من مي گفتم‪ :‬خواندن ندانم بلکه او دست از من بر دارد‪ ،‬در این بار گفت‪ :‬ا ْق َرأْ ب ِْاس ِم َرب ِّ َ‬ ‫ک الَّذي خَ لَق ‪ ...‬رسول‬ ‫خدا فرماید‪ :‬پس من این آیات را خواندم و جبرئیل برفت‪ ،‬من از خواب برخاسته دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته‪ ،‬پس‬ ‫از غار بیرون آمدم تا به وسط کوه رسیدم آوازی از باالی سرم شنیدم که می گفت‪ :‬ای مح ّمد تو پیغمبر خدایی و من‬

‫سال اول(هفتم)‬

‫شماره ‪16 1‬‬ ‫پاییز ‪87‬‬

‫جبرئیلم‪ )71( .‬اگر این داستان صحیح باشد پیامبر پیش از نبوت خواندن نمی دانسته است‪ .‬بعضی از مفسرین معتقدند پیامبر بعد‬ ‫از این وحی خوانا و نویسا شد‪)72( .‬‬ ‫نظر متقدمان شیعه در مورد سواد پیامبر‬ ‫در این بخش نظر برخی از بزرگان و معتمدین شیعه در ارتباط با خوانا و نویسا بودن پیامبر را اجماال مرور می کنیم‪:‬‬ ‫محمد بن حسن بن فروخ صفار (متوفی‪ 290‬هجری) از شاگردان امام عسگری در کتاب بصائر الدرجات یک باب را به ذکر روایات‬ ‫ائمه در باب اینکه پیامبر خواندن و نوشتن می دانست اختصاص داده است و ظاهرا خود به این موضوع باور دارد‪)73( .‬‬ ‫محمد بن مسعود عیاشی (متوفی‪ 320‬هجری) در تفسیر خود حدیثی از امام صادق می آورد‪ :‬از امام صادق پرسیدند که چرا پیامبر‬ ‫امی نامیده شد؟ گفت‪ :‬چون اهل مکه بود زیرا خدا در قرآن می فرماید‪ :‬تا «ام‬ ‫القری» و مردم اطرافش را بیم دهد (‪ .)74‬ام القری در مکه است و امی هم‬ ‫منسوب به ام القری است‪)75( .‬‬ ‫شیخ مفید (متوفی ‪ 413‬هجری) پس از بحث مفصل و بیان ادله خویش در‬ ‫این رابطه می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی‬ ‫بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد و اظهار می کند که این عقیده ی‬ ‫امامیه است‪)76( .‬‬ ‫سید مرتضی علم الهدی (متوفی ‪ 436‬هجری‪ ،‬از شاگردان شیخ مفید‪ ،‬و استاد‬ ‫شیخ طوسی) این اعتقاد را که پیامبر قبل از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانسته‪،‬‬ ‫ولی پس از نبوت آن را از جبرئیل آموخته به امامیه نسبت می دهد و خود حامی‬ ‫این نظر است‪)77( .‬‬ ‫شیخ طوسی (متوفی ‪ 460‬هجری) در تفسیر تبیان در ذیل آیه ‪ 48‬سوره‬ ‫عنکبوت می گوید که پیامبر پیش از نبوت خواندن و نوشتن نمی دانست ولی‬ ‫بعد از نبوت می توانست بخواند و بنویسد‪)78( .‬‬ ‫طبرسی (متوفی ‪ 548‬هجری) در مجمع البیان ذیل آیه ‪ 48‬سوره عنکبوت (و‬ ‫تو نمی خواندی پیش از آن هیچ کتابی را‪ ،‬و نمی نوشتی آن را به دست راست‬ ‫خویش‪ ،‬و گرنه در گمان می افتادند کجراهان) از سید مرتضی علم الهدی این‬ ‫گونه نقل می کند‪ :‬این آیه بهترین دلیلی است که پیامبر پیش از نبوت خواندن‬ ‫و نوشتن را نمی دانست و اما بعد از نبوت به اعتقاد من حضرتش به هر دو‬ ‫آگاهی داشت‪ .‬و سپس طبرسی این نظر را می پسندد و می گوید‪ :‬ظاهر آیه نیز‬ ‫موافق با این نظر است‪)79( .‬‬ ‫کاشفی سبزواری (متوفی‪ 941‬هجری) ذیل همین آیه می گوید‪ :‬ابن ابی شیبه‬ ‫در مصنف خود از طریق عون بن عبدال نقل می کند‪ :‬ما مات رسول ال حتی‬ ‫کتب و قراء (نمرد پیامبر تا نوشت و خواند) که این منافی قرآن نیست زیرا در‬ ‫این آیه نفی کتابت و تالوت را مقرر به پیش از وحی کرده است‪ .‬ممکن است‬ ‫این فضیلت (یعنی خواندن و نوشتن) نیز به صورت معجزه از سوی خداوند به‬ ‫او داده شده است‪)80( .‬‬ ‫مال فتح ال شریف کاشانی (متوفی ‪ 998‬هجری) در تفسیر خود ذیل همین‬ ‫آیه می گوید‪ :‬ظاهر آیه مقتضی به آن است که نفی تعلق گرفته باشد به پیش‬ ‫از نبوت نه به بعد از آن‪ ...‬و در ادامه می افزاید حق تعالی در آخر عمر این فضیلت (خواندن و نوشتن) به وی ارزانی داشت تا معجزه‬ ‫ال ابن عباس روایت می کند که ما مات رسول َّ‬ ‫ی دیگرش باشد و ابن ابی شیبه در مصنف خود از طریق عبد َّ‬ ‫ال حتی کتب و‬ ‫قرا و این منافی قرآن نیست زیرا که در آیه نفی کتابت را مطلق ساخته به زمان قبل از نزول قرآن‪)81( .‬‬

‫منابع و مآخذ‬

‫‪ -1‬انجیل یوحنا‪ ،‬باب اول؛ که نشان می دهد یهود به غیر از مسیح در انتظار‬ ‫یک نبی موعود نیز بود که تصدیق آیه ‪ 157‬سوره اعراف است‪ .‬در روایات از‬ ‫حضرت علی آمده است که گفت‪ :‬نامم در در کتب یهود الیا و در کتب ترسایان‬ ‫ایلیا است‪( .‬االحتجاج‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪205‬؛ بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،10‬ص ‪ )53‬انبیا بنی‬ ‫اسرائیل بشارت ظهور ایلیا و پیامبر موعود را داده بودند‪.‬‬ ‫‪ -2‬سوره اعراف‪ ،‬آیات ‪ 157‬و ‪158‬‬ ‫‪ -3‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪78‬‬ ‫‪ -4‬سوره آل عمران‪ ،‬آیات ‪ 20‬و ‪75‬؛ سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬ ‫‪ -5‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬ ‫‪ -6‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،196‬کلمه‪ :‬امت؛ لسان العرب‪ ،‬ج ‪ ،13‬ص‬ ‫‪23‬؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪135‬‬ ‫‪ -7‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬ ‫‪ -8‬قاموس قرآن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪20‬‬ ‫‪ -9‬لغت نامه دهخدا‪ ،‬کلمه‪ :‬امی‬ ‫‪ -10‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬‬ ‫‪ -11‬سوره انعام آیه ‪92‬؛ سوره شوری‪ ،‬آیه ‪7‬‬ ‫‪ -12‬الدر المنثور‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪ 39‬و ‪40‬‬ ‫‪ -13‬سوره نحل‪ ،‬آیه ‪120‬‬ ‫‪ -14‬المرجع المعانی( به نقل از لغت نامه دهخدا)‬ ‫‪ -15‬روض الجنان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪114‬‬ ‫‪ -16‬همان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪114‬‬ ‫‪ -17‬همان‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪115‬‬ ‫‪ -18‬تفسیر قمی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪392‬‬ ‫‪ -19‬تفسیر عیاشی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪275‬؛ بصائر الدرجات‪ ،‬ص ‪277‬‬ ‫‪ -20‬الکافی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ ،244‬باب قله عدد المومنین‪ ،‬ح ‪ ،1‬که مسند و صحیح‬ ‫می باشد‬ ‫‪ -21‬روح المعانی (تفسیر آلوسی) ج ‪ ،21‬ص ‪ 17‬به بعد‬ ‫‪ -22‬تفسیر طبری‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪143‬‬ ‫‪ -23‬تفسیر طبری‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪296‬‬ ‫‪ -24‬متشابه القرآن‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪139‬‬ ‫‪ -25‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪720‬‬ ‫‪ -26‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪291‬‬ ‫‪ -27‬ترجمه مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪197‬؛ مجمع البحرین‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪13‬‬ ‫‪ -28‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪20‬‬ ‫‪ -29‬سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬ ‫‪ -30‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪75‬‬ ‫‪ -31‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪78‬‬ ‫‪ -32‬سوره سبا‪ ،‬آیه ‪44‬‬ ‫‪ -33‬سوره سجده‪ ،‬آیه ‪3‬‬ ‫‪ -34‬قاموس قرآن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪121‬‬ ‫‪ -35‬مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪291‬‬ ‫‪ -36‬سوره جمعه‪ ،‬آیه ‪2‬‬ ‫‪37-Paret, encyclopédie de l’ Islam, IV, 1070‬‬ ‫‪38- Jeffery, Arthur, The Foreign Vocabulary of the Quran‬‬

‫‪ -39‬لقب یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم است‪ ،‬در قرآن بیش از ‪ 40‬بار‬ ‫به کار رفته است‪ .‬در تورات آمده است که با خداوند کشتی گرفت و او را به‬ ‫زمین زد به همین دلیل ملقب به اسرائیل شد‪( .‬رجوع کنید پیدایش ‪ 1:32‬به‬ ‫بعد) مستر هاکس در قاموس کتاب مقدس می گوید‪ :‬اسرائیل یعنی کسی‬ ‫که بر خداوند مظفر گشت! امام باقر می گوید به معنی عبد ال است‪( .‬جامع‬ ‫البیان طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪)197‬‬ ‫‪40- Torrey: The Jewish Foundation of Islam‬‬

‫‪ -41‬المشرق‪ ،‬جزء تشرین ثانی‪ ،‬ص ‪820‬‬

‫‪42- Noldeke: The Encyclopedia of Islam‬‬

‫‪ -43‬مستر هاکس‪ ،‬قاموس کتاب مقدس‪ ،‬ص ‪101‬‬ ‫‪ -44‬سوره عنکبوت‪ ،‬آیه ‪48‬‬ ‫‪ -45‬سوره فرقان‪ ،‬آیه ‪5‬‬ ‫‪ -46‬سوره بینه‪ ،‬آیات ‪ 2‬و ‪3‬‬ ‫‪ -47‬مفردات راغب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،477‬ماده‪ :‬صحف‬ ‫‪ -48‬طه آیه ‪ ،133‬زخرف آیه ‪ ،71‬نجم آیه ‪ ،36‬مدثر آیه ‪ ،52‬عبس آیه ‪،13‬‬ ‫تکویر آیه ‪ ،10‬اعلی آیه ‪ 18‬و ‪ ،19‬بینه آیه ‪2‬‬ ‫‪ -49‬دایره المعارف قرآن‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪398‬‬ ‫‪ -50‬پیامبر امی‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬ص ‪ 9‬و ‪67‬‬ ‫‪ -51‬المغازی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪200‬؛ تاریخ الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪48‬‬ ‫‪ -52‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪278‬‬ ‫‪ -53‬اسدالغابه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،257‬مدخل‪ :‬تمیم بن جراشه‬ ‫‪ -54‬االصابه فی تمییز الصحابه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،489‬مدخل‪ :‬تمیم بن جراشه‬ ‫‪ -55‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪163‬‬ ‫‪ -56‬مثال‪ ،‬سوره انعام آیه های ‪ 7‬و ‪91‬؛ سوره اسراء آیه های ‪،93 ،14 ،13‬‬ ‫سوره کهف آیه ‪109‬؛ سوره انبیا آیه ‪104‬؛ سوره لقمان آیه ‪27‬؛ سوره طور آیه‬ ‫های ‪ 1‬تا ‪3‬؛ سوره قلم آیه های ‪ 1‬و ‪ 2‬و ‪...‬‬ ‫‪ -57‬ترجمه الطبقات الکبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪20‬‬ ‫‪ -58‬تاریخ تمدن ویل دورانت‪ ،‬عصر ایمان‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪302‬؛ ویل دورانت در‬ ‫این مورد می گوید‪ :‬پیامبر مردم را در طلب علم تشویق میکرد و این کار را‬ ‫محترم میداشت‪ ،‬و از این جهت با اغلب مصلحان دینی تفاوت داشت‪.‬‬ ‫‪ -59‬پیامبر امی‪ ،‬ص ‪52‬‬ ‫‪ -60‬الخبار الطوال‪ ،‬ص ‪195‬؛ اإلمامه و السیاسه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪152‬؛ تاریخ‬ ‫الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪55‬؛ انساب االشراف‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪351‬؛ إمتاعالسماع‪،‬‬ ‫ج ‪،1‬ص ‪296‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪169‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‬ ‫‪635‬؛ دالئل النبوه‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪105‬؛ السیره النبویه ابن هشام‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪317‬؛‬ ‫مستدرک وسائل‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪ ،437‬حدیث ‪9924‬؛ کشف الغمه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص‬ ‫‪211‬؛ وقعه صفین‪ ،‬ص ‪510‬؛ الکافی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪327‬؛ بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،20‬ص‬ ‫‪333‬؛ االحتجاج طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪188‬؛ االرشاد شیخ مفید‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪120‬؛‬ ‫المناقب محمد بن شهر آشوب‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ 204‬و ج ‪ ،3‬ص ‪185‬؛ صحیح‬ ‫مسلم‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪174‬‬ ‫‪ -61‬امتاع االسماع‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ 133‬و ج ‪ ،14‬ص ‪448‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج‬ ‫‪ ،5‬ص ‪227‬؛ البدء و التاریخ‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص ‪59‬؛ تاریخ ابن خلدون‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪485‬؛‬ ‫تاریخ االسالم ذهبی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪551‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪193‬؛ دالئل‬ ‫النبوه بیهقی‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪181‬؛ الطبقات الکبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪188‬؛ متشابه القرآن‬

‫و مختلفه ابن شهر آشوب‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪23‬؛ بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،22‬ص ‪ ،467‬و ج‬ ‫‪ ،30‬ص ‪531‬؛ االرشاد شیخ مفید‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪185‬؛ اعالم الوری طبرسی‪ ،‬ص‬ ‫‪136‬؛ االمالی شیخ مفید‪ ،‬ص ‪37‬؛ سعد السعود سید بن طاوس‪ ،‬ص ‪297‬؛‬ ‫شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪55‬؛ کتاب سلیم بن قیس‪ ،‬ص‬ ‫‪ ،796‬الحدیث السابع و العشرون؛ نهج الحق عالمه حلی‪ ،‬ص ‪333‬؛ صحیح‬ ‫بخاری باب علم ح ‪ ،39‬باب جزیه ح ‪ ،6‬مسند احمد‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ 232‬و ‪،293‬‬ ‫صحیح مسلم‪ ،‬باب وصیه ح ‪22‬‬ ‫‪ -62‬االعالم زرکلی‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪ ،227‬مدخل‪ :‬مسیلمه الکذاب؛ امتاع االسماع‪،‬‬ ‫ج ‪ ،2‬ص ‪ 102‬و ج ‪ ،14‬ص ‪217‬؛ البدایه و النهایه‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪200‬؛ تاریخ ابن‬ ‫خلدون‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪500‬؛ تاریخ االسالم ذهبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪686‬؛ تاریخ الطبری‪،‬‬ ‫ج ‪ ،3‬ص ‪146‬؛ تاریخ الیعقوبی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪130‬؛ الکامل ابن اثیر‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص‬ ‫‪301‬؛ السیره ابن هشام‪ ،‬ج ‪2‬؛ ص ‪601‬؛ بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،21‬ص ‪ 413‬و این‬ ‫ظاهرا با این روایت که رسول خدا از دنیا نرفت تا نوشت و خواند‪ ،‬تطابق دارد‪.‬‬ ‫(بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ ،134‬باب اسماء الحسنی؛ مناقب ابن شهر آشوب‪ ،‬ج‬ ‫‪233 ،1‬؛ روح المعانی‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ )204‬عده ای این روایت را ضعیف دانسته‬ ‫اند برای نمونه‪ :‬قرطبی‪ :‬جامع الحکام القرآن‪ ،‬ج ‪ ،14‬ص ‪352‬‬ ‫‪ -63‬کتانی التراتیب االداریه‪ ،‬فصل تعلیمات پیامبر برای خوشنویسی قرآن به‬ ‫نقل از کتاب شفای قاضی عیاض؛ و الدر المنثور في تفسیر المأثور سیوطی‪،‬‬ ‫ج ‪ ،1‬ص ‪11‬؛ در کتب شیعه رجوع کنید به بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ،89‬ص ‪،35‬‬ ‫کتاب فضل القرآن‪ ،‬باب فضل کتابه المصحف؛ و مستدرک الوسائل‪ ،‬ج ‪،4‬‬ ‫ص ‪372‬؛ و منیه المرید‪ ،‬ص ‪350‬؛ عده ای سند این روایات را ضعیف می‬ ‫دانند برای نمونه‪ :‬امتاع االسماع‪ ،‬ج ‪ ،13‬ص ‪104‬‬ ‫‪ -64‬سوره عنکبوت‪ ،‬آیه ‪48‬‬ ‫‪ -65‬برای مثال آلوسی در روح المعانی‪ ،‬ج ‪ ،11‬ص ‪ 6‬این نظر را دارد‬ ‫‪ -66‬المیزان‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪140‬‬ ‫‪ -67‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪98‬؛ تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص ‪ 203‬و ‪204‬؛‬ ‫تفسیر ابن کثیر‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪237‬‬ ‫‪ -68‬سیر تحول قرآن‪ ،‬مهدی بازرگان‪ ،‬جدول شماره ‪15‬‬ ‫‪ -69‬قرآن خود این تهمت ها را ذکر می کند‪ :‬سوره طور‪ ،‬آیه ‪29‬؛ حاقه‪ ،‬آیه‬ ‫‪42‬؛ صافات‪ ،‬آیه ‪36‬؛ دخان‪ ،‬آیه ‪44‬؛ الذاریات‪ ،‬آیه ‪39‬‬ ‫‪ -70‬سوره یونس‪ ،‬آیه ‪16‬‬ ‫‪ -71‬اسد الغابه‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪26‬؛ تاریخ الطبری‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪299‬‬ ‫‪ -72‬تفسیر نوین‪ ،‬محمد تقی شریعتی‪ ،‬ص ‪255‬‬ ‫‪ -73‬بصائر الدرجات‪ ،‬ص ‪ 226‬و ‪ ،227‬باب‪ :‬رسول ال یقرا و یکتب‬ ‫‪ -74‬سوره انعام‪ ،‬آیه ‪92‬؛ سوره شوری آیه ‪7‬‬ ‫‪ -75‬کتاب التفسیر العیاشی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪32‬‬ ‫‪-76‬اوائلالمقاالت‪،‬باب‪154‬؛ص‪136‬؛تفسیرالقرآنالمجیدشیخمفید‪،‬ص‪401‬‬ ‫‪ -77‬رسائل الشریف المرتضی‪ ،‬ص ‪ 107‬و ‪108‬‬ ‫‪ -78‬التبیان فی التفسیر القرآن شیخ طوسی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪216‬‬ ‫‪ -79‬مجمع البیان فی تفسیر القرآن طبرسی‪ ،‬ج ‪ ،8‬ص ‪451‬‬ ‫‪ -80‬مواهب علیه‪ ،‬ص ‪890‬‬ ‫‪ -81‬تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین‪،‬‬ ‫ج ‪ ،7‬ص ‪146‬‬

‫‪17‬‬